[کارگاه های هنری] - گارگاه هنرهای سنتی ِایران و جهان

M.Deylamian

مدیر بازنشسته
با عرض سلام به دوستان خوبم
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif

شما در این تاپیک
فقط میتوانید آثار و توضیحات و مقالاتی و...
از هنرهای سنتی و قدیمی ایران و جهان را قرار دهدید.


Data_art
با تشکر فراوان
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gifموفق و سربلند باشید





هدف از این تاپیک اشنایی با هنر های دستی- سنتی ایران و یا حتی دیگر کشور هاست.
دوستان عزیز شما هم صنایع دستی شهرتون رو معرفی کنید .:w17:

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

M.Deylamian

مدیر بازنشسته
صنايع دستی استان کهگیلویه و بویر احمد :

زنان عشاير اين استان؛ به منظور حفاظت از خود و خانواده‌شان و نيز وسايل و لوازم ناچيزشان در برابر برف و باران از سياه چادر استفاده می‌كنند. سياه چادر با دستگاه های ساده و ابتدايی بافندگی از موی بز تابيده نشده به دست می‌آيد و معمولاً برای فروش بافته نمی‌شود. اين سياه چادرها با وجود داشتن منافذ متعدد در برابر آب كاملاً نفوذناپذير است. كهن‌ترين سابقه‌ی سياه چادر مربوط به تاريخ بين‌النهرين است. اين خانه‌های سيار در مدت زمان كوتاهی برپا شده و به راحتی برچيده می‌شود. كار چيدن موی بز برای بافتن سياه چادر توسط مردان انجام می‌شود و زنان آن ها را می‌شويند و می ريسند و می‌بافند. آن چه باعث ترجيح موی بز بر پشم گوسفند می‌شود، خاصيت موی بز است كه الياف بافته‌ی ان در اثر رطوبت قطور‌تر شده و از نفوذ آب باران به داخل سياه چادر جلوگيری می‌كند و در فصل گرما الياف نازک می‌شوند و عبور هوا امكان‌پذير می‌شود. از يک سياه چادر تا ده سال می‌توان استفاده كرد. دارها افقی است و نحوه‌ی بافت همان عبور دادن پود به صورت يک در ميان از ميان تارهاست مانند بافت پارچه. بعد از ریسيدن نخ‌ها آن ها را گلوله می‌كنند كه به آن ها بشير می‌گويند. دستگاه های دو وری افقی (ورد: برای جا به جا كردن تارها) بر روی زمين قرار مي‌گيرد و چله‌كشی انجام می‌شود. پودها به طور يک در ميان از زير و روی تارها می‌گذرد و بافت گونی مانندی ايجاد می‌كند و برای درست قرار گرفتن پودها از كركيت (دفه) استفاده می شود. اين سياه چادرها به درازای 4 تا 10 متر و پهنای 5/0 متر بافته می‌شوند و سياه چادر اصلی از به هم دوختن چند تكه از آن ها به دست می آيد. سياه چادرهای زمستانی از تابستانی، ضخيم‌تر است. برای برپا كردن سياه چادرها از تيرهای چوبی و طناب‌هايی به نام شباش استفاده می شود. به زبان محلی به اين سياه چادرها بهون می گويند. هر مته يا تكه از سياه چادر ديواره‌ای از اين خانه‌ی سيار را تشكيل می دهند.

جاجيم‌بافی:

از ديگر توليدات سنتی منطقه كه به ويژه ميان روستایيان خواستاران زيادی دارد، جاجيم است. بافندگان پس از خاتمه جاجيم را بريده و از به هم دوختن دو تا سه تكه از آن جاجیم را در اندازه‌ی دل خواه خود درمی آورند. جاجيم معمولاً از پشم توليد می‌شود و رنگ‌های آن بسيار روشن و زيباست. تفاوت گليم و جاجيم در اين است كه گليم زبر و خشن‌تر است. جاجيم يكی از مناسب‌ترين پوشش‌ها برای كرسی‌ها در قديم بوده است و جاجيم‌ها ی هر منطقه نشان دهنده‌ی سنت آن ناحيه است. اين محصول به دليل اين كه سبک و ارزان است جهت زيرانداز و روانداز و رخت خواب پيچ مناسب است. در حال حاضر توليد جاجيم در كهگيلويه و بويراحمد به دليل جای گزين شدن پارچه‌ها ماشينی مشابه بسيار كم است. نقوش مورد استفاده در جاجيم بافی نقش خشت، لوزی، آغاجری، ماشوركش و ماريو (پله‌های هندسی صعودی).
(منبع: بررسی وضعيت صنايع دستی كهكيلويه وبويراحمد؛ سازمان صنايع دستی ايران)

نمدمالی:

اين هنر اكنون در شهر ياسوج رواج دارد. مواد اوليه مورد مصرف نمدمالان پشم گوسفند است. توليد‌كنندگان اين پشم را مستقيماً از ايلات و عشاير تأمين می كنند. فرآورده‌هايی كه توليد می‌شوند شامل نمد زيرانداز و پالتوی بعدی است كه بيش تر توليدات شامل نمد زيرانداز است.

توبره:

يكی از زيباترين دست بافت‌های عشاير كهگيلويه و بويراحمد است كه دختران به عنوان جهيزیه به خانه‌ی شوهر می‌برند و به آن توربه نيز گفته می‌شود. توبره كيف مستطيل شكلی است كه دو طناب به دو طرف ان وصل شده است و در صحرا برای ريختن علف و علوفه استفاده می‌شود. نقوش روی توبره شامل نقش گل آدمی و گل توبره می‌شود.

آينه‌دان يا چنته:

يكی از بافته‌هايی است كه در هر خانه و سياه چادری يافت می‌شود. كيف دسته بلندی است كه برای نگه داری قرآن كريم يا وسايل شخصی زنان به كار می‌آيد. نقوش آن معمولاً تک نقش و يا قاب قالی است و منگوله‌هايی به آخر آن اضافه می‌شده است. بافت چنته شبيه به گليم يا قالی است. گاهی دو روی آن قالی، گاهی گليم، گاهی يک رو قالی و يک روی ديگر گليم است. نقوش روی آن مانند نقوش قالی‌ها و گليم‌هاست.

سفره:

از ديگر بافته‌های عشايری است كه در هنگام پخت نان از آن استفاده می شود به اين نحوی كه زنان عشايری موقع پخت نان چانه‌های خمير را روی آن می‌چينند. دستگاه آن دو وردی است و از نخ پنبه‌ای به عنوان تار و كامواهای رنگی برای پود استفاده می‌شود. قبلاً از مخلوط دو و پشم برای تار و از پشم سفيد برای پود و از پشم‌های رنگی برای ايجاد نقوش استفاده می‌شده است. زمينه‌ی سفيدرنگ سفره‌ها با نقوش ساده و مجزا تزیين شده است و به وسيله‌ی حاشيه‌های زيبايی محدود می شود بافت آن شبيه بافت پارچه است.

پشتی:

برخی از عشاير اسكان يافته آن را توليد می‌كنند. اين پشتی‌ها قالی يا گليم‌های مربع شكل هستند. بيش تر اوقات هر دو رو قالی يا گليم و گاهی اوقات يک رو، قالی يا گليم است. نقوش مرسوم پشتی‌ها همان نقوش رايج گليم‌هاست. عشاير ترک برای تهيه‌ی رويه‌ی پشتی‌ها از بافتنی به نام گچمه استفاده می‌كند كه تركيبی از گليم‌بافی و قالی‌بافی است.

جور يا جوال:

بافتی شبيه گليم دارد و ابتدا به شكل يک مربع بافته می‌شود. آن را از وسط تا كرده و اطرافش را می‌دوزند كه به شكل يک كيسه می‌شود. در قسمت پشت ورو دو دسته دارد كه عشاير برای حمل و نقل مواد مصری از آن استفاده می‌كنند.

جانماز:

عبارت است از گليمی با تار موی بز و پود پشمی برای بافت آن از كرک شتر استفاده می‌شود كه بر اساس عقيده‌ی آنان اين سنت پيامبر است. اين محصول ساده و بدون نقش است و اين به دليل اخلاص و بی‌ريا بودن در درگاه خداوند است.

نمک دان:

بافته‌ی عشايری است كه در گذشته جهت حمل نمک از آن استفاده می‌شد كه در حال حاضر بافت آن از رونق افتاده است. اين بافته مخلوطی از مو و پشم است و بر روی دستگاه چهار ورودی (ورد: برای زير و رو كردن تارها) و به شيوه‌ی بافت گليم و قالی بافته می‌شود. نمكدان يک كيسه‌ی چهارگوش است كه در بالا آن گلويی چهارگوش با زاويه‌ی 90 نسبت به چهارگوش اوليه قرار دارد و در هر دو طرف گلويی دو دسته از جنس تارها تعبيه شده است. نقوش روی آن بيشتر لوزی‌های كوچک به رنگ‌های متنوع و پشت سر هم است.

جُل:

يكی از بافته‌های خاص زندگی عشايری است. كه برای پوشاندن چهارپايان خصوصاً اسب و الاغ استفاده می‌شود. بافت جُل ساده و يک رو است شبيه گليم بافته می‌شود و بدون نقش است. گاهی سوزن دوزی‌های هندسی بر روی آن انجام می‌شود. در گذشته برای بافت آن از پشم استفاده می‌شد ولی امروزه از پنبه استفاده می شود.

خورجين:

جهت حمل آذوقه به پشت چهارپايان انداخته می‌شد شكل ظاهری آن مانند دو كيسه است كه از يک طرف دهنه به هم متصل شده است. بافت آن مانند گليم است و دارای پود پشمی و تار پنبه‌ای است. نقوش روی آن بیش تر راه راه و دارای رنگ‌های متنوع است.

گچمه بافی:

از صنايع دستی انحصاری كهگيلويه و بويراحمد است. هنری مركب از گليم و قالی است كه در زمينه‌ی گليم بافی گل‌های قاليچه‌ای بافته می‌شود. در بافت گچمه از پود استفاده نمی شود بلكه از خامه‌ای كه در بافت گليم استفاده می‌شود بهره می‌گيريد و طرح‌های آن به صورت برجسته بافته می‌شود. از اين ساخته به عنوان زيرانداز و يا تزيين چادر استفاده می‌كنند.
 

