پرسش و پاسخ فلسفی 1 (آیا خدا وجود دارد؟)

sara85

عضو جدید
-چه جور می تونی وجود خدا رو اثبات کنی؟ آخه می دونی یه نظریه هست به اسم بیگ بنگ در موردش چیزی شنیدی؟
- نه
- نظریه بیگ بنگ می گه آغاز جهان ماده از یک انفجار بزرگ بوده یعنی زمان و مکان با این انفجار آغاز شده که البته به نظر بعضی ها می تونه تصادفی بوده باشه.
- خوب می دونی حتی تصادف هم یه علتی داره . یعنی یه عامل باعث می شه که یه پدیده تصادفی رخ بده
- آفرین تا حالا به این نکته فکر نکرده بودم، می دونی من چه جوری در موردش فکر کردم؟ من سعی کردم با برهان خلف وجود یه عامل برای پیدایش دنیا رو اثبات کنم.
- برهان خلف ؟ آفرین چه جوری؟
- آره اگه بتونی یه چیزی که خواص ماده رو داشته باشه پیدا کنی که بدون داشتن علتی به وجود اومده یعنی فرض خلف ثابت شده ، در صورتی که نمی تونی چنین چیزی پیدا کنی پس به تناقض می رسی.
- بذار یه خورده فکر کنم....حالا اصلا ماده رو چی تعریف می کنی؟
- ماده هر چیزیه که فضا اشغال می کند و توسط یک عامل (که اون رو علت نامگذاری می کنیم)تغییر می کنه. مهمترین ویژگی ماده اینه که تغییر می کنه یعنی ثابت نیست یعنی ماده حالت های مختلفی رو به خودش می بینه این حالت های مختلف باعث می شن که ما کمیتی به نام زمان رو برای مواد تعریف کنیم تا بتونیم حالات مختلف که یک ماده داره رو از هم تشخیص بدیم یعنی وقتی می گیم ماده قبلا به این حالت بوده و حالا به این حالته و در آینده این حالت رو خواهد داشت ، در واقع داریم یه کمیت به نام زمان رو تعریف می کنیم تا با استفاده از گذشته و حال و آینده تغییرات و حالات مختلف ماده رو نشون بدیم . پس زمان وابسته به وجود ماده است.(یعنی هر چیزی که تغییر کنه و از حالتی به حالت دیگه بره)
و اگر چیزی ثابت باشه و قبل و حال و آینده اش از هم متمایز نباشه زمانی هم برای اون تعریف نمی شه . ماده محصور در زمانه یعنی یک ماده نمیتونه هم در زمان گذشته و هم در زمان حال و هم آینده به یک حالت یکسان باشه و حداقل نسبت به یک زمان عقب تر از خودش تغییر می کنه ( حتی اگر این تغییر در حد حرکت الکترون های اون ماده در ابر الکترونی شون باشه ).همون طور که اول هم گفتیم ماده فضا اشغال می کنه و ماده همون طور که محصور در زمانه محصور در مکان هم هست یعنی در یک لحظه نمی تونه همه جا باشه و یا حداقل در چند جا باشه
بیا دوباره برگردیم به همون بیگ بنگ :
طبق نظریه بیگ بنگ زمان با انفجار شروع شد و کائنات شروع به تغییر کردن . کوهها و دریا ها و .. به وجود آمدند . اگر نگاهی به جهان داشته باشیم می بینیم که کل مجموعه جهان داره هر روز متکامل تر و متکامل تر می شه مثلا خود انسان یا حیوانات رو که نگاه کنیم نسبت به نسل های قبلشون تکامل بیشتری پیدا کرده اند البته گاهی بی نظمی هایی هم در دنیا رخ می ده که این بی نظمی ها هم خودشون در جهت نظم و تکامل بیشتر هستند . مثل زلزله ،طوفان و فوران آتشفشان و...
 

sara85

عضو جدید
- حالا سوال اینه که این مجموعه تا کی می خواد پیش بره ؟ زمان تا کی ادامه داره ؟ آیا نهایتی برای زمان و تکامل هستی وجود داره؟ یا اینکه اونها بی نهایت هستند؟
- اگر ما کمال مطلق رو در بی نهایت در نظر بگیریم که در زمان بی نهایت رخ می ده چی باعث می شه که جهان مادی نتونه به اون جا بدون محدودیت زمانی برسه؟
علت اینه که ماده محصور در مکان و زمانه و نمی تونه برای رسیدن به اونها از این دو محدودیت عبور کنه پس همواره در حصن و حصاری از این دو کمیت به سمت زمان و مکان بی نهایت سوق داده می شه
- پس این جور که تو می گی اکر چیزی پیدا بشه که محصور در زمان و مکان نباشه می تونه در اون مکان و زمان که کمال مطلق نامیده می شه قرار داشته باشه یعنی ویژگی های کمال مطلق رو داشته باشه یعنی خودش کامل مطلق باشه و چون چیزی که محصور در زمان و مکان نیست تغییری هم نداره ، پس همیشه ثابته.
خوب حالا چه طوری می شه ثابت کرد یه همچین موجودی وجود داره؟
- گفتیم که ماده با انفجار بیگ بنگ شروع شد چون زمان و مکان یعنی دو ویژگی اصلی ماده و تغییر و تکامل با این انفجار به وجود اومده درسته؟
- آره خوب
- قبل از این انفجار که ماده وجود نداشته چون تغییری نبود که زمان و مکان بخواهد وجود داشته باشه. ا زطرفی دیگه گفتیم ماده نیاز به علتی برای تغییر داره،پس یه علتی برای انفجار که اولین تغییر و شروع زمان و مکان بود لازمه و چون قبل از این انفجار ماده وجود نداشت پس علت ماده باید غیر مادی باشه.
- یه سوال دیگه گفتی اکر موجودی غیر مادی باشه می تونه در جایگاهی که اونو کمال مطلق می گیم و جود داشته باشه پس فرشته ها هم باید بتونن در اون جایگاه قرار داشته باشن.
- خوب بریم روی خلقت فرشته ها ، برای فرشته ها زمان و مکان تعریف نشده بلکه مجرد هستند و مادی نیستند ولی نمی تونن کمال مطلق باشن چون مخلوق اند و چیزی که مخلوقه نمی تونه کامل مطلق باشه چون برای وجود خودش به خالق نیاز داره یعنی نیازمنده پس درسته که در مکان و زمان محصور نیست ولی چون نقص داره به واسطه نقصش هم نمی تونه کامل مطلق باشه و در جایگاه کامل مطلق باشه بلکه در جایگاهی که در خلقتش برای اون در نظر گرفته شده قرار داره
- اصولا لازمه که تصور کنیم چیز هایی وجود داشتن که از ازل خلق شدن ؟
- آره کاملا ضروریه که تصور کنیم که از ازل مخلوقی وجود داشته چون اگر این جور نباشه پس کامل مطلق از ازل خالق نبوده و این یه نفصه و دوم اینکه حالت خدا تغییر می که ( ازخالق نبودن به خالق بودن) .پس زمان برای اون تعریف می شه و ویژگی مادی پیدا می کنه در صورتی که کامل مطلق همون طور که گفتیم نمی تونه مادی باشه
- پس اگه این جوری که تو می گی خدا قبل و بعد از خلقت ماده با هم متفاوت بوده دیگه؟
- می دونی باید دو چیز رو از هم تمییز بدیم : 1- آغاز خلقت 2- آغاز زمان . خلقت آغاز و پایانی نداره چون اگر آغازی برای خلقت وجود داشته باشه خالق درگیر در زمان می شه . زمان گذشته که مخلوق رو خلق نکرده بوده و زمکان حال که مخلوق خلق شده یعنی خالق یک زمانی خالق مخلوق نبوده و زمان دیگه خالق مخلوق شده ولی ما آغاز زمان داریم چون زمان مخلوق رو درگیر در زمان می کنه یعنی مخلوق مادی که آغازی برای خلقتش نبوده و از ازل خلق شده ، ویژگی های خلقت اون به شکلی بوده که تغییر می کنه و ما برای تغییرات اون زمان رو تعریف می کنیم. زمان بر خلاف خلقت آغاز و پایان داره ، آغازش انفجار بیگ بنگ و (یعنی زمان صفر ) و پایانش مسیری که جهان باید طی کنه تا به کمالی که براش در نظر گرفته شده و به سوی اون در حرکته برسه.ما نمی تونیم زمان رو که یکی از ویژگی های مخلوقه به خالقش نسبت بدیم همون طور که با در نظر گرفتن آغاز و پایان عمر انسان و آغاز پایان عمر جهان مادی نمی تونیم آغاز و پایانی رو به خالقش نسبت بدیم. یکی از ویژگی های ماده آغاز و پایانه یعنی خلقت ماده که آغازی برای اون نداریم بگونه ای بوده که ماده آغاز و پایان و در نتیجه زمانی داشته باشه.
پس در کل برای ویژگی خلق کردن کامل مطلق نمی تونیم زمان رو تعریف کنیم چه برای مخلوقات مادی چه غیر مادی ولی بعضی از مخلوقات(مادی) ویژگی هایی در خلقتشون وجود داره که باعث می شه برای خود ماده (و نه خلقتشون) زمان رو تعریف کنیم.
 

