کارشناسی | کار آموزی

nar.more

عضو جدید
به نظرم در دانشگاهها به اندازه کافی به عملی کردن تئوریها پرداخته نمیشه! نظر شما چیه؟

سلام، من حدوده سه ساله که فارغ التحصیل شدم و تمام این مدت رو در کارگاههای ساختمانی (در شرکتهای پیمانکاری) کارکردم و میکنم، دلم میخواد تجربیاتمون رو با هم قسمت کنیم

اولین روزی که وارد یک کارگاه ساختمانی شدم، هیچوقت یادم نمیره! فکر میکردم دیگه همه باید دست به سینه به اوامرم گوش به فرمان باشن! ولی مطمئن باشین اگه تازه فارغ التحصیل شدین و بی تجربه هستین ، این موضوع (بی تجربگی و خامی) از همه جای صورتتون و از همه حرکاتتون تراوش میکنه! :smile: باور کنید حتی اگر کسی یک هفته بیشتر از شما توی کارگاه باشه این موضوع رو از راه رفتنتون هم میفهمه چه برسه به... (سوتیهاتون) حالا اگه جنس لطیف هم باشین! که دیگه چه بدتر! :warn: دیگه دخلتون اومده پس آسه برید آسه بیاین

هنوزم کارگاه کار میکنم، خوب خیلی خوبه و دوست دارم
ولی روحیه خاصی رو میطلبه!
ما همین چند ماه پیش یک آقای ارشد عمران رو بخاطر اینکه نمیتونست با کارگاه مچ بشه رد کردیم.
من توی کارگاه سرپرست دفتر فنی هستم،
دفتر فنی وظایف خیلی سنگینی داره، و اگه کارگاه رو به یه بدن تشبیه کنیم، دفتر فنی مغز کارگاهه ولی ناظر (نا-زر میشه کسی که زر نزنه - نقل قول از مهندس کریمی سرپرست کارگاه) :biggrin:
چشم کارگاهه و دیگه بقیه دست اندرکاران هم که دیگه فبها...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تقریبا دوساله که مشغول به کار شدم
یعنی از عید 88 تا الان
منتها هنوز کاردانی هم نگرفتم روز اول کارگاه همیشه به یاد ماندنیه برای همه من اولین روز کاریم با یک کارگر شمالی دعوام شدچون من تازه وارد بودم میخواستن سوءاستفاده کنن منم که خیلی پرو و غد هستم گفتم: چرا کار نمیکنید؟
گفتن خسته شدیم (داشتن کاشی خالی میکردن
چون تازه از صبحونه اومده بودن منم بهشون گفتم تازه خستگی در کردین
خلاصه یکی اون بگو یکی من بگو
یهو گفت مگه ما برده ایم من میرم شکایتتو پیش مهندس میکنمو از این حرفا
منم دیدم اوضاع خیته اگه شل بیام تااخرش سوارم میشن
منم که تا حالا مهندسو ندیده بودم چون با واسطه اومده بودم سرکار
یوهو داد زدم منو میترسونی از فردا دیگه سر کار نمیای برو جلودفتر تا تسویت کنن خلاصه رفیقمون اومدو یکم زد تو سر کارگره یکم هم منو توجیح کرد روز اول به خیر گذشت
 

nar.more

عضو جدید
خوب به خیر گذشته...
یه بار توی یه کارگاه کار میکردم، هنوز دانشجو بودم، بعد به بناهه گفته بودم که یه سره با شاغول کار کنه، طرف هم مثل اینکه من که اومده بودم بیرون شاغولش رو انداخته بود با چشم (و تجربه!) کار میکرد، خلاصه من که اومدم و دیدم دیواره یه کم کجه ! بهش گفتم شاغولت کو؟ گفت ایناهاش! گفتم چرا افتاده اونجا؟ یه شاغول بگیر به این دیوار کجت! گفت دیوار من کج نیست گفتم اگه کج بود؟! گفت خرابش میکنم! گفتم نه من خرابش میکنم! گفت باشه! شاغولو یه جور گرفت که به نظر صاف میاومد ولی من این کلکش رو بلد بودم (کلک کج گرفتن شاغول!) بهش گفتم مثل اینکه تجربه ات تو شاغول گرفتن هم زیر صفره! یه تراز گرفتم به دیوار که حرف من ثابت شد و منم که رزمی کار بودم، با یه لقد (یته) زدم تو دیوارش که ریخت! گفتم به به دیوارت هم که با لقد یه خانوم میریزه! :D
کلی ضایع شد! و من کلی ارج و قربم زیاد شد تو کارگاه!:)
 

