| ویژه نامه | کشف پیکر مطهر ۱۷۵ شهید غواص عملیات کربلای ۴ [شرحی جانسوز از یک روایت ]

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

سرکلاس بودیم استاد ازدانشجویان پرسید:این روزها شهدای زیادی رو پیدامیکنن ومیارن ایران…
به نظرتون کارخوبیه؟؟
کیا موافقن؟؟؟کیامخالف؟؟؟؟
اکثردانشجویان مخالف بودن!!!
بعضی ها میگفتن:کارناپسندیه….نباید بیارن ...
بعضی ها میگفتن:ولمون نمیکنن …گیردادن به چهارتا استخوووون..ملت دیوونن!!”
بعضی ها میگفتن:آدم یادبدبختیاش میفته!!!
تااینکه استاد درس روشروع کرد ولی خبری ازبرگه های امتحان جلسه ی قبل نبود…همه ی ما سراغ برگه هایمان رو گرفتیم …..ولی استاد جواب نمیداد…
یکی ازدانشجویان باعصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟شما مسئول برگه های مابودی؟؟؟
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شماهستم…
استاد گفت:من برگه هاتون رو گم کردم؟؟؟ونمیدونم کجاگذاشتم؟؟؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن؟ ؟؟
استادگفت:چرا برگه هاتون رو میخواین؟
گفتیم:چون واسشون زحمت کشیدیم…درس خوندیم…هزینه دادیم…زمان صرف کردیم…
هرچی که دانشجویان میگفتن …استاد روی تخته مینوشت…
استادگفت:برگه های شمارو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی ازدانشجویان رفت و بعدازچنددقیقه بابرگه های ما برگشت …
استاد برگه ها رو گرفت وتیکه تیکه کرد…صدای دانشجویان بلندشد…
استادگفت:الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین!!!!چون تیکه تیکه شدن!!!!
دانشجویان گفتن:استاد برگه هارو میچسبونیم…
برگه ها رو به دانشجویان داد…وگفت:شما ازیک برگه آچارنتونستید بگذرید
…وچقدرتلاش کردید تا پیداشدن…
پس چطورتوقع دارید مادری که بچه اش رو بادستای خودش بزرگ کرد …وفرستاد جنگ…
الان منتظره همین چهارتااستخونش نباشه…
بچه اش ومیخواد حتی اگه خاکسترشده باشه…
چنددقیقه همه جا سکوت حاکم شد!!!!!!
وهمه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن…!!!!
تنها کسی که موافق بود ….
دختـــــــرشهیـــــــدی بودکه سالها منتظر باباشه!!!!
عجب روزهاییست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

رهبرم! خط شکنان خمینی به یاریت آمده اند…
غواصان نگران شدند و آمدند…
بسیار جای دلسوزی دارد اما بیش از اینکه دل ما بر مظلومیت آنان بسوزد دل آنها نگران ماست.
شهدا رفت و آمدشان هم ،بی حساب و کتاب نیست؛
هم رفتنشان پیام دارد و هم آمدنشان.
شهدا هیچ گاه حزبی و جناحی نبودند اما تک تک وصیت نامه هایشان را که ورق بزنیم خواهیم دید که بر پیروی محض از دستورات ولی فقیه تاکید داشته اند
و امروز آمده اند تا دوباره پشتیبان ولایت فقیه باشند.
آمده اند تا سندی باشند بر سخنان ولی فقیه زمان.
آمده اند تا به ما بگویند: اگر امروز حضرت سید علی می فرماید اجازه بازرسی از مراکز نظامی و دانشمندان ایرانی را نمی دهم ؛ نگران تکرار سرنوشتی است که جاسوسی های آمریکا بر سر غواصان شهید آورد.
آمده اند تا به ما بگویند: آهای مردمی که وقتی شنیدید حدود سی سال پیش 175 غواص با دستان بسته توسط بعثی ها زنده در خاک شده اند دلتان آتش گرفت و بر مظلومیت آنها اشک ریختید، مراقب باشید بلایی که بعثی ها با اطلاعات جاسوسی آمریکا بر سر غواصان آوردند دوباره تکرار نشود!
آمده اند تا به ما بگویند: اگر دیروز آمریکا با هواپیماهای جاسوسی اش عملیات کربلای 4 را لو داد و غواصان را دست بسته در چنگال بعثی ها انداخت ، امروز نگذارید بازرسی ها و نظارت های جاسوسان آمریکا، جان فرزندان برجسته این سرزمین را به خطر اندازد و آنان را در تیررس حملات تروریستی اسرائیل قرار دهد.
آمده اند تا به ما بگویند: گمان نکنید با بازرسی های مشروط و مدیریت شده می توانید جلوی جاسوسی دشمن را بگیرید. هوشیار باشید و بدانید دشمن، خیلی خوب بلد است مدیریت شده هم جاسوسی کند. به خون غلطیدن شهدای هسته ای گواه این مدعاست.
175 غواصی که مظلومانه با دستان بسته زنده در خاک شدند؛ امروز آمده اند تا جلوی بسته شدن دستان نخبگان هسته ای و دفاعی کشور را بگیرند. آنان مستقیم پای حرف های شهدای هسته ای نشسته اند و از خون دل خوردن هایشان خبر دارند.
آمده اند تا به ما بگویند:
آمریکا دیروز ما را تحریم کرد و امروز شما را.
دیروز از عملیات های ما جاسوسی می کرد و امروز از پیشرفت های هسته ای و دفاعی شما جاسوسی می کند.
دیروز صدام را تجهیز کرد و به جان ما انداخت و امروز داعش و تفاله های بعثی را پرورش داده و برای امنیت شما خط و نشان می کشد و جاسوسانش را در قالب بازرسان آژانس به ایران می فرستد.
175 غواص با دستان بسته ، زنده زیر خاک رفتند اما زیر بار حرف زور نرفتند.
رهبرم، شهدا به یاریت آمدند….
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز





 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=1]تفحصی تکان‌دهنده‌تر از کربلای 4
[/h]
۱۷۵ شهید غواص و خط‌شکن روزی روزگاری در جنگ تحمیلی به آب‌زدند تا آزادگی را تجربه کنند و امروز با دست‌های بسته آمدند تا تاج آزادگی را بر سر ما نهند و از هر بندی و اسارت و تحمیلی رها کنند.


