نامه عاشقانه من

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان عزیز من
من اگر یه روز بخوام یه نامه عاشقانه بنویسم اینجوری مینوسیم
شما چطور:que:


نامه عاشقانه من :gol:





باسر انگشتان احساس


می نویسم رو گلبرگهای یاس


به دلم هر کسی رو نشون دادم


عاشقونه فقط تو رو خواس






در این لحظات و دقایق


می نویسم روگلبرگهای شقایق


قلبم به خاطره تو می تپه


شده بی قرارو عاشق






با یه دنیا دلواپسی


می نویسم روگلبرگهای اطلسی


تو برام عزیز ترین کسی


توی دنیا برام همنفسی







با دستام که مهربونه


می نویسم رو گلبرگهای پونه


بدجوری جات خالیه توی خونه


این دل من تا کی منتظرت بمونه








خدا کنه این گلها بدستت برسه


تابدونی دلم فقط از تو می نویسه


اگه یه روز نباشی


اون غریب و بی کسه







اگه ناممو بی جواب نذاری


اگه توهم بگی عاشقی


می نوسم رو گلبرگهای رازقی


هر کاری میکنم عشقمون تا ابد بمونه باقی
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان من خوشحال میشم شما هم نامه های عاشقانه خودتون رو در غالب شعر...نثر ادبی در این تاپپک بنویسید
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گل من:gol:




گل من غمگین نشو


دل گلدونت می گیره


اگه تو غصه بخوری


اون ترجیح میده بمیره






گل من بی تاب نشو


قلب گلدونت می شکنه


اون فقط به خاطر تو عزیزم


از همه چیزای خوب دل میکنه






گل من گریه نکن


گلدونت تحمل نداره


نمی تونه اشکاتو ببینه


اما هیچی نگه ,دووم بیاره





گل من طاغت بیار


بگو کی کمر گل نازمو شکسته


کی رو چشمای مهربون اون چشماشو بسته


کی قدر قلب دریایشو ندونسته


کی از حرفای گل من شده خسته






کی دلشو سوزونده


کی گفته میمونه اما نمونده


اصلا کدوم آدم بیرحمی


گل منو به این روز نشونده





گل نازم سرتو بذار روی شونم


من همیشه کنارت میمونم


تو گل منی عزیز کرده خونم


قول میدم تا ابد گلدونت بمونم
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق تو:gol:




قلب تو عاشق ومغروره



احساست از جنس بلوره






باتو ما شدنم یه آرزوی دوره



خونه من بی تو سوت وکوره







مهربونم وجودت برام سنگ صبوره



همه ترانه هام پر از عشق وشوره






وقتی با منی همه چیز جفت وجوره



آیندم همیشه روشن وپر از نوره


 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محبت :gol:





من بدجوری شکستم





از همه دنیا نا امیدو خستم





اماعزیزم هنوزم که هنوزه





تورو مثل خدا میپرستم










تو برام همیشه تکیه گاهی





در این آشفته بازار یه امید وپناهی





گل من بذار صادقانه بگم





من یه ستارم توتنهاماهی









دوست دارم قد تموم آسمون





رنگهای مغرور رنگینکمون






عاشقت هستم مهربون




قد قطره های زلال بارون
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنها امید:gol:



در این غربت لحظه ها


تویی تنها آشنازیبای من




در این بیراهه تردید


عزیزم تویی تنها امید




در این غروب سرنوشت


خونه توست تنها بهشت




درمیون این همه بیراهه


اغوش تو تنها پناهه




برای این پرنده بی نشون


مهربونم توی تنها اسمون





تومثل پری برای پرواز


یا شروعی برای سر اغاز




من با تو میرسم به عاشقانه


برای بودنم تویی تنها بهانه
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی تو رو دارم:gol:





مهربونم وقتی تو رو دارم



هیچ غمی تو دنیا ندارم



جز دیدن روی ماه تو



من دیگه رویا ندارم







گل من وقتی تورو دارم



دیگه تکیه گاهی ندارم



جز آغوش بی ریاو پرمهرتو



من دیگه پناهی ندارم






عزیزم وقتی تو رو دارم



دیگه دلهره ودلواپسی ندارم



جز تو وعشق و محبت تو



من دیگه همنفسی ندارم







زیبای من وقتی تورو دارم



همیشه من در انتظارم



تا بی ریا بگی دوست دارم



نازنینم جز تو کسی رو ندارم
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواستم تا برای دادارم
نامه ای عاشقانه بنگارم
بنویسم که عاشقت هستم
بنویسم که دوستت دارم
بنویسم که مکن فراموشم
بنویسم بیا به دیدارم
بنویسم که زندگی زیباست
تا من ای مهربان ترا دارم
کم کم از شوق دست من لرزید
خون چکید از نگاه غمبارم
لب خود را به گریه آغشتم
تا بر آن نامه بوسه بگذارم
 

"Dezire"

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامه هایی که هرگز پست نشد!

