***هوش مصنوعی و رباتیک ***

shovaleye

عضو جدید
هوش مصنوعی چیست ؟

« هوش مصنوعی، دانش ساختن ماشین‌‌ ها یا برنامه‌های هوشمند است. » همانگونه كه از تعریف فوق-كه توسط یكی از بنیانگذاران هوش مصنوعی ارائه شده است- برمی‌آید،حداقل به دو سؤال باید پاسخ داد:

1ـ هوشمندی چیست؟ 2ـ برنامه‌های هوشمند، چه نوعی از برنامه‌ها هستند؟تعریف دیگری كه از هوش مصنوعی می‌توان ارائه داد به قرار زیر است:
« هوش مصنوعی، شاخه‌ایست از علم كامپیوتر كه ملزومات محاسباتی اعمالی همچون ادراك (Perception)، استدلال(reasoning) و یادگیری(learning) را بررسی كرده و سیستمی جهت انجام چنین اعمالی ارائه می‌دهد.»و در نهایت تعریف سوم هوش مصنوعی از قرار زیر است:
«هوش مصنوعی، مطالعه روش‌هایی است برای تبدیل كامپیوتر به ماشینی كه بتواند اعمال انجام شده توسط انسان را انجام دهد.» به این ترتیب می‌توان دید كه دو تعریف آخر كاملاً دو چیز را در تعریف نخست واضح كرده‌اند.
1ـ منظور از موجود یا ماشین هوشمند چیزی است شبیه انسان.
2ـ ابزار یا ماشینی كه قرار است محمل هوشمندی باشد یا به انسان شبیه شود، كامپیوتر است. هر دوی این نكات كماكان مبهم و قابل پرسشند. آیا تنها این نكته كه هوشمندترین موجودی كه می‌شناسیم، انسان است كافی است تا هوشمندی را به تمامی اعمال انسان نسبت دهیم؟ حداقل این نكته كاملاً واضح است كه بعضی جنبه‌های ادراك انسان همچون دیدن و شنیدن كاملاً ضعیف‌تر از موجودات دیگر است. علاوه بر این، كامپیوترهای امروزی با روش‌هایی كاملاً مكانیكی(منطقی) توانسته‌اند در برخی جنبه‌های استدلال، فراتر از توانایی‌های انسان عمل كنند. بدین ترتیب، آیا می‌توان در همین نقطه ادعا كرد كه هوش مصنوعی تنها نوعی دغدغه علمی یا كنجكاوی دانشمندانه است و قابلیت تعمق مهندسی ندارد؟(زیرا اگر مهندسی، یافتن روش‌های بهینه انجام امور باشد، به هیچ رو مشخص نیست كه انسان اعمال خویش را به گونه‌ای بهینه انجام می‌دهد). به این نكته نیز باز خواهیم گشت. اما همین سؤال را می‌توان از سویی دیگر نیز مطرح ساخت، چگونه می‌توان یقین حاصل كرد كه كامپیوترهای امروزین،بهترین ابزارهای پیاده‌سازی هوشمندی هستند؟




رؤیای طراحان اولیه كامپیوتر از بابیج تا تورینگ، ساختن ماشینی بود كه قادر به حل تمامی مسائل باشد، البته ماشینی كه در نهایت ساخته شد(كامپیوتر) به جز دسته ای خاص از مسائلقادر به حل تمامی مسائل بود. اما نكته در اینجاست كه این «تمامی مسائل» چیست؟ طبیعتاً چون طراحان اولیه كامپیوتر، منطق‌دانان و ریاضیدانان بودند، منظورشان تمامی مسائل منطقی یا محاسباتی بود. بدین ترتیب عجیب نیست، هنگامی كه فون‌نیومان سازنده اولین كامپیوتر، در حال طراحی این ماشین بود، كماكان اعتقاد داشت برای داشتن هوشمندی شبیه به انسان، كلید اصلی، منطق(از نوع به كار رفته در كامپیوتر) نیست، بلكه احتمالاً چیزی خواهد بود شبیه ترمودینامیك!
به هرحال، كامپیوتر تا به حال به چنان درجه‌ای از پیشرفت رسیده و چنان سرمایه‌گذاری عظیمی برروی این ماشین انجام شده است كه به فرض این كه بهترین انتخاب نباشد هم، حداقل سهل‌الوصول‌ترین و ارزان‌ترین و عمومی‌ترین انتخاب برای پیاده‌سازی هوشمندیست.
بنابراین ظاهراً به نظر می‌رسد به جای سرمایه‌گذاری برای ساخت ماشین‌های دیگر هوشمند، می‌توان از كامپیوترهای موجود برای پیاده‌سازی برنامه‌های هوشمند استفاده كرد و اگر چنین شود، باید گفت كه طبیعت هوشمندی ایجاد شده حداقل از لحاظ پیاده‌سازی، كاملاً با طبیعت هوشمندی انسانی متناسب خواهد بود، زیرا هوشمندی انسانی، نوعی هوشمندی بیولوژیك است كه با استفاده از مكانیسم‌های طبیعی ایجاد شده، و نه استفاده از عناصر و مدارهای منطقی. در برابر تمامی استدلالات فوق می توان این نكته را مورد تاُمل و پرسش قرار داد كه هوشمندی طبیعی تا بدان جایی كه ما سراغ داریم، تنها برمحمل طبیعی و با استفاده از روش های طبیعت ایجاد شده است. طرفداران این دیدگاه تا بدانجا پیش رفته‌اند كه حتی ماده ایجاد كننده هوشمندی را مورد پرسش قرار داده اند، كامپیوتر از سیلیكون استفاده می كند، در حالی كه طبیعت همه جا از كربن سود برده است. مهم تر از همه، این نكته است كه در كامپیوتر، یك واحد كاملاً پیچیده مسئولیت انجام كلیه اعمال هوشمندانه را بعهده دارد، در حالی كه طبیعت در سمت و سویی كاملاً مخالف حركت كرده است. تعداد بسیار زیادی از واحدهای كاملاً ساده (بعنوان مثال از نورون‌های شبكه عصبی) با عملكرد همزمان خود (موازی) رفتار هوشمند را سبب می شوند. بنابراین تقابل هوشمندی مصنوعی و هوشمندی طبیعی حداقل در حال حاضر تقابل پیچیدگی فوق العاده و سادگی فوق العاده است. این مساُله هم اكنون كاملاً به صورت یك جنجال(debate) علمی در جریان است.
در هر حال حتی اگر بپذیریم كه كامپیوتر در نهایت ماشین هوشمند مورد نظر ما نیست، مجبوریم برای شبیه‌سازی هر روش یا ماشین دیگری از آن سود بجوییم.
تاریخ هوش مصنوعی
هوش مصنوعی به خودی خود علمی است كاملاً جوان. در واقع بسیاری شروع هوش مصنوعی را 1950 می‌ دانند زمانی كه آلن تورینگ مقاله دوران‌ساز خود را در باب چگونگی ساخت ماشین هوشمند نوشت (آنچه بعدها به تست تورینگ مشهور شد) تورینگ درآن مقاله یك روش را برای تشخیص هوشمندی پیشنهاد می‌كرد. این روش بیشتر به یك بازی شبیه بود.


