هدفتون از اینکه مهندس برق قدرت شدین چیه و چه آینده ای واسه خودتون می بینید

rashidishahram

مشاور صنعت برق
دوستان هدف خودشونو از اینکه مهندس برق شدن و اینکه دوست دارن در آینده چیکار کنن تو این تاپیک بگن. آیا دوست دارید کارمند بشید و یک حقوق ثابت بگیرید؟ واسه خودتون می خوایید کار کنید برنامه تون چیه و چه دیدی نسبت به آینده خودتون دارید.
 

ARC_2008

مدیر بازنشسته
با سلام .
خیلی زیبا بود . سوال هوشمندانه ای است ! .
بلی . دوستان مهندس یا در حال مهندس شدن (!) لطفا تشریف بیاورند هدف و منش کلی که در آینده پیاده سازی خواهند نمود ، آنچه در آینده خواهند شد . آنچه آرزو ( چه عیبی دارد ! ) دارند و می خواهند شوند . نهایت آن را بیان کنند .
نکته : دوست عزیزمان Rashodoshahram نیز از این قاعده مستثنی نیست .
 

jalal-e

عضو جدید
ازتون مي خوام منطقي فكر كنيد

ازتون مي خوام منطقي فكر كنيد

سلام
دوست عزيز فكر كنم با من آشناييد
بنده فارقال تحصيل سال 83 هستم
3 سال در راسل تابلو فعاليت كردم ومدير مهندسي فروش بودم
1 سال در زمينه مديريت هوشمند و تجميع سازي در شركت صبا كه هنوز هم تغريباً هستم
در حال حاضر پيشنهاد شراكت مهتاب صنعت (سامان) رو قبول كردم و به دنبال لينكهاي قوي كاري مي گردم كه شركت رو تكوني بدم و رزومه كاري خوبي رو براي شركت درست كنم. بازم عرض مي كنم همكاري دو طرفه است. (مي گن اگر سفره اي باز شد ، فقط خودت باشي بركتش ميره)
jalal.etesami@sabakcic.com
 
سلام
اين آقاي رشيدي همش عادت داره سوالاي سخت وپرمغز بپرسه كه آدم نميتونه همين جوري علكي جواب بده.
يادش بخير اون موقع كه تازه دانشگاه قبول شدم يكي از دوستام كه از خودم بزرگتر بود وچند مرحله جلوتر از من بود برگشت به من گفت :قبل ازاينكه بري دانشگاه و تو جو دانشگاه گم بشيو حواست پرت بشه،هدفتو از دانشگاه اومدن مشخص كن و بودن كه بعد از دانشگاه ميخواي چي كاره حسن بشي؟! .
منم نشستم فكر كردم و به اين نتيجه رسيدم كه به اميد خدا وتوكل بر او هدفم اين باشه كه براي مملكتم ايران، فرد مفيدي باشم.اين هدف گفتنش ساده س ولي انجامش ....
هدف من هنوز هم همونه ولي براي رسيدن به اون هدف بزرگ بايد گام هاي كوچيك وبزرگي رو بردارم .مثلا يادگرفتن PLC,كار با انواع نرم افزارهاو....
ولي هميشه اينم از خدا خواستم كه همراه اينكه منو كمك مي كنه تا يه مهندس كنترل خبره وبه درد بخور بشم كمك كنه كه از نظر روحي واخلاقي هم مدرك مهنسي اخلاق روبگيرم.
واي چقدر حرف زدم.راستي اينو بگم كه خيلي دوست دارم به نوعي مخترع روشهاي نوين كنترل واتوماسيون باشم.
آقاي مدير خودت آرزو وبرنامه برا آيندت نداري؟
ياعلي
 

الميرا

عضو جدید
راستش من از برق خوشم نميومد و فكر ميكردم بيشتر كسايي كه به اين رشته ميان فقط واسه افه اونو انتخاب ميكنن كه يعني اره ما هم هستيم.:redface:در حالي كه فازو از نول تشخيص نداده ونخواهند داد:biggrin:ولي كم كم علاقمند شدم مخصوصا از وقتي تو اين سايت عضو شدم:smile:اينده رو هم روشن مي بينم;):w27::w17:
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
چشم آقای مدیر من هم می گویم. ولی ممکنه بگین زیاد حرف زدم.

