مقاومت به علف‌كشها در مزارع برنج دنيا

aboozar esmaili

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1][/h]
بيژن يعقوبی و اسكندر زند

در حال حاضر مهمترين عامل خسارتزا به برنج، علفهاي هرز هستند و بنظر مي‌رسد مهمترين مشكل اين زراعت در آينده نيز علفهاي هرز خواهد بود. تك‌كشتي و اعمال روشهاي مدير‌يت خاص و محدود، استفاده مداوم از علفكشها، تخريب شديد ساختمان خاك، استفاده از كودهاي شيميائي همگي موجب شده‌اند كه برخي از علفهاي هرز خاص و مقاوم به تخريب، خود را با اين شرايط وفق دهند. تنوع اين فلور در نقاط برنج‌خيز دنيا داراي شباهتهاي زيادي به يكديگر هستند. مطالعه تاريخچه اين زراعت در كشورهاي چين، هند،كره، ژاپن كه از قديم‌الايام اقدام به كشت اين محصول مي‌كردند، نشان مي‌دهد كه همه آنها سيستم زراعت يكساني داشته و شيوه مديريت علفهاي هرز آنها نيزكما‌بيش يكسان بوده است و در سالهاي اخير عمدتاً متكي به كنترل شيميائي بوده اند.
تك‌كشتي و استفاده مداوم از علفكشهاي خاص و محدود، بدون شناخت كافي از عوارض منفي علفكشها موجب شده تا كشورها با مشكلات جدي مواجه شوند. مثلاً در كشور چين در بيش از دو ميليون هكتار اراضي شاليزار، مقاومت سوروف به بوتا‌كلر مشاهده شده است و در امريكا هزاران هكتار اراضي آلوده به سوروف و مقاوم به پروپانيل گزارش شده است. در طول حدود يك دهه دركشورهاي هند، فيليپين، مالزي، استراليا و كشورهاي برنج‌خيز امريكاي لاتين، مقاومت گونه‌هاي مختلف علفهاي هرز برنج به علف‌كشها گزارش شده است. نكته مهم و جالب توجه در اين كشورها آنست كه در بسياري از آنها وجين دستي نيز رايج بوده است.
علاوه بر تك‌كشتي، روش خاص آماده‌سازي خاك كه فلور علفهاي‌هرز را محدود مي‌كند، مصرف علفكشها در اراضي غرقاب، شرايط را جهت توزيع يكنواخت علف‌كش در سطح مزرعه فراهم مي كند و اين وضعيت، حداكثر فشار گزينش را بر جمعيت علف‌هرز وارد مي آورد و احتمال انتخاب گونه‌هاي مقاوم را افزايش مي‌دهد.
تاكنون حدود سي گونه علف‌هرز از مزارع برنج دنيا، مقاومت به علفكشهاي مصرفي را در اين محصول نشان داده‌اند. اولين گزارش مقاومت سوروف به پروپانيل در امريكا و پس از آن مقاومت به سولفونيل‌اوره‌‌ها در جگنها و پهن‌برگها ارائه شده است. برخي از گونه هاي جگن‌، سيپروس، مونوكوريا، ساژيتاريا، بارهنگ و... از علفهاي‌هرزي هستند كه وقتي نخستين بار در معرض علف‌كش قرار‌گرفته‌اند، مقاومت نشان داده‌اند.
سوروف كه مهمترين علف‌هرز برنج است، امروزه به مهمترين علفكشهاي اين محصول مقاومت نشان داده است. تا‌كنون چهارده علف‌كش براي كنترل سوروف معرفي شده كه برخي از مهمترين و پر مصرفترين آنها نظير بوتا‌كلر، بنتيوكارب، پروپانيل، مولينيت و پنديمتالين، علي‌رغم سابقه خوب در كنترل سوروف، امروزه بعلت مقاومت، يا از ميدان مصرف حذف شده‌اند و يا همراه علف‌كش ديگري كه با آن داراي مقاومت عرضي منفي هستند مصرف مي‌شوند، كه علف‌كش دوم قادر است جمعيت مقاوم به علفكش اول را كنترل كند.
جوانه‌زني بذر علفهاي‌هرز در يك دوره طولاني از فصل زراعي ، تنوع آنها و مقاومت به علف‌كشها در مزارع برنج تك‌كشتي در دنيا بحدي پيچيده است كه ژاپنيها از علفكشهائي كه تركيبي از چند علف‌كش مختلف و بصورت كپسول يا قرص( كه بتدريج خاصيت علف‌كشي انها در محيط آزاد مي‌شود) هستند و همه علفهاي‌هرز (باريك‌برگ، پهن‌برگ و جگن) را كنترل مي‌كنند، استفاده كرده اند كه قادر است از خسارت علفهاي هرز در تمام طول فصل زراعي جلوگيري نمايد. امريكائيها كه علفكشهاي پس‌رويشي را مصرف مي‌كنند، گاه تا سه ‌بار نيز از علفكشهاي مختلف داراي مقاومت عرضي منفي استفاده كرده و نهايتاً جهت كاهش خسارت علفهاي هرز اقدام به اصلاح و كشت برنجهاي مقاوم به علف‌كش عمومي گليفوزيت نموده‌اند.
 

