وصیت نامه های شهدا

nafis...

مدیر بازنشسته


وصیت نامه ی این شهید :


...برادرانم اسلام عزیز احتیاج به جانبازی دارد، بیایید تا خودمان را اماده جان فشانی کنیم پدر و مادر عزیزم، امروز حسین زمان روح خداست....
اینها می‌خواهند ما را به وسیله کشتن بترسانند اما اماممان چه خوب گفت که ما مرد جنگیم و از کشته شدن نمی‌هراسیم و مرگ را با جان و دل می‌خریم برای ما یکسان است که مرگ به جانب ما بیاید و یا ما به جانب مرگ برویم.
پدرم اگر من شهید شدم بالای تابوتم بایست و دست به سوی پروردگار خویش بلند کن و بگو از 2 فرزندم یکی به تو اهدا کردم فرزند مرا جزء شهیدان قرار بده.... مادرجان خیلی دلم می‌خواهد بار دیگر برگردم و در آغوش باز و گرم تو قرار گیرم و مهر مادریت را احساس کنم، ولی خدا و اسلام را از تو عزیزتر می‌دانم.
برادرجان موقعی که خبر مرگ من را شنیدی خدا را به یاد آور و با دو دست خود مرا دفن کن مبادا لباس سپاه را از تنم دربیاورید مرا همانطوری که هستم دفن نمایید خونهای روی بدنم را هم پاک نکنید تا با بدن خونین خدای خود را ملاقات کنم. به امید پیروزی اسلام و مسلمین و سلامتی امام خمینی بت‌شکن وصیت‌نامه را پایان می دهم.
خداحافظ نادر مهدوی 27/5/1362
:heart::gol:
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
شهيد هادي علي دوست

اي جوانان نكند در رختخواب ذلت بميريد كه حضرت علي عليه السلام در محراب عبادت شهيد شد. اي جوانان مبادا كه در غفلت بميريد كه امام حسين عليه السلام در ميدان نبرد شهيد شد.
اي جوانان ، مبادا كه در حال بي تفاوتيب ميريد كه علي اكبر در راه حسين عليه السلام و باهدف شهيد شد.

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[h=2] وصیت‌ نامه شهید ذوالفقاری مدافع حرم
[/h]
همه آنهایی که سن و سالشان به روزهای داغ مرداد سال 67 می‌رسد، حسرت و اندوه هزاران ایرانی از جا‌ ماندن از کاروان بزرگ شهادت را خاطرشان هست. حالا سال‌ها از آن روزها می‌گذرد، امینت مرزهای ایران به مدد بخش بزرگی از همان حسرت‌خوردگان روز به روز مستحکم‌تر از قبل تامین شده است، در میانه سرزمین پر از خون خاورمیانه، سرزمین ایران استوار ایستاده است، اما در کیلومترها آن سوتر، در دو سرزمین منبع قلب‌های شیعیان، راه دیگری باز شده است. آن حسرت‌خوردگان، حالا پیر شده‌اند، خیلی‌هایشان از دنیا رفته‌اند و به یاران شهیدشان پیوسته‌اند، اما نسل جدیدی از جوانان ایران به میدان آمده‌اند که یادگار روزهای خوش دهه آرمانگرایی در ایران هستند. آرمان‌گرایانی که همچون پیر و مولایشان برای آرمانشان مرزی قائل نیستند، شنیده‌اند که سرزمین قبور مطهر امامان و بزرگانشان تهدید شده‌اند، رنج سفر و دوری به تن خریده‌اند، بار غربت به دوش کشیده‌اند و در سرزمین و دیار دیگری که نام «ایران» ندارد، اما آرمان بزرگ عدالت‌طلبی و حق‌طلبی در آن دنبال می‌شود به نبرد با شر روزگار ما پرداخته‌اند. چندی پیش خبر شهادت یک بسیجی ایرانی در رسانه‌ها پیچید. شهید هادی ذوالفقاری به همراه 20 عراقی دیگر در یک عملیات انتحاری که توسط نیروهای داعش انجام شد؛ به شهادت رسید. همانطور که عکس‌های او نشان می‌دهد، سن و سال زیادی هم نداشته است، متولد سال 67 بود. قیافه و سر و وضعش به شدت معمولی است، مثل هزاران جوان دیگری که در پایگاه‌های بسیج، هیئات‌های مذهبی، مساجد و... می‌آیند و می‌روند. مثل همه ایرانی‌ها. خانواده‌اش می‌گویند هادی از اول یک جور دیگری بود. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل جوانان هم‌سن و سالش نبود. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر از جوانان دیگر بود. انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد و شهادت او را برگزید. شهید ذوالفقاری وصیت‌نامه‌اش را چندین روز پیش از شهادتش نوشته است، متن کامل وصیت‌نامه این طلبه شهید مدافع حرم در ادامه می‌آید:

اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می‌کنم که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا علیه السلام طواف بدهند و برگردانند و همینطور که در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف بدهند و در وادی‌السلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و غیره مثل تربت بگذارند داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم می‌خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س). بالای سر من روضه و سینه‌زنی بگیرند و موقع دفن من پرچم بالای قبرم قرار بگیرد و در زیر پرچم من را دفن کنید و زیاد یاحسین(ع) بگویید و برای من مجلس عزا نگیرید چون من به چیزی که می‌خواستم رسیدم و برای امام حسین و حضرت زهرا مجلس بگیرید و گریه کنید و رو به قبله صحیح دفن کنید چون قبله در نجف اختلاف دارد و روی سنگ قبرم اسم من را نزنید و بنویسید که اینجا قبر یک آدم گناه کار است یعنی العبد الحقیر و المذنب و یا مثل این؛ پیراهن مشکی هم بگذارید داخل قبر.

پشت سر ولایت فقیه باشید/حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) نمی‌دهد؛ آن را زهرایی کنید
وصیتم به مردم ایران و در بعضی از قسمت‌ها برای مردم عراق این است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشور زندگی‌ می‌کنم مشکلات خارج کشور بیشتر از داخل کشور است قدر کشورمان را بدانند و پست سر ولی فقیه باشند و با بصیرت باشند چون همین ولی فقیه است که باعث شده ایران از مشکلات بیرون بیاید و از خواهران می‌خواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا رعایت بکنند نه مثل حجاب‌های روز چون این حجاب‌ها بوی حضرت زهرا(س) را نمی‌دهد.

امام زمان را تنها نگذارید
از برادرانم می‌خواهم که غیر حرف آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند جهان در حال تحول است دنیا دیگر طبیعی نیست الان دو جهاد در پیش داریم اول جهاد نفس که واجب‌تر است زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می‌شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت، حتی در جهاد با دشمن‌ها احتمال می‌رود که طرف کشته شود ولی شهید به حساب نیاید چون برای هوا نفس رفته جبهه و اگر برای هوای نفس رفته باشید یعنی برای شیطان رفتید و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن؟ امام زمان را تنها نگذارید. آن‌ها اهل شیطان هستند و ما هم شیطانی. دین خودتان را حفظ کنید چون اگر امام زمان بیاید احتمال دارد روبه‌روی امام باشیم و با امام مخالفت کنیم. امام زمان را تنها نگذارید من که عمرم رفت و وقت از دست دادم تا به خودم آمدم دیدم که خیلی گناه کردم و پل‌های پشت سرم را شکانده‌ام و راه برگشت ندارم. بچه‌های ایران و عراق من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام داده‌ام و یکی از دلایلی که آمدم نجف به خاطر همین بود که پیشرفت کنم نجف شهری است که مثل تصفیه‌کُن است که گناه‌ها را به سرعت از آدم می‌گیرد و جای گناهان ثواب می‌دهد این مولای ما خیلی مهربان است. در جهاد مدافعان حرم شرکت کنید/مدافعان حرم با اسم حضرت زهرا کار تکفیری‌ها را تمام کنند همچنین می‌خواهم که مردم عراق از ناموس و وطن خودشان و مخصوصا حرم‌ها دفاع کنند و اجازه به این ظالمان ندهند و مردم عراق مخصوصا طلاب نجف در این جهاد شرکت کنند چون دیدم که مدافع هست لکن کم است باید زیاد شود و مطمئنم که این‌ها(ظالمین) کم هستند و فقط با یک هجوم (جهاد) با اسم حضرت زهرا(س) می‌شود کار این مفسدها را تمام کرد و منتظر ظهور شویم و بهتر است که دست به دست همدیگر دهید و این غده سرطانی را از بین ببرید. برای من خیلی دعا کنید چون خیلی گناه کارم و از همه حلالیت بگیرید.

دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمی‌توانم زنده بمانم وصیت من به طلاب این است که اگر برای رضای خدا درس می‌خوانند و هدف دارند بخوانند و اگر اینطور نیست نخوانند. چون می‌شود کار شیطانی و شهریه امام را هم می‌گیرند؛ دیگر حرام درحرام می‌شود و مسئولیت دارد اگر می‌توانند درس بخوانند البته همه‌اش درس نیست، عبودیت هم هست باید مقداری از وقت خود را صرف عبادت کنند چون طلبه‌ای باتقوا کم داریم اول تزکیه نفس بعد درس ای داد از علم شیطانی. دنیا رنگ گناه دارد دیگر نمی‌توانم زنده بمانم. انشاءالله امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) و امام رضا(ع) در قبر می‌آیند. 19 بهمن ماه سال 1393
العبد الحقیر و المذنب الضعیف محمدهادی ذوالفقاری

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
اعتراف نامه و توبه نامه یک فرمانده شهید

اعتراف نامه و توبه نامه یک فرمانده شهید


21.jpg



شیرمردان عرصه پیکار و زاهدان خلوت نشین شب های تار، آری اینان تربیت یافتگان مکتب روح الله هستند، همانانی که صدای العفو گفتن شان در دل شب ها، آشنای ملک الاذن است، همانانی که پشت شیطان از اخلاص شان دو تا شده بود و راه به جائی نداشت و لشکر عرشی 25 کربلا، عرصه ظهور این دریادلان است که تورقی از وصیت شان، رشحه بر وجود گنهکارانی همچون ما می اندازد! انسان های پاک سرشتی که سطر به سطر وصیت شان، اعتراف به گناهان نکرده خویش بود و خدا می دانست چه کسی را برای خویش برگزیند.


مطالب ذیل گزیده ای از وصیت ملکوتی سردار شهید ملک ابراهیم زمانی است


■ ■ ■

خدایا! با چه جرأتی و با چه روشی بخواهم به نام شهید وصیت نامه بنویسم و حال اینکه ازتمام معاصی من را آگاهی ده و لذا اسم این پاره کاغذ را ابتدا اعتراف نامه و بعد توبه نامه و کشف نامه می نهم.



اعتراف نامه و توبه نامه یک فرمانده شهید



اعتراف نامه!

و اما اعتراف نامه؛ خدایا! اعتراف می کنم که هنوز خودم را نشناخته ام و در نظام خلقت موقعیت خود را نیافتم، لحظاتی به تفکر و تعمق در امورات خلقت نکردم.

خدایا! اعتراف می کنم که اگر تمام رزمندگان مثل من باشند، این جنگ تا صد سال دیگر هم طول می کشد، چون امثال ما در فکر کمیت های نیرو هستیم نه کیفیت. لذا فکر می کنم تنها چیزی که پیروزی می آورد و آن هم خیلی سریع است که تمامی رزمندگان خیلی مخلصانه برای خالق کار کنند. فقط و فقط همین و بس البته ناگفته نماند که این هم احتیاج به تمرین و ریاضت دارد. تازه این پیروزی ها در عملیات ها مرهون دعای امام امت و یاران باوفا و مخلص اوست، خصوصاً دعای بچه های خردسال شهدا به خصوص دختران کوچک آنهاست.

