[کارگاه های هنری] - کارگاه مجسمه سازی و آثار سه بعدی

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
مجسمه سازان و بدن انسان

مجسمه سازان و بدن انسان

نویسنده: حیدر متکی،الهه

عنوان کامل : مجسمه سازان و بدن انسان (نگاهی به تاریخچه مجسمه سازی فیگوراتیو معاصر)

نشریه: فرهنگ و هنر » تندیس » دی 1389 - شماره 190 - (2 صفحه - از 16 تا 17)

پیش درآمد :

pish daramad.jpg
.
.
.
:gol:
 

پیوست ها

  • مجسمه_سازان_و_بد&#.pdf
    850.7 کیلوبایت · بازدیدها: 0

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
مجسمه سازی

مجسمه سازی

نگاهي كوتاه به تاريخ هنر مجسمه‌سازي:

تاريخچه مجسمه‌سازي به اولين ساخته‌هاي دست بشر برمي‌گردد؛ يعني انسان‌هاي نخستين كه شروع كردند به ساختن ظروف مستعمل و دريافتند اين ظروف لازم است زيبا هم باشد.

آنها به ظروف علاوه بر آنكه جنبه كاربري داشت، اشكال تصويري دادند كه فرم‌هاي اوليه مجسمه را هم داشت.

به تدريج هنرمندان بزرگ در ساخت تنديس‌ها و نقاشي‌هايشان از هنر سفال ايراني الهام گرفتند و اين در طول تاريخ بارور شد؛ تا پيداش حكومت‌هاي بزرگي چون يونان و روم كه با توجه به فلسفه اعتقادي كه داشتند. به عنوان مثال در يونان پرستش خدايان المپ، به ساخت تنديس و مجسمه‌ روي آوردند و اين هنر رايج شد و مجسمه به شكل بت ستايش شد.

در اسلام، جهاد ابراهيمي بود كه بت‌ها شكسته شد و در طول تاريخ اينگونه تلقي شد كه مبادا مجسمه‌ها به عنوان بت ستايش شود.

اين امر باعث شد كه ساخت مجسمه‌هاي واقع‌گرايانه در ايران متروك شود؛ هر چند در عصر فعلي اين منع تاريخي تا حدود زيادي برداشته شده است. چون تفكر امروزي ديگر مجسمه را به عنوان بت تلقي نمي‌كند و مردم به وحدانيت رسيده‌اند.


مهران صدرالسادات - مسؤول اداره هنرهاي تجسمي فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان رضوي ـ در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، با انتقاد از تفكر موجود نسبت به هنر مجسمه‌سازي گفت: مجسمه‌سازي ساخت مشاهيرسازي كه در واقع نوعي هنر دروغين است، نمي‌تواند باشد و ما از گذشته‌هاي دور تا سال‌هاي اخير در مورد اين هنر راه خطا رفته‌ايم.

وي افزود: تعريف مشاهير در يك شكل مادي و ظاهري كه كاملا تصنعي مي‌باشد، درست نيست.

او معتقد است: ‌مي‌توان عمق افكار انديشمندان و بزرگان را در قالب اشكال سه بعدي نشان داد و با استفاده از طرح‌هاي نمادين كه بيانگر مفاهيم و سمبولي از آن شخصيت مي‌باشد، عرضه كرد.

اين هنرمند و نقاش مشهدي تصريح كرد: چون مجسمه‌اي كه بخواهد شكل رئاليستي و واقع‌گرايي داشته باشد، به لحاظ شرعي منع شده است، ‌استفاده از اشكال نمادين و سمبوليك (كه هيچ منع شرعي نمي‌تواند داشته باشد) كه از نظر فرهنگي پذيرفته است،‌ مي‌تواند با تحولات هنر معاصر در جهان خارج همگام باشد.

وي گفت: ساخت تنديس‌ها و مجسمه‌هاي رئاليستي مربوط به قرون گذشته است و حتا در جهان خارج هم كنار گذاشته شده است. از طرفي ما نمي‌توانيم در اين زمينه قدرت هنرمنداني چون ميكلانژ و... را داشته باشيم؛ چون آنها در يك پروسه تاريخي اين كار را انجام داده‌اند.

او اضافه كرد ‌:‌اين امر در اوج دوره رنسانس قرن 15 كه در حال حاضر 500 سال از آن زمان مي‌گذرد اتفاق افتاد و ما حداقل از نظر تاريخ هنر مجسمه سازي دوهزار سال عقبيم؛ يعني ما در طول تاريخ تمدن كشورمان، 8 مجسمه معروف با جنبه واقع ‌گرايي نداريم.

وي يادآور شد: با اين وجود الگو بودن شيوه واقع‌گرايي و ساخت تصنعي از شخصيت‌هاي تاريخي علاوه بر اينكه شيوه مردودي است، از نظر منتقدان و مورخان هنري هم به لحاظ تكنيكي چون فاقد سابقه و پيشينه هنري در اين زمينه هستيم، غير قابل قبول است.

او با تاكيد بر اينكه ما مي‌توانيم هنر ناب مجسمه‌سازي را در كشورمان احيا كنيم، ‌گفت: ايرانيان قبل از اسلام به وحدانيت قائل بودند و هيچ گاه در فرهنگ ما ستايش خدايان رايج نبوده، ولي در فرهنگ غرب آنان خدايان را در صور انساني تجسم مي‌كردند؛ لذا مجسمه‌هايشان را مي‌ساختند.

صدرالسادات با اذعان بر اين كه مي‌توان با به‌كارگيري نيروهاي تربيت شده خلاق و جوان كه به المان‌هاي شهري آشنا هستند، فضاي شهر را زيبا ساخت، گفت: نبايد هر تنديس و يادمان در سطح شهر نصب شود و با مخدوش كردن ذهن مردم نوعي بدسليقگي را بر ذهن عوام اشاعه داد.

وي افزود: بر اساس قانون اگر قرار باشد در هر شهري يك تنديس در يك ميدان يا فضاي شهر نصب شود. ‌مي‌بايد قبل از اجرا، طرح و ماكت آن به شوراي متشكل از كارشناسان فني در تهران ارسال شود؛ تا بعد از رويت طرح، اعلام نظر صورت گيرد كه متاسفانه اين كار صورت نمي‌گيرد.

وي گفت: ‌گويي در هر منطقه‌اي ماملوك الطوايفي داريم كه هر كس بخواهد مي‌تواند اين كار را خودش انجام دهد.

اين هنرمند با بيان اينكه چرا نمي‌خواهيم از نظرهاي تخصصي و كارشناسانه استفاده كنيم،‌ گفت: مساله زيباسازي شهر تنها مساله استتيك نيست، بلكه يك مساله فرهنگي است.

