نقد و بررسی کتاب
حس و حساسیت
«کلنل براندون با لبخندی تلخ به النور گفت خیال میکنم خواهر شما علاقهای به رقصیدن با شخصی به غیر از ویلوف بای را ندارد. النور پاسخ داد نه افکار او خیلی شاعرانه است. به اعتقاد من او توجهی به وجود دیگران ندارد.»حس و حساسیت
حس و حساسیت (دلباخته/ عقل و احساس)
جین آستین
انتشارات پر؛ 1374
جین آستین نویسنده مشهور انگلیسی است که رمانهای وی در سرتاسر جهان خوانندگان بیشماری یافته است. از جمله آثار مشهور او پارک منسفیلد، اما، غرور و تعصب و حس وحساسیت است.
وی در اکثر رمانهای خود به توصیف رفتارها وکردارهای روزمره زنان قشر متوسط میپردازد که با محدودیتهای حقوقی و اجتماعی روبهرو هستند. آنها برای ثبات خود در اجتماع باید با سنتهای مألوف سازگاری داشته باشند. الیزابت، خواهران دشوود، فنی و اما به ترتیب در غرور و تعصب، عقل و احساس، منسفیلدپارک و اما قهرمانان رمانهای آستین هستند. در رمانهای آستین برای نخستین بار «به قهرمانان زنی بر میخوریم که باورکردنی هستند، صاحبنظرند، قادرند بیاندیشند، و دارای جاهطلبی و طنزند؛ گونهای زندگی داخلی مستقل از مردها دارند و میخواهند آنان را از نظر عاطفی و معنوی به توان آزمایی بطلبند؛ آن هم با نیرویی که توان شکل دادن به یک رابطه را دارد» (ساوذام، ص31)
«حس و حساسیت» اولین بار به نام عشق و دوستی برای خواهرزادههای جین آستین نوشته شد، اما بعداً در سال 1811 به نام «حس و حساسیت» منتشر شد. این اولین کتاب جین آستین است و با نام مستعار «لیدی آل» و با هزینه شخصی جین منتشر شد و هزار نسخه از آن به فروش رفت و در سال 1812 به تجدید چاپ رسید. این کتاب دو ترجمه فارسی از عباس کرمیفر با نام «دلباخته» و رضا رضایی به نام «عقل و احساس» دارد که انتشارات پر و نی آن را منتشر کردهاند.
این رمان داستان دو دختر جوان به نامهای النور و ماریان است که یکی پیرو چارچوبها و حفظ پرستیژ اجتماعی است و دیگری پیرو احساس و عواطف و هیجانات خویش است و در مقابل خواهر بزرگتر که سعی دارد تا رفتار درست اجتماعی را با حفظ محبت خویش به ماریان متذکر شود.
داستان از مرگ پدر خانواده آغاز میشود. نویسنده متذکر میگردد که ارثیه خانوادگی به فرزندان ذکور تعلق میگیرد. ارثیه به پسر بزرگ خانواده که از طرف پدر با سه خواهر دیگر نسبت دارد، میرسد. وصیتنامه او به پسر و نوه او که چهارساله بود میرسید، به طوری که هیچگونه قدرتی که بتواند برای کسانی که بیشتر برایش عزیز بودند خیری برساند نداشت.(آستین، ص5).
«موضوع نهانی کمدیهای اجتماعی جین آستین همانا معضل زن بودن در جهانی مردانه است؛ جهانی که به دست مردها اداره میشود و امور آن بر طبق منافع آنها میگردد.» (ساوذام، ص71) این قهرمانان زن در جهان مردانه به دنبال نیازهای خصوصی و آرزوهای خود هستند و با فشاری که از ناحیه جامعه بسته به آنها تحمیل میشود، درگیری دارند. مثلاً در حس و حساسیت مسئله ارث چیزی است که کاملاً به نفع مردان تنظیم شده است و آستین بر ناعادلانه بودن آن تأکید میکند.
رمان، فضای رمانتیک داشته و با احساسات آتشین افلاطونی و پاک سروکار دارد. از احساسات تند جنسی خبری نیست و بر ارزشهای اخلاقی تأکید شده است.
