[ نقد ونظر معماری ]بحث هاي معمارانه

سماته

عضو جدید
من فکر میکنم چون تقلید کورکورانه از غرب کردیم و خودمون و فرهنگ ایرانی و زندگی ایرانی را فراموش کردیم. سطح توقع خودمون را پایین آوردیم از خانه و به خانه به عنوان خوابگاه شاید نگاه کردیم! یه چهاردیواری که فقط برای استراحته نه زندگی. مشکل بزرگیه. سوالت کلی است اما جداً جای بحث داره.
 

khp1990

عضو جدید
به نظر من چون در قديم ما با فرهنگ خودمون پيش مي رفتيم و فرهنگمون خيلي برامون مهم بود معماري ها با توجه به فرهنگ ها ساخته مي شد. مثلاً معماري خانه ها به گونه اي بود كه داخل خانه دقيق معلوم نباشد. و يا درهاي خانه ها كوتاه بود كه وقتي مهمان به خانه مي آمد سر خود را به عنوان احترام خم كند و وارد خانه شود. ولي امروزه ديگر آنگونه نيست و معمارهاي ما سعي كرده اند كه بيشتر به طرف معماري غرب رفته و معماري هايي با سبك هاي بين المللي همچون مدرن و غيره را به اجرا درآورند و از آنها به گونه اي تبعيت كنند و معماري غرب گونه داشته باشند. و همانطور كه امروز مي بينيم ديگر هيچ خانه اي با فرهنگ مان تطابق ندارد.
 

سپیدار

کاربر بیش فعال
من فکر میکنم چون تقلید کورکورانه از غرب کردیم و خودمون و فرهنگ ایرانی و زندگی ایرانی را فراموش کردیم. سطح توقع خودمون را پایین آوردیم از خانه و به خانه به عنوان خوابگاه شاید نگاه کردیم! یه چهاردیواری که فقط برای استراحته نه زندگی. مشکل بزرگیه. سوالت کلی است اما جداً جای بحث داره.



با سلام و احترام

پیش از همه فکر میکنم جای این تاپیک نا مناسب باشد . در صورتی که باید ان را در قسمت ِ مباحث معماری پیگیری کنیم ، از مدیریت محترم درخواست میکنم ان را اصلاح کنند .

سماته گرامی ! حرفتان تا حدی درست است . اما اگر اجازه بدهید میخواهم کمی مطلبتان را جراحی کنم ، ببینیم به کجا میرسیم . من چند عبارت ِ فاصله دار و جاری در حوزه های مختلف در کلامتان میبینم که بی شک ناشی از کلی بودن ِ سوالی ست که شما در صدد پاسخ گویی به ان بودید . به نظرم در ابتدا باید سوال را اصلاح کرد و به صورت ِ " علمی " مطرح کرد تا بتوان به صورت علمی به ان پاسخ گفت . حال که چنین اتفاقی نیفتاده ( و به نظرم اصلا طرح ِ علمی ِ پرسش ها دانش و بینشی وسیع میخواهد ) ما هم میتوانیم کلی پیرامونش کمی گفت و گو کنیم ، که این گفت و گو بی شک بیشتر جنبه ی درد دل خواهد یافت و بیشتر بیان ِ "بدیهیات" میشود تا تحلیل ِ دقیق و راهبردی .
این عبارات را در کلامتان مجزا کردم :

1.تقلید کورکورانه از غرب .
2. خود فراموشی و از یاد بردن فرهنگ و زندگی ایرانی.
3.پایین امدن ( اوردن ) سطح ِ توقعات
4.تغییر نگاه به مفهوم ِ خانه .

کوتاه خواهم گفت . هرچند اگر به درازا بکشد ، به نسبت چیزی که باید گفت ، ناچیز است . به هیچ وجه بحث ِ ارزشی نمیکنم . یعنی نمیگویم درست است یا غلط . و قبول دارم که همه جا به این شدت نیست . به گمانم اگر در افسانه ها این سان اغراق نمیشد ، عامه مردم ان را درک نمیکردند .

نظراتم رو از مورد اخر اغاز می کنم . از شما سوالی دارم . ایا کارهایی که ما اکنون در خانه انجام میدهیم ، همان کارهایی ست که پنجاه سال پیش انجام میدادیم ؟ ایا در همان " ابعاد " و "تناسبات" و "مناسبات" و . . . زیست میکنیم ؟ بدیهی ست زمانی که شما ناگزیر به داشتن چند شغل باشید و شب ، تنها خستگی ِ تن هایمان را به خانه حمل کنیم ، و زمانی به خانه برسیم که کودکانمان در خواب اند ، ناگزیر باید خوابید . و رفته رفته خانه ، خوابگاه میشود . دیگر شاهنامه ای خوانده نمیشود ، اناری دان نمیشود تا ظرف های گل سرخی را پر کند . " مایکروفر" در چند دقیقا شام مان را حاضر میکند . و دیگر صدای به هم خوردن ِ کاسه ، بشقاب را نمیشنویم . ماشین ظرف شویی همه را به عهده دارد .

مورد سوم : دوست گرامی ! سطح توقعات فقط در زمینه ی خانه و معماری پایین امده ؟ کیفیت ِ انچه " گوش " میکنیم ، انچه " میبینیم " ، انچه " میخوانیم" و . . . روز به روز پایین تر نمیاید ؟ چه می شود که به یکباره " بنیامین " پرفروش ترین خواننده ایران میشود ؟ ( تاکید میکنم به هیچ شخص ِ خاص و نیز درستی یا نادرستی نمیپردازم ) ایا این من و شما نیستیم که تا حدی ( تاکید میکنم تا حدی !) کیفیات ِ اتفاقات ِ پیرامونمان را تعیین میکنیم ؟ لااقل انچه در اختیارمان است و در حوزه ی انتخاب ِ مستقیم ِ ما ؟ حال چگونه میخواهیم معماری را که عصاره ی تمام این اتفاقات است ، از این وانفسا خارج کنیم ؟ تازگی ها تئاتر رفتید ؟ کیفیتش میتواند بیانگر کیفیت ِ یک جامعه باشد . معماری یک جامعه . موسیقی یک جامعه . ورزش و اقتصاد و . . . یک جامعه . هر چیزی میتواند چنین معیاری برای پارامتر های دیگر اجتماع و زندگی اجتماعی باشد .

مورد دوم : این مورد را در اشتراک ِ نظر با khp1990 گرامی بیشتر شرح خواهم داد .

مورد اول : اول از شما میپرسم بازه ی زمانی مورد نظر شما که به اشفتگی های معماری میپردازید چه بازه ای ست ؟ برای انکه بحث متوقف نشود ،حالاتی که ممکن است شما به ان پاسخ دهید را ذکر میکنم و به کمک ان حرفم را پی میگیرم .
الف) از زمانی که جهان کم کم وارد مرحله ای شد که توانست دستاورد های تکنولوژیکی مجرد ِ ( یعنی جدا جدا ) خود را در حوزه های کاربردی ، به کار برد . به عنوان ِ مثال فولاد . شاید برای ما فولاد بسیار بدیهی و عادی باشد ، اما ماحصل ِ پیوند ِ علوم ِ مختلف بود و مهمتر از ان اماده سازی به گونه ای که بتواند به بهترین نحو در جایی مثل ِ معماری ، کاربردی شود .
زمانی که مسائل ِ سازه های فولادی را حل میکنید ، ایا اندیشیده اید که چه پروسه ی جذابی باید طی شده باشد که به رفتار های "جان " و "بال " ِ تیر ها پی ببرند و بتوانند ان را "فرموله " کنند . و مهمتر از ان به چنین اشکالی برسند ؟

خب اگر منظورتان این دوره از معماری معاصر است ( که البته بعید میدانم ) خب بدیهی است که انچه از معماری به اصطلاح غرب تقلید کردیم ، در جهت بهتر شدن ِ معماری مان بوده است . لااقل از نظر ِ ساخت . قطعا هیچ کس بر این باور نیست که برای انکه بر فرهنگ ِ خودمان باشیم و " ایدری " بسازیم ، گل لگد کنیم و خشت بر هم بگذاریم . ( ساخت و ساز نیز میتواند در طبقه بندی "فرهنگ"قرار بگیرد . زمانی که بحث کلی باشد ، مغالطات ِ کلامی زیاد میشود . پوزش میخواهم . امیدوارم منظورم را دریافته باشید . )

ب ) اگر منظور شما معماری شصت هفتاد سال ِ اخیر است ، برای انکه بتوانیم ریشه های مشترک پیدا کنیم ، میپذیرم که از غرب ، تقلید کورکورانه کرده ایم . اما ایا از معماری خودمان هم تقلید ِ کورکورانه نکردیم ؟ اصلا وسعت ِ دید و شناخت معماری معاصر ما تا کجا ها بُرد دارد که بتواند "فراتر " از تقلید گام بگذارد ؟ مثالی میزنم که میدانم چندان هم قوی نیست . اما تنها چیزی ست که اکنون به ذهنم میرسد .
اگر به پارک پردیسان مراجعه کرده باشید ، با مجموعه ای اتفاقات ِ بد مواجه خواهید شد که به گمانم ناشی از همین دید ِ بسته است . مشهود ترینش بسته شدن ِ موزه ی تاریخ ِ طبیعی ست که بی شک یک شکست ِ مطلق ِ مطالعاتی - معماری ست . که دلایل مختلفی دارد که جای صحبتش اینجا نیست .
منظور نظر ِ من از تقلید ِ کورکورانه از معماری ِ گذشته ی خودمان ، چند صد متر غرب تر ، منتظر ِ بازگشایی ست . موزه ی آب !

