چشم از تو برنمیدارم

reza._y

کاربر فعال
شخصیت اصلی داستان فردی به نام الا است که زندگی معمولی خود را سپری می کند تا یک روز در قطار به صورت تصادفی صحبت های دو جوان را می شنود و متوجه می شود که آن ها به تازگی از زندان آزاد شده اند در همین بین دختر زیبایی به طرف جوان ها می آید و با آن ها صحبت می کند. الا به این گفتگو اهمیتی نمی دهد و مسیر همیشگیش را طی می کند.
پس از گذشت یکماه چندین دختر زیبا از شهر گم می شوند و پس از مدتی جنازه ی آن ها را پیدا می کنند الا که متوجه این واقعه می شود سخت دچار عذاب وجدان می شود ولی کاری از دستش برنمیاید تا اینکه نامه هایی تهدید آمیز به دستش می رسد و ....




یونولیت
یونولیت سقفی
ورق یونولیت
مشاوره مالیاتی


 
بالا