[هنر گفتگو-گفتگوی هنری] - 08 - عکاسی و نقاشی

[هنر گفتگو-گفتگوی هنری] - 08 - عکاسی و نقاشی

  • نقاشی

    رای: 28 48.3%
  • عکاسی

    رای: 30 51.7%

  • مجموع رای دهندگان
    58

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
عکاسی یعنی ثبت لحظه های طبیعی و آفرینش خدا و این بنظرم خیلی ارزشمنده. واقعاً روح بخشه.


چندوقت پیش مسابقه عکاسی یه کنفرانس رو شرکت کردم که خیلی از عکسایی که خودم گرفته بودم براشون فرستادم. یادم رفت پیگیری کنم!!! بعد از موعد رفتم تو سایت دیدم عکسام پذیرفته شده بود! ولی چون نمیدونستم برام ایمیل نمیزنن و باید برم سایت و بعلت شلوغ بودن کارام، دیگه فرصتش گذشت و پول رو برای صدور گواهی بین المللی واریز نکردم و هرچی هم بهشون زنگ زدم و ایمیل زدم دیگه پاسخ ندادن ! :cry: :w22::w04::w04:
 

مه دوست

عضو جدید
سلام و ممنون از parla_69 عزیز:gol:

-به نظر شما میشه یک اثر هنری ِ عکاسی رو با یک اثر هنری نقاشی مقایسه کرد؟ یا از نظر شما ماهیت متفاوتی دارند ؟ماهیت متفاوتی دارن

- تاثیرات عکاسی بر نقاشی رو مثبت ارزیابی می کنید یا منفی ؟ چرا ؟از روی عکس نقاشی کشیدن رو دوست ندارم (یه کار حوصله سر بر می دونم ) دوست دارم خودم از روی تخیلات خودم نقاشی بکشم (البته بیشتر طبیعت رو دوست دارم)که این کار هم فقط زمانی می تونیم درست وخوب انجام بدیم که منظره های زیادی دیده باشیم،و راحتترین روش برای دیدن مناظر، دیدن دقیق عکسهای
زیاده

- اگر به طور همزمان به دو نمایشگاه مختلف عکاسی و نقاشی دعوت بشید ، از کدوم یکی بازدید میکنید؟ به موضوع و همچنین کیفیت اثرها بستگی داره،ولی اگه آشنا باشه و اچازه بدن به تابلو ها دست بزنم نقاشی رو میرم
اگه نه عکاسی

- با دیدن دو تابلوی عکس و نقاشی که از یک منظره گرفته شده ، حاضر به خریدن کدام یک (با قیمت مساوی) برای منزل خود هستید ؟به کیفیت دواثر بستگی داره ،اگه خیلی خوب نقاشی شده باشه تابلوی نقاشی اگه نه حتما عکسرو برمیدارم.


من به عکس رای دادم چون عکس رو بیشتر دوست دارم و فقط زمانی از یه تابلوی نقاشی خوشم می یاد که خیلی خوب و هنرمندانه کشیده شده باشه، و عکاسی رو یه هنر میدونم و از زمانی که دوربین عکاسی بنحو مختلف در دسترس اکثر مردم قرار گرفته همه می تونن عکس بندازن ولی فقط یه هنرمند میتونه یه عکس خوب بندازه

 
آخرین ویرایش:

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خیلی از دوستان علت برتری نقاشی ب عکاسی رو صرف زمان بیشتر برای نقاشی میدونن.همون مثال فرش دستباف و ماشینی
در پاسخ ب این دوستان و رد این دلیل مقایسه این عکس رو قرار میدم ک ی نمونه از عکسهایی هستش ک وقت و خلاقیت زیادی صرف اون شده:



این تصویر حاصل ۴۰۰ فریم با نوردهی هر یک ۳۰ ثانیه هست.
ی کار دیگه هم بود ک سالها طول کشیده بود.تصویر ساختمونی بود ک اتفاقات و تغییراتی ک داخلش افتاده رو از یک زاویه نگاه ب تصویر کشیده بود.متاسفانه پیدا نکردمش...

سلام خانومی؛ از اینکه شما به هنــر عکاسی انقدر علاقه ی خاصی دارید سپاسگزارم،
اما من متاسفانه نمی تونم این هنر زیبا رو الان مشاهده کنم!!

امکان هست پست ویرایش بشه و عکس دوباره آپلود بشه؟!!

از طرفی ، وقتی هنر برای هنر هست ، ارزش اثر هنری، ذاتی و پایدار میشه ، و خیلی از ابراز سلیقه های شخصی ِ عاری از دانش و تکنیک ما هم نمیتونه از ارزشش کم کنه.
به صورت کلی شخصا معتقدم که "راز بی زمان ساختن" هر اثر هنری، تعادل بین این 2 مفهوم هست ، که به هنر ، هم برای خود ِ هنر توجه بشه و هم برای انسان .

