کامران دیبا

DDDIQ

مدیر ارشد
وب سایت رسمی کامران دیبا
http://www.kamrandiba.com





بیوگرافی
کامران دیبا نقاشی را در سال‌های پایانی دهه‌ی سی خورشیدی (دهه‌ی پنجاه میلادی) آغاز کرد. در آمریکا یادگیری نقاشی با شناخت مکتب‌های آمریکایی هنر و نقاشی روز همراه است.
نخستین کارهای دیبا در آمریکا از «Abstract expressionisme» یا به دیگر سخن «مکتب نیویورک» اثر پذیرفته است. اما دیبا در غربت نیز همواره ارتباطش را با تمدن و سنت‌های ایران حفظ کرده است. آثار یاد شده اگرچه در فرم و محتوا آشکارا انتزاعی‌اند، از خط و صفحات تزئینی و نگارگری نیز یاری گرفته‌اند. از سوی دیگر در این کارها تأثیر غیرمستقیم «مارک راتکُ» و تمرین‌های خطی «مارک توبی» در کنار خشونت قلم اکسپرسیونیستی به چشم می‌خورد.
کامران دیبا دوره‌های کاری و سبکی گوناگونی را گذرانده است. او بر این باور است که سیر زمان و تفکر هنرمند ضرورتاً بر یک شیوه نیست و همراه با دگرگونی زمان، اندیشه و کار هنرمند نیز می‌تواند دگرگون شود. نخستین کارهای او هم‌زمان با آثار قندریز و زنده‌رودی و برخی دیگر از هنرمندان آن دوره آفریده شده‌اند و روح کم و بیش مشترکی در کارهای همه‌ی این هنرمندان دیده می‌شود. پیوند ژرف دیبا با ریشه‌های فرهنگی کشورش سبب شده تا در پویۀ هنری‌اش در جست و جوی هویت فرهنگی ملی، از راه دور با دیگر نقاشان ایرانی همگام باشد.
دیبا پس از پایان تحصیلاتش در آمریکا در سال 1965م، بی‌درنگ به ایران بازگشت و به زودی ارتباط خود را با جامعه‌ی هنری ایران برقرار کرد. او با بیشتر هنرمندان ایرانِ آن زمان دوستی داشت. تناولی، زنده‌رودی و بعدها حاجی‌زاده از دوستان نزدیک وی بودند.
در آن زمان کارهای هنری دیبا در ایران رویدادهایی به تمامی نو بودند و از مرزهای شناخته شده‌ی هنری آن روز فراتر می‌رفتند. نخستین نمایشگاه وی در ایران تقریباً در نیمه‌ی دوم دهه‌ی هزار و سیصد و چهل در نگارخانه سیحون به نام «آب باز زبردست» اثری نوین و چند رسانه‌ای بود. این نمایشگاه چیدمانی از پانل‌ها و جعبه‌های بزرگ بود که روی آنها پیکره‌های تمام قد آدمی به اندازه‌ی واقعی نقاشی شده بود، جا به جا روی سکوها به جای مجسمه، لوازم آب رسانی، شیر و اتصالات و ابزار لوله‌کشی به نمایش گذاشته شده بود. کنایه‌ای از فرود آوردن هنر از جایگاه والا و اشراف منش‌اش و هم‌تراز کردن آن با تولیدات صنعتی مصرفی پیش پا افتاده – افزون بر همه‌ی این‌ها گفتاری درباره‌ی آب که دیبا آن را به شیوه‌ی شعر نو سروده بود با صدای پرویز تناولی و یک زن ناشناس روی نوار ضبط شده بود و پیوسته و به تکرار در فضای نمایشگاه پخش می‌شد.
آب قطره قطره می‌چکد
یک قطره. . .
دو قطره . . .
. . .
یکی از ویژگی‌های این اثر مشارکت دوستان هنرمند وی در این کار است. نوشته‌ها به خط پیل‌آرام است و الهام بخش این اثر شادروان غزاله علیزاده بوده است.
نمایشگاه بعدی دیبا در نخستین سال‌های دهه‌ی هزار و سیصد و پنجاه در نگارخانه زند برپا شد. در این نمایشگاه علاوه بر نقاشی‌های روی بوم با موضوع کفش، بخشی از اثر به شیوه نمایشی با مشارکت بازدید کنندگان اجرا می‌شد. داوطلبان روی سکوی قهرمانیِ ورزشی – که دیبا آن را از سازمان تربیت بدنی وقت وام گرفته بود – می‌ایستادند و احمد عالی (عکاس و از دوستان دیبا) از کفش‌های آنان عکس می‌گرفت.
دیبا در طراحی پارک شفق و فرهنگسرای نیاوران نیز از همکاری پرویز تناولی بهره گرفت. به سفارش دیبا تناولی برای این دو پروژه شش مجسمه از افراد معمولی در اندازه‌های واقعی ساخت. نصب این مجسمه‌ها در این مکان‌ها نیز در نوع خود کاری تازه و انقلابی بود. تا آن هنگام تنها مجسمه‌های افراد مهم و شناخته شده را در مکان‌های همگانی نصب می‌کردند. گذشته از آن این مجسمه‌ها حالت‌هایی کاملاً معمولی و روزمره داشتند. روی زمین نشسته یا دراز کشیده بودند، یکی در کناری ایستاده بود و مردم را تماشا می‌کرد، یکی در گوشه‌ای کتاب می‌خواند، همان کارهای روزمره‌ای که مردم عادی در فضاهای همگانی می‌کنند.
دیبا همواره هم زمان در دو دنیای هنر و معماری می‌زیسته است. او در زندگی هنری‌اش گذشته از نقاشی کوشیده است با پایه‌گذاری نهادهای فرهنگی و هنری زمینۀ ارتقای هنر و هنرمند را در کشور فراهم آورد.