من رشته برق رو انتخاب کردم چون رتبه 3 رقمی داشتم و شناخت دقیقی از برق هم اون موقع نداشتم . دانشگاه که اومدم آشنا شدم. تو دانشگاه هم همش دنبال کامپیوتر و نرم افزار و کار بودم. امتحان هم شب امتحانی بود همش ولی به رشته ام قدرت علاقمند شدم. یادمه فارغ التحصیل که شدم و تسویه حسابم رو گرفتم ساعت 4 بعد از ظهر بود روی یکی از نیمکتهای دانشگاه نشستم تنهای تنها و به این فکر کردم که خوب حالا می خوام چیکار کنم. سربازی؟ کار آینده؟ و ... هدفم چیه؟ دو ساعت تمام فکر کردم و جوابم را یافتم برگشتم خوابگاه تو راه هم فکر کردم و هر چی فکر می کردم بیشتر مصمم می شدم نمی خواستم سر بار کسی باشم نمی خواستم به خاطر کار دنبال پارتی باشم. فروردین 77 بود اون موقع بیکاری غوغا می کرد و مثل الان نبود. نمی خواستم به خاطر کار هی آزمون استخدامی شرکت کنم و منتظر نتیجه باشم. همیشه بدم می اومد از کسایی که اینجوری بودند می خواستم مثل اونها نباشم می خواستم مهندس باشم نه اینکه فقط اسمم مهندس باشه و خودم هیچی. از این مهندسا بدم می اومد. اونایی که مهندس شده بودند و صبح با سرویس می رفتند سر کار و عصری بر می کشتند تا موقعی که بازنشته شوند با یک حقوق که نصفشو کرایه خونه بدن نصفش هم قبوض برق و ... سوادشون هم بعد یک مدت ته بکشه و دیگر فرقی نکنند با کسی که مدرک مهندسی هم نداره و کار اونا رو انجام میده. دوست داشتم وقتی بهم می گن مهندس خودمم احساس کنم مهندسم نه یک کارمند ساده میرزا بنویس و پشت میز نشین. البته یک موقع جسارت به کسی نباشه ولی اینها واقعیته. من دانشگاه تبریز بودم. همون موقع دو تا پیشنهاد کار داشتن تو تبریز. قبول نکردم چون مثل همینایی بود که گفتم. تصمیمی که گرفته بودم و هر لحظه مصمم تر می شدم این بود که بیام تهران. در حالی که هیچ آشنایی نداشتم و حتی خیابونا رو هم نمی شناختم. می خواستم رو پای خودم وایستم این قدم اول موفقیت بود اگه قدم اول رو موفق می شدم بعدش کار آسانتر بود. حتی کمک بابام رو هم قبول نکردم. گفتم باید خودم رو پای خودم وایستم اگه می خوام اونی باشم که دوست دارم. 5 سال واسه خودم وقت تعیین کردم که موقعیتمو تو تهران تثبیت کنم با خودم گفتم اگه موفق شدم ادامه می دم و گرنه می فهمم که نمی تونم و اهلش نیستم حداقل بعد افسوس نمی خورم. خیلیها گفتند سخته نمی تونی و ... ولی من تصمیمم را گرفته بودم بخدا توکل کردم و اومدم و شروع کردم. در سال دوم اولین کار پیمانی رو امتحان کردم سال سوم از این 5 سال خونه خریدم و موقعیتم تثبیت شد یعنی دو سال زودتر از موقعی که برای خودم تعیین کرده بودم و این امیدواریمو بیشتر کرد. تا سال 5 کار کردم بازم و سعی کردم تجربمو بیشتر کنم. البته کل ایران رو تو این مدت گشتم. برای برنامه 5 ساله دوم تصمیم گرفتم برای خودم کار کنم و شرکت بزنم. (یادمه سال سومی که کار می کردم یک مدیر پروژه داشتیم 12 سال سابقه داشت گفتم چرا واسه خودت کار نمی کنی گفت نمی شه سخته گفتم من اگه 10 سال سابقه داشتم و واسه خودم کار نکردم خیلی بی عرضه ام البته دوستان با سابقه ببخشند قصدم توهین یا خود ستایی نیست ولی تو این تالار قرار شده واقعیت رو بگیم و اینو صرفا می گم بخاطر اینکه دوستان اعتماد بنفس بیشتری داشته باشند و نگران نباشند.) از شرکت محل کارم استعفا دادم خیلی سعی کردن قانعم کنند رئیس بخش برق منو فرستاد پیش سهامداران شرکت. -شرکت جزء یکی از معتبر ترین شرکتها ی ایرانی است- اونا گفتند بمونم و مدیر پروژه بشم و کلی پیشنهادهای دیگه ولی من تصمیمم قطعی بود. در اومدم همون موقع یکی از شرکتهایی که قبلا براش کار کرده بودم منو خواست واسه یک پروژه نفتی. شرایط پروژه رو که دیدم قبول کردم بازم صبر کنم دو سال از 5 سال دوم برنامه ام رو با اونا بودم. بعد دو سال در اومدم و شرکت خودم رو ثبت کردم. بعد یک سال اولین کارم رو گرفتم یعنی سال سوم از برنامه 5 ساله ام. و الان در سال آخر هستم. شرکت تثبیت شده و کلیه رشته هایی مهندسی مرتبط با نفت گاز را داره . الان هم در فکر برنامه 5 سال بعدی هستم. می خوام ارتباطات بین المللی شرکت رو بیشتر کنم و نیروهای جوانتر را جذب کرده و تجربیات خودم را نیز منتقل کنم. تصمیم دارم دانش ساخت تجهیزاتی را که در ایران کار نشده به ایران منتقل کنم و .... اگر خواست خدا بود. البته من در این 10 سال همیشه توکلم به خدا بوده و هیچوقت از راه درست بخطا نرفته ام و خدا را شکر می کنم که سالم کار کرده و دینی به کسی بابت هیچ چیز ندارم که مجبور به انجام کاری باشم که دوست ندارم. پس یادتان باشد که هر چه می خواهید فقط از خدا بخواهید و از راه راست دور نشوید. خوشحالم که برق خوندم و با این که کارهای دیگه هم می کنم ولی دوست دارم از چیزایی که تو برق یاد گرفتم استفاده کنم و حداقل به تازه کارها منتقل کنم تا از بین نره.
یادم توی یک پروژه بزرگ یک شرکت بین الملل نفتی رو مجبور کردم یا طرح منو قبول کنه یا 300000 دلار خسارت بده بابت اقزایش هزینه طرح و اونا طرحمو قبول کردن. توی یک پروژه دیگه هم ناظر خارجی شرکت روی مدارک محاسبات اشکالی گرفته بود که تمام پروژه زیر سوال می رفت و من طبق IEC براش ثابت کردم که اشتباه می کنه و قبول کرد اشتباهشو. پس دوستان جدید زیاد نگران نباشند و بدونن که مهندسای ایرانی اگه بخوان در دنیا حرف واسه گفتن دارن و می تونن جلو برند و موفق شوند. بخاطر همین معرفی شدم به همون شرکت فرانسوی برای طراحی و نطارت روی طراحی انها در همون کشور اروپایی.
بازم ببخشید.

