پیامبر خوبی ها ... [ ویژ ه ی رحلت ]

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
.
.
.


سلام!

بر آن شدیم تا در سالروز رحلت پیامبر همه ی خوبی ها بتونیم قدمی برای درک هرچه بیشتر ایشان برداریم ...



( منتظر ارسال مطالب شما دوست عزیز هستیم ... )







و ...

در جاهلیتی به سر می بریم كه همه چیز و همه كس بازیچه دست تمسخر و الحاد است!!

سردمداران شرك و نفاق ، امروز چون ابوسفیان های دیروز كمر به هجو و حذف اسلام بسته اند!


دیری است كه دشمنان قسم خورده اسلام ، یاوه سرایانه و دیوانه رفتار بر‌محمد (ص)

پیامبر آب و آیینه

رسول پاكی و آزادگی

گستاخی می كنند ...


سران كفر در جاهلیت مدرن بر ساحت قدسی پیامبرِ هدایت و رحمت اهانت و استهزا روا می دارند

غافل از اینكه هتاكیشان را عذاب سخت الهی در كمین است كه:



"هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین كله و لو كره المشركون" (توبه/33)


اینك ای مسلمان! چه جای نشستن؛

كه سكوت تلخ تو در قبال این فتنه برخاسته از آل استكبار،

خود گناهی نابخشودنی و كفری آشكار است

اكنون برخیز كه هنگامه غیرت است ...


 
آخرین ویرایش:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
ابعاد هفت گانه شخصیت پیامبر اعظم (ص) ...

ابعاد هفت گانه شخصیت پیامبر اعظم (ص) ...

.
.
.


رسول اكرم(ص) بالاترین و والاترین شخصیت بشری است

(چنانچه در میان نصوص دینی نیز قرآن مجید بدیلی ندارد)

و

از این رو اعظم و اكبر امامان شیعه یعنی علی (ع) فدایی ایشان بوده و بارها جانشان را در دفاع از پیامبر (ص) به خطر انداخته (داستان لیلهٔ المبیت، جنگ احد و...)

بر این اساس باید بیشترین تكریم و تعظیم و تجلیل ها نثار رسول خدا گردد

و حال آن كه متاسفانه در مقایسه با برخی از نخبگان دینی ، حق پیامبر(ص) به خوبی ادا نمی گردد!!







( در پست های بعدی به بررسی این ابعاد پرداخته می شود ... )


 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
1

1


.
.
.

۱) بعد تاریخی :


در این بعد می توان با مراجعه به زندگی پیامبر (ص) از قبل از تولد ، حین حیات تا رحلت ایشان را به رشته تحریر در آورد.

البته زندگی پیامبر در بعد تاریخی نیز در یك نگاه می تواند صبغه نقلی و توصیفی محض بگیرد و در یك نگاه دیگر تاریخ تحلیلی از فراز و فرودهای زندگی آن حضرت ارایه گردد ...



 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
2

2


.
.
.


۲) بعد كلامی :

در علم كلام به مسایل اعتقادی و از جمله نبوت پرداخته می شود.

نبوت در دو سطح:

نبوت عامه (كه از ویژگی های مشترك همه پیامبران بحث می شود)

و

نبوت خاصه(كه بر ابعاد اعتقادی مربوط به رسول اكرم (ص) تمركز می گردد)

مورد توجه قرار می گیرد.

در این بعد، جدای از مباحثی چون شیوه وحی بررسول اكرم، از جمله مهمترین مباحث خاص پیامبر اسلام، مساله خاتمیت است

كه چرا امر نبوت با رسول اكرم(ص) خاتمه یافت و چگونه این موضوع تفسیر گردد

كه موضوع «ختم نبوت» ، به «ختم دیانت» منتهی نگردد ...


 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
3

3



۳) بعد سیاسی
:

از جمله مباحثی كه به جد جای تامل و بررسی دارد، آن است كه پیامبر اسلام(ص) به مناسبات قدرت چگونه برخورد نموده

و موضوع تاسیس حكومت در مدینه و به تبع آثار بعدی آن (جنگ و صلح، مالیات ها و ...)، با چه توجیهی قابل فهم است؟

آیا تاسیس حكومت امری ذاتی، اصلی و جدی و پیامی درون دینی بود و یا این كه پیامبر خارج از رسالت، با توجه به مقدوراتشان حكومت اسلامی را شكل دادند؟

مشروعیت حكومت نبوی به كجا باز می گردد؟

آیا مردم با بیعت خودشان ، تنها در كارآمدی نظام موثر بودند ، یا در مشروعیت بخشی به حكومت نیز نقش آفرینی می نمودند؟

در بعد سیاسی، حكومت های بعد از پیامبر(ص) با چه مبنایی می توانستند مشروع و مقبول باشند؟

و...




 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
4

4



۴) بعد جامعه شناختی:

از جمله ابعادی كه در تعامل پیامبر (ص) با آحاد جامعه، گروه ها و قبایل حجاز جای بررسی دارد،

آن است كه ترابط پیامبر با سنت های جاهلی چگونه بوده است؟

در چه مواردی فرهنگ حاكم را امضا می نمودند و در چه مسایلی با انحلال نهادهای اجتماعی و سنت های بدوی، دست به تاسیس سنت های جدید می زدند؟

این موضوع حداقل در دو موضوع

مناسبات خانوادگی (ازدواج، طلاق، تعدد زوجات و ...)

و

مناسبات قبیلگی این تعاملات، بیشتر جای بررسی دارد ...