وي يادآور شد: دستورالعمل نحوه نظارت بر انتخاب، ‌ساخت و نصب مجسمه يا يادمان در ميادين و اماكن عمومي، ‌مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي است و تمام مسوولين شهري بايد طبق اين آئين نامه،‌ ضوابط اجرايي را رعايت كنند.

مهران صدرالسادات، مجسمه، تنديس و يادمان را مكمل زيبايي شهري دانست و گفت: ‌امروزه در شهرسازي، فضاهاي شهري بايد به‌وسيله اين طرح‌هاي حجمي زيباسازي شود و ما نمي‌توانيم اين‌ها را از معماري شهري جدا كنيم.

وي زيباسازي شهري را يك اولويت دانست و گفت: بايد منظر و سيماي شهر به گونه‌اي باشد كه مردم از تماشاي طرح‌هاي حجمي لذت ببرند و از نظر بصري برايشان نيرو بخش باشد.

مسؤول هنرهاي تجسمي اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي خراسان رضوي با بيان اينكه يك طرح حجمي مي‌تواند شناسنامه آن شهر باشد، گفت:‌ طرح حجمي ميدان آزادي تهران به صورت نماد شهر تهران در آمده است كه مي‌توان اين نماد را در شهر مشهد با احداث يك طرح حجمي يا يادماني كه بيانگر بعد ديني - ملي و مذهبي شهرستان مشهد است، نيز تحقق بخشيد.

منبع:forum.patoghu.com
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
ریشه ها و رویکرد های مجسمه سازی در ایران

ریشه ها و رویکرد های مجسمه سازی در ایران

هنرمجسمه سازی با توجه به كیفیت منحصر به فرد آن در تغییر محیط زیست انسان و جنبه موثراجتماعی،از شاخه های مهم هنرهای تجسمی به شمار می رود. این هنر بسیار پرهزینه بوده و با توجه به آنكه بخش مهمی از حضور آن در فضاهای رسمی انجام می شود، بسیار وابسته به سیاست گذاری های كلان فرهنگی كشورهاست.
سیاست تخلیص (پیوریسم) در عرصه فرهنگی به شكل معمول سیاست كشورهای جهان سوم پس از بروز یك انقلاب است.
این سیاست در كشورهایی مانند ایران، مكزیك، كوبا و ونزوئلا مورد تاكید قرار گرفته به نحوی كه دراین كشورها مردم پس از رهایی از یوغ استعمار به بازیافت ریشه های فرهنگی و ملی خود علاقه نشان می دهند و دولت هاكه برآمده از انقلابی ملی هستند،این سیاست را در دستور كار خود قرار دادند.
بااین حال به دلیل وجود ارتباطات بین المللی و به دنبال برقراری روابط تجاری، خواه ناخواه تاثیرات فرهنگی در این كشورها پدیدار می شود و هنر ملی این كشورها تحت تاثیر دنیای بیرون قرار می گیرد.
در این میان برخی از هنرمندان قادر می شوند با توجه به تاكید ملی خود به گونه ای از هنر مجسمه سازی دست یابند كه مورد توجه دیگر كشورهای جهان نیز قرار گیرد. هنر مجسمه سازی از دوران باستان مورد توجه ایرانیان بوده و بسیاری از ایرانی ها با نقش برجسته های به جای مانده از تخت جمشید، مجسمه داریوش، سرباز مفرغی ساسانی، اسب بالدار و بسیاری نمونه های دیگر آشنایی دارند.
به گزارش ایرنا، با حمله اعراب به ایران در دوره ساسانیان، این هنر كه از منظر آنها، نشانه هایی از بت پرستی و كفر در آن دیده می شد، تحریم و هنرمندان ایرانی از پرداخت مستقیم به این هنر منع شدند. هنرمندان مجسمه ساز ایرانی درآن دوران به پیوند با زندگی روزمره پرداختند و به تولید اشیایی دست زدند كه علاوه بر بروز خلاقیت های مجسمه سازان، دارای كاربری و مصرف روزمره بود.
قفل های آهنی با شكل جانوران و پرندگان و یا رمل و اسطرلاب هایی با شكل اژدها و سیمرغ را می توان در زمره نتایج این دست فرایندهای خلاقانه عنوان كرد. دراین دوران مجسمه سازی به صورت كاربردی درآمده بود و به صورت دق الباب، ظروف و وسایلی كه در زندگی روزمره از آنهااستفاده می شد، خودنمایی می كرد. باشروع قرن بیستم، شرایط اجتماعی ایران دچار تغییرودگرگونی شد و هنرمندان مجسمه ساز امكان پرداخت مستقیم به هنر خود را بار دیگر بدست آوردند. شاهان قاجار به تقلید از شهرهای اروپایی و آنچه در سفرهای خود دیدند، نصب مجسمه در میدان های تهران و دیگر شهرها را آغاز كردند. ابوالحسن صدیق و علی اكبر صنعتی زاده از پیشگامان این هنر در ایران هستند و در دهه های سی وچهل شمسی،ایران نیز از جریانهای تازه هنری جهان بی تاثیر نماند.
نخستین دانش آموختگان هنرستان های تجسمی كه برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریكا سفر كردند با ایده های جدید به ایران بازگشتند و عشق به تجدد و مدرنیسم كه توسط دفتر هنری وابسته به دربار پهلوی و وزارت فرهنگ و هنرآن زمان تایید و ترویج می شد به عنوان حامی این هنرمندان اندیشه های آنان را به عنوان مهمترین جریان هنری كشور تبلیغ كرد. این جریان تا سال ۱۳۵۷كه انقلاب اسلامی درایران به وقوع پیوست، به شكل مستمر به رشد خود ادامه داد.
نخستین نمایشگاه رسمی مجسمه پس از انقلاب اسلامی، در موزه هنرهای معاصر و در سال ۱۳۶۸برپا شد. این هنر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دچار تحول و نوزایی شد و هنرمندان مجسمه ساز به مضمون های ملی و بازیافت فرهنگی خود هماهنگ با آرمان های انقلاب دست زدند. مجسمه سازان ایرانی كه بنا به ارتباطات بین المللی از جریان حوادث و رویدادهای این هنر در جهان آن سوی مرزها باخبر بودند، در یك برزخ بین سنت ها و هماهنگی و همسانی با مدرنیسم به وقوع پیوسته در دیگر كشورها سرگردان بودند.
جامعه ایرانی خود به استقبال مدرنیزاسیون آمده بود و تلاش داشت تا نمود آن را در هنر ببیند اما از سوی دیگر نفهمیدن ریشه هاو بنیان های مدرنیته كه ناشی از رایج نبودن «تفكرانتقادی» درطبقه نخبه جامعه بوداز مدرنیزاسیون تحولی شكلی (فرمالیستی) و بی بنیاد می ساخت.
تفكر انتقادی به عنوان نیروی محرك مدرنیته زیر ساخت های لازم برای طرح و تحقق مفاهیم اصلی مدرنیته را به وجود می آورد و به دنبال آن مدرنیزاسیون آغاز می شود اما در كشورهایی نظیر ایران كه این شیوه فكری به شكل نهادینه آموزش داده نمی شود، مدرنیزاسیون یك كالای وارداتی و مصرفی است. این مساله زمینه وابستگی فكری كشور را به وجود می آورد و هنرمندان مجسمه ساز كشور را به جهان برزخی رهنمون می كرد، زیرا این هنرمندان در مرزهای ملی خود قدرت خلاقه ندارند و به تقلید از هنرمندان اروپایی می پردازند. نمود دیگراین امراعتباری است كه برای حضوربین المللی و كسب جوایز خارجی درجامعه هنری قابل می شوند، به این معنی كه هنرمندی كه از سوی متخصصان خارجی مورد تایید قرار می گیرد، به عنوان یك هنرمند مهم درداخل كشور جلوه می كند.
نتیجه این رویكرد، وابستگی فكری هرچه بیشتر هنرمندایرانی به همتای اروپایی اوست كه با دو رویكرد اصلی شناخته می شود، عده ای ازهنرمندان كه بنا به گرایشات سیاسی پرهیز از جهان غرب را در دستور كار خود قراردادند رو به سوی هنر شرق دورآورده و مروج اندیشه های هنرمندان آن سامان می شوند و جریان دیگر هنری كشور همچنان خود را دراختیار تبلیغ هنرمندان اروپا و غرب قرار داده است.
هر چند آنچه فراموش شده، ریشه های فكری و منطقی نظام فرهنگی تاریخی ملت ایران است به این معنی كه هنرمند بجای درون نگری در فرهنگ باستانی و ریشه دار رایج در سرزمین خود به تقلید آثار هنرمندان مشهور شرق دور یا غربی می پردازند و به این ترتیب اوج انحطاط فرهنگی كشور را رقم می زند زیرا فردی كه باید به بازیافت نوین پایه های فرهنگی ایرانی به تجدید بنا و استمرار آن كمك كند خود عامل ضربه و از پای انداختن آن می شود. درچنین شرایطی آنچه در كشورهای انقلابی در مورد هنر رخ داده،عقیم می ماند و هنرمند همچنان از بطن جامعه جدا مانده و توان لازم را نخواهد داشت.
انقلاب اسلامی، فضا را برای ارتقای همه جانبه هنر به ویژه هنر مجسمه سازی كه ریشه در فرهنگ غنی ایرانی دارد فراهم ساخته، تقویت ریشه هاو غنی سازی تكینكی این عرصه امری مفروض بر هنرمندان این عرصه است. بافضای ایجاد شده در كشور و پرداخت به مفاهیم عمیق هنری در اركان مختلف فرهنگی، چشم انداز عرصه های مختلف امیدواركننده، شفاف و عرصه برای فعالیت هنرمندان در قالب نسل های دیروز، امروز و فردا مهیااست.
منبع:forum.patoghu.com
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
مجسمه سازی ایران

