نقد و تحلیل بناهای معماری | 16 | مسجد و مجتمع فرهنگی ولیعصر تهران

نقد و تحلیل بناهای معماری | 16 | مسجد و مجتمع فرهنگی ولیعصر تهران

  • با طرح مهندس نقره کار موافق بودید، اگر درسایت فعلی و در جوار بنای تئاتر شهر قرار نمی گرفت.

    رای: 1 3.6%
  • با طرح مهندس نقره کار در کنار ساختمان تئاتر شهر موافق بودید و معتقدید که دو حجم در کنار هم جانمایی خ

    رای: 0 0.0%
  • با طرح مهندس دانشمیر موافق هستید، اگر در سایت فعلی و در جوار بنای تئاتر شهر قرار نمی گرفت.

    رای: 1 3.6%
  • با طرح مهندس دانشمیر در کنار ساختمان تئاتر شهر موافق هستید و معتقدید که دو حجم جانمایی خوبی در کنار

    رای: 2 7.1%
  • با هیچ کدام از طرح های مهندس دانشمیر و مهندس نقره کار با جانمایی در این سایت موافق نیستید و معتقدید

    رای: 9 32.1%
  • با قرار گیری حجمی در جوار تئاتر شهر مخالف هستید و معتقدید این فضا باید به محوطه تئاتر شهر افزوده می

    رای: 15 53.6%

  • مجموع رای دهندگان
    28

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سلامممم.
کار خوبی میکنید:gol:
فکر نمیکنم خیلی به سواد مربوط بشه.چون فیزیک کانتوم نیست که.
این که میبینید مردم با خیلی از فیلمایی که تو سینمای ما ساخته میشه ارتباط برقرار نمیکنن به این دلیله که با نیاز هاشون سازگار نیست.
اتفاقا مردم چون مثل ما دانشگاه نرفتن و زیبایی رو به یه شکل دیگه به زور تو کلمون کردن ،حس ناب تری نسبت به زیبایی دارن.
خیلی براشون زیبا نیست یه سخاتمون شبیه تپه باشه.
اتفاقا فرم جذابی هم نداره.یه مکعب برش خوردست.غیر از اینه؟
خیلی دوست دارم این بنارو از نزدیک ببینی.فاجعه تر از یک توالت عمومیه.بخصوص ورودی هاش.ورودی های یک توالت تعریف بهتری داره.
تعبیر لانه حشرات موذی بسیار بسیار مناسب این ورودی هاست.
:surprised:این حرفتون ینی چی؟؟
ب سواد بصری معتقد نیستید؟؟؟
 

shiva2009

کاربر بیش فعال
سلام.
مثل اینکه ساخت این بنا از ابتدای سال 93 متوقف شده و پیمانکارا منتظر طرح جدید(بخوانید ماستمالی جدید) هستند.
واقعا چرا باید طراحی رو از اول به یک آرشیتکت(نه معمار) بی تجربه در طراحی اینگونه بناها بدن که بعد بخوان اینکارو بکنن.
اصولا داشتن رزومه طراحی بنایی چقدر اهمیت داره؟رزومه هم نباشه حداقل فکر و اندیشه و مبانی نظری هست.
من هر کی رو میبرم این بنارو ببینه در حیرت میمونه که شخصی از عصر پارینه سنگی اومده ینو طراحی کرده؟آیا؟
شخصی که از اصول طراحی معماری اسلامی تقریبا هیچی نمیدونه.با حکمت معماری آشنا نیست و فضا سازی رو بلد نیست.
تاریخ دقیق نابودی معماری کشور دقیقا زمانی بود که طرح قبل رو رد کردن و این طرح رو جایگزین کردن.
QUOTE]سلام. یاد چارلز جنکز افتادم.:razz: یعنی معماری کشور قبل از این نابود نبود؟ به نظرم همین که جراءت کردن طرح قبلیه رو رد کنن یعنی نابودی از یک صورت به صورتی جدید و خفیف تر دراومده. این طرحم حالا مبانی نظریش مسءله داره قبول. ولی یه مقدار از زشتیش احتمالا به خاطر محدودیت های اجرا باشه. بعضی اظهار نظرا دور از انصافه:confused:ا
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سلام.
مثل اینکه ساخت این بنا از ابتدای سال 93 متوقف شده و پیمانکارا منتظر طرح جدید(بخوانید ماستمالی جدید) هستند.
واقعا چرا باید طراحی رو از اول به یک آرشیتکت(نه معمار) بی تجربه در طراحی اینگونه بناها بدن که بعد بخوان اینکارو بکنن.
اصولا داشتن رزومه طراحی بنایی چقدر اهمیت داره؟رزومه هم نباشه حداقل فکر و اندیشه و مبانی نظری هست.
من هر کی رو میبرم این بنارو ببینه در حیرت میمونه که شخصی از عصر پارینه سنگی اومده ینو طراحی کرده؟آیا؟
شخصی که از اصول طراحی معماری اسلامی تقریبا هیچی نمیدونه.با حکمت معماری آشنا نیست و فضا سازی رو بلد نیست.
تاریخ دقیق نابودی معماری کشور دقیقا زمانی بود که طرح قبل رو رد کردن و این طرح رو جایگزین کردن.
QUOTE]سلام. یاد چارلز جنکز افتادم.:razz: یعنی معماری کشور قبل از این نابود نبود؟ به نظرم همین که جراءت کردن طرح قبلیه رو رد کنن یعنی نابودی از یک صورت به صورتی جدید و خفیف تر دراومده. این طرحم حالا مبانی نظریش مسءله داره قبول. ولی یه مقدار از زشتیش احتمالا به خاطر محدودیت های اجرا باشه. بعضی اظهار نظرا دور از انصافه:confused:ا

سلاممم.
قبلا تو تاپیک برادر حید علی اف بحث کرده بودیم.اونجا جواب پست آخرتون رو تدادم ولی از اون موقع یه سری نوشته هایی رو تهیه کردم در راستای اون مبانی فلسفی که آرکیتکچر الان پشتش به اون مبانیه.به نتیجه هم میرسیم.تو پستتون گفتیم شما نشستید خواستم بگم ما ننشستیم و کار میکنیم و بی اطلاع نیستیم.
چرا نابود بود و تو پست اولم تو این تاپیک گفتم آغاز نابودیش از کجا بود.من گفتم تاسیس دانکده هنر های زیبا.ولی اخیر نظری از آقای بهرام شیردل خوندم که معتقده این نابودی از طراحی مسجد سپهسالار شروع شده بود.درک این قضیه واسه اساتید الان معماری حداقل به یک زمان 50 ساله نیاز داره.
خیلی نیاز به جرات نداشت.کافی بود اخلاق حرفه ای رو زیر پا بزارید.
شما در مورد طرح قبلی صحبت میکنید یا طراح قبلی؟...من فکر میکنیم در مورد طراح صحبت میکنید.طرح قبلی اگه کلیشه بود ولی غلط نبود.بقول دوستم احسان قرمه سبزی رو شبیه پیتزا درست نکرده بود.
خیلی تفاوتی نداره طرح و اجرا.
مثلا پوشش بدنش که از گرانیت خال خالیه رو مشاور این طرح تعیین نکرده؟خوبه ما تو کشورمون n نوع سنگ و متریال داریم.
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
:surprised:این حرفتون ینی چی؟؟
ب سواد بصری معتقد نیستید؟؟؟

شما به علم اقتصاد اعتقاد دارید؟جامعه شناسی چی؟فلسفه؟

فکر نمیکنم به سواد بصری نیاز باشه.فکر نمیکنم هیچ تحصیل کرده و نکرده ای از گرانیت خال خالی بصورت بند دار کار شده خوشش بیاد.
اون فرم تپه گونه تو کجای سواد بصری تعریف شدست؟یا این فرم مشکل داره یا خود اون سواد.معماری که فرم نیست.
چند روز پیش یکی از دوستان این سایت گفته بود استادشون موضوع طرح رو یه مسجد تعیین کرده بود البته مسجد مدرن.
بعد هر کی یه کانسپت میگفت.یکی گفته بود نیاز(مثلا نیاز ما به مسجد)بعد استاد گفته بود خب ما هرم نیازی رو داریم که نیاز به خوردن و خوابیدن و ... در پایین هرم و نیاز به معنویات در بالای هرمه....پس فرم مسجدت میتونه هرم باشه:)
 

shiva2009

کاربر بیش فعال
سلاممم.
قبلا تو تاپیک برادر حید علی اف بحث کرده بودیم.اونجا جواب پست آخرتون رو تدادم ولی از اون موقع یه سری نوشته هایی رو تهیه کردم در راستای اون مبانی فلسفی که آرکیتکچر الان پشتش به اون مبانیه.به نتیجه هم میرسیم.تو پستتون گفتیم شما نشستید خواستم بگم ما ننشستیم و کار میکنیم و بی اطلاع نیستیم.
چرا نابود بود و تو پست اولم تو این تاپیک گفتم آغاز نابودیش از کجا بود.من گفتم تاسیس دانکده هنر های زیبا.ولی اخیر نظری از آقای بهرام شیردل خوندم که معتقده این نابودی از طراحی مسجد سپهسالار شروع شده بود.درک این قضیه واسه اساتید الان معماری حداقل به یک زمان 50 ساله نیاز داره.
خیلی نیاز به جرات نداشت.کافی بود اخلاق حرفه ای رو زیر پا بزارید.
شما در مورد طرح قبلی صحبت میکنید یا طراح قبلی؟...من فکر میکنیم در مورد طراح صحبت میکنید.طرح قبلی اگه کلیشه بود ولی غلط نبود.بقول دوستم احسان قرمه سبزی رو شبیه پیتزا درست نکرده بود.
خیلی تفاوتی نداره طرح و اجرا.
مثلا پوشش بدنش که از گرانیت خال خالیه رو مشاور این طرح تعیین نکرده؟خوبه ما تو کشورمون n نوع سنگ و متریال داریم.
خوب تصویر یه نمونه از کارای اجراییتون که به یه مبانی نظری صحیح(مد نظر خودتون) وفاداره و به سایر نیاز های یک اثر معمارانه پاسخگوئه رو بذارین. یا اگه هست لینک بدین. خیلی سپاسگزار میشم. تلاش هرکسی که در راستای کمتر کردن شکاف مبانی نظری و اجرا کار می کنه قابل ستایشه.
در مورد تکیه ی معماری به مبانی، قبلاً هم گفتم که به اون شدت شما موافق نیستم. من به معمار-فیلسوف یا معمار-نظریه پرداز، معمار-هنرمند، معمار-معمار، معمار-مهندس، معمار-زیست شناس و معمار-خیلی چیزای دیگه، معتقدم. معمار مبانی کارش رو از هر حوزه ای می تونه بگیره، و اگه شخصیتش بر اساس تفکرات خاصی شکل گرفته و اون شخصیت، ناخودآگاه روی کارش اثر می ذاره، به این دیگه نمی گن مبانی نظری معماری.مبانی نظری قوی لزوماً به معماری خوب منجر نمی شه و معماری خوب هم لزوماً مبانی پررنگی نداره.(البته وقتی در مورد تک بنا قضاوت می کنیم، کلّ معماری یک سرزمین در هر دوره ی زمانی البته که متأثر هست).
به نابودی هم معتقد نیستم. افول و حضیض و اینا! مناسب ترن. به نظرم کلماتی مثل نابودی بیشتر نشأت گرفته از احساساته.
چرا اخلاق؟ یک وقت هست که یه طرح کلیشه ای، فقط به دلیل اینکه دورانش به سر اومده مورد بی مهری قرار می گیره(یه جورایی از اسب می افته.) و در مقایسه با گزینه ای که تنها حسنش تازه بودنشه، بازنده میشه. خوب اون ظلمه و میشه گفت زیرپا گذاشتن اخلاق حرفه ای. ولی یه وقت هست که یه کلیشه بر موج قدرت سوار میشه و به اتکای همین موج، می خواد معدود جاهای متفاوت رو هم تحت کنترل خودش در بیاره. مسجد اولیه در مسجد بودنش شکی نیست، ولی یه حالت تعدی و ستیزه جویی داره نسبت به بنای شاخصی که قدیمی تر از خودشه. به خاطر اینه که رد کردنش جرئت می خواد. و انتقاد من دقیقاً به طرحه و نه طراح، هرکس دیگه ای اون طرح رو داده بود من همین حرفا رو می زدم.
اونی که قرمه سبزی رو شبیه پیتزا درست کرده لااقل فهمیده که قرمه سبزی مناسب این سفره ای که قبلاً پهن شده نیست. حالا این که آیا این چیزی که درست کرده مناسبه، یاپیتزایی که می خواسته درست کنه خوب بوده یا سالاد الویه بهتر بود اصلاً:D بحثیه که یه قدم جلوتر مطرح میشه.
منم با نوآوری شدید در بناهایی مثل مسجد، که منجر به ناآشنا شدنشون بشه مخالفم. نظرمم اول تاپیک گفتم که یه طرح شبستانی جواب بهتری بود نسبت به اینی که ساختن.
اینجا به نظر من تلاش برای احترام گذاشتن به بستر از وفاداری چشم بسته به مبانی نظری مهمتره واقعاً.
در مورد اجرا و مصالح هم، خب ما خیلی چیزا داریم ولی گمانم اینه که تا یه کاری یه کم از حالت روتین خارج میشه،به اصطلاح چالش برانگیز میشه، حتی اگه واقعاً سخت و پرهزینه نباشه، همه سعی می کنن به روشی که آسونتره انجامش بدن، توصیه نمی کنن به راهی که درست تره.
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مکانی که کوچکترین نماد یا عنصر گویای مسجد را ندارد

مکانی که کوچکترین نماد یا عنصر گویای مسجد را ندارد

مکانی برای عبادت خدا یا سجده بر الهه‌های یونان؟!


