پوستر شهدا

samira-71

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید همت
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شهیدستان

شهیدستان




پوتینش و پوشید حاضر شد
دل کندن از خونه براش سخت بود
اما واسه عشقش مسافر شد



مادر که شونه کرد موهاشو
به خاطر آورد بچگیهاشو



یادش اومد مادر بهش میگفت
وقتی زمین خوردی قوی پاشو



رو به پدر گفت توی سختیها
تو هم رفیق بودی هم بابا



همدیگه رو محکم بغل کردن
انگار میلرزید همه دنیا



رفتش به استقبال درد و درد
مادر با اشکاش بدرقش میکرد



وقتی که دورتر شد پدر پشتش
فریاد زد دست پر برگرد



حالا ما باید یادشون باشیم
یاد غرور یاد جنون باشیم



یه دنیا عشق زیر این خاکه
باید به عشق خاکمون باشیم












 

m.abedi1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
واقعاعجب پدرومادرایی بودن وچه راحت فرزندشونو راهی جهاد درراه خدا میکردن
 

Similar threads

بالا