«کامران دیبا که علاوه بر معماری نقاشی هم می‌کرد طی دوران فعالیت خود در ایران نقشی مؤثر در فعالیت‌های جمعی هنری آن دوره بازی کرد که با طراحی و برنامه‌ریزی فعالیت موزه‌ی هنرهای معاصر تکمیل و ماندگار شد»
کریم امامی در دانشنامه ایرانیکا از دیبا به عنوان معمار، نقاش و کاتالیزور هنری یاد می‌کند، یعنی کسی که روند پیشرفت جریان‌های هنری در کشور را سرعت بخشید.
دیبا گذشته از آن که معمار موزه‌ی هنرهای معاصر تهران است مدیر مؤسس آن نیز بوده است. او بی‌پشتیبانی سازمان‌های رسمی – موزه در فعالیت و برنامه ریزی‌هایش مستقل از دولت بود – شخصاً ساختار اداری و سازمان هنری این نهاد را پایه‌گذاری کرد و امکانی فراهم آورد تا موزه‌ی هنرهای معاصر تهران دارای یکی از بهترین گنجینه‌های آثار هنری ایرانی و خارجی گردد. خرید بیشتر این آثار مستقیماً به انتخاب و با مسئولیت وی بوده است. این موزه تاکنون آخرین اثر هنری و فرهنگی او در ایران است که خوشبختانه هنوز نیز زنده و پابرجاست.
پس از انقلاب بسیاری از آثار امضا نشده‌ی دیبا جا به جا شدند و محل آنها یا اساساً بود و نبودشان نامعلوم است. او پس از انقلاب همچنان به نقاشی ادامه داده و چند دوره‌ی هنری مشخص دارد.
مجموعه کاری که امروز پیش رو دارید سه دسته‌اند: 1- دختر ناکام 2- گل و بلبل 3- ایران زمین
بن‌مایه اصلی کارهای هرسه دسته، زن و خشونت‌های اجتماعی است، اما جالب است که این نگاره‌ها به هیچ روی سنگین و خشن نیستند. فرم‌ها و رنگ‌ها و واژه‌ها در برگردارنده‌ی جنب و جوش و شادی بی‌خیال طنزگونه‌ای هستند که در جمله‌های گاه بی‌سر و ته و خنده‌دار نوشته‌ها به اوج می‌رسند. فضاهای لخت و ساده‌ی تابلوها نیز به این سبکی دامن می‌زنند.
در نگاره‌های دختر ناکام تأکید بر بار معنایی واژه‌ها و فضایی است که به کمک آنها خلق می‌شود، واژه‌هایی که معمولاً در ادبیات حادثه‌ای روزنامه‌ها یا داستان‌های پاورقی مجله‌ها به چشم می‌خورند. گاه نیز واژه‌هایی می‌بینیم که به نظر آشنا اما قدیمی می‌رسند. مثلاً عبارت «دختر ناکام» عبارتی است متعلق به ادبیات پاورقی دست کم چهار دهه‌ی پیش، این واژه‌های «تاریخ گذشته»گویی فضایی نُستالژیک خلق می‌کنند. حتي بریده‌های تصاویر زن در این تابلوها یادآور داستان‌های مجله‌های قدیمی‌اند. سطح‌های نوشته روی تابلوها نخست تنها یک عنصر دیداری‌اند اما هنگامی که از فاصله‌ی کمتر آنها را می‌خوانیم به بریده‌های صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ می‌مانند. این نوشته‌ها قصد انتقال هیچ‌گونه پیام حتي پیام‌های اجتماعی بر ضد خشونت را ندارند چرا که گاه جمله‌ها به نظر بی‌معنی یا خنده‌دار می‌رسند. این تناقض در نوشته‌های هر سه دسته وجود دارد. تناقض میان اخبار دردناک و تکان دهنده‌ی حوادث و گلدان‌های پر از گل‌های رنگارنگ و تناقض میان مفاهیم زن و قدرت. این تناقضی است که اساساً در متن زندگی جاری است. ما هر روز بارها با آن روبه‌رو می‌شویم و شاید کمتر به آن توجه می‌کنیم.
در نگاره‌های گل و بلبل همیشه تکه‌ای از نوشته‌ی حادثه‌ای در کنار گلدانی پر از گل با رنگ‌های شاد و سبک به چشم می‌خورد. فضایی که این نگاره‌ها در ذهن می‌سازند با مفاهیم «کانون خانواده» و آرامش پذیرنده‌ی «خانه» در پیوند است. بریده‌ی روزنامه در کنار گلدان اگرچه برای لحظه‌هایی چند این آرامش و شادی را مکدر می‌کند اما در همان حال نشان می‌دهد که زندگی جریان دارد و البته چنین اخباری مانند مجموعه‌های تلویزیونی هر روزه که در ساعت‌های میانه‌ی روز یا شب برای مخاطب عام پخش می‌شوند و کشمکش‌های زندگی روزمره‌ی افراد عادی و آشنا را نمایش می‌دهند، برای هیجان بخشیدن به زندگی و گریز از یکنواختی لازم‌اند.
در متن نگاره‌‌های ایران زمین نقشه‌ی امپراتوری کهن ایران نمادی از قدرت گذشته‌ی ایران و چهره‌ی زن نماد «مام میهن» یا مادرانی است که در تاریخ کمتر نامی از آنان برده می‌شود و افتخار و عظمت تنها از آن فرزندان ایشان است. این نگاره‌‌ها به هیچ روز بازتابنده‌ی حسرت و افسوس بر عظمت امپراتوری فروپاشیده نیستند بلکه برعکس احساس خوشایندی از پیوند با یک پدیده‌ی کهن تاریخ را منتقل می‌کنند. با این که مام میهن نیز در طول تاریخ در جنگ‌های بزرگ و کوچک درگیر خشونت بوده است اما باز در فضای آرام نگاره‌ها نشانی از خشونت دیده نمی‌شود.


- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

1- مجله معمار، شماره 10، پاییز 1379، صفحه‌ی 14.
2- دانشنامه ایرانیکا، جلد دوم، 1978، صفحه 642.
3- اگر کسانی دارای کارهای بی‌امضایی هستند که به یقین یا به احتمال اثر دیباست می‌توانند با فرستان تصویری از اثر امکان شناسایی آن را فراهم کنند. چنانچه اثر از دیبا باشد، تصویر آن در کتاب مجموعه‌ی آثار وی چاپ خواهد شد.

منبع
 

DDDIQ

مدیر ارشد


کامران طباطبايی ديبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ايران است که همه ی علاقه مندان به هنر، در اين سرزمين، با سازه های معروف او ( موزه هنر های معاصر تهران ، فرهنگستان و پارک نياوران ، فرهنگسراو پارک شفق و...) آشنا هستند. ديبا پسرعموی ملکه ی سابق ايران ( فرح ديبا ) نيز هست.
  • متولد سال ۱۳۱۷ تهران
  • فارغ التحصيل رشته معمارى و شهرسازى دانشگاه هاروارد واشنگتن۱۹۶۳
  • شركت در نمايشگاه نقاشى بى ينال ونيز ۱۹۶۱
  • شركت درنمايشگاه نقاشى بى ينال پاريس ۱۹۶۳
  • برپايى نمايشگاه نقاشى در گالرى رئاليته آمريكا ۱۹۶۲
  • شركت در دومين كنگره معمارى ايران ۱۳۵۱
  • بنيانگذار دفتر مهندسين مشاور داض (قبل ازانقلاب)
  • شركت درمسابقه معمارى بنياد آقاخان و دريافت جايزه به خاطر معمارى شهرك شوشتر
  • طراحى و اجراى آثارى چون موزه هنرهاى معاصر تهران، پارك و فرهنگسراى شفق، دفتر مخصوص ملکه ایران، پارك وفرهنگسراى نياوران، منزل مسكونى (موزه) پرويز تناولى، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندى شاپور، شهرك شوشتر، ويلاى «پيرونه» (اسپانيا)، ويلاى «اسپارتينا» (اسپانيا) و چندين اثر ديگر در ايران و اروپا و آمريكا ۱۳۸۳- ۱۳۴۵
  • اقامت دائمى در اسپانيا در سال هاى پس ازانقلاب
يكى از مراكز فرهنگی و هنرى كه در چندسال اخير بسيارمورد توجه و بازديد قرار گرفته و رفته رفته به كاربرى اصلى خود نزديك شده، موزه هنرهاى معاصر تهران است كه بخش بزرگى از جذابيت آن، به بناى ماندگار آن مربوط مى شود.
اين ساختمان در تهران خويشاوندان ديگرى نيز دارد كه با كمى دقت از ساير سازه هاى مطرح و معروف متمايز مى شود.
"دفتر مخصوص " ملکه ی ایران در سال هاى پيش از انقلاب، فرهنگسراى نياوران و منزل (موزه) «پرويز تناولى» (درنياوران) از ديگر بناهايى هستند كه خيلى سريع و با صراحت هم خونى خود را با موزه هنرهاى معاصر بازگو مى كنند. بالان بناهاى نامبرده و پايين همه آنها تنها نام و امضاى يك نفر وجوددارد، كه آن هم «كامران ديبا» ازمعماران مدرن ايران و يكى از چهره هاى شاخص نسل دوم معمارى معاصر ماست.
لازم به ذکر است که در چند سال اخیر اکثر کارهای این معمار زبر دست ایرانی و تحصیل کرده تحریف شده است که این موضوع باعث شده تا گاه و بی گاه کامران دیبا انتقادهای شدیدی نسبت به اخلاق در معماری ایرانی داشته باشد.

