کارل هاینریش مارکس

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگی
کارل هاینریش مارکس (زاده ۵ مه ۱۸۱۸ در تریر, آلمان - درگذشته ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن, انگلستان) فیلسوف, اقتصاددان سیاسی و انقلابی سوسیالیست بسیار تاثیرگذار بود. اکثریت قریب به اتفاق کمونیست‌های جهان نظریات او را قبول دارند و به ادعای خود به کار می‌بندند. از جمله مشهورترین نظریه او درباره تاریخ که در خط اول مانیفست کمونیست خلاصه شده‌است: «تاریخ تا کنونی, تاریخ مبارزه طبقاتی بوده‌است.»


او مبارزه عملی سیاسی و فلسفی را به همراه رفیقش, فردریک انگلس, آغاز کرد و با او بود که یک سال پیش از انقلابات ۱۸۴۸ «بیانیه کمونیست» را به رشته تحریر در آورد. دکتر مارکس (که دکترای خود را در آلمان دریافت کرده بود) در این سال‌ها با محیط دانشگاهی و ایده آلیسم آلمانی و هگلی‌ها جوان قطع رابطه کرد و به مسائل جنبش کارگری اروپا پرداخت و از ابتدا در بین الملل اول که در ۱۸۶۴ تاسیس شد, نقش بازی کرد و نهایتا دبیر این انجمن شد. او اولین جلد کتاب مشهورش, سرمایه, را در ۱۸۶۷ منتشر کرد. این کتاب حاوی نظریات او در نقد اقتصاد سیاسی است.


او بیش از ۳۰ سال آخر عمر را در لندن و در تبعید گذراند و همانجا درگذشت. عقاید او که در زمان خودش نیز طرفدار بسیاری یافتند, پس از مرگ توسط کسان بیشتری تبلیغ می‌شدند. با پیروزی و قدرت گیری بلشویک‌ها در روسیه در ۱۹۱۷ طرفداران کمونیسم و مارکسیسم در همه جای دنیا رشد کردند و چند سال پس از جنگ جهانی دوم یک سوم از مردم دنیا زیر حکومت کسانی که خود را «مارکسیست» می‌دانستند, زندگی می‌کردند. رابطه این «مارکسیست»های متعدد با اندیشه مارکس مورد اختلاف نظر است. خود مارکس یک بار در مورد دیدگاه‌های حزبی سوسیال دموکراتیک در فرانسه که خود را مارکسیست می‌دانست گفت: «خوبست حداقل می‌دانم که من مارکسیست نیستم!»


به نظر مي‌رسد پس از سقوط بلوک شرق و اتحاد شوروی, محبوبیت مارکسیسم و کمونیسم کاهش یافته است, هنوز احزاب و افراد و آکادمیسین‌های بسیاری خود را مارکسیست و کمونیست می‌دانند. برای اطلاع بیشتر در این مورد به کمونیسم مراجعه کنید.




آثار


کتاب‌های ترجمه‌شده‌ به فارسی​

سرمایه (کاپیتال)، ترجمه‌ٔ ایرج اسکندری، اولین انتشار: ۱۳۵۲، چاپ جدید: ۱۳۸۳، انتشارات فردوسی​

گروندریسه، مبانی نقد اقتصاد سیاسی، ترجمه‌ٔ باقر پرهام و احمد تدین، چاپ اول ۱۳۶۳، انتشارات آگه​

پنج مقاله مارکس و انگلس درباره‌ٔ ایران، ترجمه‌ٔ دکتر د. شیخاوندی، نشر آتیه​

درباره‌ٔ مسئلهٔ یهود؛ گامی در نقد فلسفه‌ٔ حق هگل، ترجمه‌ٔ دکتر مرتضا محیط، ویراستاران: محسن حکیمی-حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۱، نشر اختران​

دست‌نوشته‌های اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴، ترجمه‌ٔ حسن مرتضوی، چاپ اول ۱۳۷۷، انتشارات آگه​

درباره‌ٔ تکامل مادی تاریخ (دو رساله و ۲۸ نامه)، ترجمه‌ٔ خسرو پارسا، چاپ اخیر: ۱۳۸۰، نشر دیگر.​

صورت‌بندی‌های اقتصادی پیشاسرمایه‌داری، ترجمه‌ٔ خسرو پارسا، چاپ اول: ۱۳۵۳ چاپ اخیر: ۱۳۷۸، نشر دیگر.​