M.Deylamian

مدیر بازنشسته

صنایع دستی استان یزد

مهمترين صنايع دستی در استان يزد عبارتند از:
قالی، قاليچه، گليم، مخمل، زری، چادر شب، دستمال، مرس ريزه جيم، قناويز، اجرامی، شمد، ترمه، پرده، زيلو، روفروشی، کرباس، بقچه، لنگ، کيسه حمام، خورجين، پتو، سفال، سراميک، حصير، کاشی و گيوه. در ميان صنايع دستی قالی‌بافی، ترمه‌بافی، زيلوبافی، ساخت سفال سراميک و کاشی از اهميت ويژه‌ای برخوردار است.
شيرينی‌پزی در يزد سابقه طولانی دارد. در يزد شيرينيهای سنتی مانند باقلوا، قطاب، لوز نارگيل، پشمک، نان برنجی، حاجی بادام تهيه می‌شود.
 

M.Deylamian

مدیر بازنشسته
صنایع دستی استان اردبیل


گليم ، جاجيم ، شال ، مسند ، سفالگري ، صنايع چوب مانند معرق ، منبت و خراطي ، مصنوعات چرمي و قاليبافي ، مفرش ، خورچين ، ورني ( ورني و زير اداز حاوي رنگها و طرحهايي برگرفته از طبيعت زيباي آذربايجان ، بيشتر توسط عشاير ايل سون دشت مغان بافته مي شود )
از ميان صنايع دستي استان مسند نمين شهرت جهاني دارد و از اقلام مهم صادرات استان به ساير نقاط كشور و كشورهاي خارجي است .
 

M.Deylamian

مدیر بازنشسته
صنایع دستی استان بندر عباس

از جمله صنایع دستی استان سفالگری است که حدود سه نفر در ساخت آن موثر هستند. یکنفر سرندکردن خاک ، یک نفر به چرخکاری و یک نفر به تامین هیزم و روشن کردن کوره و چیدن اشیاء و خارج کردن آنها از کوره اشتغال دارد.
تولیدات آنها نوعی ظرف آبخوری به نام جهله (jahla) و ظروف خرما به نام (گراشی ) و کوزه و آفتابه ، کربه (karba) تگار (Tagar) گشته سور، لیوان آبخوری به نام برنگ (Boreng) و ... می باشد.
بعد از آماده شدن گل و تبدیل آنها به چانه های مناسب بوسیله چرخهای سفالگری که با دست به گردش درمی آید کوزه ای شبیه کوزه قلیان تنها با دهانه ای گشادتر ساخته می شود. این حرفه ای مردانه است و زنان نقشی در آن ندارند.
سفالگران هر هفته یکبار تولیدات خود را در داخل کوره گذاشته و بعد از گل اندود کردن دهانه کوره آنرا مشتعل می سازند

خوس دوزی (Xus):

این هنر به کمک نوارهای نقره ای باریک و بر روی پارچه ریز بافت انجام شده و برای تزئین مقنعه، جلبیل، دستاور و ... به کار می رود.

بادله دوزی) یا تلی بافی :

بادله دوزی عبارتست از بهم بافتن چند نوع زری به یکدیگر به گونه ای که زری بزرگ در وسط و زری های کوچک در اطراف آن قرار گیرند به کمک نوارهایی با پهنای 15 سانتیمتر انجام می شود. از این صنعت برای تزئین لبه شلوارهای زنانه استفاده می کنند.

سوزن دوزی :

در این صنعت پس از انتخاب پارچه مناسب در قطع و اندازه های مورد نظر طرح کلی سوزن دوزی را روی آن دوخته و سپس به پرکردن فواصلی که در طرح مشخص شده است می پردازند


گلابتون دوزی:
شاردن در سفرنامه خود که در حدود قرن یازدهم ( ه . ق ) به ایران صورت گرفته از ظرایف زردیها و گلدوزیهای ایرانیها به نیکی یاد کرده و برتر از گلدوزیهای اروپاییان و ترکان دانسته است . تولیدکنندگان، بیشتر زنان و دختران خانه دار هستند. استفاده از شلوار زنانه یا دمپایی زری دوزی و همچنین پیراهنهای زنانه با سرآستین و پیش سینه و دور یقه گلابتون دوزی شده رواج دارد و نیز برای لبه پرده دیوار کوب و وسایل زینتی منزل نیز استفاده می شود. تولید کنندگان پس از سفارش ، پارچه را که معمولاٌ از جنس کرپ Kerep و دارای رنگهای سبز، مشکی، زرد، فیروزه ای ، نارنجی و ... استبر مبنای الگوی مورد درخواست مشتری بریده و ابتدا به کمک کاربنهای رنگی نقش درخواستی سفارش دهنده را بر روی آن کپی می کنند.

در مرحله بعد پارچه ای را بر روی لبه دایره ای چوپی که کم Kam (کمان ) نام دارد قرار داده و اطراف آن را به وسیله یک تسمه چرمی یا زهواری چوبی که حالت دایره داشته و قطرش بوسیله یک پیچ کم و زیاد می شود محکم می کنند و پارچه را از اطراف می کشند تا همانند پوسته ای بر روی سطح دایره چوبی قرار گیرد، سپس هنرمند به کمک سوزنهای خاصی که دارای نوک برجسته است و اصطلاحاً قلاب نامیده می شود کار گلابتون دوزی را آغاز نموده و به کمک قلاب نخهایی که دارای روکش فلزی به رنگ نقره ای یا طلایی است دوخت را انجام می دهد. در این صنعت از پولکهای پلاستیکی که دارای لعاب رنگین می باشد نیز استفاده می کنند
 

M.Deylamian

مدیر بازنشسته
صنایع دستی استان خوزستان


اگر چه صنايع دستی شهری امروزه رونق گذشته را ندارند معهذا هنوز صنعتگرانی هستند که به امر توليد ابزار و لوازم دست ساز اشتغال دارند. اموری همچون : بافت انواع پارچه، گليم، قالی، تهيه گيوه، خراطی، ميناکاری و ساخت وسايل فلزی و قلمزنی از جمله اين صنايع است .
مجموعه صنايع دستی عشايری، روستايی و شهری استان خوزستان بر حسب نوع مواد اوليه که در توليد به کار می رود به چند گروه تقسيم می شود:
- بافته هايي که برای توليد آنها از دار استفاده می شود، شامل قالی و گليم. اين بافته ها که به بافته های داری موسوم هستند در شهر های مسجد سليمان، هفتگل، دزفول و مناطق روستايي وعشايری توليد می شوند.

- بافندگی شامل: احرامی، عبا، سياه چادر، چوقا، پشتی، خورجين ( هورژين ) که در مناطق عشايری، روستايی و شهری مانند: شوشتر، دزفول، بهبهان، سوسنگرد، شوش و ... انجام می گيرد.
محصولات پوستی که عشاير و روستائيان مناطق مختلف استان خوزستان توليد کننده آن هستند:

- نمد مالی که در ميان روستائيان و به مقداری اندک در ميان عشاير توليد می شود. در شهرهای بهبهان و دزفول نيز توليد می شود.

- صنايع دستی حصيری و چوبی شامل: حصير بافی، سبد بافی و همچنين خراطی در دزفول، آبادان و ...
 

نازي_مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
مينياتور

مينياتور










نقاشي هاي رويائي درست مثل خواب دم صبح​
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
کارگاه فرش

کارگاه فرش

فرش فقط فرش ایرونی.........

نقشه کشي و طراحي فرش
آموزش با نقوش سنتي
آموزش را با نقوش سنتي و خُتايي آغاز مي کنيم. عنصر اوليه در نقوش خُتايي، برگ ساده است. اصولاً در طبيعت، برگ در سايزهاي مختلف وجود دارد، هنرمنداني که خالق آثار مختلف بودند، از همين برگهاي ساده طبيعت الهام گرفتند و آنها را خلق کردند.

براي ترسيم برگ ساده، ابتدا يک قوسِ در حقيقت باز را ترسيم مي کنيم. براي درک بهتر، ابتدا يک دايره بزرگ ترسيم مي کنيم و يک دايره کوچک را در بالا ترسيم مي کنيم و يک دايره بزرگتر در پايين دايره کوچکتر رسم مي کنيم و شکل برگ را از داخل آن ايجاد مي کنيم. در کشيدن کار ابتدا مي بايست ترس به خود راه ندهيد و با اعتماد به نفس، کار را انجام بدهيد.

در ترسيم برگ ديگر، ابتدا يک قوس مي کشيم و قوس جلوي آن طرحي مثل s انگليسي دارد که قسمت پايين آن پهن تر و بازتر مي شود. طرح ديگر غنچه مي باشد؛ در طبيعت غنچه هاي متفاوتي را مي بينيم، غنچه داراي دو قسمت است:
1- ته غنچه
2- گلبرگ غنچه.

ابتدا به آموزش ته برگ مي پردازيم: ابتدا يک خط تقارن مي کشيم و يک خط ديگر بر آن عمود مي کنيم و از خط عمود شده دو خط را به خط تقارن وصل مي کنيم که حالت مثلث متساوي الاضلاع پيدا کند. سپس ضلع پايين مثلث که خط بر آن عمود شده است را به دو قسمت مساوي تقسيم مي کنيم و از هر دو طرف يک شکل s كه حالت برعکس دارد رسم مي کنيم و حالت غنچه را ايجاد مي کنيم.

گلبرگها معمولاً حالت تخم مرغ شکل دارند و روي ته برگ قرار مي گيرند؛ براي رسم گلبرگ روي گلبرگ يک برگ را مي کشيم که جهت اين سه عنصر بايد طوري باشد که خط محوري ما از وسط آنها بگذرد.

غنچه گل شاه عباسي

براي ترسيم آن، خط محوري را رسم مي کنيم و بعد ته غنچه را رسم مي کنيم. در قسمت گلبرگ، تغييراتي است که شامل خط محوري با فاصله کم بر روي خط محوري عمود است. در قسمت چپ اين خط محوري، برگي را به روي ته غنچه رسم مي کنيم و اين کار را در طرف ديگر تکرار مي کنيم. سپس در وسط اين کار، برگي ديگر رسم مي کنيم و براي تزئين، برگهاي کوچکي را داخل اين سه برگ مي کشيم و يا به جاي برگ وسط حالت گل پنج پر را ايجاد مي کنيم، که حالت قلب است.