در مسجد ولیعصر (عج) کوچکترین نماد، آرایه‌ یا عنصری گویای مسجد بودن بنا، وجود ندارد و انحنائی که در سقف، جای گنبد نشسته است، شبیه کلاه کوچکی است که یهودیان در پشت سرهای خود سنجاق می‌کنند.

مسجد ولیعصر (عج) سرگذشت پرفراز و نشیب و عبرت آموزی دارد و از آنجا که این مسجد، مصداق و نماد تهاجم عمیق معماری مدرن و استیلای آن در معماری دوره اخیر است، نقد آن واجد اهمیت است. پیش از این که مسجد ساخته شود، در طول عملیات پی‌ریزی و ستونگذاری مسجد نیز مشرق در قالب مطلبی با عنوان «مسجدی که به پای تئاتر شهر ذبح شد» به نقد آن پرداخت و از بدعتی در ساخت مسجد گفت که معماری آن تعارضی ذاتی با مسجد دارد. اما افاقه نکرد و افسوس که مدیران شهری، پس از ساخت کامل آن و رویت حجم فیزیکی و فضاهای داخلی مسجد، از ساخت آن ابراز نارضایتی کردند و این روزها لزوم تغییر و اصلاح در فرم کالبدی آن را زمزمه می‌کنند.


در میان صاحبنظران، منتقدان و مدیران شهری، برخی بر تخریب کامل آن نظر می‌دهند و برخی دیگر نیز بر تغییر کاربری آن تاکید می‌کنند (که به دلیل وقف بودن زمین مسجد، این امکان وجود ندارد.) عده‌ای دیگر نیز رویکردی مسامحه‌آمیز را اتخاذ می‌کنند و رای بر کشیدن پوسته‌ای تزیینی و الحاق و کولاژ گنبد و مناره‌ به آن می‌دهند. به هر حال کار از کار گذشته است و حالا مسجد که قرار بود سنگری باشد برای حفظ ایمان جامعه، این روزها خانه‌ای است که به تسخیر معماری مدرن درآمده است و محل مناقشه‌ای است که شاید تصمیم نهایی آن، زمان طولانی را بطلبد و پس از سرگذشتی ۳۳ ساله، بازهم در بلاتکلیفی بماند. شاید از اینروست که خودکرده را تدبیر نیست!

حکایت این مسجد از این قرار است که، در ضلع جنوبی پارک دانشجو زمینی به مساحت حدود ۵۰۰۰ متر مربع وجود داشت، مالکیت آن مورد اختلاف اهالی محل و شهرداری منطقه ۱۱بوده و موقتاً به صورت پارکینگ مورد بهره برداری قرار می‌گرفت، بخشی از این زمین متعلق به مرحوم آقای مهندس مدد بود که وقف ساختن مسجد نموده بودند و اهالی محل با توجه به نداشتن مسجد محلی و ناهنجاریهای موجود در پارک فوق و اطراف تئاتر شهر، مصمم به ساختن مسجد در آن زمین بودند، اما شهرداری مایل به ساختن یک مجموعه تجاری و خدماتی بود.

از سال ۱۳۶۰، اهالی، ابتدا با برپا کردن یک چادر و سپس با مصالح بنائی و اسکلت فلزی یک مسجد موقتی ایجاد و به انجام مراسم مذهبی روزانه و سالیانه میپرداختند.

بعد از تلاش‌های مستمر اهالی و مراجعه مکرر به مسئولین کشوری، بالاخره در سال ۱۳۸۳، در زمان شهرداری محمود احمدی نژاد تصویب شد که در این محل یک مسجد و مجتمع فرهنگی دایر شود.


طراحی اولیه این مسجد به مرکز تحقیقات معماری اسلامی، دانشگاه علم و صنعت ایران و مدیریت عبدالحمید نقره‌کار، که دارای سابقه طولانی در طراحی مراکز مذهبی و زیارتی است، سپرده شد و طراحی آن به تصویب رسید. اما به توصیه برخی معماران، به‌ناگاه مدیران تصمیم بر تغییر طرح می‌گیرند و بدون دعوت از نقره‌کار و همکارانش برای دفاع از طرح خود، طرح اولیه را محکوم کرده و آن را به شرکت مشاور حرکت سیال فرم، (رضا دانشمیر و کاترین اسپیریدونوف) می‌سپرند. بعضی نیز در با رویکردی جنجالی و مغالطه آمیز، ناهماهنگی فرم بنا با تئاتر شهر را مطرح کرده بودند که در طرح اولیه اتفاقا بیشترین هماهنگی را از نظر جداره و ارتفاع داشت و تنها مناره و گنبد آن از کد ارتفاعی تئاتر شهر بلندتر بود.


[SUB]قرار بود عبدالحمید نقره‌کار که سابقه‌ای طولانی در طراحی اماکن مذهبی دارد،
مسجد حضرت ولیعصر (عج) را طراحی کند، اما به ناگاه اتفاق دیگری افتاد!
[/SUB]

پس از اعتراض کارشناسان معماری و فشار رسانه‌ها، برخی مدیران شهری که به دلیل ناهماهنگی بنا طرح قبل را رد کرده بودند، حالا دریافتند که طرح جدید بسیار ناهماهنگ‌تر شده و به نقطه‌ای سیاه در پرونده شهرداری بدل شده است. این پروژه حالا با اعتراض اعضای شورای شهر، و الزام مجریان به ارایه طرح اصلاحی جدید، از ابتدای سال جاری همچنان متوقف است؛ و پیمانکاران این پروژه همچنان منتظر دریافت طرح اصلاحی برای تغییرات معماری این مسجد هستند. جالب آنجاست که اعضای شورای شهر نیز صرفا فقدان گنبد و مناره برای مسجد را معضل می‌دانند و می‌گویند «مسجد بدون گنبد و مناره معنا ندارد». که این نیز فروکاست مسجد است به گنبد و مناره. خروجی این نگاه نیز مسجد را به فرمی عجیب و غریب‌تر بدل خواهد کرد و به اصطلاح عوام «شترگاوپلنگ» خواهد بود که شایسته شأن مسجد و خانه‌ی خدا نخواهد بود، چه برسد به آنکه مسجدی شاخص و الگو در قلب محور فرهنگی ام‌القرای جهان اسلام باشد.

در زیر به مقایسه و نقد معماری دو طرح اولیه و ثانویه (اجرا شده) این مسجد پرداخته می‌شود.

* تشریح طرح اولیه مسجد ولیعصر



از آنجا که در دو محور مهم شمالی- جنوبی تهران، یعنی خیابان ولیعصر(عج)، از میدان تجریش، تا میدان راه آهن و محور شرقی – غربی تهران، یعنی خیابان انقلاب، از میدان امام حسین(ع) تا میدان انقلاب، هیچگونه نماد مذهبی شاخص در شأن پایتخت جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت و از سویی دیگر شهرداری در آن زمان مایل بود در غرب تهران و نزدیک نهاد ریاست جمهوری، مسجد و مجموعه فرهنگی در مقیاس یک مسجد جامع، برای برگزاری مراسم ملی داشته باشد، بنابراین مقیاس این مجموعه، در حد یک مسجد جامع و مجموعه فرهنگی مرکز شهری، تعیین و مصوب شد.
با توجه به برنامه مصوب و مکان‌یابی موجود به تشریح نقشه‌های ارائه شده‌ طرح اولیه پرداخته می‌شود:

۱- برای هم‌آهنگی با ساختمان تأتر شهر، ارتفاع ساختمان مسجد تا زیر گنبدخانه آن، با ارتفاع تئاتر شهر مساوی گرفته شد و بدنه آن شبیه تئاتر شهر طراحی شد، تا این دو ساختمان با یکدیگر هم آهنگ و مکمل بوده و در مجموع وحدت داشته باشند.

۲- اکثریت قریب به اتفاق ساختمان‌های جنوبی زمین مسجد نیز، دارای هفت طبقه دیوار پشت کرده به ساختمان مسجد بود، بنابراین کم کردن ارتفاع عناصر نمادین مسجد، موجب بی توجهی به شأن اجتماعی مسجد و حفظ حرمت و حریم آن می‌گردید.

۳- از آنجا که از منظر اسلامی، مفهوم عبادت و عبادتگاه، مهمترین عنصر در فضای شهری محسوب می‌شود[۱]، بنابراین به صورت بدیهی، سردر مسجد، مناره‌ها وگنبدخانه مسجد، باید در طراز بالاتری از تئاتر شهر قرار می‌گرفت و بدین صورت نیز طراحی ‌شد.

۴- برای تداوم و گسترش پارک دانشجو، خیابان عریض ضلع شمالی زمین، در جهت توسعه پارک و فضای سبز پیش بینی و طراحی شد.

۵- حل بخشی از مشکل پارکینگ در منطقه فوق و به پیشنهاد مسئولین شهرداری، سه طبقه پارکینگ در زیرزمین پیش بینی شد.

۶- در طبقه همکف، در غرب زمین و کنار خیابان ولیعصر(عج)، شبستان آقایان و بانوان در دو طبقه طراحی شد، تا از خیابان مزبور و خیابان انقلاب، ساختمان این مسجد به عنوان یک نماد برجسته و شاخص مذهبی تجلی بیرونی داشته و فضای ذکر معنوی و الهی برای اهالی و رهگذران ایجاد نماید.

۷- در قسمت شرق زمین و در کنار خیابان شرقی، مجموعه فرهنگی – خدماتی در چهار طبقه طراحی شد. طبقه همکف به صورت پیلوت با مبلمان آزاد و سیار، جهت برگزاری نمایشگاه های متنوع و در عین حال در مراسم خاص برای گسترش شبستان مسجد در نظر گرفته شد.

۸- در طبقه اول کتابخانه، در طبقه دوم کلاسهای آموزشی و در طبقه سوم سالن اجتماعات و مراسم، پیش بینی و طراحی شد.
۹- بین شبستان مسجد و مجموعه فرهنگی – خدماتی، حیاط نسبتاً بزرگی پیش بینی شد، این حیاط می‌توانست مزاحمت های همجواری را، میان فضای مسجد وفضاهای فرهنگی – خدماتی به حداقل ممکن برساند و در عین حال ضمن گسترش فضای سبز پارک دانشجو، با ایجاد سر درب ورودی جذاب و با شکوه پیوند مطلوب و مناسبی، بین این مجموعه و پارک فراهم نماید.

