معماری با مصالحی از جنس دل

[Ahmad Engineer]

دوستم بدار...

من کوچکم اما نه آنگونه که در يادت نمانم ...

نه آنگونه که دلم برايت تنگ نشود...

 

[naghmeirani]

رفتم اما ؛دل من
مانده برِ دوست هنوز
می بَرم جسمی و
دل در گرو اوست هنوز ...!

 

[Ahmad Engineer]

من خسته ام از اینکه هر روز فقط باشم

از اینکه عده ای سیب های یک درخت را به تاراج ببرند

ولی من هنوز سیب سرخ بالای درخت را حتی بو هم نکره ام

باور نمیکنید دستانم را بو کنید!!

بوی سیب نمیدهد

بوی نم دارد

نم باران دیروز است...

 

[naghmeirani]

دل پر از شوق رهایی سـت ولی ممکن نیست

 

[Ahmad Engineer]

در دلـم آرزوی آمـدنـت مـی مـیـرد
رفـتـه ای ایـنـک
امّـا ، آیا بــــــاز مـی گـردی؟!
چـه تـمـنـای مـحـالـی دارم ....
خـنـده ام مـی گـیـرد!

 

[naghmeirani]

دورے و دلــــم
بہ بـهانہ‌ے نبـودنـــت
هــر شـب
ڪلمہ بہ ڪلمــــہ
سـطر بہ ســـطر
مشـــق می‌ڪند زمـزمہ‌ے یادت را ..

 

[Ahmad Engineer]

یه بغل خاطره داره یاد تو
وقتی تنها رو نیمکت میشینم
شکر رویا ک هنوزم توی رویا
میتونم روی ماهتو ببینم
از خدا میخوام ک عطر دلخوشی
هرجا باشی به مشامت برسه

 

[mohammad azizi]

 

[yara59]

 

[yara59]

 

[yara59]

 

[sar sia]

رو سوی باغ چون من و بلبل گذاشتیم
حسن ترا مسابقه با گل گذاشتیم
بلبل نبود عاشق گل ، این کلاه را
ما دوختیم و بر سر بلبل گذاشتیم

 

[sar sia]

حالت سوخته را سوخته دل داند و بس

شمع دانست كه جان دادن پروانه ز چيست

 

[Ahmad Engineer]

یه روز ابریو سرد رفتی تو از زندگیم
ب تو گفتم بعد از این واسه هم غریبه ایم
از حقیقت تا دروغ فاصله خیلی کمه
نه دلم تنگ نشده تنها دروغمه

 

[yara59]

 

[yara59]

 

[Ahmad Engineer]

وقتی دست فشردیم و قول دادیم

فقط دست تـو مردانه بود و قول مـن …​

 

[Ahmad Engineer]

و عمق عشق

هیچگاه شناخته نمی شود

مگر در زمان فراق…

 

[sar sia]

لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یاد


شعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد

 

[yara59]

 

[yara59]

 

[yara59]

 

[sar sia]

لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ


عشق بازانی چنین مستحق هجرانند

 

[Ahmad Engineer]

" تو " روی نیمکتی نشسته ای این سر دنیا که تمام آن چیزی که میخواهی
" یکیست " که آن سر دنیا روی نیمکتی نشسته است که تمام آنچه میخواهد " تویی "
نیمکت های دنیا را چه بد چیده اند...

 

[mohammad azizi]

 

[$marziyeh67$]

باید کسی باشد
که تمام خستگی‌ هایت..
نرسیده به آغوشش
در گرمای صدایش
ذوب شود.

 

[sar sia]

دلتنگ کسی هستم
در خاطره ام جا داشت
بر قلب خزان اندود
صد باور ومعنا داشت

تصویر رخ یارم
در آیینه تشویش
صد باره گناه من
از یاد تو بودو هیچ

بنگر ک مرا این بار
در قصه خود بینی
تکرار تمام من
در حسرت خودبینی

ای ماه بلند من
در خلوت رویاها
از پیکر من بردار
زنجیر تمناها

 

[sar sia]

آنکـه در عشـق غمـــی مثــلِ زلیخـا دارد
بی گمـان اوست که معشوقه ی زیبا دارد

عاشـقی جـرمِ کمـی نیست ولیـکن با تو
ارزشِ خــواری و رســوا شـدنش را دارد

هر که در عشق مصمم شده و غرقِ جنون
چشـمِ او لحـظه ی دیــدار تمـاشـا دارد

شبِ گیسوی بلـندِ تــو برایــم قطعـا
لذتِ بیشـتــری از شـــبِ یلـدا دارد

ساحل ای کاش بفهمی که چرا هر لحظه
رود در دل هــوسِ وصـلتِ دریا دارد...

 

[yara59]

بعضے احساس ها ڪلمـہ نمیخواهد
صدا میخواهد
لـحن میخواهد
مثلِ "دوست داشتن"…
بعضے حرف ها را نباید نوشت
نباید تایپ ڪرد
مثلِ "دوستت دارم"
دوست داشتن را
باید ڪنار گوشش زمزمـہ ڪرد
و دوستت دارم را با بوسـہ نشانش داد
چرا نسلے شدیم
ڪـہ لب هایمان را از یاد بردہ ایم
و فقط بـہ دست ها تڪیـہ ڪردہ ایم ...

 

[yara59]