هـــویت اسلامی

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز




























 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

milad 1987

عضو جدید
هویت
هویت، عبارت از مجموعه خصوصیات و مشخصات اساسی اجتماعی ،فرهنگی ، روانی ، فلسفی ، زیستی و تاریخی همسان است كه به رسایی و روانی بر ماهیت یا ذات گروه، به معنی یگانگی یا همانندی اعضای آن با یكدیگر، دلالت كند و آنها را در یك طرف زمانی و مكانی معین به طور مشخص و قابل قبول و آگاهانه از سایر گروه‌ها و افراد متعلق به آنها متمایز سازد. انسان، دارای سه هویت است: هویت شخصی ، هویت صنفی ، هویت باطنی . شناخت هویت اول، شناخت منشأ بدنی انسان است؛ پدر، مادر، اصل، تبار، اقلیم، آب، خاك، نور، شهر و محله، همگی در ساختن هویت اول مؤثرند. هویت دوم، هویت فكری و فرهنگی است، كه بدانیم در چه بستر فكری و ایدئولوژی و نظام آموزشی و مبانی اعتقادی نشأت گرفته‌ایم. هویت سوم، هویت باطنی است. در شناخت این هویت نیز باید مركز نشأت یافتن آن را بشناسیم. هویت باطنی ما، روح ما، از چه چیز و از كجا پیدا شده و نشأت یافته است؟ معمولاً افراد و گروه‌های مختلف اجتماعی الزاماً به یك هویت، وابسته نیستند و می توانند هویت‌های مختلفی را پذیرفته باشند. مثل هویت قومی ، هویت دینی هویت زبانی، هویت ملی ، هویت جنسیتی و هویت مربوط به گروه‌های شغلی . بنابراین، یكی از معضلات هویت، وجود هویت‌های مضاعف است. لیكن، باید تلاش كنیم، وجه اشتراك بین هویت گروه‌های مختلف را پیدا كنیم و هنر بحث هویت هم این است كه از لابه‌لای همه هویت‌های ظاهراً مضاعف، بتوان وجوه اشتراك آنها را پیدا كرد.
بحران هویت:
بحران هویت هنگامی رخ خواهد داد که شخس فاقد توانایی لازم جهت ایفای نقشی را که جامعه از او انتظار دارد ،انجام دهد.شخصی كه فاقد یك هویت متشكل است در خلال زندگی با مشكلات متعددی مواجه خواهد شد.
نیاز به هویت:
هر فرد آدمی مایل است به اینكه هویت خاصی داشته باشد، از این روی می‌كوشد كه خویشتن را دریابد و بشناسد. در عین حال می‌خواهد فردی باشد ممتاز و برای رسیدن به این مقام خود را به شخص یا گروهی از اشخاص نسبتاً مبرز و ممتاز، مرتبط می‌كند یا به اصطلاح، خویشتن را با آنها همانند می‌سازد تا به واسطه امتیاز و تشخصی كه آن فرد با گروه‌ها دارد تا حدی صاحب تشخص و امتیاز گردد. هویت، به شخص احساس عمیق، ارزشمند و قابل قبول می‌بخشد كه در صورت تنها بودن نیز، احساس تنهایی و بی‌كسی نمی‌كند.
اما آنچه «هویت دینی» به انسان می‌دهد:



[h=2]هویت ایرانی اسلامی[/h]


یکی از بحث هایی که از قدیم در جامعه ما مطرح بوده ، بحث هویت ایرانی و اسلامی است. گروهی مدام و به گونه افراطی بر هویت ایرانی با غلبه و تکیه بر هویت ایران باستان و گروهی به گونه افراطی دیگری بر هویت اسلامی با نفی تمامی هویت ایران باستان .
اما آنچه که معقول است ، تاکید بر ارزشها ، خوبیها و سعادت و فرهنگ و آداب و رسوم مثبت است . بدون توجه به اینکه متعلق به کدام ملت و جامعه است و بدون توجه به ناسیونالیسم و ملی گرایی افراطی .
با توجه به اینکه دین اسلام متعلق به ملت ، قوم و گروه خاصی نیست . هدف ، غایت و قلمرو آن تمامی انسانها با هر نوع ملیت و رنگ و نژاد است .همانطور که در وقت ظهور اسلام در جامعه جاهلی عرب ، اسلام فرهنگ های درست و مطابق با سعادت انسان را تأیید و فرهنگ و ارزشهای نادرست را رد و به مبارزه با آنها برخواست . می شود همین را مقایسه کرد با ورود اسلام به ایران . گروهی بدون توجه به انواع فرهنگ ها و دوره های مختلف و متضاددر ایران باستان که هر کدام از آنها با تکیه بر اندیشه ودین و آیین خاصی بوده ، تنها به صرف ایران باستان و بعضی هم به هدف مبارزه با هویت اسلامی ، دست به تبلیغ فرهنگ ها و آداب و رسوم ایران باستان می زنند .








