[مقالات نقاشی] - خود نگاره های ایرانی

دانشجوي كامپيوتر

دستیار مدیر تالار هنر
کاربر ممتاز



نویسنده: بهنام کامرانی​


مروری بر سیر خودنگاره در هنر ایران

1. خودنگاره همواره موضوعی مهم در نقاشی بوده است. به ویژه که امروز می توان خوانش های تازه ای از خودنگاره ها به دست داد که رویکردهای روانشناسانه، نشانه شناسانه، جامعه شناسانه، شمایل شناسانه و نظایر این ها را نیز شامل می شود. نحوه ی بیان خودنگاره در طول تاریخ با پیشرفت روش های بیانی هنر تغییر زیادی کرده، اما هنوز از موضوعات مهم تاریخ هنر محسوب می شود. مهم ترین دلایل گرایش به خودنگاره را می توان این گونه بر شمرد: 1- ویژگی های نقاشانه ی هنرمند در آن آشکار است.

2- روحیات و طرز تلقی او در طول عمر در آن منعکس می شود. 3- آداب، آرایش لباس و دیگر مسایل پیرامونی هنرمند در آن نشان داده شده است که می تواند بازتاب دهنده ی مسائل فرهنگی حاکم در زمانه ی زندگی هنرمند باشد.(1)
هنرمند در نقاشی خود را آشکار می کند. چهره ی هنرمند چیزی از او را آن طور که «باید باشد» نشان می دهد. بازتابی از «خود» در خودنگاره وجود دارد؛ چیزی که مواجهه با آن ما را احاطه یا محاصره می کند. خودنگاره برداشتن نقاب از صورت یا زدن آن برای نشان دادن موقعیتی است که از آن می ترسیم. هنرمند در این مسیر باید بتواند راه های مشخص کردن و معنا بخشیدن به طبیعت خود را بیابد و راه های ضبط و ثبت آن را بیازماید. خودنگاره ها چیزی میان پیشگویی و هم آورِ تاریخ و آن چیزی هستند که دیده می شود.
وقتی به جوانی «رافائل» یا پیری «پیکاسو» در آثار این نقاشان می نگریم، انگار به یاد زندگی و روند آن می افتیم. آن چه آن ها کشیده اند سهیم شدن در علایق جامعه شان بوده و هستی و طرز تلقی آن ها در چهره شان ثبت شده است. خود نگاره ها اغلب چیزی فراتر از یک چهره را نشان می دهند و راهی برای مشاهده ی بیشتر پیش می نهند.

2. نقاشی کردن از خود، در هنر ایران از اواخر قاجار است که اهمیت می یابد. شاید بتوان در آثاری قبل از این، نمود چهره یا اندام یا طرز تلقی نقاش را در آثارش دید. مثال خوبی برای این برداشت محمد سیاه قلم است که شکل های تازه و منحصر به فرد خود را می کشد و می توان حدس زد که درویش بوده و تمایل به علوم غریبه داشته است. به ویژه که خیالات عجیب و نوآورانه ی خویش را خارج از قراردادهای مرسوم مکتب هرات به تصویر می کشد. اما به هر حال، نقاشی سنتی در ایران تابع شرایط و معیارهای زمان خود است. نقاشی ایرانی با نقاشی قاجار و تأثیرات روز افزون هنر غرب به جنبه های فردی و روزمره ی زندگی توجه بیشتری نشان می دهد.
کمال الملک (محمد غفاری، 1319-1264 ه. ق) را باید اولین هنرمندی دانست که در هنر ایران از چهره ی خود نقاشی می کشد. این نقاشی ها از نیم رخ و تمام رخ هستند، با رنگ روغن و آبرنگ اجرا شده اند و آن طور که ثبت شده (2) شش عدد، یکی سال 1315 ه.ق، یکی سال 1336، یکی سال 1322، دو تا سال 1340 و یکی سال 1344 کشیده شده اند. این چهره ها کمتر بیانگر بوده و بیشتر وجهی کلاسیک دارند و چهره ی نقاش را با ابهت و در عین حال ساده نشان می دهند. شاگردان مهم کمال الملک این رویکرد را دنبال کردند و بیشتر آن ها نقاشی هایی از چهر ی خود ثبت کرده اند. در این میان اسماعیل آشتیانی (1349-1271ه.ق) جایی ویژه دارد.(3) او در سال 1307 که کمال الملک ریاست مدرسه ی صنایع مستظرفه را واگذار می کند، جانشین اوست؛ و نیز نقاشی است روحانی زاده که خود مدتی روحانی بوده است. شاید کمال الملک با این گزینش در پی نشان دادن قدرت معنوی هنر به اطرافیان بوده است. خودنگاره های آشتیانی به نسبت نقاشان هم عصر و حتی بعد از آن پرشمارند و روند زندگی او را از جوانی خجول و در لباس ساده و سنتی روحانی تا مردی با کت و شلوار و کراوات و با اقتدار؛ و سپس پیری متفکر با موی و ریش سپید و لباسی ساده نشان می دهند. این خودنگاره ها هم تحول دیدگاه نقاشانه ی او از نورپردازی و رنگ های کلاسیک تا چهره ای رئالیستی با رنگ ها درخشان را نشان می دهند و هم می توان با آن ها تحول تاریخ نقاشی ایران و ورود ایران به دوران تجدد و توسعه ی شهرنشینی را پی گیری کرد.
از دیگر هنرمندانی که این روند را به خوبی نشان می دهد و دوره ای نیز زیر نظر آشتیانی نقاشی می کند، علی اصغر پتگر است. او نیز در خودنگاره های میان سالی، با رنگ های امپرسیونیستی نسبت به دوران اولیه که به روشی کلاسیک به نقاشی می پردازد، دیده می شود. پسر نقاش، نامی پتگر نیز با توسعه ی این رنگ ها و درخشان تر کردن و دادن دیدگاه سمبولیستی به آن و گرفتن ژست هایی نمادین خود را نقاشی می کرد. کاربرد این موضوع را می توان در آخرین خودنگاره اش دید که هنگام نقاشی آن واپسین ثانیه های زندگی را سپری می کرده است.
با تأسیس دانشکده ی هنرهای زیبا به تدریج شاهد گرایش های مدرن تر در نقاشی ها هستیم. از این هنرمندان می توان به محمود جوادی پور با رویکردی امپرسیونیستی و مهدی ویشکایی با گرایش اکسپرسیونیستی اشاره کرد، که در خودنگاره هایی متعددی در طول سال ها این رویکرد را دنبال کرده اند.
از نقاشان نسل بعد که به شکل و متفاوتی به خودنگاره پرداخته آیدین آغداشلو است. او در 48 سالگی، در و پنجره و اتاقک هایی را در حال پوسیدن و تک افتاده نقاشی کرده و آن را تک چهره نقاش نام گذاری کرده است، که می تواند به شکی نمادین انزوا و اندیشیدن به پیری و زوال را نشان دهد.
خودنگاره با ظهور نسل تازه و از پی وقوع انقلاب و جنگ وارد مرحله ی تازه شد. نسل جوان تر که از انتزاع محض و تزیینی سال های قبل و با فاصله ای، سال های پس از جنگ خسته شده بود، هم به دنبال وسایل تازه تری برای بیان خویش می گشت و هم با گرایش به نقاشی شکل گرا (4) راه های تازه ی نشان دادن خود را می آزمود. عکاسی و ویدئو وسایی بودند که به شکل تازه ای به خودنگاره اختصاص پیدا کرند. عکس های شادی قدریریان او را در لباسی قاجاری اما با اشیایی امروزی نشان می داد یا دل مشغولی یا بهره کشی زنان خانه دار را با وسایل خانه ای که چهره هایشان را می پوشاند، به تصویر می کشید. ژینوس تقی زاده در کلاژها و اجراها و ویدئوهایش پیوسته خود را میان اشیای خانه یا حتی خیابان محل زندگی اش به تصویر می کشد. او در ویدئوی اخیرش کیکی را که دورنمای تهران را نشان می دهد، کم کم می خورد!
غزاله هدایت و سیمین کرامتی با درون گرایی ویژه ای خود را نشان داده اند. هدایت در عکس هایی (اصفهان 1381) خود را در قهوه خانه های سنتی نشان می دهد که بیشتر به مردان اختصاص دارند. این محیط مردانه در عکس های مهرانه آتشی، زورخانه است و خود عکاس هموراه در گوشه ای از عکس در حال عکاسی حضور دارد. غزاله هدایت در اثر کاغذ دیواری (1384) عکس های چهره خویش را تکثیر کرده وبه شکل کاغذ دیواری در گالری به نمایش می گذارد. او در ویدئوی بدون عنوان (1384) آنقدر به دوربین خیره میشود که اشکش فرو می ریزد یا در اثر ویدئویی با نام سیب حوا (1385) چالشی را میان نام برآمدگی گلو (سیب آدم) و سیب، که نماد فریفتن آدم است، مطرح می کند. در آثار اخیر او تکثیر و بازگشت به بدن، با نشان دادن پوست و موی سر، آغاز جست و جویی تازه برای هویت یابی است(5)؛ مسئله ای که در دو ویدئوی تازه از امیر علی قاسمی: مطابق تجویز پزشک (1388) و سرفه و کمی خارش (1388) با تأکید بر حساسیت پوستی هنرمند انعکاسی تازه یافته است.
در خودنگاره های رزیتا شرف جهان، او از عکس های سال های قبل خویش و چاپ آن ها بر پارچه و دوخت تصاویر مختلف مانند جنگ افزارها و فرشته های نقاشی سنتی ایران، خودنگاره های تازه ای را می آفریند. در آثار افشان کتابچی نیز همراه با موقعیت ها و خاطرات فردی یا اقتباسی او روبه رو هستیم.
در نقاشی های نسل جوان ایران با گرایش روز افزوین به خودنگاره مواجهیم، به ویژه میان نقاشان زن این مسئله بیشتر محسوس است. نقاشی های شادی نویانی، مرضیه باقری و لیلی رشیدی مثال هایی برای این گرایش به حساب می آیند.


3. خودنگاره محمل بیانی گسترده ای است که اغلب با چهره ی هنرمند نشان داده می شود. هنرمندان معاصر ایران بیش از گذشته به این موضوع علاقه نشان می دهند و وسایل و موقعیت های تازه ی فردی اجتماعی را برای تحلیل یا نشان دادن جایگاه امروزی خویش بر می گزینند. خود نگاره های معاصر راه را برای درک و گزینش شرایط امروز فراهم می کنند و به هنرمند و بیننده کمک می کنند از خلال آثار با «خود» واقعی یا خودی تازه رودررو شود، گونه ای رودرویی که رو به آگاهی دارد.

پی نوشت ها :
1. ر. ک:
Bell. julian, Sinq Cents Autoportraits, Phaidon, London, 2000P.5
2- مکتب کمال الملک، نشریه آبگینه، تهران 1364، ص 11.
3- ر. ک: بهنام کامرانی. طراحی چهره از خود، برگ های پژوهش 1 (به اهتمام محمد حسن حامدی)، نشر پیکره، تهران 1390، ص 173.
4- Figurative
5- ر. ک: بهنام کامرانی. موشکافی خویشتن، فصلنامه ی هنر فردا، شماره ی 1
منبع:همشهری خودنامه شماره 84
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا