[ نقد و بررسی کتاب ] - حس و حساسیت

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
نقد و بررسی کتاب
حس و حساسیت

«کلنل براندون با لبخندی تلخ به النور گفت خیال می‌کنم خواهر شما علاقه‌ای به رقصیدن با شخصی به غیر از ویلوف بای را ندارد. النور پاسخ داد نه افکار او خیلی شاعرانه است. به اعتقاد من او توجهی به وجود دیگران ندارد.»


مژگان محمدزاده


حس و حساسیت (دلباخته/ عقل و احساس)
جین آستین
انتشارات پر؛ 1374

جین آستین نویسنده مشهور انگلیسی است که رمان‌های وی در سرتاسر جهان خوانندگان بیشماری یافته است. از جمله آثار مشهور او پارک منسفیلد، اما، غرور و تعصب و حس وحساسیت است.

وی در اکثر رمان‌های خود به توصیف رفتارها وکردارهای روزمره زنان قشر متوسط می‌پردازد که با محدودیت‌های حقوقی و اجتماعی روبه‌رو هستند. آنها برای ثبات خود در اجتماع باید با سنت‌های مألوف سازگاری داشته باشند. الیزابت، خواهران دشوود، فنی و اما به ترتیب در غرور و تعصب، عقل و احساس، منسفیلدپارک و اما قهرمانان رمان‌های آستین هستند. در رمان‌های آستین برای نخستین بار «به قهرمانان زنی بر می‌خوریم که باورکردنی هستند، صاحب‌نظرند، قادرند بیاندیشند، و دارای جاه‌طلبی و طنزند؛ گونه‌ای زندگی داخلی مستقل از مردها دارند و می‌خواهند آنان را از نظر عاطفی و معنوی به توان آزمایی بطلبند؛ آن هم با نیرویی که توان شکل دادن به یک رابطه را دارد» (ساوذام، ص31)


«حس و حساسیت» اولین بار به نام عشق و دوستی برای خواهرزاده‌های جین آستین نوشته شد، اما بعداً در سال 1811 به نام «حس و حساسیت» منتشر شد. این اولین کتاب جین آستین است و با نام مستعار «لیدی آل» و با هزینه شخصی جین منتشر شد و هزار نسخه از آن به فروش رفت و در سال 1812 به تجدید چاپ رسید. این کتاب دو ترجمه فارسی از عباس کرمی‌فر با نام «دلباخته» و رضا رضایی به نام «عقل و احساس» دارد که انتشارات پر و نی آن را منتشر کرده‌اند.

این رمان داستان دو دختر جوان به نام‌های النور و ماریان است که یکی پیرو چارچوب‌ها و حفظ پرستیژ اجتماعی است و دیگری پیرو احساس و عواطف و هیجانات خویش است و در مقابل خواهر بزرگ‌تر که سعی دارد تا رفتار درست اجتماعی را با حفظ محبت خویش به ماریان متذکر شود.

داستان از مرگ پدر خانواده آغاز می‌شود. نویسنده متذکر می‌گردد که ارثیه خانوادگی به فرزندان ذکور تعلق می‌گیرد. ارثیه به پسر بزرگ خانواده که از طرف پدر با سه خواهر دیگر نسبت دارد، می‌رسد. وصیت‌نامه او به پسر و نوه او که چهارساله بود می‌رسید، به طوری که هیچ‌گونه قدرتی که بتواند برای کسانی که بیشتر برایش عزیز بودند خیری برساند نداشت.(آستین، ص5).

«موضوع نهانی کمدی‌های اجتماعی جین آستین همانا معضل زن بودن در جهانی مردانه است؛ جهانی که به دست مردها اداره می‌شود و امور آن بر طبق منافع آنها می‌گردد.» (ساوذام، ص71) این قهرمانان زن در جهان مردانه به دنبال نیازهای خصوصی و آرزوهای خود هستند و با فشاری که از ناحیه جامعه بسته به آنها تحمیل می‌شود، درگیری دارند. مثلاً در حس و حساسیت مسئله ارث چیزی است که کاملاً به نفع مردان تنظیم شده است و آستین بر ناعادلانه بودن آن تأکید می‌کند.

رمان، فضای رمانتیک داشته و با احساسات آتشین افلاطونی و پاک سروکار دارد. از احساسات تند جنسی خبری نیست و بر ارزش‌های اخلاقی تأکید شده است.

