مقام زن از دیدگاه قرآن

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
شرحي بر آيه 35 سوره احزاب از سلسله درسهاي استاد طاهايي

قال الله العظيم في كتابه :

«ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً و الذاكرات اعد الله لهم مغفره و اجراً عظيماً . » 1

« مردان و زنان مسلمان ، مردان و زنان با ايمان ، مردان و زنان عبادت پيشه ، مردان و زنان راست گفتار ، مردان و زنان بردبار و شكيبا ، مردان و زنان فروتن و نرم دل ، مردان و زنان بخشنده ، مردان و زنان روزه دار ، مردان و زنان پاكدامن ، مردان و زناني كه خداوند را بسيار ياد مي كنند ، خداوند براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ مهيا نموده است. »

در شان نزول آيه مباركه چنين آمده است : هنگامي كه « اسماء بنت عميس » با همسرش جعفربن ابي طالب ـ عليه السلام ـ از مهاجرت حبشه بازگشت ، نزد همسران پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ رفته پرسيد : آيا درباره ما چيزي از قرآن نازل نشده است ؟ گفتند : خير . پس خدمت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آمده عرض كرد : يا رسول الله آيا زنان در خسران و زيانند ؟ فرمود: چرا؟ گفت : زيرا كه آنان به خوبي ياد نشده اند چنانچه مردان ياد شده اند . پس خداوند بلند مرتبه اين آيه را نازل فرمود و به آنها اطمينان داد كه زن و مرد در پيشگاه خداوند از نظر مرتبت و منزلت يكسانند . مهم آن است كه از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامي واجد فضيلت باشند .2

اين آيه مباركه در يك بيان پرمحتوا و جامع ، ده صفت از اوصاف اعتقادي ، اخلاقي و عملي را كه شايسته مردان و زنان است ، برمي شمرد و در پايان به پاداش عظيم دارندگان اين صفات برجسته اشاره مي نمايد .

در پيشگاه خداوند زنان و مردان در كسب ارزشهاي انساني و خصلتهاي نيكو و دست يابي به قله كمال هيچ گونه تفاوتي با هم ندارند . زن مي تواند در تمام مراحل سير و سلوك پابه پاي مرد در مسير تزكيه و تعالي حركت كرده ، به حقيقت راه يابد و خود را از جهل و گمراهي برهاند .

بدين معني كه زن يا مرد بودن هيچ دخالتي در انسانيت انسان ندارد . چنانكه در آيه ملاحظه مي شود ، اصول سازنده جامعه از نظر عقيدتي ، سياسي ، اخلاقي و عبادي كه به عنوان ارزشهاي اصلي تكامل انسان آورده شده است ، در مورد زنان و مردان به طور يكسان آمده و هر دو مي توانند با تكيه فكري و عملي بر اين اصول به سوي تكامل و هدف عالي خلقت حركت نمايند و اين استعداد بالقوه در وجود هر دو نهفته است كه اگر تحت شرايط تربيتي قرآن قرار گيرد ، به فعليت رسيده و انسان را به مقام والايي كه شايسته اوست مي رساند و در صورتي كه آدمي غفلت ورزد و قرآن و دستورات ديني را سرلوحه عمل و رفتارش قرار ندهد، استعداد انسان شدن در او به فعليت نخواهد رسيد و همان كودكي خواهد بود كه تنها از نظر هيكل و اندام رشد كرده اما فكر و انديشه اش هيچ تكاملي نيافته است. اگر چه حتي به سن پنجاه سالگي هم رسيده باشد .

قرآن ملاك و معيار بزرگواري را ، تقوا مي داند و با اشاره به نحوه پيدايش انسانها كه همگي از يك زن و مرد و يك پدر و مادر آفريده شده اند و در اين حقيقت با يكديگر مساويند ، تصريح مي كند كه فلسفه تفاوتها و تمايزهاي تكويني انسانها در آفرينش آنها است كه نسبت به يكديگر شناخت پيدا كنند و اقشار ، گروهها و نژادهاي مختلف نيز با همين هدف كه يكديگر را باز شناسند و از هم ممتاز گردند ؛ آفريده شده اند :

« يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم . » 3

و بازتصريح مي كند كه تلاش هيچ زن و مردي بي پاداش و از دست رفته نخواهد ماند :

« اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي » 4

زن و مرد هر دو مي توانند در سايه عبادت و اطاعت حق ، انجام اعمال صالحه و پرهيز از گناه به خداوند تقرب جسته و شايسته مقام خليفه اللهي گردند .