sara85

عضو جدید
- پس اینکه گفتی قبل از ماده ، ماده نبوده چی؟ مگر نگفتی آغازی برای خلقت نداریم؟
- چرا ، دقیقا، اونجا منظورم از قبل زمان گذشته نبوده بلکه می خواستم بگم اگر چیزی خلق نشده نمی تونه خودش خالق باشه. اینجا باید یه چیز جالب رو بگم همه دانشمند ها قبول ندارن که همه چیز با بیگ بنگ آغاز شده بلکه تئوری جدید که در حال بررسی (گرانش كوانتومي حلقوي) می گه انفجار بزرگ در واقع یه عبور از جهانی که مطالعه ویژگی های اون تا کنون غیر ممکنه به یه جهانیه که در دائما در حال انبساطه . یعنی جهانی که ویژگی های جهان بعد از بیگ بنگ رو نداشته. می گن این مدل بهتر به سوالات فیزیکی پاسخ می ده فکر کنم به سوالات ما هم بهتر جواب میده!!!
- یه سوال دیگه چه جور می تونی ثابت کنی که اون کامل مطلق خودش علتی برای به وجود اومدنش نمی خواد؟
- قبول داری که ثابت کردیم باید یه جایگاهی که بهش کامل مطلق می گیم وجود داشته باشه و تنها چیزی که می تونه در این جایگاه قرار بگیره باید غیر مادی باشه و خودش خالقی نداشته باشه در غیر این صورت این خودش براش نقص محسوب می شه و با کامل مطلقی که ما وجود اون رو ثابت کردیم در تناقضه و از این بالاتر کامل مطلق باید علت همه علت ها (علت العلل) هم باشه چون اگر نباشه چیزی پیدا می شه که اون نتونسته خلق کنه و این هم برای اون نقصه
- خوب از کجا می تونی ثابت کنی که اون کامل مطلق یه دونه است شاید چند تا کامل مطلق داشته باشیم!
- اون چیزی که باعث می شه ما بگیم یه دونه دوتا و سه تا... یا یه تعداد از یه چیزی داریم وجود تفاوت بین اون چیزها است ، حتی اگر چند تا چیز ظاهر یکسانی داشته باشن در اندازه میکروسکپی و فضایی که اشغال می کنن و... با هم متفاوت اند و این باعث می شه که ما تعدد رو برای اون ها تعریف کنیم.پس اگر ما بخوایم بگیم چند تا کامل مطلق داریم یعنی باید حداقل یه تفاوت بین اونها وجود داشته باشه در غیر این صورت همه ی اونها در همه چیز با هم برابراند و در واقع همه یکی هستند و اگر بگیم جزیی با هم متفاوت هستند یعنی یکیشون یه ویژگی داره که دیگری نداره و این یعنی نقص
 

mamad kh

عضو جدید
سلام اگه این مطالب رو از کتاب در اوردی اگه میشه اسمشو بگو ؟
یه کتاب هست که در مورد امام زمان و خداست که هم علمی جواب داده هم از قران و امامان که خیلی جالبه چون خیلی وقت پیش خوندمش درست اسمش تو ذهنم نیست ولی فکر کنم پاسخ 100 سوال در باره ی ظهور امام زمان کتاب فوق العاده ی از همه مهم تر با منطق و از منابع خیلی خوبی هست تونستی بخون;)
 

sara85

عضو جدید
سلام اگه این مطالب رو از کتاب در اوردی اگه میشه اسمشو بگو ؟
یه کتاب هست که در مورد امام زمان و خداست که هم علمی جواب داده هم از قران و امامان که خیلی جالبه چون خیلی وقت پیش خوندمش درست اسمش تو ذهنم نیست ولی فکر کنم پاسخ 100 سوال در باره ی ظهور امام زمان کتاب فوق العاده ی از همه مهم تر با منطق و از منابع خیلی خوبی هست تونستی بخون;)
سلام دوست عزیز نه این متن حاصل مطالعه و فکر 5، 6 ساله و مباحثه بین من ویکی از دوستامه
اون کتاب رو هم که گفتی لطفا اسمش رو بگو ممنونم
 

katiba

عضو جدید
1. آیاشما سئوالی مطرح کردید و می خواهید به جوابش برسید؟ یا می خواهید در مورد به جواب رسیدنتان در مورد سئوالی خاص اطلاع رسانی کنید؟؟؟؟

2. در هر دو صورت فوق، عنوان تاپیک شما ارزش پاسخ گویی ندارد.

3. ناسزا ممنوع!

4.سپاس
 

mahdi271

عضو جدید
سلام من این نوشته ها رو خوندم وراستش این سوالا به ذهنم رسی.
راستش هدفم سنگ انداختن جلوی پای کسی نیست اما میخوام این سوالایی که با خوندن متن شما به ذهنم اومد رو با شما درمیان بگذارم
 

mahdi271

عضو جدید
1- تاچه حد میشه به یه فرضیه اعتماد کرد؟
این سوال رو پرسیدم چون آقای بیگ بنگ از روی شکم سیری یه فرضیه داده دیگه.
مگه اونجا بوده که میگه با انفجار آغاز شد؟
2-ما بازم نظریه در این مورد داریم مثلا فرضیه حالت سکون فکر کنم اسمش باشه چرا از اون فرضیه استفاده نکردید؟
3- چه دلیلی هست که برای چیزی که حتی یک دلیل علمی محکم توش نیست که بهش تکیه کرد آدم وقت بزاره؟
4-خودت گفتی قبل از انفجار ماده وجود نداشته که زمان و مکان نیاز بشه پس چی منفجر شد؟
5- اصلا چه دلیلی داره که بگیم زمان با انفجار شروع شده؟

من با همین سوالا ثابت کردم این فرضیه ها کاملا بی معنی هست و سوالای شما هم آبکی.
چون هیچ اثبات علمی وجود نداره برای حرفات.
مخصوصا اون زمان آقای بیگ بنگ نبود که فرضیه بده.
پس یک نتیجه گیری عقلانی داریم اونم اینکه با این سوالات به خدا که هیچ به هیچی نمیرسی.
در ضمن نمیشه اول ماده وجود داشته باشه بعد خدا به وجود بیاد.
حرفات و سوال و جوابا سراسر تناقض هست.
من میخواستم به جواب برسم با شما اما دیدم که نمیشه.
 

sara85

عضو جدید
1- تاچه حد میشه به یه فرضیه اعتماد کرد؟
این سوال رو پرسیدم چون آقای بیگ بنگ از روی شکم سیری یه فرضیه داده دیگه.
مگه اونجا بوده که میگه با انفجار آغاز شد؟
2-ما بازم نظریه در این مورد داریم مثلا فرضیه حالت سکون فکر کنم اسمش باشه چرا از اون فرضیه استفاده نکردید؟
3- چه دلیلی هست که برای چیزی که حتی یک دلیل علمی محکم توش نیست که بهش تکیه کرد آدم وقت بزاره؟
4-خودت گفتی قبل از انفجار ماده وجود نداشته که زمان و مکان نیاز بشه پس چی منفجر شد؟
5- اصلا چه دلیلی داره که بگیم زمان با انفجار شروع شده؟

من با همین سوالا ثابت کردم این فرضیه ها کاملا بی معنی هست و سوالای شما هم آبکی.
چون هیچ اثبات علمی وجود نداره برای حرفات.
مخصوصا اون زمان آقای بیگ بنگ نبود که فرضیه بده.
پس یک نتیجه گیری عقلانی داریم اونم اینکه با این سوالات به خدا که هیچ به هیچی نمیرسی.
در ضمن نمیشه اول ماده وجود داشته باشه بعد خدا به وجود بیاد.
حرفات و سوال و جوابا سراسر تناقض هست.
من میخواستم به جواب برسم با شما اما دیدم که نمیشه.
ممنون دوست عزیز که وقت گذاشتی و نظر دادی
چند نکته وجود داره که باید توضیح بدم.1- بیگ بنگ(big bang ) یا انفجار بزرگ یکی از مورد پذیرش ترین نظریه های علمی و به این سادگی که شما فکر می کنید قابل رد کردن نیست.وگرنه دانشمندان فیزیک تا حالا به راحتی ردش می کردن .کما اینکه دانشمندان قصد شبه سازی این انفجار رو هم دارن
2-سوال و جواب های بالا کاملا بر پایه و مبنای این تئوری نیست ،به طوری که بعضی جاها از تئوری های جدید کمک گرفته شده. و هدف تنها ایجاد یه دید علمی نسبت به مساله خدا بوده.
3- و اما اینکه چرا روی این نظریه باید وقت گذاشت : همون طور که گفتم این نظریه مورد قبول ترینه چون خیلی بهتر به سوالات در مورد جهان پاسخ می ده و اون طور که شما فکر می کنی از روی شکم سیری نیست بلکه همین الان تیم های زیادی در تلاش هستند تا این واقعه رو هر چه بیشتر موشکافی کننداین متن قصد نداره با استفاده از بیگ بنگ خدا رو اثبات کنه بلکه قصد داره به کسایی که با استناد به بیگ بنگ وجود خدا رو رد می کنن یه سری دلایل بده.
4-و اما در مورد سوال چهارم شما که سوال جالبیه : انفجار در واقع یه گذار از غیر ماده به ماده بوده یعنی پیدایش ماده مقارن با انفجاره
شده و انفجار و ماده از هم قابل تفکیک نیستن. البته سوال هایی هم مشابه این سوال شما در دنیا مطرحه که مفصلا در مورد اون
پست می زارم ممنون که سر زدی لطفا بازم توی این تایپک نظر بده:gol:
 

sara85

عضو جدید
1. آیاشما سئوالی مطرح کردید و می خواهید به جوابش برسید؟ یا می خواهید در مورد به جواب رسیدنتان در مورد سئوالی خاص اطلاع رسانی کنید؟؟؟؟

2. در هر دو صورت فوق، عنوان تاپیک شما ارزش پاسخ گویی ندارد.