نامه هایی که هرگز پست نشد!

هر چی نامه ها و متن (توجه کنید شعر نه فقط متن) عاشقانه دارید، چه خودتون نوشتید چه کسی دیگه ای، همه رو در این تاپیک قرار بدید.
اگر حرفی با دوست، معشوقه و ... خود داريد در ادامه بذارين- باتشكر


قديم به يك دوست بهتر از آب روان
كاش نامه را به خط گريه می نوشتم، تنها تكرار نام توست كه می گويدم؛ ديدگانت خواهران بارانند.
دلم مي خواست بهتر از اين كه هست سخن مي گفتم. به خدا من كاري نكرده ام، فقط لاي نامه هاي به تو گلبرگ تازه اي كنار مي بوسمت جا گذاشته و بسيار گريسته ام.
تنها در تو به شادماني مي نگرم.
معلوم است كه سكوت علامت آرامش نيست، آسوده باش حالم خوبست، هرگز تا به اين پايه بيدار نبوده ام، از شب كه گذشتيم، حرفی بزن! سلام نوش ليموي گَس.
حالا از هرچه بگذريم، بگو آيا در آن دور دست هنوز مرا مي نگري؟
همين شوق بي قاعده ما را بس كه بر اقليم شقايق و خيال پروانه عاشقي كنيم.
اشتباه از ما بود كه خواب سرچشمه را در خيال پياله مي ديديم. دستهامان خالي، دلهامان پُر، گفتگوهامان مثلاً يعني ما.
كاش مي دانستيم كه هيچ پروانه اي پريروز پيله گي خويش را به ياد نمي آورد.
حالا مهم نيست كه تشنه به روياي آب مي ميرم. از خانه كه مي آيي، يك دستمال سفيد و تحملي طولاني بياور، احتمال گريستن ما بسيار است.
... به خدا پروانه ها پيش از آنكه پير شوند مي ميرند ... من راه خانه ام را گم كرده ام. ميان راه فقط صداي تو نشاني ستاره بود كه راه را دليل راه جسته بوديم. ... بي راه و بي شمار، ... بي راه و بي رويا ...
نام خويش را نيز گم كرده ام، ديگر چيزي به ذهنم نمي رسد ... من كاري نكرده ام. ميان تمام نام ها نمي دانم از چه نام تو را فراموش نكرده ام!؟!
من راه خانه را گم كرده ام بانو. شما بانو كه آشناي همه ي آوازهاي روزگار مني. آيا آرزوهاي مرا در خواب نيلبكي شكسته نديده اي؟ ...
چه حوصله اي!!؟!! ... بگو تا رها شوم.
خداحافظ! خداحافظ پرده نشين محفوظ گريه ها.
خداحافظ! گلم ، خوبم، ... خلاصه ی هرچه همين هواي هميشه عصمت.
خداحافظ! اي خواهر بي دليل رفتن ها.
خداحافظ!
حالا ديدارمان به نمي دانم كجاهاي فراموشي، ديدار ما اصلاًبه همان حوالي هرچه بادا باد.
ديدار ما و ديدار ديگران كه ما را نديده اند. پس با هر كسي از كسان من از اين نامه محرمانه سخن مگو.
نمي خواهم آزردگان ساده ي بي شام و بي چراغ از اندوه اوقات ما باخبر شوند.
قرار ما از همان ابتداي علاقه پيدا بود. قرار ما به سينه سپردن دريا و تشنه گي نبود، بهانه نياور كه راه دور است و خانه ما مانده يكي به آخر دنيا.
ديدار ما به همان ساعت معلوم دلنشين، تا ديگر آدمي از يك وداع ساده نگريد. تا چراغ و شب و اشاره بدانند كه ديگر ملالي نيست.
حالا مي دانم سلام مرا به اهل هميشه ي عصمت خواهي رساند. يادت نرود گلم، سلام مرا ...
ديگر سفارشي نيست!
تنها جان تو و جان پرندگان پر بسته اي كه دي ماه به ايوان خانه مي آيند.
خداحافظ.