با لب‌های تشنه و خاک گرفته آمده‌اند تا ما را از سرچشمه معرفت سیراب کنند و احدی جرئت به تعرض نکند.
روایت صحنه تفحص این دلاوران چنان دل را به درد می‌آورد که حتی یکی از رزمندگان کربلای 4 اذعان می‌کند: تصور صحنه این شهدا و تفحص آن به‌نوبه خود ازنظر من به‌عنوان یک رزمنده که جبهه‌ها را به‌خوبی درک کرده‌ام، بسیار سخت‌تر از صحنه‌هایی است که ما دیدیم و تحمل کردیم.
خبر تکان‌دهنده‌ای بود
غلامرضا آسمانی همزمان با وقایع اخیر و تفحص شهدای غواص خط‌شکن خاطره‌ای از کربلای 4 را به این سبک بیان می‌کند. وی می‌گوید: هرچند یگان منطقه ما غواص نداشت اما خبر تفحص شهدای غواص خط‌شکن با دست‌های بسته که گویا عده‌ای از آن‌ها حتی زنده‌به‌گور شده بودند، واقعاً تکان‌دهنده بود و خاطرات کربلای 4 صحنه‌های پس از عملیات و شهدای به خاک افتاده را جلوی چشمانم تداعی کرد و مرا به یاد لحظه‌های شهادت دوستان شهیدم در آن عملیات انداخت. تصور آن صحنه خیلی دل‌خراش است و حتی در تمام 8 سال دفاع مقدس این قضیه خیلی تکان‌دهنده بود. برای کسی مثل من که جنگ و جبهه را درک کرده و دیده بود، این موضوع همچنان سخت است، چه برسد به نسل‌های پس از 8 سال دفاع مقدس.

شبی که صحنه کربلا مجسم شد
غلامرضا آسمانی در ادامه به حضور خودش در کربلای 4 اشاره و خاطره آن شب را این‌گونه روایت می‌کند:

آن منطقه هموار و مسطح است. برای همین خاک‌ریزهای متعددی زده بودند و قسمتی را هم با آب بسته بودند. جلو رفتیم، واگن‌های قطاری که عراقی‌ها در خاک کرده بودند و به‌وسیله خاک آن را پوشانده بودند و با آجر، اطراف آن را دیوارچینی کرده بودند، رسیدیم. از هر واگن چند پله می‌خورد و وارد واگن می‌شد. همراه فرمانده وارد شدیم و فرمانده آنجا مستقر شد. شب عراق دوباره حمله کرد و چون منطقه مال خودشان بود به‌شدت آتش در آنجا می‌ریخت. گلوله‌باران و آتش شدید بود، به حدی که نمی‌توانستیم از قطار خارج شویم و خروج از واگن بی‌شک برابر با کشته شدن بود. تا صبح آنجا بودیم. با گرگ‌ومیش شدن هوا از سرعت آتشبار کاسته شده بود و توانستیم از پناهگاه خارج شویم و جلو برویم. به فرمانده پیشنهاد برگشت به عقب دادیم و او هم قبول کرد. در این شرایط که ظاهر امر نشان می‌دهد عملیات لو رفته است، عقب‌نشینی کنیم. وقتی از واگن خارج شدیم، دیدیم که تیربار دیشب به حدی زیاد بوده که باعث شده بود آجرهای روی سقف واگن‌ها، تماماً خورد و پراکنده شوند.


به حدی که به‌جرئت می‌توانم بگویم روی سقف واگن، 4 میلی‌متری بیشتر خاک، نمانده بود. طوری که اگر بگویم این گلوله‌باران تا حدود یک ساعت دیگر ادامه پیدا می‌کرد، حتماً سقف واگن‌ها سوراخ می‌شد و آتش به داخل قطار می‌آمد. واقعاً صحنه عجیبی بود. از لحظه‌ای که تاریکی آسمان به زمین سایه انداخت تا تلالو سپیده‌دم، همچون باران آتش تیر بر سر ما می‌ریخت. لطف خدا بود که این نبرد تا صبح بیشتر دوام نیاورده بود. فرمانده پیشنهاد داد قبل از برگشت یکسری به خط بزنیم، همین‌طور که داشتیم به سمت جلو می‌رفتیم که یک صحنه واقعاً عجیبی دیدم. به حدی از رزمندگان شهید شده بودند که راه نبود بین بدن‌ها پا بگذاریم و عبور کنیم.
دو شب قبل یعنی شب آغاز عملیات یک گردان به این منطقه آمده بود و به خاطر لو رفتن کربلای 4 توسط ماهواره‌های آمریکایی پس از جریان «مک فارلین»، بعثی‌ها توانسته بودند رزمندگان ما را قتل‌عام کنند. کاری هم از ما ساخته نبود و حتی نمی‌شد آنجا ایستاد چون گلوله می‌آمد و در همین لحظه پیام آمد هرکجا هستید عقب‌نشینی کنید و ما هم برگشتیم عقب. وقتی داشتیم برمی‌گشتیم آتش‌بار کم شده بود و آمبولانس‌ها وارد منطقه شده بودند. جنازه‌ها را جمع می‌کردند و اگر مجروح و زخمی بود مداوا می‌کردند.

