این موضوع یعنی زندگی در مامنی كه زیبا است و در عین حال خانه هم هست؛ موردی كه باعث تعجب بسیاری از ایرانشناسان و باستانشناسان شده است. حال آنكه امروزه خانههای ایرانی زیبا نیستند و در یك كلام، خالی از عناصر بصریاند كه بتوان نام خانه اصیل ایرانی را بر آنها گذاشت.
این مساله باعث شده به سراغ مهندس سید علیرضا قهاری ، رئیس هیات مدیره انجمن مفاخر معماری ایران و مدیر مركز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران برویم تا این چالش را با وی در میان بگذاریم.
قهاری نزدیك به 35 مقاله علمی را درباره زیباییشناسی معماری ایرانی ـ اسلامی در مجلات داخلی و خارجی به چاپ رسانده و 3 كتاب را نیز در این حوزه تالیف كرده است.
آقای قهاری! خانه ایرانی را چگونه تعریف میكنید؟
خانه و مسكن به مفهوم عام، محل استراحت و آرامش و آسایش است و به تعبیری مامن انسان برای گریز از آنچه غیرخود میخواند. كلام الهی به این معنا اشاره صریح دارد و این مختص یك جامعه، یك ایدئولوژی و یك فرهنگ و تمدن نیست؛ اما اینكه خانه ایرانی چه تعریف اختصاصیای دارد، باید عرض كنم باورها و فرهنگ، آداب و رسوم و اساسا جهانبینی یك ملت تنها عامل افتراق و گوناگونی میان فرم و محتوای خانه است. لذا زمانی كه به خانه ایرانی میاندیشیم، در ذهنمان عواملی متواتر میشود كه با یك خانه ژاپنی، انگلیسی یا سوئدی فرق دارد. عواملی كه دربرگیرنده اقلیم، فرهنگ، آداب و سنن از منظر ملتی متمدن و با فرهنگ و خداشناس است. شاید خانه ایرانی را زمانی میتوان توصیف كرد كه در آن زندگی كنیم، پیش از آنكه با معرفی ابعاد و فرمش، شكل آن را ترسیم كنیم. در یك تعریف كلی، خانه ایرانی خانهای است كه جسم و روان ایرانی در آن میآساید و او را به معبود نزدیكتر میكند و خیال و آرامش عدن میبخشد.
چو باد عزم سر كوی یار خواهم كرد
نفس به بوی خوشش مشكبار خواهم كرد
با این توصیف شما، پس جایگاه زیباییشناسی در معماری ایرانی چگونه ارزیابی میشود؟
ببینید، معماری ایرانی در جایگاه رفیعی از معنویت و تعقل بشری قرار دارد. غنای فرهنگی كه ناشی از ذوق و دانش ایرانیان در طول تاریخ بوده است، زمینه را برای ارائه جلوههای زیباشناختی و جمال انسانی و روح متعالی وی به شكلی كه میبینیم، فراهم آورده است. این را میتوان ملهم از عرفان و معرفتی دانست كه در طول صدها سال، علیرغم پیامدهای نامتجانس تاریخی و فراز و نشیبهای فرهنگی و برهم خوردن تعادل و گاه گسستگی در تداوم آن، موجب همگرایی این انسان موحد شده و رمز شكوه و اقتدار آن نیز در گرو همین زیباییشناسی است. در هنر ایرانی كه معماری نماد برجسته آن است، صورت و معنی آنچنان به هم آمیخته كه پس از گذشت هزاران سال، انسان امروز را به تفكر وامیدارد، معنا در فالب فرم به وجد آمده و فرم و صورت از محتوای خود متعالی شده است.
در اینجا میخواهم تعریفی مجدد از معماری ایرانی و تلفیق آن با معماری اسلامی داشته باشیم. آیا باید این دو تركیب را جدا از هم به كار برد یا در محتوا یكی هستند؟
در پاسخ به این پرسش شما ابتدا باید بگویم به كار بردن لفظ هنر اسلامی یا معماری اسلامی و ... كه نقل قول از دانشمندان غرب است، ممكن است ما را از پرداختن به واشناسی و پژوهش تطبیقی در معماری دوران اسلامی یا هنر دوران اسلامی منحرف كند. اما در واقع معماری ایرانی در ادوار گوناگون بنابر اقتدار حاكمان (و در نتیجه پذیرش هنرمندان) شكل و سبك خود را ارائه كرده و بنابر ذوق و سلیقه و شناخت و معرفت معماران و هنرمندان آثاری از ایشان بر جای مانده كه همگی امروزه به عنوان معماری ایران به جهان عرضه میشوند. معماری امروزه ایران را هم میتوان مربوط به دورهای دانست كه علاوه بر دانش شناسه دوران اسلامی، متاثر از فرهنگ جهانی و جهانبینی صاحبان سرمایه و میزان نحوه پذیرش معماران و هنرمندان از این تعامل و تلفیق است. اینكه معماری اسلامی بویژه در این دوره چه معیار یا مشخصهای دارد، در جای خود مورد بحث است.