بی شک کسی که طراح ِ این بنا بوده ، زمانی این حرف هایی که ما میزنیم را دغدغه خود میدانسته و ساعت ها کتاب و مطلب خوانده پیرامون ِ این نکته که " باید از گذشته اموخت ، با امروز پیوند زد ، و به اینده پیوست " . . . اما حاصل کار چه شده است ؟ دیده اید ؟ از مشکلات و کیفیات ِ ساخت میگذرم که هنوز هیچ نگذشته ، الوئک ها نمای اجری ان را شوره زار کرده است . خود مشاهده کنید :



به تناسبات ِ بادگیرها( کاذب) و گنبد توجه کنید




به نحوه ی تعریف ِ ورودی و نسبت های حجم ورودی با بادگیر ها و گنبد توجه کنید !




ایا به نظر شما چنین قوس و گنبدی ، برای سرزمینی که تاق (طاق) کسری ها و گنبد سلطانیه ها و میل قابوس ها داشته ، مضحک نیست ؟ ایا این فضایی است که قرار است در ان سیر ِ تحولی معماری مربوط به اب ، اب انبار ،ارزش اب در کویرستان ِ ایران را نشان دهد ؟

ایرانی که " اناهیتا " دارد تا خداوند ِ اب باشد ؟ برای مردمی که اب ، " روشنای " دل و جانشان است ؟ به گمانم این ماکت ِ یک کاریکاتور است . حتی انچه را چند ده سال قبل داشتیم را نتوانسته " باز آفرینی " کند . خودتان قضات کنید :





اب انباری در یزد





اب انباری در عسلویه


* عکس های مربوط به پارک پردیسان مربوط به خودم و دو عکس اخر از سرچ در اینترنت میباشد .
بیایید فرافکنی نکنیم . تقلید کورکورانه از غرب را میپذیرم ( در دو پست هم به ان پرداخته ام ) اما از جلوی چشممان غافل نشویم .


هم کلامی ِ طولانی و احتمالا خسته کننده ام با شما را ، با یک سوال پایان میدهم : چه کسی باید اصلاح کند ؟ ایا من و شما نیستیم که ظاهرا چنین وظیفه ای داریم ؟ ایا ان قدر شناخت داریم که بتوانیم چنین کنیم ؟ ایا محدوده فکرمان از صفحه ی اتوکد فرا تر رفته است ؟
قلبم به تپش می افتد زمانی که فکر میکنم که. . . چند بار خوانده ایم که " یکی از مشخصه های معماری دوره ی هخامنشی ، بنا کردن ساختمان ها بر روی صفه است . صفه عبارتست از . . . " و ما زیرش را خط کشیدیم تا امتحان ِ کاردانی به کارشناسی ، تاریخ معماری ، معماری اسلامی و . . . را بگذرانیم . و زمانی که موضوع ِ خنده داری چون هتل با زیر بنای چند هزار متر در شیراز را به ما دادند ، فراموش کردیم صفه ای بگذاریم و جدا کنیم بنا را از چسبیده گی به زمین . نه فقط با چند پله ی الکن . و ان گاه ستون های گاو و شیر و . . . را کورکورانه به کارمان الصاق کردیم . . .

.
.
.


 

سپیدار

کاربر بیش فعال
به نظر من چون در قديم ما با فرهنگ خودمون پيش مي رفتيم و فرهنگمون خيلي برامون مهم بود معماري ها با توجه به فرهنگ ها ساخته مي شد. مثلاً معماري خانه ها به گونه اي بود كه داخل خانه دقيق معلوم نباشد. و يا درهاي خانه ها كوتاه بود كه وقتي مهمان به خانه مي آمد سر خود را به عنوان احترام خم كند و وارد خانه شود. ولي امروزه ديگر آنگونه نيست و معمارهاي ما سعي كرده اند كه بيشتر به طرف معماري غرب رفته و معماري هايي با سبك هاي بين المللي همچون مدرن و غيره را به اجرا درآورند و از آنها به گونه اي تبعيت كنند و معماري غرب گونه داشته باشند. و همانطور كه امروز مي بينيم ديگر هيچ خانه اي با فرهنگ مان تطابق ندارد.

khp1990 گرامی !
همواره تمامی فرهنگ ها ، در حال اثر گذاری و اثر پذیری بر روی یکدیگر بوده ، هستند و خواهند بود . تفاوت در عمق نفوذ است که ان هم تابع ِ شرایط ِ ارتباطی و تغییر مفاهیم مکان - زمانی امروز دنیا ست . فرهنگ ها به سان ِ تونالیته ی رنگی هستند . با تغییر ِ گام ِ رنگ ها ، به اهستگی از رنگی به رنگ دیگر میروند . نگاهی به لهجه ها بیندازید . شهر هایی که بین ِ دو شهر ِ عمده ی فرهنگی هستند ، وامدار ِ بخشی از هر کدام اند . و این به هیچ وجه ضعف نیست . در معماری هم در هیچ دوره ای ، هیچ فرهنگی ، به صورت ِ تک قطبی فرهنگ داری نکرده است ، چه زمانی که جهان تنها دو امپراطوری ِ قدرتمند داشت ، و چه اکنون . در فشن شو چند وقت قبل ِ نیویورک کاربرد "لنگ !" را دیدید ؟ به ساده ترین و عام ترین مثال این یعنی اثر گذاری فرهنگی . ( همچنان هدفم بحث ِ ارزشی کردن نیست . )

دوست عزیز !

اکنون هم معماری ها بر اساس فرهنگ ها ساخته می شود . حتی در همین ایران ِ خودمان . و این هیچ جای تعجب ندارد ، که بسیار بدیهی نیز هست .

نمیدانم انچه با سماته گرامی در میان گذاشتم را خواندید یا نه . قرار شد مورد دوم کلامشان را در پاسخ به شما بیشتر باز کنم .

هر انچه که در بالا گفتم ، که اگر قبول کنید تا حدودی درست است ، بلافاصله من میگویم حرف ِ پیچیده ای نزدم که کسی نداند . همه میدانند . اما انچه گفتم ، تنها یک روی سکه است . متاسفانه از جنبه های واضحی به معماری نگاه نمیکنیم .

به شدت توصیه میکنم کتاب ِ " افسون زدگی جدید : هویت چهل تکه و تفکر سیار " نوشته داریوش شایگان را مطالعه کنید .

ما با پدیده ای مواجه هستیم به نام ِ " گذار " . و فقط مربوط به ما نیست . و فقط مربوط به این دوره ی زمانی نیست . و فقط مربوط به پدیده های پیرامونی و اجتماعی نیست .
تمام ِ کشور ها این مرحله را داشته و دارند . تمام ِ دوران های تاریخی این پدیده را پشت سر گذاشته و میگذارند . تمام ِ انسان ها در درون ِ خوشان با دوره و دوره های گذار مواجه هستند .

مفهوم ِ معماری " بین المللی " زمانی که با پدیده ی ناگزیر ِ " دهکده جهانی " مواجه میشویم ، قدری معنای خود را از دست میدهد . اما در این میان خرده فرهنگ ها ، و فرهنگ های شاخص که کمر به ایستاده گی در مقابل ِ این دهکده ی جهانی بسته اند ، پارامتر های جدیدی را وارد معادلات ِ تقابل ِ فرهنگی ، اقتصادی ، اجتماعی و مهم تر از همه این ها " رویکردی " جوامع ایجاد میکنند .
در این نقطه است که به راحتی نمیتوان گفت چه خانه ای با فرهنگ ِ ما تطابق دارد یا ندارد ، چرا که نقطه ی ثقل ِ بحثمان که در اینجا همانا " فرهنگ " است ، هر روز و هر لحظه ، دگردیسی دیگری را تجربه میکند . و ان قدر لغزان است که نمیتوانید درست بر روی ان فوکوس کرده ، شات کنید و حاصل ، عکسی شارپ و واضح باشد . و این از خواص ِ دوره های گذار است . و فقط هم مربوط به معماری نیست . در موارد دیگر ، بسیار ساده تر میتوانید به عمق ِ تناقضات ِ حاصل از ان پی ببرید .
به واقع چه کسی به سمت چه کسی رفته است ؟ ما به سمت غرب ؟ غرب به سمت ِ ما ؟ یا همان طور که گفتم به همه ی این احتمالات باید تغییر ِ مفاهیم ِ زمان - مکانی را هم اضافه کنیم.

به گمانم ژرف تر و چند بعدی تر باید نگاه کرد و به نقد پرداخت . چنان که معمار ِ ایرانی ، پیش از انکه معمار ِ ایرانی باشد ، در فضای " گذار " ِ جامعه اش رشد کرده و نمیتواند از ان جدا باشد .

به گمانم بررسی معماری ژاپن در این زمینه میتواند بسیار مفید باشد . نحوه ی پیوند ِ سنت و مدرنیته و دوره های گذار از مدرنیته به پست مدرن و در نهایت دست یابی به یک " هماهنگی ِ شخصیت دار " در جامعه ی جهانی .

سخن را کوتاه میکنم . حدود سه ساعت است که دارم نظراتم را در باره پاسخ شما و دوست ِ ناشناسم سماته گرامی تایپ میکنم . امیدوارم شما و دوستان ِ دانای دیگر هم مرا نقد کرده و اشکالات ِ دیدگاه ها ، بد فهمی موضوع ها ، و زاویه ی دید ِ بهتر را نشانم دهید .

با بهترین ارزو ها .
.
.
.
 

arashitect

عضو جدید
سلام

کسی نیست به سوال من جواب بده؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(

چرا ساختمانهای مسکونی امروزه ما با فرهنگ کشورمون تطابقی نداره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:(
خواهش می کنم جواب بدید:(
سلام..
اگه داریم در این ساختمونها زندگی میکنیم پس مطمئن باشید که با فرهنگ ما سازگاره.فرهنگ ماست که خونه هامون رو به این ساختار کشیده.
 

arashitect

عضو جدید
به نظر من چون در قديم ما با فرهنگ خودمون پيش مي رفتيم و فرهنگمون خيلي برامون مهم بود معماري ها با توجه به فرهنگ ها ساخته مي شد. مثلاً معماري خانه ها به گونه اي بود كه داخل خانه دقيق معلوم نباشد. و يا درهاي خانه ها كوتاه بود كه وقتي مهمان به خانه مي آمد سر خود را به عنوان احترام خم كند و وارد خانه شود. ولي امروزه ديگر آنگونه نيست و معمارهاي ما سعي كرده اند كه بيشتر به طرف معماري غرب رفته و معماري هايي با سبك هاي بين المللي همچون مدرن و غيره را به اجرا درآورند و از آنها به گونه اي تبعيت كنند و معماري غرب گونه داشته باشند. و همانطور كه امروز مي بينيم ديگر هيچ خانه اي با فرهنگ مان تطابق ندارد.