به‌واقع می‌شود گفت که صحنه‌های کربلا را که بارنگ روغن بر بوم ایجاد می‌کنند، در این صحنه‌ها با خون بر خاک مجسم کردند و به‌عین می‌شد آن صحنه را احساس کرد. صحنه‌های ناگفتنی بود که کسی حتی در خواب هم تحمل دیدنش را نداشت.

وقتی یک نفر از ما جدا شد
با دونفری که همراهم بودند، داشتیم از کنار خاک‌ریز برمی‌گشتیم که گلوله‌ای در نزدیکی ما منفجر شد به حدی نزدیک بود که با صدای انفجار، هر سه ما به زمین افتادیم. وقتی بلند شدم اثر از جراحات و صدمات در خودم ندیدم فقط به خاطر انفجار گیج بودم و چشمانم نمی دید. یکی، دو دقیقه‌ای طول کشید تا به خودم مسلط شدم .همراه من و فرمانده، یک پسر بسیجی بود به نام حامد. وقتی نگاه کردم دیدم حامد خونی افتاده است. حامد ترکش‌خورده بود و شهید شده بود. (حامد براثر اصابت ترکش، شهید شده بود).

فرمانده هم مانند من دچار موج انفجار شده بود. بلند شدیم و دیدیم کنار سنگر چند تا رزمنده دیگر نشسته‌اند . یکی از آن‌ها ناله می‌کرد و دستش را روی صورتش گرفته بود، دست و صورتش پرخون شده بودند. ترکش به چشمش اصابت کرده بود و چشم را از حدقه خارج کرده بود. چفیه‌اش را از دور گردنش باز کردم و سرش را بستم. در همین حین یک آمبولانس هم آمد. آمبولانس را نگه داشتیم و این بسیجی را به همراه رفیقمان که شهید شده بود گذاشتیم داخل آمبولانس. شاید حدود ده تا پانزده جنازه شهدا روی‌هم در داخل آمبولانس بود. سه نفر بودیم و شدیم دو نفر و به راهمان ادامه دادیم تا رسیدیم به مقر اصلی خودمان و از بچه‌ها پرسیدیم عملیات شب گذشته چطور بود که خوشبختانه باوجود لو رفتن عملیات توانسته بودند خط دشمن را بشکنند.
به‌واقع می‌شود گفت که صحنه‌های کربلا را که بارنگ روغن بر بوم ایجاد می‌کنند، در این صحنه‌ها با خون بر خاک مجسم کردند و به‌عین می‌شد آن صحنه را احساس کرد. صحنه‌های ناگفتنی بود که کسی حتی در خواب هم تحمل دیدنش را نداشت. آن روز پیکر رزمندگان در خون غلتیده بر خاک افتاده بود؛ اما تصور صحنه این شهدا و تفحص آن به‌نوبه خود ازنظر من به‌عنوان یک رزمنده که جبهه‌ها را به‌خوبی درک کرده‌ام، بسیار سخت‌تر از صحنه‌هایی است که ما دیدیم و تحمل کردیم.

آنچه بر کربلای 4 گذشت
وی در انتها با رجوع به منابع عملیات کربلای چهار بیان می‌کند:

کربلای 4 نام عملیات نظامی نیروهای ایرانی در جنگ ایران و عراق است. این عملیات با رمز «محمد رسول‌الله» (ص) در محور ابوالخصیب به‌صورت گسترده در دی ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه انجام شد. در این عملیات ابتدا حدود ۱۵ هزار نفر از نیروهای ایرانی به رهبری گروهی از تکاوران و غواصان نیمه جنوبی دجله و نیمه شمالی اروندرود را پشت سر گذاشتند و با گذر از جزیره‌های ام‌الرصاص، ام‌البابی، قطعه ۲ و سهیل به خاک عراق واردشده و خط دفاعی حدفاصل سپاه سوم عراق در شرق بصره و سپاه هفتم در منطقه نزدیک شبه‌جزیره فاو را شکستند. بعدازآن حمله حدود ۶۰ هزار نیروی سپاه و بسیجی ایران به سمت مواضع عراق در ساحل شرقی شط العرب ادامه یافت. هنگامی‌که این نیروها حرکت به‌سوی بصره را آغاز کردند، ارتش ایران نتوانست آتش پشتیبان کافی را برای آن‌ها فراهم کند. آن‌طور که تاریخ‌نویسان جنگ ایران و عراق نوشته‌اند، وقتی این نیروها به استحکامات دفاعی عراقی‌ها شامل میدان‌های مین و سیم‌های خاردار هجوم آوردند، منطقه تبدیل به یک میدان کشتار شد. تا ۳۶ ساعت پس از آغاز عملیات حجم وسیع خساراتی که به ایرانی‌ها واردشده بود از حمله اشتباه آن‌ها به مواضع قوی و منظم دشمن حکایت داشت. نیروهای عراقی برای از بین بردن نیروهای ایرانی فقط از سلاح‌های مستقیم و توپخانه بهره نبردند بلکه هواپیماها و بالگردهای مسلح را هم علیه نیروهای بی‌سرپناه و آشکار در منطقه به کار گرفتند. بخش زیادی از نیروهای آبی‌خاکی ایران غرق شدند و ۱۲ هزار کشته و زخمی برای ایران برجا ماند. این عملیات با لو رفتن طرح عملیات پیش از آغاز آن توسط هواپیماهای آواکس، مسدود کردن حفر کانال در معبر اصلی محور و پر کردن آن با مازوت برای زمین‌گیر کردن نیروهای ایرانی به شکست نیروهای ایرانی منجر شد؛ شکستی که هنوز هم رزمنده‌های جنگ با تلخی از آن یاد می‌کنند.
صحنه‌های کربلا را که بارنگ روغن بر بوم ایجاد می‌کنند، در این صحنه‌ها با خون بر خاک مجسم کردند و به‌عین می‌شد آن صحنه را احساس کرد