3. ناسزا ممنوع!

4.سپاس
ممنون دوست عزیز هدف فقط تبادل اندیشه و استفاده از نظرات دیگران برای اصلاح اندیشه است:smile:
 

mamad kh

عضو جدید
سلام دوست عزیز نه این متن حاصل مطالعه و فکر 5، 6 ساله و مباحثه بین من ویکی از دوستامه
اون کتاب رو هم که گفتی لطفا اسمش رو بگو ممنونم
گفتم که فکر کنم همین بود پاسخ 100 سوال دربارهی امام زمان خیلی قشنگ بود ;)موفق باشین
 

MILAD SANAYE

عضو جدید
نظريه جهان ازلي عليه بيگ بنگ

نظريه جهان ازلي عليه بيگ بنگ

نظريه جهان ازلي عليه بيگ بنگ




نوشته : سليمان فرهاديان

نظريه اي كه چند سال اخير ابراز شده بيان مي دارد كه احتمالا فضا و زمان پس از انفجار بزرگ Big Bang آغاز نشده است بلكه فضا و زمان هميشه وجود داشته است و يك چرخه بي پايان از انبساط و انقباض را انجام مي دهد.
پاول استينهارت ، فيزيكدان دانشگاه پرينستون و نيل توروك از دانشگاه كمبريج دو دانشمندي هستند كه اين نظريه را ابراز كرده اند. طبق اين نظريه در هر چرخه جهان از ماده داغ و چگال انباشته مي شود و پس از آن مرحله انبساط را آغاز مي كند كه در طي آن جهان سرد مي شود. تا اينجاي كار همه چيز شبيه تصوير ارائه شده از نظريه انفجار بزرگ است. بعد از گذشت 14 ميليارد سال انبساط جهان شتاب بيشتري به خود مي گيرد. البته مشاهدات تجربي مويد اين نظريه مي باشد. بعد از گذشت تريليون ها سال ماده به طور كامل منتشر شده و به حداكثر انبساط خود مي رسد. تابش نيز در سرتاسر جهان پراكنده مي شود و بدين ترتيب مرحله انبساط جهان متوقف مي شود. در مرحله بعد يك ميدان انرژي ، ماده و تابش هاي جديدي توليد مي كند و بنابراين اين چرخه مجددا شروع مي شود.
اين تئوري جديد پاسخ هاي محتملي را براي چندين مسئله كه مدت هاي مديدي در زمينه انفجار بزرگ در ذهن دانشمندان وجود داشت ؛ پاسخ مي گويد. نظريه انفجار بزرگ طي چند دهه گذشته نظريه غالب در زمينه كيهان شناسي به شمار مي فت. از جمله پرسش هايي كه در نظريه انفجار بزرگ بدون پاسخ مانده است مي توان به پرسش زير اشاره كرد :
"چه چيزي براي اولين بار منفجر شده و چگونه قبل از آغاز زمان آن چيز وجود داشته است؟"
استينهارت ، استاد فيزيك كه از جمله ارائه دهندگان اين نظريه مي باشد در اين زمينه مي گويد : " اين نظريه نيز تفسير هاي موفقيت آميزي در مورد جهان هستي ارائه مي دهد و همانند نظريه انفجار بزرگ ، قادر به توجيه شرايط موجود مي باشد ؛ اما نكته قابل ذكر آن است كه شواهد قاطعي در دست نيست كه بيان كند كداميك از اين نظريه ها صحيح است."
وي در ادامه مي افزايد " "در اين مرحله من نمي توانم هيچ كدام از اين نظريه ها را رد كنم. چيزي كه براي من جالب است اين است كه ما در حال حاضر دو نظريه داريم كه از جهات بسياري با يكديگر فرق اساسي دارند و ما احتمالا تا چند سال آينده مي توانيم به طور تجربي صحت و سقم اين دو نظريه را بررسي كنيم ." نظريه انفجار بزرگ حدودا 60 سال پيش ارائه شده است و در طي اين مدت براي آنكه بتواند مشاهدات تجربي را به نحو شايسته اي توجيه كند ؛ تغييراتي در آن صورت گرفته و تا حدودي توسعه يافته است. يك عنصر بسيار اساسي كه در دهه 1980 به اين نظريه افزوده شده است مفهوم "تورم" است .
مفهوم تورم بيانگر دوره انبساط بسيار سريع است كه در خلال اولين ثانيه هاي بعد از انفجار بزرگ روي داده است. دوره تورم براي تشريح وضعيت يكنواختي و همگوني جهان كه توسط ستاره شناسان مشاهده شده عنصري مهم است . اين مفهوم ضمنا مي تواند توجيه كننده نحوه تشكيل كهكشانها باشد. اين دانشمندان بعد ها مجبور شدند تا به نظريه انفجار بزرگ مفهوم "انرژي سياه" را نيز بيافزايند. به اين دليل مفهوم انرژي سياه به نظريه انفجار بزرگ اضافه شده است كه توجيه گر مشاهدات جديدي باشد كه بيان مي دارد انبساط جهان شتاب بيشتري به خود گرفته است .
در تئوري جديد صحبتي از تورم و انرژي سياه به ميان نمي آيد و اين دو مفهوم با ايده ميدان انرژي جايگزين شده است. بر طبق اين نظريه ميدان انرژي در حال نوساناست و بدين ترتيب زماني باعث انبساط جهان و زماني ديگر باعث ركود مي شود. در عين حال اين نظريه تمام پديده هايي كه اخيرا مشاهده شده اند را به همان خوبي نظريه انفجار بزرگ توجيه كند.
استينهارت كه يكي از پيشگامان ارائه تئوري تورم است در اين زمينه مي گويد : " از آنجايي كه نظريه جديد به مفروضات كمتري نياز دارد ، استفاده از آن آسانتر به نظر مي رسد." حسن ديگر اين نظريه اين است كه مي تواند بدون افزودن مفروضات بيشتري به آن آينده جهان را پيش بيني كند. اين نظريه مي گويد جهان چرخه هاي مشخصي را طي مي كند كه هر كدام از آنها ممكن است تريليون ها سال طول بكشد اما در مقابل نظريه انفجار بزرگ مفهوم تورم نمي تواند آينده دراز مدت جهان را پيش بيني كند . همانگونه كه مفاهيمي همانند انرژي سياه و تورم به طور غير مترقبه مطرح مي شوند ؛ مي توان مفهوم ديگري را نيز به آنها اضافه نمود تا نحوه انبساط را به گونه ديگري توجيه كند در عين حال مدل چرخه اي حاوي چندين مفهوم جديد است كه توروك و استينهارت در طي چند سال گذشته به همراه دنشجويان پرينستون و همكارانشان از دانشگاه پنسيلوانيا و موسسه مطالعات پيشرفته ارائه داده اند. جرميا استريكر استاد اختر فيزيك پرينستون و استاد پروازي اختر فيزيك و فلسفه عملي كمبريج در اين زمينه مي گويد : "اين تحقيقات كه به وسيله پاول استينهارت و نيل توروك انجام گرفته بسيار غير مترقبه و جالب است. اين ايده جديد و بزرگ طي دو دهه گذشته در زمينه هستي شناسي منحصر به فرد است. سر مارتين ريز از محققين انجمن سلطنتي كمبريج خاطر نشان مي سازد كه خواص كليدي و مهم مفاهيم فيزيكي مربوط به جهان در حال انبساط ، همچنان در حد حدس و گمان باقي مانده است و تاكنون مشاهد ه اي يا آزمايش تجربي كاملا آنها را تائيد نكرده است. ريز در ادامه مي افزايد : " در طي 20 سال گذشته نظريات بسيار زيادي ارائه شده است.استينهارت و توروك نيز حدسيات جديدي را كه مبتني بر تصورات است ارائه داده اند. كار آنها تاكيدي است بر اين مطلب كه ما بايد بعضي از مفاهيم روزمره فيزيكي كه براي ما عادي و معمولي است را كنار بگذاريم. به عبارت ديگر ما براي اينكه پيشرفت هاي جديدي را شاهد باشيم لازم است از مفاهيم روزمره فضا و زمان چشم پوشي كنيم.
نظريه چرخه اي جهان بيانگر تركيبي از مفاهيم استاندارد فيزيك و ساير مفاهيم پيشرفته فيزيكي است ، كه نشان دهنده تلاش هاي مجدانه فيزيكدانان براي توسعه يك تئوري فراگير است كه شامل تمام ذرات و نيرو هاي فيزيكي شناخته شده مي باشد. گرچه اين نظريات از رياضيات پيشرفته اي استفاده مي كنند ؛ اما در عين حال مي توانند تصويري از نظريه چرخه اي جهان رانيز ارائه كنند.
براساس اين تئوري ها جهان بايد شامل دو صفحه موازي بسيار بزرگ باشد. براي تجسم بهتر ، دو صفحه كاغذ را كه فاصله آنها بسيار بسيار كم است ؛ را در نظر بگيريد. اين فاصله به عنوان يك بعد ديگر يا بعد پنجم عمل مي كند كه البته تشخيص آن بطور عملي براي ما دشوار است. در مرحله اي از زمان كه ما در آن بسر مي بريم ، صفحات در تمام جهات منبسط مي شوند و تمام جرم و انرژي را كه دارند در جهات مختلف منتشر مي كنند. بعد از گذشت تريليون ها سال ، وقتي كه جهان از جرم و انرژي خالي شد ؛ وارد مرحله اي جديد مي شود . در اين مرحله كه "ركود" ناميده مي شود ؛ انبساط متوقف مي شود و در عوض صفحات شروع به حركت به سمت يكديگر مي كنند؛ و بدين ترتيب بعد پنجم دچار انقباض مي شود. هنگامي كه صفحات منقبض مي شوند كم كم به يكديگر نزديك مي شوند تا در نهايت با يكديگر برخورد كنند. اين برخورد باعث مي شود كه اين صفحات انباشته از ماده چگال شوند و دماي آنها به طور غير منتظره اي بالا رود. اين قسمت پيش بيني ها با مفاهيم ارائه شده توسط مفهوم انفجار بزرگ همخواني دارد. وقتي كه مجددا اين صفحات از يكديگر دور مي شوند بار ديگر انبساط آغاز مي شود . نكته قابل ذكر آن است كه اين صفحات كه در مورد آنها صحبت شد ؛ جهان هاي مختلف و موازي يكديگر نيستند ؛ بلكه در حقيقت قسمت هاي مختلفي از يك جهان هستند. يك قسمت از اين جهان يا يك صفحه شامل تمام ماده معمولي است كه ماهيت آن براي ما آشناست و صفحه ديگر شامل چيزي است كه براي ما ناشناخته است". استينهارت در ادامه مي گويد :
چيزي كه جرم سياه ناميده مي شود و عقيده بر آن است كه قسمت عمده جهان را تشكيل مي دهد در اين قسمت از جهان قرار دارد. بر هم كنش اين دو صفحه فقط براساس جاذبه گرانشي است ؛ يعني اجرام موجود در يك صفحه جاذبه شديدي به اجرام صفحه مقابل وارد مي كنند . استينهارت مي گويد : حركت و خواص اين صفحات از مفاهيم رياضي كه براي بيان آنها به كار گرفته شده است ؛ ناشي مي شود. اين امر برخلاف مفهوم انفجار بزرگ است كه مفهوم انرژي سياه بعدا به آن اضافه شده است تا بتواند مشاهدات تجربي را توجيه كند.
استينهارت و توروك مشغول تعديل و تكميل اين نظريه هستند و در جست و جوي مفاهيم نظري و تجربي مي باشند كه نشان دهنده برتري يكي از اين نظريات بر ديگري باشد. آنها مي گويند : ما مي دانيم كه با مشاهدات دقيق تري كه در دهه هاي آينده و يا حتي در سال هاي آينده انجام مي گيرد شما مي توانيد به صحت و سقم اين نظريات پي ببريد. اينها موقعيت هاي جالبي است كه ما را به سوي خود جذب مي كند . ممكن است به نظر شما يكي از اين نظريات از نظريه ديگر جالبتر باشد ؛ اما به نظر من طبيعت بهترين داور است و مي تواند بگويد كدام نظريه صحيح و كدام غلط است.