چنان کار کن که انگار 1000 سال زنده خواهی بود و چنان زندگی کن که انگار یک ساعت دیگر نخواهی بود.
 
آخرین ویرایش:

venus4164

عضو جدید
پیش بینی نمیشه کرد

پیش بینی نمیشه کرد

سلام راستش منم اول از برق خوشم نمی اومد و ترم یک بد اونقی می کردم میخواستم مکانیک جامدات بخونم رتبم بد بود نتونستم اما ترم دو فهمیدم آش کشک خاله اس!!!!!
و تصمیم دارم تا جاییکه میتونم تو این رشته توانایی بدست بیارم مهر که ترم سه شروع میشه میخوام واقعا بدونمبرق چیه !!!!
اما در مورد آینده شغلی نمی خوام ازین کارمندای پشت میز نشین باشم و کاغذبازی کنم!!!!;);)
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
سلام راستش منم اول از برق خوشم نمی اومد و ترم یک بد اونقی می کردم میخواستم مکانیک جامدات بخونم رتبم بد بود نتونستم اما ترم دو فهمیدم آش کشک خاله اس!!!!!
و تصمیم دارم تا جاییکه میتونم تو این رشته توانایی بدست بیارم مهر که ترم سه شروع میشه میخوام واقعا بدونمبرق چیه !!!!
اما در مورد آینده شغلی نمی خوام ازین کارمندای پشت میز نشین باشم و کاغذبازی کنم!!!!;);)

خواستن توانستن است موفق باشید.
 

poyane rad

عضو جدید
سلام از این که این رشترو انتخاب کردی تبریک میگم سواله خوبی مطرح کردی این که هدف چیه اینو شما مشخص میکنی
 

majid hashemi

کاربر فعال
دوستان سلام
دوست عزیز آقای رشیدی بیوگرافی جالب و آموزنده ای بود .

من کنترل خوندم به رشتم هم خیلی علاقه دارم و دوست دارم مباحث مربوط به شبکه های صنعتی رو جدی تر دنبال کنم. البته به نظرم خیلی سخت وگنگ می آید. ولی با کمک شما ، سایر دوستان و مدیر تالارمون امیدوارم بتونم تو این زمینه چیزهایی یاد بگیرم .در حال حاضر بنا به دلایلی فیلد کاریم با این موضوع فرق داره ولی به خاطر علاقم روی این موضوعات مطالعه دارم.

