هراكليتوس(Heraclitus)

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هراكليتوس(Heraclitus) پ م 480-540
هراكليتوس از معروفترين فيلسوفان پيش از سقراطى است كه فلسفه او را بسيارى از فلاسفه بزرگ غرب مورد توجه قرار داده اند از آنجمله مىتوان به افلاطون هگل نيچه هايدگر و لنين اشاره كرد
هراكليتوس در شهر افه سوس كه دومين شهر بزرگ يونان بود و نزديك ميلتوس قرار داشت به دنيا آمد اما وى تفاوتى عمده با سه فيلسوف طبيعى ميلتوسى داشت او برخلاف سه فيلسوف قبلى كه بدنبال ماده اوليه طيبعت مىگشتند تلاش خود را روى آهنگ تغييرات طبيعت و چگونگى اين تغييرات متمركز كرده بود او تغيير دايمى وجريان داشتن و سيال بودن را سرشت و خصلت و اصلى طبيعت مىدانست شايد به خاطر همين توجه به تغييرات باشد كه او آتش را به عنوان اصل و مبدا مطرح مىكند البته بايد توجه داشت كه نقش آتش براى هراكليتوس مانند نقش آب براى طالس يا هوا براى آناكسيمنس نيست و بيشتر آتش براى او جنبه سمبوليك دارد براى مثال هراكليتوس اين مسئله را مطرح مىكند كه اگر A را يك ماده اوليه فرض كنيم كه به ماده B تبديل مىشود و سپس B به C تبديل شود اما چون معكوس اين روند نيز امكان پذير است پس B توانايى تبديل به A و C و C نيز توانايى تبديل به A و B را دارد پس هر كدام از اين مواد را مىتوانيم ماده اوليه فرض كنيم در نتيجه چيزى كه اينجا اهميت پيدا مىكند نفس اين تغييرات است نه اينكه ماده اوليه چه بوده.
هراكليتوس بيان مىكند كه هيچگاه نمىتوان در يك رودخانه دوبار پا گذاشت از اين جهت كه بار دوم رود تغيير كرده است و رود قبلى نيست و در ضمن ما هم شخص قبلى نيستيم كه پا در رودخانه گذاشته بوديم.
اين تغيير و تحول دايمى جهان را مىتوان جنبه اول دكترين هراكليتوس دانست جنبه دوم دكترين او در باره كشمكش اضداد در جهان مىباشد او مرگ شخصى را لازمه زندگى شخص ديگر مىداند بدى و نيكى را يكى مىداند كه فقط در نظر ما متفاوتند خوشى و بدحالى را لازم و ملزوم هم مىداند در جمله اى چنين بيان مىكند دريا تميزترين و كثيفترين آبهاست زيرا براى ماهى سالم و گوارا ست و براى انسان مضر و غير قابل نوشيدن است در جمله اى ديگر چنين مىگويد خدا روز و شب است و سيرى و گرسنگى زمستان و تابستان است و جنگ وصلح .
البته روشن است كه خداى او آن خداى اساطيرى و آسمانى نيست چون وى در جاهاى مختلفى واژه يونانى لوگوس(Logos) به معناى خرد و منطق را به جاى كلمه خدا به كار برده است خداى او خدايى است كه آشكارا در برخورد اضداد طبيعت قابل مشاهده است در حقيقت اوبه منطقى كه از طريق اضداد تغييرات طبيعت را كنترل مىكند خدا يا لوگوس مىگويد او نيز مانند ساير يونانيان باستان به دنيايى ازلى و ابدى معتقد است چناچه در جمله اى اين مطلب را اينگونه بيان كرده است: اين جهان را نه خدا و نه انسانى ساخته است بلكه هميشه از قبل بوده است و خواهد بود.
هراكليتوس از لحاظ اجتماعى شخصى گوشه گير و مردم گريز بوده است و اين بدان جهت است كه دايما به تغييرات مردم توجه مىكرده و دوست امروز را به سبب تغييرات اوضاع دشمن فردا و دشمن ديروز را دوست امروز مىدانسته از اين جهت مردم را شايسته اعتماد نمى دانست و از آنها كناره گيرى مىكرد به همين جهت به او حكيم گريان هم مىگويند.
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هراکلیتوس

هراکلیتوس

هراکلیتوس ‎(به یونانی: Ἡράκλειτος ὁ Ἐφέσιος، تلفظ: هِراکلِئیتُس هُ اِفِسیُس)‏ (۴۸۰-۵۴۰ق .م) که در متن‌های فارسی هرقلیتوس و هراکلیت نیز خوانده شده، از فیلسوفان دوره قبل از سقراط است.