فرض كنید شما در یك سمت یك دیوار (پرده یا هر مانع دیگر) هستید و به صورت تله تایپ باآن سوی دیوار ارتباط دارید و شخصی از آن سوی دیوار از این طریق با شما در تماس است. طبیعتاً یك مكالمه بین شما و شخص آن سوی دیوار می‌تواند صورت پذیرد. حال اگر پس از پایان این مكالمه، به شما گفته شود كه آن سوی دیوار نه یك شخص بلكه (شما كاملاً از هویت شخص آن سوی دیوار بی‌خبرید) یك ماشین بوده كه پاسخ شما را می‌داده، آن ماشین یك ماشین هوشمند خواهد بود، در غیر این صورت(یعنی در صورتی كه شما در وسط مكالمه به مصنوعی بودن پاسخ پی ببرید) ماشین آن سوی دیوار هوشمند نیست و موفق به گذراندن تست تورینگ نشده است. باید دقت كرد كه تورینگ به دو دلیل كاملاً مهم این نوع از ارتباط(ارتباط متنی به جای صوت) را انتخاب كرد. اول این كه موضوع ادراكی صوت را كاملاً از صورت مساُله حذف كند و این تست هوشمندی را درگیر مباحث مربوط به دریافت و پردازش صوت نكند و دوم این كه بر جهت دیگری هوش مصنوعی به سمت نوعی از پردازش زبان طبیعی تاكید كند.
در هر حال هر چند تاكنون تلاش‌های متعددی در جهت پیاده سازی تست تورینگ صورت گرفته مانند برنامه Eliza و یا AIML (زبانی برای نوشتن برنامه‌‌‌‌هایی كه قادر به chat كردن اتوماتیك باشند) اما هنوز هیچ ماشینی موفق به گذر از چنین تستی نشده است.
همانگونه كه مشخص است، این تست نیز كماكان دو پیش فرض اساسی را در بردارد:
1ـ نمونه كامل هوشمندی انسان است.
2ـ مهمترین مشخصه هوشمندی توانایی پردازش و درك زبان طبیعی است. درباره نكته اول به تفصیل تا بدین جا سخن گفته ایم؛ اما نكته دوم نیز به خودی خود باید مورد بررسی قرارگیرد. این كه توانایی درك زبان نشانه هوشمندی است تاریخی به قدمت تاریخ فلسفه دارد. از نخستین روزهایی كه به فلسفه(Epistemology) پرداخته شده زبان همیشه در جایگاه نخست فعالیت‌های شناختی قرار داشته است. از یونانیان باستان كه لوگوس را به عنوان زبان و حقیقت یكجا به كار می‌بردند تا فیلسوفان امروزین كه یا زبان را خانه وجود می‌دانند، یا آن را ریشه مسائل فلسفی می‌خوانند؛ زبان، همواره شاُن خود را به عنوان ممتازترین توانایی هوشمندترین موجودات حفظ كرده است. با این ملاحظات می‌توان درك كرد كه چرا آلن تورینگ تنها گذر از این تست متظاهرانه زبانی را شرط دست‌یابی به هوشمندی می‌داند. تست تورینگ اندكی كمتر از نیم‌قرن هوش مصنوعی را تحت تاُثیر قرار داد اما شاید تنها در اواخر قرن گذشته بود كه این مسئله بیش از هر زمان دیگری آشكار شد كه متخصصین هوش مصنوعی به جای حل این مسئله باشكوه ابتدا باید مسائل كم‌اهمیت‌تری همچون درك تصویر (بینایی ماشین) درك صوت و… را حل كنند.به این ترتیب با به محاق رفتن آن هدف اولیه، اینك گرایش‌های جدیدتری در هوش مصنوعی ایجاد شده‌اند. در سال‌های آغازین AI تمركز كاملاً برروی توسعه سیستم‌هایی بود كه بتوانند فعالیت‌های هوشمندانه(البته به زعم آن روز) انسان را مدل كنند، و چون چنین فعالیت‌هایی را در زمینه‌های كاملاً خاصی مانند بازی‌های فكری، انجام فعالیت‌های تخصصی حرف‌های، درك زبان طبیعی، و…. می‌دانستند طبیعتاً به چنین زمینه‌هایی بیشتر پرداخته شد.
در زمینه توسعه بازی‌ها، تا حدی به بازی شطرنج پرداخته شد كه غالباً عده‌ای هوش مصنوعی را با شطرنج همزمان به خاطر می‌آورند. مك‌كارتی كه پیشتر اشاره شد، از بنیان‌گذاران هوش مصنوعی است این روند را آنقدر اغراق‌آمیز می‌داند كه می‌گوید:
«محدود كردن هوش مصنوعی به شطرنج مانند این است كه علم ژنتیك را از زمان داروین تا كنون تنها محدود به پرورش لوبیا كنیم.» به هر حال دستاورد تلاش مهندسین و دانشمندان در طی دهه‌های نخست را می‌توان توسعه تعداد بسیار زیادی سیستم‌های خبره در زمینه‌های مختلف مانند پزشكی عمومی، اورژانس، دندانپزشكی، تعمیرات ماشین،….. توسعه بازی‌های هوشمند، ایجاد مدل‌های شناختی ذهن انسان، توسعه سیستمهای یادگیری،…. دانست. دستاوردی كه به نظر می‌رسد برای علمی با كمتر از نیم قرن سابقه قابل قبول به نظر می‌رسد.
افق‌های هوش مصنوعی در 1943،Mcclutch (روانشناس، فیلسوف و شاعر) و Pitts (ریاضیدان) طی مقاله‌ای، دیده‌های آن روزگار درباره محاسبات، منطق و روانشناسی عصبی را تركیب كردند. ایده اصلی آن مقاله چگونگی انجام اعمال منطقی به وسیله اجزای ساده شبكه عصبی بود. اجزای بسیار ساده (نورون‌ها) این شبكه فقط از این طریق سیگنال های تحریك (exitory) و توقیف (inhibitory) با هم درتماس بودند. این همان چیزی بود كه بعدها دانشمندان كامپیوتر آن را مدارهای (And) و (OR) نامیدند و طراحی اولین كامپیوتر در 1947 توسط فون نیومان عمیقاً از آن الهام می‌گرفت. امروز پس از گذشته نیم‌قرن از كار Mcclutch و Pitts شاید بتوان گفت كه این كار الهام بخش گرایشی كاملاً پویا و نوین در هوش مصنوعی است. پیوندگرایی (Connectionism) هوشمندی را تنها حاصل كار موازی و هم‌زمان و در عین حال تعامل تعداد بسیار زیادی اجزای كاملاً ساده به هم مرتبط می‌داند. شبكه‌های عصبی كه از مدل شبكه عصبی ذهن انسان الهام گرفته‌اند امروزه دارای كاربردهای كاملاً علمی و گسترده تكنولوژیك شده‌اند و كاربرد آن در زمینه‌های متنوعی مانند سیستم‌های كنترلی، رباتیك، تشخیص متون، پردازش تصویر،… مورد بررسی قرار گرفته است.



علاوه بر این كار بر روی توسعه سیستم‌های هوشمند با الهام از طبیعت (هوشمندی‌های ـ غیر از هوشمندی انسان) اكنون از زمینه‌های كاملاً پرطرفدار در هوش مصنوعی است. الگوریتم ژنیتك كه با استفاده از ایده تكامل داروینی و انتخاب طبیعی پیشنهاد شده روش بسیار خوبی برای یافتن پاسخ به مسائل بهینه سازیست. به همین ترتیب روش‌های دیگری نیز مانند استراتژی‌های تكاملی نیز (Evolutionary Algorithms) در این زمینه پیشنهاد شده اند. دراین زمینه هر گوشه‌ای از سازو كار طبیعت كه پاسخ بهینه‌ای را برای مسائل یافته است مورد پژوهش قرار می‌گیرد. زمینه‌هایی چون سیستم امنیتی بدن انسان (Immun System) كه در آن بیشمار الگوی ویروس‌های مهاجم به صورتی هوشمندانه ذخیره می‌شوند و یا روش پیدا كردن كوتاه‌ترین راه به منابع غذا توسط مورچگان (Ant Colony) همگی بیانگر گوشه‌هایی از هوشمندی بیولوژیك هستند. گرایش دیگر هوش مصنوعی بیشتر بر مدل سازی اعمال شناختی تاُكید دارد (مدل سازی نمادین یا سمبولیك) این گرایش چندان خود را به قابلیت تعمق بیولوژیك سیستم‌های ارائه شده مقید نمی‌كند. CASE-BASED REASONING یكی از گرایش‌های فعال در این شاخه می‌باشد. بعنوان مثال روند استدلال توسط یك پزشك هنگام تشخیص یك بیماری كاملاً شبیه به CBR است به این ترتیب كه پزشك در ذهن خود تعداد بسیار زیادی از شواهد بیماری‌های شناخته شده را دارد و تنها باید مشاهدات خود را با نمونه‌های موجود در ذهن خویش تطبیق داده، شبیه‌ترین نمونه را به عنوان بیماری بیابد. به این ترتیب مشخصات، نیازمندی‌ها و توانایی‌های CBR به عنوان یك چارچوب كلی پژوهش در هوش مصنوعی مورد توجه قرارگرفته است.
البته هنگامی كه از گرایش‌های آینده سخن می‌گوییم، هرگز نباید از گرایش‌های تركیبی غفلت كنیم. گرایش‌هایی كه خود را به حركت در چارچوب شناختی یا بیولوژیك یا منطقی محدود نكرده و به تركیبی از آنها می‌اندیشند. شاید بتوان پیش‌بینی كرد كه چنین گرایش‌هایی فرا ساختارهای (Meta –Structure) روانی را براساس عناصر ساده بیولوژیك بنا خواهند كرد.
1- Jon Mccarthy
2-NP-Complete Problems
3-Von Neumen
4-Artificial Intelligence Markup Language



ادامه دارد........
 