ـــــــــــــــــــــــــــ
بله . هنر میتونه مضر باشه؛
همانطوری که نماز خوندن هم میتونه مضر باشه. و آب خوردن، و ماکارونی ، و ورزش ، و ندانستن و... و... و...

سلام احسان جان؛ با این قسمت حرف شما که بولد شده،خیلی موافقم اما یه مسئله برام قابل درک نیست!
اون هم اینِ که چطور می تونه هنــر مضر باشد؟!مضر بودنش را در حیطه ی هنــر میشه برام مثال بزنی؟!
به نظر من اثــرِ هنری که می تونه آینه ی تمام نما از هنرمندش باشه چطور میتونه مضر واقع بشه؟!!
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سلام خانومی؛ از اینکه شما به هنــر عکاسی انقدر علاقه ی خاصی دارید سپاسگزارم،
اما من متاسفانه نمی تونم این هنر زیبا رو الان مشاهده کنم!!

امکان هست پست ویرایش بشه و عکس دوباره آپلود بشه؟!!



:gol:
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
رولان بارت در مقاله ی " سومین معنا" سه درجه از معنا را بررسی کرده ست:به نظرِ او نخستین درجه ی معنا، ارائه اطلاعات است،یعنی ارائه ی معنایی که نشانه شناسی بررسی ان را وظیفه ی خود می داند،دومین درجه ی معنایی نمادین می آفریند، در حد دلالتگری ست که با علوم نشانه شناسیک یعنی، روانکاری، اقتصاد و نمایش شناسی، دانسته می شود، در سومین درجه، یا سومین معنا که بارت آن را معنای "بی حس یا کند" نامیده ست، با افزونه ای از معانی رویارو می شویم، که در حد دو درجه پیش نمی گنجد، این درجه "فزونی معنا" را دشوار می توان تعریف کرد.
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
سلاممم دوست عزیزم.

خوشم نمیاد واسه رسیدن اینکه شمارو به اونچه خودم میخوام نزدیک کنم ،مدام سوال بپرسم.(یبار یکی از همکارام رو در مورد اینکه چرا نباید کره گیاهی بخوره این بلارو سرش آوردم:))
من نظر خودم رو میگم:
هنر وسیله ابلاغ پیامیه.خودش ذاتا بی ارزشه.حتما میدونید که اون زیبایی که شما میگید در دوره اخیر نفی شده.اینکه چه چیز زیباست؟از نظر پست مدرنیته شما هر کاری مثلا روی یک بوم نقاشی کنید زیباست.چون این شمایید که معیار سنجش زیبایی هستید.
هنر برای هنر یه شعاری بود که یه دوره ای داده میشد و خیلی زود هم عمرش تمام شد.
من و شما اگه دلمون واسه هنر هم بسوزه و نگران از بین رفتنش باشیم نباید به هنر به چشم کاربردی نگاه کنیم.
من هنر رو همیشه با قابلمه مقایسه میکنم.چون معتقدم هنر ظرفه و نیازی به محتوایی داره.ظرف فی ذاته ارزشی نداره.شما میتونید یک غذای خخوشمزه تو این ظرف درست کنید یا اینکه عذر میخوام سر شگ بندازید توش بپزه.
میدونیم اینو که سینما به عنوان هنر هفتم بیشترین ضریب نفوذ رو بین سایر هنرها داره.من فقط چند نمونه آثار سینمایی رو نام میبرم که پیامشون چی بوده:

لوسی--------->متافیزیک زمان هایدیگر....زمان انیشتین.....ژآن پل سارتر....نظریه داروین و بیگ بنگ.

/////////////

من با این قضیه مشکل دارم.هنر حتی تو خود غرب هم واسه هنر کار نمیکنه.هنر اونجا وسیله ابلاغ پیامه.و هنرمند صرفا یک عمله.اینکه میگن هنرمند فلان جا خلاقیت به خرج داده ،این خلاقیت دارای یک موتور متحرکیه که در اختیار هنرمند گذاشته شده.




سلام مهندس جان
ممنون از نظرات خوب ِ شما ، دوست ِ خوبم
با توجه به طولانی بودن نوشتار و ابعاد مطروحه در دیدگاه شما و همچنین عمیق بودن ِ کلیت بحث ما ، به صورت جزء به جزء از نوشتارتون نقل قول نمیگیرم و به شرح و بسط زوایایی از بحث ، اکتفا می کنم :



ابتدای عرایضم باز هم تاکید میکنم که به صورت کامل ، مقوله ی هنر برای هنر رو قبول ندارم ، و تحت شرایط خاصی که در پست های قبلی هم اشاره کردم ، براش اهمیت قائلم ..
طبق تعریف ، معادل و مترادف "هنر برای هنر" واژه ای به مضمون "ارجحیت قالب بر محتوا" هست ، که برای من و شمائی که افتخار تحصیل در رشته ی معماری رو داشتیم و انشاالله تا آخر عمر "دانش جوی معماری" خواهیم موند ، این قضیه به روشنی ِ آفتاب تابان محرز هست که محتوا دارای ارزش بیشتری است ، اما نه به تمامی! کما اینکه کمتر کسی از بچه های معماری هست که واژه ی "فرم تابع عملکرد است" رو نشنیده باشه.
در تکمیل بحث، از اولین هنر از هنرهای هفتگانه ( یعنی معماری) مثال میزنم ، باشد که شفاف تر منظور خودمو برسونم. مستحضر هستید که یک اتاق خواب، به صورت کلی نقش قالب رو بازی میکنه ، و استفاده های شخص از این قالب ، به مثابه ی محتوا و هدف و کارکرد ِ اون قالب هست. استفاده هایی از قبیل خوابیدن ،استراحت، مطالعه، و ... و... ؛ بسیاری از اتاق خواب ها ، بدون توجهات ِ هنری ِ خاص به قالب، میتونن نیازها و خواسته های مخاطب رو در هر صورت برآورده کنن ، اما تعداد قلیلی هم وجود داره که با استفاده از تکنیک های هنری از قبیل هندسه، تناسبات، رنگ ، بافت ، جهت، هارمونی، و .. و.. و... علاوه بر برآوردن نیازهای عملکردی ، خودشون رو با قدرت تمام در رسته ی آثار هنری جای بدهند.
به عنوان جمع بندی ِ مختصر تا اینجا باید عرض کنم که اختلاف نظر کلی من و شما ، در این هست که شما به کلی قالب رو نفی میکنید ، کما اینکه در بخشی از نوشتارتون اشاره کردید که ظرف و غالب پوچ و بی ارزش هست و مهم غذای داخلش هست.



از این پاراگراف به بعد ، وارد فاز جدیدی از بحث میشیم ، و اون اینه که خوب یا بد بودن غذای داخل دیگ رو چه کسی باید تشخیص بده و تعیین کنه؟! طبق جه معیارهایی؟
از نظر شما غذای خوشمزه چه نوع غذایی هست؟ از نظر یک کره ای ( که دست بر قضا گوشت سگ هم تناول میکنن ) چه نوع غذایی است ؟ و سایر کشورهایی که غذاهایی نه چندان خوشایند از نظر ما میخورن!
مشخص میشه که سوءظن ها و قضاوت های از پیش تعیین شده و جهت گیری های فکری افراد و تجربیات فردی و اجتماعی اونها، در برداشت از آثار هنری تاثیر دارن . پس محتوا و پیام های آثار هنری دستخوش برداشت های جانب دارانه ی ماست.
میدونیم که در برداشت پیام و محتوا و دریافت اطلاعات از هر اثری ، دو عامل بسیار قدرتمند دخیل هستند : ابتدا استفاده از سمبل ها ، و بعد تجربیات فردی، فرهنگی و اجتماعی افراد .
با این حساب ، چه چیزی در ذات و ماهیت هنر ثابت هست ؟ پایداری یک اثر هنری در چیست؟! اصلا به نظر شما یه اثر هنری چیه؟
نکته : به منظور جلوگیری از شاخه شاخه شدن بحث ، یادآوری میکنم که به ویژگی های "فرا فرهنگی" پرداخته نشه ، چرا که مورد وثوق و اعتقاد همه ی ماست و این مقوله رو غالبا همه قبول دارند.



بخش سوم از نوشتارم مربوط میشه به پیام های نهان در یک اثر هنری، طبق همان چیزی که شما زحمت کشیدید و به خوبی در مورد فیلم و سینما مثال زدید و انصافا قابل تقدیر هست .

از یکی میپرسن فلسفه چیه ؟ میگه هر چیزی که خوندی و شنیدی و نفهمیدی چیه ، اون فلسفه س! و به کسی که همچین چیزایی میگه و دیگران نمیفهمن ، میگن فیلسوف :d
شنیدم که میگن : اگر فلان آهنگ رو از آخر به اول گوش بدی ، پر از نمادهای شیطان پرستی هست. و خود همین محقق هم احتمالا هفتصد سال (اغراق) تحقیق کرده در این مورد و سه میلیون آلبوم رو برعکس گوش داده تا مثلا این مورد رو کشف کرده !
حالا حرف منم همینه ؛ شخصا پیامی رو که مخاطب عام نتونه درکش کنه و برای فهمیدنش نیاز به تیم اکتشاف و محققین و مطالعه ی نظریات داروین و هایدگر و ... و.. و.. قبول ندارم ؛ قبول ندارم به این معنی که نظر و هدف سازنده ی اثر ، تاثیر گذاری ِ این پیام های نهان بر مخاطب نیست ، که اگر بود ، به این نحو عمل نمیکرد.
یاد این شعر افتادم :
آن خطاط سه گونه خط بنوشتی:
خط اول خود خواندی و لاغیر؛
خط دوم هم خود خواندی و هم غیر؛
خط سوم نه خود خواندی و نه غیر !