nar.more

عضو جدید
بدترین حالت توی کارگاه اینه که کسی که مسئولته سوتی زیاد بده که طبیعتا همه اش میافته گردن تو!
پس باید یاد بگیریم که حواسمون شیش دنگ باشه که سوتیهای طرف رو ماست مالی کنیم!
ما خودمون یه سرپرست کارگاهی داشتیم که کاردان تاسیسات بود!(الله اعلم!) خدای من این آدم هیچی بارش نبود!
فقط بخاطر روابط دوستی چند ساله با مدیرعامل اومده بود شده بود سرپرست کارگاه! از اون پیرمردهای چاق و کچل و هیز! همه اش چیزهای اشتباه اشتباه میرفت تو کارگاه ارد میداد، بعد بیچاره مسئول اجرایی میرفت میدید همه چیز گند خورده ! البته پخمه بود و اونها رو اصلاح نمیکرد بعد مدیر عامل میومد و همه چیز میافتاد گردن مسئول اجرایی و من دفترفنی! خلاصه من به اون مسئول اجرایی مون گفتم بیا باهم تیم شیم، اشتباههای این استاد رو قبل از نظارت پیدا کنیم (چون خیلی اهل کار نبود من خودم رو درگیر کردم ) و مجبوری خیلی میرفتم سراغ ساختمون و خلاصه دیگه میرفتم میدیدم به کارگره گفته مثلا آهک کمتر بزن (تو این دوره آقا به نظارت پیشنهاد داده بود از شفته استفاده بشه!) و من میگفتم زیاد تر بزنن یا چه جوری بعمل بیارنش و ... اینجوری اوضاع خیلی بهتر شد
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
من توی این مدت کار کردن به یه چیزی رسیدم اونم اینکه هوای کارگرا رو باید داشت نه کارفرما رو جدی میگم خیلی مهمه
کارگر زبون بسته این همه کار میکنه باید باهاش درست رفتار بشه

هنوز از اون دعوای اولین روزم نگذشته بود که کارگرا متوجه شدند حقوقشون کمتر شده نسبت به هفته های قبل (اونجایی که من کار میکردم یه پرزه 170واحدی بود تقریبا20یا25 کارگر روزمزد داشت)شدند.من با اینکه تجربه نداشتم و هنوزم خیلی ندارم پشتکارم زیاد بود قبل از اینکه کارگرا بیان میومدم دیرتر از همه هم میرفتم.ساعت کاری ما از هفت و نیم بود تا پنج از نه و نیم تا ده صبحونه و از یک تا دو هم ناهار .خلاصه صبح زود میومدم جلوی درب کارگاه ساعت های ورودو یادداشت میکردم تقریبا اکثر کارگرا بیست دقیقه تا چهل دقیقه تاخیر داشتند توی طول هفته همه اینارو جمع زدم اخر هفته موقع حقوق دادن صدای همه در اومده بود . شنبه همه ریختن سرم چون حسابدار نامرد حوالشون داده بود به من منم ساعت کاری رو یاد اور شدم و گفتم سر موقع میرید سر موقع هم میاید برای صبحونه و ناهار هم زود نمیرید و به موقع بر میگردید(اخ اخ اخ حتی برای با سابقه ترین بنا هم که سه چهار سال بود اونجا کار میکرد کسری زدم ادم خوب و و ساده ای بود ترک بودش من میمردم برای لهجش خیلی شیرین بود)
الان میفهمم که چه کار اشتباهی میکردم براشون کسری میزدم
چون اونا هم از کار میدزدیدن خلاصه برخورد چکشی نباید کرد با ملایمت و قربونت برم کارا سریعتر پیش میره:gol:


این خاطراتی که گفتم برای یه پروژه ای بود با هشت بلوک در هشت طبقه اون موقع برای من وسیع بود البته الانشم وسیعه..
چون با کارگرا وبناها چکشی برخورد میکردم اونا هم میخواستن عقده خودشون سر من خالی کنن
منم همیشه جایی راه میرفتم که روی سرم سقف باشه چون این نکته رو یکی بهم اشاره کرده بود(نکته این بود :این کارگرا هیچی حالیشون نیس یوهو میکشنت((راس میگفت)).منم که خیلی غد هستم گفتم درستشون میکنم).البته بعضی موقعها بی احتیاطی میکردم و دور محوطه که سقف نبود راه میرفتم و میدیم که سنگهایه کوچیک کنارم میفته زمین تعریف از خود تعریف نباشه از همون اول خیلی از من میترسیدن چون فکر میکردن بچه های اطلاعات هستم:D چون من ریش میذاشتم که پایین بودن سنم تو چشم نباشه اونموقه 19 یا 20سالم بود
خلاصه اینکه میخواستن یه تیکه اهن از اون بالا بندازن روی سر منووووووو خلاص.
این نقشه شوم و نافرجامو نیروهای نفوذی به من گفتند چون من با چندتاشون رفیق شده بودم:gol:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش ها: R00z