دوست عزیز چرا این خونه ها با فرهنگ ما تطابق نداره؟به گمانم شما بین سنت و فرهنگ تفاوتی قاییل نیستید.از شما میپرسم:ایا حاضرید در یک منزل هزار متری که 4تا ایوان داره و پشت هر ایوانش 4تا اتاق داره که توی هر اتاقش یکی از برادران یا خواهران یا پسر عموهای شما ساکن هستند زندگی کنید؟ایا همسر شما همچین جایی زندگی خواهد کرد؟ من که یه اپارتمان 80 متری مستقل-بی سرو صدا-جمع و جور رو ترجیح میدم هر وقت هم بخوام تفریح کنم یا دلم باز شه ماشینو استارت میزنم و یا علی....ایا پدر پزرگهای ما میتونستن مثل ما زندگی کنن؟ایا ما میتونیم مثل پدر بزرگهامون زندگی کنیم؟پس چرا باید خونه ما شبیه خونه پدر بزرگهامون باشه؟
معمارهای ما به دنبال معماری غرب رفتن درسته.اما اول این مردم ما بودن که مدرن شدن و به دنبال زندگی غربی رفتن.پس معمارهای ما هم مجبور بودن به این روش مدرن از زندگی پاسخ بدن....امید وارم منظورم رو رسونده باشم.....
 

سپیدار

کاربر بیش فعال
سلام..
اگه داریم در این ساختمونها زندگی میکنیم پس مطمئن باشید که با فرهنگ ما سازگاره.فرهنگ ماست که خونه هامون رو به این ساختار کشیده.

با سلام و احترام

بخشی از واقعیت ان چیزی ست که شما فرمودید . اما متاسفانه حقیقت ِ امر چیز ِ دیگری ست .
قدری موضوع را از عقب تر بررسی میکنم . شما فرمودید : " اگه داریم در این ساختمونها زندگی میکنیم پس مطمئن باشید که با فرهنگ ما سازگاره " . اما همانگونه که خودتان بهتر از من میدانید ، " فرهنگ " و مقولات ِ مربوط به ان ، چند وجهی تر از ان است که اینگونه بتوان در موردش قضاوت کرد . همانطور که فرهنگ ، هدایتگر ِ " بخشی " از نمود های بیرونی اتفاقات ِ اجتماعی است ، اتفاقات ِ اجتماعی هم هدایت کننده و سازنده ی فرهنگ هستند . و این تاثیر و تاثر انچنان در هم تنیده شده است که در بسیاری موارد ، تشخیص ِ این دو از یکدیگر ، امکان نا پذیر است .
اگر عبارتی که شما فرمودید ، حقیقت ِ ماجرا بود ، دیگر مشکلی در کار نبود . دیگر حس نمیکردیم چیزی نقص دارد . چیز یا چیزهایی باید دیگر گون باشد .
این فقط مربوط به معماری نیست . ما امروزه بسیاری از رفتار ها را انجام میدهیم ، بی انکه حتی ذره ای با فرهنگ ِ ما سازگاری داشته باشد . امروزه بسیاری از " عادت " ها به صورت ِ " فرهنگ ِ کاذب " در امده است . و بدیهی ست که معماری هم از این امر مستثنی نیست . ان چیزی که باعث شده خانه های ما به این سمت کشیده شود ، معلول ِ علت هاییست که بسیار متنوع تر و مختلف تر از فرهنگ ِ صرف است . چنان که ایجاد ِ ساختار های فرهنگی ، خود تابع شرایط بسیار بسیار پیچیده ایست . و این در هم تنیده گی زمانی دوچندان میشود که در کشوری چون ایران واقع شود . کشوری که از لحاظ جامعه شناختی ، فرهنگی ، هویتی و . . . ان قدر پیچیده است که به هیچ وجه نمیتوان با قاطعیت در تحولاتش را پیش بینی کرد . حتی بر اساس پیشرفته ترین مدل های علمی . این امر را در زمینه های مختلف میتوانید مشاهده کنید : از تحولات ِ اجتماعی ِ غیر قابل ِ تصور ، تا شگفتی در تحولات ِ نمودار ِ امار ِ زاد و ولد و . . .

دوست عزیز چرا این خونه ها با فرهنگ ما تطابق نداره؟به گمانم شما بین سنت و فرهنگ تفاوتی قاییل نیستید.از شما میپرسم:ایا حاضرید در یک منزل هزار متری که 4تا ایوان داره و پشت هر ایوانش 4تا اتاق داره که توی هر اتاقش یکی از برادران یا خواهران یا پسر عموهای شما ساکن هستند زندگی کنید؟ایا همسر شما همچین جایی زندگی خواهد کرد؟ من که یه اپارتمان 80 متری مستقل-بی سرو صدا-جمع و جور رو ترجیح میدم هر وقت هم بخوام تفریح کنم یا دلم باز شه ماشینو استارت میزنم و یا علی....ایا پدر پزرگهای ما میتونستن مثل ما زندگی کنن؟ایا ما میتونیم مثل پدر بزرگهامون زندگی کنیم؟پس چرا باید خونه ما شبیه خونه پدر بزرگهامون باشه؟
معمارهای ما به دنبال معماری غرب رفتن درسته.اما اول این مردم ما بودن که مدرن شدن و به دنبال زندگی غربی رفتن.پس معمارهای ما هم مجبور بودن به این روش مدرن از زندگی پاسخ بدن....امید وارم منظورم رو رسونده باشم.....




مسلم است که امروزه کمتر کسی میتواند ( حتی اگر بخواهد ) که در خانه ای با هزار متر مساحت و اتاق های تو در تویی که شما فرمودید زندگی کند .
اما به گمانم ریشه ی این بحث ، نه در نوع ِ خانه و متراژ و چینش فضا های ان ، بلکه در " کیفیت " ِ فضا نهفته است .
توالی نسل ها و ارزش هایی که شیوه ی زندگی را " هدایت " میکند یک طرف قضیه است . اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود . کیفیت ِ مطلوب ِ زندگی کردن ، پارامتر هایی را طلب میکند که قدری عمیق تر از فاصله زمانی میان ِ ما و پدربزرگانمان است . ان قدر بیشتر که میتواند این فاصله را طی کند و ذهن کسی ، مثل این دوستی که سوال ِ کلی ِ ابتدایی را مطرح کردند ، به چالش بکشند و در ذهنشان این سوال ایجاد شود که کجای قضیه مشکل دارد ؟
اری ! کاملا با شما موافقم که امروزه نوع ِ زندگی انسان تغییر کرده و کلا انسان ِ امروزی ، تا حدودی به سمت ِ انزوا کشیده شده است . خوب یا بدش را جایی دیگر باید بحث کرد . اما ریشه ی این انزوا را به راحتی میتوان در رمان های معاصر دید و لمس کرد .
اما این انزوا ، حس ِ نیاز ، خاطرات ِ محو ِ نوستالژیک ، حس ِ قوی خاک بازی در کودکان ِ تمامی دوران ها و امروز را ، از بین نبرده است .
این انسان ِ به نسبت منزوی شده ی امروز که شاید اپارتمان 80 متری دنج ِ خود را به هر خانه ی فراخی ترجیح میدهد ، انسانی که مهدی اخوان ثالث ، در شعر ِ "خوان هشتم : ادمک " به زیبایی تصویرش کرده است .
انسان ِ عظمت های غول اسای عمارت ها و دروغ ، انسان ِ عصر ِ رمه های عظیم گرسنگی و وحشت بار ترین ِ سکوت ها ، انسان ِ عصری که شاملو با عبارت ِ " عصر توهین امیزی که ادمی
مرده یی ست
با اندک فرصتی از برای جان کندن
و به شایستگی های خویش
از همه افق هاغ
دورتر است "
بیان میکند ، حتی این انسان هنوز در جست و جوی شایستگی های دور افتاده ی خویش است .
من اینگونه می اندیشم . به گمانم " کیفیت " های مطلوب ِ زیستی ، در طول ِ تاریخ ، نوسانی به مراتب کمتر از دیگر پارامتر های زندگی اجتماعی داشته است . انچه بسیار در نوسان بوده ، دوری و نزدیکی به این " کیفیت " بوده است : به گمانم .

