سلام دوستان
راستش قرار بود ک من برم و ديگه برنگردم ولي نشد!!! حالا يه حکايتي ميگم که درو هم حالشو ببريم
روباهي در هنگام سحر به کنار درختي رفت، ديد بالاي درخت خروسي اذان ميگويد. روباه به او رو کرده گفت: آيا پايين نمي آيي تا با هم نماز جماعت بخوانيم. خروس گفت: امام جماعت در زير درخت خوابيده است. او را بيدار کن تا با هم نماز جماعت بخوانيم. روباه نظر کرد و سگ را ديد پا به فرار گذاشت خروس به او گفت: آيا نمي آيي با هم نماز جماعت بخوانيم؟ روياه گفت: ميروم تجديد وضو کنم و بزودي بر ميگردم!!!
راستش قرار بود ک من برم و ديگه برنگردم ولي نشد!!! حالا يه حکايتي ميگم که درو هم حالشو ببريم
روباهي در هنگام سحر به کنار درختي رفت، ديد بالاي درخت خروسي اذان ميگويد. روباه به او رو کرده گفت: آيا پايين نمي آيي تا با هم نماز جماعت بخوانيم. خروس گفت: امام جماعت در زير درخت خوابيده است. او را بيدار کن تا با هم نماز جماعت بخوانيم. روباه نظر کرد و سگ را ديد پا به فرار گذاشت خروس به او گفت: آيا نمي آيي با هم نماز جماعت بخوانيم؟ روياه گفت: ميروم تجديد وضو کنم و بزودي بر ميگردم!!!