nar.more

عضو جدید
شانس اوردی چپت نکردن! ولی من از روز اول با کارگرها جدی برخورد میکنم ولی یواش یواش با بعضیهاشون که شعور داشته باشن، نرمتر برخورد میکنم
ولی ناظر کشونم بد نیست!:cool:
مثلا یه ناظر داشتیم امریه بود (خودم تا اون موقع نمیدونستم یعنی اینکه سرباز بوده، با پارتی اومده ناظر شده چون اصولا ناظر شدن امریه یه کمی بوداره...!) ولی خیلی زهلم بود از اون ریشوهای لاغر مردنیه دیلاق ! مردک فکر میکرد چون ناظره میتونه هر رفتاری با بچه های تیم من بکنه! یه بار از بچه ها گزارش روزانه رو فرستاده بودم پیشش که گزارش رو پس فرستاده بود که ایراد داره! :mad:پاشدم رفتم گفتم ایرادش چیه ؟!! ... گفت بگرد پیداش کن! گفتم ببخشید استاد تاریک بود نشناختمتون ! کرکسیون که این هفته نبود! برگه رو انداختم جلوش گفتم تا ایراد روش ننوشتی دیگه حق نداری گزارش منو پس بفرستی، بچه هام کلی کیف کردن! بعدش هم اومدم بیرون و درو کوبیدم کلی ضایع شد! ... هفته بعدش هم که با کارفرما جلسه بود بهم گفتم خانوم ... شما که مهندس مارو کشتی گفتم تا نکشتمش عوضش کنین
توی یه هفته آخر هم که مهمون مابود، به بچه های گچ کار گفتم با گچ ازش حسابی پذیرایی کردن! :)
 

hamid221

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه چیزیو خوب فهمیدم که اگه با این جماعت کارگر بخوای دهن به دهن بشی و به خاطر اونا اعصابت خورد بشه زود پیر میشیو ناراحتی اعصاب وروان میگیری
اگه کار نکرد فدای سرت که کار نکرد ارزش اعصاب خوردی ندارن
یه خاطره هم بگم بد نیست :
این افغا نی ها خدا بگم چیکارشون کنه یه دف داشتم سرکشی میکردم توی بلوکها یوهو دیدم افغانیه هول شدو خودشو جمع جور کردم دیدم داره ناس میخوره زبون بسته رو چنان بهش توپیدم دیگه طرف نمیومد بعدشم اخراااااااااج
میدونی ناس چیه دیگه هان
 

nar.more

عضو جدید
دهن به دهن شدن با کارگر! مگه چه کاره ی کارگاه بود؟!!!... مسئول اجرا؟ یا سرکارگر؟!
به نظر من که خیلی از کارگرها منطقی تر و با فهم تر از خیلی از مهندسهان! البته نه همه کارگرها و نه همه مهندسها!
ولی خوب وقتی بهشون حد خودشون رو میفهمونی، میفهمن! ولی خیلی از آقایون مهندس! متاسفانه نه!
خوب دلیلش هم اینه که دلشون میخواد تو کارگاه هر عبارتی رو به زبون بیارن! الان خود شما آقای 221 به من چه اسم مواد مخدر !؟؟؟!!!!!!!... خوب اینکه بخوای با یه خانوم توی هر محیطی کارکنی یا صحبت کنی احتیاج به دونستن ریزه کاریهایی داره! ناراحت نشو ولی واقعا به نظر خودت دونستنش برای من فایده ای داره؟!!

پریروز تو کارگاه یه پتک شکست، حدس بزنین چی شد؟! تنها کسیکه توی کارگاه جوشکاری بلد بود من بودم!
جوشش زدم و کارشون راه افتاد! همه چهار شاخ شده بودن! خیلی کیف داشت از اینکه اعتبار آدم با یه ترفندی که بلده بالا بره!
من ناظر جوش بودم، یه مدتی! ... بعد جوشکاری رو از یه جوشکار خیلی باشخصیت یاد گرفتم... :)

تو کارگاه باید سعی کنی تا اونجا که میتونی خودت رو ناآگاه (نابلد) نسبت به کاری که دیگرون وظیفه شونه نشون بدی، این از من به جوون تر ها نصیحت! اگر نه کچلت میکنن تا کارشون رو تو انجام بدی، و خوب تو اولش لطف میکنی و اون کار رو براشون انجام میدی، ولی به قول یه بنده خدایی:" لطف مکرر وظیفه است"!! ... پس اینقدر برای خودتون وظیفه نتراشین همون که بتونین کارهایی که بعهده خودتونه و بابتش حقوق میگیرین و استخدام شدین رو انجام بدین (به نحو احسن)، اون وقت واقعا شاهکاره نیازی نیس به لطف مکرر به دیگرون!!!!!!!:)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