شهرک جدید شوشتر
طراح : شرکت D.A.Z معمار : کامران دیبا
برنده جایزه آقاخان به دلیل طراحی اقلیمی و استفاده از مصالح بوم آور
ساکنین شهرک قدیمی شوشتر کارکنان و کارمندان یک شرکت قند و شکر سازی بودند که در این شهر اقامت داشتند. این شرکت تصمیم گرفته بود تا برای فراهم کردن ساختمانهای شخصی برای کارمندان خود در کنار شهرک قدیم شهرک جدیدی احداث کند این کار به عهده مهندس کامران دیبا و تیم او در غالب شرکت D.A.Z گذاشته شد.
شهرک جدید می بایست تمامی امکانات و نیازهای عمومی شهر را برآورده می کرد. به همین دلیل تصمیم گرفته شد تا یک مرکز خرید . بازار . مسجد و مراکز فرهنگی در این شهر جدید ساخته شود. تمامی این مراحل قرار بود در پنج مرحله ساخته شوند. همچنین شهر با رشد شرکت توانایی رشد و بزرگ شدن را داشته باشد. این مراحل قرار بود تا سال ۱۹۸۵ کامل شوند.

شروع کار عملیات ساخت در سال ۱۹۷۶ شروع شد و مرحله اول به ساختن منازل و سکونت گاهها اختصاص داده شد و شهرک می توانست تا سال ۱۹۷۷ حدودا ۴۰۰۰ نفر را در خود جای دهد.

نا آرامی های سیاسی در سال ۱۹۷۹ در ایران باعث توقف پروژه شد و این شهر به طور ناخواسته میزبان بی خانمانها از تمامی نقاط ایران شد.
در حال حاظر این شهر به دلیل کمبود بودجه در همان مرحله اول متوقف شده و مراحل بعدی در انتظار کامران دیبایی دیگر به سر می برند.


منبع: archnet.org

ترجمه: مسعود حبیبی
 

claccik39

عضو جدید
کامران دیبا

کامر ان دیبا آرشیتکت برنامه ریز شهری و نقاش ایر انی در رشته معماری دانشگاه هارواد واشنگتن دی سی تحصیل کرد.در سال ۱۹۶۴ در این رشته فارق التحصیل شد و پس از آن به مدت یک سال تحصیلات تکمیلی را در رشته جامعه شناسی ادامه داد.

در سال ۱۹۶۶ به تهران بازگشت و یک سال بعد رئیس و طراح ارشد شرکت مهندسین مشاور “DAZ” شد.”DAZ” در ایران پروژه های بزرگ و گوناگونی به انجام رسانید و به سرعت توسعه یافت به طوریکه در سال ۱۹۷۷ صدوپنجاه پرسنل داشت.

دیبا در ایران صرفا در بخش دولتی فعالیت می کرد.وی به سنت های بومی و هم چنین نیاز های جامعه شهری مدرن و اثر متقابل انسان علاقه مند بود.

