چرا زنان نسبت به مردان دارای اعتقادات مذهبی قوی تری هستند؟

*Essi*

اخراجی موقت
با درود خدمت دوستان گرامی.

خیلی از دستورات دینی رو که شاید از نظر بعضی مردان ظلم به نظر بیاد، بسیاری از زنان با آغوش باز میپذیرن.

اکثریت کسانیکه در پی نذر و نیاز و درخواست حاجت هستند از زنانند.

اکثریت معتقدین به روح و خواب و استخاره و .... باز هم از زنان هستند.

اکثریت کسانیکه فریب مبلغین دروغین رو خوردن یا نزد کسی برای دعا رفتن و ازشون سوء استفاده شده، زنانند.

انداختن سفره هایی جهت زیارت، بحث در فرستادن صلوات و خواندن دعا برای موفقیت، ارادت قلبی بیشتر به انسان هایی به عنوان واسطه آدم و آفریدگار برای گرفتن حاجت و....

دین نتونست پوششی اجباری به مرد تحمیل کنه و حتی آستین کوتاه رو هم جلوش مقاومت شد، امام زنان حاضر شدند حتی یا مقنعه و مانتو در گرمای زمین فوتبال بدوند و بگویند این یک ارزش است.

نمیدونم چقدر با سئوال اصلی این تاپیک موافقید، تجربیات خود من در زندگی و محیط اطرفم به من ثابت کرده زنان باورهای مذهبی قوی تری نسبت به مردان دارند.


موافقید یا مخالف و علت موافقت یا مخالفت خودتون رو هم تشریح کنید.

با تشکر. :gol:
 

FAEZEH_EE

عضو جدید
موافقم.

شاید به دلیل روحیه ی خانم ها باشه و اینکه نقششون در خانواده و جامعه.
فکر میکنم تو کشور های دیگه هم حدودا همچین چیزی برقرار باشه نمیگم پایبندی ولی یه مرد یه زن رو در خانواده ای با شرایط مساوی در نظر بگیرین حدودا همین نتیجه رو میده

تو فرهنگ ما خانم ها خیلی خانمن! یعنی اکثرا حرف بزرگتر یا شوهرشون رو گوش میدن!اینه که مضامین معرفتی تو خانم ها ضمانت اجرایی بیشتری داره.
چون روح خانم ها لطیفه اینا رو زود میپذیره.حتی شاید دیده باشین دختر هایی هم که حجابشون بده یا درکل ندارن گاها اعتراف کردن که وقتی یکم پوشیده تر هستن راحت ترن.من خودم از چند تاشون شنیدم.

روحیه...همون روحیه مهمه!!
 

shakibam

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی سوال جالبیه.من تا الان به این مساله دقت نکرده بودم.اما حالا که گفتین , میبینم واقعا همینطوره.
شاید برگرده به جنسیتشون.همین زنان هستند که احساسی تر از مردان با مسائل برخورد میکنند و جواب قطعی براش نداریم.
به نظر من آقایون خیلی سریع با موضوع پیش اومده کنار میان.اما خانوما اینطور نیستن.و همیشه فکر میکنن اگه این کارو بکنیم,اگه پیش این فرد بریم و دعا بگیریم,اگه بریم ...
و هزار کار دیگه رو اگر بکنیم شاید طرف ,شفا بگیره.(مثال زدم)اما آقایون سراغ این نوع تلاشها,کمتر میرن.
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیاد موافق نیستم

آقایان هم به اندازه خانمها به دین و عقاید مذهبی مقید هستند
ولی در ابراز باهم تفاوت دارند

مثل همه احساسات
ابراز محبت
ابراز نفرت
ابراز خشم
ابراز عصبانیت
ابراز ناراحتی
ابراز شادی
.........

همه اینها در همه افراد فارغ از جنسیت ، وجود داره
و تفاوت فقط در نوع ابراز احساس است

مثلا عدم توانائی در آقایان ممکنه به صورت خشم و عصبانیت بروز کنه
و در خانمها با ناراحتی و گریه کردن

پایبندی به دین و مذهب هم دقیقا مثل اینهاست

این نظر من است
 

Fateme_bay

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود خدمت دوستان گرامی.

خیلی از دستورات دینی رو که شاید از نظر بعضی مردان ظلم به نظر بیاد، بسیاری از زنان با آغوش باز میپذیرن.

اکثریت کسانیکه در پی نذر و نیاز و درخواست حاجت هستند از زنانند.

اکثریت معتقدین به روح و خواب و استخاره و .... باز هم از زنان هستند.

اکثریت کسانیکه فریب مبلغین دروغین رو خوردن یا نزد کسی برای دعا رفتن و ازشون سوء استفاده شده، زنانند.

انداختن سفره هایی جهت زیارت، بحث در فرستادن صلوات و خواندن دعا برای موفقیت، ارادت قلبی بیشتر به انسان هایی به عنوان واسطه آدم و آفریدگار برای گرفتن حاجت و....

دین نتونست پوششی اجباری به مرد تحمیل کنه و حتی آستین کوتاه رو هم جلوش مقاومت شد، امام زنان حاضر شدند حتی یا مقنعه و مانتو در گرمای زمین فوتبال بدوند و بگویند این یک ارزش است.