غنچه ديگري به نام غنچه قطاري وجود دارد که به اين صورت ترسيم مي شود: ابتدا خط محوري را ترسيم مي کنيم، ته برگي را مي کشيم، از گلبرگهايي با سايز متفاوت استفاده مي کنيم و از بزرگ به کوچک بر روي هم سوار مي کنيم و در نهايت، يک برگ بر روي غنچه رسم مي کنيم. در ميان گلبرگها مي توان از برگهاي کوچک براي تزئين استفاده نمود.

براي کشيدن گل 5 پر، ابتدا يک دايره رسم مي کنيم، يک قطر که به صورت افقي باشد را رسم مي کنيم و خطي را بر اين قطر، عمود مي کنيم. از رأس دايره، خطي با زاويه 17 درجه بر دايره رسم مي کنيم و در پنج طرف، به طور مساوي رسم مي کنيم، سپس روي اين 5 خط را به 3 قسمت مساوي تقسيم مي کنيم. در وسط، يک دايره مي کشيم، سپس نقاط دوم رسم شده روي هر خط را به صورت يک دايره بر روي دايره اصلي مماس مي کشيم تا يک گل پنج پر ايجاد شود. داخل آن را مي توان تزئين کرد و به وسيله مثلث يا دايره مي توان براي گلها، پشت برگ ايجاد کرد.

گلبرگهاي پنج پر مي توانند با شکلها و طرحهاي مختلف و با تعداد گلبرگهاي بيشتري ترسيم شوند، ولي در مجموع به گلهايي که به اين شيوه رسم مي شوند، گل پنج پر گفته مي شود. در ترکيب کلي، گلهاي پنج پر به عنوان گلهاي کوچک و نيمه کوچک ترکيب اصلي نقشه خواهد بود.

براي ايجاد فرم برگ ساده، اگر بخواهيم سايز اين برگ را بزرگتر کنيم، خطوط محيطي به صورت خطهاي طويل و بدون تزئين در خواهد آمد که در زيبايي اثري نخواهد داشت، به همين دليل در دو طرف اين برگ بزرگ شده، از عناصر کنگره و يا پله پله استفاده مي کنيم. براي اين کار ابتدا يک دايره مي کشيم و آن را به چهار قسمت تقسيم مي کنيم. يک چهارم اين دايره را در نظر مي گيريم، يک خط محيطي در آن يک چهارم رسم مي کنيم تا با خط دايره ابتداي برگ را ايجاد کند که مثل هلال مي شود. از مرکز دايره دو خط مساوي را به اين هلال وصل مي کنيم، سپس قسمتي از اين خطها را که به هلال وصل شده به دو قسمت مساوي تقسيم مي کنيم و از سر هلال، يکي يکي، به اين نقطه هايي که ايجاد کرديم، منحني رسم مي کنيم و برگ کامل مي شود.


ادامه دارد...........:w10:.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساقه و روشهاي ترسيم آن
(بند و ساقه که مصداق آن در طبيعت هست که همان شاخه ها و برگهاي گياهان هستند و وسيله اي براي رشد و نمو گياهان هستند) در نقوش سنتي ساقه ها که گاهي به آنها بند گفته مي شود به دو شيوه ترسيم مي شوند: يکي شيوه گردان و دوم افشان. شيوه افشان در حقيقت ساقه اي را به ما نشان مي دهد که با حالت آزادانه در جهت طراحي طراح افشانده مي شود. شيوه گردان نسبت به ساقه افشان، حالت منظم تري دارد.

براي ترسيم، ابتدا خط افقي را رسم مي کنيم سپس دهانه پرگار را به اندازه دلخواه مثلاً 5/1 تا 2 سانتي متر باز مي کنيم و نقطه اي را روي خط، معلوم مي کنيم و يک نيم دايره رسم مي کنيم، از جايي که نيم دايره بر روي خط ايجاد شده يک نقطه ايجاد مي کنيم، سوزن پرگار را بر روي نقطه قرار مي دهيم و دهانه پرگار را به اندازه قوس نيم دايره رسم شده باز مي کنيم و يک نيم دايره ديگر در جهت عکس، ايجاد مي کنيم و اين کار را تکرار مي کنيم، تا ساقه شکل بگيرد. گفته مي شود اين روش، روش حلزوني است چون در پايان کار، رسم ما حالت حلزون به خود مي گيرد.



ترسيم گل شاه عباسي
گل شاه عباسي از گلهاي قرينه است که مي توان قسمتي را بکشيم و قسمت بعد را کپي کنيم؛ اما يادگيري کامل و کشيدن آن به طور کامل بهتر است.

ابتدا يک نيم دايره مي کشيم سپس خطي را به آن عمود مي کنيم و يک نيم دايره کوچکتر داخل آن رسم مي کنيم، محيط نيم دايره بزرگ را به شش قسمت مساوي تقسيم مي کنيم و سپس از تمام اين شش نقطه به رأس نيم دايره خطوطي را رسم مي کنيم و روي هر خط از محيط دايره تا رأس يک نيم دايره ايجاد مي کنيم. از رأس هر نيم دايره به روي نيم دايره بعدي يک منحني مي کشيم تا گلبرگها ايجاد شود و داخل آن را تزئين مي کنيم.



ترسيم گل پروانه اي
گل پروانه اي که به آن گل لاله عباسي هم گفته مي شود. براي ترسيم آن ابتدا خط عمود را رسم مي کنيم و به آن يک نيم دايره رسم مي کنيم. سپس خطي را بر آن نيم دايره عمود مي کنيم تا نيم دايره به دو قسمت مساوي تقسيم شود، در يک قسمت آن خطي را که نيم دايره بر آن رسم شده به دو قسمت مساوي تقسيم مي کنيم و يک نيم دايره کوچک رسم مي کنيم، سپس يک خطي را با زاويه 25 از مرکز به محيط رسم مي کنيم و سپس آن را به سه قسمت تقسيم مي کنيم. از نقطه بالايي به محيط دايره کوچک يک حالت انحنايي شکل، مي کشيم تا برگ گل ايجاد شود و آن را با گل پنج پر تزئين مي کنيم. سپس با آيينه اي با قطر 1 ميلي متر، کار را با قرينه خودش بررسي مي کنيم تا نواقص آن را پيدا کنيم.


ترسيم گل شاه عباسي افشان
براي ترسيم آن، ابتدا يک خط عمود مي کشيم و روي آن يک دايره مي کشيم با يک خط عمود بر آن، آن را به دو قسمت مساوي تقسيم مي کنيم. در وسط اين خط افقي نقطه اي را انتخاب مي کنيم و يک نيم دايره رسم مي کنيم و در دو طرف، دو نيم دايره کوچک رسم مي کنيم و محيط نيم دايره اصلي را به شش قسمت تقسيم مي کنيم، سپس از قسمت انتهايي نيم دايره کوچک يک خط انحنا به قسمت مشخص شده روي دايره بزرگ و از هر خط روي خط ديگر انحناي ديگر، تا گلبرگ ايجاد شود، سپس آن را با برگهاي کوچک تزئين مي کنيم و سپس قرينه کار را با آيينه مشاهده مي کنيم.


ترسيم شاخه منشعب شده
گردش ساقه را در جهت عقربه ساعت رسم مي کنيم و در همان جهت گردش ديگر را در کنار هم ايجاد مي کنيم و شکل ساقه را روي آن ايجاد مي کنيم. در قسمت زاويه دار آن مي توان گلهاي شاه عباسي را رسم کرد و در محل انشعاب برگها مي توان گل پروانه اي را رسم کرده و حتي مي توان روي ساقه ايجاد کرد و اندازه اش از گل شاه عباسي کوچکتر است و به همين ترتيب شاخه را با غنچه و برگهاي تزئيني کوچک و بزرگ مي توان تزئين کرد.


طراحي برگ چناري
براي ترسيم آن، ابتدا يک خط مستقيم انحنادار مي کشيم و يک مثلث متساوي الاضلاع روي آن رسم مي کنيم، سپس يک خط عمود بر خط مستقيم از وسط مثلث رسم مي کنيم و برگهاي برگمان را رسم مي کنيم و آن را تزئين مي کنيم. بدين ترتيب که رگ برگها را ايجاد مي کنيم و روي برگها را کنگره دار مي کنيم.

نقوش اسليمي از سر اسليمي، زائده اسليمي، سربند اسليمي، ساقه اسليمي تشکيل شده اند. در ساقه اسليمي روش ترسيم آن به صورت ساقه ختايي است با اين تفاوت که در يک طرح مشترک بين ساقه هاي گلهاي ختايي، ساقه اسليمي ضخامت بيشتري نسبت به ساقه ختايي دارد. سر اسليمي که مشخص ترين قسمت نقوش اسليمي است، عنصري است که مي توان به تنهايي به کار برده شود و يا ملحقاتي را به همراه داشته باشد.

براي ترسيم آن ابتدا يک زاويه قائمه ايجاد مي کنيم و يک نيم دايره در آن ايجاد مي کنيم که حالت ربع دايره ايجاد شود، نيم دايره اي را که ايجاد کرده ايم را از خط عمود کمي بيشتر ادامه مي دهيم، سپس کمان نيم دايره را به پنج قسمت مساوي تقسيم مي کنيم، از قسمت دوم خطي را به مرکز دايره رسم مي کنيم، سپس روي خط ايجاد شده به اندازه نقاطي که مشخص شده، نقطه اي را ايجاد مي کنيم، سپس از نقطه ايجاد شده خط منحني را به سمت خط عمود مي کشيم. عنصر بعدي که به سر اسليمي اضافه مي شود، زائده اسليمي است. ابتدا يک سر اسليمي رسم مي کنيم و از قسمت انتهايي يک سر اسليمي ديگر در جهت عکس رسم مي کنيم که به آن زائد اسليمي مي گويند.



