مهديه2:شناخت امام عصر(عج) ،ظهور و آخرالزمان

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شناخت امام مهدی‌ علیه‌السلام دارای چه مراتبی است؟...پست اول

شناخت امام مهدی‌ علیه‌السلام دارای چه مراتبی است؟...پست اول

یاقدیم الاحسان

اهل حکمت و معرفت، کسب معرفت و شناخت را از دو راهکلی برای انسان میسر می‌دانند
:
الف. علم حصولی که همان کسب معرفت از طریق مذاکره علم،شنیدن و آموختن از اهل معرفت است؛
ب. معرفت حضوری و شهودی که برخلاف راه اول با عنایت وتوجه خاص و با شرایط مخصوص به انسان دارای قابلیت کسب این معرفت اعطا می‌شود وآموختنی نیست.

این دو نوع شناخت همان‌طور که در مورد خداوند لازم است،درباره امام هم قطعاَ ثابت است. هر چند درک چگونگی شناخت شهودی برای کسانی که بهآن دست نیافته‌اند، کمی نامحسوس باشد، اما چه دلیلی بهتر و شاهدی قوی‌تر از اینکهافراد متعددی از اولیا و خواص، به مقامات بالایی از معرفت به امام رسیده‌اند.
اما آنچه که راجع به مراتب و درجات شناخت ائمه ـ به‌خصوصامام زمان ـ مطرح است، از جهات مختلف قابل درجه‌بندی است. هم شناخت حضوری و شهودیدارای مراتب متعددی است؛ تا مثل سلمانی که نبی مکرم اسلام می‌فرمایند«السلمانمنا أهل البیت»[
۱] و هم علم حصولی و آموختنینسبت به ائمه دارای مراتبی است که حسب تقسیم بعضی بزرگان به طبع روایات به بعضی ازآنها اشاره می‌کنیم:

۱. یکی از مراتبی که در شناخت ائمه و به‌خصوص امام زمان مطرح شدهاست شناخت به اسم و نسب و علایم ظاهری وجود مبارک ایشان است که در روایات متعددیاز پیامبر اکرم و امامان به این نکته اشاره شده است؛ از جمله حدیث معروف خبر لوحکه در کتب معتبر شیعه[۲] ذکر شده و روایت «المهدی مناأهل البیت»[۳] یا «القائم منّا» و روایاتی که پیامبر وعده ظهور حضرت حجت را دادند. پس ازرسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله افراد متعددی به نام مصلح، مهدی، حجت و آن کسی کهپیامبر به او وعده داده مدعی شدند که ما او هستیم و می‌خواهیم جهان را پر از عدلکنیم و زودباوری و جهل مردم نسبت به صفات حضرت حجت باعث انحرافات زیادی در دیناسلام شد که تا زمان حاضر هم اثرات عدم شناخت امام زمان در صفت و نسب مشهود است؛از جمله فرقه‌های کیسانیه، زیدیه، بابیت و بهائیت که تا الآن هم موجود هستند به مانشان می‌دهد که اگر معرفت در این مرحله نباشد منجر به تردید و عدم معرفت به امامواقعی و موعود می‌گردد.

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
شناخت امام مهدی‌ علیه‌السلام دارای چه مراتبی است؟...پست دوم

شناخت امام مهدی‌ علیه‌السلام دارای چه مراتبی است؟...پست دوم

۲. مرتبه دیگری که از روایات در مورد شناخت ائمه، شناخت به صفات، کمالات و مقامات ایشان است که این مرحله خود نیز دارای مراتبی است هر چند شناخت این مراتب به‌طور کامل جز برای خداوند و امام معصوم ممکن نیست. مراتب این رتبه بدین شرح است:

مقام اول، شناخت مقدماتی است که خداوند به آنها عنایت کرده که آنها از بین نمی‌روند و تعطیل نمی‌شوند، و این مقامات بلند جز به عنایت اهل بیت قابل فهم نیست. معنی این معرفت این است که بداند که خداوند متعال جز از طریق امام معصوم قابل شناخت نیست و آنها «محال معرفةالله»[۴] هستند و «هر کس که آنها را بشناسد خدا را خواهد شناخت»[۵] و در روایت امام علی علیه‌السلام است که: «ما نشانه‌ها و اعرافی هستیم که شناخته نمی‌شود خدا مگر از طریق شناخت و معرفت به ما اهل بیت».[۶]

مقام دوم، معرفت به اینکه آنها معانی صفات و مظاهر اسمای الهی هستند و بداند که معصومین علم، قدرت، حکمت، امر، عدل، نور، چشم، قلب، گوش، زبان و گنجینه‌های خدا و مظهر تمام صفات کمال الهی هستند و کسی که بداند ائمه در تمام حالات در عبادت و دعا در اذکار و افکارشان به صفات الهی موجود و متصفند، برای انسان حالت بهجت و خوشحالی دست می‌دهد که هر گاه بخواهد متوجه خداوند متعال بشود و حاجتی را از او طلب کند آنها را مخاطب قرار می‌دهد و از طریق و باب آنها خدا را می‌خواند که «من قصده توجه بکم؛ هرکه خدا را قصد کند به وسیله شما رو به درگاه او می‌کند».[۷]

مقام سوم، توجه به این نکته است که امام معصوم باب‌الله، طریق و راه قبول عبادات و اعمال صالح است و این به معنای این است که آنها «ابواب ایمان» هستند و هرچه را که خداوند به بندگان عنایت می‌کند ـ شامل رزق، حیات، ممات و در تمام حالات و افعال بندگان ـ به واسطه فیض و از باب امام معصوم است.
و آنها ابواب خدایند و چیزی از عنایات و خزاین خدا خارج نمی‌شود و چیزی بالا نمی‌رود و قبول نمی‌شود، مگر به واسطه آنها و از طریق و باب ایشان.

مقام چهارم، شناخت و معرفت به ظاهر امامت و ولایت ایشان است؛ اینکه انسان بداند آنها واجب‌الطاعه و الولایه هستند و باید به آنها اقتدا کرد؛ در اختلافات به آنها رجوع کرد و تسلیم آنها در اوامر و نواهی‌شان بود. اعتراف کند به اینکه هیچ‌کس در مقام و مرتبه چه در حسب و نسب و چه در شجاعت، علم، بخشش، تقوا، زهد، مکارم اخلاق، عبادت، اخلاص و قرب به خداوند مثل آنها نیست. هرکسی که دارای فضیلتی از مکارم و محاسن و صفات پسندیده است ذره و قطره‌ای از دریای مواج فضایلی است که خداوند متعال به آنها عنایت فرموده است.
امام حسن عسگری علیه‌السلام در تفسیر آیه «ما نفذت کلمات الله»[۸] فرمود: ما کلمات خدا هستیم که فضایل ما درک نمی‌شود و قابل جمع‌آوری نیست.[۹] به عبارت دیگر آنها وصی و اولیای خدا بر همه خلق بعد از رسول الله هستند و قائم مقام او در تمام شئون، به‌جز نبوت می‌باشند.

نکته آخر اینکه بهترین راه برای شناخت و معرفت به ائمه شناساندن و تعریف از طرف خود امامان است و هرچه ما بگوییم قطره و ذره‌ای است که از طریق و باب اهل بیت کسب کرده‌اند. نصوص و روایات متعددی در شناخت ظاهری امام و نیز شناخت صفات باطنی و کمال امامان در دست است. از جمله این منابع زیاراتی است که که خود ائمه فضایلشان را توصیف می‌کنند که جامع‌ترین این زیارات، زیارت «جامعه کبیره» است که محکم‌ترین زیارت از لحاظ سند و محتواست. این زیارت معارف عمیقی از اهل بیت عصمت و طهارت را بیان می‌کند..


معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
• امام شناسی، آیت‌الله طهرانی، انتشارات علامه؛
• انوار الساطعة (شرح زیارت جامعه)، شیخ جواد کربلایی، انتشارات دارالحدیث؛
• امامت و مهدویت، آیت‌الله صافی گلپایگانی؛
• شناخت بیشتر قائم آل‌محمد علیه‌السلام؛
• شمس ولایت، سید حسن تویسرکانی؛

[SUB]پی‌نوشت‌ها[/SUB]
[SUB]۱[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]بحارالانوار، علامه مجلسی، ج[/SUB][SUB]۲۲[/SUB][SUB]، ص[/SUB][SUB]۳۲۶[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۲[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]اصول کافی، کلینی، ج[/SUB][SUB]۱[/SUB][SUB]، کتاب‌الحجة[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۳[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]بحارالانوار، علامه مجلسی، ج[/SUB][SUB]۳۶[/SUB][SUB]، ص[/SUB][SUB]۳۶۸[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۴[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]مفاتیح‌الجنان، زیارت جامعه کبیره[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۵[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]همان[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۶[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]بحارالانوار، علامه مجلسی، ج [/SUB][SUB]۸[/SUB][SUB]، ص[/SUB][SUB]۳۳۸[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۷[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]مفاتیح‌الجنان، زیارت جامعه کبیره[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۸[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]لقمان: [/SUB][SUB]۲۷[/SUB][SUB].[/SUB]
[SUB]۹[/SUB][SUB]. [/SUB][SUB]بحار‌الانوار، علامه مجلسی، ج[/SUB][SUB]۱۰[/SUB][SUB]، ص[/SUB][SUB]۳۸۸[/SUB][SUB].[/SUB]
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم.

يکی از مشهورترين القاب صاحب الزمان اميرالمؤمنين(ع) است اين نام به حضرت از طريق تفسير آيه 86 سوره مبارکه هود می‌باشد « بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ»«اگر ايمان آورده‏ايد، آنچه خدا باقى مى‏گذارد برايتان بهتر است. »
«امير» را تغذيه کننده معرفی کرده‌اند. مؤيّد اين معنی را می‌توان از آيه 65 سوره مبارکه يوسف ذکر کرد «وَ لَمَّا فَتَحُواْ مَتَاعَهُمْ وَجَدُواْ بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَيهمْ قَالُواْ يَاأَبَانَا مَا نَبْغِى هَذِهِ بِضاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَيْنَا وَ نَمِيرُ أَهْلَنَا وَ نحفَظُ أَخَانَا وَ نَزْدَادُ كَيْلَ بَعِيرٍ ذَلِكَ كَيْلٌ يَسِيرٌ»
«و هنگامى كه متاع خود را گشودند، ديدند سرمايه آنها به آنها بازگردانده شده! گفتند: «پدر! ما ديگر چه ميخواهيم؟! اين سرمايه ماست كه به ما باز پس گردانده شده است! (پس چه بهتر كه برادر را با ما بفرستى) و ما براى خانواده خويش موادّ غذايى مى‏آوريم و برادرمان را حفظ خواهيم كرد و يك بار شتر زيادتر دريافت خواهيم داشت اين پيمانه (بار) كوچكى است!»
زمانی که برادران يوسف به پدرشان گفتند:« نَمِيرُ أَهْلَنَا » يعنی ما با همين مال التجاره می‌خواهيم آذوقه برای اهل بيتمان تهيه کنيم .

حکمت ملقب شدن صاحب الزمان(عج) و اميرالمؤمنين(ع) به نام «اميرالمؤمنين» اين است که در هر زمان تغذيه کننده‌ای شايسته وجود دارد که طعام معنوی او باعث بارور شدن استعدادهای نهفته بشر می‌شود. امام زمان هرعصری تغذيه کننده حقيقی افراد آن روزگار به کاملترين وجه می‌باشد.
نام اميرالمؤمنين مرکب از دو اسم، (امير + مؤمنين) است يعنی وجود مبارک حضرت طعام‌های معرفتی را در اختيار مؤمنين قرار می‌دهند تا هرکس به ميزان قابليت روح و عقلش از آنها تغذيه شود.
توجه: هرکس به ميزان ارتباط با حضرت ولی عصر(عج) نبايد نگران روزی معرفتی خويش باشد.
توجه: حضرت ولی عصر(عج) با جلوه اين نام تنها «امير» مومنين هستند و بر قلوب آنها تسلط دارند و روزیهای معرفتی خاص خود را فقط در اختيار مومنين قرار می‌دهد، حضرت بر قلب هر کس تنها به ميزان ايمانش قدم می‌گذارد.
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادلیل المتحیرین

يکی ديگر از القاب امام زمان عج «يَعْسُوبِ الدِّين» است که با همين نام به حضرت علی(ع) نيز سلام می‌دهيم. «يَعْسُوبِ» به معنای ملکه زنبور عسل است اين زنبور در عالم وظايف متعددی را به عهده دارد که تعدادی از آنها عبارتند از :

1-ساختن کندوها و نظم موجود در آنها همگی به دستور ملکه است يعنی خانه سازی زنبورها زير نظر ملکه صورت می‌گيرد، اگر ما حضرت را با نام « يَعْسُوبِ الدِّين » مورد خطاب قرار می‌دهيم بايد که همه امورات زندگيمان منظم باشد و هر يک در جای خويش قرار گرفته باشد. پس به ميزانی که ما از نظم فاصله بگيريم از ولايت « يَعْسُوبِ الدِّين » خارج شده‌ايم.
2- ملکه زنبورها کنار هر کندو نگهبانی قرار می‌دهد تا مانع از ورود زنبورهای آلوده کند تا آن عسلی که « فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ »[SUP]1[/SUP] است تهيه شود.
وظيفه ما برای استقرار و ماندگاری در حريم ولايت دوری از آلودگی و رذايل اخلاقی است.
3- ملکه زنبورها سايرين را به حرکت و فعاليت دعوت می‌کند و آنها را به سوی گل‌ها راهنمايی می‌کند، اين حرکت با پرواز زنبورها به سوی گلستان ميسر می‌شود « يَعْسُوبِ الدِّين » برای هر خواهانی آيين نامه صادر می‌کنند و او را به صعود عالم اعلی فرا می‌خواند و از او می‌خواهد تا در اين پرواز و رهايی از عالم ماده تنها به سراغ زيبائی‌های عالم برود تا فرد به برکت وجود مقدس بقية الله زيبانگر ‌شود و از آلودگی‌ها پرهيز نمايد.
4-زنبور عسل برای تهيه مقدار کمی عسل بايد حدوداً شَهد هزار گل را بمکد. حضرت با جلوه اين نام «يَعْسُوبِ الدِّين » به ما مأموريت می‌دهد تا نعمات زندگيمان را بررسی کنيم و متذکر می‌شوند توجه کردن به سوی يک نعمت خاص کافی نيست بلکه بايد چشم دل به روی همه الطاف الهی باز کرد.
.....................................
[SUB]1- ثُمَّ كُلي‏ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكي‏ سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلاً يَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[/SUB][SUB]سپس از تمام ثمرات (و شيره گلها) بخور و راه‏هايى را كه پروردگارت براى تو تعيين كرده است، براحتى بپيما! «از درون شكم آنها، نوشيدنى با رنگهاى مختلف خارج مى‏شود كه در آن، شفا براى مردم است به يقين در اين امر، نشانه روشنى است براى جمعيّتى كه مى‏انديشند. سوره مباركه نحل آيه 69[/SUB]
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]فرجی که در اوج ناامیدی فرا می رسد[/h]

عبارت خاصی در برخی روایات مهدوی آمده است (١) که «یُصْلِحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ وَاحِدَة؛ خداوند متعال کار او [ امام مهدی (علیه السلام)] را در یک شب اصلاح می‌کند». بر این اساس شاید این شبهه ایجاد شود که این عبارت با زمینه سازی مردم برای ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) و سیر منطقی تاریخ برای رسیدن به نقطه ظهور در تضاد است. به عبارت دیگر شاید به نظر برسد که ظهور پدیده ای صرفا معجزه وار است بی آن که وابسته به حرکت های مردمی پیش از خود باشد. در این نوشتار در پی آنیم که نسبت این روایت را با روایاتی که درباره برنامه های حضرت مهدی (علیه السلام) پیش و پس از ظهور است بررسی کنیم.
برای روشن‌تر شدن بحث، یکی از روایاتی که به نوعی این عبارت را تبیین کرده است مطرح می‌کنیم، از امام صادق علیه‏السّلام روایت شده است كه به بعضى اصحابشان فرمودند:
«كُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى‏بْنَ عِمْرَانَ ع خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ فَأَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمْرَ عَبْدِهِ وَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع فِی لَیْلَةٍ وَ هَكَذَا یَفْعَلُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِالْقَائِمِ الثَّانِیَ عَشَرَ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع یَصْلُحُ لَهُ أَمْرَهُ فِی لَیْلَةٍ كَمَا أَصْلَحَ أَمْرَ نَبِیِّهِ مُوسَى ع وَ یُخْرِجُهُ مِنَ الْحَیْرَةِ وَ الْغَیْبَةِ إِلَى نُورِ الْفَرَجِ وَ الظُّهُور؛
بدان‏چه ناامیدى، امیدوارتر از آنچه امید ‏دارى باش، زیرا موسى بن عمران علیه‏السّلام رفت تا براى خانواده خود شعله‏اى آتش بیاورد، امّا به نزد ایشان آمد در حالى كه رسول و پیامبر بود و خداى تعالى كار بنده و پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در یك شب اصلاح فرمود و با امام قائم دوازدهمین ائمّه علیهم السّلام نیز چنین كند، در یك شب كارش را اصلاح فرماید همچنان كه كار پیامبرش موسى علیه‏السّلام را در شبى اصلاح فرمود و او را از حیرت و غیبت به روشنائى فرج و ظهور در آورد.» (٢)

[h=4]ناشناسی که یک شبه فرمانده می شود[/h]از این توضیحات می‌توان دریافت که ظهور در ناامیدی فرامی‌رسد.(٣) یعنی در حالی که مردم در اوج سختی‌ها از هر گشایشی ناامید شده باشند، خداوند به اذن و اراده خویش فرمان ظهور را صادر می‌کند و منجی آسمانی‌اش را برای رهایی مردم آشکار می‌کند. به عبارت دیگر بر اساس این روایت، اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و اراده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند.
نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد​

همچنین عبارت مورد نظر منافاتی با روایات متعددی ندارد که از گروه‌های مردمی‌ و انقلابیونی سخن می‌گوید که پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، با قیام‌های حق‌طلبانه خود برای آن زمینه‌سازی می‌کنند.
در این زمینه یکی از صاحب نظران (٤) می گویند:
مراد از اصلاح کار او، یاری او و یا زمینه چینی مقدمات مستقیم برای پیروزی آن بزرگوار است. امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه) که تا پیش از ظهور در غیبت به سر برده و ناشناس می باشد و نیرو و تجهیزاتی نیز ندارد؛ یک شبه فرمانده پیروزمند گروهی می شود که به یاری آن ها در سریع ترین زمان و از ساده ترین راه (٥) بر همه جهان چیره می گردد. نخستین و مهمترین گام برای رسیدن به این پیروزی، گردآمدن یاران خاص او و بیعت آنان است. در این صورت «اجتماع اصحاب امام»، همان چیز اساسی و مهمی است که در این حدیث به آن اشاره شده؛ با این ویژگی که نخستین مرحله اوج گیری تدریجی پیروزی امام (علیه السلام) و گرد آمدن ده هزار نفر، در طی چند روز محدود پیش از خروج از مکه صورت می گیرد.

[h=2]برنامه های الهی پیش و پس از ظهور[/h]به عبارت دیگر آن چه بر اساس متون قرآنی و روایی واضح است این مساله است که انقلاب جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) هم پیش از ظهور و هم پس از آن به حرکت نیروهای مردمی‌ وابسته است و انقلابی است که از طریق عادی به وقوع می‌پیوندد (٦) و یک پدیده اجتماعی منفصل از حرکت منطقی تاریخ نیست . به عبارت دیگر نه فقط پدیده ظهور وابسته به برنامه های حق طلبانه و مبارزاتی پیش از خود است. بلکه پس از ظهور نیز تحقق کامل هدف از قیام حضرت در جهان برنامه های الهی خاص خودش را دارد و این هر دو برنامه ضمن این که الهی است و تحت نظارت حضرت مهدی (علیه السلام) صورت می پذیرد، بر پایه تلاش های مردمی استوار است.
بنابراین به نظر می‌رسد که این روایت درباره اصل تعلق اراده الهی به ظهور پس از فراهم شدن مقدمات آن است و یک شبه اصلاح شدن کار آن حضرت، منافاتی با اسباب و وسایل عادی که پیش از ظهور و پس از آن زمینه تحقق و پیروزی آن انقلاب جهانی را فراهم می‌کنند ندارد. ضمن این که برخی روایات (٧)، درباره وقوع این انقلاب از طریق سلسله‌مراتب حرکت‌ها و سخت‌کوشی‌های مردمی‌ صراحت دارد.
اصلاح کار حضرت مهدی(علیه السلام) در یک شب، ناظر به تعلق گرفتن اذن و ارده الهی به این امر است که به ناگهان و در اوج ناامیدی و حیرت فرا می‌رسد، بنابراین فاصله میان حیرت و سرگردانی دوران غیبت، و ظهور و روشنایی فرج، یک شب است. شبی که اذن الهی به امر ظهور تعلق گیرد و این دیدگاه تضادی با این اصل قرآنی ندارد که تحقق پدیده‌های اجتماعی را وابسته به روابط علی و معلولی و سننی می‌داند که نظامات عالم را اداره می‌کند​

بنابراین با در نظر گرفتن اصول قرآنی و مجموعه روایات مهدوی، روایاتی که دربردارنده عبارت مذکور است در صدد مخالفت با سنن و قوانین الهی و نفی حرکت منطقی تاریخ نیست، بلکه این گونه روایات مبین اذن و اراده الهی است که در اوج ناامیدی و سختی و به طور ناگهانی به ظهور تعلق می‌گیرد و در یک شب حیرت و سرگردانی غیبت را به نور و گشایش فرج مبدل می‌کند.
به علاوه این را هم در نظر بگیریم که طبق متون روایی، وقتی زمان روی کارآمدن حکومت حقه و سرنگونی حکومت‌های ظالمانه برسد و به واسطه فراهم شدن مقدمات و زمینه‌هایش اجلش فرا رسد، همه چیز در یک چشم به هم زدن اتفاق می‌افتد. امام صادق (علیه السلام) درباره زمان سرنگونی سلطنت غاصبانه عباسیان، در پاسخ یکی از اصحابش می‌فرماید: «أَلَیْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَیْ‏ءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ یَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَیْن؛ مگر تو نمى‏دانى هر چه زمانى دارد؟ برای تو سود دارد كه بدانى این امر هر وقت موعدش بیاید از یك چشم بهم زدن سریعتر باشد.» (8)
وقتی هم که زمان ظهور و سرنگونی حکومت‌های مادی جهان برسد و شرایط و مقدمات آن فراهم شود، فرج به اذن الهی در یک شب صورت می‌پذیرد و یاران حضرت مهدی (علیه السلام) در یک شب از سرزمین‌های مختلف گرد ایشان جمع می‌شوند.

پی نوشت:
1) ر.ک: مجلسی،بحارالانوار، ج51، ص 86 و ص 132و 133.
2) صدوق، کمال الدین ج1، ص 151 و152.
3) درباره فرارسیدن ظهور پس از ناامیدی همچنین ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص111، ح20.
4) شهید سید محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ترجمه حسن سجادی پور، انتشارات موعود، ص 262
5) منظور از این عبارت این نیست که قیام حضرت به سادگی صورت گیرد چنان چه روایاتی درباره سختی کار آمده است بلکه می گوید که حضرت بهترین و سریع ترین روش را بر می گزیند و زودتر از هر رهبر دیگری نتیجه می گیرد.
6) به هر حال معجزه هم در جای خود اتفاق می افتد و در صدد نفی آن به خصوص به عنوان یکی از امدادهای الهی نیستی
7) از جمله روایتی که: موسى بن بكر واسطى از بشیر نبّال روایت كرده كه گفت: هنگامى كه به مدینه رسیدم به امام باقر علیه السّلام عرض كردم: آنان مى‏گویند كه مهدى اگر قیام كند كارها به خودى خود براى او برقرار مى‏شود و به اندازه حجامتى خون نمى‏ریزد، پس فرمود: هرگز چنین نیست، سوگند به آنكه جانم به دست اوست اگر كارها به خودى خود براى كسى برقرار و رو به راه مى‏شد مسلّما براى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آنگاه كه دندانهاى پیشین آن حضرت شكست و صورتش را زخم رسید درست مى‏شد، نه هرگز، سوگند به آنكه جان من به دست اوست (چنین نخواهد شد) تا آن كه ما و شما عرق و خون بسته شده را پاك كنیم، سپس آن حضرت پیشانى خود را- به نشانه آن حالت- پاك كرد.
8) کلینی، کافی، ج8، ص37
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]شمشیر و اسب در مقابل تکنولوژی امروز؟![/h]

ظهور منجی و برقراری حکومتی واحد در سراسر گیتی بر اساس عدالت در همه جنبه های وجودی انسان، به معنای واقعی کلمه از جمله باورهایی است که بیشتر مکاتب دینی و فکری دنیا در آن مشترکند. در این میان اسلام به عنوان مترقی ترین مکتب انسان ساز به نحوی جامع، با ارائه ایدئولوژی منسجم به این بحث پرداخته است. از این رو بر مسلمانان است تا پیوسته با تبیین زوایای مختلف این بحث، آن را زنده نگهدارند.
در حالی که اطلاعات ما از این موضوع خصوصا جزئیات آن، منحصر در اخباری است که ائمه در برهه ای خاص از زمان بیان داشته اند و طبیعی است که مفاهیم مورد نظر خود را باید در غالب الفاظی قابل فهم برای مخاطبان ارائه می کرده اند؛ و از طرفی باتوجه به گذرا بودن زمان و سیر تکاملی آن؛ مصادیق الفاظ تغییر یافته اند؛ این تغییر باعث شده است که عده ای تعابیر اولیه را نپذیرند و آنها را دست مایه ای برای مخدوش کردن اصل موضوع بدانند. یکی از این موارد سلاح امام زمان است.

[h=2]مفهوم شمشیر[/h]سۆال این است که این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ و مقابله آن با سلاح های مدرن چگونه امکان پذیر است؟
امّا حقیقت این است كه «شمشیر» همیشه كنایه از قدرت و نیروى نظامى بوده و هست همانگونه كه «قلم» كنایه از علم و فرهنگ است. شك نیست كه حتّى در میدان جنگهاى سنّتى پیشین سلاح هاى مختلفى جز شمشیر به كار مى رفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولى همواره مى گویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته مى شد «به زور شمشیر حقّ خود را مى گیریم». ضرب المثل هاى زیادى امروزه در این زمینه در دست است; مى گویند: «فلان كس شمشیر را از رو بسته!» یعنى، آشكارا قدرت نمائى مى كند.» در تمام این تعبیرات شمشیر كنایه از قدرت و مبارزه است; در روایات اسلامى نیز مى خوانیم: الجنّة تحت ظلال السّیوف; بهشت در سایه شمشیرهاست. همه اینها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و این گونه تعبیرات سمبولیك از «شمشیر» یا «قلم» در زبان هاى مختلف فراوان است.
چون در آن زمان وسایل جنگی منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است​

[h=2]منظور از قیام به شمشیر چیست[/h]از اینجا روشن مى شود كه منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف(شمشیر)، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است. بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند; یعنى، متوسّل به قدرت مى شود و ستمكاران را بر سرجاى خودشان مى نشاند; یا در صورت لزوم، وجود كثیفشان را از سر راه بر مى دارد; و شك نیست كه براى اصلاح گروهى از مردم جز این راهى نیست كه گفته اند: «النّاس لا یقیمهم الاّ السّیف; كار مردم جز با شمشیر راست نشود!» و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگرى و ارائه راه نیست بلكه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجراى قوانین الهى و به ثمر رساندن انقلاب تكاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.