منبع :mrm.persianblog.com
 
آخرین ویرایش:

MILAD SANAYE

عضو جدید
آغاز آفرينش از ديدگاه امام على (ع)

آغاز آفرينش از ديدگاه امام على (ع)

سخن على عليه السلام درباره‏ى آغاز آفرينش از منبع جوشان قرآن کريم سرچشمه گرفته و با آيات قرآن کاملا هماهنگ است، بنابر اين در اين نوشته ما هر دو را باز مى‏کاويم.

ليکن جهت‏يادآورى و سنجش ميان نظر دانشمندان گذشته تا عصر حاضر، نخست اشاره‏اى گذرا به نکات برجسته گفتار پيش خواهيم داشت، از اين رو:

1. جهان ماده با مهبانک (انفجار بزرگ) پديد آمد و همه‏ى انرژى موجود کنونى در گوى کوچک بى‏نهايت‏سوزان و بى اندازه چگالى متمرکز بود.

2. در اين نظريه، جهان انبساط مى‏يابد، فضا باز مى‏شود و عمر جهان بين ده تا پانزده ميليارد سال است.

3. جهان در حال نوسان است، انبساطى که با انفجار بزرگ آغاز شد رو به انقباض مى‏رود، و سپس انفجار بزرگى ديگر....

4. جهان نه آغاز دارد نه پايان، ازلى و ابدى است، و زمان و فضا پيوسته بدون تغيير خواهند بود.

5. انفجار بزرگ با اين اشکال‏ها روبه رو است که:

الف) در تلسکوپ‏هاى عصر ما اخترنماهايى با بيش از زمان و فاصله مزبور مشاهده گشته‏اند.

ب) مرکز انفجار بزرگ کجا است؟

ج) عامل اصلى انبساط کدام است؟

6. براى جهان هنوز يک هندسه‏ى پايدار ثابت نشده و هندسه‏هاى مسطحه، هذلولوى و بيضوى با اشکال‏هاى جدى روبه رو است و نمى‏تواند اطراف و گستره‏ى جهان ماده را تفسير و ترسيم کند.

7. هنوز به دليل قاطعى نرسيده‏اند که جهان ماده، ازلى و ابدى است‏يا حادث.

8. نظريه‏ى نسبيت در کيهان شناسى «اينشتاين‏» هنوز بسيارى از پرسشها را پاسخ نگفته و با دشوارى‏هايى روبه رو است. و اينک:

سخن على عليه السلام
«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسکائک الهواء... ورقيم مائر» . (2) «سپس خداوند جوها را از هم شکافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود» .




آب انبوه و پر موج و خروشان را که بر پشت‏باد تندوز و پر قدرتى قرار داده بود، در لابه لاى فضاهاى باز شده به جريان انداخت.

با اين باد تندوز آب را از جريان طبيعى بازداشت و آن گاه باد نيرومند را بر آب مسلط کرد و آب را در بالاى آن قرار داد.

فضا را در زير باد پر قدرت باز، و آب در روى باد، جهنده و جنبان شد.

سپس خداوند سبحان باد ديگرى بيافريد که فرمانى جز به حرکت درآوردن آب نداشت، اين باد دست‏به کار زد و تحريک آب را ادامه داد، جريان اين باد را تند و منبعش را دور از مجراى طبيعى قرار داد.

خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگيختن امواج درياها دستور داد، و چونان مشک شير که براى گرفتن کره جنبانده شود آب را به حرکت و زير و رو شدن درآورد.

وزش باد بر آن آب چنان بود که در فضاى خالى وزيدن بگيرد، آب در مقابل جريان باد مقاومتى از خود نشان نمى‏داد، آب را خت‏به حرکت درآورده اولش را به آخرش و متحرکش را به ساکنش برگرداند.

در اين هنگام انبوهى از آب، سر به بالا کشيد و کف بر آورد، خداوند آن کف را در فضايى باز و تهى بالا برد و آسمانهاى هفتگانه را بساخت، پايين‏ترين آسمانها را از موجى مستقر بنا نهاد، که حرکت انتقالى به اين سو و آن سو ندارد، و بالاترين آسمان‏ها را سقفى محفوظ در مرتفع‏ترين فضا قرار داد، بى ستونى که آن را برپا دارد و بدون ميخ و طنابى که آنها را به هم بپيوندد.

آن‏گاه آسمان را با زينت و زيور ستارگان و روشنايى‏ها بياراست، و خورشيد را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنايى‏اش در فلکى گردان و سقفى در دوران و صفحه‏اى منقوش با ستارگان به جريان انداخت.

از منظر على عليه السلام آفرينش از جو، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قوى اين موضوع همان ماده گازى است که در دو آيه از آيات قرآن با واژه‏ى دود (دخان) آمده است:

1. «ثم استوى الى السماء وهى دخان...» (3) :

«سپس خداوند آسمان را مورد مشيت ‏خود قرار داد در حالى که آسمان دود بود» .

2. «فآرتقب يوم تاتى السماء بدخان مبين‏» (4) :

«در انتظار روزى باش که آسمان دود آشکارى برآورد» .

در حديث امام باقر عليه السلام مى‏خوانيم: نخستين موجودى که آفريده شده آب است و هوا از آب خلق گرديده است، بنابر اين ريشه و نسب هر چيزى به آب مى‏رسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلط ساخت. آب را بر روى هم کوبيد تا از آن کفى پديد آمد و از آن کف زمين خلق گرديد. (5)

چنان که قرآن به روشنى مى‏فرمايد:

«...ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شى‏ء حى...» . (6)

«آسمان‏ها و زمين در آغاز بسته و يکپارچه بودند، بعدا ما آن‏ها را از هم باز کرده و هر چيز صاحب حيات را از آب قرار داديم‏» .

اين آيه به خوبى «انبساط‏» جهان را مى‏رساند، روشن‏تر از آيه مزبور اين آيه است:

«والسماء بنيناها بايد و انا لموسعون‏» . (7)

«ما آسمان را با قدرت خويش پايه گذاشتيم و پيوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهيم بخشيد» .

