ولایت فقیه

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
وحدت وجود آيت الله خمينى و ولايت فقيه به منزله خويشتن‏شناسى

وحدت وجود آيت الله خمينى و ولايت فقيه به منزله خويشتن‏شناسى

قسمت اول مقاله

اين مقاله نشان مى‏دهد كه انديشه آيت‏الله خمينى درباره ولايت‏فقيه بر مفهوم انسان كامل در حكمت عرفانى اسلامى متاخر و [نيز] بر آرمان‏گرايى در انديشه سياسى اسلامى مبتنى است. اين نوشته جنبه‏هاى عرفانى شخصيت آيت‏الله خمينى را به انديشه سياسى وى پيوند مى‏دهد. سرانجام، اين مقاله آشكار مى‏كند كه انديشه ولايت‏فقيه، كه آيت‏الله خمينى آن را رسما در سالهاى آخر دهه 1960 عرضه داشت، درواقع، تلويحا در مهم‏ترين كتاب وى «مصباح الهداية الى الخلافة والولاية‏»، كه آن را در سالهاى نخست دهه 1930 نوشت، ارائه شده بود.
وحدت وجود و تشيع
در فرهنگ اسلامى، موضوعات وجودشناختى و معرفت‏شناختى در ارتباط با وحى، عقل و شهود مورد بحث قرار مى‏گيرند. وحى منبع نبوت است; در حالى كه عقل و شهود منابع معرفت فلسفى و عرفانى‏اند.
متكلمان اسلامى در كوشش براى تاسيس محتوايى عقلانى براى مفاهيم دينى، از عقل استفاده كرده‏اند تا [هم] از دين دفاع كنند و [هم] امر تبليغ دينى را سهولت‏بخشند. در فلسفه اسلامى، با اين‏كه كاركرد معرفت‏شناختى عقل محدود است‏به اين‏كه منبع عرفت‏يقينى باشد، [لكن] بعدى وجودشناختى [نيز] مى‏يابد. عقل در نظريه فيض (1) ، نخستين موجود مخلوق (الصادر الاول) است كه، نظر به اين واقعيت كه خود عقل متعلق عاليت‏خودش است، كامل‏ترين صورت عقل است.
فلاسفه مسلمان مدعى بودند كه پيامبر و فلاسفه، هردو، از يك منبع نور (مشكوة) بهره مى‏برند; براى فيلسوف، عقل منبع يقين است و براى پيامبر، وحى.
شهود به منزله تامل در خود، شانى شناختى دارد; و به عنوان معرفت‏بى‏واسطه (شهود) ويژگى معرفت‏شناختى خودش را دارد، كه [اين ويژگى عبارت از] نيازى بشرى است، در صورت عدم دسترسى به نظامى مفهومى، به وضع نظامى كه به واسطه آن همه قواى طبيعى بتوانند وحدت يابند. شهود، به منزله منبع عرفان در فرهنگ اسلامى، ملهم از دو انديشه‏اى بوده است كه از اين گفته پيامبر[ص] نشات گرفته‏اند: «هركه خود را بشناسد خدا را مى‏شناسد» و نيز از سخنى منسوب به على ابن ابى‏طالب[ع] (م.661) (پسرعمو و داماد پيامبر، نخستين امام شيعيان) كه از اين قرار است: «تو گمان مى‏كنى كه جسمى كوچكى; در حالى كه كل عالم در تو پنهان است.» [اتزعم انك جرم صغير و فيك انطوى العالم الاكبر.] به همين دليل است كه خودنگرى، شانى شناختى كسب مى‏كند، كه به واسطه آن عالم بيرون و نفس [ عالم درون] امرى واحدند.
وحدت وجود ابن‏عربى (1165-1240)، كه گرايش اصلى عرفان اسلامى است، در ايران بسط يافت و در فرهنگ ايرانى و سنت‏شيعه امامى غلبه كرد و چهره‏هاى برجسته‏اى چون جلال‏الدين رومى (1273-1207) كه، با اين‏كه شيعى نبود، از طريق كتاب عظيمش مثنوى، تاثير آشكارى بر سنت‏شيعى داشته است، و نيز عبدالكريم جيلى (1403-1366)، نويسنده الانسان الكامل، و بسيارى ديگر را پديد آورد كه برخى از آنان شروحى بر كتاب مشهور ابن‏عربى، فصوص الحكم، نوشتند.
اين شروح سعى داشتند تا ميان وحدت وجود ابن‏عربى و عقايد شيعى وفاقى برقرار كنند. مهم‏ترين اين شروح شرح حيدر آملى (1320-؟)، نص النصوص، است (2) كه تقريبا همه نظرات مربوط به نبوت و امامت را كه از آن پس به كرات در تفكر شيعى امامى ظاهر شده‏اند در برمى‏گيرد.
فلاسفه مسلمان برجسته متاخر، كه هم ايرانى و هم شيعى بودند، كوشيدند تا ميان وحدت وجود و فلسفه، خصوصا فلسفه ابن‏سينا، و در نتيجه ميان شهود و عقل، وفاق برقرار كنند. آثار صدرالدين شيرازى (ملاصدرا) (م.1640) و ملا هادى سبزوارى (1872-1767) از اين حيث، آثار مهم و قابل توجهى‏اند.
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
وحدت وجود آيت الله خمينى و ولايت فقيه به منزله خويشتن‏شناسى

وحدت وجود آيت الله خمينى و ولايت فقيه به منزله خويشتن‏شناسى

قسمت دوم مقاله

وحدت وجود آيت الله خمينى
آيت الله خمينى (1989-1902) در برخى از آثار خود همچون يك وحدت وجودى ظاهر مى‏شود. (3) وى، در واقع، در فيضيه عرفان اسلامى (تصوف، عرفان) تدريس مى‏كرد. آيت‏الله، به عنوان يك وحدت وجودى، بسيارى از نظرات خود را مديون ابن‏عربى و ملاصدرا و شارحان آثار ايشان است. او معتقد است كه خدا (حق) و عالم (خلق) دو وجه يك واقعيت نهايى‏اند. (4) (حق) پنهان (باطن) و (خلق) آشكار (ظاهر) است. پنهان، كه متعالى (غايب) است، در آشكار، يعنى در ظهورات (5) (تجليات) خدا پديدار مى‏شود.
به اعتقاد [آيت‏الله] خمينى در جريان تجلى شش مرتبه وجود دارد. هر مرتبه لمحه‏اى از وجود مطلق است، در حالى كه خود وجود مطلق مجموع اين لمحات مختلف است، و اين بدين معناست كه وجود مطلق در همه لمحاتش با خود يگانه است.
اين مراتب، فعليت [خداى] مطلق و چگونگى آفرينش عالم را تصوير مى‏كنند. با اين‏كه اين مراتب امور انتزاعى محضند، اما مراتبى عينى‏اند. زيرا مقوم اصل سير در كل جهانند; آن اصلى كه به واسطه آن عالم بيرونى و خودآگاهى [ آگاهى از عالم درون] را مى‏توان همچون نزول و صعود نشان داد.
مرتبه نخست (احدية الذات) است كه در آن، خدا مطلقا نهان است و هيچ اسم يا صفتى ندارد. او يك هويت متعالى محض است; يعنى مطلق است‏بى‏هيچ تعينى.
مرتبه دوم يگانگى (واحدية الذات) است كه در آن، خدا خود را در خودش و تنها براى خودش ظاهر مى‏سازد. خدا در اين مرتبه، با اين‏كه هنوز كاملا نهان است، سرچشمه فيض است، كه تنها مى‏تواند به نحو غيرمستقيم از طريق يك نماينده، كه [آيت‏الله] خمينى آن را خليفه الهى (خليفة‏الاهية) مى‏خواند، محقق شود. (6) اين نماينده، فيض اعلى، «الفيض الاقدس‏»، است كه دو وجه دارد. از يك وجه كه متعالى است، او به هويت مطلق [خداى] مطلق نظر مى‏كند و او را نشان مى‏دهد; و از وجه ديگر به اسماء الهى مى‏نگرد و، در عين حفظ يگانگى مطلقش، خود را در آنها ظاهر مى‏سازد.
خليفه الهى مرتبه واسطه‏اى است ميان «حق‏» و «خلق‏»، كه «اسم اعظم الله‏» نخستين تجلى آن است. تجلى خليفه الهى در ساير اسماء الهى از طريق «اسم اعظم الله‏»، كه جامع اسماء الهى و علت‏ساير مراتب ظهور خدا در عالم مرتبه اعيان ثابت (الاعيان الثابته) و مرتبه امور جسمانى (المحسوس) است رخ مى‏دهد.
آيت‏الله خمينى مدعى بود كه اسم اعظم «الله‏» پروردگار «رب‏» عين ثابت محمد پيامبر[ص] است، (7) و از آنجا كه اسم اعظم «الله‏» جامع اسماء الهى و منشا حقايق كلى الهى است، حقيقت محمد[ص] (الحقيقة المحمديه) به منزله تعين اسم اعظم الله، يعنى عين ثابت انسان كامل، واجد همه حقايقى است كه پس از آن در عالم، وجود خواهند يافت. (8)
محمد[ص]، كه انسان كامل است، نخستين موجودى بود كه آفريده شد. آيت‏الله خمينى [در كتاب خود] اين سخن پيامبر را نقل كرد كه «در آغاز روح (نور) من بود». (9) «هنگامى كه آدم ميان آب و گل بود» محمد[ص] پيامبر بود. او، به منزله تعين اسم اعظم «الله‏»، جامع همه نبوتها، يعنى منشا اصلى و كمال آنان است. (10) او با عقل كلى (العقل الكلى) متحد است، و در اينجا، [آيت‏الله] خمينى فرموده پيامبر[ص] را به على[ع] نقل كرد: «خدا چيزى بهتر از من نيافريد»، (11) كه به نظر او، سخن ديگرى از پيامبر را تبيين مى‏كند: «آدم و كسانى كه پس از او آمدند تحت ولايت منند». (12) او سعى كرد كه، همچون ابن‏عربى، نشان دهد كه همه پيامبران وحى و علم خود را از حقيقت محمد[ص] اخذ كرده‏اند; كه شان «جامع مجموع نبوته‏» (المقام الجامع) (13) كه به‏واسطه آن، ولايت‏بر همه پيامبران را به دست آورد، به او اعطا شده است. (14)
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
وحدت وجود آيت الله خمينى و ولايت فقيه به منزله خويشتن‏شناسى