[h=2]هویت دینی[/h]
آن هویتی که دین به انسان می دهد
.1 پاسخ به پرسش‌های بنیادین: اولین و مهم‌ترین دستاور هویت دینی پاسخ به پرسش‌های بنیادین و عمیق آدمی است. ساموئل هانتینگتون معتقد است: «دین برای كسانی كه با پرسش‌هایی از این دست روبه‌رو هستند كه: من كیستم؟ و به كجا تعلق دارم؟ پاسخ‌های قانع‌كننده‌ای دارد».
.2 جهت بخشیدن به زندگی:. امام راحل نیز در تبیین رابطه اسلام و زندگی بر جامعیت و شمول همه‌جانبه دین تأكید نموده و می‌گویند: «مذهب اسلام، همزمان با اینكه به انسان می‌گوید كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن، به او می‌گوید، چگونه زندگی كن».
۳.رویكرد مثبت به آینده: احراز هویت دینی برای نسل جوان، به منزله تقویت روحیه امیدواری و نشاط برای آینده‌ای بهتر است؛ زیرا از جلوه‌های دین مبین اسلام، انتظار حكومت جهانی حضرت مهدی (عج) است و نسلی كه منتظر است، در حقیقت به فردایی امیدوار می‌باشد كه به مراتب بهتر از امروز است.
.۴ وحدت اعتقادی: برنارد لویس، معتقد است: «در جهان اسلام، در موارد اضطرار مسلمانان، بارها این تمایل را نشان داده‌اند كه در قالب یك وحدت دینی، هویت بنیادین و ایمان خود را بازیابند، یعنی هویتی كه نه با معیارهای قومی یا سرزمینی، بلكه به وسیله اسلام، تعریف شده است».
.۵ هویت دینی، زمینه‌ساز هویت تمدنی: رابطه ادیان و تمدن‌ها یكی از مباحث مهم و تعیین‌كننده در میان تاریخ‌نگاران و تمدن‌شناسان است. وایتهد معتقد است: «مسلمانان، خود تمدن گشتند و دانش و ادب و فرهنگ را از سقوط نجات دادند».
.6 مقبولیت اجتماعی: دینداری، نه تنها پاسخ به یك نیاز فطری است بلكه بر پذیرش اجتماعی نیز اثرگذار است؛ زیرا فطرت‌های پاك، زلال و خدایی، آنهایی را كه موحد و خداجویند، بیش از دیگران، مورد اعتماد می‌دانند هرچند خود به دلایل آن آگاه نباشند.
در روایتی از امام معصوم نقل شده است كه فرمودند: «آن كس كه رابطه خود را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطه‌اش را با دیگران اصلاح خواهد كرد».
.7 شأن و منزلت جوانی: هویت دینی، جوان را در جایگاهی ارزشمند و رفیع قرار می‌دهد و تعابیر والایی را در شأن او عرضه می‌دارد. دین، از یك سو جوان را به ملكوت نزدیك‌تر از دیگران می‌داند و از سوی دیگر معتقد به تكریم و بزرگداشت وی می‌باشد و بر مبنای مكلف شدن به تكلیف الهی، او را هم‌تراز و هم‌شأن بزرگسالان می‌داند.
«در حدیثی از رسول اكرم (ص) آمده است كه فرمودند: فضیلت جوان عابد كه از آغاز جوانی عبادت كند بر پیری كه وقتی سن بسیار یافت، عبادت كند، همچون فضیلت پیغمبران بر سایر مردم است».
۸. معنا بخشیدن به جهان: در حقیقت باید اذعان كرد كه پیوند نسل جوان و دین در عالی‌ترین تجلی آن، موجب احساس همدلی و یگانگی با جهان هستی می‌شود. چنین فردی با طبیعت زیبا، ستارگان درخشان، كوه‌ها و دره‌های مرموز و باابهت، احساس خویشاوندی می‌كند. ویلیام جیمز در تحلیل زیبایی كه از نقش دین ارائه می‌دهد، می‌نویسد: «وقتی كه خدا را در همه چیز می‌بینیم، در پست‌ترین چیزها، عالی‌ترین حقایق را درخواهیم یافت، حقیقتاً كه دنیا، دنیای دیگر جلوه خواهد كرد». برخی از صاحبنظران تمدن‌شناس نیز بر این باورند كه هویت دینی، معنای جدیدی به جهان می‌بخشد