امام باقر و صادق عليمها السلام مى‏فرمايند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بى‏کرانه بود و جز اين دو چيزى وجود نداشت و چون خداوند اراده کرد زمين را بيافريند فرمان داد بادها به آب وزيدند، موج پديد آمد و از موج کف پديدار گشت، کف‏ها به اندازه کوه بزرگى شدند، خداوند آنها را در محل «بيت الله الحرام‏» [مکه معظمه] گرد آورد و از آنها زمين را پديد آورد، از اين رو نخستين سرزمينى که آفريده شد مکه است، لذا آن را مادر شهرها (ام القرى) ناميدند چنان که خداوند در قرآن به اين مطلب اشاره کرده مى‏فرمايد:

«ان اول بيت وضع للناس للذى ببکة مبارکا...» . (8)

(نخستين خانه‏اى که براى مردم قرار داده شد در سرزمين مکه است) سپس زمين را از زير کعبه (بکه) گسترش داد، و گسترش زمين در مدت زيادى به درازا انجاميد.

پس از مدتى از ميان کف‏ها، دودى بدون آتش بر آسمان رفت، و از آن آسمان‏ها آفريده شد و به گردش آمد. (9)

نظر فخر رازى
وى مى‏نويسد: خداوند در آب حرارت به وجود آورد (يعنى ماده آغازين چيزى شبيه آب بسيار داغ و جوشان بوده است) سپس از اين آب جوشان کف و دودى خارج شد، از کف آن زمين، و از دود آن، آسمان‏ها آفريده شد چنان که ابن عباس گفته است: دودى که مايه‏ى آغازين آسمان است از بخار زمين بوده است. (10) اما برخى ديگر از دانشمندان بنا به شواهدى که از قرآن و احاديث‏به دست آورده گفته‏اند: خداوند، نخست زمين را آفريد و هنوز آن را گسترش نداده و تکميل نکرده بود که آسمانها را آفريد، و در مرحله بعد زمين را گسترش داد و تکميل کرد، از اين رو فرموده است:

«رفع سمکها فسواها و اغطش ليلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلک دحاها» (نازعات/28 30) .

«سقف آسمان را برافراشت و آن را به اندازه‏ى معين درست کرد و شبش را تيره و روزش را آشکار ساخت، و پس از آن زمين را با غلتانيدن گسترد» .

بنابراين انبساط زمين به وسيله غلتانيدن و چرخش به وقوع پيوسته (حرکت وضعى زمين) و اين کار بعد از بناء، نظم و برافراشته شدن آسمان‏ها بوده است.

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: دودى که از ميان موج و کف خارج شد از جنس دود آتش نبوده است.

مفسران نيز به اتفاق نظر مى‏گويند: اين دود از آتش نيست، بلکه از تنفس و تبخير آب است. (11)

اميرالمؤمنين عليه السلام در خطبه ديگر پيدايش خشکى‏ها را اين گونه ترسيم کرده است:

«خشکى را از آب دريايى موج زننده، و هر موجى موجى ديگر را شکننده پديد آورد و آن را طبقه‏ها کرد، آن گاه طبقه‏ها را از هم گشود و آن را هفت آسمان کرد، پس از آن که به يکديگر بسته و يکپارچه بود، و به فرمان او آسمان‏ها چنگ در يکديگر نهادند و بر پاى ايستادند» . (12)

همچنين در خطبه ديگر مى‏فرمايد: خداوند آسمان را بعد از روزگارى که دود بود ندا داد سپس حلقه‏هاى بندهاى آسمان جوش خوردند و به هم برآمدند، و خداوند درهاى بسته‏ى آن را بعد از آن که يکپارچه (رتق) بود باز کرد. (13)

بر اين اساس، ماده‏ى اصلى زمين و هفت آسمان که به احتمال قوى منظور کواکب سيار هفتگانه از فلکيات قديم (عطارد، زهره، مريخ، مشترى، زحل (14) ...) باشد همه از دود (دودى که از جنس دود آتش نيست) مى‏باشند، بنابراين بايد از جنس توده‏ى جرمى باشد داغ و جوشان، و پس از جدا شدن از يکديگر و قطعه قطعه شدن و در مدارهاى خويش قرار گرفتن رو به تکامل نهاده باشند.

نتيجه سخن
1. طبق نظر على عليه السلام و ساير احايث، خداوند متعال نخست جرمى آب‏گونه همراه هوا آفريد که از آن کف و گازى پديد آمد، از اين جرم کف گونه زمين آفريده شد، و از آن دود و گاز، سيارات هفتگانه پديد آمدند، پس مى‏توان گفت‏خانواده منظومه شمسى در اصل از يک توده جرم آفريده شده‏اند.

2. همچنين مى‏توان گفت ‏سن و سال زمين بيش از ساير کرات (لااقل سيارات) است چون در چند جا آفرينش آسمانها را بعد از زمين به چشم ديديم، ليکن هنوز از سن و سال همه‏ى اجرام کيهانى چيزى به دست نيامده است، زيرا قرآن فرمود : ما آن‏ها را در مدت شش روز آفريديم.

3. آنچه مشهور است که خورشيد «مادر» منظومه شمسى است و همه‏ى سيارات و اقمارشان از خورشيد جدا گشته‏اند با آنچه از روايات و احاديث‏خوانديم همخوانى ندارد، زيرا گاز و دودى که از زمين برخاست‏سبب پيدايش آسمانها گرديده است، و اگر به فرض همه در يک لحظه از هم جدا شده باشند چرا زمين را جدا شده از خورشيد بدانيم؟ و اگر بخواهيم جاذبه خورشيد را در نظر بگيريم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنانچه زمين هم بزرگى خورشيد را مى‏داشت البته خورشيد گرد او مى‏چرخيد، آن سان که اکنون زمين گرد خورشيد گردش دارد. بنابراين گرديدن کره کوچکتر پيرامون کره بزرگتر دليل آن نيست که کوچک از بزرگ جدا گرديده است.

4. چنان که اشاره شد برخى از دانشمندان متاخر از جمله «لاپلاس‏» نظريه گسترش و انبساط جهان را پذيرفته و گفته است: ماده‏ى جهان در ابتدا گازى بوده است منتشر در وسط فضا، با نظم ويژه، و «سديم‏» ها از تکاثف و به هم رفتن آن خلق شده‏اند، آن‏گاه تطورى که رخ داده تا از حالت‏سديمى به حالت کنونى آن را رسانده به وسيله ازدياد دوران بوده است (28) اين نظر تا اندازه‏اى به نظر روايات و آيات نزديکتر است.

5. اين جمله که اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «فسوى منه سبع سماوات‏» از آن کف هفت آسمان آفريد، بر طبق عقيده فلکيات قديم (بطليموس) بوده که در آن زمان شهرت داشته است، بنابراين تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده که سخن از هفت آسمان به ميان آمده است، و چنانچه امير عليه السلام در اين زمان مى‏بود به مقتضاى حال، خطاب و فهم اين عصر ما سخن مى‏راند.

6. اين که فرمود: آسمان‏ها را بدون ستون و ميخ سر پا داشت، به عقيده بسيارى از مفسران ونهج البلاغه پژوهان اشاره است‏به قانون جاذبه‏ى عمومى «نيوتون‏» . (29)

7. ماده‏ى نخستين زمين و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آيا از چيزى گرفته شده و پيش ماده‏اى داشته يا ماده‏ى قبلى در کار نبوده و نو پديد بوده‏اند؟

از آيات قرآن چنين استفاده مى‏شود که ماده پيشين وجود نداشته و سرچشمه‏اى در کار نبوده است، قرآن مى‏فرمايد: «بديع السموات والارض...» (30) : «او نوپديد آورنده‏ى آسمان‏ها و زمين است‏» .

واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع‏» ، «ابداع‏» ، «بديع‏» هرگاه درباره‏ى افعال خداوند استعمال گردند به معناى پديد آورنده‏ى شى‏ء است‏بدون ابزار و آلت، و بدون ماده پيشين و بدون زمان و مکان، و اين ويژگى‏ها تنها از آن خداوند است. (31)

اين در حالى است که خداوند در قرآن مجيد به کرات خود را «خالق‏» و آفريننده‏ى آسمان‏ها، زمين و انسان خوانده است، بنابراين واژه «خلق‏» به «بدع‏» و «خالق به مبدع‏» بر مى‏گردد، يعنى در خلقت آسمان، زمين و انسان ماده قبلى در کار نبوده است، چرا که اصل انسان به خاک و زمين برمى‏گردد، گرچه اين واژه (خلق) در بسيارى ديگر جاها به معناى آفرينش چيزى از چيز ديگر است. (32)

قرآن اين نکته را خاطر نشان کافران ساخته که انسان از هيچ (عدم محض) آفريده شده است:

«ام خلقوا من غير شى‏ء ام هم الخالقون ام خلقوا السموات والارض...» . (33)

«آيا از هيچ خلق شده‏اند يا آن که خود خالق خويش‏اند، يا آسمان‏ها و زمين را آفريدند؟» .

خلقت از هيچ همان آفرينش بدون ماده‏ى قبلى است.

از اين آيات چند امر به دست مى‏آيد:

1. آفرينش نخستين از عدم بوده و ماده قبلى وجود نداشته است.

2. جهان ماده سابقه و پيشينه‏ى نيستى داشته وحادث است نه قديم، ما اين دو مطلب را از کلمات امام اميرالمؤمنين عليه السلام نيز استفاده مى‏کنيم:

الف) «ذلک مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه‏» (34) : او است آفريننده و اختراع کننده‏ى خلايق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده‏ى هستى از عدم و نيستى) و پس از فنا وارث ايشان است، او است معبود خلايق و روزى دهنده‏ى آنان.