لودویگ فوئر باخ و ایدئولوژی آلمانی، ترجمه‌ٔ پرویز بابایی، چاپ اول: ۱۳۷۹، نشر چشمه​

رسالهٔ دکترای فلسفه (اختلاف بین فلسفهٔ طبیعت دموکریتی و اپیکوری)، ترجمه‌ٔ دکتر محمود عبایان، حسن قاضی‌مرادی. چاپ اول:۱۳۸۱، نشر اختران​

هیجدهم برومر لوئی بناپارت، ترجمه‌ٔ باقر پرهام، چاپ اول: ۱۳۷۷، نشر مرکز​

نبردهای طبقاتی در فرانسه، ترجمه‌ٔ باقر پرهام، چاپ اول: ۱۳۷۹، نشر مرکز​

جنگ داخلی در فرانسه ۱۸۷۱، ترجمه‌ٔ باقر پرهام، چاپ اول: ۱۳۸۰، نشر مرکز​

پنج مقاله‌ٔ مارکس و انگلس درباره‌ٔ ایران، ترجمه‌ٔ دکتر داور شیخاوندی، چاپ اول: ۱۳۷۹، نشر آتیه​

سانسور و آزادی مطبوعات، ترجمه‌ٔ حسن مرتضوی، چاپ اول: ۱۳۸۴، نشر اختران.​
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
كارل ماركس

كارل ماركس

كارل ماركس در سال 1818 در شهر ترابر از شهرهاي پروس، كنار رودخانه راين، در خانواده‌هاي مرفه، تحصيلكرده، ولي نه انقلابي‌به دنيا آمد، پدرش يك قاضي يهودي بود