[h=2]امام ابتدا اتمام حجت می کند[/h]گرچه از گفتار بالا این نكته نیز روشن شد، ولى تصریح به آن لازم به نظر مى رسد كه بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنین مى پندارند او به هنگام قیامش بى مقدّمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون مى ریزد كه خون به ركابش مى رسد!» نخست از طریق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمینه ها، مى پردازد.
به تعبیر رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى كند آنچنان كه هر كس كمترین آمادگى براى پذیرا شدن منطقى آئین حق داشته باشد روشن شود، و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند. به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل مى كند، به اضافه این كه در عصر او سطح افكار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشترى دارد همان گونه كه در برابر خشونت روز افزون گردنكشان زورگو، خشونت لازم است.
منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف(شمشیر)، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اینكه چنین گمان نشود كه این مصلح بزرگ آسمانى به شكل یك معلم، یا یك واعظ و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است. بلكه او یك رهبر دورنگر و دور اندیشى است كه نخست از حربه منطق بهره گیرى كافى مى كند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى كند​


مسلّماً انقلاب او در پاره اى از قسمت ها یك انقلاب خونین خواهد بود، و خون هاى كثیف كالبد جامعه بشرى با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدى جز از این راه اصلاحات بنیادى مایه نخواهد گرفت; ولى مفهوم این سخن آن نیست كه او بى حساب خون مى ریزد و بى دلیل مى كشد; درست همانند طبیبى است كه در خون گرفتن از كالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل مى آورد! بنابر این، چون در آن زمان وسایل جنگی منحصر در اسب و شمشیر بوده و هنوز سلاح های جدید کشف نشده بود و چون تصوری از سلاح های جدید، در ذهن مردم نبوده، قیام حضرت این گونه ترسیم شده است.
وانگهی بر اساس آنچه در منابع اسلامی آمده است، اختیارات و امکاناتی که خداوند به امام زمان (عج) داده، منحصر در اسب و شمشیر نیست، تا این شبهه پیش آید که چگونه می شود با چنین امکانات اندکی، با سلاح های پیشرفته امروز مقابله کرد. چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: ... یاران مهدی در ساعتی شرق تا غرب را درخواهند نوردید و آهن در آنها اثر نخواهد کرد و البته سلاح آنها از آهن است و نه از جنس این آهن، بطوری که اگر یکی از آنها با شمشیر خود به کوهی بزند، دو نیمه خواهد شد ... (بحار الأنوار ، ج 27 ، ص 43). با قراینی که در روایات آمده است، چه بسا ابزار امروزی، در راستای پیشبرد اهداف حضرت به کار گرفته شود زیرا؛ اراده خداوند بر این امر استوار گشته است، که توسط ایشان حکومت عدل در سراسر گیتی بر پا شود و خداوند کاری را که بخواهد انجام می دهد و اسباب و مسببات، مربوط به امور عادی بشر است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]آیا امام زمان(عج) دو ظهور دارد؟![/h]

همان طور که غیبت امام مهدی (علیه السلام) به دو بخش «غیبت صغری» و «غیبت کبری» تقسیم می‌شود و غیبت طولانی حضرت مهدی (علیه السلام) بدون مقدمه چینی یک دوره غیبت کوتاه‏تر آغاز نشد، روایات درباره آخرالزمان و تاریخ پیش از ظهور نیز ترسیم‏کننده یک دوره زمانی مقدماتی، پیش از ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) است که در آن جامعه جهانی برای ظهور و انقلاب جهانی ایشان آماده می‌شود. صاحب نظران به این دوره عنوان «ظهور اصغر» را اختصاص داده‏اند
.
این دوره در واقع بخش ابتدایی ظهور است که از ماه رمضان سال ظهور تا ماه محرم را در بر می‌گیرد. علمایی که در روایات علائم الظهور تتبع و تحقیق کرده‏اند، حوادث این چند ماه را به طور مفصل در کتاب‌هایشان (1) آورده‏اند، بنابراین تعریف از فرارسیدن صیحه آسمانی در ماه رمضان تا ماه محرم که حضرت مهدی (علیه السلام) به طور علنی و رسمی‌ظهور می‌کند، دوره ظهور اصغر است و مقارن زمانی که 313 نفر از یاران حضرت مهدی (علیه السلام) از سراسر دنیا به سوی آن حضرت، در مکه می‌آیند و به ایشان ملحق می‌شوند و بین رکن و مقام با ایشان بیعت می‌کنند، ظهور ایشان علنی و کامل می‌شود، این دوره را با عنوان «ظهور اکبر» تعبیر می‌کنند.
ظهور اصغر در واقع به مثابه ظهور سری و غیر علنی حضرت مهدی (علیه السلام) و زمینه‏سازی برای ظهور فراگیر و اکبر ایشان است، از روایات برمی‌آید که در این دوره، عده‏ای محدود از یاران و اطرافیان حضرت مهدی (علیه السلام) از موضوع ظهور باخبرند و نام و یاد ایشان بر زبآن‌ها جاری شده و مردم درباره این موضوع با هم گفتگو می‌کنند (2). از حضرت علی (علیه السلام) در این باره رسیده است: «موقعى كه منادى از آسمان ندا كرد، حقا كه حق با آل محمّد (صلى اللَّه علیه و آله) است، مهدى (علیه‏السّلام ) بر سر زبان‌ها ظهور می كند و نام او در دهان مردم خواهد بود، مردم مسرور می‏شوند و ذكرى غیر از ذكر آن حضرت ندارند.» (3)
یکی از صاحب‏نظران درباره این دوره می‌گوید:
«به هر حال آن چه از روایات بر می‌آید این است که دوره شش ماهه، یعنی از خروج سفیانی و ندای آسمانی تا ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) در ماه محرم، سرشار از تلاش و فعالیت امام(علیه السلام) و یارانش می‌باشد و کرامات و معجزاتی به دست یاران و پیوستگان به آن‌ها به وقوع می‌پیوندد و آن رویدادی جهانی خواهد بود که ذهن مردم و دولت‌ها را به طور یکسان مشغول می‌دارد. اما ملت‌های مسلمان و مستضعف پیوسته درباره مهدی(علیه السلام) وکرامات وی و نزدیک شدن زمان ظهور آن حضرت سخن می‌گویند. واین موج مقدماتی مردمی‌و مناسب با ظهور امام(علیه السلام) می‌باشد.»(4)
سفیانى لشكر دیگرى به مدینه می‏فرستد مردى در آنجا كشته مى‏شود و مهدى و منصور فرار می‏كنند، سفیانى هم بزرگ و كوچك سادات و ذریه پیغمبر را گرفته و حبس می‏كند. آنگاه لشكرى براى پیدا كردن مهدى و منصور از مدینه بیرون می‌رود. مهدى همچون موسى بن عمران (كه هراسان از مصر خارج شد) هراسان و نگران از مدینه بیرون می‏رود، و بدین گونه وارد مكه مى‏شود»​

البته ما در این نوشتار به طور مشخص از زمان فرا رسیدن صیحه آسمانی تا ماه محرمی‌که به ظهور علنی حضرت مهدی (علیه السلام) منجر می‌شود، سخن می‌گوییم. بنابراین به عنوان بررسی اولین رخداد شاخص این دوره روایتی را درباره «ندای آسمانی» از حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) مرور می‌کنیم: «اول روز آوازى از آسمان بلند شود: آگاه باشید كه همانا حق با على و شیعیان او است، و در آخر روز شیطان از روى زمین فریاد سر دهد: آگاه باشید كه حق با عثمان و شیعیان او است و آن گاه اهل باطل به شك مى افتند.» (5)
در واقع سرآغاز ظهور اصغر را باید مصادف فرا رسیدن «صیحه آسمانی» در تاریخ 23 ماه رمضان سال ظهور بدانیم. این ندا را همگان به زبان خویش می‌شنوند و با شنیدن این صدا خواب‌ها بیدار و نشسته‌ها ایستاده می‌شوند. (6)
یکی دیگر از شاخص‏ترین رویدادهای این دوره را می‌توان کشته شدن «نفس زکیه» دانست، در این باره از امام محمد باقر (علیه السلام) رسیده است:
« قائم به یاران خود می‌گوید: اى مردم! اهل مكه مرا نمی‌خواهند ولى من براى هدایت فرستاده شدم تا آن‏چه شایسته است كه شخصى مثل من به آن‌ها بگوید، گفته و با آن‌ها اتمام حجت كرده‏ باشم. آن‏گاه مردى از یاران خود را می‌طلبد و به وى می‏گوید: برو نزد اهل مكه و بگو اى اهل مكه من فرستاده فلانى هستم او به شما می‌گوید: ما خانواده رحمت و معدن رسالت و خلافت می‌باشیم. ما ذریه محمد و سلاله پیغمبران هستیم. مردم به ما ستم نمودند و ما را مقهور كردند، و از هنگام رحلت پیغمبر تا كنون حق ما غصب شده است. اكنون ما از شما چشم یارى داریم؛ ما را یارى كنید. وقتى آن جوان این سخنان را می‌گوید مردم به وى هجوم می‌آورند و در بین ركن و مقام او را می‌كشند و او همان مرد پاكدل (نفس زكیه) است.» (7)

در این باره در کتاب «عصر ظهور» می‌خوانیم:
«بارزترین حادثه‌ای که روایات بیان می‌کند این است که حضرت مهدی (علیه السلام) در 24 و یا 23 ذیحجه یعنی پانزده شب پیش از ظهور خویش، جوانی از یاران و خویشان خود را جهت ایراد بیانیه خود به سوی اهل مکه اعزام می‌دارد، اما طولی نمی‌کشد بعد از نماز در حالی که پیام حضرت مهدی (علیه السلام) و یا فراز‌هایی از آن را برای مردم می‌خوانده است، دشمنان به او حمله ور شده و به طرز وحشیانه ای او را در داخل مسجد الحرام بین رکن و مقام به قتل می‌رسانند و این شهادت فجیع در آسمان و زمین اثر می‌گذارد. این حادثه تلخ، زمینه را برای نهضت حضرت مهدی (علیه السلام) که بیش از دو هفته بعد از آن حادثه طوی نخواهد کشید فراهم می‌سازد.» (8)
درباره محل سکونت حضرت مهدی (علیه السلام) در این دوره، با توجه به حمله سفیانی به شهر مدینه برای یافتن امام، می‌توان نتیجه گرفت که ایشان در این مدت به طور مخفیانه در آن‏ شهر به سر می‏برد. در واقع بازتاب تحولات این دوره را می‌توان در واکنش نیروهای مخالف با نهضت مهدوی جستجو کرد، به روایتی در این باره اشاره می‌کنیم:
« سپس سفیانى لشكر دیگرى به مدینه می‏فرستد مردى در آنجا كشته مى‏شود و مهدى و منصور (9) فرار می‏كنند، سفیانى هم بزرگ و كوچك سادات و ذریه پیغمبر را گرفته و حبس می‏كند. آنگاه لشكرى براى پیدا كردن مهدى و منصور از مدینه بیرون می‌رود. مهدى همچون موسى بن عمران (كه هراسان از مصر خارج شد) هراسان و نگران از مدینه بیرون می‏رود، و بدین گونه وارد مكه مى‏شود.» (10)
ظهور اصغر در واقع به مثابه ظهور سری و غیر علنی حضرت مهدی (علیه السلام) و زمینه‏سازی برای ظهور فراگیر و اکبر ایشان است، از روایات برمی‌آید که در این دوره، عده‏ای محدود از یاران و اطرافیان حضرت مهدی (علیه السلام) از موضوع ظهور باخبرند و نام و یاد ایشان بر زبآن‌ها جاری شده و مردم درباره این موضوع با هم گفتگو می‌کنند

در این زمینه گفته شده است:
آن چه از روایات و از ظاهر امور بر می‌آید واکنش سیاسی مهمی‌که در برابر موج انقلاب مردمی، به خاطر حضرت مهدی (علیه السلام) به وجود می‌آید. از سوی دشمنان او یعنی سردمداران کفر جهانی و سفیانی است که رهبر آن‌هاست و همان طور که روایات می‌گویند: آن‌ها عملیات خود را در سر و سامان دادن به وضع عراق و حجاز متمرکز می‌سازند، به لحاظ آن که این دو کشور کانون ضعف منطقه به شمار می‌آیند، زیرا عراق مرکز نفوذ زمینه‏سازان ایرانی و ضعف حکومت مرکزی و حجاز نیز دارای خلا سیاسی و درگیری قبیله‏ای در برابر حکومت آن و نفوذ زمینه‏سازان یمنی می‌باشد و مساله مهم در حجاز این است که مسلمانان چشم بدان جا دوخته و در انتظار ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) هستند زیرا خبر سکونت امام (علیه السلام) در شهر مدینه و این که نهضت آن حضرت از مکه آغاز خواهد شد، در بین مردم منتشر می‌شود. از این رو فعالیت سیاسی و نظامی‌آن‌ها علیه مهدی (علیه السلام) در حرم مکه و مدینه متمرکز خواهد شد و سفیانی با حمله نظامی‌خود به شهر مدینه، به دستگیری و بازداشت گسترده‏ای از بنی‌هاشم می‌پردازد به این امید که حضرت مهدی (علیه السلام) در میان آن‌هاست و بسیاری از آن‌ها را به شهادت می‌رساند. (11)
بنابراین از مهم‏ترین شاخصه‌ها و ویژگی‌های این دوره زمانی می‌توان به صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه، حمله نیروهای سفیانی به مدینه و قتل و کشتار ایشان در آن جا اشاره کرد. آشوب‌ها و حوادث مهم دیگری نیز در این دوره رخ می‌دهد که در این جا مجال بررسی مفصل‏تری نیست.

پی نوشت:
1) مانند کتاب «عصر ظهور» اثر علی کورانی و کتاب «شش ماه پایانی» اثر مجتبی الساده که توسط محمود مطهری نیا ترجمه و توضیح شده است.
2) ر.ک: مطهری نیا، محمود، از ظهور تا قیامت، ماهنامه موعود، اسفند 87، ش 97 و همچنین مطهری نیا، محمود، عربستان، کانون تحولات عصر ظهور، ماهنامه موعود، آذر 88، ش 106.
3) ابن طاووس، سید علی بن موسی، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر( عج)، چاپ اول، قم، شریف رضی، 1370، باب 112، ص 59.
4) کورانی، علی، عصر ظهور، ترجمه: عباس جلالی، چاپ پنجم: تهران، موسسه چاپ و نشر بین الملل، زمستان 1381، ص290.
5) مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، چاپ اول: قم، کنگره شیخ مفید، 1413 ق، ج2، ص 371.
6) همان
7) مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلامیه، ج52، ص307، ش 81.
8) کورانی، عصر ظهور، ص311.
9) منصور یا منتصر یکی از یاران حضرت مهدی (ع) است.
10) مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص223.
11) کورانی، عصر ظهور، ص291.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]یاران منجی در کنار فرشتگان بدر[/h]

در مقاله ای با نام «اوصاف خاص ترین انسان ها» ما چند عدد از ویژگی های یاران خاص حضرت مهدی (عج الله)، که 313 نفر می باشند را، بیان کردیم. و در این مقال ادامه ویژگی ای از آن ویژگی ها را بررسی می نماییم.

فرشتگان بدر در سپاه حق
حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: هنگامی که جاه طلبان بمیرند، زمامداران منحرف شوند، و دل ها به افراط و تفریط بگرایند، آنها که با حق در افتند، نابود می شوند و فقط مۆمنان باقی می مانند که تعدادشان در حدود سیصد و کمی بیشتر است، که همراه آنها گروهی جهاد می کنند، که در جنگ بدر همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله) جنگیدند و کشته نشدند و به اجل طبیعی نیز از بین نرفتند.
منظور امیرالمۆمنین علی(علیه السلام) از این گروه، فرشتگانی است که در جنگ بدر از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) حمایت کردند و در دولت حق از سپاه حق، حمایت خواهند نمود. (1)

پا در رکابانِ صاحب شمشیر
اولین مأموریت یاران حضرت، جنگی تمام عیار با مستکبران عالم است، که در آغاز انقلاب بزرگ حضرت، در رأس همه کارها قرار دارد. یاران خاص حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در این جنگ سربازانی شجاع و فداکار در رکاب امام زمان(عجل الله فرجه) و گوش به فرمان آن حضرت هستند.
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: قائم آل محمد (علیه السلام) شباهت هایی با پنج تن از پیامبران دارد ... اما شباهت او به جد خود (پیامبر صلی الله علیه و آله) قیام با شمشیر است و کشتن دشمنان خدا و پیامبر، و نیز جباران و سرکشان، او با (نیروی) شمشیر و (نیروی) ترس، (که در دل جباران انداخته می شود) مدد می گیرد. (2)
در این روایت به دو شباهت اصلی حضرت مهدی(عجل الله فرجه) با جد بزرگوارش اشاره شده، که یکی از آنها، قیام با شمشیر و دیگری، پشتیبانی خدا از او به وسیله ایجاد ترس و وحشت در دل دشمنان است.
هنگام ظهور، خداوند متعال چنان ترس و وحشتی در دل دشمنان آن امام می اندازد، که عقل آنان را مختل می کند و آنان را از تصمیم گیری درست و به موقع در مقابل سپاه حضرت مهدی (عجل الله فرجه) باز می دارد. تا جایی که به هر عملی دست می زنند به ضررشان تمام می شود

روایات فراوانی وجود دارد که قیام حضرت(عجل الله فرجه) را با شمشیر، صراحتاً بیان می کند. و در آن روایات حضرت مهدی(عجل الله فرجه) را «قائم بالسیف» یا «صاحب السیف» نامیده اند. مانند روایتی از امام صادق(علیه السلام) که در جواب فردی که در مورد حضرت مهدی(عجل الله فرجه) از ایشان سۆال پرسیده بود، فرمودند:
همه ما یکی پس از دیگری، برپا دارنده امر خداییم، تا اینکه صاحب شمشیر ظهور کند. پس آن گاه که صاحب شمشیر ظهور کند، شیوه ای غیر از آنچه پیش از آن بوده است، در پیش می گیرد. (3)

وحشت در دل دشمنان حق
روایات فراوان دیگری در باب پشتیبانی خداوند از حضرت(عجل الله فرجه) به وسیله ایجاد رعب و وحشت، نیز وجود دارد و این ویژگی یکی از ویژگی های قیام حضرت مهدی(عجل الله فرجه) می باشد که مانند ویژگی انقلاب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می باشد.
در آیات متعددی از قرآن کریم، به این مسئله اشاره شده است که خداوند با ایجاد ترس و وحشت در دل کافران و مشرکان، به یاری پیامبر اسلام و سپاه او برخاسته و آنها را بر دشمنانشان غالب ساخته است. مانند آیه 12 سوره انفال که می فرماید:
«(به یاد آور) آن هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد، من با شمایم. مۆمنان را ثابت قدم بدارید که همانا من در دل کافران ترس خواهم افکند.»

مردمی برتر از مردم هر زمان
امام سجاد(علیه السلام) درباره منتظران و یاران حضرت مهدی(عجل الله فرجه) به یكی از دوستانش به نام ابوخالد(رحمة الله علیه) چنین فرمود:
مردمی كه در زمان غیبت امام زمان(عجل الله فرجه) به سر می برند و معتقد به امامت و رهبری آن حضرت بوده و منتظر ظهور و قیامش هستند، از مردم هر زمانی برترند؛ چرا كه خداوند آنها را آن چنان از عقل و فهم و شناخت برخوردار كرده كه غیبت امام زمان(عجل الله فرجه) برای آنان همچون ظهور آن حضرت است. خداوند آنها را در این زمان همچون مجاهداتی قرار داده كه با شمشیر در پیشاپیش رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با دشمن می جنگیدند، در حقیقت مردان خالص و شیعیان راستین ما چنین افرادی هستند كه در آشكار و پنهان به سوی خدا دعوت كنند. (4)
اولین مأموریت یاران حضرت، جنگی تمام عیار با مستکبران عالم است، که در آغاز انقلاب بزرگ حضرت، در رأس همه کارها قرار دارد. یاران خاص حضرت مهدی(عجل الله فرجه) در این جنگ سربازانی شجاع و فداکار در رکاب امام زمان(عجل الله فرجه) و گوش به فرمان آن حضرت هستند

وقتی دشمن به دست و پا می افتد
با توجه به مطالب فوق می توان نتیجه گرفت که هنگام ظهور، خداوند متعال چنان ترس و وحشتی در دل دشمنان آن امام می اندازد، که عقل آنان را مختل می کند و آنان را از تصمیم گیری درست و به موقع در مقابل سپاه حضرت مهدی(عجل الله فرجه) باز می دارد. تا جایی که به هر عملی دست می زنند به ضررشان تمام می شود.
«اللهم ارزقنا توفیق الطاعة و بعد المعصیة و صدق النیة»

پی نوشت:
1. غیبت نعمانی، صفحه 103.
2. کمال الدین و تمام النعمة، جلد1، صفحه327.
3. بحارالأنوار، جلد23، صفحه189.
4. کمال الدین، صفحه320.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]و اما آخرالزمان...[/h]

در احادیث، علل فتنه‌ها بیان شده كه با ریشه‌یابی آنها و پرهیز از عوامل آنها، انسان می‌تواند خودش را در برابر این فتنه‌ها بیمه كند كه به شماری از آنها اشاره می‌كنیم.
زلزله و طوفان در اثر آوازه‌خوانی؛ مرگ‌های ناگهانی در اثر شیوع بی‌بند و باری؛ خشكسالی در اثر كم‌فروشی و ربا؛ سیطرة دشمن در اثر پیمان‌شكنی؛ رانش زمین در اثر روابط نامشروں سیطرة رهبران نكوهیده در اثر رواج تصوّف...
آخرالزمان به چه معنی است و به چه مقطعی از زمان اطلاق می‌شود؟
آخرالزمان چه نسبتی با دوران ظهور دارد؟
در آموزه‌های اسلامی چه تصویری از آخرالزمان ارائه شده است؟
چگونه می‌توان از فتنه‌های آخرالزمان نجات یافت؟
آخرالزمان به چه معنی است و به چه مقطعی از زمان اطلاق می‌شود؟
در كتب آسمانی و ادیان الهی به دوران پایان زندگی انسان در این جهان آخرالزمان گفته می‌شود.
با توجه به تعبیر پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) كه فرمود: «انا و السّاعة كهاتین؛ من و قیامت همانند این دو هستیم. دو انگشت سبابه‌شان را هم نزدیك كردند.» (1) بعثت پیامبر سرآغاز آخرالزمان به شمار می‌آید. در بحارالانوار، در بیش از سی حدیث از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به عنوان پیامبر آخرالزمان تعبیر شده است. در سی و هفت حدیث از ظهور آقا بقیّـة الله(عج) در آخرالزمان گفت‌وگو شده است. در ده‌ها حدیث از رواج ستم در آخرالزمان، بازگشت حضرت عیسی در آخرالزمان، یاران حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان، بانگ آسمانی، رجعت امامان و خروج دابـة ‌الارض در آخر الزمان گفت‌وگو شده است. در شماری از احادیث عصر پیامبر، عصر امیرمۆمنان(علیه السلام) و عصر امام صادق(علیه السلام) نیز تعبیر آخرالزمان اطلاق شده است. در تعدادی از احادیث از تأسیس «زوراء» یعنی بغداد در آخرالزمان گفت‌وگو شده است. بنابراین واژة آخرالزمان واژة كشداری است و به دو معنی اطلاق می‌شود :
1. به معنی اعمّ و به اصالت، یعنی از بعثت پیامبر تا آغاز قیامت.
2. به معنی اخصّ، یعنی به عصر حضرت مهدی(عج) كه آن نیز به دو بخش متمایز، پیش از ظهور و بعد از ظهور تقسیم می‌شود.
آخرالزمان به بخش پایانی جهان گفته می‌شود، هر چه به پایان جهان نزدیك‌تر بشویم انطباق این كلمه با آن مقطع زمانی قوی‌تر خواهد بود، دولت كریمة اهل بیت(علیهم السلام) آخرین دولت در جهان است و در بخش پایانی جهان یعنی در مقطع آخرالزمان ـ به معنی خاص ـ قرار دارد​

برداشت مسلمانان عصر رسالت، نزدیك شدن رستاخیز و كوتاهی این مكتب است؛ ولی در منابع زرتشتی و مسیحی از سلطنت هزار سالة منجی سخن رفته، در تاریخ طبری مدت آخرالزمان هفت هزار سال تعیین شده ولی در آموزه‌های شیعی مدت حكومت حضرت مهدی(عج) سیصد و نه سال تعیین شده، ولی دوران رجعت بسیار طولانی است كه از فرمانروایی پنجاه هزار سالة امام حسین(علیه السلام) و چهل و چهار سالة امیرمۆمنان(علیه السلام) گفت‌وگو شده است.

[h=2]آخرالزمان چه نسبتی با دوران ظهور دارد؟[/h]آخرالزمان به بخش پایانی جهان گفته می‌شود، هر چه به پایان جهان نزدیك‌تر بشویم انطباق این كلمه با آن مقطع زمانی قوی‌تر خواهد بود، دولت كریمة اهل بیت(علیهم السلام) آخرین دولت در جهان است و در بخش پایانی جهان یعنی در مقطع آخرالزمان ـ به معنی خاص ـ قرار دارد. تنها در بحارالانوار، سی و هفت حدیث از ظهور امام زمان(عج) در آخرالزمان، در شش حدیث از یاران خاصّ حضرت در آخرالزمان، در چهار حدیث از رجعت امامان(علیهم السلام) در آخرالزمان، در ده‌ها حدیث از حوادث آخرالزمان در آستانة ظهور و در ده‌ها حدیث از ترسیم سیمای جهان در عصر ظهور سخن رفته است. پس واژة آخرالزمان رابطة تنگاتنگی با دوران ظهور دارد.
[h=2]

در آموزه‌های اسلامی چه تصویری از آخرالزمان ارائه شده است؟[/h]با توجه به تقسیم آخرالزمان به دو بخش متمایز: پیش از ظهور و بعد از ظهور، در آموزه‌های اسلامی نیز تصویری كاملاً متفاوت از آخرالزمان ارائه شده است:
1. قتل، غارت، جنگ، كشتار، سیل، زلزله، طوفان، بلاهای طبیعی، مرگ‌های ناگهانی، حكومت اشرار، خشك‌سالی، قحطی، بی‌عفتی، گستاخی جوانان، بی‌بركتی عمر، بی‌احترامی به پدر و مادر، بی‌اعتنایی به دانشوران، قصاوت دل‌ها، بی‌مروّتی، رواج دل فروشی، آوازه خوانی، رواج مترفین، شیوع رشوه و ربا، مدعیان دروغین، نفاق و دورویی و علنی شدن روابط نامشروع، شیوع روز افزون فساد در جامعه، در بخش نخستین و بدتر شدن روز به روز آن در آستانة ظهور؛
2. آبادانی جهان، عدل فراگیر، احیای ارزش‌های انسانی و اسلامی، برقراری مساوات، وفور نعمت، نزول بركات، پایان چالش‌ها، طلوع جامعة بشری، سازش انسان با طبیعت، دنیای ارتباطات، پیروزی حق بر باطل، وراثت صالحان، شكوفایی تكامل اجتماعی و طبیعی، دوران فنّاوری، استخلاف انسان، بی‌نیازی از انرژی خورشیدی، دانش برتر، حكومت واحد جهانی بر اساس عدالت و آزادی، پایان غم‌ها و سرآغاز شادی‌ها در دوران پس از ظهور.
در آموزه‌های اسلامی راه‌های فراوانی برای محفوظ ماندن از فتنه‌های آخرالزمان ارائه شده كه از آن جمله است: 1. پایبندی به آموزه‌های دینی؛ 2. پارسایی و پرهیز از گناه؛ 3. كثرت دعا برای فرج؛ 4. شكیبایی و خویشتن داری؛ 5. حفظ زبان و رازداری؛ 6. گمنامی و فرار از اشتهار؛ 7. قطع رابطه با مترفین؛ 8. مجالست با علمای ربانی؛ 9. مداومت به توسل و دعا و دعاهای رسیده از معصومین برای عصر غیبت؛ 10. توجه دائم به حضرت بقیّه الله(عج) و انتظار لحظه به لحظة فرج​

[h=2]چگونه می‌توان از فتنه‌های آخرالزمان نجات یافت؟[/h]در آموزه‌های اسلامی راه‌های فراوانی برای محفوظ ماندن از فتنه‌های آخرالزمان ارائه شده كه از آن جمله است:
1. پایبندی به آموزه‌های دینی؛ 2. پارسایی و پرهیز از گناه؛ 3. كثرت دعا برای فرج؛ 4. شكیبایی و خویشتن داری؛ 5. حفظ زبان و رازداری؛ 6. گمنامی و فرار از اشتهار؛ 7. قطع رابطه با مترفین؛ 8. مجالست با علمای ربانی؛ 9. مداومت به توسل و دعا و دعاهای رسیده از معصومین برای عصر غیبت؛ 10. توجه دائم به حضرت بقیّه الله(عج) و انتظار لحظه به لحظة فرج
در احادیث، علل فتنه‌ها بیان شده كه با ریشه‌یابی آنها و پرهیز از عوامل آنها، انسان می‌تواند خودش را در برابر این فتنه‌ها بیمه كند كه به شماری از آنها اشاره می‌كنیم.
1. زلزله و طوفان در اثر آوازه‌خوانی؛ 2. مرگ‌های ناگهانی در اثر شیوع بی‌بند و باری؛ 3. خشكسالی در اثر كم‌فروشی و ربا؛ 4. كاهش محصول در اثر منع زكات؛ 5. سیطرة دشمن در اثر پیمان‌شكنی؛ 6. رانش زمین در اثر روابط نامشروں 7. مستجاب نشدن دعاها در اثر نفاق و دورویی؛ 8. ترس و وحشت در اثر رشوه؛ 9. تسلط اشرار در اثر ترك امر به معروف و نهی از منكر؛ 10. طوفان و گردباد در اثر منكرات؛ 11. از بین رفتن بركات در اثر فرار از علما؛ 12. گرفتاری همگانی در اثر دورویی و ریاكاری؛ 13. سیطرة رهبران نكوهیده در اثر رواج تصوّف.
با ریشه‌یابی فتنه‌ها و پرهیز از عوامل آن، انسان را می‌توان در برابر فتنه‌ها بیمه كرد. ان‌شاءالله.

پی‌نوشت‌:
1. شیخ مفید، امالی، ص 212.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]ظهور در آرامش یا جنگ؟![/h]

برخی می‌گویند طبق روایات حضرت وقتی ظهور می‌نمایند که جهان پر از ظلم، جور و فساد شود و برخی دیگر می‌گویند: با عبادت، دعا، پرهیز از گناه و جهاد امام (عج) را در ظهورش یاری کنید. دلیل این تضاد چیست؟

این شبهه یا تضاد به خاطر قرائت‌های متفاوت و شاید دلخواه از احادیث مربوط به جمله‌ی اول است. چنین نیست که گفته باشند: «وقتی ظهور می‌نمایند که جهان پر از ظلم، جور و فساد شود»، چرا که آن وقت لازمه‌ی زمینه‌سازی برای ظهور تلاش برای ظلم و فساد بیشتر است و لابد مفسدین مقرب‌تر خواهند بود! که طبعاً خداوند متعال، اسلام و عقل چنین حکمی نمی‌دهد.
معنی ندارد که خداوند متعال (اسلام) از یک سو مردم را به ایمان و عمل صالح و پرهیز از ظلم و گناه دعوت نماید، و از سوی دیگر نعمت ولایت و حکومت معصوم را در گرو ازدیاد فساد و ظلم قرار دهد! اساساً چرا باید بیشتر فساد و ظلم کنیم تا یک منجی بیاید آن ظلم و فساد را برطرف کند؟! بلکه احادیث و روایات بیان می‌دارند که ایشان وقتی ظهور نمایند، جهان را پر از عدل و داد می‌نمایند، چنان چه پر از ظلم و جور شده است.
الف – دقت شود که جهان از همان زمانی که قابیل به هابیل ظلم کرد و او را به خاطر حسادت در قبولی قربانی نزد خداوند متعال به قتل رساند، دچار ظلم، جور و فساد بوده و هر روز نیز بر این ظلم و فساد افزوده شده است. حتی زمان رسول الله (ص) نیز جهان پر از ظلم، فساد، شرک، جهل و تباهی بوده است و پس از رحلت ایشان حتی محیط کوچک مدینه نیز پر از ظلم، جور و فساد گردید. پس اگر شرط ظهور ظلم و فساد باشد، این شرط همیشه محقق بوده و باید ظهور فرا می‌رسید. آیا ظلم و فسادی بیش از قائله‌ی کربلا تصور می‌شود؟!
دقت شود که مسأله‌ی «قیام» با مسآله‌ی «حکومت» متفاوت است و قیام مقدمه‌ای برای سرنگونی حکومت جبار و باطل و برقراری حکومت عدل الهی می‌باشد. یکی از شرایط اولیه برای برقراری حکومت، خواست و انتظار مردم منطقه‌ی حکومت است. پس اگر قرار باشد که حکومت جهانی برقرار گردد، لازم است که قاطبه‌ی مردم خواهان آن باشند​



ب – پس، اولین شرط قیام، برخورداری از زمینه و شرایط مساعد برای قیام است که اولین شرط آن نیز برخورداری از حداقل نیروی قابل و وفادار می‌باشد. به امام سجاد (ع) عرض کردند که پدرت با 72 یار مقابل یزید ایستاد و به شهاد رسید، پس چرا شما قیام نمی‌کنید؟ فرمود: ایشان 72 یار داشتند که قیام کردند، من اگر 7 یار داشتم قیام می‌کردم. به امام صادق علیه‌السلام عرض کردند که یاران و هواداران شما بسیارند و چرا قیام نمی‌فرمایید؟ ایشان با نشان دادن گله‌ای کوچک فرمودند: اگر تعداد یاران من به مقدار بزغاله‌های این گله بود قیام می‌کردم. راوی می‌گوید: پس از نماز آن‌ها را شمردم، 16 رأس بودند. ج – لذا حضرت امام زمان (عج) نیز پس از برخورداری از حداقل نیرو برای برپایی یک حکومت جهانی قیام خواهند نمود. لذا در روایات این حداقل 313 تن بیان شده است و البته این 313 تن نخبگان، فرماندهان، رهبران و مدیران اصلی خواهند بود و پس از آن‌ها گروه‌های هزار، ده هزار، صدهزار و چند میلیون نفری به سوی ایشان خواهند شتافت و سپس بسیاری از مردم مسلمان و غیر مسلمان با ایشان بیعت خواهند نمود.
د- دقت شود که مسأله‌ی «قیام» با مسآله‌ی «حکومت» متفاوت است و قیام مقدمه‌ای برای سرنگونی حکومت جبار و باطل و برقراری حکومت عدل الهی می‌باشد.
یکی از شرایط اولیه برای برقراری حکومت، خواست و انتظار مردم منطقه‌ی حکومت است. پس اگر قرار باشد که حکومت جهانی برقرار گردد، لازم است که قاطبه‌ی مردم خواهان آن باشند.
جهان از همان ابتدا به خاطر گردن‌کشی مستکبرین و حماقت، عوامی، دنیاطلبی و خواب غفلت توده‌های مردمی، محکوم به جهل، ظلم، فساد و ... بوده و هست. و نه تنها هیچ دین الهی، بلکه هیچ عقل سالمی نیز حکم نمی‌کند که ظلم و فساد بیشتر شود تا کسی بیاید آن ظلم و فساد را برچیند!​


