مهم : با پدر بد دهن کار کنم

mahsa4452

عضو جدید
دوستان عزیزم سلام
به کمک و راهنماییتون خیلی نیاز دارم
دختری هستم 30ساله . از همون روز اول زندگیم با مشکلات بود .پدری که دختر نمی خواست و منم بچه آخر بودم و اضافه که تا به امروز یه خاطره خوب ازش ندارم یا دستی از محبت . با هر مشکلی بود گذشت تا پارسال که مادرم سرطان گرفت . من و پدر و مادرم باهم زندگی میکردیم بقیه خواهر و برادرا ازدواج کرده بودن . یک سال کامل درگیر بودیم با شیمی درمانی و عمل جراحی و شب نخوابیدنهای بیمارستان میشه گفت ما حدود 4 ماه کلا بیمارستان بودیم ولی به سال نکشید مادر پرکشید و رفت و آرامش مام پر کشید و رفت که رفت
مادر خدای خونه ی ما بود و فقط به عشق مادر این زندگی رو تحمل میکردیم و وقتی رفت آرامش هم از خونه ما پر کشید
مشکلات چقد بود شد چند صد برابر
الان من هستم با پدری فوق العاده بد دهن و شکاک ، قدر نشناس و اینکه پولش به جونشه و نمیتونه اصلا پول خرج کنه و همیشه در حال تهمت زدن به منه و هر جا که میگیره خودشو مظلوم نشون میده که انگار بچه هاش قاتل جونشن
خرجی خونه با منه
حتی چون یارانه قطع شده با وجود اینکه چیزی جز یه خونه نداریم ولی از بس دعوا کرد که من ماهیانه پولشو به نام دولت میدم که فقط دعواشو نشنوم
من سی سالمه ظاهر خوبی دارم ، تحصیلات و مسئول واحد یکی از ادارات. کلی خواستگارم دارم ولی نمیدونم انگار طلسم شدم هیچ کدوم سرانجام نمیگیره اصلا خود به خود کنسل میشه ، در حالیکه همه من رو به اسم دختر خوبی میشناسن که همه چی تمومه
یه واحد خونه داشتیم تو ساختمان دو طبقه که بخاطر همسایه بد و معتاد و خونه تیمی مجبور شدیم بفروشیمیش با پس انداز 13 سال کار کردن من ، یه خونه خریدیم که چهار دنگش رو من پول دادم بقیه شم شد پول خونه ای که نصفش به اسم مادر بود وحالا شد ارث بچه هاشو بقیه هم سهم پدر از خونه
که به خاطر پدری که هنوز به سال مامان نکشیده و زن میخاد و اونم یه دختر همسن بچه هاش ، خونه رو به اسم داداش زدیم چون همه خانومایی که قصد ازدواج با اون رو دارن ازش خونه میخان و مام از ترس طمع پدر برا پول من گفتیم که پول ماله داداشه و سند رو به اسم داداشم زدیم . حالا هنوز خونه رو تحویل نگرفتیم پدر میگه باید سند به اسم من باشه و توهم نباید بیای تو خونه چون اگه تو باشی به من زن نمیدن ( اینم تقصیر همون خانومای محترمه که شرطشون خونه و نبود منه )
حالا من نه اینکه تعریف کنم ولی فوق العاده آروم واهل عبادت و بی سر و صدام و سرم تو لاک درد بی مادریمه
حالا موندم چکار کنم
میخوام برم خونه اجاره کنم ولی خیلی دربند احترام گذاشتن برا والدینم موندم چکار کنم خونه اجاره کنم و یا از دو طبقه خونه یکی رو برا خودم بزارم و همه وسایل رو بهش بدم فقط از دست توهیناش خلاص شم
آخه این چه زندگیه که هم براش خونه بگیری ، هم خرجی خونه و قبض آب و برق و...رو بدی ، یارانه شم که باید از جیب بدم ،لباسشم ما تهیه کنیم فقط اون لطف کنه و تو خونه باشه و اسمش پدر
شما زبانم لال جای من بودین چکار میکردین ؟
چون شاید تصمیمم مسیر زندگیمو خیلی عوض کنه
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوست عزیز
شرایط جالبی نداری
مادر خیلی مهمه تو نگهداشتن ستون خونواده
این شرایطی که تو داری تو روحیه ت هم خیلی اثر میزاره واین یعنی سم کشنده برا دختری به نجابت تو
کاش میتونستی مستقل شی و لی امان از حرف مردم و اونم با این پدری که تو داری خودش پته تو رو آب میریزه
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر کسی خودش بهتر از همه میتونه مشکلاتشو حل و فصل کنه. این داستانی که شما نوشتی نشون میده که خیلی مسلط هستی. پس میتونی.
 