رقمی به این نزدیکی
گفتنی است که از زمان پایان جنگ ایران و عراق تابه‌حال، تعداد زیادی پیکر مفقودالاثرهای ایرانی پیداشده و به ایران بازگردانده شده است؛ اما آن‌طور که چند وقت پیش «ابراهیم رنگین»، مسئول ستاد معراج شهدای مرکز گفته بود: «بیش از ۱۱ هزار و ۶۰۰ خانواده مفقودالاثر در ایران وجود دارد که پیکر فرزندانشان را از جنگ تحویل نگرفته‌اند، اگر از این تعداد ۶۰۰۰ خانوار را کم کنیم که فرزندشان در همان سال‌های جنگ به‌عنوان شهدای مجهول در مزارهای مختلف به خاک سپرده شدند درنهایت رقمی در همین حدود نیز باقی می‌ماند که یا در خاک عراق یا در گورستان اردوگاه‌های اسیران ایرانی دفن شده‌اند که باید آن‌ها را تفحص کنیم و در صورت شناسایی به آغوش خانواده‌هایشان برگردانیم.»
 

rahino

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )

مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )

میدانم میان هیاهوی سرزمین غریب چه غربتی داردعاشق شدن
آنجا که هیچ کس از عشق بویی نبرده
اما خاک را که میشود عاشق کرد
لب تشنه عشق آب را میفهمد
و تلذی ماهی ها میان خاک چه دیدنیست
آنگاه که به رباب ارباب چنگ میزند عطش علی اصغر
میان دستهای بسته عشقشان را پنهان کردند
کلا غواص ها خوب بلدند پنهان کاری کنند
حالا آمده اند با عشقشان آمده اند
دستان بسته اشان را در سرزمینشان گشودند
تا مبادا سید علی احساس تنهایی کند
آمده اند حزب الله
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

شهدا خوش آمدید
عطر نفس های ملکوتی شما نه تنها تهران، بلکه سراسر ایران را معطر نمود و به احترام مظلومیتی که داشته اید و شرافتی که به مسلمانان جهان داده اید باران سیل آسای اشک از دیدگان جاری شد.
روزی که می رفتید پدران و مادرانتان شما را از زیر قرآن عبور داده اند، پشت سرتان آب پاشیده اند و بر سر سجاده های عشق دعایتان کرده اند…
اما آیا امروز پدران و مادرانتان زنده هستند تا پس از دهه ها انتظار، بازگشتنتان را نظاره گر باشند؟
خوش به حال پدران و مادرانی که با بازگشت شهدایشان آرزو به گور نمی شوند…
و خدا رحمت کند آن پدران و مادرانی که با حسرت بازگشت و دیدار فرزندانشان سر به تیره تراب گذاشته اند…
آفرین باد بر مردم قدرشناسی که چه در تهران و چه در پای رسانه ملی جانانه و با پای دل و جان به استقبالتان آمده بودند و شما را تا معراج شهدا بدرقه کردند.
شما مایه عزت مسلمین جهان هستید و هیچ تحریمی نتوانست مانع از رسیدن نور پرفروغتان به جهان اسلام شود چرا که “من کان لله کان الله له”
شما مایه عزت و آبروی ما هستید شماهایی که اگر چه دشمن تحریم و تهدیدتان نمود اما با بذل جان خویش بر نقشه های پلیدشان پا زدید و خود را تسلیم خواسته های نامشروعشان نکردید.
شما امام مهربانی های امت اسلامیمان، مهدی موعود منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب بر حقش امام خمینی رحمت الله علیه را تنها نگذاشتید و مطمئن باشید ما به پیروی از راهی که شما نشانمان داده اید هیچگاه رهبر عزیزتر از جانمان حضرت سید علی حسینی خامنه ای مدظله العالی را تنها نخواهیم گذاشت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

زل زده ام به آسمان.. آسمانی که نظاره گر زمین سرد ِ آنشب بود.. زمین لال است و آسمان مبهوت..دلم گرفته است..