و با این مثال عینی این بخش از صحبتام رو به پایان میبرم ؛ تصور کنید که من یک هنرمند هستم ، و این علائم پائین ، فرضا یک اثر هنری هستش ، و محتوا و پیامی که در اثرم پنهان کردم برای شما به عنوان مخاطب این هست که : به پدر و مادر خود نیکی کنید !!

├║╒═┼¥⌡⌂∂∕║┴├└┌

این اثر مثلا هنری برای کسی که با این سمبل ها آشنا نیست ، هیچ ارزش و محتوایی ( به صورت همزمان ) نداره . اما حداقل اگر برخی از سمبل ها شناخته شده تر بودن ، از دیدن یا خوندن خود اثر (بدون درک محتوا) هم میتونستید لذت ببرید و استفاده کنید و کسی که محتوا رو هم درک کنه که دیگه نور علی نور.



از طولانی شدن نوشتارم عذرخواهی میکنم.
چون مدت زیادی هم وقفه افتاد ، ناچار بودم کامل نظرمو شرح بدم و قطعا مطمئنم که این نظرات ، پر از نقص و کاستی هست ، چون این نظرات، صرفا شخصی هستن.

:gol:
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
سلام احسان جان؛ با این قسمت حرف شما که بولد شده،خیلی موافقم اما یه مسئله برام قابل درک نیست!
اون هم اینِ که چطور می تونه هنــر مضر باشد؟!مضر بودنش را در حیطه ی هنــر میشه برام مثال بزنی؟!
به نظر من اثــرِ هنری که می تونه آینه ی تمام نما از هنرمندش باشه چطور میتونه مضر واقع بشه؟!!

سلام خانوم مهندس مهسا عزیز
از حضور و همراهی شما در این گفتگو خرسندم ..
سوالتون خیلی خوب بود و میشه از زوایای مختلف اون رو شکافت .

█ یکی از این زوایا تاثیر هنر بر اخلاق و رفتار اجتماعی مخاطب هست . چون میدونیم که یکی از رسالت های هنر و هنرمند، ترویج اخلاق انسانی ( با عنایت به ویژگی های فرا فرهنگی ) هست ، و هنر و هنرمندی که بر خلاف این ارزش ها گام برداره ، و به نوعی موجب ترویج آرا و عقاید ضدارزشی در اون جامعه بشه ، میتونه مضر قلمداد بشه . حالا این هنر میتونه فیلم باشه یا یک مجسمه ، یا تابلوی نقاشی و ...
█ یکی دیگه از زوایا میتونه تاثیر هنر بر آزادی اندیشه و بیداری ِ عمومی باشه . وقتی هنر و هنرمند ملعبه و بازیچه ی دست حکومت ها برای جهت دهی اذهان در راستای اهداف خودشون باشه ، میتونه خیلی خطرناک و مضر باشه ، کما اینکه نمونه ی بارز اون در سراسر جهان شرق و غرب، رسانه های تصویری به خصوص تلویزیون هست که قدرت نفوذ بسیاری در بین مردم سراسر دنیا داره و مخاطب ، اون چیزایی رو می بینه و می شنوه که براش مشخص کردن و از قبل تعیین کردن.
یاد سخن دکتر شریعتی افتادم که :
« پرواز کن ، آنگونه که میخواهی ؛ و الا پروازت میدهند ، آنگونه که میخواهند ».
█ از جنبه ی سلامت روح و روان هم میشه ضرر و زیان هنر رو بررسی کرد. به طور مثال بسیاری از مردم بدون هیچ دانش و شناختی ، به هر نوع موسیقی ای در هر موقعیتی گوش میدن بی خبر از اینکه ضررش گاهی از مواد مخدر خطرناک هم بیشتر هست!
فرض کنین یه نفر بدون هیچ فعالیت ِ جسمانی ِ خاصی و بدون هیچ تحرکی ، به موسیقی الکتریک یا انرژیک گوش بده ؛ همین حرکت ، تاثیر مخربی روی مغز و روان انسان داره. چون گوش دادن به موسیقی باعث ترشح دوپامین در مغز میشود.( برای مطالعه ی بیشتر در مورد دوپامین کلیک کنید)
وقتی که شخص فعالیتی انجام نمیده و در عین حال به موزیک های پرانرژی و فعال گوش میده ، مغزش با انتشار دوپامین به بدن پیام میده که در حال فعالیت زیاد هست. فعالیتی که در واقع رخ نمیده. یعنی مغز بی جهت هورمون ترشح میکنه و تاثیر این عارضه از مواد مخدر هم گاهی بیشتره.