پروژه نیمه تمام “شهر جدید شوشتر” (۱۹۷۴-۸۰) در خوزستان که وی آرشیتکت و برنامه ریز آن بود بیشترین موفقیت خود را مرهون الگوهای ساختاری و گونه های ساختمانی سنتی است که دیبا مورد استفاده قرار داده است.

وی این شیوه را جای گزین طراحی بر اساس الگوهای غربی- که مورد حمایت افراد با نفوذ و سردمداران بود_ نمود.

این شهر با ظرفیت جمعیتی بالغ بر ۳۰۰۰۰ نفر در راستای یک شاهراه اصلی ارتباطی طراحی شد .چهار راه ها میادین عمومی و محله های کوچک در اطراف آن شکل می گرفتند و وجود باغ ها و بازارها زندگی اجتماعی را تقویت می کرد.

بناهای آجری شاعرانه دیبا معماری شاخصی را خلق می کند که زیبا و با شکوه است .

دیگر کارهای شاخص وی در ایران شامل چندین ساختمان در دانشگاه جندی شاپور (۱۹۷۶-۸) است.اما بنایی که شاید شناخته شده ترین اثر وی باشد موزه هنر های معاصر تهران (۱۹۷۶) است که با سقف های نیم هلالی اش یاد آور باد گیر های سنتی خاور میانه است .وی موسس و هم چنین اولین مدیر موزه بود.(۱۹۶۷-۸)

دیبا به عنوان مشاور و برنامه ریز شهری در وزارت مسکن و توسعه شهری ایران خدمت کرد. هم چنین دفتر وی طرح جامعی برای برخی شهرها ارائه داد که از جمله آنها خرمشهر بندری مهم در خلیج فارس است.جایی که وی با طراح یونانی A.Doxias که در بخش خصوصی فعالیت می کرد همکاری کرد.

وی در سال ۱۹۷۷ ایران را به قصد زندگی در پاریس و واشنگتن دی سی ترک کرد تا به صورت شخصی کار کند.

پروژه های وی شامل طرح های خانه سازی در ویرجینیا و طرح توسعه هتل ها در اسپانیا ست.

وی در سال ۱۹۷۷ به عنوان منتقد با دانشگاه “کرنل” همکاری کرد.

دیبا به عنوان یک نقاش چندین نمایشگاه انفرادی در ایران بر پا کرد.وی هم چنین گردآورنده و واسطه فروش آثار نقاشی معاصر غرب بود

. او را می توان خلاق سبک جدیدی از معماری ایرانی دانست. او با تلاش های زیاد و مشکلات فراوان در این راه با گرایشات معماری مدرنیسم خود به دنبال سنت گرایی و بیان معماری سنتی ایرانی پرداخت و ماحصل تلاش های خلاقانه او آثاری ماندگار همچون: «شهر جدید شوشتر» شد. در مجله لوتوس، در بررسی شهر شوشتر بیان می شود: «این تصویری از یک شهر ایرانی که هم کهن است و هم نوین، هم برخوردار از فرهنگ بومی و محلی است و هم فرهنگ جهانی
 
آخرین ویرایش:

M I N A

دستیار مدیر مهندسی معماری
کاربر ممتاز
فرهنگسرای دانشجو - تهران پارک شفق - کامران دیبا

فرهنگسرای دانشجو - تهران پارک شفق - کامران دیبا




پارک و فرهنگسرای دانشجو یکی از پارک‌های موفقی است که در منطقه شش تهران و در محله یوسف آباد قرار دارد.جالب است بدانید هدف‌های اصلی طراحی پارک و ایجاد فضای سبز را می توان در چند موضوع زیر خلا‌صه کرد:

▪ احداث پارک به منظور بهسازی محیط زیست‌ که ضرورت احداث پارک در نقاط پر تراکم شهر‌های بزرگ را مشخص می نماید
▪ احداث اماکن مخصوص بازی کودکان‌ و نیاز زندگی آپارتمان‌نشین امروز به امکان بازی در فضای باز، دویدن و استنشاق هوای تازه‌
▪ ایجاد مکانی برای آموختن، درقالب توجه به ایجاد مکان‌هایی که به آموزش و ارتقای سطح فرهنگی افراد مراجعه کننده به پارک کمک می کند، مانند کتابخانه‌ها و فرهنگسراها و ‌
▪ ایجاد مکانی برای گردهم آمدن افراد مختلف جامعه‌ برای نزدیکی افراد جامعه در پارک، تبادل احساسات و درک نیازهای یکدیگر که این پارک در سطح بالا‌یی توانسته است این نکات مثبت را در کنار هم جمع کند و تعداد استفاده کنندگان آن در هر ساعت روز تاییدکننده این ادعاست.

