پنج راه برای افزایش هوش

MEG

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانشمندان معتقدند كه در زمان تولد تعداد مشخصی سلول های مغزی داریم كه به مرور با پیر شدن تعداد بسیار زیادی از آنها را از دست می دهیم. تحقیقات گسترده در این باره نشان داده اند كه سلولهای مغزی جدید در طول زندگی نیز برخلاف آنچه در گذشته تصور می شد، تولید می شوند و مغز در صورت استفاده هر چه بیشتر از آن ، قابلیت رشد و حجیم تر شدن را دارد. تحقیقات و مطالعات حاكی از آن است كه به عنوان مثال قسمتی از مغز رانندگان كه مربوط به كنترل نقشه یابی تصویری است، رشد بیشتری دارد. همچنین بخشی از مغز پیانیست ها و نوازندگان متبحر هم كه كنترل و اداره موزیك را در اختیار دارد، حجم بیشتری دارد. از طرف دیگر، تحقیقاتی كه اخیراً در این مورد انجام شده ، حاكی از آن است كه افرادی با مشغله های مهارتی بالا مانند : مهندسان و معلمان دارای سیناپس ( محل اتصال دو رشته عصبی به یكدیگر) های بیشتری هستند. سیناپس ها همان رابطین بین سلول های مغزی هستند كه به ذخیره سازی اطلاعات كمك می كنند.
شاید در آینده ای نزدیك پزشكان قادر باشند سلول های جنین را كه می توانند به هر نوع سلول های مورد نیاز تبدیل شوند، به مغز بشر تزریق كنند. به این طریق می توان بیماری هایی نظیر آلزایمر و پاركینسون ( بیماری تحلیل اعصاب ، لرزش دست یا پا ) را درمان نمود و برای افراد سالم نیز راهی باز كرد تا بتوانند با فكر سالمشان ارتباط برقرار كنند.
اما تا آن زمان برسد ممكن است فرصت فعلی از دست برود. پس می توانیم با استفاده از چند راه ساده توانایی سلول های مغزی را در حد ماكزیمم آن حفظ كنیم.


1 – با ورزش سلول های مغزی خود را به كار اندازید:
تحقیقات انجام شده نشان می دهند افرادی كه تمرینات فیزیكی انجام می دهند، سلول های مغزی بهتری را پرورش می دهند. دانشمندان در مطالعات مؤسسه تحقیقات بیولوژیكی دریافتند موش های بالغی كه تحت ورزش كردن قرار گرفته اند، سلول های جدید بسیاری را در قسمت هیپوكامپوس مغز خود (بخشی كه مربوط به یادگیری و حافظه است) كسب كرده اند. از طرف دیگر ثابت شده كه انجام حركات ورزشی دلخواه و مورد علاقه تأثیرات چند برابر نسبت به انجام یك سری حركات ورزشی مشخص دارد. این مطلب می تواند به این معنی باشد كه راهی بیابید تا از ورزش كردن لذت ببرید ، نه این كه فقط مجبور به انجام آن باشید. به این طریق هم باهوش تر می شوید و هم شادتر زندگی می كنید.
چه باید كرد؟
یك ورزش را به طور مستمر انجام دهید. مانند: دو ماراتن، دویدن تفریحی و غیره ؛ یا این كه یك یار در تمرین كردن برای خود در نظر بگیرید تا انجام حركات را جالب تر و ادامه كار را سهل تر كند. هیچكس نمی تواند به درستی مشخص كند كه چه مقدار ورزش برای سلول های مغز كافی و مناسب است، اما در مورد موش ها حدود 4 تا 6 مایل پیاده روی در روز مؤثر بوده است.