۱۰- در طبقه منهای یک در زیر شبستان مسجد، فضای مناسبی برای فعالیتهای بسیج محلی و در زیر مجموعه فرهنگی – خدماتی و حیاط، سالن پذیرائی و آشپزخانه، چند واحد تجاری، وضوء خانه و سرویسهای بهداشتی طراحی شده بود.

۱۱- در جهت سهولت رفت و آمد ماشین ها به پارکینگ و ایجاد واحدهای اداری و تحقیقاتی، مصوب شد یک قطعه خانه دو طبقه متروک، واقع در ضلع جنوبی زمین، که به خیابان جنوبی مجموعه نیز دسترسی داشت، خریداری وبرای ورودی و خروجی طبقات پارکینگ و ورودی قسمت اداری، تحقیقاتی و خدماتی از آن بهره برداری شود. ضمن آنکه ارتباط مضاعف و مناسبی با شبستانهای مسجد و مجموعه فرهنگی – خدماتی و حیاط مسجد نیز برقرار مینمود.

۱۲- برای شبستان‌های مسجد سه ورودی پیش بینی شده بود، یک ورودی شاخص و معظم به سمت خیابان ولیعصر(عج)، یک ورودی عمومی در کنار حیاط مسجد، به سمت پارک و خیابان‌های اطراف و یک ورودی خدماتی در کنار قسمت اداری و سایر خدمات فرهنگی و هنری.

۱۳- عملیات خاکبرداری و اجرائی مسجد، مطابق نقشه‌های ارائه شده، در اکثر قسمت‌ها تا طبقه همکف ادامه یافت، با این تفاوت که به دلیل اهمال شهرداری در خرید زمین جنوبی، بالاجبار قسمت اداری و تحقیقاتی مجموعه حذف و ورودی پارکینگ علی رغم توصیه‌ها و تذکرات مکرر این مشاور به خیابان شرقی منتقل شد.

در این مرحله و پس از تغییر شهردار تهران، کارفرما برای تسویه حساب به مشاور ابلاغ نمود، که عبدالحمید نقره‌کار و همکارانش نظارت ساختمان را بعهده بگیرد، اما در همان اثنا، به صورت نسبتاً محرمانه و بدون دعوت از نقره‌کار و همکارانش برای تشریح ایده‌ها و دفاع از اصول طراحی‌های انجام شده، غیاباً طراحی انجام شده و کار نیمه‌کاره، محکوم گردیده و کار به مشاور دیگری (حرکت سیال فرم) که فاقد هرگونه سابقه در طراحی مراکز مذهبی است سپرده شد.

* طرح دوم:


* ارزیابی اصول ارائه شده در طرح جدید مسجد ولیعصر(عج):

طرح جدید بر‌اساس پیش‌فرض‌ها و مبانی غربی و غیر‌اسلامی، پیش‌بینی و متأسفانه تبدیل به فرآیندی غیر‌قابل قبول و مغایر بدیهیات اولیه طراحی مسجد و اصول نظری و احکام عملی آن طراحی و اجراء شده است که به چند نکته آن اشاره می‌نمائیم.

ابتداء فرض شده است که ساختمان تئاتر شهر یک اثر تاریخی و میراث فرهنگی است و باید شأن تاریخی و فرهنگی آن حفظ و تا فاصله‌ای دور حریم آن حفظ شود.

اولاً تئاتر شهر، یک اثر تاریخی نیست و در سال ۱۳۴۶ یعنی فقط یازده سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و توسط علی سردارافخمی طراحی و با حمایت فرح پهلوی ساخته شده است و با چنین سابقه زمانی، یک ساختمان، اثر تاریخی محسوب نمی‌شود و نمی‌تواند در فهرست بناهای تاریخی بگنجد. این ساختمان صرفا یک بنای معاصر است.

دوم، این ساختمان اگر چه زیبایی و کاربری قابل احترام و فرم دلنشینی دارد، اما یک میراث فرهنگی نیست، زیرا این ساختمان از نظر سبک، متعلق به دوران فرانوگرائی غربی است و از الگوی معابد یونانی و رومی تقلید نموده است و هیچ شباهتی با آثار ساخته شده در تمدن ایرانی، چه قبل از اسلام و چه بعدا ز آن ندارد.


قوس‌های متقاطع و خارجی بنای تئاتر شهر، عناصری کاذب هستند، که در زیر سقف کنسول شده آن به سمت بیرون خم شده و نصب گردیده‌اند، تکرار چرخش این قوس‌ها، ساختمان را کاملاً برونگرا و تندیس‌گونه نموده است.


در معماری ایرانی دوران اسلامی، ساختمان‌ها کاملاً درون‌گرا هستند و صورت بیرونی بنا، لباسی است بر تن فضاهای داخلی ساختمان، یعنی به انسان و محل حضور و بهره‌برداری انسانها اصالت داده می‌شود نه به کالبد بنا و نمای ساختمان به صورت خود بنیاد؛ لذا برونگرائی در ساختمان‌سازی، نوعی صورت‌پرستی و بت‌سازی تلقی می‌شود.

در این نوع از الگوهای غربی، به ورودی انسان‌ها، توجه خاصی نمیشود و عملاً انسانها را در مقابل ساختمان منفعل و تماشاچی می‌نماید. در سنت اسلامی و در مجموعه بیت ا... الحرام، دو نماد معمارانه مثبت و منفی ارائه شده است، نماد مثبت خانه کعبه است که دارای حجمی منظم، وحدت بخش، درونگرا، سکون آفرین و مناسب حضور انسان در فضائی آرامش بخش، تفکر برانگیز، تمرکز آفرین، برای حضور قلب و عبادت است.

در نقطه مقابل، نمادهای منفی یعنی بت‌واره‌های سه‌گانه هستند (جمرات)، که احجامی توپر، برونگرا، متکثر و مجسمه گونه می‌باشند، در این نوع ساختمان، اصالت به کالبد بنا داده شده و ساختمان به جای وسیله خود هدف می‌شود به همین دلیل آنرا نماد تجلی شیطان بر حضرت ابراهیم(ع) قرار داده اند، زیرا شیطان آنچه را که مادی و زمینی است تزئین می‌کند و انسانها را فریب می‌دهد[۲]، به همین دلیل در مراسم حج تمتع، حاجیان از وقوفگاه مشعر (محل شعور و بصیرت)، باید سنگ‌هائی بردارند و بر نمادهای فریبنده‌ای، که مزاحم تکامل انسان و انجام فرائض الهی هستند، پرتاب نمایند. در این سنت الهی، برخلاف رویکردی در معماری غربی (یعنی فرمالیسم) خود معمار بت و معماری بت‌سازی تلقی نمی‌شود، بلکه معمار و معماری هر دو وسایلی در جهت تأمین نیازهای مادی و بستر‌ساز نیازهای روحی انسانها می‌شوند.

سوم،‌ در معماری ایران دوران اسلامی، مهمترین عنصر خارجی بنا، درب ورودی آن است، که همچون طاق نصرتی سر برآورده و پر گشوده، نهایت تواضع و مهمان‌پذیری را برای ورود انسانها به داخل بنا، به نمایش میگذارند، اصالت را به انسانهای مخاطب و به فضای درونی ساختمان میدهند که محل بهره‌وری مخاطبین اصلی بنا است.


چهارم، در سنت و تمدن غربی است که ساختمان‌های مذهبی، اعم از معابد و کلیساها، کالبد خود را از بافت اطراف جدا نموده و با اشکالی که در یک محور و یا دو محور، قرینه می‌باشند، مانند مجسمه‌هائی، خود را به نمایش می‌گذارند.

با این پیش فرضِ غرب‌گرایانه است که طراح جدید مسجد تصور می‌نماید باید اطراف ساختمان تئاتر شهر را (که در دوران مدرن جای عبادتگاه را اشغال نموده است) پاک‌سازی نمود، و با این پیش فرض مقلدانه، سر ساختمان مسجد را قطع می‌نماید و می‌گوید کات! (cut)، تا این ساختمان مانند مجسمه‌ای خود بنیاد و بت‌واره، مورد نگاه از بیرون قرار گیرد و تماشاچیان را مسحور خود کند.


[SUB]بخش قطع شده مسجد و نمایان شدن تئاتر شهر
و فرود مسجد در مقابل آن مشخص است[/SUB]​

اما در سنت و تمدن دوران اسلامی، ساختمان‌های اجتماعی و مذهبی، خود را از بافت اطراف جدا نمی کنند و با کمترین مزاحمت های همجواری، (به دلیل داشتن فضاهای باز داخلی)، هم آهنگ با هم بوده و مکمل یکدیگر می‌شوند. شاعر معاصر، سهراب سپهری به جذابیت این موضوع اشاره می‌کند- با مضمون بازارهای گرم مسلمان- این گرما، جذابیت و گیرائی به دلیل هم آهنگی و ترکیبِ با شکوه ساختمانهای اجتماعی، در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگر است.

بنابراین، پیش فرض مطرح شده در مورد حذف سر و آستانه طرح قبلی (گنبد، منارها و سردرب ها) و سربه خاک سپردن آن در طرح جدید، پیش فرض غرب گرایانه، صورت پرستانه و با نگرش بت گونه به معماری و ساختمان است. این نگرش قطعاً مغایر دیدگاه اسلامی است، که همه چیز را برای تکامل انسان می‌خواهد. در این نگرش ساختمان وسیله است و نه هدف، معماری آبادکردن محیط زیست انسانها است، نه بت سازی و جلوه فروشی معمار و معماری.


پنجم، پیش فرض اشتباه دیگر، ایجاد تصور مغالطه‌انگیزی است درباره مرتفع دانستن ارتفاع طرح قبلی مسجد. در طرح اولیه، همانگونه که اشاره شد، ارتفاع بدنه ساختمان مسجد، هم ارتفاع بدنه خارجی تأتر شهر بوده و از نظر نمای خارجی نیز هم آهنگ با آن می‌باشد، عناصر معدودی از ساختمان، نظیر گنبد اصلی، منارها و سردر مسجد که با فاصله بعیدی از ساختمان تئاتر شهر، می‌باشد به میزان لازم و به عنوان یک نماد شهری و مذهبی، افراشته شده‌اند، تا مبتنی بر سنت اسلامی، عظمت و اولویت فضای عبادی مسجد نسبت به ساختمان‌های هفت طبقه مسکونی در اطراف آن و ساختمان تئاتر، حفظ شود. نه بالعکس ساختمان‌های مسکونی و تأتر نسبت به مسجد اولویت یافته و برجسته‌تر شوند. به این نکته خداوند در سوره نور آیه ۳۶ اشاره می‌فرمایند: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»، در خانه‌هایی (مساجد و زیارتگاه‌ها) خداوند رخصت داده است که آنجا رفعت یابد و در آن ذکر نام خدا شود و صبح و شام، تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
* برخی از اشکالات طرح جدید:

پیش فرض های منحرف و مغالطه آمیز قبلی، باعث شده است، طرح جدید (موجود) دارای اشکالات اساسی، بنیانی و غیر قابل اغماض باشد، که به برخی از بدیهیات آن اشاره می‌گردد:

۱- در سنت صنفی و اخلاق حرفه ای، هیچ معماری بدون فرصت دفاع و اطلاع از راهبردهای معمار اولیه، به خود اجازه ورود و دخالت در کار دیگری را نمی‌دهد، متأسفانه در این کار، کارفرما، کارناشناسان کارفرما و معمارجدید، با زیر پا نهادن ارزش‌های اخلاقی و حرفه‌ای، بدون اطلاع معمار اولیه، به صورت محرمانه، کاری مغایر اخلاق حرفه‌ای انجام داده‌اند.