النور دختری خوددار و در عین حال محزون است که از بی‌احتیاطی‌های ناشی از هیجانات و عواطف خواهر جوان‌تر خود دلگیر بوده و سعی دارد تا رسم زیستن اجتماعی را به او یادآور شود. اما احساسات ماریان فراتر از هر منطق و اصولی است. خودمحوری او در انتخاب‌هایش موجب نادیده انگاشتن دیگران می‌شود. النور انسانی به شدت درون‌گرا و رازنگهدار است که سعی می‌کند به تعهدات اخلاقی پایبند باشد. در مقابل ماریان از بیان احساسات و ادراکات خویش هیچ باکی ندارد و قضاوت دیگران برای او در پائین‌ترین درجه اهمیت قرار دارد.

النور در خانه پدری خود که اکنون متعلق به جان دشوود برادر ناتنی اوست، با ادوراد فرر برادر فانی همسر جان دشوود آشنا می‌شود. ادوارد پسری آرام، مهربان و فاقد جاه‌طلبی‌های یک پسر پولدار است. این خصایص ادوارد کاملاً با روحیه آرام و اصول‌گرای النور سازگاری دارد. اما موقعیت پسر جوانی مثل او که از نظر مالی به خانواده مادری وابسته است و همچنین انتظارات مادرش از او به عنوان پسر ارشد، آنچنان مجال عملکردی آزاد به او نمی‌دهد.

ماریان که دارای سن کمتر و چهره‌ای موجه‌تر و همچنین هیجاناتی افسارگسیخته‌تر است، در روال داستان، از یک طرف با سرهنگ براندون مرد میانسال و دنیادیده سی و پنج ساله‌ای روبروست که عشق خود را در جوانی باخته و اکنون پس از سال‌ها دلش از مهر ماریان آکنده شده است؛ و از طرف دیگر با ویلوف بای، جوانی خوش‌اندام و چرب‌زبان که تمام توانایی‌های خود را برای جذاب جلوه کردن در برابر جماعت نسوان به کار می‌برد و ماریان را هم شیفته خود می‌سازد. «کلنل براندون با لبخندی تلخ به النور گفت خیال می‌کنم خواهر شما علاقه‌ای به رقصیدن با شخصی به غیر از ویلوف بای را ندارد. النور پاسخ داد نه افکار او خیلی شاعرانه است. به اعتقاد من او توجهی به وجود دیگران ندارد.»(همان، ص73).

این داستان هم ناکامی عقل و هم ناکامی احساس است. در جامعه زمینداران بزرگ، جوانان تابع بزرگان خانواده هستند؛ این متابعت یا به جهت احترام به چارچوب سنت‌های خانوادگی است و یا به جهت ثروتی که انتقال آن به جوانان تنها از طریق این متابعت امکان‌پذیر است. اندوخته‌های مالی خانوادگی در روابط رمانتیک النور و ادوارد و همچنین ماریان و ویلوف بای بی‌تأثیر نیست. شور و شیفتگی جان ویلوف بای تحت تأثیر ثروتی که قرار است از طرف عمه بزرگ وی به او برسد، قرار می‌گیرد؛ اگرچه او آدم خوش‌گذرانی است و گرچه روابط پنهانی او با دختری که سرهنگ براندون قیم اوست، فضاحت اخلاقی در زندگی اوست، اما عشق صادقانه‌ای به ماریان در دل می‌پرواند و هرچند آتش آن چنان زبانه‌ای بلند ندارد تا فرصت موقعیتی مناسب در محیط اجتماعی را از او بگیرد و او پول را بر ماریان ترجیح می‌دهد.

اما انتخاب ادوارد بین ثروت خانوادگی و شخصی که قبل از النور به نام لوسی با وی نامزد کرده است، لوسی است. ادوارد به کمک النور می‌تواند از یاری سرهنگ براندون مبنی بر مالکیت زمین وکلیسایی کوچک بهره‌مند شود، اما لوسی که نمی‌تواند تحمل زندگی‌ای را داشته باشد که در فقر و طرد اجتماعی به سرآید، احساسات خود را به برادر ادوارد رابرت عرضه می‌کند. «لوسی استیل در نامه‌ای به ادوارد نوشت: آقای عزیز با اطمینان از اینکه مدت‌هاست صمیمت شما را از دست داده‌ام بدان اندیشه افتاده‌ام که مرد دیگری را پذیرا شوم و تردید ندارم به آن اندازه که ابتدا نسبت به شما فکر می‌کردم با او خوشبخت خواهم شد، ولی پذیرش یک دست در حالی که به قلب دیگری تعلق دارد شایسته نمی‌باشد.» (همان، ص395).