این پارک به سبک فرانسوی به دست معمار ایرانی کامران دیبا ساخته شده است. سال‌ها در فرانسه، فرانسویان سبک خاصی برای تزیین باغهای خود داشتند. درختان و درختچه‌ها را به اشکال مختلف هرس کردند و درختان را نزدیک به یکدیگر می کاشتند و به شکل دیوار هرس می کردند. از خواص مشترک بیشتر باغهای فرانسوی نظم و ترتیب آنها بود. باغهای وسیع را به قسمت‌های کوچک تری تقسیم کرده و این قسمت‌ها را به یکدیگر مربوط می ساختند.

دیبا یکی از معماران صاحب سبک ایرانی است که لیسانس معماری خود را از دانشگاه هاروارد گرفت و طراحی این پارک را یکی از سوغاتی‌های تحصیل خود در آمریکا می داند. بخشی از مهمترین و معروفترین ساختمان‌های او، موزه هنرهای معاصر ایران، فرهنگسرا و پارک نیاوران و پارک شفق است. وی علا‌وه بررشته معماری تحصیلا‌تی، نیز در جامعه شناسی دارد و این امرویژگی‌هایی به دریافتش ازمعماری برای جامعه ی ایرانی داده است که کارهای او را از جهت شکل و محتوا شاخص می سازد. در دوران فعالیتش در ایران، فقط به ایجاد بناهایی پرداخت که کار برد اجتماعی ومردمی دارند. به تلفیق سنت‌های بومی با نیازهای جامعه بشری مدرن علا‌قمند است و این حس را در انواع طرح‌ها و سازه‌هایش به ثبت ‌رسانده. کارهای او به خاطر ترکیب معماری مدرن با سنت‌های آشنای بومی، امضای منحصر به‌فردی دارند. استراحتگاه تابستانی در شهسوار (تنکابن -) پارک پشت سد سفید رود- فرهنگسرای نیاوران- مرکز تجاری گلستان شهرک غرب- نمازخانه پارک لا‌له- باغ دلگشا (نارنجستان ) شیراز- مجموعه ادارات دولتی اصفهان- پروژه باغ -آپارتمان الهیه- پروژه موزه جنگ تهران- پروژه باغ مجسمه ( اجرا نشده .)

● پارک، جزیی از زندگی مردم

پارک شفق و فرهنگسرای دانشجو ( ۴۸ـ ۱۳۴۵ ) درخیابان سید جمال الدین اسد آبادی، خیابان ۲۱ قرار دارد. بانی آن دکتر رضازاده شفق می‌باشد که در باغی متعلق به مستوفی الممالک و با الگوی پارک‌های فرانسه احداث گردید. پارک شفق در محله یوسف آباد تهران و در محل انباشت زباله‌های آن محله ساخته شد. دیبا در طراحی آن به عوارض زمین توجه بسیار داشت و سعی بر این کرد که از همان فرو رفتگی‌ها و بیرون زدگی‌های سطح زمین استفاده کند. برای مثال قسمت پست و فرو نشسته زمین را به محل بازی بچه‌ها اختصاص داد و از تپه‌ای که در محل موجود بود برای اجرای سرسره‌ای ایمن برای بچه‌ها استفاده کرد. این پارک از پارک‌های موفقی است که جزو زندگی مردم شده است و با توجه به مسیر عبور افراد ساکن محل، به گونه‌ای طراحی شده که از ۴ گوشه پارک بشود از آن عبور کرد و چشم اندازهای آن را دید. دیبا با پارک شفق، رفتار‌های متقابل و کنش بین انسان و طبیعت را افزایش داد. ‌

یکی از نکات قابل توجه در این پروژه، توجه به ساختمان قدیمی و خراب نکردن آن و نیز استفاده از معماری آن در طرح مجموعه است و این نوعی ابراز خضوع نسبت به کاری است که در گذشته اجرا شده. مجسمه‌های موجود در پارک شفق به دست توانای آقای پرویز تناولی ساخته شده‌اند و به گفته خود دیبا، پارک شفق اولین جایی در جهان است که در آن از مجسمه‌هایی با مقیاس ۱۱۱ استفاده شده است.

دیبا به مدل میدان‌های ایتالیا با توجه به جنب و جوش موجود در آنها بسیار علا‌قمند بود و در این کار نیز به این موضوع توجه خاص نشان داده و اقدام به ایجاد فضاهایی برای تجمع افراد کرد.

