نگاه کانت به عشق

hefarah

عضو جدید
اگر دوست داشتن منجر به انجام وظیفه، آگاه بودن و صادق بودن در قبال خودت باشد، خودت را دوست خواهی داشت و برای خودت حرمت قائل خواهی بود هر چند مخاطب رابطه عشق نباشی.

اهمیت کانت در نگاهش به رابطه عشق این است که یک مبنای فکری غنی بنیان نهاده که طبق آن رابطه عشق دردآفرین نیست.

در اندیشه کانت، اندیشمند و اندیشورز بزرگ اروپا، اخلاق به عنوان محور در نظر گرفته می شود و عشق از دیدگاه او مساله ای حاشیه ای است که از زاویه اخلاق به آن پرداخته می شود.
کانت رابطه عشق و اخلاق را مسجل کرده و مفاهیم هر کدام را به غایت رشد داده است تا بتواند بین این دو مفصل بندی ایجاد کند
و عشق را تابع الزامات اخلاقی بداند. او اصرار دارد که هر افدام انسان در چارچوب وظیفه انجام گیرد و خارج از این چارچوب هر اقدامی را بی ارزش یا کم ارزش می داند.
طبق نظر کانت، اخلاق ایجاب می کند رابطه با دیگری بر پایه رعایت حرمت او بنا شود. لذا بر اساس تفکر کانتی، خودخواهی از اخلاق بیرون است و عشق و حرمت هم سویی دارند.
برای توضیح رابطه عشق از دید کانت باید اصطلاح AMOR BENEVOLENCE را بشناسیم که در آن کلمه AMOR به معنی شعف و لذت وسیع در قبال دیگری است که مفهوم DELIGHT یا هیجان لذت بخش را در بر می گیرد.
این شعف و هیجان لذت بخش در قبال دیگری فقط یک حس است و بخاطر حس بودنش نمی تواند آن عنصر اخلاقی را که در برگیرنده وظیفه است را در خود داشته باشد.
اما اصطلاح BENEVOLENCE به معنای فضیلت و بزرگدلی دارای بعد اخلاقی وسیعی است و می تواند به تنهایی وجود داشته باشد. یعنی می توانی در قبال کسی بزرگدلی داشته باشی و عاشق او نباشی. این حس بزرگدلی کاملا وظیفه آفرین و اخلاقی است.
کانت می گوید انسانها خیلی وقتها واژه عشق را اشتباها به کار می برند و حسی که آن را عشق می نامند در حقیقت حس عمیق بزرگدلی و بخشندگی است.
حس عشق می تواند در قبال کسی باشد که موضوع بزرگدلی ماست و بزرگدلی می تواند درقبال کسی باشد که موضوع عشق نیست.
از دید کانت بزرگدلی در صورتی اخلاقی است که هدف از آن ایجاد "دین" در دیگری نباشد. کانت در رابطه با بزرگدلی در قبال دیگری سه موضوع را مطرح می کند. اول اینکه وقتی آگاهی داریم که کسی در فشار است، کمک به او وظیفه و مسئولیت اخلاقی است. دوم اینکه هر گاه اقدام به رفتاری بزرگوارانه کردی، این اقدام بایستی با جبر تواضع بر خودت باشد و سوم اینکه هر گاه امکان اقدام بزرگوارانه ایجاد می شود، در قبال آگاهی خود و این امکان مدیونیم. کانت در رعایت حرمت دیگری از این هم جلوتر رفته و در مرحله بعد حضور شخص ثالث را نیز در نظر می گیرد و معتقد است در اقدام به رفتار سخاوتمندانه بایستی طوری رفتار کرد که برای شخص ثالث مسجل بشود که در این اقدام گستاخی وجود ندارد.
برای توضیح این مفاهیم کانت بر مفهوم عشق گذر دوباره ای دارد و توضیح می دهد اقدام بزرگدلانه، اگر به درستی انجام شود رنگ و بوی عشق خواهد داشت. وقتی به رفاه انسان دیگر و سرنوشت او علاقمندم، توجه من به او یک قاچ، یک پاره و یک لایه از توجهی است که می توانم داشته باشم. با گفتن دوستت دارم به انسان دیگری به او می گویم که در حد تواناییهایم روی سرنوشتت تاثیر گذار خواهم بود. کانت نام این اقدامات را "خدمت کوچک عشق" می گذارد که رد پای آن را در آثار کیرکی گارد هم با عنوان کنشهای عشق می توان پیدا کرد.
"خدمت کوچک عشق"، اقدامات کوچک، مشخص و ملموسی هستند که در شرایط فشار برای دیگری انجام می دهیم. اقداماتی در جهت رعایت حرمت و ارتقا شخصیت دیگری. این اقدامات، حیطه محدودی است که در قبال تعداد زیادی از آدمها و اطرافیان انجام می دهیم و نمی تواند شامل آن شعف و لذت یا همان Delight باشد.
دوست داشتن و عشق بدون "حرمت" یعنی کوشش در مدیون کردن کسی که دوستش داری یا مدعی هستی که دوستش داری.
کانت می گوید: این اعتبار من است که کسی را دوست دارم. وقتی دوستش دارم و به او حرمت می گذارم، به این معناست که ارزشی را که برای خودم قایل هستم محدود می کنم بخاطر شرافتی که ذات هر انسان است. کانت این مساله را به عشق انسان به خدا تعمیم می دهد و معتقد است که عشقی که انسان به خدا دارد، در حقیقت، حرمتی است که انسان برای خدا قایل است. بنابراین عشق به خدا نقش محدود کننده دارد. وقتی خدا را دوست دارم، باید خود را در موضع متواضع قرار بدهم.
این قابل شک نیست که در اندیشه کانت حرمت به یک انسان از عشق به یک انسان دیگر بالاتر است.
کانت می گوید قدردانی یعنی "دینی" را که در قبال دیگری دارم ادا کنم به خاطر محبتی که به من کرده است و منفعتی که به من رسانیده است.
نگرش کانت یک ستون فکری ویژه در رابطه عشق از طریق حرمت است. اینکه یادت نرود مهر و محبتش را به تو داده است. عنصر اساسی "یادت نرود" رعایت حرمتی است که برای اقدامی که دیگری انجام داده قائل هستی. وقتی حرمت قائل هستی، وقتی باور داری و قدردان هستی و دین داری از او مراقبت می کنی، رسیدگی می کنی و توجه معطوف میداری.
این مطالب این ستون اساسی را در رابطه عشق تحکیم می کند که عشق نمی تواند درد آفرین باشد. اگر رابطه درد آفرین است عشق نیست چرا که جایگاه حرمت ضروری که در اتصال با عشق بایستی رعایت می شده، رعایت نشده است.
این مطلب ویژه تفکر کانت است.. نمی توانی کسی را که دوستش داری درد بیاوری. حتی اگر در آن موقعیت، هیجان عشق حضور ندارد. اگر با هر توجیهی دیگری را درد بیاوری روی دوست داشتن او خط کشیده ای.
نگرش جامع به عشق و رابطه
پروفسور مجتبی صدریا
 

Similar threads

بالا