«الذى ابتدع الخلق على غير مثال امتثله، ولا مقدار اهتدى عليه من خالق معهود کان قبله‏» (35) : او است‏خداوندى که خلايق را بيافريد بدون ماده، و مثال و صورتى که از آن اقتباس نموده و مانند آن آفريده باشد و بى سنجش و اندازه‏اى که از خالق و معبودى پيش از خود پيروى کرده باشد.

«لم يخلق الاشياء من اصول ازلية ولا من اوائل ابدية، بل خلق ما خلق فاقام حده، وصور ما صور فاحسن صورته‏» (36) اشياء را از روى اصول و مبادى و نمونه ازلى و ابدى نيافريد (چون آفرينش او مبديى نداشته) بلکه (بى نمونه و مبدا و ماده و به محض اراده) آفريد آنچه را آفريد و حدش را تعيين نمود، و به آنچه ايجاد فرمود صورت و شکل داد و صورت آن را نيکو و مناسب گردانيد.

ب) اميرالمؤمنين عليه السلام درباره‏ى حدوث جهان خلقت مى‏فرمايد:

«الحمد لله الدال على وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه على ازليته‏» . (37)

«سپاس خدايى را سزاست که به وسيله‏ى آفريده‏هايش بر وجود و هستى خويش راهنما است (زيرا هر مخلوقى ممکن است و ممکن به خودى خود داراى هستى نمى‏گردد، پس او را آفريده‏اى مى‏باشد.) و به حدوث و نو پيدا شدن آفريده‏هايش بر ازلى بودن و ابتدا نداشتن خود دليل است‏» .

اميرالمؤمنين عليه السلام همين برهان حدوث و نوپديدار شدن مخلوقات را دليل بر قديم بودن خدا و حدوث اشيا را برهان بر وجود او شمرده مى‏فرمايد:

«الحمد لله الدال على قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه على وجوده‏» . (38) «سپاس خداوندى را سزاست که حدوث خلق دال بر قديم بودن و وجود او است‏» .

بنابراين «قديم‏» تنها او است و غير او هر چه باشد حادث است و پيشينه‏ى عدم دارد.

با اين بيان فرضيه‏اى که مى‏گفت: جهان نه آغاز دارد نه پايان، ازلى و ابدى است، و زمان و فضا پيوسته بدون تغيير خواهند بود، به طور کلى بى اساس مى‏گردد و تئورى «جهان يکنواخت‏» که از «بوندى‏» «گولد» و «هويل‏» پيشنهاد شده بود نمى‏تواند کارامد باشد وپيدايش جهان را تفسير نمايد.


استاد زماني قمشه اي
 

Philosara

عضو جدید
سلام سارا جان، خوبی نازنین؟ سال نوت مبارک.:gol:


من می خوام از یه زاویه دیگه به این مسئله نگاه کنیم.

بیا خدا رو کل "وجود" در نظر بگیریم، یعنی آنچه "هست".

از این دیدگاه واقعه ی بیگ بنگ، یا هر نظریه دیگری که برای آغاز عالم مطرح می شه، همه شون در خدا "محاط" هستند و بنابراین هیچ کدوم خود وجود، یا خود خدا رو مورد پرسش قرار نمی دن، بلکه تحقیق در این مورد که پروردگار ما توسط یک انفجار بزرگ عالم ماده رو پدید آورده، یا به شکل دیگری، "چگونگی" پیدایش عالم رو مورد سوال قرار می ده.

اگر خدا رو کل وجود در نظر بگیریم، دیگه سوال آیا خدا وجود دارد ناملموسه. مثل اینه که بگیم آیا وجود وجود دارد؟ یا آیا خدا خدا دارد؟


این نگرش شخصی من در مورد خداست، نگرشی که در طی سالها شکل گرفته و تمام مفاهیمی که تا حالا باهاشون برخورد داشته م رو توجیه می کنه.

منتظر نقدت هستم.:gol:
 

آذرتاش

عضو جدید
سلام سارا جان، خوبی نازنین؟ سال نوت مبارک.:gol:


من می خوام از یه زاویه دیگه به این مسئله نگاه کنیم.

بیا خدا رو کل "وجود" در نظر بگیریم، یعنی آنچه "هست".

از این دیدگاه واقعه ی بیگ بنگ، یا هر نظریه دیگری که برای آغاز عالم مطرح می شه، همه شون در خدا "محاط" هستند و بنابراین هیچ کدوم خود وجود، یا خود خدا رو مورد پرسش قرار نمی دن، بلکه تحقیق در این مورد که پروردگار ما توسط یک انفجار بزرگ عالم ماده رو پدید آورده، یا به شکل دیگری، "چگونگی" پیدایش عالم رو مورد سوال قرار می ده.

اگر خدا رو کل وجود در نظر بگیریم، دیگه سوال آیا خدا وجود دارد ناملموسه. مثل اینه که بگیم آیا وجود وجود دارد؟ یا آیا خدا خدا دارد؟


این نگرش شخصی من در مورد خداست، نگرشی که در طی سالها شکل گرفته و تمام مفاهیمی که تا حالا باهاشون برخورد داشته م رو توجیه می کنه.

منتظر نقدت هستم.:gol:
اینها کاری به نقد و این حرفها ندارند. منظورشان نفی وجود خداست و بعد نفی ارزش ها و اعتقادات و از این جور برنامه ها. اگر واقعآ پس از 5 سال مباحثه هنوز به جایی نرسیده اند لابد هیچوقت هم نمیرسند. بنا براین بحث و نقد فایده ای نخواهد داشت. گفتن (نیست و عدم) راحته و نیاز به زحمت هم ندارد و انها این راه را انتخاب کرده اند. باز خدا را شکر که به برکت اینترنت حرفهایشان را میزنند و کمی راحت میشوند و گر نه کار بسیار مشکل می شد.
 

Philosara

عضو جدید
سلام آذرتاش عزیز، نوروزتون مبارک.:gol:


حقیقتش رو بخواید من خودم از یه جایی نزدیک "نفی" شروع کردم. البته انکار نکردم، بلکه پذیرفتم که دلایل کافی برای ایمان ندارم. فکر می کنم sara85 هم همینطور باشه، نفی نمی کنه، بلکه می خواد اثبات کنه.

سالها پیش به خودم گفتم سارا چطوره که تو این چراغ مطالعه رو جلو روی خودت می بینی اما خدا رو نمی بینی؟ مگر نه اینکه اون از همه چیز واضع تره، پس تو با ذات و قلب خودت چیکار کردی که قدرت دیدنش رو نداری؟؟

آذرتاش من سالها جدیت به خرج دادم تا نهایتا پروردگارم رو دیدم و دینم رو پیدا کردم.

پس به Sara85 خرده نگیر، اینکه تا این حد به خودش سخت می گیره، و تا این حد براش مهمه که استدلال هاش برای وجود خدا قاطع باشند، نشونه اینه که خدا براش خیلی مهمه، خیلی مهم. این اخلاق انسان های سطحی نگر نیست، اونها به راحتی دین اجدادشون رو می پذیرند و شاید هرگز واژه ی "خدا" اینقدر توجهشون رو جلب نکنه که تا این حد روش تمرکز کنند و اعتقاداتشون رو خالص کنند.

این استدلال ها خیلی وقتها کمک می کنه که ناخالصی ها رو کشف و برطرف کنیم، تا به ایمان و اطمینان قلبی برسیم.:gol:
 

آذرتاش

عضو جدید
سلام آذرتاش عزیز، نوروزتون مبارک.:gol:


حقیقتش رو بخواید من خودم از یه جایی نزدیک "نفی" شروع کردم. البته انکار نکردم، بلکه پذیرفتم که دلایل کافی برای ایمان ندارم. فکر می کنم sara85 هم همینطور باشه، نفی نمی کنه، بلکه می خواد اثبات کنه.

سالها پیش به خودم گفتم سارا چطوره که تو این چراغ مطالعه رو جلو روی خودت می بینی اما خدا رو نمی بینی؟ مگر نه اینکه اون از همه چیز واضع تره، پس تو با ذات و قلب خودت چیکار کردی که قدرت دیدنش رو نداری؟؟

آذرتاش من سالها جدیت به خرج دادم تا نهایتا پروردگارم رو دیدم و دینم رو پیدا کردم.

پس به Sara85 خرده نگیر، اینکه تا این حد به خودش سخت می گیره، و تا این حد براش مهمه که استدلال هاش برای وجود خدا قاطع باشند، نشونه اینه که خدا براش خیلی مهمه، خیلی مهم. این اخلاق انسان های سطحی نگر نیست، اونها به راحتی دین اجدادشون رو می پذیرند و شاید هرگز واژه ی "خدا" اینقدر توجهشون رو جلب نکنه که تا این حد روش تمرکز کنند و اعتقاداتشون رو خالص کنند.