اطلاعات درباره زندگی او از نوشته های فیلسوفان دوره های بعد مثل ارسطو به دست آمده است. وی از جمله کسانی است که به آتش به عنوان منبع ابتدایی جهان یا مادةالمواد اعتقاد داشت وعرصه هستی را سراسر درحال تغییر و شدن میدانست. درواقع عالم از دیدگاه او محل تغییر و کثرت میباشد. جمله معروف او: «از یک رودخانه دو بار نمی توان عبور کرد چرا که هنگامی که برای بار دوم از آن عبور میکنیم دیگر آن رودخانه رودخانه قبلی نیست.» نشان دهنده‌ی اعتقاد او به تغییر و سیلان درعالم ماده است.


وی در افسوس متولد شد، که یکی از شهرهای آسیای صغیر در یونان باستان بود و در حال حاضر در ترکیه کنونی است.


اغلب به خاطر تنهایی ومردم گریزی‌اش به فیلسوف تاریک و یا گریان معروف است.


همچنین وی از جهاتی نیز از بنیانگذاران متافیزیک یونانی است. او آتش را به عنوان جوهر یا مادةالمواد عالم درنظر گرفت که از طریق رقیق وغلیظ شدن، جهان محسوس را به عنوان پدیده‌ای ملموس شکل میدهد.




فلسفه
هراکلیتوس به «موجود» گذشتگان خود مفهوم «سیلان» و شدن را هم اضافه کرد. چیزی که او به عنوان حقیقت تمام چیزها در نظر گرفته بود، یعنی تغییر و شدن را. البته وی با اینکه از عالم به عنوان محل کثرت و تغییرات یاد کرده است از یک عقل جهانی وقانونمند تحت عنوان «logos» یاد میکند که در پشت این تغییرات قرار دارد. به اعتقاد او چون این لوگوس عقل است، زنده است وچون زنده است و تمام عالم را قانونمند کرده است پس خداست.


در زمینه اخلاق تاکید وی بر یک نوع شیوه اجتماعی جدید بود که عبارت بوداز: تقوا وپاکدامنی همرا با اطاعت فرد از قانون جهانی (یا همان قانون طبیعت که همان لوگوس یا خداوند است) که باعث نوعی نظم عقلانی می شود. اگرچه تفکرات او به طور عجیبی از عامه مردم به دور بود ولی هراکلیتوس به طور عجیبی به مفاهیم و جشنها ومراسم مذهبی عامه مردم حمله میبرد ونسبت به آن روی خوشی نشان نمیداد. از دیدگاه او زمانی انسان به شکل اخلاقی رفتارمیکند که خودرا باعقل جهانی یا همان لوگوس مطابقت دهد .همچنین وی فیثاغورث رانیز شیاد میدانست.


هراکلیتوس بر فیلسوفان بعد از خود بسیار تاثیر گذاشته است. برای مثال افلاطون نیز عالم ماده را عالم متغیر و بدون ثبات میدانست که معرفت حقیقی به آن شکل نمیگیرد چراکه مادام درحال تغییر و شدن است و علم کلی به آن نمی‌تواند تعلق بگیرد بلکه علم حقیقی به عالمی دیگر تحت عنوان عالم مثل تعلق میگیرد. در اینجا هم میبینیم که افلاطون تحت تاثیر هراکلیتوس عالم مادی را عالم متغیر ودرحال تغییرو شدن میداند.


رواقیون میتوان اشاره کرد که آنان نیز منشا عالم را از یک حریق جهانی میدانستند وخدا را در تمام ذرات عالم جاری و ساری میدانستند چراکه خداوند در پس تمام این تغییرات قرار دارد و خداوند نیز مادی است ولی ماده‌ای در نهایت لطافت ودرخشانی. وهمچنین درباره اخلاق نظر آنها بر این است که چون جهان و طبیعت امری است عقلانی پس ما باید بر طبق طبیعت رفتار کنیم که عمل ما نیز عملی عقلانی گردد وبه این وسیله میتوان به سعادت نهایی نائل گردید. همچنین اعتقاد آنها مبنی بر یک دین جهانی از تاثیرات هراکلیتوس است.
 
بالا