البته منظور این نیست که تا قاطبه‌ی مردم مسلمان و شیعه نشوند و طالب حکومت منجی آخر، حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نگردند، قیام و حکومتی نخواهد بود. بلکه مردم (چنان چه امروزه نشانه‌های آن دیده می‌شود) به جایی خواهند رسید که دیگر از همه‌ی مکاتب و مدعیان نجات بشر نا امید می‌شوند و منتظر فرج الهی و یک قدرت الهی می‌گردند. ھ – دقت شود که جهان تا امروز شاهد قدرت یک پارچه‌ی جهانی نبوده است، لذا هر گاه کذب ادعایی معلوم می‌شد، می‌گفتند: شاید آن یکی بهتر باشد؟ از این رو به کمونیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، کاپیتالیسم، فمینیسم و ... رو آوردند. اما امروز از سویی قدرت‌ها یک پارچه شده و از سویی دیگرناتوانی همه معلوم شده است. به عنوان مثال: چه یک پارچگی بزرگ‌تر و بهتر از شورای امنیت یا سازمان ملل یا حقوق بشر یا ... می‌تواند وجود داشته باشد؟ اما رفته رفته به جهانیان ثابت می‌شود که تا حاکمی عالم به علم الهی و عادل به عدل الهی و مؤید به تأییدات الهی و در یک جمله «خلیفة الله» یا فرستاده‌ی الهی نباشد، نفس اماره حاکم خواهد بود و شوراها، سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی نیز به ابزار دیگری در خدمت طواغیت بدل خواهند شد.
و – پس جهان از همان ابتدا به خاطر گردن‌کشی مستکبرین و حماقت، عوامی، دنیاطلبی و خواب غفلت توده‌های مردمی، محکوم به جهل، ظلم، فساد و ... بوده و هست. و نه تنها هیچ دین الهی، بلکه هیچ عقل سالمی نیز حکم نمی‌کند که ظلم و فساد بیشتر شود تا کسی بیاید آن ظلم و فساد را برچیند! به ویژه اسلام عزیز و غنی که «ایمان و عمل صالح»، «امر به معروف و نهی از منکر» و «مبارزه با همه‌ی مظاهر کفر، شرک و نفاق» و طواغیت را در سرلوحه‌ی اهداف و برنامه‌های تکاملی بشر قرارداده است و مشخصات بارز پیروان این دین را ابتدا قیام بر علیه کفار، سپس وحدت بین خود و پس از آن سایر عبادات می‌خواند:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی‌ وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی‌ عَلی‌ سُوقِهِ یعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیغیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظیماً» (الفتح - 29) ؛ محمد رسول خدا است و کسانی که با او هستند علیه کفار شدید و بی رحمند و در بین خود رحیم و دلسوزند، ایشان را می‌بینی که همواره در رکوع و سجودند و در طلب فضل و رضوان خدایند. علامتشان در رخسارشان از اثر سجده نمایان است، این وصف ایشان است در تورات و اما وصف آنان در انجیل این است که چون زراعتی هستند که از شدت برکت پیرامونش جوانه‌هایی می‌زند و آن جوانه‌ها هم کلفت می‌شود و مستقیم بر پای خود می‌ایستد به طوری که برزگران را به شگفت می‌آورد (مؤمنین نیز این طورند)، این برای آن است که کفار را به خشم آورد، خدا به کسانی که ایمان آورده و از آن بین به کسانی که اعمال صالح هم می‌کنند وعده مغفرت و اجری عظیم داده.
از این رو منتظر واقعی و طالب ظهور حضرت (عج)، ابتدا خود بر علیه کفر و طاغوت نفس خود قیام می‌کند و حکومت مطیع امر امام را در مملکت وجود خویش حاکم می‌نماید و سپس قادام به مساعد نمودن شرایط بیرونی می‌نماید تا بر یاران باوفا و قابل حضرت نیز بیافزاید.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]پیروزی امام عصر(عج) چگونه ممکن می شود؟[/h]

با بررسى ویژگی هاى حکومت جهانى حضرت مهدی(عج)، این سۆال مطرح است که با وجود جهانخواران تا دندان مسلح و ارتش هاى عظیم، منظم، پیچیده و سلاح هاى فوق مدرن الکترونیکى، تکنیک برتر ابرقدرت ها، سلاح هاى هسته‏اى و طرح هاى جنگ ستارگان و ... پیروزى جهانى‏براى امام زمان(عج) چگونه میسر است؟
اصولا چون چنین پیروزى عظیمى، اگر محال نباشد، ممکن و آسان هم نیست ‏باید دید زمینه و عوامل چنین پیروزیى چیست و راه آن کدام است؟ در این بحث‏به عوامل پیروزى آن حضرت در این قیام جهانى و فتح نهایى عالم توسط ایشان مى‏پردازیم و با توجه به روایات و احادیث رسیده این عوامل را بررسى مى‏کنیم.
در ضمن‏بررسى‏ویژگی هاى‏یاران حضرت مهدى(عج) و خصوصیات لشکریانش به این نکته برمى‏خوریم که آنان "منصور بالرعب‏" هستند. منصور بالرعب بودن، یعنى آنکه پیروزى آن حضرت ظاهرا در سایه رعب و وحشتى است که در دل دشمنان، از او و لشکریانش ایجاد مى‏شود و آنها از قدرت و پیروزی هاى او به قدرى به هراس مى‏افتند که توان استقامت‏خویش را از دست مى‏دهند یا تسلیم مى‏شوند و یا سلاح ها را بر زمین مى‏گذارند و فرار مى‏کنند و این خود زمینه پیروزى و فتح بدون درگیرى و خونریزى و جنگ را براى آن حضرت فراهم مى‏کند.
دشمنان آن حضرت از ترس برخورد نظامى و درگیرى با امام، سلاح هاى خود را بر زمین مى‏گذارند یا با بلندکردن پرچم سفید، تسلیم مى‏شوند و یا از پیشاپیش لشگر او مى‏گریزند. در تاریخ از اینگونه پیروزیها دیده شده که سپاهى با مشاهده قدرت طرف مقابل متزلزل و مرعوب مى‏شدند و سرانجام قبل از رسیدن لشگر، خود را تسلیم مى‏کردند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله)، طبق شواهد تاریخى و آیات قرآن از این موهبت ‏برخوردار بوده و درمواردى‏صلابت و ابهت آن حضرت و تصمیم و اراده شکست‏ناپذیر او دل هاى دشمنان را به لرزه افکنده و آنان را پریشان ساخته است و پیش از درگیرى و یا به مجرد رویارویى، شکست‏خورده و پا به فرار نهاده یا تسلیم شده‏اند.
قائم(عج) ما یارى شده به رعب است و تاییدشده با پیروزى است. تمام زمین به تصرف او درمى‏آید و گنج هاى زمین براى او ظاهر مى‏شود و سلطه او بر شرق و غرب مى‏رسد​

پیامبر اسلام در غزوه بدر با اقلیتى غیر مجهز و بسیار کم در برابر سپاهى مجهز و چندین برابر، نه تنها ایستاد، بلکه به پیروزى جالبى هم رسید و این خود از مواردى است که دشمن با رعبى که در دلش از پیامبر اسلام توسط خداوند مى‏افتد و با دادن بیش از هفتادکشته و مجروح و به جا نهادن اسیران زیاد، پا به فرار مى‏گذارد. ابوسفیان مى‏گوید به محض‏رساندن کاروان به مکه بسرعت ‏به بدر مراجعه کردم ، لشکر در حال فرار بود و به هر کس مى‏گفتم: بایست! مى‏گفت: على ،علیه‏السلام، سوار بر اسب مرا تعقیب مى‏کند.
در جنگ خندق پس از محاصره مدینه توسط نیروهاى قریش و احزاب و عبور "عمروبن‏عبدود" و همراهان او از خندق و رجزخوانى عمرو، اضطراب و دلهره‏اى بین مسلمین رخ داده بود که به تعبیر قرآن "و زلزلوا زلزالا شدیدا" (1) و فریاد "متى نصرالله" سر مى‏دادند.
آنگاه که حضرت على(علیه السام) عمرو را با یک ضربت از پا درآورد و پیامبر(ص) فرمود: "ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة‏الثقلین" ترس و رعب عجیبى در دل دشمن افتاد و شبانه فرار کردند.
و نیز در جنگ با یهود بنى‏نظیر و بنى قریظه، ترس و نگرانى به حدى بود که به تعبیر قرآن:
"وقذف فى قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم‏و ایدى المۆمنین"(2)
و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست‏خود و به دست مۆمنان خانه‏هاشان را ویران کردند.
و یا در فتح مکه زمینه چنان فراهم مى‏شود و به‏گونه‏اى‏مرعوب‏مى‏گردند که جرات هر گونه مقاومت و رویارویى از لشکر جرار قریش و ابوسفیان سلب مى‏گردد و همه طوعا و کرها تسلیم مى‏شوند و شعار "لااله الاالله وحده وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعز جنده و هزم‏الاحزاب وحده" تحقق مى‏یابد.

باز در انقلاب اسلامى، دیدیم که دشمن با همه قوا و توان و سلاح هاى مدرن، چگونه صحنه را خالى مى‏کرد، مخصوصادرآخرین‏روزهاى پیروزى انقلاب اسلامى شاهد بودیم که در پى فرمان حضرت امام، قدس‏سره، و ریختن همه مردم به خیابان ها با فرمان رهبرانقلاب، چگونه نیرومندترین ارتش خاورمیانه عملا جا خالى کرد و نیروهاى انقلاب پیروز شدند.
در جنگ تحمیلى هم نمونه‏هایى از این پیروزیها را در فتح خرمشهر و آبادان و فتح‏المبین دیدیم که نیروى مجهز و برتر مهاجمان، با روحیه متزلزل در اثر ترس و وحشت‏شعار الله‏اکبر چگونه شکست‏خورد و تسلیم شد.
اینها نمونه کوچکى است از پیروزى که در سایه ترس و رعب در دل دشمن به وجود مى‏آید.
پس بسیار روشن است که یکى از عوامل عمده پیروزى ارتش امام زمان(عج) همان رعب است که از آوازه حضرت و تایید و نصرت او از طرف خدا در دل دشمنان خدا و امام زمان(عج) مى‏افتد و این حقیقت در لابلاى آیات و روایات مشهود است.
اینک آیاتى که دلالت‏بر اینگونه پیروزی ها دارد و مى‏رساند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در مواردى، منصور بالرعب بوده است از نظر مى‏گذرانیم:
1. "سنلقى فى قلوب‏الذین کفرواالرعب بما اشرکوا بالله‏"(3)
به زودى در دل هاى کفار رعب و هراس مى‏افکنیم، به خاطر آنکه شرک براى خدا قائل شدند.
2. "سالقى فى قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق‏الاعناق"(4)
به زودى در دل هاى کافران وحشت و ترس مى‏افکنیم ، پس ضربه‏ها را بر بالاى گردنها (یعنى مغزشان) فرود آورید. این در رابطه با رعبى است که در دل کفار قریش در جنگ بدر افتاد و سبب پیروزى مسلمانان بر آنها شد.
3. "و قذف فى قلوبهم الرعب فریقا تقتلون و تاسرون فریقا"(5)
در دل یهودیان رعب و وحشت افتاد که سبب فروآمدن از دژهایشان شد و شما گروهى را کشتید و گروه دیگرى را به اسارت گرفتید.
4. "فاتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فى‏قلوبهم‏الرعب‏"(6)
پس قدرت خداوند از جایى که گمان نمى‏بردند، آمد و رعب وحشتى در دل آنان افتاد.
در بسیارى از روایات ما همین صفت و ویژگى پیامبر(صلی الله علیه و آله) براى حضرت مهدى(عج) نقل‏شده‏است، علاوه بر روایاتى که قبلا اشاره شد به اینکه رعب پیشاپیش لشکر امام زمان(عج) از هر طرف مى‏رود یعنى از فاصله دور دشمن او مرعوب مى‏گردد و فرار مى‏کند یا تسلیم مى‏شود .
امام باقر(علیه السلام) مى‏فرماید: "همه سنن انبیا در امام زمان جمع است (که بعدا در این زمینه بحث‏خواهیم کرد) ولى از سنت هاى جدش مصطفى(صلی الله علیه و آله) قیام به شمشیر و منصور بالرعب است.
"و اما شبهة من جده المصطفى محمد(صلی الله علیه و آله) فخروجه بالسیف و قتله اعداءالله و اعداءرسوله و الجبارین و الطواغیت و انه ینتصر بالسیف و الرعب و انه لا ترد له رایة ..." (7)
از سنت هاى جدش قیام امام زمان با شمشیر و قیام مسلحانه است و نابودى دشمنان خدا و رسول خدا و ستمگران و طاغوتها است و منصور به رعب و تسلیم همه پرچم ها در برابر اوست.
امام محمدباقر(علیه السلام) نیز مى‏فرماید:

"القائم(عج) منا منصور بالرعب، موید بالنصر تطوى له الارض و تظهر له الکنوز و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب‏"(8)
قائم(عج) ما یارى شده به رعب است و تاییدشده با پیروزى است. تمام زمین به تصرف او درمى‏آید و گنج هاى زمین براى او ظاهر مى‏شود و سلطه او بر شرق و غرب مى‏رسد.
4. در ذیل تفسیر آیه "اتى امرالله فلاتستعجلوه‏" مى‏فرماید: (9)
"هو امرنا امرالله تعالى عزوجل ان لانستعجل به حتى و یویده بثلاثة اجناد الملائکه المۆمنین والرعب‏"(10)
او همواره با 3 گروه سپاه تایید مى‏شود. سپاه فرشتگان، سپاه مۆمنان مخلص و سپاه رعب و ترس.
هشام بن سالم از امام صادق(علیه السلام) نقل مى‏کند:
"... فلا یبقى بین الخافقین الا خافه‏" (11)
در میان شرق و غرب کسى نمى‏ماند مگر اینکه از او مى‏هراسد.
ابى‏بصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل مى‏کند که آن حضرت درباره نشر و گسترش پرچم‏حضرت‏مهدى(عج) پس از نقل مطالبى مى‏فرماید:
"و یسیرالرعب قدامها شهرا وراءها شهرا و عن یمینها شهرا و عن یسارها شهرا، ثم قال یا ابامحمد، انه یخرج موتورا غضبان اسفا لغضب‏الله على هذاالخلق‏". (12)
با توجه به معناى لغوى رعب که همان خوف و در واقع ترس شدیدى است که کتمان آن ممکن نیست، روشن مى‏شود منصور به رعب بودن آن حضرت ممکن است‏به این معانى باشد:
1. مردم مخالف و دشمنان، روحیه خود را ببازند و جرات مقاومت در برابر او نکنند و از ترس لشکر مقاوم و غیرقابل نفوذ و شکست‏ناپذیر آن حضرت، تسلیم شوند.
پس بسیار روشن است که یکى از عوامل عمده پیروزى ارتش امام زمان(عج) همان رعب است که از آوازه حضرت و تایید و نصرت او از طرف خدا در دل دشمنان خدا و امام زمان(عج) مى‏افتد و این حقیقت در لابلاى آیات و روایات مشهود است​

2.آوازه آن حضرت و لشکرش چنان رعب‏آور است که شهرهاى دور دست که با لشکر امام به مسافت‏یک ماه راه‏رفتن، فاصله دارند، از هر طرف بدون درگیرى و رویارویى و مقاومت تسلیم مى‏شوند، چنانچه حدیث ابى بصیر گویاى آن است.
3. تمام دشمنان آن حضرت در خوف شدید به سر مى‏برند و این ترس خودمقدمه پیروزى امام و شکست دشمنان امام است.
این رعب و ترس از چند جهت ممکن است رخ دهد:
الف) از نظر اعجاز و قدرت خداوند که هراس و رعب در دل هاى دشمنان امام و ابرقدرت ها بیفکند و قدرت اراده و تصمیم به مقاومت را از آنان سلب نماید، نتیجه اینکه زودتر تسلیم شوند. گویى چنان از خود بى‏خود شوند و دست و پاى خود را گم کنند که توان حرکت نیابند همانند بره در برابر شیر و ...!
ب) آوازه پیروزى سریع حضرت و شیوع فتح و نصرت او در سراسر بلاد و ویژگى یاران او و لشگریانش که مقاوم و شکست ناپذیرند، سبب این خوف و رعب گردد.
ج) انتشار حرکت و قیام امام و آمادگى باطنى مردم ممکن است، سبب پیوستن مردم به امام شود و در تمامى کشورها نیروها و مردم خواستار همکارى با امام زمان گردند و در نتیجه شورشها و قیام هاى داخلى رخ دهد و موجب انشعاب حکومت ها و تقسیم و تجزیه آنان گردد و عملا ایجاد ترس و وحشت و رعب در دل هاى حاکمان و طاغوت و قدرتها شود.
د) امام‏زمان(عج) با احاطه‏اى که بر اسرار غیب دارد ممکن است راز و رمز آنان را قبلا کشف و خنثى کند و منابع و ذخایر اسلحه و نیروهاى انسانى آنان را نیز شناسایى کند و نقاط ضعف و آسیب‏پذیرى آنان را بداند و با یک اقدام سریع همه را وادار به تسلیم سازد و نیز کافى است که این کار را با چند دولت مقتدر انجام دهد تا بقیه حساب خویش را بدانند ...!!

پى‏نوشت ها:
1. سوره احزاب (33)، آیه 11
2.سوره حشر (59)، آیه 2
3. سوره آل عمران (3)، آیه 151
4. سوره انفال (8)، آیه 12
5. سوره احزاب (33)، آیه‏23
6. سوره حشر (59)، آیه 2
. مجلسى،محمدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص‏217، ح‏6.
8. کشف‏الغمه، ج‏3، ص 324;المحجه‏البیضاء، ج‏3، ص 341; یوم‏الخلاص، ص‏300; منتخب الاثر، ص‏292و482; مجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص 190، نورالابصار، ص 171; اعلام‏الورى، ص‏433، اسعاف‏الراغبین، ص‏152; ینابیع‏المودة، ج‏3، ص‏136
9. سوره نحل (16)، آیه 1.
10. نعمانى، کتاب‏الغیبة، ص 128; مابعد الظهور، ص 535; ر.ک: امام مهدى من‏المهد الى الظهور.
11. نعمانى، همان، ص 122.
12. مجلسى، محمدباقر، همان، ص‏360، ح‏129.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]دیدار امام زمان(علیه‌السلام) با یاران نیکوکارش[/h]

همانطور که می دانید در زمان ظهور امام یارانش همچون پاره هاى ابر پاییزى در مكه جمع مى شوند و با امام دیدار مى كنند .
از شمار این احادیث در تفسیر عیاشى 2/56 از امام باقر(علیه السلام) آمده است : صاحب الامر در برخى از این دره ها غیبت می‌كند (امام به ناحیه ذى طوى كه از دره هاى مكه و ورودى هاى آن است، اشاره كرد) خدمتگزار امام، دو شب پیش از خروج، با برخى از یاران امام ملاقات كرد و پرسید: اینجا شما چند نفرید؟ مى گویند : حدود چهل مرد ! مى پرسد: اگر امامتان را ببینید، چه مى كنید؟ پاسخ مى دهند: به خدا سوگند! اگر به كوه ها پناه ببرد ، ما هم همراهش پناه مى بریم ! خدمتگزار سال بعد نزد آنان مى آید و مى گوید: ده تا از پیرتر (بزرگ تر) ها و نیكوكاران تان را (براى ملاقات با امام) انتخاب كنید، سپس خدمتگزار آنها را به خدمت امامشان مى برد و امام بدانان شب بعد را وعده مى دهد .
نعمانى از امام صادق(علیه السلام) آورده است: یاران صاحب الامر برایش محفوظ و نگه دارى شده اند. حتى اگر همه مردم روى برگردانند ، خدا یارانش را گرد مى آورد . خدا درباره اینان فرموده است: « أُولئِكَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ یَكْفُرْ بِها هۆُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِكافِرینَ »، همچنین فرموده است: « فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُۆْمِنینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرین ».
امام باقر(علیه السلام) فرمود : برخى از یاران مهدى ، شب هنگام از بستر خود مفقود مى شوند و صبح در مكه اند . بعضى در روز سوار بر ابر دیده مى شوند كه گردش مى كنند ، و به نام و نام پدر و اوصاف و نسب شان شناخته مى شوند . پرسیدم : فدایت شوم ! ایمان كدام یك بیشتر است ؟ فرمود : آن كه سوار بر ابر در روز گردش مى كند. (نعمانى /312 و به نقل از بحار 52/368 )
گردش آنها بر فراز ابر در روز، به این معناست كه خدا به وسیله ابر و به گونه كرامت و معجزه، آنان را به مكه منتقل مى كند. شاید هم معنایش آن باشد كه با هواپیما ـ مانند دیگر مسافران ـ با گذرنامه كه نام خود و پدرشان در آن نوشته شده، مى‌آیند .
دلائل الامامه مى‌گوید: خدا در مكه و در یك شب (شب جمعه) آنان را در صبح آن روز در مسجدالحرام گرد مى آورد و حتى یكى از آنها جا نمى ماند .
این حدیث همخوان با روایت سنى و شیعى است كه خدا امر امام را در یك شب سر و سامان داده ، ظهورش در عصر روز جمعه ، نهم محرم است .
جوانى از یاران و نزدیكانش را در 23 یا 24 ذى حجه ( 15 شب پیش از ظهور ) مى فرستد ، تا بیانیه اش را در مسجد الحرام بخواند . پس از نماز وقتى مى ایستد و نامه امام یا قسمت هایى از آن را مى خواند ، به او حمله مى برند و او را بین ركن و مقام ، به طرز وحشیانه مى كشند . شهادت فاجعه آمیزش، در زمین و آسمان تأثیر مى گذارد​

[h=2]قیام آزمایشى، شهادت نفس زكیه[/h]طبق روایات نیروهاى فعال در مكه هنگام ظهور مهدى(علیه السلام) عبارتند از :
1. حكومت حجاز كه به رغم ناتوانى در رویارویى با ظهور امام ، نیروهایش را متمركز مى كند ، اما مسلمانان چشم به راه آمدن مهدى از مكه اند و در موسم حج ، ذهن‌شان بدان مشغول است .
2. سازمان اطلاعاتى و جاسوسى سفیانى كه در تعقیب فراریان از مدینه اند . اینها اوضاع را براى ورود به مكه زیر نظر دارند تا در وقت مناسب ، هر جنبشى را سركوب كنند .
3. دستگاه هاى اطلاعاتى دولت هاى بزرگ كه براى یارى حكومت حجاز و نیروهاى سفیانى تلاش مى كنند و اوضاع مكه را به طور ویژه زیر نظر دارند .
4. یمنى ها هم در مكه نقش دارند، چون دولت شان كه مقدمه دولت مهدى است ، چند ماه پیش ایجاد شده است. در این چنین اوضاع و جو ناهمگون و مخالفى است كه امام مهدى (ارواحنا فداه) قیام مى كند و از حرم شریف كار را آغاز نموده و بر مكه چیره مى شود .
اینكه روایات جزئیات را ذكر نكرده ، و به مسائلى كه در پیروزى انقلاب مقدس ایشان سودمند بوده یا ضررى بدان نداشته ، اكتفا كرده ، طبیعى است .
از بارزترین نكات احادیث، این است كه مهدى، جوانى از یاران و نزدیكانش را در 23 یا 24 ذى حجه ( 15 شب پیش از ظهور ) مى فرستد، تا بیانیه اش را در مسجدالحرام بخواند. پس از نماز وقتى مى ایستد و نامه امام یا قسمت هایى از آن را مى‌خواند، به او حمله مى برند و او را بین ركن و مقام، به طرز وحشیانه مى كشند. شهادت فاجعه آمیزش، در زمین و آسمان تأثیر مى گذارد و قیامى آزمایشى و داراى ثمرات بسیارى است، از جمله اینكه دَدْ منشى حكومت را براى مردم آشكار و زمینه را براى قیام مهدى(علیه السلام) كه دو هفته پس از آن خواهد بود ، هموار مى سازد ، شاید هم به سبب این اقدام وحشیانه شتابزده ، سستى و تزلزل در دستگاه حاكم به وجود آورد .
خدمتگزار امام، دو شب پیش از خروج، با برخى از یاران امام ملاقات كرد و پرسید: اینجا شما چند نفرید؟ مى گویند : حدود چهل مرد ! مى پرسد: اگر امامتان را ببینید، چه مى كنید؟ پاسخ مى دهند: به خدا سوگند ! اگر به كوه ها پناه ببرد، ما هم همراهش پناه مى بریم ! خدمتگزار سال بعد نزد آنان مى آید و مى گوید: ده تا از پیرتر (بزرگ تر) ها و نیكوكاران تان را (براى ملاقات با امام) انتخاب كنید، سپس خدمتگزار آنها را به خدمت امامشان مى برد و امام بدانان شب بعد را وعده مى دهد​

اخبار شهادت این جوان پاك، در منابع سنى و شیعى بسیار و در منابع ما هم (شیعى) زیاد است. نامش غلام، نفس زكیه و در برخى منابع «محمد بن حسن» است . احادیث مربوط به این رخداد، در فصل یاران مهدى(علیه السلام) گذشت .
در روایتى طولانى از ابوبصیر از امام باقر(علیه السلام) آمده است: قائم به اصحابش مى فرماید : اهالى مكه مرا نمى خواهند اما من كسى را نزدشان مى فرستم تا چنان كه شایسته امثال من است ، با آنان اتمام حجت كند. پس به مردى از اصحابش مى گوید : نزد اهالى مكه برو و بگو: اى اهل مكه ! من فرستاده فلانى به سوى شمایم و او به شما مى گوید : ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافتیم . ما ذریه محمد و سلاله پیامبرانیم. به ما ستم شده و آزار دیده ایم ، بر ما غالب شده اند و از روز وفات پیامبرمان تا امروز حقمان را غصب كرده اند. ما از شما یارى مى جوییم ، پس یاریمان كنید .
وقتى آن جوان ، این سخنان را بگوید، او را بین ركن و مقام سر مى برند، و همو نفس زكیه است. وقتى خبر به امام برسد ، به یارانش مى گوید: به شما نگفتم اهالى مكه خواهان ما نیستند! اهالى مكه از امام دعوت نمى كنند، تا اینكه خود امام حركت و خروج مى كند. همراه سیصد و سیزده مرد ( به شمار جنگجویان بدر ) از عقبه طوى (= كه یكى از ورودى هاى مكه) پایین مى آید تا به مسجدالحرام برسد. چهار ركعت نماز نزد مقام ابراهیم مى خواند و به حجرالأسود تكیه مى دهد، آن گاه حمد و ستایش خدا را گفته، نام پیامبر را مى بَرَد و بر او درود مى فرستد و سخنانى مى گوید كه احدى از مردم آنها را نگفته است! بحار 52/307 .
آنچه درباره نفس زكیه روایت شده ، معتبر است ، اما ترجیح دارد بگوییم امام و یارانش جداگانه وارد مسجد مى شوند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]بررسی نشانه های حتمی ظهور[/h]

در میان نشانه ها شماری از آنها به روشنی به عنوان علائم حتمی ظهور، یاد شده اند. منظور از نشانه های حتمی در مقابل غیرحتمی، ظاهراً آن است که تحقق پدیدار شدن آنها، بدون هیچ قید و شرطی، قطعی و الزامی خواهد بود، به گونه ای که تا آنها واقع نگردند، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر نخواهد شد. اگر کسی پیش از واقع شدن نشانه های حتمی، ادعای ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بکند، ادعایی است نادرست.
در برابر این ها نشانه های غیرحتمی است، یعنی مقید و مشروط به اموری هستند که در صورت تحقق آنها، به عنوان نشانه، پدید می آیند. به عبارت دیگر، نشانه های غیرحتمی، شاید پدید آیند و شاید پدید نیایند و امام زمان (علیه السلام) ظهور کند. امامان معصوم (علیهم السلام) به خاطر مصالحی، از پدید آمدن آنها در دوره غیبت، خبر داده اند.
گروهی، نشانه های حتمی را نشانه هایی دانسته اند که در آنها (بداء) حاصل نمی شود. برخلاف نشانه های غیرحتمی که ممکن است (بداء) حاصل شود و تغییر یابند و یا به کلی حذف شوند.
( ولعلّ المراد بالمحتوم مالابدّ من وقوعه ولایمکن ان یلحقه البداء ).
شاید منظور از حتمی آن باشد که از پدید آمدن آن گریزی نیست و امکان ندارد که (بداء) در مورد آن حاصل شود.
در روایتی (محتوم) در برابر (موقوف) به کار رفته است . [1] .
امام باقر (ع) در تفسیر آیه شریفه:
( ثُمَّ قَضَی أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ ) [2]
می فرماید:
(انّهما أجلان، أجل محتوم و أجل موقوف)
قال له حمران: مالمحتوم.
قال: الذی لایکون غیره.
قال: وما الموقوف.
قال: هو الذی للّه فیه مشیة...). [3] .
آنها دو هنگامند: هنگام محتوم و هنگام موقوف.
در میان نشانه هایی که بدانها اشاره کردیم، حتمی بودن نشانه های پنجگانه: خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف در بیداء روشن است، زیرا از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد، حتمی بودن آنها استفاده می شود​

حمران از آن حضرت پرسید: محتوم چیست.
فرمود: آن که غیر از آن نمی بوده باشد.
عرض کرد: موقوف چیست.
فرمود: آن (رخدادهایی است) که در آنها مشیتی از خداوند است. شاید پدید آیند و شاید نیایند).
از ظاهر این روایت و روایات به این مضمون، استفاده می شود که منظور از (حتمی)، یعنی قطعی و مسلم که خداوند تغییر و تبدیل آنها را اراده نکرده است.
البته باید توجه داشت که حتمی و یا مسلم و قطعی بودن وقوع این نشانه ها، به این معنی نیست که پدیدنیامدن آنها محال است، بلکه به حسب فراهم بودن شرایط و مقتضیات و نبودن بازدارنده ها، پدید آمدن آنها اگر خداوند اراده کند، قطعی خواهد بود.
برای روشن شدن این مطلب، بایسته می نماید شرح دهیم که رخدادهایی که از پدید آمدن آنها خبر داده شده سه حالت دارند:
1) برخی از امور مسلم، به همان گونه که خبر داده اند، پدید می آیند و هیچ تغییری در آنها داده نمی شود. این دسته از امور، حوادثی هستند که شرایط اقتضای آنها فراهم است و مانعی در کار نیست. چنین اموری را هر چند خداوند قادر است تغییر دهد و یا آنها را اصلاً بردارد، ولی چون مخالفت و تغییر و حذف آنها با اصول مسلم: (عدالت) (حکمت) و (لطف) خداوند ناسازگار است، تغییر آنها از سوی خداوند، محال خواهد بود. مانند ظهور حضرت مهدی (ع) که امکان ندارد تغییر کند، یا اصلاً برداشته شود، چنانکه خداوند، توان به انجام ظلم را دارد، ولی انجام آنها بر وی محال است.
2) دسته ای از رخدادها، مانند حالت نخست، اموری حتمی و قطعی هستند، ولی تبدیل و برداشتن آنها ناسازگاری با حکمت و عدالت خداوند ندارد. این امور، هر چند از جهت این که اسباب و شرایط ایجاد آنها، وجود دارد و باز دارنده ای هم بر سر راه پیدایش آنها نیست و از این جهت، حتمی هستند، ولی هیچ اشکالی ندارد که اراده خداوند آنها را تغییر دهد، یا آن را بردارد. نشانه های حتمی ظهور، از این گونه اند یعنی از نظر فراهم بودن شرایط و مقتضیات در آن زمان، پیش بینی شده با نبودن بازدارنده بر سر راه پدید آمدن آن، تحقق آن قطعی و الزامی خواهد بود. با این حال، امکان دارد به اراده خداوند، تغییر کنند و یا محقق نشوند، پس حتمی بودن، به معنای آن نیست که محال است رخ ندهند.

