"خانواده ويبريوناسه شامل باسيلهاي گرم منفي، خميده، متحرك و داراي يك تاژك قطبي هستند و بخاطر اكسيداز مثبت بودن، از خانواده انتروباكترياسه متمايز ميگردند. اين ارگانيزمها در آب دريا و سطحي يافت ميشوند. مهمترين گونه اين خانواده ويبريوكلرا است كه عامل بيماري اسهال وبائي پاندميك و اپيدميك محسوب ميگردد. علامت اصلي بيماري وبا، اسهال و كم آبي شديد، توقف جريان خون كاهش ادرار بوده و مشخصه اصلي اسهال وبائي، مدفوع آب برنجي است ."
براي تشخيص بيماران مشكوك به وبا استفاده از مدفوع تازه بهتر از سواب ركتال مي باشد، اما در طي فاز حاد بيماري ميتوان از سواب نيز استفاده كرد. اين باكتري حساس بوده و بايستي نمونه مدفوع در محيط انتقالي كري بلير (Cary Blair) جمعآوري و به آزمايشگاه منتقل شود. بافر سالين – گليسرول مناسب نيست زيرا گليسرول اثر سمي روي عامل وبا دارد.
براي جداسازي ويبريو از محيطهاي مغذي مانند آبگوشت پپتون قليايي (pH=8.4) استفاده ميشود. پس از تلقيح مدفوع بمدت 5 تا 8 ساعت در حرارت 35 انكوبه شده و سپس در محيط هاي كشت انتخابي و غيرانتخابي كشت مجدد ميشود. ويبريوكلرا در آگار خون گوسفند، شكلات، مك كانكي و نيز در آبگوشت كشت خون، تيوگليكولات و عصاره قلبي – مغزي رشد مينمايد. اين باكتري در EME و SS آگار بخوبي رشد نميكند. براي بدست آوردن ويبريو از نمونه مدفوعي بهتر است از محيطهاي انتخابي مانند TCBS (تيوسولفات سيترات بايل سالت سوكروز) آگار استفاده نمود. رنگ كلني ويبريوكلرا، در اين محيط زرد رنگ است.
(Telluride Taurocholate Gelatin) یا TTG آگار محيط انتخابي ديگري است، اما متأسفانه به شكل تجاري در دسترس نيست . آگار قليايي عصاره گوشت (MEA) و آگار نمك صفراوي، محيط كشت ارزان قيمتي نسبت به محيط TCBS آگار است كه نتايج خوبي نيز دارد. كلنيهاي ويبريو، كروي ، محدب با سطح صاف و در تابش نور مايل كدر بوده و دانهدار هستند. در مك كانكي آگار كلنيهاي بيرنگ توليد ميكنند. نمونه مناسب براي كشت، رشتههاي مخاطي مدفوع است. در اكثر آزمايشگاهها ركتال سواب مستقيماً بر سطح محيطهاي كشت آگاردار تلقيح ميشود. مقدار تلقيح نمونه در اين محيطها حائز اهميت است. معمولاً در محيطهاي كشت انتخابي سه لوپ و در محيطهاي ديگر يك لوپ از مدفوع كافي است. در اسميرهاي تهيه شده از مدفوع، ويبريوكلرا، نماي خاصي ندارد. ميكروسكوپ زمينه تاريك و فاز كنتر است ممكن است ويبريوهاي بسيار متحرك را آشكار سازد.