2 – ذهن خود را ورزش دهید:
تنها تمرینات فیزیكی نیست كه به رشد سلولهای مغزی كمك می كند، شما نیز مانند راننده ها یا پیانیست ها می توانید با استفاده از سلول های مغز و وادار كردن آنها به كار در زمینه های مختلف، از مغز بخش های گسترده و متفاوتی بسازید. یافتن راههای ساده در استفاده از توانایی مغزی می تواند به رشد و ترمیم سلولهای عصبی و دندریت ها (انشعاب هایی از سلول ها كه اطلاعات را دریافت كرده ، به جریان انداخته و در جهت درست مصرف می كنند) به میزان زیادی كمك كند. درست مانند یك ورزش مخصوص در بدنسازان كه به رشد و كار افتادن ماهیچه ها و عضلات تحتانی بـِلا استفاده كمك می كند . راههای مشخص و درست فكر كردن و دوره كردن كلمات قبلاً یاد گرفته شده می تواند عمل بخش های غیر فعال مغز را بهبود بخشد و آنها را به كار اندازد.
چه باید كرد؟
مزه ها و بوهای جدید را تجربه كنید. كارهای جدید انجام بدهید. مثلاً از راههای جدیدی برای رفتن به سركار استفاده كنید. به جاهای جدید سفر كنید . هنرهای شخصی و جدید خلق كنید. رمان های داستایوفسكی را مطالعه كنید. یك كمدی جدید بنویسید. بخصوص، سعی كنید تمام كارهایی را تجربه كنید كه به هر طریق شما را وادار می كنند از تمام روش های فیزیكی و روحی دیرینه و یكسان قبلی خود فاصله بگیرید و چیزهایی جدید و ناشناخته را تجربه كنید.


3 – غذاهایی مانند ماهی مصرف كنید:
روغن های امگا – 3 كه در گردو، دانه كتان و به خصوص ماهی كشف شده است ، جزو مواد غذایی سالم و بدون ضرر برای قلب هستند. به علاوه، تحقیقات اخیر نشان داده اند كه این دسته از روغن ها به عنوان تقویت كننده های مغزی نیز شناخته شده هستند و این به دلیل كمك آنها به سیستم انتقال خون است كه اكسیژن را به مغز انسان پمپ می كند. همچنین این مواد عمل كلیه اجزاء سلول های اطراف مغز را بهبود می بخشند. این نشان می دهد چرا افرادی كه به مقدار زیاد ماهی مصرف می كنند، كمتر در معرض ابتلا به فشارهای عصبی، از دست دادن تمركز و كم حافظه شدن هستند. دانشمندان ثابت كرده اند كه اسیدهای چرب اصلی برای رشد مناسب مغز در كودكان بسیار ضرورت دارند ، به همین دلیل امروزه آنها را به فرمول های مواد غذایی مورد استفاده كودكان می افزایند. امكان این امر وجود دارد كه شما نیز با مصرف مناسب این روغن ها، هوش ، استعداد و موقعیت ذهنی خود را به میزان قابل توجهی افزایش دهید.
چه باید كرد؟
استفاده حداقل سه وعده غذای ماهی مانند سالمون ، ساردین ، ماكرل و تـُن شروع خوبی خواهد بود. ماهی هایی كه در محیط های آلوده به مواد شیمیایی خطرناك رشد كرده اند، می توانند بسیار خطرناك باشند و اثرات بدی در بدنتان به جای بگذارند بنابراین از مصرف ماهی هایی مانند: اره ماهی ، ماهی های درنده، كوسه ماهی ها و نیز هر نوع ماهی دیگری كه به هر طریقی در معرض آب هایی با آلودگی بالا بوده اند ، حذر كنید. البته تمام انواع ماهی ها كه به طور مشخص عاری از تركیبات شیمیایی مانند جیوه و یا هر نوع سم و مواد خطرناك دیگری می باشند نیز می توانند به جای موارد مذكور مصرف شوند. علاوه بر این می توانید آنها را با روغن های گردو و تخم مرغ هایی كه به طور ویژه تولید می شوند و حجم بالایی از روغن های امگا را در خود دارند ، بپزید. همچنین از دانه های كتان و غلات و حبوبات در سالاد خود استفاده كنید. این نكته مهم را فراموش نكنید كه با وجود این كه دانه های مختلف ایمن و سالم هستند ولی مصرف زیاد روغن دانه كتان می تواند خطر ابتلا به سرطان پروستات را افزایش دهد.


