چرا دعایمان مستجاب نمی شود

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

چرا دعاهایمان مستجاب نمیشود؟






وقتی شخصی از امیرالمومنین سئوال کردکه چرا دعاهای ما مستجاب نمی گردند در حالیکه خداوند فرموده : بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . امام علیه السّلام پاسخ داد:«به دلیل وجود هشت خصلت در شما، دعایتان مستجاب نمى ‏شود:

۱- نخست آن که خداى راشناختید، اما حق او را ادا نکردید و از این شناخت سودى نبردید.

۲- دیگر آن که به پیامبرش ایمان آوردید، آن‏گاه با سنت او مخالفت کردید و شریعتش را میراندید.پس ثمره ایمانتان کجاست؟

۳- سوم آن‏که کتابى را که بر شما فرود آمده است، خواندید، اما بدان عمل نکــردید .گفتید شنیدیم و اطــاعت می کنیم ولی مخالفت کردید.

۴- چهارم آنکه گفتید: از آتش جهنّم می ترسیم ولی همواره با گناهان به آن نزدیکتر شدید. پس خوف شما از آتش غضب الهی کجا بود؟

۵- پنجم آنکه می گوئید اشتیاق به بهشت داری امّا همواره کارهائی را انجام می دهید که شما را از بهشت دورتر می گرداند ، پس این اشتیاقتان به بهشت در کجاست؟ ...

۶- ششم آنکه از نعمتهای مولایتان بهره مند می شوید ولی شکر نعمتش را به جا نمی آورید .

۷- هفتم آنکه باوجود اینکه خداوند شمارا به دشمنی شیطان امر فرموده وگفته است:«إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» « براستی شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن دارید » امّا شما بدون سخنی بسوی او روی آوردید و بدون مخالفت اطاعتش کردید و به سرپرستی اش تن دادید .

۸- هشتم اینکه همواره عیبهای دیگران را دیدید امّا عیبهای خودتان را ندیده گرفتید وبه آنچه که خود بیشتر سزاوار ملامت بودید، دیگران را ملامت کردید .

پس چگونه انتظار دارید که دعاهایتان مستجاب گردد، در حالیکه درهای استجابت دعا را به روی خود بسته و راههای آن را مسدود نموده اید .
پس تقوای الهی پیشه کنید و از خدا بترسید، اعمالتان را اصلاح کنید، نیتهای پنهانتان را برای خدا خالص کنید، امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعاهایتان را مستجاب کند .



بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏۹۰ ؛ ص۳۷۶
 

Doctor.mech

عضو جدید
حسن و حسین دو فرزند علی بی ابیطالب، هنگامی که پدرشون در بستر بیماری بود، برای سلامتی پدر دعا میکردن یا نه؟

چه شد که دعاشون مستجاب نشد و علی از دنیا رفت؟
میشه این 8 مورد رو در مورد دعای این دو عزیز هم تفسیر کنید؟

مگر اینکه بگین تقدیر اینجوری بوده که در شب قدر ایشان برود، اگر اونجا رو بخواهین بر تقدیر توجیه کنین، اینجا هم اگر کسی دعا کرد و مورد قبول قرار نگرفت، تقدیرش این بوده !!!!

از نظر من دعا جز تاثیر روانی بر فرد دعا کننده و افزایش اعتماد به نفسش، تاثیر دیگری نداره.
امروزه در دنیا بت پرستانی داریم که بعضا حاجت هاشون رو از دعا به بت هاشون گرفتن.


اما چون آدم ها معمولا فکر میکنند قراره همیشه بد بیارن، اگر دعایی کردن و نتیجه خوبی حاصل شد فکر میکنن نتیجه دعا بوده و اگر نشد باز خودشون رو سرکوفت میزنند !!!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حسن و حسین دو فرزند علی بی ابیطالب، هنگامی که پدرشون در بستر بیماری بود، برای سلامتی پدر دعا میکردن یا نه؟

چه شد که دعاشون مستجاب نشد و علی از دنیا رفت؟
میشه این 8 مورد رو در مورد دعای این دو عزیز هم تفسیر کنید؟

مگر اینکه بگین تقدیر اینجوری بوده که در شب قدر ایشان برود، اگر اونجا رو بخواهین بر تقدیر توجیه کنین، اینجا هم اگر کسی دعا کرد و مورد قبول قرار نگرفت، تقدیرش این بوده !!!!

از نظر من دعا جز تاثیر روانی بر فرد دعا کننده و افزایش اعتماد به نفسش، تاثیر دیگری نداره.
امروزه در دنیا بت پرستانی داریم که بعضا حاجت هاشون رو از دعا به بت هاشون گرفتن.


اما چون آدم ها معمولا فکر میکنند قراره همیشه بد بیارن، اگر دعایی کردن و نتیجه خوبی حاصل شد فکر میکنن نتیجه دعا بوده و اگر نشد باز خودشون رو سرکوفت میزنند !!!

چه خوب

حسن وحسین دوفرزند علی ابن ابیطالب!!!

جواب نوشته شما باشه بعد از این که به خداوند بزرگوارمون سری زدیم

البته من عوام نه شمای خاص

 

Doctor.mech

عضو جدید
چه خوب

حسن وحسین دوفرزند علی ابن ابیطالب!!!

جواب نوشته شما باشه بعد از این که به خداوند بزرگوارمون سری زدیم

البته من عوام نه شمای خاص


نمیدونم کجای حرفم تعجب برانگیز بود یا توش بی احترامی خاصی بود !!!

فقط با یک سئوال خواستم بگم، اینقدر آدم های عادی رو تحقیر نکنیم، که اگر دعاهاتون مستجاب نمیشه شماها مقصرین.

من خواص نیستم خانم آگاه عزیز، ولی دوست ندارم ساده لوح فرض بشم.
مطمئنا تاوان پرسشگری هرچه باشه برای من شیرین تر است تا طعم عسل سکوت و تنها تایید کردن را بچشم.


چه جالب.ولي ميگن اگه دعا مستجاب نميشه صلاح نبوده

پس هر موقع مستجاب میشه یعنی صلاح بوده؟

اونوقت صلاح بودن یا نبودن هم وقتی با دعا تغییر نمیکنه، پس چرا باید دعا کرد؟
یعنی ممکنه چیزی که صلاح بوده رو اگر دعا نکنیم، برآورده نشه؟
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم کجای حرفم تعجب برانگیز بود یا توش بی احترامی خاصی بود !!!

فقط با یک سئوال خواستم بگم، اینقدر آدم های عادی رو تحقیر نکنیم، که اگر دعاهاتون مستجاب نمیشه شماها مقصرین.

من خواص نیستم خانم آگاه عزیز، ولی دوست ندارم ساده لوح فرض بشم.
مطمئنا تاوان پرسشگری هرچه باشه برای من شیرین تر است تا طعم عسل سکوت و تنها تایید کردن را بچشم.




پس هر موقع مستجاب میشه یعنی صلاح بوده؟

اونوقت صلاح بودن یا نبودن هم وقتی با دعا تغییر نمیکنه، پس چرا باید دعا کرد؟
یعنی ممکنه چیزی که صلاح بوده رو اگر دعا نکنیم، برآورده نشه؟

نميدونم.من اينطوري شنيدم.
 

sina ccna

اخراجی موقت
حسن و حسین دو فرزند علی بی ابیطالب، هنگامی که پدرشون در بستر بیماری بود، برای سلامتی پدر دعا میکردن یا نه؟

چه شد که دعاشون مستجاب نشد و علی از دنیا رفت؟
میشه این 8 مورد رو در مورد دعای این دو عزیز هم تفسیر کنید؟

مگر اینکه بگین تقدیر اینجوری بوده که در شب قدر ایشان برود، اگر اونجا رو بخواهین بر تقدیر توجیه کنین، اینجا هم اگر کسی دعا کرد و مورد قبول قرار نگرفت، تقدیرش این بوده !!!!

از نظر من دعا جز تاثیر روانی بر فرد دعا کننده و افزایش اعتماد به نفسش، تاثیر دیگری نداره.
امروزه در دنیا بت پرستانی داریم که بعضا حاجت هاشون رو از دعا به بت هاشون گرفتن.


اما چون آدم ها معمولا فکر میکنند قراره همیشه بد بیارن، اگر دعایی کردن و نتیجه خوبی حاصل شد فکر میکنن نتیجه دعا بوده و اگر نشد باز خودشون رو سرکوفت میزنند !!!
اگه خدا پرست باشید و به خدا و قرآن و پیامبز اعتقاد داشته باشید جواب همه ی این سوالات و شبهه ها در قرآن و احادیث آمده است.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
حسن و حسین دو فرزند علی بی ابیطالب، هنگامی که پدرشون در بستر بیماری بود، برای سلامتی پدر دعا میکردن یا نه؟

چه شد که دعاشون مستجاب نشد و علی از دنیا رفت؟
میشه این 8 مورد رو در مورد دعای این دو عزیز هم تفسیر کنید؟

مگر اینکه بگین تقدیر اینجوری بوده که در شب قدر ایشان برود، اگر اونجا رو بخواهین بر تقدیر توجیه کنین، اینجا هم اگر کسی دعا کرد و مورد قبول قرار نگرفت، تقدیرش این بوده !!!!

از نظر من دعا جز تاثیر روانی بر فرد دعا کننده و افزایش اعتماد به نفسش، تاثیر دیگری نداره.
امروزه در دنیا بت پرستانی داریم که بعضا حاجت هاشون رو از دعا به بت هاشون گرفتن.


اما چون آدم ها معمولا فکر میکنند قراره همیشه بد بیارن، اگر دعایی کردن و نتیجه خوبی حاصل شد فکر میکنن نتیجه دعا بوده و اگر نشد باز خودشون رو سرکوفت میزنند !!!


مورد اول اینکه اعتقاد من وسایر مسلمانان بر اینه که ائمه علیهم السلام همگی معصوم بودند وبه دور از خطا واشتباه
پس این کلام مولا علیه السلام درمورد اونها نیست

(گرچه از ائمه معصومین علیهم السلام برای ما بهترین گنجینه های دعا به جا مونده که مسلما برای مابوده نه اینکه بخاطر گناهان خودشون اون دعا ها ذکر شده باشه )

اما در مورد عدم تحقق دعاهای امام حسن وامام حسین علیهم السلام در حق پدر بزرگوارشون :

شکی نیست که عالم هستی مخلوق خدا و اداره اش درتحت اراده و سنت های الهی است و خداوند مسبب الاسبابه یعنی خداست که براساس یک حکمت دقیق بعض از اشیاء را سبب بعض دیگر قرار داده است وفقط خود خداست که می تونه در مواقعی این سببیت را از آنها بگیره

من عقیده دارم که خداوند همچنین قدرت داشت که دعاها در حق امیر مومنان علیه السلام رو مستجاب کنن و به طرز معجزه آسایی جان حضرت روحفظ کنن. اما چنین معجزه ای واقع نشد؛زیرا بنا نیست که همه کارهای این جهان از راه معجزه و غیر عادی انجام بشه.بلکه سنت الهی اینه که همه کارها براساس سنت ها و قواعد و قانون های عادی انجام بگیره.


همان طور که خداوند می‌تونست در تمام برخوردهای بین کفر و توحید،پیامبران، امامان و اولیای الهی و رهروان راه حق روپیروزکنه و کفر وکافران را مغلوب کنه، ولی این کار را جز در موارد استثنایی انجام نداد، چراکه سنت الهی بر اینه که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش بره. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نمیشه.

مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است تا انسان بتونه راه کمال خودشو طی کنه


درمورد مستجاب شدن یا نشدن دعا در رابطه با آدمهای معمولی خیلی موارد ذکر شده


مثلا اینکه

بعضی از دعاها بواسطه ی رعایت نکردن مقدمات و تلاش نکردن در رابطه با آن نتیجه نگرفته اند و بدون هیچ تلاشی فقط دعا کرده اند

و همچنین رعایت نکردن آداب دعا کردن به نتیجه نرسیده




قرآن کسانی را که فقط در هنگام گرفتاری و مشکلات دعا می‌کنند، نکوهش کرده : (آیه قرآن)
وقتی به انسان، گرفتاری و غمی روی می‌آورد، ما را در هر حال (خواب و بیداری، نشسته و ایستاده) بخواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم، برود (و از ارتباط خود با خدا از جهت کمیت و کیفیت بکاهد و گاهی قطع نماید، به گونه‌ای که) گویی اصلاً ما را برای گرفتاری که به او رسیده بود، نخوانده است!


