منشا اخلاق ؟

?Why

عضو جدید
وقتی به مذهب اشاره می کنید دقیقا به چه چیز آن اشاره دارید؟به یک اندیشه اشاره می کنید؟آن اندیشه چیست؟
یک مثال بزنید.

شاید استفاده از واژه "مذهب" درست نبود ...
منظورم توصیه های اخلاقی ، در چهارچوبِ دین بود که مشروعیتِ! خودشون رو از خدا میگیرن .


... ما انسان ها در جوامع مجازات هایی برای قانون شکنی در نظر گرفته ایم که می تواند در چنین مواقعی سودمند و بازدارنده باشد و کمک کند تا اشخاص به حقوق یکدیگر احترام بگذارند.

شما مستقیماً و s.j غیرِ مستقیم به قانون اشاره کردین ...
درسته ... قوانین هستن که جوامع رو کنترل میکنن ... ونه دین و نه حسِ همدردی و نه مغزهایی که با آموزش کوک شده باشن !
ولی هر دو از نگاهِ جامعه به موضوع نگاه کردین ... مصلحتِ جامعه رو در نظر گرفتین ... و تحتِ هنجارهایِ فعلی نظر دادین ...
سعی کنین خودتونو بذارین جایِ منِ نوعی ...
:confused:
نمیتونم بیان کنم ! چی میخوام بگم ! :biggrin:

ببینید من اخلاق رو اینطوری تعریف کردم :
"رعایتِ داوطلبانه ی هنجارهایِ جامعه" (البته انتظار داشتم کلی ایراد ازش گرفته بشه که خوب ایرادی نگرفتن)

نکته رو داوطلبانشه ... قانون باعثِ "رعایتِ داوطلبانه" نمیشه !

چند وقت پیشا دوستم که سرپرست کارگاهِ ، ازم پرسید : من 100 تومن جنس میخرم و 110 تومن فاکتور میگیرم ... به نظرت اشکالی داره ؟
من بدونِ فکر و بلافاصله گفتم بله که اشکال داره ...
ازم پرسید چرا ؟ ...
من جوابی نداشتم که بدم !

شما چه جوابی دارین ؟


 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز


نکته رو داوطلبانشه ... قانون باعثِ "رعایتِ داوطلبانه" نمیشه !


هیچ تضمینی برای رعایت داوطلبانه اخلاق وجود ندارد.چرا که عرض کردم انسان ها موجودات پیچیده و غیرقابل پیش بینی هستند که سیاه و سفید نیستند.انسان ها یک سیستم پیچیده هستند که اگر یک ورودی واحد به آن بدهیم در زمان های مختلف ممکن است خروجی های متفاوت دریافت کنیم.
تنها تضمین نسبی می تواند آموزش و نهادینه کردن فرهنگ و اخلاق در شخص باشد.در پست قبلی صحبت از آموزش و بررسی رفتارهای انسانی برای پیدا کردن ریشه های آن و سپس آموزش و بالا بردن سطح آکاهی و درمان و چاره جویی کردم.
اگر رفتاری را بد می دانیم، باید از آن پرهیز شود به خاطر نفس عمل به خاطر درک و شعور ما از پیامد های آن رفتار بر روی خودمان و محیط پیرامون نه به خاطر بیم از مجازات و امید به پاداش.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: ?Why

JavadMessi

مدیر بازنشسته
هیچ تضمینی برای رعایت داوطلبانه اخلاق وجود ندارد.چرا که عرض کردم انسان ها موجودات پیچیده و غیرقابل پیش بینی هستند که سیاه و سفید نیستند.انسان ها یک سیستم پیچیده هستند که اگر یک ورودی واحد به آن بدهیم در زمان های مختلف ممکن است خروجی های متفاوت دریافت کنیم.
تنها تضمین نسبی می تواند آموزش و نهادینه کردن فرهنگ و اخلاق در شخص باشد.در پست قبلی صحبت از آموزش و بررسی رفتارهای انسانی برای پیدا کردن ریشه های آن و سپس آموزش و بالا بردن سطح آکاهی و درمان و چاره جویی کردم.
اگر رفتاری را بد می دانیم، باید از آن پرهیز شود به خاطر نفس عمل به خاطر درک و شعور ما از پیامد های آن رفتار بر روی خودمان و محیط پیرامون نه به خاطر بیم از مجازات و امید به پاداش.
بازم فکر نمیکنم زمانی که سود ما تو ضرر دیگران باشه این دلیلتون کارساز باشه کما اینکه اخلاق جدید در غرب هم همینو میگه!
اتفاقا تنها عاملی که میتونه ضامن اخلاق باشه همون ترس از عقوبتش هست که البته این ترس درجاتی داره یکی برای ریا و فقط درظاهر میترسه یکی عقوبت اون عمل رو درک میکنه و اصلا سراغش نمیره(جمله قرمزرنگ) یکی هم اعتقاد داره ولی فراموشکاره و باید بهش تذکر داد البته خیلی وقتها دیده شده که روشنفکرین دلیلشون این بوده که انسانیت ضامن اخلاق است درحالی که انسانیت(فطرت) اخلاقی بودن بعضی اعمال رو مشخص میکنه اما به هیچ وجه بدون اعتقاد به خداوند و معاد نمیتونه ضامن اخلاق باشه
بی خدایان نه تنها همیشه بی خداییشون غیر منطقی بوده و بدون دلیل و برهان بلکه دلیلی هم برای رعایت بسیاری از اخلاقیات ندارند به قول یکی از دانشمندان غربی بدون اعتقاد به خدا بشر مجاز به همه کاریست!!
 

mmm111kkk

عضو جدید
فطرت به هیچ وجه بدون اعتقاد به خداوند و معاد نمیتونه ضامن اخلاق باشه
بی خدایان نه تنها همیشه بی خداییشون غیر منطقی بوده و بدون دلیل و برهان بلکه دلیلی هم برای رعایت بسیاری از اخلاقیات ندارند به قول یکی از دانشمندان غربی بدون اعتقاد به خدا بشر مجاز به همه کاریست!!

من کاملا موافق نیستم چون فطرت انسان ها به کمک عقل و منطق ناقص انسان حداقل می تواند تا 50 درصد درست و غلط بودن یک امر را تشخیص دهد یعنی اگر فطرت خدا جو و عقل انسان نبود هیچ کس نمی توانست به خدا ایمان بیاورد تا بواسطه اجرای دستورات او شرط کامل اخلاق را به جا بیاورد.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
من کاملا موافق نیستم چون فطرت انسان ها به کمک عقل و منطق ناقص انسان حداقل می تواند تا 50 درصد درست و غلط بودن یک امر را تشخیص دهد یعنی اگر فطرت خدا جو و عقل انسان نبود هیچ کس نمی توانست به خدا ایمان بیاورد تا بواسطه اجرای دستورات او شرط کامل اخلاق را به جا بیاورد.
منم عرض کردم فقط میتونه تشخیص بده اما مطمئنا نمیتونه ضامن باشه:gol:
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم فکر نمیکنم زمانی که سود ما تو ضرر دیگران باشه این دلیلتون کارساز باشه کما اینکه اخلاق جدید در غرب هم همینو میگه!
اتفاقا تنها عاملی که میتونه ضامن اخلاق باشه همون ترس از عقوبتش هست که البته این ترس درجاتی داره یکی برای ریا و فقط درظاهر میترسه یکی عقوبت اون عمل رو درک میکنه و اصلا سراغش نمیره(جمله قرمزرنگ) یکی هم اعتقاد داره ولی فراموشکاره و باید بهش تذکر داد

فکر می کنم درست پست من را نخواندید.یکبار دیگر همه پست مرا بخوانید.من بارها گفتم هیچ تضمینی وجود ندارد و دلایلم را توضیح دادم.توضیح دادم باید شخص به چنان سطحی از درک و شعور و شخصیت برسد که به خاطر نفس عمل از انجام کاری پرهیز کند.
نگفتم این تضمین است.چرا که همه افراد اینقدر فهمیده و با شعور نمی شوند و همچنین انسان موجودی پیچیده است که رفتارهایش به متغیرهای زیادی وابسته است پس تضمینی وجود ندارد.

کسی که بخواهد از ترس عقوبت از کاری پرهیز کند و نه به خاطر نفس عمل،فردی حقیر و بی شخصیت است.یعنی این شخص اگر آتش جهنم مانع اش نبود به انسانیت و وجدانش پشت کرده بود و بدون در نظر گرفتن آسیب هایی که به همنوعانش وارد می کند،دست به جنایت زده بود.
چنین شخصی بی وجدان و سطحی نگر و از درون تهی است.

چنین فردی به خاطراینکه آموزش ندیده و به درک و شعور کافی برای پرهیز از بی اخلاقی نرسیده از درون چیزی مانع اش نیست و فقط یک مانع برونی شکننده وجود دارد.بی تردید یک مانع و سد درونی تضمینی به مراتب قوی تر است.اگر من به این سطح از درک برسم و شخصیتم به گونه ای باشد که دست به دزدی نزنم اینکار را نخواهم کرد اما اگر عامل برونی همانند ترس از مجازات بخواهد مانع من شود این مانع دیر یا زود در هم شکسته می شود و من دست به کار مورد نظر خواهم زد.

بطلان این نظریه به خوبی در عمل نمایان است.در جامعه مذهبی ما می توان دستکم 90% مردم با هر دین و مذهبی را معتقد به معاد و خدا دانست.
اما در عمل می بینیم که جامعه ایران دچار انحطاط اخلاقی است و جرم و جنایت و فساد در آن ابعاد گسترده تری پیدا کرده.
اگر قرار به ترس از مجازات باشد،مجازات های قراردادی در جوامع برای همین وضع شده.