ممنون .
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
اقاي رشيدي شما باعث افتخاري:gol::gol::gol::gol::gol::)واقعا بهت تبريك ميگم:heart::heart:
ممنون از لطف شما. ولی من خودم اینجوری فکر نمی کنم. من کسایی رو می شناسم که هنوز خیلی مونده به اونا برسم و واقعا به اونا باید افتخار کرد. اگه من چیزی هم گفتم بخاطر دلگرمی دوستان تازه کار بود.
 

ARC_2008

مدیر بازنشسته
آقای مدیر شما نمی خواهید چیزی بگید؟
ممنون ... نه ... بنده با خودم قسم خوردم تا به تمام اهدافم نرسم ، هیچی ... نه از ... هیچ نگویم . این طوری بهتر است . ولی در حال حاضر خدا را شاکرم که این همه دوست خوب چون شما به فهرست دوستان انگشت شمارم اضافه کرده است.
.
.
.
دعایم کنید .
پاینده بمانید.
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
ممنون ... نه ... بنده با خودم قسم خوردم تا به تمام اهدافم نرسم ، هیچی ... نه از ... هیچ نگویم . این طوری بهتر است . ولی در حال حاضر خدا را شاکرم که این همه دوست خوب چون شما به فهرست دوستان انگشت شمارم اضافه کرده است.
.
.
.
دعایم کنید .
پاینده بمانید.
هر کسی از ظن خود شد یار من. شما خودتان خوب هستید. ولی قسم شما با خودتان بوده با بقیه دوستان نبوده پس برای خاطر بقیه دوستان بگید نه خودتان. ضمنا اگر آقای مدیر نگویند بقیه چه جوری رغبت کنند که بگن.
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
سلام اقای رشیدی
بیوگرافی شمارو مطالعه کردم ..... خیلی عالی بود .....تبریک میگم و ارزوی پیشرفت روزافزون دارم....
....
ولی واقعیتی که وجود داره .....متاسفانه هر ثانیه کشور ما دستخوش مسائل مختلف میشه و در سایه این مسائل همه چی تغییر میکنه .....
من منکر تواناییهای شما نیستم ....ولی شروع فعالیت شما همزمان با دوره طلایی رشد و شکوفایی اقتصاد کشور در دولت اقای خاتمی بود و این امتیاز مناسبی بود که در کنار تواناییهای شما به ثمر رسید ....
....
پنج ساله سوم خیلی مهمه .... چون علاوه بر تواناییها ....باید قدرت پیش بینی اینده رو هم در اختیار داشته باشید ..... اینده ای که ثانیه به ثانیه در حال تحوله ....چه تحول مثبت چه منفی .....
....
در مورد برنامه سومتون .....به نظر شما با توجه به شرایط موجود .....
چقدر می تونید روی موفقیت در بین الملل حساب کنید ؟
با توجه به رکود اقتصادی و اوضاع صنعت کشور ...اینده صنعت رو چطور می بینید؟؟
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
سلام اقای رشیدی
بیوگرافی شمارو مطالعه کردم ..... خیلی عالی بود .....تبریک میگم و ارزوی پیشرفت روزافزون دارم....
....
ولی واقعیتی که وجود داره .....متاسفانه هر ثانیه کشور ما دستخوش مسائل مختلف میشه و در سایه این مسائل همه چی تغییر میکنه .....
من منکر تواناییهای شما نیستم ....ولی شروع فعالیت شما همزمان با دوره طلایی رشد و شکوفایی اقتصاد کشور در دولت اقای خاتمی بود و این امتیاز مناسبی بود که در کنار تواناییهای شما به ثمر رسید ....
....
پنج ساله سوم خیلی مهمه .... چون علاوه بر تواناییها ....باید قدرت پیش بینی اینده رو هم در اختیار داشته باشید ..... اینده ای که ثانیه به ثانیه در حال تحوله ....چه تحول مثبت چه منفی .....
....
در مورد برنامه سومتون .....به نظر شما با توجه به شرایط موجود .....
چقدر می تونید روی موفقیت در بین الملل حساب کنید ؟
با توجه به رکود اقتصادی و اوضاع صنعت کشور ...اینده صنعت رو چطور می بینید؟؟
ممنون از حسن توجه و دقت شما.
من شرکت رو زمانی ثبت کردم و کار گرفتم که دوره مذکور گذشته بود و بیشتر بدلیل تحریم صنعت کشور با رکود نسبی مواجه گردیده و حجم کاری بسیار کاهش یافته بود و الان نیز همینگونه است که توان فعالیت در این دوره منو امیدوار می کنه به آینده. قدرت پیش بینی که گفتید درسته ولی هرکس تا حدی می تونه پیش بینی کنه و همیشه این ضریب ریسک هست ولی اگر واقعی فکر کنیم پیش بینی درسته که بر اساس واقعیتها باشه. تو کشور ما همواره دوره رکود و شکوفایی پشت سر هم بوده از همون اول. یکی از کسایی که گفتم قابل افتخاره یکبار گفت من تو انقلاب اینجا کار کردم جنگ هم اینجا بودم اینجا وطن منه و بهترین جا برای کار کردن. یعنی تو همه شرایط مانده بود و ادامه داده بود و واقعا موفقه تو ایران 4 5 نفر بیشتر نیستند این افراد. او اولین کسی بود که من باهاش کار کردم و شرایطش رو که از کجا به کجا رسیده واسم تعریف کرد سال 77.
در زمینه بین الملل موفقیتم رو می تونم روش حساب کنم چون همین الان هم با اکثر شرکتها مراوده دارم و برایشان شناخته شده هستیم حتی بصورت اعتباری با ما کار می کنند. نمایندگی 5 شرکت خارجی را هم تو زمینه نفت گاز داریم که داریم بیشتر می کنیم. پس زیاد نا آشنا نیستم با سیستمهای بین المللی. ضمن اینکه تغییرات در اونجا معمولا کمه و بیشتر تغییرات اینجاست که اون هم عادت داریم بهش. در دوره های قبل هم مشکلات خودش رو داشت پس واسه 5 سال سوم فقط نوع مشکل عوض شده و گرنه همونه
آینده رو هم خوب می بینم چون چیز زیادی از دوره رکود نمونده و بعدش دوره شکوفایی هست. یک مطلب مهم: برای هر پرش بزرگ بایستی چند قدم دورخیز کنی
 

