نامه عاشقانه من

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق من

بیا که دلتنگم .........

بیا که اغوشم را برای داشتن حرارت اغوشت بی تابی محض است ...به مانند زمین ـ باران را .......به مانند گل ـ افتاب را ......

این عشق را شاهدان گیریم ........که چه زیباست عشق در نگاه عاشقان .....

بیا ..... که من سخت دلتنگم ......

زندگی من ....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توئی همه ی هستی من ..........زندگی من .........

شادی های دنیا را برای تو میخواهم ..........

تو را برای تو دوست دارم زندگی من ..........

توئی زمزمه های قلب من ........

توئی نفسهای من .........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میدانی!دلم میخواهد باران ببارد

خیابان باشد؛

آدمها نباشند؛

چتری نباشد؛

فقط تو باشی و دستانت.

نگاهم کنی

آب شوم از حرارت نفس هایت

و باران خنکم کند.

میدانی!

دستان تو که باشند ؛

همه چیز آرام و دلنشین است.

همین که کنارم زیر نوازش آرام قطرات باران قدم بزنی

دنیایی است که ؛ تمام دنیای من است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يه قدم تو ،يه قدم من

يه دل از تو، يه دل از من

واي چه احساس قشنگي

من و تو هميشه با هم

وقته يک ديدار تازه

توي يک صبح صميمي

با تموم بي قراري

زير عکس يادگاري

مي نويسم

با وفا ، يار شکيبا

من براي تو مي خونم

با يه حس پاک و زيبا

عشقي مثل عشق مجنون

پاکي مثل دل ليلي

عشق نيلوفري من
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امسال ولنتاین که برام کادو خریدی .گفتی فروشنده گفته مگه شما ها هم ولنتاین کادو می‌خرید گفتی بهش گفتی هر وقت مثل ما این همه سال عاشقانه زندگی کردید و عاشق موندید بعد در مورد عشق نظر بدید .گفتی خانم فروشنده گفت به خانومت حسودیم شد .
عشقم تنها شدم بدون تو😭😭😭
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب چرا بر تپش ثانيه ها پل زده است ؟

و دلم بس نگران است چرا؟

و چرا اين تپش ثانيه فرياد زمان است هنوز ؟

صبح

اين آواي پر از جوش و خروش

پس چرا دير به ديدار دلم مي آيد؟

و دلم بس تنگ است

كاش اين فاصله ره مي پيمود

تا كه فردا رسد از راه چه زود


يا كه پايان گردد اين دلتنگي

ذهن من دلتنگ است

كاش اين فاصله ره مي پيمود......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا خانه ی دلتنگیهای من

اینجا میعادگاه عاشقانه های من

اینجا آرامگه من است

من خواهم نوشت

و تو آزادی بیایی و بخوانی و بنویسی

یا بیایی و بخوانی و ننویسی

و جاری خواهی شد در نوشته های من

و قلبت خواهد تپید در واگویه هایم

و تو در پی نوازشهایم سر بر زانوانم خواهی نهاد

و من بوسه ها خواهم دزدید از لبان شیرینت

وقتی در میان نوازشهایم مستِ مست شدی

و خواهی دید اینگونه برای همیشه تو را خواهم داشت

بی گله و شکایت از نبودنت

من با قلمم تو را آنگونه که میخواهم می آفرینم

و دوباره همچون روزهای زیبایمان ....

خودِ ِ خودِ عشق خواهی شد

یادت هست؟

همانکه دل از من ربود

همانکه همه ی زندگی اش بودم

و هنوز همه ی زندگی من است

همانکه چون کوه استوار ایستاده بود تا ابد !!

و هنوز چون کوه استوار ایستاده ام تا ابد

همانکه بی من نمیتوانست باشد

و هنوز بی او نمیتوانم باشم

دوباره خواهم آفرید

بیاو ببین

من میشوم خالق و تو میشوی مخلوق

دوباره نوازشت خواهم کرد

و تو بوسه خواهی کاشت بر گونه ام

و خورشید چشمانم خواهد درخشید

قرارمان همینجا

خانه ی دلتنگیهایم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر چشمان من درياست

تويي فانوس شبهايش

اگر حرفي زدم از گل

توي معنا و مفهومش

به لبخندت که همچو لبخند گلهاست

به رخسارت که چون مهتاب زيباست
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیای من بدون حضورت جهنم است
یک خواب وحشت آور با زجر توأم است