چرا نمی بارد این آسمان؟ ببار آسمان! ببار تا این همه اشک عریان نشود..تا این همه درد… این همه درد..اشک امانم نمی دهد..هجوم ِ این همه تصویر ِ دردناک بر ذهنم امانم را بریده است..دستهایش..چشمهایش…
دستهایی که به قنوت به سوی آسمان بلند می شد و لبهایی که آرام “ربنا قنا من عذاب النار” می خواند …آن دستها را بستند.. بند زدند بر وجود ِ پاکی که جز ِ عشق، هیچ چیز نمی توانست آن را اینگونه در آرامش به مسلخ بکشاند..
چشمهایش را بستند..با تلی از خاک…گمان کردند نمی بیند ..چشمهایی که آسمانی اند..ای غافلان!
زانو زدند…نه در برابر ِ وجود ِ سنگدل ِعفلقی‌ها…بلکه در برابر ِ خدایی که نظاره گر بود و منتظر..در برابر ِ عظمت وجودی که آنها را عاشقانه به خود می خواند و چه هدفی، والاتر از عشق…

زمین …ای زمین سرد ..,١٧۵ مرد ِ آسمانی را چگونه سالها در خود جای دادی و ساکت ماندی…مگر می توان آسمان را با خاک پیوند زد و نلرزید… مگر عشق را می توان در تلی از خاک دفن کردن..مگر می توان؟

حال امانت ِ خود را اینگونه پس می دهی و رها می شوی از دردی که سالها در خود داشتی..
چیزی قلبم را فشار می دهد…یاد مادری می افتم که هر روز، عکس ِ پسر ِ رزمنده اش را بر سینه می فشرد و زیر لب می گفت: عزیزکم..می دانم که میایی.. تو قول داده ای …مادری که “انتظار” را زندگی کرد و رفت..
مادر ! کجایی یوسفت آمده است..عروسی ِ خوبان است..
در آغوش ِ مادر نیست آن جسم ِ بی جانِ عاشقش…اما بر روی دستان ِ کسانی است که عشق را می فهمند..نور را می فهمند..
مادر نگاه کن! دستهای جوانت را بستند و او بال گشود….. چشمهایش را با خاک پوشاندند و او آسمان شد…او را در تاریکی ِ شب دفن کردند و او نور شد…او عشق شد.. چه خیال ِ خامی داشتند این سنگدلان ِ کور که گمان می کردند دستهایشان را بسته اند تا فراموش شوند!
مادر شهر پر از بوی ِ خوش یوسف است….آب بزن راه را…نگارت می رسد..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

نصف تاریخ عاشقى ، “آب” است
قصه هایى عمیق و پُر احساس
قصه هایى پُر از فداکارى
قصه هایى عجییب ، اما خاص
قصه ى آبِ چشمه زمزم
زیر پاکوبه هاى اسماعیل
قصه نیل و حضرت موسى
قصه ى آن گذشتنِ حساس
قصه ى حفظِ حضرت یونس
توى بطن نهنگ ، در دریا
یا که نفرین نوحِ پیغمبر
بر سر مردم نمک نشناس
قصه ظهر روز عاشورا
بستنِ آب روى وارث آن
کربلا بود و یک حرم ، تشنه
کربلا بود و حضرت عباس
بین افسانه هاى آب و جنون
قصه ى تازه اى اضافه شده
قصه ى بیست و هفت ساله اى از
صد و هفتاد و پنج تا غواص
:gol::gol::gol:


با کنایه مصرعی می گویم و رد می شوم

دست حیدر،دست زینب، دست این غواص ها…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )

مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )

و این است رسالت آزادی با دستانی بسته...






و این است رسالت آزادی با دستانی بسته...


رسالت دستانی به وسعت دریا....
باید غرق شد در همهمه ی این عشق...
چه موجی میزند این عشق ،در تلاطم دستانی به وسعت دریا...
و چه تلخ است...
قصه ی ستایش دستانِ آبی در پهنای عمیق این خاک...
چه نجوای زیبایی ست این عشق...
ما شرمنده ایم ای شهدا...
برای درک نکردن این عشق...
برای درست حفظ نکردن این آزادی...
برای غرق شدن در این دنیای فانی به جای غرق شدن در اعماق عشق دریایی شما...
برای فراموشی این همه همت،رشادت،ایستادگی...
ما شرمنده ایم...
ما به اندازه ی تمامی ذرات خاک....
به اندازه ی وسعت تمامی قطرات دریا...
به اندازه ی ذره ذره نفس های حبس شده در قعر خاک...
به شما بده کاریم...
ما شرمنده ایم ای شهدا ..
.
.
و همچنان آزادی بوی خون می دهد.....



__________________________________________________________


در قالب شعر کوتاه...
و این است رسالت آزادی با دستانی بسته...
چه موجی میزند این عشق ...
در تلاطم دستانی به وسعت دریا...
و چه تلخ است...
تاوان آزادی در حبس نفس های من و تو...
فرو رفتن در گودال اسارت!
دفن شدن و هرگز برنخواستن...
ما برای تکثیر آزادی،نفس هایمان را به تاراج گذاشتیم!

چه بهایِ سنگینی!
آری..
این است است رسالت ما...
آزادی با دستانی بسته!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید ( حسن سر طلا)...

شهید ( حسن سر طلا)...

شهید حسن فتاحی معروف به حسن امریکایی یا حسن سر طلا...
بیسیم چی گردان غواص لشکر امام حسین ....
معروف به حسن سر طلا...
منطقه نهر خین عملیات کربلای چهار به شهادت رسید ...
پیکر مطهرش هنوز هم برنگشته ....
این اخرین عکس حسن هست ...
بیسیم چی ها بی سیم و زر بودند....
بیسیم چی ها بی سیم سیمشان وصل بود ...

بیسیم چی .
..


پ. ن. شایدم برگشته.............

