چند نقطه

nadernorozi

عضو جدید
نوشتم درد بعدش چند نقطه
و اهی سرد بعدش چند نقطه

برای اخرین بار امد ان روز
گلی اورد بعدش چند نقطه


دلم لرزید وقت رفتن او
چو برگی زرد بعدش چند نقطه


به او گفتم کجا حالا که زود است
نرو برگرد بعدش چند نقطه

و وقتی دور شد یک لحظه برگشت
نگاهی کرد بعدش چند نقطه ..........................
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
از آن جمله هایی ام

که انتهایش سه نقطه می خواهد !

حالا

هر طور می خواهی

تفسیرم کن ...!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
رویاهايمان گاهی دست یافتنی ...

وگاهی در بستر نابودی !

گاهی در اوج ...

گاهی با موج !

گاه راه می روی تا برسی ...

گاهی می روی تا رفته باشی ...

وباز نمانی ...!


 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی وقتا به یه نُقطه ای میرسی ، که دیگه نمیتونی بری سر ِ خط ؛ همون جـآ تموم میشـی !!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
انقدر خسته ام
که تنها
..........
همین را میگذارم
هر کس
هر طور دوست دارد
پرش کند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی کافیه
یه کلمه با نقطه یا بی نقطه بخونی معنیش تغییر میکنه
برای همین بهتر بعضی اتفاقات بی نقطه بخونی تا معنیش درد نداشته باشه
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
با هر قدمی که دورتر میشوی،
انگار
دنیا هم تنگتر میشود !
تا آنجا که
تنها نقطه هائی باقی میمانند . . .
که آنها هم میشوند سهم نوشته هایم
.
میشوند "سه نقطه"
.
میشوند سکوت
میشوند بغض
میشوند جائی که درست
.
.
.
دلتنگی از آنجا آغاز میشود...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اوقات
بعضی از
ادمها
تنها
وابسته ات میکنند
بعضی دل بسته
فرق هست
بین
ادم وابسته و دل بسته
وابسته ات نبودم
که هر بار گفتی میروم
از دوریت زندگیم مختل شود
دل بسته ات بودم
که هر بار با گفتن رفتن
قلبم اتش میگرفت
ولی باز کنار میامدم
و همین باعث میشود
که به زندگیم
ادمه دهم
و خوشحال باشم
که کسانی هم هستند
که دوستم دارند
و به بودنم نیاز دارند
و میتوانم
روش زندگی خودم ر
اتغییر دهم
تنها
ان موقع اگر به سراغم
بیایی دیگر
نخواهی شناخت
این من را
اخر به او یاد خواهم داد
دل تنگ کسانی بشود
که انها نیز
دل تنگش میشوند نه
کسانی که
حتی
لحظه ای به یادش نیستند
 

vajiheh.kh

عضو جدید
باران، غروب، ماه، اتوبوسي كه ممكن است... بايد مرا دوباره ببوسي كه ممكن است... اين لحظه... لحظه... لحظه... اگر آخرين... اگر... بس كن! نزن دوباره نفوسي كه ممكن است ... من قول مي‌دهم كه بيايم به خواب تو زيبا، در آن لباس عروسي كه ممكن است.. دل نازكي و دل نگراني چه مي‌شود من نيستم، تو شهر عبوسي كه ممكن است.. ماشين گذشته از تو و هي دور مي‌شود با سرعتي حدود صد و سي كه ممكن است.. حالا تو در اتاق خودت گريه مي‌كني من پشت شيشه‌ي اتوبوسي كه ممكن است...
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
با یک
نقطه میشود
لبخندی ایجاد کرد
و یا اشکی
کاش حواسمان
به نوع
حرفهایمان بود
انانی
که خوب حرف میزنند
همیشه دلیل بر عمل خوب داشتنشان نیست
گاهی
عمل خوب داریم و بلد نیستیم حرف بزنیم
 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یـِ سری هم هستن،نه تنها آدم بااونا"ما"نمیشه [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بلکه ازمــــــــن بودنم میفته[/FONT]



 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
قوی ترین فرد جهان هم باشی وقت هایی هست
که دستی باید لمس ات کند
تنی...
تنت را داغ کند
و لبی..
طعم لبت را بچشد...
 

مریم.س

عضو جدید
کاربر ممتاز
رای نبودن که . . .

همیشه لازم نیستــــــــــ راه دوری رفته باشی

میتوانی همین جا

پشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی

این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم

قصه می نویسم و گـــــــــــاهی

دلم که . . . تنگ میشود

تمام خیابانها را . . . پیاده میروم . .

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
sar sia اشعار بدون نقطه ادبیات 8

Similar threads

بالا