کادر بندی به زبان ساده

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عوامل تعيين کادر

موضوع – عوامل هدايت کننده چشم


موضوع : حالت کلي موضوع در انتخاب کادر مؤثر است. انتخاب کادر بايد با حالت جاافتاده و پذيرفته شده طبيعي موضوع که در نهايت براحتي مورد پذيرش چشم بيننده قرار مي گيرد. متناسب باشد. هنگامي که عوامل عمودي متعدد مي شوند و در سطح افق گسترش مي يابند کادر مستطيل افقي مناسبتر است.



عوامل هدايت کننده چشم : اين عوامل، موجب تعيين کادر مي شود از اين نمونه مي توان به جهت ديد و يا سمت حرکت موضوع ،‌خطها ، سطحها و تاريکي ها و روشنايي ها اشاره کرد.
زاويه ديد را به سه دسته تقسيم مي کنند:



زاويه ديد از روبرو: اگر دوربين در امتداد محور چشم عکاس و عمود بر خط افق باشد زاويه ديد روبرو ناميده مي شود در اين زاويه ديد، تحريف يا اغراق در تصوير به وجود نمي آيد و موضوع حالت طبيعي خود را حفظ مي کند. بيشتر در عکاسي چهره، به کار مي رود.زاويه ديد از پايين: اگر دوربين هنگام عکاسي پايين تر از خط چشم موضوع قرارگيرد در ابعاد موضوع اغراق شده و با عظمت و پايداري بيشتري جلوه مي کند اما اگر زاويه ديد بسيار پايين باشد موضوع حالت مضحک و غول پيکر به خود مي گيرد.زاويه ديد از بالا: اگر دوربين به هنگام عکاسي بالاتر از سطح ديد موضوع قرار گيرد تصوير موضوع کوچکتر و حقيرتر به نظر مي رسد.



تقسيمات درون کادرها


کادر دوربين ??? که ابعاد آن ??×?? ميلي متر است جزو کادرهاي طلايي محسوب مي شود.
کادرهاي طلايي داراي تناسبات هندسي موزون هستند که چشم بيننده آنها را خوشايندتر از تناسبات ديگري مي پذيرد اگر طول و عرض اين کادر را به وسيله خطوط فرضي به سه قسمت مساوي تقسيم کنيم خطوط ترسيم شده را «مقاطع طلايي» و نقاط ناشي از برخورد اين خط ها را «نقاط طلايي» مي نامند. زيبايي شناسان پس از آمازمايشهاي متعدد متوجه شده اند که چشم انسان در اولين برخورد با کادرهاي طلايي به مقاطع و نقاط خاصي توجه مي کند. سپس به بقيه فضاي کادر مي پردازد. اين مناطق و نقاط همان نقطه ها و محل هاي طلايي هستند. در الفباي ترکيب بندي (کمپوزيسيون) گفته مي شود که بهتر است عوامل مهم صحنه را بر روي خط ها و نقطه هاي طلايي قرار دهند.


کادرهاي طلايي داراي تناسبات هندسي موزون هستند که چشم بيننده آنها را خوشايندتر از تناسبات ديگري مي پذيرد اگر طول و عرض اين کادر را به وسيله خطوط فرضي به سه قسمت مساوي تقسيم کنيم خطوط ترسيم شده را مقاطع طلايي و نقاط ناشي از برخورد اين خط ها را نقاط طلايي مي نامند. زيبايي شناسان پس از آمازمايشهاي متعدد متوجه شده اند که چشم انسان در اولين برخورد با کادرهاي طلايي به مقاطع و نقاط خاصي توجه مي کند. سپس به بقيه فضاي کادر مي پردازد. اين مناطق و نقاط همان نقطه ها و محل هاي طلايي هستند. در الفباي ترکيب بندي (کمپوزيسيون) گفته مي شود که بهتر است عوامل مهم صحنه را بر روي خط ها و نقطه هاي طلايي قرار دهند.


فضاي حاکم بر تصوير

در هر صحنه خواه ناخواه برخي عوامل و عناصر اهميت بيشتري دارد و بعضي کمتر. مثلاٌ در صحنه اي از يک دشت که آسمان صاف است و هر چه هست در سطح دشت توجه را جلب مي کند اختصاص دادن نيمي از کادر تصوير به آسمان منطق نيست بلکه بهتر است مقدار کمي از آسمان و بقيه فضاي تصوير را سطح دشت بپوشاند. در مراسم راه پيمايي عامل مهم صحنه مردم است و لزومي ندارد مثلاً فضاي زيادي از آسمان در تصوير بگنجند.


خط افق در تصوير

وجود خط افق در تصويري از منظرهَ، باعث ايجاد عمق و بعد در آن مي شود از طرف ديگر بر جذابيت صحنه نيز خواهد افزود. هنگامي که فضاي حاکم زمين است خط افقث طبعاً در بالاي کادر قرار مي گيرد. اگر خط افق در پايين کادر باشد سبکي و راحتي در تصوير القا مي شود و نگاه بيننده توجه کمتري به پايين کادر مي کند. واقع شدن خط افق در وسط کادر در صورتي است که آسمان و زمين به يک نسبت ارزش مطرح شدن داشته باشند و عموماً سکون و آرامش زياد را تداعي مي کند به شرط آنکه عوامل شلوغ و پرتحرک در عکس قرار نگيرد.


برشهاي نامناسب

در اين شرايط راهي جز اصلاح کار به هنگام چاپ باقي نمي ماند هر چند که اين کار اشکالي ندارد اما خالي از اشکال هم نيست چرا که باعث تقويت کم توجهي و بي دقتي در عکاس مي شود اما وقتي عکاس با توجه به دقت کامل اجزاي تصوير را کادربندي مي کند حداقل از لحاظ قدرت سازماندهي تصوير، موفقتر است از طرف ديگر چاپ بخشي از نگاتيو،‌خواه ناخواه ازکيفيت تصوير مي کاهد. برش دادن از محلهايي از تصوير انجام مي گيرد که لطمه اي به بيان و زيبايي تصوير نزند. براي عسکبرداري از انسان و حيوان بهتر است برش در مقاطع مفاصل انجام نگيرد.

عمق و بعد در تصوير

تصوير سطحي دو بعدي است ولي براي جذابيت بيشتر آن لازم است که درآن حجم و بعد صحنه ني زالقا شود علاوه بر تاريک روشن ، عوامل ديگر مي توانند تداعي کننده حجم و بعد در تصوير باشند.? – خطوط : يکي از عوامل القاي بعد در تصوير، خطوط منحني است اگر به موازات يک جاده، عکسي از آن تهيه شود عمق کمتري در تصوير حس مي شود اما اگر زاويه ديد طوري باشد که جاده در تصوير مايل ديده شود بر حجم و بعد تصوير مي افزايد. خطوطي که کادر را کاملاً مستقيم و با زاويه ?? درجه قطع مي کنند القاي بعد بسيار کمتري دارند. خطوط پراکنده که در نقطه اي از تصوير همديگر را قطع مي کنند. بيشترين بعد و فاصله را القا مي کند مثل ريلهاي راه آهن.


? – اندازه اجسام: عناصر نزديکتر ، بزرگتر و عناصر دورتر، کوچکتر ديده مي شود،‌با استفاده از اين خاصيت نيز، مي توان بعد و فاصله را در تصوير ايجاد کرد. اگر عناصري که از لحاظ حجم بزرگترند در پيش زمينه و به صورت واضح ديده شدند و عناصر ديگر در پس زمينه کوچکتر ديده شوند فاصله و بعد بهتر القا مي شود. همچنين تا حدودي ناواضح بودن زمينه نيز مي تواند در ذهن بيننده بعد و فاصله را القا کند. اگر به دوردستها نگاه کنيد به نظر مي رسد که اجسام در فاصله هاي دورتر، خاکستري تر و اجسام نزديکتر، داراي تيرگي و روشنايي ها و همچنين جزييات هستند.


اگر طول و عرض اين کادر را به وسيله خطوط فرضي به سه قسمت مساوي تقسيم کنيم خطوط ترسيم شده را مقاطع طلايي و نقاط ناشي از برخورد اين خط ها را نقاط طلايي مي نامند.ترکيب بندي يا کمپوزيسيون (Composition )، در هم آميختن بخشها يا عناصر جداگانه و ايجاد يک کل است. در عکاسي براي گرفتن عکسهاي خوب، وجود چنين تفکري لازم و ضروري است.رهنمودهاي زير از جمله نکاتي هستند که هنگام عکاسي بايد به آنها توجه شود، اما به کاربردن تمام آنها در هر عکس، لزومي ندارد زيرا در اين صورت جاي خلاقيت در آثار عکاسي شما کاملا حس خواهد شد. هنگامي که شما اين قوانين و ترفندها را آموختيد بيش از پيش براي يافتن زوايا، فرصتها و موضوعات جذاب عکاسي آماده خواهيد بود.


قبل از اينکه راه بيافتيد و عکس بگيريد، بايد بدانيد که چگونه ايده هاي خود را در بخشهاي جذاب عکس خود به مخاطبين نشان دهيد. بايد از خود بپرسيد که سوژه اصلي چيست؟ نور از چه زاويه اي بايد با سوژه برخورد کند؟ آيا عامل تصويري خاصي وجود دارد که بتواند به تاثير موضوع اصلي را افزايش دهد؟ اين سوژه بايد در کجاي کادر قرار بگيرد؟ تمام اينها نکات مهمي هستند که بايد در نظر گرفته شوند اما بازهم لزومي ندارد که شما تمام آنها را-مو به مو- اجرا کنيد.



قانون يک سوم

قرنهاست که قانون يک سوم در ترکيب بندي مورد استفاده قرار ميگيرد و شايد مهمترين قانون و روش ترکيب بندي باشد. قانون يک سوم به اين شکل اجرا ميشود که کادر، به يک جدول ?X3 تقسيم ميشود. نقاط تلاقي خطوط عمودي و افقي، بهترين جا براي قرار گرفتن بخشهاي مهم تصوير به شمار مي آيند. با قرار دادن بخش مهم تصوير خود در يکي از اين ? نقطه تلاقي، موضوع عکس خود را در موقعيتي بسيار جذابتر از زماني که آنرا درست در وسط کادر بگذاريد، قرار ميدهيد.


اين روش در زماني که عکس شما بيش از يک سوژه مهم دارد نيز بسيار مفيد است. اين نقاط حتي در حالتي که بيش از يکي از آنها مورد استفاده قرار بگيرد هم، کارايي دارند. استفاده ديگر از اين خطوط فرضي، در زماني است که بخواهيد کل تصوير را تنظيم کنيد، محل خط افق را انتخاب کرده يا جهت نگاه سوژه و…را مورد بررسي قرار دهيد. اين قانون، در واقع شکل ساده قانون تقسيمات طلايي است که در تمام عکسها و آثار ناشي بزرگان هنر، به نحوي، رعايت شده است.



سادگي

سادگي، به اين معناست که اطلاعات تصويري موجود در يک عکس را تا حد امکان ساده نگهداريم. اگر موضوع اصلي عکس شما در بخش جلوي کادر و نزديک به دوربين قرار دارد ، بايد تا حد امکان پس زمينه اين سوژه را خلوت و ساده بگيريد تا چشم بيهوده به سمت جزئيات ناخواسته کشيده نشود. شما بايد بخشهاي بي اهميت را فاقد جذابيت نمايش دهيد تا آنچه حائز اهميت است، کاملا توجه بيننده را جلب کند. به خصوص بايد از پس زمينه يا فضايي که خطوط متعددي در آن است اجتناب کنيد. زيرا خطوط به سادگي چشم را به دنبال خود کشانده و از موضوع دور ميکنند. نورسنجي با نور خارج، فضاي داخلي را تاريک و تاثير عکس را صدچندان کرده است.



قاب بندي

تعيين قاب (کادر يا فريم frame ) تدبيري است که در طي آن عکاس با اشتفاده از عوامل موجود در صحنه، معناي بيشتري به سوژه خود ميبخشد. اين قاب ميتواند هر چيزي باشد، چند بوته، درختان، يک پنجره يا يک درب، همه ميتوانند قابي ديگر در قاب اصلي عکس ايجاد کرده و توجه بيننده را به موضوع اصلي معطوف نمايند. شما براي انجام دادن اين کار بايد بسيار مراقب باشيد که فاصله و نور دوربين را بر روي اسن قاب تنظيم نکنيد، بلکه شما باشد فاصله و نورسنجي را براي سوژه درون قاب انجام دهيد. اگر شرايط نور را طوري فراهم کنيد که بتوانيد از ديافراگم بسته استفاده کنيد بسيار بتر است، زيرا عمق ميدان وضوح بيشتري خواهيد داشت. ممکن است که نور سنجي صحيح موجب شود بخشي از اين قاب، تاريکتر از بقيه عکس باشد، که اين حالت هم ميتواند به حس دراماتيک عکس کمک کند.



بافت

بافت ميتواند تا حد زيادي بر جذابيت عکس بيافزايد. هنگامي که بيننده بافت يک جسم را در عکس ببيند، تخيل خود را بيش از پيش به کار انداخته و تصور لمس اين جسم را در مغز خود ايجاد ميکند. اينکار مخاطب را بيش از پيش وارد دنياي عکس ميکند. بافت، به خصوص هنگام عکاسي از صخره ها، ديوارها، سطوح مختلف، دستها و برگ درختان تاثير گذار خواهد بود. براي اينکه از قابل رويت بودن بافت اجسام در عکس اطمينان يابيد، بايد نور رتا طوري تنظيم کنيد که از کنار بر سطح بتابد و با ايجاد نور و سايه، بافت سطح را به نمايش بگذارد.خطوط مورب و قوسهاي سازها، همه يه سمت فنجان که در تقسيم ?/? کادر قرار دارد، اشاره ميکنند.



خطوط هادي

خطوط هادي، براي هدايت چشم به سمت موضوع اصلي يا وارد عمق تصوير کردن بيننده مورد استفاده قرار ميگيرند. خطوط مستقيم، منحني، موازي يا اريب همه در افزايش توجه نقش عمده اي دارند. جاده ها، رودخانه، نهر، پل، شاخه ها يا رديف نرده ها همه نمونه هايي از موارد بيشمار خطوط جذاب در تصوير هستند. توجه کنيد که خطوط هادي، با خطوط بي هدفي که توجه را از سوژه دور ميکنند و در بخش “سادگي” مورد اشاره قرار گرفته اند، متفاوت هستند.



رنگ

رنگها، احساسات و عواطف را به عکس وارد ميکنند. ترکيب بندي رنگهايي خاص ميتواند موجب بهت و حيرت بيننده شوند. رنگها ميتوانند هرنوع تاثير و تاکيدي را ايجاد کنند. اما بايد مراقب باشيد که با بازي رنگها، توجه را از موضوع اصلي دور نکنيد.شايد بد نباشد که عنوان اين نکات کليدي را يادداشت کرده و هنگام تمرين عکاسي همراه داشته باشيد. طبعا، مانند هر کار ديگر، تمرين و آزمودن امکانات مختلف تصوير، ضامن موفقيت است. اگر بتوانيد از هر سوژه عکسهايي از زواياي متعدد و نورهاي مختلف بگيريد و آنها را با يکديگر مقايسه کنيد، بهتر متوجه ارزش استفاده از راهکارهاي مذکور خواهيد شد.
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M ۱۰ نکته برای ترکیب بندی عالی عکس آموزش 0

Similar threads

بالا