نظریه فلسفی ارسطو در مورد اشیاء و حرکت

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار




در تفکر ارسطو اشیاء عبارتند از ترکیب ماده و صورت. ماده جوهره ی اصلی اشیاء و فاقد هرگونه صورت یا ویژگی خاصی است و از اینرو نمی تواند مرکب باشد و مسلما بسیط است، از این رو می

توان آن را یکپارچه و واحد دانست. حال آنکه صورت به عنوان معرف حالت و شکل ماده است و صور خاص ماده از صورت آن حاصل می شود. ماده و صورت متحداً توسط دو مفهوم قوه و فعل تعریف

می شوند. فعل حالت و شرایطی است که ماده و صورت در آن قرار دارند. حال آنکه قوه عبارت است از توانایی ها و استعدادهای نهفته در ذات شئ که در صورت مهیا شدن موقعیت می تواند به

فعلیت برسد و به ماده صورت تازه ای بدهد. با توجه به تعاریف فوق می توان گفت حرکت عبارت است از به فعلیت رسیدن قوه یا همان تغییر حالت ماده از صورتی به صورت دیگر. زمان، امکان این

تغییر صورت یا به فعلیت رسیدن قوه را فراهم می کند.

در تفکر ارسطو اشیاء عبارتند از ترکیب ماده و صورت. ماده جوهره ی اصلی اشیاء و فاقد هرگونه صورت یا ویژگی خاصی است و از اینرو نمی تواند مرکب باشد و مسلما بسیط است، از این رو می توان آن را یکپارچه و واحد دانست. حال آنکه

صورت به عنوان معرف حالت و شکل ماده است و صور خاص ماده از صورت آن حاصل می شود. از آنجایی که ماده خواص خود را از صورت دارد، ماده‌ی بدون صورت قابل ادراک نیست و همانطور که گفته شد از آنجا که توسط صورت محدود و مقید

نشده است فاقد هرگونه انفصالی است.حال آنکه صورت از آنجایی که به ماده خصلت و شکل می دهد، دارای مرز و حدود مشخصی است و انفصال و ترکیب در آن معنا پیدا می کند. بنابراین هر شئی دارای دو وجه اتصال و انفصال است.

ماده و صورت متحداً توسط دو مفهوم قوه و فعل تعریف می شوند. فعل حالت و شرایطی است که ماده و صورت در آن قرار دارند. به عبارت دقیقتر حالت سکون ماده و صورت، فعل نام دارد. حال آنکه قوه عبارت است از توانایی ها و استعدادهای

نهفته در ذات شئ که در صورت مهیا شدن موقعیت می تواند به فعلیت برسد و به ماده صورت تازه ای بدهد. با توجه به تعاریف فوق می توان گفت حرکت عبارت است از به فعلیت رسیدن قوه یا همان تغییر حالت ماده از صورتی به صورت دیگر.

زمان، امکان این تغییر صورت یا به فعلیت رسیدن قوه را فراهم می کند. بنابراین در هنگام حرکت، قوه صورتی است که در آینده به فعل بدل می شود و فعل نیز صورتی است که در لحظات زمانی پیشین قوه بوده است. بنابراین فعل نسبت به قوه

از لحاظ زمانی متاخر است. پس در یک لحظه قوه ی شئ در زمانی پیش از فعل شئ قرار دارد. از طرف دیگر آنچه که در هنگام وقوع حرکت، ثابت و ساکن می باشد، ماده است و جزء متحرک شئ که توسط قوه و فعل، تغییر شکل می دهد،

همان صورت است.

فلسفه ی ارسطو مبانی حرکت را به خوبی تشریح می کند و مفاهیم انفصال و اتصال را بهم می آمیزد. اما از توضیح چگونگی حرکت عاجز است زیرا نمی تواند به وضوح چگونگی به فعلیت رسیدن قوه را توضیح دهد. فلسفه ی ارسطو تنها

توضیح می‌دهد که چرا حرکت صورت می پذیرد و از تشریح چگونگی این تبدیل باز می ماند.
 

Similar threads

بالا