خصوصيات رشد اين باكتري عبارت است: عدم توليد گاز از گلوكز، تخمير سوكروز، عدم تخمير لاكتوز و آرابينوز، تست ليزين دكربوكيسلاز مثبت، تست اورنيتين دكربوكسيلاز مثبت و تست ديهيدرولاز آرژنين منفي است. تست اكسيداز يك آزمون اساسي براي شناسائي اوليه و سريعتر ويبريوكلرا است، آزمون اكسيداز بايد در آگار خوندار يا محيطي ديگر عاري از قندهاي قابل تخمير انجام گردد و محيط مككانكي آگار (بدليل لاكتوز) و TCBS (بدليل سوكروز) مناسب نبوده و بطور كاذب منفي خواهد شد . چند تست تجاري براي تعيين هويت و تأييد ويبريوها وجود دارد مانند (API 20 E. Biomerieux) ولي اين تستها قابل اعتماد نبوده و بهتر است از واكنشهاي بيوشيميايي و آگلوتيناسيون ارگانيزم توسط آنتيسرمهاي پلي والان استفاده كرد. ويبريوكلرا حاوي ليپوپليساكاريد است كه خاصيت آنتي ژني داشته و 139 گروه آنتي ژني دارد. گروه 01 و 0139 عامل وبا ميباشند. گاهي ويبريوكلرا غير از گروه 01 و 0139 باعث بيماري شبه وبايي ميگردد. ويبريوكلرا اپيدميك دو بيوتيپ دارد به نامهاي كلاسيك (Classical) و التور (El Tor). بيوتيپ التور برخلاف كلاسيك، هموليزين توليد ميكند و تست وژه پروسكوئر مثبت و در برابر پليميكسين B (50 ميكروگرمي) مقاوم است و نسبت به نوع كلاسيك، بيماري خفيفتري ايجاد ميكند.
سوشهاي توليد كننده سم وبا در سر و گروه 01 را مي توان به ساب تايپ هاي اوگاوا (Ogawa)؛ اينابا (Inaba) و هيكوجيما (Hikojima) تقسيمبندي كرد. تمامي ويبريوكلراهاي جدا شده را بايد براي تعيين بيوتايپ و سروتايپ به آزمايشگاه رفرانس ارسال كرد .
ويبريوكلرا را مي توان بر اساس حساسيت به ماده 2 و 4- دي آمينو -6 و 7 دي ايزوپروپيل پتريدين (129/O)، از باسيل هاي گرم منفي اكسيداز مثبت مانند آئروموناسها و پلزيوموناس شيگلوئيدز متمايز كرد. ويبريوكلرا، قادر به رشد در pH بسيار بالا (5/8 تا 5/9) بوده و به سرعت در برابر اسيد كشته مي شود. ويبريوكلرا براي رشدش نيازي به نمك ندارد و قادر به رشد در حضور 6 درصد كلرور سديم نيست، بنابراين رشد در نمك 6 درصد يك مرحله كليدي براي افتراق ويبريو كلرا از ويبريوهاي هالوفيل مانند ويبريو پارا-هموليتيكوس است. از تست String مي توان براي افتراق ويبريو از آئروموناس و پلزيوموناس استفاده نمود. در اين آزمون ارگانيزم در داكسي كولات سديم 5/0 درصد امولسيفيه شده و سلولهاي ويبريو ليز و DNA آنها آزاد مي شود. بدين ترتيب حالت چسبناكي و ريش ريش شدن به كمك لوپ قابل مشاهده خواهد بود. توكسين وبا توسط روش ELISA و واكنش آگلوتينه شدن توكسين با آنتي توكسين قابل شناسايي است اما استفاده از اين روش معمول نبوده و اغلب در تحقيقات اپيدميولوژيكي از آن سود ميجويند.
در كشورهاي اندميك يك كارشناس با تجربه مي تواند به راحتي با حداقل روشهاي آزمايشگاهي از قبيل حركت در زمينه تاريك و يا آزمون استرينگ ارگانيزم را شناسايي كند اما در كشورهايي كه ابتلا به بيماري نادر است با انجام يكسري از آزمايشهاي بيوشيميايي و سرولوژيكي قابل تشخيص هستند.