[h=2]«بنیان‌های فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی»‏[/h]

فرهنگ كنونی در كشور ایران، آمیزه‌ای از باورهای اسلامی و ایرانی است كه قدمت بس دیرینه‌ای دارد. از همان زمان كه ایرانیان، فرهنگ اسلامی را فرا روی خویش یافتند آن را به گرمی پذیرفتند و آنگاه در ترویج و نشرش كوشیدند.​
علیرضا مزروعی

مقدمه
بسیاری از صاحب‌نظران علوم انسانی، فرهنگ را اساس و شالوده هر جامعه‌ای می‌دانند كه در پرتو آن شاخص‌های دیگر جامعه در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معنا و مفهوم و تشخص پیدا می‌كند. از سوی دیگر در عصر حاضر اولویت اول در سیره عملی و رفتاری قدرت‌های استكباری، به جای تسخیر سرزمین، تسخیر باورها و اذهان مردم و در نهایت تسلط بر فرهنگ آنان است. بدین لحاظ اتحاد ملی و انسجام اسلامی در واقع دو راهبرد حیاتی برای حفظ هویت و كیان نظام جمهوری اسلامی و مقابله با دشمنان است كه در این شرایط باید در اولویت قرار گیرد. نوشتار حاضر در مقام تبیین فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی برآمده كه از بدو پیروزی انقلاب مورد هجوم همه جانبه دشمنان قرار گرفته است. اینك با هم آن را از نظر می‌گذرانیم.

معنای لغوی فرهنگ
كلمه فرهنگ همچون سایر كلمات در ادبیات كشورها، دارای معنای خاص خود است. فرهنگ در ادبیات فارسی به معنای ادب، تربیت، دانش، علم، معرفت، آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یك قوم است.
فرهنگ، واژه‌ای فارسی و مركب از دو جزء «فر» به معنای پیش و «هنگ» است كه به مفهوم كشیدن و قصد و آهنگ می‌باشد و از فرهیختن اشتقاق یافته است، كه در معنای گوناگونی، مانند دانش، دانایی، خرد، معرفت، حرفه و هنر، ادب و... به كار رفته است و در اصطلاح ماهیت، هویت و موجودیت یك ملت را فرهنگ می‌نامند.

تعریف فرهنگ
فرهنگ مقوله‌ای بسیار گسترده است، از این رو جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، اقتصاددانان توسعه و سیاستگذاران و برنامه‌ریزان فرهنگی درباره تعریف جامع و كامل آن اتفاق نظر ندارند و هر یك تعریف خاص از آن ارایه داده‌اند.
در یك تعریف ساده، از فرهنگ به عنوان میراث ملی یاد شده است. یك تعریف دیگر آن است كه فرهنگ مجموعه پیچیده‌ای متضمن معلومات، معتقدات، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، قابلیت‌ها و عادات مكتسبه انسان‌ها می‌باشد.
فرهنگ عامل سازنده هویت فردی و اجتماعی جامعه و منشاء ساز و كارها و سرمایه‌های مادی و معنوی یك ملت در سیر تكاملی و تاریخی محسوب می‌شود.
دشمن با توجه به شناخت از كاربرد و ماهیت فرهنگ با استفاده از ابزارهای متنوع و فن‌آوری‌های نوین ارتباطات با مبانی انسان شناختی و جامعه شناختی لائیسم و سكولاریزاسیون جوهره فرهنگ دین محوری را مورد تهاجم قرار می‌دهد.
در واقع یكی از بزرگترین بحران‌هایی كه در جوامع اسلامی و جامعه ایران وجود دارد عبارت است از: بحران هویت كه از طریق تكنولوژی جدید و وسایل ارتباطی نوین با قدرت فراگیر و یكپارچه خود تولید نوعی جهانی سازی فرهنگی را اشاعه می‌دهد و موجب بی‌ثباتی فرهنگی می‌گردد. بنابراین، فرهنگ به مجموعه دارایی‌های مادی و معنوی یك ملت اطلاق می‌شود. از دیدگاه جامعه شناسی، تمامی انسان‌ها دارای فرهنگ هستند. از این رو فرهنگ، امری اجتماعی و مبتنی بر روابط اجتماعی انسان‌هاست و چنین است كه فرهنگ برای انسان و جامعه انسانی، امری لازم و حیاتی است و زندگی انسان بدون آن دچار اختلال می‌شود.
براساس نگرش جامعه‌شناسان غربی، فرهنگ مفهومی عام و كلی است كه در برگیرنده تمام دستاوردهای مادی و معنوی شده است. به همین دلیل، دین (منظور ادیان الهی و توحیدی مانند مسیحیت و اسلام است نه ادیان بشری مانند هندو و بودا) عنصری از عناصر فرهنگی محسوب می‌شود. در صورتی كه از دیدگاه اسلام دین یك پدیده الهی، فرانهادی، اجتماعی، عام و كلی است كه دربرگیرنده فرهنگ نیز می‌شود و فرهنگ، جزء و بخشی از آن به شمار می‌رود زیرا دین پدیدآورنده فرهنگ است.
مثلا یكی از احكام دین درباره پوشش مردان و زنان است كه فرهنگ لباس پوشیدن را به وجود می‌آورد و همچنین، یكی دیگر از احكام دین، مسئله تغذیه است كه استفاده كردن از مواد خوراكی در آن تبیین شده است و می‌توان گفت این حكم، فرهنگ تغذیه را پدید می‌آورد. دیگر اینكه به زندگی سازمانی می‌دهد كه چگونه تشكیل زندگی دهیم، فرزندان خود را تربیت كنیم، در چه ایامی شاد یا اندوهگین و سوگوار باشیم و... این امر نوعی آداب و رسوم اجتماعی پدید می‌آورد.
تفاوت نگرش غرب و اسلام درباره فرهنگ، معلول دو نگرش سكولار و دین محور است. آنگاه كه نگرش یك جامعه‌شناس و یا مردم‌شناس به پدیده دین الهی و توحیدی نگرش صرفا اجتماعی باشد و دین را محدود و معنوی تصور كند قطعا آن را از عناصر فرهنگی بیان می‌نماید، اما یك جامعه‌شناس و یا مردم‌شناس مسلمان كه دین اسلام را پدیده‌ای جامع و كامل می‌داند بی‌تردید فرهنگ را معلول و ساخته و پرداخته دین برمی‌شمارد.

