چهره های ماندگار معماری ایران

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی

آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی

در فاصله­ی بیست کیلومتری شهر مشهد به طرف قوچان راه دو طرفه می­شود و یکی از این راه­ها به وسیله­ی بلواری به نام پردیس که دارازای آن 7 کیلومتر است به مجموعه­ی فرهنگی باغ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی می­رسد.
بنا به شواهد باستان شناسی، این منطقه­ی توس از دیدگاه تاریخی دارای پیشینه­ی تاریخی زیادی است و بر پایه­ی نوشتارهای کهن به دست «توس» پهلوان ایرانی، بنا گذاشته شده و اکنون بزرگ­ترین حماسه سرای جهان را در آغوش گرفته است.
در سال 1303 «انجمن آثار ملی» برای برپایی جشن هزاره­ی فردوسی تصمیم به ساختن آرامگاهی درخور، برای حکیم توس گرفت.
انجمن با گردآوری اعانه از مردم، کارهای آماده سازی برای ساخت بنا را آماده کرد. برای آغاز ساختمان باید محل دقیق به خاک سپرده شدن فردوسی بزرگ مشخص می­شد. کهن­ترین منبعی که در آن از مدفن حکیم توس نام برده شده بود، «چهار مقاله­»ی «نظامی عروضی سمرقندی» بود که آن را جایی نزدیک، دروازه­ی رزان توس در محل باغ خانوادگی فردوسی ذکر کرده بود.
«ارباب کیخسرو شاهرخ» در اردیبهشت سال 1305 برای تعیین مکان دقیق مدفن فردوسی راهی توس شد و با تحقیقات به عمل آمده مشخص شد باغ «حاج میرزا علی قائم مقام نایب التولیه» است. با همکاری مقامات استان سراسر باغ کاوش شد و در باغ تختگاهی یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و مدفن حکیم توس بود.
طراحی بنای آرامگاه توسط «آندره گدار» و پروفسور «هرتسفلد» به پافشاری انجمن، شبیه به آرامگاه کورش بزرگ انجام شد و مهندس «کریم طاهر زاده» بر روند ساختن این بنا نظارت کرد. معمار ساختمان نیز «حسین لرزاده» بود.
مساحت ساختمان 945 متر است و بهترین سنگ­تراشان، نگاره­هایی از داستان­های شاهنامه را بر دیوارهایش کندند.و بنا در مهر 1313 به مناسبت جشن هزاره فردوسی گشایش یافت.
این بنا در سال 1348 با طرحی از «هوشنگ سیحون» که باز هم نگاهی به آرامگاه کورش بزرگ داشت، گسترش یافت و باغ اطراف آن به همراه موزه­ای در کنارش ساخته شد.


در سال 1313 بر مقبرة فردوسي آرامگاهي با طرح آتشكده ساختند. در سالهاي 7-1343 نيز دوباره تغييراتي در آن داده شد. ساختمان فعلي آرامگاه كه طراح آن از مهندس سيحون بوده است، در نماهاي بيروني برگرفته از معماري هخامنشيان است، فضاي داخلي نيز از معماري دوره اشكاني و اسلامي اقتباس شده و شكل كلي ساختمان شبيه بناي مقبره كوروش در پاسارگاد است. بنا از چهار سمت داراي پله است و ابعادي در حدود 30×30متر دارد. بدنه بنا با سنگ مرمر و اشعار فردوسي با خط نستعليق و نشان «فره‌وهر اهورامزدا» با نقش برجسته تزيين شده است. در قسمت داخلي بنا داستانهايي از فردوسي مانند پيكار رستم و اشكبوس، جنگ ايرانيان و تورانيان، نبرد رستم و سهراب، داريوش هخامنشي، پناه آوردن پادشاه هند به دربار ساساني، رفتن رستم به نزد كيكاووس، جنگ رستم با پيلتن مازندران، به كمند گرفتن رستم رخش را، جنگ رستم با اژدها و ديو سفيد و به صورت حجاري و نقش برجسته سنگي بر ديواره نصب شده است. آرامگاه حكيم ابوالقاسم فردوسي همچون نگيني در دشت توس مي‌درخشد و هر ساله مشتاقان فراوان از تمام دنيا به زيارت او مي‌آيند. مهدي اخوان ثالث (م.اميد) شاعر بزرگ خراساني معاصر نيز در محوطه آرامگاه فردوسي و در كنار آن استاد بي ‌نظير زبان فارسي به خاك سپرده شده است.
ادامه دارد...

منابع :http://forum.niksalehi.com/showthread.php?t=39825 ,http://www.ghasrhotel.com/ferdowsi.htm

عکسها روازهمون سایتی که مطالبشو گرفتم ,گرفتم.اگه عکس های بیشتری می خواید به http://images.google.com/images?hl=en&q=طراحی ارامگاه فردوسی&um=1&ie=UTF-8&sa=N&tab=wiسربزنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
بناي يادبود «سهراب سپهري» با طراحي «هوشنگ سيحون»

بناي يادبود «سهراب سپهري» با طراحي «هوشنگ سيحون»

بنا به اعلامي كه قبلا و همزمان با برگزاري كنگره صداي پاي آب صورت گرفته بود، قرار بود ساخت بناي يادبود سهراب سپهري همزمان با بيست و پنجمين سالگرد درگذشتش در ارديبهشت ماه سال جاري صورت بگيرد، اما معصومه سيحون در اين باره گفت: قرار است توسط گروه «صداي پاي آب»، عكس امامزاده و عكسهايي از سهراب براي هوشنگ سيحون كه در ايران ساكن نيست فرستاده شود. براساس گزارش ایران ما از ایسنا ، امامزاده‌ي محل دفن سهراب بناي تاريخي است كه اگر قرار باشد چيزي در آنجا ساخته شود، بايد تمام ضوابط در آن رعايت شود. هوشنگ سيحون هم منتظر اطلاعات است تا طرحش را بدهد.
او با اشاره به علاقه‌مندي هوشنگ سيحون 85 ساله به انجام اين كار، كه پيش از اين ساخت آرامگاه‌هاي بوعلي‌سينا، نادر افشار، خيام و بازسازي آرامگاه فردوسي را در كارنامه خود دارد، دخالت دولت و فراهم آوردن سرمايه را براي اين خواستار كار شد.

منبع:http://ghlam.blogfa.com/8407.aspx ,هروقتم استاد بناشو طراحی کرد خودم عکساشوبا توضیح براتون می ذارم.:smile:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه بوعلی سینا در همدان

آرامگاه بوعلی سینا در همدان

آرامگاه بوعلی سینا در همدان
طرح ساخت آرامگاه بوعلی سینا به مناسبت هزارمین سال تولد بوعلی(1330) از اولین کارهای دوره دوم فعالیت انجمن آثار ملی بود.
هیئت موسسان انجمن آثار ملی در سال 1334 با پیش فرض برتری تلفیق معماری قدیم و جدید یک مسابقه معماری بین معماران آن دوره ترتیب داد که با نظر مساعد گدار و فروغی طرح هوشنگ سیحون به عنوان بهترین طرح برگزیده شد.جایزه بهترین طرح اجرای ساختمان بود.بعد از تصویب نهایی در سال 1326 انجمن آثار ملی تصمیم به ساخت مقبره ابن سینا گرفت.به گزارش انجمن آثار ملی سیحون در آن زمان برای تکمیل تحصیلات خود در پاریس به سر میبرد و پس از آگاهی از تصمیم انجمن در خرداد ماه 1327 طرح نهایی را که در اصل به عنوان پایان نامه خود در پاریس ارائه کرده بود به انجمن فرستاد.
در سال 1328 قرارداد ساخت مقبره به پیمانکار – شرکت ابتهاج و شرکاء – واگذار شد.مهمترین امتیاز این شرکت استخدام مهندس پولاک اهل کشور چک اسلواکی برای محاسبه و نظارت بر اجراء بود.ساخت مقبره از خرداد همان سال رسما شروع شد.
محمد تقی مصطفوی درباره ایده اصلی مقبره می نویسد :"اختلاف عمده که برج آرامگاه بوعلی سینا با گنبد قابوس دارد دو چیز دارد : یکی اینکه به مناسبت موقعیت و محدود بودن فضای آرامگاه بوعلی و همچنین توجه به میزان مخارجی که پیش بینی میگشت ابعاد برج آرامگاه بوعلی نصف ابعاد گنبد قابوس در نظر گرفته شده است و در ابتدای امر چنین تصمیمی نگرفته بودند لکن محذوراتی ... انجمن آثار ملی را وادار نمود که از آقای مهندس سیحون طراح و ناظر آرامگاه بخواهد که ابعاد ساختمان را به نصف تقلیل دهد.اختلاف عمده دیگر اینست که فاصله بین ترک های آرامگاه بوعلی سینا باز و گشاده است در صورتی که بنای گنبد قابوس از بنیاد تا (بالا جزء) در ورودی و روزنه کوچکی در پایین گنبد هیچگونه منفذی به خارج ندارد و به سبک زمان دوران آن چون دخمه تاریک و فاقد روشنایی است و این ابتکار یعنی باز گذاردن فواصل ترکها در برج آرامگاه بوعلی علاوه بر آنکه با وضع اقلیمی همدان و باد های شدید آن سرزمین بسیار عمل به مورد و مستحسن به شمار میرود, اصولا بنای مزبور را به صورتی بسیار جالب و مطبوع در آورده آن را بس زیباتر و پسندیده تر از آنچه تصور میرفت ساخته است ... ."
سیحون در مورد ایده اصلی طرح چنین مینویسد:
اولین بنای یادبودی که با طرح اینجانب برپا شد بنای یادبود و آرامگاه واقع در همدان است که 50 سال پیش ساخته شده است .این بنا برای مراسم هزاره بوعلی به وجود آمد که توسط((انجمن آثار ملی )) سرپرستی می شد.تمام عوامل بنا از اشکال هندسی و نمادین فراوان تشکیل شده و هرکدام مفهوم خاص خود را دارند .مربع پایه و اساس این بنا است.خود آرامگاه در وسط تالاری مربع شکل قرارگرفته که پله مدور و پایه های دوازده گانه برج یادبود بدور دایره پله مزار را احاطه کرده اند .شکل بنا از خارج دارای دو قسمت است یکی قسمت زیرین که در بر گیرنده ورودی- مقبره- کتابخانه- تالار اجتماعات- و پذیرایی است و دیگر قسمت بالا که برج یادبود بنا است در میان باغی در اطراف آن قسمت زیرین بنا از طرف ورودی دارای ایوانی است که با ده ستون که هر ستون علامت یک قرن است و ده قرن اشاره به هزاره بوعلی است .از طرف دیگر بوعلی دانشمندی است بلند پایه با دانشهای متعدد فلسفه حکمت پزشکی موسیقی کیمیا وغیره که بعضی او را متفکر دوازده دانش دانسته اند.
ستون بندی و دیوار پر در قسمت زیرین نمای اصلی اشاره ای است به معماری یونان قدیم و برج دوازده ترک در بالا از طرفی اشاره به بنای همزمان بوعلی یعنی گنبد قابوس است و از طرف دیگر دانش های دوازده گانه بوعلی را تداعی میکند.همچنین فلسفه ایران را بر پر پایه فلسفه یونان نشان می دهد.این ایوان 10 ستونی و برج بتنی باز مجموعا در نما در داخل یک مربع بزرگ با ضلع 5/28 متر جا گرفته که البته خود مربع دیده نمی شود ولی ضلع افقی آن کف ایوان و ضلع عمودی از کف زمین تا راس برج است و نماد انسان ایستاده با دستهای گشاده را که خود بوعلی است تداعی میکند .یعنی انسانی در راه کمال و کمال دانش .همچنین از مشتقات این مربع خطوط مهم نماد در منتهی الیه به دست میآید .با دقت به جزییات این بنا به توجه می شود که شکل مربع چه در نقشه و چه در نما به صورت مختلف به کار رفته است . از جمله در قسمت ورودی پنجره ها ی کتابخانه و سالن اجتماع هرکدام دارای سه قسمت مربعی شکل هستند که باز هم با شبکه های سنگی مربع به اجزای کوچکتر تقسیم شده اند سقف ایوان در فاصله ستونها دارای فرو رفتگی مربع شکل است.چراغها از اجزای مربع ساخته شده است .تالار آرامگاه نقشه مربع دارد .خود سنگ مزار در داخل یک مربع مرمری جا گرفته در بالا مصطبه برج یادبود مربعی شکل است .استل برتری(مکعب چهارگوش) وسط آن مربع است و اقطارش در قسمت پوشش چهار مثلث به وجود آورده اند که راس آنها بالاترین نقطه ((استل)) است.درهای ورودی با جزییات بزرگ و کوچک مربع ساخته شده اند .به طور کلی بیش از 500 مربع با ابعاد و موقعیتهای مختلف در این بنا گنجیده شده که قبلا به خواص هندسی و نمادین آن اشاره کردیم .طراحی که در سطح پایین یعنی همکف و چه در سطح بالا که تماما خاکریز شده بر اساس باغ ایرانی با سنگ آب یک پارچه از سنگ خارا و چشمه سارهای مخصوص انجام گرفته است .ساختمان تماما از سنگ خارای همدان و برج یادبود و پوشش ها تماما از بتن مسلح نمایان ساخته شده است .
مساحت اراضی محوطه مقبره حدود هفت هزار متر مربع است .طول بنای آرامگاه 64 متر و رو به خیابان بوعلی است و نمای آن از سنگ خارا پوشیده شده است .سطح حیاط با سه پله سراسری به ایوان متصل است .ایوان به طول 30 متر و عرض 3 متر در شرق ساختمان قرار دارد.10 ستون به ارتفاع 1/4 متر به صورت کم و بیش مخروطی (قطر پایین ستونها 95 سانتی متر و در بالا 75 سانتی متر ) ساخته شده است.نمای کلی ایوان یادآور معابد باستانی است و تمثیل عدد 10 برای هزاره ابن سینا طراحی شده است.ایوان با دری به ارتفاع 24/3 متر و عرض 9/1 متر به سرسرای آرامگاه متصل است.طول سرسرا 8/8 متر و عرض آن 3/6 متر به ارتفاع 19/4 متر طراحی شده است.در طرف راست و چپ سرسرا سنگ قبر قدیم ابوعلی سینا و ابوسعید دخدوک بر روی پایه هایی از سنگ خارا قرار دارد .
محوطه اصلی مقبره چهارگوش و هر ضلع آن 5/11 متر ومساحت آن 5/132 مترمربع است.دوازده پایه برج آرامگاه در این محوطه چهار گوش قرار دارد و قبر ابن سینا در میان پایه های برج محصور است .در دو طرف سرسرا دو تالار قرار دارد یکی در جنوب که تالار سخنرانی و اجتماعات است .و یکی در شمال که کتابخانه آرامگاه است.طول تالار کتابخانه 45/9 متر وعرض آن 75/5 متر است و بر دیوار شرقی آن سه پنجره به طول و عرض 88/1 متر طراحی و تعبیه شده است.در سمت غرب تالار کتابخانه مخزن کتاب به طول 45/9 متر و عرض 15/2 متر طراحی شده است.در قسمت جنوب شرقی ساختمان پلکانی تعبیه شده است که رو به جنوب بالا می رود و پس از رسیدن به یک پاگرد رو به شمال یعنی در جهت مخالف پلکان اول بالا می رود و به محوطه بالای آرامگاه می رسد .این پلکان 32 پله دارد.
همچنین دو پلکان در سمت جنوب ساختمان و انتهای جبهه اصلی بنا قرار گرفته که هر کدام 34 پله دارد .این سه پلکان به سطح فوقانی ساختمان منتهی می شود .سطح فوقانی ساختمان به مساحت 1480 متر مربع با دیوارهایی به ارتفاع 85 سانتی متر و قطر 75 سانتی متر محصور و محدود شده است .برج دوازده ترک آرامگاه 23 متر از روی سقف مقبره و 5/28 متر از کف بنا ارتفاع دارد.
در وسط برج صندوق چهار گوش مفرغی که نشانه و علامت بالای مرقد است بر کف فوقانی آرامگاه نصب شده است .طول هر ضلع قسمت پایین این صندوق 12/1 متر و طول هر ضلع قسمت بالای آن 1 متر و ارتفاع آن 37 سانتی متر است.بر چهار بدنه آن کتیبه ای عربی به خط ثلث برجسته بسیار شیوا نوشته شده است که درباره مرگ آدمی از نظر ابن سیناست .کتیبه بالا و سایر کتیبه های آرامگاه به خط ثلث آقای احمد نجفی زنجانی نوشته شده است .
در سمت راست سرسرای مقبره لوح مرمری به خط نستعلیق نصب شده که سال اتمام ساختمان را 1370 قمری و 1330 شمسی ذکر کرده است.
پس از سال 1349 شهرداری همدان با واگذار کردن چند قطعه زمین به آرامگاه و طراحی باغچه ها میدانگاهی با فضای سبز به وجود آورد.در سال 1350 ساختمانهای جدیدی در جنوب آرامگاه شامل دو اتاق برای دفتر- گلخانه- اتاق فروش بلیت- انبار- مهمانسرا(دو اتاق با سرویس بهداشتی) با نمای سنگ گرانیت به مجموعه اضافه شد.

منبع:http://avadseyhoun.blogfa.com/post-2.aspx
 
آخرین ویرایش:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه نادرشاه در مشهد

آرامگاه نادرشاه در مشهد

آرامگاه نادرشاه در مشهد
در ادامه ساخت و سازهای انجمن آثار ملی طرح مقبره نادر شاه در اسفند ماه 1333 به مسابقه گذارده شد.در مرداد ماه 1334 طرح هوشنگ سیحون برنده مسابقه اعلام شد.طرح هوشنگ سیحون در جلسه آبان 1334 شورای هنرهای زیبای دانشگاه تهران به سرپرستی محسن فروغی تایید و برای ساخت به انجمن آثار ملی معرفی گردید.همزمان با ساخت مقبره طرح مجسمه نادر شاه به استاد ابوالحسن صدیقی سفارش داده شد .طبق گزارش انجمن آثار ملی صدیقی موظف شد مجسمه نادر شاه سوار بر اسب را در محل مشخص شده در طرح هوشنگ سیحون نصب کند.
انجمن آثار ملی بعد از بررسی مناقصه شرکتهای پیمانکار ی در مهر 1335 عملیات ساختمانی بنای آرامگاه نادر و عمارت فرعی و محوطه سازی آن را به شرکت ساختمانی کا.ژ.ت واگذار کرد.
بنای آرامگاه از قسمت مرکزی یعنی محل تدفین نادر شاه و دو تالار موزه به نام موزه اسلحه دوره های مختلف تاریخ ایران و دیگری موزه اسلحه و آثار مربوط به دوران نادر شاه تشکیل شده است.

سیحون در مورد ایده اصلی طرح مقبره نادر می نویسد :
"بنای یادبود دیگر ساختمان آرامگاه نادر شاه است در مشهد شامل تالار مقبره دو موزه یکی برای جنگ افزار زمان نادر و یکی جهت اسلحه زمان قبل از نادر و برج مرتفعی برای برپا کردن مجموعه مجسمه نادر سوار بر اسب و قزلباشها که اشاره به سپاهیان نادر است.این ساختمان بر اساس دو شکل اصلی هندسی یعنی مربع و مثلث طراحی شده است و طرح راهنما مبنای آنرا تشکیل می دهد که 42 سال پیش در مشهد و کلا از سنگ خارا ی مشهد با قطعات بزرگ اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه به وجود آمده است.
تالار آرامگاه به شکل مربع از دو دیوار قرمز رنگ سنگی بسته و دو قسمت ستون بندی باز تشکیل شده است که سنگ مزار نادر در گوشه این مربع در پناه دو دیوار جا دارد و به طرف بیرون نگاه میکند .این زاویه و پناه و باز بودن تالار حالت صحنه جنگ و دفاع و حمله را تداعی می کند .رنگ قرمز دو دیوار به مفهوم جنگ است و برجستگیهای با ابعاد متفاوت سنگی که از دو دیوار بیرون آمده اند نبردهای مختلف نادر را نشان میدهد. ستونهای اطراف تالار از نقشه مربعهای قاعده و بالای ستون به ترتیبی که 45 درجه نسبت به هم چرخش دارند طرح شده که در نتیجه 8 مثلث با چهار قاعده در بالا و چهار قاعده در پایین نشانه ای از کلاه نادر است .شانزده عدد آنها به ارتفاع 26/2 متر و دو تای دیگر به ارتفاع متجاوز از 4 متر یک پارچه از سنگ خارا تراشیده شده اند .در قسمت نمای ورودی طرف چپ یک بدنه موزه بزرگ است و سمت راست پایه برج مانند مجسمه ها قرار دارد که یک قرنیز سنگی عظیم ضمن پوشش ورودی اصلی این دو را به هم وصل می کند برج پایه و مجموعه مجسمه با هم طرح شدهاند به ترتیبی که حالت دینامیک و حمله و یورش را مجسم می کنند و نیز نامبرده از طرف برج مجسمه به طرف موزه حرکت صعودی دارد که همچنین به تبعیت از مجموعه برج و مجسمه ها حالت دینامیک و جهشی جنگ را تداعی می کند.