النور دختری خوددار و در عین حال محزون است که از بیاحتیاطیهای ناشی از هیجانات و عواطف خواهر جوانتر خود دلگیر بوده و سعی دارد تا رسم زیستن اجتماعی را به او یادآور شود. اما احساسات ماریان فراتر از هر منطق و اصولی است. خودمحوری او در انتخابهایش موجب نادیده انگاشتن دیگران میشود. النور انسانی به شدت درونگرا و رازنگهدار است که سعی میکند به تعهدات اخلاقی پایبند باشد. در مقابل ماریان از بیان احساسات و ادراکات خویش هیچ باکی ندارد و قضاوت دیگران برای او در پائینترین درجه اهمیت قرار دارد.
النور در خانه پدری خود که اکنون متعلق به جان دشوود برادر ناتنی اوست، با ادوراد فرر برادر فانی همسر جان دشوود آشنا میشود. ادوارد پسری آرام، مهربان و فاقد جاهطلبیهای یک پسر پولدار است. این خصایص ادوارد کاملاً با روحیه آرام و اصولگرای النور سازگاری دارد. اما موقعیت پسر جوانی مثل او که از نظر مالی به خانواده مادری وابسته است و همچنین انتظارات مادرش از او به عنوان پسر ارشد، آنچنان مجال عملکردی آزاد به او نمیدهد.
ماریان که دارای سن کمتر و چهرهای موجهتر و همچنین هیجاناتی افسارگسیختهتر است، در روال داستان، از یک طرف با سرهنگ براندون مرد میانسال و دنیادیده سی و پنج سالهای روبروست که عشق خود را در جوانی باخته و اکنون پس از سالها دلش از مهر ماریان آکنده شده است؛ و از طرف دیگر با ویلوف بای، جوانی خوشاندام و چربزبان که تمام تواناییهای خود را برای جذاب جلوه کردن در برابر جماعت نسوان به کار میبرد و ماریان را هم شیفته خود میسازد. «کلنل براندون با لبخندی تلخ به النور گفت خیال میکنم خواهر شما علاقهای به رقصیدن با شخصی به غیر از ویلوف بای را ندارد. النور پاسخ داد نه افکار او خیلی شاعرانه است. به اعتقاد من او توجهی به وجود دیگران ندارد.»(همان، ص73).
این داستان هم ناکامی عقل و هم ناکامی احساس است. در جامعه زمینداران بزرگ، جوانان تابع بزرگان خانواده هستند؛ این متابعت یا به جهت احترام به چارچوب سنتهای خانوادگی است و یا به جهت ثروتی که انتقال آن به جوانان تنها از طریق این متابعت امکانپذیر است. اندوختههای مالی خانوادگی در روابط رمانتیک النور و ادوارد و همچنین ماریان و ویلوف بای بیتأثیر نیست. شور و شیفتگی جان ویلوف بای تحت تأثیر ثروتی که قرار است از طرف عمه بزرگ وی به او برسد، قرار میگیرد؛ اگرچه او آدم خوشگذرانی است و گرچه روابط پنهانی او با دختری که سرهنگ براندون قیم اوست، فضاحت اخلاقی در زندگی اوست، اما عشق صادقانهای به ماریان در دل میپرواند و هرچند آتش آن چنان زبانهای بلند ندارد تا فرصت موقعیتی مناسب در محیط اجتماعی را از او بگیرد و او پول را بر ماریان ترجیح میدهد.
اما انتخاب ادوارد بین ثروت خانوادگی و شخصی که قبل از النور به نام لوسی با وی نامزد کرده است، لوسی است. ادوارد به کمک النور میتواند از یاری سرهنگ براندون مبنی بر مالکیت زمین وکلیسایی کوچک بهرهمند شود، اما لوسی که نمیتواند تحمل زندگیای را داشته باشد که در فقر و طرد اجتماعی به سرآید، احساسات خود را به برادر ادوارد رابرت عرضه میکند. «لوسی استیل در نامهای به ادوارد نوشت: آقای عزیز با اطمینان از اینکه مدتهاست صمیمت شما را از دست دادهام بدان اندیشه افتادهام که مرد دیگری را پذیرا شوم و تردید ندارم به آن اندازه که ابتدا نسبت به شما فکر میکردم با او خوشبخت خواهم شد، ولی پذیرش یک دست در حالی که به قلب دیگری تعلق دارد شایسته نمیباشد.» (همان، ص395).