4 – مصرف چربی زیاد را متوقف كنید.
آیا چربی ها قادرند شما را كند ذهن كنند؟ در تحقیقات انجام شده در دانشگاه تورنتو، موش هایی كه در معرض یك رژیم غذایی با 40% چربی قرار گرفتند، مهارت های ذهنی خود را در زمینه های مختلف از دست دادند. مانند حافظه ، هوشیاری و تشخیص فاصله و نیز یادگیری قوانین. این مشكلات ، زمانی كه در رژیم غذایی چربی های اشباع به كار گرفته شدند، بیشتر و بدتر شد ( لازم به ذكر است چربی های اشباع در گوشت و محصولات لبنی بسیار فراوانند). این تحقیقات دو دلیل عمده را خاطر نشان می كنند: 1 – این كه چربی می تواند میزان اكسیژن رسانی خون را كاهش داده و كلاً جریان خون غنی از اكسیژن را كـُند كند . در این صورت به مغز به میزان كافی اكسیژن نمی رسد و 2 – می تواند موجب كند شدن متابولیسم گلوكز شود كه نوعی قند مورد نیاز برای تغذیه و كارایی سلول های مغزی می باشد.
چه باید كرد؟
گوشت بی چربی مصرف كنید، مواد لبنی كم چربی به كار ببرید. ماهی ، لوبیا و كلاً بـُنشن (حبوبات ) زیاد مصرف كنید. شما می توانید بدون نگرانی تا 30% از كالری روزانه خود را به شكل چربی دریافت كنید. ولی توجه داشته باشید بیشتر مقدار آن بایستی از ماهی های مذكور، روغن های طبیعی مثل روغن زیتون ، دانه های گیاهی و روغن طبیعی مانند گردو و فندق، كسب شود. هر كاری می خواهید بكنید ولی تا حد امكان از مصرف روغن های متداول و مورد مصرف در پخت غذاهای حاضری پرهیز كنید.


5 – از مصرف نوشیدنی های الكلی بپرهیزید.
مصرف نوشیدنی های الكلی سبب از بین رفتن تدریجی حافظه، زمان عكس العمل بدن و توانایی های دستی و ذهنی مثلاً ضربه زدن و نشانه گیری هدف در انواع و اقسام بازی ها می شود. تحقیقات روی موش ها نشان داده اند كسانی كه الكل مصرف می كنند، در مقایسه با سایر افراد دارای سلول های مغزی جدید كمتری در هیپوكامپوس خود هستند. این امر نشان می دهد كه الكل و نوشیدنی های الكل دار نه تنها موجب تخریب سلول های مغز می شوند، بلكه از ترمیم و رشد مجدد آنها نیز جلوگیری می كنند.
چه باید كرد؟
یك یا 2 لیون نوشیدنی مخصوص مانند ماءالشعیر كه سرشار از ویتامینB است جایگزین بسیار مناسبی است.
چنانچه به تمام موارد مذكورعمل كنید، انتظار نداشته باشید یك شبه تبدیل به یك دانشمند شوید. ولی می توانید انتظار داشته باشید كه هوشتان كمی بیشتر شود ، خلاق تر شوید و هر روز از انرژی بدنی بالاتری بهره مند گردید. همچنین می توانید بقیه دوران عمر خود را بدون از دست دادن توانایی همیشگی تان با آرامش سپری كنید.
 

heleya

عضو جدید




هوش چيست؟
هوش همان استعداد است؟ قوۀ ابتكار است؟ دانايى است؟ قدرت يادگيرى است؟ حافظۀ‌ قوى براى از بر كردن شمارۀ تلفن و شعر است؟ توانايىِ برآمدن از پس مشكلات است؟

براى تعريف هوش چند نوع برخورد به اين مفهوم در برابر داريم. دو برخورد متداول‏تر، رهيافت روان‏سنجى ( psychometric approach)، رهيافت پردازش اطلاعات (data-processing approach) و رهيافت رشد (cognitive developmental approach) است. شيوۀ برخورد اول را فرانسيس گالتون انگليسى و ديدگاه رشد را ژان پياژه سويسى بنياد نهاد.