اقسام فرهنگ
جامعه‌شناسان فرهنگ را از جهات گوناگون طبقه‌بندی و تقسیم كرده‌اند كه عبارتند از:

الف- فرهنگ مادی
فرهنگ مادی به پدیده‌های محسوس و عینی كه قابل اندازه‌گیری با موازین كمی و علمی باشند اطلاق می‌گردد. مانند ساختمان، ابزارآلات، صنعت و فرآورده‌های آن، لباس، كتاب، مجسمه، نقاشی و... به عبارت دیگر به تمام دستاوردهای مادی انسان در عرصه و قلمرو تاریخ و جامعه، فرهنگ مادی گفته می‌شود.

ب- فرهنگ معنوی
به مجموع افكار، اندیشه‌ها و عقاید، دین، علوم، ارزش‌ها، فلسفه، حقوق، ادبیات و آداب و رسوم اجتماعی، فرهنگ معنوی اطلاق می‌شود كه هر چند قابل اندازه‌گیری و لمس كردن نیست اما در تمام جوامع بشری وجود دارد. فرهنگ معنوی از طریق خط و زبان قابل انتقال بوده و هویت یك ملت را ساخته و آن را شكل می‌دهد.
برخی جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان در تقسیم‌بندی خود تنها فرهنگ معنوی را فرهنگ دانسته‌اند و فرهنگ مادی را تمدن نامیده‌اند و با تفاوت میان این دو را این گونه بیان كرده‌اند:
1- تمدن‌ها را می‌توان با یكدیگر مقایسه كرد مثلاً فرآورده‌های صنعتی ایران و مالزی را با یكدیگر سنجید كه كدام یك برتر است.
2- انتقال عناصر تمدن به آسانی امكان‌پذیر است.
3- تمدن، همواره روندی تكاملی دارد.

ج- فرهنگ عام
از آنجا كه فرهنگ نوعی معرفت بشری است، در تمام جوامع وجود دارد براساس این عقیده، تمام فرهنگ‌ها وجوه مشتركی با یكدیگر دارند كه می‌توان آنها را این گونه بیان كرد:
گرایش به پرسش و دینداری، اهمیت دادن به برخی ارزش‌ها مانند علم‌گرایی، ایثار، نوع‌دوستی، گرایش به خانواده، اقتصاد، حكومت، قوانین، مقررات و آداب و رسوم اجتماعی و... این امور جزء فرهنگ عام بشریت است.

د- فرهنگ خاص
هرچند جوامع بشری در برخی عناصر فرهنگی با یكدیگر مشتركند اما هر جامعه، دارای فرهنگ خاص خود است مثلاً در تمام جامعه‌های بشری، اصل دینداری وجود دارد ولی نوع آن تفاوت می‌كند از این رو در یك جامعه مسیحیت و در جامعه دیگر اسلام حاكم است.