ابتکار این قرنیز دراین است که در پوشش مابین دو ستون تکنیک ساده شده و مدرن طاقهای روی قدیم به کار رفته است .بدین معنی که آجر یا سنگ کلیدی یا تاج که بالای قوس تعبیه می شد و فشارهای طاق از اطراف آن به دو طرف یعنی پایه ها منتقل می شدند به یک قطعه سنگ مثلثی و بقیه به دو قطعه سنگ در طرفین خلاصه شده اند و طاق قوسی تبدیل به طاق مستقیم و تراز شده است .مثلث های کلیدی تمامی متساوی الاضلاع و بقیه نیز مثلث های قائم الزاویه هستند که در بالا به صورت مورب برش خورده اند همین طرز کار عینا در داخل تالار آرامگاه نیز عمل شده است.همچنین در نمای حد فاصل بین مجسمه و موزه کوچک مجموعه بنا طوری ساخته شده که به خصوص درنمای اصلی برجستگی نباشد یعنی ابزار کاری ها و تراش سنگها تماما از داخل باشد و این به منظور ایجاد قدرت تجسمی و تصویری بیشتر است .فقط در قسمت موزه کوچک 3 ناودان عظیم سنگی از متن بیرون آورده اند که بیشتر جنبه زیبایی دارند.
بنا کلا روی سکویی ]که[ از کف زمین در حدود دو متر بالاتر است قرار گرفته است .در نمای ورودی به طرف چپ نزدیک موزه بزرگ روی تراس یک حوضچه با سنگ آب یکپارچه از خارا ساخته شده است .سنگ آب از بالا شکل یک مثلث متساوی الاضلاع را دارد و از نماهای جانب شش مثلث بزرگ و کوچک یک در میان حجم آنرا بوجودآورده اند.
پوشش بنا تماما از بتن مسلح نمایا ن انجام شده است .در تالار آرامگاه یک پوشش مربع شکل بزرگ با تراشهای مثلثی از داخل و بیرون و مرتفعتر از قسمتهای دیگر طوری ساخته شده که چهار مثلث بزرگ مشرف به ستون های هشت گانه داخل تالار با نقش هندسی مخصوص از سنگ مرمر نازک یزد نور زرد رنگ ملایمی به داخل آرامگاه پخش می کنند .درهای فلزی داخل برای موزه ها و فضای زیر برج و همچنین نرده های دور تا دور باغ شکل تبرزین نادر را تداعی می کنند.
برای طراحی باغ نیز از اشکال مربع و مثلث استفاده شده .آبریزها و حوضها و جویبارها همه بر پایه باغ ایرانی طرح شده.در یک گوشه باغ بناهای فرعی برای تالارهای اجتماع و کتابخانه و سرویس و گلخانه در نظر گرفته شده که در حال هماهنگی با خود بنای آرامگاه میباشد.مجموعه مجسمه ها توسط آقای ابوالحسن صدیقی در رم ساخته و برنز ریخته شده اند.
مساحت کلی آرامگاه و باغ حدود 14 هزار متر مربع است.باغ از چهار طرف به چهار خیابان متصل است و دیواری با سنگ گرانیت و با تلفیق نرده های آهنی به نقش تبرزین دور مقبره کشیده شده است.
بنای اصلی آرامگاه به مساحت 12 هزار متر مربع سه ایوان شرقی جنوبی و غربی متصل به یکدیگر و سه راهرو و پله دارد .اصل بنا چهار قسمت دارد :تالاری به طول و عرض 5/15 در 4/8 متر که هفت پنجره بزرگ به طرف جنوب دارد .فضای اصلی مقبره 15 در 15 متر و دو طرف آن به عرض تقریبی 4 متر و ارتفاع 5/2 متر است.16 ستون یکپارچه سنگی به ارتفاع 26/2 متر در اطراف مقبره قرار دارد .سقف مقبره بیش از 6 متر ارتفاع دارد .قبر نادر در گوشه آن قرار گرفته و دیوار اطراف مقبره ا ز مرمر قرمز رنگ ساخته شده است .
قسمت سوم برجی است که در زاویه شمال شرقی بنای اصلی قرار گرفته و با دو ستون سنگی یکپارچه به ارتفاع 09/4 متر به بنای اصلی اتصال دارد .ارتفاع برج 5/12 متر و طول و عرض پایین آن 5/9 در 5/5 متر و بالای آن به طول و عرض متوسط 8/4 متر است.
به گزارش انجمن آثار ملی در آبان 1335 استاد ابوالحسن صدیقی تعهد کرد مجسمه گچی نادر را آماده کند و برای ساخت مجسمه برنزی به ایتالیا بفرستد تا موسسه ایتالیایی BRUNI در رم ساخت مجسمه برنزی را به انجام رساند.ادامه دارد... .
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
توصیف مجموعه ارامگاه نادرافشار اززبان استاد

توصیف مجموعه ارامگاه نادرافشار اززبان استاد

ساختمان آرامگاه نادر شاه افشار در استان خراسان رضوی و شهر مشهد ، شامل تالار مقبره ، دو موزه یکی برای برای جنگ افزار زمان نادر و یکی جهت اسلحه زمان ماقبل نادر و برج مرتفعی برای برپا کردن مجموعه مجسمه نادر سوار بر اسب قزل باش ها که اشاره به سپاهیان نادر است.http://samandx7.files.wordpress.com/2008/07/n4.jpg
این ساختمان بر اساس دو شکل اصلی هندسی یعنی مربع و مثلث طراحی شده است و طرح راهنما مبنای آن را تشکیل می دهد که چهل و اندی سال پیش در مشهد و به کل از سنگ خارای مشهد با قطعات بزرگ ، اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه ، به وجود آمده است.
تالار آرامگاه به شکل مربع از دو دیوار قرمز رنگ سنگی بسته و در قسمت ستون بندی باز تشکیل شده است که سنگ مزار نادر در گوشه این مربع در پناه دو دیوار جای دارد و به طرف بیرون نگاه می کند.
این زاویه و پناه و باز بودن تالار حالت صحنه جنگ و دفاع و حمله را تداعی می کند . رنگ قرمز دو دیوار به مفهوم جنگ است و برجستگی های با ابعاد متفاوت سنگی که از دیوار بیرون آمده اند ، نبردهای مختلف نادر را نشان می دهند. ستون های اطراف تالار از نقشه مربعهای قاعده و بالای ستون به ترتیبی که 45 درجه نسبت به هم چرخش دارند طرح شده که در نتیجه هشت مثلث با چهار قاعده در بالا و چهار قاعده در پایین ، نشانه ای از کلاه نادر است.
http://samandx7.files.wordpress.com/2008/07/n1.jpg
شانزده عدد آنها به ارتفاع 26/2 متر و دوتای دیگر به ارتفاع متجاوز از 4 متر یکپارچه از سنگ خارا تراشیده شده اند. در قسمت نمای ورودی طرف چپ یک بدنه موزه بزرگ و سمت راست پایه برج مانند مجسمه ها قرار دارد که یک قرنیز سنگی عظیم ضمن پوشش ورودی اصلی این دو را به هم وصل می کند.
برج پایه و مجموعه مجسمه با هم طراحی شده اند به ترتیبی که حالت دینامیک و حمله و یورش را مجسم می کند و قرنیز نامبرده از طرف برج مجسمه به طرف موزه حرکت صعودی دارد که همچنین به تبعیت مجموعه برج و مجسمه ها حالت دینامیک و جهشی جنگ را تداعی میکند.
ابتکار این قرنیز در این است که در پوشش مابین دو ستون تکنیک ساده شده و مدرن طاقهای رومی قدیم بکار رفته است. بدین معنی که آجر یا سنگ کلیدی یا تاج که بالای قوس تعبیه می شد و فشارهای طاق از اطراف آن به دو طرف یعنی پایه ها منتقل می شدند ، به یک قطعه سنگ مثلثی و بقیه به دو قطعه سنگ در طرفین آن خلاصه شده اند و طاق قوسی تبدیل به طاق مستقیم و تراز شده است.
پــــــــلان باغ نادري
مثلث های کلیدی تماما متساوی الاضلاع و بقیه نیز مثلث های قائم الزاویه هستند که در بالا به صورت مورب برش خورده اند. همین طرز کار عینا در داخل تالار آرامگاه نیز عمل شده است همچنین در نمای حدفاصل بین برج مجسمه و موزه کوچک. مجموعه بنا طوری ساخته شده که بخصوص در نمای اصلی برجستگی نباشد یعنی ابزار کاری ها و تراش همه سنگ ها از داخل باشد و این به معنای ایجاد قدرت تجسمی و تصویری بیشتر است. فقط در قسمت موزه کوچک سه ناودان عظیم سنگی از متن بیرون آمده اند که بیشتر جنبه زیبایی دارند.
http://samandx7.files.wordpress.com/2008/07/n2.jpg
بنا کلا روی سکویی که از کف زمین در حدود 2 متر بالاتر است قرار گرفته است.
در نمای ورودی به طرف چپ نزدیک موزه بزرگ روی تراس یک حوضچه با سنگابه یکپارچه از خارا ساخته شده است.سنگابه از بالا شکل یک مثلث متساوی الاضلاع را دارد و از نماهای جانب شش مثلث بزرگ و کوچک یک در میان حجم آن را به وجود آورده اند.
پوشش بنا در کل از بتن مسلح نمایان انجام شده است. در تالار آرامگاه یک پوشش مربع شکل بزرگ با تراش های مثلثی از داخل و بیرون و مرتفع تر از قسمت های دیگر طوری ساخته شده که چهار مثلث بزرگ مشرف به ستونهای هشت گانه ی داخل تالار با نقش هندسی مخصوصی از سنگهای مرمر نازک یزد ، نور زرد رنگ ملایمی به داخل آرامگاه پخش می کند.
http://samandx7.files.wordpress.com/2008/07/n3.jpg
دربهای فلزی داخل برای موزه ها و فضای زیر برج و همچنین نرده های دورتادور باغ شکل تبرزین نادر را تداعی می کنند. برای طراحی باغ نیز اشکال مربع و مثلث استفاده شده ، آبریزها و حوضها و جویبارها همه بر پایه ی باغ ایرانی طراحی شده ، در یک گوشه ی باغ ، بناهای فرعی برای تالار اجتماع و کتابخانه و سرویس و گلخانه در نظر گرفته شده که در حالت هماهنگی با خود بنای آرامگاه می باشد. مجموعه مجسمه ها توسط آقای ابوالحسن صدیقی در رم ساخته و با برنز ریخته شده اند.
منابع دو پست بالا:http://samandx7.wordpress.com/2008/07/16/nader/ ,http://rainarchitect.blogfa.com/cat-8.aspx

اگه از ارامگاه نادرافشار عکس می خواید به این سایت مراجعه کنید.http://images.google.com/images?um=1&hl=en&q=ارامگاه+نادرشاه&start=18&sa=N&ndsp=18
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامگاه کمال الملک
آرامگاه کمال الملک در جوار آرامگاه عطار نیشابوری و در میان باغی در حومه شهر نیشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خیام و به فاصله دو کیلومتری از آن واقع است. طراح این بنای یادبود هوشنگ سیحون است.


این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شده است و مستطیلی با تناسب 1 بر 2 را می‌سازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی می کنند؛ حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده اند پدید آمده که این فوسهای متقاطع، «تاق‌های چهاربخش» را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده اند را تداعی می کنند و احتمالا منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهرا متفاوت با هندسه ای پیچیده دست یافته است. این طرح مبتکرانه به مدد سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده است.

در بنای یادبود کمال الملک دو نوع قوس به شرح زیر دیده می شود. شش قوس نیم دایره نما که نسبت دهانه به ارتفاع آنها 1 به 2/1 است، چهار قوس متقاطع که بر روی اقطار دیده می شوند .... لازم به ذکر است که در پایین قوس‌های اصلی نما از روبرو دو قوس کوتاه‌تر نیز وجود دارند که در واقع تلاقی قوس‌های متقاطع هستند. شاید بتوان گفت حجم کلی بنا از پوسته‌ای سه بعدی در فضا حاصل آمده است که در یک حرکت نرم دو نوع قوس یاد شده را به هم پیوند می دهند.

این قوسها و پوشش آنها دربالا، اشکال هندسی مخروطی شکلی را بوجود آورده‌اند که ابتکاری هندسی بوده، اوجخلاقیت معماری را در بهره‌گیری از عناصر معماری سنتی ایران در ترکیبی جدید و موزوننشان می‌دهد. در این بنا نیز همانند آرامگاه خیام هندسه نقشی شایان توجه دارد وپیوند عمیق این بنا را با نظام معماری ایرانی برقرار کرده است.

تزیینات استفادهشده برای آرامگاه کمال الملک کاشی معرق است که نقوش آنها بسیار هنرمندانه بر رویسطوح منحنی نما بکار گرفته شده‌اند و به سمت خط تقارن قوس‌ها این نقوش کوچک وکوچکتر می‌شوند. به گفته طراح، کاشی معرق، معماری کاشان یعنی محل زادگاه کمال الملکرا یادآور می شود.

فرم کلی بنا و تزیینات و همچنین رنگ کاشی ها، هارمونی بس عجیببا بنای مجاور یعنی آرامگاه عطار دارد، بطوریکه شاید بازدید کننده در بدو ورود بهباغ و در نگاه اول آن دو را دو جزء از یک بنا درک کند!

سنگ مزار کمال الملک همچونسایر سنگ‌های مزاری که سیحون در آرامگاه ظهیرالدوله تهران طراحی کرده است، یکپارچهاز سنگ گرانیت و با بافت خشن بوده، در قسمت بالای سنگ که مرتفع و زاویه دار تراشیدهشده است، نقش برجسته‌ای از کمال الملک توسط شاگرد ایشان مرحوم استاد ابوالحسن صدیقیحجاری گردیده است.


اگه عکس های بیشتری می خواید به اینجا برید. http://images.google.com/images?hl=en&q=طراحی ارامگاه کمال الملک&um=1&ie=UTF-8&sa=N&tab=wi


منبع پست بالا:http://www.cafedexign.com/showthread.php?t=1873
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارمگاه حکیم عمر خیام

ارمگاه حکیم عمر خیام

سیحون مشخصات فنی بنا را چنین توضیح می دهد :"استخوان بندی بنا فلزی و دارای روکش آلومینیوم خواهد بود در قسمت سقف نوعی شیشه های ضخیم الوان و در متن قسمت بدنه با کاشی پشت و رو تزیین خواهد شد.زیر سازی بنا با بتون و کرسی و پله ها با سنگ گرانیت و بدنه دیوار مجاور آبنماها با سنگ تراورتن و سنگ روی قبر از سنگ سیاه مشهد خواهد بود."
سیحون و حسین جودت اعلام کردند :

"طرح اولیه ساختمان آرامگاه خیام با استخوان بندی فلزی تهیه گردید و در نظر بود که روکار آن با آلومینیوم پوشیده شود پس از مراجعه به اهل فن معلوم شد که روکش آلومینیوم بر فلز آثار نامطلوبی از لحاظ ترکیبات شیمیایی دارد .از این رو تصمیم گرفته شد که کار با بتن ظریف اجرا گردد و ارتفاع آرامگاه نیز از 12 متر به 22متر ترقی داده شود تا عظمت بیشتری پیدا کند."
آنها متذکر شدند :
"ارجاع کار به یک شرکت پیمانکار خارجی جهت ساخت مقبره مستلزم تحمل هزینه زیاد است و از طرفی شرکت ساختمانی کا.ژ.ت تعهد نموده که در صورت نیاز متخصصین خارجی را جهت نظارت و اجرای درست کار استخدام نماید و از طرفی به اثبات رسیدن شایستگی شرکت کا.ژ.ت در ساخت مقبره نادرشاه بر همگان آشکار شده است و شایسته است که ساخت مقبره خیام نیز به شرکت مزبور داده شود ."
در 1338 ساخت آرامگاه شروع شد و دراین سال قسمتهای عمده کار از جمله گود برداری بتن ریزی پیهای بنا و طرح محوطه به اجرا در آمد.در سال 1341 پس از سه سال کار مداوم کار ساختمان آرامگاه به پایا ن رسید.
مقبره خیام از لحاظ معماری و ساخت یکی از مهم ترین ساختمانهای ساخته شده در زمان خود است.
ارتفاع مقبره 22 متر است و استخوان بندی اصلی آن فلزی محاط در پوشش بتنی است.شکل بنا در پایین تقسیم بندی ده گانه دارد و فاصله پایه ها 5 متر است.اضلاع بنا مستقیما به سمت بالا ادامه یافته و به صورت اشکال هندسی منظم تورفتگی پیدا میکنند و بعد به صورت تقریبا مخروطی شکل به هم رسیده شبه گنبدی را در بالا به وجود می آورند که قسمت عمده آن مشبک وتو خالی و یادآور ستاره ای است که نماد شخصیت علمی و ستاره شناسی خیام تلقی می شود.
سطح ÷ر داخل و خارج مقبره با کاشیهای معرق و اشعار خیام مزین شده است.روکار بنا معرق کاری سنگی استو با قطعات نازک سنگهای محکم و شفاف ساخته شده است.در کنار آرامگاه هفت خیمه سنگی بسیار زیبا وجود دارد که در زیر هرکدام یک حوض آب با کاشی فیروزه ای رنگ ساخته شده است.
حال می پردازیم به شرح بنای یادبود خیام.در چهار مقاله نظامی عروضی آمده است :شنیده بودم که خیام گفته بود : ( من آرزو دارم مزارم در جایی باشد که در بهاران برگ گل روی مزارم بریزد )
بنابراین بنای یادبود و آرامگاه باید طور ی ساخته می شد که باز باشد و این خواسته خیام انجام شود. در منتهی الیه محور نامبرده که فاصله نسبتا قابل توجهی با امام زاده محروق داشت در میان درختان کاج تنومند و زرد آلو محل مناسب بنا در نظر گرفته شد در اینجا اختلاف سطحی در حدود 3 متر وجود داشت که در فصل بهار شکوفه های زرد آلو روی مزار میریزد. از همین وضعیت استفاده شد و مجموعه بنا شامل یک برج و چشمه سارهای اطراف آن به دور یک دایره بزرگ طراحی شد به طوریکه برج هم کف زمین و چشمه سارها در اختلاف سطح قرار گیرند.خیام در واقع سه شخصیت دارد :ریاضی دان است- منجم و شاعر که باید هر سه شخصیت در بنا نشان داده می شد .دایره کف به ده قسمت تقسیم شد به طوری که برج یادبود بر 10 پایه مستقر باشد. عدد 10 اولین عدد دو رقمی ریاضی است و پایه اصلی بسیاری از اعداد است.
از هر یک از پایه ها دو تیغه مورب به طرف بالا حرکت می کند به ترتیبی که با تقاطع این تیغه ها حجم کلی برج در فضا ساخته می شود و چون تیغه ها مورب اند خطوط افقی آنها باید ناظر به محور عمودی برج باشد .پس تیغه ها به صورت مارپیچ شکل به طرف بالا حرکت می کنند تا با هم تلاقی کنند و از طرف دیگر سر در بیاورند که خود یک شکل پیچیده ریاضی و هندسیاست. این شکل با عدد 10 هر دو سمبل دانش ریاضی خیام است.بر خورد تیغه ها با یکدیگر فضاهای پر و خالی وبه خصوص در بالا ستاره های درهمی را به وجود می آورند که از لابلای آنها آسمان آبی نیشابور پیدا است و به تدریج به طرف نوک گنبد ستاره ها کوچکتر می شوند تا درآخر یک ستاره پنج پر آنها را کامل میکند.این ستاره ها و آسمان اشاره به شخصیت نجومی خیام دارد .و اما برخورد تیغه ها با هم ده لوزی بزرگ می سازند که باید با کاشی کاری پر شوند. بهترین تزیین خود رباعیات خیام بود که به صورت خط شکسته و در هم به روش(( سیاه مشق)) های خطاطان بزرگی مانند میر عماد و بعضی استادان شکسته نویس با کاشی به صورت نقوش انتزاعی سرتاسر لوزی ها را پر کند .به تقاضای(( انجمن آثار ملی)) شادروان استاد جلال همایی بیست رباعی به این منظور انتخاب کردند و استاد مرتضی عبدالرسولی با نظر اینجانب که به صورتیکه می خواستم, این خطوط در هم و تزیینی باشند زیبا نویسی ها را انجام دادند که با کاشی معرق آماده و به شکل کتیبه های تزیینی به ارتفاع حدود 14 متر داخل لوزی ها نصب شد که باید گفت در تاریخ معماری ایران اولین بار بود که خط شکسته در تزیینات بنا به کار رفت.از داخل نیز قسمت های پر از جمله همین لوزی ها با نقش گل و برگ و پیچک باز از هم با کاشی معرق تزیین گردیدند و تماما اشاره به شخصیت شاعری خیام است.
دور تا دور برج در قسمت اختلاف سطح چشمه سارها در اطراف یک دایره وسیع به مرکز خود برج ساخته شد.همه از سنگ گرانیت با اجزا مثلثی شکل و تورفتگی و برون آمدگی هایی که تا اندازه ای شکل خیمه را تداعی میکنند واین اشاره به نام خیام است .
چون پدرش خیمه دوز بود نام او به همین مناسبت انتخاب شد.از طرف دیگرحوض ها با کاشی فیروزه که در مجموع قسمتی از ستاره را نشان می دهند به تعداد هفت پر به مفهوم هفت فلک و هفت آسمان و هفت تپه باز اشاره به افلاک و نجوم دانش دیگر خیام است.روی هم رفته مجموعه در یک حال و هوای شاعرانه با درختان تنومند در اطراف ساخته شد .و همان طور که خواست خود خیام بوده کاملا باز است و مزارش بهاران گل افشان.در قسمت دیگر باغ بناهای دیگری جهت کتابخانه و مهمانسرای موقت با ملحقات برای مستشرقین و محققین ساخته شده است .محوطه خيام نيشابوري با الهام از باغ ايراني صفوي طراحي شد.
منابع:http://www.cafedexign.com/showthread.php?p=28030 ,http://www.chn.ir/news/?Section=2&id=46815
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتگویی با مهندس هوشنگ سیحون

گفتگویی با مهندس هوشنگ سیحون

گفتگویی با مهندس هوشنگ سیحون :موضوع این مصاحبه " معماری نوین ایران " بود . در این مصاحبه سیحون مستقیما از لس آنجلس سخن می گفت. وی گرایش معماری کنونی ایران را دوگانه ارزیابی کرد : گرایش اول ناشی از آثار معمارانی که کارهای با ویژگی های معماری اصیل ایرانی ارائه می دهند ، و گرایش دوم ، آثار معمارانی که تقلیدی از آثار معماری چاپ شده در مجلات خارجی است . به عقیده ی سیحون واژه ی معماری اسلامی به شکلی که امروز استفاده می شود ،وجود خارجی ندارد . وی معماری اسلامی را ، معماری ایرانی زمان اسلام نامید . و مسجد را فضایی کاملا ایرانی و ملهم از چهارطاقی های دوره ی ساسانی عنوان نمود نه بنایی ناشی از هنر قدسی. وی به پژوهشی که درباره ی شباهت مقرنس در سردر مساجد ایرانی با استالاگمیت های آویزان در غار ها ، انجام داده بود ، اشاره کرد و عنوان نمود ، معمار ایرانی برای تداعی غار حرا (غاری که وحی آسمانی به پیامبر(ص) می رسید ) رسوبات آهکی که در طی زمان های متمادی در سقف غار بوجود آمده اند یا گل فهشنگ ها را دستمایه قرار داده و سر در مساجد را با مقرنسی که خود خلق نموده ، پوشیده و تزیین نموده است . وی همچنین به سد سیوند اشاره نمود و خاطرنشان کرد که تخریب این سد ،خطرات زیادی برای پاسارگاد و آثار به جای مانده در آن ایجاد خواهد نمود و از مسئولین تقاضا نمود به این موضوع توجه کافی نمایند . سیحون، در پایان گفتگو ، در باره ی ساخت بنای یادبودی کوروش کبیر اشاراتی نمود . وی با همکاری دوست و همکارش ،هومر آبرامیان که اولین بنا در استرالیا اثر اوست ، این پیشنهاد را پذیرفت و عنوان نمود که این بناهای مونومنتال قرار است در کشورهای نظیر فرانسه ، کانادا ، هندوستان ، فلستین اشغالی (درقسمت صهیونیست ها درخیابان کورش :D)و تاجیکستان نیز ساخته شود . منبع:http://mohammadhamed.mihanblog.com/post/289
 

k.memar

عضو جدید
دستت درد نکنه فرح نوش عالی بود.
گفتاری از مهندس کامران دیبا
گفتاری از مهندس کامران دیبا( مدیر وقت موزه هنرهای معاصر) در مقدمه کتاب مجموعه آ ثار هوشنگ سیحون – از انتشارات موزه هنرهای معاصر
file:///C:/Documents%20and%20Settings/Administrator/My%20Documents/post-10.aspx_files/seyhounbook.jpg
در غرب معماران و هنرمندان به صورت برگزیدگان و قهرمانان فرهنگی مورد ستایش و احترام هستند و افراد مستعد و کاردان در زمان حیات شناخته و تشویق می شوند . در تاریخ هنر ایران صرف نظر از شعرا که همیشه به نام شناخته شده اند ، دیگر هنرمندان از جمله معماران ، ناشناس و گمنامند .
تعجب است که در چنین شرایطی معماری در ایران گذشته رونق داشته و تا حد اعلای خود گسترش و توسعه یافته است . و یا شاید معماران مساجد بزرگ ارج خود را در آخرت یا معنویت اسلام جستجو می کردند .
در ایران مدرن بعد از تحول صنعتی و اجتماعی - ارزشهای مادی غربی به سرعت در فرهنگ ما نفوذ کرده و افراد به علت عدم تحصیل شهرت و شناخت اجتماعی از ایده آلهای خود دلخسته و منصرف می شوند . در چنین شرایطی معماران به تدریج برای کسب مقام و قدرت از حرفه خود به صورت یک وسیله استفاده نموده و در انتها به سیاست و تجارت می پردازند .قلیل بودن معماران برگزیده معاصر ، خود معلول این علت است .
بدون شک هوشنگ سیحون یکی از برگزیدگان معماری معاصر ایرانی است . او علاوه بر فعالیت مداوم در معماری سالهای زیادی را هم به تعلیم و تربیت معماران جوان پرداخته است . موزه امیدوار است که این نمایش آغازی برای شناخت معماران معاصر ایران باشد .
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهرام شیر دل واثارش

بهرام شیر دل واثارش



متولد سال ۱۳۳۰ تهران

فارغ التحصيل دانشگاه تورنتو كانادا با درجه ممتاز


گذراندن دوره تخصصى معمارى در آكادمى هنرى كرنبورك در ايالت ميشيگان آمريكا و زيرنظر «دانيل ليبسكيند» ۱۹۸۲


دريافت مدال نقره «كريستوفر رن» از انجمن صنفى معماران كانادا و نماينده ملكه بريتانيا در سال ۱۹۷۹


۱۴سال تدريس در دانشگاه هاى هيوستون تگزاس، كلمبيا، هاروارد، ميامى، شيكاگو، ديترويت، انستيتوى معمارى كاليفرنياى جنوبى، انستيتو تكنولوژى جورجيا و دانشگاه ايالتى اوهايو و ...