free surveyer

عضو جدید
خوب به خیر گذشته...
یه بار توی یه کارگاه کار میکردم، هنوز دانشجو بودم، بعد به بناهه گفته بودم که یه سره با شاغول کار کنه، طرف هم مثل اینکه من که اومده بودم بیرون شاغولش رو انداخته بود با چشم (و تجربه!) کار میکرد، خلاصه من که اومدم و دیدم دیواره یه کم کجه ! بهش گفتم شاغولت کو؟ گفت ایناهاش! گفتم چرا افتاده اونجا؟ یه شاغول بگیر به این دیوار کجت! گفت دیوار من کج نیست گفتم اگه کج بود؟! گفت خرابش میکنم! گفتم نه من خرابش میکنم! گفت باشه! شاغولو یه جور گرفت که به نظر صاف میاومد ولی من این کلکش رو بلد بودم (کلک کج گرفتن شاغول!) بهش گفتم مثل اینکه تجربه ات تو شاغول گرفتن هم زیر صفره! یه تراز گرفتم به دیوار که حرف من ثابت شد و منم که رزمی کار بودم، با یه لقد (یته) زدم تو دیوارش که ریخت! گفتم به به دیوارت هم که با لقد یه خانوم میریزه! :D
کلی ضایع شد! و من کلی ارج و قربم زیاد شد تو کارگاه!:)
با تقدیم احترام فراوان
همکار و رزمی کار گرامی
اگه ناراحت نشید میخواستم نقدی به عملکردتان در وارد کردن ضربه ( تیو یوپ چاگی ) به دیوار اون بناهه ( به قول خودتان ) داشته باشم.
بنده نه بنا و نه بنا زاده هستم ولی لابد مستحضرید افزودن حرف ( ه ) به آخر کلمه معمولاً از ارزش اون شیئ و یا فرد میکاهد و به یاد داشته باشید که این آقایون بناها ، آرماتوربندها، فالببندها و ..... در اصل ولی نعمتهای ما هستند چون اگه این افراد زحمتکش نباشند ماها بیکار میشیم و وجودمان به نظر من معنی پیدا نمیکنه.
در مورد مغز کارگاه بودن دفتر فنی با شما کاملاً موافقم ولی قلب کارگاه هم با وجود ما نقشه بردارها می تپد. ضمن اینکه اگر یه مسئول دفتر فنی چند روز سر کارش حاضر نشه اتفاق خاصی رخ نمیده و کارگاه میتونه بر طبق روال باشه. ولی اگه همکاران نقشه بردار بنده حتی اگه یک ساعت هم دیر سر کارشون حاضر بشن، گاهاً میبینی کل کارگاه تعطیل میشه.
نظر شما چیه؟ خیلی ممنون خواهم بود در صورت ابراز نظر
امیدوارم همه همکاران موفق باشند.

 

nar.more

عضو جدید
با تقدیم احترام فراوان
همکار و رزمی کار گرامی
اگه ناراحت نشید میخواستم نقدی به عملکردتان در وارد کردن ضربه ( تیو یوپ چاگی ) به دیوار اون بناهه ( به قول خودتان ) داشته باشم.
بنده نه بنا و نه بنا زاده هستم ولی لابد مستحضرید افزودن حرف ( ه ) به آخر کلمه معمولاً از ارزش اون شیئ و یا فرد میکاهد و به یاد داشته باشید که این آقایون بناها ، آرماتوربندها، فالببندها و ..... در اصل ولی نعمتهای ما هستند چون اگه این افراد زحمتکش نباشند ماها بیکار میشیم و وجودمان به نظر من معنی پیدا نمیکنه.
در مورد مغز کارگاه بودن دفتر فنی با شما کاملاً موافقم ولی قلب کارگاه هم با وجود ما نقشه بردارها می تپد. ضمن اینکه اگر یه مسئول دفتر فنی چند روز سر کارش حاضر نشه اتفاق خاصی رخ نمیده و کارگاه میتونه بر طبق روال باشه. ولی اگه همکاران نقشه بردار بنده حتی اگه یک ساعت هم دیر سر کارشون حاضر بشن، گاهاً میبینی کل کارگاه تعطیل میشه.
نظر شما چیه؟ خیلی ممنون خواهم بود در صورت ابراز نظر
امیدوارم همه همکاران موفق باشند.

:)با درود
خوب معلومه که شما تکواندو کاری چون اون اصطلاح مال تکواندوست ولی من که کونگ فو کار بودم (جوونیام) بعدش هم که اون ه تحقیر نبود، ه ی سوم شخص ناشناس بود مثل حرف the در زبان انگلیسی :)
بعدش هم که بله شما که قلب کارگاهی! ولی من خودم به شخصه روزهایی که نقشه بردار نیست، دوربین رو میانداختم رو کولم (روی کول خودم که نه بیچاره کارگرها خیلی مهربون و باشخصیتن همراهیم میکنن) و یاعلی به سمت آکس دادن
همین تابستون جناب قلب، مغز کارگاه شده بود یه سیاهپوست افریقایی! چون اون قلب کارگاهمون (اون آقای مهندس نقشه برداره - ه ی سوم شخص ناشناس- )حضور در زیر آفتاب رو مناسب سلامتی پوست زمخت مردانه شون نمیدونستن! ولی خوب به نظر من ارزشش رو داشت میدونین که امسال تابستونش از اون تابستونا بود! ولی میگم ارزش کار کردن با توتال رو داشت، من که خیلی خیلی لذت بردم :D:)
 