akbar159

عضو جدید
ازدواج برای شما میتونه یه راه حل خیلی خوب باشه، ولی اینکه میگید خود به خود کنسل میشه برام خیلی عجیبه. اینطور چیزا خود به خود کنسل نمیشه باید یه اتفاقاتی بیفته که کنسل بشه. شاید پدرتون داره باعث اینکار میشه یا شاید خیلی چیزا دیگه که خودتون بهتر باید بدونین.

مورد دیگه آدم باید گاهی از خودش قاطعیت نشون بده. مستقل شدن به شرط سالم زندگی کردن براتون صد در صد با این شرایطی که گفتین راه خوبی میتونه باشه.

موفق باشید و امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرید
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واقعا دیگه نمی تونم .
شرایط خیلی سختیه
برام دعا کنین
دعا جایگاه خودشو داره. مواردی رو که میتوان با نیروی عقل و امید و برنامه ریزی حل کرد رو نمیشه با دعا بهشون رسید. دعا همش حاجت خواستن نیست. دعا تشکر از خداست. مشکلات شما با تدبیر بخوبی حل شدنی است. امتحان کنید لطفا.
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام رفیق

تو چنتا مشکل داری و هر مشکلی هم یه راه حلی داره - یکیش پدرته -دومیش خودتی

واسه مشکل اولی ک پدرته باید خودت دست به کار بشی و نزاری دیگران اینده تو رو رقم بزنن -این جور ک تو گفتی پدرت رفته تو فاز زن گرفتن -خوب حالا ک میخواد بگیره چرا خودت و خواهر برادرات دست به کار نمیشید و اونی رو ک بهترینه واسه شما رو براش انتخاب نمیکنید -یکی ک همتون و به خصوص تو قبولش داشته باشی و بدونی ک در مقایسه با دیگران کمترین اذیت و اذار رو به تو میرسونه ( همه میرسونن خودت زنی و میشناسی خانوما رو ) -بگرد تو فکو فامیل و اشنا ها زنی ک بچه نداشته باشه -و ترجیحا اگرم بچه داشت بزرگ نباشن و پسر نداشته باشه ک پس فردا شاخ بازی در بیاره واستون -- هر چی آروم تر و به قول خودمونی بدبخت تر بهتر - از این پاچه پاره ها بگیری پدرت در اومده و فرداش یا از خونه میندازتت بیرون یا به اولین خواستگار معتادی ک اومد مجبورت میکنه بله بگی --- در مورد عقد دایم و موقت هم خودت بهتر میدونی ک -بهتره دایمی نباشه -بقیه چیزا هم در مورد جلوگیری از بارداری و بستن لوله و ... هم بهتره همون اوله کاری حواستون باشه


دومین مشکل خوده خودتی
30 سالته و به قول خودت شاغلی و تو جامعه ای -بگرد یکی ک مسیرش بهت میخوره رو پیدا کن و راهت رو جدا کن -منظورم همین حالا نیست اما دست بجنبون دختر
والا دختر 20 ساله هنوز 2 روز نیست دیدتت صاف تو چشت نیگا میکنه میگه کی میخوای خونواده هامون رو با هم اشنا کنی !! -من نمیگم اینجوری باش -اما از فردا سعی کن یه مهسای جدیدی باشی -تو محل کار بین جمع دوستان و ... بگو بخند -کار های جدید بکن و سعی کن یه هنر جدیدی یاد بگیری -سعی کن بقیه پی به خوبی ها و خصوصیات اخلاقیت ببرن -اونوقت خواستگار خوب هم پیدا میشه -اگه شماره خواستگار قبلی هاتو داری -اونایی ک جنبشو دارن -بهشون زنگ بزن و یه قراری باهاشون بزار و ازشون بپرس دلیلشون واسه کنسل کردن و بهم خوردن چی بوده -بگو میخوام اگه مشکلی دارم اصلاحش کنم -اگه صادقانه درخواست کنی جواب درست رو میشنوی ازشون