مجسمه سازی ایران

پیشینه‌ی مجسمه‌سازی در ایران به پنج هزار سال پیش برمی‌گردد. آثار مفرغی بدست آمده از لرستان آثاری سمبولیک، ملهم از طبیعت و کاربردی اند. حجاری‌های ایران باستان دارای جنبه های مذهبی و وقایع نگار است و در آن‌ها توجه خاصی به نقوش حیوانی شده. پیکرتراشی متأثر از هنر آشوری در دوران هخامنشی به نوعی دیگر و به گونه‌ای ظریف با نگاهی ناتورالیستی با جنبه‌ی مذهبی و وقایع نگار در ارتباط است. در دوران اشکانی هنر ایران با امتزاج دو هنر هلنی و هخامنشی و نیز واقع نمایی در چهره پردازی ادامه یافت. مجسمه سازی در دوران ساسانی خصوصیات هنر هخامنشی را حفظ می کند اما به طبیعت نزدیک‌تر می‌شود.

در سده اخیر ارتباطات مهم‌ترین نقش را در احیای هنر مجسمه‌سازی ایران ایفا کرده است. در دوران معاصر آشنایی مجدد هنرمند ایرانی با هنر جهان و به خصوص هنر آکادمیک اروپا به مجسمه‌سازی ایرانیان جان دوباره بخشید.
بعد از کمال‌الملک هنرمندی چون ابوالحسن صدیقی که دانش‌آموخته‌ی اروپا بود آغازگر مجسمه‌سازی حرفه‌ای ایران شد و استادانی چون علی اکبر صنعتی و علی قهاری راه وی را پیش گرفتند. نوع بیان این دسته از هنرمندان به شیوه های نئوکلاسی‌سیسم، رئالیسم و نئورئالیسم محدود می‌شد.از سالهای 1320 نهضت نوینی در نقاشی و مجسمه سازی ایران به وجود آمد که هنرمندانی چون پرویز تناولی و ژازه طباطبایی با بهره گیری از راه‌کارهای هنر مدرن و استفاده از عناصر سنتی جامعه ایرانی سعی در احیای هویت ملی و ارتباط جهانی در مجسمه سازی ایران داشتند. مجسمه سازانی چون قدرت الله معماریان و بهمن محصص از مجسمه سازان پرکار دوران معاصر ایران به شمار می روند.