انواع اسليمي ها
اسليمي ساده: ابتدا يک خطِ مايل رسم مي کنيم، سپس فضايي را با سه نقطه مشخص مي کنيم که در حقيقت دو فضاي مساوي را براي ما ايجاد مي کند و يک نيم دايره در قسمت بالا و يک نيم دايره در قسمت پايين زده مي شود. قسمت نيم دايره بالا را ادامه مي دهيم و سپس نيم دايره را در روي خط مايل داخل دايره نيمه کاره رسم مي کنيم و از روي دايره به سمت انتهايي نيم دايره نيمه کاره، منحني را رسم مي کنيم.

اسليمي خرطومي :
ابتدا يک اسليمي ساده رسم مي کنيم، سپس قوس دسته انتهايي را اضافه مي کنيم و همچنين دسته کوچکتر را هم اضافه مي کنيم، در دو سر انتهايي اسليمي مي توان از تزئينات سر اسليمي استفاده کرد البته با ابعاد کوچکتر.

اسليمي دهان اژدري :
ابتدا يک اسليمي خرطومي رسم مي کنيم و زوايدي در زير اين اسليمي قرار مي دهيم که ما را به ياد دهان باز اژدها مي اندازد. مي توان از عناصري مثل پيچک در آن استفاده کرد و آن را زيبا کرد؛ مثلاً بر روي دسته ها که بلندي آنها را بدين وسيله تزئين کنيم.

اسليمي پيچک :
به اين شکل است که ابتدا يک اسليمي ساده مي کشيم با اين تفاوت كه قسمت برجستگي که در اسليمي ساده وجود دارد، در اين اسليمي وجود ندارد و قسمت مشترک بهم پيوسته است. در اينجا يک پيچکي مثل اسليمي اژدري پيچک دار طراحي مي کنيم تا قسمت بهم پيوسته مشخص نباشد.



سربند و روش ترسيم آن :
سربند به نقطه شروع ساقه در اسليمي گفته مي شود و نقش نقطه اتصال دو گردش که از کنار هم رد مي شوند و به کناره کار متصل مي شوند، را بازي مي کند. همچنين در قسمت ساقه هاي اسليمي که ساقه منشعب مي شود و گردش جديدي را از گردش اصلي خارج مي کنيم، براي پوشاندن قسمت انشعابي از سربند استفاده مي کنيم.

سربندهاي متعدد در آثار مختلف قابل شناسايي است، براي ترسيم سربند مثلثي ابتدا دو خط بر هم عمود را رسم مي کنيم. خط عمود را تقسيم بر 3 مي کنيم و خط افقي را بر 4 قسمت تقسيم مي کنيم و از نقطه بالا در بخش عمود يک منحني بر نقطه اول تقسيم شده بر خط افقي رسم مي کنيم. سپس از نقطه سوم خط عمود بر نقطه چهارم خط افقي منحني ديگر رسم مي کنيم. سپس خط عمود را کمي ادامه مي دهيم و از انتهاي آن يک منحني بر روي خط افقي ايجاد مي کنيم، خطوط را دو بنده مي کنيم و سپس تزئين مي کنيم.



سربند بُته جغه اي :
بين دو خط عمود بر هم، دو خط با زاويه 30 درجه رسم مي کنيم و از مرکز يکي از دو خط مياني، دو نيم دايره در جهت مخالف يکديگر مي کشيم. با رسم يک نيم دايره ديگر نقش پايه بته جغه را به دست مي آوريم. مرکز منحني بزرگ بته جغه و قاعده آن را با دو قوس به خط تقارن وصل مي کنيم، خطوط محيطي سربند را دوبنده و بعد از آن به توسازي مي پردازيم. از سربند براي شروع گردشهاي اسليمي استفاده مي شود.


اسليمي ماري :
از آنجايي که مار، حيواني مهار ناشدني است، اين فرم طراحي هم از لحاظ نوع کاربرد، با وضعيت ظاهري مار سنخيت دارد و تا حدودي به صورت آزادانه ميان نقوش طراحي شده، مورد استفاده قرار مي گيرد. شکل ظاهري با اسليمي هاي ديگر فرق دارد. براي ترسيم ابتدا دو خط را بر هم عمود مي کنيم، خط افقي را رسم مي کنيم که خط عمود را قطع کند و خط افقي ديگري در بالاي خط عمود را قطع کند، فاصله ها مي بايست مساوي باشد. قسمت پايين را دوباره تقسيم بر دو مي کنيم و خط افقي ديگري را هم رسم مي کنيم و از ابتدا خط عمود حالت مارپيچ بين خطوط ايجاد مي کنيم و آن را تزئين مي کنيم. بيشتر کاربرد آن در بين نقوش خُتايي است.


طبقه بندي طرحهاي فرش ايراني
به دليل اينکه ايران کشوري است که فرش و فرش بافي در آن قدمت زيادي دارد و در جاهاي مختلف، شاهد کانونهاي مختلف فرش بافي هستيم و شيوه هاي بافت و طرحهاي آنها با هم فرق مي کند، پس طبقه بندي آنها بسيار مشکل است و با هم فرق مي کند. در حال حاضر 20 تا 25 نقشه مشخص، طبقه بندي و معرفي شده است، البته هريک از نقوش، زير مجموعه هاي خاصي را دارا مي باشند. طبقه بندي فرشهاي ايران به اين صورت انجام گرفته است که برخي برگرفته از ادنيه تاريخي و باستاني هستند و فضاي کم طرح پيرامون اين موضوع است. برخي ديگر پيرامون ادبيات و اشعار هستند که با خوشنويسي و خط و احاديث و آيات همراهند. برخي ديگر برگرفته از مواردي چون شکار و شکارگاه و همچنين محرم، طرحهاي گلداني، درختي، محرابي و لچک ترنج، هستند. طرحهاي لچک ترنج، متداول ترين طرحهاي استفاده شده هستند که اکثر خانواده هاي ايراني با آن آشنا هستند و حداقل يک نمونه از آن را در منزل دارا مي باشند. طرح لچک ترنج اولين بار در قرن 15 ميلادي در جلدهاي چرمي به کار گرفته شد و در قرن 19 ميلادي وارد طرح فرش شد. طرحهاي لچک ترنج به طرحهايي که زير شاخه آن است، تقسيم مي شود. ترنج يکي از مشخص ترين عنصري است که در طرح لچک ترنج استفاده مي شود و معناي لغوي ترنج، ميوه بالنگ است. ترنجها معمولاً به صورت دايره اي، بيضي و نواري، طراحي مي شوند و در واقع ترنجها فضاي مشخصي است که در داخل آن فضا نقوشي شکل مي گيرد و اين نقوش از نقوش خُتايي و اسليمي و يا نقوش متعدد ديگري باشند که ما از آنها استفاده مي کنيم. در حقيقت با به کارگيري نقوشي که در ترنج استفاده مي شود و رنگهايي که در آن به کار مي رود، ما فضاي زمينه را از بخش ترنج جدا مي کنيم و ترنج مانند يک مدال يا کادر مرکزي در مرکز فرش، خودنمايي مي کند. ترنج خود از قسمتهاي مختلفي تشکيل شده است که مهمترين قسمت مرکزي و خود ترنج است. قسمت سر ترنج که در حقيقت پر کننده فضاي قسمت بالا و پايين ترنج در طول مستطيلي شکل زمينه است و يک عنصر کوچکتر از سر ترنج، به عنوان گردن سر ترنج از آن بهره گرفته مي شود. بسته به نقوشي که در ترنج از آنها بهره گرفته مي شود، ممکن است سر ترنج از يک سربند مُفَصّل و زيبا و يا از يک گل شاه عباسي تشکيل شده باشد. همچنين ممكن است گردن اين ترنج از يک گل پروانه از نوع گلهاي گرد و يا عناصر ديگري تشکيل شده باشد. عنصر ديگري در لچک ترنج وجود دارد که لچک ناميده مي شود و در لغت به نام گوشه است که جايگاه قرارگيري آن در قسمت گوشه زمينه لچک ترنج است و ممکن است يک طرحي فاقد لچک و داراي ترنج باشد و برعکس. طرح، ممکن است داراي دو لچک باشد مثل طرح محرابي و طرحهاي سجاده اي و طرحي هم ممکن است، از دو يا سه ترنج تشکيل شده باشد.
منبع:http://www2.irib.ir/amouzesh/h/page_sh.asp?key=1&ov=282
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرحي از مناطق مهم قاليبافي ايران و ويژگيها و مشخصات قالي