رهيافت روان‌سنجى
فرانسيس گالتون انگليسى در كتاب خود، نبوغ ارثى (1869) اين نظر را مطرح كرد كه تواناييهاى ذهنى انسان قابل اندازه‏گيرى است. بر اساس اين نظريه، بينه و سيمون آزمونى براى اندازه‏گيرى هوش طرّاحى كردند. آزمون آنها بر تعريف زير استوار است:

در مفهوم هوش، استعداد فكرىِ بنيادينى وجود دارد. اين استعداد فكرى، توان داورى است و مى‏توان آن را 'حس خوب‏`، 'حس عملى‏`، 'قريحه‏` و 'استعداد فكرىِ فرد براى تطبيق با محيط` ناميد. بنابراين، خوب داورى‏كردن، خوب درك‏كردن و خوب استدلال‏كردن فعاليتهاى اساسى هوش‏اند (بينه و سيمون، 1905).
ژان پياژه را در سراسر جهان مى‏شناسند. او كيست؟ روان‏شناس است يا زيست‏شناس؟ منطق‏دان است يا فيلسوف؟ پياژه در چهارسوق اين دانشها قرار دارد. در مقام زيست‏شناس به بنا كردن نظريه سازمان‏يافتن موجود زنده، يعنى منطق زندگى، كه از آميب تا اينشتين ادامه دارد و ما نيز جزئى از آن هستيم پرداخته است. به‏عنوان روان‏شناس به مسئله كنش‏ورىِ فكر، اين معجزه مكرر، پاسخ داده، و به دنبال آن به كشف چيزى در عين حال ساده و دگرگون‏كننده نايل آمده است: ''دوره‏هايى كه هوش كودك براى درك جهان از آنها مى‏گذرد در همه جا يكسانند.`` اگر در جريان اين تحول، تسريعها يا تأخيرهايى بر حسب محيط رخ مى‏نمايد، ترتيب ساختهايى كه هوش در جريان تشكيل بدانها نايل مى‏آيد تغيير نمى‏پذيرد. بدين ترتيب مى‏توان اميدوار بود كه از خلال اين تاريخ تحول فردى بتوان تاريخ تحول روحيه انسانى و روحيه علمى را مرور كرد. و اين پياژه است كه بر مبناى بررسى تحول كودك، مسير تكامل شناخت را ترسيم مى‏كند و بدين تريب به مقام مورّخ هوش بشر ارتقا مى‏يايد.``
از گفتگوهاى آزاد با ژان پياژه، اثر بريگه، ترجمه دكتر منصوردادستانى.

ژان پياژه (Jean Piaget) در سال 1896 در شهر نوشاتل در سويس به دنيا آمد. در دانشگاه همان شهر زيست‏شناسى خواند. در 21 سالگى دكترا گرفت و پس از مدتى مطالعه و كار در انستيتو ژان‏ژاك روسو در پاريس، به رياست آن جا رسيد. اين انستيتو بعداً به دانشگاه ژنو پيوست. گرچه در بسيارى از دانشگاههاى اروپا و آمريكا به‏عنوان استاد مهمان تدريس كرد، بيشتر عمرش را در ژنو و در خانه روستايى‏اش در آلبيسن گذراند و بيشتر آثارش را همان‏جا نوشت. تا زمان مرگش در سال 1980، فعاليتهاى تحقيقاتى و علمى خويش را در سمت رياست مركز مطالعات بين‏المللى دانش ژنتيك ادامه داد.​



آزمون سيمون و بينه مجموعه‏اى از مسائل است كه از كودك انتظار مى‏رود بدون استفاده از يادگيرى‏هاى قبلى يا حافظه طوطى‏وار، و با يارى‏گرفتن از نيروى داورى و استدلال خويش، از پس حل آنها بر آيد، گرچه در اين باره كه آيا مى‏توان از كودك، يا هر فردى، انتظار داشت كه مستقل از پيشينه اطلاعاتى خويش به پرسشهايى پاسخ صحيح بدهد جاى پرسش و تأمل است.