3) دسته ای از رخدادها، آنهایی هستند که پدید آمدن آنها، در صورتی که بازدارنده ای پیش نیاید و یا مقتضیات آنها موجود باشد، واقع خواهند شد. شمار زیادی از نشانه های ظهور که در روایات، پدیدار شدن آنها در طول دوره غیبت، پیش بینی شده است و به عنوان نشانه های غیر حتمی شمرده می شوند، از این گونه اند؛ از این روی امکان دارد، پدید آیند و امکان دارد پدید نیایند.
بنابراین، می توان نتیجه گرفت که نشانه های حتمی، از جهت فراهم بودن شرایط و نبودن بازدارنده ها، پدید خواهند آمد. ولی محال نیست که خداوند آنها را تغییر دهد.
از آن جا که در روایات فراوانی، امامان (علیهم السلام)، بر مسلم بودن پدید آمدن آنها تأکید کرده اند، می توان گفت که اراده خداوند، بر پدید آمدن آنهاست . [4] .
این نشانه های حتمی به چه مقدارند در روایات اختلاف است. در شماری از اخبار، نشانه های حتمی ظهور، پنج عدد شده اند.
عمربن حنظله می گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
( لایخرج المهدی حتی تطلع مع الشمس آیة ). [5] .
در این روایت، گرچه تعبیر (حتمی) به کار نرفته، ولی از سیاق آن پیداست که تا چنین نشانه ای با خورشید ظاهر نشود، حضرت مهدی (عج) ظهور نخواهد کرد.
در میان نشانه هایی که بدانها اشاره کردیم، حتمی بودن نشانه های پنجگانه: خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف در بیداء روشن است، زیرا از روایات فراوانی که در میان آنها روایات صحیح نیز وجود دارد، حتمی بودن آنها استفاده می شود.
نعمانی می نویسد:
(... ثم حققوا کون العلامات الخمس التی اعظم الدلائل والبراهین علی ظهور الحق بعدها، کما بطلوا امر التوقیت) [6]
سپس نشانه های پنجگانه را که بزرگ ترین دلیل و نشانه بر آشکار شدن حق است، ثابت کرده اند همان گونه که مسأله مشخص کردن زمان معیّن را برای ظهور، باطل کرده اند.
نعمانی، در این سخن، ضمن آن که بر مسلم بودن علائم پنجگانه تاکید می ورزد، آنها را بزرگ ترین و مهم ترین نشانه های ظهور نیز می داند.
گروهی، نشانه های حتمی را نشانه هایی دانسته اند که در آنها (بداء) حاصل نمی شود. برخلاف نشانه های غیرحتمی که ممکن است (بداء) حاصل شود و تغییر یابند و یا به کلی حذف شوند. ( ولعلّ المراد بالمحتوم مالابدّ من وقوعه ولایمکن ان یلحقه البداء ). شاید منظور از حتمی آن باشد که از پدید آمدن آن گریزی نیست و امکان ندارد که (بداء) در مورد آن حاصل شود​

ولی حتمی بودن سایر نشانه ها مورد اشکال است؛ زیرا نشانه هایی همچون طلوع خورشید از مغرب، نداء و اختلاف بین حاکمان بنی عباس، از روایاتی مانند روایت ابی حمزه استفاده می شوند که مرسله است و نمی توان بر آن اعتماد کرد. افزون بر این، چنانکه خواهیم گفت، احتمال می رود منظور از (نداء)، همان صیحه آسمانی باشد که از نشانه های پنجگانه بود و (طلوع خورشید از مغرب) نیز، گذشته از ضعف سند آن، بر ظهور خود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تطبیق شده است. از آن جا که این نشانه ها در برخی روایات در ردیف (و خروج القائم من المحتوم) آمده این احتمال وجود دارد که از نشانه های حتمی برپایی قیامت، باشند نه نشانه های ظهور.
همچنین روایت (ظاهر شدن دستی با خورشید) اولاً، زیادبن مروان [7] در سند روایت توثیق نشده، ثانیاً، در برخی از نسخه ها، به جای (کف یطلع من السماء)، کسف یطلع من السماء) است؛ از این روی، احتمال دارد، مراد پدید آمدن کسوف باشد. [8] .
(ظاهر شدن نشانه ای با خورشید)، که به عنوان نشانه حتمی ذکر شده، سخن معصوم (علیه السلام) نیست، سخن ابن عباس است.
غیر از این مواردی که یاد کردیم، موارد دیگری نیز در کتابهای روایی، به عنوان نشانه های حتمی آمده، ولی با توجه به اسناد ضعیف آنها، نمی توان به حتمی بودن آنها، بلکه به اصل نشانه بودن آنها مطمئن شد بر همین اساس، شیخ مفید، اصل تقسیم نشانه ها به حتمی و غیرحتمی را امری مسلم دانسته، ولی بر این باور است که حتمی بودن همه آنها روشن نیست [9]

پی نوشت:
[1] (بحارالأنوار)، ج 52: 249.
[2] سوره (انعام)، آیه: 2.
[3] (وافی)، ج 2: 444؛ (بحارالأنوار)، ج 52: 249.
[4] (علامات الظهور والجزیرة الخضراء) سید جعفر مرتضی عاملی 57- 69.
[5] (بحارالأنوار)، ج 52: 217.
[6] (کتاب الغیبة)، نعمانی 282.
[7] (جامع الرواة)، محمدبن علی اربلی، ج 1: 338، دار الأضواء، بیروت.
[8] (بحارالأنوار)، ج 52: 233.
[9] (ارشاد)ج 2: 370.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]علائمی از سال، روز و مکان ظهور[/h][h=2]

سال‏ ظهور[/h]امام صادق علیه السلام بنا به روایت شیخ مفید، فرموده است: قائم (علیه السلام) خروج نمی کند مگر در سالهای فرد: سال اول، یا سوم، یا پنجم، یاهفتم، یا نهم.
و از امام محمد باقر علیه السلام روایت است: قائم علیه السلام در سالهای فرد قیام می کند: نه، یک، سه‏، پنج.

[h=2]روز ظهور[/h]شیخ مفید نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود: ندائی به اسم قائم در شب بیست و سوم (یعنی در ماه رمضان آن طور که در روایات دیگر آمده) خواهد بود. او در روز عاشورا قیام می کند. و آن روزی است که حسین بن علی (علیهما السلام) کشته شد. گوئی او را می بینم که در دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل از سمت راست او ندا در می دهد: بیعت برای خداست. با این ندا شیعیان او از اکناف عالم در حالی که زمین در زیر پاهایشان در نور دیده می شود، به سوی وی می شتابند و با او بیعت می کنند. خداوند به واسطه او زمین را مالامال از عدل می سازد همانگونه که ازجور و ظلم ‏پر شده‏ باشد.
در کتاب خصال از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: قائم ما اهل بیت در روز جمعه ظهور می نماید.
در روایت دیگر هنگام ظهور، روز شنبه گفته شده. امکان دارد بین این دو را چنین جمع کرد که ظهور حضرتش ابتدا در روز جمعه باشد و بیعت شیعیان با او بین رکن و مقام در روز شنبه واقع گردد. کما اینکه امام محمد باقر علیه السلام فرموده اند: گوئی قائم (علیه السلام) را می بینم در روز عاشورا، روز شنبه که بین رکن و مقام ایستاده است و جبرئیل در برابرش ندا سر می دهد: بیعت ‏از آن خداست.
مهذب ابن فهد و دیگران به اسانید خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده اند: روز نوروز روزی است که قائم ما اهل بیت و والیان امر در آن ظهور می کنند. خداوند او را بر دجال پیروز می سازد و وی را در کناسه کوفه به دار می کشد.
مکان ظهور در علامات ظهور بیان شد که سفیانی از بیابان یابس به سوی فلسطین هجوم می آورد و دمشق، فلسطین، اردن، حمص، حلب و قنسرین را فتح می سازد. در مقابل او، اصهب و ابقع در شام به قصد دست یابی به حکومت با وی به پیکار می پردازند، اما با شکست مواجه شده و کشته می گردند.
اصحابش که سیصد و سیزده نفرند، بین رکن و مقام با او بیعت می کنند. چون سپاه او تکمیل شده و به ده هزار نفر برسد، از مکه قیام جهانی خود را آغاز می کند. روایت شده ‏که‏ چون‏ قیام ‏نماید، هیچ معبودی غیر خداوند عزوجل باقی نمی ماند مگر آنکه آتشی بر آن فرود می آید و آن را می سوزاند. و آن قیام نخواهد بود مگر بعد از غیبتی طولانی، تا خداوند بداند چه کسی در غیبت او را اطاعت می کند و به وی ایمان ‏می‏آورد​

سپس سفیانی همتی ندارد جز تسلط بر آل محمد (علیهم السلام) و شیعیانشان. برای نیل به این مقصود، دو سپاه یکی به مدینه و دیگری به عراق گسیل می دارد. سپاهی که عازم مدینه شده، خود را که به آنجا می رساند، سه روزه آنجا را غارت می کند.
مهدی علیه السلام که در مدینه است، به سوی مکه رهسپار می شود. فرمانده لشکر سفیانی، گروهی به دنبال ایشان می فرستد که در بیداء به زمین فرو می روند. اما سپاهی که متوجه عراق گشته، در کوفه فرود می آید و شیعیان آل محمد را یا از دم تیغ می گذارند، یا به دار می آویزد و یا اسیر می سازد. آنها سپس از کوفه عازم شام می شوند.
اما سپاه حق جویان از کوفه به سوی آنان شتافته و همگیشان را به خاک و خون می کشند و اسیران و غنائم را از ایشان باز پس می ستانند. اما مهدی علیه السلام بعد از آنکه به مکه رسید، اصحابش گرد وی را می گیرند. آنان سیصد و سیزده تن به شمار رزم آوران بدر هستند. چون این تعداد نزد او جمع می شوند، امرش را آشکار می سازد و آنان را در ذی طوی در انتظار خود باقی می گذارد. سپس مردی از اصحاب خود را به سوی اهل مکه می فرستد و ایشان را به یاری خویش فرا می خواند. اما آنها اورا بین رکن و مقام به قتل می رسانند. او همان نفس زکیه است. این خبر به مهدی علیه السلام می رسد. پس با اصحاب خود از طریق عقبه ذی طول به سوی مکه ره می سپرد.
تا به مسجد الحرام می رسد و آنجا در جنب مقام ابراهیم چهار رکعت نماز می گزارد. سپس پشت خود را به حجر الاسود تکیه داده و برای مردم چنان خطبه‏ای می خواند که هیچ کس نظیرش را نشنیده‏ باشد. روایت‏ شده‏ که‏ اولین‏ سخن او این آیه است: بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین ؛ باقی مانده (حجج الهی) برای شما بهتر است اگر باور دارید. سپس می گوید: انا بقیه الله فی ارضه: من باقی مانده خدا در زمین اش ‏می‏باشم.
او در روز عاشورا قیام می کند. و آن روزی است که حسین بن علی (علیهما السلام) کشته شد. گوئی او را می بینم که در دهم محرم بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل از سمت راست او ندا در می دهد: بیعت برای خداست. با این ندا شیعیان او از اکناف عالم در حالی که زمین در زیر پاهایشان در نور دیده می شود، به سوی وی می شتابند و با او بیعت می کنند​

روایت‏ دیگر بیانگر آن است که او بین رکن و مقام به نماز می ایستد، و بعد از آن باز می گردد، و همراه او وزیرش می باشد. او پشت به خانه کعبه می دهد و چنین ندای یاری خواهی بلند می سازد
ای مردم، ما و هر که ما را اجابت کند یا هر مسلمانی از خدا بر کسانی که بر ما ستم کنند یاری می طلبیم. ما خاندان پیامبرتان محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. ما شایسته ترین خلق به خدا و محمد (صلی الله علیه و آله) هستیم. هر که درباره آدم با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به آدم هستم. هر که درباره نوح با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به نوح هستم. هر که در باره ابراهیم با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم. هر که در باره محمد (صلی الله علیه و آله) با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به محمد هستم. هر که درباره پیامبران با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به پیامبران هستم.
آیا این سخن خدای متعال نیست که در کتاب محکم خود می فرماید: خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید. اینان خاندانی می باشند که برخی از (نسل) برخی دیگرند، و خداوند شنوای داناست هان هر که از کتاب خدا، از من دلیل می خواهد، من سزاوارترین خلق به کتاب خدا هستم. هان، هر کس در سنت رسول خدا با من محاجه دارد، من سزاوارترین مردم به سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم.
بعد از این سخنان، اصحابش که سیصد و سیزده نفرند، بین رکن و مقام با او بیعت می کنند. چون سپاه او تکمیل شده و به ده هزار نفر برسد، از مکه قیام جهانی خود را آغاز می کند. روایت شده ‏که‏ چون‏ قیام ‏نماید، هیچ معبودی غیر خداوند عزوجل باقی نمی ماند مگر آنکه آتشی بر آن فرود می آید و آن را می سوزاند. و آن قیام نخواهد بود مگر بعد از غیبتی طولانی، تا خداوند بداند چه کسی در غیبت او را اطاعت می کند و به وی ایمان ‏می‏آورد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]313 یار امام زمان علیه السلام[/h][h=2]

پرسش :[/h]هنگام ظهور حضرت حجت (عج) آیا فقط همان 313 نفر یار با ایشان در دنیا زندگی می كنند. چون می گویند آن حضرت گردن افراد بدكار را جدا می كند و فقط 313 نفر هستند یعنی فقط همان یاران با او زندگی می كنند؟

[h=2]پاسخ :[/h]امام پدری مهربان، همدمی شفیق و همراهی خیرخواه است. در حجم نگاه سبز او، افق ها، رنگ می بازد. دریغا!‌ در گوش ما همواره، از قهر مهدی ـ علیه السّلام ـ گفته اند و ما را از شمشیر و جوی خون او ترسانده اند و از مهر و عشق او به انسان ها و تلاش و فریادرسی او به عاشقان و منتظران خود كمتر گفته اند! هیچ كس به ما نگفت كه اگر او بیاید، فقیران را دستگیری، بی نوایان را سامان، بی كسان را همدم، بی همسران را همراه، غافلان را تذكر، گم گشتگان را راه، دردمندان را درمان و در یك كلام، خاك نشینان عالم را تاك نشین خواهد كرد.
قهر او نیز جلوه محبت او است، چه این كه قهر او بر جماعتی اندك و ناچیز از معاندان و نژادپرستانی خواهد بود كه علی رغم رشد فكری انسان ها در آن عصر، و هدایت ها و معجزات آن حضرت و نزول مسیح از آسمان و اقتدایش به وی، باز هم به او كفر می ورزند و حكومت عدلش را گردن نمی گذارند و در زمین فساد می كنند، كسانی مانند صهیونیست ها كه جز زبان زور، هیچ زبانی نمی فهمند، و این یعنی خارها را از سر راه انسان و انسانیت برداشتن و مهر در چهره قهر.
آری چه سخت است مولای مهربانی را كه رحمت واسع حق است و در دل او عشق به انسان ها موج می زند، به چنین اتهام هایی خواندن و «میر مهر» را، «میر قهر» نشان دادن!(1) در روایات متعددی وارد شده است كه یاران حضرت 313 نفرند اما باید توجه داشت كه این تعداد كارگزاران ویژه امام می باشند كه هر كدام از آنان لیاقت آن را دارند كه كشوری را طبق دستورات امام اداره نمایند و در واقع سپاه حضرت به این تعداد محدود نمی شود بلكه سپاهیانی چند هزار نفری دارد و از این رو در روایات سپاه چند هزاری ذكر شده است: ابوبصیر می گوید: مردی از اهالی كوفه، از امام صادق ـ علیه السّلام ـ پرسید: چند نفر با حضرت قائم (عج) قیام می كنند؟ مردم می گویند همراهان حضرت به تعداد سربازان پدر یعنی سی صد و سیزده نفرند. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: «حضرت مهدی(عج) ظهور نمی كند مگر با ارتشی قوی و نیرومند و ارتش قدرتمند كمتر از ده هزار نیروی رزمنده نخواهد داشت.(2)
بنابراین حضرت مهدی (عج) 313 یار كارگزار خالص و بسیار والامقام دارد و هزاران نفر سپاه او به حساب می آیند و علاوه بر اینها تودة رنج دیده و معتقدان منتظر همه از بركات وجودی آن امام عظیم الشأن و حكومت جهانی او بهره مند می شوند و معاندان صراط الهی به سزای عملشان می رسند گفتنی است حضرت در برخورد با دشمنان از یك نوع مجازات استفاده نمی كند​

نیز آن حضرت می فرماید: «چون حضرت اجازه قیام بگیرد، سی صد و سیزده تن با او بیعت می كنند. آن حضرت در مكه توقف می كند تا اینكه عدد اصحابش به ده هزار نفر برسد. آن گاه به سوی مدینه حركت می كند.»(3)
گفتنی است رقم دوازده(4) هزار نفر و صد هزار(5) نفر هم در روایات آمده است. پس گرچه از شمشیر مهدی (عج)، برای خون آشامان پست، و ابرقدرتان نا انسان خون و مرگ می بارد ولی برای انسانیت درد كشیده خرد شده رحمت و حیات به ارمغان می آورد. از این رو «قدر مسلم این است كه مردم از حیث استعداد و افكار در ترقی و تكامل هستند و برای پذیرفتن حق آماده تر می گردند. اكنون شنیده می شود كه بسیاری از روشنفكران شرق و غرب، توجه پیدا كرده اند كه ادیان و مسلك های خودشان قدرت ندارند وجدان آنان را قانع سازند و در جستجوی آیینی هستند كه از هرگونه عقائد فاسد و خرافات منزه باشد. از طرفی از اوضاع عمومی زمان ظهور می توان پیش بینی نمود كه وقتی مهدی موعود (عج) ظاهر شد و حقایق اسلام را به جهانیان عرضه داشت و برنامة انقلابی و اصلاحی اسلام را به سمع آنان رسانید بسیاری از مردم اسلام را قبول می كنند؛ زیرا از یك طرف، استعداد مردم برای درك حقایق به حد كمال رسیده و از طرف دیگر معجزاتی را به دست امام زمان(عج) مشاهده می كنند، و علاوه بر اینها اوضاع عمومی جهان را غیر عادی و فوق العاده می یابند و اعلام خطر رهبر انقلاب جهانی به گوششان می رسد. این اوضاع سبب می شود كه مردم جهان فوج فوج به دست مهدی موعود (عج) اسلام اختیار نمایند و از قتل نجات یابند. و فقط كفار و ستمگران معاند به دست لشكر مهدی دادگستر هلاك می گردند.(6)
در روایات متعددی وارد شده است كه یاران حضرت 313 نفرند اما باید توجه داشت كه این تعداد كارگزاران ویژة امام می باشند كه هر كدام از آنان لیاقت آن را دارند كه كشوری را طبق دستورات امام اداره نمایند و در واقع سپاه حضرت به این تعداد محدود نمی شود بلكه سپاهیانی چند هزار نفری دارد و از این رو در روایات سپاه چند هزاری ذكر شده است​

امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمودند: قائم ما چون قیام كند نیروهای عقلانی توده ها را تمركز دهد. و خردها و دریافت های خلق را به كمال رساند.(7) بنابراین حضرت مهدی (عج) 313 یار كارگزار خالص و بسیار والامقام دارد و هزاران نفر سپاه او به حساب می آیند و علاوه بر اینها تودة رنج دیده و معتقدان منتظر همه از بركات وجودی آن امام عظیم الشأن و حكومت جهانی او بهره مند می شوند و معاندان صراط الهی به سزای عملشان می رسند گفتنی است حضرت در برخورد با دشمنان از یك نوع مجازات استفاده نمی كند؛ بلكه پس از اتمام حجت، برخی از آنان را در جنگ نابود می سازد،(8) گروهی را اعدام نموده،(9) و گروهی را تبعید و دست برخی را قطع می كند(10) و بسیاری را هم با عفو عمومی می بخشد.
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: مهدی، مردی از خاندان من است او بر طبق سنت من ـ با مخالفین ـ می جنگد، چنان كه من بر طبق وحی الهی می جنگیدم(11)

مفهوم انتظار در کلام مقام معظم رهبری(کلیپ)

پی نوشتها :
1- فصلنامه تخصصی انتظار، سال دوم، ش پنجم، پاییز 81، مقالة میر مهر، پورسیدآقایی، ص 133.
2- كمال الدین و تمام النعمة، ابوجعفر محمد علی بن بابویه قمی، ت 1381، هـ . ق، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ج 2، ص 654.
3- حسن بن مطهر حلی، المستجاد من كتاب الارشاد، ت 726، هـ . ق، ص 511.
4- رضی الدین علی بن موسی بن طاووس الملاحم والفتن فی ظهور الغائب المنتظر، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ص 65.
5- مجلسی، بحارالانوار، ج 52، ص 307، 367، مؤسسه الوفاء‌بیروت.
6- امینی، دادگستر جهان، انتشارات شفق، چاپ قدس، چاپ 25، ص 310.
7- بحارالانوار، ج 52، ص 336؛ در فجر ساحل، ص 45؛ و عصر زندگی، ص 190.
8- مجلسی، بحارالانوار، ج 52،‌ص 628، مؤسسه الوفاء بیروت.
9- همان، ص 338.
10- همان، ص 338 ـ‌349، مفید، الارشاد، ص 364.
11- منتخب الاثر، ص 95، باب 2، حدیث 21.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]313 نفر یا بیشتر ؟![/h]

هر جنبش و انقلابی به یاران و همراهانی نیاز دارد، یارانی که ستون های آن جنبش و انقلابند. و سنگینی آن را به دوش می کشند. با توجه به گستردگی و وسعت انقلاب حضرت مهدی(عج الله فرجه)، می توان این موضوع را دریافت که این حکومت بر چه ستون ها و پایه های محکمی استوار است. این ستون های محکم، به مثابه بازوان نیرومند آن حضرت به شمار می آیند که دائماً در خدمت ایشان هستند.
البته شایان ذکر است که یاران حضرت مهدی(عج الله فرجه) چند دسته اند:
دسته اول: دسته ای از آنها، یاران خاص و سپاه فرماندهی آن حضرت هستند که تعدادشان313 نفر است.
یکی از مهم ترین شرایط ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه)، فراهم شدن یاران کارآمد است. یاران، همراهان و همرزمانی توانمند که، فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد را لنگ می کند. بهترین یاران ایشان، افراد مخصوصی هستند که در اولین فرصت، خود را به حضرت می رسانند. در روایات وارده از اهل بیت (علیهم السلام) تعداد آنها 313 نفر، به عدد اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر، مشخص شده است.
در همه جا معروف است كه هنگام ظهور امام زمان(علیه السلام)،313 نفر از یاران مخصوصشان به حضرت مى پیوندند و همچون كوه در برابر حوادث ایستادگى كرده و همراه امام(عج الله) هستند. و قرآن از این افراد به «امة معدود» یاد می کند.
« وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّیَقُولُنَّ مَا یَحْبِسُهُ، أَلاَ یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِۆُونَ. و ما اگر عذاب آنها را تا مدتى اندك و معین تأخیر بیندازیم، حتماً به عنوان مسخره مى گویند: موجب بازداشتن عذاب از آمدن چیست؟ آگاه باشید كه روزى كه قرار است بیاید خواهد آمد و از ایشان بر نخواهد گشت، و فرا می گیرد ایشان را همان عذابى كه به آن استهزاء مى كردند»(1)
در احادیثی از اهل بیت(علیهم السلام) ذیل این آیه داریم که این "امة معدودة"، که به معنی نفرات کم می باشند، یاوران قائم(عج الله فرجه) هستند.
امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در تفسیر این آیه فرمودند: منظور از امة معدوده، اصحاب قائم است. هنگامی که بر امام زمان(عج الله فرجه) اذن ظهور داده شود، خداوند را با اسم عبرانی می خواند، سیصد و سیزده نفر از یارانش، چون قطعات ابر بهاری در یک ساعت گرد هم جمع می شوند، که آنها پرچمداران آن حضرت هستند. بعضی از آنها شب هنگام در رختخوابشان ناپدید می شوند و صبح در مکه می باشند. و برخی دیگر از آنها مشاهده می شوند که روز بر روی ابرها راه می روند که به اسم خویش و اسم پدرش و اصل و نصبش شناخته می شوند. عرض کردم: فدایت شوم کدامیک از آن دو گروه ایمانش عظیم تر است؟ فرمود: آن کسی که در روز بر روی ابر راه می رود؛ و ایشان همانند ناپدید شدگان هستند و این آیه درباره آنها نازل شده است «هر کجا باشید خداوند شما را یک جا گرد می آورد.»(2)
یکی از مهم ترین شرایط ظهور حضرت مهدی(عج الله فرجه)، فراهم شدن یاران کارآمد است. یاران، همراهان و همرزمانی توانمند که، فقدانشان کار حکومت، هدایت و رشد را لنگ می کند. بهترین یاران ایشان، افراد مخصوصی هستند که در اولین فرصت، خود را به حضرت می رسانند.

امام صادق(علیه السلام) به یکی از شاگردان مخصوص خود به نام مفضل ابن عمر فرمودند: گویا قائم را بر منبر کوفه می نگرم که اصحاب او 313 نفر به عدد اهل بدر، پیرامونش گرد آمده اند و آنها مردان جنگ آور و حاکمان خدا در زمین بر خلق اویند.(٣)
این یاران خاص حضرت، که در همه روایات به اصحاب حضرت مهدی(عج الله فرجه) معروف هستند، همان چهره های حکومتی حضرت مهدی(عج الله فرجه) هستند. آنها انسان هایی عادل، مقتدر، فقیه و کارآمد هستند که در تثبیت حکومت جهانی مولای خود، نقش به سزایی دارند.
هر گاه زمان ظهور فرا برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی، در مکه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام حضرت مهدی(عج الله فرجه) شروع نمی شود.
دسته دوم: از یاران ایشان، که پس از تشکیل ستاد فرماندهی (یعنی 313 نفر) به یاری ایشان می آیند، طبق روایات ده یا دوازده هزار نفر می باشند. وقتی این گروه کامل شد، حرکت و قیام حضرت آغاز می گردد.
امام علی (علیه السلام) فرمودند: مهدی(عج الله فرجه) حداقل با دوازده هزار و حد اکثر با پانزده هزار نفر قیام می کند و ترس و وحشت پیشاپیش او در حرکت است، به دشمنی نمی رسد، مگر اینکه نابودشان می کند و شعارشان این است: ای مردم، ای مردم! در راه خدا از هیچ سرزنش انسان پستی، نهراسید.(٤)
دسته سوم: از یاران مۆمنانی هستند، که پس از شروع قیام به آنان می پیوندند و لحظه به لحظه بر تعداد آنها افزوده می شود.

[h=2]نتیجه[/h]حضرت مهدی(عج الله فرجه) با ظهور پر برکتشان تحولات بنیادینی در جهان به وجود می آورند. تحقق این امر تنها با کرامات و معجزات ایشان صورت نمی گیرد، بلکه مستلزم نصرت یارانی است که برای او به اذن خدا ذخیره گشته اند. و این یاران چند دسته اند که مهمترین آنها یاران خاص حضرت هستند که تعداد آنها 313 نفر می باشد. ما در مجالی دیگر ویژگی های خاصه این یاران را به طور کامل بررسی خواهیم کرد.
ادامه دارد...

پی نوشت:
1. سوره هود، آیه8.
2. مجمع البیان، جلد 5، صفحه 144 و غیبت نعمانی، صفحه 535.
٣. کمال الدین و تمام النعمة، جلد2، صفحه672.
٤. ترجمه و تلخیص منتخب الأثر، صفحه211.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]پا به رکابان امام عصر کیستند؟[/h]

ریـشـه کـنـی ستم و در هم کوبیده شدن پایه های کفر و استکبار و شرک و نفاق در صحنه عـالم و تـحـقـّق آرمان حاکمیت توحید و عدالت در جهان، افزون بر وجود رهبری شایسته و مـعـصـوم، قـانـونـی جـامـع و جهان شمول و فراهم آمدن زمینه ها و شرایط لازم، به وجود یارانی زبده، کاردان و لایق و پا به رکاب وابسته است؛ یارانی که قابلیت هایی در حد مـطـلوب و ایـده آل داشـته باشند تا بتوانند منویّات رهبر و مقتدایشان را در گستره گیتی جامه عمل بپوشانند.
پیروزی حق بر باطل و ایجاد این همه تحولات بنیادین همه اش با کرامت و معجزه صورت نمی گیرد، بلکه علاوه بر رهبری و مدیریتی معصوم و برنامه ای جامع و جـهـان شـمـول، کـادر اجـرایـی بـسـیار کاردان و لایق و توانمندی لازم است تا بتوان چنین تـحـولی در سـطـح جـهـان ایـجـاد کـرد و بـه تـعـبـیـر امـام عـلی (علیه السلام) ((اَفـْلَحَ مـَنْ نـَهـَضَ بـِجـَنـاجٍ)) پیروزمند کسی است که یار و یاور داشته باشد. اما یاران امام زمان علیه السلام چه کسانی هستند؟

[h=2]یاران امام زمان چند نفرند[/h]در روایات مختلفی یاران امام زمان علیه السلام 313 تن معرفی شده است حتی در برخی به نام آنها نیز اشاره شده است اما در این میان باید توجه داشت یـاران امـام زمـان (علیه السلام) چـنـد دسـته اند.
دسته ای از آنان، یاران خاص و ستاد فرماندهی آن حـضـرت هستند که تعدادشان 313 نفر است و همان ها هستند که قرآن کریم در آیه 8 سوره هود از آنان به عنوان «امت معدوده» یاد می کند. هـرگاه زمان ظهور برسد، خداوند این افراد را در اندک زمانی در مکّه ظاهر می کند و بدون حضور اینان قیام مهدی (علیه السلام) شروع نمی شود.
براساس روایات، عدد اصحاب ویژه امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف به تعداد لشكر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و سلّم در غزوه بدر (”313” نفر) خواهد بود.
قندوزى در تفسیر آیه وَ لَئِنْ أَخَّرْنٰا عَنْهُمُ اَلْعَذٰابَ إِلىٰ أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ، ”(1)” از امام باقر علیه السّلام و امام صادق علیه السّلام نقل نموده كه فرمودند: «همانا امت معدوده ”313” نفر از اصحاب مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف در آخرالزمان است كه همانند عده اهل بدر، در یك ساعت اجتماع مى‌كنند...» (2)
محمد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام روایت كرده كه فرمود: «اول كسى كه از طرف خدا با او بیعت مى‌كند، جبرئیل است و نیز از مردم ”313” نفر با او بیعت خواهند كرد...» و نیز از امام باقر علیه السّلام روایت شده كه فرمود: «قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف از ما با ترس یارى شده و با نصرت تأیید خواهد شد... پس هنگامى كه خروج مى‌كند، بر كعبه تكیه مى‌دهد و ”313” نفر به دور او گرد مى‌آیند...» (3)
دسـتـه دوم از یـاران حـضرت که پس از جمع آمدن پرچمداران و ستاد فرماندهی به یاری ایـشـان مـی آیـنـد طـبـق روایـات 10 یـا 12 هـزار نـفـرنـد. وقـتـی ایـن حـلقـه کامل شد، حرکت و قیام، آغاز می شود.
حلقه سوم از یاران، مومنانی هستند که پس از شروع قیام به آنان می پیوندند و لحظه به لحظه بر تعداد آنان افزوده می شود. در این روند، بسیارى از افراد شایسته به یاران حضرت مى‌پیوندند. البته نمى‌توان یاران حضرت را كه در جنگ با دشمنان و دیگر مسائل با حضرت همكارى مى‌كنند و در راه اهداف حضرت گام برمى‌دارند، به عدد خاصى محدود كرد. بنابراین، چون براى این گروه از یاران حضرت عددى تعیین نشده، افزایش یا كاهش آن هم معنا ندارد.
پیروزی حق بر باطل و ایجاد این همه تحولات بنیادین همه اش با کرامت و معجزه صورت نمی گیرد، بلکه علاوه بر رهبری و مدیریتی معصوم و برنامه ای جامع و جـهـان شـمـول، کـادر اجـرایـی بـسـیار کاردان و لایق و توانمندی لازم است تا بتوان چنین تـحـولی در سـطـح جـهـان ایـجـاد کـرد​

[h=2]تنوع یاران حضرت[/h]به گفته روایات، آنان از تمام سرزمین هاى جهان اسلام و از دورترین كرانه هاى گیتى و از نقاط پراكنده گرد هم مى آیند كه در میان آنان افراد شایسته مصرى و مومنان حقیقى از شام و افراد نیكوكار از عراق و مردان ایثارگرى از طالقان و قم وجود دارند.
ابن عربى در كتاب فتوحات مكیه گفته است:
«آنان (یاران) از عجم هستند و عرب در بین آنها نیست اما جز به زبان عربى سخن نمى گویند» شبیه این روایت در نسخه خطى ابن حماد ص 95 و دیگر منابع هست كه نشان مى دهد شمارى از اعراب در میان یاران آن حضرت وجود دارد، چنان كه حاكى از وجود شمارى غیر عرب (عجم) نیز در میان آنها مى باشد و بخش مهم ارتش مهدى علیه السلام را ایرانیان تشكیل مى دهند.
پاره اى از روایات مى گوید: در میان آنان پنجاه زن وجود دارد، چنان كه در بحار ج 52 ص 223 از امام باقر علیه السلام نقل شده است. و طبق روایتى، زنان 13 نفر هستند كه مجروحان را مداوا مى كنند. برخى از روایات مى گوید: بیشتر یاران آن حضرت را جوانان تشكیل مى دهند بلكه طبق بعضى از آن روایات، میانسالان در بین آنها بسیار اندك هستند، همچون نمك در توشه مسافر، مانند روایتى كه از امیرمومنان علیه السلام وارد شده است كه فرمود:
«یاران مهدى جوان هستند و میان سال در بین آنها نیست مگر همچون سرمه چشم و نمك توشه كه ناچیزترین توشه مسافر، نمك است» امید که خداوند ما را در زمره یاران آن حضرت قرار دهد.
شاید برای آمدنت دیر کرده‌ای وقتی نگاه آینه را پیر کرده‌ای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است خورشید من، برای چه تأخیر کرده‌ای؟
پی نوشت:
1) سوره هود، آیه 8
2) قندوزى، ینابیع الموده، ص 95
3) موعودشناسى و پاسخ به شبهات، ص 589
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]انتظار و انقلاب[/h]

