پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
من حالا میدونم که اشتباه کردم که عزیزترینمو از خودم رنجوندم و باعث ناراحتیش شدم
اما
دیگه بسته
حالا وقت جبران کردنه
نگینم
میخوام بهت بگم اومدم تا همه چیزو جبران کنم
اومدم تا با تو و در کنار تو و به خاطر تو بسازم
اومدم که بگم
عذرخواهی حمیدتو قبول کن
اومدم بگم
من فهمیدم اشتباه کردم
و
ازت میخوام با همون مهربونی همیشگیت منو ببخشی
و
بهم فرصت بدی تا از همین الان آیندمونو بسازم
و
تمام تلاشمو بکنم تا بتونم تو رو داشته باشم
:heart::heart:دوستت دارم عزیزم:heart::heart:
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
برگشته ام پشیمان
شاید مرا ببخشی
ای نازنین ترین یار
شاید دوباره بینم
در چشم عاشق تو
شوقی برای دیدار
از قلب مهربانت ، دارم امید بخشش
فرصت بده دوباره ، با بوسه ی نوازش
فرصت بده که از نو ، از عشق تو بمیرم
بغضی که در دلم هست ، با بوسه ها بگیرم

برگشته ام پشیمان
بگذر تو از گناهم
آری این گناه من بود
ای نازنین عاشق
قلب تو را شکستم
این اشتباه من بود

در باز کن به روی ، دل خسته ی اسیری
ای وای اگر که از من ، این فرصت رو بگیری
در باز کن به روی ، این عاشق خطا کار
خشمی که در دلت هست ، بر جان من فرو دار
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقدیم به عزیزتریم
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:

:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:heart:
:gol::heart:دوستت دارم:heart::gol:
 

sufia89

عضو جدید
مطمئنا نگین جون شما این تاپیکو نمیخونه چون هرکسی هم بود دلش به رحم میومد:surprised:

مگر به شدت آدم منطق گرایی باشه که البته از یه دختر بعیده :question:

برات دعا میکنم:w42:
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سر انگيز است.
اما ، بال از جنبش رسته است.
وسوسه چمن ها بيهوده است.
ميان پرنده و پرواز ، فراموشي بال و پر است.
در چشم پرنده قطره بينايي است :
ساقه به بالا مي رود . ميوه فرو مي افتد.دگرگوني غمناك است.
نور ، آلودگي است. نوسان ، آلودگي است. رفتن ، آلودگي.
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است.
چشمانش پرتوي ميوه ها را مي راند.
سرودش بر زير وبم شاخه ها پيشي گرفته است.
سرشاري اش قفس را مي لرزاند.
نسيم ، هوا را مي شكند: دريچه قفس بي تاب است.
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهگاهی که دلم می گیرد
پیش خود می گویم
آنکه جانم را سوخت
یاد می آورد از این بنده هنوز؟
سخت جانی را بین
که نمردم از هجر...
مرگ صد بار به از بی تو بودن باشد
گفتم از عشق تو من خواهم مرد
چون نمردم هستم
پیش چشما ن تو شرمنده هنوز
شاد باشید...
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
كوهساران مرا پر كن، اي طنين فراموشي!
نفرين به زيبايي- آب تاريك خروشان - كه هست مرا
فرو پيچد و برد!
تو ناگهان زيبا هستي. اندامت گردابي است.
موج تو اقليم مرا گرفت.
ترا يافتم، آسمان ها را پي بردم.
ترا يافتم، درها را گشودم، شاخه را خواندم.
افتاده باد آن برگ، كه به آهنگ وزش هايت نلرزد!
مژگان تو لرزيد: رويا در هم شد.
 

hilari

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
این جا چقدر سوت و کور؟
آقا حمید کجاست؟
خبری از نگین جون شده؟
یکی جواب منو بده ! :cry:
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهم کرد
و از میان شکلهای هندسی محدود
به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم عریانم عریانم
مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم
و زخم های من همه از عشق است
از عشق عشق عشق
 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام سلام سلام به همگی
همه منتظر خبرهای خوب خوب باشین
و تا اون روز فقط می تونم به همه
و
مخصوصا به :heart::heart:نگین جون:heart::heart: خودم
بگم که
:

 

حمید...HaMiD

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای دیدن تو بیقرارم تا بیام از سفر
بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر
میام تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی
نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده
میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده
بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر
بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
سرت رو تکیه گاهم کن . محبت را فراهم کن
تو اون چشمون عاشق را بیا فانوس راهم کن
کنار تو اگه باشم حباب قله قافم
تو شیرینم بخواه از من که قلب کوهو بشکافم
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
برای دیدن تو بیقرارم تا بیام از سفر
بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر
بیا تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی
نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده
میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده
بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر
بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
:heart::heart::heart::heart::heart: :heart::heart::heart::heart::heart: :heart::heart::heart::heart::heart:
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از تو مي ميردم
اما تو زندگاني من بودي

تو با من ميرفتي
تو در من ميخواندي
وقتي كه من خيابانها را
بي هيچ مقصدي ميپيمودم
توبا من ميرفتي
تو در من ميخواندي

تو از ميان نارون ها ٬ گنجشك هاي عاشق را
به صبح پنجره دعوت مي كردي
وقتي كه شب مكرر ميشد
وقتي كه شب تمام نمي شد
تو از ميان نارون ها ٬ گنجشك هاي عاشق را
به صبح پنحره دعوت مي كردي

تو با چراغهايت مي آمدي به كوچه ما
تو با چراغهايت مي آمدي
وقتي كه بچه ها ميرفتند
و خوشه هاي اقاقي مي خوابيدند
و من در اينه تنها مي ماندم
تو با چراعهايت مي امدي....

تو دستهايت را مي بخشيدي
تو چشمهايت را مي بخشيدي
تو مهرباينت را مي بخشيدي
وقتي كه من گرسنه بودم
تو زندگانيت را مي بخشيدي
تو مثل نور سخي بودي

تو لاله ها را ميچيدي
و گيسوانم را ميپوشاندي
وقتي كه گيسوان من از عرياني ميلرزيدند
تو لاله ا را ميچيدي

تو گونه هايت را ميچسباندي
به اضطراب پستان هايم
وقتي كه من ديگر
چيزي نداشتم كه بگويم
تو گوه هايت را ميچسباندي
به اضطراب پستان هايم
و گوش ميدادي
به خون من كه ناله كنان ميرفت
و عشق من كه گريه كنان ميمرد

تو گوش مي دادي
اما مرا نميديدي
 

*MonALizA*

عضو جدید
داری میری تو از کنارم من که جز تو کسی رو ندارم
من میمونم پای قرارم حتی نیستی تو در کنارم
داری میری واسه همیشه بی تو بودن نه نمیشه
مثله من عاشقت کی میشه که بمونه واست همیشه
 

pishi khogshel

عضو جدید
تنهایی

تنهایی

سلام تنهایی عزیزم من خیلی دوست دارم اما نمیتونستم بهت میگ خواهش میکنم منو درک کن خواهش میکنم واست مهم باشم تو رو جون من
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه
کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم
میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم
یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم
از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم
فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم
محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم
می دونم یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزاییکه حواسم نیست بگم خیلی دوستت دادم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
کنارم هستی و انگار همین نزدیکیاس دریا
مگه موهاتو وا کردی که موجش اومده اینجا
قشنگه رد پای عشق بیا بی چتر زیر برف
اگه حال منو داری می فهمی یعنی چی این حرف
میدونم که یه وقتایی دلت میگیره از کارم
روزایی که حواسم نیست بگم خیلی دوستت دارم
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگی ها داری
تو هم از بس منو می خوای یه جورایی خود ازاری
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو از احساس من دوری
واسم تنهایی عادت شد
شکستی قلبمو حالا خیالت دیگه راحت شد
....................
ببین هیچ انتظاری نیست نشد که تو دلت جا شم
ولی باور بکن نازم که من.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد

عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد

گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی

جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شک کرده بـودم کسی بین ماست !

حالا: یقین دارم "مـــن" بین دو نفر ایستاده ام !

چقدر تفاوت وجود داشت ;

بین واقعیت و طرز فکر من!

