یه پستی رو توی یه جا درباره آزادی گذاشتم بهتر دیدم اصلا یه تاپیک در موردش زده بشه با این موضوع
چقدر خودتون و اعتقاداتون رو میشناسید؟
ببینید آیا واقعا نشستین ببینین به چی اعتقاد دارین؟اعتقاد فقط در بحث مذهب نیست در همه سطوح.وقتی یه چیزی رو قبول میکنیم باید هم خوبی هاشو قبول کنیم هم بدیهاشو.
مثال میزنم فرض کنید شما یه آدم دین محور هستید در دو قسمت مثالم رو تقسیم میکنم
1)مرد:من دین رو قبول دارم دستش درد نکنه خدا گفته 4تا زن بگیریم.سوال میکنیم آقای فلانی دختر یا خواهرت مشکل جنسی داره آیا حاضری بذاری ازدواج موقت کنه تا به گناه نکشه؟خدا این راه رو در اینگونه مسایل پیشنهاد داده. به جرات میگم اینو از هر مردی حتی استاد الهیات پرسیدم گفت: مگر غیرت مردی اجازه به همچین کاری میده؟خودت حاضری خواهرت ازدواج موقت کنه؟وقتی جواب میدی پس غیرت تو بر حرف خدا ارجعیت داره؟ یا حرفی نمیزنن یا بحث رو عوض میکنن
2)زن:بحث سر اینکه مردها میتونن 4تا زن بگیرن و خانوم ها نمیتونن.بحثش نمیکنم چون خودتون بحثش رو دیدید
فرض کنید من میخوام قهرمان مسابقات k-1 دنیا بشم در ورزشهای رزمی.یه سری هزینه ها باید بپردازم
1)از وقت خیلی از کارهام بزنم بعضی موقع ها حتی کار کردن
2)باید به شدت تمرین بکنم و سختی بکشم تا زیر ضربات حریفام بتونم تحمل کنم
3)باید یه رژیم غذایی خاص رو رعایت کنم تا از فرم ایده آل خارج نشم
4)باید مراقب بدنم باشم تا مریض نشم چون اگر شدم خیلی از زحماتم به هدر میره
و.....
اما اگر این هزینه ها رو بدم اونو به احتمال زیاد بدست میارم و وقتی هم بدست اوردم ازش لذت میبرم
آزادی همه جا دادنی نیست، خیلی جاها گرفتنی هست،آیا تلاشی براش کردی؟آیا حاضری براش هر هزینه در عمل بدی؟خیلی ها میگن من برای اعتقاداتم جونمم میدم اما تا یه داد سرشون میکشن همه چیز یادشون میره.معتقد هستن ها اما خوب توی درجه بندی خیلی از چیزها شاید اشتباه کردن یا مطابق با عمل نبوده
آیا اصلا آزادی رو برای خودت تعریف کردی؟آیا تعریفی که کردی با سایر اعتقادات و تعریفهات تداخل نداره؟
باور کنید شناخت خودتون از هر شناختی سخت تره. خیلی ها میگن آزادی یعنی اینکه من اینو و اینو اینو میخوام.خیلی خوب پس از اینا محرومی.نه آقا من اونا رو هم میخوام.مگه نمیگی آزادی.آزادی یعنی اینکه همه چی رو بخوای.اما نمیشه چرا؟چون بعضی چیزها در تضاد هم هستن.تو نمیتونی هردوی اونها رو بخوای مثلا فرض کن شما میگی من روز رو میخوام با ستاره های شبو.بهت میدن.میگی پس ستاره های شب کو چرا من نمیبینمشون؟جواب میدن نور خورشید اونقدر زیاده که نمیبینیشون.میگی پس نور خورشید رو کم کن.اونقدر کم میکنن که اونا قشنگ پیدا میشن.اما نگاه میکنی میبینی دیگه روز نیست.
این بحث توی عشق هم هست.نمیتونید شما بگید عشق این هست و این هست و این هست و این نیست. جمله چند تا نویسنده رو بذاری.برای این گونه مسایل اول باید خودتو بشناسی بعد اونها رو تعریف کنی.تعریفی که شما میکنی با دوستت شاید 180 درجه فرق داشته باشه.نمیتونی اونو برای هرکسی نسخه کنی و بگی من تجربه کردم این بوده پس غیر از این نیست.از دید یه دختر مذهبی شاید چادر نهایت آزادی باشه اما از دید شما نهایت محدودیت و بلاعکس شاید از دید اون موها و مانتوی تنگ شما نهایت حقارت باشه اما از دید شما نهایت صلابت و آزادی
من توی این دنیا خیلی ها رو دیدم که خیلی از حرفهاشون و کاراشون در تناقض هست و این به خاطر عدم شناخت هست یا سوءاستفاده از همه چیز و زیر پا گذاشتن همه اخلاقیات
بشینید و خودتون رو بیشتر بشناسید
نظر دوستان رو با دیده منت میپذیریم
چقدر خودتون و اعتقاداتون رو میشناسید؟
ببینید آیا واقعا نشستین ببینین به چی اعتقاد دارین؟اعتقاد فقط در بحث مذهب نیست در همه سطوح.وقتی یه چیزی رو قبول میکنیم باید هم خوبی هاشو قبول کنیم هم بدیهاشو.