آخرین ویرایش:

shovaleye

عضو جدید
ربات هایبرید ( ترکیب سلولهای زنده با روباتهای مصنوعی )
ترکیب روبات با بید:

چارلز هیگینز (Charles Higgins)، استادیار دانشگاه آریزونا، روباتی ساخته است که توسط مغز و چشمهای یک بید هدایت میشود. هیگینز در گفتگو با مجله Computerworld چنین گفت که در واقع کار او این بوده که یک پروانه بید را روی روبات ببندد و سپس الکترودهایی را به رگهای عصبی (نورون) مربوط به بینایی در مغز بید، متصل کرده است. سپس این روبات نسبت به آنچه بید میبیند واکنش نشان میدهد. برای مثال اگر چیزی به سمت بید حرکت کند، روبات خود را از مسیر آن کنار میکشد.

هیگینز میگوید که قبلا سعی داشته یک تراشه کامپیوتری بسازد که قادر باشد آنچه که مغز هنگام پردازش تصویر انجام میدهد را بازسازی کند. او متوجه شد تراشه ای که بتواند تا حد زیادی مانند مغز انسان عمل کند، حدود 60 هزار دلار قیمت خواهد داشت.

او گفت:" فکر کردم با این قیمت، بازهم چیزی که به دست می آورم از مغز یک حشره که بسیار ارزانتر است، کیفیت نازل تری خواهد داشت. اگر یک سیستم زنده در اختیار داشته باشید، دستگاه حسی آن بسیار فراتر از چیزی که مصنوع دست ما باشد خواهد بود. ساختن یک مدل مصنوعی شدنی است، اما برای ساختن آن باید فراتر از محدوده فناوری موجود عمل کنیم."

به گفته هیگینز، این روبات 12 اینچی (30.48 سانتیمتری) چرخدار با هدایت ارگانیک، همین حالا هم راتر از محدوده فناوری روز عمل کرده است، اما تنها بذر آن چیزی است که در آینده به ترکیب بافت زنده با اجزاء کامپیوتری منجر خواهد شد.

" در دهه های آینده، این ترکیب چیز عجیبی نخواهد بود و بیشتر کامپیوترها حاوی بخشهای زنده خواهند بود. در آن زمان، دانش ما از زیست شناسی به جایی خواهد رسید که اگر قلب کسی بیمار شود، نیازی به یافتن اهدا کننده نخواهد بود و دانشمندان یک قلب جدید برای او پرورش خواهند داد. اگر من بتوانم مغزی را ساخته و پرورش دهم، میتوانم بگویم که واقعا از کامپیوتر استفاده کرده ام."

هیگینز میگوید در حالی در این مرحله از کار، پروانه بید از نظر جسمی به روبات متصل است، اما او امیدوار است که روزی برای اینکار تنها به مغز نیاز باشد. "آیا ما میتوانیم مغزی را پرورش دهیم که آنچه ما میخواهیم انجام دهد؟ آیا من میتوانم یک چشم متصل به یک مغز بسازم و آنرا وادار به انجام کاری که میخواهم، بکنم؟ آیا میتوانم ارگانیسمی را طرح کرده و بسازم که قابل اتصال به سیستمی مصنوعی باشد؟"

" بله، به عقیده من تمام اینها شدنی است. کارهایی وجود دارند که در زندگی بسیار بهتر انجام میشوند. کامپیوتری را تصور کنید که که میتواند هر دو کار موجود زنده و مصنوعی را با هم انجام دهد. ما بافتهای زنده ای را پرورش خواهیم داد که هوش آن بیشتر از یک کبد یا قلب نباشد. به همین دلیل من در اینکار هیچ مشکل اخلاقی نمیبینم." با این حال او متوجه یک نکته اخلاقی شده است :" هدف ما متصل کردن مغز پستانداران رده بالا به روبات نیست. هنگامی که با مغز سر و کار دارید، همیشه احتمال دست یابی به موارد استفاده شیطانی برای آن وجود دارد. شکی نیست که همزمان با صحبت درباره مغز انسان و پستانداران نزدیک به آن، همواره چنین موضوعات اخلاقی به وجود می آید."

هیگینز میگوید که انتظار او از سیستمهای هایبرید آینده این است که آنها به شکل یک حسگر بصری در جلوی یک خودرو نصب شوند و مانع برخورد آن با ودروی جلویی شوند. او همچنین این سیستمها را به صورت جاسازی شده در روباتهای نظامی تصور میکند که میتوانند روبات را وارد منطقه پر خطر کرده، امکان دیدن دشمن و یافتن مینها با حس بویایی را فراهم آورند. این روباتها خواهند توانست افرادی با نخاع آسیب دیده را مجددا قادر به حرکت سازند.

در حال حاضر، هیگینز با موفقیت توانسته است الکترودهایی را به یک نرون بصری در مغز بید متصل کند. هر نرون کاربرد متفاوتی دارد و در بدن انسان میلیونها و حتی میلیاردها نرون وجود دارد. حشرات تنها چند صد نورون دارند. هیگینز در حال حاضر آزمایش خود را با متصل کردن چهار الکترود به نورونهای دو طرف مغز بید انجام داده است. او با این کار تصویر بصری دریافت شده توسط روبات را گسترش داده است. " اینکار اطلاعات لازم درباره هرچه که در چپ و راست این حشره حرکت کند، در هر جحهت و با هر سرعتی که باشد را در اختیار ما قرار میدهد."

هیگینز آزمایشهایی با عضلات و حس بویایی بید نیز انجام داده است. اگر او بتواند با ماهیچه ها کار کند، هرگاه بید بخواهد به سمتی حرکت کند، روبات را به همان جهت به حرکت وامیدارد.

هیگینز در آخر می افزاید:" ما موفق به ایجاد و توسعه فناوری گسترده ای شده ایم که میتواند در اعضای مصنوعی و پروتز مورد استفاده قرار بگیرد. افراد بسیاری بر اتصالات مغز سالم انسان در افرادی که دارای اعضای ناتوان دارند کار میکنند. به طوری که شخص هنگام فرستادن پیام به مغز نتیجه آنرا بر روی عضو مصنوعی اعمال میکند. این حیطه از کار با آنچه ما مشغول به انجام آن هستیم، نسبت بسیار نزدیکی دارد."
 

shovaleye

عضو جدید
======================

شاخه‌هاي‌ هوش‌ مصنوعي‌
هوش‌ مصنوعي‌ به‌ تعدادي‌ ميدانهاي‌ فرعي‌ تقسيم‌ شده‌ است‌ و سعي‌دارد تا سيستم‌ها و روشهايي‌ را ايجاد كند كه‌ بطور تقليدي‌ مانند هوش‌ ومنطق‌ تصميم‌گيرندگان‌ عمل‌ نمايد.

سه‌ شاخه‌ اصلي‌ هوش‌ مصنوعي‌ عبارتند از: سيستم‌هاي‌خبره‌، آدمواره‌هاو پردازش‌ زبان‌ طبيعي‌ .
* سيستم‌هاي‌ خبره‌

سيستم‌هاي‌ خبره‌، برنامه‌هاي‌ كاميپوتري‌ هوشمندي‌ هستند كه‌ دانش‌و روشهاي‌ استنباط و استنتاج‌ را بكار مي‌گيرند تا مسائلي‌ را حل‌ كنند كه‌براي‌ حل‌ آن‌ها به‌ مهارت‌ انساني‌ نياز است‌.

سيستم‌هاي‌ خبره‌ كاربر را قادر به‌ مشاوره‌ با سيستم‌هاي‌ كامپيوتري‌در مورد يك‌ مسئله‌ و يافتن‌ دلايل‌ بروز مسئله‌ و راه‌حل‌هاي‌ آن‌ مي‌كند.در اين‌ حالات‌ مجموعه‌ سخت‌افزار و نرم‌افزار تشكيل‌ دهنده‌ سيستم‌خبره‌، مانند فرد خبره‌ اقدام‌ به‌ طرح‌ سئوالات‌ مختلف‌ و دريافت‌پاسخ‌هاي‌ كاربر، مراجعه‌ به‌ پايگاه‌ دانش‌ (تجربيات‌ قبلي‌) و استفاده‌ ازيك‌ روش‌ منطقي‌ براي‌ نتيجه‌گيري‌ و نهايتا ارائه‌ راه‌حل‌ مي‌نمايد.همچنين‌ سيستم‌ خبره‌ قادر به‌ شرح‌ مراحل‌ نتيجه‌گيري‌ خود تا رسيدن‌ به‌هدف‌)چگونگي‌ نتيجه‌گيري‌(و دليل‌ مطرح‌ شدن‌ يك‌ سئوال‌ اجرايي‌)روش‌ حركت‌ تا رسيدن‌ به‌ هدف‌(خواهد بود.