(این نامه رو من ننوشتم):gol:
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمانی که اسم نامه به میان می آید

تصور می کنیم که نامه باید با یه سلام بی روح آغاز شود و با ملالی نیست به جز دوری از شما ادامه

یابد...


منظورم من از نامه.... این نامه نیست!

نمی خواهم به صلیب کلمات کلیشه ای کشیده شویم...

نمی خواهم خودرا در دنیای جملات تکراری ... محبوس کنیم...

تاپیک نامه عاشقانه من


هر کلمه ... هر جمله ... هر شعر... هر متن عاشقانه ای است


که لازم است معشوق... یا معشوقه مان بداند...

چرا که معتقدم گاهی دلاویزترین کلمه دنیا(دوستت دارم) به همراه یک عکس... یک نگاه.... می تواند

به خوبی گویای همه
چیز باشد و ترنم درونت را بیان کند...

دیگر چه نیازی به نامه ای بلندبالا و خسته کننده... مملو از عبارات دیر فهم....

من در این تا پیک نامه های خود را با یک عبارت عاشقاته آغاز می کنم... و با یک عکس احساسی به

پایان می برم...


تو نیز به شیوه خود نامه بتویس دوست خوبم...


Click here to view the original image of 800x600px.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تگارم

کبوتر
قلبِ ســــــــاده‌ام سکوتم را... آوای درونم را می ستاید
...

سکوت من میعادگاه اندیشه های توست

مستمر و پرهیاهو...

مملو از قاصدک های عشق...

ترنم دلنواز باران... اعجازی شور انگیز از خود آسمان...

سپهر به سپهر در پی ات می آیم... رهایت نمی کنم...

داشتنت آرزوست... لیاقت می خواهد...

ومن جلد توام...

سهم ام آسمان بلند نیست ...

در قفس رنج اسیر شدم
...

روزگار پر و بالم را شکست...

اما کبوتر دلم باز هم روی بوم تو نشست...

مرا از خودت نران ... من اسیر نیستم...

همین که به آسمان دل ِتو دلخوش باشم
....

رهایی در چنگ من است...



نازنین فاطمه جمشیدی












  • Click here to view the original image of 800x600px.
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم

لمس نگاهت را

گلبرگ های عشق،نجوای آرامش سر می دهند...

شبنم های لبخند را فرا می خوانند...


و با عطر حضورت، خوشبختی را به دنیا می آورند... مرا بی نیاز می کنند...



نازنین فاطمه جمشیدی



[h=2][/h]

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon1.png[/h]
آسمان مرا به یاد آور ...

این منم
...

آواره ی همان دنیایی که به اسارت گرفته است انسان را...

قلبم رهن عشق است...

اما دلم میعادگاهی از آغوشهای سرد و یخ زده یار...

بنگر که چه ساده شب رسوایی ام به پایان می رسد...

دیگر لمس معشوقه بی معناست...

احساسم را به منطق سپردند و مرا به تو...

ببین چه بی پروا کوچ کرده ام زیر قدمهایت...

مرا با آغوشت بپوشان...

برهوت دلم را...
طوفان درونم را نگاه باران باش ...

مرا با نجوای ستارگان...با تیک تاک باد..مونس ومرحم باش...

من از تبار توام...من از تبار ابرهای باران خورده ام...

مرا دریاب که دلتنگم...

مدارا کن که بی تابم...

نازنین فاطمه جمشیدی








 

ahoo_fr

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
..
حال همه ما خوب است
ملالی نیست ..
...
جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور،
که مردم به آن شادمانی بی سبب میگویند .

با این همه عمری اگر باقی بود
طوری از کنار زندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد
و نه این دل ناماندگار بی درمان .

تا یادم نرفته است بنویسم ..
حوالی خواب های ما
سال پر بارانی بود
می دانم همیشه هوای آنجا پر از هوای باز نیامدن است.
اما تو لااقل
گاهی
هر از گاهی
ببین انعکاس تبسم رویا
شبیه شمایل شقایق نیست ؟!!

....راستی خبرت بدهم
خواب دیدم خوانه ای خریده ام ..
بی پرده .
بی پنجره .
بی در ..
بی دیوار ..
هی بخند ............
بی پرده بگویمد چیزی نمانده است
من چهل ساله خواهم شد .
فردا را به فال نیک خواهم گرفت .
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سفید از فراز کوچه ما میگذرد .
باد بوی نام های کسان من میدهد .