در حالی که در انگلستان آن دوران زن موجودی منفعل و فرمانبردار بود، تنها کاربرد اجتماعی‌اش زینت‌بخشی به مجالس و آسایش بخشی در خانه بود، در دوره‌ای که مرد این اختیار را داشت که دست به انتخاب بزند و زن تنها قدرت رد کردن داشت و بالاخره در دوره‌ای که «مرد باید تأمین کند و زن لبخند بزند»، می‌بینیم که زنان رمان‌های آستین جسورانه در پی خود بودن، فعال بودن، اراده داشتن و انتخاب کردن هستند.

ادوارد سرمست از این توفیق رهایی از دست انسان ناصادقی که طمع به مال و جاه او داشته، به سمت النور باز می‌گردد. ماریان دلشکسته که بیرحمی روزگار رؤیاهای شیرین عاشقانه او را لگدمال کرده، بعد از تحمل یک بیماری جانکاه به خود اجازه می‌دهد تا راه درست را انتخاب کند و به شخصی فکر کند که نه تنها پشتیبان و حامی اوست، بلکه سراسر زندگی‌اش را با دست و پا زدن در دردهای عاطفی گذرانده است و اکنون به عشقی پاک که سزاوار آن است، دست می‌یابد. «النور پس از شنیدن خبر به بیرون اتاق دوید و بغضش ترکید... ادوارد بی‌توجه به اشارات خانم دشوود با حیرت به بیرون اتاق رفت.» (همان، ص392). ماریان پاداشی در برابر همه غم‌های کلنل براندون به حساب می‌آمد... او نمی‌توانست با نیمی از قلب خود کسی را دوست بدارد. پس به مرور زمان تمام قلب خود را به شوهرش تقدیم کرد. همان‌گونه که زمانی آن را به ویلوف بای سپرده بود. (همان، ص411).

این رمان گرچه در ظاهر داستانی عاشقانه است، اما آنچنان که در بعضی از تفسیرها آمده خالی از دردها و مسائل اجتماعی در اوایل قرن نوزده انگلستان نیست. رمان آکنده از توصیفات رفتاری و خصوصیات اخلاقی است. جین آستین توانسته به خوبی نقص‌ها و قوت‌های رفتاری را در تک ‌تک چهره‌ها نشان داده و انتخاب‌ها و روش‌های زندگی آنان را تصویر بکشد. چنین به نظر می‌رسد که او خوب آدم‌ها را می‌شناخته است. محیط اجتماعی اشراف انگلیس تعاریف مشخصی برای نشان دادن نبوغ‌ و قریحه جوانان در آن زمان داشت، از جمله مهارت‌هایی که آنها را در مهمانی‌های خانوادگی متمایز کنند مانند نواختن پیانو و خواندن آواز‌های کلاسیک و مطالعه قطعات ادبی یا کشیدن نقاشی‌ها و طراحی؛ مهارت‌هایی که داشتن آنها اصالت یک خانواده را در تعلیم و تربیت فرزندان اثبات می‌کرد. به طور مثال در زمانی که ماریان متوجه می‌شود خواهرش النور به مردی علاقمند است که فاقد ذوق واستعداد هنری است، به حال وی افسوس می‌خورد.

مردان جوان نیز گرچه از لحاظ قانونی حقوق برتری نسبت به زنان داشتند و می‌توانستند میراث‌بر خانواده باشند، اما آنها هم باید از قوانینی خشک اطاعت می‌کردند؛ قوانینی که روح لطیف و سرکش هر جوانی را به بند می‌کشد. آنها به زمین‌ها وکشاورزان سرکشی می‌کردند. هر از چند گاهی به شکار می‌رفتند و در مجالس رقص بانوان را همراهی می‌کردند. برای بهره‌بردن از املاک و اموال منقول و غیرمنقول باید طبق رسوم خانوادگی عمل می‌کردند. به نظر من جین آستین در قالب چنین داستانی می‌خواهد به مخاطب گوشزد کند که حتی با وجود اصولی اینچنینی و مفعول بودن هر دو جنس( هر یک به نحوی) انتخاب انسانیت غیرممکن نیست.