سيستم‌هاي‌ خبره‌ برخلاف‌ سيستم‌هاي‌ اطلاعاتي‌ كه‌ بر روي‌ داده‌ها(Data) عمل‌ مي‌كنند، بر دانش‌ (Knowledge) متمركز شده‌ است‌. همچنين‌ دريك‌ فرآيند نتيجه‌گيري‌، قادر به‌ استفاده‌ از انواع‌ مختلف‌ داده‌ها )عددي‌Digital، نمادي‌ Symbolic و مقايسه‌اي‌ Analoge( مي‌باشند. يكي‌ ديگر ازمشخصات‌ اين‌ سيستم‌ها استفاده‌ از روشهاي‌ ابتكاري‌ (Heuristic) به‌ جاي‌روشهاي‌ الگوريتمي‌ مي‌باشد. اين‌ توانايي‌ باعث‌ قرار گرفتن‌ محدودوسيعي‌ از كاربردها در برد عملياتي‌ سيستم‌هاي‌ خبره‌ مي‌شود. فرآيندنتيجه‌گيري‌ در سيستم‌هاي‌ خبره‌ بر روشهاي‌ استقرايي‌ و قياسي‌ پايه‌گذاري‌شده‌ است‌. از طرف‌ ديگر اين‌ سيستم‌ها مي‌توانند دلايل‌ خود در رسيدن‌به‌ يك‌ نتيجه‌گيري‌ خاص‌ و يا جهت‌ و مسير حركت‌ خود به‌ سوي‌ هدف‌را شرح‌ دهند. با توجه‌ به‌ توانايي‌ اين‌ سيستم‌ها در كار در شرايط فقدان‌اطلاعات‌ كامل‌ و يا درجات‌ مختلف‌ اطمينان‌ در پاسخ‌ به‌ سئوالات‌ مطرح‌شده‌، سيستم‌هاي‌ خبره‌ نماد مناسبي‌ براي‌ كار در شرايط عدم‌ اطمينان‌(Uncertainty) و يا محيطهاي‌ چند وجهي‌ مي‌باشند.



* مزاياي‌ سيستم‌هاي‌ خبره

مزاياي‌ سيستم‌هاي‌ خبره‌ را مي‌توان‌ به‌ صورت‌ زير دسته‌بندي‌ كرد:

1-افزايش قابليت‌ دسترسي‌: تجربيات‌ بسياري‌ از طريق‌ كامپيوتر دراختيار قرار مي‌گيرد و به‌ طور ساده‌تر مي‌توان‌ گفت‌ يك‌ سيستم‌ خبره‌،توليد انبوه‌ تجربيات‌ است‌.

2-كاهش‌هزينه‌:هزينه‌كسب‌ت� � �ربه‌براي‌كاربربه‌طورزي� � دي‌كاهش‌مي‌يابد.

3-كاهش‌ خطر: سيستم‌ خبره‌ مي‌تواند در محيطهايي‌ كه‌ ممكن‌ است‌براي‌ انسان‌ سخت‌ و خطرناك‌ باشد نيز بكار رود.

4-دائمي‌ بودن‌: سيستم‌هاي‌ خبره‌ دائمي‌ و پايدار هستند. بعبارتي‌ مانندانسان‌ها نمي‌ميرند و فنا ناپذيرند.

5-تجربيات‌ چندگانه‌: يك‌ سيستم‌ خبره‌ مي‌تواند مجموع‌ تجربيات‌ وآگاهي‌هاي‌ چندين‌ فرد خبره‌ باشد.

6-افزايش‌ قابليت‌ اطمينان‌: سيستم‌هاي‌ خبره‌ هيچ‌ وقت‌ خسته‌ وبيمار نمي‌شوند، اعتصاب‌ نمي‌كنند و يا عليه‌ مديرشان‌ توطئه‌ نمي‌كنند، درصورتي‌ كه‌ اغلب‌ در افراد خبره‌ چنين‌ حالاتي‌ پديد مي‌آيد.

7-قدرت‌ تبيين‌ (Explanation): يك‌ سيستم‌ خبره‌ مي‌تواند مسير و مراحل‌استدلالي‌ منتهي‌ شده‌ به‌ نتيجه‌گيري‌ را تشريح‌ نمايد. اما افراد خبره‌ اغلب‌اوقات‌ بدلايل‌ مختلف‌ (خستگي‌، عدم‌ تمايل‌ و…) نمي‌توانند اين‌ عمل‌ رادر زمانهاي‌ تصميم‌گيري‌ انجام‌ دهند. اين‌ قابليت‌، اطمينان‌ شما را در موردصحيح‌ بودن‌ تصميم‌گيري‌ افزايش‌ مي‌دهد.

8-پاسخ‌دهي‌سريع‌:سيستم‌ها� � �‌خبره‌،سريع‌ودراسرع‌وق � �‌جواب‌مي‌دهند.

9-پاسخ‌دهي‌ در همه‌ حالات‌: در مواقع‌ اضطراري‌ و مورد نياز،ممكن‌ است‌ يك‌ فرد خبره‌ بخاطر فشار روحي‌ و يا عوامل‌ ديگر، صحيح‌تصميم‌گيري‌ نكند ولي‌ سيستم‌ خبره‌ اين‌ معايب‌ را ندارد.

10-پايگاه‌ تجربه‌: سيستم‌ خبره‌ مي‌تواند همانند يك‌ پايگاه‌ تجربه‌عمل‌ كند وانبوهي‌ از تجربيات‌ را در دسترس‌ قرار دهد.

11-آموزش‌ كاربر: سيستم‌ خبره‌ مي‌تواند همانند يك‌ خودآموز هوش‌(Intelligent Tutor) عمل‌ كند. بدين‌ صورت‌ كه‌ مثالهايي‌ را به‌ سيستم‌ خبره‌مي‌دهند و روش‌ استدلال‌ سيستم‌ را از آن‌ مي‌خواهند.

12-سهولت‌ انتقال‌ دانش‌: يكي‌ از مهمترين‌ مزاياي‌ سيستم‌ خبره‌،سهولت‌ انتقال‌ آن‌ به‌ مكان‌هاي‌ جغرافيايي‌ گوناگون‌ است‌. اين‌ امر براي‌توسعه‌كشورهايي‌كه‌ استطاعت‌ خريد دانش‌ متخصصان‌راندارند،مهم‌است ‌.


* آدمواره‌ها

كلمه‌ آدمواره‌ (ربات)بعد از به‌ صحنه‌ درآمدن‌ يك‌ نمايش‌ در سال‌1920 ميلادي‌ در فرانسه‌ متداول‌ و مشهور گرديد. در اين‌ نمايش‌ كه‌ اثر«كارل‌ كپك‌» بود، موجودات‌ مصنوعي‌ شبيه‌ انسان‌، وابستگي‌ شديدي‌نسبت‌ به‌ اربابان‌ خويش‌ از خود نشان‌ مي‌دادند. اين‌ موجودات‌ مصنوعي‌شبيه‌ انسان‌ در آن‌ نمايش‌، آدمواره‌ نام‌ داشتند.

در حال‌ حاضر آدمواره‌هايي‌ را كه‌ در شاخه‌هاي‌ مختلف‌ صنايع‌ مورداستفاده‌ مي‌باشند، مي‌توان‌ به‌ عنوان‌ «ماشين‌هاي‌ مدرن‌، خودكار، قابل‌هدايت‌ و برنامه‌ريزي‌»تعريف‌ كرد. اين‌ آدمواره‌ها قادرند در محل‌هاي‌متفاوت‌ خطوط توليد، به‌ طور خودكار، وظايف‌ گوناگون‌ توليدي‌ را تحت‌يك‌ برنامه‌ از پيش‌ نوشته‌ شده‌ انجام‌ دهند. گاهي‌ ممكن‌ است‌ يك‌آدمواره‌، جاي‌ اپراتور در خط توليد بگيرد و زماني‌ اين‌ امكان‌ هم‌ وجوددار كه‌ يك‌ كار مشكل‌ و يا خطرناك‌ به‌ عهده‌ آدمواره‌ واگذار شود.همانطور كه‌ يك‌ آدمواره‌ مي‌تواند به‌ صورت‌ منفرد يا مستقل‌ به‌ كاربپردازد، اين‌ احتمال‌ نيز وجود دارد كه‌ چند آدمواره‌ به‌ صورت‌ جمعي‌ و به‌شكل‌ رايانه‌اي‌ در خط توليد به‌ كار گرفته‌ شوند.

