پائولوکوئیلو

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکایتی از پائولوکوئیلو

یا هو
تودرخوابی..
سحرگاه به سراغ دلت می آید...
پلکهای بسته ات رانوازش می کند ،با چشمان سیاهت می بینی.. درمیان خورشیدی. آغوش گرمش راحس می کنی.. می پرسی : تو خورشیدی ؟ تو بهاری ؟
گلهای زیبارا می گیری،می بویی..
باتمام وجودت نفس می کشی . سینه ات پراز بوی گل یاس می شود.
چه خوب!... اورا حس می کنی . می گوید: باتوست مثل نفس...
می گویی: چقدردلم برایت تنگ شده بود ، می دانستم که چیزی هست!
توچه زیبایی ودرخشان! تپش قلبت را می شنوی تند می شود. برای دیگری
می تپد...
می پرسد: کجا بودی؟ می گویی: سالها بود که ازلحظه تولد ، راه مرگ
را می پیمودم و درپوچی بودم وگمراهی. می گوید: ازدلت بگو!
می گویی: دل؟
نفسی بلند می کشی . بالای سرت داغ می شود. گزگزمی کند. چیزی ازجهان نمی بینی. صدایی نمی شنوی. دریچه قلبت گشوده می شود به سوی روشنایی.
نیرویی عظیم در میان قلبت به چرخش درمی آید. نفسی بلند می کشی. جاری می شوی. همچون رود...................
دلت رامی بینی همچون روستایی سرسبزوخرم .
ازخودت بیرون می روی.
دختری را می بینی ، می آید با یک سبد گل ومیوه.
باجرقه ای وارد چشمانش می شوی. اوبهاراست. خود توست . همه به طرفت می آیند. زن ومرد،پیروجوان،ازگلها ومیوه های درون سبدت هدیه می گیرند.
می گوید: برسینه ات ، درمیان قلبت لغزیده ام ...
شوق دیدار، تورا با نور طلایی اش متحد می کند و یکی می شوی .
اتحادی رخ داده .. بدون قائده ، پیوندی شیرین . مبارک باد!
و آنگاه ، سحرگاهان بیدارمی شوی . به طرف نورمی روی .
پنجره را می گشایی . خورشید را می بینی . شکوفه های سیب و گلهای سرخ،
زمزمه جویباران و نغمه مرغان . همه چیزرا زیبا می بینی!
به طرف کتاب روی میزمی روی . به آسمان نگاه می کنی .
می خوانی که می گوید:
♥ درجسد آدمی پاره گوشتی است که اگر سالم باشد تمام اندام انسان سالم و تندرست خواهد بود واگرهمان پاره گوشت روبه تباهی گذارد ، تمام بدن را به
بیماری و تباهی سوق می دهد . آن پاره گوشت " قلب و دل" آدمی است.
حضرت محمد (ص) ♥
نفوذ کلامش شمع درونت را روشن می کند. شعله ورمی شوی. همه جا را روشن می کنی. کتاب را می بندی.
بسان گل می شوی. تن برایت بی اهمیت جلوه می کند. دربیکرانی دیگراندوهی
حس نمی کنی. خنده تو را می بلعد.
عاشق شده ای!...
قلم رابرمی داری. می نویسی: چه آسان بود، عشق بدون قاعده !...
بر روی لطافت کاغذ سفید رنج را می گریانی. قلم می داند، نوشتن، همان گفتن نیست. باز می نویسی ..
از آن حس مشترک، از لحظه یکی شدن .. در دیگری خود را یافتن...
دعوت می کنی ، می نویسی: عاشقان جهان ، زادگان بهار، شما را به عشق بدون قاعده دعوت می کنند.
بی قراران می پرسند: چگونه؟
می نویسی:
بایک بیداری معنوی! باصفای دل خواستن وبدون شرط دوست داشتن را...



♫ به سراغ دلت خواهم آمد، سحرگاهان که تو در خوابی
به تو نیزعشق بدون قاعده را خواهم آموخت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
باید از زمان خود بهترین استفاده را ببریم .

باید برای رویاهایمان بجنگیم

و تلاشهای خود را براین هدف معطوف کنیم

پائولو کوئلیو
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
فریاد بزنید ،

با صدای بلند هق هق کنید ،

هر چقدر که مایلید سر و صدا کنید ،

چون کودکان اینگونه می گریند

و آنان سریعترین راه آرامش بخشیدن به قلبشان را می شناسند .