انواع خطابات قرآني :

آن بخش از آيات قرآني كه به شيوه خطاب بيان شده به سه گونه آمده اند.5

دسته اول : آياتي كه عمومي است و تمامي افراد را مورد خطاب قرار مي دهد مثل « يا ايها الناس » « يا ايها الانسان » « يا عبادي » و ... .

بسيار روشن است كه در اين گونه موارد ، تمامي مردم اعم از زن و مرد مورد نظر قرآنند و اشاره به جنس خاصي نشده است.

دسته دوم: آياتي كه به شيوه مذكراستعمال شده اندمانندضميرجمع مذكرچون : « يا ايها الذين امنوا » « يا ايها الذين كفروا » « كتب عليكم » « حرم عليكم » و ... .

در اين قبيل آيات ، زبان قرآن طبق فرهنگ محاوره و به روش استعمال ادبيات عرب آمده است. مقصود خداوند تنها جنس مرد نيست ، زيرا فضايل و كمالات ، مربوط به روح است و جسم نمي تواند محل فضايل قرار گيرد . بديهي است كه روح نه مذكر است نه مؤنث .

اساساً صيغه مذكر زماني اختصاص به مرد دارد كه در برابر مؤنث قرار گيرد . در غير اين صورت زنان هم مصداق حكمي هستند كه در آيات قرآني بيان شده است و اين ادعا كه صيغه جمع مذكر شامل زنان نمي شود ، بي اساس است. در آياتي چون :

« قل هل نستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون» 6

كاملاً بديهي است كه مراد « الذين يعملون » و « الذين لا يعلمون » تمامي مردم هستند نه فقط مردان ، و هم چنين اين سخن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ :

«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده »7

هيچ كس نمي گويد مسلمان كسي است كه تنها مسلمانان مرد از دست و زبانش آسوده باشند ، آيات و احاديث از اين قبيل بسيار است.

استادشهيد مرتضي مطهري دركتاب تعليم وتربيت دراسلام به مناسبتي به اين مطلب اشاره مي نمايد وضمن نقل قضيه معروفي درباره ادعاي پيغمبري يك زن، بي پايه بودن اين نظريه را كه صيغه جمع مذكر اختصاص به مردان دارد ؛ اثبات نموده و مي فرمايند : بنابراين اگر زني ادعاي پيغمبري كند نمي توان ادعايش را با اين آيه قرآن « ولكن رسول الله و خاتم النبيين»8 و يا اين سخن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ « لانبي بعدي » مردود شمرد . زيرا بر اساس سخن شما « نبيين » و « نبي » به معناي پيامبر مرد است و شامل زنان نمي شود و آن حضرت نفرموده اند « لا نبيه بعدي » پس ممكن است پس از حضرت ختمي مرتبت ـ صلي الله عليه و آله ـ زني به پيامبري مبعوث گردد9 ! !

دسته سوم : آياتي كه در آن هر دو لفظ زن و مرد به كار برده شده و زنان نيز چون مردان با صيغه خاصي ذكر شده اند . چون آيه مورد بحث كه هر يك از صفات اسلام ، ايمان ، اطاعت ، عبادت ، صداقت ، صبر ، فروتني و خشوع ، انفاق ، روزه داري ، پاكدامني و ياد خدا را در مورد زن و مرد هر يك به صورت ويژه بيان مي كند .

ارزشها و ضد ارزشها :

آياتي از قرآن كه ارزشها و فضايل را بيان مي كند شامل همه انسانهاست و اختصاصي به زن يا مرد ندارد .

از ديدگاه قرآن ارزشهايي چون ايمان ، علم ، تقوا ، اطاعت ، صداقت ، ذكر خدا ، نماز ، روزه ، عفت ، صبر ، ايثار ، خدمت ، امانت داري و ... .

هيچ يك نه مذكرند و نه مؤنث و براي خصوصيات جنسيتي هيچ گونه دخالت و ارتباطي در اين خصلتها و صفات نيكو وجود ندارد .

هم چنين ضد ارزشها چون كفر ، جهل ، فجور ، عصيان ، تمرد ، غيبت ، خيانت ، ذلت ، غفلت از ياد خدا و ظلم و ستم ، اين صفات نيز نه مذكرند و نه مؤنث . نيروي عقل انسان كه حق و باطل ، نيك و بد و زشت و زيبا را تشخيص مي دهد و معيارها و ملاكها را درك مي كند ؛ نه مذكر است و نه مؤنث و حقيقتي است بسيط و مجرد از ماده و جسم . دل كه كارش كشف و شهود است ؛ نه مذكر است و نه مؤنث . چون تمام اينها مربوط به روح است كه تمام حقيقت انسان است و جسم انسان كه داراي خصوصيات جنسيتي است ، تنها ابزار و وسيله اي در خدمت روح و جان مي باشد .