۲- در سنت اسلامی، چه از نظر محتوایی و چه از بعد کالبدی، هر کس مجاز به طراحی و ساختمان مسجد نیست، از نظر محتوائی، قرآن و احادیث معتبر به این نکته اشاره می‌نمایند[۳] و از نظر کالبدی نیز، ایده‌های فضائی – هندسی – نمادها و آرایه ها و احکام مسجدسازی، دارای اصول و قواعد نظری و عملی است که بدون آشنایی و تجربه قبلی، کسی قادر به طراحی آن به صورت مطلوب نیست[۴]. در این مورد، با توجه به سوابق و تجربیات معمار جدید، ارتباط ایشان با مفهوم عبادت اسلامی و تجربه مسجد سازی، در کارنامه نظری و عملی ایشان ملاحظه نمی شود و انتخاب ایشان برای این کار، نه توجیه فرهنگی و منطقی دارد و نه توجیه علمی و تجربی. این اشکال به انتخاب کنندگان این معمار وارد است و نه خود معمار!


۳- معمار جدید در تحلیل مقطع شمالی – جنوبی تأتر شهر و طرح قبلی، با پیش فرض غلط بت گونه پنداشتن ساختمان تأتر شهر و حذف هر گونه ساختمان مکمل در اطراف آن، خطی مایل از زمین به سمت بدنه طرح قبلی مسجد می‌کشد و می‌گوید: cut (کات)، یعنی هر عنصری که بالای این خط است، باید بریده شود، (با این پیش فرض سر و دست‌های برافراشته مسجد را مانند گیوتین قطع می‌نماید) و سبک کار خود را عجولانه می‌یابد و می‌ گوید «سبک لنداسکیپ»، یعنی همه چیز در امتداد زمین یا زیرزمین باید قرار گیرد. چرا؟ چون ساختمان تئاتر، باید استیلا و سلطه بلامنازع بر همه عناصر اطراف خود داشته باشد، با این پیش فرض غلط، ساختمان جدید مسجد، بر اساس حیثیت و شأن درونی و حقیقی خودش طراحی نمی شود، بلکه مبتنی بر شأن اعتباری، فرضی در کالبد بیرونی تئاتر و به سمت آن، سر خود را بر زمین می‌گذرد و سجده می‌کند و سر ساختمان به زمین می‌چسبد.

در صورتیکه، در هستی شناسی اسلامی و در هنر و معماری آفرینش، اولاً هر ذره، سلول و هر عنصری، ضمن حفظ جایگاه، شأن و هویت مستقل خود، با سایر عناصر، تعامل تکاملی و مکمل برقرار می‌کند و بر این اساس نظامی احسن و پایدار برقرارمی شود و سیر از کثرت به وحدت، از ظاهر به باطن، از زمین به آسمان، از صورت به معنا، از دنیا به آخرت که مهمترین اصل در آفرینش هستی و در فلسفه هنر و معماری و شهرسازی دوران اسلامی است، تحقق می‌یابد.



ضمن آنکه مسجد، محل اقامه نماز است و خدواند خانه خود را، محل قیام انسان‌ها (جعل‌الله الکعبه قیاماً للناس) قرار داده است و در سنت اصیل و ارزشمند ما، همه ساختمانها از زمین قیام نموده اند و در آسمان شکفته می‌شوند، به خصوص ساختمانهای مذهبی و زیارتی. مانند پیکر خود انسان، که کف پای او بر زمین قرار می‌گیرد، بدن از زمین قیام می‌کند و سر انسان در آسمان، شکوفا می‌شود.

۴- طراحی مسجد جدید، در مجموع دارای هندسه‌ای سیال و موجی است، هندسه‌های سیال و موجی تقلیدی است از هندسه‌های موجود در دامنه تپه‌ها، چراگاه‌ها و جنگل‌ها. این نوع هندسه، که فاقد محور و مرکز و سکون می‌باشد، مناسب ترین هندسه برای حواس پنج گانه و ادراکات حسی – غریزی و حیوانی انسانها و مناسب سیر در آفاق و عملکردهای مادی مانند راه‌های عبوری و پارک‌ها در فضای شهری است. در نقطه مقابل هندسه های درونگرا، نظیر خانه کعبه، که قبله‌گاه مسلمین و سلول بنیادی در طراحی مساجد است دارای محور و مرکز، آنهم با مرکزیت خالی (نقطه پایه پرگار) می‌باشد، این مرکز با حضور انسان و عملکرد اختیاری و آگاهانه او در فضای معماری، معنای اصیل خود را باز می‌یابد، این نوع هندسه مناسب ترین ایده‌های فضایی هندسی، برای عملکرد دعا و نیایش، تفکر، حضور قلب و سیر در انفس انسان‌ها یعنی عملکرد اصلی شبستان‌های مساجد( اقامه نماز و شنیدن سخنرانی ) است.


پویایی فیزیکی و هندسی، مناسب سیر در عالم ماده و غرایز حیوانی است، پویایی معنوی و روحانی انسان، با سکون و سکوت فیزیکی و هندسی آغاز می‌شود که به مفهوم (فنای در بقا) در ادبیات عرفانی و مذهبی ما مطرح می‌شود، این نوع هندسه، مقدمه تفکر، حضور قلب و نیایش است. در سنت اصیل معماری و شهرسازی دوران اسلامی، فقط راه ها و فضاهای عبوری دارای هندسه‌ای سیال، مواج و سیر در آفاقی هستند. سایر عملکردها و به طور خاص فضاهای مذهبی و فرهنگی نظیر شبستان‌های مساجد، کاملاً درونگرا، دارای محورهای متقارن و تمرکز آفرین می‌باشند. به کار بردن هندسه سیال و سرگردان، آن‌هم در شبستان مسجد، یعنی حیوان پنداشتن انسان و طراحی چراگاه به جای نیایشگاه.

پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: مهم‌ترین اصل حاکم بر هنر معماریِ آفرینش را اصل عدالت، یعنی قرار دادن هر چیز در جای مناسب خود، مطرح می‌نماید[۵]. یعنی در معماریِ آفرینش، زمین هندسه مناسب خود و گیاهان، حیوانات و پیکر انسان‌ها نیز، هندسه مناسب، عالمانه و با معنای خود را دارند؛ صورت‌ها و ظاهر عناصر طبیعی، پوچ، بی هدف و غایت نیستند، ظاهرها تجلی و نشانه باطن‌ها هستند.

۵- طراحی یک ورودی حلزونی، سربسته، تاریک، خود پنهان، شبیه لانه‌ی حیوانات موذی و مضر برای یک مسجد، واقعاً از عمق بی خبری، از خود بیگانگی و بازیگری (کار لهو) و پوچی (کار لغو) آن حکایت می‌کند.

در سنت معماری و شهرسازی اصیل دوران اسلامی، برجسته‌ترین و شاخص‌ترین نمای خارجی مسجد، ورودی‌های آنها است، زیرا ساختمان برای ورود انسان است و باید جذاب، باشکوه و میهمان پذیر باشد، در معماری دوران اسلامی، ورودیهای مساجد، مانند طاق نصرتی از، نمازگزاران استقبال می‌کنند و با حفظ حریم خود از فضای بیرون، با وضوح، استحکام، آرامش وامنیت، مؤمنین را به فضاهای داخلی دعوت می‌نمایند (نمونه‌ای از این نوع ورودی در تصویر شماره ۱۰ قابل مشاهده می باشد).
۶- با بررسی آنچه از نمای بیرونی ساختمان و نقشه‌های موجود، دریافت می‌شود، کوچکترین نمادی، آرایه‌ای، عنصری که مشخص نماید این کالبد به چه منظوری ساخته شده است، قابل مشاهده نیست. گوئی در شهر انسان‌های گنگ، بی‌خبر، بی‌معنا و هدف، بدون جهت و غایت، در عالمی بی‌جهت پرسه می‌زنی. انحنائی که در سقف، جای گنبد نشسته است، به جای عمامه مسلمانان که سر انسان را برجسته و شاخص می‌نماید، شبیه کلاه بسیار کوچکی است، که یهودیان در پشت سرهای خود سنجاق می‌کنند.


در معماری اصیل دوران اسلامی، کالبد خارجی هر ساختمان، تجلی عملکرد انسانی و درونی آن است، شهر گفتمان و تعاملی صادقانه، صمیمانه، روشن، با معنا و شعور با انسانها برقرار می‌کند، ساختمانها، نقاب بر چهره ندارند، مجموع ساختمان‌های یک شهر، همچون هنر و معماری آفرینش، همه عناصر آن آیه و نشانه هویت درونی خود و هویت نظام احسن، تکاملی، وحدت بخش و غایت مدار هستند. معماری و شهرسازی دوران اسلامی مانند معماری آفرینش نه تنها نیازهای مادی (حسی – غریزی) انسانها را تأمین می‌نماید، بلکه رشد معنوی و روحی انسانها را نیز، با هنر معناگرای خود، بسترسازی می‌کند. به طور مثال گنبد نمادوحدت، درونگرایی، سیر در انفس و خودسازی در مفهوم عبادت اسلامی است و منارهای سر برآورده، با هندسه دایره خود، نماد برونگرایی، دعوت از همه مخاطبین و نماد جامعه سازی در مفهوم عبادت از منظر اسلامی است.

۷- پیکر خارجی بنا، سنگین، بسته، خاموش، غریب و شبیه نهنگ به گل نشسته و فاقد حیات است، این ساختمان بر خلاف سنت معماری و شهرسازی دوران اسلامی، نه تنها هیچگونه تعامل هم‌افزا و مکمل با ساختمان تئاتر شهر و سایر ساختمانها و به خصوص محیط طبیعی و سرسبز پارک ایجاد نمی‌نماید، بلکه عنصری اضافی، مزاحم، بیگانه و متروک به نظر می‌رسد که باید آنرا حذف نمود ( نکته اینکه طرح قبلی برای هماهنگی بیشتر با تئاتر شهر و پارک دانشجو، براندازی شد).

مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامی، خانه های خدا و خانه های قیام معنوی و روحانی انسانها هستند و باید تجلی گاه اسماء و صفات جمال و جلال الهی باشند. مساجد دوران اسلامی، همچون قلبی طپنده، مادری مهربان، پدری با عظمت، همه اجزاء و عناصر معماری شهر را در آغوش می‌گیرند و پناهگاه جذاب و امن انسانها می‌شوند. نه عنصری مطرود، سربسته، خودکامه و جسدی در خود غرق شده.

۸- آنچه از نقشه‌های موجود و قابل دسترس می‌توان دریافت، نشان می‌دهد که طرح ارائه شده فاقد بهره‌برداری از تجربیات عظیم معماری دوران اسلامی ایران است. معماری سنتی ما، هماهنگ با شرایط محیطی و اقلیمی است، در حالی‌که طرح جدید فاقد پیش‌بینی تهویه‌های مطبوع و طبیعی (شمالی–جنوبی) و از کف به سقف و فاقد بهره‌برداری کافی از نور طبیعی و مناسب است، در مجموع فضاهای عملکردی و نیز سازه بنا، با حجم و کالبد بنا هم‌آهنگ و هم‌آوا نیستند و بر یکدیگر تحمیل شده‌اند و نیازها و عملکردهای متنوع و ضروری یک مسجدِ مرکز شهری، تأمین نشده است؛ ساختمانی است بسیار پرهزینه در ایجاد و نگهداری و بهره‌برداری، از نظر دستاوردهای جدید جهانی در علوم تجربی و مهندسی ساختمان در زمان معاصر، یعنی معیارهای مهندسی ارزش و معماری پایدار، این ساختمان کاملاً غیرعلمی، غیرمهندسی، بسیار پرهزینه و فاقد ارزش‌های پایدار در معماری و در ارتباط با محیط شهری و محیط زیست است.

* دلایل ایجاد این نوع ضایعه‌های تأسف‌بار در بعضی از ساختمان‌های ملی و دولتی:

۱ – تغییر غیرعلمی و غیرمنطقی امور با تغییر مدیران:

رقابت غیراخلاقی مدیران و مسؤولین اداری، اجرایی دولتی با برنامه و کار‌های مدیران قبلی، بدون رعایت مصالح اجتماعی و بیت‌المال و بدون رعایت حقوق مادی و معنوی مهندسان مشاور و بر خورد با آنها از مواضع غیر علمی و غیرحقوقی و قدرتمندانه، باعث تصمیمات زیانبار و تلف‌کردن نیروها و امکانات شده و می‌شود.