انقلاب اسلامی ایران، ثمرة جوشش خونهای عاشورا و رویش شكوفه‌های انتظار است. دو آموزة مهم و حیاتی «عاشورا و انتظار» تأثیر شگرفی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشتند؛عاشورا به عنوان الگوی مبارزه با زشتیها، ستمها و انحرافات و انتظار، زمینه سازی برای ظهور و رهبری نائب عام امام زمان عجل الله تعالی فرجه. در این نوشتار به بحث «پیوند انقلاب اسلامی ایران با انتظار ظهور حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه» می پردازیم:
مسأله «غیبت امام زمان (عج)» و «انتظار ظهور منجی عالم بشری»، زمینه ساز تغییر نگرش و رفتارهای مردم ایران، تقویت بنیان‌های فكری و فرهنگی جامعه، گسترش روزافزون اندیشه‌های اصلاح گرانه، تلاش و كوشش برای تغییر و تحوّل، عدم پذیرش حاكمیّت‌های سیاسی، داشتن امید و آرزو برای پیروزی و در نهایت قیام و انقلاب علیه بی عدالتی‌ و فساد بوده است.
نقش و تأثیر اساسی «فرهنگ انتظار»، همانند عاشورا و شهادت، در شكل گیری مبانی فكری و ایدئولوژیكی انقلاب، غیر قابل انكار و تردید است. انتظار به طور مستقیم یا غیر مستقیم، محور فكری و رهبری انقلاب اسلامی بوده و نقش عمده‌ای در شروع و پیروزی آن داشته است.
به عقیدة شیعه، هر حكومتی، غاصب و ظالم است، به هر شكل و در هر قالبی كه باشد؛ مگر آنكه امام معصوم علیه السلامیا نایب او، زمام حكومت را در دست گیرد. به همین دلیل شیعیان در طول تاریخ، به طور مداوم، در یك جریان انقلابی مستمر به سر می‌بردند؛ نه آرام می‌گرفتند و نه آن را رها می‌كردند».(1)
«اعتقاد به مهدویت»، «انتظار امام غایب» و «تشكیل حكومت جهانی به دست او» جایگاهی بس والا و ارجمند در فرهنگ ناب شیعه دارد. شیعه، حیات و بالندگی خود را مدیون آن است و بر آن اساس زندگی و رشد می‌كند؛ نفس می‌كشد؛ نور و روشنایی می‌گیرد؛ هدایت و راهنمایی می‌شود و ...
«ماربین»، مستشرق معروف آلمانی، در كتاب «انقلاب بزرگ» می‌گوید: «از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم كه همیشه موجب امیدواری و رستگاری شیعه شده است، اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار ظهور او است».(2)
شاخصه و ویژگی عمدة «اعتقاد به مهدویت» انتظار و آمادگی مداوم و آگاهانه برای ظهور امامی است كه از دیده‌ها غایب است و درصدد نابودی ظلم، ستم، فساد، تباهی، بی‌دینی و انحراف از جهان است.
«... نقش امام خمینی، به عنون یك كانون مركزی برای رهبری انقلابی، پژواكی از انتظار مداوم مردمی برای ظهور دوبارة امام دوازدهم را در خود داشت؛ امامی كه مدت‌ها قبل، از انظار پنهان گشته بود تا در زمانی كه یك اسلام كامل- مقطع نهایی سیر تاریخ- پدید آید، او بار دیگر به جهان باز گردد»​

مهدی (عج)، تنها یك اندیشه نیست كه ما، در انتظار ولادت او باشیم و یك پیشگویی نیست كه به امید آمدن مصداق آن نشسته باشیم؛ بلكه مهدی یك واقعیت خارجی است و انتظار آمدنش یك آماده باش است كه ما منتظر عملیات او هستیم.
روحیة اصلاح طلبی و پیشرفت، قیام و انقلاب علیه بی‌عدالتی‌ها، تلاش و كوشش برای پیشرفت و تعالی، مبارزه جویی با ظالمان و مفسدان، عدم همراهی با حاكمان نامشروع، تشكیل حكومت صالح و ... برداشت های صحیح و مجاهدانه از «انتظار» است. این نگرش، نقش مهم و محوری در پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به رهبری داهیانة امام راحل (ره) داشت. بارزترین مشخصة تفكر سیاسی اسلام شیعی و مسأله انتظار، اجازة قیام علیه حاكمان ظالم است... .

منشأ این قدرت مذهبی، عمدتاً انتظار ظهور امام غایب و آمادگی شیعیان برای ایثار، جهاد، مبارزه، اصلاح گری و قیام در زمان غیبت بوده است. چنانكه الگویی با عظمت چون حسین علیه السلام، همیشه آنان را در صحنة قیام و انقلاب نگاه داشته است.
«حامد الگار»، در كتاب «انقلاب اسلامی در ایران»، ریشة انقلاب اسلامی ایران را با موضوع امامت از دیدگاه شیعه و مسأله غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه و پیامدهای سیاسی آن متصل می‌داند.(3)
از این نظر، اعتقاد به مهدویت و غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه ، یكی از منابع بالقوة انقلاب و مبارزه در شیعه است. این اصل از چند طریق به انقلاب و مبارزه، متصل می‌شود:
الف. مفهوم انتظار
انتظار، یك مفهوم فعال و مثبت دارد و آن، آمادگی روحی و جسمیِ منتظر، برای همراهی با آن حضرت در هنگام ظهور است.
از نظر امام خمینی (ره)، انتظار، زمانی معنای واقعی و اساسی خود را پیدا می‌كند كه با امید به قدرت یافتن اسلام معنا شود؛ «انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و باید كوشش كنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقُّق پیدا كند و مقدمات ظهور، إن شاءالله، مهیّا شود».(4)
به عقیدة شیعه، هر حكومتی، غاصب و ظالم است، به هر شكل و در هر قالبی كه باشد؛ مگر آنكه امام معصوم علیه السلامیا نایب او، زمام حكومت را در دست گیرد. به همین دلیل شیعیان در طول تاریخ، به طور مداوم، در یك جریان انقلابی مستمر به سر می‌بردند؛ نه آرام می‌گرفتند و نه آن را رها می‌كردند»​

ب. حكومت در عصر غیبت
ملت مسلمان ایران، بر اساس اعتقاد به امامت و غیبت امام معصوم علیه السلام، به ولایت فقیه نیز همانند امامت می‌نگرند و اسباب و شرایط حاكمیت وی را فراهم می‌كنند. به همین سبب، دعوت فقیه عزیز و بزرگوار (امام خمینی) را برای اقامة حدود الهی و تشكیل حكومت اسلامی پذیرفته و قیام كردند. این نیز همان مایة انقلابی است كه در امامت وجود داشت.
ج. مشروعیّت حكومت
نفی نظری مشروعیّت همه قدرت‌های حاكم در عصر غیبت، همواره اندیشه‌ای مهم و مۆثر بوده كه شیعه از آن به عنوان مۆثرترین سلاح علیه حاكمان مستبد و ظالم، استفاده كرده است. قیام اصلاح طلبانة امام خمینی قدس سره، تبلور و نماد انتظار مردم برای ظهور نجات دهندة مستضعفان و ستم پیشگان از دست دنیا مداران فاسد و ستمگر بود.
خانم «تداسكاچ پل» در مقاله‌ای خود، به این امر مهم اشاره كرده و می‌نویسد:
«... نقش امام خمینی، به عنون یك كانون مركزی برای رهبری انقلابی، پژواكی از انتظار مداوم مردمی برای ظهور دوبارة امام دوازدهم را در خود داشت؛ امامی كه مدت‌ها قبل، از انظار پنهان گشته بود تا در زمانی كه یك اسلام كامل- مقطع نهایی سیر تاریخ- پدید آید، او بار دیگر به جهان باز گردد».(5)
و بالاخره سخن را با این بیان امام راحل قدس سره پایان می‌بریم:
«امید است كه این انقلاب جرقه و بارقه‌ای الهی باشد كه انفجاری عظیم در توده های زیر ستم ایجاد نماید و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقیة الله، أرواحنا لتراب مقدمه الفداء، منتهی شود».(6)

پی نوشت:
1- ‌تاریخ عصر غیبت، ص376.
2- تهاجم یا تفاوت فرهنگی، انتشارات حُسن افزا، ص132 .
3- انقلاب اسلامی در ایران ص21 و 22.
4- صحیفة نور، ج20،‌ص196 .
5- «تداسكاچ پل»، مقاله حكومت تحصیل دار و اسلام شیعه در انقلاب و رهیافت‌های نظری بر انقلاب اسلامی، ص206.
6- صحیفة نور، ج15، ص75.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]دلائل هشتگانه غیبت![/h]

حتما تا به حال جسته و گریخته و به صورت پراکنده دلایل غیبت حضرت موعود علیه السلام را شنیده باشید. هر یک از این دلایل به صورت جداگانه جای بحث و بررسی دارند که در اینجا با اتکا به احادیث و روایات به آن ها اشاره می کنیم.

[h=2]علل غیبت:[/h]1ـ برعهده نداشتن بیعت: امام علی علیه السلام می فرمایند: "هنگامی که قائم ما قیام کند، برای احدی در گردن او بیعت نخواهد بود. از این جهت ولادت او مخفی می شود و خود از دیده ها پنهان می باشد.(1)"
در زبان پیشوایان معصوم دین، بیعت، پیمانی است که به موجب آن نمی توان به جنگ با دشمن پرداخت. امام حسن علیه السلام با اتکا به حکمت الهی، نبود بیعت بر گردن حضرت مهدی علیه السلام را چنین توصیف می کنند: "آیا نمی دانید که جناب خضر هنگامی که کشتی را سوراخ کرد، جوان را کشت و دیوار را ساخت موجب خشم حضرت موسی بن عمران شد؟ زیرا حکمت آن ها بر او پوشیده بود. ولی شیوه ی حضرت خضر در پیشگاه خدا حق و مطابق حکمت بود. هر یک از ما نیز ـ مطابق حکمت خدا ـ در گردنش برای طاغوت زمانش بیعت هست، به جز قائم(2)."
2ـ حفظ جان امام: امام باقر علیه السلام فرمودند: "اگر اولاد فاطمه جایگاه او را بدانند، بسیار حریص شوند که او را قطعه قطعه کنند(3)." مانند جعفر کذاب، عموی حضرت مهدی علیه السلام که تمام تلاش خود را برای کسب جایگاه حضرت کرد.
بنابر روایات حضرت مهدی آخرین حجت الهی است، اگر ایشان شناخته شده، در بین مردم بودند، دشمنان حضور ایشان را تحمل نمی کردند و ایشان را به شهادت می رساندند. در آن زمان دیگر جانشینی برای ایشان نبود و کار دنیا به سرانجام وعده داده شده نمی رسید.
3ـ اجرای سنت پیامبران پیشین: امام صادق علیه السلام در سخنان خود این مطلب را به وضوح بیان کرده اند: "همانا قائم ما غیبتی دارد که مدت آن به درازا می کشد. پرسیدم ای پسر رسول خدا! علت آن چیست؟ فرمود: برای اینکه خدای عزوجل حتما می خواهد سنت های پیامبران پیشین در زمینه ی غیبت های آن ها در مورد قائم هم جاری شود...(4)" این سنت از پیامبرانی مثل حضرت ادریس، موسی، صالح، ابراهیم و... به ایشان رسیده است.
از دیگر دلایل غیبت در احادیث و روایات، امتحان مردم است. خداوند به این وسیله مومنان واقعی، مدعیان دروغین و مسلمانان ظاهری را از هم جدا می کند. امام کاظم علیه السلام در حدیثی چنین فرموده اند: "چون پنجمین امام از فرزندان امام هفتمین غایب شود، الله الله در دینتان،... این محنتی است که خدای تعالی خلقش را به واسطه ی آن بیازماید​

4ـ امتحان مردم: از دیگر دلایل غیبت در احادیث و روایات، امتحان مردم است. خداوند به این وسیله مومنان واقعی، مدعیان دروغین و مسلمانان ظاهری را از هم جدا می کند. امام کاظم علیه السلام در حدیثی چنین فرموده اند: "چون پنجمین امام از فرزندان امام هفتمین غایب شود، الله الله در دینتان،... این محنتی است که خدای تعالی خلقش را به واسطه ی آن بیازماید(5). "
5ـ ستمکاری انسان ها: بنا به فرموده ی حضرت امیرالمونین علیه السلام، یکی از دلایل غیبت فرزند بزرگوارشان، ستم پیشگی انسان هاست: "بدانید که زمین از حجت خدای عزوجل خالی نمی ماند، ولی گاهی خداوند، به دلیل ستم و اسرافی که آفریدگان را بر خودشان روا می دارند، حجتش را از آن ها مخفی می دارد(6)."
6ـ نبودن یاران: بنابر فرموده ی امام جواد علیه السلام، هرگاه تعداد یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به تعداد یاران جنگ بدر برسد ایشان از پرده ی غیبت خارج می شوند: "... و یاران او به تعداد اهل بدر از طرف زمین به گرد او جمع می شوند... پس هنگامی که این تعداد از اهل اخلاص جمع شدند، خداوند امر او را آشکار می کند و...(7)"
آیا نمی دانید که جناب خضر هنگامی که کشتی را سوراخ کرد، جوان را کشت و دیوار را ساخت موجب خشم حضرت موسی بن عمران شد؟ زیرا حکمت آن ها بر او پوشیده بود. ولی شیوه ی حضرت خضر در پیشگاه خدا حق و مطابق حکمت بود. هریک از ما نیز ـ مطابق حکمت خدا ـ در گردنش برای طاغوت زمانش بیعت هست، به جز قائم​

7ـ آماده نبودن جامعه ی بشری: حضرت مهدی علیه السلام در یکی از توقیعات خود فرمودند: "اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، هم دل می شدند، میمنت دیدار ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت؛ دیداری بر مبنای شناخت راستین و صداقتی از آنان نسبت به ما(8)."
8ـ راز خداوندی: آخرین دلیل غیبت بنا به فرموده ی امام صادق علیه السلام، حکمت و راز خداوندی است که پس از ظهور نمایان می شود: "برای صاحب این امر غیبتی است که چاره ای از آن نیست و آن به دلایلی است که به ما اجازه ی افشای آن داده نشده است، اجمال حکمت آن همان حکمت غیبت پیامبران پیشین است که دلیل اصلی آن جز بعد از ظهور دانسته نمی شود... هنگامی که خداوند تبارک و تعالی را حکیم بدانیم، همه ی افعال خدا را مطابق حکمت و مصلحت خواهیم دانست، اگرچه بعضی از آن ها برای ما روشن نباشد(9). "

پی نوشت:
1ـ اعلام الوری، ص400، روزگار رهایی، ص185؛
2ـ بحارالانوار، ج52، ص132و...؛
3ـ روزگار رهایی، ص191 و...؛
4ـ کمال الدین و تمام النعمه، ص485؛
5ـ الغیبه، النعمانی، ص141؛
6ـ همان، باب 34، ص359 و 360؛
7ـ کمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 36، ص378؛
8ـ بحارالانوار، ج53، ص177؛
9ـ الزام الناصب، ص126، روزگار رهایی، ص 193.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]عصر دشوار امتحان[/h]

برای موفقیت فردی و اجتماعی و بهره‌وری از عمر، كه مهریه سعادت ماست، باید شرایط و زمینه‌‌های آن را فراهم نمود تا با به‌‌ كارگیری و در نظر گرفتن آنها و نیز دفع موانع، عملكرد خویش را به گونه‌ای تنظیم کنیم كه خواسته‌ها دست یافتنی شوند. یكی از آموزه‌های اصیل اسلامی كه با تأكید خاصی از آن یاد شده و توجه آن را لازمه حركت عاقلانه انسان تا رسیدن به رستگاری شمرده است، آگاهی به‌زمانه و زمان شناسی است، همان گونه که رسول مكرم اسلام صلی الله علیه و آله در این زمینه فرمودند: «عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ یَكُونَ بَصیراً بِزَمَانِه؛ بر عاقل لازم است كه به زمان خود بینا باشد». (1)
اهمیت این مطلب به قدری است كه امیرالمومنین علیه السلام عدم جبهه‌گیری صحیح دربرابر زمان را زمینه حمله همه جانبه آن دانسته و می‌فرمایند: «مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ تَعَظَّمَ عَلَیْهِ أَهَانَهُ وَ مَنْ تَرَغَّمَ عَلَیْهِ أَرْغَمَهُ وَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْهِ أَسْلَمَه؛ هر كس به زمانه اعتماد كند، زمانه به او خیانت می‌ورزد؛ هر كه به روزگار تكبر كند (از سنن و مقرراتش سرباز زند) روزگار به او اهانت خواهد نمود، هر كس او را خشمگین كند، به خاكش خواهد افکند، هر كه به آن پناه برد، او را تسلیم حوادث خواهد نمود».(2)
البته راز این عنایت ویژه به شناخت زمان را در روایات ائمه معصومین علیهم السلام می‌توان پی‌گیری نمود؛ به عنوان نمونه، امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: «كسى كه به زمان خود آگاه و مطّلع باشد، گرفتار شبهات و مسائل مبهم نمی‌شود».(3)
ملاحظه می‌فرمایید كه برای جلوگیری از آسیب‌ها و ناكامی‌ها، بویژه در عقاید و باورها كه پایه‌های یك زندگی موفق را تشكیل می‌دهد و نیز در نحوه برخورد با موانع و فرصت‌ها، شناخت زمان، بسیار ضروری است. با این بیان روشن شد كه همان‌گونه كه یكی از اندیشمندان به آن تصریح نموده است، « مقصود از زمان، در این‌جا زمان تاریخى و تقویمى نیست، بلكه زمان فكرى و فرهنگى و زندگى معاصر است كه انسان هر عصر در آن بسر مى‏برد».(4)
ذكر این نكته لازم است كه هدف از شناخت زمان، الزاماً به معنای تسلیم شدن و منطبق دادن اعمال با آن نمی‌باشد، بلكه آنچه مورد نظر است، استفاده بهینه از ظرفیت زمان می‌باشد، چنانکه استاد شهید مطهری به همین نکته تصریح نموده‌اند: «شناسایی عصر و زمان خود، این است كه دوراندیشی و تیزهوشی و درك مقتضیات زمان [داشته باشیم] نه به معنی این‌كه عوامل زمان چه تقاضایی دارد و چه می‏خواهد كه ما هم همان را بخواهیم، بلكه به این معنی است كه عوامل زمان ما چیست كه ما از خوبش استفاده كنیم و با بدش مبارزه كنیم».(5)
هر كس به زمانه اعتماد كند، زمانه به او خیانت می‌ورزد؛ هر كه به روزگار تكبر كند (از سنن و مقرراتش سرباز زند) روزگار به او اهانت خواهد نمود، هر كس او را خشمگین كند، به خاكش خواهد افکند، هر كه به آن پناه برد، او را تسلیم حوادث خواهد نمود»​

چه بسیار اعمالی كه اگر درجای خودش و به وقت خویش انجام شوند، بهره‌های فراوانی را نصیب عامل آن نمایند و برعكس اگر در غیر وقت خویش و بدون توجه به زمان حال، صورت گیرند، نتیجه‌ای جز ناكامی و از دست دادن امكانات مادی و معنوی به بار نیاورند، درست مثل پاشیدن بذر گندم که باید در فصل و زمان مناسب خویش در مزرعه پاشیده شود و الاّ کیفیت بذر و خاک زمین، حتی اگر عالی هم بوده، اما در زمان مناسب رشد، کاشته نشود، خُسران و ضرر، تنها چیزی است که نصیب صاحب آن می‌شود. به همین جهت است كه امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَعَ التَّثَبُّتِ تَكُونُ السَّلَامَةُ وَ مَعَ الْعَجَلَةِ تَكُونُ النَّدَامَةُ وَ مَنِ ابْتَدَأَ بِعَمَلٍ فِی غَیْرِ وَقْتِهِ كَانَ بُلُوغُهُ فِی غَیْرِ حِینِه؛ سلامتی به همراه درنگ و مشورت است و شتاب‏زدگى موجب پشیمانى خواهد شد و هر كه بى‏موقع كارى را شروع كند، نتیجه‏اش نیز بى‏موقع خواهد بود».(6)
بنابراین بسیار به‌جاست كه قبل از هرگونه اقدام و عملی كه برای رسیدن به اهداف خود در نظر گرفته‌ایم، به زمانه خویش توجه و شناخت درستی پیدا كنیم تا هم از ظرفیت‌های موجود بهره ببریم و هم از ناكامی در نتایج عمل مصون بمانیم. باید همیشه این كلام امیر حكمت و بیان امیرالمۆمنین علیه السلام را مد نظر داشته باشیم كه فرمودند: «بپرهیز از شتابزدگی در کارها پیش از رسیدن وقت‌ آنها و از اهمال گری دستی در آن هنگام که امکان دست یافتن فراهم آمده باشد و از لجاجت کردن در هنگامی که راه صواب دانسته نیست و از سستی نمودن در آن هنگام که راه عمل آشکار شده است؛ پس هر کار را در جای خود قرار بده و هر عمل را در موقع خود به انجام برسان».(7)
[h=2]

عصر غیبت، عصر امتحان دشوار[/h]یكی از باورهای قطعی مذهب شیعه امامیه كه قائل به دوازده امام و جانشین پس از نبی مكرم اسلام صلی الله علیه و آله هستند، مسأله غیبت امام دوازدهم، حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌باشد. از زمان خود رسول اكرم صلی الله علیه و آله، موضوع غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تا زمان امام یازدهم حضرت امام عسكری علیه السلام به صورت مكررّ، بیان و گوشزد شده است تا مسلمانان و به خصوص شیعیان در برخورد با آن، آمادگی داشته باشند. به عنوان نمونه؛ رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ كُنْیَتُهُ كُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلُقاً یَكُونُ لَهُ غَیْبَة؛مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است، او از لحاظ صورت و سیرت و اخلاق، شبیه‌ترین انسان‌ها به من است، برای او غیبتی خواهد بود».(8) و نیز امام صادق علیه السلام فرمودند:«لِلْقَائِمِ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا قَصِیرَةٌ وَ الْأُخْرَى طَوِیلَة؛ برای قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف دو غیبت است، یکی از آنها کوتاه و دیگری طولانی خواهد بود».(9)
ذكر این نكته لازم است كه هدف از شناخت زمان، الزاماً به معنای تسلیم شدن و منطبق دادن اعمال با آن نمی‌باشد، بلكه آنچه مورد نظر است، استفاده بهینه از ظرفیت زمان می‌باشد، چنانکه استاد شهید مطهری به همین نکته تصریح نموده‌اند: «شناسایی عصر و زمان خود، این است كه دوراندیشی و تیزهوشی و درك مقتضیات زمان [داشته باشیم] نه به معنی این‌كه عوامل زمان چه تقاضایی دارد و چه می‏خواهد كه ما هم همان را بخواهیم، بلكه به این معنی است كه عوامل زمان ما چیست كه ما از خوبش استفاده كنیم و با بدش مبارزه كنیم»​

حجم روایات در این زمینه آن‌قدر زیاد است كه قابل انكار نیست. تأكید معصومین علیه السلام به وقوع غیبت امام دوازدهم و بیان حوادث این دوره و نیز راهكارهای مقابله با فتنه‌هایی كه در این دوره زمانی دامنگیر مسلمانان و به ویژه شیعیان می‌شود، همه و همه گویای حتمی بودن و حساسیت خاص عصر غیبت است به طوری‌كه هر كسی كه روایات باب غیبت را ملاحظه كند، به سادگی اهمیت و حساسیت این دوره را در سیر تاریخی اسلام و تشیع درك خواهد نمود. امام عسكری علیه السلام فرمودند:«إِنَّ لِوَلَدِی غَیْبَةً یَرْتَابُ فِیهَا النَّاسُ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّه؛برای فرزندم غیبتی طولانی خواهد بود که در آن مردم به تردید خواهند افتاد، مگر این که خدا او را حفظ کند».(10)
در این میان، امتحان دین داری و عصر غیبت دو واژه‌ای هستند كه همانند دو قلوهای به ‌هم چسبیده، سایه به سایه در روایات عصر غیبت، خودنمایی می‌كنند. امیر‌المۆمنین علیه السلام فرمودند: «برای قائم ما غیبتی است که مدتش طولانی است. گویا شیعیان را می‌بینیم که در زمان غیبت او سرگردان به هر طرف می‌روند، همانند گوسفندانی که به خاطر گم کردن چوپان خود، به دنبال چراگاه می‌روند، امّا او را پیدا نمی‌کنند. بدانید هر کسی که در زمان غیبت او بر دین خود ثابت بماند و در این مدت سنگ‌دل نشود، در بهشت با من و در درجه من خواهد بود».(11)
با توجه به همین رابطه تنگاتنگ و نیز ضرورت شناخت دقیق عصر غیبت و بایسته‌های آن كه در قبل بیان شد لازم است پیش از هرگونه تلاش و فعالیت هدفمندی، با دوره‌ای كه خود نیز درآن قرار داریم و نیز با عوامل و شرایط و ویژگی‌های آن خوب آشنا شویم تا در نتیجه این بصیرت، برعملكردها و تلاش‌های خود، مدیریت قابل قبولی نموده و زمینه مناسبی را برای موفقیت در این آزمون بزرگ فراهم کنیم و گوهر دین را از دست بُرد شیاطین آخر الزمان حفظ نماییم. ان‌شاء الله....

پی نوشت:
1. الخصال، ج2، ص525.
2. تحف العقول، ص85.
3. کافی، ج1، ص26.
4. الحیاة، ترجمه احمد آرام، ج4، ص 151.
5. یادداشت‌های شهید مطهری، ج9، ص 327.
6. الخصال، ترجمه فهری، ج1، ص113.
7. نهج البلاغه، نامه 53، ص444.
8. کشف الغمة، ج2، ص521.
9. کافی، ج1، ص340.
10. کشف الغمة، ج2، ص527.
11. کمال الدین، ج1، ص 303.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (1)[/h]

مرگ امیر عبدالله، پادشاه عربستان در سوم بهمن ماه سال جاری (1393) سبب شد تا دوباره چشم ها به سوی روایات نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(عج) دوخته شود و دل ها امید بیشتری نسبت به نزدیکی ظهور آن امام همام بیابد.
اگرچه گرایش به این روایات در چند سال گذشته با وخامت اوضاع جسمی ملک عبدالله و شایعه فوت او چندین بار تکرار شده اما این بار، بازار توجه به این روایات به دلیل قطعی شدن مرگ او رواج بیشتری پیدا کرده است.

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.
البته از سوی دیگر نیز در صورت صحت و پس از بررسی دقیق نباید از این روایات غافل ماند و آنها را به گوشه ای وانهاد. چرا که اینها می توانند نشانه هایی از آمدن گل خوشبوی فاطمه سلام الله علیها باشند و ما را به سوی آمادگی بیشتر و رصد دقیقتر اوضاع سیاسی و اجتماعی عالم رهنمون سازند.
با این حال این اتفاق از یک سو می تواند بسیار مبارک و میمون باشد. چرا که هر از چندی شیعیان منتظر حضرت ولی عصر (عج) را وادار به رصد اوضاع پیرامونی خود می کند. همچنان که انقلاب اخیر مردم مصر و احتمال انطباق حوادث سیاسی و اجتماعی مصر کنونی با روایات ظهور، چشم ها را به آن سو کشاند و منجر به بررسی و تحلیل جدی این روایات شد.
اما باید مراقب بود که شوق فراوان، ما را به دام پیش داوری های نامربوط و تطبیق های غیر منطقی و گاه گناه آلود و همراه با توقیت نکشاند.
بنابراین سعی خواهیم کرد بدون پیش داوری های ذهنی به بررسی کوتاه و اجمالی این روایات پرداخته و در نهایت احتمال انطباق آن با شرایط کنونی را تحلیل کنیم.
روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور تعداد روایاتی که ادعا می شود به مرگ «عبدالله»، آخرین پادشاه مقتدر حجاز مرتبط است، فراوان است. آیت الله کورانی در کتاب عصر الظهور، در فصلی با عنوان بحران حکومت در حجاز چنین می گوید:
«روایات منابع شیعه و سنی بر این نکته اتفاق دارند که طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید. برخی روایات، نام او را «عبدالله» و اعلان خبر مرگ او را روز عرفه تعیین کرده اند. پس از مرگ او حوادثی پیاپی در حجاز رخ می دهد که تا خروج سفیانی و ندای آسمانی و درخواست اعزام نیرو از سوریه به حجاز و سرانجام، ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) ادامه می یابد.» (عصر الظهور، ص 261؛ ترجمه کتاب عصر ظهور، ص 258)

همه ما دوستدار فرج بلکه عاشق نزدیک و نزدیک تر ظهور حضرت حجت هستیم. اما این نکته نباید سبب آن شود که بدون بررسی دقیق و موشکافانه به سراغ روایات ظهور برویم و به خاطر این عشق وصف ناپذیر در دام مصداق یابی های خودخواسته و یا توقیت و تعیین زمان برای ظهور حضرت بیافتیم.​

با توجه به نگارش این کتاب که در شعبان سال 1408 قمری مصادف با اسفند 1366 به پایان و چاپ رسیده و با در نظر داشتن احترام عمیق نسبت به این محقق سختکوش، احتمال وجود ذهنیت قبلی و یا پیش داوری و تطبیق با شرایط معاصر از سوی نگارنده بعید به نظر می رسد. چرا که ملک عبدالله در سال 2005 میلادی (1384 شمسی) رسما به پادشاهی رسیده است و این کتاب بسیار پیش از آن زمان به رشته تحریر درآمده است.
البته باید در نظر داشت که عبدالله در سال 1982 میلادی (1360 شمسی)، یعنی زمانی که برادرش فهد به سلطنت رسید، به عنوان ولیعهد عربستان منصوب شده است. همچنین پس از اینکه ملک فهد در سال 1995 میلادی (1373 شمسی) دچار سکته مغزی شد، وی بطور غیر رسمی پادشاه عربستان شد و 10 سال بعد رسماً به پادشاهی رسید.
اکنون با دسته بندی این روایات به تحلیل آنها خواهیم پرداخت. البته پیش از هر چیز بیان این نکته لازم است که ما در این مقاله در صدد بررسی سندی این روایات نیستیم. چراکه بررسی سندی به طولانی شدن و تخصصی شدن موضوع خواهد انجامید و ثمره ای برای مخاطبان عمومی نخواهد داشت.
البته قرار داشتن یک روایت در کتب معتبر روایی بحثی مجزا و لازم است که نمی توان به هیچ وجه از کنار آن به سادگی عبور کرد. لذا روایات مذکور از کتب معتبر روایی نقل می گردد.
این روایات را می توان به چند دسته تقسیم کرد:
1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»:
ـ شیخ طوسی در کتاب الغیبة، ص 447 از ابوبصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَنْ‏ یَضْمَنْ‏ لِی‏ مَوْتَ‏ عَبْدِ اللَّهِ أَضْمَنْ لَهُ الْقَائِمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا مَاتَ عَبْدُ اللَّهِ لَمْ یَجْتَمِعِ النَّاسُ بَعْدَهُ عَلَى أَحَدٍ وَ لَمْ یَتَنَاهَ هَذَا الْأَمْرُ دُونَ صَاحِبِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ یَذْهَبُ مُلْكُ السِّنِینَ وَ یَصِیرُ مُلْكُ الشُّهُورِ وَ الْأَیَّامِ فَقُلْتُ یَطُولُ ذَلِكَ قَالَ كَلّا.»
«هر كس مردن عبداللَّه را براى من ضمانت كند من هم آمدن قائم را براى او ضمانت می كنم. بعد از آنكه عبد اللَّه مرد دیگر مردم بر سر كسى اجتماع نمی كنند و این امر (ظهور دولت حق) به خواست خدا به صاحب شما منتهى می گردد و بعد از آن سلطنتِ چندین ساله از بین می رود و به سلطنتِ چند ماهه و چند روزه تبدیل مى شود. عرض كردم: آیا این ماجرا طول می كشد؟ فرمود: نه!»
طلیعه ظهور حضرت مهدی (عج) در حجاز، پیدایش خلاء سیاسی و کشمکش بین قبائل بر سر فرمانروائی است. و این حوادث در پی مرگ پادشاه و یا خلیفه ای رخ می دهد که با مردنش گشایشی در امور به وجود می آید.​

[h=2]تحلیل: [/h]ـ این تنها روایتی است که در منابع کهن روایی پیرامون این مطلب یعنی مرگ عبدالله درج شده است. بنابراین این روایت جز در کتاب الغیبه شیخ طوسی در هیچ منبع کهن روایی نیامده است.
ـ این روایت هیچ دلالتی بر سرزمین حجاز و کشور عربستان ندارد و ممکن است مقصود از مرگ عبدالله یکی از حوادث مرتبط با عراق، سوریه یا دیگر کشورها باشد. چنانکه در این برهه از زمان این اسم بین دو نفر از حاکمان کنونی عرب مشترک است: یکی عبدالله اردنی و دیگری عبدالله سعودی.
ـ شاهد دیگر بر این نکته که این روایت مخصوص سرزمین حجاز نیست، تغییر پایتخت اسلام در دوران های مختلف به شهرها و کشورهای گوناگونی نظیر کوفه، بغداد، دمشق و مرو است.
ـ این روایت بر رخدادهای دوران های پیشین هم قابلیت تطبیق داشته است و این مرتبه اولی نیست که اوضاع حجاز با این روایت منطبق می شود. همچنانکه برخی از بزرگان نظیر على بن یوسف بن المطهر حلی (برادر علامه حلی، متوفای 703 ه) مراد از این عبدالله را آخرین پادشاه بنی العباس یعنی عبدالله المستعصم (متوفای656 ق) می‌داند و واقعه‌ای است که رخ داده است. (العدد القویّة، ص 78)
ـ با توجه به اینکه روایات نشانه های ظهور به دلیل مصون ماندن از تحریف، دو پهلو و چند وجهی بیان شده، ممکن است، مقصود از «عبدالله»، اسم جنس، یعنی بنده خدا باشد. بنده خدا، هم به بنده خوب و هم به بنده ناشایست خدا اطلاق می شود. همچنانکه در مورد دیگر اسامی مرتبط با نشانه های ظهور ـ نظیر سید یمانی یا نفس زکیه و یا سفیانی و دجال ـ همین مطلب صادق است.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (2)[/h]
خبر از مرگ یک خلیفه به عنوان نشانه ظهور

در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه و اهمیت موضوع در شرایط کنونی به تنها روایتی که در آن از عبدالله نام برده شده بود اشاره شد. اکنون ادامه بحث را پی می گیریم. پیشنهاد می شود برای درک صحیح مطالب محتوا درج شده به ترتیب خوانده شود.