در مورد خونه هم به نظرم برو همون طبقه بالا -زندگی مستقل خوبه اما واسه تو ممکنه بد باشه و تاثیر منفی بزاره روی خواستگارهات و قضیه ازدواجت -چون همونطور ک خودت گفتی ممکنه پدرت پتتو بریزه رو آب --طبقه بالا ک باشی -از سره کار ک اومدی صاف میری بالا و کمتر چشم تو چشم میشی و دوری و دوستی .........

نمیگم با بابات رفیق شو و این حرفا ک همه میزنن -خودم یکی بدترش رو دارم ---- سعی کن کمتر کنتاکت و درگیری داشته باشی و از چیزایی ک فکر میکنی باعث میشه شر به پا بشه دوری کنی -واسه اعصاب خودت میگم-
در آخر این اشتباه رو ک بعضی ها میکنن نکن: قرار نیست با ازدواج تو همه چی خوب بشه -عجله نکن -خیلی ها عجله کردن و واسه فرار از مشکلاتی ک تو خونه داشتن بدون تحقیق و فکر ازدواج کردن -مشکلاتشون چند برابر شده - نشه روزی ک با یه بچه برگردی همون خونه

خوابم میومد نشد اونجوری ک باید بشه -بعدا تکمیل میشود :)

ادامه...

مشکل اصلی خودتی-تو بی سرو صدا اروم و ... اینایی و یه جورایی مثل خودمی -اما مشکلت اینه ک اون موقع هایی ک باید سنگدل و قاطع باشی نیستی منم این مشکل رو داشتم اما خودم رو درست کردم -اگه قاطع نباشی و ضعیف باشی همه اره همه بهت ظلم میکنن -مردم به محض اینکه ببینن ضعیفی یا حقتو میخورن یا بهت زور میگن یا حداقل بهت فوش رو میدن و پشتت حرف میزنن -ببین اگه ضعیف بمونی تجربه ثابت کرده بیشتر جذب کسایی میشی ک بهت زور میگن و اگه یه خواستگار آروم هم داشته باشی به دلت نمیچسبه طرف و همش حس میکنی طرف انگار یه مشکلی داره

یه خاطره بگم -حالا نگید اومد از خودش تعریف کردا :دی

یه پسره بود خیلی عوضی بود -حتی از منم عوضی تر -چند نفر عین خودشم همش باهاش بودن -به همه گیر میداد -یه سری گیر داد به من سره یه موضوعی -خلاصه کارمون بالا گرفت -فکر میکرد چون چند نفرن من بیخیال میشم -اما بهش گفتم -من ازت میخورم اما تو هم کتک نخورده نمیری از اینجا -حالا منم اصلا دعوایی نیستم -خودش تنهایی هم میومد بازم ازش میخوردم -اما اون مدلی نیستم ک بهم زور بگن و هیچی نگم -خلاصه اون روز یه کتک حسابی خوردم -پکو پوزم اومد پایین کلا -اما زدم دماغ پسره رو پوکوندم -فرداش همه جا حرف این بود ک منصور زده دهن طرفو اسفالت کرده -هیچکس نمیگفت منصور لتو پار شده -همه زوم کرده بودن رو اون طرف -بعد اون جریان -هرجا یه طرف یه موصوعی من بودم اون بیخیال میشد -چون میدونست من کوتاه بیا نیستم