۲- تقلید برخی از کارگزاران آموزشی و پژوهشی از فرهنگ و تمدن انحرافی غرب:

آنچنانکه طراح جدید مسجد می گوید، یکی از اساتید دانشگاه و مسؤولین با سابقه میراث فرهنگی، به مدت ۷ ماه به ایشان مشورت داده و در نهایت کار ایشان را تأیید نموده است. به نظر میرسد مشکل اساسی ازفضاهای آموزشی و پژوهشی آغاز می‌شود، رویکرد ترجمه‌ای، خودباختگی و تقلید از فرهنگ غربی در روش‌ها و محتواهای درسی مشکل اصلی است.


با کمال تأسف باید گفت بعضی از اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها دچار جهل مرکب شده‌اند، نه فرهنگ معاصر غرب و رویکردهای انحرافی آن را درست می‌شناسند و نه فرهنگ عمیق اسلامی را (و نه می‌دانند که نمی‌دانند). بحث تحول و ارتقاء علوم انسانی مطرح شده از طرف مقام معظم رهبری را، به خصوص در مباحث میان دانشی نظیر رشته‌های هنری، معماری و شهر سازی، باید بسیار جدی گرفت و با اصلاح سرفصل دروس، ایجاد منابع و محتواهای درسی، مبتنی بر فرهنگ اصیل اسلامی و برگزاری کارگاه‌های دانش‌افزایی، رویکرد ترجمه و تقلید از فرهنگ و تمدن انحرافی غرب را به صورت بنیادی از مراکز آموزشی و پژوهشی، دگر‌گون کرد. فاجعه از اینجا آغاز می‌شود که مسؤولین مربوطه، دو واحد درسی" حکمت هنر اسلامی " را که می‌توانست مبنای تحول سایر دروس باشد، از درس اصلی به درس اختیاری تبدیل نموده‌اند و عملاً باعث حذف این درس بنیادی و نظری شده‌اند و در بعد عملی نیز اکثر دانشکده ها، حتی طراحی یک مسجد یا فضای مذهبی زیارتی را به دانشجویان ارائه نمی‌نمایند. باید حکمت نظری و حکمت عملی اسلام را در محتوای دروس و روش‌های طراحی جاری ساخت و بر اساس آن‌ها فرایندهای معماری و شهرسازی را ارزیابی نمود.

۲- سپردن مدیریت‌ها به افراد غیر‌متخصص و غیر‌متعهد.

شهرداری تهران، برای توسعه و اجرای ساختمان‌های فر‌هنگی و هنری، شرکتی را ایجاد نموده که معلوم نیست خصوصی است یا دولتی، در این نوع شرکتها معلوم نیست بر اساس چه ضابطه و قانونی افراد انتخاب میشوند و حقوق و مزایا می‌گیرند، کارها براساس چه معیاری به کدام مهندسان مشاور و پیمانکاران سپرده می‌شود...؛ بدیهی است در چنین فضایی، احتمال هر نوع سوء استفاده و سوء مدیریت و ضرر و زیان به بیت المال، قابل پیش بینی است.


ضمن آنکه تنها تخصص مدیر آن مجموعه صرفا در تجربه سفرهای خارجی خلاصه می‌شود. بیان واقعیت فوق، پیش بینی هر نوع فاجعه مادی و معنوی را در اقدامات و ساختمانهای انجام شده محتمل می نماید. در حالیکه از ابتدای انقلاب تا امروز همه مسئولین نظام، رعایت دو بعد تفکیک ناپذیر تخصص و تعهد را در انتخاب مدیران اکیداً توصیه نموده اند. در حال حاضر متأسفانه اکثر مدیران دولتی و ملی، که در حوزهای معماری وشهرسازی کشور فعالیت می‌نمایند، نه تخصص معماری دارند و نه تخصص شهر سازی؛ باید شعار شایسته سالاری مبتنی بر تعهد و تخصص را در سطح کشور، به صورت جدیدی تحقق‌پذیر نمود.

۴- لزوم نظارت جدی، نهادهای مسؤل بر طرح‌ها و اجرای آن‌ها:

نهاد‌های مسؤول در حوزه های مختلف و از جمله ساختمان‌های مذهبی نظیر سازمان رسیدگی به امور مساجد سازمان اوقاف، وزارت راه و شهرسازی، شورایعالی معماری و شهرسازی و سازمان نظام مهندسی کشور، باید از طریق قوانین و سازماندهی مناسب در انتخاب مشاورین، تأیید نقشه‌ها و نظارت بر اجرای صحیح آن حضور جدی‌تر و مؤثرتری داشته باشند.

با توجه به شرایط موجود آموزشی در دانشگاه‌ها و تهاجم بی‌امان رسانه‌ای و تبلیغاتی فرهنگ غربی (بخصوص برای دانشجویان) لازم است نظام مهندسی همانگونه که ابعاد علمی فارغ التحصیلان را مورد آزمون قرار می دهد، ابعاد فرهنگی و هنری آنها را نیز (بخصوص در مورد ساختمان‌های مذهبی) موردآزمون تخصصی قرار دهد تا در آینده شاهد آثار نابجا و نا‌شایست نباشیم. لازم است تا با اصلاح سرفصل دروس دانشگاهی و تألیف منابع و کتب اصیل اسلامی، از طریق اساتید ذیصلاح برای فارغ‌التحصیلان و مهندسان مشاور قدیم و جدید و کارشناسان و مدیران اجرایی نهادهای مربوطه، کارگاه‌های دانش‌افزایی و جلسات مباحثه و آزاد اندیشی برقرار نمود.


۵- شناخت جایگاه و شأن اعضاء شوراهای اسلامی شهر و روستا:

جایگاه شوراهای اسلامی شهرو روستا هنوز برای مردم شناخته شده نیست. عناصر اصلی شوراهای شهر یا مستقیماً باید دارای تحصیلاتی در رشته‌های معماری و شهرسازی باشند و یا به نحو غیر مستقیم، از طریق رشته‌های دیگر با مباحث معماری، شهرسازی، عمران، مدیریت شهری، محیط زیست و مباحث فرهنگی - اجتماعی در شهراسلامی، آشنایی کامل داشته باشند و در عین حال در عمل نیز با تقوی و متعهد باشند تا در انتخاب شهرداران (به دور از جریان‌های سیاسی و منافع شخصی) کسی را انتخاب کنند که مظهر تخصص در حوزه معماری و شهر سازی بوده و در عمل متعهد به ارزشهای اخلاقی، علمی، حقوقی و فرهنگی باشد و صرفاً رویکرد اقتصادی و یا تبلیغاتی نداشته باشد.

۶- متأسفانه بسیاری از مدیران و تصمیم‌گیران ما، تفاوت گرایش معماری و شهرسازی را با گرایش‌های مهندسی نظیر عمران، مکانیک، برق و غیره نمی‌دانند. معماران و شهرسازان به کل رشته معماری و شهرسازی، و جهت و غایت انسانی آن توجه دارند و به همین دلیل باید احاطه کلی و نقش مدیریت به مجموعه تخصص‌های جزئی نظیر عمران و مکانیک و برق و غیره، که هر کدام جزئی از رشته‌های فوق را سامان می‌دهند داشته باشند، به همین دلیل واژه‌ معماری در زبان انگلیسی (architect) به مفهوم رئیس سازنده‌ها است. متأسفانه در کشور ما اغلب مدیران مربوط به معماری و شهرسازی، فارغ‌التحصیل رشته‌های عمران و مکانیک و برق هستند.


[SUB]نمایی از ورودی طراحی شده و در حال ساخت برای مسجد ولیعصر[/SUB]​

۷- لزوم رابطه متقابل، عالمانه و متعهدانه دانشگاه‌ها با مراکز قانونگذاری، برنامه ریزی و اجرایی:

متأسفانه اکثر رساله‌های دانشجویان تحصیلات تکمیلی و طرح‌های تحقیقاتی ملی و دولتی و مقالات به اصطلاح علمی پژوهشی، از بعد مسأله محور بودن، ضرورت و اولویت موضوع، روش تحقیق در مباحث میان دانشی (‌نظیر معماری و شهر سازی‌)، با نیازهای واقعی کشور و رویکرد فرهنگ و تمدن عمیق و اسلامی ما همراهی و هماهنگی ندارد.

رابطه نهادهای دانشگاهی با مراکز قانون‌سازی، برنامه‌ریزی و اجرایی، نهادینه و ساماندهی شده نیست. اشکال از دو طرف است، هم آموزش و پژوهش دانشگاه‌ها، اغلب کاربردی و در خدمت نیازهای کشور نیست و هم مراکز برنامه‌ریزی اجرایی، اهمیت لازم را به کار علمی تحقیقاتی نمی‌دهند.

باید رابطه‌ای مستحکم و منسجم بین دانشگاه‌ها ،اساتید متخصص و متعهد و ذیصلاح و مراکز قانون‌گزاری، برنامه‌ریزی و اجرایی برقرار شود تا فرهنگ و تمدنی در شأن اسلام و ایران را تحقق‌پذیر نماییم.


۸- تشبه به کفار، یعنی تقلید از آثار بیگانه و مغایر ارزش‌های الهی و اسلامی،

تشبه به کفار، که در دین ما حرام است و باید از تقلید سبک‌های منحرف غربی، جداً اجتناب نمود. از آنجا که هستی‌شناسی معاصر غرب با محروم نمودن خود از کلام الهی و معصومین(س)، شناختی مادی و حسی- غریزی به انسان دارد و با غفلت از فطرت روحی، الهی و بالقوه او، انسان را در جبر غرایز حیوانی خود تعریف میکند، بنابراین از منظر معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی دچار شکاکیت و نسبی‌گرایی شده است یعنی در حوزه زیبایی شناسی و فلسفه هنر، دچار بی‌معیاری، نسبی‌گرایی و متغیر و ناپایدار دانستن ارزش‌ها، اصالت‌ها و معیارهای حسن‌شناسی شده است. با اصالت بخشیدن به بعد بالفعل و حیوانی انسان‌ها، عملاً فلسفه هنر و سبک‌های هنــری آن‌ها به همین دلیل آثار هنــری، تجلی صفـات حیوانی انسان، نظیر (غضب و شهوت) و حداکثر کارهای بیهوده (لغو) و بازی و بازیگوشی با فرم‌ها و اشکال(لهو و لعب) شده است، این رویکرد ضد تکاملی موجب ایجاد سبک‌هایی پوچ‌گرا (نیهیلیستی)، هرج و مرج طلب (آنارشیستی) و زشت‌گرا (اگیلینیسم) و ظاهر پرستی (فورمالیستی )، در آثار هنری و معماری و شهرسازی شده است.

این حدیث امام علی(ع) را باید به عنوان سلوک معماری، همواره در نظر داشت که می‌فرمایند: «مردم سه دسته‌اند، دانشمند الهى، و آموزنده‌اى بر راه رستگارى، و پشه‌هاى دست خوش، باد و طوفان و همیشه سرگردان، که به دنبال هر سر و صدایى مى‌روند. و با وزش هر بادى حرکت مى‌کنند؛ نه از روشنایى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند»[۶].

[۱]. وماخَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (ما جن و انس را خلق نکرده ایم، مگر برای عبادت) (سوره: الذاریات، آیه:۵۶)[۱]

[۲]. ربّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی لأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الأَرْضِ وَلأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ. «پروردگارا به آنچه مرا گمراه نمودی، آنچه را که زمینی است تزئین می‌کنم و همه را گمراه می‌کنم، مگر بندگان مخلص تو را»(سوره: الحجر، آیه: ۳۹)[۲]

[۳]. إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ، « مساجد خدا را تنها کسانی آباد می‌کنند (می‌توانند آباد کنند) که ایمان به خدا و روز باز پسین داشته باشند». (سوره: التوبه، آیه: ۱۸) [۳]

[۴]. پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: « اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ یُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ یُحْرَمُهُ الأْشقیاءُ» دانش پیشواى عمل و عمل پیرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آن محرومند. (الأمالى، طوسى، ص ۴۸۸)[۴]

[۵]. پیامبر صلى ‏الله ‏علیه‏ و ‏آله : بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ. «آسمان‏ها و زمین، با عدالت، پا برجا مى‏مانند». عوالى اللآلى، ج ۴، ص ۱۰۳

.[۶] امام علی علیه السّلام فرمودند: «اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانی وَ مُتَعَلِّمٌ عَلی سَبیلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ اَتْباعُ کُلِّ ناعِقٍ یَمیلونَ مَعَ کُلِّ ریحٍ لَمْ یَسْتَضیئوا بِنورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَؤُوا اِلی رُکْنٍ وَثیقٍ». نهج البلاغه، قصار ۱۴۷.