یا اینکه

امیرمؤمنان(علیه السلام) می‌فرماید: «دیر اجابت نمودن خدا، تو را ناامید نکند که همانا بخشش،‌ بسته به مقدار درخواست است و چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی‌تر گردد و بخشش او کامل‌تر شود. چه بسا چیزی را خواسته ای و تو را نداده و بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا داده و یا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می‌داد،‌ تباهی دین و دنیای خود را در آن می‌دیدی»


ولی به طور کلی خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته‌هاشو رواجابت می‌کنه
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مورد اول اینکه اعتقاد من وسایر مسلمانان بر اینه که ائمه علیهم السلام همگی معصوم بودند وبه دور از خطا واشتباه
پس این کلام مولا علیه السلام درمورد اونها نیست

(گرچه از ائمه معصومین علیهم السلام برای ما بهترین گنجینه های دعا به جا مونده که مسلما برای مابوده نه اینکه بخاطر گناهان خودشون اون دعا ها ذکر شده باشه )

اما در مورد عدم تحقق دعاهای امام حسن وامام حسین علیهم السلام در حق پدر بزرگوارشون :

شکی نیست که عالم هستی مخلوق خدا و اداره اش درتحت اراده و سنت های الهی است و خداوند مسبب الاسبابه یعنی خداست که براساس یک حکمت دقیق بعض از اشیاء را سبب بعض دیگر قرار داده است وفقط خود خداست که می تونه در مواقعی این سببیت را از آنها بگیره

من عقیده دارم که خداوند همچنین قدرت داشت که دعاها در حق امیر مومنان علیه السلام رو مستجاب کنن و به طرز معجزه آسایی جان حضرت روحفظ کنن. اما چنین معجزه ای واقع نشد؛زیرا بنا نیست که همه کارهای این جهان از راه معجزه و غیر عادی انجام بشه.بلکه سنت الهی اینه که همه کارها براساس سنت ها و قواعد و قانون های عادی انجام بگیره.


همان طور که خداوند می‌تونست در تمام برخوردهای بین کفر و توحید،پیامبران، امامان و اولیای الهی و رهروان راه حق روپیروزکنه و کفر وکافران را مغلوب کنه، ولی این کار را جز در موارد استثنایی انجام نداد، چراکه سنت الهی بر اینه که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش بره. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نمیشه.

مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است تا انسان بتونه راه کمال خودشو طی کنه


درمورد مستجاب شدن یا نشدن دعا در رابطه با آدمهای معمولی خیلی موارد ذکر شده


مثلا اینکه

بعضی از دعاها بواسطه ی رعایت نکردن مقدمات و تلاش نکردن در رابطه با آن نتیجه نگرفته اند و بدون هیچ تلاشی فقط دعا کرده اند

و همچنین رعایت نکردن آداب دعا کردن به نتیجه نرسیده




قرآن کسانی را که فقط در هنگام گرفتاری و مشکلات دعا می‌کنند، نکوهش کرده : (آیه قرآن)
وقتی به انسان، گرفتاری و غمی روی می‌آورد، ما را در هر حال (خواب و بیداری، نشسته و ایستاده) بخواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم، برود (و از ارتباط خود با خدا از جهت کمیت و کیفیت بکاهد و گاهی قطع نماید، به گونه‌ای که) گویی اصلاً ما را برای گرفتاری که به او رسیده بود، نخوانده است!


یا اینکه

امیرمؤمنان(علیه السلام) می‌فرماید: «دیر اجابت نمودن خدا، تو را ناامید نکند که همانا بخشش،‌ بسته به مقدار درخواست است و چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی‌تر گردد و بخشش او کامل‌تر شود. چه بسا چیزی را خواسته ای و تو را نداده و بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا داده و یا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می‌داد،‌ تباهی دین و دنیای خود را در آن می‌دیدی»


ولی به طور کلی خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته‌هاشو رواجابت می‌کنه

چه خوب

حسن وحسین دوفرزند علی ابن ابیطالب!!!

جواب نوشته شما باشه بعد از این که به خداوند بزرگوارمون سری زدیم

البته من عوام نه شمای خاص



چرا دعاهایمان مستجاب نمیشود؟






وقتی شخصی از امیرالمومنین سئوال کردکه چرا دعاهای ما مستجاب نمی گردند در حالیکه خداوند فرموده : بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . امام علیه السّلام پاسخ داد:«به دلیل وجود هشت خصلت در شما، دعایتان مستجاب نمى ‏شود:

۱- نخست آن که خداى راشناختید، اما حق او را ادا نکردید و از این شناخت سودى نبردید.

۲- دیگر آن که به پیامبرش ایمان آوردید، آن‏گاه با سنت او مخالفت کردید و شریعتش را میراندید.پس ثمره ایمانتان کجاست؟

۳- سوم آن‏که کتابى را که بر شما فرود آمده است، خواندید، اما بدان عمل نکــردید .گفتید شنیدیم و اطــاعت می کنیم ولی مخالفت کردید.

۴- چهارم آنکه گفتید: از آتش جهنّم می ترسیم ولی همواره با گناهان به آن نزدیکتر شدید. پس خوف شما از آتش غضب الهی کجا بود؟

۵- پنجم آنکه می گوئید اشتیاق به بهشت داری امّا همواره کارهائی را انجام می دهید که شما را از بهشت دورتر می گرداند ، پس این اشتیاقتان به بهشت در کجاست؟ ...

۶- ششم آنکه از نعمتهای مولایتان بهره مند می شوید ولی شکر نعمتش را به جا نمی آورید .

۷- هفتم آنکه باوجود اینکه خداوند شمارا به دشمنی شیطان امر فرموده وگفته است:«إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» « براستی شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن دارید » امّا شما بدون سخنی بسوی او روی آوردید و بدون مخالفت اطاعتش کردید و به سرپرستی اش تن دادید .

۸- هشتم اینکه همواره عیبهای دیگران را دیدید امّا عیبهای خودتان را ندیده گرفتید وبه آنچه که خود بیشتر سزاوار ملامت بودید، دیگران را ملامت کردید .

پس چگونه انتظار دارید که دعاهایتان مستجاب گردد، در حالیکه درهای استجابت دعا را به روی خود بسته و راههای آن را مسدود نموده اید .
پس تقوای الهی پیشه کنید و از خدا بترسید، اعمالتان را اصلاح کنید، نیتهای پنهانتان را برای خدا خالص کنید، امر به معروف و نهی از منکر کنید تا خداوند دعاهایتان را مستجاب کند .



بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج‏۹۰ ؛ ص۳۷۶


:):smile:
 

Doctor.mech

عضو جدید
مورد اول اینکه اعتقاد من وسایر مسلمانان بر اینه که ائمه علیهم السلام همگی معصوم بودند وبه دور از خطا واشتباه
پس این کلام مولا علیه السلام درمورد اونها نیست

(گرچه از ائمه معصومین علیهم السلام برای ما بهترین گنجینه های دعا به جا مونده که مسلما برای مابوده نه اینکه بخاطر گناهان خودشون اون دعا ها ذکر شده باشه )

اما در مورد عدم تحقق دعاهای امام حسن وامام حسین علیهم السلام در حق پدر بزرگوارشون :

شکی نیست که عالم هستی مخلوق خدا و اداره اش درتحت اراده و سنت های الهی است و خداوند مسبب الاسبابه یعنی خداست که براساس یک حکمت دقیق بعض از اشیاء را سبب بعض دیگر قرار داده است وفقط خود خداست که می تونه در مواقعی این سببیت را از آنها بگیره

من عقیده دارم که خداوند همچنین قدرت داشت که دعاها در حق امیر مومنان علیه السلام رو مستجاب کنن و به طرز معجزه آسایی جان حضرت روحفظ کنن. اما چنین معجزه ای واقع نشد؛زیرا بنا نیست که همه کارهای این جهان از راه معجزه و غیر عادی انجام بشه.بلکه سنت الهی اینه که همه کارها براساس سنت ها و قواعد و قانون های عادی انجام بگیره.


همان طور که خداوند می‌تونست در تمام برخوردهای بین کفر و توحید،پیامبران، امامان و اولیای الهی و رهروان راه حق روپیروزکنه و کفر وکافران را مغلوب کنه، ولی این کار را جز در موارد استثنایی انجام نداد، چراکه سنت الهی بر اینه که جریان امور دنیوی به طور عادی و طبیعی پیش بره. در غیر این صورت دنیا بستر آزمایش برای بشر نمیشه.

مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است تا انسان بتونه راه کمال خودشو طی کنه


درمورد مستجاب شدن یا نشدن دعا در رابطه با آدمهای معمولی خیلی موارد ذکر شده


مثلا اینکه

بعضی از دعاها بواسطه ی رعایت نکردن مقدمات و تلاش نکردن در رابطه با آن نتیجه نگرفته اند و بدون هیچ تلاشی فقط دعا کرده اند

و همچنین رعایت نکردن آداب دعا کردن به نتیجه نرسیده




قرآن کسانی را که فقط در هنگام گرفتاری و مشکلات دعا می‌کنند، نکوهش کرده : (آیه قرآن)
وقتی به انسان، گرفتاری و غمی روی می‌آورد، ما را در هر حال (خواب و بیداری، نشسته و ایستاده) بخواند و چون گرفتاریش را برطرف کنیم، برود (و از ارتباط خود با خدا از جهت کمیت و کیفیت بکاهد و گاهی قطع نماید، به گونه‌ای که) گویی اصلاً ما را برای گرفتاری که به او رسیده بود، نخوانده است!


یا اینکه

امیرمؤمنان(علیه السلام) می‌فرماید: «دیر اجابت نمودن خدا، تو را ناامید نکند که همانا بخشش،‌ بسته به مقدار درخواست است و چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی‌تر گردد و بخشش او کامل‌تر شود. چه بسا چیزی را خواسته ای و تو را نداده و بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا داده و یا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می‌داد،‌ تباهی دین و دنیای خود را در آن می‌دیدی»


ولی به طور کلی خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته‌هاشو رواجابت می‌کنه

پاسخ جامعی بود، اما چندتا سئوال :

1- بر اساس کدام آیه قرآن به این نتیجه رسیدین که ما روی زمین انسان هایی داریم معصوم که اینها اشتباهاتی در زندگیشون مرتکب نمیشن و کسیکه اشتباه نکنه، مسلما از نعمت تجربه هم بی بهره خواهد بود.
چون تجربه در اثر سعی و خطا به وجود میاد، حالا چطوری به این نتیجه رسیدین یکسری انسان خطا ندارند ولی تجربه کسب میکنند را میفرمایید؟

2- سنت الهی با دعا قابل تغییر هست بالاخره یا نه؟
سنت الهی فقط شامل خواص میشه یا عوام چیزی به اسم سنت الهی شامل حالشون نمیشه و امکان هر تغییری با دعا براشون هست؟
 

ahmadpashaei

عضو جدید
حکمت خدا و نداشتن لیاقت از طرف ما. باید دید خدا خیر رو در چه می بینه نه ما! اگر به مردم باشه اکثرا مادیات رو استجاب می دونند.البته موقعیت به موقعیت و فرد به فرد خیلی متفاوت هستش ولی کلی بگیم همینه دیگه
 

Doctor.mech

عضو جدید
حکمت خدا و نداشتن لیاقت از طرف ما. باید دید خدا خیر رو در چه می بینه نه ما! اگر به مردم باشه اکثرا مادیات رو استجاب می دونند.البته موقعیت به موقعیت و فرد به فرد خیلی متفاوت هستش ولی کلی بگیم همینه دیگه

یعنی کسی لیاقت داشته باشه با دعا میتونه حکمت خدا رو تغییر بده؟ :)

اونوقت خداوند مگر در همه چیز خیر نمیبیند، اگر شر ببیند اونوقت دعا ممکنه شر رو دفع کنه؟

(من که از تناقضات در نوشته های شما و دوستان کلا گیج شدم)
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
پاسخ جامعی بود، اما چندتا سئوال :

1- بر اساس کدام آیه قرآن به این نتیجه رسیدین که ما روی زمین انسان هایی داریم معصوم که اینها اشتباهاتی در زندگیشون مرتکب نمیشن و کسیکه اشتباه نکنه، مسلما از نعمت تجربه هم بی بهره خواهد بود.
چون تجربه در اثر سعی و خطا به وجود میاد، حالا چطوری به این نتیجه رسیدین یکسری انسان خطا ندارند ولی تجربه کسب میکنند را میفرمایید؟

2- سنت الهی با دعا قابل تغییر هست بالاخره یا نه؟
سنت الهی فقط شامل خواص میشه یا عوام چیزی به اسم سنت الهی شامل حالشون نمیشه و امکان هر تغییری با دعا براشون هست؟


من دقیقا نمیدونم چی رو باید برای شما به اثبات برسونم؟

قبل از اینکه جواب سوالهای شما رو بنویسم چند نکته رو عرض کنم

*بر خلاف خیلی از دوستان در این باشگاه که علاوه بر تخصص وتبحر در رشته تحصیلی وشغلی خودشون!کارشناس مسایل دینی هم هستند ! بنده چنین تخصصی ندارم .معلومات دینی من در حدی هست که نیازهای خودم رو برطرف کنم هیچ اصراری هم بر هدایت یا گمراه کردن یا گیج کردن دیگران ندارم (لایکلف الله نفسا الا وسعها)

*سوالهای شما که خیلی بعداز تشکر از پست من نوشته شده، نشون دهنده این موردهست که شما برای طرح سوالات با فرصت ومطالعه دقیق برمیگردید که این خیلی خوبه .چرا که باعث میشه منم بیشتر جستجو کنم تا حداقل بتونم بخشی از گفته های ناقص خودم رو درست تکمیل کنم از این جهت خیلی از شما سپاسگزارم.
:gol:




اما پاسخ سوال اول

عصمت ائمه معصومین در قرآن در چند آیه ذکر شده (شما خودتون هم حتما اینها رو میدونید)


(یه سرچ تو گوگل بکنید حداقل 50 سایت بالا میاد که عین این مطالب توش نوشته شده)


1. وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ[SUP](1)[/SUP]

در این آیه وقتی حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ از خداوند سئوال کرد که آیا از نسل من کسی به مقام امامت خواهد رسید؟ پاسخ خداوند این است که مقام امامت به ظالمین نخواهد رسید. مفاد آیه شریفه این است که منصب امامت یک منصب الهی است که فقط انسان های برگزیده و معصوم که هرگز مرتکب ظلم نشده و نمی شوند به این مقام نائل خواهند شد، زیرا در آیه هر گونه ظلمی از چنین شخصی نفی شده است. ظلم نیز در قرآن به سه گونه ذکر شده است:

اول ظلم بنده نسبت به خداوند متعال مثل شرک که از آن به ظلم بزرگ یاد شده است ان الشرک لظلم عظیم[SUP](2)[/SUP].