به هیچ عنوان قصد اغاز ِ بازی کلامی را ندارم . که به گمانم معماری " علمی " ست که باید با زبان ِ خودش پیرامونش سخن گفت . اما دوست ِ عزیزم ! قدری تامل کنید ، شاید تا حدی با من هم نظر شوید که در برخی جوامع ، در اثر برخی شرایط ِ خاص و پیچیده که قصد وارد شدن به انها را ندارم ، گاهی مقوله های کاملا جدا از همی چون " سنت " و " فرهنگ " انچنان در هم تنیده میشوند که به دشواری بتوان تنه و ریشه ی هر کدام را باز شناخت .
ایا قبول ندارید که در بسیاری از موارد ، در اثر اضافه شدن ِ فاکتور ِ زمان ، به پدیده ای به نام ِ سنت ، نا خود اگاه سنت رنگ ِ فرهنگ را میگیرد . و گاهی برعکس .
به هیچ عنوان نباید خانه های ما شبیه پدربزرگ هایمان باشد . اما باید به نحوی باشد که فاکتور های کیفی ِ خانه ی پدربزرگ را داشته باشد . ( در اینجا خانه ی پدربزرگ استعاره ایست از خانه ی مطلوبی که بحث پیرامون ِ ان است )
اما در مورد پاراگراف ِ اخر فرمایش شما . فرمودید :" معمارهای ما به دنبال معماری غرب رفتن درسته.اما اول این مردم ما بودن که مدرن شدن و به دنبال زندگی غربی رفتن."
برای این که در مورد این قسمت بتوانیم هم فکری مان را اغاز کنیم ، لازم است ابتدا نقطه مشترکی را فرض کنیم . به همین خاطر من فرض میکنم این عبارت ِ اول ِ شما که معماران ِ ما به دنبال ِ معماری غرب رفتند درست است . ( که تا حدودی هم هست اما نه به طور کامل . )
بعد از این پذیرش ِ اولیه ، باید بگویم به گمان ِ من مردم ِ ما به هیچ وجه " مدرن " نشدند . که ان هم چرا ها و اما و اگر های زیادی دارد . شاید دم دست ترین ارجاعی که بتوانم به شما ارائه کنم ، " رضا خان " باشد به عنوان ِ کسی که سودای ساختن ِ ایرانی " مدرن " را در سر داشت .
البته واضح است که مردم ( و نه همه ی مردم )، پس از مشروطه ، خواستار تغییراتی بودند . به مثال ِ کودکی که میداند شرایطی که دارد خوب نیست و باید بهتر باشد ، ولی نمیداند چگونه . و بعد از ان تحولاتی رخ داد که نمیخواهم به انها بپردازم . اما دوست عزیز ! هر فلسفه ، و به تبع ِ ان هر نتیجه گیری فلسفی که تحت ِ عنوان ِ " ایسم " های مختلف ایجاد میشود ، پارامتر هایی دارند که پدیده های پس از ان ، با کمک ِ ان پارامتر ها و معیار ها سنجیده شده و در جایگاه ِ خودش طبقه بندی میشود .
"مدرنیسم " هم اینگونه است . پارامتر هایی دارد در شاخه ی جامعه شناسی ، در شاخه ی هنر و معماری ، در صنعت و . . .
به نظر ِ شما ، مردم ِ ما در کدام دوره ی تاریخی ، به حدی مجهز به پارامتر های مدرنیته شدند که بتوان گفت : ابتدا مردم ِ ما مدرن شدند . . .
ناگفته پیدا ست که در مورد معماری هم چنین است . همانگونه که بهتر از من میدانید ، معماری مدرن ، به عنوان ِ یک " مکتب " معماری با " مبانی نظری مدون " از اواخر قرن 19 میلادی شکل گرفت .
خواهش میکنم به این دو عبارت بسیار توجه کنید " مکتب ِ معماری " . و وجود ِ " مبانی ِ نظری ِ مدون ".
حال گذری کنیم به وضع ِ ایران در اواخر ِ قرن 19 . و از ان تاریخ به جلو حرکت کنیم و نیم نگاهی به تحولات ِ تئوریک ، ساختاری ، تکنولوژیک و در نهایت " عینی " مدرنیته در غرب داشته باشیم . به روشنی در خواهیم یافت که اصولا ما " نمیتوانستیم " معماری ای با عنوان ِ مدرن داشته باشیم . واضح است : کدام شاخصه معماری مدرن را داشتیم ؟ هم از نظر ِ مبانی نظری هم از نظر ساخت . بیایید جای دوری نرویم . پهلوی اول و دوم را در نظر بگیرید . در این دو دوره ، چه تغییراتی در " فرم " های ساختمان ها ایجاد شد ، که بتوان شعار ِ " فرم تابع ِ عملکرد " را بر ان منطبق کرد ؟
شهرک ِ اکباتان را در نظر بگیرید : پنجره های نواری ، ترکیب ِ بتن و شیشه و . . . اما ایا این قدر کفایت میکند تا این جرات را پیدا کنیم که بگوییم : معماران ِ ما به کمک ِ روش های مدرن ، سعی در پاسخگویی به نیاز های مدرن داشتند ؟ ایا اصولا هر چیز ِ جدیدی ، مدرن است ؟
و پس از بحث های طولانی و جویا شدن ِ نظرات ِ چند معمار ِ اندیشمند ، میخواهم قدری پا را فراتر بگذارم و به سوالی پیرامون ِ معماری ِ " اکنون " ِ ایران که من و شما به اصطلاح " معمار " ان هستیم بکنم .
به پهلوی اول و دوم و . . . کاری ندارم و ایا فکر میکنید حتی الان میتوانیم بگوییم که معماری مدرن داریم ؟ ایا صرف ِ بکارگیری ایفون تصویری ، درب های ریموت دار ، اسانسور ، سیستم های جدید تهویه و . . . میتوان مدعی شد که به معماری مدرن دست یافته ایم ؟ اگر کسی به گونه ای دیگر بیاندیشد ، باید بتواند ان قدر ساختمان و بنا معرفی کند که به حد ِ " جریان " در معماری ِ یک دوره از تاریخ برسد . شما این قدر ساختمان سراغ دارید ؟ ایا به راستی میتوان دوره ای را نام برد که در ان به " مبانی نظری مدون ِ بومی " برای مدرنیته دست یافته باشیم ؟ جاهای دیگر گفتم . باز هم میگویم چون به گمانم بسیار جالب و شگرف است : تحلیل معماری ژاپن !
در پایان سپاس گزارم که نوشته ی شما ، باعث ِ جریان یافتن ِ این گفت و گو شد . منتظرم نظر ِ متفاوت ِ شما را بشنوم و ذهنم را اصلاح کرده و بیشتر بیاموزم .
ذهنتان همواره جاری باد !
.
.
.
 

m-s

عضو جدید
در حال حاضر تمدن نداریم..................تمدنمون و گم کردیم. فراموش کردیم.
 

arashitect

عضو جدید
درود فراوان بر دوست فرهیخته و با سوادمون سپیدار عزیز.
چند نکته به ذهن حقیر خطور کرد:
1-تعریف کلی از فرهنگ:ارتباط بین دو پدیده عاقل(انسان)قوانینی بوجود می اورد که به ان فرهنگ میگویند.(اشوری-داریوش-تعریفها و مفهوم فرهنگ-نشر اگاه-صفحه150-)
طبعا این قوانین در طول زمان تغییر میکنند چون نحوه ارتباط انسانها هم در طول زمان تغییر میکند.من با این گزاره:
" ما امروزه بسیاری از رفتار ها را انجام میدهیم ، بی انکه حتی ذره ای با فرهنگ ِ ما سازگاری داشته باشد . امروزه بسیاری از " عادت " ها به صورت ِ " فرهنگ ِ کاذب " در امده است."
مشکل دارم.چه ارگانی از جامعه میتونه قضاوت کنه یه رفتار با فرهنگ ما سازگار هست یا نیست؟ممکنه بتونیم بگیم این رفتار با فرهنگ سابق ما سازگار نیست). اما نمیتونیم بگیم با فرهنگ کنونی ما سازگار هست یا نه.البته منظورم از رفتار کردار هنجار است وگرنه نابهنجاری که مشخصه با هیچ فرهنگی سازگار نیست.مثال میزنم که منظورم برسه:
تا 40 سال پیش یه دختر ایرانی ارایشگاه نمیرفت تا روز عروسیش که موهاش رو کوتاه کنه.چه برسه که ارایش صورت هم انجام بده.الان شما به عینه میبینید حتی دختر های 5یا 6 ساله رو هم خود مادرشون(به عنوان والد و ناقل فرهنگ به کودک)ارایش میکنند....سوالم اینه :شما میتونید بگید این عمل با فرهنگ ما سازگار هست یا سازگار نیست؟ایا این رفتار خودش به عنوان فرهنگ روز مطرح نیست؟ایا ما به عنوان حکومت.یا روشنفکر یا معمار باید این رفتار رو عوض کنیم؟؟حق داریم ردش کنیم؟
2-فرمودید:
به هیچ عنوان نباید خانه های ما شبیه پدربزرگ هایمان باشد . اما باید به نحوی باشد که فاکتور های کیفی ِ خانه ی پدربزرگ را داشته باشد . ( در اینجا خانه ی پدربزرگ استعاره ایست از خانه ی مطلوبی که بحث پیرامون ِ ان است )}"
منظور از فاکتور کیفی چیست؟من یه مثال زدم واسه دوست تازه واردمون.اما از شما میپرسم:ایا صرف اینکه کاخ تخته جمشید مربوط به دوران داریوش کبیر است به این معناست که کاشانه مردم عادی انزمان هم اینگونه بوده؟ایا وقتی خانه طباطبایی در کاشان رو نظاره میکنیم میتونیم نتیجه بگیریم اکثر مردم انزمان در منازلی زندگی میکردند که روح معماری ایرانی درش جریان داشته؟
نتیجتا ایا حتما ما باید در منازلی زندگی کنیم که فاکتور های کیفی معماری ایرانی در ان لحاظ شده باشه؟ به فرض که این فاکتور هارو شناختیم.وحتی با فرهنگ امروزمون تطبیق دادیم که هر دوش بعیده.چه لزومی داره در بنای یک منزل مسکونی بکارش ببریم؟تعریف خانه مسکونی چیه به نظر شما؟
3-در مورد مدرنتیته ایرانی با افاضات شما موافقم.منظور من هم همین بود.ایرانی امروز از لوازم مدرنیته(صنعت..علم..بهداشت...) استفاده میکنه اما هنوز فرهنگش کاملامدرن نشده و در حال جنک با سنت میباشد. اما این فرقی در موضوع نمیکنه چون مردم ما حداقل به دنبال مظاهر مدرنیته رفتن بعدش معمارها مجبور شدن بر طبق موازین جدید طراحی کنن....
4- فرمودید:
" ایا فکر میکنید حتی الان میتوانیم بگوییم که معماری مدرن داریم؟" من میگم بله.
معماری ساختمانهای مسکونی ما مدرن شده.توجه کنید فقط مسکونی.چرا؟
چون خانه فعلی ما به نیازهای یک زندگی مدرن پاسخ میده.
و ما از یک خانه انتظار داریم به نیاز های روزمره ما پاسخ بده؟نه؟!