اما عواملی همانند فراموش کردن مجازات ها و...خود به شکننده بودن و پر نقص و ایراد بودن این روش اشاره می کند.

پس می بینیم که ترساندن مردم از عذاب اخروی و معاد و خدا ،به هیچ عنوان ابزاری مناسب و کاربردی نیست و نه تنها هیچ ضمانتی نمی دهد بلکه تاثیر قابل توجهی هم ندارد چرا که مشکل رفتاری شخص را ریشه ای و از درون حل نکرده بلکه صرفا به شخص آموزش می دهد که از ترس تنبیه و چوب تر دست از پا خطا نکند.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: ?Why

Nazi_Elite

عضو جدید
کاربر ممتاز
منشا اخلاق...:w20:

زیاد تخصصی و با کلمه های عجیب غریب نمیگم

وقتی یه چراغ خاموش رو کله مون روشن شد و احساس نیاز کردیم... میریم سراغ اخلاق...

از هر منبعی و هرقدر که نیازمونو رفع کنه از اخلاق بهره مند میشیم...

پس منشا اخلاق هر کدوم از ماها هستیم... هرکس به اندازه ای که لازم دونسته...

اگه نکته ای بود بگید خوشحال میشم.
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

?Why

عضو جدید
اگر رفتاری را بد می دانیم، باید از آن پرهیز شود به خاطر نفس عمل به خاطر درک و شعور ما از پیامد های آن رفتار بر روی خودمان و محیط پیرامون نه به خاطر بیم از مجازات و امید به پاداش.

... باید شخص به چنان سطحی از درک و شعور و شخصیت برسد که به خاطر نفس عمل از انجام کاری پرهیز کند.
کسی که بخواهد از ترس عقوبت از کاری پرهیز کند و نه به خاطر نفس عمل،فردی حقیر و بی شخصیت است.
نفسِ عمل ؟
ینی با این جمله :

...
هیچ چی فی
النفسه اخلاقی ، یا خوب ، یا بد نیست . این میشه نسبی دونستن اخلاق !
...
موافق نیستین ؟
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
فکر می کنم درست پست من را نخواندید.یکبار دیگر همه پست مرا بخوانید.من بارها گفتم هیچ تضمینی وجود ندارد و دلایلم را توضیح دادم.توضیح دادم باید شخص به چنان سطحی از درک و شعور و شخصیت برسد که به خاطر نفس عمل از انجام کاری پرهیز کند.
خب این خودش مجهوله!! نفس عمل چیست؟؟ چرا باوجود داشتن سود شخصی بد شمرده میشه اونم در حالی که دنیای دیگه ای بر فرض وجودنداره؟؟
نگفتم این تضمین است.چرا که همه افراد اینقدر فهمیده و با شعور نمی شوند و همچنین انسان موجودی پیچیده است که رفتارهایش به متغیرهای زیادی وابسته است پس تضمینی وجود ندارد.
چطور به این فهم میرسند؟؟ چرا این فهم میتونه مانع از رسیدن انسان به سودی بشه که در ضرر دیگرانه؟
البته این فقط در مورد دزدیه در خیلی موارد دیگه که اصلا ممکنه ضرر به کسی هم نرسه مثلا احترام به والدین و...
کسی که بخواهد از ترس عقوبت از کاری پرهیز کند و نه به خاطر نفس عمل،فردی حقیر و بی شخصیت است.یعنی این شخص اگر آتش جهنم مانع اش نبود به انسانیت و وجدانش پشت کرده بود و بدون در نظر گرفتن آسیب هایی که به همنوعانش وارد می کند،دست به جنایت زده بود.
چنین شخصی بی وجدان و سطحی نگر و از درون تهی است.
مثلا فحش دادی:دی
من هنوز معنی و مفهوم نفس عمل رو نفهمیدم مگه نفس عمل جدای از عقوبت آن است؟ مثلا در مورد رعایت کردن قوانین راهنمایی نفس عمل چیست در حالی که عقوبتش احتمال پیش آمدن حادثه برای خود یا دیگرانه!
اگر غیر از این دنیا فرد دنیای دیگری رو قبول نداشته باشه که عملا خدا رو هم قبول نخواهد داشت چه دلیلی داره به سود حداکثری در همین زندگی نرسه؟ نفس عمل؟!!
چنین فردی به خاطراینکه آموزش ندیده و به درک و شعور کافی برای پرهیز از بی اخلاقی نرسیده از درون چیزی مانع اش نیست و فقط یک مانع برونی شکننده وجود دارد.بی تردید یک مانع و سد درونی تضمینی به مراتب قوی تر است.اگر من به این سطح از درک برسم و شخصیتم به گونه ای باشد که دست به دزدی نزنم اینکار را نخواهم کرد اما اگر عامل برونی همانند ترس از مجازات بخواهد مانع من شود این مانع دیر یا زود در هم شکسته می شود و من دست به کار مورد نظر خواهم زد.

بطلان این نظریه به خوبی در عمل نمایان است.در جامعه مذهبی ما می توان دستکم 90% مردم با هر دین و مذهبی را معتقد به معاد و خدا دانست.
اما در عمل می بینیم که جامعه ایران دچار انحطاط اخلاقی است و جرم و جنایت و فساد در آن ابعاد گسترده تری پیدا کرده.
اگر قرار به ترس از مجازات باشد،مجازات های قراردادی در جوامع برای همین وضع شده.

اما عواملی همانند فراموش کردن مجازات ها و...خود به شکننده بودن و پر نقص و ایراد بودن این روش اشاره می کند.

پس می بینیم که ترساندن مردم از عذاب اخروی و معاد و خدا ،به هیچ عنوان ابزاری مناسب و کاربردی نیست و نه تنها هیچ ضمانتی نمی دهد بلکه تاثیر قابل توجهی هم ندارد چرا که مشکل رفتاری شخص را ریشه ای و از درون حل نکرده بلکه صرفا به شخص آموزش می دهد که از ترس تنبیه و چوب تر دست از پا خطا نکند.
اعتقاد یه چیزه ایمان چیز دیگه کما اینکه همین دو کلمه شما نشان از عدم ایمان به معاد داره ضمن اینکه از اون 90 درصد بیاری اصول دینشون هم تقلیدیه!!
لازم نیست کسی ترسانده شود و کسی بترساند بلکه معتقد بودن و عمل به دین خود درجه ای از ایمان رو میاره طوری که زشتی نفس اون عمل برای فرد هویدا میشه جدای از عقوبتش
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منشاء اخلاق خلق انسانی است که ذاتی است.
عمل به اخلاق هم اینه که انسان بخاطر ارضای خود بزرگ بینی که میره تو سایتها با کاربران کم اعتقاد و اینا بحث میکنه و باعث میشه اونا بیشتر ناحرمتی بکنند اینکارو نکنه. اخلاق حکم میکنه که در مقابل کسانی که دنبال بهونه میگردن تا به اعتقادات انسان توهین کنند , شما این بهانه رو بدستش ندی و باهاش بحث نکنی. ولی حیف که گوش شنوا کمه و غرور کاذب و خود بزرگ بینی و توهم نمیذاره به حرفم عمل کنی. خودت هم میدونی اونا قانع نمیشن ولی بازم میری باهاشون کل کل میکنی و باعث میشی که با این بهانه بیشتر توهین کنند. اخلاق میگه اینکارو نکن و به بهانه دفاع از دین , باعث و بانی شرّ نباش. مخاطب من خودش میدونه من با اونم. بقیه بیخیال شن.
 

IT Engineer2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منشأ اخلاق ذات انسان و در بعضی موارد ناظر دیدن خداوند بر اعمال است.
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
نفسِ عمل ؟
ینی با این جمله :


موافق نیستین ؟

بهتر است مدام از شاخه ای به شاخه دیگر نپریم.در اینجا داشتیم در مورد عوامل بازدارنده و ضمانت هایی که برای رعایت داوطلبانه اخلاق وجود دارد صحبت می کردیم.وقتی صحبت از نفس عمل می کنم یعنی دارم یک نگاه صرفا عقلانی و وجدانی به موضوع می کنم و مصلحت جامعه و همنوعان را در نظر می گیرم.به عنوان نمونه شخصی که دزدی می کند زحمت شخصی دیگر را دارد بر باد می دهد جامعه را نا امن می کند و نظم اقتصادی جامعه را بر هم می زند.لطمات و صدمات روحی و روانی به مالباخته وارد می کند و...
از دید من دزدی همواره بد است به دلایل بالا.پس من به عمل دزدی به چشم یک عمل زننده و زشت نگاه می کنم.
وقتی ما در یک جامعه زندگی می کنیم باید بهترین اعمالی را که منجر به همریستی مسالمت آمیز ما می شود و کمک می کند تا جامعه پیشرفت کند را شناسایی کنیم.در مقابل از اعمالی که بذر خشم و کینه را می پاشد و جامعه را از هم گسیخته می کند پرهیز کنیم.حالا شما اگر می خواهید این اعمال را در چارچوب اخلاقی طبقه بندی کنید من با آن مشکلی ندارم.
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم فکر نمیکنم زمانی که سود ما تو ضرر دیگران باشه این دلیلتون کارساز باشه کما اینکه اخلاق جدید در غرب هم همینو میگه!
اتفاقا تنها عاملی که میتونه ضامن اخلاق باشه همون ترس از عقوبتش هست که البته این ترس درجاتی داره یکی برای ریا و فقط درظاهر میترسه یکی عقوبت اون عمل رو درک میکنه و اصلا سراغش نمیره(جمله قرمزرنگ) یکی هم اعتقاد داره ولی فراموشکاره و باید بهش تذکر داد البته خیلی وقتها دیده شده که روشنفکرین دلیلشون این بوده که انسانیت ضامن اخلاق است درحالی که انسانیت(فطرت) اخلاقی بودن بعضی اعمال رو مشخص میکنه اما به هیچ وجه بدون اعتقاد به خداوند و معاد نمیتونه ضامن اخلاق باشه
بی خدایان نه تنها همیشه بی خداییشون غیر منطقی بوده و بدون دلیل و برهان بلکه دلیلی هم برای رعایت بسیاری از اخلاقیات ندارند به قول یکی از دانشمندان غربی بدون اعتقاد به خدا بشر مجاز به همه کاریست!!