به نظر می‌رسد که جین آستین در این رمان‌ بر رجحان عقل بر احساس تأکید می‌ورزد و احساسات صرف را راهبر خوبی برای زندگی نمی‌داند. احتیاط‌ها و تدابیر خردمندانه النور در برقراری ارتباط با خویشاوندان نزدیک، رازداری او در رابطه با لوسی استیل، متانت او در مواجه با ادوارد و گفتگوهای دوراندیشانه او با سرهنگ براندون، از مؤلفه‌های پیروی از عقل سلیم جامعه قرن نوزدهمی است.

پی‌نوشت
1. برایان، ساوذام (1372) . جین آستین. ترجمه گلی امامی. نشر قلم
2. آستین، جین، (1374). حس و حساسیت. ترجمه عباس کرمی فر. نشر پر
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
به بهانه سالمرگ جین آستن، نویسنده محبوب زن انگلیسی؛
نمایش زنانگی؛ تمام آنچه «آستن» را ماندگار کرد

مشهورترین رمان آستن، و به عبارتی نخستین اثر او، «غرور و تعصب» است که داستان کشش عاطفی و ازدواج الیزابت بنت، دختری عقل‌گرا از طبقه متوسط و حومه‌نشین، و چارلز دارسی، مردی خوددار و مغرور از طبقه مرفه و شهرنشین را تصویر می‌کند.



زینت سادات مطهری

۱۸ جولای، سالمرگ جین آستن، رمان‌نویس قرن هجده انگلستان است. وی در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در یکی از شهرهای کوچک انگلستان زاده شد و تا زمان مرگش در چنین روزی در ۱۸۱۷، 9رمان تألیف کرد که از این میان سه رمان ناتمام ماند.

آستن یکی از مشهورترین چهره‌های ادبی انگلستان و جهان است و این شهرت و محبوبیت را مرهون قریحه خود در پرداختن به روزمرگی‌های زنانه است. او که نزد پدر و برادرانش اصول اولیه و کلیات دانش را آموخت، تا سن سی سالگی به مطالعه و یادگیری پرداخت. اگرچه اولین اثر منتشر شده از وی در ۱۸۱۱ «حس و احساس» و در ۱۸۱۳ «غرور و تعصب» بود، عده‌ای معتقدند که وی «غرور و تعصب» را قبل از ورود به دهه سوم زندگی نگاشته بود.

به هر روی، آستن به واسطه انتشار شش اثر یعنی دو اثر نامبرده به علاوه «پارک منسفلد»(۱۸۱۴)، «اما»(۱۸۱۶)، «وسوسه»(۱۸۱۸) و «کلیسای نورث انگر»(۱۸۱۸)، به عنوان یکی از رمان‌نویسان برجسته تاریخ انگلستان شناخته می‌شود.

میراث آستن
نظرخواهی روزنامه ایندیپندنت به کمک فیسبوک در سال ۲۰۱۰ نشان داد آستن در رتبه هفتم محبوبیت نزد مردم انگلستان است. جشنواره سالانه مؤسسه جین آستن در نزدیکی باث، شهری که وی بیشتر سالیان عمرش را در آن سپری کرد، هر ساله ۶۰ هزار بازدیدکننده را به این منطقه می‌کشاند. ۸۰ درصر این بازدیدکنندگان زنان هستند.

در ماه می، وبسایتی به نام «آنچه جین دید» به نمایش آنلاین آثار نقاشی سر جاشوا رینولدز، نقاش مورد علاقه جین پرداخت. در ۱ جولای، مروین کینگ، رئیس بانک مرکزی انگلستان از تصمیم این بانک برای چاپ تصویر جین بر روی اسکناس ۱۰ پوندی خبر داد. به این ترتیب، او چهارمین زن بعد از ملکه انگلستان، فلورانس نایتینگیل، و الیزابت فرای، فعال حقوق زندانیان، است که تصویرش بر پول رایج کشورش چاپ می‌شود.

محبوبیت تاریخی جین آستن به این مقدار ختم نمی‌شود؛ در همین ماه، مجسمه‌ای از دارسی، یکی از دو شخصیت اصلی رمان «غرور و تعصب» در هایدپارک لندن، نام آستن را بار دیگر به عرصه زندگی عامه مردم آورد. دست‌نوشته رمان ناتمام او، «وسوسه»، در ۲۰۱۱ به بهای نزدیک به یک میلیون پوند در یک حراجی به فروش رسید؛ حال آنکه قیمت پیش بینی شده برای این اثر کمتر از نیم میلیون بود. در همین سال، انتشار خبر کشف پرتره اصلی جین توسط خواهرش، کاساندرا، نیز هیجان خوشایند دیگری برای هموطنان انکلیسی وی بود.