و قطعا میشه از زوایای دیگه هم در موردش بحث کرد که هر یک از دوستان علاقه داشت ، میتونه این بخش از گفتگو رو هم ادامه بده.

1393.12.25
00:30
:gol:
 

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز
[هنر گفتگو-گفتگوی هنری] - 08 - عکاسی و نقاشی

سلام.
درود و سپاس جهت ادامه روند سري گفتگوهاي هنري که باعث ايجاد حس تقابل همفکري گروهي و يادگيري عمومي و از همه مهم تر بحث و تبادل نظر مي شود.

در کل نظر بنده به اين مفهوم مي رسه که ماهيت و چيستي هنر رو به واکنش مخاطب القاء بدارم يا بداريم که اين واکنش موضوع مهمي بوده ولي کافي نيست به همين دليل نظريات شخصي ام رو بازگو خواهم کرد که ممکنه کافي نباشد.
پيشاپيش از وقتي که براي مطالعه مي گذاريد متشکرم. :gol:

* به نظر شما ميشه يک اثر هنري ِ عکاسي رو با يک اثر هنري نقاشي مقايسه کرد؟ يا از نظر شما ماهيت متفاوتي دارند ؟
خب بهتره اول از همه به توضيح در خصوص واژه هنر بپردازم: هنر چيست؟ «هنر زيبايي است» پس زيبايي جزئي از ويژگي هنر است. حال «زيبايي چيست؟» زيبايي هر چيزي است که آدم را به خود جذب مي کند و انسان خواهان تکرار ديدن يا شنيدن آن است. پس هنر بايد يک ارتباط احساسي مشخص بين هنرمند و مخاطب ايجاد کند طوري که مخاطب را تحت تاثير قرار دهد.
حال سوالي بنده: به نظر عموم نمي توان زيبايي را در مقابل زيبايي مقايسه کرد؟ به نظر من اين امکان وجود دارد. حال به توصيف دو واژه بعد مي پردازم:
هنر نقاشي فرآيندي است که طي عملياتي رنگ روي سطحي (کاغذ،بوم و .. ) نقش يا اثري را خلق مي نمايد.
هنر عکاسي يا فتوگرافي که photo به معني نور و graphic به معنى ثبت کردن مى‌باشد که مجموعا ثبت کردن نور يا نورنگاري، در واقع به معنى عکاسى و عکسبردارى است.
خب همانطور که مي دونيد نمايش ماهيت سوژه، مهمترين ركن در عكاسي است. خب در نقاشي نيز همين امر يکي از مهمترين ارکان خواهد بود. کلمه ماهيت يعني ذات، هويت و حقيقت ... نمي تونم بگم که ماهيت اين دو شبيه به هم هست. عکاسي ثبت لحظه ها ولي نقاشي درونيات يک شخص براي ايجاد نقش است. به مراتب نقاشي هيجان برانگيزتر خواهد بود. عکاسي چيزيه هست که وجود داره و يک عکاس از بعدهاي متفاوت مي تونه اون رو به تصوير بکشه ولي نقاشي زيبايي کار دست يک بشر بوده و اگر رندوم کشيده بشه از نظر من به مراتب هيجان بيشتري دارد.


* تاثيرات عکاسي بر نقاشي رو مثبت ارزيابي مي کنيد يا منفي ؟ چرا ؟
هنر عکاسي، تکميل هنر نقاشي بوده است. خب نقاشي سنتي و عکاسي مدرنيته است. (قديمي‌ترين نقاشي‌ها در دنيا که متعلق به حدود ????? هزار سال قبل مي‌باشد، که نشون دهنده قدمت نقاشي مي باشد.) عکاسي در جاهايي غير مستقيم از نقاشي حمايت کرد و به نقاشان اجازه را داد که تصويري از طرح هاي خود را داشته باشند تا راحت تر و در آرامش بيشتري به خلق اثر خود بپردازند. و همچنين خيلي از مثال هاي ديگري که براي جلوگيري از تعداد زياد کاراکتر به همين چند خط بسنده مي کنم.
به نظر من مي تونه مثبت باشه.