نمیدونم چقدر با سئوال اصلی این تاپیک موافقید، تجربیات خود من در زندگی و محیط اطرفم به من ثابت کرده زنان باورهای مذهبی قوی تری نسبت به مردان دارند.


موافقید یا مخالف و علت موافقت یا مخالفت خودتون رو هم تشریح کنید.

با تشکر. :gol:

خوب
اکثر زن ها به خودشون اعتماد ندارن...معمولا میخوان نتایج کارهاشون یا آیندشون رو از راه جادو جمبل و فال و اینا بفهمن
یجورایی میخوام بگم خرافاتی ترن
خیلی هاشون میخوان تلاش نکنن...
مردا بیشتر بخودشون متکی اند...به جادو جمبل و اثرش روی زندگی هیچ اعتقادی ندارن

در مورد حجاب هم
این زنا نبودن که انتخاب کردن
یجورایی به زور انتخاب شدن...مجبور شدن

اما در کل
احتمالا چون زنها ترسو تر هستن...و این صفت بدی نیست
حتما از عذاب خدا هم بیشتر میترسن...
پس باورهای مذهبیشون قوی تره
 

coherent

عضو جدید
من یه خاطره دارم بد نیست شما هم بخونید
یادمه چند سال پیش بنا به ضرورت کاری توی دوره ضمن خدمت شرکت کرده بودم که کلاس مشترک با خانومها بود ناگفته نمونه همه هم از قشر فرهنگی بودیم .یه روز قبل شروع کلاس استاد ارائه دهنده از خانومها خواست یا کلاسو ترک کنند یا اینکه تا آخر کلاس بشینند و کلاسو به هم نزنند جالبه که موضوع در مورد نظریه تکامل بود. و استاد در پایان کلاس به همه گفت که چون هرساله این مطلب موجب واکنش خانمها میشه این خواهشو کرده .البته من نمیخوام بگم این در باره همه خانمها صدق میکنه ولی فکر میکنم مردها درمقابل مسائل جدید و علوم مختلف کمتر واکنش دارند.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
بخشی از مساله اینه که زنها به احساسات بهای زیادی می دن و بخش بزرگی از گسترش مذهب در واقع وابسته به احساسات هست. اینطور که برای یک زن درک مصایب و فجایع و زندگی بزرگان مذهبی بسیار ساده تره و ارتباط عاطفی ایجاد شده با اون شخصیت خاص به نوعی راه رو برای پذیرش بی قید و شرط شیوه زندگی و افکار اون فرد خاص باز می کنه
دوم این که زنها وابسته تر و بیشتر خواهان حمایت خارجی هستن (این بخش به نظر من ناشی از تاثیرات محیط هست در طی تحولات تاریخ بشر)... و صددرصد وقتی تئوری ای به این شکل که "شخص یا اشخاصی هستن که توان انجام ناممکن ترین چیزها رو دارن اگه شما ازش بخواین و مطابق میلش رفتار کنین" ارائه می شه >>> پس اون فرد حامی دارای ارزش فوق العاده ای می شه... اینو می شه به نوعی ترس هم ربط داد... ترس از دست دادن این حمایت
سوم اینکه زنها کمتر در پی تجزیه و تحلیل مسائل غیر احساسی برمیان (این هم بسته به شخصیت زنانه س و هم بسته به تاثیرات محیط)... پس اون بخشهایی از مذهب که با چالش های منطقی و تجربی روبرو می شه در واقع در ذهن زن رو درگیر نمی کنه (مگر اینکه محیط اجازه ی به چالش کشیدن رو به زن داده باشه>> مثل زنانی که اجازه ی حضور فعال در اجتماع رو داشتن)
چهارم اینکه زنها به طور ذاتی روحیه تعهد و پایبندی قوی تری نسبت به مردها دارن (مطمئن نیستم فکر می کنم ذاتیه) و شرایط یک تعهد رو به طور کامل می پذیرن و به ندرت در پی دور زدن تعهد برمی ان (برعکس آقایون >> مثالش همین آستین کوتاه که فرمودین)
میزان اگاهی و سواد جامعه زنان معمولا کمتر از مردان بوده (نسل قبل بیشتر این موضوع نمود داره).... منظورم این نیست که بی سوادی منجر به مذهبی بودن می شه... منظورم اینه که بی سوادی و ناآگاهی منجر به پذیرش بی قید و شرط و بی تفکر عقاید مذهبی می شه... یعنی خیلی ازین پایبندی ها اصولا بدون آگاهی هست و بر پایه ی احساسات و ترس ها و امیدها
یه مساله ای هم هست که ذهن من رو درگیر کرده و اون اینکه ادیان معمولا تمرکز خاصی رو مقوله ی زن دارن... مذهب برای مردان به معنی پذیرش قواعد کلی زندگی هست اما برای زنان با تمام وجوه زندگیشون درگیره... نمی دونم شاید خود این مساله منجر به درگیری بیشتر ذهن زنان با مذهب می شه...
.
این بود انشای من :)
 