آیا پیامبر نهادهای اجتماعی سابق را تحكیم كردند و یا نهادهای تازه ای را تعریف نمودند؟


تا چه حد به آداب ، رسوم ، فولكلور و ... اعراب وقعی نهاده و یا با آن ها مقابله می كردند؟

با خداوندان زر و زور و تزویر چگونه معامله ای داشته و تا چه اندازه سنت های غلط جاهلی ریشه كن شدند كه تا پس از پیامبر نیز دوباره احیا نگردند؟



 
آخرین ویرایش:

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
5

5




۵) بعد اخلاقی :

از جمله ابعاد مهم زندگی پیامبر(ص) درونمایه های اخلاقی است

كه بین همه قرائت ها از اسلام و همه نحله های فكری اسلامی ، مورد اشتراك نظر بوده

و به اجماع قبول دارند كه پیامبر رسالت اخلاقی داشته و برای تمام مكرمت های اخلاقی مبعوث شده اند ...

اگر پیامبر (ص) به نص قرآنی ، برای مسلمانان اسوه است

و

شكی نیست كه اخلاق نبوی ، كه اخلاق قرآنی بود ، الگو و اسوه برای همه مسلمانان و مومنان است.

این موارد و مصادیق در زندگی پیامبر كدام اند؟

و با تحول عصر و زمانه چگونه می توان به سیره اخلاقی پیامبر ارجاع داد؟



 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
6

6



۶) بعد عرفانی :


گرچه ابعاد عرفانی مرزهای مشترك جدی با حیطه های اخلاقی دارد ولی مرزهای مفترق اخلاق و عرفان نیز قابل درك است!

نكته قابل توجه آن است كه آیا در ابعاد عرفانی می توان به سیر و سیره نبوی ارجاع داد؟

این پرسش از آن رو جای بررسی دارد كه عرفای شیعی عمدتاً ولایت خود را بر مدار ائمه و خصوصاً حضرت امیر(ع) تعریف می كردند ...

در این میدان ، غیر از دریافت وحی ، مساله معراج پیامبر از ابعاد عرفانی جداً جای بررسی دارد.

غیر از این كه رابطه نبوت و رسالت با ولایت و امامت از نگاه قرآنی نیز از مسایل دقیق و اساسی است ...




 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
7

7



۷) بعد قرآنی و روایی :

گرچه در همه ابعاد شش گانه فوق می توان به قرآن و روایات نیز ارجاع داد

و در كنار مباحث عقلی از مباحث نقلی نیز بهره جست ، اما به جهت اهمیت و سندیت نصوص در اسلام، جای آن دارد

كه به صورت مستقل از شخصیت پیامبر (ص) در قرآن سخن به میان آورده

و در روایات و خصوصاً نهج البلاغه نیز به سراغ ویژگی های نبوی بود؛ بحثی كه مهم، جدی و جذاب خواهد بود ...


 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]فتنه ای سهمگین[/h]

آمدی با تجلّی توحید
به زمین آوری شرافت را
ببری از میان این مردم
غفلت و کفر و جاهلیت را
**
ولی افسوس عدّه ای بودند
غرق در ظلمت و تباهی ها
در حضور زلال تو حتّی
پی مال و مقام خواهی ها
**
سال ها در کنار تو امّا
دلشان از تب تو عاری بود
چیزی از نور تو نفهمیدند
کار آن ها سیاهکاری بود
**
در دل این اهالی ظلمت
کاش یک جلوه نور ایمان بود
بین دل های سخت و سنگیِ‌شان
اثری از رسوخ قرآن بود
**
چه به روز دل تو آورده
غفلت نا تمام این مردم
در دل تو قرار ماندن نیست
خسته ای از مرام این مردم
**
آخرین روزها خودت دیدی
فتنه ای سهمگین رقم می خورد
و شکوه سپاه پر شورت
باز با خدعه ها به هم می خورد
**
پیش چشمان گریه پوشت باز
بیرق ظلم را علم کردند
ساحتت را به تهمت هذیان
چه وقیحانه متهم کردند
**
لحظه های وداع تو افسوس
دل نداده کسی به زمزمه ات
یک جهان راز و یک جهان غم داشت
خنده ی گریه پوش فاطمه ات
**
بعد تو در میان اصحابت
چه می آید به روز سیره ی تو
می روی و غریب تر از پیش
بین نامردمان عشیره ی تو
**
خوش به حال ستارگانی که
با طلوع تو رو سپید شدند
از تب فتنه در امان ماندند
در رکاب شما شهید شدند
**
می روی و در این غریبستان
بی تو دق می کنند سلمان ها
دست های علی و زخم طناب
وای از این ظاهراً مسلمان ها
**
راه توحیدی ولایت را
همگی سد شدند بعد از تو
جز علی و فدائیان علی
همه مرتد شدند بعد از تو
**
حیف خورشید من به این زودی
حرف هایت ز یاد می رفت و ...
در کنار سقیفه ی ظلمت
هستی تو به باد می رفت و ...
**
شاهدی این همه مصیبت را
این غم و درد بی نهایت را
آه اما کسی نمی شنود
غربت سرخ ناله هایت را:
**
چه شده از بهشت روشن من
این چنین بوی دود می آید
از افق های چشم مهتابم
ناله هایی کبود می آید
**
این همان کوثر است ای مردم
پس چه شد حرمت ذوی القربی
آه آیا درست می بینم
آتش و بال چادر زهرا
**
آه تنها سه روز بعد از من
اجر من را چه خوب ادا کردید
بر سر یاس دامن یاسین
بین دیوار و در چه آوردید
**
غربت تو هنوز هم جاری‌ست
قصّه ی تلخ خواب این مردم
منتظر در غروب بی یاری ‌ست
سال ها آفتاب این مردم
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
کناره گیری در لحظات بحرانی

کناره گیری در لحظات بحرانی



کناره گیری از سپاه اسلام در لحظات بحرانی


از عملکردهای منافقان در عصر رسالت، کناره گیری از سپاه اسلام در لحظاتی بود که مسلمانان، سخت به تقویت روحیه نیازمند بودند؛
آنان در چنین لحظاتی به منظور ایجاد تزلزل و اضطراب و دودستگی در صفوف مسلمانان، از سپاه اسلام کناره گیری می کردند.