* اگر به طور همزمان به دو نمايشگاه مختلف عکاسي و نقاشي دعوت بشيد ، از کدوم يکي بازديد ميکنيد؟
من قطعا نقاشي رو انتخاب اول قرار مي دهم. دلايل رو در اولين سوال به نحوي شرح دادم.

* با ديدن دو تابلوي عکس و نقاشي که از يک منظره گرفته شده ، حاضر به خريدن کدام يک (با قيمت مساوي) براي منزل خود هستيد ؟
اگر ابتدا به نمايشگاه نقاشي رفته باشم ، براي اين سوال قطعا يک تابلو عکس عميق رو انتخاب خواهم کرد.


«آيا مي‌خواهيد جهان را بهبود بخشيد؟
فکر نمي کنم چنين کاري عملي باشد.
جهان مقدس است.

نمي‌توان آن را بهبود بخشيد.
اگر سعي در اين کار داشته باشيد،
آن را خراب خواهيد کرد.


اگر با آن همانند يک شيء برخورد کنيد،
آن را از دست خواهيد داد...
فرزانه هر چيز را آن طور که هست مي‌بيند،
بدون تلاش براي تسلط بر آن.

او اجازه مي‌دهد هر چيز سير طبيعي‌اش را طي کند
و در مرکز دايره باقي مي‌ماند.»




.. :gol: ..

قاصدک
0LO.jpg

 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سلام مهندس جان
ممنون از نظرات خوب ِ شما ، دوست ِ خوبم
با توجه به طولانی بودن نوشتار و ابعاد مطروحه در دیدگاه شما و همچنین عمیق بودن ِ کلیت بحث ما ، به صورت جزء به جزء از نوشتارتون نقل قول نمیگیرم و به شرح و بسط زوایایی از بحث ، اکتفا می کنم :



ابتدای عرایضم باز هم تاکید میکنم که به صورت کامل ، مقوله ی هنر برای هنر رو قبول ندارم ، و تحت شرایط خاصی که در پست های قبلی هم اشاره کردم ، براش اهمیت قائلم ..
طبق تعریف ، معادل و مترادف "هنر برای هنر" واژه ای به مضمون "ارجحیت قالب بر محتوا" هست ، که برای من و شمائی که افتخار تحصیل در رشته ی معماری رو داشتیم و انشاالله تا آخر عمر "دانش جوی معماری" خواهیم موند ، این قضیه به روشنی ِ آفتاب تابان محرز هست که محتوا دارای ارزش بیشتری است ، اما نه به تمامی! کما اینکه کمتر کسی از بچه های معماری هست که واژه ی "فرم تابع عملکرد است" رو نشنیده باشه.
در تکمیل بحث، از اولین هنر از هنرهای هفتگانه ( یعنی معماری) مثال میزنم ، باشد که شفاف تر منظور خودمو برسونم. مستحضر هستید که یک اتاق خواب، به صورت کلی نقش قالب رو بازی میکنه ، و استفاده های شخص از این قالب ، به مثابه ی محتوا و هدف و کارکرد ِ اون قالب هست. استفاده هایی از قبیل خوابیدن ،استراحت، مطالعه، و ... و... ؛ بسیاری از اتاق خواب ها ، بدون توجهات ِ هنری ِ خاص به قالب، میتونن نیازها و خواسته های مخاطب رو در هر صورت برآورده کنن ، اما تعداد قلیلی هم وجود داره که با استفاده از تکنیک های هنری از قبیل هندسه، تناسبات، رنگ ، بافت ، جهت، هارمونی، و .. و.. و... علاوه بر برآوردن نیازهای عملکردی ، خودشون رو با قدرت تمام در رسته ی آثار هنری جای بدهند.
به عنوان جمع بندی ِ مختصر تا اینجا باید عرض کنم که اختلاف نظر کلی من و شما ، در این هست که شما به کلی قالب رو نفی میکنید ، کما اینکه در بخشی از نوشتارتون اشاره کردید که ظرف و غالب پوچ و بی ارزش هست و مهم غذای داخلش هست.