دوم ظلم بر هم نوعان مثل: إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ[SUP](3)[/SUP].

سوم ظلم بر نفس مثل: فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ[SUP](4)[/SUP] وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ[SUP](5)[/SUP] در آیه مورد بحث، ظلم به هر شکل آن از کسی که متصدی مقام امامت است نفی شده است بنابراین اگر کسی در طول عمرش حتی مرتکب یک مورد از ظلم و معصیت بشود، مشمول آیه نخواهند شد. تنها کسی می تواند مصداق آیه باشد که در تمام عمرش به هیچ نحوی مرتکب ظلم و خطا و عصیان نگردد و جز انسان معصوم هیچ کسی مصونیت مطلق از ظلم را ندارد. بر این اساس تنها کسی صلاحیت مقام امامت را دارد که مطلقا از ظلم بدور باشد.

2. أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ[SUP](6)[/SUP]در این آیه خداوند متعال امر به اطاعت از خدا و رسول و صاحبان امر (کسانی که سرپرستی امور مردم را به عهده دارند) نموده است. با توجه به اینکه امر به اطاعت در این آیه مطلق ذکر شده است و از سوی دیگر وجوب اطاعت و پیروی از هر کدام از این سه مرجع یعنی خدا و رسول و صاحبان امر که زمام امور را به دست دارند، مساوی و یکسان ذکر شده است، آیه دلالت روشن بر عصمت اولی الامر و سنخیت آنان با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دارد زیرا اطاعت رسول همان اطاعت از خدا دانسته شده و اطاعت اولی الامر از سنخ اطاعت رسول ذکر شده و لذا با واو عطف شده است.
سیاق آیه نشان می دهد که اولی الامر کسانی هستند که منصب زمامداری و صاحب الامری را همانند رسول از ناحیه خداوند دریافت نموده اند و همانند رسول بر همگان ولایت و حق تبعیت دارند.

بنابراین امر به اطاعت مطلق از اولی الامر و قرار دادن آنان در ردیف اطاعت از خدا و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دلالت بر عصمت اولی الامر دارد زیرا امر مطلق به اطاعت با امکان گناه و لغزش عملی اولی الامر قابل جمع نیست چون اگر اولی الامر حتی در یک مورد دچار گناه و خطا شود، مستلزم امر به اطاعت از عاصی و گناهکار خواهند بود و چنین چیزی بر خدا محال است که امر به اطاعت از گناهکار نماید.

3. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا[SUP](7)[/SUP] مراد از «اهل البیت» در این آیه که خداوند طهارت و پاکی آنان را از هر نوع پلیدی اراده نموده است، خانه معهود و اهل همان خانه است نه همه خانه های رسول خدا. بر اساس آنچه در احادیث از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است این حدیث در شأن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پنج تن از خاندان او یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ نازل شده است. ابو سعید خدری از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت نموده است که فرمود: آیه إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا در مورد من و علی و فاطمه و حسن و حسین، نازل شده است.[SUP](8)[/SUP] و این واقعه در خانه ام سلمه رخ داده است.[SUP](9)[/SUP] مفاد آیه این است که خداوند تکوینا اراده نموده است که شما اهل بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را از هر گونه پلیدی و زشتی منزه و پاک گرداند و این معنا همان چیزی است که ما از آن به عصمت و پاکی تعبیر می کنیم.

گرچه شأن نزول این آیه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و چهار نفر از اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است که به اصحاب کسا و پنج تن آل عبا معروف شده است اما مضمون آیه بر سایر امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز تسری دارد و آن پنج نفر، مصادیق نخستین اهل بیت در آیه می باشند. امیر المومنین می فرماید: من در خانه ام سلمه بودم در خدمت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت نازل شد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به من فرمود: این آیه درباره تو و فرزندت حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ و امامان بعدی که از نسل تو به وجود می آیند، نازل شده است. گفتم یا رسول الله بعد از تو چند نفر به امامت می رسند؟ فرمود: بعد از من تو امام می شوی، بعد از تو فرزندت حسن...)[SUP](10)[/SUP] حضرت در این حدیث نام تک تک امامان 12 گانه را ذکر می فرماید.


پاورقی:

1 بقره : 124.
2. لقمان : 13.
3. شوری : 42.
4. فاطر : 32.
5. طلاق : 1.
6. نساء : 59.
7. احزاب : 33.
8. علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1988م، ج9، ص167.
9. همان، ج9، ص166.
10. بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، تحقیق سید علی عاشور ، بی تا، ص293.



******************************


این بحث معصوم بودن ائمه از نظر قرآن

حالا از نظر روایات واحادیث وعقل بماند

خواستید نام تمامی منابع رو براتون میزارم بفرمایید مطالعه کنید


اما اینکه سنت الهی با دعا قابل تغییر هست یانه؟

حتما در مورد قضا وقدر به اندازه کافی اطلاعات دارید ؟

اگر ندارید ،بعداز این که مطلع شدید ومثل این حقیر پذیرفتید، در جهت ادامه بحث در خدمتم

اگر که نه وقبول ندارید ،خیر همین جا بنده کنار میکشم چون برای بحث در مورد چیزی که اعتقادی بهش ندارید، به اندازه شما تبحر ندارم
.

متشکرم
 

Doctor.mech

عضو جدید
1. وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ[SUP](1)[/SUP]

در این آیه وقتی حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ از خداوند سئوال کرد که آیا از نسل من کسی به مقام امامت خواهد رسید؟ پاسخ خداوند این است که مقام امامت به ظالمین نخواهد رسید. مفاد آیه شریفه این است که منصب امامت یک منصب الهی است که فقط انسان های برگزیده و معصوم که هرگز مرتکب ظلم نشده و نمی شوند به این مقام نائل خواهند شد، زیرا در آیه هر گونه ظلمی از چنین شخصی نفی شده است. ظلم نیز در قرآن به سه گونه ذکر شده است:

اول ظلم بنده نسبت به خداوند متعال مثل شرک که از آن به ظلم بزرگ یاد شده است ان الشرک لظلم عظیم[SUP](2)[/SUP].

دوم ظلم بر هم نوعان مثل: إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ[SUP](3)[/SUP].

سوم ظلم بر نفس مثل: فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ[SUP](4)[/SUP] وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ[SUP](5)[/SUP] در آیه مورد بحث، ظلم به هر شکل آن از کسی که متصدی مقام امامت است نفی شده است بنابراین اگر کسی در طول عمرش حتی مرتکب یک مورد از ظلم و معصیت بشود، مشمول آیه نخواهند شد. تنها کسی می تواند مصداق آیه باشد که در تمام عمرش به هیچ نحوی مرتکب ظلم و خطا و عصیان نگردد و جز انسان معصوم هیچ کسی مصونیت مطلق از ظلم را ندارد. بر این اساس تنها کسی صلاحیت مقام امامت را دارد که مطلقا از ظلم بدور باشد.

2. أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ[SUP](6)[/SUP]در این آیه خداوند متعال امر به اطاعت از خدا و رسول و صاحبان امر (کسانی که سرپرستی امور مردم را به عهده دارند) نموده است. با توجه به اینکه امر به اطاعت در این آیه مطلق ذکر شده است و از سوی دیگر وجوب اطاعت و پیروی از هر کدام از این سه مرجع یعنی خدا و رسول و صاحبان امر که زمام امور را به دست دارند، مساوی و یکسان ذکر شده است، آیه دلالت روشن بر عصمت اولی الامر و سنخیت آنان با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دارد زیرا اطاعت رسول همان اطاعت از خدا دانسته شده و اطاعت اولی الامر از سنخ اطاعت رسول ذکر شده و لذا با واو عطف شده است.
سیاق آیه نشان می دهد که اولی الامر کسانی هستند که منصب زمامداری و صاحب الامری را همانند رسول از ناحیه خداوند دریافت نموده اند و همانند رسول بر همگان ولایت و حق تبعیت دارند.

بنابراین امر به اطاعت مطلق از اولی الامر و قرار دادن آنان در ردیف اطاعت از خدا و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دلالت بر عصمت اولی الامر دارد زیرا امر مطلق به اطاعت با امکان گناه و لغزش عملی اولی الامر قابل جمع نیست چون اگر اولی الامر حتی در یک مورد دچار گناه و خطا شود، مستلزم امر به اطاعت از عاصی و گناهکار خواهند بود و چنین چیزی بر خدا محال است که امر به اطاعت از گناهکار نماید.

3. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا[SUP](7)[/SUP] مراد از «اهل البیت» در این آیه که خداوند طهارت و پاکی آنان را از هر نوع پلیدی اراده نموده است، خانه معهود و اهل همان خانه است نه همه خانه های رسول خدا. بر اساس آنچه در احادیث از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است این حدیث در شأن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پنج تن از خاندان او یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ نازل شده است. ابو سعید خدری از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت نموده است که فرمود: آیه إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا در مورد من و علی و فاطمه و حسن و حسین، نازل شده است.[SUP](8)[/SUP] و این واقعه در خانه ام سلمه رخ داده است.[SUP](9)[/SUP] مفاد آیه این است که خداوند تکوینا اراده نموده است که شما اهل بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را از هر گونه پلیدی و زشتی منزه و پاک گرداند و این معنا همان چیزی است که ما از آن به عصمت و پاکی تعبیر می کنیم.

گرچه شأن نزول این آیه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و چهار نفر از اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است که به اصحاب کسا و پنج تن آل عبا معروف شده است اما مضمون آیه بر سایر امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز تسری دارد و آن پنج نفر، مصادیق نخستین اهل بیت در آیه می باشند. امیر المومنین می فرماید: من در خانه ام سلمه بودم در خدمت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت نازل شد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به من فرمود: این آیه درباره تو و فرزندت حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ و امامان بعدی که از نسل تو به وجود می آیند، نازل شده است. گفتم یا رسول الله بعد از تو چند نفر به امامت می رسند؟ فرمود: بعد از من تو امام می شوی، بعد از تو فرزندت حسن...)[SUP](10)[/SUP] حضرت در این حدیث نام تک تک امامان 12 گانه را ذکر می فرماید.

ممنون از پاسخ هاتون همه رو نگاه کردم.

آیه 110 سوره کهف :

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

در اینجا پیامبر اسلام به صراحت میفرمایند، من بشری هستم دقیقا عین شما.
تنها فرقم با شما در اینست که به من وحی میشود.

وقتی مینویسه من عین شما هستم، یعنی فقط خواص جسمیم مثل شماست؟
منظورش این نیست منم از آینده بی خبرم اگر وحی نشود، منم نمیتوانم مرگ خود را تعیین کنم، منم ممکن است اشتباه کنم، منم کسب تجربه میکنم و....

اون مثال هایی که شما از ظلم زدین و بعد نتیجه گرفتین کسی که ظلم نمیکنه پس حتما معصوم هست، یک قیاس مع الفارغ هست.
الان این انسان های گرسنه ای که تو آفریقا رمق راه رفتن هم ندارن، آیا معصومند؟
چون طبق این استدلال ظلمی نه به خودشون میکنن و نه به دیگران.

یا اینهمه انسان های ساده توی روستاها که جز صداقت کاری نداشتن، کجاشون ظالمه؟
اینجوری تعداد معصومین از حد نرمال خیلی بالاتر میره.

