نگاهي به عوامل موثر در فروپاشي ازدواج از دیدگاه روانشناسی

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
بخش نخست :

نویسنده : بهاره مهرنژاد

همسرم ديگر اهميتي به من نمي دهد، به حرف هاي من توجه نمي کند، او همواره از دست من ناراحت است، از وجود من احساس آرامش نمي کند، برايش جذابيت گذشته را ندارم و فهميده ام که واقعاً مرا دوست ندارد.

اينها نمونه هايي از جملاتي است که از سوي زن و شوهرهايي که در زندگي زناشويي دچار پريشاني و اختلال شده اند مطرح مي شود. زوج هايي که تعدادشان روز به روز درحال افزايش است و همه به اين نتيجه رسيده اند که ازدواج شان يک اشتباه بوده است.



واقعاً دليل اين تفکرات که پس از گذران سال هاي خوش و مملو از عشق و صميميت به سراغ زوج ها مي رود، چيست؟ تقريباً 40 تا 50 درصد زوج ها بعد از 3 ، 4 سال زندگي مشترک دچار بحران روابط عاطفي شده و ادامه زندگي را کاري اشتباه مي پندارند. همان هايي که در ماه هاي اول، عشق شان را صميمي تر از ديگران مي دانستند و اظهار مي کردند که عشق و زندگي ما از جنس ديگري است، حال خود به اين باور رسيده اند که ازدواج امري پوچ و بي معني است و ادامه زندگي مشترکشان يک خودکشي تدريجي است.

به گفته دکتر آنتونلا مورتي، رئيس کلينيک روان پزشکي بيمارستان سن رافائل شهر ميلان، سوءتفاهم و نبود شناخت آگاهانه و دوسويه از مهمترين دلايلي است که باعث دلخوري، عصبانيت و اختلاف هاي عذاب آور و نهايتاً فروپاشي ازدواج مي شود.عامل اصلي که باعث مي شود روزهاي خوش به دلواپسي، اضطراب و جنگ اعصاب تبديل شود، سوءتفاهم هايي است که از تفکر منفي سرچشمه مي گيرد.اغلب خانم ها از اين شکايت مي کنند که وقتي با شوهرم درباره مساله اي مهم و حياتي صحبت مي کنم، هيچ حرفي نمي زند و گهگاهي سرش را تکان مي دهد، کاملاً مي دانم که به حرف هاي من توجه نمي کند و اصلاً من برايش مهم نيستم. اما واقعاً سکوت به معناي عدم دوست داشتن است..

اين افراد به نتيجه گيري هاي خود که غالباً هم منفي است بيش از تفکرات ديگر بها مي دهند و بر روي آن تاکيد مي ورزند.در بسياري از ازدواج هايي که به طلاق منجر مي شود، برداشت هاي منفي و به نوعي پيش داورانه بسيار به چشم مي خورد. زوج هاي پريشان در برخورد با همسرشان نظير اشخاص مضطرب و افسرده رفتار مي کنند. باور خود را چنان حقيقي مي پندارند که انگار واقعاً طرف مقابلشان قصد از خود راندن آنها را داشته است. اين طرز تلقي ها چنان ادامه مي يابد که در بيش از 90 درصد موارد به شکست ازدواج مي انجامد. براي از بين بردن اينگونه سوءتفاهم ها ابتدا لازم است زن و شوهر بيش از هر چيز به تفاوت يکديگر پي ببرند که آنگاه با درک متقابل از نيازها، احساسات و عواطف يکديگر هيچ گاه تن به مشاجرات لفظي که از سوءتفاهم هاي ناخواسته منشأ مي گيرد، نمي دهند. اکثر خانم ها دوست دارند شوهرشان در هنگام صحبت با آنها بيشتر از کلمات تصديق استفاده کند تا مطمئن شوند به حرف هاي آنها توجه مي کند و به اصطلاح گوشش با آنهاست. ولي مردان اغلب سکوت را ترجيح مي دهند و تنها در زماني که مي خواهند گفته همسرشان را تاييد کنند، لب به سخن مي گشايند. زنان در هر حالتي با جنب وجوش و حرارت صحبت مي کنند و انتظار دارند همانگونه نيز همسرشان به حرف هاي آنها گوش دهد. در حالي که مردان فقط زماني که با مساله اي اتفاق نظر دارند، ابراز احساسات به خرج مي دهند. مردها در مقايسه با زنان بيشتر رشته کلام را قطع و اظهارنظر مي کنند در صورتي که زن ها تا پايان صحبت ديگران به انتظار مي نشينند. از سوي ديگر زن ها از اينکه حرفشان قطع شود بيشتر از مردان ناراحت مي شوند و به همين دليل اغلب از اين گله دارند که شوهرم هيچ علاقه اي به گفته هاي من ندارد و مدام حرف هاي مرا قطع مي کند.