آنان در جنگ های زیادی به این کار مبادرت ورزیدند، در غزوه ی احد هنگامی که مشرکین قریش به منظور انتقام گیری از مسلمانان با تجهیز سپاه انبوه و امکانات فراوان از مکه به قصد حمله به مدینه حرکت کردند، رسول خدا (ص) نیز پس از مشورت با اصحاب و یاران خویش برای مقابله با نیروی دشمن با هزار نفر سپاه به سمت کوه احد حرکت نمود.

در این موقع که اسلام بیش از هر زمانی به یار و یاور نیاز داشت تا در برابر حمله ی دشمن ایستادگی نموده و از کیان اسلام دفاع نمایند، عبدالله بن ابی، سر کرده ی منافقان از بین راه به بهانه ی اینکه پیامبر (ص) تسلیم نظریه ی جوانان شده و نظر او را نادیده گرفته و نیز به این دستاویز که جنگی نخواهد شد، با سیصد نفر از طرفداران خویش از سپاه اسلام کناره گیری کرده و به مدینه باز گشتند.

در غزوه ی خندق نیز عده ی زیادی از منافقین با بهانه های پوچی و واهی، صحنه ی نبرد را ترک نموده و به خانه های خویش باز گشتند.


در غزوه ی تبوک به هنگام اعزام سپاه اسلام برای جنگ با رومیان، سپاه اسلام در منطقه ای به نام «ثنیه الوداع» اردوگاهی تشکیل دادند. جمعی از منافقین نیز به سرکردگی عبدالله بن ابی اندکی پایین تر، در ناحیه ی «زباب» خیمه های خود را بر پا کردند. عبدالله بن ابی و پیروانش با ایجاد شک و تردید در میان مسلمانان، جمع کثیری را از رفتن به همراه رسول خدا برای جنگ با رومیان بازداشته و از همان جا به مدینه برگشتند.


:gol::gol::gol:



__________
__________

ابن آدم اذا اصبحت معافي في بدنك آمنا في سربك عندك قوت يومك فعلي الدنياالعفاء .

فرزند آدم وقتي تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت يك روز خويش راداري ، جهانگر مباش .

كنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740

________
________


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
قسمتی از سخنان مولایمان علی (ع) در سوگ پیامبر (ص)

در روز بیست و هشتم صفر آخرین رسول حق مهر سکوت بر لب می نهد و جبرائیل در حریم ملکوت گوشه عزلت می گزیند چرا که اینک خاک پیکر آن پاک را در خود نهفته و عرش اعلی و بهشت ابقی جان عزیزش را پذیرا گشته است. از این پس درهای آسمان بسته است، از این پس جز به مدد نور ستارگان امامت درشب تاریکی که با غروب خونرنگ دهم محرم سال 61 هجری آغاز شده است نمی توان راه جست و یافت.
تا کی باشد که شمشیر آخته دوازدهمین پیشوا و رهبر، همنام آخرین رسول حق این تیرگی را بشکافد و خورشید راستی و عدالت را بر دیدگانمان بنشاند.

چگونه می توان از این روح پاک و جان رسیده به افلاک سخن گفت؟ آنچه ما مسلمین، پیروان این آخرین پیامبر الهی می گوئیم و می نویسیم با عشقی بزرگ و شناختی اندک همراه است و آنچه اسلام شناسان غربی و غیرمسلمان می گویند و می نویسند با شناختی سترگ و برگرفته از برگه های تاریخ و بی عشقی هر چند اندک توام است.

کجا می توان وصف این بزرگ مرد را یافت که عشقی سترگ و شناختی بزرگ با آن همراهی کند. کجا می توان آینه تمام نمای حبیب خدا را یافت و در چهره درخشان آن پاک اهورایی نگریست.

بی شک جز در نهج البلاغه کلام شگفت آور امیرمومنان علی بزرگ، نمی توان وصف راستین و چهره بی آلایش رسول حق، پیامبرختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) را یافت. در کلام امیرالمؤمنان هیچ وصفی بدون تفکر و هیچ ستایشی بی اساس نمی توان یافت. در سخن ایشان هر چه هست راستی بر خواسته از آگاهی و دانش است و کجا می توان دو جان را چون پیامبر و علی (علیهماالسلام) به یکدیگر نزدیک یافت، نزدیک نه ! آشنا و هم خانه و هم اصل و یک ریشه یافت. چه جان علی جدای از جان پیامبر نیست. علی در دامان پیامبر رشد کرده و بالیده و پیامبر بر سینه علی و در آغوش آن یارترین یار جان به جان آفرین تسلیم کرده است.


آنچه را که درباره پیامبراکرم(ص) در کلام امیرالمومنین علی(ع) یافته ایم در بخش های زیر قابل دسته بندی است

1- توصیف اوضاع اجتماعی و انسانی عرب جاهلی در آستانه بعثت حضرت رسول :

همواره از اعراب پیش از بعثت رسول مکرم اسلام(ص) با صفت جاهلیت یاد می شود. زنده به گور کردن دختران، به راه انداختن جنگ های بزرگ به بهانه های کوچک و واهی، پرستش بت ها و اصنام باطل، زندگی آمیخته با خشونت و وحشی گری را نمی توان صفتی جز جاهلیت داد. گمراهی و سرگردانی بشر در آستانه بعثت پیامبر با گذشت بیش از 600 سال از رسالت عیسی مسیح( ع) تنها گریبانگیر اعراب نبود بلکه، راه یافتن فرق گوناگون در دین مسیح که هر یک در صدد تکفیردیگری بود، و رنگ باختن دین زرتشتی و دولتی شدن آن در ایران آن زمان خود گویای آن است که معنویات در آستانه ظهور حضرت رسول اکرم چگونه رو به زوال نهاده بود. " خداوند متعال محمد(ص) را در زمانی به رسالت مبعوث گردانید که مدتها از بعثت پیغمبران می گذشت و دیری بود که امم مختلفه به خوابی عمیق فرو رفته بودند. در سرتاسر گیتی فتنه ها برخاسته و زمام امور از هم گسیخته …"
حضرت امیر در توصیف و تشریح شرایط اجتماعی و انسانی عرب جاهلی و دنیای آن زمان سخنان فراوانی دارند که خلاصه ای از آن سخنان را که در خطبه های 2 و 93 و 95 و 131 و 158 و 191 و 196 ایرادشده شده است در 17 مورد زیر خلاصه می کنیم:

1. بدترین دینها را داشتند؛

2. بت ها را می پرستیدند؛

3. خدا را شبیه مخلوقاتش کرده، در نامش تصرف نموده بودند؛

4. مردم به بلا گرفتار آمده بودند؛

5. رشته دین بریده، پایه های ایمان ناپایدار و ویران و شریعت بی نام و نشان؛

6. پندار با حقیقت در هم آمیخته؛

7. کارها در هم ریخته؛

8. چراغ هدایت بی نور؛

9. دیده حقیقت بین کور؛

10. همگی به خدا نافرمان، فرمانبر و یار شیطان؛

11. از ایمان روگردان؛

12. دیو را فرمان برده و به راه او رفتند و بیرق او را افراشتند؛

13. سرگردان در چار موج فتنه؛

14. درمانده و نادان، فریفته مکر شیطان؛

15. نه نشانه ایی برپا و نه چراغی پیدا و نه راهی هویدا؛

16. امتها در خواب غفلت می غنودند؛

17. رشته ها گسسته و بنای استوار دین شکسته؛


حضرت امیر در خطبه 26 نهج البلاغه آشکارا با صفاتی حقیقی وضعیت عرب جاهلی را توصیف می کند:

" شما ای مردم عرب، بدترین آیین را برگزیده، و در بدترین سرای خزیده، منزل گاهتان سنگستان های ناهموار، هم نشینانتان گرزه مارهای زهردار، آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلوآزار، خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان، بتهاتان همه جا برپا، پای تا سر آلوده خطا."

اینها نه از آن روست که امیرمومنان درصدد تحقیر اعراب برآمده بلکه بدان علت است تا نعمت های آنان را بر شمارد و بزرگترین افتخار عرب یعنی مبعوث شدن رسول اکرم در میان ایشان را یادآور سازد. این زمان است که خورشید درخشنده رسالت در چهره محمد امی می شکفد و دنیای تیره و رو به اضمحلال را که بنا به گفته امیرالمومنین در آستانه فرو ریختن است، به وجود خویش منور می سازد. دست هدایتگر خدای از آستین پسرآمنه و عبدالله به در می آید و عرب جاهلی گم گشته در صحراهای حجاز را به سوی تمدن اسلامی برمی کشد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
2- هدف از بعثت :

خطبه های بسیاری در نهج البلاغه در ذکر سول خدا و تشریح علل رسالت ایشان آمده است. از این خطبه ها می توان به خطبه های 26 و 116 و 147 و 198 و 214 اشاره کرد. مواردی را که امیرمومنان علی(ع) در این خطبه ها به آن اشاره نموده اند در 8 مورد زیر قابل ذکر است:

1. مردم را بترساند؛

2. فرمان خدا را چنانکه باید رساند؛

3. حق را دعوت کننده باشد؛

4. برآفریدگان گواه باشد؛

5. پیام های پروردگارش را رساند؛

6. بندگان خدا را از پرستش بتان برون آرد و به عبارت او وا دارد؛

7. از پیروی شیطان برهاند و به اطاعت خدا کشاند؛

8. رساندن شریعت.


امیرالمومنین که در روزهای آغازین بعثت ایمان آورده و گام به گام و نفس به نفس نبی اکرم آمده چه گویا و رسا هدف از رسالت را بیان می دارد و آن را رهایی از بند شیاطین و طواغیت و راه یافتن به شرافت انسانی می نامد.
در این میانه رسول خدا چگونه و چه سان در راه دست یافتن به این اهداف تلاش کرد. پاسخ این سؤال را در مورد سوم می توان یافت.

3- تلاش های حضرت رسول در دوران رسالت:


حضرت امیر در خطبه 116 نهج البلاغه تلاش حضرت رسول (ص) را چنین توصیف می کند: " نه سستی کرد و نه باز ماند و در راه خدا با دشمنان او جهاد کرد، نه ناتوان شد و نه عذری آورد." چنانکه می نماید امام علی(ع) با کلام سحرانگیز خویش پایمردی و روح خستگی ناپذیر حضرت رسول را می ستاید و آیه 127 از سوره توبه این جملات را تصدیق می کند خداوند در توصیف تلاشهای پیامبراکرم(ص) می فرماید." لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم " همانا رسولی از جنس شما برای هدایت خلق آمد که از فرط محبت و نوع پروری ، فقر وپریشانی و جهل وفلاکت شما بر او سخت می آید وبرآسایش ونجات شما بسیار حریص وبه مومنان رئوف ومهربان است .

در خطبه ای دیگر( خطبه 185) در تشریح تلاش های حضرت ختمی مرتبت آمده است: "او را با حجت های الزام کننده فرستاد و با پیروزی آشکار و راه پدیدار. پس رسالت خود را آشکارا رساند و مردم را به راه راست واداشت و آن راه را بدیشان نمایاند. نشانه ها بر پا کرد برای راه یافتن با چراغ های روشن. رشته های احکام اسلام را استوار کرد و دستاویزهای آن را محکم و پایدار."
حضرت امیر در خطبه 190 بیان می کند:" گواهی می دهم که محمد(ص) بنده و فرستاده اوست. به طاعت خدا خواند و دشمنانش او را با جهاد در دین مقهور گرداند. هم داستانی- کافران- بر دروغگو خواندن او، وی را از دعوت بازنگردانید و کوشش در خاموش ساختن نور وی، او را بر جای ننشانید."