asiabadboy

عضو فعال
کاربر ممتاز
ممنون از حسن توجه و دقت شما.
من شرکت رو زمانی ثبت کردم و کار گرفتم که دوره مذکور گذشته بود و بیشتر بدلیل تحریم صنعت کشور با رکود نسبی مواجه گردیده و حجم کاری بسیار کاهش یافته بود و الان نیز همینگونه است که توان فعالیت در این دوره منو امیدوار می کنه به آینده. قدرت پیش بینی که گفتید درسته ولی هرکس تا حدی می تونه پیش بینی کنه و همیشه این ضریب ریسک هست ولی اگر واقعی فکر کنیم پیش بینی درسته که بر اساس واقعیتها باشه. تو کشور ما همواره دوره رکود و شکوفایی پشت سر هم بوده از همون اول. یکی از کسایی که گفتم قابل افتخاره یکبار گفت من تو انقلاب اینجا کار کردم جنگ هم اینجا بودم اینجا وطن منه و بهترین جا برای کار کردن. یعنی تو همه شرایط مانده بود و ادامه داده بود و واقعا موفقه تو ایران 4 5 نفر بیشتر نیستند این افراد. او اولین کسی بود که من باهاش کار کردم و شرایطش رو که از کجا به کجا رسیده واسم تعریف کرد سال 77.
در زمینه بین الملل موفقیتم رو می تونم روش حساب کنم چون همین الان هم با اکثر شرکتها مراوده دارم و برایشان شناخته شده هستیم حتی بصورت اعتباری با ما کار می کنند. نمایندگی 5 شرکت خارجی را هم تو زمینه نفت گاز داریم که داریم بیشتر می کنیم. پس زیاد نا آشنا نیستم با سیستمهای بین المللی. ضمن اینکه تغییرات در اونجا معمولا کمه و بیشتر تغییرات اینجاست که اون هم عادت داریم بهش. در دوره های قبل هم مشکلات خودش رو داشت پس واسه 5 سال سوم فقط نوع مشکل عوض شده و گرنه همونه
آینده رو هم خوب می بینم چون چیز زیادی از دوره رکود نمونده و بعدش دوره شکوفایی هست. یک مطلب مهم: برای هر پرش بزرگ بایستی چند قدم دورخیز کنی

مرسی دوست عزیز از پاسخ جامعتون
باید بگم ....شخصا به ....خواستن توانستن است.... ایمان کامل دارم ....
ارزوی توفیق روزافزون ....;)
 