از دقت نظر شما صمیمانه سپاسگذارم....
سبز باشیدو پاینده ...
 
آخرین ویرایش:

arashitect

عضو جدید
داشتم به گفتار دوستمون سپیدار فکر میکردم که یه مثال گویا از تاثیر پذیری معماری مسکونی ما از فرهنگ جامعه پیدا کردم.این مثال روشن میکنه چطور در هر دوره زمانی کاشانه جدیدی شکل میگیره و خانه های دوره قبل دیگه قابل سکونت نمیشند و ناچار روبه تخریب میروند....
از سالیان بسیار دور تا اواخر دوره قاجار با تاثیر پذیری از فرهنگ اختفای جنس مونث خانه ایرانی از 3ریز فضا تشکیل میشده:1-بیرونی(مهمان پذیر)2-اندرونی (خواب و نشیمن)3-جانبی(مطبخ-توالت-اصطبل و....)این سه ریز فضا ارتباط مستقیمی با هم نداشتند و با عنصر واسطی به نام حیاط به هم وصل میشدند.
در اوایل دوره پهلوی و با کشف حجاب کم کم بیرونی با اندرونی یکی شد اما به صورت اتاقی جداگانه به نام مهمانخانه جانمایی شد ضمن انکه اشپز خانه نیز به ایندو پیوست وداخل فرم اصلی وارد شدوبا نشیمن ارتباط پیدا کرد.
در اواییل دهه 50 نیاز به ارتباط غیر مستقییم اشپزخانه با مهمانخانه حس شد.پس پنجرهای کوچک بین ایندو پدیدار گشت...
پس از انقلاب و با چشمگیر شدن حضور زنان در جامعه شاهد این بودیم که ارتباط اشپز خانه با نشیمن و پذیرایی بی واسطه شد.ازین زمان بود که اشپز خانه اپن مد گردید...

الان فرهنگ ما با گذشته فرق دارد.زن دیگر جنس دومی نیست که بایستی از چشم نامحرم دور نگاهش داشت.پس دیگر اندرونی-بیرونی-مطبخ گوشه حیاط-جایی در منازل ما ندارند.بلکه زنان در اشپز خانه ای کار میکنند که چشم وچراغ خانه است و بیشترین مخارج برای تزیین و دکوراسیون ان میشود.
به شخصه مطمئن هستم تا 20 سال دیگر مهمانخانه هم از منزل ایرانی حذف خواهد شد و منازل ما تنها دو بخش خواهند داشت1-نشیمن(گوشه ای محل کار-گوشه ای میز کامپیوتر-گوشه ای اشپزخانه-گوشه ای تلوزیون)2-خواب (دارای سرویس حمام و توالت).زندگی این مدل از خانه را به ما تحمیل خواهد کرد.ممکن است با حسی نوستالژیک از زیبایی منزل بروجردیها صحبت کنیم اما مطمئنن در این منازل جدید راحت تر خواهیم بود.....
ایا سازگاری معماری ما با شرایط زندگی دلیلی بر بی هویتی-تقلید کور کورانه از معماری غرب-بی تمدنی-و...است؟
 

ارشیتکت86

عضو جدید
سلام ما این ترم مسکونی داریم یه تحقیق درمورد تفاوت خانه های امروز ودیروزم داشتیم

اگر بدون تعصب به گذشته وحال نگاه کنیم میبینیم شرایط خونه هامون به زندگیمون میاد یا چون در گذشته این امکاناتو نداشتن اینجوری خونه میساختند وقتی الان زمین محدود وگرونه وچیزی به نام تالار برای مراسم وجود داره وجود حیاط بزرگ چه معنی داره؟یا حیاط مرکزی شما حاضری تو زمستون برای خوردن 1دونه سیب تو سرما بری رو حیاط !!!!!! ولییییییی یه چیز هست اگر خونه های امروز حال وهوای خونه های گذشته رو ندارن فقط به خاطر اینه که فرهگ وسنتو ازش گرفتن وچیزی مثل اشپزخونه openرو اوردن .........
 

ادمک تنها

عضو جدید
جوابییه

جوابییه

باسلام
من اولین بار که تو این سایت میام ومیخوام گفتگو کنم
من یه سوال دارم که اصلا فرهنگ ما چیه که خونه هامونو بر اساس اون باید بسازیم
اصلا فکر کردیم کجایه معماری دنیا قرار گرفتیم
اصلا چراخیلی دیر به مدرنیسم رسیدیم که الان باید دنبال خونه ای باشیم که بافرهنگ مطابقت داشته باشه ؟
توفرهنگ ما یه چیز گم شده واونم حریم
اول باید ببینیم حریم چی بود

مجتبی راستگو
 
  • Like
واکنش ها: m-s

ادمک تنها

عضو جدید
آب باد خاک اتش بنده اند ......................بامن وتومرده با حق زنده اند
الان وقتشه که دیگه ازاین سوالا بیایم بیرون
 
  • Like
واکنش ها: m-s

ارشیتکت86

عضو جدید
باسلام
من اولین بار که تو این سایت میام ومیخوام گفتگو کنم
من یه سوال دارم که اصلا فرهنگ ما چیه که خونه هامونو بر اساس اون باید بسازیم
اصلا فکر کردیم کجایه معماری دنیا قرار گرفتیم
اصلا چراخیلی دیر به مدرنیسم رسیدیم که الان باید دنبال خونه ای باشیم که بافرهنگ مطابقت داشته باشه ؟
توفرهنگ ما یه چیز گم شده واونم حریم
اول باید ببینیم حریم چی بود

مجتبی راستگو

سلام آقا مجتبی خوش اومدی

فرهنگ ما حجاب وحریم وحفظ اونه چیزی که در خونه های سنتی گذشته بانام اندرونی بیرونی رعایت میشده فرهنگ ما دعوت کنندگی و حس صمیمتی بوده که تو هشتی های خونه هامون بوده و....نه فکر نکردیم که تو دانشگاه کتا ب معماری معاصر غرب رو میخونیم
ونشتیمو میگیم ما در گذشته این بودیم واون بودیم به چه دردی میخوره نمیدونم.......
چون یه زمون خوب کار میکردیم غربی ها اومدن از ما یاد گرفتن وما در خواب غفلت......
چیزامونو مثل اونا کردیم..
 

royasaz

عضو جدید
salam

salam

سلام پروژه نهايي من موضوش مجتمع فرهنگي بود من تو ايم مورد فرهنگ خيلي تحقيق كردم به نتايج خوبي هم رسيدم فرهنگ ما خيلي غني هست .
مشكلي كه ما داريم اينه كه ما بلد نيستيم فرهنگمون تو معماريمون بياريم ولي ادعا داريم برا همين معماريمون روز به روز بهتر كه نميشهبد ترم ميشه ئش ما معمارا بايد ادعا رو بزاريم كنار عمل كنيم و سوادمون بالا ببريم و اين كار تلاش زياد ميخواد
 

ادمک تنها

عضو جدید
شاید

شاید

سلام آقا مجتبی خوش اومدی

فرهنگ ما حجاب وحریم وحفظ اونه چیزی که در خونه های سنتی گذشته بانام اندرونی بیرونی رعایت میشده فرهنگ ما دعوت کنندگی و حس صمیمتی بوده که تو هشتی های خونه هامون بوده و....نه فکر نکردیم که تو دانشگاه کتا ب معماری معاصر غرب رو میخونیم
ونشتیمو میگیم ما در گذشته این بودیم واون بودیم به چه دردی میخوره نمیدونم.......
چون یه زمون خوب کار میکردیم غربی ها اومدن از ما یاد گرفتن وما در خواب غفلت......
چیزامونو مثل اونا کردیم..

فدات
نمیخوام با حرفام چیزی رو ثابت یا نقض کنم چون هیچ صددرصدی تودنیا وجودنداره جزوجودخدا ومرگ

باعرض معذرت منظور من از حریم این نبود
ما تو دوره هخامنشی هم حریم داشتیم ؛ توکاخ قلعه دختر فیروزاباد به حد اعلا میرسه
منظورم من از این سوال، رسیدن به جوابه مرغ زودتر بوجود اومده یاتخم مرغ$
به قول مرحوم میرمیران ما بهترین پروسه رو تو تکامل معماری داشتیم یعنی اززمان سیلک تا به اواخر قاجار چی شد که ما نتونستیم سردمدار معماری مدرن باشیم باتوجه به حضور اقای گورکیان در کنگره های سیام
چی شد که الان دنبال فرهنگ در معماری میگردیم
مشکل ما این بود که خیلی دیر به مدرنیسم رسیدیم وا معماری دنیا عقب افتادیم البته من نمیگم بده ؛ چون همه جا این پروسه رو طی میکنند
فقط ماباید دنبال یک گمشده تو معماری مون بگردیم که خودمم نمی دونم چیه
یک مشکله بزرگتر ما تو اموزشه معماری از پایه است
هنوز تو شیوه بوزار وباهاس موندیم
ادمک تنها
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: m-s

