مثل همیشه سلام به بازدید کننده های عزیز
توی این تاپیک یه داستان از اتفاقی عجیب رو براتون نوشتم که فوق العاده تامل برانگیزه:
دو تا دوست سرباز که یکیشون تهرانی بود و اون یکی آبادانی ، توی آبادان خدمت می کردن.
رفاقت صمیمی بین این دو نفر بود. وقتی که خدمتشون تموم میشه ، آبادانیه به تهرانیه میگه که چندروز خونشون باشه و تهرانیه هم قبول می کنه.
یک روز تهرانیه اتفاقی دختر همسایه آبادانیه رو می بینه و خوشش میاد. اون میره و به دوستش میگه که من از این دختر خوشم اومده اگه میشه باهاش صحبت کن غافل از اینکه اون دختر نامزد آبادانیه بوده!!
آبادانیه توی عالم رفاقت میگه : فدای سر رفیقم ، میگذرم از این دختر و اونو برای تهرانیه خواستگاری میکنه.
وقتی مراسم ازدواجشونو میگیرن ؛ تهرانیه موقع برگشتن به آبادانیه میگه که هروقت هرکاری توی تهران داشتی بیا پیش خودم.
چند ماه می گذره و آبادانیه توی کمبود کار میره تهران. شب میرسه دم خونه رفیقش. زنگ رو میزنه. اول کسی در رو باز نمی کنه ولی بعد از اسرار زیاد آبادانیه بالاخره تهرانیه آیفون رو برمی داره و میگه کیه . آبادانیه خوشحال میگه منم رفیق تهرانیه هم میگه نمیشناسم هی آبادانیه آدرس میده و تهرانیه میگه نمی شناسم مزاحمن نشو.
آبادانیه خسته و بی پول میاد توی پارک که اونجا هم چندتا اراذل میریزن سرشو حسابی کتکش میزنن و هرچی پول داشته برمیدارن.
آبادانیه که درب و داغون شده بوده توی خیابون راه میرفته که یه خانوم میانسالی با ماشین جلوش وای میسته و جریانو می پرسه. آبادینه هم همه ماجرا رو میگه. زن بهش میگه که مغازه داره و میتونه بهش به عنوان فروشنده کار بده.
کار آبادانیه جور میشه. بعد از یه مدت هم عاشق یکی از مشتری هاش میشه و ازدواج میکنه.
بعد از چند ماه یه مهمونی دعوت میشه. توی مراسم کار به مشروب خوردن میرسه که آبادانیه تهرانیه رو میبینه.
هرکی یه سلامتی میداده و می خورده.
نوبت به آبادانیه میرسه...... یه پیک بر میداره و میگه سلامتی بچه های آبادان که نومزدشونو برای رفیق تهرونیش خواستگاری میکنن. همه هم میگن دمت گرم و ....
این دور میچرخه و میرسه به تهرونیه... بلند میشه میگه : سلامتی بچه های تهران که وقتی رفیقشون از شهرستان میاد به دوستاش میگه حسابی بزننش تا بفهمه توی چه گرگ بازاری اومده ، اولین پیکو میره بالا
سلامتی بچه های تهران که وقتی میبینن رفیقشون بی کاره ، مادرشونو میفرستن تا بهش کار بده ، دومین پیکو میره بالا
سلامتی بچه های تهرون که وقتی میبینن رفیقشون بی سروسامونه ، آبجیشونو عقد رفیقشون میکنن ، سومیم میره بالا
!!!!!!!!!!!!!!!!