saeedhashemee

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلیل اول زوری هست که مردها در طول تاریخ به زنها گفته اند(اگر ببیند چه دین اسلام و چه دین یهود و چه مسیح حتی بودا و غیره اصلی ترین مواردی که به پیروان خود گوشزد میکنند محدود کردن زنهاست .)
دلیل دوم احساسی بودن زنها...
دلیل سوم مردها از نظر قدرت تخیل و قدرت هوش سه بعدی از زنان بسیار قوی تر هستند...همچنان که مبینم برترین فیزیکدان و ریاضی دانها و نفرات اول المیپاد کامپیوتر و فیزیک و ریاضی و شیمی و همچنین قهرمانان شطرنج مرد هستند
هر چند با پیشرفت علوم و تکامل بشر که منجر به باهوش شدن انسانها میشه چه زنها و چه مردها از دین دورتر میشوند
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود خدمت دوستان گرامی.

خیلی از دستورات دینی رو که شاید از نظر بعضی مردان ظلم به نظر بیاد، بسیاری از زنان با آغوش باز میپذیرن.

اکثریت کسانیکه در پی نذر و نیاز و درخواست حاجت هستند از زنانند.

اکثریت معتقدین به روح و خواب و استخاره و .... باز هم از زنان هستند.

اکثریت کسانیکه فریب مبلغین دروغین رو خوردن یا نزد کسی برای دعا رفتن و ازشون سوء استفاده شده، زنانند.

انداختن سفره هایی جهت زیارت، بحث در فرستادن صلوات و خواندن دعا برای موفقیت، ارادت قلبی بیشتر به انسان هایی به عنوان واسطه آدم و آفریدگار برای گرفتن حاجت و....

دین نتونست پوششی اجباری به مرد تحمیل کنه و حتی آستین کوتاه رو هم جلوش مقاومت شد، امام زنان حاضر شدند حتی یا مقنعه و مانتو در گرمای زمین فوتبال بدوند و بگویند این یک ارزش است.

نمیدونم چقدر با سئوال اصلی این تاپیک موافقید، تجربیات خود من در زندگی و محیط اطرفم به من ثابت کرده زنان باورهای مذهبی قوی تری نسبت به مردان دارند.


موافقید یا مخالف و علت موافقت یا مخالفت خودتون رو هم تشریح کنید.

با تشکر. :gol:


(اول بگم:با یه سری مسائل که شما به صورت مثال توی تاپیک گنجوندین به شدت مخالفم و این طرز تفکر برام واقعا" جالب بود!!)
جواب دادن به این سئوال برام خیلی سخت هست..چون باید معترف به بسیاری از مسائل بشم:D
خدایا خودت بخیر بگذرون:gol:
خب فکر میکنم اصلی ترین مسئله..احساسات باشه...از اونجایی که احساسات خانمها زودتر و راحت تر تحریک میشه و کلا" دید مثبت تری نسبت به مسائل دارن(خوش خیالی:D) خیلی زودتر بسیاری از موارد بالا رو قبول میکنن...فک کنم بیشترمون هم میدونیم غلیان احساسات یعنی بسته شدن چشم عقل!!!

خب حالا سئوال مطرح شده به عنوان عنوان تاپیک!
راستش فکر میکنم زنان به نسبت آقایون به طور کلی ذات پاک تری دارن و کم تر به گناه آلوده میشن و در نتیجه تمایل بیشتری به خوبیها دارن...زیبایی زیبایی رو به سمت خودش میکشه...
 

me.fatima

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هم کاملا به چیزی که گفتید معتقدم ....

البته مواردی که شما ذکر کردید بیشتر به سنت مربوط میشن تا اصل مذهب ( هرچند امروزه به نام مذهب شناخته میشن )..

دلیلش از نظر من اینکه خانم ها کلا کمتر تفکر میکنند .. و در کل دید زنها با مردها متفاوته ...

شما که خودتون رشته تحصیلی تون فنی بوده ... سر کلاس های تخصصی به تفاوت سوالهای خانم ها و آقایون توجه کردید ؟

بیشتر سوالات خوب و تخصصی از سوی آقایان پرسیده میشه و معمولا سوالات مربوط به امتحان ,.. رو خانم ها میپرسن ( البته مطلق نیست ) ولی در حالت کلی همین جوریه ....

البته برعکسش هم وجود داره ولی حالت کلی همونی که بالا گفتم ...

این نظر من بود.
 
آخرین ویرایش:

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
این زنا یه ادمایی هستن که نگو و نپرس!!
تا حالا رمال مرد دیدی؟! پیش‌گو مرد دیدی؟!! اکثرا خانم هستن!!

این خانم ها دقیقا استاد بزرگ فریب دادن اقایون هستن!!
مثلا خانمه طلاهاش رو گم کرده، بعد برا اینکه مردش عصبانی نشه، میگه اره بریم پیش فلان فال گیر ببینیم چی میگه!!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام اسی خان ممنون:gol:

تو این پست ها احساسات زیاد گفته شده بود! (احساسات دقیقا چی هست که خانوم ها قوی تر هستن ؟ آیا هورمون های زنانه هست؟ آیا شرایط جامعه هست ؟ آیا داشتن عروسک و خاله بازی در دوران کودکی هست ؟ چی هست این احساسات که انها دارند و ما کمتر داریم؟)

خیلی جالب یکی از دوستان خارج از کشور رو هم مثال زدن که بنظرم درست هست! اونطرف هم اعتقادات خانوم ها قوی تر هست!

