چگونه شخصیت خود را بسازیم

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
روانشناسان تعاریف بسیاری از شخصیت ذکرمیکنند که میتوان این گزینه کوتاه وگویا را دراینجا بیان کرد:
شخصیت عبارت است از مجموعه ای از ویژه گیهای نسبتأ پایدار و مداوم یک فرد که او را از سایر افراد متمایز میسازد.
روانشناسان تعاریف بسیاری از شخصیت ذکرمیکنند که میتوان این گزینه کوتاه وگویا را دراینجا بیان کرد:
شخصیت عبارت است از مجموعه ای از ویژه گیهای نسبتأ پایدار و مداوم یک فرد که او را از سایر افراد متمایز میسازد.

شاید بتوان گفت شخصیت آدمی بدون کوشش آگاهانه ، تا پایان عمر بدون تغییر باقی میماند زیرا ،عادات بدون تغییر میمانند تا با عکس العملهائی جایگزین شوند.

لزومأ نباید شخصیت آنطورکه بوجود آمده بماند تا تحت تاثیراتفاقات شکل بگیرد که در اینصورت بگوئیم سرنوشت عاقبت ما را شکل میدهد. بله، اگرآنرا فقط بدست شانس بسپاریم درست است!.

انسان بدلیل اینکه درکودکی احساس(های) نامرغوبی دراو پدید آمده وچه بسا سالها درحالت ناهنجاربوده و
عکس العمل به عادات پسندیده رانادیده میگرفته به این معنا نیست که نمیتواند عادات خوب جایگزین آنها
نماید، بلکه اگر با اشتیاق وخورسند ، کم ولی استوار پیش برود بدست آوردنی است.

همینکه شخص قبول کند، چیزی که امروزهست بدلیل آن چیزی است که در گذشته بوده ، قبول کند بدلیل اینکه
امسال شخصیت سال دیگر رامیسازد، پا براه پیشرفت گذاشته است. بداند هیچ معجزه ای شخصیت را نمیسازد.
کند است ولی با روش درست رشد مطمئنی خواهد داشت.

تدبیروراهکارساده
با داشتن روحیه مذکور ، یک رئیس یا مرئوس هم، خوش عاقبت میشود و آن عاقبت همان خودسازیست که میکند. دراین تدبیر اگرمانند یک طرح روی آن کارکند به شرطیکه دراین طرح روشی باشد تا همینکه شروع به انجام آن کرد انگیزه ادامه آنرا به او بدهد، در این کوشش بهترین موفقیت را بدست میآورد.

درمورد کسانیکه نمیدانند چطور شروع کنند ، ممکن است روش بنیامین فرانکلین که بعنوان یک جوان سالها
قبل برای خودش تدبیر کرد و انجام داد و به آن وفادار ماند و بعد هم به عنوان بهترین ها معرفی شد، مناسب
باشد.
بنیامین فرانکلین یکی ازبنیانگذاران ومشاهیرایالات متحده آمریکا است .بنیامین درجوانی ید طولائی درلغز
خوانی داشت، طوریکه دوستانش رنجیده میشدند ومیگفتند ُتوآنقدربدی که کسی نمیتواند بتوچیزی یادبدهد ٌ.
یکی ازنکات موثر درساختن شخصیتش همین بود که ابتدا سرزنش هارا بازیرکی پذیرفت وخودرا مقید کرد
مثلاهیچگاه احساسات دیگران راجریحه دارنکند و باخودگفت هیچوفت فکر نکنم حرف حرف منست و هیچوقت ازکلمات قطعأ یا بدون شک، استفاده نکنم. بجای آنها بگویم تصورمن اینست یا دریافت من چنین است. آسان نبود،اما بتدریج وبا تدبیری که خواهید دید شخصیت خود را ساخت.