شما فرمودین پس از ابراهیم نبوت به ظالمین نمیرسد.
پس اشتباهات یوسف و یونس و... و سپس عقوبتشون چی بود؟

اینم نشون میده ظالم نبودن ربطی به اشتباه نکردن نداره و هر انسانی بلا استثنا در زندگیش باید اشتباه کند و ما انسان بدون اشتباه نداریم و این توهین مستقیم به خالق هست که فکر کنیم انسانی رو خلق کرده که پتانسیل اشتباه در او نیست چون قرار الگوی ما باشه.

این کاملا جبر هست، اگر بنا باشه خودش دخالت کنه و اشتباهات رو از اونا دور کنه با یک عنایت ویژه، معلوم نیست دیگه به چه چیز اونها قراره پاداش بده.



اما اینکه سنت الهی با دعا قابل تغییر هست یانه؟

حتما در مورد قضا وقدر به اندازه کافی اطلاعات دارید ؟

اگر ندارید ،بعداز این که مطلع شدید ومثل این حقیر پذیرفتید، در جهت ادامه بحث در خدمتم

اگر که نه وقبول ندارید ،خیر همین جا بنده کنار میکشم چون برای بحث در مورد چیزی که اعتقادی بهش ندارید، به اندازه شما تبحر ندارم
.

متشکرم

در مورد قضا و قدر هم مطالعاتی داشتم.

اما قضا و قدر هم با دعا کاملا نظر متناقض داره.

از طرفی انسان مدعی هست خدای آگاه به همه چیز، مصلحت همه چیز را بهتر میداند و یک قضا و قدری را تعیین کرده که به نفع همه است.

از طرفی انتظار دارد با دعا کردن این قضا و قدر تغییر کنه.

چیزی که من واقعا متوجه نمیشم، این تناقض هست:

اگر خداوند مصلحت همه را بهتر میداند و سرنوشت انسان ها تعیین شده است، دعا کردن آن خدا را از تصمیمش ممکن است منصرف کند؟
 

arshida24

عضو جدید
بحث داغ بود و منِ نوچه با معلومات ناقص دینی و با پذیرش قلبی این مسائل را تا مقداری حل کردم...
در مورد نمونه هایی که در باب ظلم برای تناقص صحبت های دوستمان عارض شدید آیا با در نظر گیری انواع ظلم بود!!!!آیـــــــــــا دکتر جان به این موضوع مشرف نشدید که ائمه و انبیا را با پتانسیلی جهت انجام رسالت و شریعت خلق کردند اینکه در آینده چگونه وظیفه خودشان را انجام میدهند همه بسته به اختیار و اطاعت پذیری و خلوص در بندگی این حضرات است...
و من به این معتقدم به گونه ای که از همین حضرات بازخواست و سوال و جواب می شود از من بنده حقیر نخواهد شد...به هر حال سختی هایی که انبیا در اجرای رسالت و هدایت مردم داشتند هر انسان عادی را دچار یاس میکرد اگر هم دقت کنید حضرت یونس بخاطر همان اشتباهشان دچار چه عقوباتی شدند اشتباهی که شاید برای بنده عادی بازخواستی ساده داشته باشد!!
دعا کردن امریست که خداوند از انجامش توسط مخلوقش لذت میبرد از خدا خواستن ما رو همیشه به این موضوع یادآور میکند که قادر و عالم کیست!و حال اینکه قضا و قدر چه حکمی دارد نیز بسته به نوع قضا و قدر است که بعضی مثل مرگ به عنوان قضا و قدر حتمی محسوب می شوند و ما در آن دخیل نیستیم از طرفی بعضی قضا و قدر از طریق دعا قابل برگشت هستند...
ائمه و انبیا از نور خدا آفریده شدند از طرفی علم آنها خدایی بوده و لی آنها از جنس ما هستند یعنی فرشته و جن نبودند و برگزیدند حال اگر قرار به این است که پاداش داده بشوند وقتی همه چی به خواست خدا پاک و تطهیر در اختیارشان قرار گرفته به زندگی ائمه نگاه اجمالی بیندازید امام حسین رو نگاه کنید که بعد از چنین شهادتی حضرت زینب در شام به این جمله اکتفا میکند که جز زیبایی ندیدم با وجود از دست دادن تمام خانواده...
اونا پاداش داده میشوند بخاطر اجرای امر و خواست خدا...

اینا جبر است دکتر آیـــــــا؟
میدونم دلایلم برای کسی که اعتقاد به اعتقادات کسی نداارد نمیتونه قانع کننده باشد....
 
آخرین ویرایش:

Doctor.mech

عضو جدید
بحث داغ بود و منِ نوچه با معلومات ناقص دینی و با پذیرش قلبی این مسائل را تا مقداری حل کردم...
در مورد نمونه هایی که در باب ظلم برای تناقص صحبت های دوستمان عارض شدید آیا با در نظر گیری انواع ظلم بود!!!!آیـــــــــــا دکتر جان به این موضوع مشرف نشدید که ائمه و انبیا را با پتانسیلی جهت انجام رسالت و شریعت خلق کردند اینکه در آینده چگونه وظیفه خودشان را انجام میدهند همه بسته به اختیار و اطاعت پذیری و خلوص در بندگی این حضرات است...
و من به این معتقدم به گونه ای که از همین حضرات بازخواست و سوال و جواب می شود از من بنده حقیر نخواهد شد...به هر حال سختی هایی که انبیا در اجرای رسالت و هدایت مردم داشتند هر انسان عادی را دچار یاس میکرد اگر هم دقت کنید حضرت یونس بخاطر همان اشتباهشان دچار چه عقوباتی شدند اشتباهی که شاید برای بنده عادی بازخواستی ساده داشته باشد!!
دعا کردن امریست که خداوند از انجامش توسط مخلوقش لذت میبرد از خدا خواستن ما رو همیشه به این موضوع یادآور میکند که قادر و عالم کیست!و حال اینکه قضا و قدر چه حکمی دارد نیز بسته به نوع قضا و قدر است که بعضی مثل مرگ به عنوان قضا و قدر حتمی محسوب می شوند و ما در آن دخیل نیستند از طرفی بعضی قضا و قدر از طریق دعا قابل برگشت هستند...
ائمه و انبیا از نور خدا آفریده شدند از طرفی علم آنها خدایی بوده و لی آنها از جنس ما هستند یعنی فرشته و جن نبودند و برگزیدند حال اگر قرار به این است که پاداش داده بشوند وقتی همه چی به خواست خدا پاک و تطهیر در اختیارشان قرار گرفته به زندگی ائمه نگاه اجمالی بیندازید امام حسین رو نگاه کنید که بعد از چنین شهادتی حضرت زینب در شام به این جمله اکتفا میکند که جز زیبایی ندیدم با وجود از دست دادن تمام خانواده...
اونا پاداش داده میشوند بخاطر خیلی اتفاقات و اجحاف هایی که در حقشان روا داشته شدند...

اینا جبر است دکتر آیـــــــا؟
میدونم دلایلم برای کسی که اعتقاد به اعتقادات کسی نداارد نمیتونه قانع کننده باشد....


چرا فکر میکنید کسیکه قرار است یک نگرش جدید رو به جامعه ای تزریق کنه حتما باید دارای یک پتانسیل فرابشری باشه؟
انسان هایی مثل بودا و ... که توانستند به مردم یک خطه از زمین باورهایی نوین تزریق کنن، دارای چنین مقام هایی که شما مدعی هستین نبودن.

شما فقط کافیست برای تبلیغ یک باور جدید هم نبوغ داشته باشین و هم صبر و هم زدن حرفی که از حرف قبلی برای عوام مقبولیت بیشتری داشته باشه.

و البته یک قوای مسلح در زمان خودش برای تکثیر بیشتر.

نگاهی به نحوه توزیع باورهای مختلف در دنیا نشون میده، که چنین چیزی خارج از توان یک انسان معمولی نیست و بار مسئولیت خیلی عجیب و غریبی نیست که فکر کنیم الزاما باید یک انسان بدون اشتباه پشتش باشه.

شما رشادت های بسیاری از سامورایی هارو هم در راه اعتقاداتشون ببینید، اونها هم با همه وجود نبرد میکردن، ولی مشکل ما اینجاست که دنیا رو خلاصه در باورهای خودمون و تنها قهرمانان عالم را قهرمانان مکاتب خودمون میپنداریم که به خاطر دین تونستن این رشادت هارو انجام بدن.

اجحاف هایی هم که امروز در حق خیلی مردم عادی صورت میگیره به مراتب بدتر از اون اجحاف ها بوده، اونا فقط برجسته شدن چون عده ای به یقین رسیدن با برجسته کردنش میتونن واسطه هایی برای خودشون در سرایی دیگر جور کنن و کم و بیش از گناهانشون رهایی پیدا کنند.


فرمودین خداوند از دعا کردن بنده اش لذت میبره.
اینکه یکی عزیزترین کسش بیماری ناعلاج میگیره و به گریه و زاری میوفته که کسی از آسمان ها به دادش برسه و زجر میکشه واقعا چه لذتی برای چنین مفهومی که شما از خدا دارین، داره؟
 

arshida24

عضو جدید
چرا فکر میکنید کسیکه قرار است یک نگرش جدید رو به جامعه ای تزریق کنه حتما باید دارای یک پتانسیل فرابشری باشه؟
انسان هایی مثل بودا و ... که توانستند به مردم یک خطه از زمین باورهایی نوین تزریق کنن، دارای چنین مقام هایی که شما مدعی هستین نبودن.

شما فقط کافیست برای تبلیغ یک باور جدید هم نبوغ داشته باشین و هم صبر و هم زدن حرفی که از حرف قبلی برای عوام مقبولیت بیشتری داشته باشه.

و البته یک قوای مسلح در زمان خودش برای تکثیر بیشتر.

نگاهی به نحوه توزیع باورهای مختلف در دنیا نشون میده، که چنین چیزی خارج از توان یک انسان معمولی نیست و بار مسئولیت خیلی عجیب و غریبی نیست که فکر کنیم الزاما باید یک انسان بدون اشتباه پشتش باشه.

شما رشادت های بسیاری از سامورایی هارو هم در راه اعتقاداتشون ببینید، اونها هم با همه وجود نبرد میکردن، ولی مشکل ما اینجاست که دنیا رو خلاصه در باورهای خودمون و تنها قهرمانان عالم را قهرمانان مکاتب خودمون میپنداریم که به خاطر دین تونستن این رشادت هارو انجام بدن.

اجحاف هایی هم که امروز در حق خیلی مردم عادی صورت میگیره به مراتب بدتر از اون اجحاف ها بوده، اونا فقط برجسته شدن چون عده ای به یقین رسیدن با برجسته کردنش میتونن واسطه هایی برای خودشون در سرایی دیگر جور کنن و کم و بیش از گناهانشون رهایی پیدا کنند.


فرمودین خداوند از دعا کردن بنده اش لذت میبره.
اینکه یکی عزیزترین کسش بیماری ناعلاج میگیره و به گریه و زاری میوفته که کسی از آسمان ها به دادش برسه و زجر میکشه واقعا چه لذتی برای چنین مفهومی که شما از خدا دارین، داره؟

نگرش جدیدی که شما از آن صحبت می کنید برخواسته از یک فکر بشری است که این فکر به دلیل محدودیت نمی توانید سعادت همه جانبه بشر را در همه ی ابعاد زندگی تامین کند...
گاندی و مانی و تولستوی و فروید و دیگر مکاتب بشری فکر می کنید در کدام جامعه و خطه رشد کردند این افراد به ظاهر نابغه های زمان خود بودند ولی هیچ یک از نظرات این اشخاص نتوانست پاسخگوی نیازهای بشری در زمان های بعدی و حتی همان زمان بشود و اگر کمی به خسران هایی که این نگرش ها به بشر زدند بنگرید متوجه می شوید که این افراد از لحاظ روانشناسی شخصیت، دچار مشکل بودند که چنین نظریه هایی را به راه انداختند
و بهتر از تاریخ درس عبرت بگیریم نه اینکه قرار باشد تجربه هایی که در تاریخ حاصل شدند خودمان شروع به تجربه کنیم که سرانجامش خسران باشد و بس...
شما اگر مسلمانید...
هدف یه سامورایی رو با هدف ائمه مقایسه کردند یعنی چی!!؟؟
شما دلیل قیام ائمه رو کاملا تحقیق کنید بعد ببینید با کسی که فقط بخاطر یه شخص خودش را به کشتن میدهد میتونه چه وجه مشترکی داشته باشند!!
در مورد دعا کردن هم هر گاه به این باوررسیدید که مصلحت و سعادت ما را کسی به جز خودمان بهتر در نظر دارد خیلی ساده جواب گریه و زاری را میگیرید...
بعضی اتفاقات امتحان الهی هستند تا میزان ایمان یه بنده رو بسنجند که آیا واقعا این بنده خودش را برای ربش خالص کرده یا نه
این موضوع توی بچه های مذهبی هم حتی خیلی دیده شده که با وجود مثلا داشتن ایمان قوی وقتی دعاشون برآورده نشده میگند ما را با چنین پروردگاری کاری نیست
شما دعا کنید ولی یاد بگیرید که بعد از آن شکواییه نداشته باشید قرار نیست که یکم کار خوب کردی و مطیع شدی فکر کنید با خدا دیگه شیش شدیم و خدا منتظر این هست که ما امر بفرماییم و ایشان اجابت(کار خالق و مخلوقی بر عکس شد دیگه)
دعایت این باشد که پروردگارا مرا با امتحانی نیازمای که در آن سرافکنده بشوم( یعنی مرا در ایمانم به ثبات و صبر برسان)
همه چی امتحان است مواظب باش...
اتمام
 