بعد از کلی تعریف ازخودم باید اینو بگم ک ما تو زندگی مون با همه جور ادم سروکارومون میفته -باید بدونیم چجوری از پسشون بر بیایم
چند تا مثال میزنم ک فقط مختص موضوع تو نیست -ممکنه مشکل دوستان دیگه هم باشه

ما با ادم هایی ک باهاشون به مشکل میخوریم و میدونیم ک اونا قرار نیست ادم بشن و ... باید اول بگردیم ببینیم نقطه ضعفشون کجاست -و اون رو در اختیار خودمون بگیریم تا طرف بشه گوش به فرمان ما و افسارش بیفته دستمون

مثلا بعضی ها به واسطه پولی ک دارن ظلم میکنن و زور میگن -پس اگه پولشون رو بگیری یا بتونی یه چکی سفته ای ازشون بدست بیاری میشن مثل گربه
بعضیا نقطه ضعفشون شهوتشونه -بعضیا اعتیاد -و .....

معتاد جماعت رو اگه پول جنسش دستت باشه میشن گوش به فرمانت -اگه اینجوری نبود شرایط -از کمپ میترسن -زنگ ک بزنی کمپ -میان خودشون میبرنش و 21 روز نگهش میدارن -اون وقت هر وقت بگی کمپ خیس میکنه

یا طرفی ک لنگ پوله -چند روز بهش پول نده -بگو تا وقتی ک با من بد رفتار میکنی و احترام منو نگه نمیداری خبری از پول نیست -و اگه خواست اذیتت کنه -تهدید کن ک رفتی پیش چه میدونم دایی دوستت ک تو دادگستریه و مشکلت رو بهش گفتی و اونم بهت گفته بیا پیشم و شکایت کن و ...


رک بگم -تو کم زبونی -و بهت فوش و ... میدنم تو هم هیچی نمیگی و همش میریزی تو خودت -اول باید خودت رو اصلاح کنی -با رعایت احترام جلوی هر کسی ک بهت زور میگه بایست -اگه ادامه داد با خونسردی کامل یه حرکت بزن -مثلا زنگ بزن پلیس و یا دست بزار روی نقطه ضعف طرف مقابلت و تهدیدش کن -اگه پا پس نکشید ادامه بده -مهم میدونی چیه -مهم اینه ک بدونن تو وقتی یه حرفی میزنی بهش عمل میکنی و فقط حرف نیست -اون وقت ازت حساب میبرن ----ببین اون آدم ها هیچوقت عوض نمیشن -از بچگی اینجوری بودن تا آخر عمرشون هم همینجوری میمونن -مسیح هم بیاد دست بکشه رو سرشون عوض بشو نیستن - اونی ک باید عوض بشه تویی-اون وقت اونا دوباره به کاراشون ادامه میدند اما وقتی ک به تو میرسن میگن اوه اوه این یکی رو بیخیال این دیوونس کار دستمون میده
 
آخرین ویرایش:

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چرا ما ایرانیها هر جا که دیدیم یه نفر برای حل مشکل یا مشکلاتش دنبال راه چاره میگرده, بدون تامل و بدون داشتن دانش و تجربه تو اون مورد, همش سعی میکنیم که نقش روانکاو و روانپزشک رو بازی کنیم ؟
چرا به اون فردی که مشکل داره نمیگیم بره از روانشناس یا مشاور متخصص کمک بگیره ؟
چرا افرادی که میدونن مشکلاتی دارن, نمیرن سراغ مشاور یا روانشناس ؟
چرا ما فکر میکنیم که افراد عادی میتونن برای حل مشکلات ما درست عمل کنن؟
جواب این چرا ها رو بدونیم, در زندگی کمتر به مشکل برمیخوریم.
 

mahsa4452

عضو جدید
حق با شماس عزیزم
ولی خودمم که اهل مشاوره هستم باز نتونستم راه به جایی ببرم
 
