نقد فیلم اواخر بهار Late Spring

naight

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کارگردان: Yasujirô Ozu نویسنده : Kazuo Hirotsu بازیگران: Chishû Ryû, Setsuko Hara , Yumeji Tsukioka خلاصه داستان : شوکیچی پرفسوری هست که همسرش مرده و غرق در کار خود می باشد. دختر وی نوریکو کارهای خانه را انجام میدهد. هردو از این اوضاع راضی هستند تا اینکه خواهر پیر پرفسور به وی میگوید برادرزاده اش( نوریکو دختر پرفسور) بایستی ازدواج کند. نوریکو حدود بیست و پنج سال سن دارد که در ژاپن سال 1949 برای یک دختر مجرد نزدیک اواخر جوانی وی محسوب میشود. خواهر پیر به پرفسور هشدار میدهد که بعد از مرگ او نوریکو در این دنیا تنها خواهد ماند و وظیفه اوست که بزور هم که شده نوریکور را وادار به ازدواج کند و برایش شوهری پیدا کند که بتواند او را حمایت کند.پرفسور با بی میلی می پذیرد. زمانی که پرفسور میبیند دختر او با هرگونه ایده ازدواج مخالفت می کند، میگوید او نیز قصد دارد دوباره ازدواج کند. البته این یک دروغ است اما او آسایش خود را قربانی آینده دخترش میکند و این چیزی است که به ظاهر در فیلم اواخر بهار ازو اتفاق می افتد . در لایه های عمیقتر که احساسی تر است ، چه اتفاقی می افتد؟ چرا که پدر و دختر مجبور به انجام کاری هستند که هیچکدام تمایلی به انجام آن ندارند و نتیجه آن رنجش و ناخشنودی می باشد. در این بین تنها عمه راضی خواهد بود شاید هم شوهر نوریکو، اگرچه ما هرگز او را نمی بینیم و به گفته عمه نوریکو " او شبیه گری کوپر میباشد البته در قسمت پایین صورتش و نه قسمت بالایی آن" این بصورت یک راز است که ازو هرگز مردی که نوریکو با آن ازدواج میکند را نشان نمیدهد. در فیلم بعدیاوایل تابستان (1951) در یک ازدواج تحمیلی میبینیم که چهره داماد بصورت مبهم در یک عکس گلف نمایش داده میشود. او مشتاقانه خانواده ای که وضعیت موجود آن توسط یک عامل خارجی تهدید میشود را نشان میدهد ،آنچه که برای عروس مهم است چیزی نیست که در حال شروع است بلکه چیزی میباشد که در حال پایان دادن به آن است. نام زن حاضر در هر دو فیلم نوریکو میباشد و هر دو نقش توسط ستاره بزرگ بازیگری ستسوکو هارا ایفا میشود که همه چیز را برای کار با ازو رها کرد. زمانی که استودیو از ازو خواست بازیگر دیگری را برای فیلم بعدی در نظر بگیرد او از ساخت فیلم بدون حضور هارا امتناع ورزید. در فیلم اوایل تابستان نوریکو با برادر و خانواده وی و والدین پیر آنها زندگی میکند. او تمایلی به ازدواج ندارد— یا حداقل تمایلی به ازدواج با بازیکن گلف ندارد. همان بازیگر (چیشو ریو( 1904-1993) ) که نقش پرفسور را در فیلم اول بازی میکرد در فیلم دوم نقش برادر را بازی میکند. در فیلم داستان توکیو نیز او نقش پدربزرگ را بازی میکند و هارا نقشعروس بیوه او را دارد. در هر سه فیلم سن وی برای نقشش درست در نظر گرفته شده است. اینکه او چگونه به طور متقاعد کننده این نقشها را در سن 45 و 49 سالگی اجرا میکند، خارج از توانایی من است که توضیح بدهم. اواخر بهار شروع یک دوره از فیلمهای ازو درمورد خانواده میباشد، منظور از فصل در عنوان فیلم ها به دوره زندگی شخصیتها اشاره دارد ،(همانطور که در آخرین فیلمش بعدازظهر پاییز(1962) ) آیا او یک فیلم مشخص را دوباره و دوباره می ساخت؟ به هیچ وجه!! – اوخر بهار و اوایل تابستان بصورت شگفت انگیزی متفاوت هستند. در فیلم دومی نوریکو این امتیاز را دارد که با دیالوگهایش ازواج با بازیکن گلف را نپذیرد . او یک مرد را پذیرفته و برای مدت طولانی به عنوان یک زن بیوه بچه دار شناخته می شود. اواخر بهار داستانی را میگوید که غمگین تر از آن است که شما در مورد آن فکر میکنید. در فیلم بین لبخند نوریکو و احساسش تضادی وجود دارد. لبخند او اغلب یک نوع نقاب میباشد. او در سکانس اولیه در جاییکه با دوست خانوادگیشان انودرا که بعد از فوت همسرش دوباره ازدواج کرده است بطور مشخصی میخندد. او میگوید چنین ازدواجی" پلید و ناپاک میباشد" و از انودرا متنفر میشود. نوریکو لبخند میزند و انودرا میخندد درحالی که نوریکو خیلی جدی است. اونودرا به پرفسور میگوید که وظیفه اوست که ازدواج نوریکور را فراهم سازد و خودش یک مورد خیلی مناسب را معرفی میکند: دستیار پرفسور هاتوری. نوریکو و هاتوری با دوچرخه به یک گردش در ساحل میروند و سپس شام را باهم میخورند، ما پیش خود فکر میکنیم احتمالا این دونفر بدرد هم میخورند. اما زمانی که پرفسور پیشنهاد ازدواج با هاتاری را به دخترش می دهد، نوریکو میخندد و می گوید هاتاری قبلا نامزد کرده است. ما پیش خود فکر میکنیم که چگونه و چه زمانی هاتاری صحنه فیلم را ترک خواهد کرد، وهمچنین چه فکری میکنیم وقتی میبینیم که هاتوری ، نوریکو را به کنسرت دعوت میکند و نوریکو میگوید که نمیخواهد "دردسر" درست کند و هاتوری را به تنهایی در کنسرت میبینیم درحالی که کلاهش را در صندلی بغلی گذاشته است. این امکان وجود دارد که نوریکو با او ازدواج کند؟ نوریکو ، هاتوری را دوست دارد ، او نیز نوریکو را دوست دارد، او ممکن است نامزدش را رها کند، دعوت به کنسرت مساله ای تعیین کننده بود، اما نوریکو پدرش را ترک نخواهد کرد و این فداکاری او بود . در این لحظه عمه نوریکو ( هاروکو سوگیمورا) با یک گزینه جدید برای خواستگاری او می آید: ساتاکه کسی که چهره اش شبیه گری کوپر می باشد. نوریکو به دوستش میگوید "فکر میکنم او بیشتر شبیه استاد الکترونیک هست".عمه با پی بردن به اینکه نوریکو به راحتی پدرش را ترک نمی کند ، به پرفسور پیشنهاد میکند با یک بیوه جوان به نام نیواازدواج کند. پرفسور نیز مانند دخترش دلش میخواهد تنها بماند، اما متوجه نقشه خواهرش برای فریب نوریکو شده است. ازو همه چیز را در یک سکانس به اوج خود میرساند: در صحنه نمایش رقص که نوریکودر کنار پدرش نشسته است . پرفسور با تکان دادن سرش به خانم نیوا سلام میکند و او هم در جواب میخندد و سرش را تکان میدهد. نوریکو این اتفاق را میبیند و توجه اش به نمایش رقص را از دست میدهد و سرش را از شدت ناراحتی به پایین می آورد و کمی بعدتر به پدرش میگوید " من باید برم جایی کار دارم." و از پرفسور دور میشود. در سکانس بعدی رویاروی ناراحت کننده ای وجود دارد. نوریکو از پدرش میپرسد:" شما میخواید ازدواج کنید؟" پدرش با تکان دادن سرش میگوید: "آم" (بله). نوریکو سه یا چهار بار به روش مختلف دوباره از او سوال میکند. و درنهایت پدرش باز میگوید:"آم" . نوریکو میپرسد: " با همان زنی که امروز دیدیم" پدرش