كه در 1824 به مذهب پروتستان گرويد. ماركس تا پايان دوره دبيرستان در ترابر به سر برد سپس به ترتيب به دانشگاه‌هاي بن و برلين رفت و به مطالعه در علوم حقوقي و عمدتاً تاريخ و فلسفه پرداخت. در 23 سالگي دكتراي فلسفه گرفت. در آن زمان در برلين يك ايده آليست هگلي بود جزء انجمن "هگلي‌هاي چپ" به پرچمداري برونو بوئر كه فعاليت آنها متمركز بود بر: "استنتاج‌هاي انقلابي ‌و آته آليستي از فسلفه هگل".
ماركس در بدو امر به قصد اخذ مقام پروفسوري به منظور تدريس در دانشگاه عازم بن شد، ولي از آنجا كه دولت دو فيلسوف مطرح آن زمان، يعني لودويك فوير باخ را از دانشگاه اخراج و برونو بائر را ممنوع التدريس كرده بود، از فكر كار آكادميك دست كشيد و در سمت مقاله‌نويس با عده‌اي از راديكال‌هاي بورژوازي منطقه راين كه با انجمن در تماس بودند، در اول ژانويه 1842، در كلن، اولين شماره نشريه مخالفي را به نام "راينيش تسايتونگ" منتشر ساختند. اكتبر همان سال ماركس سردبير نشريه شد و گرايش دموكراتيك –انقلابي ‌نشريه رو به فزوني گذاشت و دولت هم كه ديد حتي با اعمال سانسور نشريه از پا نمي‌افتند، به رغم استعفاي ماركس از سمت سردبيري روزنامه، انتشار آن را در مارس 1843 متوقف كرد. آنچه در اين راستا دولت را شديداً به خشم آورده بود، مقاله‌اي بود در رابطه با اوضاع دهقانان توليد كننده شراب در دوره موسل به قلم ماركس.
تجربه كوتاه كار روزنامه نگاري به ماركس ياد داد كه به اندازه كافي با اقتصاد سياسي آشنايي ندارد، لذا در اين خصوص به مطالعه، تحقيق و بررسي پرداخت كه تا پايان عمرش ادامه داشت.
در پائيز سال 1843 ماركس به منظور چاپ يك مجله راديكال در خارج به همراهي آرنولدروژه (از جمله هگلي‌هاي چپي كه 6-5 سال سابقه زنداني سياسي داشت و از سال 1848 به بعد يك تبعيدي سياسي شد) به پاريس رفت، يك شماره از مجله مورد نظر به نام "سالنامه‌هاي آلماني – فرانسوي" منتشر شد. علت عدم انتشار در مرحله اول مشكلات پخش مخفي آن در آلمان و در وهله دوم اختلاف نظر با آرنولدروژه بود. نگاهي به مقالات مندرج در اين مجله روشن مي‌سازد كه ماركس در همان موقع هم يك انقلابي‌ مدافع "انتقاد بيرحمانه از هر چيز موجود" و بالاخص "انتقاد به وسيله اسلحه" بود و به مردم و كارگران اتكا داشت.
در سال 1844 با فردريك انگلس كه براي چند روز به پاريس آمده بود آشنا شد و از آن پس، دوستي ديرينه‌اي بين آن دو به وجود آمد كه تا پايان زندگي ماركس ادامه داشت. (جالب اينجاست كه در سراسر مقاله "سنت ماركسيست‌هاي عملگرا ..." حتي يك مورد اشاره‌اي به انگلس نمي‌شود، و از اين بابت هم مقاله‌اي فوق العاده (!) است.)
آن دو با دامن زدن به يك مبارزه حاد عليه بينش‌هاي مختلف سوسياليسم خرده بورژوايي كه اوج آن برخورد با اصول عقايد پرودون در كتاب "فقر فلسفه" توسط ماركس بود به تدوين تئوري و تاكتيك‌هاي سوسياليسم پرولتري پرداختند.
در سال 1845، پيرو درخواست موكد دولت پروس، ماركس به عنوان يك انقلابي‌ خطرناك از پاريس تبعيد شد و به بروكسل رفت. در سال 1847 به همراه انگلس عضو انجمن مخفي‌اي به نام "اتحاديه كمونيست‌ها" شدند. در اولين كنگره اتحاديه در همان سال موظف شدند "مانيفست حزب كمونيست" را تهيه و تنظيم نمايند، كه در سال 1848 منتشر شد.
با شعله‌ور شدن آتش انقلاب بورژوايي فرانسه در فوريه 1848، ماركس از بلژيك تبعيد و مجدداً به پاريس رفت و از آنجا كه انقلاب بورژوايي در آلمان و اتريش در مارس 1848 شروع شد، عازم كلن شد و مجدداً سردبيري نشريه "نيوراينيش تسايتونگ" را به عهده گرفت (از 1 ژوئن 1848 لغايت 19 مه 1849).
هر چند انقلاب شكست خورد، ولي تئوري‌هاي ماركس و انگلس در دوره پرآشوب سال‌هاي 49-1848 به طور اعجاب‌انگيزي مهر تائيد خوردند.
ضد انقلابيون فاتح، ماركس را دادگاهي و او را از آلمان اخراج كردند. ماركس نيز ابتدا به پاريس رفت اما دوباره پس از تظاهرات مردمي‌13 ژوئن 1849 مجدداً از پاريس اخراج و تا پايان عمرش در لندن ماندگار شد.
در اين دوره فقر بر تبعيد افزوده شد و اگر كمك‌هاي مالي و بي‌دريغ انگلس نبود حال نه از كتب ارزشمندي چون "درباره نقد اقتصاد سياسي" (1859) و "سرمايه"(1876) اثري بود و نه از وجود صدها كتاب و مقاله برجسته عليه طيف وسيع انديشه‌هاي غير و ضدسوسياليسم پرولتري.
احياي تدريجي جنبش‌هاي دموكراتيك در دهه 50 و 60 ماركس را دوباره به فعاليت عملي كشاند، كه حاصل آن تشكيل انترناسيونال اول (28 سپتامبر 1864) در لندن بود. ماركس قلب و روح اين انجمن و نويسنده اول خطابيه انجمن و تعداد بيشماري قطعنامه‌ها، اعلاميه‌ها و بيانيه‌ها بود. كوشش و تلاش پيگير و خستگي‌ناپذير در جهت فعاليت مشترك با اشكال مختلف سوسياليست‌هاي غيرپرولتري و مجادلات طولاني با ديدگاه‌هاي آنها به ماركس اين فرصت را داد كه تاكتيك‌هاي مبارزه‌اي پرولتري را مورد نقد و بررسي قرار دهد و به دنبال سقوط كمون پاريس (1871) اثر مشهورش را به نام "جنگ داخلي در فرانسه" (1871) منتشر كند.
 

Similar threads

بالا