منبع: مشرق
 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاش مشرق ذکر هم می کرد نویسنده این متن کی هست ، چون گفتار متن به شدت شبیه به مقاله کاملاطرفدارانه جناب نقره کار بود .
شخصا به عنوان یک بیننده که هیچ سواد معماری هم نداشته باشم، هیچ جوری طرح دوم رو در جوار تئاتر شهر نمی پذیرم چون برای من مثل این می مونه که یه طرحی رو بدون توجه به همجواری تموم می کنی بعد به دنبال محلی برای اجراش می گردی و در نهایت به این نتیجه می رسی چه جای بهتر از ولیعصر و در جوار تئاتر شهر
در واقع طرح دوم طرح خوبی هست اما زیر شکوه تئاتر شهر هیچ حرفی برای گفتن نداره و به قول معروف تو سری خور شده .
قبلا جزئیاتی که در جداره های مسجد جناب نقره کار (طرح اول) بود رو دیدم ، جزئیات و طرح های هنری و زیبای بود و می شد باز هم به عنوان کسی که سواد معماری نداره متوجه شد که با توجه به طرح های جداره تئاتر شهر طراحی شده اما باز هم این طرح کلی مناسب این همجواری نبود
این جمله "از آنجا که از منظر اسلامی، مفهوم عبادت و عبادتگاه، مهمترین عنصر در فضای شهری محسوب می‌شود[۱]، بنابراین به صورت بدیهی، سردر مسجد، مناره‌ها وگنبدخانه مسجد، باید در طراز بالاتری از تئاتر شهر قرار می‌گرفت و بدین صورت نیز طراحی ‌شد." درسته ، اما وقتی یه ساختمان با ارزش هم تاریخی و هم هنری در وضع موجود هست که شما به عنوان یک فرد دانا می دونید که احداث مسجد رو با اون خصوصیا (مناره و مگنبد در طراز بالاتر ) تاثیر منفی در دید بصری روی بیننده می زاره چرا اصلا باید در تیین کاربریش اقدام به جانمای مسجد کنید و طراحیش کنید که در نهایت به این ماجراها ختم بشه؟
من مشابه این جمله رو "برای هم‌آهنگی با ساختمان تأتر شهر، ارتفاع ساختمان مسجد تا زیر گنبدخانه آن، با ارتفاع تئاتر شهر مساوی گرفته شد و بدنه آن شبیه تئاتر شهر طراحی شد، تا این دو ساختمان با یکدیگر هم آهنگ و مکمل بوده و در مجموع وحدت داشته باشند." در مقاله جناب نقره کار هم خوندم ، با نقشه های (نما ها و برش ها ) که تا حالا از طرح اول دیدم ، همچنین با پرسپکتیوی که الان در این مقاله واسه بار اول دیدم ابدا همین ادعا هم رعایت نشده، و اگر هم رعایت شده بود ، چه تاثیری داشت در حالی که بیشترین تاثیر رو از نظر بصری مناره و گنبد هست که روی بیننده می زاره ، شما حتی جداره رو هم همسطح تئاتر شهر می گرفتی باز هم این منار و گنبد عظیم از فاصله دور و نزدیک برتری ویژه تری نسبت به بنای تئاتر شهر می داشت .
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
خوب تصویر یه نمونه از کارای اجراییتون که به یه مبانی نظری صحیح(مد نظر خودتون) وفاداره و به سایر نیاز های یک اثر معمارانه پاسخگوئه رو بذارین. یا اگه هست لینک بدین. خیلی سپاسگزار میشم. تلاش هرکسی که در راستای کمتر کردن شکاف مبانی نظری و اجرا کار می کنه قابل ستایشه.
در مورد تکیه ی معماری به مبانی، قبلاً هم گفتم که به اون شدت شما موافق نیستم. من به معمار-فیلسوف یا معمار-نظریه پرداز، معمار-هنرمند، معمار-معمار، معمار-مهندس، معمار-زیست شناس و معمار-خیلی چیزای دیگه، معتقدم. معمار مبانی کارش رو از هر حوزه ای می تونه بگیره، و اگه شخصیتش بر اساس تفکرات خاصی شکل گرفته و اون شخصیت، ناخودآگاه روی کارش اثر می ذاره، به این دیگه نمی گن مبانی نظری معماری.مبانی نظری قوی لزوماً به معماری خوب منجر نمی شه و معماری خوب هم لزوماً مبانی پررنگی نداره.(البته وقتی در مورد تک بنا قضاوت می کنیم، کلّ معماری یک سرزمین در هر دوره ی زمانی البته که متأثر هست).
به نابودی هم معتقد نیستم. افول و حضیض و اینا! مناسب ترن. به نظرم کلماتی مثل نابودی بیشتر نشأت گرفته از احساساته.
چرا اخلاق؟ یک وقت هست که یه طرح کلیشه ای، فقط به دلیل اینکه دورانش به سر اومده مورد بی مهری قرار می گیره(یه جورایی از اسب می افته.) و در مقایسه با گزینه ای که تنها حسنش تازه بودنشه، بازنده میشه. خوب اون ظلمه و میشه گفت زیرپا گذاشتن اخلاق حرفه ای. ولی یه وقت هست که یه کلیشه بر موج قدرت سوار میشه و به اتکای همین موج، می خواد معدود جاهای متفاوت رو هم تحت کنترل خودش در بیاره. مسجد اولیه در مسجد بودنش شکی نیست، ولی یه حالت تعدی و ستیزه جویی داره نسبت به بنای شاخصی که قدیمی تر از خودشه. به خاطر اینه که رد کردنش جرئت می خواد. و انتقاد من دقیقاً به طرحه و نه طراح، هرکس دیگه ای اون طرح رو داده بود من همین حرفا رو می زدم.
اونی که قرمه سبزی رو شبیه پیتزا درست کرده لااقل فهمیده که قرمه سبزی مناسب این سفره ای که قبلاً پهن شده نیست. حالا این که آیا این چیزی که درست کرده مناسبه، یاپیتزایی که می خواسته درست کنه خوب بوده یا سالاد الویه بهتر بود اصلاً:D بحثیه که یه قدم جلوتر مطرح میشه.
منم با نوآوری شدید در بناهایی مثل مسجد، که منجر به ناآشنا شدنشون بشه مخالفم. نظرمم اول تاپیک گفتم که یه طرح شبستانی جواب بهتری بود نسبت به اینی که ساختن.
اینجا به نظر من تلاش برای احترام گذاشتن به بستر از وفاداری چشم بسته به مبانی نظری مهمتره واقعاً.
در مورد اجرا و مصالح هم، خب ما خیلی چیزا داریم ولی گمانم اینه که تا یه کاری یه کم از حالت روتین خارج میشه،به اصطلاح چالش برانگیز میشه، حتی اگه واقعاً سخت و پرهزینه نباشه، همه سعی می کنن به روشی که آسونتره انجامش بدن، توصیه نمی کنن به راهی که درست تره.

سلاممم.
فکر نمیکنم تو تاپیک نقد اون ساختمون لازم باشه من نمونه کارام رو بزارم.در هر صورت اگه لازم هم باشه باید بگم که من صرفا یه نقشه کشم.چیزایی رو شما میدونید که من نمیدونم.

شما تو مقطع کارشناسی ارشد رشته آرکیتکچر تحصیل میکنید حتما اینو میدونید که چیستی ابتدا در حوزه فلسفه (اینو واسه آرکیتکچر میگم نه معماری) پاسخ گفته میشه.یه سری موارد پایه ای.مثلا اینکه انسان چیست؟وجود؟موجود؟ و ...
بعد تو فلسفه مضاف چیستی آرکیتکچر مشخص میشه.نهایتا به دکترین میرسه و میره واسه اجرا.
مبانی نظری چه جایگاهی داره تو این مسیر؟
یعنی ان شاالله شما در مقطع دکتری که باید دکترین بدید نگاهی به ریشه ندارید؟این ph.d که میخواید در آینده بگیرید که مخفف عبارت philosophy of doctorate به معنی فلسفه دکتریه و شما کسی هستید که فلسفه دکتری رو میدونید اونجا هم میگید خیلی قائل به مبانی نظری و تاثیر اون در آرکیتکچر نیستید؟
نمیدونم شاید اینطور باشه.



3 - Copy.jpg


پس چرا تو این کانون های معماری که بیرون دانشگاه ها برگزار میشه و خیلی از این گنده های اساتید معماری شرکت میکنن یه مثلا غول فلسفه میاد فلسفه فولدینگ رو تدریس میکنه؟
اسم سبک هایی که تو آرکیتکچر بکار میره و همه اونارو میشناسن ،مفاهیمیه که فیلسوف ها حول اون نظریه پردازی کردن.
من که اعتقادی به آرکیتکچر ندارم ولی شما که دارید تحصیلات تکمیلی رو میگذرونید حتما باید مبانی نظری و قبل اون فلسفه سبک هایی که با توجه به اون دارید طراحی میکنید رو بدونید.

مسئله بعدی تفاوت بین معماری و آرکیتکچره.
یه روزی به یکی از دوستان تو همین سایت گفتم رشتت چیه گفت روانشناسی.گفتم روان فارسی با روح عربی و اسپریت انگلیسی معادل همن.پس باید اسم رشتتون میشد اسپریتولوژی.ولی ظاهرا این روانشناسی ترجمه سایکولوژیه.سایکولوژی که روانشناسی نیست.بهش گفتم این رشته ای که شما دارید میخونید علم شناخت خانم سایکه ست.دیگه بنده خدا رفت ببینه که سایکه کی بوده و چرا یه علمی به شناخت این خانم میپردازه.خیلی هم دپرس شده بود که فکر میکرده روانشناسی داره میخونه.
داستان تو رشته معماری هم همینه.اسمش در دفترچه کنکور مهندسی معماریه(حالا همین مهندسی هم خودش داستانیه) ولی چیزی که آموزش میدن آرکیتکچره اونم به شکل افتضاح و ناقص.
تئاتر شهر و این مسجد جدید جفتشون آرکیتکچرن ونه معماری.
همه حرف اینه که با اون مبانی آرکیتکجر هر بنایی بشه طراحی کرد ولی مسجد رو نمیشه.
حالا معماری نابود شده یا نه؟