ويبريو پاراهموليتيكوس از طريق غذاهاي دريايي آلوده انتقال مييابد و از علل عمده اسهال در ژاپن محسوب مي گردد كه بيشتر در اثر خوردن ماهي خام است. اسهال ايجاد شده خودبخود محدود شونده مي باشد. اين باكتري اصولاً بر اساس توانايي رشد در حضور نمك طعام 6 درصد و رنگ سبز كلني در محيط TCBS آگار از ويبريوكلرا متمايز مي گردد.
براي تشخيص بيماران مشكوك به وبا استفاده از مدفوع تازه بهتر از سواب ركتال مي باشد، اما در طي فاز حاد بيماري ميتوان از سواب نيز استفاده كرد. اين باكتري حساس بوده و بايستي نمونه مدفوع در محيط انتقالي كري بلير (Cary Blair) جمعآوري و به آزمايشگاه منتقل شود. بافر سالين – گليسرول مناسب نيست زيرا گليسرول اثر سمي روي عامل وبا دارد.
براي جداسازي ويبريو از محيطهاي مغذي مانند آبگوشت پپتون قليايي (pH=8.4) استفاده ميشود. پس از تلقيح مدفوع بمدت 5 تا 8 ساعت در حرارت 35 انكوبه شده و سپس در محيط هاي كشت انتخابي و غيرانتخابي كشت مجدد ميشود. ويبريوكلرا در آگار خون گوسفند، شكلات، مك كانكي و نيز در آبگوشت كشت خون، تيوگليكولات و عصاره قلبي – مغزي رشد مينمايد. اين باكتري در EME و SS آگار بخوبي رشد نميكند. براي بدست آوردن ويبريو از نمونه مدفوعي بهتر است از محيطهاي انتخابي مانند TCBS (تيوسولفات سيترات بايل سالت سوكروز) آگار استفاده نمود. رنگ كلني ويبريوكلرا، در اين محيط زرد رنگ است.
(Telluride Taurocholate Gelatin) یا TTG آگار محيط انتخابي ديگري است، اما متأسفانه به شكل تجاري در دسترس نيست . آگار قليايي عصاره گوشت (MEA) و آگار نمك صفراوي، محيط كشت ارزان قيمتي نسبت به محيط TCBS آگار است كه نتايج خوبي نيز دارد. كلنيهاي ويبريو، كروي ، محدب با سطح صاف و در تابش نور مايل كدر بوده و دانهدار هستند. در مك كانكي آگار كلنيهاي بيرنگ توليد ميكنند. نمونه مناسب براي كشت، رشتههاي مخاطي مدفوع است. در اكثر آزمايشگاهها ركتال سواب مستقيماً بر سطح محيطهاي كشت آگاردار تلقيح ميشود. مقدار تلقيح نمونه در اين محيطها حائز اهميت است. معمولاً در محيطهاي كشت انتخابي سه لوپ و در محيطهاي ديگر يك لوپ از مدفوع كافي است. در اسميرهاي تهيه شده از مدفوع، ويبريوكلرا، نماي خاصي ندارد. ميكروسكوپ زمينه تاريك و فاز كنتر است ممكن است ويبريوهاي بسيار متحرك را آشكار سازد.