به روایت.....
shohada-sharmandeh.blogfa.com


Untitled-3.jpg
 

فاطمه یاس

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

همه گفتن گلتُ رو آب برده
ديگه تنها شدي برا هميشه
کسي که دلشو زده به دريا
به اين راحتيا پيدا نمي‌شه

بهم گفتن گُلت رو آب برده
کسي از جاي اون خبر نداره
ديگه بايد بشيني تا يه روزي
که دريا تن پرپرش رو پس بياره

حالا مي‌گن تو رو با دست بسته
تو رو زنده زنده خاک کردن
نمي‌دوني که مادر چي کشيدم
منو با اين خبر هلاک کردن

بگو اون لحظه که پراتُ بستن
چرا مادر منو صدا نکردي
تويي که قصد برگشتن نداشتي
تو که پشت سرت رو نگاه نکردي

بگو تا داغ تازم، تازه‌تر شه
بهت لحظه آخر آب دادن؟
آخه مادر براي تو بميره
که اينجوري تو رو عذاب کردن

برا عکسات رو پام لالايي خوندم
شباي بي‌کس و بي‌قراري
کي جرات کرده دستاتُ ببنده؟
بميرم تو مگه مادر نداري؟

بهم برخورده مادر، بغض دارم
قسم خوردم ديگه دريا نميرم
قسم خوردم گلم مثل «خود» تو
منم با دستاي بسته بميرم

پره حرفم، پر دردم عزيزم
ولي آغوش من امن هنوزم
بذار دستاتُ وا کنم عزيزم
تو آغوش تو راحت بسوزم

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

مربوط به مسابقه(نوشته از سایر منابع)

اروند را میشناسی
با جزر و مد
هولناک. با دو مسیر متفاوت. عمقـ وحشتناک. خروشـ همیشگـ.اروند را رودوحشـ خوانده اند. بهتر است بگویم اروند رود وحشـ بود، اما اینک برخلاف ظاهر نا آرام و متلاطمش ، درونـ رام و مغموم دارد و بی تاب است،


اروند! آرام باش،آرام!

ما نیز داغداریم.
چه بسیار وصیت نامه ها زیر همین درختان نوشته شده است.
چه بسیار رازها که پا همین نخلها دفن شده است.
چه بسیار نالـ ها...

غلامرضا طرق از بچه ها با صفا ارتش بود، فرمانده گردان شهادت لشکر 92 زرهـ اهواز. وقتـداشت مـ رفت گفت: من شهید مـ شوم، مفقود مـ شم ، دنبالم نگردید، پیدایم نخواهید کرد ، دیگر جنازه اش پیدا نشد.

با اروند خیلی رفیق شده بود.
نام اروند با نام غواصان عجین گشته است.
شهادت غواص مظلومانه ترین شهادت هاست.
چرا که نـ راه پیش دارد و نـ راه پس
ونه حتـ راه دفاع کردن.

یکی از بازماندگان گردان های غواصـ می گفت:
در شب عملیات والفجر هشت، از فرط ترسـ که جنگ در آب دارد، آن هم شب، در آب خروشان اروند، زیر آتش سنگینـ که از بالا سرت می ریزد، تازه معنا این جمله را یافتم که هر کس می خواد به امام زمانش برسد، باید خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب، هم آب بود و هم آتش...



سلام بر فرزندان امام روح الله که رسم فداکاری را به حق از مولایشان و ساقی دشت کربلا آموختند،
سلام بر شهدای غوص ، آنان که لب تشنه در موج موج آب شهید شدند،
آنان که هنوز نجواهایشان در موج کوبان اروند به ساحل جاری است،
آنان که هنوز صدای خنده هایشان در گوشه نخلستان های اروند به گوش می رسد،
آنان که کفن هایشان دل کوسه های اروند است ،
آنان که سجاده هایشان از جنس آب است ،
ارونــــد ! برخود ببال که داستان زندگی ات با داستان عاشقی شهدای غواص در طول تاریخ جاری است...



« یاد امام و شهدای غواص دفاع مقدس بخیر»


nokareshohada.blogfa.com
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )

مربوط به مسابقه(نوشته از ارسال کننده )

دور سیزدهم: دلنوشته ای برای شهدای غواص

خواستم من هم دل نوشته اي بنويسم. ولي برادران شهيدم آنقدر جايگاه والایی دارند که زبان قاصر از بیان آن است.
شهدای غواص اروندرود را شرمنده کردند.
آنها که رفتند کاری حسینی کردند. آن ها که ماندند باید زینب گونه باشند. با دریا محشور بودند و به دریا پیوستند.
یکصد و هفتاد و پنج بار هم اگر فرات را ببندند، ما دست بسته ی ولایت می مانیم و پشتیبان راهتان.


نوشته از :
hassan2010

 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شناسایی هویت یکی از شهدای غواص/پیکرهای مطهر شهید محمد علی بمانی و شهید سید جلیل میری ورکی شناسایی گردید

شناسایی هویت یکی از شهدای غواص/پیکرهای مطهر شهید محمد علی بمانی و شهید سید جلیل میری ورکی شناسایی گردید

هویت پیکر مطهر دو شهید که به تازگی کشف شده بودند، شناسایی گردید. پیکر مطهر یک شهید از 175 شهید غواص و خط شکن است که در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده‌اند و پیکر طیبه آنها بعد از گذشت 29 سال از شهادتشان احراز هویت شد. مشخصات شهدا به شرح ذیل می باشد:



شهید «سید جلیل میری ورکی» فرزند سید قاسم، یکی از خط شکنان عملیات کربلای 4 بود که در منطقه ام الرصاص به شهادت رسیده است. او متولد ششم فروردین ماه سال 1338 از شهرستان تنکابن در استان مازندران است که در جبهه به عنوان یک تک تیر انداز فعال بود و به عنوان خط شکن کربلای 4 در این عملیات به شهادت رسید و حالا بعد از گذشت 29 سال از شهادتش هویت پیکر مطهر او شناسایی شده است.