سپیدار

کاربر بیش فعال
درود فراوان بر دوست فرهیخته و با سوادمون سپیدار عزیز.
چند نکته به ذهن حقیر خطور کرد:
1-تعریف کلی از فرهنگ:ارتباط بین دو پدیده عاقل(انسان)قوانینی بوجود می اورد که به ان فرهنگ میگویند.(اشوری-داریوش-تعریفها و مفهوم فرهنگ-نشر اگاه-صفحه150-)
طبعا این قوانین در طول زمان تغییر میکنند چون نحوه ارتباط انسانها هم در طول زمان تغییر میکند.من با این گزاره:
" ما امروزه بسیاری از رفتار ها را انجام میدهیم ، بی انکه حتی ذره ای با فرهنگ ِ ما سازگاری داشته باشد . امروزه بسیاری از " عادت " ها به صورت ِ " فرهنگ ِ کاذب " در امده است."
مشکل دارم.چه ارگانی از جامعه میتونه قضاوت کنه یه رفتار با فرهنگ ما سازگار هست یا نیست؟ممکنه بتونیم بگیم این رفتار با فرهنگ سابق ما سازگار نیست). اما نمیتونیم بگیم با فرهنگ کنونی ما سازگار هست یا نه.البته منظورم از رفتار کردار هنجار است وگرنه نابهنجاری که مشخصه با هیچ فرهنگی سازگار نیست.مثال میزنم که منظورم برسه:
تا 40 سال پیش یه دختر ایرانی ارایشگاه نمیرفت تا روز عروسیش که موهاش رو کوتاه کنه.چه برسه که ارایش صورت هم انجام بده.الان شما به عینه میبینید حتی دختر های 5یا 6 ساله رو هم خود مادرشون(به عنوان والد و ناقل فرهنگ به کودک)ارایش میکنند....سوالم اینه :شما میتونید بگید این عمل با فرهنگ ما سازگار هست یا سازگار نیست؟ایا این رفتار خودش به عنوان فرهنگ روز مطرح نیست؟ایا ما به عنوان حکومت.یا روشنفکر یا معمار باید این رفتار رو عوض کنیم؟؟حق داریم ردش کنیم؟
2-فرمودید:
به هیچ عنوان نباید خانه های ما شبیه پدربزرگ هایمان باشد . اما باید به نحوی باشد که فاکتور های کیفی ِ خانه ی پدربزرگ را داشته باشد . ( در اینجا خانه ی پدربزرگ استعاره ایست از خانه ی مطلوبی که بحث پیرامون ِ ان است )}"
منظور از فاکتور کیفی چیست؟من یه مثال زدم واسه دوست تازه واردمون.اما از شما میپرسم:ایا صرف اینکه کاخ تخته جمشید مربوط به دوران داریوش کبیر است به این معناست که کاشانه مردم عادی انزمان هم اینگونه بوده؟ایا وقتی خانه طباطبایی در کاشان رو نظاره میکنیم میتونیم نتیجه بگیریم اکثر مردم انزمان در منازلی زندگی میکردند که روح معماری ایرانی درش جریان داشته؟
نتیجتا ایا حتما ما باید در منازلی زندگی کنیم که فاکتور های کیفی معماری ایرانی در ان لحاظ شده باشه؟ به فرض که این فاکتور هارو شناختیم.وحتی با فرهنگ امروزمون تطبیق دادیم که هر دوش بعیده.چه لزومی داره در بنای یک منزل مسکونی بکارش ببریم؟تعریف خانه مسکونی چیه به نظر شما؟
3-در مورد مدرنتیته ایرانی با افاضات شما موافقم.منظور من هم همین بود.ایرانی امروز از لوازم مدرنیته(صنعت..علم..بهداشت...) استفاده میکنه اما هنوز فرهنگش کاملامدرن نشده و در حال جنک با سنت میباشد. اما این فرقی در موضوع نمیکنه چون مردم ما حداقل به دنبال مظاهر مدرنیته رفتن بعدش معمارها مجبور شدن بر طبق موازین جدید طراحی کنن....
4- فرمودید:
" ایا فکر میکنید حتی الان میتوانیم بگوییم که معماری مدرن داریم؟" من میگم بله.
معماری ساختمانهای مسکونی ما مدرن شده.توجه کنید فقط مسکونی.چرا؟
چون خانه فعلی ما به نیازهای یک زندگی مدرن پاسخ میده.
و ما از یک خانه انتظار داریم به نیاز های روزمره ما پاسخ بده؟نه؟!


از دقت نظر شما صمیمانه سپاسگذارم....
سبز باشیدو پاینده ...

صمیمانه ترین سپاس های مرا پذیرا باشید . بسیار ممنونم بابت ِ نکاتی که در فرمایشتون بود و به من اموخت .
به امید انکه بیشتر از شما بیاموزم ، چند نکته را در میان میگذارم :

1. به گمانم داریوش ِ اشوری از شخصیت هایی ست که میتوان به دیدگاه ِ علمی و اصولی اش اعتماد کرد . و نزدیکی و درگیری اش با اثار نیچه ، جنبه ای دیگر بر نظام ِ فکری او افزوده . تعریفی که از ایشون در باره فرهنگ ذکر کرده بودید ، برایم بسیار جالب و تامل بر انگیز بود .

2. فرموده بودید : " چه ارگانی از جامعه میتونه قضاوت کنه یه رفتار با فرهنگ ما سازگار هست یا نیست؟ " و در ادامه به درستی گفته بودید که : " نیست؟ممکنه بتونیم بگیم این رفتار با فرهنگ سابق ما سازگار نیست). اما نمیتونیم بگیم با فرهنگ کنونی ما سازگار هست یا نه. ". . . با عبارت دوم کاملا موافق هستم و پاسخی کوتاه در باره سوال اولتان دارم : هیچ ارگانی از جامعه نمیتونه چنین قضاوتی کنه . زیرا :
داوری ان سوی در نشسته است
بی ردای شوم قاضیان
ذات اش درایت و انصاف
هیئتش " زمان " !!!
و خاطره ات تا جاودان ِ جاویدان
در تکرار ادوار داوری خواهد شد !
شاملو

اری ، به گمانم زمان ، و اصولا مفاهیم مربوط به زمان ( که اتفاقا بسیار پیچیده هم هستند ) در نهایت ِ نهایت ِ کار ، قضاوت میکنند .
در جای دیگری هم گفته بودم ، حکومت ، روشنفکر ، هنرمند ، معمار و کلا فرهیختگان ِ جامعه ، در دید ِ کلان ، باز هم جزئی از ان جامعه هستند . تفوتشان شاید تنها در این باشد که مجهز به چراغی هستند که راه را نشان دهد . راه ِ درست تر را . و هیچ یقینی در این باره وجود ندارد . چندی پیش نیم نگاهی به تارخچه ی انقلاب های دو قرن اخیر ِ جهان انداخته بودم ، در کمال حیرت متوجه شدم چه بسیار اشتباهات ، انحرافات و فجایعی که به صورت ِ جمعی رخ داده است . منظورم این است که در بسیاری موارد ، توده ی مردم ِ یک جامعه ، به معنای واقعی کلمه " اشتباه " کرده اند . یک اشتباه و در مواردی یک خطای جمعی .
و شگرف تر ان که اشتباهات ِ به اصطلاح روشنفکران ِ ان جامعه ، رادیکال تر و فاحش تر از سایر اقشار بوده ( یا لااقل اینگونه خودش را نشان میداده )
ایا ما اجازه ی تغییر داریم ؟ ایا حکومت در تعیین ِ سطح ِ سلیقه ی مردمش موثر است ؟ ایا میتواند رسانه ای به نام تلوزیون ، سطح ِ توقع ِ فرهنگ ِ دیداری و شنیداری مردم یک " کشور " را به حدی بیاورد که ساعت ها صرف ِ تماشای سریال های مبتذل و بی محتوای ان کنند ؟ و . . .

" خسرو گلسرخی " مقاله ای دارد با عنوان : " سیاست ِ شعر ، سیاست ِ هنر " به گمانم بی ارتباط با گفتگوی میان ما نباشد .

3. به نکته ی بسیار جالبی در بند ِ 2 کلامتان اشاره کردید . سوالی طرح کردید که پاسخش بسیار واضح است : خیر ! به هیچ عنوان ِ مسکن ِ عامه ی مردم در زمان کورش ، به کیفیت ِ
کاخ ها نبوده است . چنان که محله ای ان طرف تر از خانه طباطبائی ها ، خانه هایش مسلما فاقد ان مشخصات بوده . اما دوست عزیزم ، من به گونه ای دیگر به قضیه نگاه میکنم . مثالی میزنم . در ان زمان ممکن بود خانواده ای 12 بچه داشته باشد . مرگ و میر ِ کودکان امری بسیار بدیهی بوده . سطح ِ بهداشت را به عنوان ِ مثال در نظر بگیرید . حال به دوره ی اکنون بیایید . ایا ان قدر که سطح ِ کیفیت بهداشت ِ عمومی مردم بالاتر رفته ، سطح ِ کیفی ِ زیستگاهشان هم ترقی کرده ؟ روابط ِ اجتماعی شان ؟ پیوند های خانوادگی شان ؟ ایا انسان ِ امروزی نیازی به کانون ِ مستحکمی برای برطرف کردن ِ نیاز های عاطفی خود ندارد ؟
دیروز از کنار شهرک های ساخته شده در کنار اتوبان ِ همت در بخش ِ مربوط به شهرداری منطقه 22 عبور میکردم . بنا به دلایلی ارامگاه ها ( همان قبرستان ) برای من بسیار چالش بر انگیز و پر از حس های ناب و سکوت های عمیق و گاهی دریافت های متفاوته . به همین خاطر در دوره ای ، زمان زیادی را صرف پرسه زدن در قبرستان ها در شهر هایی که بودم کردم . در نهایت ِ امر ، قبرستان قبرستان است . با این مقدمه ، میخواهم بگویم حسی که از دیدن مجتمع های مسکونی ِ متراکم و خفه کننده ی این شهرک دیدم ، از بد ترین قبرستانی که دیده بودم ، بدتر بود . حال میخواهد در ان جدید ترین سیستم های ساختمانی به کار رفته باشد ، ( که باید بگویم به هیچ عنوان چنین نیست و روش های ساخت همان روش های منقرض شده است ) ، خواه میخواهد در فضای پذیرایی ان ، جایی برای تلوزیون ال سی دی چهل و دو اینچ در نظر گرفته باشد ، خواه اپزخانه ای مدرن داشته باشد . . . همه ی اینها به گمانم به هیچ نمی ارزد اگر " کیفیتی که زمان قضاوتش میکند " در انها رعایت نشده باشد .
به هیچ عنوان نمیگویم نباید مجتمع سازی کرد . نمیگویم نمیتوان در اپارتمان زندگی کرد . نمیگویم که من میدانم چگونه باید طرح ِ با کیفیت ارائه کرد . تنها میگویم اگر خانه ی پدربزرگ حقیر بود و ارتفاع پله هایش زانو ها را می فرسود ، اگر امکان نداشت بتوان تمام خانه را با ان سقف های بلند گرم کرد ، اما کرسی خانه ای بود که مرکز ِ نزدیکی ِ خانواده میشد . نمیگویم امروز با این ریتم ِ زندگی باید زیر کرسی بنشینیم و تا سحر منطق الطیر بخوانیم . میگویم فاکتور های متعالی ِ ان دوره را باید امروزی کنیم . میگویم امروزه کمتر بچه را دیدم که خاک بازی کند ( بر این نکته تاکید میکنم چرا که به گمانم یکی از فعالیت های حیاتی برای رشد هر انسانی ، خاک بازی ست . هیچ ربطی هم به داستان هایی که میگویند چون ما از خاکیم پس ان را دوست داریم و . . . ندارد ) و میپندارم اگر چنین نشود ، بی شک فردا چیزی کم خواهد داشت . حتی اگر خودمان متوجه کمبودش نشویم . ( اگر فرصت شود ، در زمانی دیگر با چند مثال ساده خواهم گفت که ادمی چقدر پوست کلفت است و بسیاری از ازردگی های روح و جسمش را حتی متوجه نمیشود )