ه- خرده فرهنگ
در درون هر فرهنگی نیز الگوهای گوناگونی وجود دارد كه جامعه‌شناسان به آنها خرده فرهنگ می‌گویند. خرده فرهنگ، فرهنگ گروه و قشر خاصی است كه با فرهنگ كل جامعه پیوند خورده، دارای سلسله خصوصیاتی همچون فرهنگ جنس زن و مرد، جوانان و پیران، روستائیان و شهریان، كارگران، نظامیان، دانشگاهیان و... است. آنچه بیان شد از نمونه‌های عینی خرده فرهنگ‌ها است كه در تمام جامعه‌ها وجود دارد یك فرد می‌تواند با خرده فرهنگ‌ها ارتباط مختلفی داشته باشد. مثلاً یك دانشجوی جوان آذری زبان می‌تواند سه خرده فرهنگ داشته باشد، فرهنگ جوانان، آذری زبانان و فرهنگ دانشگاهیان.
هرگاه افكار و رفتار فرد و یا افرادی در جامعه با افكار و رفتار غالب جامعه تعارض داشته باشند یعنی رفتارشان كاملاً برخلاف ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی شكل گیرد از دیدگاه جامعه‌شناسی از آن به خرده فرهنگ معارض تعبیر می‌شود.

هویت فرهنگی
برآیند هویت مذهبی، ملی و فردی را هویت فرهنگی می‌نامند.

هویت دینی
انسانی كه رفتار و سلوكش ریشه در وحی دارد از هویت دینی برخوردار است.


تعریف هویت
هویت در اصطلاح جامعه‌شناختی، كوشش فرد به منظور تحقق یكتایی خویشتن است در شرایطی كه در حال شكل دادن به رفتار خویش می‌باشد.
نیاز به داشتن هویت آن چنان بر روان و اندیشه جوان سایه می‌افكند كه او را به تكاپوی خستگی ناپذیر در راه كسب آن وا می‌دارد. آرمان‌گرایی، عشق و محبت، تشخص طلبی، رقابت، هنرنمایی، استقلال طلبی و بسیاری از ویژگی‌های نوجوانی، از شاخص‌های مهم این حركت است.
جوان برای كسب هویت از عوامل گوناگونی همچون خانواده، نهادهای تربیتی و پرورشی، رسانه‌های گروهی و مطبوعات متاثر است كه در این میان، دو عامل نخست، بیشترین و پایانی‌ترین نقش را برعهده دارند.
جوانان و نوجوانانی كه هویت خویشتن را می‌شناسند و آن را به یاری با مربیان خود احراز می‌كنند قدرت تحلیل و تفسیر رویدادهای فرهنگی و در نتیجه مقابله با تهاجمات فرهنگی را نیز كسب می‌كنند و به افرادی توانمند و نفوذناپذیر تبدیل می‌شوند. از همین جا ضرورت تلاش برای شناساندن هویت نوجوانان و جوانان آشكار می‌گردد.

هویت دینی
امروزه صاحبان فن‌آوری با ابداع فرهنگ‌های مهاجم، درصدد مقابله با هویت دینی انسان‌ها برآمده‌اند و هرگونه ارتباط قدسی را در عالم انكار می‌كنند.
فرهنگ كنونی در كشور ایران، آمیزه‌ای از باورهای اسلامی و ایرانی است كه قدمت بس دیرینه‌ای دارد. از همان زمان كه ایرانیان، فرهنگ اسلامی را فرا روی خویش یافتند آن را به گرمی پذیرفتند و آنگاه در ترویج و نشرش كوشیدند.

فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی
آیا فرهنگ همان آداب و رسوم و یا به معنا تربیت است و به جای نظام ارزشی یك جامعه بكار برده می‌شود؟ آنچه مسلم است واژه فرهنگ واژه‌ای جامعه‌شناسانه است كه مفهوم خاص خود تفكیك جوامع را از یكدیگر دربردارد.

آسیب‌پذیری نسل جوان
بی‌تردید، دوره نوجوانی و جوانی از آسیب‌پذیرترین مراحل زندگی است و این امر، از دو جهت قابل تبیین است: یكی از محدودیت تجربه و دیگری غلبه احساسات بر فرد، از این روی احساسات مالك وجود آدمی می‌شود و با قدرت تمام، او را مسخر خود می‌نماید.
نوجوانان و جوانان، حوادث و رویدادها را از دریچه عواطف می‌بینند و تفسیر می‌كنند و در محاسبات آنان، جاذبه‌ها و كشش‌ها، جایگاه خاصی را اشغال می‌كنند.
از سوی دیگر، فقدان تجربیات اجتماعی، موجب می‌شود كه این گروه سنی نتوانند معادلات پـیچیده محیط ارتباطی خود را به دقت ارزیابی نموده و تحلیل كند، لذا در مواجهه با این گونه مسایل به ساده‌اندیشی و خوش بینی افراطی كشیده می‌شود.
فرهنگ مهاجم غرب با استفاده از این ویژگی‌ها و شگردهای تبلیغی روان‌شناسانه، سعی در فروپاشی نظام اعتقادی و فكری نسل جوان داشته و از طریق تهی ساختن آنها از درون، زمینه جذبشان را به مبانی فرهنگ بیگانه فراهم می‌آورد.