درهرحال، بينه دريافت كه نسبت سن عقلى كودك به سن حقيقى‏اش تقريباً در تمام مراحل رشد او ثابت است. براى مثال، كودكى كه در چهار سالگى سن عقلىِ او دو سال است، به احتمال زياد در هشت سالگى سن عقلى او چهار سال نشان مى‏دهد، يعنى سن عقلى اين كودك در برابر سن عقلى ِ كودك 'بهنجار` همواره نسبت يك به دو خواهد بود.

نسبت تقريباً ثابت بين سن حقيقى (يا تقويمى) و سن عقلى را ضريب هوشى، بهره هوشى يا هوش‏بهر( Intelligence Quotient, IQ) مى‏نامند. اين آزمون و معادله منتج از آن‏ مبناى همه ارزيابيها و سنجشهاى مهارتهاى ذهنى قرار گرفت.

براى پيداكردن ضريب هوشى، سن عقلىِ فرد را بر سن حقيقى يا تقويمى ِ او تقسيم مى‏كنيم: دو تقسيم بر چهار مساوى ½ يا 5/0 خواهد بود. با ضرب كردن اين عدد در 100، عدد 50 به دست مى‏آيد كه بهرۀ هوشى يا ضريب هوشىِ كودكِ مورد بحث است.


در مثالى ديگر، اگر سن عقلىِ يك فرد بيست‏ساله در حد 15 سال باشد، معادله چنين خواهد بود: 15 تقسيم بر 20، كه عدد 5/7 تقسيم بر 10 يا 75/0 را به‏دست مى‏دهد. با ضرب كردن اين عدد در 100 به رقم 75 مى‏رسيم كه بهرۀ هوشى چنين فردى است. بر اين قرار، ضريب هوشى ِ فردى كه سن عقلى‏اش 12 و سن حقيقى‏اش نيز 12 سال باشد، يك‏يكم يا 100 است. فردى كه سن حقيقى‏اش 18 اما سن عقلى او 22 سال باشد داراى ضريب هوشىِ‏ 22 تقسيم بر 18 باشد داراى بهره هوشىِ 22/1 (و با ضرب شدن در عدد صد) معادل 122 خواهد بود.

دقت كنيم كه وقتى مى‏گويند كسى در سن 40 سالگى از ضريب هوشىِ 160 برخوردار است، يعنى 160 40x تقسيم بر 100 مساوى است با 64؛ و سن عقلىِ چنين فرد نيكبختى در حد فردى 64 ساله خواهد بود. حالا پرسش اين است كه مگر، در تجربه و در عالم واقع، هر فرد 64 ساله‏اى تقريباً دو برابر فردى 40 ساله از توانايى يادگيرى و مهارت ذهنىِ برخوردار است؟ پاسخ اين است كه نظريۀ سنجش هوش و تكنيكهاى تخمين ضريب عددى براى هوش، مربوط به دورۀ رشد كودك است.