رئيس برنامه طراحى معمارى در A.A. لندن ـ از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ ـ


تأسيس دفتر معمارى مشترك در لوس آنجلس و لندن


طراحى و اجراى پروژه هاى متعدد معمارى و شهرسازى در كشورهاى مختلف


دريافت نشان طلا براى شهرسازى شهر جديد شانگليو در چين (۱۹۹۵)



بهرام شيردل از معماران و شهر سازان سرشناس ايرانى در خارج از ايران است . مهرگان امروز به او و ديدگاه هايش درباره معمارى و شهر سازى اختصاص دارد.


محمد شمخانى: نسبت به ۳سال پيش كه براى نخستين بار او را در گشايش يك نمايشگاه ديدم، خيلى خسته تر و شكسته تر و حتى پيرتر به نظر مى رسد. ۸سال بيشتر از اقامتش در ايران نمى گذرد و در مراجعه به شناسنامه (و نه به موهاى سپيدش) ۵۳سال بيشتر ندارد. سپيدى موها را مى شود در مقايسه با كارنامه پربارش توجيه كرد، اما خستگى اش حتماً دليل ديگرى دارد! از سكوتى كه مى كند، معلوم است ناگفته هاى زيادى دارد. در معمارى و شهرسازى بيش از هر چيزى دغدغه اش را «فضا» تشكيل مى دهد. مى گويد: «مسأله اى كه از آغاز تحصيل و بعد تدريس و كارحرفه اى با آن برخورد داشته ام و برايم بيش از هر مفهوم ديگرى در معمارى و شهرسازى جالب بوده است، بطور كلى محدود به فضا مى شود. هميشه دنبال اين داستان بوده ام كه چه چيزى است آن فضايى كه بتواند به علم و عمل آدم آزادى ببخشد. وقتى وارد فضا مى شويم تقسيم بندى معمارى، شهرسازى، طراحى شهرى و… در ذهنيت من از بين مى رود و فقط به فضايى مى انديشم كه مربوط به زمانه ماست و پاسخگوى آن.» و بعد از گسستى مى گويد كه در گذار از معمارى مدرن به پسامدرن شكل گرفته و به ذهنيت او و همراهانش شكل بخشيده است. يعنى آن نظريه جايگزينى كه تحت عنوان «معمارى نو» شكل گرفت و در حال حاضر «معمارى و دانش» يا گرايش توپولوژيك (سنخ شناسيك) در معمارى خوانده مى شود. به عبارتى «بهرام شيردل» از جمله معماران و نظريه پردازانى است كه توپولوژى را به عنوان خاستگاه فرهنگى و علمى مورد پذيرش قرارداده است. در اين باره توضيح مى دهد كه : «معمارى و شهرسازى از نظر من يك بحث فرامدرن يا گسسته از مدرنيسم است. به عبارتى من و همفكرانم به جايى رسيديم كه مدرنيسم را يك پروژه تمام شده مى داند و دنبال جايگزينى مى گردد كه بتواند ذهنيت ما را و زمان ما را متبلور كند. لازمه اين جست و جوگرى، اقامت در تئورى هاى تازه و تغيير در روش هاى طراحى بود. چيزى كه در مدرنيسم تجربه نشده باشد.

ادامه دارد...........:w10:

 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
براى رسيدن به اين سازماندهى فضايى ـ چه در شهرسازى و چه در معمارى ـ لازم بود كه يك روش شناسى جديد پابگيرد و روش هايى متفاوت با روش هاى موجود در مدرنيسم پيشنهاد كند. كارى كه من سعى كردم در معمارى انجام بدهم از نقطه نظر اصولى و ريشه اى به كلى متفاوت با مدرنيسم است و حتى ادامه آن به حساب نمى آيد.»وقتى درباره پايه ها و مايه هاى شكل گيرى چنين تفكرى مى پرسم تنها به يك نكته اشاره مى كند، كه همان ذهنيت جامعه بعد از مدرنيسم است و سپس اضافه مى كند: «وقتى مدرنيسم مى گويد كه به خاطر اين تغيير و تفاوت و تضاد در ذهنيت ها، ديگر توانايى شكل دادن به ذهنيت جامعه را ندارد، به ناچار ما فكر كرديم كه بايد يك ايده اى فضايى ديگر باشد كه همراه با موازى ذهنيت جامعه پيش برود. تحولات و تغييراتى را كه رخ داده بود، مى شد در زمينه هاى مختلفى چون فلسفه، رياضيات، بيولوژى و… ديد و دريافت كرد. در فلسفه از طريق كارهاى «ژيل دلوز»، در رياضيات از طريق كار «رنه توم» و بطور كلى در علوم مختلف ايده هايى شكل گرفت كه با عنوان «علوم هم تافته» مطرح شد.» از شيردل مى خواهم كه اين بحث را به نوعى بازتر كند تا بيشتر و بهتر به مصداق هاى آن پى ببريم. ابتدا اشاره اى مى كند به تهران و ترافيك و شلوغى آن و بعد مى گويد: «در اواخر قرن بيستم و در زمان حاضر ما داراى كلان شهرهايى هستيم كه سابقه نداشته است و پديده امروزى به حساب مى آيد. يعنى شهرهايى كه جمعيت آنها بيشتر از ۷و۸و۱۰ميليون نفر مى شود. تئورى هاى معمارى و شهرسازى مدرن قابليت و توان برخورد با اين كلان شهرها را ندارد. يعنى اگر شما مى توانستيد براى يك شهر ۴ميليونى طرح جامع داشته باشيد، حالا ديگر آن طرح جامع و آن استراتژى توان برخورد با اين كلان شهرهاى جديد را ندارند. بنابراين ديگر روش هايى چون طرح جامع، طرح تفصيلى و… كارآمد نيستند و سرعت تغييرات و تحولات رايج در اين كلان شهرها هم پديده اى متفاوت است كه روش هاى پيشين از پس تحليل و تطبيق با آن برنمى آيند. به عبارتى تفكر جديد در معمارى و شهرسازى مبتنى بر سرعت پديده ها، تعداد پديده ها و مؤلفه هايى از اين دست است.» نگاهى به اطراف مى اندازم و به ديوارها كه نمونه هايى از طرح هاى پيشرو شيردل را قابل گرفته اند. هر طرح ها را فراتر از آن چيزى است كه تا به حال در معمارى معاصر ايران ديده ام. از ميان طرح هاى نگاهم ناگهان به كتاب «افسون زدگى جديد» داريوش شايگان مى افتد كه در گوشه اى از اتاق قرار نگرفته است. شيردل در همين فاصله كوتاه از فكر بيرون مى آيد و با آن چشم هاى خسته از بى خوابى اش خيره مى شود و مى گويد: «در ايران به نوعى اين ذهنيت در ميان مردم (كه خودما هم جزو آن هستيم) وجود دارد و به زندگى روزمره آنها شكل مى دهد. حالا ممكن است همه به آن فكر نكنند، اما كسانى كه كارشان توليد اين فضاست، مجبورند كه به صورتى ملموس و عينى با آن سروكار داشته باشند. در جريان مدرنيسم معماران و شهرسازان چه به لحاظ فكرى و چه به صورت عينى و عملى دنبال ساختارهايى بودند كه به اصطلاح «هموژن» ناميده مى شوند.


ساختارهايى كه منظورشان بخشيدن نظم و نظامى يكسان به شهرها بوده است. مسأله اى فضايى امروز ما اما مسأله اى متفاوت است و دال بريكسان سازى نيست. پس در نتيجه بايد به فضاهايى فكر كنيم كه تفاوت ها، تغييرات و تضادها را به خود بگيرد و بپذيرد.» به اينجا كه مى رسد چشمانش برقى مى زند و به پنجره نگاه مى كند و مى گويد: «من دنبال اين هستم كه بدانم و ببينم كه چطور مى توان به آزادى هاى فردى و اجتماعى رسيد و معمارى بطور مشخص چه نقشى مى تواند در اين دگرديسى ايفا كند. چون در ساختارهايى كه مى خواهند همه چيز را همگون و همسان (هموژن) كنند، مسأله آزادى دست نيافتنى مى شود.» از فرصت استفاده مى كنم و گريزى مى زنم به اين ساخت وسازهاى مكررى كه امروز ايران و به ويژه پايتخت آن را در خود غرق كرده است. از انبوه سازى هايى مى پرسم كه اين روزها حرف آن را زياد مى شنويم و مصداق آن را زياد مى بينيم. شيردل در اين باره مى گويد: «در پروژه هاى مسكن يا پروژه هاى انبوه سازى برخوردى كه با مخاطب يا شهروند مى شود او را تا حد يك «عدد» پايين مى آورد. اين مسأله از نظر من با ذهنيت و زندگى و آزادى مردم مطابقت ندارد. من فكر مى كنم هر يك از اين شهروندان شخصيت منحصر به فردى هستند و پروژه هاى مسكن (انبوه سازى ها) ـ كه به مدرنيسم مربوط مى شود ـ، شخصيت و فرديت آن ها را در برنمى گيرد و نيازها و آرزوهاى آنها را ناديده مى انگارد. بنابراين ديگر آپارتمان سازى و فكر كردن به متراژ و ... مشترك جواب نمى دهد.


به نظر من هر مسكنى بايد با آن فرد و شهروند ( شخصيت) و نيازهاى او مطابقت پيدا كند و همراه شود، براى اينكه باور اجتماعى ما ديگر بر اين است كه هر فردى داراى شخصيت متفاوت است


و كار معمارى ( فضايى) ما بايد با در نظر گرفتن نيازهاى آن فرد، پاسخگويش باشد. تا بدين ترتيب آن فرد بتواند فضاى مربوط و منحصر به خود را پيدا كند و نه حتماً فضايى قالبى كه به يك اجتماع تعميم مى يابد.» شيردل را به خاطر فعاليت هاى چشمگيرش هنوز بيرون از مرزهاى ايران بهتر مى شناسند و همين دليل دعوت هاى رسمى و آكادميك و حرفه اى از او براى حضور در رويدادهاى معمارى دنيا به حساب مى آيد.


در يكى از اين سفرها كه چند ماه پيش به دعوت يك دانشگاه آمريكايى در بيروت صورت گرفته بود، به نكته جالبى بر مى خورد كه حالا از او مى خواهم آن را براى ما بازگو كند. «يك گروه دانشجوى معمارى كه پروژه ترم شان پروژه مسكن بود قرار بود براى تحقيقات به همراه اساتيد شان به شهر «تريپولى» بروند و آنجا يك سرى محله (سايت) را براى طراحى پروژه مسكن انتخاب كنند. از من هم دعوت كردند كه همراهشان بروم. چيزى كه در اين پروژه و در اين سفر براى من جالب بود نهايت اين انتخاب و مخاطب آن به شمار مى آمد. چيزى كه اصلاً مد نظر گروه نبود. به همه چيز فكر كرده بودند؛ به محله ( سايت)، به نوع و روش معمارى و به خيلى چيزهاى ديگر. در اين ميان اما به اشخاصى كه قرار بود به صورت عينى يا فرضى در اين مسكن ها اقامت داشته باشند، اصلاً فكر نشده بود. همين باعث تعجب بود كه اين ها چگونه مى توانند طراحى كنند، بدون آنكه شناختى از مخاطب كارشان داشته باشند و اين در حالى است كه من فكر مى كنم مهم ترين مؤلفه مخاطبان اين پروژه ها هستند و نيازها و آرزوها و خواست هاى آنها. اكثر معماران فكر مى كنند كه بتوانند فضاهايى را طراحى و خلق كنند كه براى اكثر مردم مناسب و خوشايند باشد. تعجب من اما از اين است كه وقتى مراوده اى با مخاطب و مردم نيست، چطور مى توانيم چنين فكرى و فرضى بكنيم.» مثل هر بيننده كنجكاو ايرانى، شيردل نيز فيلم «مارمولك» را ديده است و از آن كمك مى گيرد. براى عينيت بخشيدن به سخنانش. مى گويد: «در اين فيلم روى يك جمله بسيار تأكيد مى شود و آن اينكه: به تعداد آدم ها راه هاى مختلف هست براى رسيدن به خدا. من هم در معمارى دنبال يك چنين چيزى هستم. اينكه به تعداد شخصيت هاى متفاوت ما به ازاهاى متفاوت فضايى وجود دارد.» براى اينكه منظور مورد علاقه او را بهتر بفهمم و بيشتر باز كنم، اشاره مى كنم به بى نظمى اى كه ممكن است اين تكثر به وجود بياورد و در باره همين از او سؤال مى كنم. انگار كه منتظر شنيدن يك چنين پرسشى بوده باشد، بلافاصله و با اطمينان پاسخ مى دهد كه: «من فكر مى كنم كه بى نظمى يك مسأله منفى نيست و حتى مى توان در جاهايى مثبت تلقى شود. مسأله اى كه همين اواخر در جهان امروز براى اولين بار اتفاق افتاده اين است كه ما تحت تأثير يك نظام تك قطبى به نام كاپيتاليسم هستيم كه پروژه آن ديدن همه چيز و همه كس به طور يكسان است. من فكر مى كنم حرف رئيس جمهور آمريكا دال بر اينكه يا با من هستيد و يا دشمن و مخالف من، مصداق همان تك قطبى بودن است كه از همه مى خواهد زير چتر نظام تك قطبى كاپيتاليسم قرار بگيرند. بوش مى آيد از كانسپت دموكراسى استفاده مى كند براى ارتقاى اين نظام كاپيتاليستى. اما اگر دموكراسى دال بر آزادى فرد براى رأى دادن به موضوع مورد نظرش باشد، نمى تواند موجد نظامى تك قطبى باشد و نظم تحميلى آن را برتابد.» از ميان طرحها و نقشه هاى روى ديوار كه يكى مربوط به سفارت ايران در برزيل است و يكى طرح ترمينال مسافرى فرودگاه امام خمينى و يكى مربوط به ...، طرح ترمينال مسافرى براى اشاره به نظرجالب تر مى آيد. طرحى كه مى توانست هويت ديگرى به اين فرودگاه پرماجرا ببخشد و آن را به نوعى در رديف پروژه هاى روز آمد معمارى معاصر قرار بدهد. انگار كه نخواهد درباره اين موضوع حرف مى زند، بالاخره سكوت را مى شكند و مى گويد: حدود ۸ـ۹سال پيش از من خواستند كه ترمينال مسافرى فرودگاه امام را طراحى كنم، كه بعدها اين طرح تصويب نشد و دليلى هم براى رد آن آورده نشد. در معمارى دنيا اين اتفاق زياد مى افتد و بيشتر به دلايل حرفه اى. در اينجا اما مسأله روابط ادارى مطرح بود. در ايران معمارى نيز زير سايه سياست مى رود!» از اينجا به بعد حرف ها سمت و سوهاى مختلفى به خود مى گيرد. وقتى از او در باره بهترين پروژه اى كه طراحى كرده مى پرسم، جواب مى دهد: «من كار معمارى را به عنوان يك پروسه پژوهشى و نوعى آفرينش مى بينم. اكثر پروژه هايى كه روى آنها كار مى كنم، برايم جذاب است. براى اينكه در پروسه طراحى اين پروژه ها من و همكارانممرتب چيزهاى تازه اى را كشف مى كنيم و سعى مى كنيم آن فضاى آزادى را به وجود بياوريم.» بعد خود به خود حرف ها به پروژه سفارت ايران در برزيل كشيده مى شود، كه چند روز بعد به خاطرش عازم آن كشور خواهد شد. سپس از ۱۴سال تدريسى مى گويد كه در آمريكا، انگليس، كانادا و كشورهاى ديگر داشته است. از همين جا حرف به دانشكده هاى معمارى ايران كشيده مى شود، كه آنها را بسيار ضعيف و نامربوط ارزيابى مى كند و نتيجه را منوط به تلاش برخى از دانشجويان با استعداد اين دانشگاه ها مى داند. وقتى دليل اين نارسايى ها را جويا مى شوم، با خونسردى موضوع را به نبود يك جريان سازنده معمارى در ايران مى كشاند و مى گويد: «خود من هم در موقع تحصيل و تدريس و هم در حين كار حرفه اى در انگليس و آمريكا و كانادا سعى كردم كه در موقعيت قرار بگيرم و آن جريان سازنده به خودى خود وجود داشت. اينجا از آن جريان بالنده و سازنده خبرى نيست. معمارى معاصر ايران هميشه يك جريان در سطح متوسط بوده است. بعضى از همكاران ما اين جريان را «معمارى صغير» خطاب مى كنند. همين معمارى صغير البته يك جورى جريان خودش را دارد و به لحاظ كمى چشمگير است و به خاطر گسترده گى اش، سعى در حفظ بقاى خود دارد و درست به همين علت هم علاقه اى ندارد و خطرناك مى داند اين را، كه جريانى به وجود بيايد و معمارانى وجود داشته باشند كه از اين سطح متوسط فراتر بروند. چون در واقع جايگاه آنها متزلزل مى شود.» هرچه پيشتر مى رويم «فضاى» موردنظر شيردل در معمارى و شهرسازى شكل ملموس ترى به خود مى گيرد و به بيان هاى مختلفى درمى آيد. وقتى حرف از تعريف معمارى به ميان كشيده مى شود، در جايى اشاره به داورى دوست عزيزش «داريوش شايگان» مى كند و استناد مى كند به اين حرف هميشگى او كه «معمارى سخت ترين كارهاست و سخت تر از فلسفه حتى.» بعد بلافاصله مى گويد: «نمى دانم كه او در اين مورد دقيقاً چه فكر مى كند و شايد به خاطر اينكه هنوز به من توضيح نداده است. اما اگر از گفته ژيل دلوز استفاده كنيم كه مى گويد: «كار فلسفه روشن كردن مفاهيم است، كار معمارى بيشتر مربوط مى شود به پيچيده كردن مفاهيم و به وجود آوردن ساختارها.» و اما بدون آنكه بخواهيم حرف ها به يك موضوع غريب ختم مى شود كه «خانه خودكشى» است. از پروژه اى مى گويد كه «جان هيدك» ـ معمار معروف آمريكايى ـ قرار بوده در شهر برلين بسازد. معمارى كه افكار شيردل (به اعتراف خودش) تحت تأثير كارهاى اوست.


پروژه هيدك از عناصر و محل هاى مختلف تشكيل شده بوده، كه ساخت يكى از آن مكان ها(خانه خودكشى) به شيردل واگذار مى شود. اين پروژه در برلين ساخته نمى شود، اما به صورت نمايشگاهى و به عنوان يك كانسپت در نقاط مختلف دنيا به نمايش درمى آيد. منظور هيدك از طراحى اين پروژه ساختمانى متكثر و چند منظوره نه داورى درباره نيازهاى متعارف مسكونى، كه پيش بينى تمام فضاها و نيازهاى احتمالى آدم هاى نوعى و طرز تفكرهاى نوعى و مختلف براى زندگى و اقامت در يك شهر يا مسكن بوده است. بخش هاى مختلف اين پروژه در جاهاى مختلف دنيا توسط معماران شاگرد هيدك ساخته مى شود. شيردل درباره نقشى كه در اين پروژه داشته مى گويد: «خانه خودكشى را من و يك معمار ديگر در آتلانتا ساختيم و براى اجراى بخشى از آن (تيغه هاى فلزى) به يك مجسمه ساز آمريكايى مراجعه كرديم، كه متأسفانه چند روز بعد فهميديم مجسمه ساز مذكور دست به خودكشى زده و خود را از بين برده است.» و بدين ترتيب همه چيز در سكوت پايان مى پذيرد و به همان خانه خودكشى ختم مى شود كه انگار از يك راز خبر مى دهد...

منبع:http://www.iran-newspaper.com/1383/830230/html/horizon.htm
:w12:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهرام شیردل آدم تفکربرانگیزی است. این قابلیت را دارد که یک جلسه‌ی نقد معماری را به جلسه‌ی نقد روانشناسانه تبدیل کند. پنج‌شنبه‌ی گذشته، در خانه‌ی هنرمندان برنامه‌ی معرفی آثارش بود. تقریبا کاری کرد که هر کس هر چه خواست نثارش کرد.