وحدت وجود آيت الله خمينى و ولايت فقيه به منزله خويشتن‏شناسى

قسمت سوم مقاله

هر پيامبر (به لحاظ وجودشناختى) نماينده يكى از اسماء الهى و (به لحاظ معرفت‏شناختى) نماينده حقيقت وحيانى‏اى است كه با آن اسم قرين شده است. با زمان ظهور آخرين پيامبر (محمد[ص])، كه نماينده اسم اعظم «الله‏» است، مجموع همه اسماء الهى، يعنى، كل واقعيت وجودشناختى، ظاهر و كل حقيقت معرفت‏شناختى عيان شد.
[آيت‏الله] خمينى سخنى منسوب به امام حسين[ع] (امام سوم، م.680) را كه بدين قرار است، مسلم فرض كرد: «روح على[ع] با روح محمد[ص] يكى بود; آنان هردو نور خدا بودند.» (15) او اين سخن را براى تبيين اين گفته على[ع] به كار برد كه «من با پيامبران [ديگر] در خفا بودم و با پيامبر (محمد[ص]) در عيان‏». (16) وى افزود كه پيامبر[ص] و ائمه[ع] از يك روح واحدند، كه ظهور كمال، اسماء و صفات خداست. (17) اين روح يا نور خدا سرانجام در دوازدهمين امام (كه از 878 غايب است) جاى گرفت.
نظريه [آيت‏الله] خمينى را مى‏توان به منزله نظريه‏اى در خصوص تجسم الهى تفسير كرد كه، بر وفق آن، محمد[ص]، به منزله جامع كل واقعيت وجودشناختى و معرفت‏شناختى، يگانه موجود در جهان هستى است. به همين دليل [، تعليمات آيت‏الله] خمينى رازورانه بود; او به شاگردانش مى‏آموخت كه نظرات وى را براى آنان كه ممكن بود آنها را بد بفهمند فاش نسازند.
نبوت و امامت
اما آيا هر پيامبرى با موضع وجودشناختى و معرفت‏شناختى از پيش مقدر شده به دنيا مى‏آيد؟ بر مبناى تعليمات آيت‏الله خمينى، پاسخ مى‏تواند هم «آرى‏» و هم «خير» باشد. [آيت‏الله] خمينى ميان دو نحوه تكون پيامبران، [يعنى] تكون متعالى ايشان (النشاة العقلية) و تكون عينى آنان (النشاة الخلقية) تمايز قائل مى‏شود. اگر ما پيامبر را نماينده ظهور اسمى معين تلقى كنيم، بايد بپذيريم كه موضع وجودشناختى و معرفت‏شناختى وى از پيش مقدر شده است. اما پيامبر در تكون عينى‏اش موجودى انسانى است، و در اينجا مى‏توان پذيرفت كه پيامبر بايد با تواناييهاى بالقوه‏اى متولد شده باشد كه او را براى پذيرفتن مسئوليتهايى آماده مى‏كنند كه در تكون متعالى‏اش براى وى مقرر شده بودند; كه تاسيس شريعت [نيز] از جمله آنهاست. به عقيده آيت‏الله خمينى، پيامبر پيش از آن‏كه پيامبر شود، بايد در طليعه راه، چهار سفر روحانى تمهيدى كه مراتب تجليات خدا را در عالم شامل مى‏شوند داشته باشد. (18)
آيت‏الله خمينى در بررسى صعود پيامبر از خلق به سوى حق و نزول وى به سوى خلق، به رساله‏اى به قلم محمدرضا قمشه‏اى، بر كتاب ملاصدرا «الاسفار الاربعة‏»، اشاره كرد كه وى در آن، مقام نبوت را مافوق مقام ولايت (ولاية) مى‏بيند. (19) قمشه‏اى ادعا كرد كه سفر نخست، از موجود مخلوق (خلق) به سوى خالق (حق) است. انسان در اين سفر، اگر موفق به شكافتن حجاب ظلمانى (بدن)، حجاب [نورانى] عقل (عقل) و حجاب [نورانى] روح (روح) شود، مى‏تواند به علم حقيقى به وجود خودش نايل گردد. در اين حال، «سالك‏» موجودى واقعى مى‏شود كه جمال مطلق را در خودش مى‏بيند، و اين منجر به محو خود (فناء) مى‏شود و ممكن است‏به واسطه اين ادعا كه خود او خداست‏سبب گمراهى (شطح) وى‏شود. اين امر واقع مى‏شود، مگر اين‏كه‏عنايت الهى طرق او را اصلاح و او را راهنمايى كند تا اظهار عبوديت [در پيشگاه] خدا كند.
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولایت فقیه

ولایت فقیه چیست؟ اهل تسنن که نود در صد جامعه مسلمانان جهان را تشکیل می دهند به چیزی به نام ولایت فقیه اعتقاد ندارند. فرقه هائی از شیعیان نیز مانند اسماعیلیه و زیدیه نیز به ولایت فقیه اعتقاد ندارند. اما برابر اعتقاد شیعیان دوازده امامی(اثنی عشری) در عصر غیبت آقا امام زمان(ع) عالم ترین و عادل ترین مجتهد که بیشترین مقلد را داشته باشد به معنای نایب مجازی آقا امام زمان(ع) محسوب می شود. در مبحث ولایت فقیه دو چیز دیده می شود:1-داشتن بیشترین مقلد که به معنای انتخاب دموکراتیک ولی فقیه از سوی مردم است.2- نایب مجازی بودن ولی فقیه از سوی آقا امام زمان(ع) . اما اظهارات آقای مصباح که هیچ ارتباطی به مباحث فقهی شیعی ندارند این باور نادرست را به ذهن شنونده نا آگاه متبادر می کنند که تو گوئی ولی فقیه مانند نواب چهارگانه مستقیما از سوی آقا امام زمان (ع)منصوب شده است.آقای مصباح خواهشمندیم توضیح دهید کجا و کی حضرت امام زمان(ع) که از عمر با برکت ایشان قریب به هزار و دویست سال می گذرد در طول این همه سال کسی را مستقیما به عنوان ولی فقیه منصوب فرموده اند؟ استنتاج سوفسطائی شما که می گوئید: ولی فقیه منصوب حضرت امام زمان(ع)است و ایشان نیز جانشین رسول اکرم(ص)هستند و ایشان نیز فرستاده خداوند هستند و در نتیجه ولی فقیه نماینده خدا در روی زمین است، چه ربطی به فقه شیعه دارد؟ با این حساب کدخدای یک ده چون منصوب بخشدار است و بخشدار نیز چون منصوب فرماندار است و فرماندار نیز چون منصوب استاندار است و استاندار نیز چون منصوب وزیر کشور است و وزیر کشور نیز چون منصوب رئیس جمهور است و رئیس جمهور نیز چون منصوب ولی فقیه است و ولی فقیه نیز چون منصوب امام زمان(ع)است و ایشان نیز چون جانشین رسول الله(ص) هستند و پیامبر اسلام نیز چون فرستاده خداوند است، پس :((اطاعت از کدخدای یک ده اطاعت از خود خداست!!!))


به نقل از:اکبر اعلمی
http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=3195

 

Metal Guard

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولایت فقیه چیست؟ اهل تسنن که نود در صد جامعه مسلمانان جهان را تشکیل می دهند به چیزی به نام ولایت فقیه اعتقاد ندارند. فرقه هائی از شیعیان نیز مانند اسماعیلیه و زیدیه نیز به ولایت فقیه اعتقاد ندارند. اما برابر اعتقاد شیعیان دوازده امامی(اثنی عشری) در عصر غیبت آقا امام زمان(ع) عالم ترین و عادل ترین مجتهد که بیشترین مقلد را داشته باشد به معنای نایب مجازی آقا امام زمان(ع) محسوب می شود. در مبحث ولایت فقیه دو چیز دیده می شود:1-داشتن بیشترین مقلد که به معنای انتخاب دموکراتیک ولی فقیه از سوی مردم است.2- نایب مجازی بودن ولی فقیه از سوی آقا امام زمان(ع) . اما اظهارات آقای مصباح که هیچ ارتباطی به مباحث فقهی شیعی ندارند این باور نادرست را به ذهن شنونده نا آگاه متبادر می کنند که تو گوئی ولی فقیه مانند نواب چهارگانه مستقیما از سوی آقا امام زمان (ع)منصوب شده است.آقای مصباح خواهشمندیم توضیح دهید کجا و کی حضرت امام زمان(ع) که از عمر با برکت ایشان قریب به هزار و دویست سال می گذرد در طول این همه سال کسی را مستقیما به عنوان ولی فقیه منصوب فرموده اند؟ استنتاج سوفسطائی شما که می گوئید: ولی فقیه منصوب حضرت امام زمان(ع)است و ایشان نیز جانشین رسول اکرم(ص)هستند و ایشان نیز فرستاده خداوند هستند و در نتیجه ولی فقیه نماینده خدا در روی زمین است، چه ربطی به فقه شیعه دارد؟ با این حساب کدخدای یک ده چون منصوب بخشدار است و بخشدار نیز چون منصوب فرماندار است و فرماندار نیز چون منصوب استاندار است و استاندار نیز چون منصوب وزیر کشور است و وزیر کشور نیز چون منصوب رئیس جمهور است و رئیس جمهور نیز چون منصوب ولی فقیه است و ولی فقیه نیز چون منصوب امام زمان(ع)است و ایشان نیز چون جانشین رسول الله(ص) هستند و پیامبر اسلام نیز چون فرستاده خداوند است، پس :((اطاعت از کدخدای یک ده اطاعت از خود خداست!!!))


به نقل از:اکبر اعلمی
http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=3195


ممنون میشم اولا" بفرمایید کجا علامه مصباح ادعای نصب مستقیم ولی فقیه از جانب امام زمان (عج) رو داشتند؟!
در ضمن سفسطه یک تکنیک قدیمی و کشف شدست!
به اکبر آقا بگید شرایطی که برای کشف ولی فقیه ذکر میشه شرایط انتخاب و انتصاب رئیس جمهور و استاندار و فرماندار و بخشدار و کدخدا نیست!
دو حالت داره:
1) یا اکبر آقا از این موضوع آگاه نیستند که بهتره یه دوره ی آموزشی تو همین تالار براشون بذاریم!
2) آگاه هستند و قصد دارند افرادی که دید سطحی دارند رو منحرف کنند که این مورد از این قماش بیشتر انتظار میره!
 

آذرمهر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به همه دوستان عزیز ولایی
در خصوص بحث ولایت فقیه پیشنهاد می کنم به صحیفه نور امام راحل سری بزنید مطالب جالب و خواندنی خواهید دید. بسیاری از مدعیان امام و امام شناسی دوست دارند این سخنان در حاشیه بماند .ضمنا توی بحثهای سیاسی این جملات برای اثبات تناقضات بعضی دوستان باشگاه کفایت می کند.
 

كربلايي حسام

اخراجی موقت
ولایت فقیه چیست؟ اهل تسنن که نود در صد جامعه مسلمانان جهان را تشکیل می دهند به چیزی به نام ولایت فقیه اعتقاد ندارند. فرقه هائی از شیعیان نیز مانند اسماعیلیه و زیدیه نیز به ولایت فقیه اعتقاد ندارند. اما برابر اعتقاد شیعیان دوازده امامی(اثنی عشری) در عصر غیبت آقا امام زمان(ع) عالم ترین و عادل ترین مجتهد که بیشترین مقلد را داشته باشد به معنای نایب مجازی آقا امام زمان(ع) محسوب می شود. در مبحث ولایت فقیه دو چیز دیده می شود:1-داشتن بیشترین مقلد که به معنای انتخاب دموکراتیک ولی فقیه از سوی مردم است.2- نایب مجازی بودن ولی فقیه از سوی آقا امام زمان(ع) . اما اظهارات آقای مصباح که هیچ ارتباطی به مباحث فقهی شیعی ندارند این باور نادرست را به ذهن شنونده نا آگاه متبادر می کنند که تو گوئی ولی فقیه مانند نواب چهارگانه مستقیما از سوی آقا امام زمان (ع)منصوب شده است.آقای مصباح خواهشمندیم توضیح دهید کجا و کی حضرت امام زمان(ع) که از عمر با برکت ایشان قریب به هزار و دویست سال می گذرد در طول این همه سال کسی را مستقیما به عنوان ولی فقیه منصوب فرموده اند؟ استنتاج سوفسطائی شما که می گوئید: ولی فقیه منصوب حضرت امام زمان(ع)است و ایشان نیز جانشین رسول اکرم(ص)هستند و ایشان نیز فرستاده خداوند هستند و در نتیجه ولی فقیه نماینده خدا در روی زمین است، چه ربطی به فقه شیعه دارد؟ با این حساب کدخدای یک ده چون منصوب بخشدار است و بخشدار نیز چون منصوب فرماندار است و فرماندار نیز چون منصوب استاندار است و استاندار نیز چون منصوب وزیر کشور است و وزیر کشور نیز چون منصوب رئیس جمهور است و رئیس جمهور نیز چون منصوب ولی فقیه است و ولی فقیه نیز چون منصوب امام زمان(ع)است و ایشان نیز چون جانشین رسول الله(ص) هستند و پیامبر اسلام نیز چون فرستاده خداوند است، پس :((اطاعت از کدخدای یک ده اطاعت از خود خداست!!!))