و این پایمردی، استقامت و کوشش مداوم میسر نمی شد اگر حضرت رسول میراث دار انبیاء و خاتمه بخش محاسن و سجایای آنان نبود.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
4- علو خاندان و مرتبه ایشان:

نبی مکرم اسلام در انتهای سلسله انبیا و رسولان با میراثی برگرفته از تمام حسنات و نیکی های آنان گام در راه هدایت بشر می نهد. امام علی(ع) در خطبه 87 در اینباره می فرماید: " آنان را( پیامبران) در بهترین ودیعت جای به امانت سپرد و در نیکوترین قرارگاه مستقر کرد. از پشتی به پشت دیگرش داد، همگی بزرگوار و زهدان های پاک و بی عیب و عار… تا آنکه تشریف بزرگواری از سوی خدای باری به محمد(ص) رسید و او را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان برکشید. از درختی که پیامبران خود را از آن جدا کرد و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد…"

امیرالمومنین خاندان و اصالت رسول مکرم اسلام را با این صفات می ستاید؛ شریفترین پایگاه، کان های ارجمندی و کرامت و مهدهای پاکیزگی و عفت، چراغدانی پرنور برای روشنی جهان، خاندانی که چراغ های ظلمتند و چشمه های حکمت، از سرزمین بطحاء( سرزمین فخر و بزرگواری)، هرگاه( خداوند) آفریدگان را به دو فرقه کرد او را در بهترین گروه در آورد.

حضرت امیر در خطبه 161، جایگاه حضرت رسول را چنین توصیف می کند: " او را برانگیخت با نور رخشا و برهان هویدا و راه پیدا و کتاب راهنما، خاندان او نیکوترین خاندان است و او بهترین درخت آن درختستان است. شاخه های آن راست و میوه های آن نزدیک و در دسترس همگان است. "

5- وصف پیامبر:


چنانکه گفته شد وصف راستین و حقیقی حضرت رسول(ص) را باید در کلام امیرالمومنین جست. این توصیفات چنان لطیف و چنان ژرف اند که آدمی را در برابر سحر کلام و عمق معنا به تعجب وامیدارند. در ادامه خطبه 87 توصیف حضرت رسول را چنین می خوانیم: " او پیشوای کسی است که راه پرهیزکاری پوید… چراغی است که پرتو آن دمید و درخششی است که روشنی آن بلند گردید، و آتش زنه ای است که نور آن درخشید. رفتار او میانه روی در کار است و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد و داوری او عدالت است."

همچنین توصیف زیبای دیگری را در خطبه 105 نهج البلاغه می یابیم: " خدا محمد(ص) را برانگیخت. گواهی دهنده، مژده رساننده و ترساننده، بهترین آفریدگان، آنگاه که خردسال می نمود، نژاده تر؛ هنگامی که کهن سال بود، پاکیزه تر پاکیزگان در خوی، گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک می نمود." و این جمله پایانی چه زیبا ودل انگیز بخشندگی حضرت رسول را می ستاید، چونان عاشقی که معشوق را می ستاید ؛ و به راستی کجا می توان کسی را یافت که عاشق تر از علی بر رسول خدا باشد.
در خطبه 160 حضرت امیر نحوه زندگانی حضرت رسول اکرم را چنین توصیف می کند: " از دنیا چندان نخورد که دهان را پرکند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهیگاه او از همه مردم لاغرتر بود و شکم او از همه خالی تر، دنیا را بدو نشان دادند، آن را نپذیرفت و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد، آن را دشمن دانست و چیزی را خوار می شمرد آن را خوار انگاشت.…. او که درود خدا بر وی باد روی زمین می خورد و چون بندگان می نشست و به دست خود پای افزار خویش را پینه می بست و جامه خود را وصله می نمود و بر خر بی پالان سوار می شد و دیگری را بر ترک خود سوار می فرمود. "


اوصاف دیگری را که می توان در خلال خطبه های حضرت امیر یافت در چند مورد زیر خلاصه کرده ایم:

1. دنیا را خوار دید و کوچکش شمرد؛

2. هیچ آفریده را در فضیلت به پایه او نتوان آورد؛

3. مایه شکیبایی برای کسی که شکیبایی می طلبد؛

4. نشانه ایی برای قیامت؛

5. مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت؛

6. سنگی بر سنگی ننهاد تا جهان را ترک گفت؛

7. دیده تاریک بین بدو روشن ؛
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
و به راستی و بنا به فرمایش حضرت امیر در زندگانی نبی مکرم اسلام برای ما نشانه هایی است که ما را به زندگی راستین رهنمون می سازد واز زشتی ها و عیبهای دنیا جدا می نماید .


توصیف منش و زندگی حضرت رسول را در کلام امیرالمومنین آوردیم و چه نیکوست که وداع با ایشان را نیز از کلام همان بزرگمرد بیاوریم که سخن از دل برآمده هر مسلمان مومنی است: " پدر ومادرم فدایت باد . با مرگ تو رشته ای برید که در مرگ جز تو کس چنان ندید . پایان یافتن دعوت پیامبران وبریدن خبرهای آسمان ، چنانکه مرگت دیگر مصیبت زدگان را به شکیبایی واداشت وهمگان را در سوگی یکسان گذاشت . و اگر نه این است که به شکیبایی امر فرمودی و از بیتابی نهی نمودی اشک دیده را با گریستن بر تو به پایان می رساندیم ، و درد همچنان بی درمان می ماند و رنج واندوه هم سوگند جان ، واین زاری وبی قراری در فقدان تواندک است . لیکن مرگ را باز نتوان گرداند و نه کس را از آن توان رهاند . پدر ومادرم فدایت، ما را در پیشگاه پروردگارت یادآر و در خاطر خود نگاه دار.