و بالأخره، در فوریه سال جاری، در مراسم «روز خواندن غرور و تعصب» که از سوی کتابخانه چاوتون هاوس به مناسبت ۲۰۰ سالگی این اثر برگزار شد، خوانندگان و کارشناسان ادبی به بررسی این کتاب و اثر آن بر قرون ۲۰ و ۲۱ پرداختند.

مشهورترین رمان آستن، و به عبارتی نخستین اثر او، «غرور و تعصب» است که داستان کشش عاطفی و ازدواج الیزابت بنت، دختری عقل‌گرا از طبقه متوسط و حومه‌نشین، و چارلز دارسی، مردی خوددار و مغرور از طبقه مرفه و شهرنشین را تصویر می‌کند.

از این اثر، اقتباس‌های سینمایی و ادبی متعددی صورت گرفته است؛ از جمله فیلم سینمایی با بازی لارنس اولیویه در ۱۹۴۰، سینمایی ۱۹۸۰ بی بی سی، سریال تلویزیونی ۱۹۹۵ بی بی سی، سینمایی ۲۰۰۴ بالیوود، و سینمایی ۲۰۰۵ انگلستان که موفق به فروش ۷۶ میلیون پوندی شد. نسخه تولیدی ۱۹۹۵ که در بیشتر کشورها مورد استقبال قرار گرفت، مخاطبان ویژه‌ای را با این اثر آشنا کرد. مخاطبین ایرانی این اثر، نخستین بار در ۱۳۳۶ با ترجمه «شمس‌الملوک مصاحب» به فارسی با آن آشنا شدند.

بازنمایی جلوه بیرونی زنانگی، تمام آنچه آستن را ماندگار کرد
ساموئل ریچاردسون مدعی اولین نمونه‌های نوع ادبی نوظهور «رمان» در اواسط قرن هیجده، یکبار برای همیشه استانداردهای یک رمان خوب را در «بررسی سیستم اخلاقی، افاده‌های طبقه متوسط، و نگاهی به حساسیت‌های زنانه» به ثبت رساند. جین آستن زنی متعلق به انگلستان عصر صنعتی است که پرداختن وی به ادبیات شاید بیش از آن دور از ذهن بود که بتواند نامش را بر جلد آثارش چاپ کند.

وی، بسیار خاضعانه، نوع جدید «رمان» را برای بروز خلاقیت‌هایش انتخاب کرد و علیرغم نامهربانی‌های ادبای آن روزگار به این نوع ادبی پاینبد ماند. البته از نگاه مخاطب قرن بیست و یک که رمان را به عنوان یکی از پرتولیدترین انواع ادبی شناخته که زندگی مردم عادی را به نمایش می‌گذارد، این انتخاب آستن، شاید نه از سر تواضع، که از سر رندی و زیرکی بوده باشد.

علاوه بر این، آستن شاهکارهای ادبی خود را در زمانی خلق کرد که دوره اوج مکتب «رمانتیزم» در شعر است. وی علاوه بر بی‌اعتنا ماندن به قالب شعر و رفتن به سراغ ساده‌ترین نوع نثر، یعنی رمان، از پیرایه‌های رقیق احساسی نیز به شدت فاصله گرفت و همین امر آستن را برای سالیان دراز در انزوا نگه داشت. آستن تا سال‌ها از آوردن نام خود بر روی آثارش معذور بود؛ به گونه‌ای که در میان اعضای خانواده خودش به ندرت کسی از هویت نگارنده اثر مورد علاقه‌شان مطلع بود. دو اثر وی، یعنی «وسوسه» و «کلیسای نورث‌انگر» تنها بعد از مرگ وی به چاپ رسیدند و تا زمانی که برادرزاده‌اش «خاطرات جین‌ آستن» را در ۱۸۶۹ منتشر نکرده بود، وی حتی در حلقه‌های ادبی چندان شناخته شده نبود.

باید گفت آستن پاداش خود به واسطه پایبندی بی‌نظیر به انتخاب قالب رمان برای آثارش و سبک نگارشی‌اش را، اگرچه سال‌ها بعد از مرگش، ولی به شکلی خارق‌العاده و در قالب گذار فکری، فرهنگی، و مکتبی در جهان ادبیات و در ذائقه مخاطبین دریافت کرد. امروزه، آستن به سبب پرهیز از کلیشه‌های احساسی و عاشقانه همچون نگاه‌های آتشین، عشق‌های گدازنده، کمال فردی به واسطه کمال طبقاتی، و توجه به عشق به عنوان امری خاص و منحصر به عده‌ای خاص، و به جای آن روی آوردن به حقایق عینی زندگی روزمره با تمام کاستی‌ها و نقص‌هایش، نه به عنوان نویسنده‌ای قدیمی، که به عنوان یک چهره زنده و جاری مورد توجه است.

