مقدمه ای بر علم حرکات شناسی در تولید

atagm

عضو جدید
فردریک تیلور را می توان پدر مدیریت علمی نامید . وی در سال 1883 میلادی با روش سیستماتیک مطالعه کار ، یک کار مشخص را به عناصری تقسیم کرد وهرعنصر را مورد تجزیه وتحلیل قرار داد .
تیلور
زمان سنجی را یک عنصر در مدیریت علمی در نظر گرفت که باعث انتقال مهارت مدیریت از مدیران به دیگر افراد می شود .
همچنین بیان کرد که مطالعه کار وچگونگی انجام آن باعث افزایش کارآیی در کارخانه ها ، افزایش حقوق کارگران وهمچنین کاهش قیمت تمام شده محصول میگردد .
از دیدگاه تیلور تعیین بهترین روش انجام کار( تدوین یک روش علمی ) از وظایف مدیران می باشد و مدیران باید بابررسی حرکات دست وپا وبدن کارگران ، تعداد حرکات لازم برای انجام کار رابه حداقل کاهش داده که این امر سبب کاهش خستگی کارگران وافزایش بهره وری وسود می گردد .
بعدها فرانک گیلبرت وهمسرش لیلیان گیلبرت تلاش خودشان را برای تدوین یک روش علمی تجزیه وتحلیل حرکات به کاربستند . گیلبرت با مشاهده حرکات کارگران برای انجام کارها ، دریافت که دوکارگر به هیچ وجه یک کاررا با روش و حرکات کاملا مشابه انجام نمی دهند . این مشاهده اورا به سمت یافتن بهترین روش برای انجام کارها سوق داد . در نتیجه او عناصر اصلی حرکات را تعریف نمود وبیان کرد که در انجام هرکاری حداکثر 17-18 حرکت مفید وجود دارد ومابقی حرکات زائد می باشد وموجب اتلاف زمان وافزایش خستگی وعدم راندمان میگردد.بدین وسیله گیلبرت را میتوان بنیان گذار علم حرکات سنجی نامید.
توضیحی شخصی برمتن...
این علم آنچنان در دنیا جا افتاده که حتی گیج های کنترلی که کارگران باید برای کنترل قطعات در خط تولید استفاده کنند دارای استاندارد تدوین شده ای از نظر وزن، اندازه و حتی طراحی می باشد تا کمترین آسیب را به کارگران برساند. همچنین مورد دیگر می توان به خط تولید خودرو مرسدس بنز اشاره کرد که برای مونتاژ قطعات زیر ماشین ، خودروی ورودی به خط مونتاژ توسط اهرم هایی تحت چرخش قرارمی گیرد تا کمترین فشار به کارگر وارد گردد چرا که اگر کار گر به حالت سربالا به مونتاز بپردازد دچار آسیب های جدی در ستون فقرات می گردد .
 
بالا