جلسه‌ی جالبی بود. من که لذت بردم. شخصیت ِ شیردل مثل یک مشت محکم است که ناگهان به سرت بخورد. برای لحظاتی منگ می‌مانی و وارفته. هم باهوش است و هم مبتکر. خیلی شمرده و گنگ حرف می‌زند. سخت می‌توانی حدس بزنی که دارد حرف مهمی می‌زند یا صرفا یک اظهار نظر عادی می‌کند.

آدمهای آنجا القاب زیادی نثارش کردند؛ خودشیفته، متکبر، بی‌تعهد، معمار کاغذی و ... اما به گمانم همه‌شان بازی خورده بودند. او همه را بازی می‌داد. از بازی با مردم لذت می‌برد. شخصیتش را جوری طراحی کرده که یک بخش بزرگ فکر را آناً تحت تاثیر قرار می‌دهد و کار را از همان ابتدا سخت می‌کند. این را تقریبا هر کس به نحوی در سؤالش عنوان می‌کرد. یکی می‌گفت، شما خیلی شیرین صحبت می‌کنید! و همین شیرین‌سخنی کار را برای برقراری رابطه‌ی آسان با شما دشوار می‌کند!

نمی‌دانم چرا ولی شیردل، گویی از فرهنگ دیگری آمده بود که اصلا نمی‌شد رفتارش را حدس زد، کارهایش را فهمید و ذهن در ذهن او دوخت. ایرانیان ِ زیادی را دیده‌ام که مدت زیادی خارج بوده‌اند و زندگی کرده‌اند و تقریبا با فرهنگ مردم ایران غریبه بوده‌اند اما رفتارشان با مردم چندان عجیب و سؤال‌برانگیز نبوده. تازه او به گفته‌ی خودش 9 سال است که ایران کار می‌کند و این زمان خوبی برای بومی کردن رفتار است. اما او خواسته یا ناخواسته (که البته من فکر می‌کنم خواسته) این کار را نکرده است. او دوست دارد غریبه و ناشناس بماند. اهلی کردنش سخت است. تن به آشنایی نمی‌دهد. (ما واهمه‌ی فروریختن داریم)

خودش البته این را قبول ندارد. در عکس‌العمل به عبارتی که آقای کاتوزیان به قصد ستایش او بکار برد و او را هنرمندی ژرف‌بین و خیال‌پرداز (Visionary) خواند، شیردل این واژه را نپذیرفت و برعکس خود را فردی با دغدغه‌های واقعی دانست. دغدغه‌هایی که درست بعد از ساخته شدن کار به سراغ انسان می‌آیند.

شاید اینها که گفتم، دلیل خوبی باشد برای فهم اینکه، چرا کار ِ ساخته شده از او به ندرت وجود دارد. خودش می‌گفت کارفرمایی که برای ساختن ایده‌های معماری‌اش لازم دارد، پیدا نکرده است. البته می‌گفت سعی زیادی هم در این راه از خود نشان نداده. این مرا بیشتر به ایده‌ام باز می‌گرداند:

او یک روح است، یک وجود، که از عینیت هراس دارد، و این همان ابهام اصلی است که مانند یک مشت محکم همه را گیج کرده بود. شیردل سراغ حرفه‌ای رفته که تجسد و کالبد جزء جدایی‌ناپذیر آن است، اما مایل است تا درون این فضای کالبدی، به شکلی روحانی زیست کند. در پاسخ به سؤالات نیز جنبه‌ی وجودی و متافیزیکی را بیشتر از سایر جنبه‌ها رعایت می‌کند.

یکی از اساتید دانشگاه (به قول شیردل «دکتر»)، به عنوان نقد، ادعا کرد، کارهای شیردل هیچکدام اصیل (Original) نیست و صرفا یک مونتاژ از کارهای دیگران است. بار اول، شیردل در پاسخ به این نقد واضح و شفاف گفت، «سؤال شما را متوجه نمی‌شوم.» آن استاد بار دیگر سؤالش را مطرح کرد و این بار شیردل با تامل گفت، «به سؤال‌تان پی می‌برم اما به نیت‌تان نه.» گویی آنکه می‌پرسد بیش از آنچه می‌پرسد اهمیت دارد. شخص بیش از سوال و وجود بیش از قالب معتبر و قابل اعتنا است.

این قضیه هم تراژیک است و هم حماسی. از طرفی جریان یک مبارزه است برای و به نفع اعتلا و فراروی، و از طرف دیگر دست و پا زدنی نمادین است در بازیابی روحانیتی تباه.

او هیچ جوابی را با عبارات صریح و گزیده نمی‌دهد. با یک مقدمه‌ی کاملا بی‌ربط شروع به سخن می‌کند و در ناکجایی تاریک رشته‌ی کلام را می‌گسلد.

وقتی یکی از حضار با طعنه و بهره‌گیری از هنر نمایش و البته کمی شبیه شدن به خود شیردل، گفت «آقای شیردل شما جواب نمی‌دهید، بلکه فقط صورت مسئله را پاک می‌کنید، که البته این هم بد نیست و ...» سایرین با خنده و دست زدن به استقبال سخنانش رفتند.

شیردل اهل جواب دادن نبود. حرفهایش هم بی‌ربط به نظر می‌رسید. نمی‌توانست آنچه در دل دارد را با کلمات بزایاند (که اگر می‌توانست که هنرمند نمی‌شد). می‌گفت «جلسه‌ی معماری جلسه‌ی عجیبی است. در اینجا نمی‌توانم کاری بکنم که یک تجربه‌ی فضایی بوجود بیاید.» راست می‌گفت این اساسی‌ترین مشکل یک معمار است. او نمی‌تواند با حرف، متافیزیک ِ وجودش را که در آثارش انعکاس می‌یابد در اذهان القا کند، و این همواره برای دیگران جریانی ابهام‌زاست. برای کسانی که آمده بودند تا به قول خودشان، صحبتهای بزرگترین و پرآوازه‌ترین معمار ایرانی را بشنوند، اینها مناظری غیرمنتظره بود.

راه حلهایش هم عجیب بود. مثلا او راه‌حل شهر تهران را، ترک این شهر میدانست. اصلا می‌گفت تهران، شهر نیست. جایی که بیشتر از شش میلیون جمعیت دارد و هیچ کدام از ساکنانش نمی‌توانند به طور کامل تجربه‌ای از تمام نقاطش داشته باشند، شهر به حساب نمی‌آید. به عقیده‌ی او کار برای تهران تمام شده است. باید خرابش کرد و از تراکمش کاست.

با شیردل نمی‌توان شرط بست. این را خودش می‌گفت. می‌گفت زمانی که در هاروارد تدریس می‌کرده، پیتر آیزنمن به همه می‌گفته، «با شیردل دو کار را اصلا نباید انجام داد؛ یکی شرطبندی است و دیگری بحث راجع به معماری.» او با مخاطبانش دائم شرط‌بندی می‌کرد. حرف زدن ِ او نوعی شرط‌بندی بود. می‌خواست بگوید کارها و زندگی‌اش مانند همه، یک زندگی عادی است. خودش را معمار خاصی نمی‌دانست. به عقیده‌اش، سبک و فرایند طراحی و این قبیل حرفها همه بهانه‌ایست برای اینکه خود را در زندگی جریان بدهد. او مشغول سُرایش ِ خود است. می‌گفت هرکس باید بتواند وجود خودش را از طریق کارش ارائه کند، و او با مشقت تمام و با سعی و تلاش بسیار دارد تلاش می‌کند تا کارش را به وجودش پیوند بزند. به همه توصیه کرد که از هیچ کس الگو نگیرند، خودشان باشند. الگو و سبک و همه‌ی اینها در فرایند طراحی ناخواسته بازتولید می‌شود، این خود بودن است که همیشه جریان خواهد یافت.

نمی‌توانم بگویم که دیدار با شیردل برایم مفید بود یا نه. اما می‌توانم بفهمم که انسانی که همه‌ی ارزشهای مدرن و پست مدرن را با تمام وجود درک کرده، اگر بخواهد شفاف و بی‌پیرایه باشد چیزی می‌شود شبیه او؛ سرگردان، گزنده و در پی خود.
منبع:http://protester-notes.blogspot.com/2005/06/blog-post_20.html
:w35:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

خلاصه :
رويكرد شكلي به آثار معماري از مباحث مطرح در معماري معاصر است، به‌گونه اي كه متفكران بسياري با اين رويكرد به تحليل آثار معماري پرداخته‌اند. توجه به فرم اثر بدون‌توجه به مفاهيم شكل‌دهنده‌ي آن و تجزیه و تحلیل روند شكل‌گيري فرم از مهمترين مسائل در رويكرد شكلي هستند كه در اين مقاله به آن پرداخته می شود و آثار معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل با اين رويكرد تجزيه و تحليل خواهند شد .
مقدمه :
يكي از نخستين کسانی كه به شكل در معماري توجه ويژه کرد، دوران (1760-1834 م.) متفكرو معمار فرانسوي بود. او در سال 1800 ميلادي معماري را چنين تعريف کرد : « معماري هنر تركيب اشكال است ، به نحوي كه در تمام ساختمانهاي عمومي وخصوصي قابل‌تحقق باشد.» هدف اصلي دوران از اين تعريف، تئوريزه‌كردن مباحث طراحي براي آموزش معماري بود كه آنها را در كتاب معروفش به نام « دقت و تأكيدي بر درس‌هاي معماري» نشان می دهد. عناصر معماري كه دوران از آنها نام مي‌برد عبارتند از : «ديوارها، ستونها و طاق‌ها» و با اين عناصر به دسته‌بندي و تحليل آثار معماري دوره‌هاي مختلف مي‌پردازد.

راب كراير در ادامه‌ي كار دوران به بررسي و تحقيق آثار معماري جهان با توجه به شكل آنها پرداخت. او در كتاب « تركيب‌بندي معماري» شکل های پایه،یعنی مربع، دايره و مثلث را تعريف کرده و براساس آنها به تحليل آثار معماري پرداخته است. كراير علم هندسه را مبناي مشترك همه‌ي معماري ها قرار داده و عناصر معماري را به دسته‌هاي زير تقسيم مي‌كند : 1ـ نقطه 2ـ خط 3ـ سطح 4ـ حجم 5ـ فضاي داخلي 6ـ فضاي خارجي، و در ترسيم‌هاي زيادي، حالت‌هاي گوناگون اين عناصر را بررسي مي‌كند. او دسته‌بندي بسيار مشخصي در مورد مهمترين سيستم‌هاي سازماندهي عملكرد دارد كه عبارت اند از: سازماندهي مركزي ، سازماندهي خطي ، سازماندهي مركزي و خطي ، سازماندهي چندشاخه‌اي ، سازماندهي شبكه‌اي ، سازماندهي سطوح مختلف بر روي هم ، سازماندهي پيچ در پيچ .
در مجموع كراير هم باتوجه به شكل، به‌عنوان تنها مرجع مشترك و با ابزار هندسه به تحليل معماري مي‌پردازد.

كلاوس هردگ از ديگر متفكراني است كه در تحليل‌هايش از رويكرد شكلي استفاده مي‌كند.او در كتاب « ساختار و شكل در معماري اسلامي ايران و تركستان» به بررسي شكل در معماري ايران و تركستان ــ از فضاهاي بزرگ شهري تا يك اتاق كوچك ــ مي‌پردازد و با تحليل نمونه‌هاي شاخص معماري و مقايسه‌ي آنها باهم ، در جستجوي فهم و درك معماري آنها است. بعنوان نمونه در مقايسه‌ي شكلي يك مينياتور متعلق به 1520 ميلادي و پلان مسجدشاه اصفهان (1630ـ1597 م.) به اين نتيجه مي‌رسد كه احتمالاً در طرح اين مسجد از ساختار شكل آن مينياتور استفاده شده است.

در این مقاله با رويكرد شكلي آثار معماري دو معمار ارزشمند ايراني ــ هادي ميرميران(1323) و بهرام شيردل(1330) ــ بررسي و بدون توجه به مفاهيم مطرح شده در آن پروژه‌ها دياگرام فرم آنها تحلیل می شود.پرسش اصلی در هنگام مقایسه ی آثار این دو معمار این است که فرم چه جایگاهی در آثار این دو معمار دارد؟ در این بررسی هر گروه از آثار در گرایش غالب شکلی حاکم بر آن تعریف شده، اما در هر گروه غیر از گرایش های غالب،گرایش های فرعی دیگری هم دیده می شود.منظور از دیاگرام در این مقاله، خلاصه ی فکر است که به ساده ترین شکل بیان می شود.به عبارت دیگر دیاگرام فرم،خلاصه ی فکر هنرمند در مورد اثر است. طرح این مقاله می تواند آغازگر راهی در تجزیه و تحلیل و نقد آثار معماری معاصر ایران باشد و نگارنده از نظرات کارشناسان استقبال می نماید.
ادامه دارد.........:w10:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

- آثار معماري ميرميران را مي‌توان در سه گرایش شکلی دسته بندی کرد :

1-1‌ استفاده از دياگرام فرم آثار معماري
ميرميران در پروژه‌هاي ابتداي دهه هفتاد خورشيدي از اين روش در طراحي پروژه‌هاي معماري استفاده كرده است.در اين روش، او با انتخاب دياگرام فرم يك اثر معماري، طراحي را آغاز کرده ــ به تعبير بهرام شيردل، معماري را از معماري شروع مي‌كند ــ و در روند طراحي گاهي پروژه تا آخر، تحت تأثير دياگرام اوليه باقي مانده و گاهي دچار تغييرات شگرفي شده است.

ميرميران در پروژه فرهنگستان‌هاي ايران (ارديبهشت 1373) با استفاده از عناصر فضایی معماري ايران مانند : مدخل، صفه، دروازه، چهارطاق، حياط و ايوان شروع به طراحي كرده و در روند طراحي از تناسبات افقی و عمودی مسجد كاج اصفهان ( در حدود 1325 م.) هم استفاده کرده و در نهايت به پروژه‌اي دست یافته كه دياگرام فرم آن تاحدودي تحت تأثير دياگرام فرم مسجد كاج اصفهان است.

در پروژه كتابخانه ملي ايران (دي ماه 1373) كه به فاصله زماني اندكي نسبت به پروژه فرهنگستان‌ها طراحي شد، يكباره دياگرام فرم پروژه متحول مي شود. البته اين تحول در اثر آشنايي ميرميران با شيردل و تأثيري كه از او مي‌گيرد، حاصل شده است.گفته شده" او از شکل تجرید شده ی دماوند در ایجاد فرم طرح خود استفاده کرده است" اما به‌نظر مي‌رسد دياگرام فرم اين پروژه تحت تأثير پروژه‌ي سردر ورود به يك غار باستاني (72ـ1967) اثر ماسيميليانو فوكساس است.البته پروژه‌اي كه در نهايت خلق شده، داراي شكلي منحصر به فرد است و به تعبیر بهرام شیردل از معدود پروژه های آن مسابقه بود که قابل مطرح شدن در عرصه ی بین المللی است.

پروژه‌ي دیگری كه در اين گروه قرار مي‌گيرد، مجموعه ورزشي رفسنجان (80ـ1373) است.اين پروژه هم تحت تأثير دياگرام فرم يك يخچال سنتي است كه در نزديكي سايت پروژه قرار دارد. اين پروژه تفاوت شكلي زيادي با يخچال موردنظر ندارد ، بلکه تفاوت عمده در تغييركاربري و مصالح ساختماني آن است. بنابراين خلاقيتي برای آفرينش فرم معماري صورت نگرفته است.
2-1 استفاده از دياگرام فرم آثار هنري و طبيعت
در اين مرحله ميرميران با استفاده از فرم‌هاي موجود در طبيعت يا آثار هنري موجود ، شروع به طراحي کرده و در روند طراحي كاملاً از آنها فاصله گرفته و به پروژه ای با دياگرام متفاوت دست مي‌يابد.
او در پروژه موزه ملي آب ايران (1374) از خواص شكلي دو عنصر آب و خاك استفاده مي‌كند و به اصطلاح تر و خشك را باهم مي‌بيند و به آن‌ها تجسم مي بخشد. فرمي كه در نهايت خلق شده بسيار بديع است و ارتباط عميقي با سايت پروژه دارد. البته به نظر می رسد رابطه ی ظریفی بین دیاگرام شکل این پروژه و دیاگرام شکل پروژه ی ترمینال بین المللی بندر یوکوهاما اثر کاتزیو سجیما وجود دارد.

در پروژه كتابخانه مجلس كانساي- ژاپن (1375)، او و همكارانش با سه ‌دياگرام، فرم پروژه را تكميل كردند. ابتدا ساختار سه‌قسمتي شعر هايكو مدنظر ميرميران قرار گرفت ، سپس به پیشنهاد دانشمير از مجسمه‌ي آلبرتو جياكومتي ــ دستاني كه تهي را دربرگرفته‌اند ــ استفاده شد وساختار سه‌قسمتي موردنظر به دو فرم و يك فضاي بينابين تبديل شد. ( اين دياگرام در آينده بيشتر مورداستفاده ي ميرميران قرار مي‌گيرد) و در نهايت با نظر شيردل مجسمه‌اي از رايمو اوتراينن ((TOMENA,1976 آخرين تأثير را بر فرم كتابخانه گذاشت و باعث شكل‌گيري خطوط افقي و برآمدگي‌ها و فرورفتگي‌هايي در پروژه شد. در مجموع پروژه‌اي كه حاصل شد، داراي دياگرام فرم جديدي است و به‌نظر مي‌رسد از موفق‌ترين پروژه‌هاي معماري معاصر ايران است.

اثر ديگري كه در اين گروه قرارمي گيرد ، پروژه بانك توسعه صادرات ايران (1376) است. دياگرام فرم پروژه از مكعبي شكل گرفته است كه شكافي در‌آن قرار دارد و يادآور فرم گاوصندوقي است كه در‌ش اندكي بازمانده است. همچنين به‌نظر مي‌رسد پوسته‌ي خارجي پروژه تحت تأثير اثري از رابرت اسميتسون بنام Strati Pendenti (1988)است.
3-1 استفاده از دياگرام دو فرم و فضاي بينابين
اين دياگرام را مي‌توان در آثار گذشته‌ي ميرميران هم مشاهده كرد، اما در چند پروژه ی متاخر نقش اساسي را در سازماندهي پروژه‌ها به‌عهده مي‌گيرد.خصوصيت اصلي اين فضاي بينابين، تركيب‌شدن با فضاهاي عمومی و شهري است و به‌نظر مي‌رسد ميرميران در اين آثار به زبان شخصي ویژه ای دست يافته و دياگرام فرم جديدي از آن حاصل شده است.

پروژه كانون وكلاي دادگستري تهران (80- 1374) ازجمله آثاري است كه درآن از دياگرام دو فرم و فضای بینابین استفاده شده است. اين پروژه هم مانند پروژه كتابخانه كانساي از مكعبي تشكيل شده است كه يك فضای تهي به‌صورت مورب آنرا بريده است. استفاده از فرم ترازو (نماد عدالت) بعنوان دياگرام فرم اوليه، تأثير به‌سزايي در معلق‌شدن دو قسمت حجم داشته است و باعث‌شده فرم‌ها در فضاي بينابين بصورت معلق ديده شوند. (تصوير15)

ميرميران در پروژه توسعه حرم حضرت معصومه (1378) هم از اين دياگرام استفاده مي‌كند. دياگرام فرم پروژه از دو حجم، يكي بزرگ و ديگري كوچك با فضايی بينابين آنها شكل گرفته است. فضاي بينابين گذري شهري است كه مردم را به‌طرف سمت سايت هدايت مي‌كند. در شكل‌گيري فرم اين پروژه،منابع دیگری مانند: الهام از «موجهايي كه در اثر وزش باد در شن‌هاي كوير و يا آب درياچه پديد مي‌آيد»، و برداشتي از جريان معماري نواري هم تأثير داشته است.

دياگرام مورد بحث در پروژه‌ي سفارت ايران در فرانكفورت (1379) به اوج بیان شكلي خود مي‌رسد. در اين پروژه هم فضاي بينابين به گذری عمومی تبديل‌شده و هم به رابطه ی شهر و معماري توجه ويژه شده است.
سرانجام جالب است بدانيم كه دياگرام فرمي كه ميرميران در اين پروژه‌ها از آن استفاده كرده است در دوره‌ي عيلامي براي سازماندهي معابد استفاده مي شده است. راه موربي كه به درون معبد وارد مي شد ، فضا را به سه قسمت تقسيم مي كرد.
ادامه دارد............:w10:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

- آثار معماري شيردل را هم مي‌توان در سه گرایش شکلی دسته بندی کرد :

1-2 استفاده از دياگرام‌هاي هندسه فولد
شيردل قبل از بازگشت به ايران ،سه پروژه‌ي موفق در عرصه‌ي بين‌المللي طراحي کرد كه همه‌ي آنها اهميت د‌ارند. بحث اصلي در شكل‌گيري فرم اين پروژه‌ها، هندسه ی فولد و سطوحی است که بر هم تا می شوند. شيردل در اين‌باره گفته است : " بحث درباره‌ي نظريه‌ي فولدينگ تقريباً دوسال است كه به‌صورت فعلي مطرح شده است و به‌نظر من از تحولاتي است كه در كار ما و آرشيتكت‌هاي ديگري كه به آن شهرت يافته‌اند، پديد آمده است. همه‌ي پروژه‌هايي كه طراحي كرده‌ايم، در ادامه‌ي يكديگر قرار دارند، تحولي كه خود پايه‌ي تحول ديگري مي‌شود. زماني كه پروژه‌هايي را در لوس‌آنجلس آغاز كرديم و بخصوص طرح كتابخانه اسكندريه، اساس طراحي بر فولدينگ بود، بدون‌آنكه از اين مبحث رياضي كه يك رياضي‌دان فرانسوي پايه‌گذار آن است اطلاعي داشته باشيم.برحسب اتفاق با اين نظريه آشنا شديم و در پروژه‌هاي بعدي با دقت نظر بيشتري نسبت به آن، فضاها را طراحي كرديم. مثلاً در طرح نارا ،كار قبلي را ازنظر فضايي با اين نظريه‌هاي رياضي تطبيق داديم."

به‌نظر مي‌رسد كه طرح تالار همايش نارا44 (1992) بجز هندسه فولد، (دياگرام زين اسبي كه 90 درجه چرخيده است) تحت تاثیر يكي از اسكيس‌هاي اوليه ی پيتر آيزنمن در طرح مجموعه نانوتاني ژاپن (92ـ1990) است. مسئله‌ي ديگري كه در مورد اين طرح مطرح شده است، شباهت ساختار فضايي معابد بوداييبا ساختار فضایی پروژه ی نارا است، كه در اثر مقايسه‌ي دياگرام فرم آنها متوجه اين مسئله خواهيم شد. در مجموع فرم بدست‌آمده بسيار پيچيده و پيشرو بوده كه در سطح بين‌المللي مطرح شده است.