همچنین پیکر مطهر «شهید محمد علی‌بمانی» یکی از 270 شهید تازه تفحص شده است که متولد قزوین بوده و از آنجا به جبهه اعزام شده است. شهید محمد علی‌بمانی، سوم شهریور 1329در شهر قزوین به دنیا آمد و تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، کارگر کارخانه بود، ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و هفتم اسفند ماه 1362در جزیره مجنون و در عملیات خیبر به شهادت رسید. .پیکر مطهر این شهید والامقام بعد از گذشت 32 سال توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شد.

پیکر« شهید علی‌بمانی» فردا سه شنبه 16 تیرماه 94 ساعت 10 صبح وارد قزوین می‌شود و در میدان مینودر مورد استقبال خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران، مردم و مسئولان استانی قرار می‌گیرد.



گفتنی است چندی پیش پیکر مطهر 270 شهید دفاع مقدس، که طی عملیات اخیر تفحص کشف شده‌اند از طریق مرز شلمچه وارد کشور شدند. این شهدا با تلاش کمیته جستجوی مفقودین در عملیات تفحص در جنوب عراق فاو، ابوفلوس، شلمچه، مجنون و زبیدات کشف شدند. پیکر 175 شهید از این 270 شهید تازه تفحص شده، جمعی از غواصان شهید عملیات کربلای4 بودند که با دستان بسته در یک گور دسته جمعی منطقه ابوفلوس کشف شدند.



هویت دیگر شهدای عزیز بعد از ماه مبارک رمضان به خانواده های این فرزندان ملت اعلام خواهد شد.


[h=3]شناسایی هویت پیکر یکی از ۱۷۵ شهید غواص و خط شکن ... - فارس[/h]
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شناسایی هویت یکی از شهدای غواص

شناسایی هویت یکی از شهدای غواص

هویت پیکر مطهر یک شهید از عملیات خیبر و پیکر مطهر یکی از 175 شهید غواص و خط شکن که در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده‌اند و پیکر آن‌ها با دستان بسته بعد از گذشت 29 سال از شهادتشان در یک گور دسته جمعی در ابوفلوس تفحص شد، احراز هویت شد.

شهید سید جلیل میری ورکی فرزند سید قاسم یکی از خط شکنان عملیات کربلای 4 بود که در منطقه ام الرصاص به شهادت رسیده است. او متولد ششم فروردین ماه سال 1338 از شهرستان تنکابن در استان مازندران است. او اعزامی لشکر 25 کربلا بود که در جبهه به عنوان یک تک تیر انداز فعال بود و به عنوان خط شکن کربلای 4 در این عملیات به شهادت رسید. حالا بعد از گذشت 29 سال از شهادتش هویت پیکر مطهر او شناسایی شده است.


همچنین پیکر مطهر «شهید محمد علی‌بمانی» یکی از 270 شهید تازه تفحص شده است که متولد قزوین بوده و از آنجا به جبهه اعزام شده است. شهید محمد علی‌بمانی، سوم شهریور 1329در شهر قزوین به دنیا آمد و تا پایان دوره ابتدایی درس خواند، کارگر کارخانه بود، ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. این شهید بزرگوار از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و هفتم اسفند ماه 1362در جزیره مجنون و در عملیات خیبر به شهادت رسید. اما اثری از پیکرش به دست نیامد و از همان سال در شمار شهدای مفقود الجسد جای گرفت.پیکر مطهر این شهید والامقام بعد از گذشت 32 سال توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شد.

پیکر شهید علی‌بمانی فردا سه شنبه 16 تیرماه 94 ساعت 10 صبح وارد قزوین می‌شود و در میدان مینودر مورد استقبال خانواده‌های معظم شهدا و ایثارگران، مردم و مسئولان استانی قرار می‌گیرد.

چندی پیش پیکر مطهر 270 شهید دفاع مقدس، که طی عملیات اخیر تفحص کشف شده‌اند از طریق مرز شلمچه وارد کشور شدند. این شهدا با تلاش کمیته جستجوی مفقودین در عملیات تفحص در جنوب عراق فاو، ابوفلوس، شلمچه، مجنون و زبیدات کشف شدند. پیکر 175 شهید از این 270 شهید تازه تفحص شده، جمعی از غواصان شهید عملیات کربلای4 بودند که با دستان بسته در یک گور دسته جمعی منطقه ابوفلوس کشف شدند. پیکر مطهر این شهدا در 26 خرداد ماه با استقبال بی نظیر مردم تشییع شد. این مراسم تشییع بیش از 5 ساعت به طول انجامید.
 
آخرین ویرایش:

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرامش پس از طوفان در «ماه عسل»

آرامش پس از طوفان در «ماه عسل»

[h=3]گفتگو با یکی از خانواده های شهدای غواص - فیلم - تبیان[/h]
شب گذشته در بیستمین روز از ماه مبارك رمضان، «ماه عسل» در لحظات ناب افطار مهمان خانه های روزه داران شد.علیخانی پس از ورود به صحنه ی «ماه عسل» عنوان كرد: اولین خانواده شهدای غواص شناسایی شدند و ما امروز افتخار میزبانی آنها را داریم.
در ابتدا دو تن از همرزمان شهید سید جلیل وركی شهدای خط شكن غواص مهمان «ماه عسل» بودند و این دو همرزم نحوه ی عملیات كربلای ٤ و همچنین شهادت مظلومانه و اسارت شهدای غواص را روایت كردند.
پس از پخش آیتمی از تشیع پیكر ١٧٥شهید غواص خط شكن مادر، همسر، خواهر، برادر به همراه دو فرزند شهید سید جلیل میری وركی در قاب كهكشانی «ماه عسل» حضور یافتند.