به نقل از:اکبر اعلمی
http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=3195

سلام
شما دوست عزيز تا حالا اصلا تصوير آقاي مصباح رو هم ديديد؟

ميشه بپرسم شما تو كدوم كتاب ايشون خونديد؟
همه‌تون فقط يه كلمه مصباح شنيديد و تئوريسين خشن صدبار ميگيد.

كي گفته علامه مصباح همچين حرفي زده؟
حتما قيد بفرماييد تو كدوم كتاب؟
والا تو كتاب ولايت فقيه‌اش كه نيست
 

ali.mehrkish

عضو جدید
نمی دونم چه حکمتیه که هم مسلک شما و ما و اونا هم رو بخونیم...
مهندس بزرگوار...
ایت الله سیستانی بارها با دیدار با مسئولین ایران بر حمایت از نظام تاکید کردند...
ایشون در اداره ی عراق به نحوی پر رنگ حضور دارند...
من تلاش می کنم نظر دقیق ایشون رو جویا بشم.
دفتر ابت الله حکیم هم هم الان هم زمان حضور ایشون از رهبری حمایت می کردند...

نهایتا این قضیه برای شما اعتقادی نیست...
خوب با قضیه این طور برخورد کنید که یک تئوری حکومتی که قابلیت تکمیل شدن هم داره در حال اجراست...
مثل مارکس(مارکسیسم)-جان لاک(لیبرالیسم)و...
امام هم تئو دموکراسی رو پیشنهد کردند...
الان هم داره اجرا میشه وزمان نیاز داره و باید بهش فرصت داد وکمک کرد تا بهترین حالت اجرا رو داشته باشه ...چون نه الان امکان تعویض ایدوئولوژی وجود داره نه میشه و نه به صلاحه و نه...
واقع بین باشیم.

سلام ... من در مورد نظر ایت الله سیستانی با چند نفر صحبت کردم نگاه ایشون به ولایت فقیه بسیار جامع است. اگه به خطبه های نماز جمعه تهران در مورد عراق دقت کنید می بینید که تریبون های رسمی کشور تنها راه حل بحران عراق رو پیروی از مرجعیت عراق اعلام میکنند...این چه معنایی می ده؟ مرجعیت عراق کیه؟ جدا از این بارها ایشون نسبت به رهبری و بصیرت بالای ایشون حرف زدند. ایشون با توجه به شرایط عراق علاقه ی زیادی به حضور مستفیم در تمام تصمیم گیری های عراق ندارند که باعث سوئ برداشت شده. یا علی
 

مریم راد

عضو جدید
کاربر ممتاز
بله دیدم!

بله دیدم!

سلام
شما دوست عزيز تا حالا اصلا تصوير آقاي مصباح رو هم ديديد؟

ميشه بپرسم شما تو كدوم كتاب ايشون خونديد؟
همه‌تون فقط يه كلمه مصباح شنيديد و تئوريسين خشن صدبار ميگيد.

كي گفته علامه مصباح همچين حرفي زده؟
حتما قيد بفرماييد تو كدوم كتاب؟
والا تو كتاب ولايت فقيه‌اش كه نيست


سلام
بله دیدم.مگه میشه ایشون رو ندید.؟



اینم سایتشون:
http://www.mesbahyazdi.org/farsi/
 

seydhojat

عضو جدید
گزيده سخنان امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف

1ـ توجه امام مهدى (عج) به شيعيان خويش
انا غير مهملين لمراعاتكم, و لا ناسين لذكركم, و لو لا ذلك لنزل بكم اللاواه, واصطلمكـم الاعداء. فـاتقـوا الله جل جلاله و ظاهـرونـا.(1)
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم,كه اگر جز ايـن بود گرفتاريها به شما روى مىآورد و دشمنان, شما را ريشه كـن مى كردند. از خدا بترسيد و مارا پشتيبانى كنيد.

2ـ عمل صالح و تقرب به اهل بيت عليهم السلام
فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا,وليتجنب ما يدنيه من كراهيتنا و سخطنـا, فـان امـرا يبغته فجـاه حيـن لا تنفعه تـوبه, و لا يتجيه مـن عقـابنــا ندم على حوبه.(2)
هريك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى سازد,عمل كند واز آنچه كه خـوشايند ما نبـوده وخشـم ما در آن است, دورى گزيند, زيرا خـداوند به طور ناگهانى انسان را مى گيرد, در وقتى كه توبه برايـش سودى ندارد وپشيمانى او را از كيفـر مـا به خـاطـر گنـاهـش نجـات نمـى دهــد.

3ـ تسليـم در مقـابل دستـورهـاى اهل بيت عليهم السلام
فاتقو الله و سلموا لنا و ردو الامر الينا,فعلينا الاصدار,كما كان منا الايراد, و لا تحاولوا كشف ما غطـى عنكـم, و اجعلـوا قصـدكـم الينا بالمـوده علـى السنه الـواضحه.(3)
از خـدا بتـرسيد و تسليـم ما شـويد , كارها را به ما واگذاريـد, برماست كه شما را از سرچشمه, سيراب برگردانيـم, چنان كه بـردن شما به سرچشمه از ما بود, در پى كشف آنچه از شما پـوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى مـا بـر اساس راهـى كه روشـن است به طـرف مـا قـرار دهيــد.

4ـ تحقق حتمى حق
ابى الله عزوجل للحق الا اتماما وللباطل الا زهوقا, و هو شاهد على بمااذكره.(4)
خـداوند مقدر فرموده است كه حق به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطـل از بيـن رود, و او بـر آنچه بيـان نمـودم گواه است.

5ـ خلقت هدفدار و هدايت پايدار
ان الله تعالى لم يخلق الخلق عبثا و لا اهملهم سدى بل خلقهم بقدرته و جعل لهم اسماعا و ابصارا و قلوبا و البابا ثـم بعث اليهم النبيين عليهم السلام مبشريـن و منذريـن يـامرونهم بطاعته و ينهونهم عن معصيته و يعرفونهم ما جهلوه مـن امر خالقهم و دينهم و انزل عليهم كتابـا, و بعث اليهم ملائكـه ياتيـن بينهم و بيـن مـن بعثهم اليهم بــالفضل الذى جعله لهم عليهم.(5)
خداوند متعال, خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است,بلكه آنان را به قـدرتـش آفريـده و بـراى آنها گـوش وچشـم ودل و عقل قرار داده , آن گاه پيامبرانراكه مژده دهنده و ترساننده هستنـد به سـويشان برانگيخت تا به طاعتـش دستـور دهند واز نافرمانـى اش جلـوگيرى فـرمايند و آنچه را از امـر خـداونـد و دينشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد وبه سـويشان فرشتگان بـرانگيخت تـا آنهاميان خـدا و پيامبـران ـ به واسطه تفضلـى كه بـر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.

6ـ ظهور حق
اذا اذن الله لنـا فـى القـول ظهر الحق و اضمحل الباطل و انحسر عنكـم. (6)
هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گـوييم, حق ظاهر خـواهد شد و باطل از ميـان خـواهـد رفت وخفقـان از ( سـر) شمـا بـرطـرف خـواهـد شـد.

7ـ تفتيش ناروا
من بحث فقد طلب, ومن طلب فقد دل, و من دل فقد اشاط و من اشاط فقد اشرك.(7)
حضرت مهدى(عج)در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهنـد فرمـوده است: آن كه بكاود, بجويد و آن كه بجـويد دلالت دهـد وآن كه دلالت دهـد به هـدف رسـد و هـر كه (در مـورد مـن) چنيـن كنـد, شـرك ورزيـده است.

8ـ ظهور حق به اذن حق
فلاظهور الا بعد اذن الله تعالـى ذكـره و ذلك بعد طـول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا.(8)
ظهورى نيست , مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگير شدن زمين از جورو ستم.

9ـ مدعيان دروغگو
سياتى الى شيعتى من يدعى المشاهده. الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحه فهو كذاب مفتـر ولاحـول و لا قـوه الا بـالله العلـى العظيـم. (9)
آگاه بـاشيـد به زودى كسانـى ادعاى مشاهده (نيابت خـاصه) مـرا خـواهند كرد. آگاه باشيد هر كـس قبل از ((خروج سفيانى)) و شنيدن صداى آسمانى , ادعاى مشاهد مرا كند دروغگـو و افتـرا زننـده است حـركت و نيرويـى جز به خـداى بزرگ نيست.

10ـ دنيا در سراشيبى زوال
ان الدنيا قد دنا فنائها و زوالها واذنت بالـوداع و انى ادعوكم الى الله و رسـوله(ص) و العمل بكتـابه وامـاته البـاطل و احيـاء السنه. (10)
دنيا فنا و زوالـش نزديك گرديده و در حال وداع است, و مـن و شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلـش بادـ و عمل به قرآنش وميراندن باطل و زنده كرن سنت, دعوت مى كنم.

11ـ ذخيره بزرگ
انا بقيه من آدم وذخيره من نـوح ومصطفى من ابراهيم و صفوه من محمد(ص).(11) مـن باقيمانده از آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمد(درود خـدا بر همگى آنان باد) هستم.

12ـ حجت خدا
زعمت الظلمه ان حجه الله داحضه و لـو ادن لنـا فـــى الكلام لزال الشك. (12)
ستمگران پنداشتند كه حجت خدا از بين رفته است, در حالى كه اگر به ما اجازه سخـن گفتـن داده مـى شـد, هـر آينه تمـام شكها را از بيـن مـى بـرديـم.

13 عطسه, نشانه سلامت
الا ابشـرك فـى العطـاس فقلت بلـى قـال: هـو امـان من الموت ثلاثه ايام.(13)
نسيـم, خـدمتكـار حضـرت مهدى (عج) گـويـد: آن حضـرت به مـن فـرمـود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم:آرى. فرمود: عطسه, علامت امان از مرگ تا سه روز است.

14ـ نماز,طرد كننده شيطان
مـا ارغم انف الشيطـان بشـىء مثل الصلـوه فصلها و ارغم انف الشيطــان.(14) هيچ چيز مثل نماز بينى شيطان را به خاك نمى مالد پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال.

15ـ اذن مالك
لايحل لاحـد ان يتصـرف فـى مـال غيـره بغيـر اذنه.(15)
تصـرف درمـال هيچ كـس بـدون اجـازه او جـايز نيست.

16ـ استعاذه به خدا
اعوذ بالله من العمى بعد الجلاء و من الضلاله بعدالهدى و من موبقات الاعمال و مرديات الفتن.(16)
پناه به خدا مى برم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابـى و از اعمـال نـاشـايسته و فـرو افتـادن در فتنه ها.