خدا می داند این غم جانکاه چقدر بر سینه امیر المونین علیه السلام تنگی می کند که حضرتش به هنگام تطهیر و غسل بدن پاکیزه پیامبر (ص) اینگونه دردمندانه ناله سر می دهد که:

پدر و مادرم بفدای تو باد ای رسول خدا همانا با مرگ تو رشته ای از نبوت و احکام الهی و اخبار آسمانی بریده شد که با مرگ دیگران ( سایر پیامبران ) بریده نگردید . . .


اگر امر به شکیبائی و نهی از ناله و فریاد و فغان نفرموده بودی ، هر آینه ( در فراق تو ) سرچشمه های اشک چشم را ( با گریه بسیار ) خشک می کردیم ، و درد و غم پیوسته ، و حزن و اندوه همیشه باقی بود ، و خشکی اشک چشم و دائمی بودن حزن و اندوه در مصیبت تو کم است ، ولی مرگ چیزی است که بر طرف نمودن آن ممکن نبوده و دفع آن غیر مقدور است .
پدر و مادرم به فدای تو باد ، مارا نزد پروردگارت بیاد آورده و در خاطر خویش نگهدار .


(نهج البلاغه، خطبه 235)


منبع سایت جامع شهید آوینی
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
داغ پیغمبر است و بلایی‌ست بس عظیم
حیدر غــریب گشتـه و زهـرا شده یتیم

×××
ختم رسل به سوی جنان می‌کند سفر
جان جهانیان ز جهان می‌کند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر
کز پیکر وجود، روان می‌کند سفر
دریای اشک، ملک خداوند سرمد است
بــاور کنیــد روز عــزای محمّد است
×××

جان جهان ز پیکر هستی جدا شده
خاموش، شمع محفل نورالهدی شده
ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب
واویلتا عزای رسول خدا شده
عالم ز دود فتنه سیه‌پوش می‌شود
حقّ علـی و آل، فـراموش می‌شود

×××
باور کنید قامت حیدر خمیده است
رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است
باور کنید بغض حسن مانده در گلو
خونِ ‌دل حسین به صورت چکیده است
خورشید، رنگ باخته و روز، چون شب است
یک کربلا غـم است که در قلب زینب است
×××

سوگ رسول یا که غم بی‌نهایت است
یا نقشۀ شکستن رکن هدایت است
تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم
او را هوای حمله به بیت ولایت است
امت پس از نبـی ره طغیان گرفته‌اند
با دست فتنه دامن شیطان گرفته‌اند
×××

پیغمبری که دست دو عالم به دامنش
با آن که آب غسل نخشکیده بر تنش
آزرد باغ لاله‌اش از نیش خارها
دیدند حمله‌های خزان را به گلشنش
اجر رسالتش چه قَدَر ظالمانه بود
بـر دست دخترش اثر تازیانه بود

×××
مردم درِ سرای علی را نمی‌زنند
جز با لگد به بیت ولا پا نمی‌زنند
سلمان کجاست؟ بوذر و عمار کو؟ چرا
اینان سری به حجرۀ زهرا نمی‌زنند
دیگر مدینه داده ز کف شور و حال را
کس نشنـود صــدای اذان بــلال را
×××

ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن
خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن
دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا
اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن
بی‌تو جهـان دچـار بلایی عظیم شد
بردار سر ز خاک! که زینب یتیم شد
×××

افتاده پشت سر همه آیات ذوالجلال
قرآن چو حرمت نبوی گشته پایمال
اجر نبی به کشتن زهرا ادا شود
زهرا زند به پشت درِ خانه بال‌بال
حامی دین و یار ولی کیست؟ فاطمه
اول شهیـد راه علـی کیست؟ فاطمه
×××

یارب! به اشک چشم علی، خون فاطمه
آن فاطمه که عرش خدا راست قائمه
بیش از هزارسال، شب و روز و ماه و سال
دارد به این دعا همه شب شیعه زمزمه
با تیغ مهدی‌اش دل ما را صفا بده
بـر سینـۀ شکستـۀ زهـرا شفا بده
×××

اسلام، سرشکستۀ اعدا نمی‌شود
مهر علی برون ز دل ما نمی‌شود
درمان زخم سینۀ مجروح اهل‌بیت
جز با ظهور مهدی زهرا نمی‌شود
«میثم» هماره باشدش این ذکر بر زبان
عجّــل علـی ظهـورک یا صاحب‌الزمان
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم
لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم

یا ایّها الرّسول بدون دعای تو
از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم



یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود
ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم

بی حب خاندان تو در خانه ی کرم
جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم



ما امت توأیم و علی هم کنار توست
آیینه ات نبود نمایان نمی شدیم

ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم
ور نه شبیه نم نم باران نمی شدیم


هم ناله های امشب مولای امتیم

ما سوگوار رحلت بابای امتیم


در جان مسلمین چو آذر گذاشتند
بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند

آه از نهاد اهل ولایت بلند شد
بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند


آقای من بزرگ قبیله ز داغ تو
بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند

هستی گریست تا نوه هایت رسیده و
با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند



تو باغبان امتی و جای اجر تو
یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند

با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد
داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند


در کوچه ها غرور علی را کسی شکست

در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست


مسعود اصلانی
 
آخرین ویرایش:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

امانت

پیش از بعثت برای خدیجه که بعد به همسری اش در آمد یک سفر تجارتی به شام انجام داد. در آن سفر بیش از پیش لیاقت، استعداد، امانت و درستکاری اش روشن شد. او در میان مردم آنچنان به درستی شهره شده بود که لقب محمد امین یافته بود. امانت ها را به او می سپردند. پس از بعثت نیز قریش با همه دشمنی ای که با او پیدا کردند، باز هم امانت های خود را به او می سپردند؛ از همین رو پس از هجرت به مدینه، علی(ع) را چند روزی بعد از خود باقی گذاشت که امانت ها را به صاحبان اصلی برساند.