nar.more

عضو جدید
:) درود دوباره
خوب فکر کنم رعایت سلسله مراتب در کارگاه خیلی اهمیت داره! مثل ارتش یا مثل باشگاه رزمی که باید به ارشدت احترام بگذاری... مثلا وقتی ناظری، اگه چیز مشکوک یا معیوبی دیدی، باید به سرپرست کارگاه اطلاع بدی، نه اینکه مثل بعضی فضلا با سرکارگر دست به یقه بشی یا حتی با مسئول اجرایی!
و اگر دفتر فنی هستی، باید مسائل اجرایی رو فقط با مسئول اجرایی حل و فصل کنی...
خوب از اینها که بگذریم گاهی (و فقط گاهی) مجبوری که مستقیم بری سراغ کارگر و اما چرا مجبوری؟! مثلا فرض کن توی کارگاه هیچکس اندازه تو نقشه خونی بلد نیس! اونوقت مجبوری آستینهاتو بالا بزنی، و بری بالاسر سرکارگره و بهش بگی به کارگرهاش بگه دونه دونه آجرها رو چه جوری بچینه یا خودم بارها مجبور شدم برم بالاسر سرجوشکار تا تیپ ستونها (که الحق والانصاف خیلی شبیه هم بودن و پیچیده!) رو قاطی نکنه!
خوب پیش میاد ... مثلا گاهی مجبوری بری بالاسر آرماتور بنده (ه ی سوم شخص ناشناس) که آرماتور کیلویی فلان قدر رو اشتباه برش و خم نزنه یا اشتباه نبنده که ناظر بیاد و داد و بیداد راه بندازه که بابا هم مارو بدبخت میکنین هم کارفرما رو (خوب حق هم داره) که بعد هم آخرش بیافته به جون اکیپ کارگاهی پیمانکار که همه تون بیسواتین! یکی نیس بگه بابا آخه مگه اون چاله آسانسوری که ما نبودیم و اون یکیا بودن و بستن و رفتن و خوردن و بردن، شما با سواتا چرا جلوشو نگرفتین؟
اینقدر دوست دارم ناظر بشم!:cool:.... خیلی........خیلی.......
اینقدر کیف داره یکی دیگه یه کاری رو انجام بده بعد تو توش غلط درآری...!!... خیلی باحاله اونوقت فکر میکنن تو بیشتر بارته! ... درحالیکه اگه بخوای خودت اون کارو انجام بدی، گلاب به روتون ...

شب خوش...:).
 

nar.more

عضو جدید
با درود
کلاه ایمنی کلاه ایمنی کلاه ایمنی
خیلی خطرناکه کارگاه!
چند وقت پیش جوشکارمون میگفت کارگرش از روی تیر افتاده، بعد تیره هم که یه کم جوش شده بوده بعد از اون میافته! بعد این بدبخت هم که تازه افتاده بوده توی یه چاله ی خیلی کم عمق، ولی خوب شانس میاره دیگه یعنی خدا واقعا رحم کرده و تیره میخوره روی چاله و کمونه میکنه و میافته اون طرف! ولی خود کارگره میگفته که یه کوچولو به کلاهش خورده! که باز هم همون کلاه ایمنی مانع شده یه خراش روی سرش بیافته:)
 

nar.more

عضو جدید
با درود
میدونین گاهی اوقات آدم ناخودآگاه یه کارهایی میکنه، بعدش نمیدونه چه جوری جمع و جورش کنه!
خوب اون موقع جوونیا که رزمی کار میکردم، استادمون چند جلسه رو توی ماه به عکس العمل و بالا بردن سرعتش اختصاص میداد مثلا یه توپ رو میانداخت و ما باید عکس العملمون رو بالا میبردیم یا نانچیکو رو میچرخوند و ما باید به موقع جا خالی میدادیم یا پرت میکرد طرفمون و باید میگرفتیم (اگر نه میخورد تو سرو کله مون) و از اونجایی که من قبلش والیبال کار کرده بودم، از همه بیشتر آسیب میدیدم (دستامو میاوردم جلو:biggrin:)
خوب اینا رو گفتم تا ماجرا دستتون بیاد.
چند وقت پیش با نظارت محترم رفته بودیم توی سایت، و من و سرپرست کارگاه و رئیس کارگاه و مسئول اجرا و سرکارگر همه جمع بودیم، بعد این ناظره (ه ی سوم شخص ناشناس) ییهو زیر پاش خالی شد و نزدیک بود بیافته ته چشمه فونداسیون! خوب حدس بزنین چی شد؟ من از همه نزدیکتر بودم و انگار فقط من متوجه شده بودم! بازوشو گرفتم و مانع شدم لیز بخوره بره ته چشمه! خودش خیلی قرمز شد و من هم به روی خودم نیاوردم و ادامه حرفی که داشتم میزدم رو گفتم!
نتیجه اخلاقی: عکس العملتون رو بیارید پایین! اگه نه ممکنه واسه تون حرف در بیارن
یه چیز دیگه: " توی کارگاه هر کاری انجام بدی و یا انجام ندی، حرف درمیارن مثلا اگه اخم کنی میگن طرف مثل سگ میمونه! اگه لبخند بزنی، میگن هرزه اس! اگه زبل باشی، میگن مثل گرگه! اگه آروم باشی، میگن پخمه اس! و ...":)
 

nar.more

عضو جدید
با درود
یه اصطلاحی که معمولا خیلی ها نمیدونن ولی اوستا کارهای خیلی خبره بکار میبرد قپان انداختنه
منظور استفاده از یک شاغول غیر رسمیه (یک ریسمان و یک جنس سنگین تهش) که از بام میاندازن تا نما رو صاف دربیارن:)
 