خداوند تبارك و تعالي در سوره مباركه احزاب آيه 35 مي فرمايد : « مردان و زنان مسلمان ، مردان وزنان با ايمان ، مردان و زنان عبادت پيشه ، مردان وزنان راست گفتار ، مردان و زنان بردبار و شكيبا ، مردان و زنان فروتن و نرم دل ، مردان و زنان بخشنده ، مردان و زنان روزه دار ، مردان و زنان پاكدامن و مردان و زناني كه خداوند را بسيار ياد مي كنند خداوند براي آنان آمرزش و پاداشي بزرگ مهيا نموده است. »

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

hamid.bad

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن , کاربر فعال تالار
مقام زن از دیدگاه قرآن



مروري بر صفات ده گانه :

چنانچه اشاره شد آيه مباركه به ده صفت كه شايسته مردان و زنان است و دارندگان اين صفات سزاوار مغفرت و پاداش عظيم مي باشند ، اشاره مي فرمايد . اين صفات دهگانه را در سه محور كلي مي توان قرار داد :

محور اول : مراحل ايمان را بيان مي دارد كه هم اقرار به زبان ، هم تصديق به قلب و هم عمل به وسيله اعضا و جوارح است.

محور دوم : پيرامون كنترل زبان ، شهوت جنسي و شهوت شكم بياناتي مي فرمايد كه سه عامل بسيار سرنوشت ساز در زندگي انسانند .

محور سوم : از مسأله حمايت از محرومان سخن مي گويد كه مؤمنان صدقه مي دهند و به محرومان كمك مي كنند و ضمناً مؤمنان از صبر و استقامت زيادي برخوردارند و در مقابل حوادث سنگين شكسته نمي شوند .

صفت اول و دوم : اسلام و ايمان (ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات)

اولين و دومين صفت كه در آيه مباركه ذكر شده « اسلام » و « ايمان » است.

در اين آيه دو صفت اسلام و ايمان به طور جداگانه ذكر شده اند و اين را مي فهماند كه از نظر قرآن اين دو صفت با هم تفاوت دارند .

قرآن در جاي ديگر تفاوت اين دو را بيان مي فرمايد :

« قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم » 10

« اعراب گفتند ايمان آورديم . بگو اي پيامبر ايمان نياورديد و لكن بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در قلبهاي شما رسوخ نكرده است. »

قرآن تصريح مي كند كه جايگاه ايمان حقيقي در دل و قلب است.

زماني ايمان در دلها وارد مي شود و استوار مي گردد كه شخص مسلمان از ژرفاي دل توجه عميق و خردمندانه به سوي خداوند داشته و داراي اسلامي راستين و ايماني ريشه دار و بنيادين باشد . در غير اين صورت مسلماني او صوري و لفظي است ، به اين معنا كه تنها به لفظ و زبان شهادتين گفته و اقرار به وحدانيت خداوند تبارك و تعالي و رسالت حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ نموده است. قرآن ايمان اين چنين افرادي را رد مي كند .

« ان تطيعوا الله و رسوله لايلتكم من اعمالكم شيئاً ان الله غفور رحيم »11

« اگر از خداوند و رسول او فرمان بريد ، از اعمالتان چيزي را كم نگرداند ، به راستي كه خداوند آمرزنده مهربان است »

ايمان واقعي ايماني است كه انسان تسليم واقعي شود . اگر واقعاً اطاعت و انقياد باشد ، هم اسلام است و هم ايمان . هم مسلمان است و هم مؤمن . و در آيه بعد مي فرمايد :

« انما المؤمنون الذين امنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون »12

« همانا مؤمنان كساني هستند كه به خدا و رسولش گرويدند پس شك نكردند و با اموال و جانهاشان در راه خدا جهاد كردند . آن گروهند راستگويان . »

يكي از ياران امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره اسلام و ايمان از حضرت پرسيد : آيا اين دو با هم مختلفند ؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمودند : آري . راوي توضيح بيشتر خواست امام فرمودند :

« الاسلام شهاده ان لا اله الا الله و التصديق برسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ بحقنت الدماء و عليه جرت المناكح و المواريث و علي ظاهره جماعه الناس و الايمان الهدي و ما يثبت في القلوب من صفه الاسلام و ما ظهر من العمل به »13