4. پیرامون ِ بند ِ چهارم مطالبتان باید عرض کنم که به گمانم اگر هم بپذیریم رگه هایی از مدرنیته وارد معماری ِ ما شده است ، بخش ِ مسکن بی شک کم بهره ترین بخش ان بوده است . شاید به خاطر مسائل ِ جبری ، بتوان گفت بخشی از بیمارستان های ما مدرن شده است ( لااقل به سمتی رفته اند که فرم تابع عملکرد باشد ) و در مواردی مراکز خدماتی ، فرودگاه ها و تک و توک مجتمع های تجاری ، روزنه هایی از معماری مدرن را به صورت محو نمایش داده اند . اما مسکن ِ ما . . .

یک نکته ی بسیار جالب : من و شما اکنون داریم بر سر " مدرن " شدن یا نشدن ِ معماری مان بحث میکنیم ، حال انکه معماری جهان ده ها سال است که ان را از سر گذرانده . میبینید ؟ ما هم ناچاریم چنین باشیم . چون در نهایت جزئی از همین مردم هستیم . در همین کشور ِ جهان ِ سومی ( واقعا سوم؟ ) زندگی کردیم و بزرگ شدیم .


داشتم به گفتار دوستمون سپیدار فکر میکردم که یه مثال گویا از تاثیر پذیری معماری مسکونی ما از فرهنگ جامعه پیدا کردم.این مثال روشن میکنه چطور در هر دوره زمانی کاشانه جدیدی شکل میگیره و خانه های دوره قبل دیگه قابل سکونت نمیشند و ناچار روبه تخریب میروند....
از سالیان بسیار دور تا اواخر دوره قاجار با تاثیر پذیری از فرهنگ اختفای جنس مونث خانه ایرانی از 3ریز فضا تشکیل میشده:1-بیرونی(مهمان پذیر)2-اندرونی (خواب و نشیمن)3-جانبی(مطبخ-توالت-اصطبل و....)این سه ریز فضا ارتباط مستقیمی با هم نداشتند و با عنصر واسطی به نام حیاط به هم وصل میشدند.
در اوایل دوره پهلوی و با کشف حجاب کم کم بیرونی با اندرونی یکی شد اما به صورت اتاقی جداگانه به نام مهمانخانه جانمایی شد ضمن انکه اشپز خانه نیز به ایندو پیوست وداخل فرم اصلی وارد شدوبا نشیمن ارتباط پیدا کرد.
در اواییل دهه 50 نیاز به ارتباط غیر مستقییم اشپزخانه با مهمانخانه حس شد.پس پنجرهای کوچک بین ایندو پدیدار گشت...
پس از انقلاب و با چشمگیر شدن حضور زنان در جامعه شاهد این بودیم که ارتباط اشپز خانه با نشیمن و پذیرایی بی واسطه شد.ازین زمان بود که اشپز خانه اپن مد گردید...

الان فرهنگ ما با گذشته فرق دارد.زن دیگر جنس دومی نیست که بایستی از چشم نامحرم دور نگاهش داشت.پس دیگر اندرونی-بیرونی-مطبخ گوشه حیاط-جایی در منازل ما ندارند.بلکه زنان در اشپز خانه ای کار میکنند که چشم وچراغ خانه است و بیشترین مخارج برای تزیین و دکوراسیون ان میشود.
به شخصه مطمئن هستم تا 20 سال دیگر مهمانخانه هم از منزل ایرانی حذف خواهد شد و منازل ما تنها دو بخش خواهند داشت1-نشیمن(گوشه ای محل کار-گوشه ای میز کامپیوتر-گوشه ای اشپزخانه-گوشه ای تلوزیون)2-خواب (دارای سرویس حمام و توالت).زندگی این مدل از خانه را به ما تحمیل خواهد کرد.ممکن است با حسی نوستالژیک از زیبایی منزل بروجردیها صحبت کنیم اما مطمئنن در این منازل جدید راحت تر خواهیم بود.....
ایا سازگاری معماری ما با شرایط زندگی دلیلی بر بی هویتی-تقلید کور کورانه از معماری غرب-بی تمدنی-و...است؟


بدون ِ شک با مطلب شما موافق هستم بجز دو پاراگراف ِ اخر کلامتان .
طبیعی است که معماری خودش را با نیاز ها هماهنگ میکند . به هیچ وجه نمیتواند صبر کند با فرهنگ ِ یک جامعه ترقی کند و انگاه معماری بگوید : حالا نوبت ِ من است که وارد شوم !
صد درصد درست است که امروزه فرهنگ ِ ما تغییر کرده . اما پنهان کردن ِ بانوان ، ربطی به جنس ِ دوم بودنشان ندارد . ریشه در ان چیزی دارد که شما پنداشتید امروزه حذف شده است : نامحرم !
اتفاقا در یکی از تاپیک ها به تفصیل مثالی درباره همین اشپزخانه ی اپنی که شما فرمودید زدم . اتفاقا یکی از نقاط ِ ناهمگون ِ تغییرات ِ معماری ما میتواند همین نکته باشد .
بارها گفته ام ، باز هم میگویم ، در اینجا بحث ِ ارزشی نمیکنم . نمیگویم درست است یا نه . اما چه بپذیریم یا نه ، چه خوشمان بیایید یا نه ، مردم ِ ما مردمی " مذهبی " هستند . با استثنی ها کاری ندارم . چنان که در شهرک ِ پزشکان ِ امیر اباد ( در نزدیکی نور ) خودم شاهد ِ طراحی و اجرای ویلایی بودم که سفارش دهنده گانش خواسته بودند سرویس ِ اتاق مستر ، به صورت ِ اپن طراحی شود . خواسته بودند توالت بدون ِ دیوار و . . . باشد . تنها با یک تیغه از جنس بلوک شیشه ای ، ان هم به ارتفاع ِ 60 سانتی متر از یک طرف محصور بود .
اما صحبت ِ من ، صحبت ِ توده ی مردم است . کسانی که هنوز مهر داغ میکنند بر پیشانی و کسانی که چنین سفارش هایی را میدهند از جامعه ی مورد مطالعه ام خارج میکنم و انچه میماند کسانی ست که بدون شک در چارت ِ مذهبی جای میگیرند .
( برای اثبات ِ این حقیقت ، میتوانید به دلایل ِ شکست ِ جنبش ِ چپ در ایران مراجعه کنید . )
باز هم نمیگویم اشپزخانه ی اپن خوب است یا بد . میگویم ایا منطبقش کردیم یا نه . حال این انطباق هم میتواند از نظرگاه ِ طراحی معماری باشد ، هم از نظر تغییرات ِ "واقعی " فرهنگی .

شاید خودخواهی باشد ، اما به گمانم انچه از همه ی این ها مهم تر است ، جاری شدن کلام بین ما و اموختن ِ من از نکات ِ مطرح شده توسط شما بود .
بدون شک پیرامون نکاتی که ذکر کردید بیشتر مطالعه خواهم کرد .
امیدوارم شاهد نظرات مفید ِ دوستان دیگر در دگراندیشی در این مورد باشیم.
از وقتی که گذاشتید و توجهی که داشتید بسیار ممنونم .
.
.
.
 