بنابراین اطلاق هنر و معماری اسلامی به طور عام بدون در نظر گرفتن دوره تاریخی آن، نمیتواند كمك زیادی به بحث ما كند. معمولا دیده میشود به محض صحبت در مورد معماری اسلامی، گنبد و مناره مساجد در اذهان متبادر میشود (كه البته از لحاظ زیبایی و محاسبات و ایستایی بسیار قابل توجهند) ولی به هر حال مربوط به زمان مشخصی از تاریخ است كه اوج آن را در دوران صفویه میدانیم و هنرمند فناوری و زیباشناسی را به شكل ماهرانهای در هم آمیخته و این چنین ما را شیفته كرده است.
ما وقتی كمی به عقب برمیگردیم، میبینیم كه مفهوم باغ ایرانی و ویژگیهای خاص این نوع معماری به دنبال ایجاد نوع نگاهی متفاوت در زمینه معماری جهانی بوده است. با این موضوع موافق هستید؟
فلات ایران كه بیشتر آن را كویر و سرزمینهای خشك تشكیل میدهد از یك طرف و آرزوی بازگشت به بهشت برین از طرف دیگر، موجد طرحهای دلانگیز و خیالپرور هنرمندان و معماران در طول صدها سال بوده است. چیزی شبیه نقش خیالانگیز قالیهای ایرانی و نقشهای كاشیكاریها در بدنه بناها و آثار معماری كه میتوان در گستره شهرها و آبادیهای این سرزمین یافت. آنجا كه طبیعت همراه است، ایجاد باغ و بوستان و كوشكهای زیبا براحتی امكانپذیر بوده و آنجا كه طبیعت سركش مانع از تحقق این آرزوست از صدها فرسنگ، آب از كوهپایهها در قناتها جاری است تا در میان ریگزارها باغی سر برآورد و اراده آدمیان را برای رسیدن به جلوه بهشت موعود گردن نهد. تاریخ ایجاد باغ یا فضای سبز در ایران كه در فرهنگ باغسازی جهان دارای امتیاز است و شاخصههای منحصر به فرد دارد به صدها سال پیش بازمیگردد و هرجا كه تهیه آب امكانپذیر بوده، هنرمند ایرانی به آن توجه كرده است.
چیزی كه امروز به عنوان باغ ـ شهر مطرح است در ایران سابقهای به اندازه تمدن این سرزمین دارد. نمونههای آن را میتوان از وجود درختان هزاران ساله در برخی نقاط این سرزمین یافت. شناخت و معرفی باغهای ایرانی و شیوه طراحی و مكانیابی آن میتواند در معماری امروز جهان همچنان تاثیرگذار باشد.
به عقیده من وقتی بحث به اینجا رسید نمیتوان از تاثیر معماری ایرانی بر معماری دیگر كشورهای جهان غافل شد. اصلا معماری ما در نوع نگاه معماران حداقل كشورهای همسایه تاثیر داشته است یا خیر؟
ایران به عنوان سرزمینی باستانی و منطقهای كه از 7 هزار سال پیش دارای تمدن شناخته شده، به طور قطع در جهان پیرامون خود در بسیاری از فرهنگها و هنرها تاثیرگذار بوده است. معبد 3 هزار ساله چغازنبیل و بسیاری از آثار ناشناخته دیگر كه در سرتاسر این فلات وجود دارند، نشانگر ارتباط هنرمندان و معماران ایران و تاثیر هنر ایشان در معماری آن دوران است. در دوران اسلامی كه ایران همواره به عنوان مركز دانش و نشر علوم در جهان اسلام مطرح بوده است، به واسطه گسترش سرزمینهای اسلامی، نفوذ هنر و معماری آن در سرتاسر این سرزمینها گسترش داشته و گاه به مرزهای بیرون از این سرزمینها هم رفته است.