2 ـ ارتباط تامّ ظهور با مرگ یک شخصیت موثر
ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 258 از ابن ابی یعفور نقل می کند که امام صادق علیه السلام به من فرمودند:
«أَمْسِكْ بِیَدِكَ هَلَاكَ الْفُلَانِیِّ وَ خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ وَ قَتْلَ النَّفْسِ وَ جَیْشَ الْخَسْفِ وَ الصَّوْتَ قُلْتُ وَ مَا الصَّوْتُ هُوَ الْمُنَادِی قَالَ نَعَمْ وَ بِهِ یُعْرَفُ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ثُمَّ قَالَ الْفَرَجُ كُلُّهُ هَلَاكُ الْفُلَانِیِّ (مِنْ بَنِی الْعَبَّاس‏).»
«(آنچه که می گویم) با دست خود نگهدار (و بشمار): نابودى فلانى و آمدن سفیانى و كشته شدن مرد پاكدل و فرو رفتن لشكر در زمین و صدا از آسمان. عرض كردم: صدا كدام است؟ همان گوینده است؟ فرمود: آرى! بهمین صداى آسمانى صاحب الامر شناخته می گردد. آنگاه فرمود: ظهور كامل، نابودى فلانى (از بنی العباس) است.»
[h=2]تحلیل:[/h]ـ عبارت «الفرج کله هلاک الفلانی» نشان دهنده آن است که این شخصیت از اهمیت ویژه ای برخوردار است و از شخصیت های تاثیر گذار و یا سردمداران حکومتی است. اما در روایت اشاره ای به حاکمیت حجاز نشده است.
ـ در برخی نسخه ها افزون بر عبارت فوق، عبارت «من بنی العباس» وجود دارد که می تواند گویای ارتباط موثر نابودی بنی العباس با اولین نشانه ظهور باشد.

3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج
ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 267 از ابو بصیر نقل می کند که امام صادق علیه السلام فرمودند:
«بَیْنَا النَّاسُ وُقُوفٌ بِعَرَفَاتٍ إِذْ أَتَاهُمْ رَاكِبٌ عَلَى نَاقَةٍ ذِعْلِبَةٍ یُخْبِرُهُمْ بِمَوْتِ خَلِیفَةٍ یَكُونُ عِنْدَ مَوْتِهِ فَرَجُ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ فَرَجُ النَّاسِ جَمِیعاً.»
«در آن میان كه مردم در عرفات ایستاده اند ناگاه سوارى كه بر شترى تندرو سوار است نزد آنان آمده و ایشان را از مرگ خلیفه‏اى آگاه می كند كه فرج آل محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله) و گشایش همگى مردم در مرگ اوست.»
یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در این روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند​

[h=2]تحلیل:[/h]ـ محقق کورانی در مورد شتر تندرو می گوید: شتر راهوار کنایه از سرعت پیام رسانی و بشارت به حجاج است و ظاهرا شیوه پیام رسانی مورد توجه بوده است. (همان)
ـ اگر چه مقصود از خلیفه در این روایت می تواند به خلیفه حجاز مربوط نباشد و مراد یکی از خلفای مقتدر دیگر کشورها باشد اما خبر رسانی مرگ او در عرفات، احتمال مرگ خلیفه حجاز را تقویت می کند.
ـ خلیفه ای که در این روایت از آن سخن به میان آمده یا آخرین خلیفه حاکم است و یا آخرین خلیفه مقتدری است که دیگر خلفای پس از او توان اداره حکومت را نخواهند داشت.
ـ بنابراین بر فرض آنکه روایت مرگ عبدالله را مخصوص آخرین خلیفه حجاز بدانیم، ممکن است این روایت هم در مورد زمان مرگ او باشد. البته احتمال این هم هست که مقصود روایت مرگ آخرین خلیفه (مقتدر یا غیر مقتدر) باشد.


4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک

ـ نعمانی در کتاب الغیبة، ص 269 از حذیفه بن یمان نقل می کند که گفته است (این روایت ظاهرا از امام معصوم نیست):
«یُقْتَلُ خَلِیفَةٌ مَا لَهُ فِی السَّمَاءِ عَاذِرٌ وَ لَا فِی الْأَرْضِ نَاصِرٌ وَ یُخْلَعُ خَلِیفَةٌ حَتَّى یَمْشِیَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَیْسَ لَهُ مِنَ الْأَرْضِ شَیْ‏ءٌ وَ یُسْتَخْلَفُ ابْنُ السَّبِیَّةِ.» قَالَ فَقَالَ أَبُو الطُّفَیْلِ یَا ابْنَ أُخْتِی لَیْتَنِی أَنَا وَ أَنْتَ‏ مِنْ كُورَةٍ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ تَتَمَنَّى یَا خَالِ ذَلِكَ قَالَ «لِأَنَّ حُذَیْفَةَ حَدَّثَنِی أَنَّ الْمُلْكَ یَرْجِعُ فِی أَهْلِ النُّبُوَّة.»
«خلیفه اى كشته مى شود كه نه در آسمان پناهگاهى دارد و نه در زمین یاورى! و خلیفه دیگر از خلافت خلع مى شود و روى زمین راه می رود در حالى كه چیزى از زمین را مالك نیست! و در همان سال، شخص دیگرى به جاى او می نشیند.»
راوی در ادامه می گوید: «حذیفه به من گفت (بالاخره) سلطنت به اولاد پیغمبر، باز خواهد گشت.»
[h=2]تحلیل:[/h]ـ این روایت هیچ ارتباطی با مرگ خلیفه ای مقتدر با نام عبدالله و یا غیر این نام پیدا نمی کند. بنابراین از این روایت نمی توان فهمید که بعد از مرگ یک خلیفه مقتدر، روند ظهور سرعت می گیرد.
ـ مشکل اصلی این نقل این است که اصلا این سخن نه از پیامبر (صلی الله و علیه و آله) نقل شده و نه از دیگر معصومان (علیهم السلام). بنابراین این نقل اصلا قابل استناد نیست. البته شاید بتوان صرف این احتمال که حذیفه به دلیل همنشینی با امیر المومنین (علیه السلام) از خود سخنی نمی گفته و این سخن برداشتی از سخنان امیرالمومنین (علیه السلام) بوده است، عبارات حذیفه را برداشتی از سخنان امیر المومنین (علیه السلام) دانست. با این وجود باز هم نمی توان به این سخن اعتنا کرد.
بر فرض آنکه روایت مرگ عبدالله را مخصوص آخرین خلیفه حجاز بدانیم، ممکن است این روایت هم در مورد زمان مرگ او باشد. البته احتمال این هم هست که مقصود روایت مرگ آخرین خلیفه (مقتدر یا غیر مقتدر) باشد​

تطبیق احتمالی با شرایط کنونی:
ـ یکی از مسایلی که تا حدی ملک عبدالله و خاندان پادشاهی آل سعود در عربستان را با مطالب ذکر شده در این روایات پیرامون آخرین خاندان پادشاهی حجاز در آخرالزمان، تطبیق می دهد، شرایطی است که خاندان پادشاهی آل سعود در حال حاضر آن را تجربه می کند.
ـ برخی معتقدند که وضعیت خاندان آل سعود بسیار شکننده است و در آینده ای نزدیک، خاندان آل سعود دچار بحران جدی در به دست گرفتن قدرت خواهد شد. زیرا یکی از معضلات بزرگی که خاندان آل سعود در طی دهه های اخیر با آن روبرو بوده، این است که مطابق قانون اساسی کشور عربستان، تنها پسران ملک عبدالعزیز، حق دارند پادشاهی عربستان را به دست گیرند! و بعد از مرگ یکی از پسران او، پسر دیگر عبدالعزیز باید پادشاهی عربستان را در دست گیرد.
با توجه به اینکه پسران عبدالعزیز همگی مسن هستند، احتمال اینکه در طی مدت کوتاهی یکی پس از دیگری فوت کنند، زیاد است. بنابراین به زودی باید شاهد انتقال قدرت از پسران ملک عبدالعزیز به نوادگان عبدالعزیز که حدود 3000 نفر هستند باشیم که این مسئله نیز خود به زودی بحران واقعی و منازعات و اختلافات داخلی شدیدی را در خاندان آل سعود پدید خواهد آورد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (3)[/h][h=3]ارتباط کشمکش های نزدیک ظهور با مرگ عبدالله[/h]

در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه به مطالب ذیل پرداخته شده است:
روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور، 1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»؛ 2 ـ ارتباط تام ظهور با مرگ یک شخصیت موثر؛ 3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج؛ 4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک.
اکنون ادامه بحث را پی می گیریم. پیشنهاد می شود برای درک صحیح مطالب محتوا درج شده به ترتیب خوانده شود.

5ـ تنش جدی و قتل و کشتار در میان آخرین پادشاهان حجاز:
ـ شیخ طوسی در الغیبه ص 272 از بزنطی نقل می کند که امام رضا علیه السلام فرمودند:
«إنّ من علامات الفرج حدثا یكون بین الحرمین، قلت: و أىّ شی‏ء یكون الحدث؟ فقال: عصبیة تكون بین الحربین و یقتل فلان من ولد فلان خمسة عشر كبشا.»
«از نشانه های فرج و گشایش، حادثه ای در بین دو حرم (مکه و مدینه) است.» گفتم: آن حادثه چیست؟ فرمود: آن حادثه، خشونتی است که در میان دو گروه جنگی رخ می دهد و فلانى از فرزندان فلانی، پانزده (نفر را همانند) گوسفند می کشد.»
[h=2]تحلیل:[/h]ـ محقق کورانی در مورد این روایت می گوید: یعنی یكی از فرمانروایان و یا زمامداران حجاز، پانزده شخصیت از نسل فرمانروایان و یا پیشوای معروفی را به قتل می رساند. (همان)
ـ با اندکی کنکاش در منابع روایی در می یابیم که اصل این روایت در کتاب قرب الاسناد (ص 163) آن هم به صورت گسترده و با اضافاتی قابل توجه درج شده است. نویسنده این کتاب، عبدالله بن جعفر حمیری است که حدودا دو قرن پیشتر از شیخ طوسی می زیسته است. بنابراین نقل او دقیقتر و قابل استنادتر خواهد بود.
ـ این روایت در منبع اصلی اینطور شروع می شود که امام باقر علیه السلام آغاز نشانه های فرج را سال 195 هجری و دیگر رخدادهای مرتبط با فرج را سال های 196 تا 200 معرفی می کند. از دیگر نکات مطرح شده در این روایت نیز بر می آید که مقصود از فرج در این روایت، فرج حضرت ولی عصر(عج) نیست. بلکه گشایش نسبی نسبت به وضعیت خفقان گذشته است. در میانه روایت حتی راوی برای اطمینان خود، از دیگر نشانه های ظهور مثل سفیانی هم سوال می کند. اما امام به صراحت می گوید مقصودم این گونه مسائل نیست.
اگرچه سخت گیری آل سعود بر شیعیان در دوران کنونی غیر قابل انکار است اما باید در نظر داشت که این روایت هیچ ارتباطی به دوره اقتدار سیاسی حاکمان حجاز ندارد و پیرامون دوره اختلاف جدی حاکمان سخن می گوید​

«... قُلْتُ تَعْنِی خُرُوجَ السُّفْیَانِیِّ فَقَالَ لَا فَقُلْتُ فَقِیَامَ الْقَائِمِ قَالَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ قُلْتُ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.
... عرض كردم: مقصودتان آمدن سفیانى است. فرمود: نه. عرض كردم: قیام قائم است؟ فرمود: خدا هر چه خواهد مى‏كند! عرض كردم: پس شما قائم هستید؟ فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله».
ـ بنابراین این روایت ربطی به نشانه های ظهور ندارد.

6ـ سختگیری حکومت وقت بر شیعیان:
ـ نعمانی در الغیبة، ص 173 از ابو بصیر نقل می کند که امام باقر علیه السلام فرمودند:
«لِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ غَیْبَتَانِ إِحْدَاهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْأُخْرَى فَقَالَ نَعَمْ وَ لَا یَكُونُ ذَلِكَ حَتَّى یَخْتَلِفَ سَیْفُ بَنِی فُلَانٍ وَ تَضِیقَ الْحَلْقَةُ وَ یَظْهَرَ السُّفْیَانِیُّ وَ یَشْتَدَّ الْبَلَاءُ وَ یَشْمَلَ النَّاسَ مَوْتٌ وَ قَتْلٌ یَلْجَئُونَ فِیهِ إِلَى حَرَمِ اللَّهِ وَ حَرَمِ رَسُولِهِ ص‏.»
«قائم آل محمد دو غیبت دارد: یكى از آنها از دیگرى طولانى ‏تر است. حضرت فرمود: آرى این طور است و او ظهور نمی كند تا آنكه اولاد فلان، شمشیر به روی هم بكشند (و میانشان اختلاف ایجاد شود) و دائره جنگ (یا دایره جمعیت شیعه) تنگ شود و سفیانى آشكار گردد و بلاء شدت یابد و مردن و كشته شدن، مردم را فرا گیرد و مردم از گیر و دار آن، به حرم خدا و حرم پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله ملتجى شوند.»
[h=2]تحلیل:[/h]ـ برخی این روایت را به دوران کنونی و سخت گیری فوق العاده وهابیت نسبت به شیعیان و تخریت قبور متبرک ائمه بقیع و مسائلی از این دست تطبیق داده اند. اگرچه سخت گیری آل سعود بر شیعیان در دوران کنونی غیر قابل انکار است اما باید در نظر داشت که این روایت هیچ ارتباطی به دوره اقتدار سیاسی حاکمان حجاز ندارد و پیرامون دوره اختلاف جدی حاکمان سخن می گوید. بنابراین ارتباطی به امیر عبدالله پیدا نمی کند.
ثانیا عبارت «تَضِیقَ الْحَلْقَةُ» که برخی از آن تعبیر سختگیری بر دایره شیعه کرده اند، به سختی گویای چنین مفهومی است. به عبارت دیگر سیاق کلام نشان می دهد که روایت در مورد جنگ میان خاندان فلان و تنگاتنگ شدن دایره جنگ میان آنها سخن می گوید.

7ـ بروز درگیری های جهانی پس از کشته شدن وی و درگیری داخلی:
ـ نعمانی در الغیبه ص 262 از ابو بصیر نقل می کند که امام باقر علیه السلام فرمودند:
«إِذَا اخْتَلَفَتْ بَنُو أُمَیَّةَ ذَهَبَ مُلْكُهُمْ ثُمَّ یَمْلِكُ بَنُو الْعَبَّاسِ فَلَا یَزَالُونَ فِی عُنْفُوَانٍ مِنَ الْمُلْكِ وَ غَضَارَةٍ مِنَ الْعَیْشِ حَتَّى یَخْتَلِفُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ فَإِذَا اخْتَلَفُوا ذَهَبَ مُلْكُهُمْ وَ اخْتَلَفَ أَهْلُ الشَّرْقِ وَ أَهْلُ الْغَرْبِ نَعَمْ وَ أَهْلُ الْقِبْلَةِ وَ یَلْقَى النَّاسَ جَهْدٌ شَدِیدٌ مِمَّا یَمُرُّ بِهِمْ مِنَ الْخَوْفِ فَلَا یَزَالُونَ بِتِلْكَ الْحَالِ حَتَّى یُنَادِیَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ فَإِذَا نَادَى فَالنَّفْرَ النَّفْرَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِ بَیْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ یُبَایِعُ النَّاسَ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ كِتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُلْطَانٍ جَدِیدٍ مِنَ السَّمَاءِ أَمَا إِنَّهُ لَا یُرَدُّ لَهُ رَایَةٌ أَبَداً حَتَّى یَمُوت‏.»
روشن است که در این روایت به روشنی سخن از بنی العباس در کنار بنی امیه به میان آمده و نمی تواند کنایه از خاندانی نامعلوم در حوالی ظهور باشد. بنابراین ارتباطی روشن میان مرگ عبدالله و اختلافات داخلی پس از دوران وی و همچنین جنگ های شرق و غرب با مسلمانان وجود ندارد​

«وقتى بنى امیه با یك دیگر بر سر سلطنت اختلاف پیدا كردند و دولتشان منقرض گشت و پس از آنها بنى عباس به سلطنت رسیدند، پیوسته غرق در شادى ملك و سلطنت خواهند بود. تا آنگاه كه با هم اختلاف نمایند. در آن وقت دولت آنها نیز از میان می رود. سپس اهل شرق و غرب و اهل قبله (مسلمانان) كشمكش خواهند داشت و مردم به واسطه ترسى كه بر آنها می گذرد، كوشش سختى می كنند. پیوسته بدین حال خواهند بود تا آنگاه كه گوینده‏اى از آسمان صدا زند. وقتى او صدا زد، دسته دسته به طرف او (امام زمان) بروید به خدا قسم گویا او را مى‏بینم كه در بین ركن و مقام با مردم براى امر جدید و كتاب جدید و سلطنت جدید كه از آسمان آمده بیعت مى‏گیرد، آگاه باشید! او تا زنده است لشكرش ابدا شكست نمی خورد.»
[h=2]تحلیل:[/h]ـ محقق کورانی می گوید مقصود از بنی العباس همان آل فلان است که در برخی از روایات به آن اشاره شده و پیش از ظهور سردمداران حجاز خواهند بود.
اما روشن است که در این روایت به روشنی سخن از بنی العباس در کنار بنی امیه به میان آمده و نمی تواند کنایه از خاندانی نامعلوم در حوالی ظهور باشد. بنابراین ارتباطی روشن میان مرگ عبدالله و اختلافات داخلی پس از دوران وی و همچنین جنگ های شرق و غرب با مسلمانان وجود ندارد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مرگ ملک عبدالله در روایات ظهور (4)[/h][h=3]مرگ مرتبط ولی نامرتبط خلیفه با ظهور![/h]

در قسمت پیشین پس از بیان مقدمه به مطالب ذیل پرداخته شده است:
روایات مرتبط با مرگ عبدالله، آخرین پادشاه مقتدر پیش از ظهور 1 ـ مرگ شخصی به نام «عبدالله»؛ 2 ـ ارتباط تام ظهور با مرگ یک شخصیت موثر؛ 3 ـ اطلاع رسانی از مرگ خلیفه در موسم حج ؛ 4 ـ کشته شدن چند خلیفه غیر مقتدر در فاصله زمانی بسیار اندک؛ 5ـ تنش جدی و قتل و کشتار در میان آخرین پادشاهان حجاز؛ تطبیق احتمالی با شرایط کنونی؛ 6ـ سختگیری حکومت وقت بر شیعیان؛ 7ـ بروز درگیری های جهانی پس از کشته شدن وی و درگیری داخلی.

8ـ تعبیر از خاندان سلطنت به بنی العباس:
ـ کلینی در الکافی ج ‏8، ص 225 و نعمانی در الغیبه ص 270 از ابن سراج نقل می کند که از امام صادق علیه السلام پرسیدم:
«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَتَى فَرَجُ شِیعَتِكُمْ قَالَ إِذَا اخْتَلَفَ وُلْدُ الْعَبَّاسِ وَ وَهَى سُلْطَانُهُمْ وَ طَمِعَ فِیهِمْ مَنْ لَمْ یَكُنْ یَطْمَعُ وَ خَلَعَتِ الْعَرَبُ أَعِنَّتَهَا وَ رَفَعَ كُلُّ ذِی صِیصِیَةٍ صِیصِیَتَهُ وَ ظَهَرَ السُّفْیَانِیُّ وَ الْیَمَانِیُّ وَ تَحَرَّكَ الْحَسَنِیُّ خَرَجَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ مِنَ الْمَدِینَةِ إِلَى مَكَّةَ بِتُرَاثِ رَسُولِ اللَّهِ ص.»
«پرسیدم فرج شیعه شما كى خواهد بود؟ فرمود: هنگامى كه بنی العبّاس اختلاف كنند و پایه هاى حكومتشان سست شود و طمع کنند به آنان كسانی که (جرات) طمع نداشتند. عرب عنان گسیخته شود و هر كس كه وسیله دفاع دارد از آن استفاده كند و سفیانىّ ظاهر شود و یمانىّ روى آورد و حسنىّ حركت كند آن وقت صاحب این امر با ارثیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از مدینه به سوى مكه خروج خواهد كرد.»
[h=2]
[/h]
[h=2]تحلیل:[/h]​
ـ اگرچه ممکن است مقصود از بنی العباس خاندان حاکم بر حجاز در دوران ظهور باشد اما باز هم قرینه هایی وجود دارد که به ما اجازه خروج از معنای ظاهری را نمی دهد. زیرا عبارت در مورد ضعف کلیه اعراب سخن می گوید و در این میان سرزمین حجاز موضوعیت ندارد.
ـ البته با این حال حوادث پایانی روایت می تواند قرینه ای بر ظهور بنی العباس در خاندان حاکم حجاز در دوران ظهور باشد. چرا که این حوادث نظیر خروج سفیانی، فاصله زمانی بسیار از دوره بنی العباس به خود گرفته و از سوی دیگر می دانیم که این حوادث هنوز که هنوز است رخ نداده و نزدیک ظهور به واقعیت خواهد پیوست.
هیچ کس حق ندارد بدون مدرک روایتی را نقل کند و آن را به شخصی موهوم نسبت دهد که این خود نشان جعلی بودن روایت خواهد بود​

9ـ روایات غیر مرتبط که ادعای ارتباط شده:
ـ محقق کورانی می گوید: روایاتی که درگیری بر سر حکومت در حجاز بعد از کشته شدن این فرمانروا را توصیف می کنند، فراوانند. (همان) وی تعدادی از بیست روایتی که از کتاب "الفتن" نوشته حماد (از دانشمندان اهل تسنن) با این موضوع مرتبط است، نقل کرده و مدعی ارتباط با مساله مذکور است.
ـ اما باید گفت که صرف خواندن (و نه بررسی دقیق این روایات) نشان دهنده عدم ارتباط با موضوع خواهد بود. چراکه در اکثر این روایات اساسا نامی از ظهور به میان نیامده و تنها پیرامون رخدادهای آینده نظیر کشتارهای دسته جمعی می باشد.
ـ روایات دیگری هم از برخی کتب معتبر نقل شده که ارتباطی با موضوع مورد بحث ندارد. برای نمونه:
نعمانی در کتاب الغیبة، ص 269 از جابر از ابوطفیل نقل می کند:
«سَأَلَ ابْنُ الْكَوَّاءِ أَمِیرَ الْمُوْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع عَنِ الْغَضَبِ فَقَالَ هَیْهَاتَ الْغَضَبُ هَیْهَاتَ مَوْتَاتٌ بَیْنَهُنَّ مَوْتَاتٌ وَ رَاكِبُ الذِّعْلِبَةِ وَ مَا رَاكِبُ الذِّعْلِبَةِ مُخْتَلِطٌ جَوْفُهَا بِوَضِینِهَا یُخْبِرُهُمْ بِخَبَرٍ فَیَقْتُلُونَهُ ثُمَّ الْغَضَبُ عِنْدَ ذَلِكَ‏.»
«ابن الكوّاء از امیر المومنین علىّ بن أبى طالب علیه السّلام در مورد غضب (الهی) سوال كرد (که چه زمانی به وقوع می پیوندد). آن حضرت فرمود: آن غضب خیلی دور است. (پیش از وقوع آن غضب) مرگ هائى رخ می دهد که در میان آن (مرگ ها)، مرگ های دیگری است. در این هنگام سوارى بر شترى تندرو می آید و آن سوار بر شتر تندرو چیست؟ شترى كه میان بند او به شکمش فرو رفته (یعنی به قدری در راه شتاب کرده که لاغر شده). آن شتر سوار می آید و به مردم خبری می دهد که مردم او را می کُشند. سپس خداوند بر مردم غضب می کند.»


[h=2]تحلیل:[/h]
ـ روشن است که:
اولا: مرگ هایی در میان مرگ های دیگر، یک عبارت مبهم با معانی گوناگون است.
ثانیا: روشن نیست که چرا خبر رسان به قتل می رسد.
و ثالثا: روشن نیست که چرا فاصله این اتفاق تا مردم اینقدر دور بوده است.
رابعا: گویا مرگ های میان مرگ ها به دست انسان های شریف و علیه دشمنان خدا انجام شده که خبر آن سبب ناخشنودی برخی از عوام مردم شده است.
10ـ استناد به روایات بی پایه از کتب بی اساس:
در سال های اخیر کتابی با عنوان «مأتان و خمسون علامة حتی ظهور الامام المهدی (عجل الله فرجه)» ص 122، (دویست و پنجاه علامت تا زمان ظهور امام مهدی عجل الله فرجه) نوشته سید محمد علی طباطبایی حسنی در سال 1419 هجری قمری در شهر بیروت چاپ شده که در آن روایتی بی اساس از مسند احمد از منابع اهل تسنن، نقل شده است.
باعث تاسف است که این روایت به سرعت در شبکه های اجتماعی و اینترنت و حتی برخی سخنوران و تحلیل گران کم اطلاع، گسترش پیدا کرده و آن را مستند به کتاب مسند احمد دانسته اند. متن این مطلب چنین است:
«عن مسند احمد عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم: یحکم الحجاز رجل اسمه علی اسم حیوان، إذا رأیته حسبته فی عینه الحول من البعید و اذا اقتربت منه لا تری فی عینیه شیئاً، یخلفه أخ له إسمه عبدالله، ویل لشیعتنا منه؛ اعادها ثلاثاً: بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة، بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة، بشرونی بموته ابشرکم بظهور الحجة.»(10)
«از مسند احمد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده: مردی در حجاز حکومت خواهد کرد که اسمش چون اسم حیوان است؛ هنگامی که او را از دور ببینی، تصور می کنی که در چشمش کژی (انحراف) وجود دارد و هنگامی که به او نزدیک می شوی، در چشمش چیزی نمی بینی؛ بعد از او برادرش که نامش عبدالله است، خلافت می کند؛ وای بر شیعه ما از او ... سپس سه مرتبه تکرار کردند: خبر مرگش را به من بشارت دهید تا من ظهور حجت را به شما بشارت دهم.»
صرف خواندن (و نه بررسی دقیق این روایات) نشان دهنده عدم ارتباط با موضوع خواهد بود. چراکه در اکثر این روایات اساسا نامی از ظهور به میان نیامده و تنها پیرامون رخدادهای آینده نظیر کشتارهای دسته جمعی می باشد​

[h=2]تحلیل:[/h]ـ این روایت نه تنها در مسند احمد بلکه در هیچ منبع دیگری از اهل تسنن و شیعه وجود ندارد.
ـ خود مولف کتاب به این نکته اشاره دارد که «هذا الخبر نقله إلیٌ أحد الفضلاء المطلعین» یعنی این خبر را برای من یکی از دانشمندان فاضل و مطلع نقل کرده است.» بنابراین روشن است که خودش این روایت را در هیچ کتابی ندیده است و صرف یک ادعا است. روشن است که هیچ کس حق ندارد بدون مدرک روایتی را نقل کند و آن را به شخصی موهوم نسبت دهد که این خود نشان جعلی بودن روایت خواهد بود.
ـ برخی این روایت بی اساس را پایه استدلال قرار داده و آن را مطابق با امیر فهد و برادرش امیر عبدالله دانسته اند. زیرا «فهد» به معنای یوزپلنگ و اسامی حیوانات است. غافل از اینکه در میان عرب نامگذاری به حیوانات شجاع و یا دارای ویژگی خاص بسیار مشهور و معروف است و اختصاصی به نام فهد ندارد. فقط در میان نام های امیرمومنان (علیه السلام) اسامی همچون اسد و غضنفر گویای این مطلب است.
ـ قسمت پایانی این روایت بی پایه شباهتی به یکی از روایات پیش گفته دارد. روشن است که وجود مفهوم قسمت پایانی در دیگر روایات (یکی از نشانه های ظهور مرگ یک شخصیت تاثیر گذار است)، مهر تاییدی بر این روایت بی اساس نخواهد بود.
ـ متاسفانه برخی از تحلیل گران معروف نیز به دلیل نداشتن پایه های علمی مناسب در زمینه علوم اسلامی از این روایت بهره جسته و تطبیق دیگری نسبت به شرایط کنونی یعنی مرگ امیر عبدالله داشته اند. وی از فرازی از این روایت بی اساس که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شده: «خبر مرگ عبدالله را سه بار به من بشارت دهید تا ظهور را به شما بشارت دهم» استفاده کرده که مرگ وی سه بار در میان مردم شایع می شود و سپس وی هلاک خواهد شد.
اولا: اصل روایت همانطور که گفته شد مشتبه به جعل و وضع است. و ثانیا: سه بار بشارت دادن به هیچ وجه نمی تواند دلیلی بر بشارت بی مبنا بر اساس یک شایعه دروغین باشد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
تحلیلی بر روایات عصر ظهور و جنبش مردم مصر (1)

اگرچه روایات پیش بینی حوادث آینده مصر فراوان است اما تنها بخشی از آنها به عصر ظهور مرتبط می شود. روایات پیش بینی فتح مصر توسط مسلمانان و همچنین روایات غلبه مغربی ها بر مصر که در دوران انقلاب فاطمیان به حقیقت پیوسته است، از جمله روایاتی است که ربطی به مساله ظهور ندارند و باید مراقب بود که ما را به اشتباه نیاندازند و با روایات ظهور درآمیخته نگردند. بنابراین برای جلوگیری از این مشکل تنها به روایاتی مراجعه خواهیم کرد که به نحوی دلالت بر حوادث دوران ظهور داشته باشند.