aboozar esmaili

عضو جدید
کاربر ممتاز
احتمال وجود مقاومت به علفكش ها در مزارع برنج در ايران

بيژن يعقوبي و اسكندر زند​

امروزه بيش از سي سال از مصرف باريك‌برگ‌كشها در مزارع برنج شمال ايران مي‌گذرد. با وجوديكه شروع مصرف اين علفكشها در ايران به دنبال معرفي و مصرف اين علفكشها در ديگر كشورهاي برنج‌خيز آغاز گشت، اما از آن زمان تا كنون تغييرات بسياري در مديريت شيميائي علفهاي هرز مزارع برنج دنيا بعلت مقاومت علفهاي هرز به علفكشها و تغيير فراواني جمعيت و اهميت خسارت برخي گونه‌ها رخ داده است. اينك اين پرسش مطرح است كه آيا احتمال وجود مقاومت به علفكشها در مزارع برنج ايران وجود دارد؟ و آيا نيازي به تغيير در نوع علف‌كش، مديريت توزيع و مصرف علفكشهاي موجود، مي‌باشد؟
بررسيها نشان مي‌دهد كه علفكشهاي مصرفي در زراعت برنج در ايران داراي شباهتهاي زياد به علفكشهاي مصرفي در زراعت اين محصول در ديگر نقاط دنيا هستندو همين شيوه كاشت (كشت نشايي) و علفكشها (تيوبنكارب، بوتاكلر، اگزاديازون، پروپانيل، مولنيت،سينوسولفورون...) در آن كشورها مورد استفاده است. اما مقاومت سوروف، جگنها و پهن‌برگها بطور گسترده به همه آنها پس از يك سال (سولفونيل‌اوره‌ها) تا ده سال(بوتاكلر و تيوبنكارب) مصرف از امريكا، استراليا، چين، ژاپن ، هند ، تايلند و كشورهاي امريكاي لاتين گزارش شده است. با توجه به شواهد موجود در باره مقاومت علفهاي‌هرز به اين علفكشها در ديگر نقاط برنج‌خيز دنيا اين پرسش مطرح است كه با توجه به وجين دستي علفهاي هرز در ايران، آيا امكان وجود علفهاي هرز مقاوم در اين مزارع وجود دارد؟ در پاسخ بايد گفت كه : اولاً در ايران مناطقي وجود دارند كه كشت، مستقيم بوده و وجين دستي انجام نمي‌شود، كه احتمال وجود مقاومت در اين مناطق با توجه به مصرف حدود سه دهه ‹‹منوهربيسايد›› بسيار محتمل بنظر مي‌رسد(آذربايجان)، زيرا گزارش شده است تنها مصرف مداوم پنج سال پروپانيل جهت بروز مقاومت در سوروف كافي است، در حاليكه اين علف‌كش در ايران بيش از دو دهه مصرف شده است. ثانياً در مناطقي كه وجين دستي هم انجام مي‌شود، بعلت تشابه باريك‌برگها با گياه زراعي امكان تشخيص و حذف تمام علفهاي هرز ممكن نيست، بويژه سوروف كه داراي شباهت‌‌هاي مورفولوژيكي زيادي به برنج بوده و احتمال اشتباه در تشخيص آن با برنج بسيار زياد است. دليل اثبات اين ادعا، حضور سوروفي در مزرعه است كه قبل از گياه زراعي خوشه داده، در حاليكه اين تك‌بوته‌ها هم در معرض علف‌كش بوده‌اند و هم گاه تا دو بار در اين مزارع، وجين دستي انجام شده است، مي توان به اين تك‌بوته‌ها بعنوان بوته‌هاي مقاوم سوروف به علفكشها مشكوك شد.