تفكر معماری و معماران و هنرمندان ایرانی به طور مستقیم یا غیرمستقیم را میتوان برآثار بر جای مانده معماری بسیاری از كشورهای اسلامی یافت كه نمونههای بارز آن بنای گنبد سلطانیه، میدان نقش جهان و مساجد باشكوه ایرانی هستند. بنابراین لازم است در بخشهای پژوهشی و مراكز علمی، برای شناسایی و معرفی تاثیرات هنر و معماری ایرانی در ادوار مختلف بر معماری دیگر كشورها و فرهنگها تلاش بیشتر صورت پذیرد. امروزه در كشور ما در این عرصه فعالیت قابل توجهی وجود ندارد كه میتوان لااقل بخشی از پایاننامههای در مقطع دكتری و فعالیت پژوهشی در دستگاههای اجرایی را به این كار اختصاص داد.
مهمترین دغدغه كنونی معماری ایرانی از نظر شما چیست؟
معماری ایرانی امروز از فقدان حمایت برای ارتقای خود و پرداختن به هنر قابل تامل رنج میبرد. این البته در مورد سایر هنرها نیز شاید وجود دارد. با این تفاوت كه معماری آیینه تمامنمای جامعه است و نازیبایی و عدم تناسب آن وضعیت جامعه را نشان میدهد و ما نمیخواهیم عصر ما به عصر بیفرهنگی شناخته شود. همچنان كه بزرگان ما بر مظلومیت فرهنگ در این عصر تاكید دارند، میبایست تلاش كارگزاران فرهنگی كشور برای حل این معضل به كار گرفته شود.
البته اگر خود به این مساله باور و وقوف داشته باشند، راهحلهای سادهای وجود دارد كه میتواند ما را از این دغدغه برهاند؛ ازجمله دلجویی از هنرمندان و شناخت معیارهای هنرمندی و درك مفاهیم هنر این دوره كه نمایانگر یك جامعه اسلامی ـ ایرانی با تمام ارزشهای خود باشد. این اما از كارفرمایان و كارگزارانی برمیآید كه با درك كافی از مقولات هنر از هنرمندان و متفكران جامعه حمایت كنند تا به شكوفایی برسند. بعضا میبینید كه در یك مسابقه معماری، برنده اول و بهترین طرح كنار گذاشته میشود تا به عنوان مثال كار بیارزش دوستانمان(!) ساخته شود. اگر بخواهید، نمونه از این دست بسیار است. این شاید فقط مربوط به دوران ما نباشد. مدیران جامعه میتوانند بستر مناسب برای هنر را بهگونهای طراحی كنند كه سره از ناسره و فرهیخته از بیهنر شناخته شود.
مهدی نورعلیشاهی - جام جم - گروه فرهنگ و هنر - دوشنبه 06 اردیبهشت 1389
این مساله باعث شده به سراغ مهندس سید علیرضا قهاری ، رئیس هیات مدیره انجمن مفاخر معماری ایران و مدیر مركز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران برویم تا این چالش را با وی در میان بگذاریم.
قهاری نزدیك به 35 مقاله علمی را درباره زیباییشناسی معماری ایرانی ـ اسلامی در مجلات داخلی و خارجی به چاپ رسانده و 3 كتاب را نیز در این حوزه تالیف كرده است.
آقای قهاری! خانه ایرانی را چگونه تعریف میكنید؟
خانه و مسكن به مفهوم عام، محل استراحت و آرامش و آسایش است و به تعبیری مامن انسان برای گریز از آنچه غیرخود میخواند. كلام الهی به این معنا اشاره صریح دارد و این مختص یك جامعه، یك ایدئولوژی و یك فرهنگ و تمدن نیست؛ اما اینكه خانه ایرانی چه تعریف اختصاصیای دارد، باید عرض كنم باورها و فرهنگ، آداب و رسوم و اساسا جهانبینی یك ملت تنها عامل افتراق و گوناگونی میان فرم و محتوای خانه است. لذا زمانی كه به خانه ایرانی میاندیشیم، در ذهنمان عواملی متواتر میشود كه با یك خانه ژاپنی، انگلیسی یا سوئدی فرق دارد. عواملی كه دربرگیرنده اقلیم، فرهنگ، آداب و سنن از منظر ملتی متمدن و با فرهنگ و خداشناس است. شاید خانه ایرانی را زمانی میتوان توصیف كرد كه در آن زندگی كنیم، پیش از آنكه با معرفی ابعاد و فرمش، شكل آن را ترسیم كنیم. در یك تعریف كلی، خانه ایرانی خانهای است كه جسم و روان ایرانی در آن میآساید و او را به معبود نزدیكتر میكند و خیال و آرامش عدن میبخشد.