از این پاراگراف به بعد ، وارد فاز جدیدی از بحث میشیم ، و اون اینه که خوب یا بد بودن غذای داخل دیگ رو چه کسی باید تشخیص بده و تعیین کنه؟! طبق جه معیارهایی؟
از نظر شما غذای خوشمزه چه نوع غذایی هست؟ از نظر یک کره ای ( که دست بر قضا گوشت سگ هم تناول میکنن ) چه نوع غذایی است ؟ و سایر کشورهایی که غذاهایی نه چندان خوشایند از نظر ما میخورن!
مشخص میشه که سوءظن ها و قضاوت های از پیش تعیین شده و جهت گیری های فکری افراد و تجربیات فردی و اجتماعی اونها، در برداشت از آثار هنری تاثیر دارن . پس محتوا و پیام های آثار هنری دستخوش برداشت های جانب دارانه ی ماست.
میدونیم که در برداشت پیام و محتوا و دریافت اطلاعات از هر اثری ، دو عامل بسیار قدرتمند دخیل هستند : ابتدا استفاده از سمبل ها ، و بعد تجربیات فردی، فرهنگی و اجتماعی افراد .
با این حساب ، چه چیزی در ذات و ماهیت هنر ثابت هست ؟ پایداری یک اثر هنری در چیست؟! اصلا به نظر شما یه اثر هنری چیه؟
نکته : به منظور جلوگیری از شاخه شاخه شدن بحث ، یادآوری میکنم که به ویژگی های "فرا فرهنگی" پرداخته نشه ، چرا که مورد وثوق و اعتقاد همه ی ماست و این مقوله رو غالبا همه قبول دارند.



بخش سوم از نوشتارم مربوط میشه به پیام های نهان در یک اثر هنری، طبق همان چیزی که شما زحمت کشیدید و به خوبی در مورد فیلم و سینما مثال زدید و انصافا قابل تقدیر هست .

از یکی میپرسن فلسفه چیه ؟ میگه هر چیزی که خوندی و شنیدی و نفهمیدی چیه ، اون فلسفه س! و به کسی که همچین چیزایی میگه و دیگران نمیفهمن ، میگن فیلسوف :d
شنیدم که میگن : اگر فلان آهنگ رو از آخر به اول گوش بدی ، پر از نمادهای شیطان پرستی هست. و خود همین محقق هم احتمالا هفتصد سال (اغراق) تحقیق کرده در این مورد و سه میلیون آلبوم رو برعکس گوش داده تا مثلا این مورد رو کشف کرده !
حالا حرف منم همینه ؛ شخصا پیامی رو که مخاطب عام نتونه درکش کنه و برای فهمیدنش نیاز به تیم اکتشاف و محققین و مطالعه ی نظریات داروین و هایدگر و ... و.. و.. قبول ندارم ؛ قبول ندارم به این معنی که نظر و هدف سازنده ی اثر ، تاثیر گذاری ِ این پیام های نهان بر مخاطب نیست ، که اگر بود ، به این نحو عمل نمیکرد.
یاد این شعر افتادم :
آن خطاط سه گونه خط بنوشتی:
خط اول خود خواندی و لاغیر؛
خط دوم هم خود خواندی و هم غیر؛
خط سوم نه خود خواندی و نه غیر !

و با این مثال عینی این بخش از صحبتام رو به پایان میبرم ؛ تصور کنید که من یک هنرمند هستم ، و این علائم پائین ، فرضا یک اثر هنری هستش ، و محتوا و پیامی که در اثرم پنهان کردم برای شما به عنوان مخاطب این هست که : به پدر و مادر خود نیکی کنید !!

├║╒═┼¥⌡⌂∂∕║┴├└┌

این اثر مثلا هنری برای کسی که با این سمبل ها آشنا نیست ، هیچ ارزش و محتوایی ( به صورت همزمان ) نداره . اما حداقل اگر برخی از سمبل ها شناخته شده تر بودن ، از دیدن یا خوندن خود اثر (بدون درک محتوا) هم میتونستید لذت ببرید و استفاده کنید و کسی که محتوا رو هم درک کنه که دیگه نور علی نور.



از طولانی شدن نوشتارم عذرخواهی میکنم.
چون مدت زیادی هم وقفه افتاد ، ناچار بودم کامل نظرمو شرح بدم و قطعا مطمئنم که این نظرات ، پر از نقص و کاستی هست ، چون این نظرات، صرفا شخصی هستن.

:gol:

سلاممم مهندس عزیز.
عذرخواهی بابت تاخیر.

----------------
خب شعار "هنر برای هنر"یه معنی مطلق داره که در واقع نفی میکنه هر گونه فراروایت و پیام رو در اثر هنری.این میدونید که این گفته "هنر برای هنر" و "علم برای علم" و ...رو فیلسوفهای افسرده مثل نیچه و سارتر و ... بیان میکردن که انسان رو بقول هایدیگر ،ایستاده در پیشگاه عدم میدیدن.
یعنی اینجا خود اون ظرف بصورت مطلق دارای اصالته.ولی ما میگیم اصالت با محتواست.اینکه اصالت با محتواست به معنی حذف ظرف نیست.سر این قضیه با یکی از دوستان تو تاپیک نقد بنای حیدر علی اف مشکل داشتم.ایتکه میگیم اصالت با محتواست به معنی این نیست که ظرف رو حذف کردیم.همیشه این مثال رو میزنم که وقتی شما با دستتون به جایی اشاره میکنید هدف نشون دادن دستتون نیست.هدف جائیه که داریدبهش اشاره میکنید و هدف نشان دادن جایی یا چیزیه.اینجا دست شما ظرف و اون جا یا چیز محتواست.حالا اگه مخاطب به دست شما نگاه کنه برخورد شما با اون اشخاص چی میتونه باشه؟آیا نمیزنید تو سر اون افراد؟