یادت میاید رفته بودی خبری از آرامش آسمان بیاوری ..
نه ریرا جان
نامه ام باید
کوتاه باشد
ساده باشد ...
بی حرفی از ابهام و آئینه.
..
..
از نو برایت می نویسم
حال همه ما خوب است
اما تو باور نکن .....خسرو شکیبایی
 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم

در این غروب دلاویز

خورشید مستانه آسمان را در آغوش دارد... با دریا عکس یادگاری می اندازد...

ابرهای عاشق راشاهد می گیرم... هیچ چیز میانمان نیست... حتی یک نفس...

تو آنقدر به من نزدیکی که قلبم شده ای...بر تار و پود وجودم نشسته ای


من با نفس تو، نفس می کشم... با آلام درونی تو غمگین می شوم...

و از شور وشعف تو مسرور...

مرا احساس کن...به چشمان من نگاه کن...

تا تک تک لحظات ناب عاشقانه مان را

با دوربینی که از خورشید به امانت می گیرم ثبت نمایم و به دست قلبم بسپارم...

این عکسها... برای آلبوم خاطرات مان بهترین ا
ند...

مرا احساس کن... آوای درونم را ... غزل سرایی چشمانم را...و مکنونات دلم را ...

این منم که هم پای تومی آیم ... این منم که همراه تو می آیم...

این منم که تا آخرین کوره راه سرنوشت، با تو می مانم...


نازنین فاطمه جمشیدی






 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستم را بخوان!

با آنکه دریا بینمان، درتلاطم است

هر صبح، به عشق دیدن چشمان مهربان تو بیدار می شوم...

عصر ها تورا به فنجانی چای فرا می خوانم

به آغوشت پناه می آورم ... از قصه دلتنگی هایم می گویم...

و شبانگاه با ماه تبانی کرده ... بر لب ات بوسه می زنم ... شب بخیر می گویم...

آن هنگام است که تورا به خواب های شیرینم می سپارم...

با عطر نفسهایت جانی تازه می گیرم...

و به هستی ام اعتبار می بخشم!

آری نگارم


تو در حقیقت و رویا... در خواب و بیداری...

در بطن نازنینی... نو همیشگی ترینی...

شک نکن!

نازنین فاطمه جمشیدی


 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم



از کدوم خاطره برگشتی به من؟



که دوباره از تــــــــو رویایی شدم

همه ی دنیا نمیدیدن من و


من کنار تــــــــو تماشایی شدم

از کدوم پنچره می تابی به شب؟!


که شبونه با تــــــــو خلوت می کنم

من خدارو هرشب این ثانیه ها


به تماشای تــــــــو دعوت می کنم

تــــــــو هوایی که برای یک نفس


خودم و از تــــــــو جدا نمی کنم

تــــــــو برای من خودِ غرورمی

من غرورم و رها نمی کنم

تا به اعجاز تــــــــو تکیه می کنم


شکل آغوش تــــــــو می گیره تنم

اون کسی که پیش چشم یک جهان


به رسالت تــــــــو تن میده منم

تو هوایی که برای یک نفس

خودم و از تــــــــو جدا نمی کنم

تو برای من خودِ غرورمی


من غرورم و رها نمی کنم




 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم

برای من همین خوبه که با رویات می شینم

تو رو از دور می بوسم تو رو از دور می بینم

برای من همین خوبه بگیرم رد دنیاتو

ببینم هر کجا میرم ازونجا رد شدم با تو

همین که حال من خوش نیست همین که قلبم آشوبه

تو خوش باشی برای من همین بد بودنم خوبه

به این که بغضم از چی بود به اینکه تو دلم چی نیست

تمام عمر خندیدم تمام عمر شوخی نیست

برای من همین خوبه بدونی بی تو نابودم

اگه جایی ازت گفتن بگم من عاشقش بودم

برای همین خوبه که از هرکی تو رو دیده

شبی صد بار می پرسم ازم چیزی نپرسیده

همین که حال من خوش نیست همین که قلبم آشوبه

تو خوش باشی برای من همین بد بودنم خوبه

به این که بغضم از چی بود به اینکه تو دلم چی نیست

تمام عمر خندیدم تمام عمر شوخی نیست



 

Melina666

عضو جدید
هنوز هم عاشقانه هایم را عاشقانه برای تو می نویسم
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن
از با تو بودن حرف می زنم
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است
 

"gole naz"