Doctor.mech

عضو جدید
نگرش جدیدی که شما از آن صحبت می کنید برخواسته از یک فکر بشری است که این فکر به دلیل محدودیت نمی توانید سعادت همه جانبه بشر را در همه ی ابعاد زندگی تامین کند...
گاندی و مانی و تولستوی و فروید و دیگر مکاتب بشری فکر می کنید در کدام جامعه و خطه رشد کردند این افراد به ظاهر نابغه های زمان خود بودند ولی هیچ یک از نظرات این اشخاص نتوانست پاسخگوی نیازهای بشری در زمان های بعدی و حتی همان زمان بشود و اگر کمی به خسران هایی که این نگرش ها به بشر زدند بنگرید متوجه می شوید که این افراد از لحاظ روانشناسی شخصیت، دچار مشکل بودند که چنین نظریه هایی را به راه انداختند
و بهتر از تاریخ درس عبرت بگیریم نه اینکه قرار باشد تجربه هایی که در تاریخ حاصل شدند خودمان شروع به تجربه کنیم که سرانجامش خسران باشد و بس...
شما اگر مسلمانید...
هدف یه سامورایی رو با هدف ائمه مقایسه کردند یعنی چی!!؟؟
شما دلیل قیام ائمه رو کاملا تحقیق کنید بعد ببینید با کسی که فقط بخاطر یه شخص خودش را به کشتن میدهد میتونه چه وجه مشترکی داشته باشند!!
در مورد دعا کردن هم هر گاه به این باوررسیدید که مصلحت و سعادت ما را کسی به جز خودمان بهتر در نظر دارد خیلی ساده جواب گریه و زاری را میگیرید...
بعضی اتفاقات امتحان الهی هستند تا میزان ایمان یه بنده رو بسنجند که آیا واقعا این بنده خودش را برای ربش خالص کرده یا نه
این موضوع توی بچه های مذهبی هم حتی خیلی دیده شده که با وجود مثلا داشتن ایمان قوی وقتی دعاشون برآورده نشده میگند ما را با چنین پروردگاری کاری نیست
شما دعا کنید ولی یاد بگیرید که بعد از آن شکواییه نداشته باشید قرار نیست که یکم کار خوب کردی و مطیع شدی فکر کنید با خدا دیگه شیش شدیم و خدا منتظر این هست که ما امر بفرماییم و ایشان اجابت(کار خالق و مخلوقی بر عکس شد دیگه)
دعایت این باشد که پروردگارا مرا با امتحانی نیازمای که در آن سرافکنده بشوم( یعنی مرا در ایمانم به ثبات و صبر برسان)
همه چی امتحان است مواظب باش...
اتمام


اولا مشخص نیست ملاک شما از اینکه میگین سعادت همه جانبه بشر را در همه ابعاد تامین میکند، بر اساس کدوم جامعه است؟
یک جامعه دینی برای من مثال میزنین که سعادتش فقط در 20 درصد ابعاد تامین شده باشه؟

مگر اینکه بگین مشکل از مکتب نیست مشکل از پیروان هست، که این دیگه بدتره، چون نشون میده مکتب بیشتر شعاری و آرمانی هست تا عملی و قابلیت اجرا رو نداره.
مکتبی که یک جامعه نمونه الگو رو نتونه بسازه و تنها دلخوش به چند قهرمان باشه، نمیشه گفت سعادت رو تامین میکنه.

گاندی و... که مثال زدین برای هندوستان خیلی کارها کرد، حالا اینکه چرا فکر میکنین سعادت همه جانبه کشورهای خاورمیانه ای در همه ابعاد رشد کرده ولی سعادت مردم هندوستان نه، جای بحث داره.

من سامورایی رو با کسی مقایسه نکردم.
گفتم هرکسی برای هدف خودش میجنگه و اون مفهومی از ازادی و اسارت نداشتن هست.
اینکه شما نمیتونی مکتب اونارو درک کنید دلیلی بر نقص مکتب اونها نیست.


بحث تاپیک ربطی به امتحان الهی و... نداره، لطفا بحث رو با مثال زدن چیزهای دیگه منحرف نکنید !!!

بحث درباره تاثیر دعا بر حکمت خدا هست، اینکه حکمت خدا بر صلاح هر بنده اش هست یا ممکنه به ضررش هم باشه و نقش دعا در تغییر این حکمت چیه؟
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
من جواب شما رو درپست بعدی مفصل میزارم امیدوارم به پاسخ هایی که مدنظرتون هست برسید



ممنون از پاسخ هاتون همه رو نگاه کردم.

آیه 110 سوره کهف :

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

در اینجا پیامبر اسلام به صراحت میفرمایند، من بشری هستم دقیقا عین شما.
تنها فرقم با شما در اینست که به من وحی میشود.

وقتی مینویسه من عین شما هستم، یعنی فقط خواص جسمیم مثل شماست؟
منظورش این نیست منم از آینده بی خبرم اگر وحی نشود، منم نمیتوانم مرگ خود را تعیین کنم، منم ممکن است اشتباه کنم، منم کسب تجربه میکنم و....

اون مثال هایی که شما از ظلم زدین و بعد نتیجه گرفتین کسی که ظلم نمیکنه پس حتما معصوم هست، یک قیاس مع الفارغ هست.
الان این انسان های گرسنه ای که تو آفریقا رمق راه رفتن هم ندارن، آیا معصومند؟
چون طبق این استدلال ظلمی نه به خودشون میکنن و نه به دیگران.

یا اینهمه انسان های ساده توی روستاها که جز صداقت کاری نداشتن، کجاشون ظالمه؟
اینجوری تعداد معصومین از حد نرمال خیلی بالاتر میره.

شما فرمودین پس از ابراهیم نبوت به ظالمین نمیرسد.
پس اشتباهات یوسف و یونس و... و سپس عقوبتشون چی بود؟

اینم نشون میده ظالم نبودن ربطی به اشتباه نکردن نداره و هر انسانی بلا استثنا در زندگیش باید اشتباه کند و ما انسان بدون اشتباه نداریم و این توهین مستقیم به خالق هست که فکر کنیم انسانی رو خلق کرده که پتانسیل اشتباه در او نیست چون قرار الگوی ما باشه.

این کاملا جبر هست، اگر بنا باشه خودش دخالت کنه و اشتباهات رو از اونا دور کنه با یک عنایت ویژه، معلوم نیست دیگه به چه چیز اونها قراره پاداش بده.


در مورد قضا و قدر هم مطالعاتی داشتم.

اما قضا و قدر هم با دعا کاملا نظر متناقض داره.

از طرفی انسان مدعی هست خدای آگاه به همه چیز، مصلحت همه چیز را بهتر میداند و یک قضا و قدری را تعیین کرده که به نفع همه است.

از طرفی انتظار دارد با دعا کردن این قضا و قدر تغییر کنه.

چیزی که من واقعا متوجه نمیشم، این تناقض هست:

اگر خداوند مصلحت همه را بهتر میداند و سرنوشت انسان ها تعیین شده است، دعا کردن آن خدا را از تصمیمش ممکن است منصرف کند؟

بحث اصلی درمورد اثبات معصومیت ائمه اطهار علیه السلام بود که از نظر قرآن براتون گفتم

دقت نکردید منظور امامان بودند

همه پیامبران امام نبودند
ومقام امامت بعد از مقام نبوت به برخی از پیامبران داده شد
مثال روشن همون آیه ای که در مورد ابراهیم نبی (علیه وعلی نبینا السلام)که بعد از مقام نبوت به مقام امامت رسیدند




برخی از انبیا، فقط دارای مقام نبوت و رسالت بوده‌اند; ولی برخی دیگر، به جهت شایستگی بیشتر، علاوه بر مقام نبوت و رسالت‌، دارای مقام امامت نیز بوده‌اند; مانند: حضرت ابراهیم و پیامبر خاتم‌ حضرت محمد(ص)و... .
علامه طباطبایی‌; در ذیل آیه 124 بقره می‌فرماید: از این آیه استفاده می‌شود كه مقام امامت در ذرّیه لایق و پاك و معصوم ابراهیم‌(ع) هم قرار داده شده است‌(المیزان‌، ج 1، ص 276، نشر اسماعیلیان‌.).

پیامبران دیگری نیز دارای این مقام بوده‌اند; چنان‌كه خداوند متعال درباره اسحاق و یعقوب‌می‌فرماید: "و جعلنَهم أئمّة یهدون بأمرنا...;(انبیأ، 73.) و آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به فرمان ما هدایت می‌كردند و به ایشان‌، انجام كارهای نیك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحی می‌كردیم و آنان پرستنده ما بودند".


اما عصمت پیامبران

همه پيامبران معصومند ولى عصمت داراى مراتب مختلفى است و برخى از انبياء به ويژه پيامبر اسلام(ص) در رتبه عصمت بالاترى قرار دارند. ليكن سه مرحله از عصمت در ميان همه انبيا وجود داشته است و هيچ پيغمبرى فاقد اين سه مرحله نبوده است. آن سه مرحله عبارت است از: 1- عصمت در تلقى وحى، 2- عصمت در تبليغ و بيان وحى، 3- عصمت در عمل به پيام وحى. به عبارت ديگر: 1- هيچ پيامبرى در دريافت وحى گرفتار خطا و اشتباه نمى‏ شود. 2- در ابلاغ وحى نيز نه از خود چيزى بر آن مى ‏افزايد و نه آن را فراموش و اشتباه مى ‏كند. 3- در عمل و اجراء نيز عمداً و سهواً برخلاف آنچه وحى رسالى و تشريعى شده است عمل نمى‏ كند. اين مرتبه را عصمت حداقلى گويند كه بدون آن نبوت شكل نمى ‏گيرد، ليكن مراتب بالاترى از عصمت نيز وجود دارد كه بالاترين مرتبه آن «عصمت حداكثرى است كه براساس آن حتى ترك اولى نيز صورت نمى ‏پذيرد.



در مورد ظلم مردم آفریقا وروستاییان باصداقت ،اطلاعات من به اندازه شما نیست
من آفریقا نبودم ولی خیلی در روستاها بودم ظلم به نفس رو در رفتار ظاهری نمیشه اندازه گیری کرد
مثلا اینکه من در کمال خستگی وباوجود مشغله زیاد درحال نوشتن هستم یک جور ظلم به خودم هست





 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
جهت مطالعه



1. تقدیر و قضا و قدر الهی به چه معناست؟


قضا یعنی حتمیت حادثه ای که این حتمیت از ناحیه علل و اسباب اوست، و قدر یعنی کسب حدود و مشخصات و خصوصیات که آن هم از ناحیه علل و اسباب آن حادثه می باشد. قضا و قدر الهی در واقع عبارت است از: سرچشمه گرفتن همه علل و اسباب از اراده و مشیت و علم حق که علت العلل است، یعنی هر عاملی که در جهان خودنمایی می کند، تجلی علم و اراده حق و مظهر خواست خداوند و آلت اجرای قضا و قدر اوست. البته این امکان وجود دارد که قضا و قدر حتمی نباشد یعنی عاملی که خود از مظاهر قضا و قدر الهی و حلقه ای از حلقه های علیت است، عامل تغییر و تبدیل سرنوشتی شود و باز قضا و قدر الهی آن را اقتضاء کرده باشد. مثلا کسی به بیماری خاصی مبتلا باشد و سرنوشت او همان است و این هم از علت خاصی ناشی می شود، اما اگر این بیمار دوا بخورد دوا علت دیگری و سرنوشت دیگری را به همراه دارد و موجب از بین رفتن بیماری می شود یعنی سرنوشت قبلی بیمار را تغییر می دهد و این به موجب قضا و قدر است و اگر هم دارو را نخورد و رنجور شود و یا دوای زیان بخشی را بخورد و بمیرد، باز به اقتضای قضا و قدر است، همچنین است اگر از بیماری دوری گزیند و مصون بماند و بالاخره هر چه بکند نوعی سرنوشت و قضا و قدر است و نمی تواند از حوزه قضا و قدر بیرون باشد. سرش این است که قضا و قدر عاملی در عرض سایر عوامل جهان نیست بلکه مبدأ و منشأ و سرچشمه همه عامل های جهان است، هر عاملی که بجنبد و اثری از خود بروز دهد، مظهری از مظاهر قضا و قدر و تحت قانون عمومی علیت است و در مورد هر حادثه ای، هر اندازه علل و اسباب مختلف و جریان های مختلف وجود داشته باشد قضا و قدرهای گوناگونی هم متصور است و آن جریانی که واقع می شود و صورت می گیرد به قضا و قدر الهی است و آن جریانی که متوقف می شود هم به قضا و قدر الهی است.