جواب اینکه طرح اول سوار موج قدرت شده و ...این حرفا رو هم نمیدم فقط بهتون توصیه میکنم که خیلی به چیزایی که معماری نیوز میگه گوش نکنید و اسیر جو سازی های اونا نشید.مثل روز روشنه که از جایی پول میگیرن که حرفای جدیدی که در عرصه معماری زده میشه رو بکوبونن.
یه پول خیلی درشتی هم میگیرن که شهردار تهران رو تخریب کنن.لذا بهتون توصیه میکنم حتما به مبانی بپردازید بجای جوسازی .
من یه کلمه ای دارم که همیشه کارسازه برام.این جماعت شارلاتانن.اگه 100 درصد ساختموهای کشور رو هم بدین دوستان اینا طراحی کنن باز زبونشون درازه.یه مرض خاصی دارن که من دنبال یه مفهوم مناسبی هستم برای اون.
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
کاش مشرق ذکر هم می کرد نویسنده این متن کی هست ، چون گفتار متن به شدت شبیه به مقاله کاملاطرفدارانه جناب نقره کار بود .
شخصا به عنوان یک بیننده که هیچ سواد معماری هم نداشته باشم، هیچ جوری طرح دوم رو در جوار تئاتر شهر نمی پذیرم چون برای من مثل این می مونه که یه طرحی رو بدون توجه به همجواری تموم می کنی بعد به دنبال محلی برای اجراش می گردی و در نهایت به این نتیجه می رسی چه جای بهتر از ولیعصر و در جوار تئاتر شهر
در واقع طرح دوم طرح خوبی هست اما زیر شکوه تئاتر شهر هیچ حرفی برای گفتن نداره و به قول معروف تو سری خور شده .
قبلا جزئیاتی که در جداره های مسجد جناب نقره کار (طرح اول) بود رو دیدم ، جزئیات و طرح های هنری و زیبای بود و می شد باز هم به عنوان کسی که سواد معماری نداره متوجه شد که با توجه به طرح های جداره تئاتر شهر طراحی شده اما باز هم این طرح کلی مناسب این همجواری نبود
این جمله "از آنجا که از منظر اسلامی، مفهوم عبادت و عبادتگاه، مهمترین عنصر در فضای شهری محسوب می‌شود[۱]، بنابراین به صورت بدیهی، سردر مسجد، مناره‌ها وگنبدخانه مسجد، باید در طراز بالاتری از تئاتر شهر قرار می‌گرفت و بدین صورت نیز طراحی ‌شد." درسته ، اما وقتی یه ساختمان با ارزش هم تاریخی و هم هنری در وضع موجود هست که شما به عنوان یک فرد دانا می دونید که احداث مسجد رو با اون خصوصیا (مناره و مگنبد در طراز بالاتر ) تاثیر منفی در دید بصری روی بیننده می زاره چرا اصلا باید در تیین کاربریش اقدام به جانمای مسجد کنید و طراحیش کنید که در نهایت به این ماجراها ختم بشه؟
من مشابه این جمله رو "برای هم‌آهنگی با ساختمان تأتر شهر، ارتفاع ساختمان مسجد تا زیر گنبدخانه آن، با ارتفاع تئاتر شهر مساوی گرفته شد و بدنه آن شبیه تئاتر شهر طراحی شد، تا این دو ساختمان با یکدیگر هم آهنگ و مکمل بوده و در مجموع وحدت داشته باشند." در مقاله جناب نقره کار هم خوندم ، با نقشه های (نما ها و برش ها ) که تا حالا از طرح اول دیدم ، همچنین با پرسپکتیوی که الان در این مقاله واسه بار اول دیدم ابدا همین ادعا هم رعایت نشده، و اگر هم رعایت شده بود ، چه تاثیری داشت در حالی که بیشترین تاثیر رو از نظر بصری مناره و گنبد هست که روی بیننده می زاره ، شما حتی جداره رو هم همسطح تئاتر شهر می گرفتی باز هم این منار و گنبد عظیم از فاصله دور و نزدیک برتری ویژه تری نسبت به بنای تئاتر شهر می داشت .

سلام سمانه خانم.
متن های معماری سایت مشرق رو آقای ارجمندی که تحصیلات تکمیلی در رشته معماری از دانشگاه بهشتی داره مینویسه.سر دبیر یه مجله معماری هم هست.
اتفاقا من میگم این کار کنار تئاتر شهر نشسته چون سبکشون تو یه مکتبه.هر دو بنا.
 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام سمانه خانم.
متن های معماری سایت مشرق رو آقای ارجمندی که تحصیلات تکمیلی در رشته معماری از دانشگاه بهشتی داره مینویسه.سر دبیر یه مجله معماری هم هست.
اتفاقا من میگم این کار کنار تئاتر شهر نشسته چون سبکشون تو یه مکتبه.هر دو بنا.
سردبیر کدوم مجله معماری؟
چرا من تو متنش اینهمه جانب داری می بینم ؟
یه نویسنده حرفه ای نباید اینجور بنویسه
عین مقاله جناب نقره کاره
طرح دانشمیر تو سایت نشسته و هم مکتب تئاتره ؟
 

Samaneh

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من کاری به مکتب ندارم
من سواد معماری ندارم
من یک عابر پیاده خسته رهگذر هستم که مسیر طولانی قدم زدم و چند دور ، دور تئاتر شهر چرخیدم
مهم این هست
که اونقدر که تئاتر شهر رو می فهمم
بنای موجود تحت هر عنوان کاربری فعلی در جوار تئاتر رو نمی فهمم
حتی اگر مکتبی مشابهی داشته باشند که من رو با اون کاری نیست!
مطمئنا
اندک مخاطبین همچین مکانی منِ رهگذرِ شهرستانی هست که به عشق دیدن بنای تئاتر شهر مسیرمو کج کردم و راهی ولیعصر شدم !
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من کاری به مکتب ندارم
من سواد معماری ندارم
من یک عابر پیاده خسته رهگذر هستم که مسیر طولانی قدم زدم و چند دور ، دور تئاتر شهر چرخیدم
مهم این هست
که اونقدر که تئاتر شهر رو می فهمم
بنای موجود تحت هر عنوان کاربری فعلی در جوار تئاتر رو نمی فهمم
حتی اگر مکتبی مشابهی داشته باشند که من رو با اون کاری نیست!
مطمئنا
اندک مخاطبین همچین مکانی منِ رهگذرِ شهرستانی هست که به عشق دیدن بنای تئاتر شهر مسیرمو کج کردم و راهی ولیعصر شدم !

منم موافقم با شما....
اصلن این مسجد با اطرافش سازگاری نداره...

من رفتم چند روز پیش اون اطراف قدم زدم،اصن یه جوری بود..نمیساخت....در مقام نظر دادن نیستم ها،خوشبختانه اساتید خوبی هستند اینجا...

مسجد در تعاریف ما که معماریمون تو دنیا حرف برا زدن داره،اینجوری نیست....درسته اگر این کار تو کشورهای غیر اسلامی اجرا میشد،قبول....من مشکلم با مشکله بصریشه...

مسجد شاخصه داره،اِلِمان داره....منه محمد که دارم از خیابون رد میشم،از کجا بفهمم این جا مسجده؟از روزی تابلوش؟

یه استادی داشتیم میگفت معمار با المان هاش به عابر نشون میده که این بنا چه کاربری ای داره....کسی که تابلو میزنه،معمار نیس و بناش معماری نیس...

یه فرم منحنی 2 قوسی که تقریبن از دور مثله ورودی های ایستگاه مترو میمونه،خو نمیفمیمم مسجد،نه؟
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سردبیر کدوم مجله معماری؟
چرا من تو متنش اینهمه جانب داری می بینم ؟
یه نویسنده حرفه ای نباید اینجور بنویسه
عین مقاله جناب نقره کاره
طرح دانشمیر تو سایت نشسته و هم مکتب تئاتره ؟

من کاری به مکتب ندارم
من سواد معماری ندارم
من یک عابر پیاده خسته رهگذر هستم که مسیر طولانی قدم زدم و چند دور ، دور تئاتر شهر چرخیدم
مهم این هست
که اونقدر که تئاتر شهر رو می فهمم
بنای موجود تحت هر عنوان کاربری فعلی در جوار تئاتر رو نمی فهمم
حتی اگر مکتبی مشابهی داشته باشند که من رو با اون کاری نیست!
مطمئنا
اندک مخاطبین همچین مکانی منِ رهگذرِ شهرستانی هست که به عشق دیدن بنای تئاتر شهر مسیرمو کج کردم و راهی ولیعصر شدم !

سلاممم.
مجله معماری همشهری.
خب تو خیلی از سایت ها جانب داری از اون طرف شده بود یه سایت و یه نویسنده هم جانبداری از این طرف کرده.
منم بدون اشکال نمیدونم متنشون رو.ولی اینو باید در نظر بگیرید متن صرفا برای مخاطبین تحصیل کرده تو رشته معماری نوشته نشده.
خب حتما کانسپت و توضیحات آقای دانشمیر و مطالعه کردید.گفته که این ساختمان باید جز لندیسکیپ تئاتر شهر بنظر بیاد.اون حرکت های سکو مانند روی بام مسجد هم به همین منظور بوده.حالا اینکه چقدر موفق بوده رو بازدید کننده ها نظر میدن.
مسئله بعدی و طبق همون توضیحات آقای دانشمیر این بنا باید طوری طراحی میشد که به چشم نیاد.ولی من فکر میکنم به دلیل زشتی بنا و همچنین ورودی های عجیبش اتفاقا خیلی به چشم میاد.یبار یه چیزی خیلی زیباست و چیز دیگه خیلی زشته.ولی جفتشون جلب توجه میکنن.
هر دو طرح تو مکتب پست مدرنیسم و با سبک های مختلف طراحی شدن.خود بنای تئاتر شهر هم با خیلی از اصول معماری سازگار نیست.اون سبک بوم گرا که اوایل مکتب پست مدرن بوده و تو ایران هم یه سریا مثل دیبا و سیحون و امانت و ... کار میکردن یه سریا رو به این اشتباه انداخته که پست مدرنیسم بر میگرده به شرایط قبل مدرنیسم در صورتی که این تصور غلطه.(یادمه یبار مدیر گروهمون که ما باهاش طرح 2 داشتیم داشت در مورد پست مدرنیسم صحبت میکرد بعد میگفت یکی اومده به من گفت یه ویلا پست مدرن میخوام برام طراحی کنی.بعد من بهش گفتم آخه په پست مدرنی؟پست مدرن قاجاریه؟یا پست مدرن صفویه؟؟؟؟!!!!...این استادمون نمیدونست پست مدرن مکتبه نه سبک و باید سبک رو از طرف میپرسید.چون دیکانستراکشن و فولدینگ هم پست مدرن به حساب میان...این پست مدرن رو گرفته بوم گرایی بعد نمیدونه قاجاریه باشه یا صفویه.در صورتی که قاجار و صفویش اهمیتی نداره.)
نمیدونم چجوری توضیح بدم،بوم گرایی تو این سبک توجهی به کارکرد نداره.یعنی صرفا نمایشه.قبلا هم گفتم مثل اون کاشی هایی که فرمانفرمانیان تو اون کارش تو نمایشگاه اکسپو به طرحش چسبونده بود.یا همین تئاتر شهر.شاخصش میشه موزه هنرهای زیبا دیبا که اون بادگیرا صرفا نمایشه...نه کارکرد داره و نه مفهومه برای مردم تهران....تو این سبک معماری برای معماری و یا معماری برای معمار خیلی برجستست.شعاری که اوایل پست مدرنیسم خیلی معمول بوده.
یکم نامفهومه ولی حتما تو وب نوشته ها بیشتر توضیح میدم.اینکه این سبک ها و این ساختمان های چه ارتباطی به هم دارن رو با دیدن تصاویر اونها نمیشه تشخیص داد.باید ارتباط بین الاذهان رو متوجه شد.چون این ساختمونها چیزی جز سنگ و آهن و خشت و آجر نیستن.
 
آخرین ویرایش:

puyan khan

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان یه تحلیل در مورد این بنا توی پیج فیس بوق for architecture خوندم گفتم براتون هم بزارم


نقدی به تقدیر و شرحی بر تفسیر مسجد ولیعصر
به ایمان رئیسی، برای رضا دانشمیر.