اردبیل
سوابق تاریخی

بافت فرش در اردبیل سابقه طولانی دارد. در دوران صفویه بمانند بسیاری از مراکز بافندگی، قالیبافی در اردبیل نیز در اوج کمال بوده، نام اردبیل همواره به همراه نام قالی ذی قیمت اردبیل متعلق به قرن شانزدهم که فعلاً در موزه ویکتوریا- آلبرت نگهداری می شود ذکر گردیده است.
در دوران قاجاریه قالیبافی اردبیل دچار رکود فاحشی گردیده است. بافندگان اردبیلی در هنگام جنگ جهانی دوم که فرشبافی در شیروان و سایر مناطق بافندگی قفقاز در حال توقف بود با اقتباس از طرحهای بسیار موفق قفقازی و همچنین نقشهای زیبای تبریز از جمله طرح هراتی مشایخی، گلدانی، ظل السلطانی و ترنجدار شیخ صفی و نیز با متابعت از روشهای متداول بافت در آذربایجان از قبیل استفاده از گره ترکی، تار و پود پنبه ای به فرشبافی خود سر و سامان دادند.
ساختار
از نخ پنبه برای تار و پود استفاده میشود.
گره: گره درشت تا نسبتاً ظریف ترکی به تعداد 1500 گره در هر دسی متر مربع.
پرز: پشم مرغوب و براق اما کمی ضخیم بیشتر بکار می رود و بلند چیده می شود
کیفیت: نمونه های قدیمی قالیچه های عشایری کم نظیر و با دوام و با ارزش که کیفیتی بیش از متوسط دارند. بندرت یافت می شوند.
نوع بافت قالی در حوزه شهری اردبیل بصورت تمام لول و نیم لول می باشد با این حال تعدادی از عشایر که به اردبیل کوچ کرده اند بصورت تخت فرشبافی می کنند. چرا که نوع بافت حوزه عشایری اردبیل، بصورت تخت می باشد. این در حالیست که قالیهای روستایی اردبیل در گذشته بیشتر بصورت نیم لول بافته می شدند ولی امروزه با توجه به تقاضای بازار بصورت تمام لول هم تولید می شوند.
رنگ بندی
فرشهای منطقه اردبیل در زمینه های فیروزه ای، سفید، نخودی، کرم سرنجی، سرمه ای و سبز روشن به بازار عرضه می شود. همچنین رنگها در قالیهای اردبیل روشن تر و زنده ترند.
توزیع جغرافیایی
قالیبافی یکی از صنایع دستی مهم شهرستان اردبیل است که علاوه بر ارزش افزوده، از نظر اشتغال زایی نیز دارای اهمیت خاصی می باشد. مناطق قالیبافی اردبیل را می توان به سه گروه عمده تقسیم کرد.
1. حوزه شهری باف: مانند اردبیل و بخشهای تابعه
2. حوزه روستایی باف: مانند اکثر روستاهای تابعه اردبیل
3. حوزه عشایری باف: (شاهسونها)
حوزه شهری باف:
اين حوزه عمدتاً شهر اردبیل را شامل می شود و اکثر بافندگان آن از مناطق دیگربدانجا کوچ کرده اند درصد بسیار بالای تولید فرش اردبیل متعلق به این حوزه است. در نقاط بسیاری از این حوزه بعضی از ارگانها و یا سازمانها فعالیت دارند. از مناطق مهم قالیبافی می توان به سلمان آباد، میر اشرف و بهشت زهرا اشاره کرد که در آنها بیشتر طرحهای شکسته و هندسی بافته می شود.
حوزه روستایی باف:
تولید فرش در اغلب روستاهای اردبیل رایج می باشد. فعالیت عمده این حوزه مربوط به فصل های کم کار کشاورزی یعنی اول پاییز تا آخر زمستان است. با گرم شدن هوا و اشتغال مردم به کار کشاورزی میزان تولید فرش کاهش می یابد. اکثر بافندگان مناطق روستایی را زنان و دختران تشکیل می دهند طرح قالیهای این حوزه بسیار ساده و هندسی می باشد.
حوزه عشایری باف:
این حوزه شامل عشایری می شود که در تابستان برای ییلاق به منطقه اردبیل می آیند. بافندگان این حوزه را نیز زنان و دختران تشکیل می دهند. فرش در این حوزه نه جهت کسب درآمد بلکه برای کاربرد خود خانوار صورت می گیرد. نه تنها مرحله بافت بلکه کلیه مراحل تولیدی فرش اعم ازپشم ریسی و رنگرزی توسط زنان انجام می پذیرد در این حوزه از دارهای کوچک افقی استفاده می شود و فرشهای بافته شده رج شمار پایینی دارند. چله کشی با نخهای پشمی صورت می گیرد و اصطلاحاً به آنها فرش تمام پشم می گویند.
فرشهای به اصطلاح بازاری اردبیل که به سنه بافت مشهورند فرشهایی یک پوده و با کیفیت نازلی از نظر بافت هستند. گره ها در روی شبکه تار و پود بسیار نرم کوبیده می شود. هر چند این نرم کوبیدگی باعث زود بالا آمدن فرش در روی دستگاه می شود ولی در عوض از تراکم و دوام آن تا حد قابل توجهی کاسته می شود.
شاهسونها
با بقدرت رسیدن ترکان قزلباش در دستگاه صفویان و دخالت بی جای آنها در امور کشور، شاه عباس دستور داد تا ایل جدیدی با شرکت ایلات مختلف به نام شاهسون (شاهیسون) به معنی دوست دار شاه به وجود آید.
متشکل ترین دسته شاهسونها در غرب دریای مازندران زندگی می کنند. اقامتگاه تابستانی آنها دامنه های پر آب و علف سبلان است، و با شروع سرما دراوایل پاییز به دشت مغان که هوایی معتدل دارند باز می گردند. علاوه بر شاهسونهای دشت مغان دسته های زیادی از شاهسونها در مناطق مختلفی که در فاصله تبریز و تهران قرار گرفته به سر می برند. از مهم ترین آنها باید از دسته هایی که در اطراف هشترود و میانه و بیجار، قزوین، ساوه، ورامین و همدان و قم بسر می برند نام برد.
قاليچه های شاهسون همچون قالیچه های بلوچ های خراسان که از همسایگان خود تأثیرپذیری داشته اند، رنگ و لعابی کردی دارند بنحوی که تولیدات دو پودی آنها با بافتی بسیار سفت و فشرده و نه چندان ظریف، بافته های کولیایی را در ذهن تداعی می کند.
نقشه های رایج درقالی های شاهسون در اصطلاح محلی عبارتند از لاکی نیمه، شبیری ناری و دوقوز بورونی.


مشکین شهر:
فرشهای مشکین شهر شباهت زیادی به فرشهای سراب دارند در مراکز بافندگی آن، فرشها وکناره های بادوام و ضخیم بافت با طرحهای هندسی بافته می شوند. در متن سرمه ای فرشهای آن اغلب یک ردیف ترنج شش ضلعی با محیط اره مانند در رنگ قرمز لاکی بافته می شوند. حاشیه فرش مشتمل بر چهار ردیف نوار هم عرض باریک و مملو از موتیفها و اشکال کوچک هندسی است.
در اطراف مشکین شهر قالیچه ها و کناره های مخصوص با الیاف بلند و قطعهای غیر متعارف تولید می شوند اینگونه تولیدات بیشتر دستبافهای قفقاز را در ذهن تداعی می کنند. سه ترنج زاویه دار بر روی زمینه ای سرمه ای بسیار ساده ولی دلچسب. حاشیه آن از سه بخش مساوی و ساده تشکیل شده و معمولاً مورد پسند اروپائیان میباشد..بافندگان اردبیلی تقریباً در تمام اندازه ها می بافند. ولی بیشترین تمایل را به ذرع و نیم و پرده ای و کناره های معمولی نشان می دهند. .فرشهای قالیچه ای اردبیل که اکثراً در ابعاد کوچک بافته می شود در محل اصطلاحاً به کلگی معروفند. در اطراف اردبیل قطع کناره بیشتر متداول و رایج است.
ادامه دارد..........:w10:
 

behnam-t

عضو جدید
هنر مظلوم فرش در ايران

هنر مظلوم فرش در ايران

سلام دوستان این تاپیک رو به پیشنهاد مدیرم ایجاد کردم تا کمی در باره مسایل فرش دست بافت از جمله طرح و بافت و انواع نقشه و قیمت ان بحث کنیم با تشکر از همه ی رفقا :w16:
 

behnam-t

عضو جدید
فرش یکی از کهن ترین هنرهای ایران زمین که خاص ایران ماست اما در چند دهه اخیر به دلیل بی اعتنایی برخی مسیولین متاسفانه چند کشور توانسته اند که بهتر از ایران در زمینه فرش دست بافت کار کنند ولی با این حال هیچ فرشی از نظر کیفیت و زیبایی به فرش ایران نمیرسد
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
متشكرم بهنام جان زحمت كشيدي عزيز

ممنون ميشم بيشتر برامون در اين زمينه فرش ..خصوصا تابلو فرشهاي نفيس صحبت كني...و يا اگر آموزشي دراين باب داري افتخار شاگردي شما رو ميكنيم دوست خوبم.

................................
 

behnam-t

عضو جدید
فرش دست بافت ایران را میتوان از نظر تعداد گره در هر یک سانتیمتر عرض (پود) و تعداد لایه یا ردیف(تعداد ثابتی گره کناره هم که به اندازه ی عرض فرش باشد بطوری که جای خالی نباشد یک لایه مینامند) در هر 10 سانتی متر به انواع مختلفی تقسیم نمود از جمله معروفترین و مهمترین آنها 20-20 که همانطور که از نامش پیداست هر متوسط 18تا20 لایه آن در 10 سانتیمتر تار فرش باید جای بگیرد و متعاقبا در هر سانت از عرض فرش حدود 2.5 گره باید زده شود انواع مختلف گره هم داریم که در ادامه به شرح انها خواهم پرداخت
 

behnam-t

عضو جدید
از مهمترین فرشها که از آن به مرینوس یاد میشود همان است که در اصطلاح تخصصی به آن 50-50 گفته میشود یعنی در هر سانتی متر حدودا 5 الی 7 گره قرار میگیرد مه بستگی به نقشه و سلیقه ی کشنده ی تار فرش دارد این گونه تقسیم بندی ها کاربرد مختلف خود را دارد بدیهی است رشته های تار فرش هر چه درجه ی ریزی ان افزایش میابد نازک و نازکتر میشود و قیمت نیز افزایش واضح است قیمت مرینوس از 20-20 در همان اندازه خیلی گرانتر است چون دوام ان بیشتر و رنگ و نقشه در ان بسی مهمتر و قابل تامل تر است در ادامه به تفضیل راجع به مرینوس و 20-20 و همینطور 70-70 صحبت خواهم کرد
 

behnam-t

عضو جدید
همه ی فرشهایی که ما در منازل خود از انها استفاده میکنیم از نوع 20-20 است چون کسی که مرینوس زیر پا اندازد حتما یا عاقل نیست یا بسی پولدارست !!!اگر دوستان دقت کنند همان فرشهای خانه که زیر پای شماست هم از نطر تار بزرگ و همینکه گره ها در ان بزرگ است و به همین علت بافت اینگونه فرشها اسان است درست بودن عین نقشه در این فرشها هایزاهمیت نیست چون کاربرد انها تزیینی نیست ولی اندازه مهم است چون اندازه ی اتاقها معمولا استاندارد است و لذا فرش نیز باید از نظر اندازه مطلوب باشد از علل درست نبودن اندازه فرش میتوان به ساختار دسگاه فرش و کشنده ی تار فرش اشاره نمود
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تاریخ مینیاتور در ایران