آدمواره‌ها عموماً داراي‌ ابزار و آلاتي‌ هستند كه‌ به‌ وسيله‌ آنهامي‌توانند شرايط محيط را دريابند.اين‌ آلات‌ و ابزار «حس‌ كننده‌»نام‌ دارند، آدمواره‌ها مي‌توانند در چارچوب‌ برنامه‌ اصلي‌ خود، برنامه‌هاي‌جديد عملياتي‌ توليد نمايند. اين‌ آدمواره‌ها داراي‌ سيستم‌هاي‌ كنترل‌ وهدايت‌ خودكار هستند.

آدمواره‌هاي‌ صنايع‌ علاوه‌ بر اين‌ كه‌ داراي‌ راندمان‌، سرعت‌، دقت‌ وكيفيت‌ بالاي‌ عملياتي‌ مي‌باشند، از ويژگي‌هاي‌ زير نيز برخوردارند:

1-بسياري‌ از عمليات‌ طاقت‌ فرسا و غيرقابل‌ انجام‌ توسط متصديان‌ رامي‌توانند انجام‌ دهند.

2-آنها، برخلاف‌ عامل‌ انساني‌ يعني‌ متصدي‌ خط توليد، قادر هستند سه‌شيفت‌ به‌ كار بپردازند و در اين‌ خصوص‌ نه‌ منع‌ قانوني‌ وجود دارد و نه‌محدوديت‌هاي‌ فيزيولوژيكي‌ نيروي‌ كار.

3-هزينه‌هاي‌ مربوط به‌ جلوگيري‌ از آلودگي‌ صوتي‌، تعديل‌ هوا و فراهم‌آوردن‌ روشنايي‌ لازم‌ براي‌ خط توليد، ديگر بر واحد توليد تحميل‌نخواهد شد.

4-براي‌ اضافه‌ كاري‌ اين‌ آدمواره‌ها، هزينه‌ اضافي‌ پرداخت‌ نمي‌شود.حق‌ بيمه‌، حق‌ مسكن‌ و هزينه‌ اياب‌ و ذهاب‌ پرداخت‌ نمي‌شود. احتياج‌ به‌افزايش‌ حقوق‌ ندارند و هزينه‌اين‌ نيز از بابت‌ بهداشت‌ و درمان‌ بر واحدتوليدي‌ تحميل‌ نمي‌كنند.

ويژگي‌هاي‌ ذكر شده‌ سبب‌ مي‌شوند كه‌ سهم‌ هزينه‌ كار مستقيم‌ نيروي‌انساني‌ در هزينه‌ محصولات‌ توليدي‌، واحدهاي‌ توليدي‌ كاهش‌ پيداكند.

* پردازش‌ زبان‌هاي‌ طبيعي‌ (NLP)

پردازش‌ زبان‌هاي‌ طبيعي‌ بعنوان‌ زيرمجموعه‌اي‌ از هوش‌ مصنوعي‌،مي‌تواند توصيه‌ها و بيانات‌ را با استفاده‌ از زباني‌ كه‌ شما به‌ طور طبيعي‌ درمكالمات‌ روزمره‌ بكار مي‌بريد، بفهمد و مورد پردازش‌ قرار دهد. به‌ طوركلي‌ نحوه‌ كار اين‌ شاخه‌ از هوش‌ مصنوعي‌ اين‌ است‌ كه‌ زبانهاي‌ طبيعي‌انسان‌ را تقليد مي‌كند. در اين‌ ميان‌، پيچيدگي‌ انسان‌ از بعد روانشناسي‌ برروي‌ ارتباط متعامل‌ تاثير مي‌گذارد.

در پردازش‌ زبانهاي‌ طبيعي‌، انسان‌ و كامپيوتر ارتباطي‌ كاملا نزديك‌با يكديگر دارند. كامپيوتراز لحاظ رواني در مغز انسان جاي داده مي شود. بدين ترتيب يك سيستم خلاق شكل مي گيرد كه انسان نقش سازمان دهنده اصلي آن را برعهاده دارد. اگر چه هنوز موانع روانشناختي و زبانشناختي بسياري بر سر راه سبستمهاي محاوره اي وجود دارد. اما چشم اندهزهاي پيشرفت آنها يقيناً نويدبخش است. در حقيقت، توقعات يكسان از محاوره انسان- ماشني و محاوره انسان- انسان، معقول نيست.

 

shovaleye

عضو جدید
کاربردهای هوش مصنوعی-هوش مصنوعى تركیبى

کاربردهای هوش مصنوعی-هوش مصنوعى تركیبى

کاربردهای هوش مصنوعی
کاربردهای هوش مصنوعی در کشاورزی


۱- استفاده برای استخراج اطلاعات کشاورزی و نقشه های سطح زمين٬ وضعيت آبی و زراعی زمين٬ وضعيت جنگلها و مراتع و ... از تصاوير ماهواره ای

۲- تحليل اطلاعات استخراجی از تصاوير ماهواره ای و تطبيق با اطلاعات موجود با سيستم سنتی

۳- نگهداری اين اطلاعات در بانکهای اطلاعاتی جغرافيايی و بهره برداری معنايی و استخراج اطلاعات مفهومی

۴- خودکار سازی سيستم های ماشينی کاشت٬ داشت٬ برداشت و عرضه محصول و کنترل کيفيت آن نظير سيستم های خودکار داشت محصولات هيدروپونيک٬ يا سيستم های خودکار برداشت و بسته بندی چای و هزاران مورد ديگر

کاربردهای هوش مصنوعی در صنعت
کاربردهای صنعتی هوش مصنوعی هم خیلی زیاده:

کليه سيستم های خودکار جهت برش قطعات مختلف٬ سرهم کردن و فيکس کردن قطعات داخل هم٬ اتصال آنها به هم و کنترل کيفيت محصول.

از جمله موارد می توان به سيستم کنترل کوره ها٬ رباتهای مختلفی که در برشکاری ورق٬ اتصال و جوشکاری استفاده می شود و همچنين سيستم های هوشمند بينايی که در کنترل کيفيت انواع محصولات بکار می رود نام برد.

کاربردهای هوش مصنوعی در عملیات نظامیکاربردهای نظامی هوش مصنوعی هم خیلی زیاده:

سيستم های هوشمند شناسايی مناطق جنگی اعم از هوايی و يا زميني٬ سيستم بمب ها و راکتهای هوشمندی که اهداف خود را ضمن شناسايی و دنبال کردن ماهواره اي٬ الگوهای سطح زمين راهم برای اطمينان چک می کنند..


هوش مصنوعى تركیبى
از بدو مطرح شدن هوش مصنوعى به عنوان یك دیسیپلین در علوم رایانه ، دو طرز تفكر در تحقق سیستم هاى هوشمند مطرح بوده است، شاید بتوان آن دو را در پردازش نمادین و پردازش عددى تعریف نمود.
براى درك پردازش نمادین مى توانیم به یك مثال اشاره داشته باشیم. فرض كنید از یك نوازنده پیانو سوال مى كنیم كه چگونه پیانو مى نوازى؟! این نوازنده با استفاده از یك سرى بیانات و شاید حركات، روش كار خود را به ما نشان مى دهد و به احتمال زیاد شیوه عمل او را هم درك مى كنیم و اگر كمى جدیت به خرج دهیم شاید حتى بتوانیم چند نت را هم به گونه اى جمیع تكرار نماییم.
حال فرض كنید، مى خواهیم این رفتار را با استفاده از یك فرمول ریاضى ( پردازش عددى) مدل كرده و مثلا با استفاده از یك ربات تكرار كنیم. سوال این خواهد بود كه آیا مدل ریاضى كه منحصر به روابط بین یك سرى كیفیتهاى رقمى است، قادر به انجام این عمل خواهد بود؟
فكر مى كنم جواب شما منفى باشد.