2. لوح محفوظ و لوح محو و اثبات چیست؟

آنچه در جهان آفرینش از کوچک و بزرگ پدید مى‏ آید، همگى نمودهایى از قدرت و علم بى ‏پایان الهى است و همه این پدیده‏ ها بر اساس اراده و مشیت‏ خداوند و مطابق با برنامه‏هایى است که از پیش تعیین شده و در کتاب تکوینى الهى نوشته شده است.
در متون اسلامى از چندین کتاب که مربوط به جهان خلقت و عالم تکوین است، خبر داده شده که سرنوشت انسان و جهان را در برگرفته و از تولد و مرگ اشخاص تا پیدایش و زوال تمدن ها، و از سعادت و شقاوت انسان ها تا قسمت روزى میان آنها و بالاخره هر حادثه‏اى که براى هر انسانى اتفاق مى‏افتد، در آن کتاب ها با قلم تقدیر رقم زده شده است و در مقابل آن قرآن کریم قرار دارد که کتاب تشریعى خداوند است.

طبق آیات و روایات موجود، تمام پدیده ‏هاى هستى از کوچک و بزرگ در دو کتاب یا لوح تکوینى نوشته مى‏ شود که هر کدام از آنها ویژگى خاص خود را دارند و عبارتند از:

الف. لوح محفوظ که گاهى از آن به «ام الکتاب‏»، «کتاب مسطور»، «رق‏منشور»، «کتاب مکنون‏» و«کتاب حفیظ‏» تعبیر آورده شده است و آنچه در این کتاب ثبت ‏شده قابل تغییر نیست و دگرگونى در آن راه ندارد؛

ب. لوح محو و اثبات که محل ثبت‏ حوادث و اتفاقاتى است که به مرحله فعلیت‏ خواهد رسید و به طورى که از نامش پیداست آنچه در آن نوشته شده قابل تغییر و تبدیل است. در آیه زیر از هر دو کتاب یاد شده است: «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ»
[SUP][1] [/SUP]؛ «خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند؛ و امّ الکتاب (لوح محفوظ) نزد اوست» !

طبق این آیه، خداوند در عالم تکوین دو کتاب دارد: یکى کتابى است که هرگاه بخواهد، چیزى را که در آن ثبت ‏شده مى‏ زداید و یا چیزى را که در آن نیست ثبت مى‏ کند، یعنى مربوط به تغییراتى است که در قضاى الهى حاصل مى ‏شود و دیگرى کتابى است که ریشه تمام پدیده‏ هاى عالم است و نوشته‏ هاى آن قابل تغییر نیست. به عبارت دیگر؛ لوح محو و اثبات مظهر قدرت مطلقه خداوند است و آنچه در آن نوشته شده صورت تعلیقى و شرطى دارد و به این شکل است که اگر چنین شود چنان خواهد شد و اگر نشود نخواهد شد.
علامه مجلسى چنین مثال مى‏ زند که مثلا براى زید پنجاه سال عمر نوشته شده ولى به این صورت که اگر صله رحم کند، شصت ‏سال خواهد بود و اگر قطع رحم کند، چهل سال خواهد بود پس اگر او صله رحم کرد، در آن کتاب پنجاه سال محو و شصت ‏سال ثبت‏ خواهد شد.
[SUP][2] [/SUP]

3. قضا و قدر غیر حتمی به لوح محو و اثبات مرتبط است. توضیح اینکه:


خداوند دو نوع قضا و یا تقدیر دارد یکى قضاى حتمى و دیگر قضاى تعلیقى. در مثال بالا مرگ زید قضاى حتمى و تغییر ناپذیر است ولى زمان مرگ او قضاى تعلیقى و قابل تغییر است که گاهى از آن به اجل مسمى و اجل معلق(این مورد رو خواستید بیشتر توضیح میدم خدمتتون) تعبیر مى ‏شود.
در آیه‏ اى که مربوط به لوح محو و اثبات است، عبارت « یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ » به روشنى دلالت دارد که قضاى الهى قابل تغییر است و چنین نیست که قضاى الهى، قدرت او را محدود کند و او نتواند کارى بر خلاف قضاى خود انجام دهد.
خداوند همواره در حال انجام کار جدیدى است و بر خلاف عقیده یهود
[SUP][3] [/SUP]و بعضى از فلاسفه که خدا را مانند یک حاکم معزول مى‏ دانند که اسیر قوانین خودساخته است، خدا هر لحظه ‏اى مى ‏تواند قضا و تقدیر نوشته شده را تغییر بدهد و لوح محو و اثبات جایگاه این تغییرها است .
این حقیقت در قرآن کریم به صورت هاى دیگرى هم بیان شده است. در آیاتى از قرآن از تغییر سرنوشت ‏برخى از اشخاص و جامعه‏ ها خبر داده و خاطر نشان کرده است که گاهى قضاى الهى بر چیزى تعلق گرفته ولى در اثر عوامل خاصى آن قضا تغییر داده شده است.

4. مسئله بدا

این حقیقت قرآنى که خداوند آنچه را که بخواهد تغییر مى‏د هد، همان مسأله «بدا» است که شیعه به آن اعتقاد دارد و اهل سنت آن را نفى مى‏ کنند. از نظر شیعه بدا همان کارى است که خداوند در لوح محو و اثبات مى‏ کند و چیزى فراتر از آن نیست. بدا به معناى آن نیست که براى خدا چیزى که معلوم نبود آشکار شد بلکه به این معناست که خداوند چیزى را که بر بندگان پنهان بود آشکار کرد.
[SUP][4] [/SUP]

5. عوامل تغییر دهنده قضای الهی

از مواردی که قضای الهی تغییر کرده است جریان حضرت یونس است که قرآن هم درباره شخص او و هم درباره قوم او از چنین تغییرى خبر داده است.
[SUP][5] [/SUP]علاوه بر این که در چندین آیه از قرآن به طور کلى تغییر قضاى الهى و سرنوشت مردم به وسیله کارهاى خوب یا بد آنها مورد تاکید واقع شده است. [SUP][6] [/SUP]همچنین در روایات بسیارى، از تاثیر اعمال خوب یا بد مانند حسن خلق، صله رحم، دعا، صدقه دادن [7] و یا گناهان ویژه در سرنوشت انسان و فراخى و تنگى روزى و بلندى و کوتاهى عمر مطالب روشن کننده ‏اى آمده است. البته همانگونه که بیان شد جایگاه این تغییرات که در قضاى الهى صورت مى ‏گیرد، همان لوح محو و اثبات است.

از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده که او از پیامبر خدا(ص) درباره این آیه «یَمْحُوا اللّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏» پرسید، آن حضرت فرمود: «چشمان تو را با تفسیر آن روشن خواهم کرد و چشمان امت‏ خود را نیز با تفسیر آن روشن خواهم کرد، صدقه دادن، نیکى به پدر و مادر و انجام کار خوب، شقاوت را تبدیل به سعادت مى ‏کند و بر عمر مى‏افزاید و از حوادث بد حفظ مى ‏کند.»
[SUP][8] [/SUP]

در روایات آمده است: دعا ردّ می کند قضا را بعد از آنکه مبرم شده باشد، پس زیاد دعا کن که دعا کلید هر رحمت و رسیدن بهر حاجت است و نیل بآنچه نزد خداست حاصل نشود مگر بدعاء و محققا هیچ درى بسیار کوبیده نشود جز اینکه بر وى کوبنده ‏اش باز شود.
[9]
در بحار الأنوار نیز از رسول خدا (ص) روایت شده که آن حضرت فرمود: «لا یرد القضاء الا الدعاء»؛ قضا را رد نمى ‏کند مگر دعا.
[10]



[1] . رعد، 39.
[2] . بحارالانوار، ج 4، ص 130.
[3] . در قرآن کریم از این عقیده باطل یهود که اقتباسى از سخن برخى از فلاسفه یونان است، پاسخ داده شده و در چندین آیه به گستردگى و نامحدود بودن قدرت خدا تاکید شده است. طبق این آیات، دستان خدا باز است و هر چه را که بخواهد مى ‏کند و هر روز کار جدیدى از او سر مى‏ زند: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ وَ لَیَزیدَنَّ کَثیرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ کُلَّما أَوْقَدُوا نارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللّهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی اْلأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ»؛ «و یهود گفتند: دست خدا (با زنجیر) بسته است. دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، مى ‏بخشد! ولى این آیات، که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى ‏افزاید. و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم. هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و براى فساد در زمین، تلاش مى‏کنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد . » مائده، 64 .
[4] . برای آگاهی بیشتر، نک: ترخان، قاسم، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به شخصیت و قیام امام حسین (ع)، ص 255-278، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، 1388 ه ش؛ جعفری، یعقوب، کوثر، ج‏5، ص556-571، نرم افزار جامع التفاسیر.
[5] . « فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لَلَبِثَ فی بَطْنِهِ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ‏» «و اگر او (یونس) از تسبیح‏گویان نبود، در شکم آن ماهى تا روزى که مردم برانگیخته شوند مى‏ماند» (صافات، 143-144).
«فَلَوْ لا کانَتْ قَرْیَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها إِلاّ قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنُوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حینٍ‏» «پس چرا مردم آبادى ایمان نیاوردند که تا ایمانشان به آنان سودى بدهد(آنها به موقع ایمان نیاوردند) مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، عذاب خوارى در زندگى دنیا را از آنان برداشتیم و آنها را تا زمانى معین برخوردار کردیم‏» (یونس، 98)
در آیه نخست اظهار مى‏دارد که قرار بود یونس تا روز قیامت در شکم ماهى بماند ولى او در شکم ماهى به تسبیح خدا پرداخت و خدا این قضا را تغییر داد و او را از شکم ماهى بیرون آورد و از آیه بعدى فهمیده مى‏شود که قرار بود بر قوم یونس بلا نازل شود ولى این قوم وقتى آثار بلا را دیدند ایمان آوردند و آن بلا از آنان برداشته شد و تا مدت ها در رفاه و آسایش بودند.
[6] . «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوْءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ»؛ « براى انسان، مأمورانى است که پى در پى، از پیش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا ]حوادث غیر حتمى‏[ حفظ مى‏کنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند! و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!» (رعد، 11). «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏»؛ «واگر مردم آبادی ها ایمان مى‏آوردند و پرهیزگارى مى‏کردند، برکت هایى از آسمان و زمین براى آنان مى‏گشودیم ولى تکذیب کردند، پس آنان را به سبب آنچه انجام دادند مؤاخذه نمودیم‏» (اعراف، 96).
[7] . « الصَّدَقَةُ تَرُدُّ الْقَضَاءَ الَّذِی قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً» من‏لایحضره‏الفقیه، ج4، ص368.
[8] . «لاقرن عینیک بتفسیرها و لاقرن عین امتی بعدى بتفسیرها: الصدقة على وجهها و بر الوالدین و اصطناع المعروف یحول الشقاء سعاة و یزید فى العمر و یقى مصارع السوء» الدر المنثور، ج 4، ص 66 .
[9] . امام صادق (ع) فرمود: «الدعاء یردّ القضاء بعد ما ابرم ابراما فاکثر من الدعاء فانّه مفتاح کل رحمة و نجاح کل حاجة و لا ینال ما عند اللَّه عز و جل الا بالدعاء و انّه لیس باب یکثر قرعه الا یوشک ان یفتح لصاحبه» الکافی، ج‏2، ص470.
[10] . بحار الأنوار از امام ابى الحسن موسى (ع) روایت آورده که فرمود: بر شما باد دعا کردن، که دعا و درخواست از خداى عز و جل بلا را رد مى‏کند هر چند که آن بلا مقدر شده قضایش رانده شده باشد، و تا مرحله اجرا جز امضاى آن فاصله‏اى نمانده باشد، در همین حال هم اگر از خداى تعالى درخواست شود آن بلا را به نحوى که خود مى‏داند بر مى ‏گرداند. و از امام صادق ع روایت شده است که فرمود: دعا قضاى مبرم و حتمى را بر مى‏گرداند، پس دعا بسیار کنید، که کلید همه رحمت‏ها و رستگار ى‏ها و کلید برآمدن هر حاجت است، و مردم به آنچه نزد خدا دارند نمى ‏رسند مگر به دعا، چون هیچ درى نیست که وقتى بسیار کوبیده شود به روى کوبنده باز نگردد. نک: بحارالأنوار، ج 93، ص295- 296؛ ترجمه المیزان، ج‏2، ص59.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شرط استجابت دعا از منظر آیت الله مجتبی تهرانی

شرط استجابت دعا از منظر آیت الله مجتبی تهرانی

شرط استجابت دعا از منظر آیت الله مجتبی تهرانی

عرض کردم افضل اعمال در ماه مبارک رمضان، یکی تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است، و دیگری دعا است که عبد با ربّش گفت‌وگو می‌کند و تقاضاهایش را مطرح می‌کند. اهل معرفت از این دعا به «قرآن صاعد» تعبیر می‌کنند. دعا را به مأثور و غیرمأثور تقسیم‌بندی کردیم و عرض کردیم که دعای مأثور موقّت و غیرموقّت داریم؛ دعای مأثور موقّت یعنی دعاهایی که از معصومین(صلوات‌الله‌علیهم اجمعین) برای ما رسیده است و باید در زمان یا مکان خاصّی خوانده شوند. در مورد تأثیر این زمان و مکان در اجابت دعا هم بحث کردیم.در جلسه گذشته عرض کردم که ما در ابتدای غالب دعاهای مأثور می‌بینیم که اسم جلاله مثل «الهی» یا «اللّهم» به کار می‌رود و در بسیاری می‌بینیم که اسم نیست، بلکه صفت «ربّ» است که ربوبیّت را مطرح می‌کند. جلسه گذشته رابطه بین دعا و ربوبیّت و آیاتی را که در این رابطه بود مطرح کردم.