تاریخ مینیاتور در ایران

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از بررسي هاي تاريخي چنين استنباط مي گردد كه هنرمندان مينياتورساز ايراني طراحي رنگ آميزي و مجسمه سازي چيني را با ادراك و ذوق خاص خود تغيير داده و دگرگوني هائي در آن بوجود آورده اند. [/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]به هرحال، اگر چه واژه مينياتور در نگاه اول بيگانه مي نمايد اما شك نيست مينياتور با ابعاد كنوني هنري ايراني است كه مكتب هاي مختلف همانند مكتب عباسي (بغداد) مكتب مغول، مكتب هرات را گذرانده و با ظهور صفويه و انتقال مركز هنري ايران از هرات به تبريز در شيوه آن نيز تحول بوجود آمده است. [/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]با انتخاب اصفهان به پايتختي و حمايت همه جانبه اي كه از هنرمندان و نقاشان و نگارگران به عمل آمد نقاشان چيره دستي ظهور كردند كه شاهكارهاي آنان امروز زينت بخش موزه هاي جهان است در اين عصر به دليل گسترش ارتباط ايران با كشورهاي اروپائي و آسيائي هنر ايران به كشورهاي بيگانه معرفي شد و دوران صفويه آغاز فصل تازه اي در تاريخ مينياتور ايران به حساب آمد در زمان صفويه هنرمنداني همچون رضا عباسي، محمد زمان نگارگر، محمد قاسم مشهور به سراجاي نقاش و محمد يوسف مصّور كه با خلق آثار بي بديل و منحصر بفرد اين هنر را به نهايت اعتلاء رساندند. در دوران معاصر مينياتور ايراني جلوه درخشاني داشته و در طي صد صال اخير آثار ممتازي بوجود آمده كه بحث در باره جزئيات آن سخن را به درازا خواهد كشاند. [/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ساخت و ساز مينياتور : ابزار و وسائلي كه مورد لزوم يك هنرمند مينياتور ساز است در مقايسه با ساير هنرهاي ايراني مانند خاتم سازي و قلمزني و منبت كاري و ... بسيار محدود است. [/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ابزار يك مينياتوريست عبارتند از :[/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]قلم مو: در قديم هنرمندان براي ساخت قلم مو از دم نرم سنجاب استفاده مي كردند.[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]بوم مينياتور: كه عبارت است از تخته، كاغذ، مقوا، فيبر، عاج، استخوان و ...[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]روغن: كه براي محافظت اثر از آن استفاده مي كنند.[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]رنگ: كه بيشتر مينياتورسازان از رنگهاي دست ساز خود استفاده مي كرده اند.[/FONT]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]

[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شـيوه هائي كه در ساخت مينياتور وجود دارند عبارتند از : [/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مينياتور آبرنگ روحي- مينيـاتور سياه قلم رنگي- مينيـاتور سفيد قلم – مينيـاتورهاي زيرروغني. [/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]علاوه برآنكه در بنـاهاي تاريخي از اين هنر استفاده مي شد و هنرمندان بزرگ عصـر صفـويه كاخ هاي عالي قاپو و چهلستون و هشت بهشت و ... را با اين هنر تزئين كردند صدها اثر كه شامل : جلدهاي آلبوم، تصاوير كتابها، قاب آينه ها و امثال آنها مي باشند در موزه هاي ايران و خارج از كشور در معرض تماشاي هنردوستان و علاقمندان مي باشند. [/FONT]
[/FONT]
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مینیاتور و طراحی مینیاتور

مینیاتور و طراحی مینیاتور

مینیاتور در لغت به معنی کوچکتر نشان دادن است. این کلمه در اصل یک لغت خارجی است و نیمه ی اول قرن حاضر در زبان فارسی امروز مصطلح گردید که در معنای واقعی ، به مینیاتورهای ایرانی یا کشورهای دیگر منحصر نمی شود ؛ بلکه هر شیئ هنری ظریف و ریز که به هر سبک و شیوه ای ساخته شده باشد ، مینیاتور نامیده می شود.

در حال حاضر در ایران به نقاشی های ایرانی ، چه قدیم و چه جدید ، که از سبک و روش اروپایی پیروی نکرده و دارای خصوصیات نقاشی سنتی باشد، مینیاتور گفته می شود و این موضوع به صورت یک غلط مصطلح پذیرفته شده است.

در نقاشی های مینیاتور ، تصاویر ، شباهتی با عالم واقعی ندارند. حجم و سایه روشن هم به کار نمی رود و قوانین مناظر و مرایا رعایت نمی شود. مناظر نزدیک ، در قسمت پایین نقاشی و مناظر دور در قسمت بالای آن به تصویر در آمده است. تمام چهره ها به صورت "سه ربع" دیده می شوند و حدود آن را از بناگوش تا حدقه ی چشم مقابل است. البته گاهی هم چهره ها به صورت نیم رخ و به ندرت از پشت سر ، تصویر شده است. هنرمند به کشیدن پیکرهای انسانی تاکید چندانی ندارد ، بلکه علاقه ی او بیش از هر چیز به کشیدن لباس های فاخر بر تن شخصیت های تصویری خود است و گاهی برای نشان دادن شکل خاص پوشاک ، دست و پا را می پوشاند ، حتی گاه قامت را بلند تر نشان می دهد تا بهره گیری از امتیاز قبای بلند ، مُیسر شود.

با بررسی نقاشی های بدست آمده از ادوار مختلف ، می بینیم که در ابتدا ، تفاوت زیادی بین جامه ی مرد و زن دیده نمی شود. تا این که در زمان شاه عباس صفوی قباهای بلند و گشاد ، جای خود را به نیم تنه های کوتاه چین دار می دهد. این قباها که بلندی آنها تا بالای زانو می رسید ، غالباً با پوست ، لبه دوزی می شد و روی آن کمربند می بستند. در این ایام ، شالی به لباس زنها اضافه شد که روی شانه می انداختند و گوشه ی آن را مانند روسری روی سر می کشیدند.

در دوره های مختلف ، مهمترین تغییرات در شکل کلاهها و دستارها پدید آمد. در عهد مغولها ، از کلاههای ناقوسی شکل فلزی استفاده می شد و در زمان تیموریان شکل کلاهها اندکی تغییر یافت. با روی کار آمدن سلسله ی صفویه ، قزلباش (کلاه) به صورت میله ای بلند درآمد که دستار به دور آن پیچیده می شد. در زمان شاه عباس شکل این کلاه نیز تغییر یافت و کلاه جدیدی جای آن را گرفت. این کلاه جدید از جلو و پشت ، نوک تیز بود و حاشیه ی آن با پوست لبه دوزی می شد. به طور کلی می توان گفت که کلاه معمولی و دستار در همه ی دوره های نقاشی (مینیاتور) مورد استفاده قرار گرفته است. در بعضی از ادوار ، جلوی دستارها را با شاخه های گل و یا پرهای رنگی تزئین می کردند و پارچه هایی که دستارها از آن ساخته می شد ، خود نیز از تزئینات زیبایی برخوردار بود.

در مینیاتور چهره ی افراد بیشتر در سنین جوانی ترسیم شده است که این چهره ها به آدمکهای بدون جنسیت شباهت دارند. اما در چهره های پیر این گونه بی جنسیتی وجود ندارد. در اغلب تصاویر آفتاب بهاری می درخشد. درختان میوه ، غالباً مملو شکوفه و برگ است ؛ اما گاهی هم با درختانی عاری از برگ روبرو می شویم. اسبها نیز غالباً از پهلو دیده می شوند و به ندرت می توان اسبی را از روبرو و یا پشت مشاهده کرد.

هنرمندان در کنار نقاشی مینیاتور ، طراحی به شیوه ی قلمگیری را نیز انجام می دادند و برای آن ارزش خاصی قائل بودند. این طرح ها را مجموعه ای از خطوط منحنی کوتاه و بلند ، در نهایت ظرافت و زیبائی تشکیل می دهند که گاهی با استفاده از یک یا دو رنگ ، همراه با رنگ طلائی ، اثر به پایان می رسید.

با نگاهی به این طرحها می بینیم که عنصر خط و حالت های مختلف آن ، بر رنگ ترجیح دارد. قدیمی ترین این طرح ها که با قوانین نقاشی های مینیاتور منطبق است ، به دوران مغول و تیموریان می رسد.


در طراحی این هنرمندان ، خطوط ، گویی می خواهند حرکت کنند ، ظاهراً در جهت معینی می روند ، چیزی را نشان می دهند ، خم می شوند ، بر می خیزند و یا گرد هم می آیند و در همه حال چشم در تعقیب آنهاست و نمی توانند از حرکت باز ایستد. این خطوط گاهی به صورت مارپیچ در فضای بالا ، ابر را القاء می کنند و گاه به صورت منحنی های کوتاه و بلند مطرح می شوند. این حرکت نه تنها در طراحی ، بلکه در دیگر آثار هنری ما نیز به چشم می خورد. در اشعار عُرفای بزرگ نیز این حرکت دیده می شود . در اشعار مولوی در قصه ی طوطی و بازرگان ، طوطی ، روح در قفس جسم زندانیست و در فراق هندوستان به سر می برد و یا در قصه ی نی ، نی از نیستان دور شده است و از درد هجران می نالد و می خواهد به اصل خویشتن برگردد. یا در اشعار حافظ ، جان را زندانی جسم می شمارد و آرزویش پرواز از قالب تن است و...

در نقوش کاشیکاریها هم شاهد این حرکت هستیم ، در بیشتر آنها حرکت نقوش به سوی یک نقطه است و گاهی هم این موضوع در پیچش اسلیمی ها بیان شده است. بر این اساس ، در تمام آثار هنرمندان اهل نظر این حرکت وجود دارد که هر کدام به زبان خویش بیان کرده اند و هنرمند طراح هم برای آرامش درونی و راز و نیاز ، این خطوط را بر روی کاغذ آورده است.

در زمان کمال الدین بهزاد و شاگردانش ، به این شیوه توجه بیشتری شد و این توجه تا زمان صفویان ادامه داشت. اما هنرمندان دوره ی صفوی به طراحی قلم گیری رغبت بسیار نشان دادند. در ابتدا محمدی مصور بیش از هر هنرمند دیگری به این شیوه پرداخت. هنرمندان کارگاه شاه عباس نیز بیشتر کارهایشان به طراحی های تک ورقی اختصاص پیدا کرد. تا اینکه سبک "طراحی با قلم" به وسیله ی رضا عباسی – مهمترین نقاش مکتب اصفهان- به اوج کمال خود رسید و تا اواخر قرن یازده هجری به وسیله ی شاگردان رضا عباسی اشاعه یافت.