مجسمه سازان مدرن ایران با بهره گیری از جنبش های هنر مدرن جهان و استفاده از عناصردرونی شده‌ی بومی (در آثار پرویز تناولی و ژازه طباطبایی) و عناصر سمبولیک اسلامی (در آثار قدرت الله معماریان) و بیان حالات درونی (در آثار بهمن محصص) تجربه های گوناگونی را پیش گرفتند.
اکنون به نظر می رسد پس از پشت سر گذاشتن این دوران و به پشت‌گرمی استادان ارزشمندی که برخی از آنان هم اکنون نیز در حال فعالیت هستند و به علاوه با توجه به گسترش ارتباطات و نیز ایجاد و افزایش ظرفیت آموزش دانشگاهی ِ هنرهای تجسمی در داخل کشور زمینه برای رشد و تجربه‌های جدیدتر فراهم شده است .و ما شاهد حضور مجسمه سازان نسل جدیدتر در نمایشگاه‌های جهانی بوده ایم، اما کماکان این سوال مطرح است که آیا در کنار این پیشرفت ها، زمینه های لازم برای نقادی این هنر و در نتیجه تداوم این پویش از طرف خود جامعه هنری و فرهنگی کشور پدید آمده است؟ و کدام جنبه از ارزش های آفرینش ، هنرمندان تجسمی و مجسمه ساز کشور را جذب خود می کند؟

کاوه توکلی ، کارن رشاد ( + )

منابع:

1-هنر و اجتماع – هربرت رید – ترجمه سروش حبیبی / انتشارات امیر کبیر 1352
2-تاریخ هنر، گامبریچ،ارنست هانس، ترجمه: رامین، علی، نشر نی، تهران، 1379
3-تاریخ عمومی هنرهای مصور، وزیری، علینقی، انتشارات هیرمند، تهران،1373، چاپ چهارم
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
هنر مجسمه سازی در ایران باستان