منحنى توزيع هوش‏
در بررسيهاى آمارى و تحقيقات تجربى، مى‏توان ديد كه افراد به دو دسته پرهوش و كم‏هوش تقسيم نمى‏شوند. توزيع هوش نيز، همانند قد يا وزن افراد، روى منحنى مشهور به منحنىِ طبيعي
(normal curve) قرار دارد؛ به‏ اين ترتيب كه اكثريت افراد در وسط منحنى و شمارى كمتر در دو سمت آنند. اكثريت واقع در وسط منحنى طبيعى را 'عادى‏` و افراد واقع در دو طرف آن را كمتر برخوردار و بيشتر برخوردار مى‏نامند.
در منحنى توزيع هوش، افراد داراى ضريب هوشىِ بين 90 تا 110 را عادى و داراى هوش متوسط، كمتر از آن را، به‏ترتيب، كـُند، كم‏هوش يا عقب‏مانده، و بيش از 110 را پرهوش، سرآمد يا نابغه مى‏خوانند. شمار افرادى كه در دو بالِ منحنى قرار مى‏گيرند كمتر از افراد 'عادى‏` است. حدود 64 درصد افراد هر جامعه‏اى هوش متوسط دارند و تنها 2 درصد افراد را مى‏توان فوق‏العاده پرهوش، و 2 درصد را بسيار كم‏هوش دانست. بنابراين، خوشبختانه، در هيچ جامعه‏اى اكثريت افراد مجبور به رقابت با جماعت كثيرى از نوابغ يا گرفتار خيلِ كودنها نيستند.
تعاريف هوش
چندين راه براى تعريف هوش وجود دارد. سه نظر متداول:
هوش عبارت است از توانايى يادگيرى.
هوش عبارت است از توانايى فرد در تطبيق با محيط خود.
هوش عبارت است ازتوانايىِ تفكر انتزاعى (براونينگ، 1990).

اين سه تعريف مغاير يكديگر نيستند. تعريف اول تأكيد بر تعليم و تربيت دارد. تعريف دوم بر شيوه مواجهه افراد با موقعيتهاى جديد تأكيد مى‏كند، و تعريف سوم ناظر بر توانايى افراد در زمينه استدلال كلامى و رياضى است. به اين ترتيب، اين سه توانايى با يكديگر وجوه مشتركى دارند.

در زمينه هوش دو نظر كلى وجود دارد: نظريه هوش كلى و نظريه چند عاملى.
بر پايه نظريه هوش كلى، تواناييهاى ذهنى انسان داراى يك عامل مشترك است كه اسپيرمن آن را عامل g (حرف اول
general) معرفى مى‏كند. در نظريه چند عاملى، چند عامل مجزا يا مهارتهايى اساسى وجود دارد كه هر فعاليتى با يك يا چند عامل از آنها درگير است. براى مثال، ترستون بر اين باور است كه هوش از شش عامل تشكيل يافته:

عامل عددى: مهارت انجام عمليات رياضى با صحّت و سرعت.
عامل كلامى: مهارت انجام آزمونهاى درك كلامى.
عامل فضايى: مهارت به‏كارگيرى اشيا در فضاى تخيلى.
عامل روانى (سيّالىِ) كلمات: مهارت به‏كارگيرىِ سريع كلمات.
عامل استدلال: مهارت كشف قوانين تفكر قياسى و استقرايى.
عامل‏
حافظه: مهارتِ‏ يادسپارى ‏و يادآورىِ سريع.

در ايران بسيارى از پدران و مادران، و حتى مربيان آموزش‏ديده، بر اين باورند كه واداشتن كودك به حفظكردنِ اشعار و چيزهاى ديگر، خصوصاً در اوان كودكى، حافظۀ
او را تقويت مى‏كند و كمكى است به افزايش هوش و پيشرفت آتى او. در اين باره مى‏توان گفت صِرف تقويت حافظه طوطى‏وار تأثيرى قابل اثبات در افزايش كلّى ِ هوش كودك ندارد و اين جنبه تنها يكى از عوامل مؤثر در هوش به شمار مى‏آيد. مشهورترين نظريۀ چندعاملى ِ هوش را گيلفورد در سال 1959 پايه‏گذارى كرد. در الگوى او 120 عامل مجزا قابل تشخيص است.