موضوع این طرحها ، معمولاً شکار و شکارچیان، حیوانات مختلف، پرندگان، اژدها، سیمرغ و اژدها، فرشتگان، دیوان، دراویش، چوپانان همراه با گوسفندان خود ، استاد و شاگرد ، جوانان در حالتهای مختلف نشسته و ایستاده ، زندگی روستایی و کشاورزی و اتفاقات مهم تاریخی است و گاهی برای تزئین حاشیه ی اشعار و نوشته های کتب خطی نیز استفاده شده است.

روشهای مختلف طراحی مینیاتور:

شیوه های نقاشی در ایران بسیار متنوع است. هر یک از استادان معروف ، تغییراتی در روش و شیوه هایی که قبل از خود متداول بوده، وارد نموده اند.

این روشها را در طراحی می توان بطور کلی به سه دسته تقسیم کرد :

1-طراحی رنگی : در این طرحها ، در بعضی از قسمتها رنگ بکار رفته است. در این شیوه ، از رنگ طلائی حتماً استفاده شده است. زمینه ی طرح به حال خود باقی می ماند قسمتهای مختصری که رنگی است ، از رنگهای جسمی و روحی همراه با هم استفاده شده. ولی اکثر کار با خطوط قلم مو طراحی شده است. طرحهای رنگی بیشتر در دوره ی صفوی ، در آثار رضا عباسی متداول گردید.

2-طراحی بدون رنگ : اینگونه طرحها بطوری که از نام آن مشخص است فقط با قلم مو و رنگ سیاه روی زمینه های روشن کار می شود. این روش در تمام دوران مینیاتور ایران وجود داشته است. گاهی هم به جای رنگ مشکی از رنگهای تیره مثل رنگ قهوه ای ، قرمز و آبی استفاده شده است.

3-طراحی سفید قلم : طرحهایی که با قلم مو و رنگ سفید ، روی کاغذ یا صفحه ی تیره رنگ کار شده باشد ، طراحی سفید قلم نامیده می شود. در ابتدا این روش ، بیشتر برای تزئین و طراحی روی جلد های روغنی که اکثراً سطح آنها مشکی بود ، استفاده می شد. علاوه بر رنگ سفید ، گاهی هم مختصر رنگ طلائی و یا رنگهای روشن دیگر ، در اینگونه طراحی ها استفاده می شود.
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گارگاه هنرهای سنتی و قدیمی ایران

گارگاه هنرهای سنتی و قدیمی ایران

تذهیب را می‌توان مجموعه‌ای از نقش‌های بدیع و زیبا دانست که نقاشان و مذهبان برای هرچه زیباتر کردن کتاب‌های مذهبی، علمی، فرهنگی، تاریخی، دیوان اشعار، جُنگهای هنری و قطعه‌های زیبای خط به کار می‌برند.​

در فرهنگ‌های فارسی تعریف دقیقی از تذهیب وجود ندارد؛ تعریفی که ما را به اصل و منشاء این هنر رهنمون باشد. در برخی از کتابهای قدیمی و اغلب تذکره‌ها فقط نامی از نقاشان و مذهبان آمده‌است که این، برای دریافت معنای تذهیب کافی نیست. در لغتنامه‌ها، تذهیب را زرگرفتن و طلا کاری دانسته‌اند، اما این، هم تمام معنای تذهیب نیست. در دایرة المعارفهای فارسی نیز تعریفهایی از تذهیب آمده‌است که به شیوه‌های تذهیب، در یک دورهٔ خاص از تاریخ، تعلق دارد.​

به هر حال تذهیب را می‌توان مجموعه‌ای از نقشهای بدیع و زیبا دانست که نقاشان و مذهبان برای هرچه زیباتر کردن کتابهای مذهبی، علمی، فرهنگی، تاریخی، دیوان اشعار، جُـنگهای هنری و قطعه‌های زیبای خط به کار می‌برند. استادان تذهیب این مجموعه‌های زیبا را در جای جای کتابها به کار می‌گیرند تا صفحه‌های زرین ادبیات جاودان و متون مذهبی سرزمین خود را زیبایی دیداری ببخشند. بدین ترتیب است که کناره‌ها و اطراف صفحه‌ها، با طرحهایی از شاخه‌ها و بندهای اسلیمی، ساقه، گلها و برگهای ختایی، شاخه‌های اسلیمی و گلهای ختایی و یا بندهای اسلیمی و ختایی و... مزین می‌شوند.​

تذهیب، همچون نقاشی، دارای مکتبها و دوره‌های خاصی است ؛ چنانکه می‌توان از مکاتب سلجوقی،قاجار،بخارا،تیموری و صفوی و شعب مختلف هر مکتب سخن گفت. برای مثال، در مکتب تیموری، شعبه‌های شیراز، تبریز، خراسان و... را می‌توان تمیز داد و در واقع، تفاوت در رنگ‌ها، روش قرار گرفتن نقش‌ها در یک صفحه تذهیب و تنظیم نقش‌ها در مکتب‌های مختلف، عامل این تفاوت است. برای نمونه، تذهیب در مکتب بخارا به آسانی از تذهیب در دیگر مکتب‌ها بازشناخته می‌شود. چون، در مکتب بخارا از رنگ‌های زنگار، شنگرف، سورنج و سیاه استفاده می‌شده‌است، در صورتی که در مکتبهای دیگر، رنگها به این ترتیب کاربرد نداشته‌است.​

می‌توان گفت تذهیبهای دوره‌های مختلف، بیان کننده حالات و روحیات آن دوره‌ها هستند: تذهیب سده چهارم ه.ق ساده و بی پیرایه، سده‌های پنجم و ششم ه.ق متین و منسجم، سده هشتم ه.ق پرشکوه و نیرومند و سده‌های نهم و دهم ه.ق ظریف و تجملی هستند.

بررسی آثار تذهیب شده دردوره‌های گذشته، بر تأثیر فراوان هنر تذهیب ایران در دیگر کشورها – هند، ترکیه عثمانی و کشورهای عربی- حکایت دارد. هنرمندانی که در اوایل دورهٔ صفوی از ایران به هند مهاجرت کردند، بنیانگذار مکتب نقاشی ایران و هند شدند و آثاری بزرگ از خود بر جا گذاردند. آثار به جا مانده از مکتب مغولی هند که در نوع خود بی مانند است، بر این واقعیت حکایت دارد که این مکتب تداوم مکتب نقاشی ایران و هند است.​

در ترکیه عثمانی، هنرمندان مذهّب زیاد جلوه نکردند و اگر این هنر در آن سرزمین رشدی کرد، به خاطر هنرمندان ایرانیی بود که با مهاجرت به ترکیه عثمانی، بنیانگذار مکتب هنری در آن دیار شدند. در کشورهای عربی نیز، به سبب بازگشت هنرمندان ایرانی از آن کشورها، هنر تذهیب اوجی نیافت.​

در واقع، هنر تذهیب ایران در دنیا یگانه‌است. در اروپا، به نوعی از آذین و آرایش، تذهیب می‌گویند و تذهیب ایرانی را با آن مقایسه می‌کنند ؛ اما تذهیب اروپایی با تذهیب به شیوه ایرانی، به طور کلی، فرق دارد. آذینهای تذهیب اروپایی از ساقهٔ درختی مانند مو و برگهای رنگین تشکیل شده‌است و در کنار آنها، گاهی پرندگان، حیوانها، صورتهای مختلف انسان و مناظر طبیعی را می‌توان دید.​

پیشینه آذین و تذهیب در هنر کتاب آرایی ایران، به دوره ساسانی می‌رسد. بعد از نفوذ اسلام در ایران، هنر تذهیب در اختیار حکومتهای اسلامی و عرب قرار گرفت و «هنر اسلامی» نام یافت. اگر چه زمانی این هنر از بالندگی فرو ماند، اما مجدداً پویایی خود را به دست آورد. چنانکه در دورهٔ سلجوقی مذهـبان، آرایش قرآنها، ابراز و ادوات، ظرفها، بافته‌ها و بناها را پیشهٔ خود ساختند و چندی بعد، در دوره تیموری این هنر به اوج خود رسید و زیباترین آثار تذهیب شده به وجود آمد.​

هنرمندان نقاش، صحافان و صنعتگران، به خواست سلاطین از سراسر ایران فراخوانده شدند و درکتابخانه‌های پایتخت به کار گمارده شدند. بدین ترتیب، آثار ارزشمند و با شکوهی پدید آمد. در دورهٔ صفوی، نقاشی، تذهیب و خط درخدمت هنر کتاب آرایی قرار گرفت و آثاری به وجود آمد که زینت بخش موزه‌های ایران و جهان است. اما، رنج هنرمندان بی ارج ماند و ارزش آنان در زمان زندگیشان شناخته نشد و هنر نقاشی به ویژه تذهیب، پس از دوره صفوی از رونق افتاد. اگر چه هجوم فرهنگ غرب به ایران، حرکت پیشرو این هنر را کند ساخت، ولی با زحمت هنرمندان متعهد و دوستداران هنر این مرز و بوم، شعلهٔ هنر تذهیب همچنان فروزان است.​

شاید بتوان تاریخ آرایش و تذهیب قرآن را هم‌زمان با نوشتن آن دانست به این معنی که نخست به منظور تعیین سر سوره‌ها، آیه‌ها، جزوه‌ها و سجده‌ها آن را به نوعی تزئین می‌کردند. رفته رفته علاقه مفرط مسلمانان به قرآن و همچنین عشق به تجمل، هنرمندان را بر آن داشت تا در تذهیب آن دقت بیشتری به کار برند و در نتیجه این آثار از سادگی بیرون آمد و جنبه تزئینی به خود گرفت به خصوص قرآن‌هایی که در برای امرا و بزرگان نوشته می‌شد. این امر خود یکی از علل توجه هنرمندان به تزیین بیشتر و موجب تکامل فن تذهیب شد.​