  • Like
واکنش ها: ayja

mahsa4452

عضو جدید
سلام رفیق

تو چنتا مشکل داری و هر مشکلی هم یه راه حلی داره - یکیش پدرته -دومیش خودتی

واسه مشکل اولی ک پدرته باید خودت دست به کار بشی و نزاری دیگران اینده تو رو رقم بزنن -این جور ک تو گفتی پدرت رفته تو فاز زن گرفتن -خوب حالا ک میخواد بگیره چرا خودت و خواهر برادرات دست به کار نمیشید و اونی رو ک بهترینه واسه شما رو براش انتخاب نمیکنید -یکی ک همتون و به خصوص تو قبولش داشته باشی و بدونی ک در مقایسه با دیگران کمترین اذیت و اذار رو به تو میرسونه ( همه میرسونن خودت زنی و میشناسی خانوما رو ) -بگرد تو فکو فامیل و اشنا ها زنی ک بچه نداشته باشه -و ترجیحا اگرم بچه داشت بزرگ نباشن و پسر نداشته باشه ک پس فردا شاخ بازی در بیاره واستون -- هر چی آروم تر و به قول خودمونی بدبخت تر بهتر - از این پاچه پاره ها بگیری پدرت در اومده و فرداش یا از خونه میندازتت بیرون یا به اولین خواستگار معتادی ک اومد مجبورت میکنه بله بگی --- در مورد عقد دایم و موقت هم خودت بهتر میدونی ک -بهتره دایمی نباشه -بقیه چیزا هم در مورد جلوگیری از بارداری و بستن لوله و ... هم بهتره همون اوله کاری حواستون باشه


دومین مشکل خوده خودتی
30 سالته و به قول خودت شاغلی و تو جامعه ای -بگرد یکی ک مسیرش بهت میخوره رو پیدا کن و راهت رو جدا کن -منظورم همین حالا نیست اما دست بجنبون دختر
والا دختر 20 ساله هنوز 2 روز نیست دیدتت صاف تو چشت نیگا میکنه میگه کی میخوای خونواده هامون رو با هم اشنا کنی !! -من نمیگم اینجوری باش -اما از فردا سعی کن یه مهسای جدیدی باشی -تو محل کار بین جمع دوستان و ... بگو بخند -کار های جدید بکن و سعی کن یه هنر جدیدی یاد بگیری -سعی کن بقیه پی به خوبی ها و خصوصیات اخلاقیت ببرن -اونوقت خواستگار خوب هم پیدا میشه -اگه شماره خواستگار قبلی هاتو داری -اونایی ک جنبشو دارن -بهشون زنگ بزن و یه قراری باهاشون بزار و ازشون بپرس دلیلشون واسه کنسل کردن و بهم خوردن چی بوده -بگو میخوام اگه مشکلی دارم اصلاحش کنم -اگه صادقانه درخواست کنی جواب درست رو میشنوی ازشون

در مورد خونه هم به نظرم برو همون طبقه بالا -زندگی مستقل خوبه اما واسه تو ممکنه بد باشه و تاثیر منفی بزاره روی خواستگارهات و قضیه ازدواجت -چون همونطور ک خودت گفتی ممکنه پدرت پتتو بریزه رو آب --طبقه بالا ک باشی -از سره کار ک اومدی صاف میری بالا و کمتر چشم تو چشم میشی و دوری و دوستی .........

نمیگم با بابات رفیق شو و این حرفا ک همه میزنن -خودم یکی بدترش رو دارم ---- سعی کن کمتر کنتاکت و درگیری داشته باشی و از چیزایی ک فکر میکنی باعث میشه شر به پا بشه دوری کنی -واسه اعصاب خودت میگم-
در آخر این اشتباه رو ک بعضی ها میکنن نکن: قرار نیست با ازدواج تو همه چی خوب بشه -عجله نکن -خیلی ها عجله کردن و واسه فرار از مشکلاتی ک تو خونه داشتن بدون تحقیق و فکر ازدواج کردن -مشکلاتشون چند برابر شده - نشه روزی ک با یه بچه برگردی همون خونه

خوابم میومد نشد اونجوری ک باید بشه -بعدا تکمیل میشود :)

ادامه...