حالا یکبار دیگر پست مرا بخوانید:

فکر می کنم درست پست من را نخواندید.یکبار دیگر همه پست مرا بخوانید.من بارها گفتم هیچ تضمینی وجود ندارد و دلایلم را توضیح دادم.توضیح دادم باید شخص به چنان سطحی از درک و شعور و شخصیت برسد که به خاطر نفس عمل از انجام کاری پرهیز کند.
نگفتم این تضمین است.چرا که همه افراد اینقدر فهمیده و با شعور نمی شوند و همچنین انسان موجودی پیچیده است که رفتارهایش به متغیرهای زیادی وابسته است پس تضمینی وجود ندارد.

کسی که بخواهد از ترس عقوبت از کاری پرهیز کند و نه به خاطر نفس عمل،فردی حقیر و بی شخصیت است.یعنی این شخص اگر آتش جهنم مانع اش نبود به انسانیت و وجدانش پشت کرده بود و بدون در نظر گرفتن آسیب هایی که به همنوعانش وارد می کند،دست به جنایت زده بود.
چنین شخصی بی وجدان و سطحی نگر و از درون تهی است.

چنین فردی به خاطراینکه آموزش ندیده و به درک و شعور کافی برای پرهیز از بی اخلاقی نرسیده از درون چیزی مانع اش نیست و فقط یک مانع برونی شکننده وجود دارد.بی تردید یک مانع و سد درونی تضمینی به مراتب قوی تر است.اگر من به این سطح از درک برسم و شخصیتم به گونه ای باشد که دست به دزدی نزنم اینکار را نخواهم کرد اما اگر عامل برونی همانند ترس از مجازات بخواهد مانع من شود این مانع دیر یا زود در هم شکسته می شود و من دست به کار مورد نظر خواهم زد.

بطلان این نظریه به خوبی در عمل نمایان است.در جامعه مذهبی ما می توان دستکم 90% مردم با هر دین و مذهبی را معتقد به معاد و خدا دانست.
اما در عمل می بینیم که جامعه ایران دچار انحطاط اخلاقی است و جرم و جنایت و فساد در آن ابعاد گسترده تری پیدا کرده.
اگر قرار به ترس از مجازات باشد،مجازات های قراردادی در جوامع برای همین وضع شده.

اما عواملی همانند فراموش کردن مجازات ها و...خود به شکننده بودن و پر نقص و ایراد بودن این روش اشاره می کند.

پس می بینیم که ترساندن مردم از عذاب اخروی و معاد و خدا ،به هیچ عنوان ابزاری مناسب و کاربردی نیست و نه تنها هیچ ضمانتی نمی دهد بلکه تاثیر قابل توجهی هم ندارد چرا که مشکل رفتاری شخص را ریشه ای و از درون حل نکرده بلکه صرفا به شخص آموزش می دهد که از ترس تنبیه و چوب تر دست از پا خطا نکند.

خب این خودش مجهوله!! نفس عمل چیست؟؟ چرا باوجود داشتن سود شخصی بد شمرده میشه اونم در حالی که دنیای دیگه ای بر فرض وجودنداره؟؟

چطور به این فهم میرسند؟؟ چرا این فهم میتونه مانع از رسیدن انسان به سودی بشه که در ضرر دیگرانه؟
البته این فقط در مورد دزدیه در خیلی موارد دیگه که اصلا ممکنه ضرر به کسی هم نرسه مثلا احترام به والدین و...

مثلا فحش دادی:دی
من هنوز معنی و مفهوم نفس عمل رو نفهمیدم مگه نفس عمل جدای از عقوبت آن است؟ مثلا در مورد رعایت کردن قوانین راهنمایی نفس عمل چیست در حالی که عقوبتش احتمال پیش آمدن حادثه برای خود یا دیگرانه!
اگر غیر از این دنیا فرد دنیای دیگری رو قبول نداشته باشه که عملا خدا رو هم قبول نخواهد داشت چه دلیلی داره به سود حداکثری در همین زندگی نرسه؟ نفس عمل؟!!

اعتقاد یه چیزه ایمان چیز دیگه کما اینکه همین دو کلمه شما نشان از عدم ایمان به معاد داره ضمن اینکه از اون 90 درصد بیاری اصول دینشون هم تقلیدیه!!
لازم نیست کسی ترسانده شود و کسی بترساند بلکه معتقد بودن و عمل به دین خود درجه ای از ایمان رو میاره طوری که زشتی نفس اون عمل برای فرد هویدا میشه جدای از عقوبتش

موضوع خیلی ساده است.پرواضح است که شما در بسیاری از صحبت های خودتان پای خدا و معاد و مجازات های اخروی را پیش کشیدید.
دقت کنید بحث در مورد تاثیر دین در اخلاقیات نیست.بحث در مورد این است که آیا این اندیشه که به خاطر معاد و روز حساب و کتاب از عملی پرهیز کنیم چقدر عملی و کارساز است؟چقدر رفتارهای انسانی را کنترل می کند؟چقدر از انسان،شخصی با ارزش و فهمیده می سازد؟
این که ما همه اش در مورد دنیای دیگر صحبت کنیم یعنی اینکه ما فقط داریم به خاطر منفعت شخصی از کاری پرهیز می کنیم.یعنی دزدی نمی کنیم چون مجازات می شویم.همه کارهای ما خلاصه شده در منفعت طلبی و سود شخصی.یعنی فقط درحال معامله هستیم و انسان ارزشمندی نیستیم.

و صحبت های من ناظر به این بخش بوده.نفس عمل یعنی از کاری که وجدان مان را آزرده می سازد پرهیز کنیم و در عین حال به مصالح جامعه، خود و همنوعان خود بنگریم.یعنی شخص باید به خاطر پیامد های قابل درک از کاری پرهیز کند نه به خاطر خدا و معاد.
این موضوعی پیچیده نیست.بارها شده است که ما از اعمالی پرهیز کرده ایم فقط و فقط به خاطر اینکه می دانیم چه تاثیراتی روی سایرین دارد و وجدانمان راضی به انجام آن کار نشده.در آن زمان ما هیچ وقت سود اخروی آن را منظور نکرده ایم بلکه فقط و فقط داشتیم به پیامدهای آن و جریحه دار شدن احساسات خود و دیگران فکر می کردیم.البته باز هم تاکید می کنم هیچ کدام از اینها تضمینی نمی دهد.

پس اگر از عملی پرهیز می کنیم به خاطر منافع و ضررهای دنیوی اش برای خودمان و دیگران باشد به خاطر اینکه به حقوق دیگران احترام بگذاریم در آن صورت به خاطر نفس عمل از آن پرهیز کرده ایم.اما اگر به خاطر هر عقوبت اخروی از ان پرهیز کنیم(مثلا دزدی نکنیم چون هزاران سال در جهنم می سوزیم.)و این تنها مانع ما باشد و هیچ درکی از زشتی کارمان نداشته باشیم در آن صورت دیر یا زود چنین شخص حقیر و از درون تهی دست به آن کار خواهد زد.
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش ها: ?Why

EECi

مدیر بازنشسته
بی خدایان نه تنها همیشه بی خداییشون غیر منطقی بوده و بدون دلیل و برهان بلکه دلیلی هم برای رعایت بسیاری از اخلاقیات ندارند به قول یکی از دانشمندان غربی بدون اعتقاد به خدا بشر مجاز به همه کاریست!!
آقا جواد یه سوال
یه بی خدا می تونه بگه برای حفظ نسل متفکر بشر و جلوگیری از نابودی نسل بشر اخلاق رو باید رعایت کرد . برای مثال عدم رعایت اخلاق می تونه مشکلات فراوان اجتماعی داشته باشه که نسل امروزی بشر رو بکلی نابود کنه و چه بسا سیستم اداری و اقتصادی رو هم نابود کنه( دوستان مشرف هستند که قانون به تنهایی نمی تونه موثر باشه و باید مسئله اخلاق هم رعایت بشه)
آیا این جواب عزیزان قابل قبول نیست:que:
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

?Why

عضو جدید
بهتر است مدام از شاخه ای به شاخه دیگر نپریم.در اینجا داشتیم در مورد عوامل بازدارنده و ضمانت هایی که برای رعایت داوطلبانه اخلاق وجود دارد صحبت می کردیم.وقتی صحبت از نفس عمل می کنم یعنی دارم یک نگاه صرفا عقلانی و وجدانی به موضوع می کنم و مصلحت جامعه و همنوعان را در نظر می گیرم.به عنوان نمونه شخصی که دزدی می کند زحمت شخصی دیگر را دارد بر باد می دهد جامعه را نا امن می کند و نظم اقتصادی جامعه را بر هم می زند.لطمات و صدمات روحی و روانی به مالباخته وارد می کند و...
از دید من دزدی همواره بد است به دلایل بالا.پس من به عمل دزدی به چشم یک عمل زننده و زشت نگاه می کنم.
وقتی ما در یک جامعه زندگی می کنیم باید بهترین اعمالی را که منجر به همریستی مسالمت آمیز ما می شود و کمک می کند تا جامعه پیشرفت کند را شناسایی کنیم.در مقابل از اعمالی که بذر خشم و کینه را می پاشد و جامعه را از هم گسیخته می کند پرهیز کنیم.حالا شما اگر می خواهید این اعمال را در چارچوب اخلاقی طبقه بندی کنید من با آن مشکلی ندارم.