پس شرایط زندگی و محدویت ها نمی تونه عاملش باشه

پس دقیقا چی می تونه باشه؟
====================================
اگر من بخوام جواب بدم اینجوری جواب میدم که :

یه جورایی از اول خانوم ها حالت بردگی و بندگی داشتن و آزاد نبودن (به هزار دلیل! که میشه بیان کرد)

وقتی پای دین و... میاد وسط خانوم ها به این نتیجه می رسن که می تونن جای بردگی بندگان خدا !

بندگی خود خدا رو انجام بدهند. (این باعث شد که بیشتر به سمت خدا بروند!)

اما اقایون خلقت آزادانه تری داشتند و ممکن است بندگی کردن حتی بندگی کردن خداوند هم برایشان مشکل باشد.
 

*Essi*

اخراجی موقت
تو فرهنگ ما خانم ها خیلی خانمن! یعنی اکثرا حرف بزرگتر یا شوهرشون رو گوش میدن!اینه که مضامین معرفتی تو خانم ها ضمانت اجرایی بیشتری داره.

چون روح خانم ها لطیفه اینا رو زود میپذیره.حتی شاید دیده باشین دختر هایی هم که حجابشون بده یا درکل ندارن گاها اعتراف کردن که وقتی یکم پوشیده تر هستن راحت ترن.من خودم از چند تاشون شنیدم.

روحیه...همون روحیه مهمه!!

پس در واقع معتقدین روحیه بندگی و اطاعت در خانم ها قوی تر از مردهاست؟

حالا اون اطاعت و بندگی از مراحل خیلی خفیف نسبت به همسرشون گرفته تا مراحل پیشرفته تر چون آفریدگار.

معمولا یکی از اساسی ترین تفکرات ارباب و رعیتی، ترسی هست که رعیت از اربابش باید داشته باشه.

اعتقاد به اینکه ارباب صلاح رعیت رو میخواهد و در عین حال نباید ارباب رو خشمگین کرد، چون ممکنه شلاق به دست وارد بشه.

چقدر با چنین نگرشی موافقین؟ :gol:
 

*Essi*

اخراجی موقت
زیاد موافق نیستم

آقایان هم به اندازه خانمها به دین و عقاید مذهبی مقید هستند
ولی در ابراز باهم تفاوت دارند
مثلا عدم توانائی در آقایان ممکنه به صورت خشم و عصبانیت بروز کنه
و در خانمها با ناراحتی و گریه کردن

پایبندی به دین و مذهب هم دقیقا مثل اینهاست

این نظر من است

یک تفاوت اساسی اینجا هست.
مذهب برای مردها محدودیت های خاصی توی خیلی مسائل در نظر نگرفته.

از ازدواج، صیغه، پوشش، ارث دیه و....، چیزی نیست که به ضرر مردها باشه.

حتما دیدین خیلی از مردها در راه باورهاشون آدم میکشند، ولی زن ها اینکارو نمیکنند یا حداقل خیلی کمه.

برای نمونه این فیلم اخیری که از افغانستان پخش شد، گویای همین بود.

دختری مسلمان با پسری خارج از ازدواج رسمی رابطه جنسی داشت و از سوی طالبان به اعدام محکوم شد.

خودش اومد توی گود سنگسار نشست و قبول کرد و مردها او رو به رگبار بستند !!!

چند درصد مردها میان توی چنین گودهایی بشینن؟ مردها اکثر خارج از گود ضربه میزنن.
 

FAEZEH_EE

عضو جدید
پس در واقع معتقدین روحیه بندگی و اطاعت در خانم ها قوی تر از مردهاست؟

حالا اون اطاعت و بندگی از مراحل خیلی خفیف نسبت به همسرشون گرفته تا مراحل پیشرفته تر چون آفریدگار.

معمولا یکی از اساسی ترین تفکرات ارباب و رعیتی، ترسی هست که رعیت از اربابش باید داشته باشه.

اعتقاد به اینکه ارباب صلاح رعیت رو میخواهد و در عین حال نباید ارباب رو خشمگین کرد، چون ممکنه شلاق به دست وارد بشه.

چقدر با چنین نگرشی موافقین؟ :gol:

مجموعه عواملی که دوستان ذکر کردند رو کم و بیش قبول دارم.باید ببینیم ارباب کی هست چی میخواد و چرا!

همیشه پشت قوانین اسلام یه سری مواردی پنهانه که اگه عمیق بشیم میبینیم پایه علمی هم داره.من نمیگم خانم ها از نظر علمی بررسیش میکنن بعد قبول میکنن.خیلی خیلی کم پیش میاد ولی فطرتشون اینطوری ایجاب میکنه که حقپذیریشون بیشتره .