17ـ اسوه هاى حقيقت
ان الحق معنـا و فينـا , لا يقـول ذلك سـوانـا الا كذاب مفتــر.(17)
حق با ما و در ميان ماست, كسى جز ما چنين نگويد, مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد.

18ـ ظهور فرج به اذن خدا
و امـا ظهور الفـرج فانه الى الله عزوجل, كذب الوقاتـون. و اما قول من زعم ان الحسيـن(ع) لـم يقتل, فكفـر و تكذيب و ضلال.(18)
اما ظهور فرج,مـوكـول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعيين كند دروغگوست.
و اما گفته كسانى كه پنداشته اند امام حسين(ع)كشته نشده كفرو دروغ و گمراهى است.

19ـ شناخت خدا
ان الله تعالى هوالذى خلق الاجسام و قسم الارزاق لانه ليس بجسم و لاحال فى جسم (( ليـس كمثله شـىء و هـو السميع العليم)).(19)
همانا خداوند متعال, كسى است كه اجسام را آفريده و ارزاق را تقسيم فرموده, او جسـم نيست ودر جسمى هم حلول نكرده,(( چيزى مثل او نيست و شنوا و داناست)).

20ـ ائمه (ع) دست پرورده هاى پروردگار
ان الله معنا و لا فاقه بنا الى غيره والحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا.(20)
خـداوند با ماست, وبه جز ذات پـروردگار به چيزى نياز نـداريم, و حق با ماست. اگر كسانى با ما نباشند, هرگز در ما وحشتـى ايجاد نمـى شـود, ما دست پرورده هاى پـروردگـارمـان , ومـردمـان , دست پـرورده هـاى مـا هستند.

21ـ دانش حقيقى
العلـم علمنـا و لاشـىء عليكـم مـن كفـر مـن كفــر.(21)
دانـش , دانـش مـاست , از كفـر كـافـر,گزنـدى بـر شمـا نيست.

22ـ اتفاق و وفاى به عهد
لو ان اشياعنا و فقهم الله لطاعته علـى اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم لما تـاخـر عنهم اليمـن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهـدتنا.(22)
اگرشيعيان ماـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفق بداردـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتحاد اتفاق مى داشتند و عهد و پيمان را محترم مـى شمردند, سعادت ديـدار مـا به تـاخـيـر نمـى افتـاد و زودتـر به سعادت ديـدار ما نـائـل مى شدند.

23ـ پيروان نادان
قـد آذانا جهلاء الشيعه و حمقائهـم , و من دينه جناح البعوضه ارجح منه.(23)
حضـرت مهدى(عج) به محمـد بـن علـى بـن هلال كـرخـى فـرمـوده انـــد: نادانان و كـم خـردان شيعه و كسانـى كه بال پشه از دينـدارى آنان محكمتـر است مارا آزردند

24ـ بيزارى از غاليان
انا برىء الى الله والـى رسـوله ممـن يقول انا نعلم الغيب ونشاركه فى ملكه اويحلنـا محلا سـوى المحل الذى رضيه الله لنـا.(24)
من از افرادى كه مى گويند: ما اهل بيت ( مستقلا از پيـش خود وبدون دريافت از جانت خداوند ) غيب مى دانيم و در سلطنت و آفرينـش موجـودات با خدا شريكيـم, يا ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسنديده بالاتر مى برند, نزد خدا و رسـولـش , بيزارى مى جويم.

25ـ سجده شكر
سجده الشكر من الزم السنن و اوجها.(25)
سجده شكر واجبترين مستحبات است.

26ـ فضيلت تعقيبات نماز
ان فضل الدعاء و التسبيح بعدالفرائض على الدعاء بعقيب النوافل كفضل الفرائض على النوافل.(26)
فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب در مقايسه بـادعا و تسبيح پــس از نمازهاى مستحبى ,مانند فضيلت واجبات بر مستحبات است.

27ـ سجده مخصوص خداست .
فاما السجود على اقبر فلايجوز.(27)
سجده بر قبر جايزنيست.

28ـ راه اندازى كار مردم
ارخص نفسك و اجعل مجلسك فـى الـدهليز واقض حـوائج النـاس. (28)
خودت ر (بـراى خـدمت) در اختيار مـردم بگذار, ومحل نشستن خويش را در ورودى خـانه قـرار بـده , و حـوائج مـردم را بــرآور.

29ـ امنيت بخش زمين
انـى امـان لاهل الارض كمـا ان النجـوم امـان لاهل السماء.(29)
وجود من براى اهل زمين, سبب امان و آسايش است, همچنان كه ستارگان سبب امان آسمان اند.

30ـ رجوع به راويان حديث
و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواه حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجه الله عليهم.(30)
در پيشامـدهاى مهم اجتماعى به راويان حديث ما مراجعه كنيد, زيرا كه آنان حجت مـن بـر شمـا هستنـد و مـن هـم حجت خـدا بـر آنـان هستم.

31ـ مطاع, نه مطيع كسى
انه لم يكن احد من آبائى الا وقد وقعت فى عنقه بيعه لطاغيه زمانه و انى اخرج حيـن اخـرج و لا بيعه لاحـد مـن الطـواغيت فـى عنقـى.(31)
هر يك از پدارنم بيعت يكى از طاغوتهاى زمان به گردنشان بود, ولى من در حالى قيـام خـواهـم كـرد كه بيعت هيچ طـاغوتـى به گـردنـم نبـاشـد.

32ـ آفتاب پشت ابر
و امـا وجه الانتفـاع بـى فـى غيبتـى فكـالانتفـاع بـالشمس اذا غيبها عن الابصار السحاب.(32)
كيفيت بهره ورى از من در دوران غيبت, مانندكيفيت بهره ورى از آفتاب است هنگامى كه ابر آن را از چشمها پنهان سازد.

33ـ سبقت اراده خدا بر همه چيز
ولكـن اقـدار الله عزوجل لاتغالب و ارادته لاترد , و تـوفيقه لايسبق.(33)
به راستـى كه مقـدرات خـداونـد متعال, مغلـوب نشـــود واراده الهى مـردود نگـردد و چيزى بـر تـوفيق او پيشـى نگيـرد.

34ـ علت اصلى غيبت امام(ع)
واما عله مـا وقع مـن الغيبه فـان الله عزوجل قال: (( يا ايها الذين آمنوا لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسئكم .(34)
امـا علت و فلسفه آنچه از دوران غيبت اتفـاق افتاده ( كه درك آن براى شمـا سنگين است) آن است كه خـداونـد در قـرآن فـرموده:(( اى مـومنان از چيـزهايـى نپـرسيـد كه اگـر آشكـارتـان شـود, بـدتـان آيـد.))(35)

35ـ آگاهيهاى امام(ع)
انـا يحيط علمنـا بـانبـائكـم , و لايعزب عنـا شـىء مـن اخبـاركـم.(36)
علـم ودانـش مابه خبرهاى شما احاطه دارد وچيزى از اخبار شما بر ما پـوشيده نمى ماند.

36ـ دعاى فروان
اكثـر و الـدعا بتعجيل الفـرج فـان ذلك فـرجكـم.(37)
براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد, زيرا همين دعا كردن, فرج و گشايش شماست.

37ـ سوال نامطلوب
فاغلقوا ابواب السوال عما لايعنيكم .(38)
درهـاى سـوال راازآنچه كه مطلـوب شمـا نيست ببنـديــد.

38ـ آخرين اوصيا
انـا خـاتـم الاوصيـاء و بـى يـدفع الله البلاء عن اهلـى و شيعتى . (39)
مـن آخـريـن نفـر از اوصيا هستـم, خـداوند به وسيله من بلا را از خانواده و شيعيانم بر طرف مى گرداند.

39ـ حجت خدا در زمين
ان الارض لاتخلـوا مـن حجه امـا ظاهـرا و مـا مغمـورا.(40)
زميـن خـالـى از حجت خـدا نيست, يـا آشكـار است و يا نهان.

40ـ علمدار هدايت در هر زمان
كلما غاب علم بـدا علـم, و اذا افل نجم طلع نجـم.(41)
هرگاه علم و نشانه اى پنهان شـود, علم ديگرى آشكار گـــردد, و هــر زمان كه ستاره اى افول كند , ستاره اى ديگر طلوع نمايد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1ـ بحارالانوارج 53,ص 175.
2ـ همان,ج 53,ص 176.
3ـ بحارالانوار ج 53,ص 179.
4ـ همان,ج 53,ص 193.
5 ـبحارالانوار ,ج 53,ص 194.
6ـ همان,ج 53,ص 196.
7 ـ بحارالانوار,ج 53,ص 196.
8 ـ احتجاج طبرسى ج 1,ص 478.
9 ـ همان,ج 2,ص 478.
10 ـ مجمـوعه فـرمـايشـات حضـرت بقيه الله,ص 178.
11 ـ غيبت نعمانى ,باب 14,حديث 67.
12 ـ بحارالانوار,ج 51,ص 4.
13 ـ بحارالانوار,ج 51,ص 5.
14 ـ همان,ج 53,ص 182.
15 ـ همان,ج 53,ص 182.
16 ـ بحارالانوار,ج 53,ص 190.
17 ـ همان,ج 53,ص 190.
18- غيبت شيخ طـوسـى,ص 176.
19ـ غيبت شيخ طـوسـى,ص 178.
20- همان,ص 172.
21- بحارالانوارج 53,ص 150.
22- احتجاج طبرسى ,ج 2,ص 499.
23- احتجاج طبرسى,ج 1,ص 474.
24- پيشين,ج 2,ص 474.
25- همان,ج2,ص 487.
26- همان,ج 2,ص 487.
27- همان,ج 2,ص 490.
28- فرمايشان حضرت بقيه الله,ص 170.
29- بحـارالانـوار ,ج 78,ص 380.
30ـ همـان,ج 78,ص 380.
31- همان,ج 78,ص 380.
32- بحارالانوار,ج 78,ص 380.
33- همان,ج 53,ص 191, چاپ ايران.
34- همان,ج 78,ص 380.
35- سوره مائده,آيه 101.
36- بحارالانوار,ج 53,ص 175.
37- كمال الدين صدوق ,ج 2,ص 485.
38- بحارالانوار ,ج 52,ص 92.
39- همان,ج 52,ص 30.
40- كمـال الـديـن صـدوق,ج 2,ص 511.
41ـ بحـارالانوار,ج 53,ص 185.


--------------------------------------------------------------------------------
برگرفته شده از كتاب سيره وسخنان پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا
 

بيتاب

عضو جدید
ولایت فقیه،ولایت رسول الله

ولایت فقیه،ولایت رسول الله

ولایت فقیه،ولایت رسول الله

مقدس اردبيلي(وفات 993 قمري)مي گويد: فقيه، خليفه و جانشين امام معصوم (ع) است، پس آنچه به او برسد، به امام معصوم(ع) تحويل داده شده است.
محقق كركي(وفات 640 قمري) مي گويد:فقيهان شيعه اتفاق نظر دارند كه فقيه جامع الشرايط كه از آن بعنوان مجتهد، تعبير مي شود،از سوي امامان معصوم(عليهم السلام) در همه ي اموري كه به نيابت در آن دخالت دارد، نايب است
.
 

shahriar_18

عضو جدید
ولایت فقیه،ولایت رسول الله

مقدس اردبيلي(وفات 993 قمري)مي گويد: فقيه، خليفه و جانشين امام معصوم (ع) است، پس آنچه به او برسد، به امام معصوم(ع) تحويل داده شده است.
محقق كركي(وفات 640 قمري) مي گويد:فقيهان شيعه اتفاق نظر دارند كه فقيه جامع الشرايط كه از آن بعنوان مجتهد، تعبير مي شود،از سوي امامان معصوم(عليهم السلام) در همه ي اموري كه به نيابت در آن دخالت دارد، نايب است
.