عضو جدید
من و گل رز قرمزي که توي حصار شيشه اي محبوس شده بود . روبروي هم . با يک خروار دليل براي شاديهاي مشترک و يک کمي غصه براي همدردي . گل رز قشنگم تو منو ياد کسي که تورو بمن هديه کرد مي ندازي .ولي من . نمي خواهي بگي که من تورو ياد اون کسي مي ندازم که تو رو توي اون شيشه ي کذايي کرده . اگه بخواهي ،يکروز زندان شيشه ايتو مي شکنم و ميارمت بيرون . ولي. ولي اونوقت مي ميري .آخه بيرون ، توي دنياي ما هوا خيلي سرده .مي دوني سرد چيه؟ گلها تحملشو ندارن . من نمي خوام حصارتو بشکنم که بعدش ببينم که توي دنياي سنگي ما قلبت شکسته شده يا توي اين سرماي قلب آدمها قلب کوچولوي سرخت يخ زده باشه . ولي من مواظبت هستم . من دوستتم .ولي .مي دوني چيه؟ مي ترسم تو معني دوستيو نفهمي . آخه هر چي باشه تو يک گل پارچه اي هستي . يک گل مصنوعي با يک دنياي مصنوعي . تو دوست من هستي؟ يعني قلبت هم پارچه ايه؟
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشقم

یارم ......اشنای دیرین من ......قلب من ......

برای تو مینویسم ....

از قلبم که دلتنگ است .......از بهانه های دلم ......از سرمایی که بدون تو وجود مرا در بر گرفته است ...

دلم تنگ است ...چه سخت است نبودنت ...

به یاد دارم

نگاهت را ......

به یاد دارم کوچه هایی مملوء دلدادگیمان را ...

اری .....من خود تو شده ام ...

گرمای اغوشت را به هم اغوشی مان بسپار ....

مرا با بوسه هایت به خاطرات زیبایمان ببر ....

زندگی من ......




 
آخرین ویرایش:

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای نگارم

من از میان تمامی شب ها...شب های با تو بودن را می ستایم...

شب هایی که هیچ کس بد آسمان را نمی گوید...

ماه فانوس لحظه هایمان می شود ... ابرها با هم بودنمان را جشن می گیرند

و ستاره باران می شویم...

این شب ها مقدس اند...


نگاه ها... بوسه ها...سکوت ها لبریز از معصومیت اند...

و من خوشبخت ترین...

در این شب ها...

عطر تن تو، از من دریغ نمی شود...

حتی سایه هایمان هم، در هم می آمیزند...یکی می شوند...

همه جا مملو از قا صدک های لبخند توست... ترنم آوای هستی ام پر از نام توست...


و من با تو... در آغوش تو... هم نوا با تو ... در امن نرین جای زندگی ام هستم ...

دیگر از کش دار بودن شب نمی هراسم...


نازنین فاطمه جمشیدی




 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خانم نویسنده سلام

چقدر این جملات و نوشته ها و تصاویر برای من اشناست ....شما نوشته هاتون را جای دیگه ای هم ثبت میکنید .؟؟؟؟؟:gol:زیباست

سلام خانمم.. متشکرم نشریف اورید...

بله... من به واسطه حرفه ام ممکنه خیلی جاها بنویسم..

به هر حال دنیای اینترنته...

نوشته های ما خیلی سریعتر از آنچه نصور می کنیم انتشار می بابند...چه توسط خودمون.. چه دیگران...

مدیون چشمان مهربانتان هستم...

لطف کردید نشریف اوردید و مکنونات دل من رو خوندید..

و صد البته متشکرم بابت پست هایی که گذاشنید

پست های شما و دیگر دوستان به زیبایی آسمان... و به لطافت باران است

من از این جهت به خودم می بالم
:gol:
 

aramesh"

عضو جدید
راستش من این حس را ندارم

این نوشته ها من را یادنوشته های دیگه ای میندازه یادم نمیاد کجا بوده اما برام اشناست

ولی میدونم ریتم نوشته ها تصاویر

شخص دیگه ای نوشته هاش روی همین سبک بود

ولی نویسنده دیگری بودند

به هر حال تاپیک زیبایی دارید

ممنون از شما :gol:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نامه عاشقانه بلد نیستم بنویسم
تنها
مینویسم
دلم گاهی انقدر تنگ یک لبخند
یک اوای اشنا میشود
که گاهی تنها ارام اشک میریزم
 

Similar threads

بالا