nar.more

عضو جدید
با درود:)
یکی از ویژگیهایی که بعضی همکارها دارن، باعث میشه آدم اعتماد به نفسش بره بالا! :w28:
همون ناظره (ه ی تحقیر چون همون سرباز امریه است که خیلی پخمه بود:w25:) باعث شد واقعا من به خودم امیدوار شم.
قضیه از این قراره که سقفی که داشتیم اجرا میکردیم، جهت تیرریزی با اجرای داکت کولر نمیخورد، بعدش آقای پروفسور داشت نظریه میداد که جهت تیرریزی رو عوض کنیم و میدونین که جهت تیرریزی مثل بند آجر باید توی هر دهنه عمود بر دهنه کناریش باشه! القصه... منم گفتم چرا همچین کاری میکنین؟ پروفسور فرمودند چون طبق نقشه داکت بزرگتر از اینه و توش جا نمیشه! و خوب خدا رو شکر ما یه 4 واحدی تاسیسات پاس کردیم که بتونیم اینگونه پروفسوران را نقش بر زمین کنیم لذا فرمودیم:"قربان! طبق آنچه که ما از کتب و مکتوبات و مستندات:w10: میدانیم، میشود سطح مقطع کانال کولر را ثابت نگه داشت درحالیکه طول و عرض را تغییر داد پس ما هم با افزودن به عرض داکت، و کم کردن از طول آن، مشکل را مرتفع میکنیم." :neutral:
بگذریم که ایشان بنا بر اینکه خیلی پروفسور بودند نپذیرفتند و پس از کسب اطلاع از پروفسورهای بالاتر (ناظران عالی) به این نتیجه رسیدند که حق با من است... هورا هورا هورا:lol::king:
 

nar.more

عضو جدید
:)با درود
از من به خودم نصیحت!
اگه یه کاری مطمئنید اشتباهه و اگه مطمئنید که این روشی که مجریان کار پیش گرفتن به ثمر نمیرسه، زیر بار نرید و مانع بشید!:rambo:
توی یه کارگاهی، قالب فونداسیون رو با آجر (و میدونید که با ملات ماسه و خاک درست میکنن) اجرا کردند و من گفتم که حداقل به اندازه نصف ارتفاع قالب پشتش خاک بریزن که موقع بتن ریزی دیواره در نره! که اوستا کاره گفت که نه بابا خانوم من 20 ساله اینکاره ام!
به مسئول اجرا و رئیس کارگاه هم گفتم این دیواره اگه دربره یه عالمه بتن هدر میره ها!(بتن آماده می آوردیم) گفت به نظر من هم در نمیره این دیگه 20 ساله این کاره اس!
روز بتن ریزی دیوارها یکی پس از دیگری فرو میریختند:eek: و من هیچ مدرکی نداشتم که بهشون گفته بودم:weirdsmiley::crying2: پس نصیحت دومم به خودم اینه که همه حرفهاتونو تو کارگاه مکتوب کنین دیوار حاشا بلنده! (به قول یکی از پیش کسوتان:"حتی سلام علیک هاتون رو هم مکتوب کنین"!):twisted::)
 

nar.more

عضو جدید
:)با درود
همونطور که پیش از این هم گفتم توی کارگاه حرفها خیلی دهن به دهن میچرخه و بعضا تغییرات وحشتناکی میکنه! اینو فعلا داشته باشین...
اگه یه وقتی بنا به عللی خدای نخواسته کاری رو اشتباه انجام دادید، :eek:(دستور اشتباهی صادر کردید، دتایل اشتباهی دادید دست مسئول اجرا، یا حتی بدتر از همه سفارش مصالح اشتباهی رو داده باشید) اولین کاری که میکنید بدوید به سمت سرپرست کارگاه و موضوع رو باهاش درمیون بگذارید و بعد یه جلسه بذارید و ضمن اقرار به اشتباهتون از کسایی که تجربه بیشتری دارن راهنمایی بگیرین این بهترین روش برای اینه که آبرو و اعتبارتون حفظ بشه:sweatdrop: چون اگه بخواهین بدون اطلاع اونها (سرپرست کارگاه و مدیرعامل و کلا سرپرست مستقیم خودتون) کارها رو ماست مالی کنین قول میدم به شکل فجیع تری به گوششون میرسه و اون وقت دیگه هیچ بهانه ای ندارین که چرا قبلا اطلاع ندادین:w45: ... شاید در وهله اول این چیزی که گفتم بدیهی و ساده به نظر برسه ولی باور کنید نکته بسیار ریز و مهم و سرنوشت سازیه!:D
پیروز باشید:)
 
  • Like
واکنش ها: R00z

nar.more

عضو جدید
:) بادرود
برنامه زمانبندی توی کارگاهها شده یه کار تشریفاتی! :smoke:
اصلا براساسش عمل نمیشه و اصلا وقعی بهش نهاده نمیشه!
شده یه جدول دکوری برای کانکس دفاتر فنی کارگاه!
خب وقتی پول به موقع تزریق نمیشه همین برنامه اس دیگه! تازه زبون پیمانکارا هم درازه که پول بدین تا به موقع کارو تحویل بدیم :twisted:... و انصافا خوب حق هم دارن!
نظر شما چیه؟
:)
 

nar.more

عضو جدید
:)با درود
امسال برای ساخت اسکلت تا اینجا که ایده اله (از بارون خبری نیست! البته خدا کنه که تاآخر اینجوری نباشه)
برای اینکه الکترودهای جوشکاری خیس و سرد نباشن، اونها رو در سطح کارگاه توی دستگاهی بنام آون oven (همون فر خودمون) نگهداری میکنن دستگاه کوچکی که یک فلاسک خودگرمکن کوچیک و جمع و جوره اگه بتونم عکس ازش میذارم(بلد نیستم اینجا فایل attach کنم):cry:
(پیمانکار جوشکار ما به ناظر جوان ناکارآزموده گفته بود که این دستگاه کلمن هستش و اون بنده خدا هم چپ و راست میرفت این رو تکرار میکرد ولی این فقط یه شوخی یا اصطلاح من درآوردی بین خود کارگرهای جوشکار بود که میگفتن بده بیاد اون کلمن رو! => نتیجه اخلاقی اینکه به اصطلاحاتی که از دهان پیمانکارهای جزء یا همون معمار و بناها میشنوین اعتماد نکنین به دو دلیل 1. اونها بواسطه اینکه اکثرا سواد کمی دارن اصطلاحات رو اونجور که میشنون تکرار میکنن و در فرایند شنیدن و تکرار کردن مرتکب اشتباه میشن (مثلا بولت بیس پلیت رو اکثرا میگن فولت!) 2. اونها برای شیرین کاری و اینکه خستگی شون طی فرآیند کارحقیقتا سختی که دارن در بره، بین خودشون واژه ها رو تغییر میدن و یا بعضا برای اینکه یه نفر رو ادب کنن بهش اصطلاح اشتباهی یاد میدن! پس مراقب باشین در تکرار چیزی که مطمئن نیستین!:)
 

shakibaa77

عضو جدید
سلام

سلام

با تشکر از تاپیک خودمونی و دوستانتون
من شکیبا هستم
حدود 8 ساله که کار نظارت میکنم اما علاقه شخصیم نقشه برداریه و ....

تو کار ای عمرانی اتفاقا ی عجیب و غریب و جالب زیاد می افته و چه خوبه که شما سعی میکنی تجربه هات رو با دیگران به اشتراک بزاری و ای کاش این روند ادامه پیدا کنه که ما تو کشورمون با تجربه ها معمولا خست به خرج میدن
در مورد دستور کار توصیه اکید میکنم همونطوری که خودتم به درستی متوجه شدی در نامه نگاری باید ید طولایی داشته باشی هر حرفی تو کارگاه اگر مکتوب نباشه قابل استناد نیست البته بسته به جایگاهت اونم ی رازهایی داره که بعدا برعلیه خودت مورد استفاده قرار نگیره
در مورد برنامه زمانبندی هم من اصلا به این حرف شما اعتقادی ندارم پیمانکاری که چشمش به دست کارفرما باشه پیمانکار نیست البته من خودم خیلی جاها مراعات کردم و لی پیمانکار رو همیشه موظف کردم برنامه هفتکی و ماهیانه اش حداقل به واقعیت نزدیک باشه وگرنه باید پاسخگو باشه و ممکنه اخطار بگیره
البته تجربه من در مورد کارگرها در عین دوستی و رفاقت وجود ی سری خطوط قرمز پر رنگه که رفاقت و کار کاملا مرزهاش مشخص باشه البته تو بحث نظارت و سرپرستی کارگاه اما در مواقعی که به عنوان نقشه بردار و امثال اینا وارد کارگاه میشم معمولا خیلی بیشتر رفاقت میکنم
اما در هر حال هیچوقت نباید ازیادمون بره که تو کارگاه ما ی مجموعه هستیم که قراره ی کار رو با بهترین کیفیت در کوتاهترین زمان وبا صرف کمترین هزینه ودر گیری انجام بدیم و این لازمش آرامش ثبات وقت شناسی و صداقت و شرافت و ... تو کارگاهه
شاد باشید :smile::gol::gol:
 

nar.more

عضو جدید
:)با درود
بدانیم و آگاه باشیم که در کارگاه خبری نیست!
چند وقت پیش با یکی از اهالی کارگاه که به قول خودش 20 ساله تو کارگاههای مختلف ساختمانی موهاشو رنگ میکنه، صحبت میکردم، اولش توی دلم خیلی براش احترام قائل بودم (الان هم هستم ها) ولی خوب وقتی دیدم واقعا انگار فقط توی کارگاه موهاشو رنگ میکرده، خوب یه کم شک کردم! به اوضاع و آینده خودمون! زیادن کسایی که دور از خانواده توی کارگاههای راه، معدن، ساختمون زحمت میکشن حتی از خانواده طرد میشن و ...
تمام زحمت کارگاه روی دوش یه عده اس و پول عرق جبینشون رو میخورن و اونوقت یه عده ی به قولی بادمجون دور قاب چین میان و ...
خدا همه را رهنمای باشد!
دپرس شدم:)
 

maral20

عضو جدید
سلام تاپيك جالبي داري اما چرا فكر ميكني به اندازه كافي تو دانشگاه با بچه ها به صورتعملي كار نميشه؟
 

maral20

عضو جدید
ما تو يكي لز واحد هاي درسيمون هرجور عملگي كه لازم بود ياد گرفتيم

از ملات درست كردن گرفته تا چيدن ديوار

به قول استاد دو روز ديگه اگه كاره اي نشديم حداقل ميتونيم بريم بنايي:biggrin:
 

free surveyer

عضو جدید
ما تو يكي لز واحد هاي درسيمون هرجور عملگي كه لازم بود ياد گرفتيم

از ملات درست كردن گرفته تا چيدن ديوار

به قول استاد دو روز ديگه اگه كاره اي نشديم حداقل ميتونيم بريم بنايي:biggrin:

با سلام
دوست عزيز وقتي خانم nar.more ميگه سطح علمي دانشگاهها پايينه و مطالب را بصورت عملي ياد نميدن بنظر بنده حق داره البته ايشون منظورش ياد دادن عملگي نيست بلكه منظورش اينه كه دروس بصورت تخصصي نيستند و تو دانشگاه اكثر واحدهاتو با چيزهايي پر ميكنن كه تو عالم كار واقعي اصلاً بدردت نميخوره و يا اگه در مواردي يه بحث تخصصي ميخوان يادت بدن سطح علمي اون استاد پايينه و فقط اون مطالبي را كه خودش چندين سال پيش خونده داره به خوردت ميده، غافل از اين كه دنيا پيشرفت كرده و اكثر مطالبي كه ايشون داره تدريس ميكنه تو دنياي كار ديگه هيچ كاربردي نداره.
 

ketabdoost

عضو جدید
خیلی واسم جالب بود.چی شد که این تاپیک ادامه پیدا نکرد؟؟ما که هنوز دانشجوییم و تجربه ای نداریم که بخواهیم چیزی بگیم.شما که تجربه ها ی خوبی داری هر از گاهی بنویس که ما ها بی تجربه ها هم یه کم تجربه کسب کنیم.کاش ما هم تو دانشگاهمون چند نفر مثل شما بودن که علافه داشته باشن به یادگیری دانشگاه آزاد همینه دیگه هیچ کسی به فکر یادگیری نیست همه به فکر اینن که برن تو فیس بوک و... بله درسته ما در کلاسهای کارگاه فقط کرکسیون می کنیم و هیچ کار دیگه ای هم انجام نمی شه .حتی کاری که باید با گچ می ساختیم هم رفتیم خونه ساختیم (همه ی کارها خونه ساخته میشه فقط سر کلاس استاد می گه که چی بسازیم جلسه بعد بیاریم همین ).دقیقا کلاسمون بی فایدست . مثل دکتر رفتن می مونه باید تو نوبت بشینیم تا کارمون رو نشون استاد بدیم و بعدش استاد حتی یه نسخه هم نپیچه و بگه کارت حس خوبی بهم نمیده .بله این نهایت راهنمایی استادمون راجع به اشتباهاتمون هست.یک ترم گذشت و ما فقط سر فصل درس ها رو یاد گرفتیم همین.نمی دونم که آیا همه ی دانشگاه ها همین طوره؟؟ یعنی دانشگاه هایی مثل دانشگاه تهران .شهید بهشتی .علم و صنعت و..... هم این جوریه ؟؟پس چه طور می شه امیدوار بود ؟؟؟ من دانشگاه آزاد تهران غرب می رم .شما کجا دانشگاه می رفتید؟؟
 

memarejavan88

عضو جدید
نمونه کارورزی

نمونه کارورزی

یک نمونه پروژه کارورزی ساختمان رو براتون قرار میدم.

با تشکر از خانم مرضیه نیک نهاد

دانلود




منبع: www.m-farhang.ir​
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
پروژه کارآموزی ساختمان مسکونی 8 طبقه بتنی

پروژه کارآموزی ساختمان مسکونی 8 طبقه بتنی

توضیحات:
اصولاً کارهایی که برای احداث یک سازه صورت میگیرد بسیار گسترده است و به علت محدود بودن زمان کارآموزی، نمیتوان تمام کارهای انجام شده را مشاهده نموده و از نزدیک لمس کرد. این گزارش شامل آشنایی کلی با محل کارآموزی و مشخصات پروژه و شرح کارهای انجام شده در طول حضور اینجانب به عنوان کارآموز تنظیم شده است.
محل کارآموزی یک زمین با متراژ 832 مترمربع واقع در میدان صادقیه بزرگراه اشرفی اصفهانی بعد از بزرگراه جلال آل احمد میباشد که در طول مدت کارآموزی شاهد اجرای عملیات تجهیز کارگاه، پیاده کرده نقشه، گودبرداری، پی کنی، آرماتورگذاری پی و قالب بندی فونداسیون و نهایتاً بتن ریزی فونداسیون بودم.
دریافت فایل:
http://s5.picofile.com/file/8133992868/karamoozi13.rar.html

منبع:
khakzad.com
 

Similar threads

بالا