پروژه‌ي ديگري كه در آن از هندسه فولد استفاده شده ، موزه ملي اسكاتلند ( 1992 ) است كه با فاصله زماني اندكي از تالار همايش نارا طراحي شده است. الهام ازعناصر موجود در طبيعت نقش اساسي در بوجودآمدن فرم اين پروژه داشته است.شیردل در مورد این پروژه گفته است:"حجم كلي ساختمان خصوصياتي نظير Great Glen (دره‌اي در اسكاتلند)، كوههاي Grampian، پيچ و خمهاي كالدونيا و سنگ‌هاي ايستاده باستاني و مرموز را تقليد مي‌كند."


2-2 استفاده از دياگرام فرم آثار هنري
شيردل در اين مرحله به مجسمه‌هاي رايمو اوتراینن (94ـ1927) علاقه‌مند شد و در پروژه‌هاي معماري اش از دياگرام فرم آثار اوتراينن استفاده كرد و توانست به پروژه‌هاي موفقي ازلحاظ توليد فرم و فضاي تجربه نشده دست يابد. همچنين جريان معماري نواري- كه محصول دوران پست‌مدرن و نگاه پلورآليستي به جهان هستی است- در اين دوره موردتوجه شيردل بوده است.

به نظر ميرسد در پروژه فرودگاه بين‌المللي امام خميني (1374) شيردل از دياگرام فرم يكي از آثار اوتراینناستفاده كرده و توانسته به خلق فرمي بديع در طرح فرودگاه دست يابد. در اثر مقایسه ی این دو اثر می توان وجوه مشابهی را در آنها دید. كشيدگي در امتداد افق و لایه لایه شدن فضا از مهمترين ويژگي های شكلي اين پروژه است .

پروژه بانك توسعه صادرات ايران (1376) از موفق‌ترين آثار شيردل در اين دوره است كه در طرح آن از دو دياگرام استفاده شده است.ساختار اصلي اين پروژه از كنارهم قرار دادن برش‌هايي از دياگرام Cusp بدست آمده است.اما به‌نظر مي‌رسد دياگرام فرم يكي ديگر از آثار اوتراینن( ( Water Shadow,1980 در شكل‌گيري اين اثر نقش به‌سزايي داشته است. در مجموع فرم نهايي خلق شده از فرم‌هاي بسيار پويا است. به‌گونه‌اي كه پروژه تعداد نامحدودي نما دارد و مسئله‌ي طراحي نما به‌صورت سنتي، در اين پروژه موردنقد قرار گرفته است.

در طرح توسعه حرم حضرت معصومه (1378) به نقش حياط و فضاي خالي آن در مركز توجه می شود. از آنجا كه مركز در فضاهاي معماري ايران دست‌نيافتني است، در اين پروژه هم مركز دست‌نيافتني شده و كل پروژه حول اين مركز و مركز ديگري كه در خارج از طرح قرار دارد، شكل گرفته است.

همچنين به‌نظر مي‌رسد كه در طرح نماهاي داخل حياط و نحوه‌ي قرارگيري گنبد در حجم بنا از دياگرام فرم يكي ديگر از آثار اوتراینن( ( Light Ship,1978 استفاده شده است. اما نكته‌ي قابل‌توجه در اين پروژه نسبت به پروژه‌هاي ديگر اين دوره، نقدي است كه به دياگرام فرم معماري‌هاي گذشته وارد شده است. دياگرام معماري‌هاي قبل از معماري مدرن «فرم بر روي زمين» بود، در دوره معماري مدرن« فرم بر فراز زمين»دياگرام غالب شد و اما در دوره معاصر، دياگرام «فرم از زمين» مطرح شده است كه در اين پروژه‌ شيردل به اين دياگرام معماری معاصر توجه کرده است.

3-2 استفاده از دياگرام فرم بدون مركز
شيردل در پروژه‌هاي اخيرش نوعي بازگشت به معماري ايران را تجربه كرده است. سازماندهي فرم در اطراف يك تهي، ساختاري است كه منشاء شكل‌گيري مساجد ، مدارس و خانه‌هاي بسياري در معماري ايران بوده است. البته این سازماندهي، كه شيردل حول تهي مطرح مي‌كند،بسيار پيچيده‌تر است و با خود مفاهيم معماري معاصر را به‌همراه دارد. ــ مانند طرح توسعه حرم حضرت معصومه كه به آن اشاره شد ــ او در پروژه مجموعه مسكن استيجاري يزد (1379) از اين سازماندهي استفاده كرده و دو فضاي خالي عظيم را در مجموعه قرار داده و با شبكه راههاي شيب‌دار و پيوسته‌اي، سطوح مختلف پروژه را سازماندهي مي‌كند.
او در اين باره گفته است : «سازماندهي فضايي عناصر سايت در اطراف يك تهي صورت مي‌گيرد و اين خود استعاره‌اي است از اينكه در بافت شهرهاي ايران ما نومنتاليسم مورد نقد قرار گرفته و مركز وجود ندارد

نكته‌ي ديگري كه شيردل همواره بدان توجه دارد- و در کار میر میران هم به آن اشاره شد- ، رابطه ی شهر با طرح معماري پروژه است، كه در اين پروژه باعث به وجود آمدن راهي عمومي شده است كه از بین ساختمان های موجود حرم و پروژه ی شیردل مي‌گذرد وگذرهاي اطراف را به هم متصل مي كند .
پروژه ديگري كه به دقت بحث رابطه ی شهر با معماری و دياگرام فرم از زمين در آن مطرح شده است، سفارت ايران در برزيل (1380) است. ساختار پروژه از كنارهم قرارگيري سه‌فرم با سه‌كاربري مشخص بوجود آمده است، كه به‌نظر مي‌رسد علاوه بر ساختار فضايي باغ ايراني، تحت تأثير دياگرام فرم خانه‌ي شماره 10 جان‌هيدك هم مي‌باشد. سه گذر طراحی شده در طرح، حول يك تهي به‌هم مي‌پيچند و فضايي خالي را در دل حجم پروژه بوجود مي‌آورند. ارتباط اين خاليِ معلق به‌طور آگاهانه با زمين قطع شده است و درمجموع با اين پروژه، شيردل بيشتر به هدف اصلي‌اش كه همانا خالي‌كردندر معماري است، نزديك شده است. سرانجام شيردل در طرح مركز فناوري نهاد رياست‌جمهوري (پاييز 1380) دوباره به فضاي خالي در مركز روي مي‌آورد و فضاها را حول یک تهي سازماندهي مي‌كند. نکته ی قابل توجه پس از مطالعه ی آثار شیردل، دسته بندی خود او از پروژه هایش است. -که به دسته بندی نگارنده بسیار نزدیک است- او آثارش را به چهار دوره تقسیم می کند: " 1.پروژه اول معماری 2. پروژه دوم معماری 3. پروژه سوم معماری 4. پروژه چهارم معماری."
ادامه دارد...........:w10:
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

رويكرد شكلي به معماري هادي ميرميران و بهرام شيردل

نتيجه گیری
در مجموع از این مقاله می توان به نتایج زیر دست یافت:
1. میرمیران و شیردل در فرایند طراحی معماری،از یک دیاگرام فرم به عنوان نقطه ی آغاز طرح استفاده می کنند.این روش شاید اولین بار توسط مارسل دوشان ابداع شده باشد.دوشان هنگامی که با دخل و تصرف در مونالیزای داوینچی اثری بنام L.H.H.O.Q. تولید کرد،آغازگر راهی بود که تحت عنوان حاضر-آماده (Ready-Made) معروف شد و شاید بتوان استفاده از دیاگرام فرم آثار موجود را در معماری میرمیران و شیردل در ادامه ی کار دوشان قرار داد که در نوع خود روش بسیار مطرحی در طراحی معماری معاصر محسوب می شود. به عنوان نمونه میتوان به استفاده ی رم کولهاس از دیاگرام فرم ویلا ساووا ی کوربوزیه در پروژه ی ویلا دال آو اشاره کرد.

2. میرمیران بیشتر بر فرم و ویژگی های تندیسگونه ی آن تاکید می کند و این ویژگی باعث به وجود آمدن شباهت هایی در کل کارهای سه دوره ی مورد بحث این مقاله شده است و از این جهت شاید بتوان کارهای او را با کوربوزیه مقایسه کرد که همواره یکی از دغدغه های او هم فرم تندیسگونه ی پروژه بود (مانند نمازخانه رنشان).

3. شیردل به فضا و روابط فضایی بین احجام توجه می کند و به همین دلیل در هر دوره فرمی که تولید می کند ،دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به فرم های قبلی است و از این جهت می توان آثار او را با جان هیدک مقایسه کرد،که دغدغه ی فضا و روابط فضایی بین احجام را داشت (مانند پروژه ی ماسک برلین).

4. با دقت در روند شكل‌گيري آثار معماري اين دو معمار ‌ مي‌توان بازگشتي به معماري ايران را در آثار متاخر آنها مشاهده كرد. میرمیران با کاستن از فرم و افزودن به فضا(حرکت از ماده به روح) و شیردل با توجه به فضای خالی در مرکز به دنبال برقراری ارتباط با معماری ایران هستند که هر دو روش حرکتی در جهت پیشبرد معماری ایران در عرصه های بین المللی است.

 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خودمم وقتی اولین بار دیدم تعجب کردم :huh:داخل منبعش اینطوری نوشته شده,اماتوی مجله معمار ش37هم این موضوع اشاره شده ,من به صورت خلاصه شده اینجا می ذارم.
شهر شیراز دارای ساختاری خاص است این ساختار تشکیل شده از محدوده شهر قدیم که ابنیه تاریخی را هم در خود دارد و از شمال بوسیله راهی به دروازه قران منتهی میشود ، دو راه شرقی – غربی که جهت اصلی توسعه فعلی شیراز را تشکیل می دهند
باغها که از باغ دلگشا در شمال شرقی شروع میشوند و با باغهای جهان نما – باغ تخت – ارم – خلیلی – عفیف آباد ( گلشن) و جنت در یک امتداد تا جنوب غربی شهر ادامه پیدا می کند . از نظر موقعیت جغرافیایی و وضعیت توپوگرافیک هم باید توجه داشت که شهر شیراز در میان دو رشته کوه در شمال و جنوب تشکیل شده و در حال حاضر در حال توسعه روی کوهپایه هاست
پروژه با محل در نظر گرفتن ، محل قرارگیری ، مقیاس و برنامه آن جزئی از ساختار شهر شیراز خواهد بود . سایت پروژه روی تقاطع امتداد باغهای شیراز و خیابان قصرالدشت واقع شده است و از نظر متراژ بنا ارتفاع و حجم ساختمانی در شیراز همانندی ندارد.
همچنین از اهداف اصلی مطرح کردن این پروژه ایجاد نمادی برای شهر شیراز بوده است به همین پروژه می بایست در یک ارتباط فضایی با دیگر ساختار اجزای شهر قرار میگرفت . برای ایجاد رابطه میان پروژه و اجزای ساختار شهر مورد اشاره در دیاگرام شهر شیراز یک باغ در طبقه پنجم پروژه طراحی شده که رابطه میان باغ عفیف آباد و باغ خلیلی را تقویت میکند .
فضای باز میان دو برج در امتداد خط میان دروازه قرآن و دروازه بوشهر جهت یابی شده است و همچنین امتداد پل اتصال دو برج رو به گشودگی میان ساختمان خوابگا های دانشگاه قرار میگیرد.
باغ با توجه به قرار گرفتن در ارتفاع 25 متری از سطح زمین و مساحت 2500 متر مربع عمده ترین مکان شهری در پروژه است . سکوی نظاره هم به دلیل ارتفاع زیاد و اشراف به شهر مکان مناسبی برای مراجعات عمومی است
سیرکولاسیون این فضاهای متناوب به صورت یک لوپ باز طراحی شده که از خیابان شروع می شود و پس از طی همه فضاها مجددا به خیابان برمی گردد بنابراین مخاطب میتواند در صورت تمایل بدون مواجه شدن با فضاهای مسکونی و تجاری تنها از فضاهای عمومی استفاده کند
کانسپت عملکردی پروژه به صورت یک ساختمان چند منظوره متشکل از تعداد زیادی واحد های مسکونی و تجاری تعریف شده است . اصلی ترین مسئله در طراحی ایجاد یک معماری یکپارچه برای قرار دادن این واحد های تجاری و مسکونی در کنار فضای عمومی پروژه بوده است برای ایجاد این معماری ، یک تیوپ بسته با پایه z شکل بر روی زمین که با برجها در جهت عمودی امتداد پیدا میکرد و در بالا به هم متصل می شد طراحی شد .
سپس فضاهای عمومی به صورت یک تیوپ باز در فضای خالی تیوپ اول قرار گرفت به این ترتیب تمام دسترسی های عمودی به واحد های تجاری و مسکونی از درون فضای عمومی تامین میشود . اما باغ به کمک تغییر آتریومها و تبدیل شدن آنها به یک آتریوم که باعث بوجو آمدن پیچشی در محورعمودی و ارتباط فضای کف آتریومها به کف باغ می شود، در مسیر حرکت فضاهای عمومی قرار می گیرد.
در طراحی ساختمان های تجاری معمولا هدف رسیدن به حداکثر متراژ بر روی یک قطعه زمین است که بوسیله ی سیستم تراکم ممکن می شود
مساله قابل اهمیت و تامل در پروژه شیراز این است که طراح این ساختمان از نظر تیپ ساختمانی به صورت برج در نیامد و با توجه به ساختار شیراز و فضای غنی فرهنگی این شهر تیپ ساختمانی جدیدی به عنوان آلترنایتو برج مطرح شد.
از این روست که من تصور میکنم این معماری منحصر به شهر شیراز می باشد و شاید نتیجه ای نمادین برای شهر ایجاد کند.
کارفرما:مجتبی محمد پور مطلق آزما
معمار :بهرام شیر دل
مدیر پروژه:علی کرمانیان
سازه :سید رسول میر قادری
معمار مسئول:کاوه نجفیان
 
آخرین ویرایش:

Reza.P

کاربر فعال
معرفی چند تن از معماران برجسته ی ایران

معرفی چند تن از معماران برجسته ی ایران

کامران دیبا





کامران طباطبايی ديبا از معماران صاحب سبک در معماری مدرن و معاصر ايران است که همه ی علاقه مندان به هنر، در اين سرزمين، با سازه های معروف او ( موزه هنر های معاصر تهران ، فرهنگستان و پارک نياوران ، فرهنگسراو پارک شفق و...) آشنا هستند. ديبا پسرعموی ملکه ی سابق ايران ( فرح ديبا ) نيز هست.

* متولد سال ۱۳۱۷ تهران
* فارغ التحصيل رشته معمارى و شهرسازى دانشگاه هاروارد واشنگتن۱۹۶۳
* شركت در نمايشگاه نقاشى بى ينال ونيز ۱۹۶۱
* شركت درنمايشگاه نقاشى بى ينال پاريس ۱۹۶۳
* برپايى نمايشگاه نقاشى در گالرى رئاليته آمريكا ۱۹۶۲
* شركت در دومين كنگره معمارى ايران ۱۳۵۱
* بنيانگذار دفتر مهندسين مشاور داض (قبل ازانقلاب)
* شركت درمسابقه معمارى بنياد آقاخان و دريافت جايزه به خاطر معمارى شهرك شوشتر
*


طراحى و اجراى آثارى چون موزه هنرهاى معاصر تهران، پارك و فرهنگسراى شفق، دفتر مخصوص ملکه ایران، پارك وفرهنگسراى نياوران، منزل مسكونى (موزه) پرويز تناولى، نمازخانه جنب موزه فرش، مسجد جندى شاپور، شهرك شوشتر، ويلاى «پيرونه» (اسپانيا)، ويلاى «اسپارتينا» (اسپانيا) و چندين اثر ديگر در ايران و اروپا و آمريكا ۱۳۸۳- ۱۳۴۵
*
اقامت دائمى در اسپانيا در سال هاى پس ازانقلاب

يكى از مراكز فرهنگی و هنرى كه در چندسال اخير بسيارمورد توجه و بازديد قرار گرفته و رفته رفته به كاربرى اصلى خود نزديك شده، موزه هنرهاى معاصر تهران است كه بخش بزرگى از جذابيت آن، به بناى ماندگار آن مربوط مى شود.

اين ساختمان در تهران خويشاوندان ديگرى نيز دارد كه با كمى دقت از ساير سازه هاى مطرح و معروف متمايز مى شود.
"دفتر مخصوص " ملکه ی ایران در سال هاى پيش از انقلاب، فرهنگسراى نياوران و منزل (موزه) «پرويز تناولى» (درنياوران) از ديگر بناهايى هستند كه خيلى سريع و با صراحت هم خونى خود را با موزه هنرهاى معاصر بازگو مى كنند. بالان بناهاى نامبرده و پايين همه آنها تنها نام و امضاى يك نفر وجوددارد، كه آن هم «كامران ديبا» ازمعماران مدرن ايران و يكى از چهره هاى شاخص نسل دوم معمارى معاصر ماست.

لازم به ذکر است که در چند سال اخیر اکثر کارهای این معمار زبر دست ایرانی و تحصیل کرده تحریف شده است که این موضوع باعث شده تا گاه و بی گاه کامران دیبا انتقادهای شدیدی نسبت به اخلاق در معماری ایرانی داشته باشد.

........................................................................................................................................................





هوشنگ سیحون

معمار مقبره ها و یادها


مهندس هوشنگ سيحون، معمار و طراح

* متولد سال ۱۲۹۹ تهران
* فارغ التحصيل دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران
* دانش آموخته دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) درمعمارى
* رئيس دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران يك دوره
* تدريس معمارى در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران
*
عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى ايران و كميته بين المللى «ايكوموس» (وابسته به يونسكو) پيش ازانقلاب
*
چاپ ۳ كتاب معمارى سيحون، نگاهى به ايران (نقاشى هاى سياه قلم) و (نيم قرن آثار معمارى ونقاشى سيحون)
* برگزارى نمايشگاهى مشترك با« پابلوپيكاسو » و « سالوادور دالى» در ماساچوست آمريكا ۱۹۷۲
* شهروند افتخارى فرانسه
* تهيه فيلمى درباره آرامگاه بوعلى سينا به كارگردانى اميرشمخانى
* داراى نمايشگاه دائمى در كلكسيون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و بركلى
* طراح و اجراى تعدادى از مهم ترين بناهاى يادبودى و صنعتى و شخصى درايران مانند آرامگاه بوعلى سينا (همدان)، مقبره عمرخيام نيشابور، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره كمال الملك، بانك سپه تهران و...

مهندس هوشنگ سيحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسيقى به دنيا مى آيد. پدر بزرگ او ميرزا عبدالله بنيانگذار موسيقى سنتى و معروف به پدر موسيقى سنتى ايران بوده است و مادرش مولود خانم از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده ياد احد عبادى كه دايى سيحون به حساب مى آيد. او بعد از راهيابى به دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت آندره گدار (رئيس اداره باستان شناسى وقت ايران) براى ادامه تحصيل راهى پاريس و دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعليم اوتلو زاوارونى به تكميل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دكتراى هنر مى رسد.
مهندس سيحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سينا (همدان ) پروژه هاى زيادى را طراحى و اجرا مى كند كه از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخيام (نيشابور)، مقبره كمال الملك (نيشابور)، مقبره و موزه نادرشاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى، موزه توس (مقبره فردوسى )، كارخانه نخ ريسى كوروس اخوان، كارخانه آرد مرشدى، سازمان نقشه بردارى كل كشور، بانك سپه (توپخانه )، مجتمع آموزشى ياغچى آباد ، سينما آسيا، سينما سانترال، كارخانه كانادادراى (زمزم فعلى ) در تهران و اهواز ، كارخانه يخ سازى كورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ويلاى خصوصى براى شخصيت هاى مشهور آن زمان اشاره كرد كه تقريباً همه به اقتضاى كانسپتى كه داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشكيل شده اند و آموزه هاى كلاسيك بوزار پاريس در آنها پياده شده است.

مهندس هوشنگ سيحون بيش از دو دهه است كه در ونكوور (كانادا) زندگى مى كند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعليم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از كشور براى او برگزار مى شود.

نخستين اثرى كه مهندس سيحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سيناى همدان است كه طرح آن در ۲۵سالگى و هنگام تحصيل در دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) ارائه مى دهد و درمسابقه اى كه « انجمن آثار ملى» آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سينا از سوى يونسكو برپا مى كند، جايزه اول را به دست مى آورد. جايزه اى كه ساختن مقبره بوعلى سينا بود و ساختمانى كه در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پايان رسيد. وقتى سال گذشته و در يك گفت وگوى اختصاصى از مهندس سيحون پرسيدم كه: چطور آن همه عبارت پراكنده ونمادها ونمودهاى تاريخى هم روزگار را دريك ساختار پلى فونيك گنجانديد، كه در نهايت از آن يك صداى اركسترال و هماهنگ به چشم و گوش بيننده برسد؟ » اوپاسخ داد: « آرامگاه بوعلى تنها يك آرامگاه يا مقبره نيست، بلكه آرامگاه يا مقبره جزئى ازكل است كه يادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شكلى وچه از نظر عددى، از راه نماد و سمبل، شخصيت بوعلى را بيان كنم. و اين موضوع در ايران يا ساير جاها معمول نبوده است. شكى نيست كه براى هماهنگ كردن اين عناصر ممارست و پيگيرى ومطالعه فراوان لازم است كه در موقع خود سعى كرده ام كوتاهى نكنم. پس با يك نوع دانش فراگير در تركيب و تلفيق اين عناصر كوشش خود را به كار برده ام تا چيزى به دست بيايد كه در برابر ديد شما است. اين را هم بگويم كه در تمام كارهايم جزئيات، هر قدر بى اهميت، از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است.

او همچنين به اين پرسش كه « اگر مى خواستيد با همان روحيه به معمارى بپردازيد و مجبور به ترك ايران نمى شديد، پروژه بعدى تان چه بود وچه مى توانست باشد؟ چنين پاسخ مى دهد: در پاسخ اين سؤال بايد بگويم كه موضوع يا پروژه خاصى مورد توجهم نيست. اما آنقدر ايده ها و حجم ها و شكلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حركت است كه گفتنى نيست و متأسفم چرا امكان پياده كردن آنها روى خاك كشورم مقدور نيست. حيف و صدحيف.
اين اواخر و بعد از دو دهه سكوت و سردرگمى، پيشنهادهايى دوباره به مهندس سيحون شد كه به ايران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال ديگرى بپردازد كه او هرگز قبول نكرد و فكر كردن به ايران در غربت را به كلنجار رفتن درخاك كشورش ترجيح داد. يكى از آن پروژه هايى كه خود من واسطه پيشنهاد آن به اين مهندس ارجمند شدم، پيشنهاد طراحى موزه اى با روحيه ساختمانى آرامگاه بوعلى سينا در همدان بود كه پذيرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حسن اجراى طرح كرد، كه اين بار پيشنهاد دهندگان نپذيرفتند و بهانه آوردند!
وقتى از مهندس سيحون پرسيدم كه آيا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى يك شهروند ايرانى مى دانيد يا نه؟ و آيا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى اين كشور برايتان مهم و جالب هست يا نه؟ او در پاسخ به اين آخرين پرسش ام چنين مى گويد: افتخار مى كنم كه ايرانى هستم و افتخار مى كنم كه درموقع تولد، ايران عزيز به من اين امكان را داده است كه پايم را روى خاك مقدسش بگذارم. هيچ گله اى از هيچ كس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمير من بوده است.