رهيافتهاى پردازش اطلاعات‏
ديديم كه روان‏سنج‏ها به روش اندازه‏گيرىِ هوش و پيش‏بينى ِ فعاليتهايى مانند يادگيرى بر اساس نتايج چنين آزمونهايى علاقه‏مند بوده‏اند. در مقابل، روان‏شناسانِ پيرو ديدگاه پردازش اطلاعات بر
مطالعۀ فرايندهاى فكرى تأكيد داشته‏اند.
فرانسيس گالتون
Francis Galton
(1911-1822)
در شهر برمينگام، انگلستان، به دنيا آمد و در دانشگاه كمبريج تحصيل كرد. ابتدا به جغرافيا علاقه داشت اما پس از انتشار كتاب داروين درباره اصل انواع در سال 1859 به تكامل نژاد انسان علاقه‏مند شد. در آن زمان درباره وراثتِ انسانى اطلاع كمى در دست بود و گالتون بر آن شد تا موضوع را با استفاده از تكنيكهاى آمارى، عمدتاً قوانين احتمالات، مطالعه كند. به همچنين، شيوه‏هاى آمارى‏و منحنى توزيع طبيعى، ضريب همبستگى، نمرات درصدرا كه تاكنون بسيار متداول شده‏اند تكامل بخشيد. آثار گالتون تاثيرهاى مهمى بر روان‏شناسى گذاشت زيرا او نشان داد كه ويژگيهاى روانى و ذهنى را مى‏تواند كمّى كرد و هنگامى كه اين ويژگيها اندازه‏گيرى شوند مى‏توان چيزهاى زيادى درباره آنها آموخت.​



برخى نظريه‏پردازان بر اين باورند كه تفاوت در تواناييهاى شناختى در نتيجه تفاوت در نظام پردازش اطلاعات در ذهن شخص است. براى مثال، هانت و همكارانش چنين بيان مى‏دارند كه تفاوتهاى فردى در پردازش اطلاعات متضمّن سه بنيان است: آگاهى؛ روش پردازش اطلاعات؛ ‌برنامه‏هاى اوليۀ پردازش اطلاعات.

شمار بزرگى از محققان به اين سه بنيانِ تفاوتهاى فردى در پردازش اطلاعات توجه كرده‏اند:

در مقايسه افرادى كه مهارت كلامى بالايى‏دارند با افرادى كه داراى مهارت كلامى پايين‏ترى هستند: افراد دسته اول اطلاعات موجود در حافظه‏كارى (كوتاه‏مدت) را بسيار سريع‏تر پردازش مى‏كنند. افراد دسته اول اطلاعات را در نظم صحيح‏ترى نگهدارى مى‏كنند.
افراد دسته اول با سرعت بيشترى اطلاعات را فرا مى‏گيرند و براى ذخيره‏كردن و يادآورى آن اطلاعات از حافظه درازمدت بيشتر كمك مى‏گيرند.
افراد دسته اول نمادهاى نوشتارى را با سرعت بيشترى به فكر تبديل مى‏كنند.

بنابراين، افرادى كه نمره‏هاى بالاترى در ضريب هوشى مى‏گيرند از افرادى كه نمره‏هاى پايين‏ترى كسب مى‏كنند در زمينه بسيارى از وظايف مربوط به پردازش اطلاعات برترى نشان مى‏دهند. به اين ترتيب، در آزمونهاى روان‏سنجىِ توان ذهنى، تفاوتهاى فردى در پردازش اطلاعات را اندازه‏گيرى مى‏كنند.

در سالهاى اخير، برخى روان‏شناسان در پى ايجاد روشهايى هستند كه بتوان تفاوتهاى فردى در پردازش اطلاعات را با آنها اندازه گرفت و چنين روشهايى را جايگزين روشهاى روان‏سنجى كرد.

هوش از ديدگاه رشد
پياژه هوش را نوعى انطباق فرد با جهان خارج تلقى مى‏كند. در واقع، او بر اين باور است كه انسان براى ادامه حيات خود بايد وسايل انطباق خويش با محيط را فراهم آورد. از اين ديدگاه هوش عبارت است از نمونه‏اى ويژه از انطباق زيستى، يا توانايىِ ايجاد كنش متقابل و كارا با محيط.