خدایا! اعتراف می کنم با اینکه می دانم موقعیت من فقط ذکر الله و تفکر در نظام آفرینش است، لذا نمی دانم چرا این فرصت را به عقلم نمی دهم. چرا در مورد زندگی فکر نمی کنم، نمی دانم آیا می توانم معنای زندگی را درک کنم؟ به نظر من زندگی یعنی عشق به معشوق، زندگی یعنی ذکر، یعنی دوست گریه شب، سجده و رکوع و قیام، قرآن و تفکر، شهادت، رنج، لبیک، زندگی یعنی جبهه جنگ، کشتن کافر برای خدا، تکه تکه شدن برای خدا، زندگی یعنی فنای بقا، زندگی یعنی یاد حق، نظاره کردن به آیات حق، زندگی یعنی دادن خون در راه حضرت دوست.

خدایا! اعتراف می کنم هنوز در مورد این مسائل فکر نکردم، تعمق نکردم، تدبر نکردم...



توبه نامه!

و اما توبه نامه؛ خدایا! آنچه به عنوان اعتراف گفتم، کم بود اما آنچه که مرا و امثال مرا امیدوار می کند، رحمت توست.

خدایا! به همه آنچه به فکرم می رسید، اعتراف کردم اما چه کنم، کجا بروم، اگر درِ خانه ی تو را نزنم، درِ خانه ی چه کسی را بزنم. مرا تو خلق کردی. بنده تو هستم، تو مولای منی. درست است من کور شدم، تو را نمی بینم اما تو که مرا می بینی. من صدایت را نمی شنوم اما تو صدایم را می شنوی.

او که مرا خلق کرد مرا می بیند و صدایم را می شنود، وجودم را می بیند، لذا برای یکبار در طول عمرم از عمق جانم و وجودم که خودت به او آگاهی، خدایا! توبه می کنم از اعمال گذشته ام.

خدایا! مرا ببخش جز درگاه تو امیدی نیست، مگر خودت نگفتی باز آی هر آنچه هستی باز آی، گر کافر و گبر و بت پرستی باز آی، این درگه ما درگه ناامیدی نیست، صد بار اگر توبه شکستی باز آی.

خدایا! اقرار و اعتراف کردم، حال توبه می کنم «الهی العفو، العفو، العفو...»

اما پدر و مادر گرامی من! فقط یک جمله می گویم و آن اینکه هر چه بدی در طول زندگی من دیدید به بزرگواری خودتان مرا ببخشید و بدانید که ابراهیم تازه زنده شده و اسرار پشت پرده را می بیند و نیز برادران و خواهران گرامی شما نیز به بزرگواری خودتان مرا عفو کنید.

و اما تو ای همسر گرامی! که مدتی جز رنج و مصیبت و دوری در زندگی چیز دیگری ندیدی و من از تو راضی هستم، امیدوارم که تو نیز از من راضی باشی.

به هیچ وجه در روی پارچه ها و پلاکارت ها نام مرا غیر از اسم و شهرت خالی چیزی دیگر ننویسید و الا همه شما را مدیون می گیرم. مسئولیت کارها را به عهده همسرم و مادرم می گذارم. مرا در داخل قبر جباری دفن کنید، اگر جا نبود داخل قبر شهید شعبان امیری، اجازه آن را نیز از پدرش گرفته ام. سه سال برایم نماز و سه ماه روزه بگیرید و آخرین پیام من این است که هیچ وقت امام را تنها نگذارید.

ابراهیم زمانی


به روایت ...
 

مسروری

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمتی از وصیت نامه ی شهید مصطفی ابراهیمی مجد

قسمتی از وصیت نامه ی شهید مصطفی ابراهیمی مجد

«و سلام علی آل یاسین ... بگذارید بعد از مرگم بدانند و بدانید که همان طور
که اساتید بزرگمان می گفتند ، نوکر محال است صاحبش را نبیند ، من نیز
صاحبم را دیدار کردم .