چو باد عزم سر كوی یار خواهم كرد
نفس به بوی خوشش مشكبار خواهم كرد
با این توصیف شما، پس جایگاه زیباییشناسی در معماری ایرانی چگونه ارزیابی میشود؟
ببینید، معماری ایرانی در جایگاه رفیعی از معنویت و تعقل بشری قرار دارد. غنای فرهنگی كه ناشی از ذوق و دانش ایرانیان در طول تاریخ بوده است، زمینه را برای ارائه جلوههای زیباشناختی و جمال انسانی و روح متعالی وی به شكلی كه میبینیم، فراهم آورده است. این را میتوان ملهم از عرفان و معرفتی دانست كه در طول صدها سال، علیرغم پیامدهای نامتجانس تاریخی و فراز و نشیبهای فرهنگی و برهم خوردن تعادل و گاه گسستگی در تداوم آن، موجب همگرایی این انسان موحد شده و رمز شكوه و اقتدار آن نیز در گرو همین زیباییشناسی است. در هنر ایرانی كه معماری نماد برجسته آن است، صورت و معنی آنچنان به هم آمیخته كه پس از گذشت هزاران سال، انسان امروز را به تفكر وامیدارد، معنا در فالب فرم به وجد آمده و فرم و صورت از محتوای خود متعالی شده است.
در اینجا میخواهم تعریفی مجدد از معماری ایرانی و تلفیق آن با معماری اسلامی داشته باشیم. آیا باید این دو تركیب را جدا از هم به كار برد یا در محتوا یكی هستند؟
در پاسخ به این پرسش شما ابتدا باید بگویم به كار بردن لفظ هنر اسلامی یا معماری اسلامی و ... كه نقل قول از دانشمندان غرب است، ممكن است ما را از پرداختن به واشناسی و پژوهش تطبیقی در معماری دوران اسلامی یا هنر دوران اسلامی منحرف كند. اما در واقع معماری ایرانی در ادوار گوناگون بنابر اقتدار حاكمان (و در نتیجه پذیرش هنرمندان) شكل و سبك خود را ارائه كرده و بنابر ذوق و سلیقه و شناخت و معرفت معماران و هنرمندان آثاری از ایشان بر جای مانده كه همگی امروزه به عنوان معماری ایران به جهان عرضه میشوند. معماری امروزه ایران را هم میتوان مربوط به دورهای دانست كه علاوه بر دانش شناسه دوران اسلامی، متاثر از فرهنگ جهانی و جهانبینی صاحبان سرمایه و میزان نحوه پذیرش معماران و هنرمندان از این تعامل و تلفیق است. اینكه معماری اسلامی بویژه در این دوره چه معیار یا مشخصهای دارد، در جای خود مورد بحث است.
بنابراین اطلاق هنر و معماری اسلامی به طور عام بدون در نظر گرفتن دوره تاریخی آن، نمیتواند كمك زیادی به بحث ما كند. معمولا دیده میشود به محض صحبت در مورد معماری اسلامی، گنبد و مناره مساجد در اذهان متبادر میشود (كه البته از لحاظ زیبایی و محاسبات و ایستایی بسیار قابل توجهند) ولی به هر حال مربوط به زمان مشخصی از تاریخ است كه اوج آن را در دوران صفویه میدانیم و هنرمند فناوری و زیباشناسی را به شكل ماهرانهای در هم آمیخته و این چنین ما را شیفته كرده است.
ما وقتی كمی به عقب برمیگردیم، میبینیم كه مفهوم باغ ایرانی و ویژگیهای خاص این نوع معماری به دنبال ایجاد نوع نگاهی متفاوت در زمینه معماری جهانی بوده است. با این موضوع موافق هستید؟
فلات ایران كه بیشتر آن را كویر و سرزمینهای خشك تشكیل میدهد از یك طرف و آرزوی بازگشت به بهشت برین از طرف دیگر، موجد طرحهای دلانگیز و خیالپرور هنرمندان و معماران در طول صدها سال بوده است. چیزی شبیه نقش خیالانگیز قالیهای ایرانی و نقشهای كاشیكاریها در بدنه بناها و آثار معماری كه میتوان در گستره شهرها و آبادیهای این سرزمین یافت. آنجا كه طبیعت همراه است، ایجاد باغ و بوستان و كوشكهای زیبا براحتی امكانپذیر بوده و آنجا كه طبیعت سركش مانع از تحقق این آرزوست از صدها فرسنگ، آب از كوهپایهها در قناتها جاری است تا در میان ریگزارها باغی سر برآورد و اراده آدمیان را برای رسیدن به جلوه بهشت موعود گردن نهد. تاریخ ایجاد باغ یا فضای سبز در ایران كه در فرهنگ باغسازی جهان دارای امتیاز است و شاخصههای منحصر به فرد دارد به صدها سال پیش بازمیگردد و هرجا كه تهیه آب امكانپذیر بوده، هنرمند ایرانی به آن توجه كرده است.