133635420350.jpg


ولی اگه دست شما نباشه و شما ابزار دیگه ای نداشته باشید نمیتونید به اونجا اشاره کنید.پس من ظرف رو حذف نمیکنم.معنا در حضور صورت.نه صورت یا فرم بدون معنا.
:)ما که آرکیتکچر خوندیم ولی اگه معماری میخوندیم میگفتیم "فرم و عملکرد تابع فضاست"
بحث معماری پیچیدست.این که تو اون اتاق خواب چه کسی زندگی میکنه.چه چیزی یا چه کسی؟چیستی اون موجود چیه؟چرا اینجا باید اینجا باشه؟چیکار داره؟ و ...با پاسخ دادن به این سوالات من یا معماری رو رقم میزنم یا آرکیتکچر رو.یه جای دنیا یه پاسخی به این سوال میدن و طرح (اینو بجای معماری و آرکیتکچر بکار میبرم چون نمیخوام اینارو جای هم بزارم) رو ارائه میدن.اینکه چه طرحی مناسبه رو تا پاراگراف بعدی میگم چون سوال کردید که اصلا هنر چیه.

------------------
آره کاملا درسته و درست میگید ولی من میتونم در مورد محتویات درون ظرفی که جلوی من میزارن نظر بدم دیگه درسته؟
من و کشور من طبق فرهنگی که داریم و طبق انسان شناسی و جهان بینی و حیات شناسی و ...معیاری رو مشخص میکنیم برای خودمون.اینو در قالب و ظرفی که بهش میگیم هنر قرار میدیم و ارائه میدیم.مردمان کشورهای دیگه هم میبینن.
حالا اگه مثلا این هنر ما ترجمه ناقص و غلطی از معیارهای فرهنگ دیگه ای باشه تکلیف چیه؟من در مورد گوشت سگی که جلوم گذاشتن چه واکنشی باید نشون بدم؟اینجا اون ظرفه مشکل نداره ولی محتوای اون خود ظرف رو هم نجس کرده.!!
یک اثر هنری اثریه که اولا پیام داشته باشه و ثانیا پیامش به تعالی انسان کمک کنه.در غیر اینصورت گوشت سگیه داخل ضرف هرچند طلا.گفتید که یه سریا گوشت سگ دوست دارن.ما در مورد اون یه سریا نمیتونیم تصمیم بگیریم ولی در مورد خودمون که میتونیم.
حالا من ریشه شناسی نکردم که آیا هنر و art یکی هستن یا نه.فکر نمیکنم اینطور باشه و قطعا هنر متفاوت از art هستش.

----------------------------------
خب سخت بودن متون فلسفی رو به شکل هنر بیان میکنن.اینکه مخاطب عام نمیفهمه که معیار نیست.ما مخاطب خاص هستیم و برداشت درست رو باید داشته باشیم.
خود دانشمندان تحلیل گر بعد مدتی از پخش فیلم کتاب مربوطه رو منتشر میکنن.خیلی از انیمیشن ها و فیلم های هایی که هالیوود میسازه همچین سازوکاری داره.فلسفی و سیاسی و تاریخی و ...
حالا من اگه وقت کردم عکس جلد کتاباش رو میزارم براتون.
مثلا یه مخاطبی مثل من نباید سوال کنه که مثلا چرا خشایار تو فیلم 300 با خشایار تو فیلم "یک شب با شاه" تفاوت فاحش داره؟
یا مثلا تو فیلم لوسی اون آخراش،اون دختره لوسی وقتی از زمان و سازوگار سلولها و نسبی یا مطلق بودنش و بحثای مربوط به مفاهیم و ...مطرح میکنه ،درکش توسط مخاطب خاص خیلی سخته؟حرف من درم ورد مخاطب عام نیست.اونا واسه سرگرمی و وفت تلف کردن فیلم میبینن.ولی مشکلی که الان داریم اینه که خواص دارن نفی میکنن و مخالفت میکنن که هنر بخصوص سینما دارای پیامه.
هدف سازنده برای مخاطب عام سرگرم کردن و درآوردن پول ساخت فیلمه چون نسبت تعدادشون به خواص خیلی بیشتره.پس فیلم رو هم واسه عوام درست میکنه و هم برای خواص.ما خواصیم دیگه مثلا.

 
بالا