ظهور منجی آخر الزمان از جمله مسایلی است که شیعه و سنی به آن معتقدند و در منابع روایی هر دو، روایات متعددی در این باره وجود دارد.
پیامبر خدا و اهل بیت، نشانه هایی را که پیش از ظهور حضرت ولی عصر(عج) رخ می دهد، ارائه کرده اند تا مردمی که در دوران پیش از ظهور زندگی می کنند خود را برای این اتفاق بزرگ آماده سازند و همچنین مردم دوران های دیگر مدعیان دروغین را بشناسند.
یکی از این نشانه ها که اخبار فراوانی را به خود اختصاص داده، رخدادهای مرتبط با کشور مصر است. ناآرامی های کنونی این کشور و جنبش مردم مسلمان این دیار، نگاه ها را بیش از گذشته به سوی این پیش گویی ها جلب کرده است. چرا که برخی از این نشانه ها همچون جنبش های پی در پی مردمی در کشورهای عربی و کشیده شدن این حرکت های مردمی به کشور مصر، با حوادث کنونی این سرزمین قابل تطبیق است.
اما به راستی آیا حوادث کنونی مصر همان است که در روایات اهل بیت برای ظهور حضرت ولی عصر پیش بینی شده؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید همه روایاتی را که در زمینه نشانه های ظهور به دست ما رسیده و به نوعی با مصر در ارتباط است، مورد کنکاش قرار دهیم و نمایی کلی از این دسته از روایات ارائه نماییم. اما مهمتر آن است که بتوانیم تحلیلی دقیق بر این گروه از روایات، داشته باشیم و نتیجه ای شایسته از آن بگیریم.

حوادث مصر در آستانه ظهور
اگرچه روایات پیش بینی حوادث آینده مصر فراوان است اما تنها بخشی از آنها به عصر ظهور مرتبط می شود. روایات پیش بینی فتح مصر توسط مسلمانان و همچنین روایات غلبه مغربی ها بر مصر که در دوران انقلاب فاطمیان به حقیقت پیوسته است، از جمله روایاتی است که ربطی به مساله ظهور ندارند و باید مراقب بود که ما را به اشتباه نیاندازند و با روایات ظهور درآمیخته نگردند. بنابراین برای جلوگیری از این مشکل تنها به روایاتی مراجعه خواهیم کرد که به نحوی دلالت بر حوادث دوران ظهور داشته باشند.
با مراجعه و بررسی این دسته از روایات می توان رخدادهای مرتبط با ظهور را به هفت دسته تقسیم کرد که در نگاه اول، ترتیب روشنی برای این حوادث دیده نمی شود. اما با اندکی تامل می توان به یک ترتیب منطقی اما احتمالی دست یافت.
شیخ مفید هنگام برشمردن نشانه های ظهور در این باره می گوید:
خُرُوجُ الْعَبِیدِ عَنْ طَاعَةِ سَادَاتِهِمْ وَ قَتْلُهُمْ مَوَالِیَهُم. (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ بردگان(مردم و پابرهنگان جامعه) از فرمانبرداری بزرگان خود بیرون رفته و آنان را می کشند.​

این اتفاقات عبارتند از:
1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم
3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا
4ـ ورود نیروهای خارجی به مصر
5ـ انقلاب مردی از مصر و ایجاد حرکت اسلامی در این کشور
6ـ پیوستن نیروهای خارجی مستقر در مصر به سفیانی
7ـ آمادگی برای استقبال از امام زمان و ورود حضرت به این کشور

1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی
یکی از نشانه های ظهور، حرکت عمومی مردم منطقه و یا مردم کشورهای عربی بر ضد حاکمان است. حاکمانی که استبداد، زورگویی و ظلمشان چنان مردم را بر آشفته که جز به کشتن آنان راضی نخواهند شد. شیخ مفید هنگام برشمردن نشانه های ظهور در این باره می گوید:
خُرُوجُ الْعَبِیدِ عَنْ طَاعَةِ سَادَاتِهِمْ وَ قَتْلُهُمْ مَوَالِیَهُم. (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ بردگان(مردم و پابرهنگان جامعه) از فرمانبرداری بزرگان خود بیرون رفته و آنان را می کشند.
گویا این حادثه بیشتر در کشورهای عربی رخ می دهد و حاکمان این کشورها به خاطر وابستگی به قدرت های دیگر و گرایشات غیر بومی مورد نکوهش مردم قرار می گیرند:
وَ خَلْعُ الْعَرَبِ أَعِنَّتَهَا وَ تَمَلُّكُهَا الْبِلَادَ وَ خُرُوجُهَا عَنْ سُلْطَانِ الْعَجَمِ. (همان)؛ و مردم عرب از قید و بند (ذلت) آزاد می گردند و شهرها را تصرف می کنند و از فرمان پادشاه عجم (غیر عرب یا با گرایشاتی غیر بومی) بیرون می آیند.

بنابر روایتی از امیرمومنان علی(علیه السلام) دایره این جنبش ها و اختلافات به تمامی کشورهای عربی کشیده خواهد شد. از امام علی علیه السلام نقل شده که در ضمن بیان نشانه هایی از ظهور فرمودند:
... اخْتِلَافٍ فِی كُلِّ أَرْضٍ مِنْ أَرْضِ الْعَرَب. (تفسیر عیاشی، ج 1، ص 64)؛ اختلاف و درگیری در تمامی سرزمین عرب رخ خواهد داد.
نکته پر اهمیت این است که ظاهرا برخی از این انقلاب های مردمی به ثمر می نشیند و رنگ پیروزی را به خود خواهد دید:
وَ غَلَبَةُ الْعَبِیدِ عَلَى بِلَادِ السَّادَات‏. (الارشاد، همان)؛ نوكران (مردم عادی) بر شهرهاى بزرگان خود غلبه می کنند.
مصر نیز همچنانکه خواهیم گفت از این قاعده در کشورهای عربی مستثنی نخواهد بود و علیه حاکم خود برخواهد آشفت.

2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم
از روایات ظهور برمی آید که ناآرامی ها و انقلاب مردمی در کشورهای عربی به مصر نیز کشیده خواهد شد. تا به آنجا که مردم، فرمانروای خود را خواهند کشت:
وَ قَتْلُ أَهْلِ مِصْرَ أَمِیرَهُمْ. (الارشاد، همان)؛ «مردم مصر، فرمانروای خود را می کشند.»
برخی از منابع اهل تسنن حاکی از آن است که این حادثه با کشته شدن فرمانروای شام، همزمان خواهد بود:
«قبل از وى فرمانرواى شام و حاكم مصر كشته مى شوند.» (ر.ک: عصر ظهور، ص 158)
اگر مراد از اطراف مصر در این روایت، مرزهای داخلی مصر باشد، نتیجه این خواهد شد که کمی قبل از ظهور حضرت، نابسامانی و هرج و مرج، عده ای از فرعون صفتان سودجو و یا مسیحیان ضد اسلام را بر شهرهای حاشیه ای این کشور حاکم خواهد کرد​

3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا
یکی از حوادثی که پیش از ظهور حضرت برای کشور مصر پیش بینی شده است، هرج و مرج و نابسامانی است.
از ابوذر نقل شده که گفت:
امنیت از مصر رخت بر مى بندد. راوی می گوید به او گفتم: در آن هنگام كه امنیت از دست مى رود، پیشوایى نیست كه آن را فراهم آورد. گفت: خیر، بلكه نظام آن از هم پاشیده مى شود. (کتاب الفتن، نعیم بن حماد، ص 174)
بنابراین ریشه این نابسامانی نداشتن پیشوا و جلوداری است که بتواند حرکت انقلابی مردم را رهبری نماید. این ناامنی و هرج و مرج به آنجا خواهد رسید که عده ای فرصت طلب از این اوضاع، نهایت سوء استفاده را می کنند و بر قسمتی از این سرزمین سیطره پیدا می نمایند. از امیر مومنان(علیه السلام) درباره نشانه های ظهور نقل شده که فرمود:
و غلبة القبط على أطراف مصر. (المناقب، ج 2، ص 274)؛ قبطیان بر اطراف مصر غلبه می کنند.

اما قبطیان چه کسانی هستند؟
در تاریخ می خوانیم که فرعون و فرعونیان و همچنین جالوت (فرمانروای ستمگری که نامش در قرآن آمده) از قبطیان بوده اند. بنابراین ممکن است که مقصود از قبطیان، بازمانده حاکمان فرعونی این سرزمین و یا به طور کلی فرعون صفتان باشد. البته باید در نظر داشت که قبطیان کنونی مصر مسیحی اند و جمعیتی حدود 15 میلیونی دارند که ممکن است، مراد حدیث همین گروه از جمعیت مصر باشد.
اگر مراد از اطراف مصر در این روایت، مرزهای داخلی مصر باشد، نتیجه این خواهد شد که کمی قبل از ظهور حضرت، نابسامانی و هرج و مرج، عده ای از فرعون صفتان سودجو و یا مسیحیان ضد اسلام را بر شهرهای حاشیه ای این کشور حاکم خواهد کرد.
اما ممکن است مقصود از اطراف مصر، سرزمین های همسایه این کشور نظیر فلسطین، اردن, لیبی یا سودان باشد که اسیر حاکمانی فرعون صفت می باشند.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]پیش‌ قراولان سفیانی، یا عمله های صلیب و صهیون؟![/h]

هجوم مغول‌وار لشکر وحشت سلفی، داعش، به سرزمین «عراق» پس از «سوریه»، به ناگهان زنگ خطر را برای ساکنان شرق اسلامی به صدا در آورد. پیشروی عجیب و غریب در جغرافیای بزرگی از دو سرزمین سوریه و عراق، کشتار بی‌رحمانه و مثال زدنی بی‌گناهان شیعه، مثله کردن اجساد، ذبح بی‌گناهان و شعار دولت اسلامی عراق و شام و بالأخره پرچم سیاه این جنایتکاران، این گمان را به ذهن بسیاری از ساکنان «ایران»، عراق و «بحرین» و ... متبادر ساخت که این واقعه در مسیر خروج سفیانی و پیش‌قراولان آن است. همان که در روایات ائمّه دین علیهم السلام از او و هجمه‌اش، به عنوان اوّلین نشانه حتمیّه ظهور یاد شده است.
برخی شباهت‌ها در اقوال و اعمال گروه داعش سلفی با همه آنچه که روایات اسلامی درباره سفیانی و عملکرد لشکریانش بیان کرده‌اند، این گمان را تقویت می‌کرد.
نام سفیانی با سرزمین «شام»(1) پیوند خورده است. این در حالی‌است که امروزه، نام شام بلافاصله کشور سوریه و پایتخت آن، دمشق را متبادر به ذهن می‌سازد.
مستندات بسیاری بر حوادث شام، در سال‌های قبل از ظهور کبرای امام زمان(عج) اشاره می‌کنند.
از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند:
«بعد از من، چهار فتنه‏ برای شما پیدا می‏شود: در فتنه اوّل: [ریختن] خون‌ها حلال خواهد شد. در فتنه دوم: [ریختن[ خون‌ها و [غصب] اموال حلال می‏شود. در فتنه سوم: [ریختن] خون‌ها و [غصب[ اموال و ناموس مردم حلال خواهد شد. فتنه چهارم، فتنه‏ای است شدید و تاریك كه حركت آن نظیر حركت كشتی است در دریا؛ به طوری كه احدی از مردم، از شرّ آن ملجأ و پناهی نخواهند داشت. از شام‏ شروع می‏شود و عراق را فرا می‌گیرد و جزیره را با دست و پای خود می‌كوبد. در آن فتنه، مردم نظیر پوستی كه دبّاغی شود، دچار بلا می‌شوند، در آن موقع، احدی از مردم قدرت ندارد كه (به فتنه‏انگیزها) بگوید: بس است، از هر ناحیه‏ای كه آن فتنه را رفع كنند، از ناحیه دیگری سر برون خواهد كرد.»(2)
طیّ این ایّام، جمع بزرگی از مسلمانان، به ویژه شیعیان که جسته و گریخته روایات و احادیثی درباره وقایع سخت و شورش‌های اجتماعی (فتنه) قبل از ظهور امام (عج) به گوششان خورده بود، از خود می‌پرسیدند: آیا میان آنچه امروز در سوریه می‌گذرد و آن اخبار آخرالزّمانی رابطه‌ای وجود دارد؟
یورش جمله کین‌ورزان، اعمّ از بعثی‌ها، منافقین، بهائی‌ها و سلفی‌ها زیر چتر داعش، کیان شیعیان آل محمّد علیهم السلام را هدف قرار داده است؛ زیرا شیعیان جهادگر، تنها گروه مقابله کننده با حرکت‌های تمامیّت‌خواهانه صلیبی و صهیونی‌اند و بزرگترین مانع در اجرای آخرین مرحله از پروژه حکومت جهانی یهود​

در ایران نیز برخی با شتاب فراوان سعی در مصداق‌سازی شخصیّت‌های سیاسی، اجتماعی امروز و حاضر در مناصب کردند و نشانه‌های سفیانی را در لشکرگاه سوریه جست‌وجو می‌کردند.
بالا گرفتن فتنه در عراق و هجمه گروه تروریستی داعش بر سرزمین‌های شیعی عراق، طیّ یکی دو هفته اخیر، دیگر بار تنور مصداق‌سازی را گرم کرده و بر این شبهه دامن زده شد که شاید به راستی داعش و همه آنچه که با درنده‌خویی و سبعیّت بر سر شیعیان مظلوم عراق می‌آورد، پیش‌قراولان خروج سفیانی و بلافاصله پس از آن، ظهور حضرت ولیّ عصر(عج) باشد.
روایات رسیده و موجود در منابع و مصادر شیعی و سنّی، درباره وقایع قبل از ظهور کبرا و خیزش سفیانی و اعمال و اقوال او و سپاهیانش، توضیحاتی ارائه می‌کند که هر ناظر بی‌طرفی در وقت مشاهده وضعیّت سال‌های اخیر سوریه و عراق، جای این احتمال را دور از نظر نمی‌بیند که این وقایع مصادیق نشانه‌های ارائه شده در روایاتند. آنچه که باعث تقویت این شبهه شده، عبارتند از:
1. آغاز فتنه‌ها از سوریه، به عنوان یکی از مناطق مهم و مرکزی شامات قدیم؛
2. پوشش ظاهری تروریست‌ها (دستار سیاه، پیراهن، شلوار و....)؛
3. هیئت ظاهری (محاسن بلند)، بیرق سیاه منقوش با دو شعار لااله الّا الله و محمّد رسول الله؛
4. سردادن شعارهای سلفی و تکفیری و اظهار ضدّیت تمام عیار با رویکرد شیعی و سنّت‌های شیعیان؛
5. کشتار بی‌رحمانه (ذبح، مثله اجساد و...) و اعمال شنیع مشمئز کننده؛
6. ارائه برخی نشانه‌های گمراه کننده، مانند اظهار علاقه مفتی سلفی، عرعور برای گردآوردن تروریست‌ها، زیر پرچم سفیانی، راه‌اندازی گردان‌های یزید و معاویه، انتخاب لقب سفیانی برای ترکی النبعلی پدر معنوی داعش و...
اما تجربه حرکت‌های موذیانه، حیله‌گرانه و کین‌جویان صلیبی و صهیونی نشان می‌دهد که آنان هماره از زمینه‌های فرهنگی موجود در میان سنّت‌ها، آئین‌ها، باورها و علایق ساکنان شرق اسلامی، حدّاکثر استفاده را برای دست‌یابی به مقاصد پلید استعماری خود برده‌اند.
از اوّلین روزهای شکل‌گیری دو جریان فرقه‌ای وهّابیت و بهائیت (در قرن دوازدهم هجری) اوّلی در مهم‌ترین نقطه کانون جهان اهل سنّت، یعنی «حجاز» و دومی در مهم‌ترین نقطه کانونی جهان شیعی، یعنی ایران، تا جریان احمد حسن الیمانی در عراق، که امروزه دامنه تبلیغات و یارگیری‌اش به استان‌های جنوبی ایران نیز رسیده است، نمونه بارزی از این جریانات فرقه‌ای آخرالزّمان‌گرای وابسته به دستگاه‌های امنیّتی صهیونی و صلیبی‌اند.

در کشاکش رویارویی بزرگ شرق اسلامی با غرب صلیبی، صهیونی، در حالی‌که غرب پایان تاریخ خود را به تجربه نشسته و در ازدحام بحران‌های چند وجهی، همه مجال تجدید حیات فرهنگی، تمدّنی را از دست داده است، سران مجامع مخفی و اشرار یهود به خوبی دریافته‌اند که تنها اجرای پروژه جعلی شبیه‌سازی واقعه ظهور موعود و وارد آوردن شرق اسلامی در میدان جنگ آخرالزّمانی آرمگدون، می‌توانند برای همیشه خود را از تهدید فرهنگی و تمدّنی شرق اسلامی خلاص کنند.
جذّابیت مباحث آخرالزّمانی، به ویژه در شرایط سیاسی، اجتماعی سخت و بن‌بست‌های اقتصادی، تا حدّی است که در نیم‌روزی می‌تواند جماعت بزرگی را به گرد قطبی، شیخی، مرشدی و مدّعی‌ای جمع کند.
وجود باور مذهبی و سنّتی و ظهور منجی موعود در میان مسلمانان و انتظار دیدار این واقعه شریف در این عصر و زمان، به امید خلاصی از همه ظلم‌ها و ستم‌های چندوجهی، این امکان را در این منطقه حسّاس از شرق اسلامی فراهم آورده است تا به ناگهان و با مشاهده نشانه‌های وقوع این امر عظیم، پای در میدان حادثه بگذارند. درست در همین شرایط است که اتّفاق و اتّحاد صلیب و صهیون می‌تواند با یک گام بزرگ، ضمن تخلیه همه توان و انرژی نهفته در میان ساکنان این سرزمین در منازعات قومی، قبیله‌ای و مذهبی، پروژه آرمگدون را عملیاتی کرده و سلطه جهانی خود را در قالب حکومت جهانی بنی‌اسرائیلی با محوریّت فلسطین اشغالی تکمیل نماید.
این‌ همه درحالی‌است که هماره در میان عموم اقوام و ملل، جماعتی شتابزده، متعصّب و با روحیه هیجانی پیدا می‌شوند که به اتّکای کم‌ترین اطّلاعات و آگاهی در حرکتی عجولانه و احساسی، سبب به وجود آمدن جریان‌های اجتماعی، سیاسی شده و خسارات بسیاری را به خود و جامعه خود وارد ساخته‌اند.
آگاهی مراکز مطالعات مذهبی غربی و یهودی از دریافت‌های مهدوی و آخرالزّمانی مسلمانان و امکان شبیه‌سازی نشانه‌های یاد شده در روایات، از مسیر وارد آوردن جریان‌های سلفی تکفیری، طیّ چند سال اخیر، این امکان را فراهم آورده است تا جمعیّت بزرگی از مسلمانان دچار شبهه شده و گمان برند که حرکت سلفی تکفیری از شام و پس از آن، حمله به عراق، همان واقعه پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی اسلامی است.
سلفی‌ها به خوبی آموزش دیده‌اند تا اخبار موجود در روایات و احادیث را نمونه‌سازی کنند و با قتل عامّ مردم، ذبح مظلومان، مثله کردن اجساد، کین‌ورزی با شیعیان و ... همگان را مطمئن کنند که به راستی، اینان پیش‌قراولان سفیانی‌اند که خود را برای همراهی با او در تأسیس دولت اموی شام و عراق مهیّا می‌سازند.
اما شبیه‌سازی حرکت داعش و سایر جریانات سلفی در سوریه و شمال «آفریقا» (دامس، جبهه النّصره و...) با جریانات پیش‌گویی شده در روایات و احادیث آخرالزّمانی در سال‌های قبل از ظهور، نمی‌بایست ما را فریفته و دچار شبهه کند. این پیش‌فرض عواقبی بس خطرناک دارد. حدّاقل خسارت این شبهه، نومید شدن مستضعفان و شیعیان از ظهور امام(عج) است. بنابر تصریح برخی روایات، شماری از مردم، نادانسته در اثر نومیدی، دل به انکار امام می‌سپارند.
به‌رغم بسیاری از شباهت‌ها میان آنچه روایات اسلامی پیش‌گویی فرموده‌اند و این عمله‌های صلیب و صهیون، نسبتی نیست؛ اگر چه آن ملعون آخرین، سفیانی اموی نیز دست‌پروده یهود و مورد حمایت یهودیان خواهد بود. حال چنانچه مسلمانان، به ویژه شیعیان آل محمّد علیهم السلام با این پیش فرض وارد معرکه شوند، پیش از آنکه مجال ضربه زدن جدّی به این جماعت را پیدا کنند و قبل از آنکه مولا و سرورمان اذن قیام پیدا کنند، این مستضعفان در مسلخ طرّاحی شده ائتلاف خونین نابود می‌شوند.
بر هیچ‌کس پوشیده نیست که در مقابل کاهلی، انفعال، ندانم‌کاری و فرصت‌سوزی مسلمانان و شیعیان، حسب سنّت ثابت الهی، مهاجمان را بر مومنان چیره می‌سازد. واقعه‌ای که برای سال‌هایی بس دراز و شاید تا به وقت ظهور کبرای امام عصر(عج)، مجال زندگی ساده و بی‌دغدغه و ترس را از شیعیان می‌گیرد​

سران صلیب و صهیون از دکترین مغول و استراتژی‌های چنگیز و هولاکو در رهبری هجوم ملخ‌وار سلفی‌ها استفاده کرده‌اند و بدین سبب، شیوه عمل آنها با سایر هجمه‌های تجربه شده متفاوت است.
یورش جمله کین‌ورزان، اعمّ از بعثی‌ها، منافقین، بهائی‌ها و سلفی‌ها زیر چتر داعش، کیان شیعیان آل محمّد علیهم السلام را هدف قرار داده است؛ زیرا شیعیان جهادگر، تنها گروه مقابله کننده با حرکت‌های تمامیّت‌خواهانه صلیبی و صهیونی‌اند و بزرگترین مانع در اجرای آخرین مرحله از پروژه حکومت جهانی یهود.
بر هیچ‌کس پوشیده نیست که در مقابل کاهلی، انفعال، ندانم‌کاری و فرصت‌سوزی مسلمانان و شیعیان، حسب سنّت ثابت الهی، مهاجمان را بر مومنان چیره می‌سازد. واقعه‌ای که برای سال‌هایی بس دراز و شاید تا به وقت ظهور کبرای امام عصر(عج)، مجال زندگی ساده و بی‌دغدغه و ترس را از شیعیان می‌گیرد.
گویا دیگر بار خداوند متعال امتحان و ابتلای مهمّی را فراروی مومنان آل محمّد علیهم السلام قرار داده است.
دور نیست که با ابزار آمادگی و حضور مجاهدان در صحنه نبرد، همراه با طلب و تقاضا از خداوند برای خارج ساختن مستضعفان از اضطرار و اضطراب بزرگ، درهای رحمت گشوده شده و امام مستضعفان و منجیّ درماندگان، از پس پرده غیبت خارج شوند، مکر یهود را به خودش برگردانند و با نابود ساختن جمیع ملحدان و کافران و ستمکاران، دولت حقه طیّبه را تأسیس و حکومت خلف صالح بر تمام جهان هدیه نمایند.

پی‌نوشت‌ها:
1) بنابر گفته یاقوت حموی در جلد سوم «معجم البلدان»، شام شامل سرزمین‌هایی از رود «فرات» تا سرزمین‌های همجوار «عریش» در «مصر» است. پهنای آن از کوه‌های «طی» به سوی «قبله» تا دریای «مدیترانه» است. شهرهای مهمّ «منیح»، «حلب»، «حماه»، «حمص»، «دمشق»، «المعرّه» و «بیت‌المقدّس» در وسط آن منطقه قرار دارند و در ساحل دریا در آن منطقه نیز شهرهای «انطاکیه»، «طرابلس»، «عکا»، «صور»، «عسقلان» و... قرار دارد.
2) ابن طاووس، علی بن موسی، «الملاحم و الفتن، یا فتنه و آشوب‌های آخرالزّمان»،تهران،إسلامیه، چاپ اوّل، بی تا.ص 2.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]پیوستن نیروهای مصر به سفیانی
[/h][h=3]تحلیلی بر روایات عصر ظهور و جنبش مردم مصر (2)
[/h]



گفته شد که روایات رخدادهای مصر در دوران ظهور را می توان به هفت گروه تقسیم کرد و ترتیبی منطقی اما احتمالی برای این رخدادها ارائه نمود. در بخش گذشته به بررسی سه گروه از این رخدادها پرداختیم. این سه گروه عبارتند از:
1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی
2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم
3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا

حال به مابقی رخدادهای مرتبط با ظهور در کشور مصر خواهیم پرداخت:
4ـ ورود نیروهای خارجی به مصر
یکی از نشانه های ظهور که در روایات مطرح شده، ورود نیروهای غربی یا مغربی به مصر است. شیخ طوسی در کتاب الغیبة، ص 463، از عمار یاسر نقل می کند که گفت:
دولت اهل بیتِ پیغمبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهور آن دولت علاماتى دارد: (از آن جمله) ... غربیان به مصر حمله می آورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همین علامت آمدن سفیانى است.
بنابراین ورود این نیروها به مصر اندکی قبل از خروج سفیانی در شام است و با توجه به آنکه سفیانی چند ماه پیش از ظهور حضرت خروج می کند، پس ورود غربی ها به مصر در همان سال ظهور و یا اندکی پیش از آن خواهد بود.
نکته دیگر اینکه این نیروها پس از مصر و غلبه بر آن به سوی شام حرکت خواهند کرد. تبیع که یکی از راویان حدیث است می گوید: إذا دخلت الرایات الصفر مصر فغلبوا علیها و قعدوا على منبرها فلیحفر أهل الشام اسرابا فی الأرض فإنه البلاء. (کتاب الفتن, ص 433)؛ وقتى كه پرچم هاى زرد وارد مصر شدند و بر مصر غلبه کردند و بر منبر آن نشستند (و دستگاه تبلیغاتی مصر را در دست گرفتند)، اهل شام باید در زمین سرداب هایى بکنند (و خود را پنهان كنند). زیرا كه این واقعه، (نشانه) بلا است.
چنین لشکری مسلما با تجهیزات فراوان و ابزارآلات جنگی پیشرفته به این کشور وارد خواهد شد و پس از آن شام را تحت سیطره خود قرار خواهد داد. از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:
... فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ. (الغیبه للنعمانی، ص 305)؛ هنگامى كه دو نفر مدعى حكومت در شام به جان هم افتادند، علامتى از علائم الهى است. ... وقتى آن روز فرا رسید، خواهى دید كه سواران مرکب های غیر عربی سفید و سیاه و پرچم هاى زرد، از سمت مغرب می آیند تا به شام می رسند. در این موقع فرزند هند جگر خوار (سفیانى) خروج می کند و پس از آن باید منتظر خروج مهدی علیه السلام باشید.
نکته قابل توجه در این دسته از روایات این است که در برخی از آنها تعبیر «اهل الغرب» و در برخی دیگر از آنها تعبیر «اهل المغرب» دیده می شود. این دو تعبیر، ممکن است یکی باشد و یا اشاره به دو گروه مجزا داشته باشد. بنابراین سه احتمال وجود دارد.
نخست اینکه هر دو تعبیر یکی باشد و مقصود از آن نیروهای شمال غرب افریقا باشد. زیرا از دیرباز به منطقه شمال افریقا یعنی مراکش، الجزایر و لیبی مغرب گفته می شده که امروزه نیز به کشور مراکش، مغرب می گویند.
موید این احتمال، روایاتی است که در آن به جای «اهل مغرب» از «بربر» استفاده شده است. (الملاحم و الفتن، ص 56 و بحار الأنوار، ج 51، ص 163) «بربر» به قبایل فراوانی که در غرب افریقا قرار دارند، گفته می شود. (معجم البلدان، ج 1، ص 368)
احتمال دوم این است که مقصود از هر دو تعبیر، نیروهای غربی یعنی «اهل الغرب» است و در برخی از کتاب ها به اشتباه «اهل المغرب» آمده است.
یکی از نشانه های ظهور که در روایات مطرح شده، ورود نیروهای غربی یا مغربی به مصر است. شیخ طوسی در کتاب الغیبة، ص 463، از عمار یاسر نقل می کند که گفت: دولت اهل بیتِ پیغمبر شما در آخر الزمان خواهد بود و ظهور آن دولت علاماتى دارد: (از آن جمله) ... غربیان به مصر حمله می آورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همین علامت آمدن سفیانى است


شیخ علی کورانی, دانشمند بزرگ مهدویت بر این باور است که روایات ورود مغربیان به مصر دو دسته هستند. دسته اول که شامل بسیاری از این قبیل روایات می شود، ربطی به دوران ظهور ندارد و در دوره فاطمیان به حقیقت پیوسته است. اما دسته دوم به دلیل آنکه به صراحت سخن از ظهور حضرت ولی عصر دارد، مربوط به همین دوران است.
با بررسی دقیق این دسته روایت خواهیم فهمید که دسته اول مربوط به ورود مغربیها به مصر و دسته دوم مربوط به ورود غربیها است.
وی در ادامه روایتی را که از کتاب الغیبه شیخ طوسی نقل کردیم، شاهد می گیرد که مقصود روایات این باب «اهل الغرب» بوده و تعبیر «اهل المغرب» که در برخی از روایات ظهور آمده تعبیری اشتباه است. (عصر ظهور، ص 160)
توضیح آنکه کتاب الغیبه از معتبرترین و قدیمی ترین منابع روایی ما است که توسط محدثی بزرگ چون شیخ طوسی (متوفی 460) نگاشته شده است. بنابراین تعبیر «اهل الغرب» صحیح بوده و برخی از محدثان بعدی و یا مستنسخان اینگونه احادیث به اشتباه آنرا به «اهل المغرب» تبدیل کرده اند.
احتمال سوم این است که اهالی «غرب» و «مغرب» دو گروه مجزا اما با هدفی واحد می باشند که یکی متعلق به غرب عالم و دیگری متعلق به غرب قاره آفریقا است. بنابر این احتمال، نیروهای غربی و نیروهای مغربی به همراه یکدیگر وارد مصر خواهند شد و آنجا را تصاحب خواهند نمود.
موید این احتمال یکی از نشانه های ظهور است که اشاره به ورود دو پرچم یعنی دو گروه مجزا به این کشور دارد:
«دُخُولُ رَایَاتِ قَیْسٍ وَ الْعَرَبِ إِلَى مِصْرَ.» (الارشاد، ج 2، ص 369)؛ «وارد شدن پرچم های قیس و عرب به مصر»