در دعا خودت را بر دیگران مقدم کن

امّا در این جلسه می‌خواهم سراغ روش دعاهای مأثور بروم. خودِ این روش دعا، بحثی بسیار زیبا و مفصّل است. ابتدا سراغ مسأله تقدیم و تأخیر نسبت به دعا می‌روم، بعد هم به بحث مضمون می‌پردازم. ما در ادعیه مأثوره و حتّی در آیات الهی در قرآن مجید می‌بینیم که داعی ابتدا نسبت به خودش و بعد دیگران دعا می‌کند، امّا نه به‏طور مطلق. آیات متعدّدی داریم؛ مثلاً در سوره ابراهیم می‌فرماید: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏»؛ اوّل برای خودش دعا می‏کند، بعد دیگران را هم دعا می‏کند: «وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنین».در سوره نوح می‏فرماید: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات». یا به دعای بیست و چهارم صحیفه سجّادیه مراجعه کنید، امام زین‌العابدین(ع) خیلی زیبا و مفصّل دعا می‌کنند، امّا اوّل خودشان را دعا می کنند. پس در تقدیم و تأخیر نسبت به کسی که می‌خواهی برای او دعا کنی، خودت را مقدّم کن.

چرا باید اول برای خودت دعا کنی؟

من این نکته را عرض کنم که این تقدیم خویش در دعا، به‏طور مطلق نیست؛ چون خواسته‌های انسان از خداوند، خواسته‌های مختلفی است. در آیات که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم جایی که داعی اوّل برای خودش دعا می‌کند، خواسته‌اش چیست؟ مضمون دعا چیست؟ مضمون دعا «غفران» است؛ «رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ». در غفران، خودش را بر دیگران مقدَّم می‌دارد. خدایا اوّل من را بیامرز، بعد پدر و مادرم را و بعد سایر مؤمنین و مؤمنات را بیامرز. امّا چرا چنین آمده است؟من در گذشته این نکته را گفتم که یکی از دستوراتی که در شیوه دعا کردن وارد شده، این است که اگر انسان بخواهد دعایش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهیر کند و بعد دعا کند. من این نکته را غالباً، به‏خصوص در لیالی قدر تذکّر می‌دهم که اوّل صلوات بفرستید، بعد استغفار کنید، بعد دوباره صلوات بفرستید و بعد حاجت‌های خودتان را بخواهید. اوّل خودتان را تمیز کنید، آمرزش بخواهید تا خدا گناهانتان را ببخشد؛ حالا اگر با این زبانی که آمرزیده شده دعا کنی، دعایت مستجاب می‌شود.

بعد از خودت برای خاندانت دعا کن

ما خیلی مسائل زیبایی در بحث دعا داریم؛ خصوصاً اگر به آیات مراجعه کنید، می‌بینید که می‌گوید خدایا اوّل من را بیامرز. وقتی او را آمرزید، سراغ دیگران می‌رود. حالا می‌گویم که چرا برای آن‏ها هم از خدا غفران می‌طلبد؟ «رَبَّنَا اغْفِرْ لی». چرا اوّل می‌گویم من را ببخش؟ چون می‌خواهم برای شخص دیگری دعا کنم و شرط استجابت دعای من این است که اوّل خودم را تطهیر کرده باشم.این که گفتم تقدیم خود در دعا مطلق نیست، مرادم این بود که در مسأله غفران، انسان باید خود را مقدّم کند؛ امّا در مسائل دیگر به‏طور مطلق نیست. در آیات متعددی هم می‌بینیم که به همین شکل است. مثلاً می‌فرماید: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ». در مرتبه بعد، می‌بینیم که خاندان و وابستگان و فرزندان انسان هستند؛ این‏ها بر دیگران مقدّم هستند.

دعای انبیا در حق اهل بیتشان

در سوره ابراهیم دارد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی‏ عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء». حالا که می‌خواهد دعا کند، می‏گوید: «ربّ اجْعَلْنی‏ مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». می‌فرماید: «ربّ اجْعَلْنی‏ مُقیمَ الصَّلاةِ» اوّل برای خودش، «وَ مِنْ ذُرِّیَّتی» بعد بچه‌ها و وابستگانش، بعد هم می‌گوید: «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ». قبلش هم داشت: «إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاء»، بعد هم می‌گوید: «رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ».در سوره بقره از زبان ابراهیم(علیه‏السلام) دارد: ««وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیم؛ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک». اینجا سراغ ذریّه رفت. در سوره شعرا از زبان حضرت نوح(علیه‏السلام) می‌گوید: «رَبِّ نَجِّنی‏ وَ أَهْلی‏ مِمَّا یَعْمَلُون؛ فَنَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعین». در سوره اعراف از زبان حضرت موسی(علیه‏السلام) می‌گوید: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِأَخی‏ وَ أَدْخِلْنا فی‏ رَحْمَتِکَ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمین‏». یعنی انبیای الهی به هنگام دعا، در مرتبه متأخره نسبت به خودشان، سراغ فرزندان و ذرّیه و اهل و خاندان می‌روند.

چرا در دعا خاندان انسان بر دیگران مقدّم هستند؟

جهت این تقدیم‌ها چیست؟ من بحثی در باب تربیّت داشتم که اینجا آن را به کار می‌گیرم. با بحث دعا هم کمالِ ربط را دارد. انسان که می‌میرد و از این نشئه به نشئه دیگر می‌رود، خودش هست و اعمالش. پس اوّل برای خودم دعا می‌کنم و غفران و مغفرت و رحمت می‏طلبم. امّا از اینجا که به نشئه برزخ می‌روم، انقطاع کلّی از این نشئه پیدا نمی‌کنم. ما وقتی می‌میریم به نشئه برزخ می‌رویم و بعد از آنجا به نشئه قیامت می‌رویم. ما در نشئه برزخ، انقطاع کلّی از این عالم نداریم و لذا یک سنخ تعلّقاتمان مثل فرزندان‌مان و خاندان‌مان هنوز هستند و تا حدودی رابطه با این نشئه برقرار است.از طرفی چون این رابطه هست و فرزند دنباله وجودیِ انسان در این عالم است، گویا بخشی از هستی‌ام را در اینجا گذاشته‏ام و رابطه‌ام با نشئه دنیا قطع نشده است. لذا من عرض کردم که میراث حقیقی، فرزند است نه مال؛ چون وقتی می‌میرم انقطاع کلّّی از مال پیدا می‌کنم. ریاست هم همین‏طور است. چرا که یک رابطه اعتباری بود و با مرگ تمام شد. همه این‏ها تمام شد، هیچ رابطه دیگری نیست، فقط یک رابطه هست و چون این رابطه هست، میراث حقیقی برای انسان فرزندان او هستند

.ثمره دعا برای اهل بیتت به تو هم می‏رسد

هر چه از این ارثیه‌ای که گذاشته‌ام و رفته‌ام صادر شود، با من رابطه دارد. اگر صالح باشد، اعمال صالحه‌اش به من هم می‌رسد؛ چون اعمال او به تربیت کردن من بستگی داشته و محصول کار من است. اگر نعوذ بالله طالح باشد، باز هم به من می‌رسد. این‏که شما می‌بینید در آیات این مسأله را پیش می‌کشد به همین جهت است. این رابطه دقیق بود. من رابطه فرزندی را با میراث مطرح کردم که خیلی روشن بود. پدر و مادر هم همین‌طور هستند؛ آن‏ها برای این که من در این عالم و این نشئه بیایم، علل معدّه بودند.ما به‏طور کلّی تعبیر اهل بیت و خاندان را به کار می بریم. این رابطه‌ها، چون از رابطه‌های دیگر قوی‌تر هستند، مؤثّر هستند و چون مؤثّر هستند دعاهای خیری را که برای خودت می‌کنی، در مرتبه متأخر برای آن‏ها بکن؛ چون ثمره‌اش به تو هم می‌رسد. این غیر از آن بحثی است که من سابق کردم. یک‏وقت این‏ها را با هم خلط نکنید. قبلاً گفتیم که اگر انسان برای غیر دعا کند، خدا چندین برابر به او عنایت می‌کند. این یک بحث کلّی بود که من در باب دعا برای غیر بحث کردم. این مسأله غیر از آن چیزی است که در این جلسه گفتیم. این بحث دقیق‌تری بود. آن دعای برای غیر یک بحث کلّی بود؛ امّا این بحث تقدیم و تأخیر است که من از آیات قرآن استفاده کردم.

دعای پیامبر اکرم(ص) برای اهل بیت(ع)

در روایتی اُم‏سلمه نقل می‌کند: «بینما رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه وآله‌وسلم) جالس عندی فأرسل إلی الحسن و الحسین و فاطمة و علی»؛ می‌گوید پیغمبراکرم پیش من بود؛ به‏سوی امام حسن و امام حسین و علی(علیهم‌السلام) و حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) فرستاد. «فانتزع کساء»؛ سپس عبای من را از سر من برداشت. «فألقاه علیهم»؛ عبا را روی آن‏ها انداخت و فرمود: «اللهم إن هؤلاء أهل بیتی»؛ خدایا، این‏ها اهل‏بیت من هستند. «فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا». پلیدی را از آن‏ها دور فرما و پاکِ پاک‌شان کن.روایت دیگری را ابن‏عباس از اسماء بنت‏عمیس نقل می‌کند و می‌گوید: «فَأَخْبَرَتْنِی أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ أَنَّهَا رَمَقَتْ رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ یَزَلْ یَدْعُو لَهُمَا خَاصَّةً»؛: دیدم پیغمبر اکرم(ص) همین‌طور برای آن دو، یعنی علی و فاطمه(علیهماالسلام) به‏طور خاص دعا می‌کند. بعد هم می‌گوید: «وَ لَا یُشْرِکُهُمَا فِی دُعَائِهِ أَحَداً». یعنی غیر از آن دو بزرگوار کس دیگری را هم اضافه نمی‌کردند.

دعا و دعوت؛ روش تمام اولیای خدا

این روش تقدیم و تأخیر در دعا بود که گفتم اوّل خودت، بعد فرزندانت، خاندانت، پدر و مادرت و کسانی که به تو وابسته هستند را دعا کن. بحث دعا برای غیر هم یک بحث جداگانه است که در آینده وارد بخشی از آن که قبلاً بحث نکرده‏ام می‌شوم؛ و آن راجع به پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) و نسبت به ائمه و انبیا(علیهم‏السلام) است که در مرتبه بعد نسبت به امّت دعا می‌کنند.این روش در دعاهای مأثور است؛ جهتش این است که آنها گویا دو چیز اساسی در نظرشان بود؛ یکی «دعا» و دیگری «دعوت». من نمی‌خواهم بگویم بین این‏ها هم تقدیم و تأخیر است؛ امّا دو چیز بوده است که همه آن‏ها دارند؛ دعا و دعوت. پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم) هم همین کار را می‌کرد؛ هم دعوت می‌کرد و هم دعا می‌کرد. تمام اولیا هم سلسله‌وار همین روش را به کار گرفتند که سرآمد آنها حسین(علیه‌السلام) است.