چیزی كه امروز به عنوان باغ ـ شهر مطرح است در ایران سابقهای به اندازه تمدن این سرزمین دارد. نمونههای آن را میتوان از وجود درختان هزاران ساله در برخی نقاط این سرزمین یافت. شناخت و معرفی باغهای ایرانی و شیوه طراحی و مكانیابی آن میتواند در معماری امروز جهان همچنان تاثیرگذار باشد.
به عقیده من وقتی بحث به اینجا رسید نمیتوان از تاثیر معماری ایرانی بر معماری دیگر كشورهای جهان غافل شد. اصلا معماری ما در نوع نگاه معماران حداقل كشورهای همسایه تاثیر داشته است یا خیر؟
ایران به عنوان سرزمینی باستانی و منطقهای كه از 7 هزار سال پیش دارای تمدن شناخته شده، به طور قطع در جهان پیرامون خود در بسیاری از فرهنگها و هنرها تاثیرگذار بوده است. معبد 3 هزار ساله چغازنبیل و بسیاری از آثار ناشناخته دیگر كه در سرتاسر این فلات وجود دارند، نشانگر ارتباط هنرمندان و معماران ایران و تاثیر هنر ایشان در معماری آن دوران است. در دوران اسلامی كه ایران همواره به عنوان مركز دانش و نشر علوم در جهان اسلام مطرح بوده است، به واسطه گسترش سرزمینهای اسلامی، نفوذ هنر و معماری آن در سرتاسر این سرزمینها گسترش داشته و گاه به مرزهای بیرون از این سرزمینها هم رفته است.
تفكر معماری و معماران و هنرمندان ایرانی به طور مستقیم یا غیرمستقیم را میتوان برآثار بر جای مانده معماری بسیاری از كشورهای اسلامی یافت كه نمونههای بارز آن بنای گنبد سلطانیه، میدان نقش جهان و مساجد باشكوه ایرانی هستند. بنابراین لازم است در بخشهای پژوهشی و مراكز علمی، برای شناسایی و معرفی تاثیرات هنر و معماری ایرانی در ادوار مختلف بر معماری دیگر كشورها و فرهنگها تلاش بیشتر صورت پذیرد. امروزه در كشور ما در این عرصه فعالیت قابل توجهی وجود ندارد كه میتوان لااقل بخشی از پایاننامههای در مقطع دكتری و فعالیت پژوهشی در دستگاههای اجرایی را به این كار اختصاص داد.
مهمترین دغدغه كنونی معماری ایرانی از نظر شما چیست؟
معماری ایرانی امروز از فقدان حمایت برای ارتقای خود و پرداختن به هنر قابل تامل رنج میبرد. این البته در مورد سایر هنرها نیز شاید وجود دارد. با این تفاوت كه معماری آیینه تمامنمای جامعه است و نازیبایی و عدم تناسب آن وضعیت جامعه را نشان میدهد و ما نمیخواهیم عصر ما به عصر بیفرهنگی شناخته شود. همچنان كه بزرگان ما بر مظلومیت فرهنگ در این عصر تاكید دارند، میبایست تلاش كارگزاران فرهنگی كشور برای حل این معضل به كار گرفته شود.
البته اگر خود به این مساله باور و وقوف داشته باشند، راهحلهای سادهای وجود دارد كه میتواند ما را از این دغدغه برهاند؛ ازجمله دلجویی از هنرمندان و شناخت معیارهای هنرمندی و درك مفاهیم هنر این دوره كه نمایانگر یك جامعه اسلامی ـ ایرانی با تمام ارزشهای خود باشد. این اما از كارفرمایان و كارگزارانی برمیآید كه با درك كافی از مقولات هنر از هنرمندان و متفكران جامعه حمایت كنند تا به شكوفایی برسند. بعضا میبینید كه در یك مسابقه معماری، برنده اول و بهترین طرح كنار گذاشته میشود تا به عنوان مثال كار بیارزش دوستانمان(!) ساخته شود. اگر بخواهید، نمونه از این دست بسیار است. این شاید فقط مربوط به دوران ما نباشد. مدیران جامعه میتوانند بستر مناسب برای هنر را بهگونهای طراحی كنند كه سره از ناسره و فرهیخته از بیهنر شناخته شود.
مهدی نورعلیشاهی - جام جم - گروه فرهنگ و هنر - دوشنبه 06 اردیبهشت 1389