هنر مجسمه سازی در ایران باستان

چگونه پدران ما كه در كلیه رشته های هنری تزیینی مهارت بخرج داده اند به سبب یكتا پرستی در فن مجسمه سازی علاقه زیادی بخرج نداده اند.
هنرمندان ایرانی با اینكه در تمام ادوار تاریخی در ایجاد نقوش برجسته روی سنگ مهارت فوق العاده از خود نشان دادها ند، منتهی علاقه زیادی به ساختن مجسمه های سنگین یا برنزی نداشته اند. اگر بخواهیم پیكر تراشی ایرانیان را با همین هنر در مصر و یونان مقایسه كنیم باید بگوییم پدران ما با وجود ذوقی كه در تمام رشته های هنری داشتند از ساختن مجسمه، دوری می جستند. در حقیقت امروز صدها مجسمه سنگین و برنزی در یونان قدیم تقریباً برابر آن در مصر قدیم به یادگار مانده و تعداد مجسمه های سنگی با برنزی ایران انگشت شمار است.
كم بودن مجسمه در ایران بی دلیل نیست.
یونانیان، خدایان متعدد خود را بصورت مجسمه در معابد خود قرار می دادند و آنها را پرستش می نمودند. مجسمه های سنگی و برنزی بی شماری نیز از قهرمانان خود در میدان ها و معابر عمومی می گذاشتند.
مصریان عقیده داشتند كه روح هر انسانی پس از مرگ به این جهان بر می گردد و برای اینكه آن روح سرگردان نشود مجسمه هایی از سنگ یا برنز یا چوب یا گچ می ساختند و در مكان های امنی قرار می دادند و چون آن مجسمه ها كاملاً شبیه اشخاصی كه مرده بودند ساخته می شد به عقیده آنان روح به آسانی می توانست در آن ها جای گیرد.
بعلاوه مصریان نیز خدایان خود را بصورت موجوداتی در سنگ یا برنز مجسم می كردند و در معابدشان قرار می دادند ایرانیان قبل اسلام، هنگامیكه تمام ملل جز ملت نبود به خدایان متعدد اعتقاد داشتند و دارای مذهبی بودند كه به توحید خیلی نزدیك بود. هرودت كه ایرانیان عهد هخامنشی را به هم میهنان خود در كتابی تحت عنوان «تاریخ» معرفی نموده تعجب می كنم از اینكه ایرانیان برای خدایان خود معبد و مجسمه ای نمی سازند و می گوید آنها برای انجام مراسم مذهبی خودشان روی بلندی ها می روند و خداوند خود را به این طریق پرستش می نمایند.
در عهد ما هیچ مجسمه های كه خدای ایرانیان قدیم یعنی اهورامزدا را به ما نشان بدهد نمی شناسیم انسان بالداری كه در پیشانی آرامگاه بعضی از پادشاهان هخامنشی نقش شده اهورامزدا نیست این فقط تقلیدی از نقوشی است كه در همان زمان در آرامگاه های پادشاهان مصر نقش می شده و چون شاهنشاهان هخامنشی بر كشور مصر تسلط یافته بود از بسیار از رسوم مصریان تقلید نمودند. هیچ مدرك كتبی یا منطقی به ما نشان نمی دهد كه این نقش از اهورامزدا باشد.
با این حال وقتی اشكانیان خواستند رب النوع ناهید یا آناهیتا را نشان دهند آن را بصورت زنی روی سنگ نقش كردند و به همین طریق اهورامزدا در عهد ساسانیان بصورت انسانی نقش شده كه قدرت سلطنت را به پادشاهان ساسانی می دهد و مهر یا میترا نیز بارها بر روی نقوش برجسته در دامنه كوه ها بصورت انسانی نشان داده شده كه اشعه متعدد، اطراف صورت او را احاطه كرده ولی هیچ یك از خدایان بصورت مجسمه هایی كه بتواند روی پایه ای قرار گیرد و اطراف آن آزاد باشد در دوران پیش از اسلام در ایران ساخته نشده است.
در كشورهای مجاور ایران یعنی هندوستان و مصر و یونان مجسمه های متعدد از دوران های قدیم باقی مانده. هندی ها مجسمه بودا را در معابد خود قرار می دادند. مصری ها مجسمه فراعنه را می ساختند و رومی ها پیكر امپراطوران و سرداران را در سنگ می تراشیدند یا در برنز می ریختند. تنها مجسمه هایی كه از شاهنشاهان قدیم ایران باقیمانده پیكر شاپور دوم می باشد كه روی تخته سنگی طبیعی كه در غازی در كنار دره شاپور قرار داشته تراشیده شده و معلوم نیست در چه زمانی مورد حمله انسانی قرار گرفته و به زمین انداخته شده است.
در این مجسمه سعی نشدهاست كه شباهتی میان شاهنشاه و مجسمه وجود داشته باشد. و فقط از طرز آرایش مو و لباس و جزئیات دیگر تشخیص داده شد كه قصد هنرمند مجسم نمودن شاپور دوم بوده است.
در این مقاله سه مجسمه زیبا كه از دوره هخامنشی و اشكانی باقی مانده ارائه داده می شود.
چند سال پیش آقای علی سامی در تخت جمشید سر مجسمه كوچكی را پیدا كرد كه از جنس سنگ لاجورد و تنها مجسمه قابل توجهی است كه تاكنون در تخت جمشید پیدا شده. صورت جوانی است در حدود ۲۲ سال موهای او مانند تمام موهائی كه در دوران هخامنشی نقش شده مجعد است و بر سر او كلاه كنگره داری است كه مخصوص پادشاهان یا وارثان بلا فصل آنها است.
كنگره نماینده شهر و پایتخت است بعداً بصورت تاج كنگره دار درآمده و علامت قدرت و حكومت است. این سر بصورت مجزی از بدن ساخته شده و روی بدن الصاق شده است. ابتدا گفته شد نقش جوانی خشایارشا است. بعداً گفته شد نقش داریوش اول است. هیچ معلوم نشده به چه مناسبت باید خشایارشا یا داریوش باشد. به هر حال تاج كنگره دار او علامت سلطنت است و چون داریوش اول وقتی به پادشاهی رسید بیش از یك جوان معمولی سن داشت بهتر است بگوئیم این سر مجسمه خشایارشا است. بدون شك نباید فرض كرد كه شباهتی به شخص خشایارشا داشته باشد زیرا تمام نقوش برجسته تخت جمشید مانند شاهنشاه و خدمتگزار و سربازان بهم شبیه است به این معنی كه سنگتراشان یك صورت خیالی برای همه در نظر گرفته و طبق آن شاه و سرباز و خدمتگزار را نقش كرده اند. تنها اختلافی كه میان آنها وجود دارد جزئیات لباسی است كه آنها را از یكدیگر متمایز می نماید.
چون كتیبه ای همراه این سر مجسمه نبوده نمی توان بطور قطع آن را به شاهنشاه معینی نسبت داد ولی چون خشایارشا بیش از سایر شاهنشاهان هخامنشی در تخت جمشید اقامت داشته، احتمال دارد این سر تصویر او باشد. جز این سر مجسمه، پیكر دیگری كه در سنگ یا گچ تراشیده شده باشد یا در برنز ریخته شده باشد از دوره هخامنشیان در دست نیست. با این حال در مجموعههای خصوصی خارج از ایران چند مجسمه گلی كوچك وجود دارد كه به دوره هخامنشی نسبت داده میشود ولی از نظر هنری به پای سر مجسمه نامبرده در بالا نمیرسد.
از دوره اشكانیان مجسمه های برنزی و گلی بسیار كوچك بدست آمده كه بعضی دیگر به سبك ایران است ولی از همه آنها مهمتر دو مجسمه است كه هر دو در موزه ایران باستان قرار دارند و قابل مطالعه میباشد.
یكی از آنها سر مجسمه مرمری است كه در حدود سی سال پیش در شوش بوسیله هیئت فرانسوی پیدا شد و باستان شناسان فرانسوی پس از مطالعه و تحقیق درباره آن اظهار كرده اند تصویر ملكه « موزا» زن فرهاد چهارم است كه نژاد او ایتالیائی بود. ملكه موزا نیز تاج كنگره داری بر سر دارد ولی احتمال دارد شباهت مجسمه در این مورد با ملكه اشكانی كامل بوده باشد زیرا تمام جزئیات قیافه و حتی چین زیر گردن نشان داده شده.
احتمالاً ملكه موزا هنگامی كه شبیه او را در سنگ می تراشیدند در حدود سی یا سی و دو سال داشته. قطعاً به تاج ملكه چیزهای دیگری الصاق شده بوده كه امروزه از میان رفته چون قسمت پشت سر مجسمه صیقلی نشده. این مجسمه نیز روی بدن مجزایی قرار می گرفت و در كنار دیوار واقع میشده. در روی پیشانی مجسمه نام سنگ تراش بدین طریق به خط یونانی نوشته شده ( آنتینوكوس پسر درایانتوس). بنابراین تنها مجسمه مرمر قابل توجهی كه از عهد اشكانیان باقی مانده بدست سنگ تراشان یونانی ساخته شده و این فرض تأیید می شود كه هنرمندان ایرانی علاقه زیاد به ساختن مجسمه نداشته اند.
مجسمه سوم متعلق بدوره اشكانی و از جنس برنز است. این مجسمه تمام قد است حتی كمی از قد معمولی انسانی بزرگتر است. میان سر و بدن كه مجزی از هم ساخته شده تناسب صحیحی موجود نیست و باز می بینیم كه ساختن مجسمه های دو قطعه یعنی بدن مجزی از سر در ایران مورد توجه بوده است. هنر ساختن مجسمه های بزرگ برنزی در ایران زیاد معمول نبوده و اینطور به نظر می رسد كه سازنده این مجسمه آشنایی به یك مجسمه سازی برنزی یونانی داشته. با این حال گذشته از فن برنز ریزی، سایر جزئیات پیكر سازی مربوط به این مجسمه كاملاً ایرانی است.
از مطالب بالا می توان چنین نتیجه گرفت كه، ایرانیان كه در تمام رشته های هنری تزئینی مانند نقاشی، سنگتراشی، منبتكاری و غیره مهارت فوق العاده بخرج داده اند در فن مجسمه سازی علاقه زیاد از خود نشان نداده اند و این عدم علاقه به ایجاد مجسمه، در تمام ادوار تاریخی پیش از اسلام و در دوران اسلامی همچنان ادامه داشته است.
مجسمه مكشوفی در شمی (از نواحی لرستان) بزرگترین مجسمه های است كه تا كنون در خاك ایران پیدا شده، و تنها مجسمه برنزی بزرگی است كه از دوران های قدیم ایرانیان به یادگار باقیمانده است. ولی مجسمه های كوچك خصوصاً از عهد اشكانیان و ساسانیان در كشور ما زیاد ساخته شده و تمام خصوصیات پیكر تراشی ایران نیز در این مجسمه های كوچك دیده می شود. با این حال مجسمه بزرگی از «اوتان» پادشاه «الحضر» از مرمر تراشیده اند و اكنون در موزه موصل محفوظ است و ۲۰/۲ متر ارتفاع دارد و حال اینكه ارتفاع مجسمه شمی از ۹۰/۱ متربیشتر نیست.
میگویند یكی از خصایص پیكر تراشی ایرانیان در عهد اشكانیان این بود كه مجسمه را از مقابل می تراشیدند و به آن حركت نمی دادند . مثلاً اگر مجسمه ای مرمری را كه از دوره اشكانیان است و امروز در موزه موصل محفوظ می باشد با مجسمه دیسك انداز، كار «میرون» مجسمه ساز معروف یونان در قرن چهارم پیش از میلاد مقایسه كنیم اختلاف زیاد میان آن دو مجسمه مشاهده می نمائیم. در مجسمه دیسك انداز یك پا عقب تر از پای دیگر قرار داده شده و كمر بطرف جلو خم شده و دست یكی بطرف عقب و یكی بطرف جلو به حركت درآمده.
در مجسمه «اوتال» پادشاه الحضر پای چپ فقط كمی جلوتر از پای راست قرار داده شده و كفش ها كاملاً شبیه به كفش های مجسمه شمی است. پادشاه الحضر نیز مانند امیر شمی شلوار بلند ی بر تن كرده كه تا زانویش میرسد و روی قبا كمربندی بسته تا شمشیر خود را به آن آویزان كند ولی كمربند كمی پایین تر از حد معمول بسته شده. شاید شمشیر سنگینی كرده و آن را پایین آورده.