در ادامه به یك وضعیت دیگر اشاره مى كنم. فرض كنید مى خواهید از یك خیابان كه ماشین ها با سرعت عبور مى كنند، بگذرید. آیا روش تصمیم گیرى شما در رابطه با عبور كردن بر مبناى پردازش یك سرى اندازه گیرى انجام شده است؟ براى مثال آیا سرعت ماشین را تخمین زده و با در نظر گرفتن عرض خیابان، سرعت خود را محاسبه مى كنید؟ به احتمال زیاد در این صورت مطمئناً شانس رسیدن شما به آن طرف خیابان بسیار پایین مى باشد و یا زمان بسیار زیادى طول خواهد كشید كه تصمیم به عبور از خیابان را به مرحله اجراء در آورید. در این گونه شرایط ، روش برخورد ما به این صورت خواهد بود كه: « به نظر مى رسد ماشین آهسته حركت مى كند؛ به آن طرف خیابان خواهم رسید»
در این نوع پردازش انسان مواجه با تعداد زیادى نماد symbols مى باشد و با استفاده از این نمادها براى تصمیم گیرى اقدام مى كند.
این نوع تصمیم گیریها به طور واضح در رفتار آدمى مشاهده مى شود و طبیعى است كه پردازش نمادین از جایگاهى ویژه در علم هوش مصنوعى برخوردار است. در كنار پردازش نمادین در انسان مى دانیم كه مغز انسان از یك مجموع منسجم سلول هاى عصبى تشكیل شده است و مدل هاى ارائه شده براى این سیستم عصبى بر مبناى پردازش عددى عمل مى كند. چگونگى عمل سیستم طبیعى عصبى به طور واضح براى انسان مشخص نشده است و از آنجا كه مدل هاى ارائه شده ، از قابلیتهاى بسیار بالایى برخوردار هستند و در كاربردهاى زیادى از خود كارآیى خوبى ارائه كرده اند، به نظر مى رسد از واقعیت امر زیاد دور نباشند.

بنابر این، شاید بتوان گفت، انسان به طور كلى در سطح بالاى تصمیم گیرى از پردازش نمادین استفاده مى كند و در سطوح حسى و واكنشهاى عصبى خود یك نوع پردازش عددى را به كار مى گیرد.
بنابراین، رفتار هوشمندانه آدمى ناشى از یك روش نمادین تفكر در كنار محاسبات عصبى مغز مى باشد.

همانگونه كه مطرح شد، این دو محور در هوش انسان از بدو پیدایش هوش مصنوعى، به صورت دو دیدگاه معرفى شده اند.
از یك دید، هدف ساختن مغز مصنوعى ( شبكه هاى عصبى مصنوعى ) است كه در صورت وجود این سخت افزار مى توان توقع داشت ماشینى كه به این وسیله مجهز شود، رفتار هوشمندانه از خود نشان دهد. (شبکه های عصبی در همین تالار میکرورایانه بحث شده است)
از دیدگاه دوم، هدف، مدل سازى روش تفكر انسان است كه با استفاده از آن انسان تصمیم گیریهاى هوشمندانه مى كند.
در دهه هاى ۵۰ و ۶۰ محور اول به عنوان محور اصلى در مخلوقات هوش مصنوعى مطرح بوده است ولى در دهه ،۷۰ پردازش نمادین به عنوان فهم روش تفكر در طراحى سیستم هاى هوشمندان مطرح شد.
خوشبختانه، در ۱۰ سال اخیر محققان به این نتیجه رسیده اند كه براى ساختن یك سیستم هوشمند كه بتواند در حوزه هاى ( Domains ) مختلف عمل كند، و یك مسأله پیچیده را حل كند، اعتماد كردن به یك روش ( یا بینش ) كافى نخواهد بود و از این رو فلسفه هوش مصنوعى تركیبى ( Hybrid Artificial Intelligence ) مطرح شده است.

به طور كلى سه روش تركیب تكنیكهاى هوش مصنوعى در جهت ساخت یك سیستم هوشمند ارائه شده است كه در ذیل به اختصار به آنها مى پردازیم.
در روش اول از یك تكنیك خاص جهت اجراى یك function در یك تكنیك دیگر هوش مصنوعى استفاده مى كنیم.
براى مثال در طراحى یك سیستم كنترلى فازى چندین بلوك وجود دارد كه هر كدام كار مشخصى را انجام مى دهند. یكى از این بلوكها جهت انجام Fuzzification طراحى مى شود.
در یك سیستم تركیبى مى توان از شبكه هاى عصبى در انجام این كار استفاده نمود. البته در اینجا در مورد مزایا یا معایب این تركیب سخنى گفته نخواهد شد.

در یك مثال دیگر مى توان به كاربرد روشهاى ژنتیكى در امر یادگیرى شبكه هاى عصبى اشاره نمود.
در روش دوم جهت ساخت یك سیستم پیچیده، آن سیستم را تجزیه نموده (به زیر سیستم هاى كوچكتر تقسیم نموده) و بعد از آن هر زیر سیستم را با یك روش مناسب هوشمند پیاده سازى مى كنیم. براى مثال جهت كنترل یك فرآیند پیچیده صنعتى از شبكه هاى عصبى جهت پیشگویى و مدل سازى یك سرى از پارامترهاى كلیدى استفاده مى شود و نتایج به دست آمده جهت تصمیم گیریهاى كلى به یك سیستم خبره داده مى شود.
سیستم خبره در اصل حكم یك مدیر پروسه متخصص را دارد كه با استفاده از پارامترهاى تولید شده در سطح پایین تر تصمیم گیرى مى كند. بسیارى از مسائل پیچیده از این طبیعت برخوردار هستند و شكستن آن به مسائل كوچكتر و به كارگیرى روش مناسب براى حل هر كدام به صورت مجزا و در نهایت ادغام كردن نتایج به دست آمده، به حل درست مسأله اصلى كمك خواهد نمود.

روش آخر استفاده از یك روش هوشمند در پیاده سازى یك روش دیگر مى باشد. براى مثال مى توان به پیاده سازى یك سیستم خبره با استفاده از شبكه هاى عصبى اشاره نمود. در اینجا هر نرون در شبكه عصبى یك قانون در پایگاه دانش مى باشد و با استفاده از محاسبات عصبى روش استنتاج را پیاده مى كنیم.
مثال دیگر به كارگیرى گرامرها در تحلیل و نمایش دانش آموخته شده در شبكه هاى عصبى مى باشد. البته توجه به این نكته لازم مى باشد كه یك سیستم تركیبى هوشمند نباید الزاما ًاز روشهاى هوشمند در پیاده سازى استفاده كند. در پیاده سازى یك سیستم شاید نیاز به به كارگیرى روشهاى آمارى، ریاضى و تحلیلى... نیز وجود داشته باشد.
 

shovaleye

عضو جدید
آیا رایانه می تواند فکر کند ؟

آیا رایانه می تواند فکر کند ؟

آیا رایانه می تواند فکر کند ؟
هوش مصنوعی ( Artificial Intelligence ) که به اختصار AI خوانده می شود ، یکی از جذاب ترین شاخه های تحقیقاتی فلسفی است.
پیدایش رایانه در صحنه زندگی بشر تحولات عمده ای را به وجود آورد ، حوزه فلسفه نیز از این تحولات بی نصیب نبوده است. فلاسفه پرسشهای فلسفی زیادی راجع به تفاوت های ذهن انسان با رایانه مطرح کرده اند که همه آنها به طرح بحث هوش مصنوعی انجامید.

هدف هوش مصنوعی فهم سرشت هوش بشری از راه بررسی ساختار برنامه های رایانه ای و نحوه حل مسائل با رایانه است. به اعتقاد متخصصان این رشته ، این بررسی می تواند نحوه عمل و جزییات هوش بشر را نشان دهد.

نخست باید مقصود متخصصان هوش مصنوعی را از اصطلاح هوش Intelligence روشن کنیم ؛ چراکه نگاه آنان نسبت به مقوله هوش و مفاهیم مرتبط مانند عقل ، ذهن و غیره کاملا متفاوت است. امروزه در میان دانشهای موجود ، اصطلاح هوش در روان شناسی بسیار کاربرد دارد و روان شناسان از بهره هوشی افراد و امور مرتبط با آن بحث می کنند. ولی در هوش مصنوعی این اصطلاح کاربردی کاملا متفاوت دارد.

در هوش مصنوعی برای شروع کار ، تعریفی عملی از هوش ارائه می شود. معمولا فلاسفه به تعاریف مفهومی بیشتر رغبت دارند و دوست دارند مفهوم هوش و عقل و غیره را روشن کنند. اما بنا به دلایلی ، متخصصان هوش مصنوعی تعریف عملی را برگزیده اند. یک دلیل این گزینش به این نکته برمی گردد که نزاعهای مفهومی ؛ یا نزاع برای تعریف مفاهیم فایده چندانی ندارد و غالبا بی نتیجه پایان می یابد. اگر بخواهیم با تعریف مفاهیم هوش و تفکر رابطه آنها را بیابیم و ببینیم آیا هوش همان تفکر است یا نه ، بیشتر در نزاعی لفظی درگیر خواهیم شد. زیرا بی تردید دو واژه مذکور از لحاظ مفهومی تفاوت دارند و یک چیز را نمی رسانند و ادعای آنان ، تساوی مفهومی این دو واژه نیست.