در این که مسجد شیخ لطف الله و مسجد ولیعصر هر دو راوی روایتی نو از مسجد هستند شکی نیست، حرفی نیست، نقدی نیست. اما تمام مطلب این است که کل وجه اشتراک این دو اثر همین است و بس! اینکه هر دو روایتگر شرحی جدید از ماجرایی قدیمی‌ به نام مسجد‌اند. پر واضح است نو بودن هیچ روایتی به معنای درست بودن آن نبوده و نیست و اقامه این مدعا موجه و مستدل نیست که به بهانه نوطرازی شاه‌مهره را کنار هر مهره بنشانیم. نشاندن آن کهنه که بوی تازگی‌اش زمان را گرفته، کنار این نو که بوی کهنگی‌اش دِماغمان را پر کرده، کار بس دشواری است که ایمان رئیسی گویی توانسته. کهنگی از آن منظر که عصر بازی‌های فرمالیستی صرف مدتی‌ست به سر آمده و معماری از منظر دانشمیر که می‌فرماید: من سیّالم پس هستم؛ خود به خود ناظر بر نوعی تحجر است. (شاخصه بنیادین دفتر حرکت سیال به زعم خود ایشان و بنا بر خوانش آثارشان همین سیال بودگی اثر معماریست).
از منظر ایمان رییسی یکی از مهمترین وجوه تشابه این دو اثر، همخوانی با زمینه است. اینکه مراد او از هم‌نشست در بافت و زمینه ناظر بر چه تفسیری از این مفهوم است جای پرسش می‌گذارد. اگر میدان نقش جهان را آنچنان که هست، همچون یک سیستم یکپارچه و یک کل منسجم در نظر آوریم، مسجد شیخ به مثابه جزیی از این کل، و اندامی از این تن، موجودیتی وابسته دارد و هرگز عضوی نیست که قائم بر خود باشد و پیوسته در اختیار کل سیستم است. کم گویی و عدم ابراز حضور در پدیدارگی مسجد، به واسطه همزبانی با بافت و بستر میسر شده و این بروز و ظهور حداقلی بنا، آنرا همچون قطعه‌ای در میان پازل نقش‌جهان قرار داده که الزاما خود در آن معنی می‌شود و نیز بدان معنا می‌بخشد. چرا که نقش جهان بدون شیخ کمی کم دارد. اگر معمار اصفهانی زبانی دیگر برای بیان به دهان می‌گرفت بی شک چنین دستاوردی حاصل نمی‌شد. این لحن فروتنانه اثر، بدان ساحتی ارزشی بخشیده. نداشتن مناره نیز به جهت خصوصی بودن آن برای درباریان است نه کم گویی. چون نیازی به فراخوان عمومی و دعوت همگانی و گویا منار نبوده.

حال کنار هم نهادن این دو ماجرا کمی پیچیده است و این سوی این ماجرای تشابه رئیسی، مسجد ولیعصر وضعیتی دیگر را تجربه می‌کند. این اثر هرگز زبان بستر را نشنیده و یا نخواسته که بشنود. معمار گویی از قبل زبان خود را در دهان داشته. چرا که لحن تخت‌گاهی پارک دانشجو تبدیل می‌شود به مرغ دانشمیر که یک‌پا دارد؛ سیالیت. از لحن تخت‌گاهی به لحن سیال! این حرف آیزنمن حقیقتا شنیدنی‌ست که: "زمین را خوب نگاه کنید، سایه طرح از قبل آنجاست." گذشته از مورفولوژی زمین، که اثر مورفولوژی خود را بدان تحمیل کرده، حساس‌ترین بخش این طراحی حضور تئاتر شهر بود. قرار بود دانشمیر به آن ادای احترام کند. او تمام این مهم را به واسطه هم قد شدگی با آن اثر، از سر خود باز کرد. فرض معمار این بود که اگر ارتفاع خود را محدود به ارتفاع تئاتر کند، گویی تمام مناسک اخلاقی را یکجا بجا آورده. چه در دایره اخلاق چه در زمینه معماری، نخستین بار است که می‌بینم قرار است تنها و تنها هم قد شدن منتهی به ادای احترام شود. مبتنی بر گرایش دانشمیر، معماری او هرگز از زمین فاصله نمی‌گیرد و پیوسته تلاش دارد در بستر پهن شود. چرا باید این خواسته استراتژیک را به نوعی ابزار توجیه و پیراهن عثمان تبدیل کرد که آاای مردم، ما ارتفاع نگرفتیم...بستر..بستر. خب مگر شما ارتفاع هم می‌گیرید؟ که اینجا لطف کرده و نگرفته‌اید.! تئاتر شهر یعنی انتزاع هندسه ایرانی در لباس سازه..تئاتر شهر یعنی خطوط مستقیم و عمودی. اما اثر دانشمیر چیزی نیست جز خطوط افقی و سیال. درست مثل همیشه. چه قرابتی بین این و آن است که در فهم مانمی‌گنجد؟ اینکه این چه فروتنی‌ایست که تئاتر شهر را در پس زمینه‌ای این چنین مشوش و قریب قاب کرده‌اند نیاز به بازخوانی مکرر مفهوم زمینه‌گرایی دارد. به سختی و دشواری می‌توان باور کرد که مسجد دانشمیر در تضاد با بستر و همسایگان خود نیست. ابدا این بنا قسمی از اقسام آن مجموعه نبوده و نمی‌تواند که باشد و گویی خود را بدان جا تحمیل کرده. این بنا بیش از هر چیز متکی به خود و ماجرای خود است و سر هیچ همزبانی با زمینه خود ندارد. کنار هم نشاندن، نشستن شیخ در آن بستر و نشستن دانشمیر در این بستر توهم مضاعف است که نباید بدان دچار شد.
فرض دیگر جناب رییسی، پیرامون گنبد این دو اثر مطرح شده است، که از سویی آنها را پیوستاری یکپارچه می‌داند، از گذشته تا کنون، که امروز مبتنی بر روح زمان در مسجد ولیعصر بدین‌سان متجلی شده است و از دیگر سو تاکید دارد بر اشتراکشان در بدعتی که هر یک به فراخور زمان خود رقم زده‌اند. امروز گنبد در معماری مسجد، تنها در دو حوزه موضوعیت دارد و بس. و دیگر همچون گذشته از حیث سازه‌ای و بسیاری جهات دیگر مطرح نیست. نخست از حیث نشانه‌شناختی و بعد در زمینه خلق مکان قدسی. نشانه‌شناختی از آن منظر که برای همگان گنبد نمادی از مسجد است و بنابراین جنبه ایکونیک دارد. و خلق مکان معنادار قدسی از آن منظر که به کارگیری گنبد توسط گذشتگان، تلاشی جهت خلق مکان مقدس بوده. چرا که این فرم ظرفیت‌های بسیاری دارد که معماران ایرانی از آن برای شکل دهی به مکان قدسی بهره بسیار جسته‌اند. در مسجد شیخ هر دو وجه این امر را شاهد هستیم. یعنی تشخص به عنوان مسجد به واسطه حضور گنبد و خلق مکان قدسی به واسطه ترکیب مربع و گنبد تحت عنوان گنبدخانه با نور، هندسه و رنگ‌ها به کار گرفته شده.
اما مسجد ولیعصر تو گویی که گنبدی ندارد.. که اگر دارد از چه منظر حائز عملکرد است؟ آیا به مثابه نشانه خبر حضور مسجدی را در آن نزدیکی می‌دهد؟ و یا آیا منجر به پدیدارگی مکان قدسی شده است؟ گویا هر بدعتی به سعادت نمی‌رسد.! این کجا و آن کجا.

در باب هویت نیز باید اشاره کنم، که هویت امری از پیش است، نه پس. هویت هر اثر ناظر بر مفاهیم و کانسپتی است که آن اثر در درون خود دارد و بدان اشاره می‌کند. کانسپت نیز امری یافتنی است..نه بافتنی.! اگر این اثر کانسپتی نداشته و نیافته بود، بسیار بسیار موجه‌تر و خواستنی‌تر از کانسپتی بود که جناب حجت بر آن بافتند.."از خاک به افلاک". کاش کمی کم شود این بازی‌های زبانی.
در رابطه با تجربه مسجد بودن این بنا هنوز قضاوت ناممکن است. آن زمان که اثر به تجربه درآید می‌توان شرحی بر آن نیز نوشت. مطلبی که آورده شد تنها قضاوتی بر آنچه قابل قضاوت بود، است و جوابیه‌ای به تشبیه ذکر شده.

باشد که گستاخی کلام بنده را عفو نمایید
هادی فردانش
----------------------------------------------------------------------------------------------
معماران و چالش انتخاب معماری ـ ایمان رئیسی ـ مسجد ولیعصر؛ شیخ فضل اله مطلقا مدرن
اگر استاد محمدرضا اصفهانی توانسته روایت متفاوتی از مسجد در اصفهان ارائه کند، رضا دانشمیر و کاترین اسپریدونف هم توانسته اند روایت جدیدی از مسجد در تهران ارائه نماید. اگر آن مسجد یکی از شاهکارهای دوره صفویه است، این مسجد هم، چنانچه به سلامت افتتاح شود، از برجسته ترین آثار امروز ایران خواهد بود.
از وقتی که طرح این بنا را در سایت شرکت حرکت سیال دیده ام، تا زمانی که به دیدار بنای ساخته شده اش شتافتم، همواره در ذهنم آن را با مسجد شیخ لطف اله مقایسه می نمایم. یک از مهمترین وجوه تشابه آنها، همخوانی با زمینه است. مسجد شیخ لطف اله به علت قرار گیری در مجاورت مسجد امام اصفهان و کاخ عالی قاپو، در آن بستر خودنمایی نکرده و بصورت حداقلی پدیدار شده است و در همین راستا مناره هم ندارد. و این دو مورد هم از مهمترین ویژگی های مسجد ولیعصر است که در مقابل بنای تئاتر شهر ابراز وجود نکرده و به خط آسمان پیرامون احترام گذاشته است و مناره هم ندارد. ضمنا در اثر انتخاب مصالح نما از سیمان شسته با شیارهای افقی، پیوند هوشمندانه ای با نمای بناهای پیرامون برقرار نموده است. باز هم ضمنا هر دو بنا در ارتباط با یک فضای شهری عمومی مهم هستند، یکی با میدان نقش جهان و دیگری با محوطه ی تئاتر شهر و پارک دانشجو در ارتباط اند و هر دو فاقد حیاط مرکزی هستند و با توجه به سنت عبادتگاه سازی در طول تاریخ، هر دو بنا درونگرا هستند.
وجه تشابه دیگر، نحوه ی سازماندهی گنبد است. هر دو بنا دارای گنبد های نامتعارف هستند، گنبد شیخ لطف اله با عدم قرارگیری اش در محور تقارن ایوان ورودی، ساختارهای متقارن زمان خود را برهم زده است، و گنبد مسجد ولیعصر بصورت مورف شده به سطح شیبدار بدنه متصل شده است و با ارائه ی نوع جدیدی از گنبد در راستای نوآوری و روح زمانه قدم برداشته است. از این ها گذشته در هر دو گنبد، نوارهای نور از حفره های زیر گنبد به درون می تابند و فضایی معنوی برای عبادت ایجاد می کنند. گویی سنت ورود نور از روزنه ی زیر سقف در مهرابه های ایران باستان، تا مسجد شیخ لطف اله و پس از آن در مسجد ولیعصر به حیات خود ادامه داده است و در هر بنا با توجه به تکنولوژی زمانه بازآفرینی شده است و رعایت این وجه از سنت معماری است که آنرا واجد ارزش می کند، سنت به مثابه ی ارزشهایی که با توجه به روح دوران در هر دوره بازآفرینی می شوند و تکرار و تقلید نمی شوند.
وجه تشابه دیگر، روش سازماندهی سیرکولاسیون و نحوه ی ورود به شبستان است. در هر دو مسجد باید مسیری را پیمود و سپس یکصد و هشتاد درجه برگشت تا به شبستان رسید. در شیخ لطف اله از راهرو نسبتا تاریکی می گذریم، و در مسجد ولیعصر از سرسرایی با نوارهای نوری که از سقف به درون رخنه می کنند. همچنین هر دو دارای تناسبات انسانی هستند و از عظمت گرایی رایج در مساجد معاصر و بخصوص سنت کلیسا سازی دوره گوتیک، که در راستای تحقیر انسان بودند، پرهیز نموده اند.
در پایان با تاکید بر وجوه پیشرو (آوانگارد) این دو بنا که هر یک فراتر از معیارهای رایج زمانه ی خود گام برداشته اند، به این جمله ی مایک کلی، اشاره می کنم که "هویت تولید کردنی است، پیدا کردنی نیست." همانگونه که پردیس سینما ملت امروز جزئی از هویت معماری امروز ما است، این مسجد هم در آینده جزئی از هویت معماری ما خواهد بود. در خاتمه باید اشاره کرد که استاد محمدرضا اصفهانی به احتمال زیاد بر اجرای مسجد شیخ لطف اله بطور دقیق نظارت داشته، اما متاسفانه شرکت حرکت سیال قرارداد نظارت مسجد ولیعصر را نداشته است!






 
آخرین ویرایش:
بالا