يكى از مهمترين رويدادها در زندگى هنرى مهندس سيحون كه دائم روى آن تأكيد مى شود، نمايشگاه هاى مشترك سيحون و پابلو پيكاسو غول هنر قرن بيستم است. در نخستين نمايشگاه مشترك اين دو هنرمند كه در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى مهرشاه برگزار مى شود، تنها يك بشقاب سراميك خريدارى شده از آثار پيكاسو به نمايش درمى آيد و باقى آثار مربوط و متعلق به سيحون است. برگزارى چنين نمايشگاه به اصطلاح مشتركى و آن هم با چنين عنوانى شايد در تاريخ هنر جهان بى سابقه بوده باشد! داستان نمايشگاههاى مشترك سيحون وپيكاسو به همان نمايشگاه معروف ختم نمى شود و بار ديگر در ماساچوست آمريكا و اين بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در اين نمايشگاه انگار برخى از منتقدان آمريكايى چنان كه مى گويند از كلاف هاى سردرگم سيحون و بافه هاى خط او استقبال مى كنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به ياد ماندنى ياد مى كنند.

مطلب فوق از روزنامه ایران ۱۰ دی ۱۳۸۳ برداشت شده است.

نگاهی به کارنامه هوشنگ سیحون :

سال‌هاي 1328 - 1333

منزل و مطب دكتر فرهاد، منزل آقاي بابك، ساختمان پست فشار قوي، ساختمان اداري مركز برق، منزل سرلشكر فيروز، دفتر هوشنگ سيحون و خوابگاه‌ها و گاراژهاي آتش‌نشاني در تهران و ساخمان آرامگاه بوعلي در همدان.

سال‌هاي 1332 - 1335

منزل آقاي شيبان (دروس)، منزل آقاي محمدي (تپه اماميه)، منزل آقاي مقدم (تپه اماميه)، سازمان نقشه‌برداري كل كشور (جاده قديم كرج)، آرامگاه نادر (مشهد)، كارخانه يخ‌سازي و ريسندگي كورس (جاده شهر ري)، كارخانه كانادادراي (خيابان آزادي)، پرورشگاه كودكان (خيابان وليعصر)، سينما آسيا (خيابان جمهوري)

سال‌هاي 1335 - 1340

سينما سانترال (تهران)، كارخانه كانادادراي (آبادان)، لابراتوار عبيدي و شركا (جاده قديم شميران)، منزل آقاي بشارت (الهيه)، منزل آقاي فرازيان (زرگنده)،‌منزل دكتر كاظمي (شميران)، منزل خانم ابتهاج (زعفرانيه)، مجموعه ويلاهاي آقاسي‌پور (پاسداران)، منزل آقاي هدايت (دروس)، مجموعه ويلاهاي ايپك چي (حصارك)، كتابخانه مجلس شوراي ملي با همكاري محسن فروغي، كيقباد ظفر بختيار و علي صادق، آرامگاه خيام (نيشابور)، آرامگاه كمال‌الملك (نيشابور)

سال‌هاي 1340 - 1345

تجديد بناي آرامگاه فردوسي (طوس)، بناهاي اطراف آرامگاه فردوسي (طوس)

سال‌هاي 1345 - 1350

منزل دولت‌آبادي (نياوران)، ساختمان مركزي بانك سپه (تهران)، منزل سيحون (دروس)، مجتمع آموزشي فرح (جاده آرامگاه)، ضلع جديد بيمارستان ميثاقيه (تهران)


از سال 1350 به بعد

بازارچه ميرچخماق (يزد)، منزل سيحون (در كلكان در راه شمشك)

2 شاهکار هنری ایشان (به همراه صدای امریکا)

1.آرامگاه حکیم عمر خیام 2. آرامگاه کمال الملک

........................................................................................................................................................

سید هادی میرمیران



سيدهادي ميرميران به سال ۱۳۲۳ در قزوين به دنيا آمد. در سال ۱۳۴۷ از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.

فعاليت حرفه اي اين هنرمند معمار تقريباً به سه دوره مساوي تقسيم مي شود :

*
در فاصله ۱۳۴۷- ۱۳۵۷ او در شركت ملي ذوب آهن ايران، در اصفهان سرپرست كارگاه معماري واحد طراحي و شهرسازي بوده و مسئوليت تهيه و اجراي طرح هاي متعددي را در زمينه مجموعه هاي مسكوني، بناهاي عمومي و طرح هاي شهري در شهرهاي جديد الاحداث پولادشهر، زيرآب و زرندنو به عهده داشته است.
*
از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ ضمن ادامه فعاليت در ذوب آهن، با شركت خانه سازي ايران و اداره كل مسكن و شهرسازي اصفهان همكاري كرده است.
در شركت خانه سازي ايران مسئوليت سرپرستي واحد طراحي و در اداره كل مسكن و شهرسازي اصفهان مسئوليت تهيه طرح جامع شهر اصفهان و «طرح منطقه شهري اصفهان» با او بوده است. او در اصفهان براي اولين بار- در حوزه رسمي شهرسازي كشور- مفهوم «منطقه شهري» را به طور جدي مطرح كرد و با ارائه بسيار درخشان طرحي موفق، در فرآيندي سخت و طولاني از جلسات بررسي و تصميم گيري در كميته فني شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، توانست ضرورت توجه به مناطق شهري، كشور را به منزله عرصه هايي مشخص، مجزا و مستقل در «حوزه مديريت و برنامه ريزي شهري» نشان دهد.
*
از سال ۱۳۶۷ نيز ميرميران به عنوان مؤسس و مديرعامل شركت مهندسان مشاور نقش جهان پارس به كار در زمينه شهرسازي و معماري ادامه داد. طي اين دوره تهيه طرح هاي متعدد شهري به ويژه چند طرح بسيار موفق براي احياي مجموعه كريمخاني شيراز، احيا و بهسازي مجموعه ميدان كهنه و مسجد جامع عتيق اصفهان و بدنه سازي خيابان چهار باغ اصفهان و نيز شركت پيگير و فعالانه او در تمامي مسابقات مهم معماري داخلي- و يك مسابقه بين المللي- و موفقيت چشمگير او در اغلب اين مسابقات به عنوان برنده، همچنين كسب رتبه اول جايزه بزرگ معمار سال ۱۳۸۲ براي ساختمان كانون وكلاي تهران و رتبه دوم جايزه معمار سال ۱۳۸۰ براي مجتمع فرهنگي- ورزشي رفسنجان و دريافت نشان فرهنگ و هنر او را به عنوان چهره شاخص و سرشناس معماري و شهرسازي معاصر ايران مطرح كرد.


مرحوم ميرميران معماري ايران را يكي از برجسته ترين هاي تاريخ معماري جهان مي دانست و علاقه وافري به اين معماري داشت. او در يكي از گفت وگوهايش در اين باره گفته است: «من شيفتگي زيادي به معماري ايراني دارم و براي آن ارزش بسياري قائلم. معتقدم در تاريخ معماري جهان، اگر معماري ايران يكي از برجسته ترين اجزا نباشد، از برجسته ترين هاست. چون اولاً تداوم دارد. يعني معماري ايران در دوران قبل از هخامنشيان تا اواخر دوره قاجار به هم پيوسته است. قطع و انفصال ندارد. در همه اين دوره ها هم نمونه هاي مهمي داشته كه در تاريخ معماري جهان اثر گذاشته است. مثل تخت جمشيد، ايوان مدائن، مقبره سلطانيه و ...
... بشر بايد بتواند به هنر معماري دلخوش باشد. معماران هم بايد چيزهايي بسازند كه دلخوشي بياورد... معماري معمار مهم است، باقي امور را ديگران هم مي توانند انجام دهند. لوكوربوزيه حتي كشتي هم طراحي مي كرد.
ويژگي او اين بود كه هميشه تلاش مي كرد چيز جديدي به وجود آورد، چيز تازه اي خلق كند. ما بايد همين را از او ياد بگيريم.بيشتر از معماري لوكوربوزيه بايد معماربودن را از او ياد بگيريم.

ايرج اعتصام در روز مراسم تشييع پيكر مرحوم ميرميران تأكيد كرد كه عشق و احترام ميرميران به ارزش هاي معماري گذشته ايران همواره در تمام گفتارها و آثار او منعكس بود. به اعتقاد ميرميران، ضروري است روح و روحيه معماري گذشته ايران را با پيشرفت فني روز عجين كرد. او عاشق معماري بود و زندگي اش را وقف معماري كرد. ميراث تئوري و عملي به جاي مانده از ميرميران بايد حفظ شده و گسترش يابد.جليل حبيب اللهيان نيز گفته است: ميرميران تنها چهره اي ماندگار در فرهنگ و هنر ايران نيست، بلكه نمونه اي از استقامت و پايداري در برابر بيماري و مرگ بود. مصادف شدن روز معمار با نام هادي ميرميران، اين روز را جاودانه تر كرد.
بهرام فريور صدري نيز هادي ميرميران را معمار ايراني مي ني ماليستي دانست كه مشخصه هاي ايراني را در كارهايش عيناً اجرا مي كرد و كارهاي دقيق، بديع و تازه ارائه مي داد. به اعتقاد صدري، جامعه حرفه اي به ميرميران بدهكار است تا كارهاي او را تحليل كند.
عليرضا قهاري رئيس انجمن مفاخر ايران تأكيد كرده است كه انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت دائمي فرهنگي ايران و نيز تأسيس موزه ملي معماري، دو پيشنهاد اساسي و مهم ميرميران در روزهاي پايان حياتش بوده است. مهندس ميرميران به جمعيت، انجمن، شهر و استان خاصي تعلق ندارد، بلكه او يك معمار ملي است، با ايده هاي شرقي و پشتوانه باشكوه معماري فاخر و اصيل ايراني. انجمن و دوستداران ميرميران، تنديسي از اين معمار فرهيخته را تهيه مي كنند.


زنده ياد مهندس هادي ميرميران پس از گذران يك دوره بيماري صعب العلاج در بيمارستاني در آلمان درگذشت. روحش شاد و يادش تا ابد گرامي باد.

سخنانی از سید هادی میرمیران اگر از معماری امروز جهان استفاده نکنیم، از قافله‌ی تمدن عقب مانده‌ایم...
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
هادی میرمیران واثارش

هادی میرمیران واثارش

بیوگدافی هادی میرمیران

سید هادی میرمیران متولد 1323 در قزوین ،در سال 1347 در رشته معماری از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران با اخذ رتبه اول فارغ التحصیل شد.
فعالیت های حرفه ای او به سه دوره تقسیم می گردد:
- از سال 1347 تا 1357 مسئول کارگاه معماری واحد طراحی و شهر سازی شرکت ملی ذوب اهن ایران
- از سال 1358 تا 1367 سرپرست واحد طراحی شرکت خانه سازی ایران به مدت یک سال و سرپرست واحد طراحی طراحی اداره کل مسکن و شهر سازی استان اصفهان
- از سال 1367 (سال پایه گذاری مهندسین مشاور نقش جهان پارس)تا فوت مدیر عامل و مدیر طراحی شرکت مهندسین نقش جهان پارس
سوابق اموزشی و فرهنگی
- مدرس دانشگاه معماری دانشگاه علم و صنعت ایران از سال 1370 تا 1374
- مدرس دانشکده های معماری دانشگاه ازاد اسلامی تهران،شیراز و همدان و قزوین از سال 1374 تا کنون
- سخنرانی های مختلف درباره معماری و شهر سازی

برای دیدن البوم عکس های استاد به این لینک مراجعه کنید.
http://www.mirmiran-arch.org/fa/pictures.aspx
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
سر کنسولگری جمهوری اسلامی ايران در فرانکفورت - آلمان - 2000

بنای سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت از ورای یک دیوار بلند شیشه ای رویت می شود.این نحوه حضور بنا انعکاس روح فرهنگ ومعماری خیال انگیز ایران است.
سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت

موقعیت زمین ،این فکر را پیش اوزد که فضای خیابان و پارک به عنوان دو فضای عمومی شهری به یکدیگر متصل گردد و از درون بنای سرکنسولگری عبور کند.این فضا را «گالری ایران» نامیدیم ،که در ان رفت و امد افراد ازاد است و در ان عناصری از ایران مانند کتاب ها ،پوسترها،کارهای هنری و نظایر ان عرضه می گردد.این گالری بنا را به دو بخش اصلی تقسیم می کند:یکی برای فعالیت های ساده روزمره مانند گرفتن روادید،و دیگری برای فعالیت های رسمی و دیپلماتیک سر کنسولگری.فضای فعالیتهای ساده روزمره ارتباط قوی فضایی و بصری با گالری دارد و اینها به نوعی یکی تلقی می شوند و فضای اصلی سر کنسولگری از طریق شیشه های کدر از فضای گالری جدا شده است.
حجمی سنگی فضاهای مربوط به دو بخش سرکنسولگری را شکل می دهد و با اتصالی که دو حجم مذکور در طبقه اول از روی گالری دارند،وحدت و یکپارچگی حجم سنگی فراهم می شود.
بخشی از این حجم که در برگیرنده فضاهای مربوط به فعالیت رسمی و دیپلوماتیک سرکنسولگری است،در پشت دیوار بلند شیشه ای که نمای سرکنسولگری را در خیابان می سازد قرار می گیرد و بخش دیگر عریان باقی می ماند.
یک سقف شیشه ای که بخش اصلی سرکنسولگری را پوشش می دهد سطح پارک را به لبه بالای بنا متصل می کند و با نرمی موجب در امیختن و یکی شدن فضای سرکنسولگری و پارک می گردد.
نوار عریض و کم عمقی از اب در طول جنوبی ساختمان عبور می کند که بخشی از ان در زیر سقف شفاف شیشه ای و قسمت دیگر در مجرای ازاد است.این امر ضمن لطیف کردن فضای سرکنسولگری،موجب انعکاس زیبای احجام ان می گردد.
در مجموع ساختمان سرکنسولگری سبک و شفاف است و از احجام ازاد و معلق سنگی و سطوح بزرگ شیشه ای فضای رویایی و خیال انگیز را پدید می اورد،ضمن انکه در ان از بالاترین سطح فن اوری نیز بهره گرفته شده است و این کاملا درست ایده اولیه طرح است که می خواست بنا ترکیب موزونی از روح فرهنگ و معماری ایران و فن اوری پیشرفته المان باشد.


[فیلم سخنرانی مهندس میرمیران]

منابع:
http://sepanta106.persianblog.ir/post/26
http://www.mirmiran-arch.org/fa/Content.aspx?PId=12

 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
طرح توسعه مجموعه حرم مطهر حضرت معصومه (س) - قم - 1999
توسعه مجموعه حرم مطهر حضرت معصومه (س) بر اساس برنامه ارائه شده توسط کارفرما در زمينی به مساحت 19000 مت مربع در ضلع جنوب غربی مجموعه صورت می گيرد. سطح زيربنای مجموعه جديد بالغ بر 27600 متر مربع پيش بينی شده است که عنصر اصلی آن مسجد بزرگی است که مساحت آن 12000 متر مربع می باشد. اين طرح توسعه وزارت مسکن و شهرسازی در تابستان سات 1378 به مسابقه گذارده شد و مهندسين مشاور نقش جهان-پارس در اين مسابقه شرکت کرد. در طرح ارائه شده توسط اين مهندسين مشاوربه سه نکته اصلی اشاره شده است :
1- سازمان فضايی مجموعه جديد و چگونگی اتصال آن به مجموعه موجود حرم
2- خصوصيات معماری مجموعه جديد
3- چکونگی طرح مسجد
اساس نظريه طرح بر آن است که: تنوع شکل ها، رنگ ها، احجام و فضاهای موجود مجموعه حرم مطهر اقتضا می کند برای حفظ و حراست قداست و ارزش معماری مجموعه، در توسعه آن يک معماری آرام، افقی ، کم ارتفاع ويک رنگ به کار گرفته شود و از به کارگيری فرم ها و احجام سنگين و عظيم و خصوصا تقليد فرم ها و احجام مجموعه موجود در توسعه آن جدا احتراز گردد و در توسعه مجموعه بنيان نوعی از معماری گذارده شود که توسعه نوين شهر قم را پايه گذاری ميکند .



مجتمع ورزشی رفسنجان
ساخته شده،شروع طراحی1373،پایان ساخت 1380

مجموعه ورزشی رفسنجان یکی از سه ساختمان مجتمع فرهنگی-ورزشی رفسنجان است که در زمین ذوزنقه قائم الزاویه ای به مساحت حدود 7500 متر مربع در غرب مجموعه فرهنگی-ورزشی رفسنجان واقع شده است.
بنا دارای دو بخش اصلی:استخرهای سرپوشیده و روباز و سالنهای ورزشی ژیمینازیوم،اسکواش،بدمینتون و سالن چند منظوره است.

معماری مجموعه از معماری یخچال های قدیمی منطقه کرمان،که نمونه ای از انها هنوز هم در رفسنجان وجود دارد الگو گرفته و توانسته ان را با عملکرد و شیوه ساخت امروزین سازگار کند.

مجتمع همانند ترکیب فضایی یخچالهای سنتی از یک بخش غیر شفاف یعنی گنبد مخروطی شکل و یک بخش شفاف شامل یک دیوار بلند و یک سقف شیشه ای مورب گسترده بر روی استخر تشکیل شده است.سقف شیشه ای شیبدار تعبیری از سایه دیوار یخچال است که تجسم فضایی یافته است.
این دو جلوه خارجی متضاد درون را به هم متصل و با هم یکپارچه می کند و دیوار بلند و کشیده تکیه گاه سقف استخر پس از ایفای نقش مفهومی خود در تکمیل معماری،از مرکز مخروط شروع می شود و با گستردن چادری بزرگ و شفاف بر روی زمین، بازوی خود را در پاسخ به انحنای مخروط خو می کند و می بندد.این سقف شیبدار که با نوارهای با رنگ روشن و تیره به صورت مایل به سمت بالا به اوج می رود که هم نمای بیرونی سقف را از حالت یکنواختی و یک رنگی و افقی بودن در اورده و هم عملکرد سقف را به خوبی اجرا کرده است.
سازه این سقف شیبدار از نوع سازه های نوین-space frame - است که از داخل استخر حالتی سبک و شفاف توسط نوارهای از لوله فلزی-سازه سقف- و پوششی از شیشه شفاف-پوشش سقف- دارد که فضای داخل استخر را روشن کرده وسایه روشن های ایجاد شده از این سقف روشن، درون اب استخر افتاده است و شفافیت و زلالیت اب استخر را دو چندان کرده است.
استخرهای روباز و سرپوشیده طوری طراحی شده اند که چه از نظر اضلاع و چه از نظر سطح اب کاملا در امتداد یکدیگر قرار گیرند و سطح واحدی از اب را بوجود اورند.
سادگی بیرون بنا در کل فضای درونی و در تقسیمات بسیار متنوع ان نیز تبلور یافته و حضور متشخصی را معرفی و عرضه می کند.جهت گیری این بنا بصورت شرقی-غربی با اندک زاویه ای چرخش است تا بتوان از نور جنوبی که بهترین نور در این اقلیم کویری است استفاده کند. در سمت شمالی استخر دیواری بلند به ارتفاع حدود 10 متر وجود دارد که سایه ایجاد شده توسط ان در زمان های مناسب از گرمای کویری این مکان مطبوع می کاهد.

منابع: http://www.mirmiran-arch.org/fa/Content.aspx?PId=27 , http://sepanta106.persianblog.ir/post/26
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساختمان کانون وکلای دادگستری
تهران - میدان ارژانتین- خیابان الوند(مساحت زیربنا 980 مترمربع)

ساختمان کانون وکلای دادگستری در نزدیکی میدان ارژارنتین برای فعالیت های گوناگون وکلای عضو کانون طراحی شده و عملکردهای اداری،اموزشی و حرفه ای است.
نمای بیرونی بنا مفهومی از ترازوی عدالت را یک بار در شکل دو وزنه بزرگ معلق و بار دیگر در سیمای شاهین بزرگ میان دو وزنه به نمایش می گذارد،در حالی که انعکاس بیرونی شناور بودن کل بنادر فضاست. احساس معلق بودن طبقات و احاطه همه جانبه فضا، به محض ورود به طبقه همکف و رویت سطح زیرین طبقات اغاز می گردد و با کشیده شدن نگاه به اسمان،از درون شکاف بین دو بدنه که هر چه بالا می رود بازتر می شود ، تشدید می گردد، و با حضور در طبقات و عبور از راهروی پیرامونی که به دیواره های جانبی نچسبیده اند،تکمیل می شود.مشاهده مکرر شکاف بین کف و دیواره راهروها ،احساس شناور بودن در فضا را تداوم می بخشد. علاوه بر خیال انگیز بودن دفاتر کار معلق در فضا ، طرح توانسته است در یک زمین شرقی-غربی کشیده،ضمن اجتناب از نور مزاحم غرب،روشنایی لازم را برای همه فضاها تامین کند ، و به همین دلیل کاربرد سطوح شفاف در نماهای خارجی و داخلی بازتاب موثری بر عملکرد ساختمان شده است.کاربرد مس و برنج در پرداخت هنرمندانه سطح دو بدنه معلق، نقش رقیب و تشدید کننده را نسبت به فضای شفاف و خالی احاطه کننده ایفا می کند و باعث می شود که مکمل نقش افرینی سطوح شیشه ای در دور نمای شهری باشند.مهمترین وی‍ژگی این بنا که آنرا از سایر کارهای معماری متمایز می کند حفظ وحدت در نما وپلان از طریق انطباق نما به روی پلان است، به گونه ای که نوارهای عمودی پلان عینا در نمای اصلی بنا تکرار شده است و به صورت عناصری مکمل هم کار می کنند،که این حالت طراحی در کمتر بنایی تکرار شده است و این ویژگی که نشان از توانایی معمار در خلق اثر، دارد سبب انتخاب ان به عنوان طرح برگزیده برای اهدای جایزه بزرگ معمار در سال 1382 شد.