پرسش ديگر آنستكه در شمال كشور حداقل سه علفكش(تيوبنكارب، بوتاكلر، اگزاديازون) مصرف مي‌گردد كه از خا‌نوادهاي مختلف علفكشها هستندو هر يك داراي چندين نقطه اثر هستند، آيا در چنين وضعيتي نيز احتمال مقاومت وجود دارد؟اولاً مقاومت سوروف به دو علفكش‌تيوبنكارب و بوتاكلر (مقاومت چندگانه) در دنيا در يك مزرعه در سطح وسيع مشاهده شده است. ثانياً توزيع تصادفي و بدون برنامه‌ريزي علف‌كشها در ايران، احتمال اينكه يك مزرعه در دراز مدت با يك علفكش تيمار شود ،وجود دارد. ثالثاً مكررا مشاهده شده كه حتي درطي يكسال ،چند علفكش در اختيار يك كشاورز از طريق ارگانهاي مسئول قرار گرفته كه اين وضعيت (استفاده از چند علف‌كش در يك مزرعه) احتمال اينكه بخشي از مزرعه در سالهاي متوالي تحت تيمار يك علف‌كش قرار گيرد را افزايش مي‌دهد. رابعاً در مواقعي كشاورزان بعلت رضايت نسبي از يك علف‌كش در يكسال كه به دليل شرايط خاص آن سال رخ داده است ترجيح مي‌دهند همواره از آن علف‌كش استفاده كنند، كه اين عامل نيز احتمال مقاومت را افزايش مي‌دهد زيرا كه مصرف مداوم يك علف‌كش فشار گزينش را افزايش مي‌دهد. خامساً در برخي مزارع بعلت اعمال مديريت خوب (آماده‌سازي مطلوب خاك، غرقاب كردن، تسطيح كامل و مصرف علف‌كشها) جمعيت علف‌هرز بسيار معدود است، بطوريكه با توجه به هزينه وجين، كشاورز تمايلي به انجام آن ندارد. در حاليكه در همين مزارع حضور تك‌بوته‌هاي سوروف هنگام برداشت جلب توجه مي‌كند.
نكته مهم آنست كه از نظر تئوري استفاده از علفكشهاي خاك مصرف ‹‹پيش‌رويشي›› در برنج بعلت تسطيح كامل خاك و توزيع يكنواخت علف‌كش، حداكثر‹‹فشار گزينش›› را به علفهاي هرز وارد مي آورد و با كنترل بوته‌هاي حساس، شرايط را براي رشد بهتر بوته‌هاي مقاوم احتمالي فراهم مي‌آورند (يك بوته سوروف، 1000 تا 1000000 بذر در در شرايط نامطلوب و مطلوب توليد مي‌كند). بنظر محققان، بيشترين احتمال بروز مقاومت، در شرايط ‹‹منو‌كالچر و منو‌هربيسايد›› برنج فراهم مي‌آيد. بعلاوه مصرف مكررو طول زمان، شرط لازم براي بروز مقاومت در همه علفهاي‌هرز نيست. اما ظاهراً براي ظهور مقاومت سوروف به علفكشها يك شرط ضروري است. علفهاي‌هرز زيادي از جگنها وجود دارند كه در سال اول مصرف علفكش، مقاومت به سولفونيل اوره‌ها را نشان داده‌اند (توجه به اين نكته در شمال كشور حائز اهميت خاص است زيرا مصرف اين علف‌كشها به تازگي آغاز شده و لازم است اطلاعات كافي در اختيار كارشناسان، مروجان و كشاورزان قرار گيرد تا از بروز مشكلات احتمالي اجتناب گردد.). علف‌هرز سورروف بعلت توليد بذر زياد و دوره خواب بذر و از سوي ديگر آماده‌سازي مخصوص خاك كه بعلت اختلاط كامل خاك و توزيع نسبي يكنواخت بذور در عمق حدود 20 سانتيمتر، عملاً اجازه جوانه‌زني به جمعيت محدودي (حدود 20%) از بذرهاي آماده جوانه‌زني داده مي‌شود زيرا بذر سوروف