نیما حسینی

عضو جدید
با سلام من هم رشته برق قدرت( گرایش انتقال توزیع) خوندم نمیدونم اسم این انتخابرو علاقه بدونم یا آینده نگری به هر حال شد،فارق التحصیل شدم تازگی هم خدمت سربازیم تموم شده ، شماها که مجربین منو راهنمایی کنین که کارم چگونه و ازکجا شروع کنم. ممنون میشم عزیزان
 

AmooSaeid

عضو جدید
من از دوران بچگي به برق علاقه داشتم ... چون پدرم فوق ديپلم الكترونيك بود و تو خونه ما

پر بود از اين وسايل :biggrin: موقعي هم كه برق رو براي تحصيل انتخاب كردم 15-16 سالم بود چون

رفتم هنرستان :) الانم كه دارم كارشناسي ميخونم ..

من هميشه دوست داشتم براي خودم كار كنم نه اينكه كارمند كس ديگه باشم . بخاطر همين

وقتي فوق ديپلم گرفتم تصميم گرفتم يه كارگاه كوچولو براي ساختن تابلو برق تاسيس كنم كه

از افرادي كه تو اين كار بودن پرس و جو كردم به اين نتيجه رسيدم كه اين كار رو نكنم ! وقتي با

افراد ديگه اي مشورت كردم به اين نتيجه رسيدم كه با كمك پدرم و بانك:biggrin: يه كارخونه مواد

غذايي تاسيس كنم و الان هم در حال انجام اون كار هستم و اگه خدا بخواد قرار كيك و كلوچه

توليد كنم .. منتها براي اينكه اين درس خوندنها بي نتيجه نمونه حتما" بايد يه شغل ديگه هم

در زمينه ي تحصيلاتم داشته باشم كه همون تاسيس شركت مهندسي برق هستش كه

البته در حال تحقيق هستم ! براي كسي كه تازه ميخواد شروع كنه مشكله كه بتونه پروژه

بگيره ! چون هيچكس پروژه به كسي كه تازه شروع به كار كرده نميده ! اگه آقاي رشيدي

توضيح بدن چطور با اين مشكل ميشه كنار اومد ممنون ميشم ;)
 

tahereh

عضو جدید
سلام
من از برق متنفر بودم اما به خاطر رتبه و ای حرفا با گریه و زاری اومدم برق الان ترم هفتم اما همه چیز عوض شده من عاشق رشته ام شدم و حتما ادامه میدم در حال حاضر روی یه طرحی ابتکاری کار می کنم
 

absfarrokh

عضو جدید
خوشبختانه بنده از ابتدا شدیدا به رشته برق علاقه داشتم و کافیست عرض کنم با دیپلم هنرستان در دانشگاه علم و صنعت با رتبه زیر 200 در سال 1367 قبول شدم این را برای قوت قلب گفتم نه ...
همیشه بدون واهمه از نقشه ها ایراد گرفتم حتی از نقشه های معماری و تاسیسات
به آقای مهندس شهرام رشیدی هم تبریک میگویم که موفق بوده اند
غلط املائی دوستان مهندس تعجب آور است لطفا دقت فرمایید
 

e-eng

عضو جدید
نمیتونم بگم از اولش عاشق برق بودم....
من چون نتوستم اون طور که میخواستم درس بخونم و کنکور بدم (حالا به دلایلی) و چون از خودم همیشه بیشتر از اینی که هستم توقع دارم احساس خاصی نداشتم در ورود به دانشگاه.ولی بعد یه مدتی با دیدن انگیزه بچه ها و اسم رشته کم کم منم راه افتادم.....الان میتونم بگم درس میخونم چون میخوام بدونم.و با سواد از دانشگاه بیرون بیام.
 

khoshhal

عضو جدید
قبلا هدف داشتم اما الان هدفی ندارم و هیچ آینده ای برای خودم نمی بینم
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
قبلا هدف داشتم اما الان هدفی ندارم و هیچ آینده ای برای خودم نمی بینم
اینقدر غمگین مباش. این هم بگذرد.
تو زندگی بعضی وقتا موارد اینچنینی پیش می آد ولی مهم اینه که صبر کنی پس زیاد غصه نخور دوباره شرایط بهتر می شه.
گر از این منزل ویران بسوی خانه روم -------دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم
زین سفر گر بسلامت به وطن باز رسم ----عهد کردم که هم از راه به میخانه روم
 