مثال میزنم فرض کنید شما یه آدم دین محور هستید در دو قسمت مثالم رو تقسیم میکنم
1)مرد:من دین رو قبول دارم دستش درد نکنه خدا گفته 4تا زن بگیریم.سوال میکنیم آقای فلانی دختر یا خواهرت مشکل جنسی داره آیا حاضری بذاری ازدواج موقت کنه تا به گناه نکشه؟خدا این راه رو در اینگونه مسایل پیشنهاد داده. به جرات میگم اینو از هر مردی حتی استاد الهیات پرسیدم گفت: مگر غیرت مردی اجازه به همچین کاری میده؟خودت حاضری خواهرت ازدواج موقت کنه؟وقتی جواب میدی پس غیرت تو بر حرف خدا ارجعیت داره؟ یا حرفی نمیزنن یا بحث رو عوض میکنن
2)زن:بحث سر اینکه مردها میتونن 4تا زن بگیرن و خانوم ها نمیتونن.بحثش نمیکنم چون خودتون بحثش رو دیدید
فرض کنید من میخوام قهرمان مسابقات k-1 دنیا بشم در ورزشهای رزمی.یه سری هزینه ها باید بپردازم
1)از وقت خیلی از کارهام بزنم بعضی موقع ها حتی کار کردن
2)باید به شدت تمرین بکنم و سختی بکشم تا زیر ضربات حریفام بتونم تحمل کنم
3)باید یه رژیم غذایی خاص رو رعایت کنم تا از فرم ایده آل خارج نشم
4)باید مراقب بدنم باشم تا مریض نشم چون اگر شدم خیلی از زحماتم به هدر میره
و.....
اما اگر این هزینه ها رو بدم اونو به احتمال زیاد بدست میارم و وقتی هم بدست اوردم ازش لذت میبرم
آزادی همه جا دادنی نیست، خیلی جاها گرفتنی هست،آیا تلاشی براش کردی؟آیا حاضری براش هر هزینه در عمل بدی؟خیلی ها میگن من برای اعتقاداتم جونمم میدم اما تا یه داد سرشون میکشن همه چیز یادشون میره.معتقد هستن ها اما خوب توی درجه بندی خیلی از چیزها شاید اشتباه کردن یا مطابق با عمل نبوده
آیا اصلا آزادی رو برای خودت تعریف کردی؟آیا تعریفی که کردی با سایر اعتقادات و تعریفهات تداخل نداره؟
باور کنید شناخت خودتون از هر شناختی سخت تره. خیلی ها میگن آزادی یعنی اینکه من اینو و اینو اینو میخوام.خیلی خوب پس از اینا محرومی.نه آقا من اونا رو هم میخوام.مگه نمیگی آزادی.آزادی یعنی اینکه همه چی رو بخوای.اما نمیشه چرا؟چون بعضی چیزها در تضاد هم هستن.تو نمیتونی هردوی اونها رو بخوای مثلا فرض کن شما میگی من روز رو میخوام با ستاره های شبو.بهت میدن.میگی پس ستاره های شب کو چرا من نمیبینمشون؟جواب میدن نور خورشید اونقدر زیاده که نمیبینیشون.میگی پس نور خورشید رو کم کن.اونقدر کم میکنن که اونا قشنگ پیدا میشن.اما نگاه میکنی میبینی دیگه روز نیست.
این بحث توی عشق هم هست.نمیتونید شما بگید عشق این هست و این هست و این هست و این نیست. جمله چند تا نویسنده رو بذاری.برای این گونه مسایل اول باید خودتو بشناسی بعد اونها رو تعریف کنی.تعریفی که شما میکنی با دوستت شاید 180 درجه فرق داشته باشه.نمیتونی اونو برای هرکسی نسخه کنی و بگی من تجربه کردم این بوده پس غیر از این نیست.از دید یه دختر مذهبی شاید چادر نهایت آزادی باشه اما از دید شما نهایت محدودیت و بلاعکس شاید از دید اون موها و مانتوی تنگ شما نهایت حقارت باشه اما از دید شما نهایت صلابت و آزادی
من توی این دنیا خیلی ها رو دیدم که خیلی از حرفهاشون و کاراشون در تناقض هست و این به خاطر عدم شناخت هست یا سوءاستفاده از همه چیز و زیر پا گذاشتن همه اخلاقیات
بشینید و خودتون رو بیشتر بشناسید
نظر دوستان رو با دیده منت میپذیریم