منبع:forum.patoghu.com
 
آخرین ویرایش:

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
مجسمه شهری

مجسمه شهری

مجسمه شهری، حجمی سه بعدی و دارای فرم و بیان هنرمندانه است كه از جهات مختلف قابل نظاره است.جزیی از مبلمان شهری است كه خارج از فضای بسته قرار گرفته است.
هر سال دهها مجسمه و اثر حجمی به وسیله شهرداریها در فضاهای شهری و به ویژه میدان های شهرهای بزرگ و كوچك نصب میشود. این حركت در صورتی كه به خوبی هدایت شود میتواند سهم مهمی در ارتقاء كیفیت این فضاها داشته باشد به ویژه آن كه در سالهای اخیر چنین فعالیتهایی عمومیت بیشتری یافته و اغلب شهرداریها برآنند كه مراكز میدان های خود را مزین به پیكرهای سازند، محصول این فعالیتها خلق آثاری بوده است كه گاه ارزشمند، برخی اوقات معمولی و در مواردی نیز فاقد ارزشهای زیبایی شناسانه و موجب تنزل فضای میدان بودهاند.
«هدف شهرسازی ایجاد محیطی آرام و سالم است كه آسایش و غنای زندگی در آن ممكن باشد، آسایش را میتوان در تامین نیازهای مردم تعریف كرد اما غنای زندگی هنگامی پدید میآید كه معنویت هنری در محیطهای شهری مزاحم باشد.»
مجسمهها میتوانند نقش بسزایی در غنی ساختن زندگی شهری از طریق بیان و هنری داشته باشند این امر به ویژه در میدان ها و فلكههای نقاط عطف شهر كه كانون توجه شهروندان هستند، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
عملكرد اصلی مجسمهها ایجاد حس مكان و هویت تعریف شده و القا روحیه خاص در فضا یا تقویت روحیه یك فضا است تعریف این عنصر و متمایز ساختن از سایر عناصر مبلمان شهری و آثار حجمی چندان ساده نیست و هر تعریفی در این زمینه نسبی است چرا كه مجسمهسازی یك رشته هنری است و هنر نیز تعاریف محدود و مشخص را برنمیتابد و خلاقیت هنری مرزهای هر تعریفی را در مینوردد اما برای آن كه مبنایی برای بحث وجود داشته باشد تعریف زیر قابل ارایه است:
● تعریف مجسمه شهری
مجسمه شهری، حجمی سه بعدی و دارای فرم و بیان هنرمندانه است كه از جهات مختلف قابل نظاره است (بنابراین متفاوت از نقش برجسته است كه معمولا حداقل از یك جهت غیرقابل دیدن است و به زمینهای متصل شده) موضوع آن معمولا پیكره یك انسان، حیوان، گیاه یا شی است و جزیی از مبلمان شهری است كه خارج از فضای بسته قرار گرفته است.
كاركرد اصلی مجسمه تزئین، هویت بخشی یا انتقال پیامی به ناظران است و از مصالحی نظیر سنگ، بتن، فلز، چوب، فایبرگلاس ساخته میشود.
مهمترین وجه تمایز مجسمههای شهری با مجسمههایی كه در فضای بسته قرار گرفتهاند، آن است كه بینندگان مجسمههای فضای باز بیشتر، تواتر دیدار آنها فزونتر و تركیب ناظران آن متنوعتر است، بدین ترتیب افرادی كه حتی سواد خواندن و نوشتن ندارند بیننده این حجمها هستند. مجسمهسازی شهری كار مشترك مجسمهسازان، طراحان منظر و مبلمان شهری، برنامهریزان و طراحان شهری است كه با حمایت و هدایت مدیران شهری انجام میپذیرد هر یك از این عوامل در این فرایند نقشی را بر عهده دارند. ساخت مجسمه به وسیله هنرمند مجسمهساز انجام میشود و سایر متخصصان در انتخاب مقیاس و مكان مناسب نقش دارند. هدف این همكاری آن است كه ضمن رعایت ملاحظات عملكردی بیشترین لذت بصری برای ناظر به وجود آید.
مجسمه تنها اثر حجمی زینتبخش میادین نیست، آثار حجمی متنوعی در فضاهای شهری استفاده میشوند كه اگرچه گاهی تشابه نزدیكی با مفهوم مجسمه دارند اما دارای هویت متمایز هستند. بهرهبرداری هوشمندانه از این آثار حجمی نیز میتواند در ارتقای كیفیت فضایی شهر موثر باشد. انواع اصلی آثار حجمی را میتوان به نحو زیر طبقهبندی كرد: .
● طاقهای یادمانی
طاقهای یادمانی معمولا برای گرامیداشت وقایع بزرگ تاریخی ساخته شدهاند بیشترین آن را طاقهای پیروزی كه یادمان پیروزیهای نظامی بزرگ است و طاقهایی كه به یاد سربازان گمنام كشته شده در جنگها برپا میشوند، تشكیل میدهند. یك نمونه از این طاقها را میتوان در میدان اتوال ۴ پاریس مشاهده كرد. این طاق برای یادآوری پیروزیهای ناپلئون ساخته شده است.
● ستونهای یادمانی
سرمنشا این ستونها به شهرهای یونان باستان باز میگردد این ستونها كه از طاقهای یادمانی قدیمیتر هستند، بیشتر برای گرامیداشت یك شخص یا یك رویداد مهم تاریخی به كار برده شدهاند. در بسیاری از موارد مجسمه یك فرد مهم بر فراز این ستونهای بلند نصب میشد. این تركیب نشاندهنده اهمیت بسیار زیاد آن فرد بود.
نوع دیگری از ستونها كه به تنهایی و بدون مجسمه به كار برده میشوند ستونهای هرمی شكل هستند كه منشا مصری دارند و برای مصریان باستان نمادی مذهبی به شمار میآمد. این ستونها برای نشان دادن مركز به كار میآمد و نمادی از هندسهگرایی، نظم و قدرت بود از جمله مواردی كه این نوع متون مورد استفاده قرار گرفته، میدان مهم بیضی شكل مقابل كلیسای سنت پیتر در رم است كه در آغاز نیمه دوم قرن ۱۷ ساخته شده است. این ستونها برای بیان ثبات، پایداری و همبستگی نیز به كار میآمد و گاهی نیز نمادی از آغاز عصری جدید بود.
● ساعتهای تزئینی
ساعتهای تزئینی، زینتبخش بسیاری از میادین هستند و اشكال متنوعی دارند كه یكی از آنها برج ساعت است، این ساعتها اثر قوی بر چشم، فكر و ذهن رهگذر دارد و اگر به دقت مكانیابی و با حساسیت جایگاه آن طراحی شود، نشانه قوی در شهر محسوب میشود و تاثیر بصری قوی خواهد گذاشت. این نوع اثر حجمی فرم باستانی ندارد و در قرنهای اخیر به كار گرفته شده است.
از سوی دیگر موضوعات، مضامین و مفاهیمی كه دستمایه ساخت مجسمههای شهری میشوند به طور عمده در مقولات زیر قابل طبقهبندی است:
۱. مشاهیر و شخصیتهای تاریخی، فرهنگی، ادبی، هنری، سیاسی، علمی و... نظیر فردوسی، ابوریحان بیرونی، میرعماد
۲. مبارزان، دلاوران و شهدا، نظیر میرزا كوچكخان جنگلی، امام قلی خان، رییسعلی دلواری، شهید بابایی.
۳. ورزشكاران نظیر تختی.
۴. روایتها و شخصیتهای اسطورهای نظیر روایت مبارزه گرشاسب و اژدها
۵. موجودات اسطورهای نظیر سیمرغ
۶. مضامین مذهبی نظیر توحید، نماز، اذان، انتظار فرج و...
۷. مضامین مذهبی، سیاسی نظیر شهادت، ولایت و...
۸. یادمانهای تاریخی، سیاسی، ورزشی و عمرانی نظیر یادمان انقلاب در میدان انقلاب تهران و یادمان صعود ایران به جام جهانی فوتبال در بندر گناوه، یادمانهای جنگ و یادمانهای گازرسانی به شهرها.
۹. مضامین عاطفی یا احساسی نظیر مجسمه مادر
۱۰. مضامین اقتصادی و معیشتی نظیر مجسمههایی كه معرف شیوه معیشت و تولید در شهر یا منطقه هستند مانند مجسمه ماهیگیر، چای كار، چوپان و....
۱۱. تولیدات عمده شهر و منطقه نظیر مجسمه پسته، گندم، گلاب و....
۱۲. مضامین طبیعی و اقلیمی نظیر مجسمههایی كه معرف طبیعت یا حیوانات ویژه منطقه هستند مجسمه پرندگان یا حیوانات بومی.
۱۳. مضامین سنتی و فرهنگی نظیر مجسمههایی كه شیوههای زندگی عادات فرهنگی، نحوه تغذیه، آشامیدنیهای مورد علاقه و... را نشان میدهد: مجسمه قوری چای، فنجان و...
۱۴. مضامین عملكردی نظیر مجسمههایی كه معرف عملكرد مكان هستند نظیر مجسمه كوهنورد در تهران كه معرف هویت ورزشی این منطقه است.
۱۵. پیامها و مفاهیم انتزاعی یا واقعی فرهنگی اجتماعی نظیر تنهایی انسان، آزادی، تقابل مدرنیسم و سنت، رنج، فقر، بیخانمانی، انحطاط، پرواز، شكوفایی، تلاش و...
۴.نقشها و كاركردهای مجسمه
۱.تقویت حس مكان: یكی از مهمترین كاركردهای مجسمه ایجاد حس مكان تعریف شده، القا روحیه خاص در فضا یا تقویت روحیه یك فضاست. «مكانبخشی از فضاست كه به وسیله شخص یا چیزی اشغال شده است و دارای معنایی ارزشمند است» در صورت هماهنگی مجسمه با محیط و تقویت انسجام بصری محیط پیرامون، شهروندان احساس رضایت و آرامش بیشتری میكنند و حس مكان تقویت میشود.
۲. تعریف و هویت بخشی به فضاهای شهری: «هویت یعنی محل یك محل معین حدی كه شخص میتواند یك مكان را به عنوان مكان تمایزی از سایر مكانها شناخته و یا بازشناسی كند به طوری كه شخصیتی مشخص، بینظیر و یا حداقل مخصوص به خود را دارا شود». مجسمههایی كه از طراحی خلاقانه و هنرمندانهای برخوردارند میتوانند هویتبخش باشند.
۳. ارتقای كیفیت و ایجاد سرزندگی فضاهای شهری: فضای خالی از هنر، جذابیت ندارد و فقدان جذابیت از كیفیت فضا میكاهد و مانع ایجاد حس سرزندگی و نشاط در فضای شهری است، مجسمه میتواند این هر دو را در صورت وجود سایر شرایط به فضا، ارزانی دهد.
۴. ارتقای آگاهیهای عمومی و معرفی نمادها و ارزشهای فرهنگی: مجسمهها و توضیحات متصل به آنها میتوانند سطح دانش و آگاهیهای عمومی شهروندان در خصوص حوادثهای فرهنگی یا سایر زمینهها ارتقا بخشند به عنوان مثال میتوانند مردم یك منطقه را با شخصیتها یا رویدادهای تاریخی یك منطقه آشنا سازند یا نمادهای فرهنگی آن منطقه را معرفی كنند.
۵. معرفی عملكرد و روحیه میدان یا محدوده پیرامون آن یا تداعی عملكرد تاریخی یا فرهنگی آن: بسیاری از میادین محل وقوع حوادث تاریخی منحصر به فرد هستند، مجسمهای كه موضوع آن این رویداد تاریخی باشد تا سالها بعد از آن میتواند تداعیگر این واقعه باشد، همچنین عملكرد فعلی میدان میتواند به وسیله مجسمه بیان شود، مثلا نصب مجسمه كوهنورد در میدانی كه مبدا عزیمت كوهنوردان به كوهستان است، بیانگر روحیه ورزشی حوزه پیرامونی میدان است.
۶. تعریف مركز ثقل و نقطه تمركز میدان: مجسمه به عنوان عنصری در مركز میدان از هر دو طرف دیده و درك میشود و می تواند نمایانگر مركز میدان باشد به همین دلیل است كه حتی در میادین خالی از خودرو نیز بسیاری از طراحان، مجسمه را در مركز ثقل میدان نصب میكردند، تا حس مركزیت را تقویت و نوعی نظم بصری به وجود آورند.
۷. ایجاد یك نشانه شهری: نشانه از عناصر اصلی سازنده سیمای شهر است از نظر كوین لینچ «نشانههای عواملی در تشخیص قسمتهای مختلف شهر هستند خصوصیات نشانه باید چنان باشد كه بتوان آن را از میان عوامل بسیار بازشناخت اگر نشانهها فرمی واضح داشته باشند، با زمینه خود متضاد و به اطراف خود غالب و مسلط باشند شناخت آنها به آسانی میسر است و احتمال بیشتری هست كه بر آنها معنایی متصور باشد، مجسمهها در بسیاری موارد به ویژه اگر اندازه آنها بزرگ باشد میتوانند به عنوان نشانه در سطح محله، منطقه یا حتی شهر مطرح شوند.»
۸. ایجاد انگیزه برای بهسازی محیط توسط شهروندان: نصب مجسمهای مطلوب در میدان و بهسازی آن موجب میشود كه ساكنان اطراف میدان انگیزهای برای كیفیت بخشی به محیط خود پیدا كنند و تلاش كنند كه محیطی متمایز به وجود آورند.
۹. مكاننمایی: منظور از مكاننمایی این است كه طراح، مجسمه و پیرامون آن را به نحوی طراحی كند كه تداعیكننده یك فضای به خصوص مثلا میدان جنگ، یك بیشه یا یك چراگاه باشد.
۱۰. تناسب بخشی به نام میدان: مجسمهها در میادینی كه از سابقه تاریخی خصی برخوردار نیستند و نامی قراردادی برای آنها تعیین شده است میتوانند به نحوی طراحی شوند كه نام میدان را در اذهان بینندگان تثبیت كنند مثلا نمادی از لاله در میدان لاله چنین كاركردی دارد.
۱۱. معرفی سبكها و سنتهای هنری: مجسمهها هنر را به میان مردم میآورند از این رو می توانند مردم را با سبكهای هنری قدیمی یا جدید آشنا سازند و بر دانش هنری و سواد بصری آنها بیفزایند.