 

ghazal1369

عضو جدید
من عاشق صدای معین و اشعار زیباشم از طرفی ام این ابراز احساسات صادقانه رو خیلی دوس دارم نگین جونم اگه پیغاممو خوندی اجی جونم یه فرصت دیگه بهش بده چون بعدن مثله خیلی ها پشیمون میشی اما دیر شده ودیگه راهی برای برگشت وجود نداره
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حجم خالــی ” تـــو ” را ؛



حجم پـُـر ” هیچ کس “ .. پـُـر نمی کنـــد!



حالا هی بگـــو ..” دوستــان به جــای مـــا ! “
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به پایداری آن عشق سربلند(هوشنگ ابتهاج)

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟
بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم
ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را
ز بعد این همه تلخی که می کشد دل من
ببوسم آنلب شیرین جان فزای تو را
کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد
که غرق بوسه کنم باز دست و پای تو را
مباد روزی چشم من ای چراغ امید
که خالی از تو ببینم شبی سرای تو را
دل گرفته ی من کی چو غنچه باز شود
مگر صبا برساند به من هوای تو را
چنان تو در دل من جا گرفته ای ای جان
کههیچ کس نتواند گرفت جای تو را
ز روی خوب تو برخورده ام ، خوشا دل من
که هم عطای تو را دید و هم لقای تو را
سزای خوبی نو بر نیامد از دستم
زمانه نیز چه بد می دهد سزای تو را
به ناز و نعمت باغ بخشت هم ندهم
کنار سفره ی نان و پنیر و چای تو را
به پایداری آن عشق سربلندم قسم
که سایه ی تو به سر می برد وفای تو را
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس از اون غروب رفتن
اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر
تو بیا شروع من باش
شب و از قصه جدا کن
چکه کن رو باور من
خط بکش رو جای پای
گریه های آخر من
اسمت و ببخش به لبهام
بی تو خالیه نفسهام
قد بکش رو باور من
زیر سایبون دستام
خواب سبز رازقی باش
عاشق همیشگی باش
خسته ام از تلخی شب
تو طلوع زندگی باش
من پراز حرف سکوتم
خالی ام رو به سقوطم
بی تو و آبی عشقت
تشنه ام کویر لوتم
نمی خوام آشفته باشم
آرزوی خفته باشم
تو نذار آخر قصه
حرفم و نگفته باشم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سحرگاهیست و من با قلبی اکنده از درد
و غروری که برای عشق تو شکسته
این چنین خودم را تفسیر می کنم
من از چشمان شبنم زده مهتاب امده ام
از کنار جوانه های عشق
وطنین قلب شکسته ام و چشمان باران خورده ام، آمده ام
تا دوباره در اغوشت بگیرم
و برایت از تنهایی شبهای غربت بگویم
از احساس باران هنگام لمس زمین
از ارامش موجهای دریا
واین را می گویم
من بی تو مثل شاخه ای خشک می مانم
به تک درختی بی بار در کویر تشنه بی تو به ترانه ای می مانم
که بر لب هیچ کس نمی نشیند
پس مرا پذیرا باش ای هستی من
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تكيه به شونه هام نكن من از تو افتاده ترم
ما كه به هم نمي رسيم بسه ديگه بذار برم
كي گفته بود به جرم عشق يه عمري پرپرت كنم
حيف تو نيست كنج قفس چادر غم سرت كنم
من نه قلندر شبم نه قهرمان قصه ها
نه برده اي حلقه به گوش نه ناجيه فرشته ها
من عاشقم همين و بس غصه نداره بي كسيم
قشنگيه قسمت ماست كه ما به هم نمي رسيم
 

baharet

عضو جدید
شک کرده بـودم کسی بین ماست !

حالا: یقین دارم "مـــن" بین دو نفر ایستاده ام !

چقدر تفاوت وجود داشت ;

بین واقعیت و طرز فکر من!


بین من وتو همیشه یکی هست بزار باشه ... چون هر چقدر هم بینوم فاصله باشه اون بین ما میمونه!! بزار خدا بینمون بمونه شاید دور بشم از تو ولی به خدا نزدیکم که اونم به تو نزدیکه دیگه غصه ندارم .... :smile:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
MEMOL... رفتن... ادبیات 633

Similar threads

بالا