البته من تاپیک رو دنبال میکنم و در جریانِ پیشرفتِ بحث هستم ... :smile:
کلِ وزنِ پست قبلیتون رو "نفس عمل" بود و من با "نفس عمل" شما مشکل دارم ...

با این دست جمله ها هم مشکل دارم :

این که ما همه اش در مورد دنیای دیگر صحبت کنیم یعنی اینکه ما فقط داریم به خاطر منفعت شخصی از کاری پرهیز می کنیم.یعنی دزدی نمی کنیم چون مجازات می شویم.همه کارهای ما خلاصه شده در منفعت طلبی و سود شخصی.یعنی فقط درحال معامله هستیم و انسان ارزشمندی نیستیم.

همین چند صفحه ی پیش سعی داشتم نشون بدم که :

در ادامه ی حرفتون ، ببین این حُکمِ کلی رو میشه داد :
انسان هیچ کاری که به سودش نیست ، انجام نمیده ! ... (همیشه سود و زیان میکنه ... خودآگاه یا ناخودآگاه ...)

من انسان رو موجودی خودخواه ، صرفاً مادی ، و شدیداً معامله گر میدونم ... تو پستهایِ قبلی هم سعی داشتم نشون بدم که حتی رعایتِ اخلاق هم نتیجه ی خودخواهی های انسانه ... واسه همین فک کنم باید برگردیم و سرِ اینجور مسائل سنگامون رو وا بکَنیم! چون باتعاریفِ من از انسان ، "رعایتِ اخلاق برای نفس عمل (اونم نفسِ عملی که وابسته به مصلحتهای جامعه باشه!) ؛ و نه برای برایِ وعده ی بهشت" ، شعاری بیش نیست که فقط به دردِ تحقیرِ مذهبیها میخوره ...
اینطور استدلال! کردیم که انسان ها برایِ منافعِ شخصیِ خودشون جوامع رو تشکیل دادن ...
حقیقت (هر چند تلخ) اینه که منافع شخصی همیشه در اولویت قرار میگیره در برابرِ منافع جامعه!
مصلحتِ جامعه ای که مصلحتِ من نباشه رو میخوام چیکار ؟

اصلاً بیاین مصلحت جامعه و مصلحت اندیشی رو بذاریم کنار ، برگردیم ببینیم حقیقت کجاست ...
شما با نظرِ من درباره ی این ویژگیهای انسان مخالفید ؟ چرا ؟ نظرِ شما چیه ؟

البته قبلش باید بازم تشکر کنم که همراهی میکنین .
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته من تاپیک رو دنبال میکنم و در جریانِ پیشرفتِ بحث هستم ... :smile:
کلِ وزنِ پست قبلیتون رو "نفس عمل" بود و من با "نفس عمل" شما مشکل دارم ...

با این دست جمله ها هم مشکل دارم :



همین چند صفحه ی پیش سعی داشتم نشون بدم که :



من انسان رو موجودی خودخواه ، صرفاً مادی ، و شدیداً معامله گر میدونم ... تو پستهایِ قبلی هم سعی داشتم نشون بدم که حتی رعایتِ اخلاق هم نتیجه ی خودخواهی های انسانه ... واسه همین فک کنم باید برگردیم و سرِ اینجور مسائل سنگامون رو وا بکَنیم! چون باتعاریفِ من از انسان ، "رعایتِ اخلاق برای نفس عمل (اونم نفسِ عملی که وابسته به مصلحتهای جامعه باشه!) ؛ و نه برای برایِ وعده ی بهشت" ، شعاری بیش نیست که فقط به دردِ تحقیرِ مذهبیها میخوره ...
اینطور استدلال! کردیم که انسان ها برایِ منافعِ شخصیِ خودشون جوامع رو تشکیل دادن ...
حقیقت (هر چند تلخ) اینه که منافع شخصی همیشه در اولویت قرار میگیره در برابرِ منافع جامعه!
مصلحتِ جامعه ای که مصلحتِ من نباشه رو میخوام چیکار ؟

اصلاً بیاین مصلحت جامعه و مصلحت اندیشی رو بذاریم کنار ، برگردیم ببینیم حقیقت کجاست ...
شما با نظرِ من درباره ی این ویژگیهای انسان مخالفید ؟ چرا ؟ نظرِ شما چیه ؟


من فکر نمی کنم این موضوع که انسان به فکر سود خویش است،تضادی با صحبتهای من داشته باشد.

انسان موجودی با اراده و قوه تفکر است که موجب می شود آگاهانه و اندیشمندانه در مقابل خواسته های نفسانی اش بایستد.

اگر عقل انسان حکم به درستی جمله ای بدهد،انسان صحت آن جمله را می پذیرد و وقتی صحتش را بپذیرد،مجاب می شود آن جمله را در عمل اجرا کند و در کردار و گفتارش نمود پیدا می کند.دانستن فلسفه یک حکم،شخص را مجاب می کند تا آن را رعایت کند.

بهترین روش برای پیاده شدن یک قانون یا رفتار آن است که هر فرد در برابر آن احساس مسئولیت کرده و خود مجری اش گردد. احساس مسئولیت افراد هم در گرو آگاهی فرد می باشد و بنابراین برای آنکه قانونی به مورد اجرا در بیاید باید در افراد آگاهی ایجاد شود تا اندیشه انسان را اقناع کند و گرایشهای او را به سوی اجرای این حکم جهت دهد.


بیان فلسفه یک رفتار یا قانون عمل به آن را امری خردپذیر و حکیمانه می سازد.

رعایت یک رفتار، سود شخصی هم می تواند به دنبال داشته باشد.
انسان ها رفتارهایشان را بر پایه کسب لذت و دوری از رنج قرار می دهند.

وقتی من بدانم با انجام ظلمی در حق کسی دچار وجدان درد می شوم،به خاطر دوری از آن درد درونی،از انجام آن کار پرهیز می کنم.
وقتی خودم را جای طرف مقابل بگذارم و احساسش را بفهمم،آن وقت مجاب می شوم برایش کاری انجام دهم یا در حقش ظلم نکنم.
انجام کار خوب و خوشحال کردن دیگران،حس خوبی به ما می دهد و به عنوان پاداشی در ازای کارمان می باشد.

پس اگر ما کاری برای برای منفعت دیگران انجام می دهیم،به معنای این نیست که منفعت خودمان را نادیده گرفته ایم.
بحث من در پست قبلی در مورد منفعت طلبی بود که هیچ ریشه درونی ندارد.یعنی من کاری را انجام ندهم چون احساس خوب یا بدی به من می دهد بلکه فقط برای پاداش یا مجازات برونی مجاب به انجامش شوم یا از آن کار زشت دوری کنم.

البته قبلش باید بازم تشکر کنم که همراهی میکنین .

خواهش می کنم.من دانشی قابل توجه در این زمینه ندارم و بیشتر صفحه ها را سیاه می کنم!(این جمله کاملا جنبه تعارف کردن دارد و کسی حق ندارد از آن بر علیه من استفاده کند!)
پیشنهاد می کنم این سوالات را با یک متخصص یا پژوهشگر که به بررسی ریشه های رفتاری انسان ها می پردازد در میان بگذارید.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
حالا یکبار دیگر پست مرا بخوانید:





موضوع خیلی ساده است.پرواضح است که شما در بسیاری از صحبت های خودتان پای خدا و معاد و مجازات های اخروی را پیش کشیدید.
دقت کنید بحث در مورد تاثیر دین در اخلاقیات نیست.بحث در مورد این است که آیا این اندیشه که به خاطر معاد و روز حساب و کتاب از عملی پرهیز کنیم چقدر عملی و کارساز است؟چقدر رفتارهای انسانی را کنترل می کند؟چقدر از انسان،شخصی با ارزش و فهمیده می سازد؟
این که ما همه اش در مورد دنیای دیگر صحبت کنیم یعنی اینکه ما فقط داریم به خاطر منفعت شخصی از کاری پرهیز می کنیم.یعنی دزدی نمی کنیم چون مجازات می شویم.همه کارهای ما خلاصه شده در منفعت طلبی و سود شخصی.یعنی فقط درحال معامله هستیم و انسان ارزشمندی نیستیم.

و صحبت های من ناظر به این بخش بوده.نفس عمل یعنی از کاری که وجدان مان را آزرده می سازد پرهیز کنیم و در عین حال به مصالح جامعه، خود و همنوعان خود بنگریم.یعنی شخص باید به خاطر پیامد های قابل درک از کاری پرهیز کند نه به خاطر خدا و معاد.
این موضوعی پیچیده نیست.بارها شده است که ما از اعمالی پرهیز کرده ایم فقط و فقط به خاطر اینکه می دانیم چه تاثیراتی روی سایرین دارد و وجدانمان راضی به انجام آن کار نشده.در آن زمان ما هیچ وقت سود اخروی آن را منظور نکرده ایم بلکه فقط و فقط داشتیم به پیامدهای آن و جریحه دار شدن احساسات خود و دیگران فکر می کردیم.البته باز هم تاکید می کنم هیچ کدام از اینها تضمینی نمی دهد.