بحران هویت
یكی از مسائل مهم اجتماعی جوانان و نوجوانان كشور ما، بحران هویت می‌باشد. بحران هویت در واقع همان بحران شخصیت است و منظور از شخصیت نوعی خودآگاهی است كه عمق آن صلابت شخصیت را تضمین می‌كند و نبود آن زمینه‌ساز بحران هویت خواهد شد.
به دیگر سخن، بحران هویت، عبارت از حالتی است غیر عادی كه در اثر نداشتن شناخت كافی و واقعی از خود، جامعه، فرهنگ و دیگران در خود به وجود می‌آید به طوری كه در اثر اطلاعات كاذب، از روند سالم خود فاصله می‌گیرد.









[h=2]جایگاه دین در هویت ایرانی - اسلامی[/h]
در میان پژوهشگران نسبت به عناصر سازنده هویت ایرانی اتفاق نظر وجود ندارد و عناصر و اجزای گوناگونی به عنوان عناصر تعیین کننده هویت ایرانی برشمرده شده است. برخی از عناصر سازنده هویتی به رغم بدیهی بودن در وهله اول از جامعیت لازم برخوردار نیستند. به عنوان مثال برخی از اندیشمندان از زبان فارسی به عنوان یکی از ارکان سازنده هویت ایرانی یاد می کنند در صورتی که بسیاری از اقوام ایرانی بی آنکه زبانشان فارسی باشد دارای فرهنگ فارسی هستند. همچنین اگر چه دین یکی از ارکان سازنده هویت ایرانی به حساب می آید ولی اطلاق دینی خاص به عنوان عنصر سازنده هویتی صحیح نمی باشد. چرا که ایرانیان قبل از تشرف به دین اسلام زرتشتی بودند و با عنوان ایرانی خوانده می شدند. همچنین اقوام ایرانی وجود دارند که به رغم مسلمان نبودن متعلق به فرهنگ ایران زمین هستند.
فرهنگ رجایی در کتاب "مشکله هویت ایرانیان" در کنار سنت، تجدد و ایرانی بودن از دین به عنوان یکی از ارکان سازنده هویتی ایرانیان یاد می کند. هویت دینی یکی از ارکان سازنده هویت ایرانیان محسوب می شود. اینکه چرا این عنصر به عنوان یکی از عناصر سازنده هویت ایرانیان مورد توجه قرار می گیرد موضوع بررسی این نوشتار است.
بنا به دلایل تاریخی مذهب، تدین، معنویت و خداگرایی و وحدانیت یکی از اجزء سازنده هویت ایرانی محسوب می شود.
پیش از اسلام ایرانیان یگانه پرست بودند و همواره پیوندی میان خود و آسمان برقرار می کردند. این اعتقاد به خدای یگانه و ناپیدا، زمینه طرح گرایشهای عرفانی را هموار و حتی بعد از ورود اسلام به دنبال داشته است. اندیشه مهر پرستی و "میترائیسم" به عنوان یک وجه دینی در ایران باستان سابقه جدی و طولانی دارد و همین عاملی است که موجب رشد اندیشه های عرفانی شده است و رد پای اشراق مانی و مزدک را می توان در همین خصوص شناسایی کرد.[۱]
هر چند جزئیات ادیان باستانی ایرانیان یعنی آن بخش از تاریخ دینی این سرزمین که سابقه آن به پیش از ورود آریاییان می رسد در عمق تاریک مدفون است و هنوز دین اقوام اصلی ساکن فلات ایران که به دست آریایی ها از بین رفته اند و نیز جزئیات دین یا ادیان اقوام آریایی که در این فلات ساکن شده اند روشن نیست، اما از زمانی که نخستین دولتهای مستقر و پایدار در فلات ایران تشکیل شده است گزارشهای دقیق تری از باورهای دینی ایرانیان در دست است.
بنیانگذار دین باستانی ایرانیان، زرتشت در نخستین سده های هزاره نخست پیش از میلاد، در همین منطقه مردم را به پذیرش دین خود فراخواند و ادعا می شود که سرودهای اوستا با سرود مذهبی آریاییان هند همانندی های فراوانی دارد. بنابراین زادگاه زرتشت پیامبر باستانی ایران شمال شرق ایران بوده است.[۲]
دین زرتشت پس از هزار سال دگرگونی و تحول توسط شاهان هخامنشی پذیرفته و رسمی شد؛ چرا که بسیاری از مورخین مثل هرودوت گواهی می دهند که بسیاری از آیین ها و عملکردهای دین زرتشت در میان مردم بویژه گروهی موسوم به مغ ها به جا آورده می شدند و رفتارهای دینی پارسیان مشهور است.[۳]