به گزارش میراث خبر مهدی مکی نژاد، عضو گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنردر باره منشاء هنر تذهیب می‌گوید: «دقیقا نمی‌توانیم بگوییم منشاء این هنر ایران است اما آنچه مسلم است این است که این هنر از دوران ساسانیان به صورت گچبری‌های دیوار و حتی پیش از آن به صورت نقوش روی سفالینه وجود داشته‌است. که بعد از اسلام این نقوش و حجاری‌ها وارد کتاب‌ها می‌شود و بیشتر خودش را نشان می‌دهد.» از طرز تذهیب و آرایش قرآن هائی که قبل از قرن سوم هجری تدوین شده اطلاع چندانی در دست نیست. اصولا درباره هنر نقاشی و مذهب کاری در قرون اولیه اسلام اطلاع زیادی در دست نیست. قرآنها نفیس غالباً به دستور سلاطین و امراء وقت تهیه می‌شدو هنر مندان سعی می‌کردندآنرا که بطرز بسیار عالی آرایش کنند.​

قدیمی ترین قرآن‌های باقی مانده از قرون اولیه اسلام همگی به خط کوفی است، نقش و تزئین آنها تقریباً یکنواخت بوده فقط در صفحه اول وگاهی دو صفحه آخر با نقوش هندسی آرایش می‌شدند. سر سوره‌ها نیز غالباً دارای نقوش تزئینی بوده و عموماً در سمت راست آنها یک یا چند گل درشت وترنج طرح می‌زدند. شروع سوره و اسم آن را هم به قلم زر می‌نوشته‌اند و نقطه‌های حروف را با رنگ قرمز و سبز یا زعفران و آب طلا مشخص می‌کردند. محل حزب و سایر علامات هم به همین شیوه مزین می‌شد. چون ایرانی‌های مانوی مذهب، کتاب دینی خود (ارژنگ یا ارتنگ) را که به وسیله مانی منقوش و مزین مزین دیده بودند بعد از ایمان آوردن به اسلام به تزئین قران رو آوردند. اما احتمالاً به دلیل اینکه اسلام شکل و تصویررا نهی کرده و مکروه دانسته هنر مندان برای ارضاء حس هنری خود به تزئین و تذهیب رو آوردند.​

صفحات بدست آمده از کاوشهای علمی تورفانی نشان می‌دهد که نقاشان و خطاطان آن زمان توانسته‌اند به نحو زیبائی خطوط را با نقوش ترکیب کنند. این سبک در دورا ن اسلامی متداول و معمول شد.​

مکی نژاد درباره این هنر در دوران اسلامی می‌گوید:«مهم نیست که مبداء این هنر ایران بوده‌است یا نه اما مسلم است که این هنر در ایران تکامل پیدا میکند و نظم هندسی خاصی به خود گرفته‌است. تنها در ایران است که تذهیب به این شکل، با این نظم و با این هندسه دیده شده‌است. کارهای مشابهی که عرب‌ها یا چینیان انجام داده‌اند در مقابل آثار ایرانی بسیار ضعیف جلوه می‌کند. پراکندگی رنگ‌ها و نقوش هندسی اقوام دیگر هنوز هم به پختگی کامل نرسیده‌است.تذهیب ایرانی واقعا بی نظیر است.» در قرون اولیه دوران اسلامی به همان اندازه که به خوشنویسی توجه می‌شد فن آرایش و تذهیب نیز مورد علاقه بزرگان و امیران بود تا جائی که در نقاط مختلف ایران به خصوص خراسان، مراکزی جهت تعلیم و پرورش علاقمندان در این فن به وجودآمد و رفته رفته فن تذهیب راه کمال را طی کرد.درقرون اولیه دوران اسلامی، خود خطاطان کار تذهیب را به عهده داشته‌اند ولی به تدریج تقسیم کار بین هنرمندان متداول و مرسوم شد. به احتمال قوی اول خطاط و خوشنویس کار خود را انجام می‌داد، یعنی نسخه کتاب و یا قرآن را می‌نوشته و در ضمن کتابت آن مقداری فضا برای کشیدن صور و یا مذهّب کاری در صفحات خالی می‌می گذاشتند، طوری که بعضی از این کتاب‌ها که هم اکنون در دست است نشان می‌دهد که قسمتی از کار تذهیب ناتمام مانده‌است.​

از قرن ششم به بعد تزئین و تذهیب قرآن‌ها با روشی که در دوره‌های قبل به کار برده می‌شد فاصله گرفت. تزئینات از سادگی خارج شد و نقوش هندسی جای خود را به طرح‌های شاخ و برگ دار داده‌اند این گلبرگ‌های به هم پیچیده انسان را به یاد نقوش سلجوقی که بر روی مساجد این دوره در اصفهان و قزوین و اردستان بنا شده‌اند می‌اندازد. از دوره سلجوقی تعدادی قرآن‌های مذهّب باقی مانده که شاید یکی از بهترین و نفیس ترین انواع آن قرآنی است با تفسیر مجلد که در سال ۵۸۴ فراهم شد است. این قرآن برای مطالعه امیر غیاث الدین ابوالفتح محمد بن سام تهیه و کاتب آن محمد بن عیسی بن علی نیشابوری است ولی متأسفانه از نام مذهب آن ذکری به میان نیامده و احتمال فراهم آوردن آن در خراسان از توسط امیر غوریان وجود دارد که قرآن به نام او مصور است. در اواخر قرن هفتم و اوائل قرن هشتم هجری شهر تبریز یکی از مراکز مهم برای تشویق و پرورش هنر مندان به شمار می‌رفت و این امر موجبات توسعه و تکامل فن نقاشی و تذهیب را فراهم ساخت، به خصوص در اوائل قرن هشتم به همت و سعی خواجه رشید الدین که بانی ربع رشیدی در نزدیکی شهر تبریز است توجه بیشتری برای کتابت قرآن و کتاب و آرایش و تذهیب آنها شد و در نتیجه مکتب جدیدی که به مکتب تبریز معروف است، به وجود آمد که درهنر نقاشی و فن تذهیب دوره‌های بعد تأثیر زیادی داشته‌است.​

از تغییراتی که در طرز تذهیب و آرایش قرآن و کتاب در این دوره به وجود آمد، استفاده از اشکال هشت گوش و ستاره دوازده پر به صورت مرکب یا مجزا از هم بر سر لوح‌ها و نیز ستاره‌های آبی رنگ و گل‌های پرپر کوچک برای تزئین است. سر سوره‌ها نسبتاً پهن و با خط کوفی روی زمینه لاجوردی با شاخ و برگ درشت نقش شده‌است. در حواشی قرآن نیز گاهی نقش تزئینی از طرح‌های اسلیمی دیده می‌شود که از حیث رنگ آمیزی بسیار جالب است. علاوه بر رنگ طلا از الوان دیگر چون آبی، قرمز، سبز و پرتقالی نیز استفاده می‌شده، روی هم رفته در این دوره صنعت تذهیب به اوج کمال و ترقی خود رسیده‌است.​

دوره تیموری از دوره‌های بسیار مهم و پررونق و اعلای هنر مذهّب کاری است. سلاطین تیموری همه مشوق هنر کتاب نویسی بوده‌اند که بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آنها «بای سنقر میرزا» پسر شاهرخ بوده‌است. این شاهزاده علاوه بر اینکه خود به شخصه مردی هنرمند و بهره مند از فنون کتابت و خط و تذهیب و نقاشی بود، جمع کثیری از هنرمندان که از سراسر امپراتوری تیموری گرد آورده‌اند که در دربار و دارالعلم و کتابخانه‌ای که در هرات بنیاد نهاده بود می‌زیستند.​

در این شهر کاغذ ساز، خطاط، تذهیب کار، صحاف، رنگ ساب، نقاش و امثال این قبیل هنرمندان از اهمیت بالایی برخوردار بودند.کتب این شهر از نفیس ترین و زیباترین کتاب هائی است که تا کنون تهیه شده.​

در این زمان هنرمندان توجه زیادی به ترسیم اشکال، نباتات، گل‌ها، مناظر طبیعی و گاهی اشکال پرندگان کرده‌اند. قرآن‌های این دوره مخصوصاً آنها که برای شاهرخ و بایسنقر میرزا فراهم شده در زمره زیباترین تذهیب کاری هاست. طلا و لاجورد یکی از عوامل اصلی کار آنها بوده و در همه حال برای آرایش و تذهیب کتاب و قرآن از آنها استفاده می‌شده‌است. صنعت تذهیب که در دوره تیموری راه کمال پیمود در زمان صفویه نیز ادامه پیدا کرد. در این زمان زمینه‌ها معمولاً آبی رنگ است و تقسیم‌ها کوچکتر و به رنگ طلایی و سیاه دیده می‌شود.​

طرح‌های تزئینی نیز به رنگ سفید، زرد، سرخ، آبی و سبز است. تذهیب کاری و نقاشی با طلا در دوره صفویه ترقی کرد. بسیاری از نسخ باقی مانده از این زمان حاشیه بزرگی دارد که مناظر طبیعی، اشکال انسان و حیوان بر آن نقاشی شده و رنگ طلایی، سبز و زرد در آنها به کار رفته‌است. اما امروز تذهیب چه وضعیتی دارد؟ مهدی مکی نژاد، عضو گروه هنرهای سنتی فرهنگستان هنردر باره هنر تذهیب در دوران معاصر به میراث خبر گفت: «در دوران معاصر ما با دو نوع تذهیب روبرو می‌شویم، اول تذهیب‌هایی که هنرمندان آن پایبند به اصول سنتی این هنر هستند. آثار این گروه از نظر فرم و شکل متنوع تر از گذشته شده‌است اما آن ساختار شکنی صورت نگرفته‌است. در واقع موتیوها، المان‌ها، نقوش پرندگان، گل‌ها و گیاهان همان هاست اما طرح‌ها و تا حد زیادی رنگ‌ها عوض شده‌اند. اما در دسته دوم نگاه متفاوتی وجود دارد که می‌تواند نوید بخش تحولاتی در آینده باشد.»​

مکی نژاد معتقد است:«اتفاقی که در نگار گری ایرانی افتاد حالا دارد در تذهیب می‌افتد. استادانی چون فرشچیان نگاه سنتی به نگارگری دارند اما نگارگرانی مثل تاکستانی و مجید مهرگان نگاه متفاوتی دارند و بیان قلم آنها ضمن حفظ اصالت و به مضامین اسطوره‌ای جدید و امروزی نگاه می‌کنند. شاید این حرکت‌ها هنوز به صورت انفرادی باشد اما امیدواریم میان هنر جویان این رشته جایگاه این هنر محکم شود و سبک تازه‌ای در آن ابداع شود.»​
 
بالا