پس اگر از عملی پرهیز می کنیم به خاطر منافع و ضررهای دنیوی اش برای خودمان و دیگران باشد به خاطر اینکه به حقوق دیگران احترام بگذاریم در آن صورت به خاطر نفس عمل از آن پرهیز کرده ایم.اما اگر به خاطر هر عقوبت اخروی از ان پرهیز کنیم(مثلا دزدی نکنیم چون هزاران سال در جهنم می سوزیم.)و این تنها مانع ما باشد و هیچ درکی از زشتی کارمان نداشته باشیم در آن صورت دیر یا زود چنین شخص حقیر و از درون تهی دست به آن کار خواهد زد.
بازم معنی نفس عمل رو نفهمیدم
اون جملتون باز هم میشه عقوبت ولی فقط دنیویست!!
زشتی دزدی بر بیشتر انسانهایی که انسانیت خود را زیر پا نگذاشته باشند حضوریست ولی عمل به آن نه!
چهار حالت وجود داره
1-سود ما در ضرر دیگران باشه یعنی چاره ای جز ضرر اون نباشه
2-ضرر به دیگران برای ما سودی هم نداشته باشه
3-رساندن سود به دیگران برای ما ضرر داشته باشه
4-رساندن سود به دیگران برای ما سود داشته باشه
مورد دوم و چهارم رو شاید یک بی خدا هم لحاظ کنه ولی یه فرقی با معتقد و مومن به دین داره اونم اینکه معتقد سعیش بر این میشه که تا میتونه از مورد دوم پرهیز و مورد چهارم رو انجام بده البته بازم یه فرقی هست بی خدا تنها سود دنیوی براش مهمه اما مومن کامل فقط رضایت خدا مومن درجه بعد رضایت خدا و پاداش مومن درجه پایینتر رضایت خدا و پاداش و سود دنیوی یعنی یه معتقد اگر واقعا همیشه معتقد باشه التزام بیشتری برای خودش تو رعایت کردن این دو مورد قائل میشه
مورد اول و سوم برای یک بی خدا هیچ التزامی نداره چون دلیلی نمیبینه تو این دنیا رنج ببینه!!
ولی یک مومن کامل از مورد اول پرهیز میکنه مورد سوم رو هم ممکنه بیشتر اوقات رعایت کنه اون به خاطر رضای خدا اینم یادتون نره اینکه اون شخص نفس عمل بدی که انجام نمیده رو مطمئنا بد میدونه چون هم فطرت پاکش میگه هم رضای خدا تو اون نیست
مومن درجه پایینتر هم فرقش اینه زشتی اون عمل همیشه براش حضوری نیست و عوامل زیادی میتونه باعث انجام عمل زشت از سوی اون بشه
ضمنا یادتون نره من از کلمه مومن استفاده کردم پس تعمیم ندین چون ابن ملجم ملعون هم مسلمان بود مثلا !!
بحث سر این نیست که دلیل یک معتقد برای انجام ندادن عمل زشت یا انجام دادن کارخوب درسته یا غلط یا از نظر شما ارزشمنده یا نه بحث سر اینه که اون شخص اخلاق مدارتر میتونه باشه ولو به هر دلیل
خواهشا روی مثالهای غیر مرتبط بحثی نیارید چون توضیحات من واضحه و اگه میخواید ردش کن با منطق رد کنید نه آمارها از جامعه ای که دینش به گوشه طاقچه رفته است:gol:
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
آقا جواد یه سوال
یه بی خدا می تونه بگه برای حفظ نسل متفکر بشر و جلوگیری از نابودی نسل بشر اخلاق رو باید رعایت کرد . برای مثال عدم رعایت اخلاق می تونه مشکلات فراوان اجتماعی داشته باشه که نسل امروزی بشر رو بکلی نابود کنه و چه بسا سیستم اداری و اقتصادی رو هم نابود کنه( دوستان مشرف هستند که قانون به تنهایی نمی تونه موثر باشه و باید مسئله اخلاق هم رعایت بشه)
آیا این جواب عزیزان قابل قبول نیست:que:
اگر سود اون شخص در رعایت نکردن بعضی اخلاقیات باشه چی؟؟؟
 

EECi

مدیر بازنشسته
اگر سود اون شخص در رعایت نکردن بعضی اخلاقیات باشه چی؟؟؟
خب حفظ نظام مدرن نیاز به این داره که اخلاق اجتماعی رعایت بشه. یعنی دلیل ان فرد برای کمک به همنوع و رعایت اخلاق این هست که تنها نظام انسانی دوام بیاره و نسل بشر هم حفظ بشه
به نوعی اگر یک فرد که معتقد به دین و خدا نیست ، می تونه استدلال کنه که برای حفظ این موضوعاتی که بالا هم اشاره کردم ، نیاز به فداکاری و اخلاق هست و نباید منافع شخصی را بر جمع ، اولویت داد
این استدلال پاسخ مناسبی هست؟
یه پاسخی به ذهن خودم می رسه که نمی دونم تا چه حد کلیت داره. به نظر جامعه انسانی نمی تونه انقدر ها ایده ال باشه تا همه روشنفکر و هم نوع دوست باشند. یجورایی چون همه چیز مادی میشه انسان می تونه استدلال کنه حالا مثلا 100 نفر از گشنگی بمیرند مثلا چی میشه بازم زاد و ولد میشه جاشو پر می کنه!!!
:que:
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
خب حفظ نظام مدرن نیاز به این داره که اخلاق اجتماعی رعایت بشه. یعنی دلیل ان فرد برای کمک به همنوع و رعایت اخلاق این هست که تنها نظام انسانی دوام بیاره و نسل بشر هم حفظ بشه
به نوعی اگر یک فرد که معتقد به دین و خدا نیست ، می تونه استدلال کنه که برای حفظ این موضوعاتی که بالا هم اشاره کردم ، نیاز به فداکاری و اخلاق هست و نباید منافع شخصی را بر جمع ، اولویت داد
این استدلال پاسخ مناسبی هست؟
یه پاسخی به ذهن خودم می رسه که نمی دونم تا چه حد کلیت داره. به نظر جامعه انسانی نمی تونه انقدر ها ایده ال باشه تا همه روشنفکر و هم نوع دوست باشند. یجورایی چون همه چیز مادی میشه انسان می تونه استدلال کنه حالا مثلا 100 نفر از گشنگی بمیرند مثلا چی میشه بازم زاد و ولد میشه جاشو پر می کنه!!!
:que:
چیزایی که شما میگی فقط نظریه اما در عمل هیچ ضمانتی برای اجرا نداره ضمن اینکه رسیدن به جامعه مد نظر شما هم بدون درنظر گرفتن خدا امکان نداره البته منظورم از سوی اشخاصه نه قانون!
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته


من فکر نمی کنم این موضوع که انسان به فکر سود خویش است،تضادی با صحبتهای من داشته باشد.

انسان موجودی با اراده و قوه تفکر است که موجب می شود آگاهانه و اندیشمندانه در مقابل خواسته های نفسانی اش بایستد.

اگر عقل انسان حکم به درستی جمله ای بدهد،انسان صحت آن جمله را می پذیرد و وقتی صحتش را بپذیرد،مجاب می شود آن جمله را در عمل اجرا کند و در کردار و گفتارش نمود پیدا می کند.دانستن فلسفه یک حکم،شخص را مجاب می کند تا آن را رعایت کند.

بهترین روش برای پیاده شدن یک قانون یا رفتار آن است که هر فرد در برابر آن احساس مسئولیت کرده و خود مجری اش گردد. احساس مسئولیت افراد هم در گرو آگاهی فرد می باشد و بنابراین برای آنکه قانونی به مورد اجرا در بیاید باید در افراد آگاهی ایجاد شود تا اندیشه انسان را اقناع کند و گرایشهای او را به سوی اجرای این حکم جهت دهد.


بیان فلسفه یک رفتار یا قانون عمل به آن را امری خردپذیر و حکیمانه می سازد.

رعایت یک رفتار، سود شخصی هم می تواند به دنبال داشته باشد.
انسان ها رفتارهایشان را بر پایه کسب لذت و دوری از رنج قرار می دهند.

وقتی من بدانم با انجام ظلمی در حق کسی دچار وجدان درد می شوم،به خاطر دوری از آن درد درونی،از انجام آن کار پرهیز می کنم.
وقتی خودم را جای طرف مقابل بگذارم و احساسش را بفهمم،آن وقت مجاب می شوم برایش کاری انجام دهم یا در حقش ظلم نکنم.
انجام کار خوب و خوشحال کردن دیگران،حس خوبی به ما می دهد و به عنوان پاداشی در ازای کارمان می باشد.

پس اگر ما کاری برای برای منفعت دیگران انجام می دهیم،به معنای این نیست که منفعت خودمان را نادیده گرفته ایم.
بحث من در پست قبلی در مورد منفعت طلبی بود که هیچ ریشه درونی ندارد.یعنی من کاری را انجام ندهم چون احساس خوب یا بدی به من می دهد بلکه فقط برای پاداش یا مجازات برونی مجاب به انجامش شوم یا از آن کار زشت دوری کنم.