سفارت جمهوری اسلامی ايران در بانکوک - - 1999
ساختمان با الهام از معماری ايران به صورت يک کوشک درون يک باغ سازماندهی شده است . علاوه بر آن در کنار خيابان يک عمارت باريک نيز قرار داده شده که يادآور عمارت های ورودی باغ های ايرانی است. يک محور اصلی (آب نما) عمارت ورودی و عمارت اصلی را به يکديگر متصل می کند که استخوانبندی مجموعه سفارت را تشکيل می دهد .
ايده فضايی طرح ، کاهش ماده و افزايش فضاست . که اين امر جوهره اصلی معماری ايران را از گذشته تا به امروز شکل داده است . بر اين اساس سعی شده است تا در طرح فضای درونی توسعه يافته . به گونه ای که از جرم ساختمان کاسته و فضايی شناور و شفاف جای آن را اشغال کند. اين توسعه فضا به صورتی است که حتی پوسته خارجی ساختمان اصلی را نيز تحت تاثير قرار داده و با شکافته شدن پوسته گسترش اين فضا وضوح بيشتری پيدا می کند و فضای درونی را در تداوم با فضای بيرون قرار می گيرد .
هم چنين با استفاده از عناصری چون آينه ، شيشه ، آب ، و نور در فضای درونی سعی شده تا فضا کيفيت بی مرزی و لا مکانی را القا کند .





منابع: http://www.mirmiran-arch.org/fa/Content.aspx?PId=11
http://sepanta106.persianblog.ir/post/26
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساختمان مرکزی بانک توسعه صادرات ایران-تهران
مسابقه1376،جایزه اول،درحال ساخت،شروع طراحی1376،شروع ساخت1380
طرح ساختمان بانک توسعه صادرات از یک مکعب ساده بسته با یک فضای ازاد درونی پر تحرک تشکیل شده است.این مکعب خصلت بانک و سابقه تاریخی ان را در نگهداری سرمایه و ثروت نشان می دهد.به عبارت دیگر،بنا چون خزانه ای طراحی شده که با استواری و متانت بر زمین جای گرفته و سادگی ان روح ارامش و اطمینان را القا می کند.
بنا با زاویه ای در جهت شمال شرقی-جنوب غربی زمین استقرار یافته و ضمن اتصال و یکپارچگی با شیب زمین ،بیشترین رویت را از بزرگراه پایین دست ان (بزرگراه مدرس)بوجود اورده است.
سطح جنوب شرقی مکعب که رو به افتاب قرار دارد،چون پرده ای کنار رفته و فضای ازاد درونی بنا را که حضوری جواهر گونه دارد ،اشکار ساخته و گویی در اثر نیروی.
درونی،مکعب شکفته شده و ثروت درون خود را می نمایاند شکفته شدن نمادین و هیجان انگیز مکعب بنا،ضمن پذیرش جریان سیال مردو و نور ،نوعی پیوند را بین بانک امروزین با خاطره تاریخی ثروت ایجاد کرده است.کیفیت تزیینی و پر تلالو شکاف ورودی بنا در جهت شفافیت و سبک کردن حجم بناعمل می کند شکفته شدن نمادین بنا و این راهی است که همواره معماری ایران در تاریخ رو به تعالی خود دنبال کرده است.
در مجموع کوشش طرح بر ان است که با بیانی ساده و قوی ،ارتباط شکلی بانک را با مفهوم و خاطره تاریخی ان ظاهر سازد و به ان وحدت بخشد.
در نمای این بانک از یک سری نوارهای افقی و سراسری و به صورت پله پله ای استفاده شده که نمای اصلی بنا را از یکنواختی و سادگی در اورده و ترکیبی از نماهای مترادف کرده است.پلان ان به صورت مستطیل کشیده طراحی شده که یک راهروی سرتاسری در وسط خود دارد که ارتباط سراسری بین فضا را برقرار می سازد.در استفاده از فرم کلی بنا نیز فرمی مکعب شکل در نظر گرفته شد که حالتی سنگین و موقر برای کارکردی مناسب یک فضای اداری و رسمی مثل بانک در نظر گرفته شده و از لحاظ زیبایی شناسانه کارکرد خود را به درستی انجام داده است.
ترمینال فروگاه بین المللی امام خمینی (ره) - تهران
پروژه سال 1374
در روند طراحی فروگاه،پیچیدگی روابط مستقل و ترکیبی عناصر اصلی-یعنی مسافر،همراه بار و کارکنان-معمولا معین و استانداردی تبعیت می کند،ولی موارد استثنایی هم وجود دارند که مفاهیم ادراکی تازه و خلاق طرح ،تغییر دیاگرام عملکردی و انطباق ان را با مفاهیم طراحی ضروری می دارد.
طرح فرودگاه از یک متن ادراکی پدید امد که ریشه در مضامین معماری ان دارد.مسافر از بدو ورود به فرودگاه و جدای از مشایعت کنندگان ،با عبور از قسمتهای مختلف برای انجام تشریفات خروج تا مرحله ورود به انتظار خروجی که به صورت سمبلیک همان خارج مرز است،از لایه های فضایی-عملکردی متفاوتی عبور می کند که در این طرح با مضامین گذر از حیطه عمومی به خصوصی معنا شده و سکانس های سناریوی طراحی را تشکیل داده است.
بیرونی- اندرونی- خلوت،جریان گذری است که مسافر از انها عبور می کند و تبلور شکلی و فضایی تک حیطه ها ،پرده های بزرگ نوری است که مسافر در جریان گذر ، انها را کنار می زند و برای ورود به حیطه بعدی از انها عبور می کند.این پرده های مجازی نور، به وسیله نور کنترل شده ای که از سقف شیشه ای به پایین می تابد،تجسم خلاقی از خط نور در فضا را می سازد که ضمن جذابیت فضایی عملکرد روانی را نیز باعث می شود.
کتابخانه ملی ایران- تهران
مسابقه 1374،جایزه دوم

طرح از سه بخش اصلی تشکیل شده است:مخزن بسته کتاب ها،فضاهای قرائت و پژوهش و یک پوشش شفاف که تمامی فضای کتابخانه را در خود جای می دهد.طرح الهامی است از این بیت ناصر خسرو:
بنگر به فرشته که دود از سپس دیو چون زر گدازنده که بر قیر چکانیش
تصویر که هجوم روشنایی را به دل تاریکی مطرح می سازد،در طرح کتابخانه به صورت سطح پیچ و تاب دار سیاه براقی است که جسمی طلایی(مخزن کتاب ها)ب شکل لوح بر ان می نشیند.

مخزن کتابخانه که مانند حاله ای نورانی در شب اسمان منطقه را روشن می کند

لوح در اشکال مختلف خود نماد ثبت اندیشه هاست و در فرهنگ ایران«لوح محفوظ»در بردارنده سرنوشت کلی هستی از ازل تا ابد است و از همین رو در این طرح فرم مذکور برای مخزن بسته کتاب ها در نظر گرفته شده و قرار گیری ان در زیر پوشش بزرگ کتا بخانه ، « محفوظ » بودن ان را تداعی می کند. فرم کلی طرح کوه دماوند را بصورت بلورین تداعی می کند و در شب چون چراغی نور افشانی می کند.




منبع: http://sepanta106.persianblog.ir/post/26
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
پله كوتاه بالا و پايين و مسير طرح و ماكت و پلات‌هاي معماري، و بعد اتاقي در انتهاي راهرو كه دختر عشاير با چارقدي سرخ و با چشم‌هايي زنده اما غمگين، از ميان قاب نگاهت مي‌كند، اتاقي پاك و مختصر، ميز كار، خط‌ كش، شابلن، مداد و انبوهي كتاب معماري و شعر، در گوشه‌اي ديگر تخت استراحت استاد.
روي ميز كار نقشه‌اي پهن است و جاي دست‌هايي مشغول به كار و سرانگشتاني توانا كه او را جزو برجسته‌ترين معماران ايران كرد. اينجا اتاق كار و زندگي «هادي ميرميران» است.
به گفته‌ي خيلي‌ها او مارسل دوشان ايران است. تصاوير ماكت‌هاي ساختمان‌هاي اجرا شده و نشده، خود حاكي از اين مدعاست.
سال‌هاي 1345، 46 و 47، آن روزهايي كه مهندس هوشنگ سيحون رييس دانشكده‌ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود و ‌به هر بهانه‌اي دانشجويان را جريمه و وادارشان مي‌كرد تا معماري ايران را بشناسند، دانشجويان را مجاب به رلوه - اندازه‌گيري و تهيه نقشه - از بناهاي معماري مي‌كرد؛ از قره‌كليساي ماكو، كليساي جلفا گرفته تا ارگ عليشاه و ...؛
مسجد عالي‌قاپوي اصفهان نصيب ميرميران شد.
طرح‌هاي فانتزي، تخيلي و ايده‌هاي بلندپروازانه‌ي او را سال پاييني‌هاي دانشكده به‌خوبي به ياد دارند.
دانشجويي كه بيشترين مدال، نشان و جايزه‌ي دانشكده را از آن خود مي‌كرد.
سال 1347 و پس از پايان تحصيل، فعاليت حرفه‌يي‌اش را آغاز كرد و با تاسيس شركت ملي ذوب آهن ايران - اصفهان، 10 سال مسؤول كارگاه معماري و آتليه‌ي طراحي معماري و شهرسازي اين شركت شد.
پس از انقلاب وزير مسكن و شهرسازي وقت - مهندس سراج‌الدين كازروني - از هادي ميرميران كمك گرفت و طرح جامع منطقه و شهر اصفهان را به او سپرد. او شهر جديد بهارستان را طراحي كرد.
ميدان كهنه‌ي محل زندگي كلميان اصفهان، حوالي مسجد جامع بود، ميرميران طرحي جديد براي اين ميدان ارايه داد؛ مي‌گويند نقطه عطف اصفهان از آنجا بسته شده است.
ميرميران معتقد است: معماري كه امروز در كشور داريم، شايسته‌ي مقام و منزلت تاريخي ما نيست. ما از گذشته در دو عرصه‌ي شعر و معماري بسيار موفق بوده‌ايم. در معماري جزو يكي از كشورهايي هستيم كه بزرگترين ميراث معماري و تاريخي را دارد. سه هزار سال معماري پيوسته داريم كه تمام اين سال‌ها جزو بهترين نمونه‌هاي معماري جهان بود؛ اما از اواخر دوره‌ي قاجار تا امروز، بيشترين مصرف‌كننده‌ي معماري كشورهاي پيشرفته غربي شده و خود نتوانستيم سهم مهم و حتا كوچكي را در معماري معاصر جهان داشته باشيم.
او عوامل زيادي را دخيل دانسته و مي‌گويد: معماري برخلاف شعر، به امكانات مالي محتاج است. بايد كارفرما و صاحب كاري باشد كه يك كار معماري به‌وجود آيد؛ در ده - پانزده سال اخير بارقه‌هايي به‌وجود آمده و وضعيت رو به بهبود است.
او تاكيد دارد: ميراث بزرگ معماري داريم و ضروري است به آن توجه كنيم. علاوه بر آن، بايد به دستاوردهاي معماري روز دنيا توجه داشته باشيم.
ميرميران در ديدار اعضاي بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) از كم‌رغبتي مردم نسبت به بافت‌هاي تاريخي مي‌گويد. به گمان او بافت‌هاي تاريخي ايران، امروز به محل اسكان اقشار كم‌درآمد يا مهاجر تبديل شده است و خانواده‌ي اصيل شهري هم يا به‌طور كامل از اين بافت‌ها خارج شده‌اند يا در حال خارج شدن هستند.
بنابراين بافت‌هاي تاريخي روز به روز به ضرر اقشار قديمي و باسابقه‌تر تغيير مي‌كند. همين امر رانده شدن بيشتر مردم را از اين بافت‌ها موجب مي‌شود؛ در يك مقطع، بهاي لازم را به بافت‌هاي تاريخي‌مان نداده و كار نكرديم كه آن‌ها را شايسته‌ي زندگي امروز قرار دهيم. بايد تحولي انجام مي‌داديم كه بافت‌هاي تاريخي كشور بافت‌هاي مطلوبي باشد. درحالي‌كه بافت‌هاي تاريخي در همه جاي دنيا گران‌ترين مناطق است، اما مردم ما از اين بافت‌ها فراري‌اند، چراكه كار لازم در به‌روز و به‌هنگام كردن بافت‌هاي تاريخي‌مان انجام نداده‌ايم.
مسابقه‌ي طراحي فرهنگستان‌هاي جمهوري اسلامي ايران در سال 1373 هنوز در خاطره‌ها جا دارد.
جايزه‌ي نخست و مقام اول اين مسابقه به طراحي او - برج سه‌تايي بلندي كه دروازه‌ي علم ميانه‌ي آن جا داده شده بود ـ تعلق گرفت؛ اما هنوز هيچ‌كس نمي‌داند چرا طرح پنجم اجرا شد كه البته هنوز نيمه‌كاره مانده است.
از همان روزهايي كه ناراحتي در كليه‌اش پيدا شد، ديگر ميرميران بدون عصا يا ويلچر راه نرفته است، اما تا وقتي به اتاق ساده و كوچك او در گوشه ساختمان شركت پويا و پر رفت و آمدش نقش جهان - پارس نرفته باشي، باور نمي‌كني كه روي ويلچر مي‌نشيند و ساعاتي طولاني را روي تخت مي‌گذراند و چنين طرح‌هايي مي‌آفريند.
مديريت قاطع و حضور مستمر و با وسواسش در جلسات كه اين روزها در اتاق خودش تشكيل مي‌شود، حاكي از اين امر است.
خودش مي‌گويد: آرزوي هر طراحي است كه كاري كه مي‌كند ساخته شود، ‌اما متاسفانه در كشور، خيلي كارهاي خوب روي كاغذ مانده است.
از حدود 15 سال پيش مسابقات معماري آغاز شده، امر پسنديده‌اي است كه كارهاي خوب با مسابقه انتخاب شوند؛ اما متاسفانه غالبا به نتايج آن وفادار نمي‌ماندند.
ميرميران اكنون مشاور مادر شهر بم است؛ طرح توسعه شاه‌چراغ روي ميز كارش پهن است و بازسازي محوطه ارگ كريم‌خاني شيراز را در دست كار دارد.
فانتزي‌هاي جوان پوياي دهه 40، اكنون اجرايي، ساده، بي‌پيرايه و موفق‌تر از پيش است. ساختمان كانون وكلاي دادگستري مركز، با اجراي نماي مسعود عربشاهي حكايت از آن دارد.
مدرس دانشگاه‌هاي علم و صنعت، هنر معماري تهران، همدان و شيراز، از تاليف و ترجمه‌ي كتاب‌هاي معماري گلايه دارد.
او مي‌گويد: يكي از نقايصمان در ترجمه‌ي آثار معماري است. به آن تعداد كه جامعه نياز دارد ترجمه‌اي صورت نگرفته است؛ اين نقيصه ناآشنايي دانشجويان و معماران را با مسائل روز و مهم دنيا در پي ‌دارد.
بايد توجه داشته باشيم كه اگر از معماري امروز جهان استفاده نكنيم، از قافله‌ي تمدن معماري عقب مانده‌ايم.
كسب 27 جايزه‌ي عموما نخست، تقدير، لوح، نشان و مدال و تاليف حدود 10 مقاله در زمينه‌هاي مختلف معماري و نيز ده‌ها سخنراني در دانشگاه‌ها و مجامع مهم و معتبر دنيا، اين فارغ‌التحصيل ممتاز دانشگاه تهران را جزو برترين‌هاي معماري ايران كرده است.

طرح کتابخانه ملی ژاپن – کانسای کان - ژاپن - 1996

اين طرح در مسابقه بين المللی طراحی کتابخانه ملی ژاپن در شهر در شهر دانشگاهی کانسای در سال 1996 تهيه شده است .
ايده طرح از ترکيب سه شیء با سه هستی متفاوت حاصل شده است که فصل مشترک بين آنها نفس هستی آنهاست . يکی از اين سه شیء ، يک "تهی" است که بر اثر تقابل دو شیء ديگر پديد می آيد . آن دو شیء دِيگر نيز با هم تضاد دارند :يکی شفاف و نرم است و ديگری تيره و سخت . اين دو شیء در حقيقت دو مکعب اند که بر اثر قرارگيری در برابر هم و کشش و مکش دوسويه، از سطح صاف به سطح تابيده (پيچ و تاب خورده) تبديل شده اند و فضای ميان آنها نيز در واقع پيکر آن "تهی" را به وجود آورده است .
از نظر کاربردی، مکعب تيره و سخت که از جنس فولاد است برای مخزن بسته کتاب ها، و مکعب شفاف و نرم که از جنس بلور است برای ديگر فضاهای کتابخانه در نظر گرفته شده است . فضای سوم يا همان تهی که فقط فضا و نور است، نماد خلاقيتی است که بر اثر شکل گيری اندطشه بشری رخ می دهد و جسميت بخشيدن به آن بايد فراتر از عينيت فيزيکی تصور شود.
اين طرح در مسابقه مذکور در زمره طرح های برگزيده قرار گرفته و تقديرنامه افتخار (HONORABLE MENSTION)
دريافت داشته است .







منابع:http://www.mirmiran-arch.org/fa/Content.aspx?PId=8
http://memari-modern.blogfa.com/page/ar5.aspx
 

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساختمان مرکزی صنعت نفت ايران - تهران - 1998

نفت مهم ترين منبع انرژی جهان که به همراه گاز بزرگترين ذخيره طبيعی ايران را تشکيل می دهند با زندگی و تاريخ معاصر اين سرزمين پيوندی جدايی ناپذير دارند . لذا در طراحی ساختمان صنعت نفت بايد اين حقيقت را در نظر داشت .
قدرت عظيم ديگری در ميان است خورشيد که هميشه مقتدرانه بر اين سرزمين می تابد .
بنا نه تنها بايستی به عملکرد درونی خود پاسخ گويد بلکه می بايست بيانگر حقيقت موضوع آن ( ساختمان صنعت نفت ) بوده و ماهيت زمين را متجلی نمايد . توده ساختمان به سمت شرق زمين رانده شده است و به صورت يک خط مورب از جنوب شرق به شمال غرب ، زمين را به دو بخش پر و خالی تقسيم کرده است . اين نحوه تقسيم بندی زمانی که در ترکيب با تپه سبز غربی ديده شود يک دره پديد می آورد که اشاره عميقی است به ماهيت دره ای بودن زمين .
بخش خالی زمين را يک حجم افقی که از سطح زمين به پايين است در توده ساختمانی شرقی امتداد می يابد پر می کند . تظاهر آن در بيرون به صورت يک سطح وسيع صيقلی است – سنگ گرانيت مشکی که روی آن لايه کم عمقی از آب قرار دارد – اين حجم سياه سمبل دريای نفت است که در زيرزمين قرار دارد و می توانيم آنرا HUMAN BOX بناميم
جسورانه ترين قسمت فضايی مجموعه يک سطح شيشه ای عمودی بسيار بزرگ است که از چند سطح شکسته تشکيل شده و در ضلع غربی توده ساختمانی قرار گرفته است . اين سطح شيشه ای در قسمت شکاف HUMAN BOX به درون آن فرو می رود . ديوار شيشه ای سمبل خورشيد است و از نظر تکنيکی به طريقی طراحی شده تا بتواند حداکثر جذب و ذخيره انرژی خورشيد را داشته باشد . در عين حال چون آينه بسيار بزرگی در مقابل تپه سبز غربی کشيده شده . تپه و سطح صيقلی HUMAN BOX را در خود منعکس کرده زيبايی آنها را دو برابر می کند .






طرح موزه مرکز اسناد رياست جمهوری رفسنجان - رفسنجان - 1994

در نيمه دوم سال 1373 شهرداری تهران با همکاری دفتر نشر معارف اسلامی اقدام به برگزاری مسابقه ای محدود برای طرح موزه مرکز اسناد رياست جمهوری در مجموعه ای فرهنگی – تجاری در شهر رفسنجان کرد. شرکت کنندگان در اين مسابقه عبارت از هفت شرکت مهندسين مشاور نقش جهان- پارس رتبه نخست را از آن خود کرد .
انديشه اصلی طرح، برگرفته از الگوی معماری يک يخچال قديمی موجود در رفسنجان است و مشتمل بر يک ديوار طويل و يک فضای مخروط ناقص است. از ديواره به عنوان موزه اسناد و از فضای مخروطی برای سالن های اجتماعات و جز آن استفاده می شود . همجنين يک سطح شيشه ای مورب در ضلع شمالی ديوار در نظر گرفته شده که تداعی کننده سايه يخ زده ديوار است .






طرح احيای منطقه تاريخی تبريز - تبريز - 1995


منطقه تاريخی تبريز محدوده ای است به مساحت 450 هکتارکه هسته قديمی اين شهر با ارزش را در خود دارد . مشکل عمده اين بافت، ازدحام و تراکم و اغتشاش شديد عملکردی- فضايي است . بنابراين هدف اصلی طرح تفصيلی، فائق آمدن بر اين مشکل از طريق ساماندهی کاربری ها و استقرار فعاليت های متناسب با کيفيت اقتصادی- اجتماعی و کالبدی اين منطقه ، به عنوان مرکز تبريز، است . اين طرح احيای بافت و حفظ و تداوم ارزشهای تاريخی شهر پرهويت تبريز را در دستور کار خود را دارد و می کوشد موقعيت ها و سوابق تاريخی را در قالب عملکردهای امروزين شهری مستقر سازد و هويت تاريخی منطقه را عينيت بخشد .
مبنای اصلی طراحی ، احيای باروی قديم شهر است که در طرح ارائه شده به عنوان يک حلقه سبز در نظر گرفته شده است که اين خود ضمن اشاره به حضور تاريخی بارو ، به طراوت و زيبايی منطقه با ارزش تاريخی تبريز را در خود می گيرد .