رمال و این چیزل رو اصلا قبول ندارم.خیلی از خانم ها ماهیانه سفره فلان امام رو میذارن خونشون ,که فقط تجملات رو به رخ دیگران بکشن و تو این کارا کورس میذارن...این کار اصلا پایه نداره!
نمونش دورو برمون زیادن!

شاید روحیه اطاعت و بندگیشون قوی تر باشه!البته نمونه های زیادی هم داریم از اونطرف بوم افتادن.گیر فرقه های مختلف به اصلاح عرفان های نوظهور افتادن ...

باز هم به نظرم به فطرتشون برمیگرده و اینکه حقیقت پذیریشون بیشتره و ممکنه از کانال های مختلف جذب چیزهایی بشن که اسم حقیقت رو یدک میکشه!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی از فلسفه‏های امروز، ایستادن در مقابل خدا را عالی ترین کمال انسان‏ می‏شمارند.

ژان پل سارتر کتابی دارد به نام خدا و شیطان بر اساس‏ فکرها و حسابهایی که راجع به مفهوم آزادی انسان دارد و راجع به اینکه اصلا تمام شخصیت انسان آزادی است و لازمه آزادی همان " نه " گفتن و تمرد کردن و تسلیم هیچ چیزی نبودن و در مقابل همه چیز عاصی بودن (عصیان مطلق) و ایستادن در مقابل همه چیز و از آن جمله خداست (حالا به‏ خدا هم چندان اعتقاد ندارد: اگر خدایی باشد).

حرفا اگزیستانسیالیستها! اگزیستانسیالیسم به این شکل است. تکبر، تسلیم نبودن،
عصیان کردن اگرچه در مقابل‏ خدا، کمال انسانیت است. شیطان شدن و " نه " گفتن، سجده نمی‏کنم، امرت را اطاعت نمی‏کنم، این کمال است، چون در مقابل او هم باز از خودش خود نشان می‏دهد، شخصیت نشان می‏دهد، بی‏شخصیتی نشان نمی‏دهد که‏ بگوید بله .

مسأله تمرد و ایستادگی در مقابل حق، تا اگزیستانسیالیسم نیامده بود لااقل فلسفه نداشت، حالا دارای‏ فلسفه هم شده است که بله این جور باید بود. این تکبر بر خدا و ایستادگی در برابر خدا و " نه " گفتن در مقابل‏ ذات حق، ضد انسانی‏ترین چیزهاست.
مسأله ترک دنیا و دنیاپرستی بر می‏گردد به امر کمال انسان و به اینکه اگر انسان نباید در مقابل مادیات تسلیم باشد و نباید بنده مادیات باشد، چه فرق می‏کند، بنده بودن بنده بودن است، اگر انسان بنده خدا هم باشد بالاخره بندگی بندگی است، .
عزیز کریم واقعی خداست، العزیز اوست و الکریم اوست. کسی در مقابل‏ خدا خودش را عزیز و کریم بداند این همان عصیان در مقابل حق و تکبر بر ذات پروردگار است، آخرین نتیجه‏اش همین است که قرآن کریم ذکر می‏کند:« ان شجرت الزقوم طعام الاثیم کالمهل یغلی فی البطون کغلی الحمیم خذوه‏ فاعتلوه الی سواء الجحیم ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحمیم ذق انک انت‏ العزیز الکریم، سوره دخان ، آیات 49-43»: مسلما درخت زقوم خوراک گناه پیشه است / مانند مس گداخته در شکم های خویش/ مانند جوشیدن آب جوشان/ ندا آید او را بگیرید و به میان دوزخ بکشانید آنگاه روی سرش از عذاب آب جوشان بریزید/ بچش که تو به خیال خود همان نیرومند گرامی هستی.

اسلام درباره آزادی به عنوان یک ارزش از ارزشهای بشر اعتراف کرده است اما نه ارزش منحصر به فرد ، و نه آزادی با آن تعبیرها و تفسیرهای ساختگی ، بلکه آزادی به معنی واقعی .

این یه تیکش
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آیه 13 سوره تغابن آمده: «الله لا اله الا هو» معبودی جز خدا نیست. هر طاعتی نوعی عبادت است.

قرآن راجع به موسی علیه السلام و فرعون و بنی اسرائیل، این‏طور نقل می‏فرماید که موسی علیه السلام به فرعون گفت: «و تلک‏ نعمه تمنها علی ان عبدت بنی‏اسرائیل» (شعراء/22) یک منتی هم سر من می‏گذاری‏ که همه بنی‏اسرائیل را عابد خودت قرار داده و تعبید کرده‏ای؟! درصورتی که‏ نه بنی‏اسرائیل برده مصطلح بودند چون به حسب ظاهر آزاد بودند و نه‏ می‏رفتند پیش فرعون نیایش کنند، ولی فرعون بنی‏اسرائیل را اجبارا به‏ اطاعت خود وادار کرده بود. قرآن این اطاعت را " تعبید " یا " عبادت " نامیده است، و آیات مشابهی در این زمینه هست .