خصوصيات رشد اين باكتري عبارت است: عدم توليد گاز از گلوكز، تخمير سوكروز، عدم تخمير لاكتوز و آرابينوز، تست ليزين دكربوكيسلاز مثبت، تست اورنيتين دكربوكسيلاز مثبت و تست ديهيدرولاز آرژنين منفي است. تست اكسيداز يك آزمون اساسي براي شناسائي اوليه و سريعتر ويبريوكلرا است، آزمون اكسيداز بايد در آگار خوندار يا محيطي ديگر عاري از قندهاي قابل تخمير انجام گردد و محيط مككانكي آگار (بدليل لاكتوز) و TCBS (بدليل سوكروز) مناسب نبوده و بطور كاذب منفي خواهد شد . چند تست تجاري براي تعيين هويت و تأييد ويبريوها وجود دارد مانند (API 20 E. Biomerieux) ولي اين تستها قابل اعتماد نبوده و بهتر است از واكنشهاي بيوشيميايي و آگلوتيناسيون ارگانيزم توسط آنتيسرمهاي پلي والان استفاده كرد. ويبريوكلرا حاوي ليپوپليساكاريد است كه خاصيت آنتي ژني داشته و 139 گروه آنتي ژني دارد. گروه 01 و 0139 عامل وبا ميباشند. گاهي ويبريوكلرا غير از گروه 01 و 0139 باعث بيماري شبه وبايي ميگردد. ويبريوكلرا اپيدميك دو بيوتيپ دارد به نامهاي كلاسيك (Classical) و التور (El Tor). بيوتيپ التور برخلاف كلاسيك، هموليزين توليد ميكند و تست وژه پروسكوئر مثبت و در برابر پليميكسين B (50 ميكروگرمي) مقاوم است و نسبت به نوع كلاسيك، بيماري خفيفتري ايجاد ميكند.
سوشهاي توليد كننده سم وبا در سر و گروه 01 را مي توان به ساب تايپ هاي اوگاوا (Ogawa)؛ اينابا (Inaba) و هيكوجيما (Hikojima) تقسيمبندي كرد. تمامي ويبريوكلراهاي جدا شده را بايد براي تعيين بيوتايپ و سروتايپ به آزمايشگاه رفرانس ارسال كرد .
ويبريوكلرا را مي توان بر اساس حساسيت به ماده 2 و 4- دي آمينو -6 و 7 دي ايزوپروپيل پتريدين (129/O)، از باسيل هاي گرم منفي اكسيداز مثبت مانند آئروموناسها و پلزيوموناس شيگلوئيدز متمايز كرد. ويبريوكلرا، قادر به رشد در pH بسيار بالا (5/8 تا 5/9) بوده و به سرعت در برابر اسيد كشته مي شود. ويبريوكلرا براي رشدش نيازي به نمك ندارد و قادر به رشد در حضور 6 درصد كلرور سديم نيست، بنابراين رشد در نمك 6 درصد يك مرحله كليدي براي افتراق ويبريو كلرا از ويبريوهاي هالوفيل مانند ويبريو پارا-هموليتيكوس است. از تست String مي توان براي افتراق ويبريو از آئروموناس و پلزيوموناس استفاده نمود. در اين آزمون ارگانيزم در داكسي كولات سديم 5/0 درصد امولسيفيه شده و سلولهاي ويبريو ليز و DNA آنها آزاد مي شود. بدين ترتيب حالت چسبناكي و ريش ريش شدن به كمك لوپ قابل مشاهده خواهد بود. توكسين وبا توسط روش ELISA و واكنش آگلوتينه شدن توكسين با آنتي توكسين قابل شناسايي است اما استفاده از اين روش معمول نبوده و اغلب در تحقيقات اپيدميولوژيكي از آن سود ميجويند.
در كشورهاي اندميك يك كارشناس با تجربه مي تواند به راحتي با حداقل روشهاي آزمايشگاهي از قبيل حركت در زمينه تاريك و يا آزمون استرينگ ارگانيزم را شناسايي كند اما در كشورهايي كه ابتلا به بيماري نادر است با انجام يكسري از آزمايشهاي بيوشيميايي و سرولوژيكي قابل تشخيص هستند.
ويبريو پاراهموليتيكوس از طريق غذاهاي دريايي آلوده انتقال مييابد و از علل عمده اسهال در ژاپن محسوب مي گردد كه بيشتر در اثر خوردن ماهي خام است. اسهال ايجاد شده خودبخود محدود شونده مي باشد. اين باكتري اصولاً بر اساس توانايي رشد در حضور نمك طعام 6 درصد و رنگ سبز كلني در محيط TCBS آگار از ويبريوكلرا متمايز مي گردد.