آخرین ویرایش:

behnam1988

عضو جدید
نظرات رو که خوندم خيلي جالب بود .
منم از موقعی که يادمه اسباب بازی من ديود و ترانزيستور بود شايد باور نکنيد ولی از همون بچگی با اينا ور مي رفتم و علت اصلی که باعث شد برق بخونم همين بود
من يکي از بزرگترين ارزوهايم اينه که استاد يکي از دانشگاه های تاپ ايران بشم ( مثل شريف و اميرکبير .... ) واسه اينم دارم سخت درس ميخونم تا بتونم برم خارج و دکترا رو اونجا بگيرم ( چون يکي از شرط های اينکه بتونی عضو هيئت علمی اين جور دانشگاه ها اينه که بايد مدرک ت رو از يکي از دانشگاه های معتبر خارجی بگيری . )
برای اينکه بتونم اونجا راحت باشم با وجود درس ، شروع کردم به کار کردن يادمه اولين باری که ميخواستم شروع کنم 18 سالم بود . اولين شرکتی که رفتم طرف به قيافه بچگانم نگاه کرد خنديد . (هيچ وقت يادم نميره جوری خنديد که منو از هرچی زندگي ه نا اميد کرد. از همون جا ميخواستم بي خيال شم .) برای اينکه منو محترمانه دک کنه ( باز ايول به معرفتش نزد تو برجکم ) . نشون پشت يه کامپيوتر و بهم گفت 30 دقيقه وقت دارم با proteus يه چراغ راهنمايي ساده با شمارش گر ببندم . منم بستم سر ساعت اومد مدار رو که ديد چشم هاش 4 تا شده بود اصلا فکر نمي کرد من بتونم اين کار رو انجام بدم . چند تا سوال ديگه هم کرد بعد گفت برو بهت خبر مي دم . بعد از 3 يا 4 روز زنگ زد که دوباره برم اونجا ( منم رفتم ) . اين دفعه بهم گفت يه مدار ديگه ميدم اگه تونستی طراحی اش کنی در دم استخدامی و گرنه که هيچي .
نشست کنارم . گفت يه دماسنج بساز که وصل شه به کامپيوتر . من همين گفتم labview داريد طرف يهو چشماش 4 تا شد و نذاشت مدار رو ببندم و گفت از فردا مي تونی بيای سر کار .
اوايل بهم کارهای سنگين نمي دادن و کارهای بچه بازی شون رو بهم ميدادن و کم کم پروژه های که بهم مي دادن سنگين شد . الانم از کارم راضی ام و خدا رو شکر .
اما سخنان مهندس رشيدی: واقعا اين جور کارها ( مخصوصا پروژه های نفتی ) دل وسيع ميخواد . چون يه اشتباه کوچک باعث ..... ميشه ( مهندس رشيد بهتون تبريک ميگم . ) من که جرات همچن ريسکي رو ندارم ( دو سه بار هم بهم پيشنهاد کردن که قسمت مانيتورينگ يکي از سکو های نفتی رو انجام بدم اما با وجودی که پول خوبی توش بود و کار زياد سختی هم نبود رد کردم . حتی ميتونم بگم ضريب خطرش خيلي پايين بود . اينجا بود که به علم خودم شک کردم )
 