انسان فقط خدا را باید اطاعت کند و اطاعت پیغمبر هم چون خدا امر کرده‏ است اطاعت خداست. اگر خدا امر نکرده بود که پیغمبر را اطاعت کنید، اطاعت پیغمبر لازم نبود. الله لا اله الا هو» یعنی معبودی جز خدا نیست. درواقع می‏خواهد بفرماید مطاعی جز خدا نیست، یعنی هیچ موجودی جز خدا استحقاق و شایستگی مطاع بودن ندارد و جز اطاعت خدا هیچ اطاعتی برای‏ انسان روا نیست.

طاعت و بندگی یعنی اینکه انسان فقط از خدا اطاعت کند و فقط بندگی خدا نماید. چرا که الله لا اله الا هو معبودی جز خدا نیست. هر نوع طاعتی نوعی عبادت است. اصولا در تمام ادیان توحیدی صرف نظر از تحریفها خدا دائر مدار امور است چرا که نظام توحیدی یعنی نظام خدا مداری که خدا اصل است و همه باید برای او به سوی او گام زنند.

تنها در نظام خدامداری است که هم مبدأ انسان مشخص است و هم مسیر و مقصدش و در هر لحظه ای از لحظات آدمی باید بکوشد تا با شدنهای تکاملی خود را به مقصد والای حیات برساند. البته معنای خدامداری این نیست که انسان اصالت خود را از دست داده و خوار و زبون شود بلکه مراد آن است که انسان تنها در پرتو اعتقاد و ایمان به خدا می تواند اصالت خویش را حفظ نماید. انسانی که خود را به خدا تسلیم می نماید در واقع دستورات الهی را برای گام زدن در راه کمال پذیرفته است. آیا مگر اطاعت از فرامین حیاتبخش الهی که موجب از میان رفتن مفاسد و رذائل اخلاقی می شود خلاف آزادی است اگر انسان بخواهد تسلیم قوانین طاغوتی و ضد مردمی شود و یا بندگی هر نوکرصفتی را بپذیرد، آزادی خویش را از دست داده است ولی انسانی که خدا را می پرستد و به او عشق می ورزد، عشق و بندگی او عین آزادی است چرا که خدا مقصد و غایت او به شمار می رود که باید با حرکت های تکاملی خود به سوی او گام بردارد. لذا تسلیم در ایمان به خدا عین آزادی است. آزادی از بندهای درونی و برونی برای رسیدن به کمال حقیقی.

قسمتهایش که مال خودم بود رو رنگی و... کردم

=================================================
در واقع نظر من این است که خانوم ها که خودششون بنده و برده و .... بودن

برای فرار از این بردگی و بندگی به سمت دین اومدن!


اما اقایون که کمتر احساس بردگی و بندگی داششتن کمتر به سمت دین اومدن!

(البته این فقط یک تکه از کل داستان هست!)
 
آخرین ویرایش:

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حکیم دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در سری برنامه های معرفت که در سال جدید نیز از شبکه چهار پخش میشد به یک نکته بسیار ظریف و در حقیقت به یکی از اسرار مهم اشاره نمودند:واین بود که :
سعدی با خداست و حافظ بنده خداست
حکیم دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در سری برنامه های معرفت که در سال جدید نیز از شبکه چهار پخش میشد به یک نکته بسیار ظریف و در حقیقت به یکی از اسرار مهم اشاره نمودند:
استاد ابراهیمی دینانی

واین بود که :
سعدی با خداست و حافظ بنده خداست.
و در این جا سوالی پیش می آمد که فرقشان چیست؟ ایشان جواب صریح داند با خدا و بندگی خدا بودن تفاوتی ندارند. اما بعضی تفاسیرشان بر این است که تفاوت دارند. اما چنین نیست! درحقیقت این قیاس سرانجامش این است که حافظ و سعدی بترتیب از لحاظ بندگی و با خدایی یک مفهوم را میرسانند. واین وحدت است.
استاد درتفسیر بندگی گفت:
بندگی حقیقی یعنی همان آزادی مطلق .
چرا بعضی ها فکر میکنند بندگی یعنی گرفتار بودن، این درست نیست ، آن بندگی گرفتاری می آورد ، که بندگی دنیا باشد. سوال پیش می آید که چطور بندگی همان آزادی مطلق است؟ خوب بنظر شما اگر انسان از تعلقات دنیا ببرد و به آرامش برسد ، این همان آزادی حقیقی نیست؟حافظ چون از تعلقات برید ، بنده خداوند شد. چرا میگوییم بنده ی خداوند شد؟چون توجهاتش تماما و کمالا به خدا بود و غیر او را بی اعتنا بود.
و همین بندگی همان آزادی واقعیست.
 

*Essi*

اخراجی موقت
حرفا اگزیستانسیالیستها! اگزیستانسیالیسم به این شکل است. تکبر، تسلیم نبودن، عصیان کردن اگرچه در مقابل‏ خدا، کمال انسانیت است. شیطان شدن و " نه " گفتن، سجده نمی‏کنم، امرت را اطاعت نمی‏کنم، این کمال است، چون در مقابل او هم باز از خودش خود نشان می‏دهد، شخصیت نشان می‏دهد، بی‏شخصیتی نشان نمی‏دهد که‏ بگوید بله .