مبارزه با ظلم

در دوران جاهلیت با گروهی که آنها نیز از ظلم و ستم رنج می بردند برای دفاع از مظلومان و مقاومت در برابر ستمگران هم پیمان شد. این پیمان در خانه عبداللّه بن جَدعان از شخصیت های مهم مکه بسته شد و به نام حِلْف الفضول نامیده شد. او بعدها در دوره رسالت از آن پیمان یاد می کرد و می گفت حاضر نیستم آن پیمان بشکند و اکنون نیز حاضرم در چنین پیمانی شرکت کنم.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

اخلاق خانوادگی
در خانواده مهربان بود. نسبت به همسران خود هیچ گونه خشونتی نمی کرد و این بر خلاف خُلق و خوی مکّیان بود. بدزبانی برخی از همسران خویش را تحمل می کرد تا آنجا که دیگران از این همه تحمل رنج می بردند. او به حُسن معاشرت با زنان توصیه و تأکید می کرد و می گفت: همه مردم دارای خصلت های نیک و بد هستند؛ مرد نباید تنها جنبه های ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و همسر خود را ترک کند؛ چه، هر گاه از یک خصلت او ناراحت شود، خصلت دیگرش مایه خشنودی اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد.

او با فرزندان و با فرزندزادگان خود فوق العاده عطوف و مهربان بود؛ به آنها محبت می کرد؛ آنها را روی دامن خویش می نشاند؛ بر دوش خویش سوار می کرد؛ آنها را می بوسید و اینها همه بر خلاف خُلق و خوی رایج آن زمان بود. روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزندزادگان خویش حضرت مجتبی(ع) را می بوسید، آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یک بار هیچ کدام از آنها را نبوسیده ام. فرمود: مَنْ لا یَرْحَمْ لا یُرْحَمْ؛ کسی که مهربانی نکند رحمت خدا شامل حالش نمی شود.

نسبت به فرزندان مسلمین نیز مهربانی می کرد. آنها را روی زانوی خویش نشانده، دست محبت بر سر آنها می کشید. گاه مادران، کودکان خردسال خویش را به او می دادند که برای آنها دعا کند. اتفاق می افتاد که احیانا آن کودکان روی جامه اش ادرار می کردند. مادران ناراحت شده و شرمنده می شدند و می خواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند. او آنها را از این کار به شدت منع می کرد و می گفت: مانع ادامه ادرار کودک نشوید، اینکه جامه من نجس بشود اهمیت ندارد، تطهیر می کنم.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

با بردگان
نسبت به بردگان فوق العاده مهربان بود. به مردم می گفت: اینها برادران شمایند؛ از هر غذا که می خورید به آنها بخورانید و از هر نوع جامه که می پوشید آنها را بپوشانید؛ کار طاقت فرسا به آنها تحمیل مکنید؛ خودتان در کارها به آنها کمک کنید. می گفت: آنها را به عنوان بنده و یا کنیز (که مملوکیت را می رساند) خطاب نکنید، زیرا همه مملوک خداییم و مالک حقیقی خداست، بلکه آنها را به عنوان فتی (جوانمرد) یا فتاه (جوانزن) خطاب کنید.در شریعت اسلام تمام تسهیلات ممکن برای آزادی بردگان که منتهی به آزادی کلی آنها می شد فراهم شد. او شغل نخّاسی یعنی برده فروشی را بدترین شغل ها می دانست و می گفت: بدترین مردم نزد خدا آدم فروشان اند.

نظافت و بوی خوش
به نظافت و بوی خوش علاقه شدید داشت. هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد. به یاران و پیروان خود تأکید می نمود که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند. بخصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود، آنگاه در نماز جمعه حضور یابند.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

برخورد و معاشرت
در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده رو بود. در سلام به همه حتی کودکان و بردگان پیشی می گرفت. پای خود را جلو هیچ کس دراز نمی کرد و در حضور کسی تکیه نمی نمود. غالبا دو زانو می نشست. در مجالس، دایره وار می نشست تا مجلس، بالا و پایینی نداشته باشد و همه جایگاه مساوی داشته باشند. از اصحابش تفقّد می کرد؛ اگر سه روز یکی از اصحاب را نمی دید سراغش را می گرفت، اگر مریض بود عیادت می کرد و اگر گرفتاری داشت کمکش می نمود. در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمی کرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمی داد، بلکه نگاههای خود را در میان جمع تقسیم می کرد. از اینکه بنشیند و دیگران خدمت کنند تنفر داشت؛ از جا برمی خاست و در کارها شرکت می کرد. می گفت: خداوند کراهت دارد که بنده را ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قایل شده است.

نرمی در عین صلابت
در مسائل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملایم و باگذشت بود. گذشت های بزرگ و تاریخی اش یکی از علل پیشرفتش بود؛ اما در مسائل اصولی و عمومی، آنجا که حریم قانون بود، سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست. پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش، تمام بدی هایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بود نادیده گرفت و همه را یکجا بخشید؛ توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت؛ اما در همان فتح مکه، زنی از بنی مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید، خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حدّ سرقت را توهینی به خود تلقی می کردند سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجرای حد صرف نظر کند؛ بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند، ولی رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت: چه جای شفاعت است؟! مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل کرد؟ هنگام عصر آن روز در میان جمع سخنرانی کرد و گفت:اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون خدا تبعیض می کردند؛ هر گاه یکی از اقویا و زبردستان مرتکب جرم می شد معاف می شد و اگر ضعیف و زیردستی مرتکب می شد مجازات می گشت. سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، در اجرای عدل در باره هیچ کس سستی نمی کنم هر چند از نزدیک ترین خویشاوندان خودم باشد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

عبادت
پاره ای از شب، گاهی نصف، گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می پرداخت. با اینکه تمام روزش خصوصا در اوقات توقف در مدینه در تلاش بود، از وقت عبادتش نمی کاست. او آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود؛ عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزی یکی از همسرانش گفت: تو دیگر چرا آن همه عبادت می کنی؟ تو که آمرزیده ای؟ جواب داد: آیا یک بنده سپاسگزار نباشم؟بسیار روزه می گرفت. علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان، یک روز در میان روزه می گرفت.