پياژه رشد شناخت را عبور گام‏به‏گام از بازتابهاى نوزاد تا توانايىِ بزرگسالى از حيث استدلال منطقى و انتزاعى مى‏داند. بر اين اساس، سازوكار (مكانيسم) حالات رشد شناخت براى هر فرد اختصاص به خود او دارد، زيرا محيط هر فرد وضعيت خاصى بر او تحميل مى‏كند و، در نتيجه، رشد شناخت هر فرد هم محدود به فرايندهاى عام رشد ذهن و هم محدود به تجارب خاص اوست.

پياژه استدلال مى‏كند كه چهار عامل اساسى در رشد تفكر آدمى تأثير مى‏گذارد: 1) بلوغ زيست‏شناختى؛ 2) تجربه‏اندوزى از محيط فيزيكى؛ 3) تجربه‏اندوزى از محيط اجتماعى؛ 4) تعادل. با بلوغ كودك، ساختار جسمىِ او كامل‏تر مى‏شود و مى‏تواند از محيط خود با مهارت بيشترى كسب تجربه كند.

فرايند تعادل‏جويى نيز، به سبب تنظيم و يكپارچه‏سازىِ تغييراتى كه در اثر بلوغ و نيز تجارب مادى و اجتماعى پديد مى‏آيد، در تحقق رشدِ كودك از نظر توانِ شناخت نقشى مهم دارد. در واقع، تعادل‏جويى، از طريق جذب و انطباق، فرد را از حالت عدم‏تعادل به‏سوى تعادل مى‏برد. از ديدگاه پياژه، هوش همين فرايند تعادل‏جويى است.

هوش و مسئله طبيعت ـ ‏تربيت‏
چرا افرادى ضريب هوشىِ بالاترى دارند؟ يكى از روشهاى بررسىِ حدوحدود تأثير دو عامل طبيعت (يا فطرت و ذات و خميره) و تربيت (و آموزش و پرورش)، مقايسه نمره‏هاى آزمون هوشىِ دوقلوهاى يكسان است كه در يك محيط واحد پرورش يافته باشند. نتايج چنين بررسيهايى حاكى از آن است كه‏ وراثت نقشى نسبتاً مهم در تعيين حد و سطح هوش ايفا مى‏كند (دوقلوهايى كه از يك تخمك واحد ايجاد شده‏اند و دقيقاً كپيه يكديگرند، نه صِرفاً دو نوزاد مستقل كه دوران جنينى را با هم گذرانده‏اند).

براى مثال، هورن (1983 و 85) گزارشى از يك مطالعه گسترده درباره مسئله طبيعت‏تربيت تهيه كرده كه در آن از مطالعه طرح فرزندپذيرى در ايالت تگزاس استفاده شده است. اين يكى از طرحهاى ملى آمريكاست كه در آن بر پرورش فرزندخوانده به‏دقت نظارت مى‏شود. در بخشى از اين طرح، هورن نمره‏هاى آزمون هوش سيصد كودك و پدر و مادرخوانده‏ها و نيز مادرواقعى‏شان را به دست آورد و آنها را با هم مقايسه كرد. نتيجة مقايسه، نقش قوىِ وراثت در تعيين هوش را نشان مى‏دهد.

با اين همه، نمى‏توان يكسره نتيجه گرفت كه وراثت تنها عامل مهم در توانايىِ هوش كودكان است. نتايج تعليمات همگانى و آموخته‏هاى شخصى افراد مشابه در محيطهاى مختلف نشان مى‏دهد كه تأثيروتأثر متقابل و پيچيده فطرت و تربيت سبب‏ساز تفاوتهاى هوشى است.
اول اینارو بدون بعد به فکر افزایشش باش





 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا چرا اين همه اطلاعات تو تالاره گفتگوي آزاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماهیت تالار گفتگو عوض شده.
نتیجه اخراج کاربران قدیمی همین میشه.
 
بالا