پائولو کوئلیو
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
قلبی که به جستجوی رویاهایش برود

هرگز رنج نخواهد کشید

زیرا هر لحظه از این جستجو

یک قدم نزدیک شدن به خدا و ابدیت است.

پائولو کوئلیو
 

یاووش

عضو جدید
....دیوانه ها همیشه به برخورد اول اعتقاد دارند.

" از ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کمی دیوانگی،

برای برداشتن گامی دیگر، همیشه لازم است.


پائولو کوئیلو




 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وقتی كسی وارد زندگيتان می شود
خدا او را به دليلی می فرستد ؛
يا برای درس گرفتن از او ، يا برای هميشه ماندن با او ...


پائولو کوئلیو




 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



برای خوشبخت شدن با یک مرد کافی ست او را
باور کنی ،
حتی اگر دوستش هم نداشته باشی ..
و برای خوشبخت شدن با یک زن کافی ست
او را
دوست داشته باشی ، حتی اگر باورش نداشته باشی ..

.
.


پائولو کوئلیو
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



- ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ ،
ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﻲ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ .
ﺧﺮﻳﺪﻡ ، ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ، ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ .
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ، ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ، ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻢ !
ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻫﻢ ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ، ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ،

ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ ! "ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ"
ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ . ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ
ﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞﺷﻮﺩ.
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ !

ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧداختم ...



{ پائولو کوئلیو }
 

R a h a a M

عضو جدید
کاربر ممتاز

سعی‌ کن آنقدر کامل باشی‌

که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران،
گرفتن خودت از آنها باشد.


"پائولو کوئلیو"



 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چیزهای ساده
خارق العاده ترین چیزها هستند
و
تنها خردمندان
می توانند آنها را ببینند.


پائولو كوئیلو

 

$marziyeh67$

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا عشق است ..
عشقی که هنگام نفوذ به درون ما..
نرم می کند..
ناب می کند...
تازه می کند...
بازسازی می کند...
و درون آدمی را باز می سازد..

" پائولو کوئیلو "

 

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وجدان صادق...

وجدان صادق...


دو تا بچه داشتن با هم بازی می‌کردن…بچه‌ی اول چند تا تیله داشت و بچه‌ی دوم چند تایی شیرینی.بچه‌ی اول به دومی گفت: “من همه‌ی تیله‌هامو بهت می‌دم؛ تو همه شیرینی‌هاتو به من بده.”بچه‌ی دوم قبول کرد.بچه‌ی اول بزرگترین و قشنگ‌ترین تیله رو یواشکی واسه خودش کنار گذاشت و بقیه رو به بچه‌ی دوم داد.اما بچه‌ی دوم همون‌جوری که قول داده بود تمام شیرینی‌هاشو به دوستش داد.همون شب بچه‌ی دوم با http://www.labkhandezendegi.com/archives/category/dastanآرامش تمام خوابید و خوابش برد.
ولی بچه‌ی اول نمی‌تونست بخوابه چون به این فکر می‌کرد که همونطوری که خودش بهترین تیله‌شو یواشکی پنهان کرده شاید دوستش هم مثل اون یه خورده از شیرینی‌هاشو قایم کرده و همه شیرینی‌ها رو بهش نداده!
عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست.
آرامش مال کسی است که صادق است…
لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می‌کند،
آرامش دنیا مال کسی است که با وجدان صادق زندگی می‌کند…
نویسنده:پائولو کوئلیو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تنها کاری که باید انجام دهیم این است که درک کنیم همه‌مان بنا به دلیلی به این جهان آمده‌ایم که باید نسبت به آن خود را متعهد کنیم. آن‌گاه است که می‌توانیم بر رنج‌های بزرگ و کوچک خود بخندیم و بدون ترس پیش برویم و آگاه باشیم که در هر گام ما مقصودی و منظوری نهفته است.
– پائولو کوئیلو
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]یک روز به خودت می‌آیی

که دیگر زمانی برای

کارهایی که همیشه می‌خواستی

انجام بدهی نداری.

همین حالا انجامش بده..

پائولو کوئیلو
[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
كشتی در ساحل بسیار امن تر است، اما برای این ساخته نشده است. پائولو كوئیلو
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لازم نیست آدم از كوهی بالا رود تا بفهمد بلند است. پائولو كوئیلو
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همیشه به قلبت بگو كه ترس از رنج از خود رنج بدتر است. تاریكترین لحظه ی شب لحظه ی پیش از برآمدن آفتاب است. پائولو كوئیلو
 
بالا