rashidishahram

مشاور صنعت برق
نظرات رو که خوندم خيلي جالب بود .
منم از موقعی که يادمه اسباب بازی من ديود و ترانزيستور بود شايد باور نکنيد ولی از همون بچگی با اينا ور مي رفتم و علت اصلی که باعث شد برق بخونم همين بود
من يکي از بزرگترين ارزوهايم اينه که استاد يکي از دانشگاه های تاپ ايران بشم ( مثل شريف و اميرکبير .... ) واسه اينم دارم سخت درس ميخونم تا بتونم برم خارج و دکترا رو اونجا بگيرم ( چون يکي از شرط های اينکه بتونی عضو هيئت علمی اين جور دانشگاه ها اينه که بايد مدرک ت رو از يکي از دانشگاه های معتبر خارجی بگيری . )
برای اينکه بتونم اونجا راحت باشم با وجود درس ، شروع کردم به کار کردن يادمه اولين باری که ميخواستم شروع کنم 18 سالم بود . اولين شرکتی که رفتم طرف به قيافه بچگانم نگاه کرد خنديد . (هيچ وقت يادم نميره جوری خنديد که منو از هرچی زندگي ه نا اميد کرد. از همون جا ميخواستم بي خيال شم .) برای اينکه منو محترمانه دک کنه ( باز ايول به معرفتش نزد تو برجکم ) . نشون پشت يه کامپيوتر و بهم گفت 30 دقيقه وقت دارم با proteus يه چراغ راهنمايي ساده با شمارش گر ببندم . منم بستم سر ساعت اومد مدار رو که ديد چشم هاش 4 تا شده بود اصلا فکر نمي کرد من بتونم اين کار رو انجام بدم . چند تا سوال ديگه هم کرد بعد گفت برو بهت خبر مي دم . بعد از 3 يا 4 روز زنگ زد که دوباره برم اونجا ( منم رفتم ) . اين دفعه بهم گفت يه مدار ديگه ميدم اگه تونستی طراحی اش کنی در دم استخدامی و گرنه که هيچي .
نشست کنارم . گفت يه دماسنج بساز که وصل شه به کامپيوتر . من همين گفتم labview داريد طرف يهو چشماش 4 تا شد و نذاشت مدار رو ببندم و گفت از فردا مي تونی بيای سر کار .
اوايل بهم کارهای سنگين نمي دادن و کارهای بچه بازی شون رو بهم ميدادن و کم کم پروژه های که بهم مي دادن سنگين شد . الانم از کارم راضی ام و خدا رو شکر .
اما سخنان مهندس رشيدی: واقعا اين جور کارها ( مخصوصا پروژه های نفتی ) دل وسيع ميخواد . چون يه اشتباه کوچک باعث ..... ميشه ( مهندس رشيد بهتون تبريک ميگم . ) من که جرات همچن ريسکي رو ندارم ( دو سه بار هم بهم پيشنهاد کردن که قسمت مانيتورينگ يکي از سکو های نفتی رو انجام بدم اما با وجودی که پول خوبی توش بود و کار زياد سختی هم نبود رد کردم . حتی ميتونم بگم ضريب خطرش خيلي پايين بود . اينجا بود که به علم خودم شک کردم )
از لطفت ممنونم ولی من کار خاصی نکردم. اما یک خاطره رو دوست دارم تعریف کنم. سال 78 اولین بار قرار شد توی سیرجان از طرف شرکت تاسیسات برق یک کارخانه رو انجام بدیم. اونوقت من 6 ماه سابقه داشتم کلا. تنها تجهیزی که شرکت موقع رفتن بهمون داد یک فاز متر بود. با یکی از همکارام که تکنسین بود رفتیم. داخل سوله همه کارها تموم شده بود از قبیل لوله کشی و ... فقط برق مانده بود. تنها راهی که ممکن بود کابل کشی کنیم زدن سینی توی ارتفاع 12 متر و کابل کشی داخل ان بود. سینی کابل ها رو پیمانکار جز شرکت زده و رفته بود فقط ما دو نفر مونده بودیم با یک فاز متر. تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که برم از میدان کارگر روزمزد بگیرم. وقتی از ماشین پیاده شدم همشون دویدن سمتم. نمی دونستم کدومو انتخاب کنم. یک پسر جوون خیلی اصرار می کرد. نگاش کردم. یک پسر جوان که حتی دمپاییش هم پاره بود (البته قابل احترام). گفتم تو ارتفاع 12 متر می خوام کابل کشی کنم وسایل هم هیچی ندارم می تونی با این دمپایی گفت تو ببر راضی می شی از من. گفتم بیا. اوردمش کارگاه. کار رو نشونش دادم گفتم می تونی؟ گفتم شاید پشیمان شود. برگشت چیزی گفت که هیچوقت یادم نرفت و نخواهد رفت هر وقت تو مشکلی گیر می کنم که بنظرم کار سخت می آد یاد اون می افتم. گفت: " جگر شیر نداری سفر عشق مرو" اینو گفت و در یک ان دیدم بدون هیچ وسیله بالای سینی کابلها وایستاده از در و دیوار و لوله و همه چی بالا رفته بود. اون روز دو تا کابل کشیدیم کلا چون پیچ و خم و تغییر ارتفاع زیاد داشت. اخر وقت گفتم از دوستات کسی مثل خودت هست بیار گفت آره. فردا دو نفر هم اورده بود و اینگونه کارگرامون زیاد شد و کار رو تموم کردیم ولی این جوون درسی به من داد که بهترین درسها بود.
 
آخرین ویرایش:

behnam1988

عضو جدید
دقيقا اين جمله "جگر شير نداری سفر عشق مرو " يکي هم سره کار بهم گفت . البته با اين تفاوت که من اون موقع يک سوتی افتضاح دادم :d
داستانش از حد دست های من خارجه وگرنه تعريف ميکردم . ( تا حالا سه فاز رو دست تون گرفتيد ؟؟؟ )
 
بالا