بدانید که امام زمانمان حی و زنده است . از یاد او
غافل نگردید . دیگر در این مورد گریه مجالم نمی دهد که بیش تر بنویسم و تا
این زمان ، دیدار او را برای هیچ کس نگفتم مبادا ریا شود . فقط می گویم از
آن دیدار به بعد چون دیگر تا این لحظه او را ندیده ام ، تمام جگرم سوخته
است . »


منبع:
ghoghnoos270.parsiblog.com

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وصيت نامه شهيد ناصر بختياري

...من خودم را لايق نميدانم كه در جواب نداي هل من ناصر ينصرني به امام كبيرمان لبيك بگويم... ولي از امام (ره) مي خواهم كه مرا دعا كند تا بلكه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه اي كه در نهايت شهادت است برسم.
...خدايا شكر مي كنم كه مرا آزاد آفريدي تا آزاد فكر كنم تا بتوانم بندگيت را به جاي آورم.
خدايا! شكر تو را كه مرا پاسدار انقلاب خميني ات قرار دادي تا اينكه بتوانم خونم را فداي حسينت بكنم.
خدايا! شكر تو را كه مرا از اين نعمت انقلاب سرخ خميني برخوردار نمودي و به آن درجه اي رساندي كه لياقتش را نداشتم. ...آگاه باشيد كه در اين برهه از زمان مسئوليت سنگيني بر دوش داريد. شما پاسدار خون هاي ريخته شده براي اسلام عزيز هستيد و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با كار و كوشش در راه خدا به جهانيان صادر نمائيد، و ثابت كنيد كه مي توانيم در پناه اسلام غير وابسته به ابرقدرت ها باشيم و به شعار بهشتي مظلوم و ديگر شهدا تحقق بخشيم و نداي مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانيم تا اينكه لرزه بر اندام پوسيده مستكبران داخلي و خارجي بيندازيم...
و مستضعفين خود تصميم بگيرند و حاكم روي زمين باشند همانطوريكه كه خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين..."
تا اينكه مقدمه اي براي ظهور مهدي (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

مروری بر وصیت‌نامه شهید «عابدی»


شهید کیومرث عابدی در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: «به برادرم فرامرز که با این صدامیان می‌جنگد بگویید تا آخرین قطره خون که دارید با این یزیدیان بجنگید تا اسلام را زنده نگاه دارید.»
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

وصيت نامه شهيد ناصر بختياري


...من خودم را لايق نميدانم كه در جواب نداي هل من ناصر ينصرني به امام كبيرمان لبيك بگويم... ولي از امام (ره) مي خواهم كه مرا دعا كند تا بلكه نزد خداوند مورد قبول واقع شوم و به درجه اي كه در نهايت شهادت است برسم.
...خدايا شكر مي كنم كه مرا آزاد آفريدي تا آزاد فكر كنم تا بتوانم بندگيت را به جاي آورم.
خدايا! شكر تو را كه مرا پاسدار انقلاب خميني ات قرار دادي تا اينكه بتوانم خونم را فداي حسينت بكنم.
خدايا! شكر تو را كه مرا از اين نعمت انقلاب سرخ خميني برخوردار نمودي و به آن درجه اي رساندي كه لياقتش را نداشتم. ...آگاه باشيد كه در اين برهه از زمان مسئوليت سنگيني بر دوش داريد.
شما پاسدار خون هاي ريخته شده براي اسلام عزيز هستيد و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با كار و كوشش در راه خدا به جهانيان صادر نمائيد، و ثابت كنيد كه مي توانيم در پناه اسلام غير وابسته به ابرقدرت ها باشيم و به شعار بهشتي مظلوم و ديگر شهدا تحقق بخشيم و نداي مظلومانه امتمان را به گوش تمام مستضعفان جهان برسانيم تا اينكه لرزه بر اندام پوسيده مستكبران داخلي و خارجي بيندازيم...
و مستضعفين خود تصميم بگيرند و حاكم روي زمين باشند همانطوريكه كه خداوند به بندگانش وعده داده است:
"و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين..."
تا اينكه مقدمه اي براي ظهور مهدي (عج) و افراشته شدن پرچم لااله الاالله در جهان باشد.
 

Similar threads

بالا