در حالی که در انگلستان آن دوران زن موجودی منفعل و فرمانبردار بود، تنها کاربرد اجتماعیاش زینتبخشی به مجالس و آسایش بخشی در خانه بود، در دورهای که مرد این اختیار را داشت که دست به انتخاب بزند و زن تنها قدرت رد کردن داشت و بالاخره در دورهای که «مرد باید تأمین کند و زن لبخند بزند»، میبینیم که زنان رمانهای آستین جسورانه در پی خود بودن، فعال بودن، اراده داشتن و انتخاب کردن هستند.
ادوارد سرمست از این توفیق رهایی از دست انسان ناصادقی که طمع به مال و جاه او داشته، به سمت النور باز میگردد. ماریان دلشکسته که بیرحمی روزگار رؤیاهای شیرین عاشقانه او را لگدمال کرده، بعد از تحمل یک بیماری جانکاه به خود اجازه میدهد تا راه درست را انتخاب کند و به شخصی فکر کند که نه تنها پشتیبان و حامی اوست، بلکه سراسر زندگیاش را با دست و پا زدن در دردهای عاطفی گذرانده است و اکنون به عشقی پاک که سزاوار آن است، دست مییابد. «النور پس از شنیدن خبر به بیرون اتاق دوید و بغضش ترکید... ادوارد بیتوجه به اشارات خانم دشوود با حیرت به بیرون اتاق رفت.» (همان، ص392). ماریان پاداشی در برابر همه غمهای کلنل براندون به حساب میآمد... او نمیتوانست با نیمی از قلب خود کسی را دوست بدارد. پس به مرور زمان تمام قلب خود را به شوهرش تقدیم کرد. همانگونه که زمانی آن را به ویلوف بای سپرده بود. (همان، ص411).
این رمان گرچه در ظاهر داستانی عاشقانه است، اما آنچنان که در بعضی از تفسیرها آمده خالی از دردها و مسائل اجتماعی در اوایل قرن نوزده انگلستان نیست. رمان آکنده از توصیفات رفتاری و خصوصیات اخلاقی است. جین آستین توانسته به خوبی نقصها و قوتهای رفتاری را در تک تک چهرهها نشان داده و انتخابها و روشهای زندگی آنان را تصویر بکشد. چنین به نظر میرسد که او خوب آدمها را میشناخته است. محیط اجتماعی اشراف انگلیس تعاریف مشخصی برای نشان دادن نبوغ و قریحه جوانان در آن زمان داشت، از جمله مهارتهایی که آنها را در مهمانیهای خانوادگی متمایز کنند مانند نواختن پیانو و خواندن آوازهای کلاسیک و مطالعه قطعات ادبی یا کشیدن نقاشیها و طراحی؛ مهارتهایی که داشتن آنها اصالت یک خانواده را در تعلیم و تربیت فرزندان اثبات میکرد. به طور مثال در زمانی که ماریان متوجه میشود خواهرش النور به مردی علاقمند است که فاقد ذوق واستعداد هنری است، به حال وی افسوس میخورد.
مردان جوان نیز گرچه از لحاظ قانونی حقوق برتری نسبت به زنان داشتند و میتوانستند میراثبر خانواده باشند، اما آنها هم باید از قوانینی خشک اطاعت میکردند؛ قوانینی که روح لطیف و سرکش هر جوانی را به بند میکشد. آنها به زمینها وکشاورزان سرکشی میکردند. هر از چند گاهی به شکار میرفتند و در مجالس رقص بانوان را همراهی میکردند. برای بهرهبردن از املاک و اموال منقول و غیرمنقول باید طبق رسوم خانوادگی عمل میکردند. به نظر من جین آستین در قالب چنین داستانی میخواهد به مخاطب گوشزد کند که حتی با وجود اصولی اینچنینی و مفعول بودن هر دو جنس( هر یک به نحوی) انتخاب انسانیت غیرممکن نیست.
به نظر میرسد که جین آستین در این رمان بر رجحان عقل بر احساس تأکید میورزد و احساسات صرف را راهبر خوبی برای زندگی نمیداند. احتیاطها و تدابیر خردمندانه النور در برقراری ارتباط با خویشاوندان نزدیک، رازداری او در رابطه با لوسی استیل، متانت او در مواجه با ادوارد و گفتگوهای دوراندیشانه او با سرهنگ براندون، از مؤلفههای پیروی از عقل سلیم جامعه قرن نوزدهمی است.
پینوشت
1. برایان، ساوذام (1372) . جین آستین. ترجمه گلی امامی. نشر قلم
2. آستین، جین، (1374). حس و حساسیت. ترجمه عباس کرمی فر. نشر پر