لا ولایَةّ اَحَدٌ عَلَی اَحَدٍ (ششیخ مرتضی انصاری: مکاسب. ص 153)
 

*Essi*

اخراجی موقت
ولایت فقیه،ولایت رسول الله

مقدس اردبيلي(وفات 993 قمري)
محقق كركي(وفات 640 قمري)

این آقایان که نامشان را ذکر کردید،یکی مربوط به 500 سال پیش و دیگری مربوط به 800 سال پیش هستند.
عجیب است که تئوری ولایت فقیه در ایران با سابقه در صحنه بودن ملت مسلمان پس از 800 سال به ثمر رسیده است.
اگر اینطور بود که حکومت صفویه باید بر مبنای ولایت فقیه میبود؟
من فکر میکردم این تئوری قدمت زیادی نداشته باشد!
 

shahriar_18

عضو جدید
[/RIGHT]

این آقایان که نامشان را ذکر کردید،یکی مربوط به 500 سال پیش و دیگری مربوط به 800 سال پیش هستند.
عجیب است که تئوری ولایت فقیه در ایران با سابقه در صحنه بودن ملت مسلمان پس از 800 سال به ثمر رسیده است.


اگر اینطور بود که حکومت صفویه باید بر مبنای ولایت فقیه میبود؟
من فکر میکردم این تئوری قدمت زیادی نداشته باشد!

آره درست فکر کردی این نظریه که الان ما با اون مواجه هستیم اصلاً سابقه تاریخی نداره
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان
بخاطر غيبت طولاني معذرت مي خوام.


لا ولایَةّ اَحَدٌ عَلَی اَحَدٍ (ششیخ مرتضی انصاری: مکاسب. ص 153)

آره درست فکر کردی این نظریه که الان ما با اون مواجه هستیم اصلاً سابقه تاریخی نداره

سلام دوست عزيز.
يه مطلب براتون ميذارم در مورد تاريخچه ي ولايت فقيه.اگه راضيتون نكرد بگين تا يكي ديگه بذارم.اون مفصل تره.
:victory:



آیا نظریه ولایت فقیه، یک نظریه جدید بود که توسط امام خمینی (ره) و در اثر شدت گرفتن اختلافات ایشان با شخص شاه مطرح شد؟

از ابتدای عصر غیبت، فقیهان و اندیشمندان اسلامی به دلیل احساس نیاز بیشتر در مورد رهبری جامعه اسلامی، با استناد به قرآن و روایات معصومین علیهم السلام به مسأله «ولایت فقیه» اهمیت داده و در آثار مختلف خود، به این موضوع پرداخته اند. بررسی این آرا و نظریات به خوبی نشان می دهد که فقیهان و اندیشمندان اسلامی از ابتدا در مورد اصل ولایت فقیه اتفاق نظر داشته اند.
مرحوم نراقی (م 1245 هـ) می نویسد: « ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است». [1]
ابن ادریس (از فقهای قرن ششم هجری) می نویسد: «ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کرده اند».[2]
صاحب جواهر (متولد 1266 هجری) می گوید: «کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین (علیهم السلام) را نفهمیده است».[3]
امام خمینی رحمة الله علیه در این زمینه می فرماید: «موضوع ولایت فقیه، چیز تازه ای نیست که ما آورده باشیم بلکه این مسأله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود همه علما تبعیت کردند. مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرموده اند. مرحوم نراقی همه شئون رسول الله (صلی الله علیه و آله) را برای فقها ثابت می دانند. آقای نائینی نیز می فرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده می شود. این مسأله تازگی ندارد».[4]

پاره ای از منابع فقهی اندیشه ولایت فقیه از ابتدای غیبت کبری عبارت است از:
- شیخ مفید ( 413 – 333 ) ؛ المقنعه، ص 810
- ابوالصلاح حلبی (م 447 هـ) ؛ الکافی فی الفقه، ص 422
- ابن ادریس حلی (م 598 هـ) ؛ السرائر، ص 537
- محقق کرکی (م 940 هـ) ؛ رسائل، رساله صلاة الجمعه، ج 1، ص 141
- محقق حلی (676 هـ) ؛ مسالک الافهام (شرح شهید ثانی بر کتاب محقق حلی)، ج 1، ص 53
- مقدس اردبیلی (م 990 هـ) ؛ مجمع الفوائد و البرهان، ج 4، ص 205
- حسینی عاملی (م 1226 هـ) ؛ مفتاح الکرامه (کتاب القضاء)، ج 10، ص 21
- ملا احمد نراقی (م 1245 هـ) ؛ عوائد الیام، ص 178
- میرفتاح مراغی (م 1266 هـ) ؛ عناوین، ص 345
- شیخ محمدحسن نجفی (م 1266 هـ) ؛ جواهر الکلام، ج 16، ص 178
- شیخ مرتضی انصاری (م 1281 هـ) ؛ المکاسب، ص 154 و القضاء و الشهادات، ص 243
- حاج آقا رضا همدانی (م 1322 هـ) ؛ مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص 160
- سید بحرالعلوم (م 1326 هـ) ؛ بلغة الفقیه، ج 3، ص 221
- آیت الله بروجردی (م 1382 هـ) ؛ البدر الزاهر (تقریرات درس خارج)، ص 52
- شیخ مرتضی حائری (م 1362 هـ) ؛ صلوة الجمعة، ص 144
- امام خمینی (م 1368 هـ) ؛ کتاب البیع، ج 2، ص 488
- . . .

نتیجه آنکه مسآله ولایت فقیه از جهت نظری، عمری به در ازای اصل اسلام و به ویژه فقه شیعه دارد و به هیچ روی نمی توان آن را نظریه ای جدید به حساب آورد.


پی نوشت:

1. نراقی، احمد، عوائ الایام، ص 186
2. ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25
3. جواهر الکلام، ج 2، ص 398
4. امام خمینی (ره)، ولایت فقیه، صص 112 و 113


منبع: نرم افزار «پرسمان 2»
 
  • Like
واکنش ها: 1408

shahriar_18

عضو جدید
سلام دوستان
بخاطر غيبت طولاني معذرت مي خوام.






سلام دوست عزيز.
يه مطلب براتون ميذارم در مورد تاريخچه ي ولايت فقيه.اگه راضيتون نكرد بگين تا يكي ديگه بذارم.اون مفصل تره.
:victory:



آیا نظریه ولایت فقیه، یک نظریه جدید بود که توسط امام خمینی (ره) و در اثر شدت گرفتن اختلافات ایشان با شخص شاه مطرح شد؟

از ابتدای عصر غیبت، فقیهان و اندیشمندان اسلامی به دلیل احساس نیاز بیشتر در مورد رهبری جامعه اسلامی، با استناد به قرآن و روایات معصومین علیهم السلام به مسأله «ولایت فقیه» اهمیت داده و در آثار مختلف خود، به این موضوع پرداخته اند. بررسی این آرا و نظریات به خوبی نشان می دهد که فقیهان و اندیشمندان اسلامی از ابتدا در مورد اصل ولایت فقیه اتفاق نظر داشته اند.
مرحوم نراقی (م 1245 هـ) می نویسد: « ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها فی الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است». [1]
ابن ادریس (از فقهای قرن ششم هجری) می نویسد: «ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کرده اند».[2]
صاحب جواهر (متولد 1266 هجری) می گوید: «کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین (علیهم السلام) را نفهمیده است».[3]
امام خمینی رحمة الله علیه در این زمینه می فرماید: «موضوع ولایت فقیه، چیز تازه ای نیست که ما آورده باشیم بلکه این مسأله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزای شیرازی در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتی بود همه علما تبعیت کردند. مرحوم کاشف الغطاء بسیاری از این مطالب را فرموده اند. مرحوم نراقی همه شئون رسول الله (صلی الله علیه و آله) را برای فقها ثابت می دانند. آقای نائینی نیز می فرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده می شود. این مسأله تازگی ندارد».[4]

پاره ای از منابع فقهی اندیشه ولایت فقیه از ابتدای غیبت کبری عبارت است از:
- شیخ مفید ( 413 – 333 ) ؛ المقنعه، ص 810
- ابوالصلاح حلبی (م 447 هـ) ؛ الکافی فی الفقه، ص 422
- ابن ادریس حلی (م 598 هـ) ؛ السرائر، ص 537
- محقق کرکی (م 940 هـ) ؛ رسائل، رساله صلاة الجمعه، ج 1، ص 141
- محقق حلی (676 هـ) ؛ مسالک الافهام (شرح شهید ثانی بر کتاب محقق حلی)، ج 1، ص 53
- مقدس اردبیلی (م 990 هـ) ؛ مجمع الفوائد و البرهان، ج 4، ص 205
- حسینی عاملی (م 1226 هـ) ؛ مفتاح الکرامه (کتاب القضاء)، ج 10، ص 21
- ملا احمد نراقی (م 1245 هـ) ؛ عوائد الیام، ص 178
- میرفتاح مراغی (م 1266 هـ) ؛ عناوین، ص 345
- شیخ محمدحسن نجفی (م 1266 هـ) ؛ جواهر الکلام، ج 16، ص 178
- شیخ مرتضی انصاری (م 1281 هـ) ؛ المکاسب، ص 154 و القضاء و الشهادات، ص 243
- حاج آقا رضا همدانی (م 1322 هـ) ؛ مصباح الفقیه، کتاب الخمس، ص 160
- سید بحرالعلوم (م 1326 هـ) ؛ بلغة الفقیه، ج 3، ص 221
- آیت الله بروجردی (م 1382 هـ) ؛ البدر الزاهر (تقریرات درس خارج)، ص 52
- شیخ مرتضی حائری (م 1362 هـ) ؛ صلوة الجمعة، ص 144
- امام خمینی (م 1368 هـ) ؛ کتاب البیع، ج 2، ص 488
- . . .

نتیجه آنکه مسآله ولایت فقیه از جهت نظری، عمری به در ازای اصل اسلام و به ویژه فقه شیعه دارد و به هیچ روی نمی توان آن را نظریه ای جدید به حساب آورد.