این استدلال ها خیلی وقتها کمک می کنه که ناخالصی ها رو کشف و برطرف کنیم، تا به ایمان و اطمینان قلبی برسیم.:gol:
سلام. عید شما هم مبارک. با نظرات و بیانات شما موافقم. مشکل کار در کشور های اسلامی این هست که سردمداران دینی بجای اینکه مسائل را خلاصه کنند , بیشتر به جزئیات می پردازند. یکی از دانشمندان که متاسفانه اسمش یادم نیست میگوید : انها که در جزئیات غرق میشوند بجای اینکه به نتیجه برسند از مسیر اصلی بیشتر منحرف میشوند. در بحث اسلام شناسی و خدا شناسی هم همین اتفاق افتاده است . یعنی مسلمانان بحث ها را کش داده اند و از مسیر خارج شده اند. در عالم میسحیت همه مسیحیان خدا را قبول دارند و به خدا ایمان دارند . آنها تشکر از خدا را در یک صلیب کشیدن روی چهره شان خلاصه کرده اند و همین هم برایشان معنی خدا را میرساند. ما هم در کشور های اسلامی شاهد هستیم که برای مثلا معنی یک سوره کوچک نظیر حمد صد ها جلد کتاب مینویسند و انسان را گیج میکنند. مشکل از این نوع برخورد با مفاهیم ناشی میشود. وقتی در مورد یک آیه 50 جلد کتاب نوشته میشود لابد ما هم به خودمان حق میدهیم که در مورد شناخت مقوله های بزرگتر انقدر دنبال به مقایسه و شکافتن جزئیات برویم که سرانجام راه را گم کنیم. این خطا دارد ایمان و باور های ما را می بلعد و نابود میکند. تدبر در احوال و سیره بزرگان جهت روشن شدن راه و روش انان بد نیست ولی ما داریم در مورد چیز هایی که ورژن عقل و منطق ما برای شناخت انها قد نمیدهد اصرار بیخود میکنیم و این کار هم از انجا نشات میگیرد که در مدارس ایران برای کودکان 9 ساله جشن تکلیف میگیرند و وجدان او را متوحش و نگران میکنند و همین کودک وقتی بزرگ شد به همه چیز شک میکند و سر انجامش را هم که شما دارید میبینید. وسواس در انجام عبادات به جایی رسیده که انسان حتی به نحوه گفتن الله اکبر هم شک میکند که خدایا درست ادا کردم یا اینکه نمازم باطل شد و از این حرفها. همین وسواس ها باعث میشود که به همه چیز با این دید نگاه کنیم .
من انسانهای شکاک را متهم نمیکنم. حرف من اینست که باید ریشه این شکاکیت را بشناسیم و انوقت بیشتر به حقایق پی میبریم و راحت و با وجدان ارام زندگی میکنیم. حرف اخر من اینست که ما را در شناخت پایه های ایمان بازی داده اند و اکنون به این روز افتاده ایم.
 

Philosara

عضو جدید
من هم با شما موافقم که سخت گیری هایی که در جامعه ی ما اعمال می شن کاملا افراطی و دارای اثرات سوء هستند.

حتی اگر کسی ایمان داره که حرفی که داره می زنه درسته، نباید دیگران رو برای پذیرشش تحت فشار بگذاره. بقیه هم حق دارن که فضای تفکر و نفس کشیدن داشته باشن!

این خوبه که برای یک سوره ی قرآن صد جلد کتاب نوشته بشه، اما مشکل اصلی اینجاست که اینها نباید برای عده ای غرور کاذب به همراه بیاره!!

خیلی وقتها ایده آل گرایی بعضی، اثر برعکس می گذاره. و مشکل عمده ای که ما در جامعه مون داریم اینه که متاسفانه به (اصطلاحا) فروع بیشتر از اصول بها داده می شه!




سارا جان عذر می خوام که یک مقدار موضوع مورد بحثت منحرف شد. اگر مایل باشی من همچنان منتظر ادامه صحبت هات هستم.
 
آخرین ویرایش:

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحث فوق العاده جالبی بود. باور کنید سه ساعت وقت صرف همین تاپیک کردم. پستهارو دوبار خوندم. و نکاتی رو بگم امیدوارم کسی ناراحت نشه:
اینها کاری به نقد و این حرفها ندارند. منظورشان نفی وجود خداست و بعد نفی ارزش ها و اعتقادات و از این جور برنامه ها. اگر واقعآ پس از 5 سال مباحثه هنوز به جایی نرسیده اند لابد هیچوقت هم نمیرسند. بنا براین بحث و نقد فایده ای نخواهد داشت. گفتن (نیست و عدم) راحته و نیاز به زحمت هم ندارد و انها این راه را انتخاب کرده اند. باز خدا را شکر که به برکت اینترنت حرفهایشان را میزنند و کمی راحت میشوند و گر نه کار بسیار مشکل می شد.

اذرتاش عزیز. ایشون بحثسشون اثبات خدا بود نه نفی وجود خدا. لا اقل متنو بخونید . اینقدر زود قضاوت نکنید . شما از روی عنوان تاپیک پیش داوری عجولانه کردید و این بی انصافیه.
سالها پیش به خودم گفتم سارا چطوره که تو این چراغ مطالعه رو جلو روی خودت می بینی اما خدا رو نمی بینی؟ مگر نه اینکه اون از همه چیز واضع تره، پس تو با ذات و قلب خودت چیکار کردی که قدرت دیدنش رو نداری؟؟

خداوند وجود داره. با این تعبیر بسیار ساده که اگه معلولی وجود داره پس علتی هم وجود داره. افرین به شما که همین استدلال براتون کافیه. اما زیبایی علم در یافتن جواب سواله. اگه سوالی پیش نیاد و جوابی بهش داده نشه چطور میشه به تکامل رسید؟؟؟

یکی از دانشمندان که متاسفانه اسمش یادم نیست میگوید : انها که در جزئیات غرق میشوند بجای اینکه به نتیجه برسند از مسیر اصلی بیشتر منحرف میشوند.

این دانشمند شمارو نمیشناسم اما شکسپیر میگه : زندگی در جزییات نهفته است.
برای شناخت کلیات یک قضیه همیشه اون مسئله رو به جزییات تقسیم میکنیم و به مطالعه جزییات میپردازیم تا کلیات رو بشناسیم. مگر غیر از اینه که بهترین راه خدا شناسی خود شناسیه. این احادیث که فقط واسه نوشتن روی در دیوار نیست همشون نکته دارند. خداوند که کل مطلق هستش. و انسان جزئی از ان.شناخت جزئی از خدا به شناخت خدا کمک میکنه.

وقتی در مورد یک آیه 50 جلد کتاب نوشته میشود لابد ما هم به خودمان حق میدهیم که در مورد شناخت مقوله های بزرگتر انقدر دنبال به مقایسه و شکافتن جزئیات برویم که سرانجام راه را گم کنیم. این خطا دارد ایمان و باور های ما را می بلعد و نابود میکند.

احساس میکنم شما حرف کلیتون اینه که دربست خدارو بپذیریم و هیچ کاری در راه اینهکه جهان چطوری پیش اومده و سایر مسائل نکنیم. شما اطلاع دارید که در قران چند بار جمله " افلا تعقلون " اومده؟؟؟ این به معنی اینه که همینه که هست ؟؟؟؟ یا اینکه در این امور فکر کنید چرا فکر نمیکنید؟؟؟
امام علی می فرماید : من خدایی را که نبینم نمیپرستم. پس این حضرت به درجه ای از درک رسیده اند که حضور خدا رو کاملا حس میکنند. ولی با قدرت تعقل به این نتیجه رسیدند. نه به اینکه خب هست دیگه. چون هست ما هم یپذیریم.

البته ببخشید زیاد حرف زدم.

در نهایت بگم ادما سه دسته اند
1- مردم اهل فکر سوال میپرسند . به دنبال جواب سوال میرند. پیداش میکنند . به همه توضیح میدند و اینطور یک جمعیتی رو نجات میدند.
2- افرادی که سوالی ندارند ولی به جواب سوالات مردم دسته اول گوش میدند و متوجه میشند که این سوال واسه اونها هم مهمه و از جواب استقبال میکنند.
3- دسته سوم کسانی هستند که نه سوال میکنند و نه گوش به جواب میدند. و دنیا رو همونطور که هست میپذیرند. و همه رو متهم به زیاده گویی میکنند. محمد رو به یاوه سرایی متهم میکنند. گالیله رو تا اعدام پیش میبرند و مارکس رو کافر میخوانند. مراقب باشید شما از این دسته نباشید
 

آذرتاش

عضو جدید
اذرتاش عزیز. ایشون بحثسشون اثبات خدا بود نه نفی وجود خدا. لا اقل متنو بخونید . اینقدر زود قضاوت نکنید . شما از روی عنوان تاپیک پیش داوری عجولانه کردید و این بی انصافیه.
این دانشمند شمارو نمیشناسم اما شکسپیر میگه : زندگی در جزییات نهفته است.
برای شناخت کلیات یک قضیه همیشه اون مسئله رو به جزییات تقسیم میکنیم و به مطالعه جزییات میپردازیم تا کلیات رو بشناسیم. مگر غیر از اینه که بهترین راه خدا شناسی خود شناسیه. این احادیث که فقط واسه نوشتن روی در دیوار نیست همشون نکته دارند. خداوند که کل مطلق هستش. و انسان جزئی از ان.شناخت جزئی از خدا به شناخت خدا کمک میکنه.
احساس میکنم شما حرف کلیتون اینه که دربست خدارو بپذیریم و هیچ کاری در راه اینهکه جهان چطوری پیش اومده و سایر مسائل نکنیم. شما اطلاع دارید که در قران چند بار جمله " افلا تعقلون " اومده؟؟؟ این به معنی اینه که همینه که هست ؟؟؟؟ یا اینکه در این امور فکر کنید چرا فکر نمیکنید؟؟؟
امام علی می فرماید : من خدایی را که نبینم نمیپرستم. پس این حضرت به درجه ای از درک رسیده اند که حضور خدا رو کاملا حس میکنند. ولی با قدرت تعقل به این نتیجه رسیدند. نه به اینکه خب هست دیگه. چون هست ما هم یپذیریم.