میگوید:" آم" و او(پدرش) از امر ازدواج دفاع میکند و میگوید:" مادر تو در ابتدای زندگیمان خوشحال نبود و بارها دیدم که در آشپزخانه در حال گریه می باشد" و این بهترین استدلال پدر در تلاش برای متقاعد کردن دخترش به ازدواج بود. عمه که داماد جدید را پیشنهاد داده است میخواهد کارها را حل و فصل کند و مقدمات عروسی را انجام دهد. نوریکو مثل همیشه لبخند به لب دارد. ما چهره زیبای او رامیبینیم اما در لباس عروسی ناراحت به نظر میرسد. ولی ما مراسم ازدواج او و شوهرش را نمی بینیم و با پرفسور به تنهایی به خانه برمیگردیم که اقرار میکند نقشه ازدواج مجددش " بزرگترین دروغی بود که گفته بودم". در یکی از غم انگیزترین سکانس از فیلم های ازو ، پرفسور به تنهایی در اتاقش نشسته است و درحال پوست کندن یک سیب است. پوست کنده شده دارزتر و درازتر میشود تا اینکه دستش از حرکت می ایستد و سرش را از ناراحتی به پایین خم میکند تصمیم پرفسور اغلب تحت عنوان "فداکاری" او شرح داده میشود. اما این چیزی نیست که او میخواهد. نوریکو به پدرش میگوید " من دوست دارم به شما کمک کنم و ازدواج من را خوشحالتر نمی کند. شما میتونید دوباره ازدواج کنید اما من میخواهم در کنار شما بمانم". مقاله ای وجود دارد که به تحقیق در مورد احتمال وجود میل سرکوب شده زنای بامحارمدر فیلم اواخر بهار میپردازد. اما من شک دارم که در مورد ازو این امر صدق کند. به اعتقاد من در وجود نوریکو یک حس پنهان سرکوب میل جنسی وجود دارد، که قبلا در طول فیلم در مواجه با ازدواج مجدد این مساله را آشکار کرده است. او میخواهد برای همیشه در امنیت و آرامش در خانه به همراه پدرش بماند. اواخر بهار یکی از دو یا سه فیلم برتر ازو می باشد و با فیلم اوایل تابستان قابل مقایسه می باشد. هر دو فیلم از روش فیلمبرداری منحصر بفرد ازو بهره برده اند، که شامل موقعیت دقیق دوربین که تقریبا هرگز تکان نمیخورد، نقطه دید اغلب از سطح چشم فرد نشسته بر تاتامی می باشد. او تقریبا همیشه از لنز 50 میلی متری استفاده میکرد که به گفته اش به چشم انسان شبیه تر بود. در این فیلم ازو به شکل غیرقابل بیانی زمان و فضا را برای نشان دادن آرامش و جریان عادی ترکیب زندگی خانوادگی بین پدر ودختر بکار گرفته است و از این رو آنها را درحال رفت و آمد به طبقه بالا و پایین خانه، در میان اتاق ها و راهروی خانه نشان میدهد اما کمی بعد در فیلم ، که آرامش وی توسط ازدواج تهدید شده ، نوریکو با بی حوصلگی اجناس خریداری شده را به بالا میبرد و آنها را بروی میز میگذارد، به اجبار برخلاف مهربانی ذاتی خود عمل میکند. اتفاقات زیادی خارج از دید در فیلم افتاده است اما نشان داده نشده است. پدر نوریکو از ناچاری چیزی را قبول کرده است که از وقوع آن تنفر دارد. عمه راضی و سنگدل و دیوانه کننده است و راه خود را میرود. همانطور که در داستان جان آستین اشاره شده باور عمومی بر این است که یک زن بعد از یک سن وسال به شوهر احتیاج دارد. اواخر بهار فیلمی است درباره دونفر که متاسفانه به این موضوع اعتقادی ندارند و درباره اینکه چگونه از سلیقه خود صرف نظر میکنند، نگرانی آنها نسبت به یکدیگر و نیاز آنها به فراهم کردن راحتی دیگران با تظاهر به موافقت با آنها.
 

Similar threads

بالا