خواهش می کنم.من دانشی قابل توجه در این زمینه ندارم و بیشتر صفحه ها را سیاه می کنم!(این جمله کاملا جنبه تعارف کردن دارد و کسی حق ندارد از آن بر علیه من استفاده کند!)
پیشنهاد می کنم این سوالات را با یک متخصص یا پژوهشگر که به بررسی ریشه های رفتاری انسان ها می پردازد در میان بگذارید.
به شدت این پستتون با پست قبلی که در جواب بنده بود تناقض داره چون در جواب بنده میگید نفس عمل مهمه(حالا بماند که این نفس چیه) و انجام ندادن عمل زشت را به خاطر ترس از عقوبت آن عملی پست و حقیر میشمارید ولی تو این پست نه تنها تعریفی از نفس عمل و اصل بودن آن ندیدیم بلکه فقط سودی که افراد در قبال آن میبرند مهم جلوه داده شد که این سود همیشگی هم نیست!!
اما موارد دیگر:
آگاهی و اندیشیدن در چه موضوعی و چگونه انسان را از خواسته های نفسانیش باز میدارد؟؟؟
حکم دادن عقل(فطرت) انسان چگونه ضمانت اجرایی می آورد در حالی که همون عقل(از دید شما)حکم به نبود دنیایی دیگر داده و همه چیز را در همین دنیا میبیند؟؟
اگر بدتون نمیاد نکته ای رو خدمتتون عارض بشم:
شما ادبیات خوبی دارید اما استفاده از این ادبیات خوب بعنوان دلیل و برهان و موجه جلوه دادن آرایتان اشتباهیست بزرگ چون فاقد منطق بودن آن به راحتی قابل تشخیص است:gol:
 

EECi

مدیر بازنشسته
چیزایی که شما میگی فقط نظریه اما در عمل هیچ ضمانتی برای اجرا نداره ضمن اینکه رسیدن به جامعه مد نظر شما هم بدون درنظر گرفتن خدا امکان نداره البته منظورم از سوی اشخاصه نه قانون!
جواد جان توضیح بیشتری در مورد این جمله بده:
جامعه مد نظر شما هم بدون درنظر گرفتن خدا امکان نداره
:gol:
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
جواد جان توضیح بیشتری در مورد این جمله بده:
جامعه مد نظر شما هم بدون درنظر گرفتن خدا امکان نداره
:gol:

می تونه استدلال کنه که برای حفظ این موضوعاتی که بالا هم اشاره کردم ، نیاز به فداکاری و اخلاق هست و نباید منافع شخصی را بر جمع ، اولویت داد
خب اول اینکه همیشه جمعی وجود نداره و بسیاری اوقات فردی از اون جمعه!
برای اخلاقی بودن کل جامعه هم بدون اعتقاد نظری و عملی به خدا و معاد ضمانتی وجود نداره ولی در اینصورت بازهم ضمانت کلی وجود نداره البته امیدوارم اون دوستمون نیاند و دوباره آمار فساد اخلاقی جامعه را پیش بکشند چون اعتقاد نظری زمانی اعتقاد است که در عمل فرد رسوخ کند حتی زمانی که رفاه نسبی هم برای فرد وجود نداشته باشد!! ضمنا یادتون نره اکثر مردم دنیا به خدا و به معاد به نوعی اعتقاد دارند پس منظور فقط مسلمانها نیستند گرچه خود این هم قابل بحثه:gol:
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازم معنی نفس عمل رو نفهمیدم
اون جملتون باز هم میشه عقوبت ولی فقط دنیویست!!
زشتی دزدی بر بیشتر انسانهایی که انسانیت خود را زیر پا نگذاشته باشند حضوریست ولی عمل به آن نه!
چهار حالت وجود داره
1-سود ما در ضرر دیگران باشه یعنی چاره ای جز ضرر اون نباشه
2-ضرر به دیگران برای ما سودی هم نداشته باشه
3-رساندن سود به دیگران برای ما ضرر داشته باشه
4-رساندن سود به دیگران برای ما سود داشته باشه
مورد دوم و چهارم رو شاید یک بی خدا هم لحاظ کنه ولی یه فرقی با معتقد و مومن به دین داره اونم اینکه معتقد سعیش بر این میشه که تا میتونه از مورد دوم پرهیز و مورد چهارم رو انجام بده البته بازم یه فرقی هست بی خدا تنها سود دنیوی براش مهمه اما مومن کامل فقط رضایت خدا مومن درجه بعد رضایت خدا و پاداش مومن درجه پایینتر رضایت خدا و پاداش و سود دنیوی یعنی یه معتقد اگر واقعا همیشه معتقد باشه التزام بیشتری برای خودش تو رعایت کردن این دو مورد قائل میشه
مورد اول و سوم برای یک بی خدا هیچ التزامی نداره چون دلیلی نمیبینه تو این دنیا رنج ببینه!!
ولی یک مومن کامل از مورد اول پرهیز میکنه مورد سوم رو هم ممکنه بیشتر اوقات رعایت کنه اون به خاطر رضای خدا اینم یادتون نره اینکه اون شخص نفس عمل بدی که انجام نمیده رو مطمئنا بد میدونه چون هم فطرت پاکش میگه هم رضای خدا تو اون نیست
مومن درجه پایینتر هم فرقش اینه زشتی اون عمل همیشه براش حضوری نیست و عوامل زیادی میتونه باعث انجام عمل زشت از سوی اون بشه
ضمنا یادتون نره من از کلمه مومن استفاده کردم پس تعمیم ندین چون ابن ملجم ملعون هم مسلمان بود مثلا !!
بحث سر این نیست که دلیل یک معتقد برای انجام ندادن عمل زشت یا انجام دادن کارخوب درسته یا غلط یا از نظر شما ارزشمنده یا نه بحث سر اینه که اون شخص اخلاق مدارتر میتونه باشه ولو به هر دلیل
خواهشا روی مثالهای غیر مرتبط بحثی نیارید چون توضیحات من واضحه و اگه میخواید ردش کن با منطق رد کنید نه آمارها از جامعه ای که دینش به گوشه طاقچه رفته است:gol:

دوست عزیز مشکل من با شما این است که شما یکی دو جمله را می گیرید و جواب می دهید و چشم خود را روی جملات قبل و بعدش می بندید انگار پست من فقط شامل دو جمله بوده.شما باید همه جملات مرا در کنار یکدیگر بخوانید تا منظور مرا از نوشته ام درک کنید. جملات من مکمل یکدیگر هستند و باید با هم خوانده شوند و اگر کسی به آن جواب می دهد باید به همه آن جواب دهد.وقتی در مقابل جمله ای پاسخی دریافت نمی کنم به این معناست که یا جمله من را نفهمیده اید یا جوابی برایش ندارید.

مجبور می شوم وقت بگذارم و یک پست دیگر بزنم و بیشتر توضیح دهم اما افسوس که باز هم شما بی توجه به آن، یکی دو جمله اش را می گیرید و قرمز می کنید که مثلا دارید به پست من پاسخ می دهید اما در حقیقت دارید بی توجه به من،حرفهای خودتان را تکرار می کنید.

گوش اگر گوش شما ،ناله اگر ناله ماست
آنچه البته به جائی نرسد فریاد است


شما یک تفکر کلیشه ای و نخ نما از یک بیخدا دارید.از دید شما یک بیخدا کسی است که فقط و فقط به فکر خودش است و خالی از احساس و وجدان و حس همنوع دوستی است.یعنی حتما انسان باید برای رضایت یک شخص نامریی تلاش کند و رضایت شخصی و عقلانیت اهمیتی ندارد.

اگر هم از فساد دینداران بگویم می گویی آن ها مسلمان هستند نه مومن! و شروع به سخن گفتن در مورد این صفت وهم برانگیز می کنی.وقتی شاهد از دنیای انسان ها می آورم مرا حواله می دهی به دنیای خیالی که مومنان زندگی می کنند.

من بارها گفته ام نباید بحث های مذهبی و اصطلاحات مدهبی همانند فلان و بهمان را وارد این بحث کرد چون جهت بحث کاملا عوض می شود.
آن تعریف ایدئولوژیکی که شما دارید و واژه مومن را علم کرده اید و صحبت از رضایت خدا می کنید مجهول و دوپهلو است.من هر صفت خوبی بگویم در مومن شما پیدا می شود! آن چه خوبان همه دارند تو یکجا داری!
اگر شما نام چنین شخص مطهر و پاکیزه و اطو کشیده ای را مومن می گذارید من هم نامش را رمیده از دین می گذارم.

گمان نمی کنم خدا با شما صحبت کرده باشد و از رضایتمندی اش حرفی زده باشد.این ملایان و مدعیان پیامبری هستند که از زبان او حرف زده اند و افکار مذهبی انسان ها با یکدیگر متناقض است.هر ملایی مدعی است که خودش به حق است.این همه کتاب دینی و اینهمه تفسیر و زبان عربی هم که جون می ده برای بازی با کلمات.
هر کسی ممکن است رضایتمندی خدا را یک چیز تفسیر کند و این بسیار خطرناک است و همین در نظر گرفتن رضایتمندی خدا موجب کشته شدن و آوارگی میلیون ها نفر در طول تاریخ شده چرا که کسانی که رضایتمندی اش را تفسیر می کنند به خاطر متناقض بودن و چند پهلو بودن منابع دینی با یکدیگر اتفاق نظر ندارند و در ضمن خود انسان هستند و انسان هم می تواند اشتباه کند.

خدا مستقیما با کسی صحبت نکرده.پیام هایی هم که دلالان و مدعیان نقل سخنش آوردند معمولا تفسیر واحد و روشنی ندارد.حتی نمی توان در یک دین به اتفاق نظر رسید و ده ها فرقه ریز و درشت در اسلام وجود دارد.هر کدام هم دیگری را انگ و برچسبی می زنند.هر ملایی سخنی به قلبش الهام می شود و فردا بالای منبر سخنان قلبی و عروقی و معده ای اش را ایراد می کند.