زنان چون خودشان بسيار گرم و احساسي صحبت مي کنند انتظار دارند شوهرشان نيز همان گونه رفتار کند و صحبت جدي شوهر را نوعي پرخاشگري تلقي مي کنند در صورتي که واقعاً مردان به لحاظ شخصيتي کمتر تمايل به ابراز احساسات خويش دارند.
__________________
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
بخش پایانی :



اينها نمونه هايي بود از تفاوت هاي گفتاري و رفتاري زن و مرد که در بسياري از زوج ها باعث سوءتفاهم و مشکلات جدي مي شود. نداشتن مهارت هاي لازم و طرز تلقي هاي مناسب، روابط زن و شوهر را با مشکل روبه رو مي سازد. با تشديد منفي بيني، چشم انداز زن و شوهر چنان از يکديگر تغيير مي کند که در برخورد با موارد بعضاً ناخوشايند، پيش بيني هاي فاجعه انگيز مي کنند تا جايي که ديگر تحمل خود براي ادامه زندگي را از دست مي دهند.براي دوري از چنين مرحله اي تنها راه حل ممکن شناخت افکاري است که هر يک از زوجين در صورت بروز مساله اي از سوي ديگري بايد به مثبت و منفي بودن آن توجه کند.طرز تلقي منفي از دير آمدن همسر، فراموش کردن خريد مايحتاج خانه، تاريخ ازدواج، ساکت و آرام بودن در زمان ورود به منزل، عدم حضور به موقع در مهماني و... جزيي ترين مواردي است که زندگي زناشويي را به شکست مي رساند.

علاوه بر موارد گفته شده راه هاي زيادي وجود دارد تا با عمل به آنها بتوانيد همسرتان را راضي و خوشحال نگه داريد. قدردان همسرتان باشيد و نکته هاي مثبت زندگي با او را يادآوري کنيد. به جاي نقطه ضعف ها و نکات منفي که در او هست و شما نمي پسنديد، بر نقاط قوت و دوست داشتني او توجه کنيد. همين الان به آنچه همسرتان امروز برايتان انجام داده بينديشيد و از او قدرداني کنيد. تشکر از همسر را به صورت يک عادت در زندگي خود کنيد. چنانچه اين کار را انجام دهيد زندگي زناشويي شما زيباتر از گذشته خواهد شد.

از همسرتان تعريف و تمجيد کنيد. زن ها هيچ گاه از شنيدن جمله تو خيلي زيبا هستي خسته نمي شوند. و حتي زماني که انتظار شنيدنش را ندارند، بيشتر لذت مي برند. گهگاهي به محل کار همسرتان تلفن زده و اين موضوع را به او گوشزد کنيد يا يادداشتي روي ميز کارش يا درون کيفش قرار دهيد.

اگر سر موضوعي اصرار داريد لازم نيست با دعوا و عصبانيت حرف خود را به کرسي بنشانيد. به دور از هرگونه تعصبي اين احتمال را در نظر بگيريد که شايد پيشنهاد همسرتان و راهکاري که بيان مي کند بهتر از صحبت شما کارساز باشد پس به حرف هاي او اهميت دهيد و از پيشداوري و قضاوت هاي يک طرفه بپرهيزيد. اگر از يکي از خصوصيات همسرتان خوشتان نمي آيد به جاي دعوا و ايجاد بحث و جدل، او را به رستوران يا کافي شاپ دعوت کنيد و سر صحبت را با او باز کنيد و بدون قضاوت ذهني در مورد رفتاري که از او نمي پسنديد صحبت کنيد. به ياد داشته باشيد که اين عنصر «غافلگير کردن» است که باعث به هدف رسيدن مي شـود. به طور غـيرمنتظره به محل کار همسرتان رفته و او را به رستوراني در آن حوالي بـبـريـد. هر چقدر بيشتر به همسرتان در بين همکارانش اهميت دهيد در پيشبرد اهدافتان موثر تر خواهيد بود.

بن مایه : تارنمای انجمن درمانگران ایران
 

Similar threads

بالا