ور از تو خُرد می شوم از اینکه بین شهر
می بینم عاشقانه دو تا دست در هم است

زل می‌زنم به عکس تو و ابر می شوم
هر شب بساط گریه برایم فراهم است

از حال و روز خویش نگفتم به هیچ کس
در من هزار حرف نگفته مجسم است

محتاج کرده بی تو مرا دست سرنوشت
وقتی که جای دست تو در دست من کم است

اصلا خیال کن همه دنیا برای من
وقتی ندارمت همه اش پوچ و مبهم است

شعرم به سر رسید و کماکان کلاغ ما...
"دنیای من بدون حضورت جهنم است "
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
‌‌
بگو دوستم‌ می‌داری‌ تا زیباتر شوم‌
بگو دوستم‌ می‌داری‌ تا انگشتانم مطلّا شوند
و ماه‌ از پیشانی‌ام‌ بتابد

بگو دوستم‌ می‌داری‌ تا زیرورو شوم‌
تبدیل‌ شوم‌ به‌ خوشه‌ای‌ گندم‌ یا یکی‌ نخل‌
بگو ! دل‌دل‌ نکن‌ که‌ دل‌
دل‌دل‌ را نمی‌پذیرد

بگو دوستم‌ می‌داری‌ تا به‌ قدیسی‌ بَدَل‌ شوم‌
بگو دوستم‌ داری‌ تا از کتاب‌ِ شعرم‌ کتاب‌ِ مقدس‌ بسازی‌
تقویم‌ را واژگون‌ می‌کنم اگر تو بخواهی‌
فصل‌ها را جابه‌جا می‌کنم
امپراطوری‌ زنان‌ را بر پا می‌دارم‌ اگر تو بخواهی‌

بگو دوستم‌ می‌داری‌ تا شعرهایم‌ بجوشند
و واژگانم الهی‌ شوند
عاشقم‌ باش‌ تا با اسب‌ به‌ فتح‌ خورشید بروم‌
دل‌دل‌ نکن‌
این‌ تنها فرصت‌ من‌ است‌ تا بیاموزم‌
و بیافرینم


"نزار قبانی‌"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اي عزيزترين

امروز صبح كتابي در دست داشتم و قدم مي ردم اما طبق معمول جز تو به هيچ چيز نمي توانستم فكر كنم. اي كاش مي توانستم اخبار خوشايندتري داشته باشم. روز و شب در رنج و عذابم. صبح رفتن من به ايتاليا مطرح شده است اما مطمئنم اگر از تو مدت طولاني دور باشم هرگز بهبود نخواهم يافت. در عين حال با تمام سرسپردگي ام به تو نمي توانم خودم را راضي كنم كه به تو قولي بدهم...

دلم بسيار در طلب توست. بي تو هوايي كه در آن نفس مي كشم سالم نيست. مي دانم كه براي تو اينچنين نيستم. نهف تو مي تواني صبر كني، هزار كار ديگر داري. بدون من هم مي تواني خوشبخت شوي.

اين ماه چگونه گذشت؟ به چه كسي لبخند زدي؟ شايد گفتن اين حرف ها مرا به چشم تو بي رحم جلوه دهد ولي تو احساس مرا نداري. نمي دان عاشق بودن چيست. اما روزي خواهي فهميد. هنوز نوبت تو نشده است.

من نمي توانم بدون تو زندگي كنم. نه فقط خود تو، بلكه پاكي و پاكدامني تو. خورشيد طلوع و غروب مي كند روزها مي گذرد ولي تو به كار خود مشغولي و هيچ تصوري از درد و رنجي كه هر روز سرتاپاي مرا فرا مي گيرد نداري. جدي باش. عشق مسخره بازي نيست. و دوباره برايم نامه ننويس مگر ان كه وجدانت آسوده باشد. قبل از اينكه بيماري مرا از پا در آورد از دوري تو مي ميرم.



دوستدار هميشگي تو
جان كيتس
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آلبر کامو


این نامه فقط
به رسم استقبال از تو است،
برای اینکه به تو بگوید
یک روز بدون تو
روزی‌ست که تمام نمی‌شود!
شهری‌ست بدون باغ
زمینی‌ست بی‌آسمان
و برای اینکه به تو بگوید
هرگز هیچ‌ چیز ما را
از هم جدا نخواهد کرد ،
در این دنیا،
به هم گره خورده‌ایم
شب‌ خوش!
قلبت را می‌بوسم...!
 

Similar threads

بالا