بعدها و بر حسب ضرورت اداره امپراطوری جهانی(و متنوع از لحاظ قومی و فرهنگی) پادشاهان هخامنشی به باور داشتها و خدایان اقوام دیگر احترام گذاشته و نوعی تکثرگرایی مذهبی را پذیرفتند و تا حدودی دخالت دین زرتشت را در قدرت شاهنشاهی کمرنگ کردند تا مشروعیت خود را برای همه پیروان ادیان افزایش دهند.
شهرستانی ادیان و کیشهای ایران باستان را به صورت ذیل تقسیم بندی می کند:مغان شامل:کیومرثیان، رزوانیان، زرتشتیان و ثنویه گرایان شامل: مانویان، مزدکیان، دیصانیان، مرفونیان، کنسرقیان، صیامیان و تناسخیان.[۴]
با ورود دین اسلام به ایران هویت دینی ایرانیان خود را در سازگاری و همراهی با هویت اسلامی قرار می دهد هر چند هویت ملی نیز کماکان در کنار این عنصر سازنده هویتی به حیات خود ادامه می دهد و بر آن تأثیر می گذارد و از آن تأثیر می گیرد.
از زمان حمله اعراب مسلمان به ایران تا سال های آغازین قرن دهم هجری، بجز یک دوره چند ده ساله، دین رسمی و مذهب رسمی سنی بود. اما چند رویداد در این مقطع تاریخی نشان دهنده قوت و شدت حضور دین در سرزمین ایران بوده است.
تا زمان حمله مغول دستگاه خلافت عربی، بنی امیه و بنی عباس حامی مذهب سنی بود. اما بعد از سقوط عباسیان و دولتهای ایرانی تبار ترک نژاد که جملگی حامی خلیفه های عباسی بودند، سازمان دینی حاکم بر جامعه ایران دچار خلا شد و فلات ایران بار دیگر عرصه رقابت تاریخی ادیان شد. ایرانیان این بار دین مغول را نپذیرفته و در مقابل فرهنگ ایران بستری شد برای رشد مذهب تشیع. همان مذهبی که از قرن چهارم و با روی کار آمدن غزنویان در خراسان و با آن و زیر مجموعه های آن مقابله شد.
در میان دولتهای شیعی که همگی در رشد فرهنگ شیعه در ایران مؤثر بوده اند و شامل دولت شیعی طبرستان، دولت آل بویه، ایلخانان مغول بویژه غازان خان (محمد خدا بنده) و امرای سربداران، دولت صفویه نقش افزون تری داشته است. صفویان طی ۲۳۰ سال حکومت با طرح هویت شیعی برای ایرانیان توانستند ایران را به صورت هویت مستقل به وجود آورند.[۵]
یکی از مظاهر حضور دین دراجتماع ایران جنبش های اجتماعی هستند. اگر چه جنبش های اجتماعی می توانند معلول و نشأت گرفته از علتهای گوناگون باشند اما در بسیاری از این جنبشها عامل دین نقش تعیین کننده ای داشته است. یکی از مهم ترین نهضتهای اجتماعی متکی بر دین نهضت تنباکو بوده است که در نتیجه تعارض هویت دینی(اسلامی) با هویت ضد دینی یا استعمار پدید آمد. در این جریان موضع گیری مرجعیت دینی و استقبال مردم از حکم میرزای شیرازی بیانگر وجود زنده هویت اسلامی در جامعه عهد ناصری است و این هویت در موضوع قرارداد رژی فرصت تبلور یافت، تا چهره ای از خود در مقابل هویتهای غیر دینی نشان دهد.
همچنین در قضایای مشروطه و در جریان ملی شدن صنعت نفت در ایران نقش عامل دین و روحانیون برجسته است.
در جریان ملی شدن صنعت نفت، آیت ا... کاشانی در کنار دکتر محمد مصدق ضمن موضع گیری شفاف علیه انگلستان از مفاهیم مذهبی مثل جهاد، احکام دینی و دولت کافر انگلستان مکرر بهره می گرفت. او به ویژ دغدغه دفاع از هویت دینی، نفی سیطره بیگانگان و دفاع از حقوق مسلمانان را داشت.
پیروزی انقلاب اسلامی را می توان یکی از مهمترین جنبشها و نهضتهای اجتماعی قلمداد کرد که در آن نقش عامل دینی برجسته و مهم است. انقلاب اسلامی بعدها خود سرمنشا خیزشهای مذهبی در میان دین داران به ویژه در جهان اسلام شد و مبدا شکل گیری مجدد و احیاء هویت مذهبی در ایران شد چرا که منجر به شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی مبتنی بر دین اسلام و مذهب شیعه شد و از آن پس دولت دینی به عنوان یک نهاد سیاسی به باز تولید و احیاء هویت دینی ایرانیان همت گماشت