ویژگی های هوش مصنوعی

هوش مصنوعی برای حل مساله برنامه خاصی را دنبال می کند. توجه به ویژگی های هوش مصنوعی در مقام استفاده از این نوع برنامه ها سودمند است. 5 ویژگی از میان آنها اهمیت خاصی دارند:

بازنمایی نمادین:
ویژگی اول این است که هوش مصنوعی از نمادهای عددی در حل مسائل استفاده می کند. هوش مصنوعی بر پایه دستگاه دوگانی ؛ صفر و یک مسائل را حل می کند. از این رو برخی مخالفان گفته اند مهمترین نقص هوش مصنوعی آن است که غیر از عدد صفر و یک را نمی فهمد. به تعبیر دیگر ، رایانه فقط بله یا نه را می فهمد و نمی تواند حالات واسطه بین آن دو را بفهمد.در مقابل طرفداران هوش مصنوعی گفته اند هوش طبیعی (هوش انسان) هم بر پایه دستگاه دوگانی پدیده ها و امور مختلف را می فهمد؛ اگر سلولهای عصبی انسان را بررسی کنیم ، درمی یابیم فهم بشری بر حالت دوگانی استوار شده است و دستگاه عصبی مفاهیم و تصورات را به صورت حالات دوگانی تبدیل می کند. البته نشان دادن نحوه این تبدیل در مفاهیم و ادراکات پیچیده دشوار است. اما بررسی برنامه های هوش مصنوعی فهم این امر دشوار را آسان کرده است.

روش اکتشافی:
ویژگی دوم هوش مصنوعی به نوع مسائلی که حل می کند ، مربوط می شود. این مسائل معمولا راه حل الگوریتمی ندارند. مراد از الگوریتم سلسله ای از مراحل منطقی است که به حل مساله می انجامد. هوش این مراحل را گام به گام طی می کند تا به حل مساله دست می یابد. به عبارت دیگر ، در الگوریتم پیمودن این مراحل به طور طبیعی رسیدن به نتیجه را تضمین می کند. مسائلی که هوش مصنوعی حل می کند ، معمولا راه حل الگوریتمی ندارند ؛ به این معنا که معمولا نمی توانیم برای حل این مسائل الگوریتمی یا به عبارت دیگر ، سلسله ای از مراحل منطقی را بیابیم که پیمودن آنها رسیدن به نتیجه را تضمین کند.

از این رو، هوش مصنوعی در حل مسائل به روش اکتشافی ؛ یعنی به روشی که پیمودن آن رسیدن به نتیجه را تضمین نمی کند ، روی می آورد.

هوش مصنوعی بر پایه دستگاه دوگانی مسائل را حل می کند مخالفان می گویند مهمترین نقص هوش مصنوعی آن است که غیر از عدد صفر و یک را نمی فهمد

در روش اکتشافی راههای متعددی برای حل مساله وجود دارد که اختیار یکی از آنها باز مجالی برای اختیار دیگر راهها باقی می گذارد و پیمودن یکی از آنها مانع از روی آوردن به بقیه نمی شود. درنتیجه ، برنامه هایی که راه حل تضمینی دارند جزو برنامه های رایانه ای به شمار نمی آیند.

مثلا برنامه های حل معادلات درجه دوم جزو برنامه های رایانه ای به شمار نمی آید ؛ زیرا برای حل آن الگوریتم خاصی وجود دارد.

برنامه های بازی شطرنج زمینه پر خیر و برکتی برای هوش مصنوعی بوده است ؛ زیرا روش شناخته شده ای برای تعیین بهترین حرکت در مرحله خاصی از این بازی وجود ندارد. زیرا اولا تعداد احتمالات موجود در هر حالتی تا حدی زیاد است که نمی توان جستجوی کاملی را انجام داد. ثانیا آگاهی ما از منطق حرکتهایی که بازیکنان انجام می دهند ، بسیار اندک است. این ناآگاهی تا حدی به ناخودآگاهانه بودن این حرکتها برمی گردد و البته در برخی موارد هم بازیکنان از روی عمد منطق خود را آشکار نمی کنند.

هربرت دریفوس یکی از مخالفان هوش مصنوعی با توجه به نکته فوق ادعا کرده است که هیچ برنامه ای برای رسیدن به سطح یک بازیگر خوب شطرنج وجود ندارد. اما ظهور برنامه های پیشرفته شطرنج از سال 1985 به بعد خطای ادعای دریفوس را روشن ساخت.


بازنمایی معرفت:
برنامه های هوش مصنوعی با برنامه های آماری در بازنمایی معرفت تفاوت دارند ؛ به این معنا که برنامه های نخست از تطابق عملیات استدلالی نمادین رایانه با عالم خارج حکایت می کنند. می توانیم این نکته را با مثال ساده ای توضیح دهیم.

بازنمایی معرفت عنوانی برای مجموعه ای از مسائل راجع به معرفت است از قبیل:

1- معرفت مورد نظر در هوش مصنوعی چیست ، چه انواعی و چه ساختاری دارد؟

2- چگونه باید معرفت را در رایانه بازنمایی کرد؟

3- بازنمایی چه نوع معرفتی را آشکار می سازد؟ و چه چیزی مورد تاکید قرار می گیرد؟

4- معرفت را بایدچگونه به دست آوردوچگونه بایدتغییرداد؟

اطلاعات ناقص:
هوش مصنوعی می تواند در حالتی که همه اطلاعات مورد نیاز در دسترس نیستند ، به حل مساله دست بیابد. این حالت در بسیاری از موارد پزشکی رخ می دهد اطلاعاتی که پزشک برای تشخیص بیماری در دست دارد ، تشخیص بیماری را ممکن نمی کند و او هم فرصت زیادی برای درمان ندارد. از این رو باید سریعا تصمیمی بگیرد.

نبود اطلاعات لازم موجب می شود نتیجه به دست آمده غیریقینی باشد و یا احتمال خطا در آن باشد. معمولا ما در زندگی عملی با فقدان اطلاعات لازم تصمیماتی را می گیریم و همواره احتمال خطا در این تصمیمات وجود دارد.

اطلاعات متناقض:
هوش مصنوعی می تواند درصورتی که با اطلاعات متناقض روبه رو شود حل مناسبی برای مساله پیدا کند. هوش مصنوعی در چنین موردی بهترین راه را برای حل مساله و رفع تناقض انتخاب کند.



دو فرضیه در هوش مصنوعی

در هوش مصنوعی فرضیه های بسیاری مورد بحث قرار می گیرد. در میان این فرضیه 2 فرضیه در مقایسه با بقیه کلیدی ترند. فرضیه نخست نسبت به فرضیه دوم معتدل تر و ادعایی حداقلی دربر دارد. این دو فرضیه به ترتیب عبارتند از:

1- فرضیه دستگاه نمادها: مفاد این فرضیه این است که: «رایانه را می توانیم به نحوی برنامه ریزی کنیم که بیندیشد». تقریر دیگر از فرضیه فوق این است که: «رایانه می تواند بیندیشد.»

2- فرضیه قوی دستگاه نمادها: مفاد این فرضیه هم چنین است :«تنها رایانه می تواند فکر کند»

پیداست که فرضیه دوم در مقایسه با فرضیه نخست افراطی تر است و ادعایی حداکثری دربر دارد. چرا که بر طبق آن ، هر چیزی که فکر می کند ، حتی موجودات طبیعی ، باید رایانه باشد. از این رو ذهن بشر هم دستگاهی جامع از نمادهاست و تفکر بشر هم از لحاظ ماهیت با تفکری که درخصوص رایانه به کار می رود ، تفاوت ندارد. در هر دو مورد تفکر همان توانایی دستکاری و جابه جا کردن نمادهاست.