دعوت امام حسین(علیه ‏السلام) از زهیر

حسین(علیه‌السلام) در تمام مسیر که می‌آمد، هم دعا می‌کرد و هم دعوت می‌کرد. همه را دعوت می‏کرد؛ به مذهبش هم نگاه نمی‌کرد. شما شنیده‌اید دیگر که زهیر عثمان‏مسلک است، علی‏مسلک نیست. حتی زهیر می‌گوید که عمل حجّم تمام شده بود و برمی‌گشتم، در راه مقیّد بودم که با امام حسین برخورد نکنم و اصلاً او را نبینم. عجیب است! می‌خواست حسین(علیه‌السلام)را نبیند! می‌گفت هرجا که او خیمه و خرگاهش را برپا می‌کرد، من از آنجا حرکت می‌کردم و می‌رفتم؛ ولی جایی مجبور شدیم در کنار هم اُتراق کنیم.

زهیر از شخصیّت‌های بزرگ عرب است؛ خاندان و ثروتش و غلام‌ها و عشیره‌ای که همراهش بودند خیلی معروف است. راوی می‌گوید در خیمه نشسته بودیم و داشتیم غذا می‌خوردیم؛ ناگهان دیدیم یکی به خیمه زهیر آمد، به زهیر گفت: «یا زهیر، أجب ابا عبدالله»! حسین اهل دعا و دعوت است؛ نمی‌گوید خدایا زهیر را هدایتش کن! نه، دعوتش هم می‌کند.راوی می‌گوید چنان سکوت ما را فرا گرفت که: «کَأَنَّمَا عَلَی رُءُوسِنَا الطَّیْر»؛ مثل این‏که پرنده روی سر ما نشسته باشد، به‏گونه‏ای که انسان تکان نمی‌خورد که نکند پرنده بپرد! همین‌طور سرهایمان پایین بود. کسی که سکوت را شکست همسر زهیر بود. گفت سبحان اللّه! پسر پیغمبر تو را دعوت می‌کند و می‌خواند، تو بلند نمی‌شوی بروی؟! برو ببین چه می‌گوید! حرف‌هایش را گوش کن و برگرد.زهیر به خیمه حسین(علیه‌السلام) رفت. گفت‌وگوی بین امام حسین و زهیر را در تاریخ به طور روشن نداریم؛ امّا این هست که می‌گویند: «فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً». وقتی زهیر از خیمه امام حسین بیرون آمد، دیدند چیز دیگری شده است؛ بشارت در صورتش هویدا است. «قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُهُ»؛ اصلاً نوری به صورت او آمده و تلألؤیی دارد.همین که زهیر به خیام خودش رسید، به همه آنها رو کرد و گفت همگی بروید! با شما هیچ کاری ندارم! گفتند زهیر چه شده است؟ گفت: «وَ قَدْ عَزَمْتُ عَلَی صُحْبَةِ الْحُسَیْن». بنا گذاشتم که با حسین باشم؛ من از او جدا نمی‌شوم. زمینه مساعد، دعوت و داعی ببین چه اثری گذاشت! حتّی به همسرش گفت تو هم برو! همسرش در جواب گفت من کجا بروم؟! من منشأ سعادت تو شدم. چگونه است که تو می‌خواهی روز قیامت پیش پیغمبر سرافرازی کنی،، امّا من پیش فاطمه(سلام‏الله‏علیها) این کار را نکنم؟!یا ابا عبدالله! نظری هم به ما بفرما! ما مشکلات دنیایی و آخرتی زیادی داریم. آیا می‌شود آن نگاهی که به زهیر کردی، امشب به ما هم بکنی؟ یا حسین! ماه مبارک رمضان است، ماه رحمت الهی است، نگاهی به این جمع ما بفرما!... عصر عاشورا بود؛ صحنه جنگ تمام شد؛ همسر زهیر با غلامش آمده بود؛ کفنی به غلام داد و گفت برو آقا و مولایت را کفن کن. این غلام آمد، ولی آقایش را کفن نکرد و برگشت؛ همسر زهیر به او گفت چرا مولایت را کفن نکردی؟ غلام گفت چگونه مولایم را کفن کنم و حال آن‏که بدن پسر پیغمبر بدون کفن است؟

گزیده:

یکی از دستوراتی که در شیوه دعا کردن وارد شده، این است که اگر انسان بخواهد دعایش مستجاب شود، اوّل خودش را از گناهان تطهیر کند و بعد دعا کند. من این نکته را غالباً تذکّر می‌دهم که اوّل صلوات بفرستید، بعد استغفار کنید، بعد دوباره صلوات بفرستید و بعد حاجت‌های خودتان را بخواهید. حالا اگر با این زبانی که آمرزیده شده دعا کنی، دعایت مستجاب می‌شود... .



منبع: پارسی نیوز
 

خاطره جونی

عضو جدید
ناتوان ترین مردم کسی ست که از دعا کردن ناتوان باشد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
با اجازتون چیزایی که یاد گرفتم یا تجربه کردم در مورد دعا میگم:
وقتی دعا مستجاب نمیشه دو حالت داره :
یا گناهان فرد مانع بوده یا صلاح نبوده چون می دونید دیگه خداوند بد بنده هاشو نمی خواد شاید خواسته ما به نفعمون نبوده که خدا نداده
من خودم اینو تجربه کردم چند سال پیش یه خواسته ای داشتم که بخاطرش خیلی دعا کردم یعنی خیلییییییییا ! نمازای طولانی دعاها و صلواتای طاقت فرسا همچین که الان که فکرشو میکنم میبینم چه اراده و تلاشی داشتم واسه خواستم ، علی رغم اصرارهام خدا خواستمو نداد فک کردم چقد بدم که خدا خواستمو نمیده یا اینکه دوسم نداره ولی بعد از 5 سال فهمیدم خدا چه لطفی بهم کرده اگه اون موقع خواستمو میداد تا آخر عمر بیچاره میشدم و عوض اون خواستم بعد 5 سال یه چیزی بهم داد که قابل مقایسه با خواسته اون موقعم نیس... دیگه میدونم نباید برای خواسته هام اصرار کنم این اتفاق بهم یاد داد به مصلحت اندیشی خدا اعتماد کنم و بگم هرچی صلاحه بهم بده...
 

خاطره جونی

عضو جدید
  • بهترین کار اینه به خدا اعتماد کنیم و همه چیو بسپاریم بهش بگیم هرچی صلاحه و ما رو از مسیر تو دور نمیکنه بهم بده
  • یه وقتایی خدا خواستمونو یکم دیرتر میده چون دوس داره صدای ناله و دعامونو بشنوه دیدین وقتی یه بچه که دوسش دارین یه چیزی ازتون میخواد کلی بوسش میکنین می چلونینش بعد خواستشو میدین؟ بلا تشبیه خدا هم همینطوره تازه اون که خیلی بیشتر دوسمون داره
  • دعا بعضی وقتا به استجابت نزدیک تره مث شبای جمعه ، بعد از نماز واجب ، موقع باریدن بارون ، موقع شکستن دل و...
  • دعا در حق دیگران زودتر مستجاب میشه بگیم دیگران خصوصا پدر و مادر برامون دعا کنن
  • یه نکته شیرین شیرین شیرین : حتی واسه دعاهایی که مستجاب نشده هم خدا واسه آخرتمون پاداش تعیین کرده تو روایات اومده وقتی انسان تو اون دنیا میبینه واسه حاجات برآورده نشدش خدا چه پاداشی تعیین کرده میگه کاش هیجکدوم حاجاتم مستجاب نمیشد!
  • واسه استجابت دعامون اول باید از گناه توبه کنیم بعد صلوات بفرستیم دعامونو مطرح کنیم و دوباره صلوات بفرستیم خدا اول و آخر دعامونو که مستجاب میکنه (صلواتارو) وسطشم مستجاب میکنه - اگه صلاح باشه
  • اگه دعامون مستجاب شد مغرور نشیم بگیم خیلی آدم خوبی هستیم و اگه نشد ناامید نشیم
  • دعاکردن 3حالت داره که در هرصورت اجر معنوی و تقرب به خدا رو در پی داره :
1-اگه صلاح بنده در اون باشه که بدون دعام اون اتفاق واسه آدم میفته ولی دعا تقرب به خدا رو باعث میشه
2- اگه صلاح بنده در اون نباشه با دعام اون اتفاق براش نمیفته ولی بازم اجر و تقرب داره
3- گاهی صلاح نیس ولی خدا قضا رو تغییر میده در جهت خواسته ما، که بازم اجر داره

بچه ها بیشت راینارو تو کتاب "گنج های معنوی " خوندم و خلاصه شو اینجا نوشتم البته خودمم بهش اعتقاد دارم
در کل کتاب "گنج های معنوی " خیلی مفیده...
 

خاطره جونی

عضو جدید

حضرت محمد صلى الله عليه و آله و سلّم : إنَّ العبدَ لَيَرفَعُ يَدَهُ إلى اللّه ومَطعَمُهُ حَرامٌ ، فكيفَ يُستَجابُ لَهُ وهذا حالُهُ ؟!
همانا بنده دستش را (براى دعا) به درگاه خدا بالا مىبرد در حالى كه خوراكش حرام است ؛ با چنين حالى ، چگونه دعايش مستجاب شود ؟.
إرشاد القلوب : 149 منتخب ميزان الحكمة : 196
 

خاطره جونی

عضو جدید

امام باقر (سلام الله عليه) :
الدُّعاءُ يَرُدُّ القَضاءِ وقَد اُبرِمَ إبراماً.
دعا، قضا را گر چه حتمى و قطعى شده باشد بر مى گرداند.
ميزان الحکمة : ج4 ص 19 ح 576
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شخصی از حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه سئوال می کند چه کار کنیم که حتما دعایمان مستجاب یقینی و قطعی گردد ؟
آن عارف بزرگوار در پاسخ می فرمایند :
یکی از چاره جویی های شرعی برای استجابت دعا و برآورده شدن حاجت خود ، این است که شخصی که حاجت یا گرفتاری ای دارد دعا کند و از خدا بخواهد که تمام گرفتاری های مشابه گرفتاری او را از تمام مومنان و مومناتی که گرفتار هستند بر طرف کند و یا هر حاجتی نظیر حاجت او دارند برآورده شود : زیرا در این صورت ملک برای خود انسان دعا می کند و دعای ملک مستجاب می شود .


حرف ما آن است که آهوی نیشابور گفت :

گاه مدیونت شدن از دادن جان بهتر است
صبح محشر هرکسی دنبال یاری می دود
یار ما باشد اگر شاه خراسان،بهتر است ...

 

love.1982

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
چرا دعا مستجاب نمی شود؟؟؟

1-گناهان به ویژه حق الناس

2-اخلاص ما در دعا کردن کم بوده است

3- اجابت می شود ولی با تاخیر

4- صلاح دراین بوده که اجابت نشود،که اگر اجابت می شد مشکلاتی را بعدا برای

آن فرددعاکننده داشته باشد!

5- به قول عرفا خداوند توفیق همزمان دعا و اجابتش را به بنده خود هدیه می

دهد.وتا او نخواهد دعایی به قلب کسی وارد و از زبانش جاری نمی شود،تا چه

برسدبه استجابتش!!!

6- آمار حسنات و کار های خیرمان کم شده، زیرا اینها خود به خود بدون دعا کردن

ما زمینه حل مشکلات ما را فراهم میکند!!!

7-اصلا یاد خدا که مهمترین است رو ازیاد بردیم.همه چیز که نماز و مستحبات و

زیارت و امثالهم نیست،ا ینها همه برای یاد خداست!اگر این اعمال یاد خدا را برای

ما به ارمغان نیاورند چه ارزشی دارد.حواسمان باشد که در اعمال واجب مستحب

دچار روزمرگی نشویم که یاد خدا در آن کم رنگ و یا گم شود.

6- در دعا کردن تنها خودمان را در نظر می گیریم!پس جای بقیه کجا هست؟؟؟

7- به زبان آوردن حاجات مهم است!!! ولی دل چه می گوید؟؟؟ به قلبمان قبل از

زبانمان اجازه تشرف به در گاه الهی را بدهیم زیرا دلهای ما خانه خداوند است.

8- اصلاخودمان را در دعاها به کل فراموش کنیم و فقط و فقط دیگران را مدنظر

قرار دهیم.مدتی این جوری عمل کنیم ببینیم چه چوابی می دهد!!!

9- ما همیشه در محضر پروردگار عالم هستیم،او ازهمه امورات و مشکلات ما آگاه

است.مگر او مهربان ترین مهربانان و کریم ترین نیست؟؟؟پس این وسط مشکلی

نمی ماند که او حل نکند و دعایی نیست که استجابت نکند.

10-لحظه ای بیندیشیم که از هزاران سال عبادت به فرمایش بزرگان افضل است و

اینکه ما توقع مان از خدا بی جا نباشد؟؟؟!!!

ما برای خدا چه کار کرده ایم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 
آخرین ویرایش:

صبا68

عضو جدید
کاربر ممتاز
این 8 مورد تو همه انسان ها هست بعضیها کمتر بعضی ها بیشتر
هیچ کس معصوم نیست
پس نباید دعای هیچکس براورده بشه؟
 

Similar threads

بالا