زنانگی آستن بدون پیرایه‌های تحمیلی بر زنانگی و صرفاً با توصیف طبیعت زنانه ارائه می‌شود. در رمان‌های او، مادران در فکر سر و سامان دادن به دختران خود هستند و این برخلاف تصور قالبی و خیالی است که اینطور القاء می‌کند که زن تنها بعد از جذب عاطفی و جنسی مرد با وی وارد ارتباط دائمی و جدی می‌شود و یا زنانگی و خوشبختی را خارح از دایره ازدواج و در لذایذ آزادانه جستجو می‌کند. دخترانی که وی به تصویر می‌کشد، صرف‌نظر از درجه زیبایی یا عشوه‌گری، به مسیر آشنایی و علاقمندی با جنس مخالف وارد می‌شوند. این برداشت واقع‌بینانه از زندگی و توصیف دقیق و صادقانه آن، چیزی است که آستن را با همه متفاوت می‌کند و از کلیشه شدن دور نگه می‌دارد.

به این ترتیب، شکست فاصله طبقاتی به سرراست‌ترین شیوه ممکن- که در تسلیم شدن شخصیت مغرور دارسی در برابر این حقیقت که ثروت، شهرنشینی، و پیشینه خانوادگی دارای ارزش ذاتی نبوده و خوشبختی را باید در اصول ساده دیگری جست خود را نشان می‌دهد-، در کنار دوری از کلیشه، نوع ادبی توده‌گرای رمان که اختصاصاً برای پرداختن به زندگی روزمره آفریده شده است، توصیف امور عادی روزمره و مدل‌های فرهنگی ساده به عنوان بخشی از فرهنگ جوامع که باید دیده شده و به رسمیت شناخته شود، و پرداختن به روحیات و زندگی زنان، همه مواردی است که نام آستن و آثارش را به عنوان طلایه‌دار ورود مدرنیزم به ادبیات ثبت می‌کند.

آستن برای که می‌نویسد؟
آستن علاوه بر آنکه مدرن است، پاسبان «سنت» ها نیز هست. وی زن را به دور از کشمکش‌های اجتماعی، تندروی‌های فمینیستی، محافل بحث‌های سیاسی، و تنها در حال رقص، گلدوزی، سفره‌آرایی، تدارک ازدواج دختران، پذیرایی، و امثال این نشان می‌دهد. ممکن است بتوان این امر را به حیات آستن در عصری نسبت داد که زندگی زنان جز این نبوده تا او بتواند الگوی متفاوتی ترسیم کند؛ با اینحال، این که وی عقل‌گرایی یا عادت مطالعه را در همواره در شخصیت‌های اصلی رمان‌هایش می گنجاند، نشان‌دهنده آن است که وی لزوماً در ترسیم حالات و روحیات زنانه به چند مورد اکتفا ننموده و از گنجاندن ویژگی‌های ستودنی، که در اکثر زنان عصر وی به چشم نمی‌خورد، در شخصیت‌های اصلی‌اش فروگذار نکرده است.

نقدها
باید گفت ویژگی سادگی و بی‌پیرایگی آثار آستن، در آن واحد هم علت محبوبیت و روانی آثار وی و هم مسبب نقدهای همیشگی به بی‌مایگی، بی‌محتوا بودن، فقدان گرما و جذابیت لازم، فقدان عامل «خیال»، و کم عمق بودن محتوای آثار اوست.

جان مولان، استاد دانشگاه کالج انگلستان، در مقاله‌ای به مناسبت انتخاب آستن برای نقش بستن بر اسکناس‌های انگلیسی وی را با سایر ادبای زن انگلستان همچون رزالین فرانگلین، کاف حقیقی ری ان ای، آدا لاولیس، نگارنده اولین الگوریتم کامپیوتر، الیزابت اندرسن، اولین پزشک زن انگلستان، و بسیاری زنان مطرح دیگر مقایسه می‌کند و آستن را لایق این میزان توجه نمی‌داند.
 

Similar threads

بالا