پی نوشت:

1. نراقی، احمد، عوائ الایام، ص 186
2. ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25
3. جواهر الکلام، ج 2، ص 398
4. امام خمینی (ره)، ولایت فقیه، صص 112 و 113


منبع: نرم افزار «پرسمان 2»

سلام از ماست ،
در مورد مطلب اول باید این رو عرض کنم که من فقط با این مثال خواستم عرض کنم که در مورد این مطلب اجماع به صورتی که در موردش گفته می شود وجود نداره. بنده هم حاضر هستم اگر نمونه های دیگری نیاز داشتین براتون عرض کنم.
اما در مورد مطلب دوم من ،اگر یک مقدار مطالب کوتاه من رو با دقت می خوندین شاید نیاز به تکرار نبود من عرض کردم نظریه فکری که ما الان با اون مواجه هستیم (( ولایت مطلقه )) سابقه تاریخی نداره. من از قبل با منابعی که اینجا بیان کردین آشنایی کمی دارم اما این رو با اطمینان عرض می کنم که هیچکدام از این حضرات که شما به بیانات آنها استناد کردین حرفی در مورد ولایت مطلقه بیان نکردن و هیچکدام هم موافق این مطلب نبودن.مطلب بعدی که لازم به تذکر هست این مطلب است که متاسفانه در حال حاضر به طرز وحشتناک و مسمومی در مورد این مطلب که پتانسیل های بالایی هم دارد در حال تبلیغ هستند البته چه طرفداران و چه موافقان. مطلب دوم رو بخاطر فضایی که در حال بحث هستیم زیا نمی تونم باز کنم.
اگر اشتباه عرض کردم لطفاً بفرمایید.
 
آخرین ویرایش:

ali.mehrkish

عضو جدید
ولایت

ولایت

سلام از ماست ،
در مورد مطلب اول باید این رو عرض کنم که من فقط با این مثال خواستم عرض کنم که در مورد این مطلب اجماع به صورتی که در موردش گفته می شود وجود نداره. بنده هم حاضر هستم اگر نمونه های دیگری نیاز داشتین براتون عرض کنم.
اما در مورد مطلب دوم من ،اگر یک مقدار مطالب کوتاه من رو با دقت می خوندین شاید نیاز به تکرار نبود من عرض کردم نظریه فکری که ما الان با اون مواجه هستیم (( ولایت مطلقه )) سابقه تاریخی نداره. من از قبل با منابعی که اینجا بیان کردین آشنایی کمی دارم اما این رو با اطمینان عرض می کنم که هیچکدام از این حضرات که شما به بیانات آنها استناد کردین حرفی در مورد ولایت مطلقه بیان نکردن و هیچکدام هم موافق این مطلب نبودن.مطلب بعدی که لازم به تذکر هست این مطلب است که متاسفانه در حال حاضر به طرز وحشتناک و مسمومی در مورد این مطلب که پتانسیل های بالایی هم دارد در حال تبلیغ هستند البته چه طرفداران و چه موافقان. مطلب دوم رو بخاطر فضایی که در حال بحث هستیم زیا نمی تونم باز کنم.
اگر اشتباه عرض کردم لطفاً بفرمایید.
سلام دوست عزیز.
اگه واقعا مراجع بزرگوار و اندیشمندان گذشته و حال اسلام در باب این مسئله مورد پذیرش شما هستند و این مسئله رو با نظرات این بزرگواران می خواید بررسی کنید و نه این که برای رسیدن به یک ایده ی خاص تا اون جا که نظرات این اقایون به شما کمک میکنه ازش استفاده کنید پس:
نباید تنها به بخشی از نظرات این بزرگواران استناد کرد.به علاوه باید دلایل هر یک رو بر نظراتش یافت.
ه طور کلی علمای شیعه 2 دسته اند:
- اخباری:اعتقاد به اجرای احکام اسلام به همن شیوه ی زمان رسول الله دارند.اعتقاد به عدم حضور عقل در بین ارکان استنباط احکام دارند.(فقط سنت - قران - حدیث و...)

- اصولی:اعتقاد به حضور عقل در بین ارکان استنباط احکام دارند.
امروز حوزه بهای علمیه تقریبا به طور کامل از اصولییون تشکیل شده.
اصولیین به تماما به ولایت اعتقاد دارند.
اما 2 دسته اند:
- ولایت مطلقه :
- ولایت مقیده :
من در مورد معنی این دو مورد به صورت تخصصی حرفی نمی زنم (پیشنهاد می کنم مطالعه کنید)
فقط همین قدر که این 2 واژه مربوط به 30 سال پیش نمیشه .
متاسفانه ما با فلسفه جمهوری اسلامی اشنا نیستیم که باعث شده این قدر راحت در مورد معانی و عملکردها بدون نگاه تخصصی اظهار نظر کنیم. که باید علت رو در نسل قبل جست و جو کرد.
این افراط و تفریط ها در عدم اشنایی ما با مبانی فکری ایدوئولوژی که امروز به عنوان خط امام میشناسیم نشات میگیره.
امیدوارم با شناخت دقیق تر مبانی فکری حقانیت کلامی این تز فکری رو بهتر بشناسیم.
 

noirgalaxy

عضو جدید
تعاریف


تعریف علمی این اصطلاح نیازمند شناخت دقیق مفاهیم فقه، فقیه و ولایت می باشد. از این رو ابتدا به این موضوع پرداخته و سپس جهت تکمیل بحث مطالبی را پیرامون نظریه ولایتفقیه بیان می نماییم.
الف _تعریف مفاهیم:

1. کلمه «فقه» در لغت به معنای فهم، آگاهی و دانایی است؛(ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 4، ص 442.) خواه مربوط به دین باشد و یا چیز دیگر. در کتاب لسان العرب معنای «فقه» فراتر از مطلق دانستن است و منظور از آن علم و دانستنی است که همراه با دقت نظر و استنباط باشد(ابن منظور، لسان العرب، ج 10، ص 305.).
«فقه» در اصطلاح؛ به معنای علم و آگاهی دقیق نسبت به علوم دین و احکام الهی و توان استنباط آنها از طریق ادله تفصیلی (کتاب، سنت، عقل و اجماع) است. «فقه» یکی از شاخه‏های علوم دینی و عبارت است از: «علم به احکام شرعی از طریق استنباط و اجتهاد».(میراحمدی‏زاده، مصطفی، رابطه فقه و حقوق)

2. «
فقیه» کسی است که در علوم اسلامی تخصّص دارد و احکام الهی را از ادله آن استنباط می‏کند.

3. «
ولایت» معانی مختلفی دارد. ریشه لغوی آن (ولی) به معنای قرب، اتصال و پیوند دو یا چند شی‏ء است. از پیوند عمیق دو شی‏ء، ولایت پدید می‏آید.(راغب اصفهانی، المفردات فی غرایب القرآن، ص 533) ولایت به «تکوینی» و «تشریعی» تقسیم می‏شود:

یک. ولایت تکوینی‏
«
ولایت تکوینی» به معنای تصرف در موجودات و امور تکوینی است. چنین ولایتی از آن خدا است. اصل پیدایش، تغییرات و بقای همه موجودات به دست او است و همه تحت اراده و قدرت خدا قرار دارند. خداوند متعال مرتبه‏ای از این ولایت را به برخی از بندگانش اعطا می‏کند. معجزات و کرامات انبیا و اولیا، از آثار همین ولایت تکوینی است. آنچه در ولایتفقیه مطرح است، «ولایت تکوینی» نیست.

دو. ولایت تشریعی
«
ولایت تشریعی» دو قسم است:

1. قانون‏گذاری: بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ»(یوسف (12)، آیه 67.) و فقط کسی مجاز به جعل قانون است که از طرف خداوند، مأذون باشد، مانند پیامبر اکرم(ع) و امامان معصوم(ع)، قرآن در این باره می‏فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحی‏ عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوی‏»(.نجم (53)، آیات 5-3.)
امام صادق(ع) نیز فرموده است: «فما فوّض الله الی رسوله، فقد فوّض الینا»(بحارالانوار، ج 15، ص 332. ). آیت الله معرفت در توضیح این موضوع می‏نویسد: «اینان حامل ودایع نبوت بودند و طبق تعلیم و تربیت پیامبر اکرم(ع) و تأیید روح القدس، بینش واقعی لازم را دارا بودند و بر ملاکات اصلی احکام، نسبت به پیشامدها کاملاً واقف بودند و بر حسب رخدادهای زمانه و مصالح مقتضی، تشریع احکام می‏نمودند».(
ولایتفقیه، ص 162.) زمان غیبت نیز فقیه جامع شرایطی که به کتاب و سنت آشنایی دارد، نسبت به اوضاع و احوال زمانه آگاه است، مقتضیات زمان و مکان را تشخیص می‏دهد و از تقوا و پارسایی نیز برخوردار است؛ از سوی معصومین(ع)، مأذون است تا به وضع قوانین متغیر در چارچوب احکام و آموزه‏های اسلامی و مصالح جامعه اسلامی بپردازد. جعل چنین ولایتی برای فقیه جامع شرایط، نه تنها منافاتی با ولایت تشریعی و حاکمیت خداوند ندارد؛ بلکه شأنی از شؤون ربوبیّت الهی و در طول آن است.( مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، ص 162.)

2. زعامت و رهبری: از دیدگاه اسلامی، انسان یکتاپرست، نباید از هیچ فرد یا نهادی، فرمان ببرد و کسی را ولی، سرپرست و ارباب خود قرار دهد و بی چون و چرا مطیع او گردد:
حالا هر ظاهری می خواد داشته باشه مهم نیست
«اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»( توبه (9)، آیه 31.)؛ «اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا به الوهیّت گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایی یگانه را بپرستند که هیچ معبودی جز او نیست. منزّه است او از آنچه [ با وی‏] شریک می‏گردانند».
مگر آنکه خداوند سبحان برای او چنین حقی را جعل و تشریع کرده باشد. قرآن فرموده است: «النَّبِیُّ أَوْلی‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»(احزاب (33)، آیه 6. )؛ «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [ و نزدیک‏تر] است» نیز «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»( مائده (5)، آیه 55.)؛ «ولیّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند».
بر اساس این آیات خداوند
ولایت تدبیری و حق اداره و تنظیم اجتماعی را برای پیامبر و امامان معصوم(ع) تشریع کرده است و تنها آنان هستند که می‏توانند حاکمیت سیاسی و زمامداری جامعه را در دست گرفته و در رأس هرم قدرت باشند. بر اساس دلایل گوناگونی، چنین ولایتی از طرف ائمه اطهار(ع) به فقیهان واجد شرایط واگذار شده است و آنان به نیابت از معصومین(ع)، علاوه بر حق قانون‏گذاری - با قیود و شرایطی که بیان شد - دارای ولایت زعامت و رهبری جامعه بوده و موظف به تدبیر، سرپرستی و تنظیم اجتماعی، جامعه اسلامی هستند.
در هر صورت معنای اصطلاحی «
ولایت» عبارت است از: «تصدی امر و اداره حکومت»!!!!!!!!!!!!!!!.( نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، ص 187 و ر.ک: آیت الله جوادی آملی، ولایتفقیه، ولایت فقاهت و عدالت، نشر اسراء، 1378، صص 125-123)

4. «
ولایت فقیه»؛ یعنی، رهبری سیاسی جامعه اسلامی به وسیله فقیه عادل و با تقوا و دارای شرایط لازم رهبری.


منبع: سایت پرسجو
کليه حقوق برای پايگاه حوزه محفوظ است.

ادامه دارد...
فقیه کسی است که در علوم اسلامی تخصّص دارد و احکام الهی را از ادله آن استنباط می‏کند.
خوب این چه ربطی به علوم سیاسی داره که باید رهبری سیاسی داشته باشه
معنی لغوی ولایت فقیه یعنی ارجاع مسائل
دینی به فقیه نه ...
خود قرآن برای این اومد که مردم زمانه با چشم و گوش بسته بت می پرستیدن و کارا ی بیهوده میکردن و حالا اگه ما هم روش همون بت پرستای 1400 سال پیش رو داشته باشیم دین که نداریم هیچی از اونام بدتریم چون عبرت اونا رو نگرفتیم پس وای بر ما که خودمون موجب عبرت دیگران خواهیم بود.
قانون‏گذاری: بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود
لطفا" پشت چراغ قرمز ترمز نفرمایید چون از حیطه فقه خارج است!