مشکل اصلی خودتی-تو بی سرو صدا اروم و ... اینایی و یه جورایی مثل خودمی -اما مشکلت اینه ک اون موقع هایی ک باید سنگدل و قاطع باشی نیستی منم این مشکل رو داشتم اما خودم رو درست کردم -اگه قاطع نباشی و ضعیف باشی همه اره همه بهت ظلم میکنن -مردم به محض اینکه ببینن ضعیفی یا حقتو میخورن یا بهت زور میگن یا حداقل بهت فوش رو میدن و پشتت حرف میزنن -ببین اگه ضعیف بمونی تجربه ثابت کرده بیشتر جذب کسایی میشی ک بهت زور میگن و اگه یه خواستگار آروم هم داشته باشی به دلت نمیچسبه طرف و همش حس میکنی طرف انگار یه مشکلی داره

یه خاطره بگم -حالا نگید اومد از خودش تعریف کردا :دی

یه پسره بود خیلی عوضی بود -حتی از منم عوضی تر -چند نفر عین خودشم همش باهاش بودن -به همه گیر میداد -یه سری گیر داد به من سره یه موضوعی -خلاصه کارمون بالا گرفت -فکر میکرد چون چند نفرن من بیخیال میشم -اما بهش گفتم -من ازت میخورم اما تو هم کتک نخورده نمیری از اینجا -حالا منم اصلا دعوایی نیستم -خودش تنهایی هم میومد بازم ازش میخوردم -اما اون مدلی نیستم ک بهم زور بگن و هیچی نگم -خلاصه اون روز یه کتک حسابی خوردم -پکو پوزم اومد پایین کلا -اما زدم دماغ پسره رو پوکوندم -فرداش همه جا حرف این بود ک منصور زده دهن طرفو اسفالت کرده -هیچکس نمیگفت منصور لتو پار شده -همه زوم کرده بودن رو اون طرف -بعد اون جریان -هرجا یه طرف یه موصوعی من بودم اون بیخیال میشد -چون میدونست من کوتاه بیا نیستم

بعد از کلی تعریف ازخودم باید اینو بگم ک ما تو زندگی مون با همه جور ادم سروکارومون میفته -باید بدونیم چجوری از پسشون بر بیایم
چند تا مثال میزنم ک فقط مختص موضوع تو نیست -ممکنه مشکل دوستان دیگه هم باشه

ما با ادم هایی ک باهاشون به مشکل میخوریم و میدونیم ک اونا قرار نیست ادم بشن و ... باید اول بگردیم ببینیم نقطه ضعفشون کجاست -و اون رو در اختیار خودمون بگیریم تا طرف بشه گوش به فرمان ما و افسارش بیفته دستمون

مثلا بعضی ها به واسطه پولی ک دارن ظلم میکنن و زور میگن -پس اگه پولشون رو بگیری یا بتونی یه چکی سفته ای ازشون بدست بیاری میشن مثل گربه
بعضیا نقطه ضعفشون شهوتشونه -بعضیا اعتیاد -و .....

معتاد جماعت رو اگه پول جنسش دستت باشه میشن گوش به فرمانت -اگه اینجوری نبود شرایط -از کمپ میترسن -زنگ ک بزنی کمپ -میان خودشون میبرنش و 21 روز نگهش میدارن -اون وقت هر وقت بگی کمپ خیس میکنه

یا طرفی ک لنگ پوله -چند روز بهش پول نده -بگو تا وقتی ک با من بد رفتار میکنی و احترام منو نگه نمیداری خبری از پول نیست -و اگه خواست اذیتت کنه -تهدید کن ک رفتی پیش چه میدونم دایی دوستت ک تو دادگستریه و مشکلت رو بهش گفتی و اونم بهت گفته بیا پیشم و شکایت کن و ...