 

shovaleye

عضو جدید
چرا شبکه عصبی

چرا شبکه عصبی

چرا شبکه عصبی

اين روز ها همه حرف از شبكه هاي عصبي مي زنند اما واقعا چرا شبكه هاي عصبي؟؟؟
علی رغم آنکه نرم افزارهای وجود بخوبی محاسبات ساده و پيچيده را انجام می دهند و برای تصميم گيری در حيطه های مختلف به مديران کمک می کنند، سئوال آنست که چرا رویکرد برنامه نویسی و طراحی سخت افزار باید مطابق الگو و عملکرد مغز انسان متحول شوند؟
هرچند امروزه فنآوری های طراحی، ساخت و توليد رايانه ها و نرم افزارها پيشرفت قابل توجهی نموده است، اما به دلايل ذيل بايد در منطق طراحی و ساخت رایانه ها و همچنين نرم افزارهای موجود متحول گردد:
*. افزايش سرعت
برنامه ای برای تشخيص چهره يک فرد را با ساختار رايانه ها و نرم افزارهای موجود در نظر بگيريد:
– به طور یقين برنامه شامل حلقه هايی است که ده ها بار بايد بطور سریال و پی در پی تکرار شود.
– در هر تکرار خصوصیت خاصی از صورت را ذخیره نموده و با الگو مقایسه نماید.
– بعد از تست کلیه خصوصیات، چهره را تشخیص دهد.
سلسله عمليات مزبور، بارها تکرر شده و مدتها وقت دستگاه را ميگيرد، اما آيا تشخيص چهره توسط مغز انسان نيز چنين است. در سيستم مغز، در آن واحد ده ها واحد پردازش (که به نرون موسوم است) در عصب بينايی بطور موازی بکار می افتد و بدليل پردازش موازی ( و نه پی در پی) در زمان بسيار کوتاه چهره تشخيص داده ميشود.
نتيجه آنکه : تحول در منطق برنامه نويسی به گونه ای که بجای پردازش سريال، پردازش موازی جایگزین شود، در آينده طراحی رايانه ها بايد مورد توجه قرار گيرد.
*. حساسيت بالا به رخداد اشتباه
بروز اشتباه در فرمت و علائم برنامه نویسی منجر به اتلاف ساعتها وقت در ردیابی، شناسایی و اصلاح برنامه ميگردد. همچنين رخداد اشتباه در منطق برنامه اعم از آنکه یک زیر برنامه یا قسمتی از آن درست کار نکند، منجربه آن خواهد شد که نتیجه حاصله کاملا نادرست گردد، در حالی که عدم عملکرد صحيح قسمتی از نرون ها منجر به از کارافتادگی کامل مغز نميگردد و امکان اتخاذ تصميم صحيح در اين حالت نيز وجود دارد.
*. رایانه ها و نرم افزارهای موجود قادر نيستند از تجربيات گذشته استفاده نمايند.
بازبينی و به هنگام نمودن برنامه های نرم افزاری در دوره های زمانی مختلف اجتناب ناپذير است، در حالی که مغز بطور پيوسته در حال يادگيری و انطباق با محيط است. صرف وقت زياد برای بازبينی و اصلاح دوره ای سیستم های موجود رايانه ای ممکن است منجر به بازيابی و سلامت سيستم نگردد.
*. عدم ارائه پاسخ مناسب در شرایط جديد
با تغيير وروده های برنامه های نرم افزاری، از آنها انتظار نميرود پاسخی ارائه دهند، در حالی که مغز ممکن است علی رغم نداشتن تجربه ای مشخص، هنگاميکه در شرايط جديد قرار ميگيرد، پاسخ مناسبی ارائه دهد.
نتيجه:
ساختار سخت افزارها و منطق نرم افزارها باید با رويکرد جديدی مبتنی بر مغز انسان بازبينی و اصلاح شوند. برای اين منظور لازم است ساختار مغز مطالعه شود.


 

shovaleye

عضو جدید
مجموعه کتابهای هوش مصنوعی .

مجموعه کتابهای هوش مصنوعی .

مجموعه کتابهای هوش مصنوعی.
 

پیوست ها

  • cp-1.rar
    797.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • cp-2.rar
    95.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0

shovaleye

عضو جدید
ادامه دانلود کتاب

ادامه دانلود کتاب

ادامه دانلود کتاب
 

پیوست ها

  • cp-3.pdf
    159.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • cp-4.rar
    486 کیلوبایت · بازدیدها: 0

shovaleye

عضو جدید
ادامه دانلود کتاب.

ادامه دانلود کتاب.

ادامه دانلود کتاب.
 

پیوست ها

  • cp-5.pdf
    242.2 کیلوبایت · بازدیدها: 0

vanaknamak

عضو جدید
[h=1]انقلاب رباتیکی ![/h]
هرچی من اخطار میدم کسی توجه نمی کنه ! اگه من الان بگم این آدم آهنی ها از خط قرمز رد شدن و به انقلابشون نزدیک شدن کسی باورش نمیشه ! اسنادی منتشر شده که نشون میده رباتها از مرز کارخونه جات عبور کردن و کارگرای زحمت کش و گروگان گرفتن و انداختن تو انبار .تا کی باید صبر کرد! ای آدمی زاد تو در آینده ای نزدیک برده ی رباتها خواهی شد ! از تاریخ درس بگیر (نه نگیرید موردی در این زمینه یافت نشد ما قربانی میشیم تا آیندگان درس بگیرند) .
در ادامه به چرایی استفاده از رباتها در کارخانه جات براتون میگم و اینکه این کار واقعا آخر عاقبت خوبی داره یا نه!
عصر ما عصر اتوماسیون و اینترنت است.ما در حال زندگی با فن آوری ها هستیم. اتوماسیون در حال گسترش در همه ی جنبه های زندگی ما است.از خانه تا بیمارستان و کارخانه ها. خودکارسازی یا اتوماسیون در زبان یونان باستان به معنی خود فرمان است. رباتیزه کردن یا اتوماسیون سازی به معنی استفاده از ابزارهای کنترلی(مثلاً کامپیوتر) به منظور هدایت و کنترل ماشین آلات صنعتی و پروسه های تولید است. اتوماسیون به بهره‌گیری از سامانه‌های کنترل (مثل کنترل عددی، کنترل منطقی قابل برنامه ریزی، و دیگر سیستم‌های کنترل صنعتی)، مکانیکی، الکترونیکی به کمک رایانه‌ها برای پایش (کنترل) خط تولید گفته می‌شود، که در آن هدف، کاهش نیاز به دخالت انسان است.

ولی اتوماسیون سازی هنوز برای کسب و کارهای کوچک نا آشنا است ! احتمالا قیمت اولیه ی محصولات کسب و کارهای کوچک را افزایش دهد . شاید برنامه ریزی و نصب آن هزینه زیادی داشته باشد و یا احتمالا آموزش به کارکنان و یادگیری آنها برای همه امکان پذیر نباشد.اینها نمونه ای از موانعی است که کسب و کارهای کوچک را از اتوماسیون سازی دور نگه میدارد.
در واقع هدف اصلی اتوماسیون سازی افزایش بهره وری و بهبود کسب و کارها است .



سرمایه گذاری:
سرمایه گذاری در زمینه ی اتوماسیون سازی همیشه برای مدیران ترسناک بوده است . ولی با روشن کردن قضیه و تذکر دادن به بازگشت سرمایه در زمانی کوتاه میتوان مدیران را قانع کرد تا کسب و کارشان را با اتوماسیون اداره کنند.
مثلا یک ربات در یک کارخانه بدون صرف وقت برای ناهار و استراحت کار میکند و محصولات را با سرعت بیشتری تولید میکند .
کنترل کیفیت:
رباتها تضمین کننده کیفیت کالای خروجی خود هستند .یک ربات با توجه به ماهیت تکراری که دستوراتش دارد نسبت به یک انسان از کمترین خطا برخوردار است و با تمرکز بر روی یک کار , وظیفه ی خود را بدرستی انجام میدهد که نتیجه ی آن محصولی است که از نظر واحد کنترل کیفیت خطایی ندارد .
Kiva ربات انبار شرکت آمازون است . این ربات با اسستفاده از جی پی اس وظیفه ی انبارداری خود را با سرعت و به بهترین نحو انجام میدهد .

رضایت کارمندان:
اتوماسیون سازی کارخانجات باعث میشود که کارگران از شغل های خطرناک و آلوده و حتی کسل کننده دور نگه داشته شوند . این همان چیزی است که هر کارگر با آن موافق است و با رضایت کامل این امر را میپذیرد .در عوض کارگران از شغل ساده ی قبلی خود به یک اپراتور برنامه نویس تبدیل خواهند شد!
مهمترین چیز در هر کارخانه ایمنی کارگران است.با استفاده از اتوماسیون شرایط آلوده ی محیطی وخطرناک حذف خواهد شد . مثلا با قرار دادن یک ربات برای بلند کردن اجسام سنگین از پارگی عضلات کارگران جلوگیری میشود .
با توجه به موارد فوق میتوان انتظار داشت که کسب و کارهای کوچک هم به سمت اتوماسیون سازی بروند .چرا که هم کاهش هزینه ها را برای شرکت خواهد داشت و هم سلامت و رضایت کارگران را.پس خود را برای ایجاد یک انقلاب رباتیکی در کسب و کارتان آماده کنید!
منبع
http://goo.gl/6oYzC8
 

Similar threads

بالا