مسأله تمرد و ایستادگی در مقابل حق، تا اگزیستانسیالیسم نیامده بود لااقل فلسفه نداشت، حالا دارای‏ فلسفه هم شده است که بله این جور باید بود. این تکبر بر خدا و ایستادگی در برابر خدا و " نه " گفتن در مقابل‏ ذات حق، ضد انسانی‏ترین چیزهاست.

من با این قسمت مخالفم و اون رو یک مغالطه میدونم، اما به چه دلیل.

شیر به عنوان سلطان جنگ، چطور در برابر آدم دوپا، رام میشه و هرکاری آدم بگه گوش میده؟

برای رام کردن، مهم ترین چیز له کردن شخصیتت در برابر رام کننده هست، یعنی بهت غذا نده، تا برای غذا التماسش کنی، تهدید به خوردن شلاقت کنه تا هرکاری میگه انجام بدی.

در نهایت در ازای رام بودن مطلق، وعده غذای بی دردسر هم داری. :gol:

اینکه موجودی دیگر را رام کنی تا ازت حساب ببره، یک ویژگی انسانی هست، کاملا انسانی.
 
آخرین ویرایش:

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
فعلا فقط اومدم به استارتر بگم ای کاش پرانتز باز میکردی و متذکر میشدی بعضی استثناها هم وجود داره

این نگرش کلی و عمومی نسبت به زن اونو یه موجود منفعل بی کنش نشون میده که کمتر از سلول های خاکستریش استفاده میکنه و بیشتر یک شی هست که براش برنامه ریزی میشه

باور داشته باش بعضی وقتا این سلول های خاکستری مونث می تونه خیلی خوب دست سلول های خاکستری مذکرو بخونه و نقشه هاشو خنثی کنه
 

*Essi*

اخراجی موقت
فعلا فقط اومدم به استارتر بگم ای کاش پرانتز باز میکردی و متذکر میشدی بعضی استثناها هم وجود داره

این نگرش کلی و عمومی نسبت به زن اونو یه موجود منفعل بی کنش نشون میده که کمتر از سلول های خاکستریش استفاده میکنه و بیشتر یک شی هست که براش برنامه ریزی میشه

باور داشته باش بعضی وقتا این سلول های خاکستری مونث می تونه خیلی خوب دست سلول های خاکستری مذکرو بخونه و نقشه هاشو خنثی کنه

در مورد همه چیز استثنا هست.

بحث بین معتقدین هست وگرنه اونیکه اعتقادی نداره که اصلا شامل این بحث ما نمیشه و نگرش به هیچ وجه کلی نبود.

این بحث هم فقط نسبی بود وگرنه درصدی گفته نشد که 100 درصد خانم ها اینطورین. :gol:

باور خودم هم تقریبا همینی هست که میگی ولی هنوز معتقدم، بیشتر مشکلات زنان از خودشونه تا مردان.
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من با این قسمت مخالفم و اون رو یک مغالطه میدونم، اما به چه دلیل.

شیر به عنوان سلطان جنگ، چطور در برابر آدم دوپا، رام میشه و هرکاری آدم بگه گوش میده؟

برای رام کردن، مهم ترین چیز له کردن شخصیتت در برابر رام کننده هست، یعنی بهت غذا نده، تا برای غذا التماسش کنی، تهدید به خوردن شلاقت کنه تا هرکاری میگه انجام بدی.

در نهایت در ازای رام بودن مطلق، وعده غذای بی دردسر هم داری. :gol:

اینکه موجودی دیگر را رام کنی تا ازت حساب ببره، یک ویژگی انسانی هست، کاملا انسانی.

اتفاقا مثال شیر بنظر من اینجا مغالطه هست چون اینجا بحث فطرت پیشش میاد که فطرت شیر با انسان بسیار متفاوت هست!
(ممکن هست بشر هم مثل شیر رام شود و... اما فطرت انسان از شیر جدا هست)

حال اگر به همون شیر امکان داده بشه (شیر وحشی که رام شده) به خودش بر می گرده مثل سابق به عبادت پروردگار خودش ادامه میده (همون داستانی که میگه پرندگان وقتی صدا میدن یا کاری انجام میدن در حال عبادت خدا هستن چون سیستمشون مطلق در حال عبادت خدا افریده شده ! اگر اینو قبول نداری پس مثال شیر اشتباه هست)
 

*Essi*

اخراجی موقت
اتفاقا مثال شیر بنظر من اینجا مغالطه هست چون اینجا بحث فطرت پیشش میاد که فطرت شیر با انسان بسیار متفاوت هست!
(ممکن هست بشر هم مثل شیر رام شود و... اما فطرت انسان از شیر جدا هست)

حال اگر به همون شیر امکان داده بشه (شیر وحشی که رام شده) به خودش بر می گرده مثل سابق به عبادت پروردگار خودش ادامه میده (همون داستانی که میگه پرندگان وقتی صدا میدن یا کاری انجام میدن در حال عبادت خدا هستن چون سیستمشون مطلق در حال عبادت خدا افریده شده ! اگر اینو قبول نداری پس مثال شیر اشتباه هست)

نه، چیزی به نام فطرت رو من اصلا قبول ندارم.