دیگری هم از جایی بهش الهام می شود و تخیلات مشمئز کننده ای را در کتابی مشتمل بر ده ها جلد با عنوان دریاهای نور!( بحار الانوار) منتشر می کند.کتابی که خود علمای مذهب هم آن را صرفا کتابی می دانند که هر روایت بی سروتهی شنیده طرف نقل کرده.

توحه دارید که این اندیشه متحد کردن دین مردم یک پندار سرابین بیش نیست.تقریبا همه پیروان سفت به آموزه های کودکی اش می چسبند و سایر مذاهب هم به نظر آنقدر جذاب نمی رسند که منجر به تغییر دین شوند.اگر هم موجب تغییر دین بشود،این تغییری دوسویه خواهد بود.

در نظر گرفتن رضایتمندی کسی که به اندازه انسان های روی زمین، از او برداشت های مختلف وجود دارد و بزرگان یک دین هم نمی توانند سر اینکه سخنش چه بوده به توافق برسند بسیار خطرناک است و می تواند منجر به اعمالی بشود که امروزه شاهد آن هستیم.یعنی اعمالی بدور از وجدان و انسانیت و توحش و جنایت و ترور به اسم رضایت خدا و عمل به سخن او.عده ای نایبش هستند و به خود اجازه می دهند دست به هر جنایتی برای حفظ جایگاه خود بزنند.خود را در لباس حق قرار داده اند و مخالفین هم در مقابل حق قرار گرفته اند.

عمل به رضایتمندی خدا یک جمله مبهم و فاقد ارزش و در بهترین جالت همانند یک شمشیر دو لبه عمل می کند.اگر به خودمان این پروانه را می دهیم براساس رضایتمندی خدا عمل کنیم باید به دیگران هم با افکار و ایدئولوژی متفاوت این پروانه را بدهیم.چون در نظر گرفتن رضایت او در الویت است و اگر رضایتمندش اش با وجدان و عقلانیت و انسانیت در تضاد باشد،رضایتمندی حدا در الویت خواهد بود.

عمل به رضایتمندی خدا یعنی عمل به رضایتمندی هزاران شخص متفاوت.

استيون واينبرگ می نویسد:
بدون باورهای دينی،انسان های خوب کارهای نيک و انسان های بد کارهای بد انجام می دهند. ولی آن چيزیکه انسان های خوب را وادار به کارهای بد می کند، باور های دينی است.

اگر من بخواهم با دیدی خوشبینانه تر از واینبرگ نگاه کنم می توان گفت یک باور دینی همان اندازه که ممکن است منجر به کار خوب شود می تواند منجر به کار بد هم بشود.یعنی نقش یک شمشیر دو لبه را دارد.

حالا شما بیا و از مکتب به حق تشیع دفاع کن و بگو این مشکل مردم است که حق را در نمی یابند و سخن خدا را که تصادفا انطباق کاملی با قرمایشات مراجع معظم قم دارد را در نمی یابند و اگر تشنه حقیقت بودند به مکتب راستین تشیع گرویده بودند.

بهتر است افکار خود را منطبق بر جهانی که انسان ها با همه کم و کاستی های هایشان در آن زندگی می کنند بکنید تا راه حلی موثر و جهان شمول و عملی ارایه کنید وگرنه همان بهتر که منتظر ظهور آقا بمانید چون افکار ایده آل گرایانه افسار گسیخته فقط با دنیای کن فیکون شده پس از ظهور انطباق دارد.

خردورز و واقع بین باشید.
 
آخرین ویرایش:

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نتیجه بحث چی شد ؟
شما هیچکدامتون دانش و تجربه و جهان بینی کافی برای بحث تو این زمینه ندارید.
پیر زن رفت لب بوم قالی رو تکون داد
قالی هیچی نداشت خودشو نشون داد
 

Green Head

عضو جدید
نتیجه بحث چی شد ؟
شما هیچکدامتون دانش و تجربه و جهان بینی کافی برای بحث تو این زمینه ندارید.
پیر زن رفت لب بوم قالی رو تکون داد
قالی هیچی نداشت خودشو نشون داد

من داشتم بحثا رو دنبال می کردم (خط به خط) و نظرات دوستان برایم جالب بود و این آخرا به نتایج خوبی هم رسیده بودم ولی فقط می خواستم دنبالشان کنم تا این که این پست شما را دیدم و طاقت نیاوردم هیچی نگم!!!!

یعنی چی هیچکدام دانش و تجربه و جهان بینی کافی برای بجث تو این زمینه را ندارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر شما دانش کافی دارید یا بابحثی مخالفت دارید مثل بقیه نقطه نظرتان را بازگو کنید تا استفاده کنیم.

من احساس می کنم شما در این زمینه شایدم زمینه های مشابه صاحب نظرید پس چرا به جای همراهی،دیگران را از مشارکت در بحث دلسرد می کنید؟
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
به شدت این پستتون با پست قبلی که در جواب بنده بود تناقض داره چون در جواب بنده میگید نفس عمل مهمه(حالا بماند که این نفس چیه) و انجام ندادن عمل زشت را به خاطر ترس از عقوبت آن عملی پست و حقیر میشمارید ولی تو این پست نه تنها تعریفی از نفس عمل و اصل بودن آن ندیدیم بلکه فقط سودی که افراد در قبال آن میبرند مهم جلوه داده شد که این سود همیشگی هم نیست!!


هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

دوست عزیز چیزی که در پست های شما خیلی به چشم می خورد سطحی نگری و عدم آگاهی و تفکر است.اصلا متوجه سوال و جواب ها و انسجام و پیوستگی مطالب نمی شوید.
فقط دنبال این هستید دو تا جمله از کل پست طرف مقابل را بگیرید و بی توجه به بقیه صحبت هایش به همان جواب دهید.
برای همین هم این آخرین پست من در جواب به شما خواهد بود و پس از این شما را به حال خود وا می گذارم تا دوباره به شکل گزینشی به نوشتارم جواب دهید و در خیال کودکانه خود پاسخی دندان شکن داده باشید.

خواننده خود قضاوت کند که آیا ترس از مجازت اخروی به عنوان یک بازدارنده با وجدان درد و احساس گناه به عنوان یک بازدارنده دیگر یکی است؟
غیر از این است که اولی عاملی برونی و همانند چوب تر عمل می کند و دومی عاملی درونی و بازدارنده است؟

یک خردسال که اندکی از قوه تفکر بهره مند باشد هم تفاوت این دو را درک می کند.

حالا حجت الاسلام جواد مسی دامت برکاته با اعتماد به نفسی مثال زدنی از فاقد منطق بودن من و متناقض بودن نوشتارم صحبت می کنند.

اگر من دزدی نمی کنم چون دزدی بد است به خاطر این بد است که از دزدی احساس بدی به من دست می دهد.به خاطر اینکه به این سطح از بینش و آگاهی رسیده ام که اینکار من تاثیرات بدی روی خودم و شخص مالباخته دارد.شخصیت مرا خرد می کند و به من عذاب وجدان می دهد.
من به عنوان یک رمیده از دین و معتقد به خدای اسپینوزا اینگونه دزدی نمی کنم.تابحال هم زندگی سالم و شادی داشته ام و هیچگاه رضایت الله و...را در نظر نگرفته ام.
زندگی من از زمانی که از زیر بار باورهای دینی خارج شدم سبز و خرم و شاد و انسانی و اخلاقی شد.

در جهان بینی دینی شما همه چیز در رضایت خدا خلاصه شده.
گمان می کنید فقط دیندار در جهت کمال گام بر می دارد و بیخدا یک شخص افسرده و بی هدف و سردرگم و بی اخلاق است که چون با پندارهای سرابین خودش را فریب نداده پس باید عزا بگیرد و در فساد غوطه ور باشد.

اینکه ما از انجام کاری احساس رضایتمندی و مفید بودن کنیم زمین تا آسمان تفاوت دارد با اینکه به خاطر رضای خدا یا به خاطر پاداش اخروی آن دست به کاری بزنیم.عامل رضایتمندی خدا را در پست قبلی ام نقد کردم و نیازی به توضیح اضافه نمی بینم.
همچنین گفتن اینکه من نفهمیدم نفس عمل چیست صرفا جهل گوینده را می رساند.اگر نقدی به آن دارید باید بیان کنید نه اینکه صرفا بگویید من نفهمیدم.

اما موارد دیگر:
آگاهی و اندیشیدن در چه موضوعی و چگونه انسان را از خواسته های نفسانیش باز میدارد؟؟؟

اگاهی و اندیشیدن در همه اعمال روزمره.اندیشیدن به موضوعی محدود نیست.یعنی واقعا درک نمی کنید؟تابحال نشده با اندیشیدن متوجه پیامدهای عمل تان شوید و آن عمل را انجام ندهید؟ تابحال نشده خود را جای دیگران بگذارید و از کاری صرفنظر کنید؟
یعنی واقعا فکر می کنید باید حتما دیندار و مومن بود تا اینها را فهمید و درک کرد؟یعنی حتما باید یک دست و چشم نامریی را ناظر بر اعمال مان بدانیم تا دست به کار زشتی نزنیم؟


حکم دادن عقل(فطرت) انسان چگونه ضمانت اجرایی می آورد در حالی که همون عقل(از دید شما)حکم به نبود دنیایی دیگر داده و همه چیز را در همین دنیا میبیند؟؟

اول اینکه باید در نظر داشت بعضی مسائل عقلی را هر انسانی که به اندازه کافی از قوه عقل بهره مند باشد درک می کند.نمی توان گفت عقل من اینطور می فهمد و عقل شما اینطور پس هر دوی ما درست می گوییم.به عنوان نمونه حیوان صورتی نامریی یک جمله تناقض آمیز و محال است چون صورتی و نامریی با یکدیکر تناقض دارند.این جمله عقلا محال است.عقل انسان در اکثریت قاطع موارد روزمره به یک نتیجه واحد می رسد چون به نتیجه رسیدن در مورد مسائل اجتماعی روزمره و زمینی، بسیار ساده تر از به نتیجه رسیدن در مورد خدا می باشد.
دوم اینکه
مگر انسان دانش و اطلاعات نامحدود دارد که بتواند ضمانت دهد؟مگر انسان موجود کاملی است؟حواس نامحدود دارد؟یا عقل نا محدود؟
انسان معصوم است و خطا نمی کند؟
چند بار بگویم که حیچ زمانطی وجود ندارد!؟
چطور من این جمله را در جمجمه شما فرو کنم که دیگر در مورد ضمانت صحبت نکنید؟

ضمانت را آن جانور پاک و معصوم و وهم انگیز دنیای شما که مومن نام دارد هم نمی تواند بدهد! بدبختانه مومن هم معصوم نیست و هیچ ضمانتی نمی تواند بدهد.
پس ضمانت را از
14 مئثوم بگیرید!