در نهایت بگم ادما سه دسته اند
1- مردم اهل فکر سوال میپرسند . به دنبال جواب سوال میرند. پیداش میکنند . به همه توضیح میدند و اینطور یک جمعیتی رو نجات میدند.
2- افرادی که سوالی ندارند ولی به جواب سوالات مردم دسته اول گوش میدند و متوجه میشند که این سوال واسه اونها هم مهمه و از جواب استقبال میکنند.
3- دسته سوم کسانی هستند که نه سوال میکنند و نه گوش به جواب میدند. و دنیا رو همونطور که هست میپذیرند. و همه رو متهم به زیاده گویی میکنند. محمد رو به یاوه سرایی متهم میکنند. گالیله رو تا اعدام پیش میبرند و مارکس رو کافر میخوانند. مراقب باشید شما از این دسته نباشید
سلام . از جوابهایی که دادید ممنونم. من هم متوجه هستم که ایشان در مورد اثبات وجود خدا میگویند. مطلب را هم خوانده ام و در همین راستا به ایشان عرض میکنم که اینهمه سعی ایشان در باوراندن آنان که به وجود خدا ایمان ندارند تاثیری نخواهد داشت و البته به یقین خداباوران هم اضافه نمیکند.
در مورد شکسپیر هم همانطور که شما هم میدانید ایشان با یک رمان هم خیلی چیز ها را اثبات میکردند و فکر نمیکنم که در مورد خدا قائل به شکافتن موضوع تا حد فراتر از کشش ذهن انسان باشند. در مورد " افلا تعقلون " در قرآن هم شما دقت کنید و ببینید کجا ها این حرف را زده و به کدام دسته از مردم ؟ افلا تعقلون را هر کسی به شکلی معنی میکند . کسی که عقل توی سرش نیست چطوری تعقل کند؟ شناخت کیفیت پیدایش جهان هم همانطور که در متن تاپیک آمده جدای از بحث وجود یا عدم وجود خداست. اینهمه هم که تا به حال در مورد پیدایش جهان گفته شده کمکی به پیدایش واقعی جهان نکرده و کسی نمیداند جهان چگونه پیدا شده . فقط حرف میزنند و به جایی هم نمیرسند.
در مورد دسته بندی آخر شما هم چیزی دستگیرم نشد .
شما برای اینکه متوجه آن بخش از حرفهای من که گفتم نیازی به اینهمه جزئیات نیست بشوید کافیست در مورد فرق بشر , آدم , انسان , مومنین , مسلمین و یمینی ها و یساری ها که در قرآن آمده بیشتر بیاندیشید. در آنموقع متوجه خواهید شد که هر کسی برای چه کاری به دنیا میآید و حد و حدودش تا به کجاست.
 

Philosara

عضو جدید
سلام kazimoto بله بحث جالبیه.

با همه قسمت های پستتون موافقم و اگر دقت بفرمایید در پست های قبلیم بهشون اشاره کرده م، فقط متوجه نشدم چرا خطاب به من نوشتید:

<<<<خداوند وجود داره. با این تعبیر بسیار ساده که اگه معلولی وجود داره پس علتی هم وجود داره. افرین به شما که همین استدلال براتون کافیه.>>>>

تعجب می کنم که کدوم قسمت از صحبت های من باعث شد فکر کنید همین استدلال برام کافی بوده!!! من اساسا معتقد به این شکل استدلال نیستم و از کل به جزء نگاه می کنم، نه اینکه بخوام از جزء به کل برسم!!!

من نتیجه نهایی تفکراتم رو که سیری مشابه سیر تفکر Sara85 داشتند رو در اختیارش گذاشتم تا بعدش بتونیم بحث رو باز تر کنیم و از زوایای بیشتری موضوع مورد بحث رو پوشش بدیم.:gol:
 
آخرین ویرایش:

sara85

عضو جدید
دوستای عزیزم philosara،آذرتاش ، kazimoto لازمه که از همه شما به خاطر اینکه وقت گذاشتید و پست ها رو با دقت مطالعه کردیدصمیمانه تشکر کنم.همچنین لازم می دونم چند نکته رو با شما و همه دوستای عزیزی که این پست رو مطالعه می کنن در میون بزارم:
1- مطمئنا متنی که نوشتم خالی از اشکال نیست و اصلا من ب این تایپک رو به خاطر این گذاشتم که افراد مختلف با عقاید مختلف بیان بخونن و اونو اصلاح بکنن.و اتفاقا لینکش رو هیچ جا تبلیغ نکردم(به جز دو سه نفر که می دونستم علاقه مندن و یه تایپک که در مورد دین و.. بود ) تا هرکس که خودش به این جور مطالب علاقه منده بیاد و توی بحث شرکت کنه
2- استدلال هایی که همه ما همیشه می شنویم و می بینیم حالت روتین به خودش گرفته و متاسفانه مشکل ما ها هم همینه و برعکس نظر یکی از دوستا که گفته بود مسیحیان از این جور موشکافی ها ندارن باید بگم برعکس بیشترین این جور بحت ها امثال علم و دین ،هنر و دین و... در دنیای غرب بسیار فراوونه و اگر یه جستو توی اینترنت انجام بدیم متوجه می شیم که ما چقدر عقب هستیم و بسیاری از این بحث ها رو هم خود کلیسا ها وانتشاراتشون راه می ندازن که اگه مایل باشید می تونیم توی بحث هامون از اونها هم استفاده کنیم، وخلاصه اینکه مسلمان ها در این زمینه خیلی خیلی عقب هستن.
3- ساده ترین استدلال هاممکنه راه گشا ترین اونها باشه و جرقه ای رو توی یه فکر ایجاد کنه من این رو خودم بار ها و بارهاتجربه کردم و یه حرف ساده یا یه اتفاق پیش و پا افتاده تونسته نظر منو به طور کلی عوض کنه.
4-من خودم شخصی هستم که توی همه چیز شک می کنم و زمانی هم در وجود خدا شک داشتم و متاسفانه توی منابع اسلامی مطالبی که با قوانین علمی راهی رو به سوی خدا باز کنه ندیدم(شاید هم مطالعات من کافی نبوده) و البته نمی شه با علم به طور قطع خدا رو اثبات کرد چون کل علوم قطعی نیستن ولی من معتقدم که از راه علم می شه راهی به طرف خدا باز کرد، شاید یکی از دلایلی که خیلی ها (از جمله یه زمانی خود من) اونطور که به علم نگاه می کنن ، به دین نگاه نمی کنن همین جدا کردن علم از دین باشه که باعث می شه دین به یه مساله غیر پویا و خسته کننده و متحجر تبدیل بشه و دینی موفقه که با علم جلو بره و در مورد تئوری ها و قوانین جدید علمی وارد گفتگو بشه.
4- یکی از دوستای عزیز مطالبی رو از امام علی و قران در مورد پیدایش جهان گذاشته بودن که واقعا جا داره ازشون تشکر کنم که اینقدر با دقت همه احادیث و آیاتی که به نظرشون جالب بوده گذاشتن. البته یه نکته رو هم لازمه اضافه کنم ، ممکنه خیلی از کسایی که مطالب ایشون که زحمت کشیدن و گذاشتن رو مطالعه کنن به اسلام معتقد نباشن ، پس خیلی خوب می شه اگر ایشون هر جا که نظری رو از اسلام ارائه کردن نظری که فعلا مورد قبول دانشمندانه رو هم بزارن تا دوستای علاقه مند برن و خودشون بیشتر مطالعه کنن و قضاوت بکنن و خوبه این قضیه رو همه دوستان با هر عقیده و هر نظری رعایت بکنند. من خودم هم سعی کردم هم نطریه بیگ بنگ و هم جهان ازلی رو بزارم و سعی می کنم باز هم به این نکته توجه کنم تا بحث های ما همه جوانب رو تا جایی که ممکنه مد نظر بگیره.بازم از این دوست خوبم کمال تشکر رو دارم.
5- من باز هم به کمک و نظرات با ارزش شما با هر عقیده احتیاج دارم .ممنون می شم که باز هم توی بحث ها شرکت کنید و از همه شما باز هم متشکرم.:gol:
 

kc1590

عضو جدید
با سلام به همگي من فكر مي كنم نظرياتي كه به اون ها اشاره شد مثل نظريه انفجار بزرگ كمكي به اثبات يا رد وجود خدا نمي كنند چون ممكنه خدا وجود داشته باشه و خلقت دنيا رو از طريق انفجار گفته شده انجام داده باشه يا وجود نداشته باشه و همه چيز به صورت تصادفي اتفاق افتاده باشه. در واقع اين نظريه ها بيشتر نظريه هايي علمي و براي توجيه و بررسي اتفاقات فيزيكي كه در گذشته رخ داده ارائه شده.
استيون هاوكينگ هم در مقدمه يكي از كتاب هاش كه فكر كنم تاريخچه زمان باشه همينو ميگه
 

Similar threads

بالا