البته در سال‌های اخیر، بدون توجه به طرح اصلی پارک، اقداماتی همچون سبز کردن نوار بالا‌ی ساختمان‌های پارک که برخلا‌ف نظر معمار باعث جدایی ساختمان و آسمان در خطی ممتد شده است و می توانست از فلز گالوانیزه به صورت نامحسوس استفاده شود و همینطور آبی کردن نیمکت‌ها، سطل‌های زباله و حتی کف حوضچه آن را که با الهام از ظروف زیرخاکی قدیمی ساخته شده بودند انجام گرفته است که باعث از بین رفتن بعضی از زیبایی‌های پارک شده است و با طرح پارک هماهنگی ندارد.

هر چند نباید بسیاری از عملیات‌های مرمتی از جمله تعمیر کف‌سازی‌ها و اضافه شدن هماهنگ قسمتی به سالن نمایشگاه را توسط مهندس نورکیهانی و همکارانش نادیده گرفت که به نحو مطلوبی اجرا شده و کمترین تغییر را در حجم و شخصیت اولیه بنا وارد کرده است.

سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای شفق نیز(با صندلی‌های طراحی شده برای معلولا‌ن ) و سالن نگارخانه آن میزبان برنامه‌های مختلفی مانند دهمین جشنواره سراسری موسیقی فجر و نیز نمایش عروسکی بوده است. کلا‌س‌هایی برای آموزش قرآن، طراحی، گرافیک، نقاشی آبرنگ و رنگ روغن، خوشنویسی، عکاسی، سفالگری، مجسمه‌سازی، مینیاتور، کامپیوتر، موسیقی سنتی ایران و قالیبافی در آن دایر است که درهر دوره آموزشی، گنجایش پذیرش ۲۰۰ نفر را دارد. توسعه این فرهنگسرا ادامه دارد و فیلم خانه، چای باغ و فروشگاهی برای عرضه ابزار نقاشی و موسیقی در آن در دست ساختمان است. این پارک و فرهنگسرا نمونه خوبی از پارک‌ها و بوستان‌های محلی است که بارها مکان گردهمایی هنرمندان، ادب دوستان و معماران قرار گرفته است و امسال نیز به مناسبت دهه فجر مهندسان معمار جوان شارستان روزی را به بازدید از آن اختصاص دادند و این بازدید با کروکی زدن معماران جوان از قسمت‌های مختلف و زیبای این پارک به پایان رسید.