« اسلام شهادت به يگانگي خداوند و تصديق رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ است كه به سبب آن خونها از ريختن محفوظ مي ماند وزناشويي و ميراث بر آن اجرا مي گردد و جماعت مردم طبق ظاهرش رفتار كنند. ولي ايمان هدايت است وآنچه در دلها از صفت اسلام جاي مي گيرد و عمل به آن هويدا مي گردد . »

علامه طباطبايي در تفسير شريف خود در بيان تفاوت دو جمله « المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات » مي فرمايد : اسلام به معني تسليم شدن ازنظر عمل است و عمل هم مربوط به جوارح و اعضاي ظاهري بدن است و ايمان امري است قلبي و اين كه مي گوييم ايمان امري قلبي است ، يعني اعتقاد باطني به گونه اي كه آثار آن اعتقاد در اعمال ظاهري و بدني نيز ظاهر گردد . پس اسلام به اين معني است كه همه تكاليف دين را انجام دهيم و مسلمون و مسلمات مردان و زناني هستند كه دين خدا را در دل جاي داده باشند ؛ به طوري كه آثار ايمان قلبي از اعمالشان نمودار گردد . پس هر مؤمني مسلمان هست ولي هر مسلماني مؤمن نيست.14

صفت سوم : مردان و زنان عبادت پيشه و فرمان بردار (و القانتين و القانتات)

قانتين از « قنت » به معناي اطاعت همراه با خضوع و اطاعت مستمر و دايمي و « قانت » به معناي خاضع و فرمان بردار است.

راغب در مفردات مي گويد : قنوت به مفهوم لزوم اطاعت همراه با خشوع است و قانتين يعني خشوع پيشگان و فرمان برداران . 15

طريحي نيز در مجمع البحرين همين معني را براي قنوت ذكر مي كند و مي گويد : قانتين كساني هستند كه بر اطاعت و عبادت استمرار و مداومت دارند . 16

اطاعت دو نوع است :

نوع اول اطاعت از روي اجبار و اكراه كه انسان از پيامد عصيان و نافرماني مي ترسد و بيم دارد كه اگر اطاعت نكند و فرمان نبرد مورد مؤاخذه قرار گيرد . چنين شخصي از خلوت با خدا لذت نمي برد . از عبادت و پرستش گريزان است و از روي ترس يا اجبار چند دقيقه اي در شبانه روز در مقابل پروردگار خم و راست مي شود . اين اطاعت همراه با خضوع و خشوع نيست.

نوع دوم اطاعتي است كه انسان از روي معرفت صحيح نسبت به معبود بي همتا اتيان مي كند . به عبادت و اطاعت عشق مي ورزد و از شر و فساد و گناه گريزان است. او امر پروردگار را از روي صحبت و خشوع و خضوع تمام انجام مي دهد . عاشق نماز است و براي رسيدن وقت نماز لحظه شماري مي كند . انتظار مي كشد تا صداي مؤذن بلند شود ، در برابر پروردگار بايستد ، سر بر خاك سايد و عذر تقصير به پيشگاه ربوبي اش آورد .

آري قانت به اين معني است. خداوند در آيه مباركه نفرموده : « والمطيعين و المطيعات» بلكه فرموده « قانتين و قانتات » تا متذكر اين نوع اطاعت شود . قنوت به معناي فرمانبري همراه با خشوع ، اطاعتي است كه از شناخت ، ايمان و اعتقاد محكم و عميق نشأت گرفته است. قنوت عبادتي است در نهايت تواضع و انقياد، چنين عبادتي در انسان نورانيت به وجود مي آورد و باعث مي شود كه تمامي حركات و سكناتش با انگيزه خدايي توأم گردد . كارش ، سخنش و نيتي كه در درونش مي گذرد ؛همگي مطابق خواست و اراده الهي است و خود را در تمامي حالات در محضر خدا مي بيند .

خداوند متعال در قرآن ، حضرت مريم ـ سلام الله عليها ـ اين بانوي مقدس را با صفت ستوده قنوت مدح مي نمايد .

« و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين »17

مريم سخنان پروردگار خود را تصديق كرد و كتب الهي را باور داشت و از عبادت پيشگان بود .

زني پاكدامن كه مادر پيامبر اولوالعزم حضرت عيسي روح الله ـ عليه السلام ـ بود ؛ هم صحبت فرشتگان ، همواره در حال عبادت و سجود و ركوع و پيوسته مطيع فرمان الهي . درجه ايمان مريم ـ سلام الله عليها ـ به قدري است كه قرآن از او به عنوان صديقه ياد مي كند . صديقه يعني بسيار تصديق كننده و كسي كه در ايمان ، تقوا و فضايل و كمالات اخلاقي به مرحله صدق قدم نهاده است.