منبع:پایگاه هنری ایران

 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]با بزرگ ترین مجسمه ای جهان آشنا شوید
امپراتور یان و امپراتور هوانگ[/h]
ساخت مجسمه این دو امپراتور در طول دوره‌ای 20 ساله و بر فراز یک کوهستان صورت گرفت و این پروژه در سال 2007 به پایان رسید. ارتفاع این اثر 106 متر بوده و دو تن از امپراطوران قدیمی چین، یان دی و هوانگ دی را به نمایش میگذارد. این اثر که به نوعی قله راشمور چین محسوب می‌شود (قله راشمور یادبود ملی آمریکا در جنوب داکوتا است که تصویری از صورت‌های جرج واشینگتن، توماس جفرسون، تئودور روزولت و آبراهام لینکلن رؤسای جمهور سابق آمریکا بر فراز آن نقش بسته است) در نزدیکی رودخانه زرد و در نزدیکی ژنگژو پایتخت ایالت هنان (Henan) قرار دارد.[h=2]مجسمه گوآن یین[/h]
این مجسمه که 108 متر ارتفاع دارد در آسیای شرقی بیشتر به نام گوانین شناخته شده و در ساحل جنوبی جزایر هاینان (متعلق به چین) قرار گرفته است. این اثر دارای سه صورت می‌باشد که یکی به سمت داخل جزیره و دو صورت دیگر به سمت دریای جنوب چین قرار گرفته‌اند. ساخت آن 6 سال به طول انجامیده و در سال 2005 به پایان رسید.[h=2]کریستو - ری[/h]
این مجسمه با الهام از مجسمه عیسی نجات بخش شهر ریودوژانیرو (برزیل) ساخته شده است. ساخت آن ده سال به طول انجامید. این مجسمه در همان ابعاد مجسمه شهر ریو یعنی 28 متر ساخته شده است اما چون روی ساختمانی شبیه به یک دروازه که خود 82 متر ارتفاع دارد واقع شده در نتیجه ارتفاع نهایی‌اش بالغ بر 110 متر می‌باشد. در پایه این مجسمه عرشه ای قرار گرفته که شما می‌توانید از فراز آن چشم انداز کاملی از شهر لیسبون (پایتخت پرتغال) را مشاهده کنید.[h=2]یوشیکو دایبوتسو[/h]
مجسمه یوشیکو دایبوتسو در شهر یوشیکو در کشور ژاپن قرار دارد. این مجسمه که ساخت آن در 1995 به پایان رسید، سومین مجسمه بزرگ جهان می‌باشد. ارتفاع آن 120 متر می‌باشد و شامل پایه‌ای به ارتفاع 10 متر است و گل نیلوفری که زیر پای مجسمه قرار گرفته نیز 10 متر ارتفاع دارد. بازدیدکننده‌ها می‌توانند از طریق آسانسور به سکویی بروند که امکانی مناسب جهت مشاهده چشم انداز اطراف را در اختیارشان قرار می‌دهد. این مجسمه برنزی که طرحی از بودا را به نمایش گذاشته به نام یوشیکو آرکادیا هم شناخته می‌شود.[h=2]لای‌کیون ست‌کیار[/h]
لای‌کیون ست‌کیار(Laykyun Setkyar) با 130 متر ارتفاع دومین مجسمه بلند جهان به حساب آمده که شامل یک تخت 13.5 متری هم می‌شود که مجسمه بر فراز آن ایستاده است. این مجسمه برفراز تپه پوکانگ در نزدیکی شهر مونیوا در مرکز کشور میانمار قرار گرفته است. در پایین پاهای این مجسمه، مجسمه دیگری از بودا روی زمین به حالت خوابیده قرار دارد که بزرگ‌ترین مجسمه نوع خود در جهان می‌باشد. این مجسمه در سال 2008 به پایان رسید ولی بودای خوابیده در 1991 ساخته شده است.[h=2]بهار معبد بودا[/h]
این مجسمه عنوان بلندترین مجسمه جهان را از آن خود کرده و در میان باغی 27 هزار متری قرار گرفته است. ارتفاع کلی این اثر 150 متر است که شامل اریکه نیلوفری 20 متری و یک ساختمان با ارتفاع 25 متر می‌باشد. تصمیم ساخت این مجسمه مدت‌ها قبل از آن‌که طالبان مجسمه بودای واقع در شهر بامیان افغانستان را وحشیانه تخریب کنند، گرفته شده بود. ساخت این ابرمجسمه در سال 2008 به پایان رسید. این مجسمه در استان هنان (کشور چین)قرار دارد.تصویر زیر به مقایسه ارتفاع برخی از بزرگترین مجسمه‌های دنیا می‌پردازد.
منبع

 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا