ژئوپولیتیک استخراج فلزات

R E

عضو جدید
سلام دوستان

در این تاپیک قصد داریم به مباحث ژئوپولیتیک استخراج مواد که مبحث جدیدی هست بپردازیم .

قصد داریم به این سوال پاسخ دهیم که ضرورت توجه و سرمایه گذاری بیشتر و جدی تر دولت بر صنعت استخراج فلزات از دیدگاه سیاست و اقتصاد کلان چیست ؟

در این مسیر لازم است ابتدا چند پست در مورد زمینه های تاریخی و شرایط منطقه خاورمیانه گفته شود تا به مبحث اصلی برسیم.
 
آخرین ویرایش:

R E

عضو جدید
مقدمه

مقدمه

تاریخچه

الف ) اقتصاد نفتی

در قرن گذشته ، انقلاب صنعتی در غرب مصادف شد با کشف نفت در خاورماینه و این میرفت تا فصل جدیدی از اقتصاد سیاسی کشورهای این منطقه را رقم بزند .
کشورهای عقب مانده که بویی از صنعت نوین نبرده بودند ، اکنون با سرازیر شدن پول نفت به عنوان یک عطیه خدادادی ، توانستند خود را دست کم در مصرف کالاهای روز دنیا ، با جهان همپای کنند .
غرب برای رقابت صنعتی و اینکه بتواند تولیدات ارزانتری ارائه کند نیاز به مواد اولیه ارزان و منابع قابل اعتماد و فراوان داشت و آن چیزی نبود به جز نفت خاور میانه .
در ابتدا این ملتها از اینکه بدون هیچ زحمتی ثروت سرشار و دلارهای نفتی غربی را در همان غرب مصرف میکردند بسیار خرسند و راضی بودند . غرب هم به خاطر اینکه مواد اولیه ارزان قیمت از این کشورها میگیرد و در ازای آن محصولات گران خود را در بازارهای اینها می فروشد و سود سرشاری نصیب خود میکند از این روابط اقتصادی راضی بود ولی با گذشت زمان ، نسل جدید این ملتها به این نتیجه رسیدند که فروش و قیمتگذاری نفت را به دست خود بگیرند و با تاثیر گذاری بر بازار نفت بتوانند بر روابط سیاسی خود با غرب تاثیر بگذارند . از آن جمله می توان تشکیل اُپک را مثال زد که التفاقاً موفق هم شدند ولی باز هم از آنجا که این حرکت مبتنی بر پایه علمی و اساسی نبود دیری نپایید که طرف مقابل که در همه زمینه ها پیشکسوت علمی صنعتی و اقتصادی و تجاری و سیاسی و ... بود بازی را به دست گرفت و اجازه نداد اختیار نفت به منزله شاه رگ حیاتی صنعت و اقتصاد خود به دست کشورهای تولید کننده نفت باشد .

در طی دهه های قبل غرب با اقدامات بسیار متنوع و به انحاء مختلف موفق شد قیمت نفت را در حد مطلوب خود نگه دارد و در این راه از هیچ چیز از جمله به آتش کشیدن منطقه و جلوگیری از گسترش نظامان دمکراتیک و حمایت از پادشاهان منطقه و ایجاد فتنه های بین المللی با هدف فروش تولیدات نظامی و دفاعی خود و رونق در صنایع و تولید خود و بازپس گیری دلارهای نفتی و ... فروگذار نبود .

این در حالی است که هنوز هم قیمت نفت در ترازنامه های مالی شرکتهای تولیدی غرب سهم عمده ای دارد و موثرتین و بزرگترین فاتور تعیین سود و زیاد یک شرکت در کشوری که خود نفت ندارد ، قیمت نفت است .
در قرن گذشته حکومتهای این کشورها فکر میکردند با این روشها می توانند از صنایع و اقتصاد خود حمایت کنند ولی با تحولات سیاسی منطقه ، سیاستگذاری بلند مدت این کشورها برای حمایت از صنعت و اقتصاد خود به سمت عدم نیاز صنایع به نفت سوق پیدا کرد . گاهی یک بشکه نفت به قیمت خون یک انسان برای غرب تمام می شد در حالی که صاحبان نفت آن را معامله سودمندی می دانستند . درکل همه به این جمع بندی رسیدند که نفت برای صنایع غرب یک عامل استراتژیک است که بهتر است به جای اینکه به فکر تهیه دائمی نفت ارزان قیمت باشند بروند به سمت عدم نیاز به نفت .

در اینجا یادآور میشوم که با توجه به انقلاب صنعتی در غرب و عقب ماندگی صنایع شرقی میتوان اقتصاد و صنعت غرب را مترادف با اقتصاد و صنعت جهان دانست . ( چین در آن زمان چیزی جز یک کشور عقب مانده و انبوهی از جمعیت گرسنه نبود و روسیه را نیز می توان یک کشور نیمه اروپایی فرض کرد . )
 
بالا