قرآن مي فرمايد : « ماالمسيح بن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقه » 18

صفت چهارم : مردان و زنان راست گفتار (الصادقين و الصادقات)

خداوند تبارك و تعالي در اين جمله به يكي از مهم ترين صفات مردان و زنان مي پردازد كه آن صفت صدق و راستگويي به معناي حفظ زبان و مراقبت در گفتار و پرهيز از سخن نادرست مي باشد .

از روايات اسلامي استفاده مي شود كه استقامت و درستي ايمان هر شخص به استقامت و درستي زبان اوست.

پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي فرمايند :

« لا يستقم ايمان عبد حتي يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتي يستقيم لسانه » 19

ايمان هيچ بنده اي مسقيم و استوار نگردد مگر آن كه دل او استوار باشد و دل كسي استوار نمي شود مگر آن كه زبانش استوار باشد .

امام صادق ـ عليه السلام ـ در روايتي مي فرمايند : « به طول ركوع و سجود شخص نظر نكنيد زيرا كه اين چنين است كه به آن عادت نموده است ، اگر تركش كند به وحشت مي افتد ولكن به راست گفتاري و امانت داري او نظر كنيد » 20

مؤمن علاوه بر صداقت گفتار ، در نيت و عملش نيز صادق است بدين معني كه كردارش مطابق گفتارش مي باشد و با نيت و باطنش هماهنگ است. اگر ادعاي اسلام و ايمان مي كند كلمه لا اله الا الله بر زبانش جاري است و اگر دعوي عشق و محبت به مقام ولايت دارد ؛ ظاهر و باطنش يكي است و قلبش با سخنش همراه است و در مرتبه عمل نيز جز خداي احد واحد را نمي پرستد . اراده هيچ كس را بر خواست الهي مقدم نمي شمارد و مطيع فرمان اوليا و اوصياي الهي ـ عليهم السلام ـ است به طوري كه ديگر جايي براي نفاق باقي نماند .

--------------------------------------------------------------------------------

پي نوشت ها :

1- سوره احزاب ، آيه 35 .

2- رجوع كنيد به :

طوسي ، محمد بن حسن ؛ التبيان في تفسير القرآن ، دار احياء التراث العربي ، ج 8 ، ص 342 . طبرسي ؛ مجمع البيان ، ج 20 ، ص 15 . آلوسي بغدادي ، ابوالفضل ؛ ج 22 ، ص 22 3- سوره حجرات ، آيه 13

4- سوره آل عمران ، آيه 195 .

5- ر . ك به : جوادي آملي ، عبدالله ؛ زن در آيينه جمال و جلال ، مركز نشر اسراء ، 1418 هـ . ق ، ض 101 .

6- سوره زمر ، آيه 12 .

7- مجلسي ، محمد باقر ؛ بحارالانوار ، المطبعه الاسلاميه ، ج 67 ، باب علامات المؤمن و صفاته ، ح 31 ، ص 302 .

8- سوره احزاب ، آيه 40 .

9- ر . ك به : مطهري ، مرتضي ؛ تعليم و تربيت در اسلام ، انتشارات صدرا ، 1367 ، ص 28 و 30 .

10- سوره حجرات ، آيه 14 .

11- همان .

12- همان ، آيه 15 .

13- كليني ، محمد بن يعقوب ؛ اصول كافي ، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت ، ج 3 ، كتاب ايمان و كفر ، باب ايمان ، ح 1 ، ص 40 .

14- ر . ك به : طباطبايي ، محمد حسين ؛ الميزان ، دارالكتب الاسلاميه ، 1362 ، ج 16 ، ص 332 .

15- راغب اصفهاني ؛ المفردات في غريب القرآن ، المكتبه المرتضويه ، 1362 ، ص 413 ، ماده قنت.

16- الطريحي ؛ مجمع البحرين ، المطبعه المرتضويه ، 1362 ، ص 215 ، ماده قنت.

17- سوره تحريم ، آيه 12 .

18- سوره مائده ، آيه 75 .

19_نهج البلاغه ، ترجمه فيض الاسلام ، خطبه 175 ، ص 571 .

كليني ، محمد بن يعقوب ؛ همان ، باب الصدق و اداء الامانه ، ص 165 ، ح 12 .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Similar threads

بالا