 

noirgalaxy

عضو جدید
ب _نظریه ولایت فقیه :

ولایتفقیه اصطلاحی است برای نظام حکومت اسلامی پس از ائمه طاهرین(ع). ولایت در این اصطلاح به معنای حکومت و زمامداری امور جامعه است و ولایتفقیه به مفهوم زمامداری جامعه اسلامی از سوی کسی است که به مقام اجتهاد در فقه رسیده و حائز شرایط رهبری جامعه اسلامی می باشد. موضوع اصلی ولایتفقیه این است که در زمان غیبت امام معصوم(ع) چه باید کرد؟ آیا امت اسلامی باید بدون رهبر باشد؟ یا باید به رهبری طاغوت تن دهد یا باید بهترین کسی را که از نظر علم و زهد و تقوا و مدیریت سیاسی، کمترین فاصله را با معصوم دارد به رهبری امت اسلامی بپردازد؟
در واقع
ولایتفقیه به همین معناست که با وجود معصوم(ع) باید او رهبری کند و در عصر غیبت به نیابت از امام زمان(عج) ولی فقیه رهبری و زمام امور جامعه را بر عهده دارد تا امت گرفتار هرج و مرج و آنارشیسم و تعبد به حاکمیت طاغوت نشود و احکام و ارزشهای الهی در جامعه عملی گردد.
نظریه
ولایتفقیه و شکل متکامل و شفاف آن یعنی ولایت مطلقه فقیه، هر چند مبتنی بر مبانی و آموزه های دینی بوده و دارای پیشینه تاریخی طولانی تا عصر امامان معصوم(ع) می باشند، ولی شکل گیری نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر نظریه ولایتفقیه - که به عنوان تنها شکل مشروع حکومت در زمان غیبت از سوی امامان معصوم(ع) معرفی شده است - در ابتدا و برخورد ملموس و عینی این نظریه با واقعیات جامعه در عرصه مدیریت جامعه باعث تکامل و تبیین هر چه بیشتر اختیارات ولی فقیه و زوایای پنهان آن در قالب نظریه «ولایت مطلقه فقیه» شد.


منبع: سایت پرسجو کليه حقوق برای پايگاه حوزه محفوظ است

ادامه دارد...
همه اینها فقط یه نظریه است و در قرآن هیچ اشاره مستقیمی هم به اون نشده
تازه در خود انتخاب همون فرد اصلح هم بحث وجود داره
 

shahriar_18

عضو جدید
سلام دوست عزیز.
اگه واقعا مراجع بزرگوار و اندیشمندان گذشته و حال اسلام در باب این مسئله مورد پذیرش شما هستند و این مسئله رو با نظرات این بزرگواران می خواید بررسی کنید و نه این که برای رسیدن به یک ایده ی خاص تا اون جا که نظرات این اقایون به شما کمک میکنه ازش استفاده کنید پس:
نباید تنها به بخشی از نظرات این بزرگواران استناد کرد.به علاوه باید دلایل هر یک رو بر نظراتش یافت.
ه طور کلی علمای شیعه 2 دسته اند:
- اخباری:اعتقاد به اجرای احکام اسلام به همن شیوه ی زمان رسول الله دارند.اعتقاد به عدم حضور عقل در بین ارکان استنباط احکام دارند.(فقط سنت - قران - حدیث و...)

- اصولی:اعتقاد به حضور عقل در بین ارکان استنباط احکام دارند.
امروز حوزه بهای علمیه تقریبا به طور کامل از اصولییون تشکیل شده.
اصولیین به تماما به ولایت اعتقاد دارند.
اما 2 دسته اند:
- ولایت مطلقه :
- ولایت مقیده :
من در مورد معنی این دو مورد به صورت تخصصی حرفی نمی زنم (پیشنهاد می کنم مطالعه کنید)
فقط همین قدر که این 2 واژه مربوط به 30 سال پیش نمیشه .
متاسفانه ما با فلسفه جمهوری اسلامی اشنا نیستیم که باعث شده این قدر راحت در مورد معانی و عملکردها بدون نگاه تخصصی اظهار نظر کنیم. که باید علت رو در نسل قبل جست و جو کرد.
این افراط و تفریط ها در عدم اشنایی ما با مبانی فکری ایدوئولوژی که امروز به عنوان خط امام میشناسیم نشات میگیره.
امیدوارم با شناخت دقیق تر مبانی فکری حقانیت کلامی این تز فکری رو بهتر بشناسیم.
[/Q]

سلام از ماست اخوی،
ببخشید متوجه منظور شما نمی شم. شما می فرمایید اگر حضرات رو قبول دارید نباید به بخشی از سخنان اشاره کنیم. 1 من به روشی که در این تایپیک مطالب ارایه شده مطالبم رو بیان کردم . 2 در زمان مباحثه که نمی تونید بیاید کل مطالبی که حضرات بیان کردن رو بیاریم در واقع مجبور هستید چکیده مطلبی رو که می خواهید به اون استناد کنید رو بیارید و بعد استدلال خودتون رو بکنید وگر نه بحث تبدیل به مباحثه تاریخی می شه. در مورد علمای شیعه که فرمودین 2 دسته هستند در واقع شاخه های زیادی رو حذف کردین که شرط انصاف نیست. می تونید حداقل 2 نفر از بزرگان رو نام ببرید که به ولایت مطلقه اعتقاد داشتند و مطالب اونها رو هم بیان کنید که مربوط به 100 سال گذشته نباشند.
فرمودید بنده با فلسفه جموری اسلامی آشنا نیستم. بد نبود قبل از اینگونه صحبت کردن که ما این روزها بسیار شاهد اون هستیم حداقل نگاهی به تحصیلات بنده می کردید( رشته حقوق مقطع فوق لیسانس) تا متوجه بشید که من و دوستان همکار من بیشترین آشنایی رو با این فلسفه دارند و بدون آشنایی با این فلسفه و فلسفه بسیاری از موارد دیگر ما هرگز نمی تونیم از حق مردم دفاع کنیم.
فرودید این افراط و تفریط ها در عدم اشنایی ما با مبانی فکری ایدوئولوژی که امروز به عنوان خط امام میشناسیم نشات میگیره. با این حرف عجیب موافق هستم در تایید این جمله فقط همین رو عرض می کنم که فراکسیون خط امام در مجلس کنونی در اقلیت قرار داره جالبه نه؟؟ دیگه از وضعیت یاران امام وبیت آن بزرگوار حرفی نمی زنم
 

ali.mehrkish

عضو جدید
سلام دوست عزیز.
اگه واقعا مراجع بزرگوار و اندیشمندان گذشته و حال اسلام در باب این مسئله مورد پذیرش شما هستند و این مسئله رو با نظرات این بزرگواران می خواید بررسی کنید و نه این که برای رسیدن به یک ایده ی خاص تا اون جا که نظرات این اقایون به شما کمک میکنه ازش استفاده کنید پس:
نباید تنها به بخشی از نظرات این بزرگواران استناد کرد.به علاوه باید دلایل هر یک رو بر نظراتش یافت.
ه طور کلی علمای شیعه 2 دسته اند:
- اخباری:اعتقاد به اجرای احکام اسلام به همن شیوه ی زمان رسول الله دارند.اعتقاد به عدم حضور عقل در بین ارکان استنباط احکام دارند.(فقط سنت - قران - حدیث و...)

- اصولی:اعتقاد به حضور عقل در بین ارکان استنباط احکام دارند.
امروز حوزه بهای علمیه تقریبا به طور کامل از اصولییون تشکیل شده.
اصولیین به تماما به ولایت اعتقاد دارند.
اما 2 دسته اند:
- ولایت مطلقه :
- ولایت مقیده :
من در مورد معنی این دو مورد به صورت تخصصی حرفی نمی زنم (پیشنهاد می کنم مطالعه کنید)
فقط همین قدر که این 2 واژه مربوط به 30 سال پیش نمیشه .
متاسفانه ما با فلسفه جمهوری اسلامی اشنا نیستیم که باعث شده این قدر راحت در مورد معانی و عملکردها بدون نگاه تخصصی اظهار نظر کنیم. که باید علت رو در نسل قبل جست و جو کرد.
این افراط و تفریط ها در عدم اشنایی ما با مبانی فکری ایدوئولوژی که امروز به عنوان خط امام میشناسیم نشات میگیره.
امیدوارم با شناخت دقیق تر مبانی فکری حقانیت کلامی این تز فکری رو بهتر بشناسیم.[/Q]

سلام از ماست اخوی،
ببخشید متوجه منظور شما نمی شم. شما می فرمایید اگر حضرات رو قبول دارید نباید به بخشی از سخنان اشاره کنیم. 1 من به روشی که در این تایپیک مطالب ارایه شده مطالبم رو بیان کردم . 2 در زمان مباحثه که نمی تونید بیاید کل مطالبی که حضرات بیان کردن رو بیاریم در واقع مجبور هستید چکیده مطلبی رو که می خواهید به اون استناد کنید رو بیارید و بعد استدلال خودتون رو بکنید وگر نه بحث تبدیل به مباحثه تاریخی می شه. در مورد علمای شیعه که فرمودین 2 دسته هستند در واقع شاخه های زیادی رو حذف کردین که شرط انصاف نیست. می تونید حداقل 2 نفر از بزرگان رو نام ببرید که به ولایت مطلقه اعتقاد داشتند و مطالب اونها رو هم بیان کنید که مربوط به 100 سال گذشته نباشند.
فرمودید بنده با فلسفه جموری اسلامی آشنا نیستم. بد نبود قبل از اینگونه صحبت کردن که ما این روزها بسیار شاهد اون هستیم حداقل نگاهی به تحصیلات بنده می کردید( رشته حقوق مقطع فوق لیسانس) تا متوجه بشید که من و دوستان همکار من بیشترین آشنایی رو با این فلسفه دارند و بدون آشنایی با این فلسفه و فلسفه بسیاری از موارد دیگر ما هرگز نمی تونیم از حق مردم دفاع کنیم.
فرودید این افراط و تفریط ها در عدم اشنایی ما با مبانی فکری ایدوئولوژی که امروز به عنوان خط امام میشناسیم نشات میگیره. با این حرف عجیب موافق هستم در تایید این جمله فقط همین رو عرض می کنم که فراکسیون خط امام در مجلس کنونی در اقلیت قرار داره جالبه نه؟؟ دیگه از وضعیت یاران امام وبیت آن بزرگوار حرفی نمی زنم

سلام دوست عزیز:

با حساب کتاب شما من به عنوان یه مهندس کاملا باید تهی از علوم انسانی باشم.(به نظرم نمیاد صرف تحصیلات اکادمیک بتونه زمینه ساز تحلیل درست از مسائل بشه به ویژه در مورد فلسفه جمهوری اسلامی، اونم در این بازار داغ برداشت کردنهای مختلف از خط امام که میتونه هر کسی که از راه برسه خودش رو خط امام معرفی کنه از لیبرال گرفته تا اسلام گرا)
من خدایی نکرده قصد بی احترامی به دانش شما رو نداشتم فقط تحلیلتون پیرامون مطلقه رو جامع نمی دونم.(اگه میشه ولایت مطلقه رو از دیدگاه خودتون بیان کنید ؟)
در مورد نظرات بزرگواران هم به این دلیل خدمتون گفتم که این روزا باب شده تا جایی که میشه از نظرات امام یا سایر بزرگواران تا جایی که به نفع باشه استفاده میشه و باقی ...(که متاسفانه رویه تمام جبهه های سیاسی شده)
بسیاری از بزرگواران در تاریخ گذشته یا عنوانی غیر از ولایت مطلقه به بیان نظرات پرداختند.
مثلا مفهوم زعامت.
از طرفی در طول تاریخ تشیع این اولین باریه که به طور عملی امکان پیاده شدن حکومت اسلامی در 4چوب دستاورد های زمان امکان پذیر شده که کمی مقایسه با تاریخ رو دچار مشکل میکنه.
به نظرتون چرا امام ولایت مطلقه رو در اخرین ماههای زندگیشون عنوان و روی اون پا فشاری کردند؟
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقیه کسی است که در علوم اسلامی تخصّص دارد و احکام الهی را از ادله آن استنباط می‏کند.
خوب این چه ربطی به علوم سیاسی داره که باید رهبری سیاسی داشته باشه
معنی لغوی ولایت فقیه یعنی ارجاع مسائل
دینی به فقیه نه ...
خود قرآن برای این اومد که مردم زمانه با چشم و گوش بسته بت می پرستیدن و کارا ی بیهوده میکردن و حالا اگه ما هم روش همون بت پرستای 1400 سال پیش رو داشته باشیم دین که نداریم هیچی از اونام بدتریم چون عبرت اونا رو نگرفتیم پس وای بر ما که خودمون موجب عبرت دیگران خواهیم بود.
قانون‏گذاری: بر اساس توحید ربوبی، هرگونه قانونی که انتساب به خداوند نداشته باشد، به شرک در تشریع منتهی می‏شود
لطفا" پشت چراغ قرمز ترمز نفرمایید چون از حیطه فقه خارج است!




سلام دوست عزيز...
جواب صحبت هاي شما در پست هاي گذشته ي من هست.
اگه مراجعه كردين و جواب نگرفتين در خدمتم...
 

shahriar_18

عضو جدید
سلام دوست عزیز:

با حساب کتاب شما من به عنوان یه مهندس کاملا باید تهی از علوم انسانی باشم.(به نظرم نمیاد صرف تحصیلات اکادمیک بتونه زمینه ساز تحلیل درست از مسائل بشه به ویژه در مورد فلسفه جمهوری اسلامی، اونم در این بازار داغ برداشت کردنهای مختلف از خط امام که میتونه هر کسی که از راه برسه خودش رو خط امام معرفی کنه از لیبرال گرفته تا اسلام گرا)
من خدایی نکرده قصد بی احترامی به دانش شما رو نداشتم فقط تحلیلتون پیرامون مطلقه رو جامع نمی دونم.(اگه میشه ولایت مطلقه رو از دیدگاه خودتون بیان کنید ؟)
در مورد نظرات بزرگواران هم به این دلیل خدمتون گفتم که این روزا باب شده تا جایی که میشه از نظرات امام یا سایر بزرگواران تا جایی که به نفع باشه استفاده میشه و باقی ...(که متاسفانه رویه تمام جبهه های سیاسی شده)
بسیاری از بزرگواران در تاریخ گذشته یا عنوانی غیر از ولایت مطلقه به بیان نظرات پرداختند.
مثلا مفهوم زعامت.
از طرفی در طول تاریخ تشیع این اولین باریه که به طور عملی امکان پیاده شدن حکومت اسلامی در 4چوب دستاورد های زمان امکان پذیر شده که کمی مقایسه با تاریخ رو دچار مشکل میکنه.
به نظرتون چرا امام ولایت مطلقه رو در اخرین ماههای زندگیشون عنوان و روی اون پا فشاری کردند؟

باز هم سلام
آقا من کی همچین حرفی زدم که شما تهی هستین.من فقط خواستم به شما عرض کنم که با مسایلی که فرودید غریبه نیستم و آشنایی اندکی دارم و در ضمن ادّعای این رو ندارم که حرفی رو که مزنم حتماً درست هستش و این باعث خوشحالیه من هست که از مطالب شما استفاده کنم.
شما نظر بنده رو در مورد مطلقه خواستین.ببنید این بحث سه جنبه داره یک جنبه اون فقهی هست (که فکر نی کنم اینجا بتونیم در موردش بحث کنیم) وجنبه دوم که در قانون اساسی به همت آیت الله منتظری وارد شد(اگر در این مورد شک دارید به مذاکرات مجلس موسس قانون اساسی مراجعه کنید) و جنبه دیگرش شکلی که ما با اون مواجه هستیم منظور بعد از تجدید نظر در قانون اساسی و تفسیر هایی که از این مطلب می شود که ولایت فقیه رو در شکل حکومت اسلامی و راس تمام امور می دونه. شما کدوم رو می خواهین بدونید؟؟
از نظر شخصی من با هر نوع ولایتی در دوران معاصر مخالفم، چون فلسفه بوجود آمدن ولایت در اصل برای محجورین و صغار( جمع صغیر) و مجانین و سفیه بود. در واقع کسانی که در قوه دماقیه دچار مشکل هستن و نیاز به حمایت دارند چون خود آنها قدرت درک درست از مسایل رو ندارند. اگر بخواهیم به اصل ولایت هم مراجعه کنیم تقریباً با چنین مباحثی مواجه می شویم شاید زمانی کاربرد داشته امّا الان نمی تونه.اگر انسان در آن دنیا قرار پاسخگوی اعمال خودش باشه پس باید در این دنیا حاکم اعمال خودش باشد.

فرمودید از طرفی در طول تاریخ تشیع این اولین باریه که به طور عملی امکان پیاده شدن حکومت اسلامی در 4چوب دستاورد های زمان امکان پذیر شده که کمی مقایسه با تاریخ رو دچار مشکل میکنه.
خدمت شما عرض کنم که ما الان اصلان با حکومت اسلامی مواجه نیستیم. چرا که از اولین مشخصه های حکومت اسلام پیاده کردن تمامی احکام اسلام و قوانین اسلام هست که ما فقط قوانین ظاهری رو پیاده می کنیم .در ضمن این رو بدونید شما که از به دنبال حکومت اسلای هستید آیا می دونید که جایگاه مردم در این طرز حکومت کجا قرار داره ویا بهتر بگم اصولاً مردم هیچ نقشی ندارند. در حکومت اسلامی همه چیز در رای حاکم اسلامی خلاصه میشود و حاکم هم جانشین خدا و پیامبر هستش(تفکر مصباحیه) در حکومت اسلامی حاکم فراتر از قانون هست و در تمامی امور حق دخالت داره( چیزی که این روزها کم نمی بینیم) در حکومت اسلامی قوانین تمامی از شرع گرفته می شود و مجلس جایگاهی ندارد( باز هم این روزها می بینیم) چه برسد با مقایسه که مثلاً بخواهیم این حکومت رو با حکومت حضرت علی(ع) مقایسه کنیم که تقریباً امکان پذیر نیست.
امّا در مورد سوال آخر.اگر از نظریات امام بخواهیم صحبت کنیم از زمانی که ایشون در فرانسه بودن تا ماههای آخر زندگیه پر برکتشون شاهد چرخش بسیار عظیمی هستیم .مثلاً ایشون در حدود 300 مصاحبه که در فرانسه داشتن و تمامی بیانیه ها حتی یک بار هم از ولایت هم حرف نزدند چه برسد به مطلقه. بنظر من شاید دلیل اصلی این حرکت ایشون رو عدم جمع قابلیت مردم سالاری و دین سالاری با هم و در کنار هم دونست که ایشون با این حرکت دین سالاری رو در حکومت با بازتر کردن اختیارت مقام رهبر در وضعیت بالاتری نسبت به مردم سالاری قرار دادند که شاید اگر ما شاهد حضور افرادی در سطح ایشون در این مقام بودیم دچار این مشکلات نمی شدیم.
 
آخرین ویرایش:

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنا بر بحث هايي كه بوجود اومد مي خوام از سير تاريخي ولايت فقيه ،مطالبي رو براتون قرار بدم .
اميدوارم مفيد واقع بشه.:victory:


منبع اين مطلب:http://www.aftab.ir

سير تاريخي نظريه ولايت فقيه

تحولات به وجود آمده در نظریه ولایت فقیه را بر اساس تحولات سیاسی، اجتماعی مناطقی که شیعیان و فقهایشان در آن حضور چشمگیر داشته‌اند به پنج مرحله تقسیم کرده‌ایم. پژوهش حاضر درصدد است با مروری به این پنج مرحله، کوششهای نظری و عملی فقیهان را نسبت به این مسأله بیان نماید. اشاره به شرایط سیاسی، اجتماعی و طرح دیدگاه فقیهان برجستهٔ هر مرحله نسبت به ولایت فقیه، تحولات ایجاد شده در هر دوره و نیز تبیین ولایت فقیه در عرصهٔ عمل و بررسی مبنای رفتار سیاسی فقیهان و نیز مبنای پذیرش ولایت از جانب حاکمان جور و… محتوای این پژوهش را سامان می‌دهد.
هدف اصلی این پژوهش پاسخ‌گویی به سؤالهایی در موضوع «سیر تاریخی نظریه ولایت فقیه» است. نویسنده در تلاش است تا نشان دهد از آغاز اجتهاد تاکنون چه تحولاتی در نظریه ولایت فقیه ایجاد شده؟ و چه عواملی در این تحولات مؤثر بوده‌اند؟
به این ترتیب، پژوهش به منظور آزمودن فرضیه‌های مطروحه شکل گرفت. فرضیه‌هایی که درصدد آزمودن آنها برآمده‌ایم عبارتند از:
۱- از آغاز عصر اجتهاد تاکنون شاهد تحول و تکامل نظریه ولایت فقیه بوده‌ایم.
۲- عوامل متعدد سیاسی،‌اجتماعی و... در تحول و تکامل این نظریه دخیل بوده است.
این پژوهش بر اساس تقسیم‌بندی تحولات سیاسی مناطقی که تعداد قابل توجهی از شیعیان در آنجا زندگی می‌کردند و فقیهان شیعه در آن مناطق حضور فعال داشته‌اند؛ به پنج مرحله زیر تقسیم شده است.

مرحله اول: دوره آغاز اجتهاد (از قدیمین تا محقق‌کرکی)

مرحله دوم: دوره صفویه ( از محقق‌کرکی تا محقق نراقی)

مرحله سوم: دوره قاعده‌مندی نظریه (از محقق نراقی تا محقق نائینی)

مرحله چهارم: دوره مشروطه (‌از محقق نائینی تا امام خمینی)

مرحله پنجم: دوره درخشش ولایت فقیه در میدان عمل

در هر مرحله برای درک بهتر از دیدگاه فقیهان و موضع‌گیری‌های سیاسی آنان، ابتدا نمایی از شرایط سیاسی‌ـ اجتماعی آن دوره و وضعیت سیاسی شیعیان بیان شده و سپس دیدگاه فقیهان هر دوره دربارهٔ حکومت‌های جور و درباره ولایت فقیه مورد بررسی قرار گرفته است و در پایان مباحث هر دوره، به بررسی رفتار سیاسی فقیهان آن دوره و مبانی آن پرداخته‌ایم.

 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
student64 ولایت فقیه-شبهه ولایت فقیه و رهبری 16

Similar threads

بالا