رک بگم -تو کم زبونی -و بهت فوش و ... میدنم تو هم هیچی نمیگی و همش میریزی تو خودت -اول باید خودت رو اصلاح کنی -با رعایت احترام جلوی هر کسی ک بهت زور میگه بایست -اگه ادامه داد با خونسردی کامل یه حرکت بزن -مثلا زنگ بزن پلیس و یا دست بزار روی نقطه ضعف طرف مقابلت و تهدیدش کن -اگه پا پس نکشید ادامه بده -مهم میدونی چیه -مهم اینه ک بدونن تو وقتی یه حرفی میزنی بهش عمل میکنی و فقط حرف نیست -اون وقت ازت حساب میبرن ----ببین اون آدم ها هیچوقت عوض نمیشن -از بچگی اینجوری بودن تا آخر عمرشون هم همینجوری میمونن -مسیح هم بیاد دست بکشه رو سرشون عوض بشو نیستن - اونی ک باید عوض بشه تویی-اون وقت اونا دوباره به کاراشون ادامه میدند اما وقتی ک به تو میرسن میگن اوه اوه این یکی رو بیخیال این دیوونس کار دستمون میده



ممنون از لطف شما
به قول قدیمیا میگن که مادر که شد نامادری پدرم میشه ناپدری
مشکل از همون اول کار خود پدرمه ، چون خود ایشون من رو برا زندگیش مزاحم میدونه دیگه از غریبه چه انتظاری باید داشت
موضوع کنسل شدن خواستگارا هم اینه که : خودم که به یه سریاشون اصلا نمیتونم فکر کنم ، خدامونم با هم یکی نیس
دوستا و فامیل و همکارامم هم که از حسادت خیلیا رو که آرزو داشتم بهم پیشنهاد بدن وقتی از طریق واسطه وارد عمل شدن به من نگفته پروندن
نمی دونم چرا ولی از فامیل و همکار خیلی خوردم نه اینکه بد باشم ولی انگار حسادت تو ذات خیلی آدماس
بعضیا رو هم که به خاطر همین تضاد فرهنگی و طبقاتی خونواده هاشون مخالفن
ولی شاید بعضی وقتا عصبانی می شم و اذیت میکنم که اونم خیلی کم ولی باز نمیتونم تهدید کنم
واقعا تو وجودم نیس
واقعا بعضی وقتا کم میارم
نمیدونم آخر این مسیر کجاس ؟
 

mansourblogfa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ممنون از لطف شما
به قول قدیمیا میگن که مادر که شد نامادری پدرم میشه ناپدری
مشکل از همون اول کار خود پدرمه ، چون خود ایشون من رو برا زندگیش مزاحم میدونه دیگه از غریبه چه انتظاری باید داشت
موضوع کنسل شدن خواستگارا هم اینه که : خودم که به یه سریاشون اصلا نمیتونم فکر کنم ، خدامونم با هم یکی نیس
دوستا و فامیل و همکارامم هم که از حسادت خیلیا رو که آرزو داشتم بهم پیشنهاد بدن وقتی از طریق واسطه وارد عمل شدن به من نگفته پروندن
نمی دونم چرا ولی از فامیل و همکار خیلی خوردم نه اینکه بد باشم ولی انگار حسادت تو ذات خیلی آدماس
بعضیا رو هم که به خاطر همین تضاد فرهنگی و طبقاتی خونواده هاشون مخالفن
ولی شاید بعضی وقتا عصبانی می شم و اذیت میکنم که اونم خیلی کم ولی باز نمیتونم تهدید کنم
واقعا تو وجودم نیس
واقعا بعضی وقتا کم میارم
نمیدونم آخر این مسیر کجاس ؟


این وبسایتو پیشنهاد میکنم -من بهش زیاد سر میزنم -مقاله های ترجمه ای و خوبی داره در موضوعات مختلف

https://www.chetor.com/



هیچکس به جز خودت نمیتونه بیشترین کمک رو بهت کنه -میدونم تو حرف گفتنش راحتته و شاید کمتر کسی شرایط تو رو کاملا درک کنه -یاد یه جمله ای افتادم ک میگفت انسان ها شکست نمیخورند بلکه تنها تلاش کردنشان را متوقف میسازند

تو هم اگه میخوای تو زندگیت به چیزی برسی -حالا میخواد اون آرامش - موفقیت و یا هر چیز دیگه ای باشه -واسه بدست آوردنش تلاش کن -یه تلاش مستمر و هدفمند
 

Similar threads

بالا