5ـ انقلاب مردی از مصر و ایجاد حرکت اسلامی در این کشور
یکی دیگر از نشانه های ظهور، قیام مردی مصری است که پیش از خروج سفیانی خواهد بود. محمد بن مسلم که یکی از یاران درجه اول امام باقر و امام صادق علیهماالسلام است، می گوید:
«یَخْرُجُ قَبْلَ السُّفْیَانِیِّ مِصْرِیٌّ وَ یَمَانِیٌّ.» (الغیبة للطوسی، ص 447)؛ قبل از سفیانی مردی مصری و مردی یمانی قیام می کنند.
احتمالا این مرد مصری همان است که در روایت عمار یاسر خواندیم که:
یَخْرُجُ أَهْلُ الْغَرْبِ إِلَى مِصْرَ فَإِذَا دَخَلُوا فَتِلْكَ أَمَارَةُ السُّفْیَانِیِّ وَ یَخْرُجُ قَبْلَ ذَلِكَ مَنْ یَدْعُو لِآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ. (الغیبة، ص 463)؛ غربیان به مصر حمله می آورند. وقتى آنها وارد مصر شدند، همین علامت آمدن سفیانى است. قبل از آن كسى قیام می كند كه مردم را دعوت به پیروى از آل محمد صلّى اللَّه علیه و اله می نماید.
اما ممکن است مردی که دعوت به پیروی از اهل بیت می کند در شام یا نقطه دیگری از بلاد اسلامی باشد و یا آنکه او کسی جز مرد مصری باشد. اما اگر او همان مرد مصری باشد، می توان چنین نتیجه گرفت که پیش از دوران ظهور در مصر شاهد حرکتی انقلابی با رویکردی متناسب با اهل بیت خواهیم بود که این نکته با وجود علاقه مصریان به اهل بیت از دوران فاطمیون، مساله عجیبی نخواهد بود.
با آنکه روشن است قیام اسلامی مرد مصری اندکی پیش از خروج سفیانی است، اما روشن نیست که زمان دقیق آن پیش از ورود نیروهای خارجی یا در دوره آنها و یا پس از خروج احتمالی آنان است.
از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:... فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِینِ الشُّهْبِ وَ الرَّایَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ؛ هنگامى كه دو نفر مدعى حكومت در شام به جان هم افتادند، علامتى از علائم الهى است. ... وقتى آن روز فرا رسید، خواهى دید كه سواران مرکب های غیر عربی سفید و سیاه و پرچم هاى زرد، از سمت مغرب می آیند تا به شام می رسند. در این موقع فرزند هند جگر خوار (سفیانى) خروج می کند و پس از آن باید منتظر خروج مهدی علیه السلام باشید



6ـ پیوستن نیروهای خارجی مستقر در مصر به سفیانی
قیام سفیانی در شام یکی از نقاط پر رنگ دوران پیش از ظهور است که روایات، به حتمی بودن آن اذعان دارند. اما نکته جالب اینجا است که او با حمایت و یا زمینه سازی نیروهای خارجی خواهد توانست اوضاع را در دست گیرد و فتنه ای بزرگ به پا کند. این مطلب را می توان از سه روایتی که در باب ورود نیروهای خارجی به مصر بیان شد، نیز فهمید.
بنابراین نیروهای خارجی برای جنگ با سفیانی به شام وارد نمی شوند. بلکه زمینه را برای قیام او فراهم خواهند نمود.
اما نکته مهم این است که در این روایات روشن نیست که آیا تمامی نیروهای خارجی مستقر شده در مصر از این کشور به سمت شام حرکت خواهند کرد و یا اینکه برخی از آنها در مصر خواهند ماند؟

7ـ آمادگی برای استقبال از امام زمان و ورود حضرت به این کشور
روایات ظهور حاکی از آن است که حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف پس از ظهور وارد مصر خواهند شد و برای مردم آن دیار سخن خواهند گفت. نقل شده که امیر مومنان علیه‌السلام در خطبه ای در باب حوادث آخر الزمان فرمود: ثُمَّ یَسِیرُ إِلَى مِصْرَ فَیَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَیَخْطُبُ النَّاسَ. (بحار الأنوار، ج 53، ص 85)؛ سپس(مهدى و یارانش) به سوى مصر رهسپار مى شوند و حضرت از منبر آنجا بالا مى رود و مردم را مخاطب قرار می دهد و برایشان سخن مى گوید.
از این روایت استفاده می شود که مصر در دوران حکومت جهانی حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف تبدیل به پایگاه تبلیغاتی امام زمان خواهد شد و این بدون آمادگی مردم انقلابی این دیار صورت نخواهد پذیرفت.
این روایت گویای آن است که ورود امام به مصر در شرایطی هماهنگ و بستری آماده از سوی مردم برای استقبال از حضرت صورت می گیرد. چرا که در این روایت هیچ سخنی از فتح و پیروزی به میان نیامده است.
حال که نمایی کلی از روایات مصر در دوران پیش از ظهور پدیدار شد، باید این روایات را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]حوادث مصر نشانه پراهمیتی برای ظهور[/h]




تطابق برخی از نشانه های ظهور حضرت ولی عصر(عج) با جنبش کنونی مردم مصر ما را بر آن داشت که به واکاوی دقیق این دسته از روایات بپردازیم. گفتیم که برای تحلیل دقیق این روایات لازم است مراحلی سه گانه را طی کنیم. نخست نمایی کلی از روایات مصر در آستانه ظهور ارائه گردید و پس از آن به نقد سندی این دسته از روایات پرداخته شد. حال نوبت به مرحله سوم یعنی تحلیل و نقد محتوایی رسیده است که در قالب نکات زیر بیان می گردد:

[h=2]1ـ حوادث مصر از «نشانه های حتمی» یا «غیر حتمی ظهور»
[/h]یکی از عقاید شیعه این است که امور آینده بشر دو گونه می باشد: یکی «حتمی و تغییر ناپذیر» و دوم «غیر حتمی و قابل تغییر». به بیان دیگر گویا حوادث آینده در دو لوح مجزا قرار گرفته است که در یکی، «حوادث حتمی» و در دیگری «حوادث معلق و مشروط» درج شده است. بنابراین ممکن است، حوادث لوح دوم در آینده به وسیله اموری همچون دعا، نفرین، کارهای خیر و یا اعمال ناپسند تغییر کند. زیرا خدایی که انسان را مختار آفریده و به او اجازه داده تا در قسمت قابل توجهی از آینده خود تاثیر گذار باشد، حوادث آینده را نیز مشروط و معلق به اعمال سنجیده یا نسنجیده او قرار داده است.
نشانه های ظهور نیز همانند دیگر رخدادها دو گونه خواهد بود. یکی «نشانه های حتمی ظهور» و دیگر «نشانه های غیر حتمی و مشروط».(الارشاد، ج 2، ص 370) از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:
«مِنَ الْأَمْرِ مَحْتُومٌ وَ مِنْهُ مَا لَیْسَ بِمَحْتُومٍ وَ مِنَ الْمَحْتُومِ خُرُوجُ السُّفْیَانِیِّ فِی رَجَبٍ» (الغیبة للنعمانی، ص 300)؛ «پاره ای از کارها حتمى و پاره ای از آن غیر حتمى است و از جمله امورى كه حتما واقع می شود، خروج سفیانى در ماه رجب است.»
بنابراین پاره ای از نشانه های ظهور حتمی و پاره ای از آنها معلق و مشروط به اعمال بشر است. اما سوال ما این است که حوادث مصر که به عنوان یکی از نشانه های ظهور مطرح گردیده در کدامیک از این تقسیمات قرار دارد؟
یکی از عقاید شیعه این است که امور آینده بشر دو گونه می باشد: یکی «حتمی و تغییر ناپذیر» و دوم «غیر حتمی و قابل تغییر». به بیان دیگر گویا حوادث آینده در دو لوح مجزا قرار گرفته است که در یکی، «حوادث حتمی» و در دیگری «حوادث معلق و مشروط» درج شده است. بنابراین ممکن است، حوادث لوح دوم در آینده به وسیله اموری همچون دعا، نفرین، کارهای خیر و یا اعمال ناپسند تغییر کند


با اینکه در منابع روایی نشانه های فراوانی برای ظهور مطرح شده اما بر روی تعداد اندکی از آنها مُهر «حتمی» بودن خورده است. محدثان بر حتمی بودن پنج نشانه که در حدیثی از امام صادق علیه السلام ذکر شده، متفق القول اند.(الكافی،ج 8، ص 310) این نشانه های پنج گانه عبارتند از: «صیحه آسمانى، خروج سفیانى، خورشید گرفتگى، كشته شدن نفس زكیه و خروج یمانى.»
اما در مورد حوادث مصر هیچ روایتی مبنی بر حتمی بودن نیامده است. با این وجود از روایات مختلف برمی آید که حوادث مصر در آستانه ظهور با خروج سفیانی گره خورده است که این نشان از ارتباط تنگاتنگ این رخدادها با نشانه های حتمی ظهور خواهد بود.
بنابراین بر فرض صحت این روایات و بر فرض قابلیت تطبیق این دسته از روایات با حوادث کنونی مصر، می توان گفت که حوادث مصر نشانه پراهمیتی برای ظهور خواهد بود.

[h=2]2ـ حوادث مصر از «نشانه های متصل و نزدیک به ظهور» یا «نشانه های منفصل و دور»
[/h]در میان نشانه های ظهور برخی به عنوان نشانه های نزدیک و متصل به ظهور مطرح شده است. از امام صادق علیه السلام نقل شده که پس از اشاره به برخی از نشانه های مهم ظهور، چنین فرمود:
«إِنَّمَا هُوَ كَنِظَامِ الْخَرَزِ یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضا»(الغیبة للنعمانی، ص 262)؛ این نشانه ها همچون رشته منظّمى به دنبال هم خواهد بود.
بنابراین از روایات بر می آید که شماری از نشانه های ظهور که بیشتر همان نشانه های حتمی هستند، نزدیک ظهور و متصل به آن رخ خواهند داد و در مدت زمانی حدود یک سال یا اندکی بیشتر از آن به وقوع خواهند پیوست.
محدثان بر حتمی بودن پنج نشانه که در حدیثی از امام صادق علیه السلام ذکر شده، متفق القول اند.(الكافی،ج 8، ص 310) این نشانه های پنج گانه عبارتند از: «صیحه آسمانى، خروج سفیانى، خورشید گرفتگى، كشته شدن نفس زكیه و خروج یمانى.»


اما در مقابل، روایات فراوانی وجود دارد که به پیدایش نشانه هایی در عصر غیبت خبر داده است و پیوستگی به دوران ظهور در آن مطرح نیست که برخی از آنها تا کنون نیز به حقیقت پیوسته است. همانند سقوط بنی عباس، اشغال منطقه جزیره توسط ترک ها و بسته شدن پل بر روی دجله.

[h=2]اما حوادث مصر از کدام دسته از این نشانه ها است؟
[/h]با توجه به روایات حوادث مصر در آستانه ظهور روشن است که این حوادث از نشانه های متصل به ظهور و نزدیک آن است. چراکه این حوادث با خروج سفیانی گره خورده است و مطابق روایات معتبر فاصله زمانی میان خروج سفیانی تا ظهور حضرت، بسیار اندک است.

[h=2]3ـ میزان فاصله میان مراحل هفت گانه
[/h]با کنکاش روایات مصر در آستانه ظهور به این نتیجه رسیدیم که این اتفاقات در هفت مرحله رخ خواهد داد. این اتفاقات عبارتند از:
1ـ حرکت انقلابی مردم علیه حاکمان در مصر و دیگر کشورهای عربی
2ـ کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم
3ـ هرج و مرج و نابسامانی در کشور به دلیل فقدان پیشوا
4ـ ورود نیروهای خارجی به مصر
5ـ انقلاب مردی از مصر و ایجاد حرکت اسلامی در این کشور
6ـ پیوستن نیروهای خارجی مستقر در مصر به سفیانی
7ـ آمادگی برای استقبال از امام زمان و ورود حضرت به این کشور
اما باید به این نکته پراهمیت توجه ویژه داشت که فاصله میان این اتفاقات تعیین نشده و روشن نیست که این فاصله چه مقدار است. بنابراین ممکن است میان هر رخدادی فاصله چندین و چند ساله وجود داشته باشد و نمی توان با بروز اولین نشانه، خود را در آستانه ظهور دید.
در مورد حوادث مصر هیچ روایتی مبنی بر حتمی بودن نیامده است. با این وجود از روایات مختلف برمی آید که حوادث مصر در آستانه ظهور با خروج سفیانی گره خورده است که این نشان از ارتباط تنگاتنگ این رخدادها با نشانه های حتمی ظهور خواهد بود.


البته اگر این حوادث به مرحله ششم برسد، دیگر وضعیت متفاوت خواهد بود. چراکه مرحله ششم با خروج سفیانی یعنی یکی از نشانه های حتمی و متصل به ظهور گره خورده و در نتیجه حوادث مصر از این مرحله به بعد وضوح بیشتری نسبت به ظهور خواهد یافت.

[h=2]4ـ این همانی بودن این اتفاقات
[/h]یکی از مشکلات ما در مواجهه با این دسته از روایات، تطبیق بیرونی آن و به اصطلاح «این، همانی بودن» آنها است. به بیان دیگر، آیا واقعا حوادثی که در ایران، مصر، فلسطین، یمن و دیگر کشورها رخداده و یا در حال رخدادن است، همان است که در روایات به آنها اشاره شده و نشانه ای برای ظهور مطرح گردیده است.
مسلم است که همه ما دوست داریم رخ نمایی عزیز فاطمه را ببینیم. اما همین شیفتگی وافر، گاهی سبب تطبیق های زود هنگام و قاطعی گردیده که بررسی دقیق و همچنین گذر زمان، خطا بودن آن را روشن ساخته است.
برای نمونه در همین روایات مصر، «کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم» به عنوان یکی از نشانه های ظهور مطرح گردیده است. برخی به محض شنیدن خبر ترور «انور سادات» رئیس جمهور پیشین مصر، این اتفاق را نشانه محکمی برای ظهور دانستند.
اما دو نکته مهم نشان داد که این اتفاق هیچ ارتباطی با این نشانه نداشته است. اول اینکه «انور سادات» به دست مردم و در طی یک جنبش انقلابی کشته نشد؛ بلکه به دست «شهید خالد اسلامبولی» ترور و کشته شد. دوم اینکه گذر زمان نشان داد, که این اتفاق مرتبط با ظهور نبود. چرا که در ادامه این نشانه ها جنبش مردمی و یا هرج و مرج داخلی صورت نپذیرفت و در عوض به جای آن فردی خبیث همچون «حسنی مبارک» اوضاع کشور را در دست گرفت و امنیتی استبدادی را در طول بیش از سی سال در این کشور حاکم نمود.
بنابراین باید مراقب بود که با بروز هر اتفاقی که می تواند شبیه نشانه های ظهور باشد، به دام تطبیق های عجولانه و تحلیل های ناچسب و نقدهای فضایی نیافتیم. این نکته در مورد حوادث کنونی مصر نیز مطابقت دارد. چراکه حوادث کنونی مصر تنها با مرحله اول از مراحل هفتگانه مذکور سازگار است و هنوز روشن نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]مصر و مجموعه ای از نشانه های ظهور
تحلیل محتوایی روایات مصر در آستانه ظهور

[/h]

حال به دو نکته پراهمیت دیگر نیز خواهیم پرداخت:

[h=2]5ـ در نظر داشتن مجموعه ای از نشانه های ظهور
[/h]همانطور که می دانید نشانه های فراوانی برای ظهور عنوان شده که هر یک به زمان، مکان، حادثه، فرد یا اشخاص متفاوتی بستگی دارد. در میان این نشانه ها برخی با همدیگر در ارتباطند و به نحوی در هم تنیده اند و برخی دیگر ارتباط خاصی با حوادث دیگر ندارند.
بنابراین نشانه های در هم تنیده که بیشتر نشانه های متصل به ظهور هستند، تشکیل یک «مجموعه ای از نشانه ها» می دهند که باید با در نظر داشتن تمامی آنها درباره به وقوع پیوستنشان اظهار نظر کرد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که در این «مجموعه مرتبط با هم»، «ترتیب نشانه ها» نیز در خور توجه است. چرا که بنابر روایات ظهور این نشانه ها پی در پی و همانند یک رشته منظم یکی پس از دیگری اتفاق خواهد افتاد. (الغیبة للنعمانی، ص 262)
بنابراین اگر حادثه ای رخ داد که با گوشه ای از نشانه های ظهور تطبیق داشت اما در عین حال حوادث پیش بینی شده پیش از آن شکل نگرفته بود، نمی توان چنین حادثه ای را از نشانه های ظهور دانست.
از جمله آموزه های اهل بیت(علیهم السلام) این است که جز خداوند کسی وقت دقیق ظهور را نمی داند و دانستن زمان ظهور همچون علم به قیامت تنها محدود به علم الهی است. اگرچه اصل مساله ظهور حضرت ولی عصر(عج) و نشانه های نزدیک شدن آن، از مسایل قطعی و مسلم است، اما زمان دقیق آن برای ما روشن نیست و نباید تطبیق این نشانه ها منجر به تعیین وقت برای ظهور گردد.


در موضوع بحث ما هم این مساله باید رعایت شود. یعنی اگرچه حوادث کنونی مصر با گوشه کوچکی از نشانه های ظهور تطبیق دارد اما این برای نشانه بودن کافی نیست بلکه باید نشانه های دیگر ظهور که با کشورها و فرهنگ ها و اشخاص مختلف در ارتباط است نیز شکل بگیرد.
البته ناگفته نماند که در 50 ساله گذشته حوادث بسیاری در عالم رخ داده که برای تطبیق با نشانه های ظهور قابلیت فراوانی دارد. برای نمونه برخی از روایات نشانه های ظهور که مرتبط با ایران است، قابلیت فراوانی برای تطبیق با حوادث رخ داده در ایران معاصر را دارا است. همانند روایتی از امیر مومنان علیه السلام که آغاز نشانه های ظهور را از مشرق برمی شمرد (الغیبة للنعمانی، ص 30) و روایتی از امام کاظم علیه السلام که «قیام مردی از قم» به همراه «گروهی چون پاره های آهن» را پیش بینی کرده است و روایتی از امام صادق علیه السلام که مردم قم را آماده سازان قیام مهدوی و همراهان پابرجای حضرت برمی شمرد.(بحارالانوار، ج 57، ص 216)

بنابراین می توان گفت اگر حوادث مصر بر اساس مراحل هفت گانه ای که گفته شد شکل بگیرد و به همان ترتیب پیش رود، احتمال نشانه ظهور بودنش فراوان خواهد بود. چرا که حوادث دیگری همچون انقلاب اسلامی ایران می تواند تکمیل خوبی بر این پازل دقیق و حساس باشد.
البته نباید از کنار دیگر نشانه ها گذر کرد و به نشانه های مرتبط با کشورهای دیگر توجه لازم را معطوف نداشت. ما در اخبار ظهور نشانه هایی همچون «خبر مرگ خلیفه ای به نام عبدالله»، «قیام مردی یمانی» و حوادثی از این قبیل را داریم که مرتبط با دیگر کشورهای جهان اسلام است.
بنابراین هرگاه مجموعه ای از این حوادث به صورت منظم و هدفمند چنان در کنار یکدیگر شکل گرفت که تطبیق آن با نشانه های ظهور بسیار عادی جلوه داد، آنگاه می توان با اطمینان بیشتری سخن گفت و فرج را بسیار نزدیک و دست یافتنی پنداشت.
نتیجه این که حوادث کنونی عالم و بالاخص حوادث کنونی مصر، اگرچه با اندکی از نشانه های ابتدایی ظهور قابلیت تطبیق را دارد اما این حوادث هنوز به مرحله ای اطمینان آور نرسیده است و دعای بیشتری را از جانب ما می طلبد.
نباید از کنار دیگر نشانه ها گذر کرد و به نشانه های مرتبط با کشورهای دیگر توجه لازم را معطوف نداشت. ما در اخبار ظهور نشانه هایی همچون «خبر مرگ خلیفه ای به نام عبدالله»، «قیام مردی یمانی» و حوادثی از این قبیل را داریم که مرتبط با دیگر کشورهای جهان اسلام است


زیرا اولا روشن نیست که در پی حوادث کنونی مصر همان اتفاقات زنجیر واری که در روایات پیش بینی شده، در این کشور به وقوع بپیوندد و ثانیا وضعیت دیگر نشانه های ظهور نیز در حاله ای از ابهام قرار دارد.

[h=2]6ـ مشخص نبودن زمان ظهور
[/h]از جمله آموزه های اهل بیت(علیهم السلام) این است که جز خداوند کسی وقت دقیق ظهور را نمی داند و دانستن زمان ظهور همچون علم به قیامت تنها محدود به علم الهی است. اگرچه اصل مساله ظهور حضرت ولی عصر(عج) و نشانه های نزدیک شدن آن، از مسایل قطعی و مسلم است، اما زمان دقیق آن برای ما روشن نیست و نباید تطبیق این نشانه ها منجر به تعیین وقت برای ظهور گردد. بنابراین شایسته آن است که این تطبیق ها جدای از آنکه بسیار منطقی و دقیق صورت می پذیرد، همراه با احتمال و اما و اگرهای فراوان اراده گردد و از بیان قطعی پرهیز شود.
در روایتی از امیر مومنان علی (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«و أما وقت خروجه (ع) فلیس بمعلوم لنا على وجه التفصیل بل هو مغیب عنا إلى أن یأذن الله بالفرج»(الغیبة طوسی، ص 425)؛ اما زمان ظهور مهدی برای(هیچ یک از) ما به روشنی مشخص نیست؛ بلکه او تا آن زمان که خداوند اجازه گشایش بدهد، از دیدگان ما پنهان خواهد بود.
بنابراین هیچ کس حق ندارد برای ظهور حضرت، زمان مشخص کند. فضیل می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم که آیا ظهور، وقت معینی دارد؟ امام باقر علیه السلام سه مرتبه فرمود:
«كَذَبَ الْوَقَّاتُون» (الكافی، ج 1، ص 368)؛ «آنها كه وقت تعیین می كنند، دروغ می گویند.»
شبیه این جمله به کرّات از پیامبر، امام باقر، امام صادق، امام رضا و امام زمان (علیهم السلام) نقل شده که در مضمون آن جای هیچ تردیدی باقی نخواهد ماند. (ر.ک: همان)
بنابراین باید مراقب بود که تطبیق حوادث کنونی مصر با نشانه های ظهور به تعیین وقت برای ظهور نیانجامد و ما را به چنین ورطه خطرناکی نیاندازد.
ممکن است بگویید: اگر زمان ظهور روشن نیست پس بیان نشانه های آن چه مفهومی دارد؟ اگر اهل بیت نمی خواستند که زمان ظهور برای مردم روشن شود، پس چرا به نشانه هایی اشاره کرده اند که زمان ظهور را روشن می سازد؟
هیچ کس حق ندارد برای ظهور حضرت، زمان مشخص کند. فضیل می گوید از امام باقر علیه السلام پرسیدم که آیا ظهور، وقت معینی دارد؟ امام باقر علیه السلام سه مرتبه فرمود:
«كَذَبَ الْوَقَّاتُون» (الكافی، ج 1، ص 368)؛ «آنها كه وقت تعیین می كنند، دروغ می گویند.»


پاسخ این است که نشانه های ظهور تنها بیانگر نزدیک شدن زمان ظهور است و هدف از آن آماده شدن منتظران برای قیام حضرت است. بنابراین هر چه که بر تعداد نشانه ها افزوده شد باید بر آمادگی منتظران نیز افزوده شود و خود را بیش از پیش برای خدمتگزاری در حکومت عدل جهانی مهیا سازند.

همچنین باید توجه داشت که چنین نشانه هایی می تواند از بروز مدعیان دروغین مهدویت جلوگیری کند و راه روشنی برای شناخت دغل بازانی همچون بابیت و بهاییت باشد.
نتیجه آنکه تطبیق حوادث کنونی عالم با نشانه های ظهور باید به دقت صورت پذیرد و این تطبیق نباید به تعیین وقت برای ظهور بیانجامد. به بیان دیگر این تطبیق ها همیشه باید به صورت احتمالی بیان گردد و از حتمی دانستن آنها به شدت پرهیز گردد.

[h=2]نتیجه و خلاصه تحلیل محتوایی:
[/h]1ـ گرچه حوادث مصر در آستانه ظهور از جمله نشانه های حتمی ظهور به حساب نمی آید، اما ارتباط برخی از این حوادث با خروج سفیانی نشانگر ارتباط تنگاتنگ این رخدادها با نشانه های حتمی ظهور است. بنابراین می توان گفت که حوادث مصر نشانه پراهمیتی برای ظهور به حساب می آید.
2ـ حوادث مصر را می توان از نشانه های متصل و نزدیک به ظهور دانست. چرا که برخی از فرازهای این حوادث با خروج سفیانی گره خورده و بنابر روایات فراوان میان خروج سفیانی تا قیام حضرت فاصله اندکی است.
3ـ در روایات، فاصله میان هفت مرحله ای که برای حوادث مصر در آستانه ظهور بیان شد، تعیین نشده. بنابراین ممکن است میان هر رخدادی فاصله چندین و چند ساله وجود داشته باشد و نمی توان با بروز اولین نشانه، خود را در آستانه ظهور دید.
4ـ با بروز هر اتفاقی که می تواند شبیه نشانه های ظهور باشد، نباید به دام تطبیق های عجولانه افتاد. مخصوصا حوادث کنونی مصر که تنها با مرحله اول از مراحل هفتگانه تطابق دارد.
5ـ نشانه های ظهور مجموعه ای است مرتبط با هم که به صورت زنجیروار به وقوع خواهد پیوست. بنابراین باید تمامی این مجموعه مورد بررسی قرار گیرد.
6ـ روایات فراوانی از اهل بیت ما را از تعیین وقت برای ظهور نهی کرده است. بنابراین باید از تطبیق های حتمی که منجر به تعیین وقت برای ظهور می شود، پرهیز نمود.
 

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
[h=1]تحلیل روایات در حوادث مصر
[/h][h=3]
[/h]



حال به بررسی روایات 4 منبع دیگر خواهیم پرداخت:
4ـ الارشاد
کتاب «الارشاد» نوشته «شیخ مفید»(متوفای 413 هـ.ق) عالم و فقیه بزرگ شیعه در قرن چهارم (و پنجم) است که در جلالت و بزرگی او حرفی نیست. (رجال نجاشی، ص 399) ایشان در این کتاب با استفاده از روایاتی که در اختیار داشته به نگارش «تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام» پرداخته است.
این کتاب از معتبرترین منابع روایى شیعه درباره زندگانى ائمه و بهترین کتاب براى دستیابى به منابع اولیه شیعه در این باره است.
وی در بخش پایانی کتاب که در مورد سیره امام زمان است, بابی با عنوان «ذکر علامات قیام القائم» گشوده و در آن تعدادی از نشانه های ظهور را بیان داشته است.
با اینکه شیخ مفید در این کتاب همانند دیگر کتب روایی مطالب را با ذکر سند می آورد اما در این بخش تنها به بیان برخی از نشانه ها اکتفا کرده و سندی برای آن ارائه نداده است. وی می گوید: «اخبار و روایات(فراوانی) درباره نشانه هاى ظهور حضرت مهدى علیه السّلام به دست ما رسیده كه از آن جمله خروج سفیانى، ... کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم، ... می باشد.» (الارشاد، ج 2، ص 369)
بنابراین پنج فرازی که ما از این کتاب ذکر کردیم، فاقد سند روایی است و تنها اعتماد ما به انعکاس سخنان شیخ مفید از روایات است.
با اینکه شیخ مفید در این کتاب همانند دیگر کتب روایی مطالب را با ذکر سند می آورد اما در این بخش تنها به بیان برخی از نشانه ها اکتفا کرده و سندی برای آن ارائه نداده است. وی می گوید: «اخبار و روایات(فراوانی) درباره نشانه هاى ظهور حضرت مهدى علیه السّلام به دست ما رسیده كه از آن جمله خروج سفیانى، ... کشته شدن فرمانروای مصر به دست مردم، ... می باشد»

5ـ «الغیبة» شیخ طوسی

محمد بن حسن معروف به «شیخ الطائفه» یا «شیخ طوسی» یکی از برجسته ترین دانشمندان شیعه و مولف دو کتاب از کتب اربعه حدیثی است. بنابراین در اعتبار این کتاب و نگارنده آن شکی وجود ندارد.
اما دو روایتی که ما از این کتاب نقل کرده ایم، دارای مشکلی اساسی است. زیرا هیچ یک از این دو روایت به امام معصوم منتهی نشده و یکی از قول «عمار یاسر» (الغیبة، ص 463) و دیگری از قول «محمد بن مسلم» (الغیبة، ص 447) نقل شده است.
البته در جلالت و بزرگی این دو نفر شکی نیست، اما سخنی که از امام معصوم نباشد، آن هم در مورد مساله مهمی همچون پیش بینی حوادث ظهور، هیچ ارزش و اعتباری نخواهد داشت.
البته شاید بتوان به گونه ای از کنار این مشکل بزرگ سندی گذر کرد. به شرط آنکه بتوانیم ثابت کنیم که سیره این دو راوی بزرگ، تنها نقل احادیث معصومان بوده است که این هم با مقام شامخ این دو سازگار است و دور از ذهن نخواهد بود.
با این حال در سند روایتی که به عمار منتهی می شود، چند راوی مجهول نیز وجود دارد که بدین ترتیب توجیه مذکور نیز تاثیری نخواهد داشت.
اما راویان روایتی که به محمد بن مسلم منتهی می گردد، همگی از ثقات و راویان مهم شیعه هستند. بنابراین شاید بتوان با نگاهی خوش بینانه و مسامحه گر از ضعف سندی روایت محمد بن مسلم گذر کرد.

6ـ المناقب
محمد بن شهرآشوب مازندرانی (متوفی 588) از عالمان بزرگ شیعه در قرن ششم است که حتی دانشمندان اهل تسنن همچون سیوطی از او تعریف و تمجید کرده اند. (ر.ک: طبقات المفسرین، سیوطی)
در بین حدود یكصد كتاب مناقب پیامبر و اهل بیت ایشان، كتاب ابن شهر آشوب را مى‏توان یكى از كتب برتر دانست كه همگان را به تحسین واداشته است.
اگرچه ایشان در این کتاب اکثر احادیث را به همراه اسناد آنها آورده است، اما حدیثی را که ما در بحث خود از آن استفاده کرده ایم، (المناقب، ج 2، ص 274) بدون ذکر سند آورده شده و مشخص نیست که ایشان این روایت را از چه کتابی نقل کرده است. بنابراین این روایت نیز ضعیف السند خواهد بود.
باید توجه داشت که ضعف سند نشانگر جعلی بودن حدیث نیست. گمان عمومی مردم از روایت ضعیف السند این است که حتما این روایت جعلی است و هیچ ریشه ای از واقعیت ندارد. اما مقصود از ضعف سند این است که ما نتوانستیم طریقی اطمینان آور به این روایت بیابیم و آن را با اطمینان بپذیریم

7ـ بحار الانوار

محمد باقر مجلسی معروف به «علامه مجلسی»(متوفی 1110) از شخصیت های درخشان و از عالمان پرافتخار شیعه است. وی با استفاده از کتابخانه بزرگ حدیثی که در اختیار داشته، بزرگترین دائرة المعارف حدیثی شیعه را با نام «بحار الانوار» جمع آوری کرده است. بنابراین کتاب او از منابع متاخر حدیثی به حساب می آید.
با این که ایشان از مصادر معتبر فراوانی بهره برده اما گاهی نیز از منابع ضعیف به عنوان موید یا احتجاج بهره برده است.
اما هر دو روایتی که از این کتاب در موضوع بحث ما استفاده شده، ضعیف السند است. زیرا یکی از آنها اصلا به امام معصوم منتهی نمی شود.(بحارالأنوار، ج 51، ص 163) روایت دیگر هم که خطبه ای مفصل از امیرمومنان است، دارای سندی متصل نیست.(بحارالأنوار، ج 53، ص 85)

[h=2]نتیجه:
[/h]همانطور که ملاحظه می کنید، اسناد تمامی این روایات ضعیف به شمار می آمد. حتی اگر با دیدی وسیع و همراه با مسامحه به اسناد این روایات نگاه کنیم، تنها می توانیم دو روایت را از ضعف سندی نجات دهیم. بنابراین باز هم رنگ ضعف سند بر چهره این روایات باقی خواهد ماند.
البته باید توجه داشت که ضعف سند نشانگر جعلی بودن حدیث نیست. گمان عمومی مردم از روایت ضعیف السند این است که حتما این روایت جعلی است و هیچ ریشه ای از واقعیت ندارد. اما مقصود از ضعف سند این است که ما نتوانستیم طریقی اطمینان آور به این روایت بیابیم و آن را با اطمینان بپذیریم.
بنابراین می توان گفت که ممکن است این روایات از معصوم صادر شده باشد و ممکن است در آینده چنین حوادثی به وقوع بپیوندد. آنچه که احتمال این امکان را زیاد می کند، وجود این روایات در کتب روایی مهم شیعه است. اگرچه این روایات ضعیف اند اما نقل بزرگانی همچون عیاشی در تفسیر، شیخ مفید در الارشاد، شیخ طوسی در الغیبه و نعمانی در الغیبه اندکی بر احتمال صحت آنها می افزاید. اما به هر حال نمی توان از ضعف سندی این روایات چشم پوشید.
 
بالا