بنیامین فرانکلین جوان سخت کوشی بود که آگاهانه ویژه گیها وخصائلی برای شخصیت خود انتخاب کرد وبا
صیقل دادن به آنها شخصیت خود را ساخت . درسن 79 سالگی ثابت شد که تدبیرکوچکی که بکاربرد، اورا
بعنوان یکی ازمشاهیرقرن خود درآورد وتوانست اقلا دوازده ویژگی شخصیتی درخود بوجود بیاورد.فرانکلین در شرح حال خود میگوید چگونه فهرستی از 12 خصلت یا ویژه گی برای ساختن شخصیت خود ساخت. او میدانست عادات قبلی میماند تا عادات جدید جایگزین شود . میدانست یکی از مشوقها برای انجام یک کار دشوار، ایجاد روشی برای اندازه گیری میزان پیشرفت است.

فرانکلین ابتدا نیمی از یک ورق دفترچه یادداشت جیبی اش را به هفت ستون عمودی برای هفت روز هفته تقسیم کرد.در دوازده سطر افقی هم خصائل یا ویژه گیهای مورد نظرش رانوشت. این ویژه گیهارا متناسب با اهمیتی که برای حفظ کار آئی چاپخانه کوچکش داشت وتاثیری که روی مشتریانش میگذاشت انتخاب و ترتیب داد.(مطابق جدولی که ملاحظه میکنید)


ساختن شخصیت سالها وقت میگیرد


هر ویژه گی انتخابی را در 7 روز یک هفته رسیدگی میکرد که در واقع دوازده ویژه گی را در12 هفته زیرنظرمیگرفت یعنی سه ماه سال.
مثلا هفته1 ، خصلت یا ویژه گی اول ٌ عزت نفس ٌ را ، روز شنبه زیرنظرگرفت، هروقت خلافی از آن در خود مشاهده میکرد یک نقطه یاخال سیاه در زیرآن میگذاشت،شاید تا آخر روز مثلا 10 نفطه میشد و بهمین ترتیب روز یکشنبه و بقیه روزهای هفته اول را عمل کرد.

خصلت یا ویژه گی دوم که در هفته2 ذکرشده ٌ تسلط به خود ٌ است. بازهم شنبه مواردخلاف را نقطه گذاشت ،
تا آخرهفته هر روز همینطور عمل کرد.به همین صورت بقیه دوازده خصائل دیگر که سه ماه میشود و یک دوره ارزیابی خودش بود انجام داد. هرگاه به یکی از ویژه گیها نگاه میکرد میدید که تعداد نقطه های سیاه در روزهای آخر هفته کم شده یا دیگراصلا وجودندارد. دربعضی از ویژه گیها حتی مشتریانش به زبان آمده واظهارمیداشتند که آن خصلت در او به نحو محسوسی تغییرکرده وخصائل بیشتری برای تغییر به او پیشنهاد میدادند (مثلا یک خصلت که به او پیشنهادکردند تغییردهد، ٌ تواضع ٌ بود) . فرانکلین چهاربار درسال آن ارزیابی را انجام داده تاظرف سالها خودش رااصلاح نمود.

بنیامین فرانکلین ازاین جدول برای اصلاح وآموزش خود درجهت ساختن شخصیتش سالیان درازاستفاده میکرده است.شاید کمترکسی در تاریخ یک وسیله برای ساختن خودش به این صورت درست کرده باشد بطوریکه بعدازگذشت 200سال که تغییرات بسیاری درکار وصنعت حاصل شده ، روش فرانکلین برای توسعه و پیشرفت فردی کمترین تغییری تاکنون داشته است. ;)
 

samira88

عضو جدید
سلام
ممنون همه تاپيك هايي كه ميزارين خيلي عالين
بازم ممنون
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
سلام
ممنون همه تاپيك هايي كه ميزارين خيلي عالين
بازم ممنون

خواهش میکنم.ممنون از شما که همه رو پیگیری میکنید.

منتظر باشید آخه چند تا تاپیک خیلی مفید دیگه هم در راهه .

موفق باشید :gol:
 

memar_w

عضو جدید
خیلی سخته
من اصلا نمیتونم عادتامو بزارم کنار
اما میخوام شخصیتمو از نو بسازم
 

ros.