آدم ها بیشتر از همه چیز محصول جوامع هستند، تکامل ادیان، وجود یکسری باورها تنها در خاورمیانه و.... همگی ثابت میکنه، چیزی به نام فطرت به اون معنایی که به ما گفتن وجود نداره.

اکثر باورهای آدمها در اثر تلقین های ناشی از گذشت زمان و دیگران شکل میگیرن.

انسان فرقش با حیوان در چیزی به نام فطرت نیست، در ادراک ذهنی بالا و قابلیت انتقال تجربه هست، یعنی قدرت بیشتر مغز آدم.

برای همین آدمی که مغزش معیوبه، خیلی از ادراکات رو نداره و عقب افتاده میشه، پس فطرتی به اون معنا در کار نیست.

همه موجودات روی کره خاکی، چیزی دارن به اسم ترس، با ترساندن میتونی رامشون کنی، شیر باشی یا آدم دوپا، فرقی نداره.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه بحثی اینجا مطرح شد در مورد اینکه زنها برده و بنده بودن و ازین حرفا
من کلیت قضیه رو می پذیرم اما فقط جوری مطرح نکنید که گویی یک مساله ذاتی هست
زنها آرام تر ، احساساتی تر و صلح طلب ترن به طور ذاتی... اینها شاید شرایط رو برای افرادی که پایبند به وجدان انسانی نیستن آسون کنه تا اونها رو به بردگی بکشونن (که این اتفاق در طول تاریخ بشر افتاده) اما این هرگز به این معنا نیست که ذاتا موجودات دست دوم و خدمتگذارن...
زن و مرد بسیار متفاوتن اما بخش بزرگی از تفاوتهای موجود هم ناشی از نوع نگرش جامعه در حین تربیت اونها هست...
من روحیه ی آزاد یک دختر بچه 3 ساله رو در 13 سالگیش دیگه نمی بینم... چون ما اجازه نمی دیم اون روحیه رو حفظ کنه...
مردها از بعد دوران مادرسالاری به واسطه قدرت بدنی برتر حاکمان تاریخ و سرنوشت بشر شدن.... اگر مردها عده ای سوءاستفاده چی از موقعیت بودن دلیل بر ذاتا برده بودن زن ها نمی شه... بردگی به انسان تحمیل می شه... زن و مرد هم نداره
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﯾﻪ ﺑﺤﺜﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﻬﺎ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺍﺯﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ
ﻣﻦ ﮐﻠﯿﺖ ﻗﻀﯿﻪ ﺭﻭ ﻣﯽ ~ﺫﯾﺮﻡ ﺍﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺟﻮﺭﯼ ﻣﻄﺮﺡ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﯾﮏ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺫﺍﺗﯽ ﻫﺴﺖ
ﺯﻧﻬﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺗﺮ ، ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﯽ ﺗﺮ ﻭ ﺻﻠﺢ ﻃﻠﺐ ﺗﺮﻥ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺫﺍﺗﯽ... ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ~ﺍﯾﺒﻨﺪ ﺑﻪ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ ﺁﺳﻮﻥ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﮔﯽ ﺑﮑﺸﻮﻧﻦ (ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺑﺸﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ) ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺫﺍﺗﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺩﺳﺖ ﺩﻭﻡ ﻭ ﺧﺪﻣﺘﮕﺬﺍﺭﻥ...
ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻦ ﺍﻣﺎ ﺑﺨﺶ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺎﻭﺗﻬﺎﯼ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻫﻢ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺮﺵ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﺣﯿﻦ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻫﺴﺖ...
ﻣﻦ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﯼ ﺁﺯﺍﺩ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﭽﻪ 3 ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻭ ﺩﺭ 13 ﺳﺎﻟﮕﯿﺶ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻢ... ﭼﻮﻥ ﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﯽ ﺩﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ ﮐﻨﻪ...
ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺍﺯ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺎﺩﺭﺳﺎﻻﺭﯼ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺪﻧﯽ ﺑﺮﺗﺮ ﺣﺎﮐﻤﺎﻥ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺑﺸﺮ ﺷﺪﻥ.... ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺳﻮءﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﭼﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮ ﺫﺍﺗﺎ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﻥ ﻫﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻪ... ﺑﺮﺩﮔﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﻣﯽ ﺷﻪ... ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻩ

ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯿﺪ!
ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﯾﺎ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﺜﻼ
ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺪﻧﯽ !ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ!(ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺫﺍﺕ ﻫﻤﻪ ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﻉ)
ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺩﮔﯽ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ!
ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺩﯾﻦ ~ﻧﺎﻩ ﺑﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﻦ ﺍﺯﺍﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻗﺪﺭﺕ ﻣﺴﺎﻭﯼ!
ﻭ ﺑﻨﺪﮔﯽ ﻗﺪﺭﺕ ﻭﺍﻻ  ﺗﺮ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﻋﯽ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻫﺴﺖ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ
 

Similar threads

بالا