نیچه

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]- معنا بر وجود تحمیل می شود و در واقع وجود حامل معنایی از آن خود نیست.[/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
فردریش نیچه (معرفی کتاب):
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]«غریزه هایی که نمی توانند خود را در بیرون خالی کنند، رو به درون می آورند. این همان چیزی است که من فرایندِ درونیدن در انسان می نامم: اینجا بود که در بشر چیزی رویید که سپس آن را روان خویش نامید.»[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]نام کتاب: تبار شناسی اخلاق[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]نویسنده: فردریش نیچه[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]ترجمه: داریوش آشوری[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]انتشارات: آگه[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]- تبار شناسی اخلاق از جمله آخرین نوشته های نیچه است که دو سالی قبل از فروپاشیدن ذهنِ آتش فشانش نوشته است. این کتاب، چنان که از آهنگ آن پیداست، همچون بسیاری از آثار نیچه، بسیار شتابان نوشته شده است. وی آنرا در بیست روز، در ماه ژوئن 1887 نوشته و کتاب در نوامبرِ 1887 منتشر شده است. این کتاب چنان که عنوان فرعی آن حکایت می کند یک جدل نامه است.[/FONT]
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نیچه (فراسوی نیک و بد):
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]- عشق به انسان به خاطر خدا، والاترين و دوردست ترين احساسي است كه در ميان بشر تا كنون بدان دست يافته اند.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]- اگر وجدان خود را تربيت كنيم در همان حال كه ما را مي گزد، مي بوسد.[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]- در عشق حقيقي روح است كه تن را در آغوش مي گيرد.[/FONT]
 

raha

مدیر بازنشسته
"در میان آدمیان هیچ عامیگرایی ئی بزرگتر از مرگ نیست؛ تولد در این مرتبه مقام دوم را دارد، زیرا همۀ آنها که می میرند، متولد نمی شوند. پس از آن ازدواج است. اما این کمدی -تراژدی های کوچک بازی شده را، با همۀ اجراهای نشمرده و ناشمردنی، باز هم با بازیگران تازه نمایش می دهند، و تالار تماشاگران نیز هرگز از علاقه مندان پرشور خالی نمی شود: در حالی که بایستی باور کنیم که تمامی دست اندرکارانِ تماشاگری و تماشائیان تئاترِ این کرۀ خاکی دیری ست از شدت ملال آوریِ نمایش، خود را بر درختان حلق آویز کرده اند. چه بسیارند و گوناگون بازیگران تازه، چه اندک و یکسان متن نمایش."

از کتاب آواره و سایه اش.
 
بالا