منابع:
http://www.mirmiran-arch.org/fa/Content.aspx?PId=23
http://www.mirmiran-arch.org/fa/Content.aspx?PId=3

ادامه دارد...........:w12:


 

doomann

Moderator
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
چهره های ماندگار معماری ایران و جهان

چهره های ماندگار معماری ایران و جهان

بزرگان معماری در هر جای دنیا هر کدام برای رسیدن به جایگاهی که داشته اند سالها تلاش کرده و خود سرمشق از اساتید بزرگی گرفته اند که امروز سر آمد بزرگان گردیده اند .
بر هر هنر مند معماری واجب است تا هنری که سینه به سینه گشته و به دست او رسیده به خوبی پاس دارد و این امانت گرانبها را بدون کم و کاست به آیندگان خود باز پس دهد .
شناسایی بزرگان معماری در این تاپیک و به همت دوستان در جمع آوری اطلاعات ایشان خواهد بود تا مرجعی برای دستیابی همگان به اطلاعات این بزرگان باشد .
 

mehrshad67

کاربر فعال
یادی از استاد منوچهر ستوده پدر جغرافیای تاریخی ایران

یادی از استاد منوچهر ستوده پدر جغرافیای تاریخی ایران

يادي از دكتر منوچهر ستوده؛ مولف از آستارا تا استرآباد يادي از دكتر منوچهر ستوده؛ مولف از آستارا تا استرآباد اما بهترین کتابی که شما دانشجویان معماری رو می تونه ارضا می کنه البته در زمینه معماری اسلامی وتاریخی کتاب از آستارا تا استار آباد پرفسور منوچهر ستوده هستش که هنوز در سن بالای 90 سالگی در حال تحقیق هستند و معمولا شش ماه اول سال رو در یکی از روستاهای رامسر ززندگی می کنند و البته فرصت خیلی خوبیه برای شما دانشجویان معماری تا با رفتن به محضر استاد از راهنمایی های ایشون استفاده کنید ..دكتر منوچهر ستوده، متولد ۲۸تيرماه ۱۲۹۲ در تهرانـ تحصيل ابتدايى در مدرسه آمريكايى هاـ ورود به كالج آمريكايى در تهران ۱۳۰۷ـ تحصيل در دانشسراى معلمين در رشته زبان و ادبيات فارسى ۱۳۱۳ـ پس از پايان تحصيلات دانشسرا و خدمت ، تدريس در مدارس لاهيجان، بندر انزلى و تدريس زبان در دبيرستان شرف تهرانـ ادامه تحصيل در رشته زبان و ادبيات فارسى و اخذ مدرك دكترا ۱۳۲۴ـ تدريس در دانشكده الهياتـ راه اندازى و مسؤوليت كتابخانه دانشگاه تهران ۱۳۳۵ـ انتقال به دانشگاه ادبيات و تدريس تاريخ سلسله هاى محلى شمال ايران، آسياى مركزى و افغانستانبرخى از آثار منوچهر ستوده به شرح ذيل است:ـ فرهنگ گيلكى چاپ بهمن ۳۲ـ فرهنگ بهدينان ۱۳۳۵ـ فرهنگ كرمانى ۱۳۳۵ـ تصحيح و تحشيه «حدودالعالم، من المشرق الى المغرب» ۱۳۴۰ـ تصحيح و تحشيه مهمان خانه بخارا ۱۳۴۰ـ فرهنگ سمنانى ۱۳۴۲ـ تصحيح و تحشيه جغرافياى اصفهان ۱۳۴۲ـ فارسى براى انگليسى زبانان ۱۳۴۴ـ تصحيح و تحشيه تاريخ عراق ۱۳۴۵ـ قلاع اسماعيليه ۱۳۴۵ـ تاريخ گيلان و ديلمستان ۱۳۴۷ـ از آستارا تا استارآباد (در ده جلد)ـ فرهنگ سمنانى ۱۳۵۶ـ استرناوند ۱۳۶۷ـ جغرافياى تاريخى شميران (۲جلد) و...محسن شهر نازدار: براى آنانى كه اهل جست وجو و غور و تفحص در فرهنگ اقوام ايرانى اند، منوچهر ستوده از نام آشنايان مهم پژوهش در اين عرصه است و براى آنانى كه سر سفر دارند و پاى راه ، ستوده الگوى يگانه اى است كه موجب حسرت و حتى حسادت مى شود! نام او با تاريخ نگارى و فرهنگ نويسى قومى ايرانى گره خورده است. پير جغرافياى تاريخى سرزمين ايران، تيرماه امسال نودويكمين سال زندگى سراسر پرحاصل و پركارش را پشت سر گذاشته است...| ستوده سال۱۲۹۲ در بازارچه سرچشمه قديم تهران در خيابان سيروس به دنيا آمد. هرچند موطن اصلى خاندان او ياسل نور است. صديق الدوله جد غلامحسين صديقى از وزراى كابينه مصدق بود. او پسرعموى منوچهر ستوده بوده است.دوران بچگى به قول خودش «در كوچه سوراخى يا كوچه زرگرها» طى شد، نزديك امامزاده يحيى. از آنجا به چهارراه حسن آباد در كوچه باباطاهر مى روند ـ نزديك خيابان سپه امروزى ـ و در دوران همان محله است كه مدرسه و مشق را با ورود به كالج آمريكايى ها آغاز مى كند. پدر او مدرسه ابتدايى آمريكايى را اداره مى كرد. مردى بود اهل دانش و مفتخر بود به پيشينه فرهنگ پارسى، چنان كه نام فرزندانش را در نزديك به يك قرن پيش، منوچهر، ايرج، پرويز، ايران دخت و پوران دخت گذاشت… و ستوده ضمن تحصيل در مدرسه و آشنايى با زبان انگليسى كه زبان رسمى مدرسه بود، مسؤوليت كتابخانه مدرسه را نيز برعهده داشت. بعد از تحصيل در مدرسه آمريكايى ها به دانشسراى عالى معلمين رفت تا زبان و ادبيات فارسى بياموزد.بعد از پايان تحصيلات، در دوران جنگ، دوران وظيفه را گذراند و در سال ۱۳۲۰ در وزارت فرهنگ به عنوان دبير استخدام شد. تدريس در لاهيجان و تدريس در بندرانزلى و بعد تدريس در دبيرستان شرف و دانشسراى مقدماتى تهران … در اين مدارس زبان و ادبيات انگليسى تدريس مى كرد و همزمان به عنوان دغدغه آن سالهاى زندگى، زبان و ادبيات فارسى مى خواند.ستوده به ياد مى آورد ميرزامهدى خان ايرانى كه از آشنايان پدر و مقامات كارگزينى اداره فرهنگ بود اصرار داشت مسؤوليت اداره فرهنگ يكى از شهرستان ها را به او بسپرد و ستوده سرباز مى زند و تأكيد مى كند كه «آقا من معلمم، بايد بروم درسم را بدهم!» و مى رود به گيلان تا درسش را بدهد و سنگ بناى مشى زندگى پربارش را بگذارد. حضور در گيلان براى منوچهر ستوده دوران پرخاطره اى است. آغاز كار جمع آورى فرهنگ گيلكى نيز به همان دوران بازمى گردد. «حدود همان ده ساعت رسمى را درس مى دادم و مابقى آن در بعدازظهر سراسر بيكار بودم و فرهنگ گيلكى را شروع كردم» فرهنگ گيلكى هر چند همان سالها در بيش از هفتصد صفحه تدوين و آماده شده اما شرايط چاپ آن با تأخيرى بسيار و بعد از ده سال فراهم مى شود اما ستوده از اين تأخيرها هرگز ابرويى خم نكرده و گره اى به پيشانى نينداخته است.در همان سالها منوچهر ستوده پايه كتاب مهم قلاع اسماعيليه را پى مى ريزد. از تهران تا الموت را با آن روحيه كوهنوردى كه از عنفوان جوانى همراهش بوده، پاى پياده، ده به ده و شهر به شهر مى رود و با اندازه گيرى هاى دقيق و پشتوانه پژوهش مختصرى كه در اين باره داشته است، يكى از مهمترين پژوهش ها درباره قلعه الموت را رقم مى زند.همين پژوهش است كه بعدها با تشويق دكتر فروزان فر، موضوع پايان نامه دكتراى منوچهر ستوده مى شود. بعد از اخذ مدرك دكترا، ستوده عضو انجمن فلسفه و علوم انسانى شد كه دكتر تقى زاده، سعيد نفيسى و دكتر فروزان فر از اعضاى اصلى آن بودند. در همين دوران به دعوت دكتر فروزان فر براى تدريس جغرافياى تاريخى به دانشكده الهيات و معارف اسلامى رفت و اين آغاز تكيه و استمرار مطالعات جغرافياى تاريخى منوچهر ستوده است. دوران تدريس در دانشكده الهيات همزمان شد با وقف كتابخانه سيد محمد مشكات به دانشگاه تهران. ستوده مسؤوليت تحويل اين كتب و راه اندازى كتابخانه مركزى دانشگاه تهران را با مجموعه كتب كتابخانه مرحوم مشكات برعهده گرفت. نخستين ميكروفيلم هاى كتابخانه مركزى نيز كه توسط مجتبى مينوى در ۵۰۰نسخه از تركيه به ايران آورده شده بود، در دوران رياست ستوده بر كتابخانه دانشگاه تهران، نظم و ترتيب يافت و كتابخانه دانشگاه تهران به رسميت شناخته شد. با حضور سيدحسين نصر در دانشكده ادبيات در دهه ۴۰ و به خواست او ، ستوده از دانشكده الهيات به دانشگاه ادبيات رفت و تدريس سلسله هاى شمالى ايران، افغانستان و آسياى مركزى را آغاز كرد و تا ساليان سال اين تدريس كه با تحقيق او در اين حوزه ها نيز توأم شد، ادامه يافت… بعداز انقلاب ، دورى از فضاى تدريس، فرصتى بود تا كارهاى نيمه تمام گذشته را تمام كند و نيز خلوت زندگى اش را گسترش دهد. خلوتى كه هيچ گاه از او دور نبوده است. چه در ييلاق «كوشگك»اش در اطراف گچسر يا جايى به نام «گلور» كه گويا اين روزها بيشتر در آنجا اقامت دارد. تدوين وتصحيح وحاشيه نويسى برمتون كهن و تأليف مجموعه اى از مهمترين منابع جغرافياى تاريخى اقوام و نواحى ايران كه بيش از چهل عنوان و مجلد است ، حاصل سالهاى حاشيه نشينى وخلوت اوست.| يكى از مهمترين آثار منوچهر ستوده، مجموعه ده جلدى « از آستارا تا استرآباد» است. اين كتاب تاريخ نگارى دقيقى از خطه گيلان تا مازندران وگلستان است كه اطلاعات دقيق وجامعى از بناها، يادمان ها ، آثار تاريخى واطلاعات جغرافيايى وتاريخى منطقه را به مخاطب عرضه مى دارد. «اين ده جلد كتاب ، پشت ميز نوشته نشده ، يعنى تمامش، تمام اين رشته كوه البرز را كه شما نگاه بكنيد، از آستارا تا خليج حسين قلى، بنده هر دره اى را رفتم و دوباره برگشتم. شصت واندى دره را من رفتم و دوباره برگشتم… متوجه بودم كه بايد اين قلم با قدم توأم شود. اگر قلم با قدم توأم نشود، نتيجه نمى دهد. پشت ميز هيچ وقت مطالعه درست در نمى آيد.« نخستين مجلد از مجموعه از آستارا تا استرآباد را انجمن آثار ملى در سال ۱۳۴۸ منتشر مى كند.» اين انجمن كه امروزه با نام انجمن مفاخر ملى فعاليت دارد، زمان رضاشاه، با يك قران از هركيسه سيمان كه در پايان اسفندماه ۲۰ميليون تومان مى شد، شروع شد» انتشار اين مجموعه تا جلد هفتم با حمايت اين انجمن امكانپذير مى شود. مجموعه اى كه دكتر ستوده آن را مهمترين اثر خود مى داند. او درسالهاى بعداز انقلاب كار تدوين، بررسى و پژوهش حاشيه جنوبى درياى خزر را آغاز كرد و پشت دروازه اسفراين و جاجرم و بجنورد رسيد. در پژوهش منطقه خراسان، دكتر ستوده ، قدم را فراتر از مرزهاى جغرافياى ايران مى گذارد و پاى سفر را به ماوراءالنهر و خوارزم مى رساند و با گروهى از همكاران وهميارانش مدتها آثار و بناهاى تاريخى اين دو منطقه را بررسى مى كند. دكتر ستوده براين باور است كه مبحث تاريخ وجغرافيا در ايران باستان قدر و اعتبار بسيار داشته است . «حمله خشايار شاه از ايران و قشون كشى او به يونان حاكى از اين است كه آنها به مسير راهها و از وضع راه اطلاع داشته اند.»او معتقداست علم جغرافيا با تولدبشر بر كره خاكى متولدشده است.دكتر ستوده در شيوه پژوهش و دايرة المعارف جغرافياى طبيعى، روش تحقيقى منحصر به خويش دارد كه بخصوص در ارتباط با كشورهايى چون ايران با گستردگى موضوعات مرتبط با فرهنگ نگارى قومى، بسيار حائز اهميت است.با اين حال دكتر ستوده با تأليفات محلى و تدوين دايرة المعارف هاى بومى كه اين روزها رايج شده است ازدو منظر متفاوت مخالفت دارد. نخست نواقصى است كه در روش تحقيق و شيوه برخورد با تأليف وجوددارد كه به زعم استاد از اعتبارعلمى برخوردار نيست و دوم خطرى كه با پراكندگى تأليف هاى بومى ايالات و ولايات، متوجه امنيت ملى و حفظ تماميت ارضى ايران است:«هيچيك از دولت هاى بزرگ جهان، كشور خود را پاره پاره نكردند و براى هر بخش از كشور خود، دايرة المعارف جدا ننوشته اند. اما نوبت به ما كه مى رسد، به دست خود كشور را پاره پاره مى كنيم و براى هر ايالت و ولايت، دايرة المعارفى جداگانه مى نويسيم و آن را براى تجزيه آماده مى كنيم.»نگاه تيز و دقيق دكتر ستوده بر مسائل پيرامون و حواشى اش و دقت نظرى كه درنقد وبررسى تبعات هر رويكرد و مشى فرهنگى دارد، نمونه نابى از هم و همت نسلى است كه علم و خرد و فرهنگ را اسباب خدمت به ايران عزيز كرده اند...| آنانى كه از نزديك محضر استاد منوچهر ستوده را درك كرده اند، به خوبى مى دانند زبان استاد درمحكمه نقد، تند است و در محفل انس و لطف، شيرين و لطيف. درسخنورى و سرودن شعر طبع روان دارد و درتحليل و نقد، سرى پرآتش.دكترمنوچهر ستوده در نزديك به يك قرن زندگى پربارش، چه در روايت هاى كهنه اى كه از او هست و چه در اوصاف و احوال امروزى اش، همواره خلق و خويى جوينده و كنجكاو داشته است.شايد روايتى كه يكى از شاگردان استاد ستوده در نشريه وزين «درگستره مازندران» از زبان استاد نقل كرده است، گوشه اى از نگاه شفاف، دقيق و باريك بين ستوده را درحوزه جغرافياى فرهنگى اقوام بيان كند وپايان مناسبى در شرح حال و احوالات او باشد: «... در دانشگاه پكن در بخش فارسى تقاضا كردم كه براى ديدن كاشغر اجازه بدهند. با دو مأمور سوار هواپيما شديم و پس از سه ساعت به كاشغر رسيديم. درآن جا در اداره تقاضا كردم كه مى خواهم يكى از روستاهاى اينجا را ببينم. مردى به زبان پارسى گفت: من در روستاى «وخشيد ده» هستم. فردا براى پسرم عروسى دارم. از شما دعوت مى كنم تشريف بياوريد. صبح روز بعد، مرا به همان روستا بردند، همان مرد به پيشبازم آمد و مرا به اتاقى راهنمايى كرد. مهمان ها در پشت در كفش را كنده و در اتاقى به مخده تكيه داده بودند.من هم چنين كردم. با مردان پياله هاى چاى خوش عطر آنجا را خورديم و گپ زديم. در اتاق همه مردان بيش از سى و پنج سال به فارسى سره گفت وگو مى كردند. از اين كه ايران را در آن جاى دور در كاشغر مى ديدم، اشك شوق در چشم هايم جمع شده بود...» ...........................................................................................
 

z.nani

عضو جدید
معرفي سانتياگو كالاتراوا

معرفي سانتياگو كالاتراوا

سلام دوستان
همون فايل معرفي معمار كه قولشو داده بودم;):gol:
 

پیوست ها

  • memar.rar
    1.3 مگایابت · بازدیدها: 0

فرح نوش

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوشنگ سیحون

هوشنگ سیحون

خانه کلوکان
هوشنگ سیحون


کلبه ییلاقی هوشنگ سیحون در کلوکان، نزدیک تهران، به سال 1353 ساخته شده است. خانه کوچکی با زیباترین ترکیب معماری و طبیعت که در سینه کوه و با کمترین تغییرات در آن ساخته شده است.. عمده ترین مصالح مورد استفاده در این بنا، سنگ، چوب و فولاد به عنوان جزیی از سازه این بنا که به عنوان تیر بر روی ستونهای حجیم سنگی قرار گرفته است.



منبع:http://archnoise.com/Iran architecture/No06/kalokan.htm

 

*ملینا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سید هادی میرمیران

سید هادی میرمیران


سيدهادي ميرميران به سال ۱۳۲۳ در قزوين به دنيا آمد. در سال ۱۳۴۷ از دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.

فعاليت حرفه اي اين هنرمند معمار تقريباً به سه دوره مساوي تقسيم مي شود :

  • در فاصله ۱۳۴۷- ۱۳۵۷ او در شركت ملي ذوب آهن ايران، در اصفهان سرپرست كارگاه معماري واحد طراحي و شهرسازي بوده و مسئوليت تهيه و اجراي طرح هاي متعددي را در زمينه مجموعه هاي مسكوني، بناهاي عمومي و طرح هاي شهري در شهرهاي جديد الاحداث پولادشهر، زيرآب و زرندنو به عهده داشته است.
  • از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۷ ضمن ادامه فعاليت در ذوب آهن، با شركت خانه سازي ايران و اداره كل مسكن و شهرسازي اصفهان همكاري كرده است.
    در شركت خانه سازي ايران مسئوليت سرپرستي واحد طراحي و در اداره كل مسكن و شهرسازي اصفهان مسئوليت تهيه طرح جامع شهر اصفهان و «طرح منطقه شهري اصفهان» با او بوده است. او در اصفهان براي اولين بار- در حوزه رسمي شهرسازي كشور- مفهوم «منطقه شهري» را به طور جدي مطرح كرد و با ارائه بسيار درخشان طرحي موفق، در فرآيندي سخت و طولاني از جلسات بررسي و تصميم گيري در كميته فني شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، توانست ضرورت توجه به مناطق شهري، كشور را به منزله عرصه هايي مشخص، مجزا و مستقل در «حوزه مديريت و برنامه ريزي شهري» نشان دهد.
  • از سال ۱۳۶۷نيز ميرميران به عنوان مؤسس و مديرعامل شركت مهندسان مشاور نقش جهان پارس به كار در زمينه شهرسازي و معماري ادامه داد. طي اين دوره تهيه طرح هاي متعدد شهري به ويژه چند طرح بسيار موفق براي احياي مجموعه كريمخاني شيراز، احيا و بهسازي مجموعه ميدان كهنه و مسجد جامع عتيق اصفهان و بدنه سازي خيابان چهار باغ اصفهان و نيز شركت پيگير و فعالانه او در تمامي مسابقات مهم معماري داخلي- و يك مسابقه بين المللي- و موفقيت چشمگير او در اغلب اين مسابقات به عنوان برنده، همچنين كسب رتبه اول جايزه بزرگ معمار سال ۱۳۸۲ براي ساختمان كانون وكلاي تهران و رتبه دوم جايزه معمار سال ۱۳۸۰ براي مجتمع فرهنگي- ورزشي رفسنجان و دريافت نشان فرهنگ و هنر او را به عنوان چهره شاخص و سرشناس معماري و شهرسازي معاصر ايران مطرح كرد.

مرحوم ميرميران معماري ايران را يكي از برجسته ترين هاي تاريخ معماري جهان مي دانست و علاقه وافري به اين معماري داشت. او در يكي از گفت وگوهايش در اين باره گفته است: «من شيفتگي زيادي به معماري ايراني دارم و براي آن ارزش بسياري قائلم. معتقدم در تاريخ معماري جهان، اگر معماري ايران يكي از برجسته ترين اجزا نباشد، از برجسته ترين هاست. چون اولاً تداوم دارد. يعني معماري ايران در دوران قبل از هخامنشيان تا اواخر دوره قاجار به هم پيوسته است. قطع و انفصال ندارد. در همه اين دوره ها هم نمونه هاي مهمي داشته كه در تاريخ معماري جهان اثر گذاشته است. مثل تخت جمشيد، ايوان مدائن، مقبره سلطانيه و ...

... بشر بايد بتواند به هنر معماري دلخوش باشد. معماران هم بايد چيزهايي بسازند كه دلخوشي بياورد... معماري معمار مهم است، باقي امور را ديگران هم مي توانند انجام دهند. لوكوربوزيه حتي كشتي هم طراحي مي كرد.

ويژگي او اين بود كه هميشه تلاش مي كرد چيز جديدي به وجود آورد، چيز تازه اي خلق كند. ما بايد همين را از او ياد بگيريم.بيشتر از معماري لوكوربوزيه بايد معماربودن را از او ياد بگيريم. منظور من اين نيست كه همه بايد لوكوربوزيه باشند. هزاران نفر بايد بتواند ساختمانهاي خوب بسازند. در ميان آنها ده نفر هم معمار خوب مي شوند. هر كدام كه استطاعت خلاقيت داشته باشد.


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ايرج اعتصام در روز مراسم تشييع پيكر مرحوم ميرميران تأكيد كرد كه عشق و احترام ميرميران به ارزش هاي معماري گذشته ايران همواره در تمام گفتارها و آثار او منعكس بود. به اعتقاد ميرميران، ضروري است روح و روحيه معماري گذشته ايران را با پيشرفت فني روز عجين كرد. او عاشق معماري بود و زندگي اش را وقف معماري كرد. ميراث تئوري و عملي به جاي مانده از ميرميران بايد حفظ شده و گسترش يابد.[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جليل حبيب اللهيان نيز گفته است: ميرميران تنها چهره اي ماندگار در فرهنگ و هنر ايران نيست، بلكه نمونه اي از استقامت و پايداري در برابر بيماري و مرگ بود. مصادف شدن روز معمار با نام هادي ميرميران، اين روز را جاودانه تر كرد.[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بهرام فريور صدري نيز هادي ميرميران را معمار ايراني مي ني ماليستي دانست كه مشخصه هاي ايراني را در كارهايش عيناً اجرا مي كرد و كارهاي دقيق، بديع و تازه ارائه مي داد. به اعتقاد صدري، جامعه حرفه اي به ميرميران بدهكار است تا كارهاي او را تحليل كند[/FONT]


[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عليرضا قهاري رئيس انجمن مفاخر ايران تأكيد كرده است كه انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت دائمي فرهنگي ايران و نيز تأسيس موزه ملي معماري، دو پيشنهاد اساسي و مهم ميرميران در روزهاي پايان حياتش بوده است. مهندس ميرميران به جمعيت، انجمن، شهر و استان خاصي تعلق ندارد، بلكه او يك معمار ملي است، با ايده هاي شرقي و پشتوانه باشكوه معماري فاخر و [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اصيل ايراني[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]. انجمن و دوستداران ميرميران، تنديسي از اين معمار فرهيخته را تهيه مي كنند[/FONT]
زنده ياد مهندس هادي ميرميران پس از گذران يك دوره بيماري صعب العلاج در بيمارستاني در آلمان درگذشت. روحش شاد و يادش تا ابد گرامي باد.

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]

کانون وکلای دادگستری تهران

کتابخانه ملی ایران



مجتمع ورزشی رفسنجان



 
بالا