وگرنه انسان با همه کم و کاستی هایش هیچ ضمانتی نمی تواند بدهد.فقط می تواند درصد خطا را پایین بیاورد و به حداقل برساند.

آن چه که هست با آنچه که ما دوست داریم باشد تفاوت دارد.

اگر بدتون نمیاد نکته ای رو خدمتتون عارض بشم:
شما ادبیات خوبی دارید اما استفاده از این ادبیات خوب بعنوان دلیل و برهان و موجه جلوه دادن آرایتان اشتباهیست بزرگ چون فاقد منطق بودن آن به راحتی قابل تشخیص است

حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت

روزی که شما از من تعریف کنید می فهمم باید دست به اصلاح خودم بزنم.

 
آخرین ویرایش:

major7

عضو جدید
با سلام ببخشيد ميپرم وسط بحث ييهويي!!!

دوست عزيز جناب خردبين انجام ندادن عمل غير اخلاقي بخاطر مكدر شدن وجدان و تاثير سو روي شخصيت تا آنجا منطقي به نظر ميرسد كه احساس خوبي كه از انجام آن عمل نصيب شخص ميگردد كمتر از احساس بد باشد و اين مسئله در هر شخص متفاوت است. مثلا شخصي را در نظر بگيريد كه براي 1 ميليون تومان حاضر به دزدي از خانه ديگران ميشود ..وجدان اين دزد در مقابل يك ميليون تومان سر تسليم فرود مي آورد و شايد با اينكه از كارش(دزدي)‌در نهان خانه جانش ناراحت است اما وقتي به 1 ميليون تومان و نيازي كه به آن پول دارد مي نگرد به وجدان درد خود بي توجهي نموده و عمل دزدي را انجام ميدهد.... در مقابل كسي را تصور كنيد كه در شهرداري با استفاده از رانتي كه دارد ميداند كدام خيابان در طرح قرار دارد و بعد از انجام طرح ملك اطراف آن خيابان جهش قيمتي زيادي را شاهد است. اين شخص سريعا دنبال خريد ملك در اطراف آن خيابان ميرود...اين كار هم اخلاقي نيس.... آن فرد كارمند در شهرداري هم ميداند اما آنكار را انجام ميدهد بعبارتي هر چند در وجدان خود كمي احساس شرمندگي ميكند اما احساس خوبي كه از نفع مالي كارش حاصل ميشود انجام آنرا اجتناب ناپذير ميكند...
شما فرموديد((گر من دزدی نمی کنم چون دزدی بد است به خاطر این بد است که از دزدی احساس بدی به من دست می دهد.به خاطر اینکه به این سطح از بینش و آگاهی رسیده ام که اینکار من تاثیرات بدی روی خودم و شخص مالباخته دارد.شخصیت مرا خرد می کند و به من عذاب وجدان می دهد.))
اين ايراد به صحبت شما وارد است كه تا جايي شما دزدي نميكنيد كه ناراحتي وجدان شما بر مقدار نفع مالي كه از دزدي نصيب شما ميشود غالب باشد اما بعد از آنهيچ تضميني براي دزدي نكردن شما وجود نخواهد داشت..... و ايراد دوم اينكه وجدان افراد مختلف باهم فرق ميكند...كسي براي 1 ميليون تومان آدم ميكشد كسي براي 20 ميليون تومان ...شخص ديگر آدم نميكشد اما حاضر است دزدي كند ....

خلاصه اينكه براي حفظ و پيشرفت جوامع بشري اخلاق معيار قابل اتكايي نيست و بايد قانون حرف اول و اخر را بزند ...در جوامع بشري اخلاق رو به سقوط است و به عبارتي بايد براي اخلاق اينچنين گفت: الفاتحه مع صلوات و الاخلاص
 
آخرین ویرایش:

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام ببخشيد ميپرم وسط بحث ييهويي!!!

دوست عزيز جناب خردبين انجام ندادن عمل غير اخلاقي بخاطر مكدر شدن وجدان و تاثير سو روي شخصيت تا آنجا منطقي به نظر ميرسد كه احساس خوبي كه از انجام آن عمل نصيب شخص ميگردد كمتر از احساس بد باشد و اين مسئله در هر شخص متفاوت است. مثلا شخصي را در نظر بگيريد كه براي 1 ميليون تومان حاضر به دزدي از خانه ديگران ميشود ..وجدان اين دزد در مقابل يك ميليون تومان سر تسليم فرود مي آورد و شايد با اينكه از كارش(دزدي)‌در نهان خانه جانش ناراحت است اما وقتي به 1 ميليون تومان و نيازي كه به آن پول دارد مي نگرد به وجدان درد خود بي توجهي نموده و عمل دزدي را انجام ميدهد.... در مقابل كسي را تصور كنيد كه در شهرداري با استفاده از رانتي كه دارد ميداند كدام خيابان در طرح قرار دارد و بعد از انجام طرح ملك اطراف آن خيابان جهش قيمتي زيادي را شاهد است. اين شخص سريعا دنبال خريد ملك در اطراف آن خيابان ميرود...اين كار هم اخلاقي نيس.... آن فرد كارمند در شهرداري هم ميداند اما آنكار را انجام ميدهد بعبارتي هر چند در وجدان خود كمي احساس شرمندگي ميكند اما احساس خوبي كه از نفع مالي كارش حاصل ميشود انجام آنرا اجتناب ناپذير ميكند...
شما فرموديد((گر من دزدی نمی کنم چون دزدی بد است به خاطر این بد است که از دزدی احساس بدی به من دست می دهد.به خاطر اینکه به این سطح از بینش و آگاهی رسیده ام که اینکار من تاثیرات بدی روی خودم و شخص مالباخته دارد.شخصیت مرا خرد می کند و به من عذاب وجدان می دهد.))
اين ايراد به صحبت شما وارد است كه تا جايي شما دزدي نميكنيد كه ناراحتي وجدان شما بر مقدار نفع مالي كه از دزدي نصيب شما ميشود غالب باشد اما بعد از آنهيچ تضميني براي دزدي نكردن شما وجود نخواهد داشت..... و ايراد دوم اينكه وجدان افراد مختلف باهم فرق ميكند...كسي براي 1 ميليون تومان آدم ميكشد كسي براي 20 ميليون تومان ...شخص ديگر آدم نميكشد اما حاضر است دزدي كند ....

خلاصه اينكه براي حفظ و پيشرفت جوامع بشري اخلاق معيار قابل اتكايي نيست و بايد قانون حرف اول و اخر را بزند ...در جوامع بشري اخلاق رو به سقوط است و به عبارتي بايد براي اخلاق اينچنين گفت: الفاتحه مع صلوات و الاخلاص

موافقم.هر شخصی نمی تواند در چنین مواردی جلوی خودش را بگیرد و هر کسی ظرفیت و بینشی دارد.
بارها عرض کرده ام که ضمانتی برای رعایت داوطلبانه اخلاق وجود ندارد. همانطور که چند پست قبل هم اشاره کردم قانون گذاری خود نقش مهمی به عنوان یک عامل بازدارنده بازی می کند اما اینجا من در مورد عوامل موثر و نه تضمین کننده در رعایت داوطلبانه اخلاق صحبت کردم.

من نظراتم را بیان کردم و قضاوت را بر عهده خوانندگان می گذارم.شاد و سربلند باشید.
 

?Why

عضو جدید
مثل اینکه همه دیگه خسته شدن ... همگی خسته نباشین ...
شاید (تاکید میکنم شاید ... ) وجودِ یه خدا ، در حدِ آفریدگاری که مظهر و منشا همه ی خوبیهاست ... بد هم نباشه (شاید در جهتِ مصلحتِ جامعه هم باشه!) ... :redface:
به هر حال جوامع انسانی پس از هزاران سال زندگی اجتماعی ، به یه نتایجی رسیدن ؛ که خدا و آخرت و ... رو ابداع کردن ...
فقط بدیِ این فرمول اینه که خیلی زود ازش سواستفاده میشه (نمونش ، تو ادیان ...) ...

البته نه اینکه بیخدایی یا لاادری گری ، بدِ ها ... نه ... :D

ولی شاید بد نباشه مثلاً بذاریم ملت با این جمله : "همانا دل آرام گیرد با یادِ خدا" ، قبل امتحان ، دوپینگ! کنن ...

شاید بهتر باشه که ملت فک کنن که تکیه گاهی دارن ... تا اینکه مطمئن باشه تو این دنیا ، تنهایِ تنهان


 
بالا