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام خیلی جالب بودددد اما خیلیییی سخته انجام دادنششششششششششش
 

amin tai

عضو جدید
به نظر من تمام انسانهای بزرگ اول سعی می کنندکه شخصیت خودشون رو بسازند و بعد از نردبان موفقیت بالا می روند;)
 

نغمه25

عضو جدید
من همیشه تو این فکرم خودمو اصلاح کنم هر روزم روبه پیشرفتم ولی یه اخلاقایی دارم که وقتی انجام میدمشون شادم ولی بعدش نه... مثلا من خیلییییییییی شاد و پر انرژی هستم.لذت میبرم سریه سر پسرای با جنبه یا خانوما بزارم فوق العاده شوخ طبعم.همه دوستام عاشقمن.واسه همین محیط چت رومو دوست دارم چون بهم خوش میگذره و زود با همه مچ شدم البته صمیمیت در حد شوخی و خنده.ولی میدونم درست نیست واسه همین چت رو و این محیطارو ترک کردم ولی تو بیرون تا موقعیت پیش بیاد دوباره شوخ طبعیم گل میکنه.هرچی میخوام سنگین برمو بیام باز یه چی پیش میاد وقتی واسه تفریح مثلا میریم کوه.پس این انرژیمو چکار کنم چطور این حس درونیمو ارضا کنم؟از طرفی مذهب برام مهمه و میدونم شوخی با نامحرم درست نیست.
 

رزمینا

عضو جدید
[FONT=&quot] دوستم متولد 59 هست ، میگم بیا بریم کلاس ریاضی برای کنکور. میگه دیگه من فقط به مرگ فکر میکنم![/FONT]
[FONT=&quot]چون سن ام رفته بالا ، از قله زندگی دارم میایم پایین ! وارد سرازیری زندگی شدم![/FONT]​
[FONT=&quot]اره خب.اگه بیای اونجوری حساب کنی که تا 30 سالگی جوونی.بله.راست میگه! ما دیگه بزرگ نمی شیم! از اینجا به بعد پیر میشیم![/FONT]​
[FONT=&quot]ولی من یه حساب کتاب دیگه ای برای زندگیم دارم![/FONT]​
[FONT=&quot]من میگم خدایا درسته من سی سالمه .ولی بچگی که حساب نیست! من از اینجا به بعده که می تونم رو دنیا تاثیر بذارم .[/FONT]​
[FONT=&quot]از سی تا پنجاه[/FONT]​
[FONT=&quot]مواظبم باش عمرمو ( یعنی سی تا پنجاه رو ) حروم نکنم![/FONT]​
[FONT=&quot]اصل زندگی من تازه شروع شده! [/FONT]​
[FONT=&quot]من تازه متولد شدم. از اینجا به بعده که دیگران روم حساب میکنن.تا حالا که به چشم یه بچه و زیر مجموعه ای از خانواده ام نگام می کردن و ازم توقعی نداشتن .[/FONT]​
[FONT=&quot] من دیگه سیب آویزون شده به درخت نیستم[/FONT]​
[FONT=&quot]حالا دیگه باید خودمو بکارم رو زمین .خودم به تنهایی بشم یه درخت جدید... سبز و پر بار...[/FONT]​
[FONT=&quot]این آخر حماقته که سیب درست وقتی میرسه و آماده است که هسته شو در بیاری بکاریش تو زمین تا یه درخت دیگه در بیاد، [/FONT]​
[FONT=&quot]احساس کنه عمرش تموم شده!![/FONT]​
[FONT=&quot]سیب من ! تو روشنفکر باش. خودتو بکار ...[/FONT]​
[FONT=&quot]تو باید تو زمین ریشه بزنی ![/FONT]​
[FONT=&quot]خنده ام میگیره از سیبی که فکر میکنه رسیده شدن، پایان زندگیه !! نه عزیزم،این تازه اول راهه![/FONT]​
[FONT=&quot]بسم الله...[/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
[FONT=&quot] [/FONT]​
 

Similar threads

بالا