تنها تا عمق چهار سانتيمتر قادر به جوانه‌زني است، ضمن آنكه دوره خواب بذر نيز به تشديد اين وضعيت كمك ميكند. نهايتاً اين امكان فراهم مي‌آيد تا در صورت عدم مصرف تكراري علف‌كش نيز باز هم جمعيتي محدود از بذور، جوانه زده و در معرض يك علف‌كش خاص قرار گيرند. در سالهاي بعد نيز با شخم مجدد، امكان جوانه‌زني بخشي ديگر از بذور سالهاي قبل فراهم مي‌گردد كه با توجه به قانون احتمالات، دوره خواب بذور، فراواني جمعيت بذر سوروف، اختلاط با خاك و قرارگيري در اعماق مختلف خاك و تعداد علف‌كش و توزيع تصادفي علفكشها، شرايط و احتمال در معرض قرار‌گيري يك بيوتيپ سوروف با يك علفكش در طول سه دهه مصرف متناوب آن و نهايتاً مقاومت به آن علف‌كشها بسيار با‌لاست. لازم به يادآوري است كه بذور سوروف تنها تا عمق چهار سانتيمتري قادر به جوانه‌زني هستند و با توجه به حدود بيست سانتيمتر عمق اختلاط خاك،ً اكثر بذور سوروف در هر سال عملا امكان استقرار در اين عمق را ندارند تا جوانه زنند و باعلف‌كش تماس پيداكنند. كوچك بودن قطعات زراعت برنج، نبود مانعي خاص بين اراضي موجود جهت جلوگيري از انتقال بذور علفهاي هرز و راههاي مختلف ديگر انتقال بذور (آب، خاك، ماشين‌الات، پرندگان‌، انسان) همگي احتمال قرارگيري يك بيوتيپ در معرض يك علفكش را در سالهاي طولاني به مدت مورد نياز براي بروز مقاومت، افزايش مي‌دهند. بعلاوه در سالهاي اخير توزيع علفكشها كمتر از ميزان توصيه شده، احتمال ‹‹مقاومت متابوليسمي›› را افزايش داده و شرايط را براي تكامل بيوتيپهاي خاص، فراهم مي‌نمايد.
بذور علفهاي هرز در مزارع برنج در چند نوبت جوانه مي‌زنند كه مديريت ‌مزرعه‌اي (مصرف علف‌كش و وجين دستي) تنها قادر به كنترل جمعيتي از علفهاي هرز است كه در اوايل فصل جوانه زده‌اند. معمولاً جمعيتي قابل توجه از علفهاي هرز هنگام برداشت برنج در مزرعه مشاهده مي‌گردند كه يا پس از وجين و دوره تأثير علفكشها جوانه بزند و يا علف‌كشها روي آن بي‌تأثير و هنگام وجين نيز توجه كارگر وجين‌كار را جلب نكرده ، و يا آنكه زماني توجه كشاورز را به خود جلب مي‌نمايد كه بعلت رشد رويشي برنج، خسارت آنها مهم قلمداد نمي‌گردد.
در هر صورت با توجه به همه موارد (تاريخچه مقاومت در دنيا، مقاومت به علفكشهاي موجود و ...) بنظر مي‌رسد مطالعه مقاومت در اراضي كشت برنج داراي اهميت خاصي باشد تا بتوان برنامه‌ريزي لازم جهت اجتناب از مواجهه با مسائل مهمتر و خطرناكتر را نمود.
در حاليكه امروزه تنها علف‌كشهاي باريك‌برگ‌كش در شمال كشور مصرف مي‌شود، اما بنظر مي‌رسد تناسبي بين جمعيت، اهميت و خسارت علفهاي با علف‌كشهاي مذكور وجود ندارد. از سويي رابطه‌اي بين زمان سبز شدن و خسارت علفهاي و زمان مصرف علفكشها وجود ندارد.
 

Similar threads

بالا