[h=2]بازشناسی هویت ایرانی - اسلامی[/h]
بسم الله الرحمن الرحیم

ایرانیان مسلمان همواره به دو هویت خویش عشق می ورزند، اما منظور از هویت چیست؟ هویت را همان خودیت گرفته ایم. در این مقاله، نویسنده می گوید: یكی از موضوعات مطرح امروز ناسیونالیسم است، كه برای ایرانیان مسئله ی ملیت مهم است؛ اما در افكار و تلقی افراد، تناقضی نسبت به آن وجود دارد. ناسیونالیسم در اندیشه ی غربی به معنی مردمی است كه در قالب مرزهای جغرافیایی معین، نژاد و سابقه ی تاریخی و زبان واحد، گرد آمده اند.

نویسنده این سوال را مطرح می كند كه آیا باید با منطق احساسات ملی، آیا باید اسلام را امر خودی به شمار آوریم یا امر بیگانه. آیا اسلام با مقیاس ملیت جزء ملیت ایرانی است و احساسات ناسیونالیستی ایرانی آن را باید در برگیرد یا خارج آن است. از نظر قرآن یك مجموعه ی فكری و علمی و یك روش كه مردم باید بر طبق آن عمل كنند ملت نامیده می شود. مقیاس ملیت آن نیست كه از احساسات ملی مردم و برخاسته از وطن آنها باشد، بلكه عمده آنست كه آن چیز رنگ خاص نداشته و عمومی باشد و دوم اینكه آن چیز به رغبت پذیرفته شده باشد. اكنون این بحث مطرح است كه آیا اسلام در این سرزمین این دو شرط را دارا است و آیا ایرانیان آن را از سر شوق خواسته اند یا نه؟

نویسنده در جواب می نویسد: این مسئله مسلم است كه در دین اسلام، ملیت و قومیت اعتباری ندارد و این دین به همه ی اقوام به یك چشم نگاه می كند؛ پس اسلام شرط اول بیگانه نبودن یعنی بی رنگ بودن و عمومی بودن را داراست. اما شرط دوم این كه آیا اسلام در ایران، به خاطر محتوای عالی و جهانی آن پیشرفت كرده است و ایرانیان آن را انتخاب كرده اند یا بر آنان تحمیل شده است؟ كه با نگاهی به سیر و روند وقایع تاریخی در می یابیم كه اسلام به قلب مردم ایران راه پیدا كرده است و حكومت ساسانی در حقیقت از داخل فروپاشیده است.

نویسنده در ادامه، عوامل پیوند دهنده ی هویت - ایرانی و اسلامی را نارضایتی توده ی مردم از حكومت و مذهب ایران، روح عدالت خواه اسلام، زندگی ساده ی رهبران اسلام، آشنایی ایرانیان با حكومت حضرت علی (ع) ورود آرام زبان عربی به فارسی، و مركز فعالیت های علمی شدن مكتب های نیشابور، هرات، بلخ، مرو، اصفهان و... معرفی می كند.

ایرانیان را می توان مؤسس مكتب دارالحدیث نامید كه در علم قرائت نیز پیشرفت هایی داشتند. نویسنده نتیجه می گیرد كه فرهنگ غنی اسلام و شیعه با درآمیختن با تجربه ی تاریخی درازمدت و چندین هزار ساله ی ایرانی هویت ملی و محكمی از ملیت ایرانی ساخته شده است.

ما در بازشناسی هویت ایرانی - اسلامی با دو رویكرد مواجه بودیم، ملی گرایی و دین گرایی - دو رویكردی كه همیشه بحث انگیز بوده است - . پاسخ اسلام به مسئله ی هویت این بود كه این دین با ویژگی های اصیل و ذاتی و جهان شمول خویش باعث اصالت دادن به هویت فراگیر و مشترك معنوعی انسانها گشته و آن را عمومی ساخته است.




 
بالا