arashitect

عضو جدید
درود بر سپیدار عزیز با گفتار نغز و شیواش....
1-در این که انسان مدرن تنهاست شکی نیست.یکی از پیامدهای انسانگرایی همین دوری انسان از جامعه است.اما حرف من اینه که دقیقا همین فرد گرایی باعث شده منازل ما جایی برای زندگی جمعی نباشند.منزل ما تبدیل به اتاق کاری شده که در ان میتوان خوابید.همین.انگار همه در هتلی زندگی میکنند که مالکش هستند.به عینه میبینیم امروزه حتی برای یک نوزاد هم اتاقی جدا گانه در نظر میگیرند حال انکه قبلا........بحث اینکه پیامدهای زندگی مدرن چیست مورد نظر ما نیست.من فقط تاکید دارم اگه منازل ما روح منازل قدیم رو ندارن یک دلیل داره اونم اینه که خود ما هم روحیه زندگی جمعی قبلا رو نداریم.چرا نداریم؟جامعه شناسها باید پاسخ بدن.این دیگه تقصیر معمارهای یک جامعه نیست.ما فقط میتونیم طبق خواسته کارفرما طراحی کنیم چون اگه اون خواسته ها پاسخ داده نشند طبعا ما هم بیکاره ای بیش نیستیم....درسته ما میتونیم بر جامعه تاثیر بذاریم اما جامعه از معمارها قویتره و خواسته هاشو پیش میبره چه ما خوشمون بیاد چه نیاد....
2-در مورد مدرن شدن معماری مسکونی ما.درسته که هنوز کاملا مدرن نشدیم(وسایل مدرن داریم اما مدرن فکر نمیکنیم)اما حداقل منازل امروز ما پاسخ زندگی شبه مدرن مارو دارن میدن...
متاسفانه تداوم معماری ما در زمان قاجار دچار شکست شد.مدرنیته وارداتی سنتهای مارو به چالش کشید.مردم به سرعت به سمت مدرنیته حرکت میکردند اما سنت و فرهنگ این وسط جا موندن...
در پایان.منظورم از این حرفها فقط این بود:جامعه ما دچار بحران مدرنیته است.ما دوره گذار رو در سیاست فرهنگ و اقتصاد...میگذرونیم.که باعث میشه معماری ما هم دچار مشکلاتی بشه.اما مشکل معماری ما خود معلول این دوره گذاره.علت جای دیگر است....
این درست نیست ما همه نارسایی هارو بکوبیم سر معماری ...ما دچار بحران هویتی هستیم که جهانی شدن باعث و بانیشه.
هروقت جامعه متعالی گشت مطمئن باشید معماری ما هم متعالی میشه.

سبز باشید وپیروز....
 

royasaz

عضو جدید
سلام دوسان عزیز
معماری ذوق و سلیقه هست و هر کس نسبت به سلیقه که داره بنا رو تحلیل میکنه ما که تو شهر تبریز زندگی میکنیم 1 مشکل اساسی که داریم اینه که بیشتر اهل تکروی هستیم و این یک مشکل اساسیمون چون هماهنگی نداریم روز به روز اثار سنتی کمرنگتر میشه و این آثار گرانبها جاشو به قوطی کبریتا میده در کنار 1 ساختمان 2 طبقه 1 برج ساخته میشه
برای جلوگیری از این مشکلات باید معمارا اتحاد داشته باشن تو رو خدا در طراحی به نوع مصالح و سازگاریش با محیط توجه کنین از تکنولوژی جدید استفاده کنیم و از همه مهمتر به آثار باستانیمون ارزش بدیم و از اونا ایده بگیریم بچه ها معماری رو درک کنیم در مقابل ادعامون عمل هم داشته باشیم
 

denise

عضو جدید


معمارا به پزشکی چه جوری نگاه میکنند ؟

به نظر شما اگه یه پزشک بخواد معماری بخونه درک و یادگیری بهتری داره
یا اگه یه معمار پزشکی بخونه ، شما چی فکر میکنید ؟



این سوال منو یاد چیزی انداخت..
یکی و می شناسم که لیسانس معماری شو گرفته، الان داره پزشکی می خونه!
(دقیقا بعده اینکه مدرک لیسانسشو گرفت پزشکی قبول شد!)
 

اريايي

عضو جدید
این سوال منو یاد چیزی انداخت..
یکی و می شناسم که لیسانس معماری شو گرفته، الان داره پزشکی می خونه!
(دقیقا بعده اینکه مدرک لیسانسشو گرفت پزشکی قبول شد!)

به نظر من نمي تونه ارتباط خيلي زيادي باشه ...هر كسي بنا به علاقش به سمت چيزي مي ره كه دوست داره ..احتمالا اين فرد هم پزشكي دوست داشته و هم معماري ...ولي اتفاقا تو هردوش ميشه يه چيزاي مشتركي پيدا كرد ... تو جفتش بايد ادم مسئوليت پذيري باشي چون تو هر دو جون ادما دستته.. تو جفتش بايد دقيق و كار بلد باشي تا يه مشكلي رو حل كني(مثال ساده:بساز بنداز ..يا يه دكتر بي تجربه و الكي )و هزاران چيز ديگه كه تو همه شغلها و رشته ها بايد رعايت بشه....
 

ادمک تنها

عضو جدید
سلام
ادیسون ادیسون بود
رایت ،رایت بود
نیوتن نیوتن بود
هرکسی میتونه همه کاره باشه وموفقم باشه و بلعکس
حالا چه معمار چه پزشکی شایدم هردو
درکل هرادمی میتونه موفق باشه فقط بشرط فکروعمل
البته بدون علاقه میشه درس خوندوتمومش کرد ولی موفقیتی در کار نیست
به قول ادیسون موفقیت نودونه درصد پشتکار ویک درصد نبوغ
شیخ بهایی یک نمونه انسانی باپشتکار زیاد
عبور باید کرد صدای باد می اید عبور باید کرد
ومن مسافرم ای بادهای همواره
مرابه وسعت تشکیل برگهاببرید
 
آخرین ویرایش:

zoha22

عضو جدید
بایداعتراف کنم ازوقتی با این رشته وقوانین آن آشنا شدم خیلی دیدم عوض شده تقزیبا همه چیزبرام زیباست وشایدبرای اتفاق یه چیز(اثرمعماری،مجسمه،تابلوی نقاشی و...)یه دید هنرمندانه وجودداره واینکه چرا بعضی ازاین آثارروی اغلب انسانهااثرخوشایندی داره به نظرمن اینکه پشت اون دیدهنرمندانه یه منطق واصولی هنرمندانه وجودداره که بیشترباادراک انسان رابطه برقرارمی کنه. من موافق نیستم که کاملا به معماری گذشتمون برگردیم ولی به نظرم اینقدر دورشدن ازاصول ومنطق معماری گذشته باعث تاسفه من درشهری زندگی می کنم که ذارای اقلیم گرم وخشکه ووقتی ساختمونایی که تازه ساخته شدن ویا درحال ساخت هستندبا نماهای تمام شیشه وورقهای آلومینیومی(آلکوباند)را می بینم با خودم می گم چرا یه دیدهنرمندانه بدون منطق واصول هنرمندانه بایدبه یه اثری اینچنینی تبدیل بشه؟که شاید برای لحظه ای ویا ظاهرا زیبا باشند ولی برای استفاده ومدت طولانی داخل چنین ساختمانهایی عذاب آورباشه.
 
  • Like
واکنش ها: raha

H_ESFAHANI

عضو جدید
فقط اونهایی مثل ما که توی شهرهایی مثل اصفهان زندگی می کنند می تونند درک کنند که ما چه جزری می کشیم از خراب شدن هر روزه این عمارتهای قدیم و ساخته شدن ساختمانهایی که هیچ تناسبی با هیچ چیز ندارند.
من هر روز کنار گورستان تخت پولاد رد می شم اونجا تقریبا تبدیل شده به راسته مکانیک ها و صافکارها و صدای چکش های پیاپی که عملا آرامش گورستان قدیمی را به هم می زند .
در این گورستان سنگ قبر ها و آرامگاهای زیبایی که کاملن با عملکردش هماهنگ است و با بقیه فضا ارتباط منطقی دارد بنا شده ولی من هم نمیدانم چرا آرامگاههایی که ما با این حسرت نگاهشان می کنیم برای خیلی ها هیچ ارزشی ندارد.و مردم گورستان جدید و بی هویت اصفهان را بیشتر می پسندند.
 
  • Like
واکنش ها: raha
آسیب شناسی پژوهش در معماری

آسیب شناسی پژوهش در معماری

نظراتتون رو درباره آسیب های پژوهش در معماری تو این تایپیک قرار بدید:gol:
 

Pleiades.Arch

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها نظرتون راجع به پروژه هایی که برنده جایزه معمار امسال شدن چیه؟ به نظر من نسبت به پارسال ضعیفن و سطح مسابقه امسال از پارسال پایین تر بود.

اگه وقت کردم پروژه ها رو میذارم.
 

ارشیتکت86

عضو جدید
بچه ها نظرتون راجع به پروژه هایی که برنده جایزه معمار امسال شدن چیه؟ به نظر من نسبت به پارسال ضعیفن و سطح مسابقه امسال از پارسال پایین تر بود.

اگه وقت کردم پروژه ها رو میذارم.

به نظر منم ضعیف تر بود نمیدونم چرا ولی افت کرده بود
 

shelman_arch

عضو جدید
متاسفانه امسال شرکت هایی که نماینده خارجی ها بودن برنده شدن . این یه ضعفه برای اون مسابقه . معماری های ایرانی متاسفانه چون کارفرماهای خسیسی دارند و اکثرا بی سواد ، به کارهای محدود و ارزون و ( بساز بفروشی ) عادت کردند . شاگردانشون هم همون طوری میشن . بعد وقتی یه شرکت خارجی میاد جلو ، هیچ شانسی ندارند . مخصوصا اگر ایتالیایی یا آمریکایی باشن ...

کاش میشد معمار های ایرانی رو اینقدر محدود نکنن ...
 
  • Like
واکنش ها: raha

saze

عضو جدید
سوال

سوال

سلام
به نظر شما آیا ایده می تواند از سمت کارفرما به طراح منتقل شود؟
لطفا با ذکر دلیل جواب بدید.متشکرم
 

ايشاع

عضو جدید
ببين عليرضا همه ي ما معمارها هم اگه مجبور بشيم براي مدت زيادي توي بافت فرسوده و قديمي كه مناسب با عقايد و فرهنگ زمان خودش ساخته شده زندگي كنيم حتما خسته ميشيم:confused:
مثلا الان بيشتر معمارها با اينكه دم از تاريخو معماري سنتي ميزنن هيچ وقت حاضر نميشن غير از يك خونه ي مدرن جاي ديگه اي زندگي كنن:eek:
اينطور نيست؟؟؟
 
بالا