شهید سید جلیل وركی در سال ١٣٦٠ازدواج می كند و زمانی كه فرزند اولش ٢سال داشته و همچنین همسرش دومین فرزندشان را باردار بوده به جبهه می رود و در سال ٦٥ در عملیات كربلای ٤ به درجه رفیع شهادت نائل می شود.



پسر شهید در خصوص شناسایی هویت پدرش پس از ٢٩سال عنوان كرد: تنها ٢سالم بود كه پدرم شهید شد قبل از این معنی پدر را نمی فهمیدم ولی هم اكنون این حس برایم زیباست.

دختر این شهید هم اضافه كرد: لذت پدر داشتن را الان حس می كنم. حاضرم تمام دنیایم را بدهم تا نگاه پدرم را ببینم.



در این بخش آیتمی از لحظه ی دیدار خانواده شهید پس از ٢٩سال با پیكر فرزند شهیدشان پخش شد. اتفاقی كه در شب نوزدهم ماه رمضان یعنی دو روز پیش افتاده بود، در آن مستند مادر شهید بی دریغ می گریست، در طی این سالها هرگز كسی گریه ی این مادر را ندیده بود اما مادر شهید با آغوش گرفتن پیكر مطهر فرزندش پس از سالها انتظار دلش آرام می گیرد و می گرید.

علیخانی در پایان خاطرنشان كرد: خوشحالیم كه شناسایی هویت اولین شهید غواص خط شكن اتفاق افتاد تا ما در این برنامه به شما این خبر را اعلام كنیم.
شهید سید جلیل میری وركی یکی از 175 شهید غواص و خط‌شکن بود که در عملیات کربلای 4 به شهادت رسیده‌اند و پیکر آنها با دستان بسته بعد از گذشت 29 سال از شهادتشان در یک گور دسته‌جمعی در ابوفلوس تفحص شد.
تشیع پیكر این شهید پنج شنبه ساعت ١٠صبح در كرج برگزار می شود.
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای من ی سوال مطرح بود!!
این شهدا رو قبل ازاینک تشییع جنازه شون کنن(تووی تهران)مگ شناسایی نشدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
۳۰ شهید غواص مازندرانی همزمان با سالروز شهادت امام صادق (ع) تشییع می‌شوند.

۳۰ شهید غواص مازندرانی همزمان با سالروز شهادت امام صادق (ع) تشییع می‌شوند.

از میان 175 شهید غواص که توسط گروه تفحص در منطقه عملیاتی کربلای 4 کشف شدند، 43 شهید از لشکر ویژه 25 کربلا شمال کشور بوده و از میان آنها، 30 تن از شهدا مازندرانی و 13 شهید اهل استان گلستان هستند.

8 تن از شهدای مازندرانی و 1 تن از شهدای گلستانی شناسایی شدند و بقیه گمنام هستند.

به گفته سردار سید محمد باقرزاده این شهدا در سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) تشییع و خاکسپاری می‌شوند.


www.nekaonline.ir
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شناسایی بالغ بر ۵۰ شهید غواص و خط شکن

شناسایی بالغ بر ۵۰ شهید غواص و خط شکن

سرهنگ ابراهیم رنگین "مسئول معراج شهدای مرکز" اعلام کرد پس ازانجام اقدامات کارشناسی تا کنون موفق به شناسایی بالغ بر ۵۰ شهید از شهدای خط شکن و غواص از جمع ۱۷۵ شهید گشته ایم . امید است با ادامه ی تلاشها بتوانیم تعداد بیشتری از این شهدای عزیز را شناسایی و تحویل خانواده ای چشم انتظارشان بدهیم.

رنگین در ادامه یاد آور شد: قرار است این شهدای عزیز به همراه شهدای گمنام در ۲۵ شوال برابر با ۲۰ مرداد ماه سال جاری مصادف با شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام) در استانهای مربوطه تشییع و به خاک سپرده شوند.

رئیس معراج شهدای مرکز گفت: با توجه به اینکه هنوز به خانواده های معظم شهدا شناسایی شده اطلاع رسانی صورت نپذیرفته، امکان انتشار اسامی شهدا نمی باشد. لذا به محض اطلاع رسانی به خانواده ها اسامی شهدا شناسایی شده از طریق مبادی ذی ربط در استان ها اعلام خواهد شد.

______________________________________________________





به زخم ناخن آن دست‌های بسته قسم
به ماهیان اسیر به گل نشسته قسم
به کشته ای که نشد سیر دست و پابزند
به واپسین دم خود، با دو دست بسته قسم
به دانه‌های عقیقی که مثل یک تسبیح
شدند با ستم از یکدگر گسسته قسم
درآن سیاهی گودال، تاسپیده صبح
به ناله صدو هفتاد و پنج خسته قسم
به گریه صدو هفتاد و پنج مادر پیر
به آه واشک رفیقان دلشکسته قسم
به فوجی ازپرو خاکستر پرستوها
که از جنوب می‌آیند، دسته دسته قسم
که دست بسته و پا بسته و گرفتاریم
به خیل غواصان زبند رسته قسم

افشین علاء




 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
.
.
.
.
.
.
:gol:
:heart:
:gol:
:gol:
:gol:
:gol:
.
.
.

 

Similar threads

بالا