دهه آخر ماه رمضان بسترش به کلی جمع می شد و در مسجد معتکف می گشت و یکسره به عبادت می پرداخت. ولی به دیگران می گفت: کافی است در هر ماه سه روز روزه بگیرید. می گفت: به اندازه طاقت عبادت کنید؛ بیش از ظرفیت خود بر خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد. با رهبانیت و انزوا و گوشه گیری و ترک اهل و عیال مخالف بود. بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند مورد انکار و ملامت قرار گرفتند. می فرمود: بدن شما، زن و فرزند شما و یاران شما همه حقوقی بر شما دارند و می باید آنها را رعایت کنید.در حال انفراد، عبادت را طول می داد؛ گاهی در حال تهجّد ساعت ها سرگرم بود؛ اما در جماعت به اختصار می کوشید، رعایت حال اضعف مأمومین را لازم می شمرد و به آن توصیه می کرد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

زهد و ساده زیستی
زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود. ساده غذا می خورد، ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد. زیراندازش غالبا حصیر بود. بر روی زمین می نشست. با دست خود از بز شیر می دوشید و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد و از اینکه کسی در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیری می کرد. قوت غالبش نان جوین و خرما بود. کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد. در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود؛ مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راههای مشروع لازم می شمرد؛ می گفت: نِعْمَ الْمالُ الصّالِحُ لِلرَّجُلِ الصّالِحِ؛ چه نیکوست ثروتی که از راه مشروع به دست آید برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند.و هم می فرمود: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلی تَقْوَی اللّه الْغِنی؛ مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا.

اراده و استقامت
اراده و استقامتش بی نظیر بود. از او به یارانش سرایت کرده بود. دوره بیست و سه ساله بعثتش یکسره درس اراده و استقامت است. او در تاریخ زندگی اش مکرر در شرایطی قرار گرفت که امیدها از همه جا قطع می شد ولی او یک لحظه تصور شکست را در مخیله اش راه نداد، ایمان نیرومندش به موفقیت یک لحظه متزلزل نشد.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

فضائل و کرامات حضرت محمد صلی الله علیه و آله

رهبری و مدیریت و مشورت
با اینکه فرمانش میان اصحاب بی درنگ اجرا می شد و آنها مکرر می گفتند چون به تو ایمان قاطع داریم اگر فرمان دهی که خود را در دریا غرق کنیم و یا در آتش بیفکنیم می کنیم، او هرگز به روش مستبدان رفتار نمی کرد؛ در کارهایی که از طرف خدا دستور نرسیده بود با اصحاب مشورت می کرد و نظر آنها را محترم می شمرد و از این راه به آنها شخصیت می داد. در بَدْر مسئله اقدام به جنگ، همچنین تعیین محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت. در اُحُد نیز راجع به اینکه شهر مدینه را اردوگاه قرار دهند و یا اردو را به خارج ببرند، به مشورت پرداخت. در احزاب و در تَبوک نیز با اصحاب به شور پرداخت.

نرمی و مهربانی پیغمبر، عفو و گذشتش، اسغفارهایش برای اصحاب و بی تابی اش برای بخشش گناه امت، همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را، طرف شور قرار دادن آنها و شخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود. قرآن کریم به این مطلب اشاره می کند که می فرماید:به موجب مهربانی ای که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان می دهی. اگر تو درشتخو و سخت دل می بودی از دورت پراکنده می شدند. پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها مشورت کن؛ هر گاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده.
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
نظم و انضباط
نظم و انضباط بر کارهایش حکمفرما بود. اوقات خویش را تقسیم می کرد و به این عمل توصیه می نمود. اصحابش تحت تأثیر نفوذ او دقیقا انضباط را رعایت می کردند. برخی تصمیمات را لازم می شمرد آشکار نکند و نمی کرد مبادا که دشمن از آن آگاه گردد. یارانش تصمیماتش را بدون چون و چرا به کار می بستند. مثلاً فرمان می داد که آماده باشید فردا حرکت کنیم؛ همه به طرفی که او فرمان می داد همراهش روانه می شدند بدون آنکه از مقصد نهایی آگاه باشند؛ در لحظات آخر آگاه می شدند. گاه به عده ای دستور می داد که به طرفی حرکت کنند و نامه ای به فرمانده آنها می داد و می گفت: بعد از چند روز که به فلان نقطه رسیدی نامه را باز کن و دستور را اجرا کن. آنها چنین می کردند و پیش از رسیدن به آن نقطه نمی دانستند مقصد نهایی کجاست و برای چه مأموریتی می روند، و بدین ترتیب دشمن و جاسوس های دشمن را بی خبر می گذاشت و احیانا آنها را غافلگیر می کرد.

انتقاد پذیری و تنفر از مداحی و چاپلوسی
او گاهی با اعتراضات برخی یاران مواجه می شد اما بدون آنکه درشتی کند نظرشان را به آنچه خود تصمیم گرفته بود جلب و موافق می کرد.از شنیدن مداحی و چاپلوسی بیزار بود، می گفت: به چهره مداحان و چاپلوسان خاک بپاشید.محکم کاری را دوست داشت؛ مایل بود کاری که انجام می دهد متقن و محکم باشد، تا آنجا که وقتی یار مخلصش سعد بن معاذ از دنیا رفت و او را در قبر نهادند، او با دست خویش سنگ ها و خشت های او را جابه جا و محکم کرد و آنگاه گفت:من می دانم که طولی نمی کشد همه اینها خراب می شود، اما خداوند دوست می دارد که هر گاه بنده ای کاری انجام می دهد آن را محکم و متقن انجام دهد.
 
بالا