برگرفته از سایت جامع معماران
 

mars

کاربر بیش فعال
خاطراتی از کار با کامران دیبا

خاطراتی از کار با کامران دیبا



[FONT=&quot]خاطراتی از کار با کامران دیبا ([/FONT][FONT=&quot]۱۱[/FONT])[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]مهندس پروین پزشکی - دوره همکاری: [/FONT][FONT=&quot]۱۳۵۸ – ۱۳۵۰[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]آغاز آشنایی - دانشجوی سال دوم دانشکده معماری دانشگاه تهران بودم. درسن [/FONT][FONT=&quot]۱۹[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]سالگی، کلاسیدو واحدی انتخاب کردم به نام "سمینار". روز اول با بی‌رغبتی به این کلاسرفتم؛ چون از این لغت هیچ تصور ذهنی ای نداشتم. استاد این کلاس، کامران دیبا، واردشد. تقریباً جوان‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. پس از ورودش فوراً و بدون مقدمه،کلاس را به چند گروه تقسیم کرد. هر گروه مأمور شدند به سینما رفته و فیلمی را از نظرفضایابی معماری بررسی کرده، گزارشی دربارۀ آن تهیه کنند[/FONT].[FONT=&quot]فیلم محلّل اثر نصرت کریمی به گروه من افتاد. گزارش را تهیه کردم، نمرهخوبی هم گرفتم. ولی مهم‌تر از همه این که پس از مطالعۀ گزارش، کامران دیبا به من پیشنهادکرد در دفترش مشغول به کار شوم[/FONT].[FONT=&quot]وقتی این پیشنهاد را شنیدم، گفتم : "کار؟ من خجالت می‌کشم کار کنم[/FONT]!". [FONT=&quot]دیبا جواب داد: "یعنی چه؟[/FONT]" [FONT=&quot]بالاخره قرار ملاقاتی در شرکت داض در خیابان رشت گذاشتیم[/FONT].[FONT=&quot]من، شاگرد دو سال پیش کلاس ششم ریاضی مدرسۀ هدف و دانشجوی فعلی دانشکدهمعماری، می‌خواستم کار کنم[/FONT]!![FONT=&quot]شرکت داض خلاصه می‌شد در دو ساختمان کوچک قدیمیِ با کاراکتر، که به وسیلۀپلی به هم وصل می‌شدند؛ با پنجره‌های قدیمی، شیشه‌های ویترای – با رنگ‌های قشنگ و یکزیرزمین که آتلیه معماری بود. بعدها شنیدم این ساختمان قبلاً کلوپ رشت بوده و فضاییبرای تجمع هنرمندان[/FONT].[FONT=&quot]به خواست کامران دیبا چند نمونه از پروژه‌های انجام شده در دانشگاه رابا خودم به همراه داشتم. یکی از این پروژه‌ها، طراحی یک باغ بود با[/FONT] landscaping [FONT=&quot]خاصی. کامران با دقت به این پروژه و رنگ‌آمیزی آن نگاه کرد و آثار رضایترا در چشم‌هایش دیدم (البته با تعجب ) چون زمانی که این پروژه را انجام می‌دادم، درآتلیه معماری دانشگاه، پسرهای دانشکده سر به سر من می‌گذاشتند و سال بالایی‌ها با تمسخربه این پروژه نگاه می‌کردند و با متلک به من می‌گفتند: "پروژه‌ات مثل پیراهن دخترانهاست". روحیه من خراب می‌شد؛ غافل از اینکه این پروژه در ژوژمان، نمره بسیار عالیگرفت. یادم است کامران از من پرسید: "از این کارها برای ما می‌توانی انجام دهی؟[/FONT]"[FONT=&quot]گفتم: "معلومه[/FONT]!"[FONT=&quot]روز اول، فضای شرکت برایم عجیب بود. روی پل ساختمان شاعری جلوی من زانوزد و گفت: "سلام. من پرویز اسلامپور هستم". بعد از او خانمی با آرایشی جالبو تقریباً سفید شبیه ماسک با حرکتی رقص مانند جلوی من ظاهر شد، خود را معرفی کرد :"غزاله[/FONT]".[FONT=&quot]من با گیجی بسیار زیادی شرکت را ترک کردم و با اضطراب زیاد همراه با کنجکاوی،در ضمن با غرور به خاطر "پروژه باغ و رنگ‌های به کار رفته در آن[/FONT]".[FONT=&quot]از فردای آن روز زیر دست مهندس بدوحی شروع به کار کردم. اصلاً خوشم نیامدکه به من گفتند: " این نقشه را تیغ بزن". روز اول را تحمل کردم. فردا بهطبقۀ بالا رفتم و درخواست ملاقات با دیبا را کردم (البته با اعتراض ). او گفت:"چه خبره شلوغ کردی؟[/FONT]" [FONT=&quot]جواب دادم: "من نقشه کش نیستم. من می‌خواهم طراحی کنم[/FONT]".[FONT=&quot]به عنوان یک دانشجوی تازه کار باد زیادی در غبغب داشتم و واقعاً فکر می‌کردممسوولیت بیشتری از حد "نقشه پاک کن" می‌خواهم[/FONT].[FONT=&quot]کامران دیبا آدم بسیار باهوشی است. نگاه عمیقی به من کرد، توأم با شیطنتمخصوصی که همیشه در چشم‌هایش بود. احساس کردم در ذهن خودش مسوولیت پذیری خاصی در منپیدا کرده بود که باعث موفقیت کاری من شد. هنوز هم نگاه را فراموش نکرده‌ام[/FONT].[FONT=&quot]روز بعد کامران به طبقه پایین (آتلیه) آمد: با پروژه «ساتکاب»، یک ساختماناداری [/FONT][FONT=&quot]۱۲[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]طبقه برایوزارت نیرو (که شروع طراحی من با دیبا بود). او توقع زیادی از من داشت و من هم با خودممی‌جنگیم که بتوانم. راستش برایم سخت بود. تجربه نداشتم. بچه بودم و فکر می‌کردم طراحیکار آسانی است. جلو رفتم و او هم از من حمایت کرد. شروعی بود برای من؛ فرم دادن یکتفکر ذهنی که باید روی کاغذ پیاده شود. برای من به عنوان یک خاطره همیشه ارزش داشتهو حالا بعد از سال‌ها تجربه، نمرۀ بالایی به این رییس و دوست خود می‌دهم که الفبایمعماری را به من آموخت. من که با دید ریاضی به خط هندسی نگاه می‌کردم، شروع کردم بهخط معنای دیگری بدهم (خط معماری). این تحولی بود که در دانشکده و در محیط کار ( بهیمن همکاری با شخصی درست ) در من بوجود آمد. پروژه‌های دانشکده، پروژه‌های فرضی بود؛ولی پروژه‌های شرکت، واقعی و با مسوولیت. هر خطی که می‌کشیدم، باید ساخته ‌شدۀ آن رامی‌دیدم[/FONT]....[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ادامه دارد ...[/FONT]​
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
F A R Z A N E کامران افشار نادری مشاهیر معماری 2
DDDIQ داراب دیبا مشاهیر معماری 9

Similar threads

بالا